https://en.wikipedia.org/wiki/Pseudoscience
شبه علم شبه علم (انگلیسی: Pseudoscience) به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی با عنوان علم ارائه داده میشوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طب سنتی ، سوزنی (کلیه درمان های جایگزین)[۱]، خلقت گرایی،طراحی هوشمند، پیدایش بشقاب پرندهها، طالع بینی، کفبینی، فال قهوه، ستارهبینی، و انرژیدرمانی نمونههایی از شبه علم هستند. شبه علم خوراک نوشتاری بسیاری از مطبوعات عامهپسند موسوم به مجلات زرد را میسازد.
======================
این کتاب مجموعه چند مقاله از عرفان کسرایی با عنوان فهم عمومی از علم و تکنولوژی (معرفی برنامه های فریب عمومی) می باشد که به نقد علمی موارد شبه علمی مانند :
مستند راز و قانون جذب، شعور آب، انرژی درمانی، خواص سنگها، سنگ درمانی، چاکرا درمانی و غیره می پردازد.
همه ساله اخبار حیرت آوری از کسانی که به طلسم، سرکتاب باز کردن، فالگیری و کفبینی، رمالی، جادوگری و غیبگویی، اسپند، مهرهء مار، نحوست یا شگون اعداد، زدن ضربه به تخته برای رد بلا، خوش یمنی نعل اسب و نحوست گربهء سیاه، صبر کردن پس از عطسه، خواص سنگ ماه تولّد و دعانویسی و … باور دارند، منتشر می شود.
شیادان و سودجویان، تاجران برنامه های فریب عمومی هستند و عواید زیادی از ناآگاهی توده های مردم به دست می آورند.
با مراجعه ای کوتاه به انواع سایت ها و مجلات زرد و حتی خانوادگی و اجتماعی، می توان ده ها نمونه از ابزار و آلات و انواع فالها را مشاهده نمود.
نرم افزارهای آموزش این نوع فالگیری ها و ابزارهای مرتبط با آن به قیمت های گزاف به فروش میرسد و آمارهای منتشر شده در این زمینه از اقبال عمومی رو به گسترش به موهوماتی نظیر فال تاروت و فال تیله و قهوه و نخود، و مراجعه به فالگیران و شیادان حکایت دارد. http://dl.irebooks.com/Downloads/New/Farhangi-Ejtamai/FahmOmumiazElm(www.irebooks.com).pdf
=============================
جهان فرا طبیعی کتاب بسیار عالی از دکتر محمد رضا توکلی صابری
علم شبه علم و ضد علم
جهان فراطبيعى
علم، شبه علم، و ضد علم در دوران پست مدرن
اين کتاب به قصد روشن کردن برخی از باورهای خرافی قرن بيست ويکم نوشته شده است. در اين دوران با اينکه بشر دانش و آگاهی بيشتری نسبت به گذشته پيدا کرده و ديگر ارواح خبيثه و نيروهای مافوق طبیيعی را برای توضيح پديده های طبيعی کنار گذاشته است، اما شماری از این باورها ردای دانش به تن کرده و بدين ترتيب برای عده ای که تفکر عقلانی و استدلال دانشورزانه را برای فهم و تعبير طبيعت نمی پذیرند به خود دانش تبديل شده است. در اين کتاب تلاش می شود با استفاده از نيروی عظيم دانش بر اين گونه باورها پرتوی روشنگرانه انداخته شود.
این باورهای خرافی موضوعات متنوعی را در زمينه ی فلسفه، عرفان، بهداشت، موضوعات فراطبيعی، موضوعات فراعادی، روانشناسی و فراروانشناسی دربرمی گیرد. نویسنده حاصل پژوهشهای بيشماری را در زمينه ی روانشناسی، ستاره شناسی، فيزيک، باستانشناسی، زيست شناسی، ديرین شناسی، پزشکی، تاريخ و فلسفه برای رد و ابطال باورهای خرافی گرد آورده است. کوشش شده زبان کتاب ساده باشد و از شرح و بحث توضيحات پيچيده و اصول و مطالب تخصصی خودداری شود
=======================
همچنین برای مطالعه بیشتر
«علم،شبه علم و علم دروغین» از ادگار مورن
و دیگر کنفرانسی که علی نیری دکترای فیزیک نظری برای ایرانیان در کانادا تحت عنوان « انسان مدرن ، خرافات مدرن » ارایه کرده بسیار سودمند خواهدبود.
[SPOILER]روش علمی چیست و با شبه علم چه تفاوتی دارد ؟ ( 1 )
نخستین معیار علمی بودن یک پدیده امکان راستی آزمایی آن است . فرض کنید کسی به شما بگوید که داخل هر «تخممرغی» قبل از آنکه شکسته شود یک «قورباغه» وجود دارد که به محض به وجود آمدن نخستین ترک روی پوسته، به مادهی لزج سفید و زرد رنگی تبدیل میشود ! شما به هیچ وجه روشی برای راستی آزمایی این حرف ندارید . کافی است تخم مرغ را بشکنید و بگویید در آن «قورباغه» ندیدهاید. طرف مقابل توضیح خواهد داد که با نخستین ترک روی پوسته، قورباغه تغییر ماهیت داده است ! شما میگویید میتوانم از X-Ray استفاده کنم ؟ طرف مقابل میگوید : نه ! اثر X-Ray دقیقاً مانند «اثر ترک» است . ممکن است ادعای «قورباغهی داخل تخم مرغ»، درست یا نادرست باشد. اما حتی اگر این ادعا درست باشد ، علمی نیست . به عبارت دیگر، کسانی که در خصوص «علم» و «روش علمی» صحبت میکنند ادعا ندارند که هرچیز که علمی نیست، نادرست است. بلکه تاکید دارند که هر واقعیتی «علمی» نیست. به همین دلیل گاه «تاریخ» را از «تاریخ تحلیلی» تفکیک میکنند. «تاریخ» علم نیست. مجموعهای از داستانهاست که امکان راستی آزمایی کامل آنها الزاماً وجود ندارد. فقط با استفاده از شواهد و قرائن میتوان حدسهایی زد که هر داستان تاریخی تا چه حد میتواند به واقعیت نزدیک بوده باشد. اما «تاریخ تحلیلی» روش علمی خاص خود را دارد. حرفها و تحلیلها و ادعاهای آن، در رویدادهای مختلف و با نگرش به روندهای مختلف، قابل نقد و بررسی و ارزیابی است. میتوان مثالهای مختلفی را در رد یا تایید تحلیلها جستجو کرد و به این شکل میزان اعتبار یک تحلیل را سنجید ![/SPOILER]
برشی_از_کتاب جهان دیو زده نوشته ی کارل ساگان
در مورد تفاوت علم و شبه علم
Plainly there is no way back. Like it or not, we are stuck with science. We had better make the best of it. When we finally come to terms with it and fully recognize its beauty and its power, we will find, in spiritual as well as in practical matters, that we have made a bargain strongly in our favour. But superstition and pseudoscience keep getting in the way, distracting all the 'Buckleys' among us, providing easy answers, dodging sceptical scrutiny, casually pressing our awe buttons and cheapening the experience, making us routine and comfortable practitioners as well as victims of credulity. Yes, the world would be a more interesting place if there were UFOs lurking in the deep waters off Bermuda and eating ships and planes, or if dead people could take control of our hands and write us messages. It would be fascinating if adolescents were able to make telephone handsets rocket off their cradles just by thinking at them, or if our dreams could, more often than can be explained by chance and our knowledge of the world, accurately foretell the future. These are all instances of pseudoscience. They purport to use the methods and findings of science, while in fact they are faithless to its nature - often because they are based on insufficient evidence or because they ignore clues that point the other way. They ripple with gullibility. With the uninformed cooperation (and often the cynical connivance) of newspapers, magazines, book publishers, radio, television, movie producers and the like, such ideas are easily and widely available. Far more difficult to come upon, as I was reminded by my encounter with Mr 'Buckley', are the alternative, more challenging and even more dazzling findings of science.
آشکار است که راه برگشتی وجود ندارد. خوشمان بیاید یا خیر، علم با ما عجین شده است. بهتر است به بهترین وجه ممکن از آن بهره ببریم. آنگاه که نهایتاً با آن همراه شویم و بطور کامل به زیبایی و قدرت آن پی ببریم، خواهیم دانست، چه از نگاه معنا گرایانه و چه از نگاه عمل گرایانه، که این داد و ستد کاملا به مصلحت ما بوده است. اما خرافات و شبه علم مانع میشود، توجه «ویلیام باکلی»ها را به خود جلب میکند، جوابهای سطحی و ساده فراهم میکند، از مشاهده دقیق و شک میگریزاند، بطور معمول ترس را در وجود ما پدیدار میکند و تجربیات را ناچیز میشمرد، ما را به روزمرگی و همچنین به قربانیانی ساده لوح تبدیل میکند. بله، دنیا مکان جالب تری میشد اگر یوفوها دزدکی در اعماق برمودا در تکاپو میبودند و کشتیهاو هواپیماهارا میربودند، و یا اگر مردگان میتوانستند دستانمان را به کنترل بگیرند و برای ما پیغام بنویسند. شگفت انگیز بود اگر بچهها در گهواره خود تنها با قدرت تمرکز خود بر اشیا آنها را پرتاب میکردند، و یا خوابهای ما میتوانستند به جای آنکه صرفا تصادفی وبا آگاهی ما از وقایع روز توضیح داده شوند، بطور دقیق خبر از آینده بدهند. اینها همه نمونههایی از شبه علم هستند. آنها ادعا میکنند که از روشها و دستاوردهای علمی استفاده میکنند اما در حقیقت به بنیاد و سرشت علم پایبند نیستند- غالبا به این علت که بر مبنای شواهد ناکافی مطرح میشوند و یا به این علت که از سرنخها و حقایقی که ما را به نتایج دیگری رهنمون میسازد، چشم میپوشند. ساده لوحی و زودباوری در آنها موج میزند. با همکاری نا آگاهانه ی (و اغلب با اغماض خود پسندانه) روزنامه ها، مجله ها، ناشرین کتاب ها، برنامههای رادیویی، برنامههای تلویزیونی، تهیه کنندگان فیلمهاو امثال آنها، چنین ایدههایی به راحتی و بطور گسترده ای در دسترس هستند. ارائه ویافتن جایگزین برای این ایدهها کار به مراتب دشوارتری است، همانطور که من در رویارویی با اقای باکلی متوجه شدم، جایگزین آنها نظریههای چالش برانگیز و حتی جالب تر بر مبنای دستاوردهای علمی هستند. شبه علم راحت تر از علم طرح ریزی میشود، چرا که ما را از مواجهه با واقعیت دور میکند- به شکلی که نتوانیم نتایج مقایسه{با واقعیت} را کنترل کنیم- و راحت تر از زیر بار واقعیات شانه خالی میکند. الگوهای استدلالی که از شواهد میگذرد سست تر هستند. تا حدودی به همین دلیل است که که ارائه شبه علم به جامعه آسان تر از ارائه تحقیقات علمی است. هر چند این شهرت آن را در بین عموم توضیح نمیدهد.
==========================
هوس ها و مغالطه ها به نام علم؛ کتابی از آقای گاردنر
این کتاب تمامی سو استفاده های شبه علمی که از حوزه های پزشکی، تاریخی، صنایع غذایی و... را مورد بررسی قرار می دهد
اثراتی مثل اثر پروانه، یا اثراتی که بسیاری از اون ها در جلگه علم روان شناسی میاد و برداشت های شبه علمی ازشون میشه، مثل کف خوانی، یا تاروت، مثل آیچینگ، یا بازی های عددی که از کتب مقدس گرفته تا غیر مقدس انجام میدن...
چند وقت چیش یک خاخام یهودی در اسرائیل اعلام کرد که با همین عددشناسی (Numerology) کد هایی رو از تورات تونسته در بیاره که سرونوشت کسانی که قبلا در این کره خاکی بودن و چه بعدا به دنیا میان رو در اون هستش و یک الگوریتمی نوشته بود که بر اساس اون می شد فهمید که مثلا برای کِنِدی قراره چه اتفاقی بیفته، برای ابراهام لینکن قرار بوده چه اتفاقی بیفته، و...
چند سال بعد یک ریاضی دان یهودی تبار در استرالیا یک آمار شناس معروف در دانشکده ریاضی دانشگاه سیدنی الگوریتمی رو نوشت که می تونست تمام اون اتفاقاتی که از قبل اتفاق افتاده رو از کتاب moby-dick در نوشته hermann در بیاره https://en.wikipedia.org/wiki/Moby-Dick
موبی دیک کتابی هست که جنبه مقدس و روحانی نداره اما باور این افراد این بود که حتما کتاب موبی دیک رو هم خدا فرستاده... https://www.youtube.com/watch?v=ssYSEnY3NAw https://www.youtube.com/watch?v=F6yDPyewl0M https://www.youtube.com/watch?v=ivIYqVc6KGw https://www.youtube.com/watch?v=eeAUIF5LnK8
ژورنالهای معتبری مثل Nature، Sciecne ، Physical Review و ... در تشخیص مقاله های بسیار عمیقی که تحول عظیمی در علم ایجاد کردند، دچار خطای بزرگی شدند.
1- مقاله "انریکو فرمی" در توصیف برهم کنش ضعیف در واپاشی بتا (یکی از چهار نیروی بنیادین طبیعت)، مقاله او توسط Nature در سال 1933 رد شد. فرمی جایزه نوبل فیزیک 1938 را برای همین مقاله باارزش دریافت کرد.
2- مقاله " Hans Krebs" با عنوان نقش چرخه اسید سیتریک در متابولیزم بافتهای حیوانی، که منجر به جایزه نوبل پزشکی 1953 گردید. توسط مجله Nature 1937 رد شده بود.
3- مقاله فیزیکدان نابغه "موری گلمان" در طبقه بندی ذرات بنیادی و برهم کنشهای آنها توسط مجله Physical Review در 1953 رد شد. به طوریکه گلمان همیشه با تنفر از این ژورنال یاد میکند. گلمان جایزه نوبل 1969 را بابت همین مقاله دریافت کرد.
4- مقاله "ریچارد ارنست" در توصیف طیف سنجی رزونانس مغناطیسی هسته ای (NMR) که منجر به جایزه نوبل شیمی 1991 گردید. دو بار توسط مجله "شیمی فیزیک" رد شده بود.
5- مقاله اصلی "پیتر هیگز"، در توصیف مکانیزم مربوط به شکست خود به خودی تقارن; موسوم به مکانیزم هیگز، توسط مجله Physics Letter رد شده بود. نوبل 2013 فیزیک به پیتر هیگز اهدا شد.
درود بر شما جناب دیندار پوزش بابت تاخیر
ببینید من میگم این فرمایش شما صحیح
حالا من از شما میپرسم درسته خداوند دینی رو برای 1400 سال بعدش بگه که مختص عقل و زمانه اون دوران هستش؟
اگر شما میگویید گفتن مطالب علمی 1400 سال بعد در قبل مشکل آفرین است صورت عکس آن هم صادق است
درود بر شما جناب حسام، خواهش می کنم
حرف شما از نظر من کاملا درست است، خیلی از دستورات دینی وجود دارد که از دیدگاه من امروزه منقضی شده است و دیگر کارکرد مفید قبلی را ندارند و حتی کارکرد مضر پیدا کرده اند.
hessam78;937803 نوشت:
در دین رد شدن که نداریم
هر چیزی که اشتباهش نشان داده شود گفته میشود سمبلیک است و معنایش چیز دیگر
از دیدگاه من همانطور که گفتم دستورات دینی همچون مثلا برده داری و ... وجود دارد که امروزه حکم گناه پیدا کرده اند و لذا رد می شوند.
اینطور نیست. من دارای استدلال از خود آیات قرانی هستم که این داستان آدم و حوا را پیامبر بصورت خواب دیده است و اگر علاقه مند بودید برایتون می گم.
hessam78;937803 نوشت:
و فروم های کشیش های مسیحی هم بحث داشتیم اکثرا همینطور بودن
یا فرد باید رشته اش دین شناس باشد و خودش به دینی معتقد نباشد تا به درستی واکاوی کند
وقتی ملتزم به دینی شد به هر نحو مجبور به دفاع از آن خواهند شد
مسیحیان همچون مسلمانان قابلیت انعطاف در داستان آدم و حوا ندارند. داستان کاملا واقعی برای آنها مطرح شده است. اما برای مسلمانان احادیث و روایات مبهم و حتی آیات مبهمی آمده است که روند را کمی بنظر من هوشمندانه و حکمت آمیز مبهم کرده است. همانطور که گفتم اصلا آقای سحابی کتابی نوشته است در اثبات اینکه نظر قران و اسلام مبنی بر آفرینش تدریجی و فرگشت می باشد.
جناب حسام دین بطور کلی به دنبال پیشرفت دادن بشر از نظر علمی نبوده است که بگویید داستان آدم و حوا هیچ نکته علمی ندارد. داستان آدم و حوا حاوی نکات آموزنده اخلاقی می باشد نه علمی.
جناب حسام دین اسم است و مسمی انسان بودن آدم بودن بوده است. پیامبرانی که ادعای پیامبری کرده اند، دنبال اخلاقی تر رفتار کردن انسانهای دوران خود از دیدگاه خودشان بوده اند. اگر منصفانه نگاه کنید متوجه می شوید که آدم های بدی نبوده اند. من در دیدگاه خودم به دین پویا معتقدم. دینی که ثابت و بدون تغییر و حرکت در 1400 سال پیش نیست. بلکه دینی است پویا متغیر اما با اصولی ثابت، که مدام پیشرفت می کند و انسانی تر و اخلاقی تر می شود. من مانند شما به حق آزادی اندیشه و بیان، حق حیات و ... معتقدم.
علم امروزه خیلی پیشرفت کرده است. اما در رابطه با دنیای غیب ، تجربه های معنوی کور است. در این دنیای بسیار بزرگ از نظر زمان و مکان، انسان و علم انسان نسبت به آن بسیار محدود و حقیرانه است. همه دنیای ما کهکشان های و ... که انسان تابحال بخشی از آن را کشف کرده است فقط می تواند یک حباب در حال انبساط در دنیایی عظیم میان حباب هایی دیگر باشد. از نظر زمان ممکن است تابحال بارها بینگ بنگ روی داده باشد. هیچ نمی دانیم کجاییم و کی هستیم. بدلیل مادی بودن همه چیز را مادی می بینیم و تنها مادیات است که در علم امکان وجود دارند. چون ما انسانیم با اکسیژن نفس می کشیم آب می خوریم و اینطوری حیات داریم. کلی دنبال سیاره های با امکان حیات با کلی هزینه می گردند. در حالیکه شاید این ها فقط تصور ما انسان ها از امکان حیات باشد. ما انسان ها فقط تصور می کنیم که با آب و اکسیژن حیات امکان وجود دارد. ممکن است موجوداتی باشند که نیازی به این ها نداشته باشند و اصلا جور دیگری حیات یافته باشند. بگذریم.
بخشی از دلنوشته فردی را برایتان می گذارم:
ما چقدر توانمندیمون رو در گفت و گو رشد میدیم؟
وقتی با کسی مخالفیم ایا پیام روشنی از نظرمون میذاریم که موجب بازی برد برد باشه
چقدر کنش گریم یعنی وقتی نقد داریم یک مدل مشخص از مطلوبمون رو به تصویر می کشیم؟
مدتهاست می بینم
دین ستیزان چقدر الگوی فکریشون نزدیک به دین باوران قشریه
همان تعصب همان گارد همون اندازه دارای تعصب به عقایدشون
مدتهاست می بینم چرا ادمها قشنگ منفعل میشن و سکوت می کنن چون خودشون رو مرکز عالم میدونن و امیدی به مسیر گفت و گو ندارند
چند نفر از جمع دوستانمون تو این دو سال عقایدشون یا جهان بینیشون بابت گفت و گو و در معرض نقد بودن تغییر کرده؟
اصلا تغییر رو مایه رشد میدونن؟
چقدر ما از در معرض شک قرار گرفتن و زحمت تفکر میترسیم؟
این مدت دیدم خیلی از مدیران و مدعیان اصلاحات به مراتب از مستبدین حکومتی مستبدتر میشوند در موضع تصمیم و قدرت
ما جامعه استبداد زده ای هستیم
تا نفر به نفر ما دموکرات شدن رو تمرین نکنیم
ژورنالهای معتبری مثل Nature، Sciecne ، Physical Review و ... در تشخیص مقاله های بسیار عمیقی که تحول عظیمی در علم ایجاد کردند، دچار خطای بزرگی شدند.
1- مقاله "انریکو فرمی" در توصیف برهم کنش ضعیف در واپاشی بتا (یکی از چهار نیروی بنیادین طبیعت)، مقاله او توسط Nature در سال 1933 رد شد. فرمی جایزه نوبل فیزیک 1938 را برای همین مقاله باارزش دریافت کرد.
2- مقاله " Hans Krebs" با عنوان نقش چرخه اسید سیتریک در متابولیزم بافتهای حیوانی، که منجر به جایزه نوبل پزشکی 1953 گردید. توسط مجله Nature 1937 رد شده بود.
3- مقاله فیزیکدان نابغه "موری گلمان" در طبقه بندی ذرات بنیادی و برهم کنشهای آنها توسط مجله Physical Review در 1953 رد شد. به طوریکه گلمان همیشه با تنفر از این ژورنال یاد میکند. گلمان جایزه نوبل 1969 را بابت همین مقاله دریافت کرد.
4- مقاله "ریچارد ارنست" در توصیف طیف سنجی رزونانس مغناطیسی هسته ای (NMR) که منجر به جایزه نوبل شیمی 1991 گردید. دو بار توسط مجله "شیمی فیزیک" رد شده بود.
5- مقاله اصلی "پیتر هیگز"، در توصیف مکانیزم مربوط به شکست خود به خودی تقارن; موسوم به مکانیزم هیگز، توسط مجله Physics Letter رد شده بود. نوبل 2013 فیزیک به پیتر هیگز اهدا شد.
درورد بر شما دوست دانش دوست پستهایی مفیدی گذاشتید یا شاید بهتر بگوییم از معدود پستهایی مفیدی که در این سایت یافت میشود میتوان پستهای شما را معرفی کرد ادامه دهید خواننده دارد
علم تجربی با همه ارزشمندی اش به یخی می ماند که پیش از رسیدن به مقصد آب می شود.
در مقصد انسان نه ماده است و نه دانشش به دردی می خورد.
علم تجربی صرفا ابزاری برای برخی بهره گیری های بهتر از دنیاست.
برای ابدیتت دانشی ماندگار فراگیر!
این را جز خردمندان در نمی یابند.
علم تجربی با همه ارزشمندی اش به یخی می ماند که پیش از رسیدن به مقصد آب می شود.
در مقصد انسان نه ماده است و نه دانشش به دردی می خورد.
علم تجربی صرفا ابزاری برای برخی بهره گیری های بهتر از دنیاست.
برای ابدیتت دانشی ماندگار فراگیر!
این را جز خردمندان در نمی یابند.
اگر هم فرض کنیم که اینطور هست
دین جز موهومات انسانهای جاهل نیست و هیچ چیز مفیدی در ان نیست
اینها را به منزله توهین فرض نکنید بلکه اینها نتایج تحقیقات دین شناسان و اسطوره شناسان هست
دین جز موهومات انسانهای جاهل نیست و هیچ چیز مفیدی در ان نیست
اینها را به منزله توهین فرض نکنید بلکه اینها نتایج تحقیقات دین شناسان و اسطوره شناسان هست
اگر دین موهومات بود در سایه آن انسانهای بزرگ تربیت نمی شدند
البته بعید نیست برخی انسانها که فکر می کنند این جهان با عظمت از تصادف و اتفاق بوجود آمده، تربیت انسانهای بزرگ در سایه موهومات!!! را هم بپذیرند
اگر دین موهومات بود در سایه آن انسانهای بزرگ تربیت نمی شدند
البته بعید نیست برخی انسانها که فکر می کنند این جهان با عظمت از تصادف و اتفاق بوجود آمده، تربیت انسانهای بزرگ در سایه موهومات!!! را هم بپذیرند
در این جستار دوستمان حسام مسایل علمی مفیدی را بیان میکنند و فکر میکنم بهتر است با این بحثهایی که بیهوده هست این جستار را الوده نکنیم
عزیزم من وقتی از ماهیت دین انتقاد میکنم شما ناچارا شروع به مغلطه میکنید زیرا از ماهیت دین نمیتواند دفاع کنید
این کار شما بتنهایی نیست همه دینداران اینطور هستند و بده اند
وقتی من بگویم شما بر اساس چه مدرکی میگویید انسان و زندگی بروی زمین توسط نیرویی یا خالقی بوجود امده یا جهان را خالقی ساخته شما میگویید شما چه مدرکی دارید که بوجود نیامده یا میگویید به نظم در طبیعت نگاه کن اینها ناظم میخواهد یا برهان صدیقین را مطرح میکنید میدانید چرا؟
پاسخ مشخص هست چون شما هیچ مدرکی دال بر اثبات گفته های خود ندارید و شروع میکنید به در و دیوار زدند و توسل به مغالطه های بی مایه و رقیق
در حقیقت دیندارن برای اثبات نظریات دینی خود دلیل ندارند و نمیخواهند واقعیات دنیا را بپذیرند به همین دلیل راهی جز مغلطه باقی نمیماند
این گفته شما هم از این دسته هست
شما بجای اینکه قضیه وحی یا معجزات یا دیگر مدعیات دین را بیاورید و بگویید طبق این یافته ها و اسناد مثلا وحی پدیده ای اینگونه هست و در این زمانها در تاریخ بشر اتفاقا افتاده یا معجزاتی از این دست طبق این شواهد در سال فلان و فلان اتفاق افتاده و یا در ازمایشگاه این وحی یا معجزه را اثبات کنید شروع میکنید چسبیدن به اینکه انسانهای بزرگی بوده اند که دیندار بوده اند پس دین نتیجه موهومات نیست
در صورتی که این موضوع ارتباطی به اثبات واقعی بودن ادعاهای دینی ندارد
اگر شما چند انسان دینی نام ببرید که اخلاقیات خوبی داشتند ن هم میتوان چند انسان دینی نام ببرم که اخلاقیات خوبی نداشتند این که چیزی را اثبات نمیکند
اگر باز هم پا را فراتر گذاشته دین را یک امر موهوم ولی با اخلاقیات مفید هم فرض کنیم باز هم مدعی شما مبنی بر واقعی بودن اصل و پایه دین مهمل رها شده
ر این جستار دوستمان حسام مسایل علمی مفیدی را بیان میکنند و فکر میکنم بهتر است با این بحثهایی که بیهوده هست این جستار را الوده نکنیم
عزیزم من وقتی از ماهیت دین انتقاد میکنم شما ناچارا شروع به مغلطه میکنید زیرا از ماهیت دین نمیتواند دفاع کنید
این کار شما بتنهایی نیست همه دینداران اینطور هستند و بده اند
وقتی من بگویم شما بر اساس چه مدرکی میگویید انسان و زندگی بروی زمین توسط نیرویی یا خالقی بوجود امده یا جهان را خالقی ساخته شما میگویید شما چه مدرکی دارید که بوجود نیامده یا میگویید به نظم در طبیعت نگاه کن اینها ناظم میخواهد یا برهان صدیقین را مطرح میکنید میدانید چرا؟
ما بر عکس شما آتئیست های خشمگین که برای هیچ چیز جز معیارهای علمی خود ارزش قائل نیستید ارزش علم تجربی را در حد خودش قائلیم چون برای اصل علم و دانش ارزش قائلیم
و اما این حرفهایتان که کلا زدن به کوچه علی چپ بود . حرف بنده از منطقی برخوردار بود که نتوانستید به خودش جواب دهید و حرف دیگر را حاشیه ساختید
و اما در پاسخ این حرفها باید بگویم
مثل شما اهل تجربه مثل آن است که اورا به جنگل بردند و گفت اینها که همه درخت است پس جنگل کو؟
بله شما جزئی نگر ها نمی توانید از افق بالا که افق عقلانیت است به هستی نگاه کنید و فکر می کنید خدا موجودی است مانند سایر موجودات که آنرا زیر ذره بین ببینی و با فرمول ریاضی ثابتش کنی
غمی نیست کودکان دنیا همین اند چون از رحم ماده بدر آمدند که بزودی در می آیند می فهمند که داستان چیز دیگری است
و اما آلوده آلوده کننده آن فکر و صاحب فکری است که به تجویز همجنس بازی و انسان خواری و رابطه جنسی با محارم می رسد...
خوب است پایان راهتان را ببینید
از اسباب تاسف و تاثر همین بس که دانش شریف تجربی را هم چند ملحد باید در این سایت به دیگران بیاموزند
شما میتوانید از دانش تجربی بقول خودت ملحدان استفاده نکنی
شما بفرمایید دانش تجربی رو از احادیث صحیحه جعفر صادق و محمد باقر استخراج کنید و مثلا نظریه همه چیز بیابید بعد به نام انها ثبت کنید و دنیا را شگفت زده کنید و در اینجا هم چیزی برای ارایه داشته باشید
[=arial black]
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گویی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
خورشید به گل نهفت می نتوانم
و اسرار زمانه گفت می نتوانم
از بحر تفکرم براورد خرد
اگر دین موهومات بود در سایه آن انسانهای بزرگ تربیت نمی شدند
البته بعید نیست برخی انسانها که فکر می کنند این جهان با عظمت از تصادف و اتفاق بوجود آمده، تربیت انسانهای بزرگ در سایه موهومات!!! را هم بپذیرند
سلام
دوست عزیز
این تصور شماست که در سایه دین، انسان های بزرگ تربیت شدند.
اگر گزاره شما درست بود، در سایه کشور های غیر دینی انسان های بزرگی تربیت نمیشد.
.
ارزش دین باید به محتوای خودش باشد نه به انسان های بزرگی که الزاما در حوزه دینی فعالیت نمیکردند و فقط به دین اعتقاد داشتند (حالا ظاهرا یا عمیقا).
واقعا دین به این حد محتاج است که شما برای بالا بردنش دست به دامن انسان های بزرگ در سایر حوزه ها می شوید؟! مثل اینکه بنده برای بالا بردن ارزش علم از رونالدو و مسی کمک بگیرم! که چون اینها از محصولات علمی استفاده کردند و در سایه علم بودند، پس ورزشکاران حرفه ای شدند!
تمامی دانشمندان جهان اسلام مثل ماها دین در ابتدا بهشون پیوند داده شده، سپس وقتی در سنین بالاتر آگاه شدند، به اختیار یا موضوع پیوند شده رو عمیقا پذیرفتند یا بالاجبار و تظاهر برای حفظ جان پذیرفتند!
محی الدین;938246 نوشت:
از اسباب تاسف و تاثر همین بس که دانش شریف تجربی را هم چند ملحد باید در این سایت به دیگران بیاموزند
ملحدین این سایت!! پیشکش، چون این عزیزان علم رو صرفا نشر میدن و چیزی به علم اضافه نمیکنند.
به نظر من شما بیشتر اسباب تاسف و تاثر رو برای مبانی پایه و دانشگاهی در آموزش علم در ایران و محصولات خروجی علوم در کشور خودمون که خود شما هم مشتری و یوزر اون هستید، داشته باشید. چون این موارد اغلب از طرف غیر مسلمان، اهل کتاب، کافر، مرتد، مشرک و ملحد تولید و از زبان اینها خارج شده.
شما میتوانید از دانش تجربی بقول خودت ملحدان استفاده نکنی
شما بفرمایید دانش تجربی رو از احادیث صحیحه جعفر صادق و محمد باقر استخراج کنید
علم تجربی، یک علم بی طرف است، و راه حصول آن هم تجحربه و آزمایش است! در این هیچ اختلافی بین دینداران الهی و بی دینان نیست.
آنچه که محل اختلاف می شود این است که پیش فرض های غیر دینی موجب می شود که انسان نتیجه آزمایش ها را به نفع خود تعبیر کند، و احتمالات مخالف را نادیده بگیرد، و همچنین تکنولوژی و نتیجه آن علوم را در مسیر ضد دین به کار بگیرد.
hos8sein;938308 نوشت:
این تصور شماست که در سایه دین، انسان های بزرگ تربیت شدند.
اگر گزاره شما درست بود، در سایه کشور های غیر دینی انسان های بزرگی تربیت نمیشد.
در اینکه عامل پیشرفت در کشورهای غربی، و شرق آسیا دین نیست شکی نیست، هم ما این را قبول داریم و هم شما
اما نمی شود از این نتیه گرفت که پس پیشرفت های جهان اسلام هم ناشی از دین نیست، چون باید دین ها را با هم مقایسه کرد! وگرنه قضاوت منطقی نخواهد بود.
دین اسلام دینی است که سفارش و تأکید آن بر علم آموزی و ترویج آن قابل مقایسه با هیچ دینی نیست! به تلاش ها و مجاهدت های علمی رنگ و بوی دینی می دهد و در اینکه چنین نگرشی انگیزه انسان را مضاعف می کند شکی وجود ندارد!
ظهور تمدن اسلامی در قرون سوم تا ششم بدون شک به خاطر ظهور دین اسلام بوده است، این فقط حرف ما نیست، مستشرقینی چون گوستاولوبون هم چنین حرفی دارند، می توانید به کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب مراجعه بفرمایید.
شما ببینید بزرگترین دانشمندان مثل ابن سینا و خواجه نصیر و ... همگی بزرترین عالمان دین هم بوده اند.
علم تجربی، یک علم بی طرف است، و راه حصول آن هم تجحربه و آزمایش است! در این هیچ اختلافی بین دینداران الهی و بی دینان نیست.
آنچه که محل اختلاف می شود این است که پیش فرض های غیر دینی موجب می شود که انسان نتیجه آزمایش ها را به نفع خود تعبیر کند، و احتمالات مخالف را نادیده بگیرد، و همچنین تکنولوژی و نتیجه آن علوم را در مسیر ضد دین به کار بگیرد.
در اینکه عامل پیشرفت در کشورهای غربی، و شرق آسیا دین نیست شکی نیست، هم ما این را قبول داریم و هم شما
اما نمی شود از این نتیه گرفت که پس پیشرفت های جهان اسلام هم ناشی از دین نیست، چون باید دین ها را با هم مقایسه کرد! وگرنه قضاوت منطقی نخواهد بود.
دین اسلام دینی است که سفارش و تأکید آن بر علم آموزی و ترویج آن قابل مقایسه با هیچ دینی نیست! به تلاش ها و مجاهدت های علمی رنگ و بوی دینی می دهد و در اینکه چنین نگرشی انگیزه انسان را مضاعف می کند شکی وجود ندارد!
ظهور تمدن اسلامی در قرون سوم تا ششم بدون شک به خاطر ظهور دین اسلام بوده است، این فقط حرف ما نیست، مستشرقینی چون گوستاولوبون هم چنین حرفی دارند، می توانید به کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب مراجعه بفرمایید.
شما ببینید بزرگترین دانشمندان مثل ابن سینا و خواجه نصیر و ... همگی بزرترین عالمان دین هم بوده اند.
نتایج ازمایشها را به نفع بی دینان تغییر دادند؟
تکنولوژی را در مسیر ضد دین قرار دادند؟
تمدن اسلامی ؟
توصیه اسلام به علم اموزی باعث ظهور ابن سینا شده؟
من توصیه میکنم یکم تفکر کنید سپس حرف بزنید
واقعا انتظار نداشته باشین که امثال بنده به این گفته های شما پاسخ دهیم
واقعا انتظار نداشته باشین که امثال بنده به این گفته های شما پاسخ دهیم
معذرت می خواهم یکی از بهترین راه های فرار از پاسخ همین است که سخن مقابل را کمتر از حد پاسخ دادن جلوه دهیم!
سخن بنده کاملا منطی و مستدل بود، بدون سند حرفی نزدم!
mmns2001;938345 نوشت:
نتایج ازمایشها را به نفع بی دینان تغییر دادند؟
بنده نگفتم تغییر! خواهش می کنم ابتدا سخن مقابل را بفهمید، بعد نقد کنید، بنده گفتم تعبیر:
مسلم;938338 نوشت:
موجب می شود که انسان نتیجه آزمایش ها را به نفع خود تعبیر کند
mmns2001;938345 نوشت:
تکنولوژی را در مسیر ضد دین قرار دادند؟
در اینکه تکنولوژی قابل جهت دهی مطابق ایدئولوژی است هیچ اختلافی وجود ندارد! اگرشما اختلافی سراغ دارید خوشحال می شوم با ذکر سند بدانم!
mmns2001;938345 نوشت:
تمدن اسلامی ؟
واقعا از ظهور تمدن اسلامی بی خبر هستید؟؟ یک جستجوی ساده در مورد "دوران طلایی اسلام" یا "تمدن طلایی اسلام" در اینترنت انجام بدهید.
برای ابعاد دقیق تر آن هم می توانیدبه کتاب تاریخ تمدن گوستاولوبون مراجعه بفرمایید.
mmns2001;938345 نوشت:
توصیه اسلام به علم اموزی باعث ظهور ابن سینا شده؟
شکی در این نیست.
شما ابن سینا را می شناسید؟ از جایگاه دینی او اطلاع دارید؟ هم خود ابن سینا این را می گوید، و هم گوستاولوبون در کتابش به آن تصریح می کند که علت شکوفایی و ظهور تمدن اسلامی همین ظهور اسلام است.
معذرت می خواهم یکی از بهترین راه های فرار از پاسخ همین است که سخن مقابل را کمتر از حد پاسخ دادن جلوه دهیم!
سخن بنده کاملا منطی و مستدل بود، بدون سند حرفی نزدم!
بنده نگفتم تغییر! خواهش می کنم ابتدا سخن مقابل را بفهمید، بعد نقد کنید، بنده گفتم تعبیر:
در اینکه تکنولوژی قابل جهت دهی مطابق ایدئولوژی است هیچ اختلافی وجود ندارد! اگرشما اختلافی سراغ دارید خوشحال می شوم با ذکر سند بدانم!
واقعا از ظهور تمدن اسلامی بی خبر هستید؟؟ یک جستجوی ساده در مورد "دوران طلایی اسلام" یا "تمدن طلایی اسلام" در اینترنت انجام بدهید.
برای ابعاد دقیق تر آن هم می توانیدبه کتاب تاریخ تمدن گوستاولوبون مراجعه بفرمایید.
شکی در این نیست.
شما ابن سینا را می شناسید؟ از جایگاه دینی او اطلاع دارید؟ هم خود ابن سینا این را می گوید، و هم گوستاولوبون در کتابش به آن تصریح می کند که علت شکوفایی و ظهور تمدن اسلامی همین ظهور اسلام است.
بنده هم چنین توصیه ای دارم!!
متاسفانه امروزه جوی حاکم هست که جوانان ما را شعار ده کرده مضمون این شعارها گفته هایی بی معنی و بدون تعریف است که فقط بجهت اینکه احساساتی را در فرد القا کند بیان میشوند
بنده اهل این حرفها نیستم هر وقت توانستید بحث علمی کنید در خدمتیم
شما میتوانی بگویی مرگ بر استکبار یا مرگ بر ضد ولایت فقیه یا....مرگ بر امریکا یا مرگ بر اسراعیل و یا همینهایی که بیان کردی تمدن اسلامی توصیه اسلام به علم اموزی و ...من هیچ کاری با این حرفها ندارم
در این جستار دوستمان حسام مسایل علمی مفیدی را بیان میکنند و فکر میکنم بهتر است با این بحثهایی که بیهوده هست این جستار را الوده نکنیم
حقیقتا نمیتوانید حرف بزنید ولی توهین نکنید . این جستار که میفرمائید محدوده اظهار نظرش محدود و مستنبط از استقرائاتی از محسوسات مادی است و خارج آن نیست که بخواهد در مورد آن اظهار نظر کند .
خود او چیست ؟ یه چیزی شبیه مد روز .
مدام در حال تصحیح اشتباهات گذشته است و این تصحیحات با وجود 19 بند ابطال پذیری پوپر هرگز نمیتواند بگوید بطور قطع و یقین به یک نتیجه در آن نظر و در همان محدوده علمی خودش رسیده و مسیر درستی را در علم طی کرده چون طولی نمیکشد که با نظریه جدید باطل میشود و آن نیز به همین ترتیب .
در یک نگاه پراگماتیستی سودمحورانه در نظر صاحبکاران این دانش گران , علم نافع تنها علمی است که سودآور باشد صاحبان سرمایه را چاق و عقل و جیب دیگران را تصاحب کند . مردم هم قربانی ناچاری ها و یا ندانستن هایشان هستند تعبدانه بدون هیچ ان قلتی بپذیرند
اما از نظر ارزش علمی . این روش کسب علم همین قدر ارزش دارد که گفته شد یعنی
اربابان و صاحبکاران ساینتیست ها تنها علمی را میپسندند که یا مانند کالای برند و مد روز به خورد اذهان دهند و اغفال کنند و سودشان را ببرند , یا آن دستاورد فایده ای در افزایش قدرت و ثروت شان در خودش داشته باشد .
شما میتوانید از دانش تجربی بقول خودت ملحدان استفاده نکنی
شما بفرمایید دانش تجربی رو از احادیث صحیحه جعفر صادق و محمد باقر استخراج کنید و مثلا نظریه همه چیز بیابید بعد به نام انها ثبت کنید و دنیا را شگفت زده کنید و در اینجا هم چیزی برای ارایه داشته باشید
شما به پرورش حیوانات انسان نمای خود مشغول باشید. اولیاء دین را کاری به این کار نیست.[/]
سلام
دوست عزیز
این تصور شماست که در سایه دین، انسان های بزرگ تربیت شدند.
اگر گزاره شما درست بود، در سایه کشور های غیر دینی انسان های بزرگی تربیت نمیشد.
.
ارزش دین باید به محتوای خودش باشد نه به انسان های بزرگی که الزاما در حوزه دینی فعالیت نمیکردند و فقط به دین اعتقاد داشتند (حالا ظاهرا یا عمیقا).
واقعا دین به این حد محتاج است که شما برای بالا بردنش دست به دامن انسان های بزرگ در سایر حوزه ها می شوید؟! مثل اینکه بنده برای بالا بردن ارزش علم از رونالدو و مسی کمک بگیرم! که چون اینها از محصولات علمی استفاده کردند و در سایه علم بودند، پس ورزشکاران حرفه ای شدند!
تمامی دانشمندان جهان اسلام مثل ماها دین در ابتدا بهشون پیوند داده شده، سپس وقتی در سنین بالاتر آگاه شدند، به اختیار یا موضوع پیوند شده رو عمیقا پذیرفتند یا بالاجبار و تظاهر برای حفظ جان پذیرفتند!
سلام
اولا معنای انسانیت آن چیزی نیست که مسی و رونالدو بعنوان یک فوتبالیست مصداق آن باشند
ثانیا دین علم انسان پروری است و عظمتش در کمال بخشیدن به این موجود شگرف و برتر عالم امکان است
ثالثا از آنجا که ارزش هر علمی به محصولی است که ارائه می کند پس ارزش دین هم به عظمت انسانهایی است که پرورش داده است. اولیاء دین که از پرورش یافتگان این مکتب اند شاهد ادعای ماهستند.
hos8sein;938308 نوشت:
ملحدین این سایت!! پیشکش، چون این عزیزان علم رو صرفا نشر میدن و چیزی به علم اضافه نمیکنند.
به نظر من شما بیشتر اسباب تاسف و تاثر رو برای مبانی پایه و دانشگاهی در آموزش علم در ایران و محصولات خروجی علوم در کشور خودمون که خود شما هم مشتری و یوزر اون هستید، داشته باشید. چون این موارد اغلب از طرف غیر مسلمان، اهل کتاب، کافر، مرتد، مشرک و ملحد تولید و از زبان اینها خارج شده.
اولا توصیه میکنم درباره نقش دانشمندان مسلمان و تمدن اسلامی در پایه ریزی پیشرفت علمی غرب بر اساس نظر تاریخ نویسانی از خودشان مانند ویل دورانت و غیره مطالعه کنید تا بدانید سرچشمه کجاست.
ثانیا بسیاری از بزرگان علم نوین از نیوتن تا اینشتین و پلانک خداباور بوده اند .
ثالثا نقش غرب متمدن را در عقب نگه داشتن ملتها را هم فراموش نکنید. مطمئنا ملتهایی که با توطئه قدرتمندان به هزاران درد مبتلاست فرصتی برای اندیشیدن به مسائل علمی ندارند. شاهدش دشمنی دیوانه وار کنونی غرب با پیشرفت های علمی ایران است.
رابعا با کمال تاسف از علم و دانش غرب آن بعد دین ستیزانه و ملحدانه اش مورد توجه دین گریزان داخلی ماست. ما دانشمندان خداباور هم کم نداریم چه خوب بود بجای این ملحدین آنها می آمدند مسائل علمی را اینجا مطرح می کردند. آنان که دین را ناسازگار با علم نمی دانند و هریک را دارای مقام و منزلتی دانسته و به هردو ملتزم اند.
یا حلیم[/]
[="Arial Black"][="Blue"]هر شخص منصفی قرآن یا احادیث پیشوایان معصوم اسلام را بخواند ، متوجه می شود که هیچ آیین و دینی به اندازه اسلام به علم آموزی و تعقل اهمیت نداده است.[/]
شما به پرورش حیوانات انسان نمای خود مشغول باشید. اولیاء دین را کاری به این کار نیست.
خودخواهی و غرور تا چقدر
نتیجه دینداری جز این خودخواهی و خود محوری نیست
بله ما حیوانیم و از وجود و اصل فرقی با انها نداریم هیچ تکبری هم در این مورد بنده لااقل ندارم فقط در روند تکامل ما قدرت خیال پیدا کردیم و مثلا شیرها عضلات قوی و هیچی هم نیستیم در مقابل عظمت جهان
واقعا انتظار نداشته باشین که امثال بنده به این گفته های شما پاسخ دهیم
متاسفانه پاسخ تاثیر مثبتی نداره، شما نگاه کنید؛ فرگشت که موضوع اصلی تاپیک بود و محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و... هست، مورد پذیرش دیندارانی که اختلافی با شکل حصول علم ندارند، نیست!! شکل مورد علاقه و پذیرش و کاملا علمی، عالم 6000 ساله و هبوط آدم و زوجش است.
در این قسم صحبت ها همیشه یک پیش داوری ای برای فرد مخالف وجود داره و مطالعه پست های اون فرد همراه با اون ذهنیت صورت میگیره.
در کل قضاوت با اشخاصی که پستها رو بیطرفانه میخونن و بعد از قیاس مطالب، راجع به مواردی که در پستها مطرح تحقیق میکنند.
محی الدین;938422 نوشت:
اولا معنای انسانیت آن چیزی نیست که مسی و رونالدو بعنوان یک فوتبالیست مصداق آن باشند
من احساس میکنم شما متوجه منظور بنده نشدید یا کلا سرسری پست منو خوندید. ضمن اینکه صحبت ما پیرامون انسانیت نبود.
محی الدین;938422 نوشت:
ثانیا دین علم انسان پروری است
من پیشنهاد میکنم یه جستجوی در رابطه با واژه علم، تعریف علم و انواع علوم داشته باشید. چون اگر بنده بگم ما چیزی به نام "علم انسان پروری" نداریم، صحبت اینجانب رو نمیپذیرید و احتمال داره برچسب های ملحد و... رو به عنوان پاسخ به من بچسبانید. خودتون جستجو کنید متوجه میشید واژه "علم" رو نباید پشت هر کلمه و عبارتی قرار داد.
محی الدین;938422 نوشت:
ثالثا از آنجا که ارزش هر علمی به محصولی است که ارائه می کند پس ارزش دین هم به عظمت انسانهایی است که پرورش داده است. اولیاء دین که از پرورش یافتگان این مکتب اند شاهد ادعای ماهستند.
شما مختارید از محصولات دینی و همون اولیای دین که می فرمائید استفاده کنید.
البته اگر اینقدر علاقه به این عزیزان پرورده شدهی مکتب دین دارید، حین بیماری به اولیای دین مراجعه کنید، برای پختن غذا از سوزاندن چوب استفاده کنید، از آب برکه و نهر بنوشید و از محصولات خوراکی غیر بسته بندی شده استفاده کنید، از منسوجات دستباف برای پوشش استفاده کنید و از الیاف طبیعی بهره ببرید. عبور و مرور را با پای پیاده انجام دهید و برای تردد سریعتر از چهارپایان اهلی استفاده کنید. سوادآموزی و تحصیلات عالیه را در نزد اولیای دین بگذرانید و برای روشنایی در شب از آتش مشعل استفاده کنید، برای ارتباطات و افزایش صله رحم از دیدار حضوری یا کبوتر نامه بر بهره ببرید و با مبادله کالا به کلا امرار معاش کنید.
شاید موارد بالا و موارد بسیاری دیگر (که خیلی هاشون رو نمیشد گفت) رو شوخی یا توهین از جانب بنده قلمداد کنید؛ اما بنده نه قصد توهین دارم و نه قصد شوخی. فقط یادآوری میکنم زندگی خود من با محصولات علمی و قدرت تفکر فارغ از محدودیتی تبدیل شده به زندگی فعلی نه با داستان های عبرت آموز، با روایت های افسانه ای، ترساندن و وسوسه کردن برای پیروی و معرفی دستوراتی که بعضا بدیهی هستند (چون اخلاقی هستند) و بعضا عجیب هستند و انحصاری.
محی الدین;938422 نوشت:
اولا توصیه میکنم درباره نقش دانشمندان مسلمان و تمدن اسلامی در پایه ریزی پیشرفت علمی غرب بر اساس نظر تاریخ نویسانی از خودشان مانند ویل دورانت و غیره مطالعه کنید تا بدانید سرچشمه کجاست.
علم متعلق به دین نیست بزرگوار؛ این چه ذهنیتی دارید آخه.
الان هم ما داریم از نبوغ دانشمندان وطنی و غیر وطنی نفع میبریم، از برکت دین نیست.
غرب از علوم دوران طلایی اسلام استفاده کرده. مگه من منکرش شدم؟ کما اینکه اسلام هم آثار علمی یونان و پیشینیانشون رو ترجمه و از آنها استفاده کردند.
دوران طلایی اسلام الزاما از برکت اسلام نبوده چون در دوره خلافت عباسی ها، فرصت سازی و سرمایه گذاری برای اندیشه آزاد و گفتمان بین متفکران داده شد و سیستم آموزشی لحاظ شد. کاری که در غرب ملعون!! امروزی انجام میشه و نتیجه هم میده.
جالبه شما به دوره ای می بالید و اونو از آنِ دین اسلام میدونید، احتمالا مطلعید که ائمهی همون دین اسلام و شیعیانشون مورد عنایت عباسی ها قرار گرفتند.
اگر دوره طلایی مذکور از برکت دین اسلام بود، بعد از حمله مغول هم دوباره برمیخیزید. واقعا چند قرن دیگه باید بگذره و خاورمیانه به دورانی که بهش افتخار میکنه و از صدقه سر اسلام میدونه برگرده؟!
محی الدین;938422 نوشت:
ثانیا بسیاری از بزرگان علم نوین از نیوتن تا اینشتین و پلانک خداباور بوده اند .
ثالثا نقش غرب متمدن را در عقب نگه داشتن ملتها را هم فراموش نکنید. مطمئنا ملتهایی که با توطئه قدرتمندان به هزاران درد مبتلاست فرصتی برای اندیشیدن به مسائل علمی ندارند. شاهدش دشمنی دیوانه وار کنونی غرب با پیشرفت های علمی ایران است.
رابعا با کمال تاسف از علم و دانش غرب آن بعد دین ستیزانه و ملحدانه اش مورد توجه دین گریزان داخلی ماست. ما دانشمندان خداباور هم کم نداریم چه خوب بود بجای این ملحدین آنها می آمدند مسائل علمی را اینجا مطرح می کردند. آنان که دین را ناسازگار با علم نمی دانند و هریک را دارای مقام و منزلتی دانسته و به هردو ملتزم اند.
تفکر دایی جان ناپلئونی
خارج از ظرفیت تاپیک برای گفتگو
SHAHINN;938424 نوشت:
هر شخص منصفی قرآن یا احادیث پیشوایان معصوم اسلام را بخواند ، متوجه می شود که هیچ آیین و دینی به اندازه اسلام به علم آموزی و تعقل اهمیت نداده است.
دوست عزیز
الان من یا اصلا خود خدایی که شما می پرستیدش، به شما بگم که تفکر و تعقل ممنوعه، آیا شما آیینش رو دنبال می کنید؟! اصولا اگه دینی بیاد بگه که علم و تفکر و تعقل و بذارید کنار یا منقرض میشه یا یه سری مجنون پیگیر این دین هستند.
ضمن اینکه باید در نظر داشت برای پذیرش دین هم یه مقدار (ولو کم) قدرت تعقل و استفاده ازش نیازه.
متاسفانه پاسخ تاثیر مثبتی نداره، شما نگاه کنید؛ فرگشت که موضوع اصلی تاپیک بود و محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و... هست، مورد پذیرش دیندارانی که اختلافی با شکل حصول علم ندارند، نیست!! شکل مورد علاقه و پذیرش و کاملا علمی، عالم 6000 ساله و هبوط آدم و زوجش است.
در این قسم صحبت ها همیشه یک پیش داوری ای برای فرد مخالف وجود داره و مطالعه پست های اون فرد همراه با اون ذهنیت صورت میگیره.
در کل قضاوت با اشخاصی که پستها رو بیطرفانه میخونن و بعد از قیاس مطالب، راجع به مواردی که در پستها مطرح تحقیق میکنند.
من احساس میکنم شما متوجه منظور بنده نشدید یا کلا سرسری پست منو خوندید. ضمن اینکه صحبت ما پیرامون انسانیت نبود.
من پیشنهاد میکنم یه جستجوی در رابطه با واژه علم، تعریف علم و انواع علوم داشته باشید. چون اگر بنده بگم ما چیزی به نام "علم انسان پروری" نداریم، صحبت اینجانب رو نمیپذیرید و احتمال داره برچسب های ملحد و... رو به عنوان پاسخ به من بچسبانید. خودتون جستجو کنید متوجه میشید واژه "علم" رو نباید پشت هر کلمه و عبارتی قرار داد.
شما مختارید از محصولات دینی و همون اولیای دین که می فرمائید استفاده کنید.
البته اگر اینقدر علاقه به این عزیزان پرورده شدهی مکتب دین دارید، حین بیماری به اولیای دین مراجعه کنید، برای پختن غذا از سوزاندن چوب استفاده کنید، از آب برکه و نهر بنوشید و از محصولات خوراکی غیر بسته بندی شده استفاده کنید، از منسوجات دستباف برای پوشش استفاده کنید و از الیاف طبیعی بهره ببرید. عبور و مرور را با پای پیاده انجام دهید و برای تردد سریعتر از چهارپایان اهلی استفاده کنید. سوادآموزی و تحصیلات عالیه را در نزد اولیای دین بگذرانید و برای روشنایی در شب از آتش مشعل استفاده کنید، برای ارتباطات و افزایش صله رحم از دیدار حضوری یا کبوتر نامه بر بهره ببرید و با مبادله کالا به کلا امرار معاش کنید.
شاید موارد بالا و موارد بسیاری دیگر (که خیلی هاشون رو نمیشد گفت) رو شوخی یا توهین از جانب بنده قلمداد کنید؛ اما بنده نه قصد توهین دارم و نه قصد شوخی. فقط یادآوری میکنم زندگی خود من با محصولات علمی و قدرت تفکر فارغ از محدودیتی تبدیل شده به زندگی فعلی نه با داستان های عبرت آموز، با روایت های افسانه ای، ترساندن و وسوسه کردن برای پیروی و معرفی دستوراتی که بعضا بدیهی هستند (چون اخلاقی هستند) و بعضا عجیب هستند و انحصاری.
علم متعلق به دین نیست بزرگوار؛ این چه ذهنیتی دارید آخه.
الان هم ما داریم از نبوغ دانشمندان وطنی و غیر وطنی نفع میبریم، از برکت دین نیست.
غرب از علوم دوران طلایی اسلام استفاده کرده. مگه من منکرش شدم؟ کما اینکه اسلام هم آثار علمی یونان و پیشینیانشون رو ترجمه و از آنها استفاده کردند.
دوران طلایی اسلام الزاما از برکت اسلام نبوده چون در دوره خلافت عباسی ها، فرصت سازی و سرمایه گذاری برای اندیشه آزاد و گفتمان بین متفکران داده شد و سیستم آموزشی لحاظ شد. کاری که در غرب ملعون!! امروزی انجام میشه و نتیجه هم میده.
جالبه شما به دوره ای می بالید و اونو از آنِ دین اسلام میدونید، احتمالا مطلعید که ائمهی همون دین اسلام و شیعیانشون مورد عنایت عباسی ها قرار گرفتند.
اگر دوره طلایی مذکور از برکت دین اسلام بود، بعد از حمله مغول هم دوباره برمیخیزید. واقعا چند قرن دیگه باید بگذره و خاورمیانه به دورانی که بهش افتخار میکنه و از صدقه سر اسلام میدونه برگرده؟!
تفکر دایی جان ناپلئونی
خارج از ظرفیت تاپیک برای گفتگو
دوست عزیز
الان من یا اصلا خود خدایی که شما می پرستیدش، به شما بگم که تفکر و تعقل ممنوعه، آیا شما آیینش رو دنبال می کنید؟! اصولا اگه دینی بیاد بگه که علم و تفکر و تعقل و بذارید کنار یا منقرض میشه یا یه سری مجنون پیگیر این دین هستند.
ضمن اینکه باید در نظر داشت برای پذیرش دین هم یه مقدار (ولو کم) قدرت تعقل و استفاده ازش نیازه.
کسانی که اینقدر خودخواه و کوتاه فکر هستند که گمان میکنند دو تریلیون کهکشان که در برخی 100 میلیارد ستارهشبیه خورشید ما دارد برای انها خلق شده و در همین کره زمین که ذره ای ناچیز هست همه چی برای انها خلق شده و سند شش دانگ ان را الله در قران به نام انها زده و حق دارند هر کاری میخواهند با همه حیوانات و گیاهان و منابع زمین بکنند
بحث با انها واقعا ملال اور هست چه زیبا گفته مولانا در مورد این افراد:
متاسفانه پاسخ تاثیر مثبتی نداره، شما نگاه کنید؛ فرگشت که موضوع اصلی تاپیک بود و محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و... هست، مورد پذیرش دیندارانی که اختلافی با شکل حصول علم ندارند، نیست!! شکل مورد علاقه و پذیرش و کاملا علمی، عالم 6000 ساله و هبوط آدم و زوجش است.
در این قسم صحبت ها همیشه یک پیش داوری ای برای فرد مخالف وجود داره و مطالعه پست های اون فرد همراه با اون ذهنیت صورت میگیره.
در کل قضاوت با اشخاصی که پستها رو بیطرفانه میخونن و بعد از قیاس مطالب، راجع به مواردی که در پستها مطرح تحقیق میکنند.
من احساس میکنم شما متوجه منظور بنده نشدید یا کلا سرسری پست منو خوندید. ضمن اینکه صحبت ما پیرامون انسانیت نبود.
من پیشنهاد میکنم یه جستجوی در رابطه با واژه علم، تعریف علم و انواع علوم داشته باشید. چون اگر بنده بگم ما چیزی به نام "علم انسان پروری" نداریم، صحبت اینجانب رو نمیپذیرید و احتمال داره برچسب های ملحد و... رو به عنوان پاسخ به من بچسبانید. خودتون جستجو کنید متوجه میشید واژه "علم" رو نباید پشت هر کلمه و عبارتی قرار داد.
شما مختارید از محصولات دینی و همون اولیای دین که می فرمائید استفاده کنید.
البته اگر اینقدر علاقه به این عزیزان پرورده شدهی مکتب دین دارید، حین بیماری به اولیای دین مراجعه کنید، برای پختن غذا از سوزاندن چوب استفاده کنید، از آب برکه و نهر بنوشید و از محصولات خوراکی غیر بسته بندی شده استفاده کنید، از منسوجات دستباف برای پوشش استفاده کنید و از الیاف طبیعی بهره ببرید. عبور و مرور را با پای پیاده انجام دهید و برای تردد سریعتر از چهارپایان اهلی استفاده کنید. سوادآموزی و تحصیلات عالیه را در نزد اولیای دین بگذرانید و برای روشنایی در شب از آتش مشعل استفاده کنید، برای ارتباطات و افزایش صله رحم از دیدار حضوری یا کبوتر نامه بر بهره ببرید و با مبادله کالا به کلا امرار معاش کنید.
شاید موارد بالا و موارد بسیاری دیگر (که خیلی هاشون رو نمیشد گفت) رو شوخی یا توهین از جانب بنده قلمداد کنید؛ اما بنده نه قصد توهین دارم و نه قصد شوخی. فقط یادآوری میکنم زندگی خود من با محصولات علمی و قدرت تفکر فارغ از محدودیتی تبدیل شده به زندگی فعلی نه با داستان های عبرت آموز، با روایت های افسانه ای، ترساندن و وسوسه کردن برای پیروی و معرفی دستوراتی که بعضا بدیهی هستند (چون اخلاقی هستند) و بعضا عجیب هستند و انحصاری.
علم متعلق به دین نیست بزرگوار؛ این چه ذهنیتی دارید آخه.
الان هم ما داریم از نبوغ دانشمندان وطنی و غیر وطنی نفع میبریم، از برکت دین نیست.
غرب از علوم دوران طلایی اسلام استفاده کرده. مگه من منکرش شدم؟ کما اینکه اسلام هم آثار علمی یونان و پیشینیانشون رو ترجمه و از آنها استفاده کردند.
دوران طلایی اسلام الزاما از برکت اسلام نبوده چون در دوره خلافت عباسی ها، فرصت سازی و سرمایه گذاری برای اندیشه آزاد و گفتمان بین متفکران داده شد و سیستم آموزشی لحاظ شد. کاری که در غرب ملعون!! امروزی انجام میشه و نتیجه هم میده.
جالبه شما به دوره ای می بالید و اونو از آنِ دین اسلام میدونید، احتمالا مطلعید که ائمهی همون دین اسلام و شیعیانشون مورد عنایت عباسی ها قرار گرفتند.
اگر دوره طلایی مذکور از برکت دین اسلام بود، بعد از حمله مغول هم دوباره برمیخیزید. واقعا چند قرن دیگه باید بگذره و خاورمیانه به دورانی که بهش افتخار میکنه و از صدقه سر اسلام میدونه برگرده؟!
تفکر دایی جان ناپلئونی
خارج از ظرفیت تاپیک برای گفتگو
دوست عزیز
الان من یا اصلا خود خدایی که شما می پرستیدش، به شما بگم که تفکر و تعقل ممنوعه، آیا شما آیینش رو دنبال می کنید؟! اصولا اگه دینی بیاد بگه که علم و تفکر و تعقل و بذارید کنار یا منقرض میشه یا یه سری مجنون پیگیر این دین هستند.
ضمن اینکه باید در نظر داشت برای پذیرش دین هم یه مقدار (ولو کم) قدرت تعقل و استفاده ازش نیازه.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ببخشید من همه پستتان را نقل گرفتم
بخش اول پست که در جواب کاربری دادید
بنظرم با هدف اولیه ایی که در پست اول واژه عمومی علم را به کار بردید مغایره آیا هدف دائمی شما فرگشته؟
حال اگر فرگشته
اگر سخن کارشناس رسمی اینجا را به عنوان یک کارشناس دینی قبول دارید
بهتر نیست. به یاد بیاورید که ایشان گفتند اگر ثابت شود
فرگشت باز با دین در تعارض نیست؟
در تعارض نبودن یعنی چی میشه کمی توضیح دهید؟
اگر اختلاف در اگر ثابت شود است
می توانید بگویید آیا علم تجربی به طور یقین می تواند حرف بزند یا خیر؟
که تجربه ثابت کرده علم مدام در حال پیشرفته و نظریات مختلف
خب شما الان مخالفت را در چی دیدید؟
یک نکته دیگر
وقتی دو فرد با هم مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابعی مشترک داشته باشند که مورد اطمینان هر دو طرف باشد
شما چه منبعی را معرفی می کنید
علم تجربی؟
فکر کنم از آنجایی که شما در فروم دینی و شیعی حاضر شده ایید
الان در مقام دفاع هستید و مدعی
لطفا ادعایی اگر دارید ثابت کنید ممنون
این را هم بدانید
اینجا نظر خلقت بنابر اندیشه امامیه روی آن باید صحبت شود
نه مسیحیت نه بودایی نه غیره
اگر این منابعی که در رد خلقت معرفی می کنید
از نظر غیر امامیه نقد کرده و رد کرد
باید اختلاف دیدگاه بین مذاهب لحاظ شود تا دید نقد بر اشتراکات مذاهبه یا اختلافات
مثلا در وجود 3 خداست یا وحدانیت(برای فهم اختلاف دیدگاهها مثال زدم.)
یک مثال برای فهم ان شاء الله
کسانی که با جست و جوی تصویر در آینه به سردی آینه پی می برند
آیا
حقیقت گرمی جسم را دریافته اند؟
بنظرم با هدف اولیه ایی که در پست اول واژه عمومی علم را به کار بردید مغایره آیا هدف دائمی شما فرگشته؟
پست اول این تاپیک؟ بنده استارتر تاپیک نیستم.
فرگشت یک تئوری علمیه و البته ثابت شده. و به صورت غیر عمدی خط بطلان میکشه روی موضوع خلقت (داستان آدم و حوا).
شما اگر علم را با تعریفی که برایش ارائه شده، قبول داشته باشید، قاعدتا یک تئوری علمی که زیرمجموعه ای از علم است رو بایستی بپذیرید مگر اینکه دلیلی داشته باشید در غیرعلمی بودن اون و خلاصه رد اون. بسیار جالبه که دوستان دیندار نظرات متفاوتی دارند که به شرح زیر است:
- دین با فرگشت در تعارض است و به همین خاطر دین دار ها فرگشت رو قبول ندارند.
- دین با فرگشت در تعارض نیست. دین فقط قسمت انسانش رو بابت داستان آدم و حوا نمیپذیرند.
- فرگشت زیرمجموعه دین است و دین در کتب آسمانی بهش اشاره کرده خلاصه تعارضی وجود ندارد و دیندار ها هر دو را قبول دارند. (اما دین رو بیشتر قبول دارند)!
رستگاران;938486 نوشت:
اگر سخن کارشناس رسمی اینجا را به عنوان یک کارشناس دینی قبول دارید
سخن هر کس برای خودش محترمه. ولی خیر، قبول ندارم. پیرامونش هم کلی صحبت شد. (موجوده در همین تاپیک)
رستگاران;938486 نوشت:
می توانید بگویید آیا علم تجربی به طور یقین می تواند حرف بزند یا خیر؟
که تجربه ثابت کرده علم مدام در حال پیشرفته و نظریات مختلف
خب شما الان مخالفت را در چی دیدید؟
راجع بهش صحبت شده. رجوع به پست های بنده و سایر عزیزان.
رستگاران;938486 نوشت:
وقتی دو فرد با هم مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابعی مشترک داشته باشند که مورد اطمینان هر دو طرف باشد
نثر این جمله شما اشتباهه. تصحیح:
وقتی دو فرد با هم راجع به درستی و نادرستی یک موضوع علمی مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابع علمی معتبر و مورد تائید ارائه دهند.
رستگاران;938486 نوشت:
فکر کنم از آنجایی که شما در فروم دینی و شیعی حاضر شده ایید
الان در مقام دفاع هستید و مدعی
لطفا ادعایی اگر دارید ثابت کنید ممنون
تصور بنده این است شما عنوان تاپیک رو نخوندید که به دو زبان مختلف سه بار واژهی علم آورده شده.
در این تاپیک موضوع فرگشت مطرح شد و دلایل علمی پیرامون اون گفته شد (توسط استارتر، بنده و سایر عزیزان موافق این تئوری).
حال اگر کسی مخالفتی با آن دارد، مدعی است و بایستی ادعا را ثابت کند به شیوه علمی.
پست اول این تاپیک؟ بنده استارتر تاپیک نیستم.
فرگشت یک تئوری علمیه و البته ثابت شده. و به صورت غیر عمدی خط بطلان میکشه روی موضوع خلقت (داستان آدم و حوا).
شما اگر علم را با تعریفی که برایش ارائه شده، قبول داشته باشید، قاعدتا یک تئوری علمی که زیرمجموعه ای از علم است رو بایستی بپذیرید مگر اینکه دلیلی داشته باشید در غیرعلمی بودن اون و خلاصه رد اون. بسیار جالبه که دوستان دیندار نظرات متفاوتی دارند که به شرح زیر است:
- دین با فرگشت در تعارض است و به همین خاطر دین دار ها فرگشت رو قبول ندارند.
- دین با فرگشت در تعارض نیست. دین فقط قسمت انسانش رو بابت داستان آدم و حوا نمیپذیرند.
- فرگشت زیرمجموعه دین است و دین در کتب آسمانی بهش اشاره کرده خلاصه تعارضی وجود ندارد و دیندار ها هر دو را قبول دارند. (اما دین رو بیشتر قبول دارند)!
سخن هر کس برای خودش محترمه. ولی خیر، قبول ندارم. پیرامونش هم کلی صحبت شد. (موجوده در همین تاپیک)
راجع بهش صحبت شده. رجوع به پست های بنده و سایر عزیزان.
نثر این جمله شما اشتباهه. تصحیح:
وقتی دو فرد با هم راجع به درستی و نادرستی یک موضوع علمی مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابع علمی معتبر و مورد تائید ارائه دهند.
تصور بنده این است شما عنوان تاپیک رو نخوندید که به دو زبان مختلف سه بار واژهی علم آورده شده.
در این تاپیک موضوع فرگشت مطرح شد و دلایل علمی پیرامون اون گفته شد (توسط استارتر، بنده و سایر عزیزان موافق این تئوری).
حال اگر کسی مخالفتی با آن دارد، مدعی است و بایستی ادعا را ثابت کند به شیوه علمی.
فرگشت (برای هزارمین بار!)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ببخشید بله گویا اشتباهی شده شباهتی داره اسمتان ببخشید
البته من اگر جدا نقل نمی کنم پستتان را ببخشید
در مورد اثبات پذیر بودن یا نبودن
قبلا از شخص شما سوال کردم گفتید یقینی نیست
باز هم تاکید کردم اما جوابی از سوی شما ندیدم می شود جواب بعد پست را نشانم دهید؟
حال جمله تئوری علمی ثابت شده را بپذیریم
تئوری یک تحلیل مشاهداته چطور یقینی می آورد
بر فرض یقین هم باشد
اینکه غیر عمد داره رد می کنه پس خودش هم نمی خواهد رد کند بلکه برداشت از اونه که رد می کنه
همین طور که خودتان برداشت های مختلف دین داران را دسته بندی کردید
شما بر چه اساس فرگشت را رد بر خلقت گرفتید
در صورتی که نه خودش به طور مستقیم رد کرده(به طور عمد طبق شهادتان)
نه نظر واحدی بین دین داران وجود داره
اینجا شما یکی را پذیرفتید دلیلتان چه بوده
اگر عقل و تعقل
خوشحال می شوم دلیلتان را بدانم.
اما بخش بعدی نقل
حرف شما در اینجا هرچند حق و قشنگ اما اعتبار ندارد
چون وقتی در سایت ثبت نام می کنید
کارشناسان آبی رنگ را جدا از هرکس می کنند و سخن ایشان یعنی تایید شده است
مگر شما تمایل داشته باشید حرف یکی دیگر که با شما هم سو است را بپذیرید.
نقل های بعدی صحبت شده
بله
مخصوصا در مورد یقینی
اما من در دو پست آنچه. یادم هست از شما پرسیدم
اما جوابی بعد از تاکید دوم از شما ندیدم
می شه لطف کنید لینک جوابتان را نشان دهید؟
اما شما بجای تفکر روی جمله من و درخواست توضیح فکر اصلاحید؟
این روش غیر همسویی و بی طرفانه مباحثه کردن است؟
شما طور نظر منابعی را معتبر می دانید
اما نظر کارشناس تایید شده سایت را غیر معتبر
این مباحث در تحلیل و تئوریه که سخنان کارشناس سایت مشخصه اگر فراموش کردید یا مطالعه نکردید
برایتان لینکش را بگذارم؟
شما برای خودتان علمی را تعریف می کنید بعد از آن سند می خواهید این روش مباحثه با مخالفه؟
اگر خوبه
پس قرآن و حدیث و روایات معتبر هم برای ما منبع علمی معتبری است که ازش صحبت می کنیم
اینگونه خوبه؟
این روش روش پسندیده است؟
به ما که آموختند از اسناد مورد قبول طرف مقابل سند بیاوریم
شما چطور؟
اما بنظر میرسه شما نتنها پست اول بلکه نام سایت را مطالعه نکردید
اینجا سایت مذهبیه و قواعد خودش را دارد
این موضوع هم زیر مجموعه سایته وقتی شما ثبت نام کردید یعنی در سایتی که ادعا شیعه داره عضو شده و استارتر موضوعی زده با قوانینی
و بررسی غیر همسو هم جز قوانین پیشنهادی ایشان است اگر دقیقش را بخواهید مطالعه کنید.
اما شما باز می گویید فرگشت رد می کند!
شما بر چه اساس از بین دسته بندی که خود ارائه کردید یکی را برگزیدید؟
من می گوید فرگشت در تضاد نیست
دلایل را هم در مباحثه با کارشناس بحث طرح کردم
و ایشان هم گفتند موافقان فرگشت این جمع را نمی پذیرند
در مورد اثبات پذیر بودن یا نبودن
قبلا از شخص شما سوال کردم گفتید یقینی نیست
باز هم تاکید کردم اما جوابی از سوی شما ندیدم می شود جواب بعد پست را نشانم دهید؟
حال جمله تئوری علمی ثابت شده را بپذیریم
تئوری یک تحلیل مشاهداته چطور یقینی می آورد
بر فرض یقین هم باشد
میتونید نپذیرید، مختارید.
اصلا شما فرض بگیرید یقینی نباشه. اوکی؟ خوب نمی پذیریمش بزرگوار. اما قرار هم نیست من دین و خلقت رو آلترناتیو تئوری علمی فرگشت که به یقین نرسیده، بدونم!!
رستگاران;938490 نوشت:
اینکه غیر عمد داره رد می کنه پس خودش هم نمی خواهد رد کند بلکه برداشت از اونه که رد می کنه
هعی وای!
دوست عزیز، واژه "غیر عمد" رو من برای این به کار بردم، چون اصلا فرگشت به مناسبات مربوط به مسائل غیر علمی و اعتقادی و ... فکر نمیکنه. لذا قبلا هم اشاره کرده بودم:
hos8sein;934785 نوشت:
فرگشت مطرح نشده که وجود خالق و آدم و حوا به عنوان انسان را رد کند. در واقع فرگشت اصلا کاری با این مسائل ندارد.
.
.
رستگاران;938490 نوشت:
شما بر چه اساس فرگشت را رد بر خلقت گرفتید
در صورتی که نه خودش به طور مستقیم رد کرده(به طور عمد طبق شهادتان)
نه نظر واحدی بین دین داران وجود داره
اینجا شما یکی را پذیرفتید دلیلتان چه بوده
اگر عقل و تعقل
خوشحال می شوم دلیلتان را بدانم.
موضوع شهادت! بنده و واژه "غیر عمد" اگر روشن شد، عملا پاسخ به این نقل قول از صحبت شما اضافیه.
این تاپیک پر از دلایل مختلف بنده و دیگر دوستان دال بر این رد شدن هست!
شما اگر پذیرفتید که نسل ما انسان های امروزی و شانپانزه پیشینه مشترکی دارند و آدم و حوای اگر وجود داشته باشند، از همین نسل بوده اند (نه اینکه آدم پدر بشر باشه و حوا مادر بشر)، بنده هم می پذیریم خلقت و فرگشت تضاد و تعارضی با هم ندارند.
رستگاران;938490 نوشت:
حرف شما در اینجا هرچند حق و قشنگ اما اعتبار ندارد
چون وقتی در سایت ثبت نام می کنید
کارشناسان آبی رنگ را جدا از هرکس می کنند و سخن ایشان یعنی تایید شده است
مگر شما تمایل داشته باشید حرف یکی دیگر که با شما هم سو است را بپذیرید.
رستگاران;938490 نوشت:
اما نظر کارشناس تایید شده سایت را غیر معتبر
این مباحث در تحلیل و تئوریه که سخنان کارشناس سایت مشخصه اگر فراموش کردید یا مطالعه نکردید
برایتان لینکش را بگذارم؟
برای خودم اعتبار دارد.
و با احترام شما در جایگاهی نیستید وکالت کارشناس رو انجام بدهید.
به سایر مسائل هم کاری ندارم! اصلا نمیدونم شما از مطرح کردنش منظوری دارید یا نه! (؟)
رستگاران;938490 نوشت:
مخصوصا در مورد یقینی
اما من در دو پست آنچه. یادم هست از شما پرسیدم
اما جوابی بعد از تاکید دوم از شما ندیدم
می شه لطف کنید لینک جوابتان را نشان دهید؟
اما شما بجای تفکر روی جمله من و درخواست توضیح فکر اصلاحید؟
بزرگوار من واقعا نمیدونم دقیقا درباره کدام قسمت از صحبت های من دارید حرف میزنید. نقل قول هم کلی کردید.
حدس میزنم راجع به اصلاح جمله هست.
خب جمله شما از نظر من اشتباه بوده. بعد بیام درباره چی صحبت کنم؟
مبهم صحبت میکنید، بی زحمت واضح تر حق مطلبتون رو بیان کنید.
رستگاران;938490 نوشت:
شما برای خودتان علمی را تعریف می کنید بعد از آن سند می خواهید این روش مباحثه با مخالفه؟
اگر خوبه
پس قرآن و حدیث و روایات معتبر هم برای ما منبع علمی معتبری است که ازش صحبت می کنیم
اینگونه خوبه؟
من شرمندم که شما در یک موضوعی علمی، کتابی غیر علمی (بنا به دیدگاه خودتان) را ملاک قرار دادید و سندیتی در خلقت به جز کتب آسمانی و روایات نشأت گرفته از آن، ندارید.
من اگر خلقت رو قبول داشتم (با هر دلیل و اعتقادی) حداقل تو بحثی مثل فرگشت ورود نمیکردم. چون خلقت ماهیت علمی ای نداره که من بخوام از ماهیت علمیش دفاع کنم. البته شما مختارید به ورود در این مباحث، اشتباه برداشت نکنید یه وقت.
رستگاران;938490 نوشت:
اما بنظر میرسه شما نتنها پست اول بلکه نام سایت را مطالعه نکردید
اینجا سایت مذهبیه و قواعد خودش را دارد
این موضوع هم زیر مجموعه سایته وقتی شما ثبت نام کردید یعنی در سایتی که ادعا شیعه داره عضو شده و استارتر موضوعی زده با قوانینی
و بررسی غیر همسو هم جز قوانین پیشنهادی ایشان است اگر دقیقش را بخواهید مطالعه کنید.
پستهای بنده مشکلی داشته باشه با قوانین، دسترسی هست برای عزیزان که حذفش کنند.
اینجا راجع به فرگشت صحبت شده و کسانی که مخالفش بودند، همه از دینداران عزیز این سایت بودند.
اینکه دینداران فرگشت رو قبول ندارند یا باهاش مشکل دارند، آیا باید با مخالفته موافقان فرگشت همراه نباشه؟! توقع دارید نظر شما مورد تائید همه باشه؟
اشاره کردم، دسترسی برای عزیزان وجود داره برای حذف پست، قفل کردن یا ترش کردن تاپیک. شما نگرانید؟
رستگاران;938490 نوشت:
چرا نمی پذیرید؟
lol
آقا من پذیرفتم.
بدرود
.
.
پ.ن: اگر بخشی از پست رو پاسخ ندادم، علت در متوجه نشدن و مبهم بودن محتوا بوده. لذا بی احترامی تلقی نشود.
خودخواهی و غرور تا چقدر
نتیجه دینداری جز این خودخواهی و خود محوری نیست
بله ما حیوانیم و از وجود و اصل فرقی با انها نداریم هیچ تکبری هم در این مورد بنده لااقل ندارم فقط در روند تکامل ما قدرت خیال پیدا کردیم و مثلا شیرها عضلات قوی و هیچی هم نیستیم در مقابل عظمت جهان
عجیب است که شما از تواضع حرف می زنید مثل اینکه اصل انتخاب اصلح را فراموش کرده اید و مثل اینکه فراموش کردید هیتلر نژادپرست با همین فکر میلیونها نفر را به خاک و خون کشید و مثل اینکه فراموش کرده اید بر اساس همین تفکر سفیدپوستان نژادبرتر دانسته می شوند
لطفا چیزی بگویید که با اصول مرامتان سازگار باشد
ما به خدا دعوت می کنیم به آن حاکم مطلق عادل سرشاز از مهر نه به شیطان که اساس تکبر است و حیوانیت را دام انسان قرار داد
یا حکیم[/]
شما مختارید از محصولات دینی و همون اولیای دین که می فرمائید استفاده کنید.
البته اگر اینقدر علاقه به این عزیزان پرورده شدهی مکتب دین دارید، حین بیماری به اولیای دین مراجعه کنید، برای پختن غذا از سوزاندن چوب استفاده کنید، از آب برکه و نهر بنوشید و از محصولات خوراکی غیر بسته بندی شده استفاده کنید، از منسوجات دستباف برای پوشش استفاده کنید و از الیاف طبیعی بهره ببرید. عبور و مرور را با پای پیاده انجام دهید و برای تردد سریعتر از چهارپایان اهلی استفاده کنید. سوادآموزی و تحصیلات عالیه را در نزد اولیای دین بگذرانید و برای روشنایی در شب از آتش مشعل استفاده کنید، برای ارتباطات و افزایش صله رحم از دیدار حضوری یا کبوتر نامه بر بهره ببرید و با مبادله کالا به کلا امرار معاش کنید.
شاید موارد بالا و موارد بسیاری دیگر (که خیلی هاشون رو نمیشد گفت) رو شوخی یا توهین از جانب بنده قلمداد کنید؛ اما بنده نه قصد توهین دارم و نه قصد شوخی. فقط یادآوری میکنم زندگی خود من با محصولات علمی و قدرت تفکر فارغ از محدودیتی تبدیل شده به زندگی فعلی نه با داستان های عبرت آموز، با روایت های افسانه ای، ترساندن و وسوسه کردن برای پیروی و معرفی دستوراتی که بعضا بدیهی هستند (چون اخلاقی هستند) و بعضا عجیب هستند و انحصاری.
دانش از آن جهت که دانش است مطلقا الهی است این باور ماست. ان فاض من القدس الصور. اتفاقا دین اسلام با آموزه های خود در زمینه کسب علوم و دانشها تمدن اسلامی را که جایگاهش روشن شد به راه انداخت. تاسف کامل این است که تاریخ علم تحریف شده توسط غرب، باوری جهانی شده است.
و اما دعوتتان به زندگی کردن به سبک قرنها پیش نشان از تفکر غلط شما در خصوص تلازم حیات دینی با استفاده ابزاری خاص است. خیر دینداری با هیچ نوع استفاده از ابزارهای زندگی مادی تنافی ندارد وگرنه امروز نباید مومنی یافت می شد.
hos8sein;938475 نوشت:
علم متعلق به دین نیست بزرگوار؛ این چه ذهنیتی دارید آخه.
الان هم ما داریم از نبوغ دانشمندان وطنی و غیر وطنی نفع میبریم، از برکت دین نیست.
غرب از علوم دوران طلایی اسلام استفاده کرده. مگه من منکرش شدم؟ کما اینکه اسلام هم آثار علمی یونان و پیشینیانشون رو ترجمه و از آنها استفاده کردند.
دوران طلایی اسلام الزاما از برکت اسلام نبوده چون در دوره خلافت عباسی ها، فرصت سازی و سرمایه گذاری برای اندیشه آزاد و گفتمان بین متفکران داده شد و سیستم آموزشی لحاظ شد. کاری که در غرب ملعون!! امروزی انجام میشه و نتیجه هم میده.
جالبه شما به دوره ای می بالید و اونو از آنِ دین اسلام میدونید، احتمالا مطلعید که ائمهی همون دین اسلام و شیعیانشون مورد عنایت عباسی ها قرار گرفتند.
اگر دوره طلایی مذکور از برکت دین اسلام بود، بعد از حمله مغول هم دوباره برمیخیزید. واقعا چند قرن دیگه باید بگذره و خاورمیانه به دورانی که بهش افتخار میکنه و از صدقه سر اسلام میدونه برگرده؟!
تمدن اسلامی بلاشک تحت تعالیم آزاداندیشانه اسلام تحقق یافته است همان دینی که از ابتدا پیامبرش فرمود : دانش را حتی اگر در چین باشد بیاموزید. بله علم، دینی و غیر دینی ندارد اما اینکه یک دین یا مکتب مشوق علم و دانش باشد یا نباشد خیلی تفاوت دارد. و اما دخالت حکومتها و نقش آفرینی آنها در تمدن سازی بی ارتباط با ویژگی های امتی که بر آن حاکم است، نیست. عباسی هم که بخواهد کاری کند باید از زمینه اندیشه اسلامی و خصوصیات امتی که قرنها تحت تعالیم آن تربیت شده بهره ببرد. مطمئنا شما نمی توانید اینها را نادیده بگیرید. خوب است ببینید عرب قبل از اسلام چه بود و عرب قرن پنجم و ششم چه؟
فرگشت که موضوع اصلی تاپیک بود و محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و... هست، مورد پذیرش دیندارانی که اختلافی با شکل حصول علم ندارند، نیست!! شکل مورد علاقه و پذیرش و کاملا علمی، عالم 6000 ساله و هبوط آدم و زوجش است.
دگرگشت محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و ... هست، ولی یکی از مسائلی که به طور ضمنی در آن سه نقطه که بعد از علم ژنتیک قرار دادهاید مستتر است تخیلات و تمایلات شخصی ارائهدهندگان و توسعهدهندگان آن میباشد ... یعنی دگرگشت تنها محصول ممکن آن مستندات علمی نیست بلکه تنها محصول ممکن آن مستندات علمی به اضافهی ذهنیات توسعهدهندگان این نظریه است ...
این نظریه خیلی شبیه به نظریهی ریسمان در فیزیک هست، خیلی خوب جواب میدهد ولی هیچ دلیل واقعی نداریم که درست باشد ... من میتوانم مسائل هدایت حرارتی را با مدارهای سادهی الکترونیکی حل بکنم چون ریاضیات آنها یکی است ولی این دلیل نمیشود که فیزیک آنها هم دقیقاً یکسان باشد، این را میگویند آنالوژی ... یک روشی از سال ۱۹۹۷ در فیزیک مطرح شد تحت عنوان تناظر ads/cft که در دل نظریهی ریسمان ظاهر شد ولی آنقدر اعتبار کسب کرد که الآن خیلیها میگویند شاید نظریهی ریسمان غلط باشد ولی این تناظر درست باشد، اما اگرچه موافقان نظریهی ریسمان خیلی امیدوار هستند و شاید مثل موافقان دگرگشت تقریباً مطمئن هستند که حتماً ارتباطی در این بین هست که باید کشف شود و اگر کشف شود به قول برخی از ایشان طومار علم جدید بسته میشود، ولی وقتی نقطهی اتصال دو نظریهی فیزیکی یک فرمولبندی ریاضی باشد همیشه این امکان هست که صرفاً با یک آنالوژی سر و کار داشته باشیم و آن ارتباط مدّ نظر به آن صورت که انتظارش را داریم وجود نداشته باشد، همانطور که هدایت حرارتی و هدایت جریان الکتریکی در یک مدار الکریکی آنقدرها نمیتواند ادعا کند که انتقال حرارت و الکتریسیته یکی باشند ... شبیه هستند ولی یکی نیستند ...دگرگشتگرایان هم اگر همین را توجه کنند که شباهت به معنای همخانواده بودن نیست کار تمام است ... شاید همخانواده باشند ولی اینطور نیست که لزوماً همخانواده باشند ... اگر بدون داشتن دلیل کافی اصرار داشته باشند که دو موجود با شباهت آناتومیک و ژنتیک حتماً رابطهی نَسَبی با هم دارند این دیگر یک اشتباه است که حتی ممکن است در یک برههی زمانی ولو چند صدساله عمدهی جامعهی علمی روی ان اتفاق نظر داشته باشند ...
چیزی که واضح است این است که دگرگشتگرایان هم مانند طرفداران نظریهی ریسمان و حلقه و امثال آن فقط امیدوار هستند که نظریاتشان درست باشد ... بیش از این نیست ... اصرار شما و سایر دوستان بر اینکه بگویید این نظریه را باید حتماً پذیرفت مگرنه متحجر هستیم یا امثال آن اصرار نابجایی است که حتی علمی هم نیست ...
این امیدواری حقی را برای شما ایجاد نمیکند که بگویید که دگرگشت درست است و دین اگر خلاف آن را بگوید غلط است ...
دین اگر یک مطلب بدیهی را رد کرد نشان میدهد که یا دین اشتباه است و یا فهم ما از دین اشتباه است و یا همان مطلب بدیهی شاید آنقدر بدیهی نبوده است و ما در اشتباه بودیم که فکر میکردیم بدیهی بوده است ... این دیگر دودوتاچهارتاست ... اینکه ما بگوییم الا و بالله دگرگشت بدیهی است که درست است و بدیهی است که دین هم مخالف آن است و در نتیجه دین اشتباه است، این قضاوت به نظر خودتان حقیقتطلبانه است یا متعصبانه؟ ... البته من مواضع شما را شاید درست نمیشناسم و شاید شما آنطور طرفدار دگرگشت نیستید ولی دیدم که برخی دوستان در این تاپیک و در تاپیکهای دیگر اینطور از دگرگشت دفاع میکنند و دین را میکوبند، اگر شما جزء این دسته نیستید جوابهایم خطاب به ایشان است ...
ان شاء الله دست از تعصبات بیجا برداریم و حقطلبی را چه در پذیرش دین و چه در نقد دین نصبالعین خودمان داشته باشیم ... خودم و دیگران را به انصاف توصیه میکنم ...
ولی یکی از مسائلی که به طور ضمنی در آن سه نقطه که بعد از علم ژنتیک قرار دادهاید مستتر است تخیلات و تمایلات شخصی ارائهدهندگان و توسعهدهندگان آن میباشد
سلام
این چیزیه که شما میخواهید و شما تصور میکنید.
تخیلات و تمایلات؟ خودتون دارید میگید ارائه دهندگان و توسعه دهندگان. صحبت از چند نفر نیست. در سراسر دنیا پیرامون تئوری مذکور داره فعالیت تحقیقاتی انجام میشه، از تیمهای علمی و دانشمندان معتبر تا فعالیتهای دانشگاهی.
تمام اینها پیشفرضشون تخیلات دیجیمونی!! و تمایلات غیر مذهبی دارند؟
+ پیشنهاد میکنم تعریف تو.ری علمی رو مطالعه کنید.
سلام
این چیزیه که شما میخواهید و شما تصور میکنید.
تخیلات و تمایلات؟ خودتون دارید میگید ارائه دهندگان و توسعه دهندگان. صحبت از چند نفر نیست. در سراسر دنیا پیرامون تئوری مذکور داره فعالیت تحقیقاتی انجام میشه، از تیمهای علمی و دانشمندان معتبر تا فعالیتهای دانشگاهی.
تمام اینها پیشفرضشون تخیلات دیجیمونی!! و تمایلات غیر مذهبی دارند؟
+ پیشنهاد میکنم تعریف تو.ری علمی رو مطالعه کنید.
سلام جناب حسین،
چه چیزی را میخواهم و تصور میکنم و شما مدعی هستید که آنچه میخواهم و تصور میکنم اشتباه است؟
آیا منکر این هستید که هر کسی که یک چیزی را ببیند آن چیز را با پیشفرضهای ذهنیاش تفسیر میکند؟ آن پیشفرضها هم خودشان بر روی پیشفرضهای دیگری بنا شدهاند ... حالا فرض کنید که این پیشفرضها لااقل در زمینهی دگرگشت هنوز به تناقض و تضاد جدی نرسیده باشند، ولی هنوز پیشفرضهایی هستند که مبنای تمام این پیشفرضهای بعدی قرار گرفتهاند و گاهی ویرایش شدهاند ولی هرگز اثبات نشدهاند ...
شما دو نفر را که در خیابان ببینید که خیلی شبیه به هم هستند ممکن است مطابق پیشینهی ذهنیاتان اولین حدسی که به ذهنتان میرسد این باشد که این دو نفر با هم فامیل هستند، حتی شاید بتوانید بر اساس قیافهشناسی رابطهاشان را هم حدس بزنید، بعد شاید بر اساس آزمایش DNA مطمئن هم بشوید که حتماً فامیل هستند، ولی هر دو نفری که شبیه به هم باشند لزوماً فامیل نیستند، حتی آزمایش ژنتیک هم کمی خطا دارد (مثلاً از هر یک میلیارد نفر دو نفر که هیچ ارتباط خانوادگی نزدیکی هم با هم نداشته باشند ممکن است عیناً DNA Profile یکسانی داشته باشند، یعنی حتی در شناخت خود شخص از روی DNA او هم امکان دارد به مشکل بخوریم تا چه برسد به اینکه به جای یکسانی DNA Fingerprint فقط تشابه آنها را داشته باشیم و به جای خود شخص بخواهیم ارتباط خانوادگی آنها را کشف نماییم) ... ولی این مقدار داده میتواند شما را قانع کند (به یقین روانشناختی برساند، نه یقین قطعی) که آنها به احتمال زیاد فامیل هستند و از نظر علمی میتوان در نبود دادههای دیگر به این حدس تکیه کرد ... حال آنکه در نظریهی خلقتگرایانه حتی همین مسأله را هم میتوان توضیح داد، کافی است گونهی جدید به جای خاک یا مواد معدنی صرف، از بقایای بدن موجود زندهی متعلق به گونهای دیگر خلق شود، همانطور که از سلولهای موجودهای زنده میتوان DNA آنها را استحصال نمود و حتی میتوان نمونههای کوچک DNA را مثلاً از روی PCR کشت داد و تکثیر کرد، کافی است یک گونه از بقایای گونهای دیگر (مثلاً از مدفوع یا از عطسه یا به هر ترتیب از آب دهان آن) خلق شود تا این تشابهات ژنتیکی همه سر جای خودشان باقی بمانند، دگرگشت موجودات سادهی کمسلولی را هم که همه قبول دارند ...
جناب حسین، با هزار مثال موافق یک گزاره اثبات نمیشود (چرا که شاید تمام آن مثالها بر اساس حکم دیگری باشند که در این نتایج با این گزاره شریک هستند) ولی با یک مثال نقض شاید رد بشود (شاید را تعمدی قرار دادم)، الآن نظر شما دربارهی هزار و یک تیم دانشگاهی که در طول چندین و چند دهه و شاید قرن بر اساس یک سری مثال موافق به این نتیجه رسیدهاند که پیشفرضهایشان و احکام مبتنی بر آنها قطعاً درست است چیست؟ (گرچه خیلیها هستند که دگرگشت را قبول ندارند که اثبات شده باشد و فقط به آن امیدوار هستند، همانطور که در پست قبل گفتم، این وسط برخی هم هستند که ادعا میکنند دگرگشت حتماً درست است و مخالفان آن احمق و متحجر هستند) آیا اگر ایشان چنان ادعایی داشته باشند بر حق هستند چون تعدادشان زیاد است؟ چون باهوش هستند؟
از نظر شما احتمال اینکه دگرگشت درست نباشد و در آینده جایی به تناقض و تضاد برسد صفر و مطلقاً صفر است؟ اگر نیست پس به هر حال این احتمال ولو کوچک را در نظر دارید که شاید دگرگشت اشتباه باشد و شاید هزار سال دیگر اشتباه بودنش برای دانشاموزان مدرسه هم محرز باشد همانطور که چرخش زمین دور خورشید امروز برای ایشان محرز هست و زمانی کسی بخاطر باور به آن اعدام میشد ...
آیا میتوان گفت دگرگشت حتماً درست است و هر کسی که مخالفش باشد حتماً در اشتباه است؟ اگر بله در این باور خود تا کجا پیش میروید؟ اگر قدرت داشتید حکم به اعدام (حذف فیزیکی یا غیرفیزیکی در مجامع علمی و منزوی کردن در اجتماع و ...) کسی که دگرگشت را درست نداند هم میدادید؟
آیا بیانصاف هستم اگر خودم و شما را به انصاف فرا بخوانم و بگویم بر اساس مشاهدات علمی که تا کنون یافتهایم نه دگرگشت را حتماً درست و نه حتماً غلط در نظر بگیریم؟
چه چیزی را میخواهم و تصور میکنم و شما مدعی هستید که آنچه میخواهم و تصور میکنم اشتباه است؟
بخشی که در پست قبلی نقل قول کرده بودم.
نقطه;938749 نوشت:
آیا منکر این هستید که هر کسی که یک چیزی را ببیند آن چیز را با پیشفرضهای ذهنیاش تفسیر میکند؟ آن پیشفرضها هم خودشان بر روی پیشفرضهای دیگری بنا شدهاند ...
بعد از مشاهده با پیش فرض های ذهنی اش می سنجد؟! شما به این شکل و با این جمله، روش علمی و تکیه بر قوانین علمی رو توضیح میدید؟!
بله، برای کسی که بخواد سریع به نتیجه برسه، پس از مشاهده بر مبنای مشاهدات قبلی که مشخص نیستند درست هست یا غلط، تفسیر و نهایتا نتیجه گیری میکند. ولی در موضوعات علمی به این شکل نیست.
نقطه;938749 نوشت:
حالا فرض کنید که این پیشفرضها لااقل در زمینهی دگرگشت هنوز به تناقض و تضاد جدی نرسیده باشند، ولی هنوز پیشفرضهایی هستند که مبنای تمام این پیشفرضهای بعدی قرار گرفتهاند و گاهی ویرایش شدهاند ولی هرگز اثبات نشدهاند ...
قبل از پاسخ، منظور شما از دگرگشت، metabolism هست یا فرگشت؟ چون صحبت پیرامون فرگشته، من فرض رو بر فرگشت میگیرم.
اگر این نتیجه ای از جمله قبلیتون در قالب مثال فرگشت هست که بنده به دلیل اینکه جمله قبلیتون صحیح نبود، بهش نمیپردازم.
تو این تاپیک فکر کنم دوستان اشاره کرده بودند که بخش هایی از موارد مورد ذکر داروین رد شده و در کنارش مواردی در تائید نظریه اضافه شده (به مرور زمان).
نقطه;938749 نوشت:
شما دو نفر را که در خیابان ببینید که خیلی شبیه به هم هستند ممکن است مطابق پیشینهی ذهنیاتان اولین حدسی که به ذهنتان میرسد این باشد که این دو نفر با هم فامیل هستند، حتی شاید بتوانید بر اساس قیافهشناسی رابطهاشان را هم حدس بزنید، بعد شاید بر اساس آزمایش DNA مطمئن هم بشوید که حتماً فامیل هستند، ولی هر دو نفری که شبیه به هم باشند لزوماً فامیل نیستند، حتی آزمایش ژنتیک هم کمی خطا دارد
فکر کنم شما اول مثال رو زدید، بعد صحبت اصلی رو مطرح کردید، چون من دنبال این میگشتم که این مثال قراره به چه موضوعی ارتباط پیدا کنه که فکر کنم بخش زیر باشه:
نقطه;938749 نوشت:
جناب حسین، با هزار مثال موافق یک گزاره اثبات نمیشود (چرا که شاید تمام آن مثالها بر اساس حکم دیگری باشند که در این نتایج با این گزاره شریک هستند) ولی با یک مثال نقض شاید رد بشود
برای مثال های متعدد، مثال نقض وجود داره. ولی برای آزمایشات پرتکرار و متعدد و بررسی آنها چطور؟ اگر وجود داشته باشد، در روش علمی تضاد در نتایج آزمایشات و پیشبینی ها من باب نتیجه، نهایتا رد گزاره رو در پی داشته نه اثباتش. مگر امثال آزمایش مایکسون - مورلی رو نداشتیم در تاریخ علم.
+
دوست من، فرگشت از مثال های متعدد موافق نظریه علمی نشده که اگر اینگونه بود با یک مثال رد میشد.
به اضافه اینکه در مواردی ما استثنا داریم (که این موضوعی جداگانس و صرفا اشاره ای بهش میکنم که در نظر بگیریمش.)
برای مثال در ریاضیات گفته میشه همه اعداد اول فرد هستند به جز عدد 2. و گفته نمیشه اعداد اول، هم زوج هستند هم فرد.
نقطه;938749 نوشت:
از نظر شما احتمال اینکه دگرگشت درست نباشد و در آینده جایی به تناقض و تضاد برسد صفر و مطلقاً صفر است؟ اگر نیست پس به هر حال این احتمال ولو کوچک را در نظر دارید که شاید دگرگشت اشتباه باشد و شاید هزار سال دیگر اشتباه بودنش برای دانشاموزان مدرسه هم محرز باشد همانطور که چرخش زمین دور خورشید امروز برای ایشان محرز هست و زمانی کسی بخاطر باور به آن اعدام میشد ...
بنده جایی نگفتم که تناقض و تضاد پیرامونش رو صفر درصد میدونم. و اینم میدونم که هیچکس، نه شما نه من، از آینده خبر نداریم و بهتره نسخه آینده بنده و شما راجع به پابرجا موندن یا عدم پابرجایی اون، با هم گفتگو کنند!!
و مثال چرخش زمین هم از جانب اجداد و همفکران کسانی رد شد که در زمان حال خیلی راحت فرگشت رو رد میکنن و البته بدبختانه یا خوشبختانه الان دیگه زورشون نمیرسه بابتش کسی رو اعدام کنند.
ما هیچ کدام دانشمند نیستیم و احتمالا حوزه تخصصمون زیست شناسی نیست.، هر کدام از ما به توان خودمون راجع به فرگشت تحقیق کردیم و سوالاتمون رو در پاسخ های دانشمندان پیدا کردیم (با هنوز دنبال جوابیم). ولی خوب یا بد، فرگشت دلایل و مستندات عقلی و منطقی تری نسبت به خلقت داره ارائه میده و جالبه موافقین خلقت تائید خلقت رو رد فرگشت میدونن.
خیر، اینکه یکی از ارکان هر نظریهای پیشفرضهای ذهنی و تخیلات ذهنی ارائهدهندگان و توسعهدهندگان آن نظریه است به خواست و تصور من نیست، حداقلش این است که تصورات و تخیلات یک عده از همین محققان علمی است که شاید خیلی از آنها دیندار هم نباشند، در مکتب فکری ادینبورگ برای مثال نقش جامعهشناسی در حتی رشد ریاضیات و امثال آن نیز تحقیق میشود تا چه برسد به زیستشناسی که پسزمینههای فکری نظریهی دگرگشت به عنوان یک علم سکولار کاملاً مشهود است و نیازی به مکتب فکری ادینبورگ و امثال آن هم ندارد، این مطلب پشتوانهی روانشناسی هم دارد، نظریهای که توسط افراد سرشناستر مطرح شود یا نظریهای که طرفداران بیشتری داشته باشد به خودی خود منطقیتر و درستتر به نظر میرسد بدون آنکه لزوماً از نظر علمی هم اینطور باشد، و ...
شما اگر در ناخودآگاهتان مرعوب جامعهی علمی و رشد فنآوری و سفر به ماه و مریخ و شکافتن اتم و امثال آن باشید و افراد سرشناس در این حوزه اگر بگویند که خدا نیست بدون اینکه دلیلی از ایشان بخواهید هم ممکن است ناخودآگاه به نظر ایشان تمایل پیدا کنید و از کسانی دلیل بخواهید که میگویند خدا هست، حال آنکه چه بودن خدا و چه نبودن او باید مستقل از مسائل فنآورانه دلیل خودش را داشته باشد ... اگر پسزمینههای فکری شما طور دیگری بود خیلی زیاد محتمل بود که به جای اینکه از دینداران دلیل برای بودن خدا بخواهید از دگرگشتگرایان دلیل برای اثبات دگرگشت بخواهید ...
این علوم همگی ظنی هستند ... میخواهید بپذیرید و میخواهید نپذیرید ... وقتی بدون اثبات قطعی و یقینی (نه تجربی و احتمالاتی و روانشناختی) به سمت نظریهای خاص که معارض کم هم ندارد تمایل پیدا میکنید این دیگر یک رویکرد احساسی است، مربوط به تمایلات باطنی است، ربطی به علم و عقل و امثال آن ندارد، ربط هم داشته باشد اینطور نیست که ریشه و مبنای آن عقل و منطق باشد ... اگر اصرار دارید که هست دارید خودتان را فریب میدهید و میخواهید با چنگ و دندان از چیزی که در ذهنتان به عنوان «درست» ترسیم کردهاید و آن را قابل اتکا فرض نموده و زندگیاتان را وقف مبارزه برای آن کردهاید دفاع کنید و این یک روی همان تعصبی است ...
hos8sein;938789 نوشت:
قبل از پاسخ، منظور شما از دگرگشت، metabolism هست یا فرگشت؟ چون صحبت پیرامون فرگشته، من فرض رو بر فرگشت میگیرم.
دگرگشت ترجمهی صحیحتر از evolution است، فرگشت به همان دلیل ترجمهی خوبی نیست که تکامل ترجمهی بدی هست، «فرّ» در فارسی به نوعی به بهتر بودن اشاره دارد و فرگشت به نوعی بهتر شدن را میرساند ... دگرگشت معنایش دگرگونی است و مثل تحوّل بهتر میتواند معنای evolution را برساند ...
hos8sein;938789 نوشت:
تو این تاپیک فکر کنم دوستان اشاره کرده بودند که بخش هایی از موارد مورد ذکر داروین رد شده و در کنارش مواردی در تائید نظریه اضافه شده (به مرور زمان).
وقتی که گفتم «هنوز پیشفرضهایی هستند که مبنای تمام این پیشفرضهای بعدی قرار گرفتهاند و گاهی ویرایش شدهاند ولی هرگز اثبات نشدهاند ...» بالتبع تمام این موارد را هم لحاظ کردهام ... بخش قرمز همین را میگوید
hos8sein;938789 نوشت:
برای مثال های متعدد، مثال نقض وجود داره. ولی برای آزمایشات پرتکرار و متعدد و بررسی آنها چطور؟ اگر وجود داشته باشد، در روش علمی تضاد در نتایج آزمایشات و پیشبینی ها من باب نتیجه، نهایتا رد گزاره رو در پی داشته نه اثباتش. مگر امثال آزمایش مایکسون - مورلی رو نداشتیم در تاریخ علم.
آزمایش مایکلسون-مورلی بر اساس یک سری پیشفرض یک پیشبینی مبتنی بر آن پیشفرضها را در محدودهی دقت آزمایش انجام گرفته (که البته سالها بعد با دقت خیلی بالاتری تکرار شد) رد کرد ... ولی این چه ارتباطی به بحث من داشت؟ یعنی چی که برای مثالهای متعدد مثال نقض وجود دارد؟ مگر مثال را کسی نقض میکند؟ آن چیزی که نقض میشود گزارهها و احکام هستند نه مثالها ... یک سری آزمایش پرتکرار هم که داشته باشید به هر حال بر اساس یک سری پیشفرض و پیشزمینهی فکری یک سری نظریه از آنها برداشت میشود، این برداشتها که در قالب نظریه ارائه شدهاند هم با یک مثال نقض قابل رد کردن هستند، مگرنه دگرگشت به اندازهای که چند قرن فیزیک نیوتونی تأیید میشد هنوز تأیید نشده است، و به اندازهی آن هم آزمایشهای تکرار شونده ندارد ... ممکن است بفرمایید که فیزیک نیوتونی که رد نشد و فقط تصحیح شد، از جهت کاربردی نظرتان درست است چون همان نسبیت و کوانتوم هم در حدّ classic limit به فیزیک نیوتونی میرسند ولی این فقط بحث محاسباتی قضیه است، مگرنه فلسفه و مبانی فکری این نظریهها بسیار بسیار متفاوت است تا آنجا که میتوان گفت فیزیک نیوتونی کامل رد شد، برداشت از زمان و فضا و گرانش کامل عوض شد، و امثال آن ...
شما ظاهراً دقت ندارید که نظریهها صرفاً توصیف مشاهدات نیستند، بلکه تلاشی ذهنی هستند برای ربط دادن مشاهدات به یکدیگر ... این بخش دوم هست که مبتنی بر پیشفرضهای ذهنی محقق یا محققین در این زمینه است، بحثهای جامعهشناسی و روانشناسی هم درش مؤثر است ... اگر نگاه جامعه به علوم نگاهی سکولار باشد این ربط دادنها یکطور میشود، اگر سکولار نباشد یکطور دیگر میشود، این که دیگر واضح است، نمیفهمم چرا اینقدر استبعاد میکنید ...
hos8sein;938789 نوشت:
به اضافه اینکه در مواردی ما استثنا داریم (که این موضوعی جداگانس و صرفا اشاره ای بهش میکنم که در نظر بگیریمش.)
برای مثال در ریاضیات گفته میشه همه اعداد اول فرد هستند به جز عدد 2. و گفته نمیشه اعداد اول، هم زوج هستند هم فرد.
شما اگر یک گزاره دادید که تمام اعداد اول فرد هستند و بعد دیدید که ۲ یک استثناء است باید آن گزارهی اولتان را پس بگیرید و اصلاح نمایید، بله نمیگویید که اعداد اول هم زوج هستند و هم فرد ولی هم میتوانید بگویید که «همهی اعداد اول به استثناء ۲ فرد هستند»، هم میتوانید بگویید «اعداد اول ممکن است زوج باشند یا فرد»، هر دو درست هستند، اینکه بخاطر یک استثناء آن احتمال بر تمام اعداد اول حمل نشود باعث میشود گزارهی اول دقیقتر محسوب گردد چون حاوی اطلاعات بیشتری در مورد اعداد اول است ... اما نکتهی مهم این است که اینجا اعداد اول یک تعریف ریاضی است، یک ادعا در مورد علم خارج نیست ... اگر شما کشف کنید که انسان و شامپانزه هیچ قرابت فامیلی نداشته و نیای مشترک نداشتهاند یعنی پذیرفتهاید که قرابت ژنتیکی و آناتومیکی لزوماً به معنای داشتن نیای مشترک نیست و دیگر نمیتوانید ادعا کنید که فقط همین مورد استثناء بوده باشد و الباقی گونهها همگی با هم نیای مشترک داشتهاند و فقط برخی با هم فامیل نزدیکتر هستند و برخی دیگر فامیل دورتر ... در اینجا شما آن معیار اصلیاتان را به چالش کشیدهاید، حال آنکه فرد بودن اعداد اول جزء تعریف اعداد اول نیست و از روی این ویژگی اعداد اول در تعریف آنها که نباید بر عددی کوچکتر از خودشان تقسیمپذیر باشند به عنوان خاصیت اعداد اول به دست میآید ... بحث ژنتیکی و آناتومیکی شما اساس نظریهی دگرگشت است ... بحث جهش ژنی و انتخاب طبیعی صرفاً توجیهی برای طرح مکانیزم احتمالی پیدایش این اختلافها در عین حفظ اصل شباهتهاست، نه بیشتر ... استثناء در این زمینه مثل این است که عدد اولی را بیابید که بجز ۱ و خودش بر مثلاً ۱۳ هم بخشپذیر باشد، اینجا دیگر باید تعریف اعداد اول را عوض کنید نه اینکه بگوییم این یک استثناء معمولی است که فقط ویژگیها و خواص تحقیق شده را مستثنی میکند ...
hos8sein;938789 نوشت:
بنده جایی نگفتم که تناقض و تضاد پیرامونش رو صفر درصد میدونم. و اینم میدونم که هیچکس، نه شما نه من، از آینده خبر نداریم و بهتره نسخه آینده بنده و شما راجع به پابرجا موندن یا عدم پابرجایی اون، با هم گفتگو کنند!!
اگر بحث ما یک بحث علمی از نوع رایج آن پیرامون دگرگشت است بله، امروز بر اساس شواهدی که امروز داریم بحث میکنیم و فردا هم بر اساس شواهدی که همان فردا در اختیار ماست، اما اگر بحث تعارض علم و دین بحث میکنیم دیگر بحثمان در حیطهی حقیقت خواهد بود و نه برداشت ما از حقیقت، در اینجاست که دیگر نمیشود منتظر بود که آیا تا ابد تمام مثالهای ممکن مشاهده و بررسی میشوند یا خیر و نتیجهی این بررسیها چیست ... اصولاً نقد دین از زاویهی نسبیت خاص و عام و فیزیک کوانتوم و دگرگشت و هر نظریهی دیگری در حوزهی علوم Epistemic بیمعناست ... من امروز هنوز میتوانم معتقد به صاف بودن زمین و مرکز جهان بودن آن باشم و در این اعتقادم هم جاهل متعصب و متحجر نباشم، کافی است معنای زمین را از کرهی زمین به معنایی عامتر توسعه بدهم تا امکان صحت این گزاره ناگهان از صفر به یک عدد متناهی زیاد گردد و چیزی که تا کنون حتماً غلط فرض میشود الآن قابل بررسی محسوب گردد ... بحث دین بحث در مورد حقایق است مستقل از تصورات ما و تخیلات کسانی که ذهنهایشان را رو به تخیلات علمی باز گذاشتهاند و سمت و سویی که مناسبتهای اجتماعی و ویژگیهای روانشناسی به نظریات میدهند و مشاهداتی که اگر کسب شوند باعث تغییر در برداشت ما از طبیعت خواهند شد و چه و چه ... در مورد حقایق نه برداشت ما از حقیقت ... تعارض بین علم و دین اینجا بیمعناست ... چه کسی که بگوید من دین را با برداشت خودم یا دانشمندان از طبیعت اثبات قطعی کردم و چه کسی که بگوید من دین را با برداشت خودم یا دانشمندان از طبیعت ردّ قطعی کردم هر دو به یک میزان جاهل به جهل مرکب هستند ...
hos8sein;938789 نوشت:
و مثال چرخش زمین هم از جانب اجداد و همفکران کسانی رد شد که در زمان حال خیلی راحت فرگشت رو رد میکنن و البته بدبختانه یا خوشبختانه الان دیگه زورشون نمیرسه بابتش کسی رو اعدام کنند.
اگر منظورتان از کسانی که خیلی راحت دگرگشت را رد میکنند خلقتگرایان مسیحی است بله، شاید، ولی اگر ما را هم با ایشان جمع زدهاید و زیرپوستی طعنه میزنید باید بگویم که نه شباهت باور ما به خدا باعث میشود که نسبت والد و فرزندی داشته باشیم که ایشان اجداد ما محسوب شوند و نه کلاً ما با مسیحیان همفکر محسوب میشویم، همفکران ما ابنسینا و ابوریحان بیرونی و امثال ایشان بودند که امثال گالیله و اینها ادامه دهندهی راه ایشان بودهاند ...
hos8sein;938789 نوشت:
ما هیچ کدام دانشمند نیستیم و احتمالا حوزه تخصصمون زیست شناسی نیست.، هر کدام از ما به توان خودمون راجع به فرگشت تحقیق کردیم و سوالاتمون رو در پاسخ های دانشمندان پیدا کردیم (با هنوز دنبال جوابیم). ولی خوب یا بد، فرگشت دلایل و مستندات عقلی و منطقی تری نسبت به خلقت داره ارائه میده
دگرگشت دلیل عقلی دارد؟ کدام دلیل عقلی است که از روی شباهت دو گونه بگوید آنها حتماً با هم فامیل بودهاند؟ اینکه فامیل بودهاند یک حدس است که با تعدادی مشاهدهی دیگر احتمال درستی آن تقویت میشود ... عقل این وسط کجا بود؟ ... اینکه بر اساس دگرگشت بگوییم که این گونهها حتماً با هم فامیل هستند و نیای مشترک داشتهاند و دین غلط است اینکه دیگر حتماً خلاف عقل است، عقل حداکثرش این است که سکوت کند نه اینکه با جدیت و قطعیت رد نماید ...
hos8sein;938789 نوشت:
و جالبه موافقین خلقت تائید خلقت رو رد فرگشت میدونن.
اگر دگرگشت را مقابل نظریهی طرح هوشمند (Intelligent Design) قرار بدهیم بله ایشان حق دارند که بگویند تأیید خلقت (نه توسط موجودات فضایی که بلکه توسط خدای معرفی شده توسط ادیان) منجر به ردّ دگرگشت خواهد شد ... ولی اگر به طرح هوشمند پایبند باشیم امکان جمع دگرگشت با دین هست ... ولی این چیزی نیست که دگرگشتگرایان قبول داشته باشند ... در فیزیک ظاهراً کمکم پوزیتیویسم دارد رنگ میبازد و آن تعصب چند دههی گذشته دارد کنار گذاشته میشود ولی ظاهراً زیستشناسان همچنان تعصب خاصی روی این مکتب فلسفی دارند، و البته برای درستی خود این مکتب فلسفی هم چیز جر یک سری توجیه نداریم که معارضان این مکتب فلسفی هم در مقابل آن توجیهات خودشان را دارند و کسی که زیر بار این مکتب فلسفی برود صرفاً تمایلات و پیشزمینههای ذهنی خودش را تعقیب کرده است یا مرعوب اسم و تعداد و جایگاه افراد معتقد به این مکتب بوده است ... خلاصه اینکه از نظر علمی دگرگشت هیچ مزیتی به طرح هوشمند ندارد ... در دگرگشت باید قائل به پذیرش احتمالات خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کم باشیم تا بشود این پیچیدگی حیات را از یک سری حیاتهای ساده به دست بیاوریم، در عوض در طرح هوشمند نیازی نیست همه چیز را به تصادف ربط بدهیم و این شکلگیری را تحت اشراف و سیطرهی علم و قدرت و حکمت یک شعور بالاتری در نظر میگیریم که از نظر ادیان همان خداست ... در دگرگشت میگویند تا میشود به احتمال و تصادف تکیه کرد نیازی نیست به دنبال مفهوم خدا برویم و تیغ اوکام میگوید باید سکولار باقی بمانیم، در طرح هوشمند میگویند کدام عاقلی زیر بار پذیرش تصادفی تا این حدّ بعید میرود که مانند این است که انبار کاهی منفجر شود و یک بوئینگ ۷۴۷ از آن بیرون بیاید؟ ... حالا دینداران طرح هوشمند را میپذیرند و بیدینها هم دگرگشت را ...
طرح هوشمند در پذیرش تمامی مشاهدات تجربی دوشادوش دگرگشت هست و دگرگشت هیچ مزیتی از این حیث بر آن ندارد ... طرح هوشمند متفاوت است از نظریهی خلقتگرایی مسیحی که مثلاً اصرار دارند عمر زمین ۶۰۰۰ سال است و این فسیلها هم همگی در همین مدت زمان شکل گرفتهاند ... نظر خلقتگرایانهی اسلام بیشتر با طرح هوشمند سازگار است تا با نظر خلقتگرایان مسیحی ...
در نتیجه یک مسلمان به راحتی میتواند از قدرت تمام علوم تجربی استفاده کرده و همچنان معتقد به دینش هم باقی بماند ... کسی هم که تمایل داشت علوم مبتنی بر باورهای بیدینی را بپذیرد در اصل دین بیدینی را پذیرفته است مگرنه برای عالم به علوم تجربی شدن نیازی نیست حتماً دینش را کنار بگذارد ... این خودش یک بحث فلسفهی علمی است که بین چند نظریهای که شواهد و دلایل صدق یکسانی دارند اگر بخواهیم یکی را برگزینیم از چه معیارهایی میتوانیم استفاده کنیم ... تیغ اوکام و معیار سادگی یکی از این معیارهاست، معیارهای دیگری هم میشود داشت، برای کسی که اعتقاداتش در جای دیگری اثبات شده است خود این اعتقادات میتواند یک معیار خیلی خوب برای انتخاب بین گزارهها محسوب گردد، بماند که همان تیغ اوکام و امثال آن هم اثبات ندارند و از لوازم جهانبینی خودشان هستند که در جهانبینیهای دیگر اگر به کار گرفته شوند اطلاق نداشته و نسبی میگردند ...
جناب حسین ... شما یک سری منابع علمی دارید، ما یک سری منابع علمی دیگر هم در کنار منابع علمی شما داریم که همان قرآن و روایات است، از نظر برخی فلسفه هم میتواند منبع علمی دیگری در کنار این موارد باشد ... اینکه شما منابع علمی ما را علمی نمیدانید به خودتان ربط دارد و طبیعتاً اگر بخواهید از منابعی در تحقیقهای خودتان استفاده کنید که اعتبارشان برایتان اثبات نشده است اشکال خواهد داشت، ولی از آنجا که اعتبار این منابع از جای دیگر برای ما تحقیق و پذیرفته شده است هیچ اشکالی ندارد که ما به این منابع اعتماد کنیم و مثل علم کلام در توسعهی نظریات خودمان به آنها هم استناد کنیم ... اگر بخواهید ما را در این کار نقد کنید باید آن منابعمان را نقد کنید، مگرنه چه ما و چه شما نظریاتی داریم که بر اساس منابع علمی و مکتب فلسفی و فکری که به آن تمایل داریم کامل و قابل دفاع هستند، و همهی اینها هم نظریهپردازی و ظن و گمان است ... و انّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً ...
جناب نقطه
من کل مطالبتون رو خوندم.
خسته نباشید بابت وقتی که گذاشتید.
به نظرم صحبتهای مطرح شده در پستتون یکپارچگی نداشت و خواستم جداگانه نظر خودم رو بگم راجع بهش، ولی احساس کردم با پاسخ به پست هم، کماکان اختلاف اولیه ما حل نمیشه (حالا اختلافات دیگه بماند).
چون شما گویا کماکان معتقدید که تمایلات و تخیلات افراد فعال در این حوزه تاثیر داره که بنده مخالفشم. هر دومون دلایلی هم مطرح کردیم و قضاوت با خوانندگان و عزیزانی که تحقیق میکنند.
[="Arial Black"][="Blue"]علم و دین در اسلام کاملا سازگار بوده و هرگز بحث رودرو بودن آنها در اسلام مطرح نبوده است. ریشه این عدم تعارض را در اسلام باید در نگاه توحیدی اسلام جستجو کرد. وقتی خدای دین همان خدای طبیعت (خدای علم) باشد دیگر تعارضی نمیماند. هرچند ممکن است دائره دین بسیار وسیعتر از دامنه علوم تجربی باشد.
انسان دنیای مدرن هرچه از توحید فاصله گرفته است و به مرز شرک نزدیک شده است علم و دین را در تعارض بیشتری یافته است. بنابراین تعارض علم و دین را باید نمود "شرک نوین" دانست. اومانیسم نمود بارز شرک جلی است.
اعتقاد به وجود خلیفه الله در زمین که متصرف در دو حوزه دین و طبیعت است ضامن حفظ هماهنگی علم و دین است. لذا این خلیفه خدا هیچگاه از اظهارنظر در ابعاد مختلف عالم طبیعت میباشد. از انجا که منشا این علم، علم الله است این علم هرگز تعارضی با دین خدا ندارد و نیز هرگز خطا به ان راه نمییابد. از همینجا علم دینی مفهوم پیدا میکند. درحالیکه نقطه اغاز علم بشری در عصر نوین حدسیات بشر عادی بوده و طبیعتا در معرض انواع خطاها بوده است، تاریخ علمی مسلمانان حاکی از ان است که نقطه اغاز علوم مسلمانان ایات و روایات دینی بوده است و همین مطلب هم احتمال خطا را تقلیل میدهد و هم راز دینی بودن علم مسلمین را هویدا میسازد.[/]
البته اون مقاله که اشاره شده منجر به جایزه نوبل مورای گلمان نشد.
در واقع مقالات سال ۱۹۶۴ گلمان که بود که باعث معرفی مدل کوارک شد و به خاطر اون جایزه نوبل رو برد.
درود بر دوست موسیقی دانم
خیلی خوشحال شدم یک انتقاد علمی بالاخره رو پستم دیدم
ممنونم از توجهتون و اصلاحش
ديندار;937865 نوشت:
درود بر شما جناب حسام، خواهش می کنم
حرف شما از نظر من کاملا درست است، خیلی از دستورات دینی وجود دارد که از دیدگاه من امروزه منقضی شده است و دیگر کارکرد مفید قبلی را ندارند و حتی کارکرد مضر پیدا کرده اند.
درود بر شما
من متنتان را خواندم احساس میکنم تفکراتی مانند دکتر سروش و اینان دارید
ببینید من مخالف ایدئولوژی نیستم تا با هر ایدئولوژی مخالفت کنم چون دین داری شما سبک جداگونه ای دارد من باید نظرات شما را بدانم
دو سوال اجازه بدین بپرسم
شما به تشکیل حکومت قرآنی معتقد هستین؟
و اگر کسی اسلام را قبول نداشته باشد مطابق دستورات قرآن برخورد میکنید؟
ديندار;937865 نوشت:
از دیدگاه من همانطور که گفتم دستورات دینی همچون مثلا برده داری و ... وجود دارد که امروزه حکم گناه پیدا کرده اند و لذا رد می شوند.
اینطور نیست. من دارای استدلال از خود آیات قرانی هستم که این داستان آدم و حوا را پیامبر بصورت خواب دیده است و اگر علاقه مند بودید برایتون می گم.
خب خواب دیدن همان رویای رسولانه عبدالکریم سروش منظورتان است؟بب
ببینید برده داری
اگر حکم همان زمان است پس باید سپس توسط خدا منسوخ میشد
و همچنین برای هر زمان حکمی صادر میکرد اگر قرار باشد احکامی صادر کند
نمیشود یک زمانی حکمی ناقص بگوید بعد ول کند
ديندار;937865 نوشت:
مسیحیان همچون مسلمانان قابلیت انعطاف در داستان آدم و حوا ندارند. داستان کاملا واقعی برای آنها مطرح شده است. اما برای مسلمانان احادیث و روایات مبهم و حتی آیات مبهمی آمده است که روند را کمی بنظر من هوشمندانه و حکمت آمیز مبهم کرده است. همانطور که گفتم اصلا آقای سحابی کتابی نوشته است در اثبات اینکه نظر قران و اسلام مبنی بر آفرینش تدریجی و فرگشت می باشد
بله سحابی و مشکینی کتاب هایی نوشتند ولی توسط دین داران پذیرفته نشد
چون قاطبه قرآن مخالف فرگشت است
ديندار;937865 نوشت:
جناب حسام دین بطور کلی به دنبال پیشرفت دادن بشر از نظر علمی نبوده است که بگویید داستان آدم و حوا هیچ نکته علمی ندارد.
ببینید موضوع باید درست باشد
اصلا بحث در اینجا بر روی علمی حرف زدن نیست
مثلا داستانی را تعریف کنم مگس هزار پا نام ببرم!خب خیالات نباید بگویم که!ناسلامتی خدا میخواهد بندگانش را هدایت کند و ذهنیت من را هم میداند که سخت گیر است پس بهتر بود داستان رو درست مطرح کنه
ديندار;937865 نوشت:
اگر منصفانه نگاه کنید متوجه می شوید که آدم های بدی نبوده اند. من در دیدگاه خودم به دین پویا معتقدم. دینی که ثابت و بدون تغییر و حرکت در 1400 سال پیش نیست. بلکه دینی است پویا متغیر اما با اصولی ثابت، که مدام پیشرفت می کند و انسانی تر و اخلاقی تر می شود. من مانند شما به حق آزادی اندیشه و بیان، حق حیات و ... معتقدم.
در اینکه آدم های بدی نبودند قطعیتی در کار نیست
خب من با شما در جاهای که بجای تبعیت از قرآن با خرد ورزی مسال را حل میکنید مشکلی ندارم!چون در آن صورت اگر اشتباه باشد میشود نشان داد
اما آن اصولی که بنام قرآن معتقد هستید چیست؟ که همیشه ثابت است؟
ديندار;937865 نوشت:
بخشی از دلنوشته فردی را برایتان می گذارم:
دنیای امروز ما دنیای گذر است
از تحجری برخورد کردن دین داران دین ناباوران به تنگ آمده اند و نتیجه اش شده این
اگر از همان ابتدا هر کسی بر اساس مکتب فکری خودش عمل میکرد و دین باوران دخالت نمیکردن در همه شئون زندگی دیگران این موراد پیش نمی آمد
ديندار;937865 نوشت:
موفق باشید
موفق و پیروز باشید بزرگوار
mmns2001;937922 نوشت:
درورد بر شما دوست دانش دوست پستهایی مفیدی گذاشتید یا شاید بهتر بگوییم از معدود پستهایی مفیدی که در این سایت یافت میشود میتوان پستهای شما را معرفی کرد ادامه دهید خواننده دارد
درود بر شما متشکرم از لطف و دلگرمی شما
محی الدین;937933 نوشت:
علم تجربی با همه ارزشمندی اش به یخی می ماند که پیش از رسیدن به مقصد آب می شود.
در مقصد انسان نه ماده است و نه دانشش به دردی می خورد.
علم تجربی صرفا ابزاری برای برخی بهره گیری های بهتر از دنیاست.
برای ابدیتت دانشی ماندگار فراگیر!
این را جز خردمندان در نمی یابند.
درود بر شما خردمند عارف
یخ بازی تمایلی ندارید مجبورتان نکردیم والا پست بگذارید
اگر خدایی باشد خودش بهتر میداند و علیل نیست از منحرف کردن ذهن علم زدگان
شبهعلم (Pseudoknowledge): به ادعاها، باورها یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی هر چیزی که از دایرهی بررسی از زاویهی نگاه خاصی نباشد را از دایرهی علم خارج کرده، عنوان شبهعلم (Pseudoscience) را به آن اطلاق میکنند. نظریاتی مانند نسبیت عام، فیزیک کوانتوم، مهبانگ بزرگ، دگرگشت از معروفترین نظریات این شبهعلم میباشند.
شبهعلم (Pseudoknowledge) از یک نظر بر اساس مکاتب فلسفی اثباتنشدهای مثل پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی بنا شده است که طرفداران آن صرفاً امیدوار هستند منطقیترین و درستترین فلسفهی ممکن باشد. لازم به ذکر است که توسعهی جدول مندلیف توسط مندلیف، تابع موج در معادلهی شرودینگر، صحبت به میان آوردن از ذرهی نوترینو و ذرهی هیگز با پایبندی کامل به این مکاتب فلسفی ممکن نمیبود.
از ویژگیهای بسیاری از طرفداران این نظریه این است که «تعصب» و «تحجر» ویژگی مخالفان ایشان است و ایشان هر چند خود تعصب و تحجر بورزند متعصب و متحجر محسوب نخواهند گشت، چون اولاً تعدادشان بیشتر است، ثانیاً انتشارات شبهعلمی هم همگی PeerReview بوده و در اختیار ایشان است و در نهایت چون رسانهها نیز در خدمت ایشان هستند و ایشان همگی در خدمت گسترش یک سبک فکری خاص تحت عنوان سکولاریزه کردن انسان چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی میباشند.
[SPOILER] اگر کسی جرأت ندارد خودش مطالب را بفهمد و بخواهد برای رسوا نشدن همرنگ جماعت باشد در زمان کنونی چارهای ندارد جز اینکه در جمع این شبهعلمگرایان درآمده و از ایشان گردد ... کسی که جرأت دارد خودش مسائل را بررسی کند و آنقدر آزاده هست که صرفنظر از اظهار نظر دیگران خودش مطالب را بفهمد و به رأی خودش هم وقعی بنهد بهتر است از چهارچوب چه تعریف شبهعلم به معنای PseudoScience و چه تعریف شبهعلم به معنای PseudoKnowledge خارج گشته و از اول خودش را مقید به چهارچوبهای فکری این و آن نکند ... بلکه ابتدا خودش بفهمد و بعد هر طرف را که حق یافت به زیر عَلَم او برود و اگر هم هیچ کدام را حق نیافت عَلَم خودش را بلند کند، لااقل برای خودش ... این کار به آزادگی و انسانیت نزدیکتر است.[/SPOILER]
دو سوال اجازه بدین بپرسم
شما به تشکیل حکومت قرآنی معتقد هستین؟
و اگر کسی اسلام را قبول نداشته باشد مطابق دستورات قرآن برخورد میکنید؟
درود
منظورتون از حکومت قرانی چی هست؟ حکومت ولایت فقیه؟ ولایت مطلقه فقیه؟
بنظر من بهترین نوع حکومت در حال حاضر دموکراسی می باشد. از نظر دین هم بهترین نوع حکومت مالکین مشاع در ملک مشاع می باشد که تقریبا همان دموکراسی می باشد.
و اگر کسی اسلام را قبول نداشته باشد مطابق دستورات قرآن برخورد میکنید؟
دستور قران درین باره چی هست؟ امکان داره دستورات قرانی در این باره را برای من بگذارید؟
من کلا به پلورالیزم دینی معتقدم، به حق حیات ، حق آزادی اندیشه و عقیده معتقدم، بنابراین اگه منظورتون احکامی هست که برای ملحد و ... اینها می گویند و در قران هم چنین احکامی نیامده است، خیر، به ضرس قاطع به چنین احکامی معتقد نیستم و آنها را خلاف دین می دانم.
اگر روزی چنین احکامی را جزیی از دین بخواهم بدونم بدون برو برگرد از ان دین دوری خواهم کرد.
شبه علم (انگلیسی: Pseudoscience) به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی با عنوان علم ارائه داده میشوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طب سنتی (کلیه درمان های جایگزین)[۱]، خلقت گرایی، طراحی هوشمند، پیدایش بشقاب پرندهها، طالع بینی، کفبینی، فال قهوه، ستارهبینی، و انرژیدرمانی نمونههایی از شبه علم هستند. شبه علم خوراک نوشتاری بسیاری از مطبوعات عامهپسند موسوم به مجلات زرد را میسازد.
این رو از ویکی پدیا دادم
دوستانی که دانشنامه عام دوست ندارن
مقالات کارل پوپر در استنفورد ،و علم و شبه علم که در قوانین اشاره داشتم مراجعه کنند https://plato.stanford.edu/entries/religion-science/
درود بر حقیقت جویان
شبه علم آن است که انسان را در جهان سرگردان کند و او را از اول و آخرش ببرد و حیوان را میزان وی قرار دهد[/]
شبه علم (انگلیسی: Pseudoscience) به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی با عنوان علم ارائه داده میشوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طب سنتی (کلیه درمان های جایگزین)[۱]، خلقت گرایی، طراحی هوشمند، پیدایش بشقاب پرندهها، طالع بینی، کفبینی، فال قهوه، ستارهبینی، و انرژیدرمانی نمونههایی از شبه علم هستند. شبه علم خوراک نوشتاری بسیاری از مطبوعات عامهپسند موسوم به مجلات زرد را میسازد.
این رو از ویکی پدیا دادم
دوستانی که دانشنامه عام دوست ندارن
مقالات کارل پوپر در استنفورد ،و علم و شبه علم که در قوانین اشاره داشتم مراجعه کنند https://plato.stanford.edu/entries/religion-science/
شبه علم آن است که انسان را در جهان سرگردان کند و اورا از اول و آخرش ببرد و حیوان را میزان او قرار دهد[/]
برداشت نادرست اول: حوای میتوکندریایی تنها زن دوران خود بوده است!
رد برداشت نادرست:
یکی از برداشتهای نادرست در مورد حوای میتوکندریایی این است که چون نسل تمام زنان زندهٔ دنیا از طرف مادری به او میرسد پس او تنها زن دوران خود بوده است.بررسیهای دیانای هستهای نشان میدهد که جمعیت انسانهای باستان هیچگاه از چند ده هزار نفر کمتر نبوده است. سایر زنان هم عصر حوای میتوکندریایی نیز نوادگانی در بین انسانهای امروزی دارند ولی در زنجیرهٔ فرزندان هر یک از آنها تا به امروز حداقل یک مرد بوده است که این امر باعث قطع دیانای میتوکندری میشود که فقط از طریق مادر به فرزند میرسد؛ ولی بر خلاف این زنان، حوای میتوکندریایی را میتوان مستقیماً از طرف مادری به تمام انسانهای امروزی متصل نمود.
برداشت نادرست دوم :حوای میتوکندریایی همزمان با آدم
کروموزوم Y میزیسته است!
رد بداشت نادرست دوم:
از دیگر برداشتهای نادرست در مورد حوای میتوکندریایی این است که او همزمان با آدم کروموزوم Y میزیسته است و شاید هم با او ملاقات یا آمیزش داشته است. آدم کروموزوم Y نیز همانند حوای میتوکندریایی در آفریقا میزیسته است ولی زمان حیات او بین ۵۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰۰ سال پس از حوای میتوکندریایی بوده است.
برداشت نادرست سوم :حوای میتوکندریایی جدیدترین نیای مشترک انسانهای امروزی است!
رد برداشت:
حوای میتوکندریایی جدیدترین نیای مشترک انسانهای امروزی از طرف مادری است. به خاطر اینکه انتقال میتوکندری دیانای فقط از مادر به فرزند است، ردیابی نیاکان مادری کار نسبتاً سادهای است. جدیدترین نیای مشترک انسانهای امروزی را میتوان حتی در ۵۰۰۰ سال اخیر یافت.
دانشگاه اکسفورد و نیچر
درود بر شما برای اینکه هم جو عوض شود هم شما پرسشی را پاسخ دهید
بنده در مورد این پست شما پرسشی میپرسم خواهشمندم پاسخ دهید
طبق اطلاعات بنده اخرین مهاجرت انسان از افریقا به حدود 70 هزار سال پیش باز میگردد
و انسان امروزی نوین(به برگردان من از واژهای انگلیسی ایراد نگیرید لطفا) در سرتاسر دنیا همگی از نسل انها هستند که البته با گونه هایی که از انسان راست قامتی که در حدود 1.6 میلیون سال پیش از افریقا مهاجرت کرد و به شاخه های مختلفی تحول یافت اختلاط نژادی داشته
سکونت در مناطق مختلف تاریخ مختلفی دارد
مثلا سکونت این انسان در یمن امروزی چیزی نزدیک به 60 تا 70 هزار سال عمر دارد در صورتی که سکونت در امریکا که در حقیقت اخرین محل کشف شده انسان امروزی نوین میباشد در حدود 20 هزار سال عمر دارد
شما فرمودید 5000 سال از اولین مادر مشترک که با پیگیری میتوکندری مشخص شده اینجا جای سوال دارد که چگونه انسان در استرالیا با انسان در امریکا میتواند در 5000 سال پیش نیای مشترک مادری داشته باشد؟
پرسش با این همه دستاوردهای علوم تجربی چون فرگشت و بیگ بنگ و مانند آن که بر خلاف تعالیم دین است چگونه میتوان دین را پذیرفت؟ پاسخ برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: بسیاری از این مسائل هنوز به صورت یقینی اثبات نشده اند، مثلا در مورد فرگشت اگرچه عمده دانشمندان تجربی به آن معتقد هستند اما هنوز مخالفینی دارد و به صورت یقینی 100 درصدی اثبات نشده است.(1)روشن است که زمانی می توان به واسطه تعارض علوم تجربی و دین، به دین اشکال کرد که آن مسئله، مسئله ای یقینی باشد.
خصوصا اینکه طبق مبنای مشهور خود غربی ها علوم تجربی یقینی نیستند، مکتب ابطال گرایی که از زمان پوپر شکل گرفت و یا سایر دیدگاه های در این خصوص مثل پارادایم های توماس کوهن و سایرین نشان از این نگرش در غرب دارد.(2)
بنابراین از آنجا که اعتقادات بنیادین دینی از گزاره های عقلی است که زمان مند نبوده و قابل تغییر نیستند طبیعتا یقینی هستند، اما علوم تجربی در نگاه خود فیلسوفان علم در غرب هم یقینی نیستند پس چطور می تواند در نگاه آنها در تعارض با دین باشد؟!
اگر شما عصمت کسی را پذیرفتید، اگر تمام دانشمندان جهان حرفی زدند که با آن حرف معصوم در تعارض بود، عقل می گوید حرف ان معصوم در ارجحیت است، چون در او امکان خطا وجود ندارد، اما تمام دانشمندان جهان روزی معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد!!
اگر کسی وحی را به عنوان کلام خالق تمام این انسان ها و کره خاکی بپذیرد در نظریه بشری با این همه اما و اگر و احتمال، حرف خالق را زمین نمی گذارد.
اگر ما آمدیم و حرف خداوند را به خاطر این یافته ها کنار گذاشتیم و سپس در قیامت روشن شد اتفاقا این اما و اگرها درست بوده، چه پاسخی در برابر این نقض ایات قرآن خواهیم داشت؟ نباید علم زده و مقهور پیشرفت های تجربی شویم، علوم تجربی خوب است اما علم زدگی جریانی است که انسان را در برابر خداوند مغرور کرده و دانشمندان اومانیسم غربی را به جای رسانده است که در کمال بی ادبی و جسارت می گویند: ما نیازی به خدا نداریم علم همه گره های بشر را باز می کند!!!
نکته دوم:بسیاری از این تعالیم با دین سازگار هستند، اما ناسازگار نشان داده می شوند.
مثلا نظریه فرگشت بر فرض اثبات 100درصدی باز هم به خودی خود با وجود خالق در تعارض نیست، با ظاهر آیاتی که به خلقت آدم و حوا می پردازد در تعارض است که آن هم ظهور قرآن است، نه نص؛ لذا بر فرض اثبات یقینی باز هم قابل جمع خواهد بود.
یا مثلا برخی سعی دارند ضمن قطعی دانستن تئوری بیگ بنگ، آن را در تعارض با وجود خدا نشان دهند در حالی که بالاخره فضا و انرژی + ماده ای که می گویند منجر به بیگ بنگ شده اند از کجا آمده اند؟! چرا شروع عالم را بیگ بنگ می دانند در حالی که قبل از آن هم فضا بوده، هم ماده و هم انرژی!!! خالق این فضا و ماده و انرژی کیست؟
نکته سوم:برخی از تعارض های میان علم و دین به ویژه در علوم انسانی زاییده پیش فرض های دانشمندان است که بر گزاره های علمی تأثیر می گذارد.(3)
همچنین گاهی مبنای معرفت شناسی ایشان مشکل دارد، مثل اینکه بسیاری از دانشمندان غربی به دنبال واقعیت رفتند اما مشکل از مبنای تجربه گرایی و ماتریالیستی ایشان است، اشتباه بزرگ امثال هاوکینگ و داوکینز و دیگر دانشمندان همفکر ایشان این است که همه چیز را مادی می بینند و با این نگاه می خواهند همه امور ر ابفهمند، یعنی با یک پیش فرض ماتریالیستی به کشف حقیقت می پردازند روشن است که با چنین مبنایی نمی توانند همه واقعیت را بفهمند.
فیزیک هرگز نمی تواند متافیزیک را کشف کند، علم فیزیک حتی توان کشف علیت را هم ندارد، همانطور که دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی صادقانه آن را میپذیرد.
______________________________
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک: سبحانی، جعفر، مسائل جدید کلامی؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی.
2. برای اطلاع بیشتر ر.ک: چالمرز، آلن، چیستی علم.
3. کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص384.
https://en.wikipedia.org/wiki/Pseudoscience
شبه علم
شبه علم (انگلیسی: Pseudoscience) به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی با عنوان علم ارائه داده میشوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طب سنتی ، سوزنی (کلیه درمان های جایگزین)[۱]، خلقت گرایی، طراحی هوشمند، پیدایش بشقاب پرندهها، طالع بینی، کفبینی، فال قهوه، ستارهبینی، و انرژیدرمانی نمونههایی از شبه علم هستند. شبه علم خوراک نوشتاری بسیاری از مطبوعات عامهپسند موسوم به مجلات زرد را میسازد.
======================
این کتاب مجموعه چند مقاله از عرفان کسرایی با عنوان فهم عمومی از علم و تکنولوژی (معرفی برنامه های فریب عمومی) می باشد که به نقد علمی موارد شبه علمی مانند :
مستند راز و قانون جذب، شعور آب، انرژی درمانی، خواص سنگها، سنگ درمانی، چاکرا درمانی و غیره می پردازد.
همه ساله اخبار حیرت آوری از کسانی که به طلسم، سرکتاب باز کردن، فالگیری و کفبینی، رمالی، جادوگری و غیبگویی، اسپند، مهرهء مار، نحوست یا شگون اعداد، زدن ضربه به تخته برای رد بلا، خوش یمنی نعل اسب و نحوست گربهء سیاه، صبر کردن پس از عطسه، خواص سنگ ماه تولّد و دعانویسی و … باور دارند، منتشر می شود.
شیادان و سودجویان، تاجران برنامه های فریب عمومی هستند و عواید زیادی از ناآگاهی توده های مردم به دست می آورند.
با مراجعه ای کوتاه به انواع سایت ها و مجلات زرد و حتی خانوادگی و اجتماعی، می توان ده ها نمونه از ابزار و آلات و انواع فالها را مشاهده نمود.
نرم افزارهای آموزش این نوع فالگیری ها و ابزارهای مرتبط با آن به قیمت های گزاف به فروش میرسد و آمارهای منتشر شده در این زمینه از اقبال عمومی رو به گسترش به موهوماتی نظیر فال تاروت و فال تیله و قهوه و نخود، و مراجعه به فالگیران و شیادان حکایت دارد.
http://dl.irebooks.com/Downloads/New/Farhangi-Ejtamai/FahmOmumiazElm(www.irebooks.com).pdf
=============================
جهان فرا طبیعی کتاب بسیار عالی از دکتر محمد رضا توکلی صابری
علم شبه علم و ضد علم
جهان فراطبيعى
علم، شبه علم، و ضد علم در دوران پست مدرن
اين کتاب به قصد روشن کردن برخی از باورهای خرافی قرن بيست ويکم نوشته شده است. در اين دوران با اينکه بشر دانش و آگاهی بيشتری نسبت به گذشته پيدا کرده و ديگر ارواح خبيثه و نيروهای مافوق طبیيعی را برای توضيح پديده های طبيعی کنار گذاشته است، اما شماری از این باورها ردای دانش به تن کرده و بدين ترتيب برای عده ای که تفکر عقلانی و استدلال دانشورزانه را برای فهم و تعبير طبيعت نمی پذیرند به خود دانش تبديل شده است. در اين کتاب تلاش می شود با استفاده از نيروی عظيم دانش بر اين گونه باورها پرتوی روشنگرانه انداخته شود.
این باورهای خرافی موضوعات متنوعی را در زمينه ی فلسفه، عرفان، بهداشت، موضوعات فراطبيعی، موضوعات فراعادی، روانشناسی و فراروانشناسی دربرمی گیرد. نویسنده حاصل پژوهشهای بيشماری را در زمينه ی روانشناسی، ستاره شناسی، فيزيک، باستانشناسی، زيست شناسی، ديرین شناسی، پزشکی، تاريخ و فلسفه برای رد و ابطال باورهای خرافی گرد آورده است. کوشش شده زبان کتاب ساده باشد و از شرح و بحث توضيحات پيچيده و اصول و مطالب تخصصی خودداری شود
=======================
همچنین برای مطالعه بیشتر
«علم،شبه علم و علم دروغین» از ادگار مورن
و دیگر کنفرانسی که علی نیری دکترای فیزیک نظری برای ایرانیان در کانادا تحت عنوان « انسان مدرن ، خرافات مدرن » ارایه کرده بسیار سودمند خواهدبود.
[SPOILER]روش علمی چیست و با شبه علم چه تفاوتی دارد ؟ ( 1 )
نخستین معیار علمی بودن یک پدیده امکان راستی آزمایی آن است . فرض کنید کسی به شما بگوید که داخل هر «تخممرغی» قبل از آنکه شکسته شود یک «قورباغه» وجود دارد که به محض به وجود آمدن نخستین ترک روی پوسته، به مادهی لزج سفید و زرد رنگی تبدیل میشود ! شما به هیچ وجه روشی برای راستی آزمایی این حرف ندارید . کافی است تخم مرغ را بشکنید و بگویید در آن «قورباغه» ندیدهاید. طرف مقابل توضیح خواهد داد که با نخستین ترک روی پوسته، قورباغه تغییر ماهیت داده است ! شما میگویید میتوانم از X-Ray استفاده کنم ؟ طرف مقابل میگوید : نه ! اثر X-Ray دقیقاً مانند «اثر ترک» است . ممکن است ادعای «قورباغهی داخل تخم مرغ»، درست یا نادرست باشد. اما حتی اگر این ادعا درست باشد ، علمی نیست . به عبارت دیگر، کسانی که در خصوص «علم» و «روش علمی» صحبت میکنند ادعا ندارند که هرچیز که علمی نیست، نادرست است. بلکه تاکید دارند که هر واقعیتی «علمی» نیست. به همین دلیل گاه «تاریخ» را از «تاریخ تحلیلی» تفکیک میکنند. «تاریخ» علم نیست. مجموعهای از داستانهاست که امکان راستی آزمایی کامل آنها الزاماً وجود ندارد. فقط با استفاده از شواهد و قرائن میتوان حدسهایی زد که هر داستان تاریخی تا چه حد میتواند به واقعیت نزدیک بوده باشد. اما «تاریخ تحلیلی» روش علمی خاص خود را دارد. حرفها و تحلیلها و ادعاهای آن، در رویدادهای مختلف و با نگرش به روندهای مختلف، قابل نقد و بررسی و ارزیابی است. میتوان مثالهای مختلفی را در رد یا تایید تحلیلها جستجو کرد و به این شکل میزان اعتبار یک تحلیل را سنجید ![/SPOILER]
برشی_از_کتاب جهان دیو زده نوشته ی کارل ساگان
در مورد تفاوت علم و شبه علم
Plainly there is no way back. Like it or not, we are stuck with science. We had better make the best of it. When we finally come to terms with it and fully recognize its beauty and its power, we will find, in spiritual as well as in practical matters, that we have made a bargain strongly in our favour. But superstition and pseudoscience keep getting in the way, distracting all the 'Buckleys' among us, providing easy answers, dodging sceptical scrutiny, casually pressing our awe buttons and cheapening the experience, making us routine and comfortable practitioners as well as victims of credulity. Yes, the world would be a more interesting place if there were UFOs lurking in the deep waters off Bermuda and eating ships and planes, or if dead people could take control of our hands and write us messages. It would be fascinating if adolescents were able to make telephone handsets rocket off their cradles just by thinking at them, or if our dreams could, more often than can be explained by chance and our knowledge of the world, accurately foretell the future. These are all instances of pseudoscience. They purport to use the methods and findings of science, while in fact they are faithless to its nature - often because they are based on insufficient evidence or because they ignore clues that point the other way. They ripple with gullibility. With the uninformed cooperation (and often the cynical connivance) of newspapers, magazines, book publishers, radio, television, movie producers and the like, such ideas are easily and widely available. Far more difficult to come upon, as I was reminded by my encounter with Mr 'Buckley', are the alternative, more challenging and even more dazzling findings of science.
آشکار است که راه برگشتی وجود ندارد. خوشمان بیاید یا خیر، علم با ما عجین شده است. بهتر است به بهترین وجه ممکن از آن بهره ببریم. آنگاه که نهایتاً با آن همراه شویم و بطور کامل به زیبایی و قدرت آن پی ببریم، خواهیم دانست، چه از نگاه معنا گرایانه و چه از نگاه عمل گرایانه، که این داد و ستد کاملا به مصلحت ما بوده است. اما خرافات و شبه علم مانع میشود، توجه «ویلیام باکلی»ها را به خود جلب میکند، جوابهای سطحی و ساده فراهم میکند، از مشاهده دقیق و شک میگریزاند، بطور معمول ترس را در وجود ما پدیدار میکند و تجربیات را ناچیز میشمرد، ما را به روزمرگی و همچنین به قربانیانی ساده لوح تبدیل میکند. بله، دنیا مکان جالب تری میشد اگر یوفوها دزدکی در اعماق برمودا در تکاپو میبودند و کشتیهاو هواپیماهارا میربودند، و یا اگر مردگان میتوانستند دستانمان را به کنترل بگیرند و برای ما پیغام بنویسند. شگفت انگیز بود اگر بچهها در گهواره خود تنها با قدرت تمرکز خود بر اشیا آنها را پرتاب میکردند، و یا خوابهای ما میتوانستند به جای آنکه صرفا تصادفی وبا آگاهی ما از وقایع روز توضیح داده شوند، بطور دقیق خبر از آینده بدهند. اینها همه نمونههایی از شبه علم هستند. آنها ادعا میکنند که از روشها و دستاوردهای علمی استفاده میکنند اما در حقیقت به بنیاد و سرشت علم پایبند نیستند- غالبا به این علت که بر مبنای شواهد ناکافی مطرح میشوند و یا به این علت که از سرنخها و حقایقی که ما را به نتایج دیگری رهنمون میسازد، چشم میپوشند. ساده لوحی و زودباوری در آنها موج میزند. با همکاری نا آگاهانه ی (و اغلب با اغماض خود پسندانه) روزنامه ها، مجله ها، ناشرین کتاب ها، برنامههای رادیویی، برنامههای تلویزیونی، تهیه کنندگان فیلمهاو امثال آنها، چنین ایدههایی به راحتی و بطور گسترده ای در دسترس هستند. ارائه ویافتن جایگزین برای این ایدهها کار به مراتب دشوارتری است، همانطور که من در رویارویی با اقای باکلی متوجه شدم، جایگزین آنها نظریههای چالش برانگیز و حتی جالب تر بر مبنای دستاوردهای علمی هستند. شبه علم راحت تر از علم طرح ریزی میشود، چرا که ما را از مواجهه با واقعیت دور میکند- به شکلی که نتوانیم نتایج مقایسه{با واقعیت} را کنترل کنیم- و راحت تر از زیر بار واقعیات شانه خالی میکند. الگوهای استدلالی که از شواهد میگذرد سست تر هستند. تا حدودی به همین دلیل است که که ارائه شبه علم به جامعه آسان تر از ارائه تحقیقات علمی است. هر چند این شهرت آن را در بین عموم توضیح نمیدهد.
==========================
هوس ها و مغالطه ها به نام علم؛ کتابی از آقای گاردنر
این کتاب تمامی سو استفاده های شبه علمی که از حوزه های پزشکی، تاریخی، صنایع غذایی و... را مورد بررسی قرار می دهد
اثراتی مثل اثر پروانه، یا اثراتی که بسیاری از اون ها در جلگه علم روان شناسی میاد و برداشت های شبه علمی ازشون میشه، مثل کف خوانی، یا تاروت، مثل آیچینگ، یا بازی های عددی که از کتب مقدس گرفته تا غیر مقدس انجام میدن...
چند وقت چیش یک خاخام یهودی در اسرائیل اعلام کرد که با همین عددشناسی (Numerology) کد هایی رو از تورات تونسته در بیاره که سرونوشت کسانی که قبلا در این کره خاکی بودن و چه بعدا به دنیا میان رو در اون هستش و یک الگوریتمی نوشته بود که بر اساس اون می شد فهمید که مثلا برای کِنِدی قراره چه اتفاقی بیفته، برای ابراهام لینکن قرار بوده چه اتفاقی بیفته، و...
چند سال بعد یک ریاضی دان یهودی تبار در استرالیا یک آمار شناس معروف در دانشکده ریاضی دانشگاه سیدنی الگوریتمی رو نوشت که می تونست تمام اون اتفاقاتی که از قبل اتفاق افتاده رو از کتاب moby-dick در نوشته hermann در بیاره
https://en.wikipedia.org/wiki/Moby-Dick
موبی دیک کتابی هست که جنبه مقدس و روحانی نداره اما باور این افراد این بود که حتما کتاب موبی دیک رو هم خدا فرستاده...
https://www.youtube.com/watch?v=ssYSEnY3NAw
https://www.youtube.com/watch?v=F6yDPyewl0M
https://www.youtube.com/watch?v=ivIYqVc6KGw
https://www.youtube.com/watch?v=eeAUIF5LnK8
هشت مقاله ی رد شده که به جوایز نوبل ختم شد.
ژورنالهای معتبری مثل Nature، Sciecne ، Physical Review و ... در تشخیص مقاله های بسیار عمیقی که تحول عظیمی در علم ایجاد کردند، دچار خطای بزرگی شدند.
1- مقاله "انریکو فرمی" در توصیف برهم کنش ضعیف در واپاشی بتا (یکی از چهار نیروی بنیادین طبیعت)، مقاله او توسط Nature در سال 1933 رد شد. فرمی جایزه نوبل فیزیک 1938 را برای همین مقاله باارزش دریافت کرد.
2- مقاله " Hans Krebs" با عنوان نقش چرخه اسید سیتریک در متابولیزم بافتهای حیوانی، که منجر به جایزه نوبل پزشکی 1953 گردید. توسط مجله Nature 1937 رد شده بود.
3- مقاله فیزیکدان نابغه "موری گلمان" در طبقه بندی ذرات بنیادی و برهم کنشهای آنها توسط مجله Physical Review در 1953 رد شد. به طوریکه گلمان همیشه با تنفر از این ژورنال یاد میکند. گلمان جایزه نوبل 1969 را بابت همین مقاله دریافت کرد.
4- مقاله "ریچارد ارنست" در توصیف طیف سنجی رزونانس مغناطیسی هسته ای (NMR) که منجر به جایزه نوبل شیمی 1991 گردید. دو بار توسط مجله "شیمی فیزیک" رد شده بود.
5- مقاله اصلی "پیتر هیگز"، در توصیف مکانیزم مربوط به شکست خود به خودی تقارن; موسوم به مکانیزم هیگز، توسط مجله Physics Letter رد شده بود. نوبل 2013 فیزیک به پیتر هیگز اهدا شد.
موارد دیگری مثل "واکنش زنجیره پلیمراز (PCR)"، کشف شبه کریستالها و ابداع روش "رادیوایمونواسی (RIA)" که به ترتیب منجر به جوایز نوبل 1993شیمی، 2011 شیمی و 1977 پزشکی گردیدند، مقاله هایی بودند که توسط مجله های معتبر رد شده بودند.
https://www.sciencealert.com/these-8-papers-were-rejected-before-going-on-to-win-the-nobel-prize
سلام جناب حسام
البته اون مقاله که اشاره شده منجر به جایزه نوبل مورای گلمان نشد.
در واقع مقالات سال ۱۹۶۴ گلمان که بود که باعث معرفی مدل کوارک شد و به خاطر اون جایزه نوبل رو برد.
درود بر شما جناب حسام، خواهش می کنم
حرف شما از نظر من کاملا درست است، خیلی از دستورات دینی وجود دارد که از دیدگاه من امروزه منقضی شده است و دیگر کارکرد مفید قبلی را ندارند و حتی کارکرد مضر پیدا کرده اند.
از دیدگاه من همانطور که گفتم دستورات دینی همچون مثلا برده داری و ... وجود دارد که امروزه حکم گناه پیدا کرده اند و لذا رد می شوند.
اینطور نیست. من دارای استدلال از خود آیات قرانی هستم که این داستان آدم و حوا را پیامبر بصورت خواب دیده است و اگر علاقه مند بودید برایتون می گم.
مسیحیان همچون مسلمانان قابلیت انعطاف در داستان آدم و حوا ندارند. داستان کاملا واقعی برای آنها مطرح شده است. اما برای مسلمانان احادیث و روایات مبهم و حتی آیات مبهمی آمده است که روند را کمی بنظر من هوشمندانه و حکمت آمیز مبهم کرده است. همانطور که گفتم اصلا آقای سحابی کتابی نوشته است در اثبات اینکه نظر قران و اسلام مبنی بر آفرینش تدریجی و فرگشت می باشد.
جناب حسام دین بطور کلی به دنبال پیشرفت دادن بشر از نظر علمی نبوده است که بگویید داستان آدم و حوا هیچ نکته علمی ندارد. داستان آدم و حوا حاوی نکات آموزنده اخلاقی می باشد نه علمی.
شما دینداری تعبد آمیز باشد و از این نظر خوب بنظر نیاید. اما من شما را به خواندن نظرات آقای مصطفی ملکیان در معنوی زیستن توصیه می کنم. مثلا شاید لینک زیر خوب باشد:
http://neeloofar.org/mostafamalekian/lecture/1569-041295.html
جناب حسام دین اسم است و مسمی انسان بودن آدم بودن بوده است. پیامبرانی که ادعای پیامبری کرده اند، دنبال اخلاقی تر رفتار کردن انسانهای دوران خود از دیدگاه خودشان بوده اند. اگر منصفانه نگاه کنید متوجه می شوید که آدم های بدی نبوده اند. من در دیدگاه خودم به دین پویا معتقدم. دینی که ثابت و بدون تغییر و حرکت در 1400 سال پیش نیست. بلکه دینی است پویا متغیر اما با اصولی ثابت، که مدام پیشرفت می کند و انسانی تر و اخلاقی تر می شود. من مانند شما به حق آزادی اندیشه و بیان، حق حیات و ... معتقدم.
علم امروزه خیلی پیشرفت کرده است. اما در رابطه با دنیای غیب ، تجربه های معنوی کور است. در این دنیای بسیار بزرگ از نظر زمان و مکان، انسان و علم انسان نسبت به آن بسیار محدود و حقیرانه است. همه دنیای ما کهکشان های و ... که انسان تابحال بخشی از آن را کشف کرده است فقط می تواند یک حباب در حال انبساط در دنیایی عظیم میان حباب هایی دیگر باشد. از نظر زمان ممکن است تابحال بارها بینگ بنگ روی داده باشد. هیچ نمی دانیم کجاییم و کی هستیم. بدلیل مادی بودن همه چیز را مادی می بینیم و تنها مادیات است که در علم امکان وجود دارند. چون ما انسانیم با اکسیژن نفس می کشیم آب می خوریم و اینطوری حیات داریم. کلی دنبال سیاره های با امکان حیات با کلی هزینه می گردند. در حالیکه شاید این ها فقط تصور ما انسان ها از امکان حیات باشد. ما انسان ها فقط تصور می کنیم که با آب و اکسیژن حیات امکان وجود دارد. ممکن است موجوداتی باشند که نیازی به این ها نداشته باشند و اصلا جور دیگری حیات یافته باشند. بگذریم.
بخشی از دلنوشته فردی را برایتان می گذارم:
ما چقدر توانمندیمون رو در گفت و گو رشد میدیم؟
وقتی با کسی مخالفیم ایا پیام روشنی از نظرمون میذاریم که موجب بازی برد برد باشه
چقدر کنش گریم یعنی وقتی نقد داریم یک مدل مشخص از مطلوبمون رو به تصویر می کشیم؟
مدتهاست می بینم
دین ستیزان چقدر الگوی فکریشون نزدیک به دین باوران قشریه
همان تعصب همان گارد همون اندازه دارای تعصب به عقایدشون
مدتهاست می بینم چرا ادمها قشنگ منفعل میشن و سکوت می کنن چون خودشون رو مرکز عالم میدونن و امیدی به مسیر گفت و گو ندارند
چند نفر از جمع دوستانمون تو این دو سال عقایدشون یا جهان بینیشون بابت گفت و گو و در معرض نقد بودن تغییر کرده؟
اصلا تغییر رو مایه رشد میدونن؟
چقدر ما از در معرض شک قرار گرفتن و زحمت تفکر میترسیم؟
این مدت دیدم خیلی از مدیران و مدعیان اصلاحات به مراتب از مستبدین حکومتی مستبدتر میشوند در موضع تصمیم و قدرت
ما جامعه استبداد زده ای هستیم
تا نفر به نفر ما دموکرات شدن رو تمرین نکنیم
موفق باشید
درورد بر شما دوست دانش دوست پستهایی مفیدی گذاشتید یا شاید بهتر بگوییم از معدود پستهایی مفیدی که در این سایت یافت میشود میتوان پستهای شما را معرفی کرد ادامه دهید خواننده دارد
علم تجربی با همه ارزشمندی اش به یخی می ماند که پیش از رسیدن به مقصد آب می شود.
در مقصد انسان نه ماده است و نه دانشش به دردی می خورد.
علم تجربی صرفا ابزاری برای برخی بهره گیری های بهتر از دنیاست.
برای ابدیتت دانشی ماندگار فراگیر!
این را جز خردمندان در نمی یابند.
اگر هم فرض کنیم که اینطور هست
دین جز موهومات انسانهای جاهل نیست و هیچ چیز مفیدی در ان نیست
اینها را به منزله توهین فرض نکنید بلکه اینها نتایج تحقیقات دین شناسان و اسطوره شناسان هست
اگر دین موهومات بود در سایه آن انسانهای بزرگ تربیت نمی شدند
البته بعید نیست برخی انسانها که فکر می کنند این جهان با عظمت از تصادف و اتفاق بوجود آمده، تربیت انسانهای بزرگ در سایه موهومات!!! را هم بپذیرند
در این جستار دوستمان حسام مسایل علمی مفیدی را بیان میکنند و فکر میکنم بهتر است با این بحثهایی که بیهوده هست این جستار را الوده نکنیم
عزیزم من وقتی از ماهیت دین انتقاد میکنم شما ناچارا شروع به مغلطه میکنید زیرا از ماهیت دین نمیتواند دفاع کنید
این کار شما بتنهایی نیست همه دینداران اینطور هستند و بده اند
وقتی من بگویم شما بر اساس چه مدرکی میگویید انسان و زندگی بروی زمین توسط نیرویی یا خالقی بوجود امده یا جهان را خالقی ساخته شما میگویید شما چه مدرکی دارید که بوجود نیامده یا میگویید به نظم در طبیعت نگاه کن اینها ناظم میخواهد یا برهان صدیقین را مطرح میکنید میدانید چرا؟
پاسخ مشخص هست چون شما هیچ مدرکی دال بر اثبات گفته های خود ندارید و شروع میکنید به در و دیوار زدند و توسل به مغالطه های بی مایه و رقیق
در حقیقت دیندارن برای اثبات نظریات دینی خود دلیل ندارند و نمیخواهند واقعیات دنیا را بپذیرند به همین دلیل راهی جز مغلطه باقی نمیماند
این گفته شما هم از این دسته هست
شما بجای اینکه قضیه وحی یا معجزات یا دیگر مدعیات دین را بیاورید و بگویید طبق این یافته ها و اسناد مثلا وحی پدیده ای اینگونه هست و در این زمانها در تاریخ بشر اتفاقا افتاده یا معجزاتی از این دست طبق این شواهد در سال فلان و فلان اتفاق افتاده و یا در ازمایشگاه این وحی یا معجزه را اثبات کنید شروع میکنید چسبیدن به اینکه انسانهای بزرگی بوده اند که دیندار بوده اند پس دین نتیجه موهومات نیست
در صورتی که این موضوع ارتباطی به اثبات واقعی بودن ادعاهای دینی ندارد
اگر شما چند انسان دینی نام ببرید که اخلاقیات خوبی داشتند ن هم میتوان چند انسان دینی نام ببرم که اخلاقیات خوبی نداشتند این که چیزی را اثبات نمیکند
اگر باز هم پا را فراتر گذاشته دین را یک امر موهوم ولی با اخلاقیات مفید هم فرض کنیم باز هم مدعی شما مبنی بر واقعی بودن اصل و پایه دین مهمل رها شده
ما بر عکس شما آتئیست های خشمگین که برای هیچ چیز جز معیارهای علمی خود ارزش قائل نیستید ارزش علم تجربی را در حد خودش قائلیم چون برای اصل علم و دانش ارزش قائلیم
و اما این حرفهایتان که کلا زدن به کوچه علی چپ بود . حرف بنده از منطقی برخوردار بود که نتوانستید به خودش جواب دهید و حرف دیگر را حاشیه ساختید
و اما در پاسخ این حرفها باید بگویم
مثل شما اهل تجربه مثل آن است که اورا به جنگل بردند و گفت اینها که همه درخت است پس جنگل کو؟
بله شما جزئی نگر ها نمی توانید از افق بالا که افق عقلانیت است به هستی نگاه کنید و فکر می کنید خدا موجودی است مانند سایر موجودات که آنرا زیر ذره بین ببینی و با فرمول ریاضی ثابتش کنی
غمی نیست کودکان دنیا همین اند چون از رحم ماده بدر آمدند که بزودی در می آیند می فهمند که داستان چیز دیگری است
و اما آلوده آلوده کننده آن فکر و صاحب فکری است که به تجویز همجنس بازی و انسان خواری و رابطه جنسی با محارم می رسد...
خوب است پایان راهتان را ببینید
[="Tahoma"][="Navy"]از اسباب تاسف و تاثر همین بس که دانش شریف تجربی را هم چند ملحد باید در این سایت به دیگران بیاموزند[/]
شما میتوانید از دانش تجربی بقول خودت ملحدان استفاده نکنی
شما بفرمایید دانش تجربی رو از احادیث صحیحه جعفر صادق و محمد باقر استخراج کنید و مثلا نظریه همه چیز بیابید بعد به نام انها ثبت کنید و دنیا را شگفت زده کنید و در اینجا هم چیزی برای ارایه داشته باشید
[=arial black]
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گویی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
خورشید به گل نهفت می نتوانم
و اسرار زمانه گفت می نتوانم
از بحر تفکرم براورد خرد
حکیم خیام نیشابوری
[=IRANSans]
[=IRANSans]
[=IRANSans]
سلام
دوست عزیز
این تصور شماست که در سایه دین، انسان های بزرگ تربیت شدند.
اگر گزاره شما درست بود، در سایه کشور های غیر دینی انسان های بزرگی تربیت نمیشد.
.
ارزش دین باید به محتوای خودش باشد نه به انسان های بزرگی که الزاما در حوزه دینی فعالیت نمیکردند و فقط به دین اعتقاد داشتند (حالا ظاهرا یا عمیقا).
واقعا دین به این حد محتاج است که شما برای بالا بردنش دست به دامن انسان های بزرگ در سایر حوزه ها می شوید؟! مثل اینکه بنده برای بالا بردن ارزش علم از رونالدو و مسی کمک بگیرم! که چون اینها از محصولات علمی استفاده کردند و در سایه علم بودند، پس ورزشکاران حرفه ای شدند!
تمامی دانشمندان جهان اسلام مثل ماها دین در ابتدا بهشون پیوند داده شده، سپس وقتی در سنین بالاتر آگاه شدند، به اختیار یا موضوع پیوند شده رو عمیقا پذیرفتند یا بالاجبار و تظاهر برای حفظ جان پذیرفتند!
ملحدین این سایت!! پیشکش، چون این عزیزان علم رو صرفا نشر میدن و چیزی به علم اضافه نمیکنند.
به نظر من شما بیشتر اسباب تاسف و تاثر رو برای مبانی پایه و دانشگاهی در آموزش علم در ایران و محصولات خروجی علوم در کشور خودمون که خود شما هم مشتری و یوزر اون هستید، داشته باشید. چون این موارد اغلب از طرف غیر مسلمان، اهل کتاب، کافر، مرتد، مشرک و ملحد تولید و از زبان اینها خارج شده.
علم تجربی، یک علم بی طرف است، و راه حصول آن هم تجحربه و آزمایش است! در این هیچ اختلافی بین دینداران الهی و بی دینان نیست.
آنچه که محل اختلاف می شود این است که پیش فرض های غیر دینی موجب می شود که انسان نتیجه آزمایش ها را به نفع خود تعبیر کند، و احتمالات مخالف را نادیده بگیرد، و همچنین تکنولوژی و نتیجه آن علوم را در مسیر ضد دین به کار بگیرد.
در اینکه عامل پیشرفت در کشورهای غربی، و شرق آسیا دین نیست شکی نیست، هم ما این را قبول داریم و هم شما
اما نمی شود از این نتیه گرفت که پس پیشرفت های جهان اسلام هم ناشی از دین نیست، چون باید دین ها را با هم مقایسه کرد! وگرنه قضاوت منطقی نخواهد بود.
دین اسلام دینی است که سفارش و تأکید آن بر علم آموزی و ترویج آن قابل مقایسه با هیچ دینی نیست! به تلاش ها و مجاهدت های علمی رنگ و بوی دینی می دهد و در اینکه چنین نگرشی انگیزه انسان را مضاعف می کند شکی وجود ندارد!
ظهور تمدن اسلامی در قرون سوم تا ششم بدون شک به خاطر ظهور دین اسلام بوده است، این فقط حرف ما نیست، مستشرقینی چون گوستاولوبون هم چنین حرفی دارند، می توانید به کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب مراجعه بفرمایید.
شما ببینید بزرگترین دانشمندان مثل ابن سینا و خواجه نصیر و ... همگی بزرترین عالمان دین هم بوده اند.
نتایج ازمایشها را به نفع بی دینان تغییر دادند؟
تکنولوژی را در مسیر ضد دین قرار دادند؟
تمدن اسلامی ؟
توصیه اسلام به علم اموزی باعث ظهور ابن سینا شده؟
من توصیه میکنم یکم تفکر کنید سپس حرف بزنید
واقعا انتظار نداشته باشین که امثال بنده به این گفته های شما پاسخ دهیم
معذرت می خواهم یکی از بهترین راه های فرار از پاسخ همین است که سخن مقابل را کمتر از حد پاسخ دادن جلوه دهیم!
سخن بنده کاملا منطی و مستدل بود، بدون سند حرفی نزدم!
بنده نگفتم تغییر! خواهش می کنم ابتدا سخن مقابل را بفهمید، بعد نقد کنید، بنده گفتم تعبیر:
در اینکه تکنولوژی قابل جهت دهی مطابق ایدئولوژی است هیچ اختلافی وجود ندارد! اگرشما اختلافی سراغ دارید خوشحال می شوم با ذکر سند بدانم!
واقعا از ظهور تمدن اسلامی بی خبر هستید؟؟ یک جستجوی ساده در مورد "دوران طلایی اسلام" یا "تمدن طلایی اسلام" در اینترنت انجام بدهید.
برای ابعاد دقیق تر آن هم می توانیدبه کتاب تاریخ تمدن گوستاولوبون مراجعه بفرمایید.
شکی در این نیست.
شما ابن سینا را می شناسید؟ از جایگاه دینی او اطلاع دارید؟ هم خود ابن سینا این را می گوید، و هم گوستاولوبون در کتابش به آن تصریح می کند که علت شکوفایی و ظهور تمدن اسلامی همین ظهور اسلام است.
بنده هم چنین توصیه ای دارم!!
متاسفانه امروزه جوی حاکم هست که جوانان ما را شعار ده کرده مضمون این شعارها گفته هایی بی معنی و بدون تعریف است که فقط بجهت اینکه احساساتی را در فرد القا کند بیان میشوند
بنده اهل این حرفها نیستم هر وقت توانستید بحث علمی کنید در خدمتیم
شما میتوانی بگویی مرگ بر استکبار یا مرگ بر ضد ولایت فقیه یا....مرگ بر امریکا یا مرگ بر اسراعیل و یا همینهایی که بیان کردی تمدن اسلامی توصیه اسلام به علم اموزی و ...من هیچ کاری با این حرفها ندارم
حقیقتا نمیتوانید حرف بزنید ولی توهین نکنید . این جستار که میفرمائید محدوده اظهار نظرش محدود و مستنبط از استقرائاتی از محسوسات مادی است و خارج آن نیست که بخواهد در مورد آن اظهار نظر کند .
خود او چیست ؟ یه چیزی شبیه مد روز .
مدام در حال تصحیح اشتباهات گذشته است و این تصحیحات با وجود 19 بند ابطال پذیری پوپر هرگز نمیتواند بگوید بطور قطع و یقین به یک نتیجه در آن نظر و در همان محدوده علمی خودش رسیده و مسیر درستی را در علم طی کرده چون طولی نمیکشد که با نظریه جدید باطل میشود و آن نیز به همین ترتیب .
در یک نگاه پراگماتیستی سودمحورانه در نظر صاحبکاران این دانش گران , علم نافع تنها علمی است که سودآور باشد صاحبان سرمایه را چاق و عقل و جیب دیگران را تصاحب کند . مردم هم قربانی ناچاری ها و یا ندانستن هایشان هستند تعبدانه بدون هیچ ان قلتی بپذیرند
اما از نظر ارزش علمی . این روش کسب علم همین قدر ارزش دارد که گفته شد یعنی
اربابان و صاحبکاران ساینتیست ها تنها علمی را میپسندند که یا مانند کالای برند و مد روز به خورد اذهان دهند و اغفال کنند و سودشان را ببرند , یا آن دستاورد فایده ای در افزایش قدرت و ثروت شان در خودش داشته باشد .
این یعنی آلودگی علمی
[="Tahoma"][="Navy"] mmns2001;938270 نوشت:
شما به پرورش حیوانات انسان نمای خود مشغول باشید. اولیاء دین را کاری به این کار نیست.[/]
[="Tahoma"][="Navy"] hos8sein;938308 نوشت:
سلام
اولا معنای انسانیت آن چیزی نیست که مسی و رونالدو بعنوان یک فوتبالیست مصداق آن باشند
ثانیا دین علم انسان پروری است و عظمتش در کمال بخشیدن به این موجود شگرف و برتر عالم امکان است
ثالثا از آنجا که ارزش هر علمی به محصولی است که ارائه می کند پس ارزش دین هم به عظمت انسانهایی است که پرورش داده است. اولیاء دین که از پرورش یافتگان این مکتب اند شاهد ادعای ماهستند.
اولا توصیه میکنم درباره نقش دانشمندان مسلمان و تمدن اسلامی در پایه ریزی پیشرفت علمی غرب بر اساس نظر تاریخ نویسانی از خودشان مانند ویل دورانت و غیره مطالعه کنید تا بدانید سرچشمه کجاست.
ثانیا بسیاری از بزرگان علم نوین از نیوتن تا اینشتین و پلانک خداباور بوده اند .
ثالثا نقش غرب متمدن را در عقب نگه داشتن ملتها را هم فراموش نکنید. مطمئنا ملتهایی که با توطئه قدرتمندان به هزاران درد مبتلاست فرصتی برای اندیشیدن به مسائل علمی ندارند. شاهدش دشمنی دیوانه وار کنونی غرب با پیشرفت های علمی ایران است.
رابعا با کمال تاسف از علم و دانش غرب آن بعد دین ستیزانه و ملحدانه اش مورد توجه دین گریزان داخلی ماست. ما دانشمندان خداباور هم کم نداریم چه خوب بود بجای این ملحدین آنها می آمدند مسائل علمی را اینجا مطرح می کردند. آنان که دین را ناسازگار با علم نمی دانند و هریک را دارای مقام و منزلتی دانسته و به هردو ملتزم اند.
یا حلیم[/]
[="Arial Black"][="Blue"]هر شخص منصفی قرآن یا احادیث پیشوایان معصوم اسلام را بخواند ، متوجه می شود که هیچ آیین و دینی به اندازه اسلام به علم آموزی و تعقل اهمیت نداده است.[/]
خودخواهی و غرور تا چقدر
نتیجه دینداری جز این خودخواهی و خود محوری نیست
بله ما حیوانیم و از وجود و اصل فرقی با انها نداریم هیچ تکبری هم در این مورد بنده لااقل ندارم فقط در روند تکامل ما قدرت خیال پیدا کردیم و مثلا شیرها عضلات قوی و هیچی هم نیستیم در مقابل عظمت جهان
متاسفانه پاسخ تاثیر مثبتی نداره، شما نگاه کنید؛ فرگشت که موضوع اصلی تاپیک بود و محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و... هست، مورد پذیرش دیندارانی که اختلافی با شکل حصول علم ندارند، نیست!! شکل مورد علاقه و پذیرش و کاملا علمی، عالم 6000 ساله و هبوط آدم و زوجش است.
در این قسم صحبت ها همیشه یک پیش داوری ای برای فرد مخالف وجود داره و مطالعه پست های اون فرد همراه با اون ذهنیت صورت میگیره.
در کل قضاوت با اشخاصی که پستها رو بیطرفانه میخونن و بعد از قیاس مطالب، راجع به مواردی که در پستها مطرح تحقیق میکنند.
من احساس میکنم شما متوجه منظور بنده نشدید یا کلا سرسری پست منو خوندید. ضمن اینکه صحبت ما پیرامون انسانیت نبود.
من پیشنهاد میکنم یه جستجوی در رابطه با واژه علم، تعریف علم و انواع علوم داشته باشید. چون اگر بنده بگم ما چیزی به نام "علم انسان پروری" نداریم، صحبت اینجانب رو نمیپذیرید و احتمال داره برچسب های ملحد و... رو به عنوان پاسخ به من بچسبانید. خودتون جستجو کنید متوجه میشید واژه "علم" رو نباید پشت هر کلمه و عبارتی قرار داد.
شما مختارید از محصولات دینی و همون اولیای دین که می فرمائید استفاده کنید.
البته اگر اینقدر علاقه به این عزیزان پرورده شدهی مکتب دین دارید، حین بیماری به اولیای دین مراجعه کنید، برای پختن غذا از سوزاندن چوب استفاده کنید، از آب برکه و نهر بنوشید و از محصولات خوراکی غیر بسته بندی شده استفاده کنید، از منسوجات دستباف برای پوشش استفاده کنید و از الیاف طبیعی بهره ببرید. عبور و مرور را با پای پیاده انجام دهید و برای تردد سریعتر از چهارپایان اهلی استفاده کنید. سوادآموزی و تحصیلات عالیه را در نزد اولیای دین بگذرانید و برای روشنایی در شب از آتش مشعل استفاده کنید، برای ارتباطات و افزایش صله رحم از دیدار حضوری یا کبوتر نامه بر بهره ببرید و با مبادله کالا به کلا امرار معاش کنید.
شاید موارد بالا و موارد بسیاری دیگر (که خیلی هاشون رو نمیشد گفت) رو شوخی یا توهین از جانب بنده قلمداد کنید؛ اما بنده نه قصد توهین دارم و نه قصد شوخی. فقط یادآوری میکنم زندگی خود من با محصولات علمی و قدرت تفکر فارغ از محدودیتی تبدیل شده به زندگی فعلی نه با داستان های عبرت آموز، با روایت های افسانه ای، ترساندن و وسوسه کردن برای پیروی و معرفی دستوراتی که بعضا بدیهی هستند (چون اخلاقی هستند) و بعضا عجیب هستند و انحصاری.
علم متعلق به دین نیست بزرگوار؛ این چه ذهنیتی دارید آخه.
الان هم ما داریم از نبوغ دانشمندان وطنی و غیر وطنی نفع میبریم، از برکت دین نیست.
غرب از علوم دوران طلایی اسلام استفاده کرده. مگه من منکرش شدم؟ کما اینکه اسلام هم آثار علمی یونان و پیشینیانشون رو ترجمه و از آنها استفاده کردند.
دوران طلایی اسلام الزاما از برکت اسلام نبوده چون در دوره خلافت عباسی ها، فرصت سازی و سرمایه گذاری برای اندیشه آزاد و گفتمان بین متفکران داده شد و سیستم آموزشی لحاظ شد. کاری که در غرب ملعون!! امروزی انجام میشه و نتیجه هم میده.
جالبه شما به دوره ای می بالید و اونو از آنِ دین اسلام میدونید، احتمالا مطلعید که ائمهی همون دین اسلام و شیعیانشون مورد عنایت عباسی ها قرار گرفتند.
اگر دوره طلایی مذکور از برکت دین اسلام بود، بعد از حمله مغول هم دوباره برمیخیزید. واقعا چند قرن دیگه باید بگذره و خاورمیانه به دورانی که بهش افتخار میکنه و از صدقه سر اسلام میدونه برگرده؟!
البته فکر کنم اینشتین ندانم گرا بود.
+
خدا باوری، دینداری و ... تاثیری در عملکرد علمی ندارند. اگر اینچنین بود، این افراد نبودند:
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_atheists_in_science_and_technology
تفکر دایی جان ناپلئونی
خارج از ظرفیت تاپیک برای گفتگو
دوست عزیز
الان من یا اصلا خود خدایی که شما می پرستیدش، به شما بگم که تفکر و تعقل ممنوعه، آیا شما آیینش رو دنبال می کنید؟! اصولا اگه دینی بیاد بگه که علم و تفکر و تعقل و بذارید کنار یا منقرض میشه یا یه سری مجنون پیگیر این دین هستند.
ضمن اینکه باید در نظر داشت برای پذیرش دین هم یه مقدار (ولو کم) قدرت تعقل و استفاده ازش نیازه.
کسانی که اینقدر خودخواه و کوتاه فکر هستند که گمان میکنند دو تریلیون کهکشان که در برخی 100 میلیارد ستارهشبیه خورشید ما دارد برای انها خلق شده و در همین کره زمین که ذره ای ناچیز هست همه چی برای انها خلق شده و سند شش دانگ ان را الله در قران به نام انها زده و حق دارند هر کاری میخواهند با همه حیوانات و گیاهان و منابع زمین بکنند
بحث با انها واقعا ملال اور هست چه زیبا گفته مولانا در مورد این افراد:
[=IRANSans]
[=IRANSans]
[=IRANSans][=arial black]وی بسا کس رفته تا هند و هری
[=arial black] او ندیده جز مگر بیع و شری
[=IRANSans]
وی بسا کس رفته ترکستان و چین
چون ندارد مدرکی جز رنگ و بو
[=arial black]
[="Tahoma"][="DarkSlateGray"] hos8sein;938475 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ببخشید من همه پستتان را نقل گرفتم
بخش اول پست که در جواب کاربری دادید
بنظرم با هدف اولیه ایی که در پست اول واژه عمومی علم را به کار بردید مغایره آیا هدف دائمی شما فرگشته؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59591&p=928718&viewfull=1#post928718
حال اگر فرگشته
اگر سخن کارشناس رسمی اینجا را به عنوان یک کارشناس دینی قبول دارید
بهتر نیست. به یاد بیاورید که ایشان گفتند اگر ثابت شود
فرگشت باز با دین در تعارض نیست؟
در تعارض نبودن یعنی چی میشه کمی توضیح دهید؟
اگر اختلاف در اگر ثابت شود است
می توانید بگویید آیا علم تجربی به طور یقین می تواند حرف بزند یا خیر؟
که تجربه ثابت کرده علم مدام در حال پیشرفته و نظریات مختلف
خب شما الان مخالفت را در چی دیدید؟
یک نکته دیگر
وقتی دو فرد با هم مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابعی مشترک داشته باشند که مورد اطمینان هر دو طرف باشد
شما چه منبعی را معرفی می کنید
علم تجربی؟
فکر کنم از آنجایی که شما در فروم دینی و شیعی حاضر شده ایید
الان در مقام دفاع هستید و مدعی
لطفا ادعایی اگر دارید ثابت کنید ممنون
این را هم بدانید
اینجا نظر خلقت بنابر اندیشه امامیه روی آن باید صحبت شود
نه مسیحیت نه بودایی نه غیره
اگر این منابعی که در رد خلقت معرفی می کنید
از نظر غیر امامیه نقد کرده و رد کرد
باید اختلاف دیدگاه بین مذاهب لحاظ شود تا دید نقد بر اشتراکات مذاهبه یا اختلافات
مثلا در وجود 3 خداست یا وحدانیت(برای فهم اختلاف دیدگاهها مثال زدم.)
یک مثال برای فهم ان شاء الله
کسانی که با جست و جوی تصویر در آینه به سردی آینه پی می برند
آیا
حقیقت گرمی جسم را دریافته اند؟
یا علی(س)[/]
خواهش میکنم
پست اول این تاپیک؟ بنده استارتر تاپیک نیستم.
فرگشت یک تئوری علمیه و البته ثابت شده. و به صورت غیر عمدی خط بطلان میکشه روی موضوع خلقت (داستان آدم و حوا).
شما اگر علم را با تعریفی که برایش ارائه شده، قبول داشته باشید، قاعدتا یک تئوری علمی که زیرمجموعه ای از علم است رو بایستی بپذیرید مگر اینکه دلیلی داشته باشید در غیرعلمی بودن اون و خلاصه رد اون. بسیار جالبه که دوستان دیندار نظرات متفاوتی دارند که به شرح زیر است:
- دین با فرگشت در تعارض است و به همین خاطر دین دار ها فرگشت رو قبول ندارند.
- دین با فرگشت در تعارض نیست. دین فقط قسمت انسانش رو بابت داستان آدم و حوا نمیپذیرند.
- فرگشت زیرمجموعه دین است و دین در کتب آسمانی بهش اشاره کرده خلاصه تعارضی وجود ندارد و دیندار ها هر دو را قبول دارند. (اما دین رو بیشتر قبول دارند)!
سخن هر کس برای خودش محترمه. ولی خیر، قبول ندارم. پیرامونش هم کلی صحبت شد. (موجوده در همین تاپیک)
راجع بهش صحبت شده. رجوع به پست های بنده و سایر عزیزان.
نثر این جمله شما اشتباهه. تصحیح:
وقتی دو فرد با هم راجع به درستی و نادرستی یک موضوع علمی مباحثه می کنند برای رفع اختلاف باید منابع علمی معتبر و مورد تائید ارائه دهند.
تصور بنده این است شما عنوان تاپیک رو نخوندید که به دو زبان مختلف سه بار واژهی علم آورده شده.
در این تاپیک موضوع فرگشت مطرح شد و دلایل علمی پیرامون اون گفته شد (توسط استارتر، بنده و سایر عزیزان موافق این تئوری).
حال اگر کسی مخالفتی با آن دارد، مدعی است و بایستی ادعا را ثابت کند به شیوه علمی.
فرگشت (برای هزارمین بار!)
[="Tahoma"][="DarkSlateGray"] hos8sein;938489 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ببخشید بله گویا اشتباهی شده شباهتی داره اسمتان ببخشید
البته من اگر جدا نقل نمی کنم پستتان را ببخشید
در مورد اثبات پذیر بودن یا نبودن
قبلا از شخص شما سوال کردم گفتید یقینی نیست
باز هم تاکید کردم اما جوابی از سوی شما ندیدم می شود جواب بعد پست را نشانم دهید؟
حال جمله تئوری علمی ثابت شده را بپذیریم
تئوری یک تحلیل مشاهداته چطور یقینی می آورد
بر فرض یقین هم باشد
اینکه غیر عمد داره رد می کنه پس خودش هم نمی خواهد رد کند بلکه برداشت از اونه که رد می کنه
همین طور که خودتان برداشت های مختلف دین داران را دسته بندی کردید
شما بر چه اساس فرگشت را رد بر خلقت گرفتید
در صورتی که نه خودش به طور مستقیم رد کرده(به طور عمد طبق شهادتان)
نه نظر واحدی بین دین داران وجود داره
اینجا شما یکی را پذیرفتید دلیلتان چه بوده
اگر عقل و تعقل
خوشحال می شوم دلیلتان را بدانم.
اما بخش بعدی نقل
حرف شما در اینجا هرچند حق و قشنگ اما اعتبار ندارد
چون وقتی در سایت ثبت نام می کنید
کارشناسان آبی رنگ را جدا از هرکس می کنند و سخن ایشان یعنی تایید شده است
مگر شما تمایل داشته باشید حرف یکی دیگر که با شما هم سو است را بپذیرید.
نقل های بعدی صحبت شده
بله
مخصوصا در مورد یقینی
اما من در دو پست آنچه. یادم هست از شما پرسیدم
اما جوابی بعد از تاکید دوم از شما ندیدم
می شه لطف کنید لینک جوابتان را نشان دهید؟
اما شما بجای تفکر روی جمله من و درخواست توضیح فکر اصلاحید؟
این روش غیر همسویی و بی طرفانه مباحثه کردن است؟
شما طور نظر منابعی را معتبر می دانید
اما نظر کارشناس تایید شده سایت را غیر معتبر
این مباحث در تحلیل و تئوریه که سخنان کارشناس سایت مشخصه اگر فراموش کردید یا مطالعه نکردید
برایتان لینکش را بگذارم؟
شما برای خودتان علمی را تعریف می کنید بعد از آن سند می خواهید این روش مباحثه با مخالفه؟
اگر خوبه
پس قرآن و حدیث و روایات معتبر هم برای ما منبع علمی معتبری است که ازش صحبت می کنیم
اینگونه خوبه؟
این روش روش پسندیده است؟
به ما که آموختند از اسناد مورد قبول طرف مقابل سند بیاوریم
شما چطور؟
اما بنظر میرسه شما نتنها پست اول بلکه نام سایت را مطالعه نکردید
اینجا سایت مذهبیه و قواعد خودش را دارد
این موضوع هم زیر مجموعه سایته وقتی شما ثبت نام کردید یعنی در سایتی که ادعا شیعه داره عضو شده و استارتر موضوعی زده با قوانینی
و بررسی غیر همسو هم جز قوانین پیشنهادی ایشان است اگر دقیقش را بخواهید مطالعه کنید.
اما شما باز می گویید فرگشت رد می کند!
شما بر چه اساس از بین دسته بندی که خود ارائه کردید یکی را برگزیدید؟
من می گوید فرگشت در تضاد نیست
دلایل را هم در مباحثه با کارشناس بحث طرح کردم
و ایشان هم گفتند موافقان فرگشت این جمع را نمی پذیرند
سوال اساسی
چرا نمی پذیرید؟
یا علی(س)[/]
والا من دقیقا منظور شما رو متوجه نشدم.
با این حال فکر کنم جواب و پستی که دنبالشید اینجاست:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=59591&p=935384&viewfull=1#post935384
اینجا هم الباقی پست های بنده در این تاپیک رو ببینید:
http://www.askdin.com/search.php?searchid=2351166&photoplog_searchinfo=1
میتونید نپذیرید، مختارید.
اصلا شما فرض بگیرید یقینی نباشه. اوکی؟ خوب نمی پذیریمش بزرگوار. اما قرار هم نیست من دین و خلقت رو آلترناتیو تئوری علمی فرگشت که به یقین نرسیده، بدونم!!
هعی وای!
دوست عزیز، واژه "غیر عمد" رو من برای این به کار بردم، چون اصلا فرگشت به مناسبات مربوط به مسائل غیر علمی و اعتقادی و ... فکر نمیکنه. لذا قبلا هم اشاره کرده بودم:
.
.
موضوع شهادت! بنده و واژه "غیر عمد" اگر روشن شد، عملا پاسخ به این نقل قول از صحبت شما اضافیه.
این تاپیک پر از دلایل مختلف بنده و دیگر دوستان دال بر این رد شدن هست!
شما اگر پذیرفتید که نسل ما انسان های امروزی و شانپانزه پیشینه مشترکی دارند و آدم و حوای اگر وجود داشته باشند، از همین نسل بوده اند (نه اینکه آدم پدر بشر باشه و حوا مادر بشر)، بنده هم می پذیریم خلقت و فرگشت تضاد و تعارضی با هم ندارند.
برای خودم اعتبار دارد.
و با احترام شما در جایگاهی نیستید وکالت کارشناس رو انجام بدهید.
به سایر مسائل هم کاری ندارم! اصلا نمیدونم شما از مطرح کردنش منظوری دارید یا نه! (؟)
بزرگوار من واقعا نمیدونم دقیقا درباره کدام قسمت از صحبت های من دارید حرف میزنید. نقل قول هم کلی کردید.
حدس میزنم راجع به اصلاح جمله هست.
خب جمله شما از نظر من اشتباه بوده. بعد بیام درباره چی صحبت کنم؟
مبهم صحبت میکنید، بی زحمت واضح تر حق مطلبتون رو بیان کنید.
من شرمندم که شما در یک موضوعی علمی، کتابی غیر علمی (بنا به دیدگاه خودتان) را ملاک قرار دادید و سندیتی در خلقت به جز کتب آسمانی و روایات نشأت گرفته از آن، ندارید.
من اگر خلقت رو قبول داشتم (با هر دلیل و اعتقادی) حداقل تو بحثی مثل فرگشت ورود نمیکردم. چون خلقت ماهیت علمی ای نداره که من بخوام از ماهیت علمیش دفاع کنم. البته شما مختارید به ورود در این مباحث، اشتباه برداشت نکنید یه وقت.
پستهای بنده مشکلی داشته باشه با قوانین، دسترسی هست برای عزیزان که حذفش کنند.
اینجا راجع به فرگشت صحبت شده و کسانی که مخالفش بودند، همه از دینداران عزیز این سایت بودند.
اینکه دینداران فرگشت رو قبول ندارند یا باهاش مشکل دارند، آیا باید با مخالفته موافقان فرگشت همراه نباشه؟! توقع دارید نظر شما مورد تائید همه باشه؟
اشاره کردم، دسترسی برای عزیزان وجود داره برای حذف پست، قفل کردن یا ترش کردن تاپیک. شما نگرانید؟
lol
آقا من پذیرفتم.
بدرود
.
.
پ.ن: اگر بخشی از پست رو پاسخ ندادم، علت در متوجه نشدن و مبهم بودن محتوا بوده. لذا بی احترامی تلقی نشود.
[="Tahoma"][="Navy"] mmns2001;938470 نوشت:
عجیب است که شما از تواضع حرف می زنید مثل اینکه اصل انتخاب اصلح را فراموش کرده اید و مثل اینکه فراموش کردید هیتلر نژادپرست با همین فکر میلیونها نفر را به خاک و خون کشید و مثل اینکه فراموش کرده اید بر اساس همین تفکر سفیدپوستان نژادبرتر دانسته می شوند
لطفا چیزی بگویید که با اصول مرامتان سازگار باشد
ما به خدا دعوت می کنیم به آن حاکم مطلق عادل سرشاز از مهر نه به شیطان که اساس تکبر است و حیوانیت را دام انسان قرار داد
یا حکیم[/]
[="Tahoma"][="Navy"] hos8sein;938475 نوشت:
دانش از آن جهت که دانش است مطلقا الهی است این باور ماست. ان فاض من القدس الصور. اتفاقا دین اسلام با آموزه های خود در زمینه کسب علوم و دانشها تمدن اسلامی را که جایگاهش روشن شد به راه انداخت. تاسف کامل این است که تاریخ علم تحریف شده توسط غرب، باوری جهانی شده است.
و اما دعوتتان به زندگی کردن به سبک قرنها پیش نشان از تفکر غلط شما در خصوص تلازم حیات دینی با استفاده ابزاری خاص است. خیر دینداری با هیچ نوع استفاده از ابزارهای زندگی مادی تنافی ندارد وگرنه امروز نباید مومنی یافت می شد.
تمدن اسلامی بلاشک تحت تعالیم آزاداندیشانه اسلام تحقق یافته است همان دینی که از ابتدا پیامبرش فرمود : دانش را حتی اگر در چین باشد بیاموزید. بله علم، دینی و غیر دینی ندارد اما اینکه یک دین یا مکتب مشوق علم و دانش باشد یا نباشد خیلی تفاوت دارد. و اما دخالت حکومتها و نقش آفرینی آنها در تمدن سازی بی ارتباط با ویژگی های امتی که بر آن حاکم است، نیست. عباسی هم که بخواهد کاری کند باید از زمینه اندیشه اسلامی و خصوصیات امتی که قرنها تحت تعالیم آن تربیت شده بهره ببرد. مطمئنا شما نمی توانید اینها را نادیده بگیرید. خوب است ببینید عرب قبل از اسلام چه بود و عرب قرن پنجم و ششم چه؟
میخواستم شاهد بیاورم که تلازمی بین تلاش و پیشرفت علمی با بی دینی و الحاد نیست.
یا علیم و یا حکیم[/]
دگرگشت محصول آزمایشات علمی، مستندات و مدارک، علم ژنتیک و ... هست، ولی یکی از مسائلی که به طور ضمنی در آن سه نقطه که بعد از علم ژنتیک قرار دادهاید مستتر است تخیلات و تمایلات شخصی ارائهدهندگان و توسعهدهندگان آن میباشد ... یعنی دگرگشت تنها محصول ممکن آن مستندات علمی نیست بلکه تنها محصول ممکن آن مستندات علمی به اضافهی ذهنیات توسعهدهندگان این نظریه است ...
این نظریه خیلی شبیه به نظریهی ریسمان در فیزیک هست، خیلی خوب جواب میدهد ولی هیچ دلیل واقعی نداریم که درست باشد ... من میتوانم مسائل هدایت حرارتی را با مدارهای سادهی الکترونیکی حل بکنم چون ریاضیات آنها یکی است ولی این دلیل نمیشود که فیزیک آنها هم دقیقاً یکسان باشد، این را میگویند آنالوژی ... یک روشی از سال ۱۹۹۷ در فیزیک مطرح شد تحت عنوان تناظر ads/cft که در دل نظریهی ریسمان ظاهر شد ولی آنقدر اعتبار کسب کرد که الآن خیلیها میگویند شاید نظریهی ریسمان غلط باشد ولی این تناظر درست باشد، اما اگرچه موافقان نظریهی ریسمان خیلی امیدوار هستند و شاید مثل موافقان دگرگشت تقریباً مطمئن هستند که حتماً ارتباطی در این بین هست که باید کشف شود و اگر کشف شود به قول برخی از ایشان طومار علم جدید بسته میشود، ولی وقتی نقطهی اتصال دو نظریهی فیزیکی یک فرمولبندی ریاضی باشد همیشه این امکان هست که صرفاً با یک آنالوژی سر و کار داشته باشیم و آن ارتباط مدّ نظر به آن صورت که انتظارش را داریم وجود نداشته باشد، همانطور که هدایت حرارتی و هدایت جریان الکتریکی در یک مدار الکریکی آنقدرها نمیتواند ادعا کند که انتقال حرارت و الکتریسیته یکی باشند ... شبیه هستند ولی یکی نیستند ...دگرگشتگرایان هم اگر همین را توجه کنند که شباهت به معنای همخانواده بودن نیست کار تمام است ... شاید همخانواده باشند ولی اینطور نیست که لزوماً همخانواده باشند ... اگر بدون داشتن دلیل کافی اصرار داشته باشند که دو موجود با شباهت آناتومیک و ژنتیک حتماً رابطهی نَسَبی با هم دارند این دیگر یک اشتباه است که حتی ممکن است در یک برههی زمانی ولو چند صدساله عمدهی جامعهی علمی روی ان اتفاق نظر داشته باشند ...
چیزی که واضح است این است که دگرگشتگرایان هم مانند طرفداران نظریهی ریسمان و حلقه و امثال آن فقط امیدوار هستند که نظریاتشان درست باشد ... بیش از این نیست ... اصرار شما و سایر دوستان بر اینکه بگویید این نظریه را باید حتماً پذیرفت مگرنه متحجر هستیم یا امثال آن اصرار نابجایی است که حتی علمی هم نیست ...
این امیدواری حقی را برای شما ایجاد نمیکند که بگویید که دگرگشت درست است و دین اگر خلاف آن را بگوید غلط است ...
دین اگر یک مطلب بدیهی را رد کرد نشان میدهد که یا دین اشتباه است و یا فهم ما از دین اشتباه است و یا همان مطلب بدیهی شاید آنقدر بدیهی نبوده است و ما در اشتباه بودیم که فکر میکردیم بدیهی بوده است ... این دیگر دودوتاچهارتاست ... اینکه ما بگوییم الا و بالله دگرگشت بدیهی است که درست است و بدیهی است که دین هم مخالف آن است و در نتیجه دین اشتباه است، این قضاوت به نظر خودتان حقیقتطلبانه است یا متعصبانه؟ ... البته من مواضع شما را شاید درست نمیشناسم و شاید شما آنطور طرفدار دگرگشت نیستید ولی دیدم که برخی دوستان در این تاپیک و در تاپیکهای دیگر اینطور از دگرگشت دفاع میکنند و دین را میکوبند، اگر شما جزء این دسته نیستید جوابهایم خطاب به ایشان است ...
ان شاء الله دست از تعصبات بیجا برداریم و حقطلبی را چه در پذیرش دین و چه در نقد دین نصبالعین خودمان داشته باشیم ... خودم و دیگران را به انصاف توصیه میکنم ...
سلام
این چیزیه که شما میخواهید و شما تصور میکنید.
تخیلات و تمایلات؟ خودتون دارید میگید ارائه دهندگان و توسعه دهندگان. صحبت از چند نفر نیست. در سراسر دنیا پیرامون تئوری مذکور داره فعالیت تحقیقاتی انجام میشه، از تیمهای علمی و دانشمندان معتبر تا فعالیتهای دانشگاهی.
تمام اینها پیشفرضشون تخیلات دیجیمونی!! و تمایلات غیر مذهبی دارند؟
+ پیشنهاد میکنم تعریف تو.ری علمی رو مطالعه کنید.
سلام جناب حسین،
چه چیزی را میخواهم و تصور میکنم و شما مدعی هستید که آنچه میخواهم و تصور میکنم اشتباه است؟
آیا منکر این هستید که هر کسی که یک چیزی را ببیند آن چیز را با پیشفرضهای ذهنیاش تفسیر میکند؟ آن پیشفرضها هم خودشان بر روی پیشفرضهای دیگری بنا شدهاند ... حالا فرض کنید که این پیشفرضها لااقل در زمینهی دگرگشت هنوز به تناقض و تضاد جدی نرسیده باشند، ولی هنوز پیشفرضهایی هستند که مبنای تمام این پیشفرضهای بعدی قرار گرفتهاند و گاهی ویرایش شدهاند ولی هرگز اثبات نشدهاند ...
شما دو نفر را که در خیابان ببینید که خیلی شبیه به هم هستند ممکن است مطابق پیشینهی ذهنیاتان اولین حدسی که به ذهنتان میرسد این باشد که این دو نفر با هم فامیل هستند، حتی شاید بتوانید بر اساس قیافهشناسی رابطهاشان را هم حدس بزنید، بعد شاید بر اساس آزمایش DNA مطمئن هم بشوید که حتماً فامیل هستند، ولی هر دو نفری که شبیه به هم باشند لزوماً فامیل نیستند، حتی آزمایش ژنتیک هم کمی خطا دارد (مثلاً از هر یک میلیارد نفر دو نفر که هیچ ارتباط خانوادگی نزدیکی هم با هم نداشته باشند ممکن است عیناً DNA Profile یکسانی داشته باشند، یعنی حتی در شناخت خود شخص از روی DNA او هم امکان دارد به مشکل بخوریم تا چه برسد به اینکه به جای یکسانی DNA Fingerprint فقط تشابه آنها را داشته باشیم و به جای خود شخص بخواهیم ارتباط خانوادگی آنها را کشف نماییم) ... ولی این مقدار داده میتواند شما را قانع کند (به یقین روانشناختی برساند، نه یقین قطعی) که آنها به احتمال زیاد فامیل هستند و از نظر علمی میتوان در نبود دادههای دیگر به این حدس تکیه کرد ... حال آنکه در نظریهی خلقتگرایانه حتی همین مسأله را هم میتوان توضیح داد، کافی است گونهی جدید به جای خاک یا مواد معدنی صرف، از بقایای بدن موجود زندهی متعلق به گونهای دیگر خلق شود، همانطور که از سلولهای موجودهای زنده میتوان DNA آنها را استحصال نمود و حتی میتوان نمونههای کوچک DNA را مثلاً از روی PCR کشت داد و تکثیر کرد، کافی است یک گونه از بقایای گونهای دیگر (مثلاً از مدفوع یا از عطسه یا به هر ترتیب از آب دهان آن) خلق شود تا این تشابهات ژنتیکی همه سر جای خودشان باقی بمانند، دگرگشت موجودات سادهی کمسلولی را هم که همه قبول دارند ...
جناب حسین، با هزار مثال موافق یک گزاره اثبات نمیشود (چرا که شاید تمام آن مثالها بر اساس حکم دیگری باشند که در این نتایج با این گزاره شریک هستند) ولی با یک مثال نقض شاید رد بشود (شاید را تعمدی قرار دادم)، الآن نظر شما دربارهی هزار و یک تیم دانشگاهی که در طول چندین و چند دهه و شاید قرن بر اساس یک سری مثال موافق به این نتیجه رسیدهاند که پیشفرضهایشان و احکام مبتنی بر آنها قطعاً درست است چیست؟ (گرچه خیلیها هستند که دگرگشت را قبول ندارند که اثبات شده باشد و فقط به آن امیدوار هستند، همانطور که در پست قبل گفتم، این وسط برخی هم هستند که ادعا میکنند دگرگشت حتماً درست است و مخالفان آن احمق و متحجر هستند) آیا اگر ایشان چنان ادعایی داشته باشند بر حق هستند چون تعدادشان زیاد است؟ چون باهوش هستند؟
از نظر شما احتمال اینکه دگرگشت درست نباشد و در آینده جایی به تناقض و تضاد برسد صفر و مطلقاً صفر است؟ اگر نیست پس به هر حال این احتمال ولو کوچک را در نظر دارید که شاید دگرگشت اشتباه باشد و شاید هزار سال دیگر اشتباه بودنش برای دانشاموزان مدرسه هم محرز باشد همانطور که چرخش زمین دور خورشید امروز برای ایشان محرز هست و زمانی کسی بخاطر باور به آن اعدام میشد ...
آیا میتوان گفت دگرگشت حتماً درست است و هر کسی که مخالفش باشد حتماً در اشتباه است؟ اگر بله در این باور خود تا کجا پیش میروید؟ اگر قدرت داشتید حکم به اعدام (حذف فیزیکی یا غیرفیزیکی در مجامع علمی و منزوی کردن در اجتماع و ...) کسی که دگرگشت را درست نداند هم میدادید؟
آیا بیانصاف هستم اگر خودم و شما را به انصاف فرا بخوانم و بگویم بر اساس مشاهدات علمی که تا کنون یافتهایم نه دگرگشت را حتماً درست و نه حتماً غلط در نظر بگیریم؟
بخشی که در پست قبلی نقل قول کرده بودم.
بعد از مشاهده با پیش فرض های ذهنی اش می سنجد؟! شما به این شکل و با این جمله، روش علمی و تکیه بر قوانین علمی رو توضیح میدید؟!
بله، برای کسی که بخواد سریع به نتیجه برسه، پس از مشاهده بر مبنای مشاهدات قبلی که مشخص نیستند درست هست یا غلط، تفسیر و نهایتا نتیجه گیری میکند. ولی در موضوعات علمی به این شکل نیست.
قبل از پاسخ، منظور شما از دگرگشت، metabolism هست یا فرگشت؟ چون صحبت پیرامون فرگشته، من فرض رو بر فرگشت میگیرم.
اگر این نتیجه ای از جمله قبلیتون در قالب مثال فرگشت هست که بنده به دلیل اینکه جمله قبلیتون صحیح نبود، بهش نمیپردازم.
تو این تاپیک فکر کنم دوستان اشاره کرده بودند که بخش هایی از موارد مورد ذکر داروین رد شده و در کنارش مواردی در تائید نظریه اضافه شده (به مرور زمان).
فکر کنم شما اول مثال رو زدید، بعد صحبت اصلی رو مطرح کردید، چون من دنبال این میگشتم که این مثال قراره به چه موضوعی ارتباط پیدا کنه که فکر کنم بخش زیر باشه:
برای مثال های متعدد، مثال نقض وجود داره. ولی برای آزمایشات پرتکرار و متعدد و بررسی آنها چطور؟ اگر وجود داشته باشد، در روش علمی تضاد در نتایج آزمایشات و پیشبینی ها من باب نتیجه، نهایتا رد گزاره رو در پی داشته نه اثباتش. مگر امثال آزمایش مایکسون - مورلی رو نداشتیم در تاریخ علم.
+
دوست من، فرگشت از مثال های متعدد موافق نظریه علمی نشده که اگر اینگونه بود با یک مثال رد میشد.
به اضافه اینکه در مواردی ما استثنا داریم (که این موضوعی جداگانس و صرفا اشاره ای بهش میکنم که در نظر بگیریمش.)
برای مثال در ریاضیات گفته میشه همه اعداد اول فرد هستند به جز عدد 2. و گفته نمیشه اعداد اول، هم زوج هستند هم فرد.
بنده جایی نگفتم که تناقض و تضاد پیرامونش رو صفر درصد میدونم. و اینم میدونم که هیچکس، نه شما نه من، از آینده خبر نداریم و بهتره نسخه آینده بنده و شما راجع به پابرجا موندن یا عدم پابرجایی اون، با هم گفتگو کنند!!
و مثال چرخش زمین هم از جانب اجداد و همفکران کسانی رد شد که در زمان حال خیلی راحت فرگشت رو رد میکنن و البته بدبختانه یا خوشبختانه الان دیگه زورشون نمیرسه بابتش کسی رو اعدام کنند.
ما هیچ کدام دانشمند نیستیم و احتمالا حوزه تخصصمون زیست شناسی نیست.، هر کدام از ما به توان خودمون راجع به فرگشت تحقیق کردیم و سوالاتمون رو در پاسخ های دانشمندان پیدا کردیم (با هنوز دنبال جوابیم). ولی خوب یا بد، فرگشت دلایل و مستندات عقلی و منطقی تری نسبت به خلقت داره ارائه میده و جالبه موافقین خلقت تائید خلقت رو رد فرگشت میدونن.
خیر، اینکه یکی از ارکان هر نظریهای پیشفرضهای ذهنی و تخیلات ذهنی ارائهدهندگان و توسعهدهندگان آن نظریه است به خواست و تصور من نیست، حداقلش این است که تصورات و تخیلات یک عده از همین محققان علمی است که شاید خیلی از آنها دیندار هم نباشند، در مکتب فکری ادینبورگ برای مثال نقش جامعهشناسی در حتی رشد ریاضیات و امثال آن نیز تحقیق میشود تا چه برسد به زیستشناسی که پسزمینههای فکری نظریهی دگرگشت به عنوان یک علم سکولار کاملاً مشهود است و نیازی به مکتب فکری ادینبورگ و امثال آن هم ندارد، این مطلب پشتوانهی روانشناسی هم دارد، نظریهای که توسط افراد سرشناستر مطرح شود یا نظریهای که طرفداران بیشتری داشته باشد به خودی خود منطقیتر و درستتر به نظر میرسد بدون آنکه لزوماً از نظر علمی هم اینطور باشد، و ...
شما اگر در ناخودآگاهتان مرعوب جامعهی علمی و رشد فنآوری و سفر به ماه و مریخ و شکافتن اتم و امثال آن باشید و افراد سرشناس در این حوزه اگر بگویند که خدا نیست بدون اینکه دلیلی از ایشان بخواهید هم ممکن است ناخودآگاه به نظر ایشان تمایل پیدا کنید و از کسانی دلیل بخواهید که میگویند خدا هست، حال آنکه چه بودن خدا و چه نبودن او باید مستقل از مسائل فنآورانه دلیل خودش را داشته باشد ... اگر پسزمینههای فکری شما طور دیگری بود خیلی زیاد محتمل بود که به جای اینکه از دینداران دلیل برای بودن خدا بخواهید از دگرگشتگرایان دلیل برای اثبات دگرگشت بخواهید ...
این علوم همگی ظنی هستند ... میخواهید بپذیرید و میخواهید نپذیرید ... وقتی بدون اثبات قطعی و یقینی (نه تجربی و احتمالاتی و روانشناختی) به سمت نظریهای خاص که معارض کم هم ندارد تمایل پیدا میکنید این دیگر یک رویکرد احساسی است، مربوط به تمایلات باطنی است، ربطی به علم و عقل و امثال آن ندارد، ربط هم داشته باشد اینطور نیست که ریشه و مبنای آن عقل و منطق باشد ... اگر اصرار دارید که هست دارید خودتان را فریب میدهید و میخواهید با چنگ و دندان از چیزی که در ذهنتان به عنوان «درست» ترسیم کردهاید و آن را قابل اتکا فرض نموده و زندگیاتان را وقف مبارزه برای آن کردهاید دفاع کنید و این یک روی همان تعصبی است ...
دگرگشت ترجمهی صحیحتر از evolution است، فرگشت به همان دلیل ترجمهی خوبی نیست که تکامل ترجمهی بدی هست، «فرّ» در فارسی به نوعی به بهتر بودن اشاره دارد و فرگشت به نوعی بهتر شدن را میرساند ... دگرگشت معنایش دگرگونی است و مثل تحوّل بهتر میتواند معنای evolution را برساند ...
وقتی که گفتم «هنوز پیشفرضهایی هستند که مبنای تمام این پیشفرضهای بعدی قرار گرفتهاند و گاهی ویرایش شدهاند ولی هرگز اثبات نشدهاند ...» بالتبع تمام این موارد را هم لحاظ کردهام ... بخش قرمز همین را میگوید
آزمایش مایکلسون-مورلی بر اساس یک سری پیشفرض یک پیشبینی مبتنی بر آن پیشفرضها را در محدودهی دقت آزمایش انجام گرفته (که البته سالها بعد با دقت خیلی بالاتری تکرار شد) رد کرد ... ولی این چه ارتباطی به بحث من داشت؟ یعنی چی که برای مثالهای متعدد مثال نقض وجود دارد؟ مگر مثال را کسی نقض میکند؟ آن چیزی که نقض میشود گزارهها و احکام هستند نه مثالها ... یک سری آزمایش پرتکرار هم که داشته باشید به هر حال بر اساس یک سری پیشفرض و پیشزمینهی فکری یک سری نظریه از آنها برداشت میشود، این برداشتها که در قالب نظریه ارائه شدهاند هم با یک مثال نقض قابل رد کردن هستند، مگرنه دگرگشت به اندازهای که چند قرن فیزیک نیوتونی تأیید میشد هنوز تأیید نشده است، و به اندازهی آن هم آزمایشهای تکرار شونده ندارد ... ممکن است بفرمایید که فیزیک نیوتونی که رد نشد و فقط تصحیح شد، از جهت کاربردی نظرتان درست است چون همان نسبیت و کوانتوم هم در حدّ classic limit به فیزیک نیوتونی میرسند ولی این فقط بحث محاسباتی قضیه است، مگرنه فلسفه و مبانی فکری این نظریهها بسیار بسیار متفاوت است تا آنجا که میتوان گفت فیزیک نیوتونی کامل رد شد، برداشت از زمان و فضا و گرانش کامل عوض شد، و امثال آن ...
شما ظاهراً دقت ندارید که نظریهها صرفاً توصیف مشاهدات نیستند، بلکه تلاشی ذهنی هستند برای ربط دادن مشاهدات به یکدیگر ... این بخش دوم هست که مبتنی بر پیشفرضهای ذهنی محقق یا محققین در این زمینه است، بحثهای جامعهشناسی و روانشناسی هم درش مؤثر است ... اگر نگاه جامعه به علوم نگاهی سکولار باشد این ربط دادنها یکطور میشود، اگر سکولار نباشد یکطور دیگر میشود، این که دیگر واضح است، نمیفهمم چرا اینقدر استبعاد میکنید ...
شما اگر یک گزاره دادید که تمام اعداد اول فرد هستند و بعد دیدید که ۲ یک استثناء است باید آن گزارهی اولتان را پس بگیرید و اصلاح نمایید، بله نمیگویید که اعداد اول هم زوج هستند و هم فرد ولی هم میتوانید بگویید که «همهی اعداد اول به استثناء ۲ فرد هستند»، هم میتوانید بگویید «اعداد اول ممکن است زوج باشند یا فرد»، هر دو درست هستند، اینکه بخاطر یک استثناء آن احتمال بر تمام اعداد اول حمل نشود باعث میشود گزارهی اول دقیقتر محسوب گردد چون حاوی اطلاعات بیشتری در مورد اعداد اول است ... اما نکتهی مهم این است که اینجا اعداد اول یک تعریف ریاضی است، یک ادعا در مورد علم خارج نیست ... اگر شما کشف کنید که انسان و شامپانزه هیچ قرابت فامیلی نداشته و نیای مشترک نداشتهاند یعنی پذیرفتهاید که قرابت ژنتیکی و آناتومیکی لزوماً به معنای داشتن نیای مشترک نیست و دیگر نمیتوانید ادعا کنید که فقط همین مورد استثناء بوده باشد و الباقی گونهها همگی با هم نیای مشترک داشتهاند و فقط برخی با هم فامیل نزدیکتر هستند و برخی دیگر فامیل دورتر ... در اینجا شما آن معیار اصلیاتان را به چالش کشیدهاید، حال آنکه فرد بودن اعداد اول جزء تعریف اعداد اول نیست و از روی این ویژگی اعداد اول در تعریف آنها که نباید بر عددی کوچکتر از خودشان تقسیمپذیر باشند به عنوان خاصیت اعداد اول به دست میآید ... بحث ژنتیکی و آناتومیکی شما اساس نظریهی دگرگشت است ... بحث جهش ژنی و انتخاب طبیعی صرفاً توجیهی برای طرح مکانیزم احتمالی پیدایش این اختلافها در عین حفظ اصل شباهتهاست، نه بیشتر ... استثناء در این زمینه مثل این است که عدد اولی را بیابید که بجز ۱ و خودش بر مثلاً ۱۳ هم بخشپذیر باشد، اینجا دیگر باید تعریف اعداد اول را عوض کنید نه اینکه بگوییم این یک استثناء معمولی است که فقط ویژگیها و خواص تحقیق شده را مستثنی میکند ...
اگر بحث ما یک بحث علمی از نوع رایج آن پیرامون دگرگشت است بله، امروز بر اساس شواهدی که امروز داریم بحث میکنیم و فردا هم بر اساس شواهدی که همان فردا در اختیار ماست، اما اگر بحث تعارض علم و دین بحث میکنیم دیگر بحثمان در حیطهی حقیقت خواهد بود و نه برداشت ما از حقیقت، در اینجاست که دیگر نمیشود منتظر بود که آیا تا ابد تمام مثالهای ممکن مشاهده و بررسی میشوند یا خیر و نتیجهی این بررسیها چیست ... اصولاً نقد دین از زاویهی نسبیت خاص و عام و فیزیک کوانتوم و دگرگشت و هر نظریهی دیگری در حوزهی علوم Epistemic بیمعناست ... من امروز هنوز میتوانم معتقد به صاف بودن زمین و مرکز جهان بودن آن باشم و در این اعتقادم هم جاهل متعصب و متحجر نباشم، کافی است معنای زمین را از کرهی زمین به معنایی عامتر توسعه بدهم تا امکان صحت این گزاره ناگهان از صفر به یک عدد متناهی زیاد گردد و چیزی که تا کنون حتماً غلط فرض میشود الآن قابل بررسی محسوب گردد ... بحث دین بحث در مورد حقایق است مستقل از تصورات ما و تخیلات کسانی که ذهنهایشان را رو به تخیلات علمی باز گذاشتهاند و سمت و سویی که مناسبتهای اجتماعی و ویژگیهای روانشناسی به نظریات میدهند و مشاهداتی که اگر کسب شوند باعث تغییر در برداشت ما از طبیعت خواهند شد و چه و چه ... در مورد حقایق نه برداشت ما از حقیقت ... تعارض بین علم و دین اینجا بیمعناست ... چه کسی که بگوید من دین را با برداشت خودم یا دانشمندان از طبیعت اثبات قطعی کردم و چه کسی که بگوید من دین را با برداشت خودم یا دانشمندان از طبیعت ردّ قطعی کردم هر دو به یک میزان جاهل به جهل مرکب هستند ...
اگر منظورتان از کسانی که خیلی راحت دگرگشت را رد میکنند خلقتگرایان مسیحی است بله، شاید، ولی اگر ما را هم با ایشان جمع زدهاید و زیرپوستی طعنه میزنید باید بگویم که نه شباهت باور ما به خدا باعث میشود که نسبت والد و فرزندی داشته باشیم که ایشان اجداد ما محسوب شوند و نه کلاً ما با مسیحیان همفکر محسوب میشویم، همفکران ما ابنسینا و ابوریحان بیرونی و امثال ایشان بودند که امثال گالیله و اینها ادامه دهندهی راه ایشان بودهاند ...
دگرگشت دلیل عقلی دارد؟ کدام دلیل عقلی است که از روی شباهت دو گونه بگوید آنها حتماً با هم فامیل بودهاند؟ اینکه فامیل بودهاند یک حدس است که با تعدادی مشاهدهی دیگر احتمال درستی آن تقویت میشود ... عقل این وسط کجا بود؟ ... اینکه بر اساس دگرگشت بگوییم که این گونهها حتماً با هم فامیل هستند و نیای مشترک داشتهاند و دین غلط است اینکه دیگر حتماً خلاف عقل است، عقل حداکثرش این است که سکوت کند نه اینکه با جدیت و قطعیت رد نماید ...
اگر دگرگشت را مقابل نظریهی طرح هوشمند (Intelligent Design) قرار بدهیم بله ایشان حق دارند که بگویند تأیید خلقت (نه توسط موجودات فضایی که بلکه توسط خدای معرفی شده توسط ادیان) منجر به ردّ دگرگشت خواهد شد ... ولی اگر به طرح هوشمند پایبند باشیم امکان جمع دگرگشت با دین هست ... ولی این چیزی نیست که دگرگشتگرایان قبول داشته باشند ... در فیزیک ظاهراً کمکم پوزیتیویسم دارد رنگ میبازد و آن تعصب چند دههی گذشته دارد کنار گذاشته میشود ولی ظاهراً زیستشناسان همچنان تعصب خاصی روی این مکتب فلسفی دارند، و البته برای درستی خود این مکتب فلسفی هم چیز جر یک سری توجیه نداریم که معارضان این مکتب فلسفی هم در مقابل آن توجیهات خودشان را دارند و کسی که زیر بار این مکتب فلسفی برود صرفاً تمایلات و پیشزمینههای ذهنی خودش را تعقیب کرده است یا مرعوب اسم و تعداد و جایگاه افراد معتقد به این مکتب بوده است ... خلاصه اینکه از نظر علمی دگرگشت هیچ مزیتی به طرح هوشمند ندارد ... در دگرگشت باید قائل به پذیرش احتمالات خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کم باشیم تا بشود این پیچیدگی حیات را از یک سری حیاتهای ساده به دست بیاوریم، در عوض در طرح هوشمند نیازی نیست همه چیز را به تصادف ربط بدهیم و این شکلگیری را تحت اشراف و سیطرهی علم و قدرت و حکمت یک شعور بالاتری در نظر میگیریم که از نظر ادیان همان خداست ... در دگرگشت میگویند تا میشود به احتمال و تصادف تکیه کرد نیازی نیست به دنبال مفهوم خدا برویم و تیغ اوکام میگوید باید سکولار باقی بمانیم، در طرح هوشمند میگویند کدام عاقلی زیر بار پذیرش تصادفی تا این حدّ بعید میرود که مانند این است که انبار کاهی منفجر شود و یک بوئینگ ۷۴۷ از آن بیرون بیاید؟ ... حالا دینداران طرح هوشمند را میپذیرند و بیدینها هم دگرگشت را ...
طرح هوشمند در پذیرش تمامی مشاهدات تجربی دوشادوش دگرگشت هست و دگرگشت هیچ مزیتی از این حیث بر آن ندارد ... طرح هوشمند متفاوت است از نظریهی خلقتگرایی مسیحی که مثلاً اصرار دارند عمر زمین ۶۰۰۰ سال است و این فسیلها هم همگی در همین مدت زمان شکل گرفتهاند ... نظر خلقتگرایانهی اسلام بیشتر با طرح هوشمند سازگار است تا با نظر خلقتگرایان مسیحی ...
در نتیجه یک مسلمان به راحتی میتواند از قدرت تمام علوم تجربی استفاده کرده و همچنان معتقد به دینش هم باقی بماند ... کسی هم که تمایل داشت علوم مبتنی بر باورهای بیدینی را بپذیرد در اصل دین بیدینی را پذیرفته است مگرنه برای عالم به علوم تجربی شدن نیازی نیست حتماً دینش را کنار بگذارد ... این خودش یک بحث فلسفهی علمی است که بین چند نظریهای که شواهد و دلایل صدق یکسانی دارند اگر بخواهیم یکی را برگزینیم از چه معیارهایی میتوانیم استفاده کنیم ... تیغ اوکام و معیار سادگی یکی از این معیارهاست، معیارهای دیگری هم میشود داشت، برای کسی که اعتقاداتش در جای دیگری اثبات شده است خود این اعتقادات میتواند یک معیار خیلی خوب برای انتخاب بین گزارهها محسوب گردد، بماند که همان تیغ اوکام و امثال آن هم اثبات ندارند و از لوازم جهانبینی خودشان هستند که در جهانبینیهای دیگر اگر به کار گرفته شوند اطلاق نداشته و نسبی میگردند ...
جناب حسین ... شما یک سری منابع علمی دارید، ما یک سری منابع علمی دیگر هم در کنار منابع علمی شما داریم که همان قرآن و روایات است، از نظر برخی فلسفه هم میتواند منبع علمی دیگری در کنار این موارد باشد ... اینکه شما منابع علمی ما را علمی نمیدانید به خودتان ربط دارد و طبیعتاً اگر بخواهید از منابعی در تحقیقهای خودتان استفاده کنید که اعتبارشان برایتان اثبات نشده است اشکال خواهد داشت، ولی از آنجا که اعتبار این منابع از جای دیگر برای ما تحقیق و پذیرفته شده است هیچ اشکالی ندارد که ما به این منابع اعتماد کنیم و مثل علم کلام در توسعهی نظریات خودمان به آنها هم استناد کنیم ... اگر بخواهید ما را در این کار نقد کنید باید آن منابعمان را نقد کنید، مگرنه چه ما و چه شما نظریاتی داریم که بر اساس منابع علمی و مکتب فلسفی و فکری که به آن تمایل داریم کامل و قابل دفاع هستند، و همهی اینها هم نظریهپردازی و ظن و گمان است ... و انّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً ...
والسلام علی من اتبع الهدی ...
جناب نقطه
من کل مطالبتون رو خوندم.
خسته نباشید بابت وقتی که گذاشتید.
به نظرم صحبتهای مطرح شده در پستتون یکپارچگی نداشت و خواستم جداگانه نظر خودم رو بگم راجع بهش، ولی احساس کردم با پاسخ به پست هم، کماکان اختلاف اولیه ما حل نمیشه (حالا اختلافات دیگه بماند).
چون شما گویا کماکان معتقدید که تمایلات و تخیلات افراد فعال در این حوزه تاثیر داره که بنده مخالفشم. هر دومون دلایلی هم مطرح کردیم و قضاوت با خوانندگان و عزیزانی که تحقیق میکنند.
[="Arial Black"][="Blue"]علم و دین در اسلام کاملا سازگار بوده و هرگز بحث رودرو بودن آنها در اسلام مطرح نبوده است. ریشه این عدم تعارض را در اسلام باید در نگاه توحیدی اسلام جستجو کرد. وقتی خدای دین همان خدای طبیعت (خدای علم) باشد دیگر تعارضی نمیماند. هرچند ممکن است دائره دین بسیار وسیعتر از دامنه علوم تجربی باشد.
انسان دنیای مدرن هرچه از توحید فاصله گرفته است و به مرز شرک نزدیک شده است علم و دین را در تعارض بیشتری یافته است. بنابراین تعارض علم و دین را باید نمود "شرک نوین" دانست. اومانیسم نمود بارز شرک جلی است.
اعتقاد به وجود خلیفه الله در زمین که متصرف در دو حوزه دین و طبیعت است ضامن حفظ هماهنگی علم و دین است. لذا این خلیفه خدا هیچگاه از اظهارنظر در ابعاد مختلف عالم طبیعت میباشد. از انجا که منشا این علم، علم الله است این علم هرگز تعارضی با دین خدا ندارد و نیز هرگز خطا به ان راه نمییابد. از همینجا علم دینی مفهوم پیدا میکند. درحالیکه نقطه اغاز علم بشری در عصر نوین حدسیات بشر عادی بوده و طبیعتا در معرض انواع خطاها بوده است، تاریخ علمی مسلمانان حاکی از ان است که نقطه اغاز علوم مسلمانان ایات و روایات دینی بوده است و همین مطلب هم احتمال خطا را تقلیل میدهد و هم راز دینی بودن علم مسلمین را هویدا میسازد.[/]
درود بر دوست موسیقی دانم
خیلی خوشحال شدم یک انتقاد علمی بالاخره رو پستم دیدم
ممنونم از توجهتون و اصلاحش
درود بر شما
من متنتان را خواندم احساس میکنم تفکراتی مانند دکتر سروش و اینان دارید
ببینید من مخالف ایدئولوژی نیستم تا با هر ایدئولوژی مخالفت کنم چون دین داری شما سبک جداگونه ای دارد من باید نظرات شما را بدانم
دو سوال اجازه بدین بپرسم
شما به تشکیل حکومت قرآنی معتقد هستین؟
و اگر کسی اسلام را قبول نداشته باشد مطابق دستورات قرآن برخورد میکنید؟
خب خواب دیدن همان رویای رسولانه عبدالکریم سروش منظورتان است؟بب
ببینید برده داری
اگر حکم همان زمان است پس باید سپس توسط خدا منسوخ میشد
و همچنین برای هر زمان حکمی صادر میکرد اگر قرار باشد احکامی صادر کند
نمیشود یک زمانی حکمی ناقص بگوید بعد ول کند
بله سحابی و مشکینی کتاب هایی نوشتند ولی توسط دین داران پذیرفته نشد
چون قاطبه قرآن مخالف فرگشت است
ببینید موضوع باید درست باشد
اصلا بحث در اینجا بر روی علمی حرف زدن نیست
مثلا داستانی را تعریف کنم مگس هزار پا نام ببرم!خب خیالات نباید بگویم که!ناسلامتی خدا میخواهد بندگانش را هدایت کند و ذهنیت من را هم میداند که سخت گیر است پس بهتر بود داستان رو درست مطرح کنه
در اینکه آدم های بدی نبودند قطعیتی در کار نیست
خب من با شما در جاهای که بجای تبعیت از قرآن با خرد ورزی مسال را حل میکنید مشکلی ندارم!چون در آن صورت اگر اشتباه باشد میشود نشان داد
اما آن اصولی که بنام قرآن معتقد هستید چیست؟ که همیشه ثابت است؟
دنیای امروز ما دنیای گذر است
از تحجری برخورد کردن دین داران دین ناباوران به تنگ آمده اند و نتیجه اش شده این
اگر از همان ابتدا هر کسی بر اساس مکتب فکری خودش عمل میکرد و دین باوران دخالت نمیکردن در همه شئون زندگی دیگران این موراد پیش نمی آمد
موفق و پیروز باشید بزرگوار
درود بر شما متشکرم از لطف و دلگرمی شما
درود بر شما خردمند عارف
یخ بازی تمایلی ندارید مجبورتان نکردیم والا پست بگذارید
اگر خدایی باشد خودش بهتر میداند و علیل نیست از منحرف کردن ذهن علم زدگان
شبه علم (انگلیسی: Pseudoscience) به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی با عنوان علم ارائه داده میشوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طب سنتی (کلیه درمان های جایگزین)[۱]، خلقت گرایی، طراحی هوشمند، پیدایش بشقاب پرندهها، طالع بینی، کفبینی، فال قهوه، ستارهبینی، و انرژیدرمانی نمونههایی از شبه علم هستند. شبه علم خوراک نوشتاری بسیاری از مطبوعات عامهپسند موسوم به مجلات زرد را میسازد.
این رو از ویکی پدیا دادم
دوستانی که دانشنامه عام دوست ندارن
مقالات کارل پوپر در استنفورد ،و علم و شبه علم که در قوانین اشاره داشتم مراجعه کنند
https://plato.stanford.edu/entries/religion-science/
شبهعلم (Pseudoknowledge): به ادعاها، باورها یا کارهایی گفته میشود که به نادرستی هر چیزی که از دایرهی بررسی از زاویهی نگاه خاصی نباشد را از دایرهی علم خارج کرده، عنوان شبهعلم (Pseudoscience) را به آن اطلاق میکنند. نظریاتی مانند نسبیت عام، فیزیک کوانتوم، مهبانگ بزرگ، دگرگشت از معروفترین نظریات این شبهعلم میباشند.
شبهعلم (Pseudoknowledge) از یک نظر بر اساس مکاتب فلسفی اثباتنشدهای مثل پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی بنا شده است که طرفداران آن صرفاً امیدوار هستند منطقیترین و درستترین فلسفهی ممکن باشد. لازم به ذکر است که توسعهی جدول مندلیف توسط مندلیف، تابع موج در معادلهی شرودینگر، صحبت به میان آوردن از ذرهی نوترینو و ذرهی هیگز با پایبندی کامل به این مکاتب فلسفی ممکن نمیبود.
از ویژگیهای بسیاری از طرفداران این نظریه این است که «تعصب» و «تحجر» ویژگی مخالفان ایشان است و ایشان هر چند خود تعصب و تحجر بورزند متعصب و متحجر محسوب نخواهند گشت، چون اولاً تعدادشان بیشتر است، ثانیاً انتشارات شبهعلمی هم همگی PeerReview بوده و در اختیار ایشان است و در نهایت چون رسانهها نیز در خدمت ایشان هستند و ایشان همگی در خدمت گسترش یک سبک فکری خاص تحت عنوان سکولاریزه کردن انسان چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی میباشند.
[SPOILER] اگر کسی جرأت ندارد خودش مطالب را بفهمد و بخواهد برای رسوا نشدن همرنگ جماعت باشد در زمان کنونی چارهای ندارد جز اینکه در جمع این شبهعلمگرایان درآمده و از ایشان گردد ... کسی که جرأت دارد خودش مسائل را بررسی کند و آنقدر آزاده هست که صرفنظر از اظهار نظر دیگران خودش مطالب را بفهمد و به رأی خودش هم وقعی بنهد بهتر است از چهارچوب چه تعریف شبهعلم به معنای PseudoScience و چه تعریف شبهعلم به معنای PseudoKnowledge خارج گشته و از اول خودش را مقید به چهارچوبهای فکری این و آن نکند ... بلکه ابتدا خودش بفهمد و بعد هر طرف را که حق یافت به زیر عَلَم او برود و اگر هم هیچ کدام را حق نیافت عَلَم خودش را بلند کند، لااقل برای خودش ... این کار به آزادگی و انسانیت نزدیکتر است.[/SPOILER]
درود
منظورتون از حکومت قرانی چی هست؟ حکومت ولایت فقیه؟ ولایت مطلقه فقیه؟
بنظر من بهترین نوع حکومت در حال حاضر دموکراسی می باشد. از نظر دین هم بهترین نوع حکومت مالکین مشاع در ملک مشاع می باشد که تقریبا همان دموکراسی می باشد.
و اگر کسی اسلام را قبول نداشته باشد مطابق دستورات قرآن برخورد میکنید؟
دستور قران درین باره چی هست؟ امکان داره دستورات قرانی در این باره را برای من بگذارید؟
من کلا به پلورالیزم دینی معتقدم، به حق حیات ، حق آزادی اندیشه و عقیده معتقدم، بنابراین اگه منظورتون احکامی هست که برای ملحد و ... اینها می گویند و در قران هم چنین احکامی نیامده است، خیر، به ضرس قاطع به چنین احکامی معتقد نیستم و آنها را خلاف دین می دانم.
اگر روزی چنین احکامی را جزیی از دین بخواهم بدونم بدون برو برگرد از ان دین دوری خواهم کرد.
دوستان عزیز
تاپیک در خصوص علوم تجربی به صورت ترویجی گشوده شد اما بعد بحث بر محور تعارض علم و دین پیش رفت، لطفا از این موضوع خارج نشوید.
پیشاپیش ممنونم.
[="Tahoma"][="Navy"] hessam78;939373 نوشت:
درود بر حقیقت جویان
شبه علم آن است که انسان را در جهان سرگردان کند و او را از اول و آخرش ببرد و حیوان را میزان وی قرار دهد[/]
[="Tahoma"][="Navy"] hessam78;939373 نوشت:
شبه علم آن است که انسان را در جهان سرگردان کند و اورا از اول و آخرش ببرد و حیوان را میزان او قرار دهد[/]
درود بر شما برای اینکه هم جو عوض شود هم شما پرسشی را پاسخ دهید
بنده در مورد این پست شما پرسشی میپرسم خواهشمندم پاسخ دهید
طبق اطلاعات بنده اخرین مهاجرت انسان از افریقا به حدود 70 هزار سال پیش باز میگردد
و انسان امروزی نوین(به برگردان من از واژهای انگلیسی ایراد نگیرید لطفا) در سرتاسر دنیا همگی از نسل انها هستند که البته با گونه هایی که از انسان راست قامتی که در حدود 1.6 میلیون سال پیش از افریقا مهاجرت کرد و به شاخه های مختلفی تحول یافت اختلاط نژادی داشته
سکونت در مناطق مختلف تاریخ مختلفی دارد
مثلا سکونت این انسان در یمن امروزی چیزی نزدیک به 60 تا 70 هزار سال عمر دارد در صورتی که سکونت در امریکا که در حقیقت اخرین محل کشف شده انسان امروزی نوین میباشد در حدود 20 هزار سال عمر دارد
شما فرمودید 5000 سال از اولین مادر مشترک که با پیگیری میتوکندری مشخص شده اینجا جای سوال دارد که چگونه انسان در استرالیا با انسان در امریکا میتواند در 5000 سال پیش نیای مشترک مادری داشته باشد؟
پرسش
با این همه دستاوردهای علوم تجربی چون فرگشت و بیگ بنگ و مانند آن که بر خلاف تعالیم دین است چگونه میتوان دین را پذیرفت؟
پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول: بسیاری از این مسائل هنوز به صورت یقینی اثبات نشده اند، مثلا در مورد فرگشت اگرچه عمده دانشمندان تجربی به آن معتقد هستند اما هنوز مخالفینی دارد و به صورت یقینی 100 درصدی اثبات نشده است.(1)روشن است که زمانی می توان به واسطه تعارض علوم تجربی و دین، به دین اشکال کرد که آن مسئله، مسئله ای یقینی باشد.
خصوصا اینکه طبق مبنای مشهور خود غربی ها علوم تجربی یقینی نیستند، مکتب ابطال گرایی که از زمان پوپر شکل گرفت و یا سایر دیدگاه های در این خصوص مثل پارادایم های توماس کوهن و سایرین نشان از این نگرش در غرب دارد.(2)
بنابراین از آنجا که اعتقادات بنیادین دینی از گزاره های عقلی است که زمان مند نبوده و قابل تغییر نیستند طبیعتا یقینی هستند، اما علوم تجربی در نگاه خود فیلسوفان علم در غرب هم یقینی نیستند پس چطور می تواند در نگاه آنها در تعارض با دین باشد؟!
اگر شما عصمت کسی را پذیرفتید، اگر تمام دانشمندان جهان حرفی زدند که با آن حرف معصوم در تعارض بود، عقل می گوید حرف ان معصوم در ارجحیت است، چون در او امکان خطا وجود ندارد، اما تمام دانشمندان جهان روزی معتقد بودند خورشید به دور زمین می چرخد!!
اگر کسی وحی را به عنوان کلام خالق تمام این انسان ها و کره خاکی بپذیرد در نظریه بشری با این همه اما و اگر و احتمال، حرف خالق را زمین نمی گذارد.
اگر ما آمدیم و حرف خداوند را به خاطر این یافته ها کنار گذاشتیم و سپس در قیامت روشن شد اتفاقا این اما و اگرها درست بوده، چه پاسخی در برابر این نقض ایات قرآن خواهیم داشت؟ نباید علم زده و مقهور پیشرفت های تجربی شویم، علوم تجربی خوب است اما علم زدگی جریانی است که انسان را در برابر خداوند مغرور کرده و دانشمندان اومانیسم غربی را به جای رسانده است که در کمال بی ادبی و جسارت می گویند: ما نیازی به خدا نداریم علم همه گره های بشر را باز می کند!!!
نکته دوم: بسیاری از این تعالیم با دین سازگار هستند، اما ناسازگار نشان داده می شوند.
مثلا نظریه فرگشت بر فرض اثبات 100درصدی باز هم به خودی خود با وجود خالق در تعارض نیست، با ظاهر آیاتی که به خلقت آدم و حوا می پردازد در تعارض است که آن هم ظهور قرآن است، نه نص؛ لذا بر فرض اثبات یقینی باز هم قابل جمع خواهد بود.
یا مثلا برخی سعی دارند ضمن قطعی دانستن تئوری بیگ بنگ، آن را در تعارض با وجود خدا نشان دهند در حالی که بالاخره فضا و انرژی + ماده ای که می گویند منجر به بیگ بنگ شده اند از کجا آمده اند؟! چرا شروع عالم را بیگ بنگ می دانند در حالی که قبل از آن هم فضا بوده، هم ماده و هم انرژی!!! خالق این فضا و ماده و انرژی کیست؟
نکته سوم: برخی از تعارض های میان علم و دین به ویژه در علوم انسانی زاییده پیش فرض های دانشمندان است که بر گزاره های علمی تأثیر می گذارد.(3)
همچنین گاهی مبنای معرفت شناسی ایشان مشکل دارد، مثل اینکه بسیاری از دانشمندان غربی به دنبال واقعیت رفتند اما مشکل از مبنای تجربه گرایی و ماتریالیستی ایشان است، اشتباه بزرگ امثال هاوکینگ و داوکینز و دیگر دانشمندان همفکر ایشان این است که همه چیز را مادی می بینند و با این نگاه می خواهند همه امور ر ابفهمند، یعنی با یک پیش فرض ماتریالیستی به کشف حقیقت می پردازند روشن است که با چنین مبنایی نمی توانند همه واقعیت را بفهمند.
فیزیک هرگز نمی تواند متافیزیک را کشف کند، علم فیزیک حتی توان کشف علیت را هم ندارد، همانطور که دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی صادقانه آن را میپذیرد.
______________________________
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک: سبحانی، جعفر، مسائل جدید کلامی؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی.
2. برای اطلاع بیشتر ر.ک: چالمرز، آلن، چیستی علم.
3. کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص384.