نگرانی های یک تازه عروس

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگرانی های یک تازه عروس

سلام
دختر خام 27ساله ای هستم که چندماه است با آقاییکه پنج سال ازخودم بزرگتراست وهردولیسانس هستیم عقد کرده ا م,وهنوز دردوران نامزدی به سرمیبریم,وخوشبختانه ازایشان رضایت کامل دارم
سطح خانوادگی هردوی ما ازنظر فرهنگی اجتماعی ومالی یکسان است
اما موضوعاتی که باعث تشویش ونگرانی بنده می شود
هردوی ما پدرانمون روازدست دادیم وکسی رونداریم که ماروساپورت مالی کنه,وضعیت مالیمون درحدحقوق کارگری ویک زندگی متوسط هست,وهمسرم سرپرست خانواد ه ی خودش هم هست مادرشون که حقوقی ندارند وهمسرم هزینه اشون رومیده ویک خواهر مجرد هم دارندوهمسرم تک پسرخانواده هست
مشکل اول:همسرم فردی کوشا واهل کار است,امامتاسفانه حقوق ایشان رابه موقع پرداخت نمی کنند وهمیشه با تاخیر چندماهه تازه حقوق یک ماه را می دهند(خدالعنت کندصاحب شرکتهایی را که حقوق کارگرن را به موقع پرداخت نمی کنند),لذا همسرم نمی تواند رنامه ریزی مشخصی داشته باشد
مشکل دوم:چون همسرم ب موقع حقوق دریافت نمیکند,مجبور است بعدازظهررهامسافرکشی کند,یعنی از5صبح تا8شب مشغول کار است,ومن ازاینکه ایشان مجبور هستند اینهمه زحمت بکشند غصه می خورم ومیترسم مریض بشود
مشکل سوم:ما چون در دوره نامزدی هستیم ,یک سری محدودیت هایی نیزداریم,مثلا من میدانم که همسرم چقدرازنظر عاطفی به حضور بنده نیاز داردولی متاسفانه خانواده اصلا درک نمی کنند,وهیچ وقت شرایطی را فراهم نمیکند که ماراحت باشیم وفقط هفته ای چندساعت باحضورخانواده ها همدیگرامیبینیم,وهمسرم بارهاگفته اند که به وجودم نیاز دارند ,ومیدانم که فشارزیادی را متحمل می شود
مشکل چهارم:به دلیل مشکل مالی معلوم نیست چه زمانی عروسی برگزار کنیم,بنده پیشنهاد دادم اصلا عروسی نگیریم,ولی خانواده ی همسرم قبول نمیکنند,میگویند آزوداریم عروسی تک پسرمان را ببینیم
مشکل پنجم:متاسفانه رگه هایی ازچشم هم چشمی در مادرهمسرم وجود دارد,توقع دارد جهزیه ی آنچنانی ببرم,وهمیشه مثالهایی میزند ازجهیزیه های دختر فلان فامیل که مبل چندتومنی برد و... واسترس میدهد به من درحالی که من توانایی بردن سی چهل میلیون جهیزیه رو ندارم (خدالعنت کند هرکسی که اینگونه ازدواج هاروسخت کرد)
مشکل ششم:درآینده ان شاالله قرار است در ساختمان بامادرهمسرم زندگی کنم,ولی ایشان یک روحیه آزاردهنده ای دارد,بااینکه خانم خوب وزحمت کشی هستندولی خودشون روقوم برتر وخیلی باکلاس میدونن,مثلا بچه بیشتراز دوتا درنظرشون بی کلاسیه وماپرجمعیت هستیم ,وغیر مستقیم به من میگن که فکر بیشتر ازدوتا نکن
یا یک بارتوصحبت گفتن پسرم بعدعروسی یه وعده میاد اینجایه وعده میره خونه خودش,درحالی که من دلم میخواد مستقل باشم,درسته قبول کردم باهم زندگی کنیم ولی خوشم نمیادمرزها وحریم هاازبین بره,مخصوصا زمانیکه بچه داربشم تربیت بچه هم دچار مشکل میشه حالاچطور مدیریت کنم
مشکل هفتم:مادرهمسرم هرروزبا خواهرانش تماس داره وهمه اخبار واطاعات روانتقال میده ومن ازاینکه اخبارزندگیم پخش میشه متنفرم
مشکل هشتم:درحال حاضرمشغول به کارهستم واز کارکردن بیزارم,ولی تاعروسی مجبورم ادامه بدم ولی امادرهمسرم چندین بار غیرمستقیم گفتن که تواین دوره وزمانه نمیشه باحقوق یک نفرزندگی کرد,وتوقع دارن من کارموادامه بدم
الان بیشترین نگرانی دغدغه ی من این هست که تادیرنشده چطوررفتارکنم که مرزهاحدود رعایت بشه کسی نتونه درمضوعات شخصی اظهارنظر کنه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

تازه عروس;948359 نوشت:
سلام
دختر خام 27ساله ای هستم که چندماه است با آقاییکه پنج سال ازخودم بزرگتراست وهردولیسانس هستیم عقد کرده ا م,وهنوز دردوران نامزدی به سرمیبریم,وخوشبختانه ازایشان رضایت کامل دارم
سطح خانوادگی هردوی ما ازنظر فرهنگی اجتماعی ومالی یکسان است

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز
از حسن اعتماد شما سپساگذارم امیدوارم که زندگی بسیار خوب و خوش و همراه با سعادتمندی را داشته باشید.
خواهرگرامی اینکه برای مسائل زندگیتون مشاوره می کنید خیلی عالیست و سعی نمایید این رویه را ادامه داده و به نکاتی که گفته می شود توجه کرده و عمل کنید.

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل اول:همسرم فردی کوشا واهل کار است,امامتاسفانه حقوق ایشان رابه موقع پرداخت نمی کنند وهمیشه با تاخیر چندماهه تازه حقوق یک ماه را می دهند(خدالعنت کندصاحب شرکتهایی را که حقوق کارگرن را به موقع پرداخت نمی کنند),لذا همسرم نمی تواند رنامه ریزی مشخصی داشته باشد

متاسفانه وضعیت اقتصادی جامعه خوب نیست و این مشکل فقط برای شما و همسرتون نیست و چه بسا حتی بعضی از صاحبان شرکتها نیز مشکلات زیادی دارند و در این فضا بد اقتصادی به سختی شرکت خود را حفظ کرده اند و لذا اینگونه نیست که تمام تقصیرها به عهده صاحبان شرکتها باشد لذا چاره ای از این جهت نیست.
اما مسئله همسر شما :در این وضعیت و با توجه به اینکه ایشان خرج مادر و خواهرش را هم می دهد به نظر بنده این است شغل دوم را در نظر بگیرند که البته گرفته اند و سعی کنند حداقل خرج را داشته و قناعت را چاشنی کار نمایند و بیشتر پس انداز نمایند توقعات را کم نموده و سعی کنید که با همین سرمایه کم مسائل را حل نمایند

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل دوم:چون همسرم ب موقع حقوق دریافت نمیکند,مجبور است بعدازظهررهامسافرکشی کند,یعنی از5صبح تا8شب مشغول کار است,ومن ازاینکه ایشان مجبور هستند اینهمه زحمت بکشند غصه می خورم ومیترسم مریض بشود

با توجه به وضعیت شما و همسرتون در واقع چاره ای نیست لذا نگران نباشید و سعی کنید ایشا را از جهت روحی و جسمی تقویت نمایید لذا هم توصیه به خوردن خوراکیهای مقوی نمایید و هم برای ایشان همدم خوبی باشید اگر امکان دیدار حضوری کم است از طریق تلفن و ...ارتباط بیشتری داشته باشید.

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل سوم:ما چون در دوره نامزدی هستیم ,یک سری محدودیت هایی نیزداریم,مثلا من میدانم که همسرم چقدرازنظر عاطفی به حضور بنده نیاز داردولی متاسفانه خانواده اصلا درک نمی کنند,وهیچ وقت شرایطی را فراهم نمیکند که ماراحت باشیم وفقط هفته ای چندساعت باحضورخانواده ها همدیگرامیبینیم,وهمسرم بارهاگفته اند که به وجودم نیاز دارند ,ومیدانم که فشارزیادی را متحمل می شود

ایجاد مشکل از ناحیه کدام خانواده است اگر از طرف خانواده همسرتون است جای دیگری قرار بگذارید مثلا بیایند منزل شما و یا با ماشین بیرون بروید و لذا ساعات بیشتری را با هم باشید و اگر از ناحیه خانواده خودتون است با آنها صحبت نمایید و یا فرد مورد اعتماد و تاثیرگذاری را واسطه قرار دهید تا موانع برطرف گردد.
البته در دوران نامزدی این محدودیتها تا حدی وجود دارد لذا شاید کم شود ولی برطرف نمی شود لذا بهتر است زودتر شرایط ازدواج را فراهم نمایید.

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل چهارم:به دلیل مشکل مالی معلوم نیست چه زمانی عروسی برگزار کنیم,بنده پیشنهاد دادم اصلا عروسی نگیریم,ولی خانواده ی همسرم قبول نمیکنند,میگویند آزوداریم عروسی تک پسرمان را ببینیم

به خانواده همسرتون حق بدهید چرا که آنها تک پسر دارند و برای ایشان آرزوها دارند لذا مناسب آن است که عروسی گرفته شود ولی سعی کنید که انتظارات را هر دو طرف ،هم خانواده شما و هم خانواده همسرتون کم نمایید تا زودتر ازدواج و عروسی انجام شود.

ادامه دارد...

با عرض سلام و ادب مجدد

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل پنجم:متاسفانه رگه هایی ازچشم هم چشمی در مادرهمسرم وجود دارد,توقع دارد جهزیه ی آنچنانی ببرم,وهمیشه مثالهایی میزند ازجهیزیه های دختر فلان فامیل که مبل چندتومنی برد و... واسترس میدهد به من درحالی که من توانایی بردن سی چهل میلیون جهیزیه رو ندارم (خدالعنت کند هرکسی که اینگونه ازدواج هاروسخت کرد)

چشم و هم چشمی بسیار بد می باشد و ضررهای بسیار زیادی دارد و حتی میتواند زندگی ها را به هم بزند لذا بسیار باید دقت نمود که گرفتار آن نشد
رفتار شما خیلی مهم می باشد از جهتی اگر خود وارد عمل شوید ممکن است سوءتفاهم شود و به شما و خانواده شما ،انگ خساست و...بزنند و اگر اقدامی هم صورت نگیرد ممکن است بخاطر میزان جهیزیه زندگی شما تلخ شود لذا مناسبترین راهکارهای عبارتند از :

  • استفاده از همسرتون برای تفهیم این مطلب که چشم و هم چشمی بد است و بیان مضرات و آفات آن و...
  • استفاده از افراد تاثیرگذار برای صحبت با مادرشوهرتون نظیر دایی یا خاله همسرتون (البته زمینه سازی و صحبت با آنها باید از سوی همسرتون صورت گیرد)
  • قرار دادن مادرشوهر در محیطهای مذهبی و تقویت ایمان ایشان که می تواند روی ایشان تاثیر گذارد
  • استفاده از کتابها و....که در مورد چشم و هم چشمی می باشد و در معرض دید او قرار دادن(البته بهتر است اینکار توسط همسرتون صورت پذیرد)
با توجه به مشغله کاری همسرتون و نیاز ایشان به محبت و ارتباط محبت آمیز ایشان با خانواده خودش و...مناسب است که در فضای آرامی مطالب به ایشان گفته شود و سپس برای بلند مدت (بیش از یک ماه)برنامه ریزی شود تا به تدریج همسرتون ابتدا خود قانع شود و سپس اقدام نماید اصرار زیاد و عجله می تواند زندگی شما را با مشکلاتی همراه سازد.

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل ششم:درآینده ان شاالله قرار است در ساختمان بامادرهمسرم زندگی کنم,ولی ایشان یک روحیه آزاردهنده ای دارد,بااینکه خانم خوب وزحمت کشی هستندولی خودشون روقوم برتر وخیلی باکلاس میدونن,مثلا بچه بیشتراز دوتا درنظرشون بی کلاسیه وماپرجمعیت هستیم ,وغیر مستقیم به من میگن که فکر بیشتر ازدوتا نکن
یا یک بارتوصحبت گفتن پسرم بعدعروسی یه وعده میاد اینجایه وعده میره خونه خودش,درحالی که من دلم میخواد مستقل باشم,درسته قبول کردم باهم زندگی کنیم ولی خوشم نمیادمرزها وحریم هاازبین بره,مخصوصا زمانیکه بچه داربشم تربیت بچه هم دچار مشکل میشه حالاچطور مدیریت کنم

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل هفتم:مادرهمسرم هرروزبا خواهرانش تماس داره وهمه اخبار واطاعات روانتقال میده ومن ازاینکه اخبارزندگیم پخش میشه متنفرم

تازه عروس;948359 نوشت:
مشکل هشتم:درحال حاضرمشغول به کارهستم واز کارکردن بیزارم,ولی تاعروسی مجبورم ادامه بدم ولی امادرهمسرم چندین بار غیرمستقیم گفتن که تواین دوره وزمانه نمیشه باحقوق یک نفرزندگی کرد,وتوقع دارن من کارموادامه بدم
الان بیشترین نگرانی دغدغه ی من این هست که تادیرنشده چطوررفتارکنم که مرزهاحدود رعایت بشه کسی نتونه درمضوعات شخصی اظهارنظر کنه؟

اجازه بدهید این مسائل در فضای آرام و مناسب از سوی همسرتون با خانواده اش در میان گذاشته شود و از طرق بالا برای تاثیرگذاری استفاده نمایید. خود را وارد مشاجرات با مادرشوهر نیاندازید البته از همسرتون هم بخواهید از طرف خود این مسائل را در فضای آرام مطرح نماید هر تصمیمی که گرفتید با هماهنگی و همکاری و پیشقدمی همسرتون بگیرید.و اختلاف بین خودتون را به حداقل برسانید.
خواهر بزرگوار این ضرب المثل را شنیدید که می گویند مار از پونه بدش می آید دم لانه اش سبز می شود این ضرب المثل می تواند در آینده حکایت حال شما باشد چرا که شما از طرفی از دخالت می ترسید لذا نگرانی های شما بیشتر می شود و ممکن است برای جلوگیری هر کاری را انجام دهید و زودتر موضع گیری نمایید منفی بافی ها بیشتر میشه و حتی افکار و سریالهای خیالی ،به هر نصیحت و راهنمایی کوچکی ،به بهانه جلوگیری از دخالت،تند شوید و صبرتون را از دست دهید لذا تبدیل به عروس بداخلاق و غیرمنعطف شوید و رابطه خوبی با مادرشوهر ندارد لذا رابطه مادرشوهر نیز با شما بد شده و دخالت های ایشان بیشتر می گردد و از همان که می ترسیدی بر سرت می آیدو...
لذا مواظب حساسیت خود باشید و موضوعات را بیش از اندازه بزرگ نکنید که رابطه شما با همسرتون را هم دچار خدشه می کند لذا سعی کنید با نگاه مادرانه به مادرشوهرتون نگاه نمایید و در صورت ضرورت آن هم توسط شوهرتون اقدام نمایید.

برای کسب اطلاعات بیشتر به تاپیک های زیر مراجعه نمایید:

نظرتون درباره مادر شوهر چیه؟ ((مادر شوهر کُشونه بیایید تماشا))

زندگی با مادر شوهر در یک خانه (به من راهکار بدهید)


اختلافات عروس و مادرشوهر در محل زندگی مشترک


گیر کردم بخدا... (مشکل با خانواده شوهر)

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

تازه عروس;948359 نوشت:
سلام
دختر خام 27ساله ای هستم که چندماه است با آقاییکه پنج سال ازخودم بزرگتراست وهردولیسانس هستیم عقد کرده ا م,وهنوز دردوران نامزدی به سرمیبریم,وخوشبختانه ازایشان رضایت کامل دارم
سطح خانوادگی هردوی ما ازنظر فرهنگی اجتماعی ومالی یکسان است
اما موضوعاتی که باعث تشویش ونگرانی بنده می شود
هردوی ما پدرانمون روازدست دادیم وکسی رونداریم که ماروساپورت مالی کنه,وضعیت مالیمون درحدحقوق کارگری ویک زندگی متوسط هست,وهمسرم سرپرست خانواد ه ی خودش هم هست مادرشون که حقوقی ندارند وهمسرم هزینه اشون رومیده ویک خواهر مجرد هم دارندوهمسرم تک پسرخانواده هست
مشکل اول:همسرم فردی کوشا واهل کار است,امامتاسفانه حقوق ایشان رابه موقع پرداخت نمی کنند وهمیشه با تاخیر چندماهه تازه حقوق یک ماه را می دهند(خدالعنت کندصاحب شرکتهایی را که حقوق کارگرن را به موقع پرداخت نمی کنند),لذا همسرم نمی تواند رنامه ریزی مشخصی داشته باشد
مشکل دوم:چون همسرم ب موقع حقوق دریافت نمیکند,مجبور است بعدازظهررهامسافرکشی کند,یعنی از5صبح تا8شب مشغول کار است,ومن ازاینکه ایشان مجبور هستند اینهمه زحمت بکشند غصه می خورم ومیترسم مریض بشود
مشکل سوم:ما چون در دوره نامزدی هستیم ,یک سری محدودیت هایی نیزداریم,مثلا من میدانم که همسرم چقدرازنظر عاطفی به حضور بنده نیاز داردولی متاسفانه خانواده اصلا درک نمی کنند,وهیچ وقت شرایطی را فراهم نمیکند که ماراحت باشیم وفقط هفته ای چندساعت باحضورخانواده ها همدیگرامیبینیم,وهمسرم بارهاگفته اند که به وجودم نیاز دارند ,ومیدانم که فشارزیادی را متحمل می شود
مشکل چهارم:به دلیل مشکل مالی معلوم نیست چه زمانی عروسی برگزار کنیم,بنده پیشنهاد دادم اصلا عروسی نگیریم,ولی خانواده ی همسرم قبول نمیکنند,میگویند آزوداریم عروسی تک پسرمان را ببینیم
مشکل پنجم:متاسفانه رگه هایی ازچشم هم چشمی در مادرهمسرم وجود دارد,توقع دارد جهزیه ی آنچنانی ببرم,وهمیشه مثالهایی میزند ازجهیزیه های دختر فلان فامیل که مبل چندتومنی برد و... واسترس میدهد به من درحالی که من توانایی بردن سی چهل میلیون جهیزیه رو ندارم (خدالعنت کند هرکسی که اینگونه ازدواج هاروسخت کرد)
مشکل ششم:درآینده ان شاالله قرار است در ساختمان بامادرهمسرم زندگی کنم,ولی ایشان یک روحیه آزاردهنده ای دارد,بااینکه خانم خوب وزحمت کشی هستندولی خودشون روقوم برتر وخیلی باکلاس میدونن,مثلا بچه بیشتراز دوتا درنظرشون بی کلاسیه وماپرجمعیت هستیم ,وغیر مستقیم به من میگن که فکر بیشتر ازدوتا نکن
یا یک بارتوصحبت گفتن پسرم بعدعروسی یه وعده میاد اینجایه وعده میره خونه خودش,درحالی که من دلم میخواد مستقل باشم,درسته قبول کردم باهم زندگی کنیم ولی خوشم نمیادمرزها وحریم هاازبین بره,مخصوصا زمانیکه بچه داربشم تربیت بچه هم دچار مشکل میشه حالاچطور مدیریت کنم
مشکل هفتم:مادرهمسرم هرروزبا خواهرانش تماس داره وهمه اخبار واطاعات روانتقال میده ومن ازاینکه اخبارزندگیم پخش میشه متنفرم
مشکل هشتم:درحال حاضرمشغول به کارهستم واز کارکردن بیزارم,ولی تاعروسی مجبورم ادامه بدم ولی امادرهمسرم چندین بار غیرمستقیم گفتن که تواین دوره وزمانه نمیشه باحقوق یک نفرزندگی کرد,وتوقع دارن من کارموادامه بدم
الان بیشترین نگرانی دغدغه ی من این هست که تادیرنشده چطوررفتارکنم که مرزهاحدود رعایت بشه کسی نتونه درمضوعات شخصی اظهارنظر کنه؟

نظر شخصی من این هست که خیلی ها پشتوانه مالی ندارند از جمله خود من ولی آدم نباید روحیه اشو ببازه. و اینکه خدا واقعا چنین کارفرماهایی رو لعنت کنه. و در مورد عروسی به نظرم حتمما حتما حتما حتما بگیر ولی ساده بگیر چون دیدم اونایی که نگرفتن پشیمون شدن. و اینکه این هم حق شماس بگیرحتما ولی ساده بگیر . مطمئن باش از کادو های عروسی مقداری پول دستتون رو میگیره.
و اینکه به نظرم ی مقدار صبوری داشته باش دوست عزیز هرچند سخته اما صبوری جواب میده . سعی کن زیاد با خانواده همسرت بحث نکنی اونا هم بچه شونه آرزو دارند . و اینکه اگر شهر بزرگ زندگی میکنی که مخارج بالاست این ی واقعیته که زنا هم مجبورن کار کنن که زندگی بچرخه .بنا براین خودتو اذیت نکن. اگر به دنبال ی زندگی سیندرلایی هستید باید بگم تو رویا هستید . اگر همسرتو دوست داری زیاد به خانواده همسرت حساس نشو. انشالله که مشکلتون حل بشه دوست عزیز . اینا نظر شخصیم بود امیدوارم ناراحت نشید.

fateme 88;948815 نوشت:
نظر شخصی من این هست که خیلی ها پشتوانه مالی ندارند از جمله خود من ولی آدم نباید روحیه اشو ببازه. و اینکه خدا واقعا چنین کارفرماهایی رو لعنت کنه. و در مورد عروسی به نظرم حتمما حتما حتما حتما بگیر ولی ساده بگیر چون دیدم اونایی که نگرفتن پشیمون شدن. و اینکه این هم حق شماس بگیرحتما ولی ساده بگیر . مطمئن باش از کادو های عروسی مقداری پول دستتون رو میگیره.
و اینکه به نظرم ی مقدار صبوری داشته باش دوست عزیز هرچند سخته اما صبوری جواب میده . سعی کن زیاد با خانواده همسرت بحث نکنی اونا هم بچه شونه آرزو دارند . و اینکه اگر شهر بزرگ زندگی میکنی که مخارج بالاست این ی واقعیته که زنا هم مجبورن کار کنن که زندگی بچرخه .بنا براین خودتو اذیت نکن. اگر به دنبال ی زندگی سیندرلایی هستید باید بگم تو رویا هستید . اگر همسرتو دوست داری زیاد به خانواده همسرت حساس نشو. انشالله که مشکلتون حل بشه دوست عزیز . اینا نظر شخصیم بود امیدوارم ناراحت نشید.

سلام خیلی ممنون از شمادوست بزرگوار
راستش این موضوعاتی که عنوان کردم درحدنگرانی های سطحی توفکرخودم هست وگرنه خداروشکرمشکل حادی ندارم,شوهرم هم تاحالابرام کم نذاشته
خیلی ازنگرانیهایی گه دارم مطمءنم القائات شیطانه
همینطوری فکروخیال بی خودی میکنم,
وگرنه ایناچیزای طبیعی توهرزندگی هست نمیدونم چرابزرگش کردم الکی!

یه لحظه ترسیدم نظر بدم، منم لعنت کنی:)
همین چیزا را به همسرت بگو.اصلا لینک همین صفحه را بدش.
حتما قبل ازدواج این مشکلاتتونو حل کنید.چون خیلی جدی هستن.تجربه دارم میدونم.

تازه عروس;948822 نوشت:
سلام خیلی ممنون از شمادوست بزرگوار
راستش این موضوعاتی که عنوان کردم درحدنگرانی های سطحی توفکرخودم هست وگرنه خداروشکرمشکل حادی ندارم,شوهرم هم تاحالابرام کم نذاشته
خیلی ازنگرانیهایی گه دارم مطمءنم القائات شیطانه
همینطوری فکروخیال بی خودی میکنم,
وگرنه ایناچیزای طبیعی توهرزندگی هست نمیدونم چرابزرگش کردم الکی!

خداروشکر انشالله هیچ وقت مشکلی هم پیش نیاد دوست عزیز

سلام
متاسفانه امثال بنده ، توکل ضعیفی دارن
هر کی گفت به خدا توکل کنید ، الزاما پول دار نیست
قناعت و توکل
منم اینو قبول دارم متاسفانه بازار کار برای خانم های اصلا مناسب نیست
شما ازدواج کردید ، متاسفانه مادر شوهر شدن برای یه سریا شده خالی کردن عقده های شخصی شون
کاش فقط خیلی از خانم ها بدونن شان زن انجام هر کار کردن بیرون منزل نیست
سوره مبارکه النور آیه [=&quot]۳۲
[=&quot]وَأَنكِحُوا الأَيامىٰ مِنكُم وَالصّالِحينَ مِن عِبادِكُم وَإِمائِكُم ۚ إِن يَكونوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ۗ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ[=&quot]﴿۳۲﴾
مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش‌دهنده و آگاه است!

M3hrdad;949347 نوشت:
متاسفانه مادر شوهر شدن برای یه سری‌ها شده خالی کردن عقده های شخصی شون

ای کاش اینجور مادرشوهرها یادشان می‌آمد که چند سال پیش خودشان عروسی تازه وارد بودند و تشنهء محبت مادرشوهر
و ای کاش عروس‌های امروز که از برخورد مادرشوهر گلایه دارند ، مراقب باشند فردا که پیر می‌شوند
همین برخورد را با عروسشان نکنند

موضوع قفل شده است