جمع بندی یه نفر کمکم کنه!! چرا خدا تکلیفمو روشن نمیکنه!؟
تبهای اولیه
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست عزیز، شما تنها به چشیدن شیرینی ایمان است که آرام خواهید شد. «چشیدن شیرینی ایمان» هم با استدلال فلسفی رخ نمی دهد. به عبارت دیگر، برهان فلسفی در جای خود (دفاع از عقائد دینی) لازم است ولی برای رسیدن به شیرینی و حلاوت دین، نیازمند آن هستیم که فراتر برویم.
شما باید وارد یک ارتباط وجودی جدی با خداوند بشوید. حضور او را در زندگی احساس کنید. لطف و محبت او را بچشید و دلتان به گرمای حضورش گرم شود. آنگاه هیچ شک و تردیدی در شما باقی نخواهد ماند.
چیزی که شما در سوال خود مطرح می کنید، نیازمند یک چنین رویه ای است و با صرف مطالعه و استدلال حل نمی شود. مطالعه و استدلال تنها مسیر را برای شما هموار می کند ولی این شما هستید که باید قدم در راه بگذارید و حقیقتا وارد این مسیر شوید.
خداوند در قرآن می فرماید، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و نیز می فرماید من از بندگانم دور نیستیم.
آغاز یک زندگی مومنانه و ایجاد یک رابطه عمیق و معنادار با خداوند کلید حل این شک هاست.
موفق باشید
با سلام خدمت شما دوست گرامیدوست عزیز، شما تنها به چشیدن شیرینی ایمان است که آرام خواهید شد. «چشیدن شیرینی ایمان» هم با استدلال فلسفی رخ نمی دهد. به عبارت دیگر، برهان فلسفی در جای خود (دفاع از عقائد دینی) لازم است ولی برای رسیدن به شیرینی و حلاوت دین، نیازمند آن هستیم که فراتر برویم.
شما باید وارد یک ارتباط وجودی جدی با خداوند بشوید. حضور او را در زندگی احساس کنید. لطف و محبت او را بچشید و دلتان به گرمای حضورش گرم شود. آنگاه هیچ شک و تردیدی در شما باقی نخواهد ماند.
چیزی که شما در سوال خود مطرح می کنید، نیازمند یک چنین رویه ای است و با صرف مطالعه و استدلال حل نمی شود. مطالعه و استدلال تنها مسیر را برای شما هموار می کند ولی این شما هستید که باید قدم در راه بگذارید و حقیقتا وارد این مسیر شوید.
خداوند در قرآن می فرماید، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و نیز می فرماید من از بندگانم دور نیستیم.
آغاز یک زندگی مومنانه و ایجاد یک رابطه عمیق و معنادار با خداوند کلید حل این شک هاست.
موفق باشید
چطور میشه وارد یک ارتباط وجودی جدی با خدا شد؟ چطور میشه یک زندگی مومنانه و رابطه ی عمیق با خدا برقرار کرد؟
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
سلام. شما حاجتتون چی هست؟ شاید حاجت بدرد نخوری دارید که بهتون نمیدن. شرمنده اینطوری میگم اما من خودم اینقدر تقاضاهای به زعم خودم مهم داشنم که وقتی بهشون رسیدم فهمیدم چقدر بیخود و آبکی بودن!
سلام. شما حاجتتون چی هست؟ شاید حاجت بدرد نخوری دارید که بهتون نمیدن. شرمنده اینطوری میگم اما من خودم اینقدر تقاضاهای به زعم خودم مهم داشنم که وقتی بهشون رسیدم فهمیدم چقدر بیخود و آبکی بودن!
والا حاجتم همین یقین داشتنو از بین رفتن شکه که بنظر نمیرسه اثری داشته باشه رومن!! اصلا عبادت کسی که به بدیهیات اسلام شک داشته باشه کار عقلانی ایه؟! کار از کار گذشته؟! من الان هم به سومالیایی ها(مذهبی) حسودیم میشه هم به سوئدی ها(لا مذهب)! تکلیفشون با خودشون روشنه!! این همه اتفاقو تروریسمو این چیزاهم حتی اگه از دین هم نباشه رو آدم تاثیر منفی میذاره! این که خیلی از کشورا دارن بسرعت لامذهب میشن (مثل انگیس و استرالیا و...) و یچزای مثل این که فقط ۷ درصد دانشمندای تاپ دنیا خداباورن دلمو میلرزونه!میدونم این مغلطه منطقیه ها ولی خب آدمم دیگه، اینا رو احساساتم تاثیر دارن!!! یه سری شبهاتم که تو اینترنت پخشه و جواباشون برام قانع کننده نیستن حتی یکیشون هم اعتقاداتمو میلرزونه! تصمیم دارم نمازای همه ی ادیانو انجام بدم !!
خدااااااا!!!!!!!!!!
والا حاجتم همین یقین داشتن و از بین رفتن شکه که بنظر نمیرسه اثری داشته باشه رومن!!
خدااااااا!!!!!!!!!!
باسلام
چند توصیه برای مشکلاتتان دارم:
1- مرجع تقلید اگر ندارید برای خود انتخاب کنید. توصیه بنده رهبر انقلاب و آیت الله جوادی آملی است.
2- سخنان انسانهای الهی را گوش دهید که تاثیرات عجیبی دارد . سخنرانی های استاد رحیم پور ازغدی و دکتر الهی قمشه ای را بنده به شما توصیه میکنم که براحتی از سایتهای مختلف قابل دانلود است و میتونید تو گوشیتون بریزید
گلستان و بوستان سعدی را مطالعه کنید هم ساده است هم شیرین و دلنشین و هم همنشینی با سعدی در شما اثر میکند انشاءالله!
احادیث پیامبر وائمه نازنین را از طریق کتب یا نرم افزار اندرویدی احادیث یا سایت hadith.net میتوانید روزانه بخوانید و از برکاتش بهره گیرید!
3- بعد نماز صبح و عشاء صد بار صلوات بگویید و بعد از آخرین صلوات، این دعا را در ادامه بخوانید:
اَللّهُمَّ اِغْفِرْ لِيَ ذُنُوبی وَ طَهِّرْنِی مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا و ارْزُقْنی تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَ اَکْرِمْنی بِالْهُدىٰ وَ الْاِسْتِقامَةِ، وَ سَدِّدْ لِسانی بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَ امْلَاْ قَلبی بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بَطْنی مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَ اغْضُضْ بَصَری عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیانَةِ وَ اسْدُدْ سَمعِی عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .
یا غَنی اَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ وَ بِفَضْلِكَ عَمَّنْ سِوَاكَ وَ أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تُبَلِّغَنِي نِهَايَةَ أَمَلِي فِي دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ تَجْعَلَ عَاقِبَةَ أَمْرِي مَحْمُودَةً حَسَنَةً سَلِيمَةً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
إلَهِي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِالْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ فَاَعِذْنِي مِنْ شَرِّ مَا خَلَقْتَ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ هَمِّی وَ کَرْبِی فَرَجَاً وَ مَخْرَجَاً فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَ لَا اَعْلَمُ وَ تَقْدِرُ وَ لَا اَقْدِرُ وَ اَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ وَ كُنْ لِدُعَائِي مُجِيباً وَ مِنْ نِدَائِي قَرِيباً وَ لِتَضَرُّعِي رَاحِماً وَ لِصَوْتِي سَامِعاً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
این دعا رو میتونید چاپ کنید یا اگه تلگرام دارید یه کانال خصوصی بسازید و این دعا رو توش برای خودتون ذخیره کنید و...
بر دستور بالا مداومت ورزید تا تاثیرش را ببینید انشاءالله
4- مال حرام هم در بروز افکار کفرآمیز و شک به خدا و... تاثیر دارد
سلام.
راه و روش رو کارشناسان میگن. من در این باره حرفی نزنم بهتره.
فقط اینو بگم که. خیلیا شک کردن و با همون شک از راه به در شدن بیچاره شدن. اینکه شما پرت نشدی و هنوز دنبال خدا و راه حلی یه موهبت از طرف خداست. قدرشو بدون. یه وقت محبت خداوند رو ضایع نکنی برادر من.
یا حق
سلام.
راه و روش رو کارشناسان میگن. من در این باره حرفی نزنم بهتره.
فقط اینو بگم که. خیلیا شک کردن و با همون شک از راه به در شدن بیچاره شدن. اینکه شما پرت نشدی و هنوز دنبال خدا و راه حلی یه موهبت از طرف خداست. قدرشو بدون. یه وقت محبت خداوند رو ضایع نکنی برادر من.یا حق
من الان پرتم :d
یه دعا بود تو مفاتیح میگفت اگه سرت از سجده برداری دعات برآورده میشه. غیر از پادرد هیچی نگرفتم!!!!!
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
اون موقع که شک نداشتید چطور بودید؟ خدا رو دیده بودید؟ رابطهای با خدا داشتید؟
شکتان از کجا ایجاد شد؟ از مطالعهی شبهات و مباحث این چنینی؟
اگر کسی به مطلبی یقین قطعی داشته باشد، بعد ظنّی برایش پیدا شود که نکند دارم اشتباه میکنم، این ظن چقدر قابل اعتماده؟
اگر کسی بداند که یک جا تمیزه ولی بعد هزار و یک احتمال علمی را در نظر بگیرد که شاید بالأخره یک سر سوزن هنوز آنجا نجس باشد و باز هی آبکشی کند مصداق چگونه کسی است؟ ...
از راه مباحث علمی و منطقی و فلسفی به هیچ وجه نمیتوانید ظن منفی نسبت به دین را به کل از بین ببرید ... علم به حقانیت دین علمی فطری است و از جای دیگری قابل جایگزین کردن نیست ... اگر زمانی فطرت شما بیشتر دم دستتان بود و امروز چون نسبت به خودتان ولو اندکی بیگانه شده باشید دیگر آن پاکی سابق را ندارید و در نتیجه شناخت فطری شما به دین مخدوش شده است و شکیات به شما هجوم آوردهاند، راهش این است که حقطلب باشید ... آزاده باشید اگر دین ندارید ... تسلیم حقی که میشناسید بشوید (برای این کار باید خودشناسی کنید و نفستان را زیر نظر بگیرید و وقتی دانستید که نفس انسان چیزی را که تمایل داشته باشد که درست است را در نظر انسان زیبا و منطقی و درست جلوه میدهد، نفس خود را در هر تصمیمگیری متهم میکنید که نکند میخواهد شما را فریب بدهد و بعد با دقت سعی میکنید حقیقت را از ورای نفسانیات ببینید، این میشود آزادگی که بدون دینداری هم میتوان به آن رسید)، بعد از آن را دیگر خدا خودش هدایتتان میکند و چیزی که نمیدانید یا فراموش کردهاید را به خاطرتان میآورد ...
بسم الله ...
از راه مباحث علمی و منطقی و فلسفی به هیچ وجه نمیتوانید ظن منفی نسبت به دین را به کل از بین ببرید ... علم به حقانیت دین علمی فطری است و از جای دیگری قابل جایگزین کردن نیست ... اگر زمانی فطرت شما بیشتر دم دستتان بود و امروز چون نسبت به خودتان ولو اندکی بیگانه شده باشید دیگر آن پاکی سابق را ندارید و در نتیجه شناخت فطری شما به دین مخدوش شده است و شکیات به شما هجوم آوردهاند، راهش این است که حقطلب باشید ... آزاده باشید اگر دین ندارید ... تسلیم حقی که میشناسید بشوید (برای این کار باید خودشناسی کنید و نفستان را زیر نظر بگیرید و وقتی دانستید که نفس انسان چیزی را که تمایل داشته باشد که درست است را در نظر انسان زیبا و منطقی و درست جلوه میدهد، نفس خود را در هر تصمیمگیری متهم میکنید که نکند میخواهد شما را فریب بدهد و بعد با دقت سعی میکنید حقیقت را از ورای نفسانیات ببینید، این میشود آزادگی که بدون دینداری هم میتوان به آن رسید)، بعد از آن را دیگر خدا خودش هدایتتان میکند و چیزی که نمیدانید یا فراموش کردهاید را به خاطرتان میآورد ...بسم الله ...
چقدر دارید ساده می گید. همه ی این چیزها که می گید به ظاهر ساده است. اصلا فطرت از کجا اومده؟ چطوری ما به طور فطری به چیزی نیاز داریم و احساس نیاز به چیزی به نام خدا داریم؟ چطوری میشه ثابت کرد که این چیزی که اسمش رو فطرت می گذاریم در ما به وجود نیامده باشه طی سالیان سال؟
چطور میشه وارد یک ارتباط وجودی جدی با خدا شد؟ چطور میشه یک زندگی مومنانه و رابطه ی عمیق با خدا برقرار کرد؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
این سوال را باید از کارشناس اخلاق بپرسید. با این حال بنده یک پاسخ اجمالی عرض می کنم و تفصیلش را به بحث کارشناس محترم اخلاق واگذار می کنم:
چنین زندگی ای از چند جزء مهم تشکیل شده است:
- نخست آنکه باید اعتقادات خود را تا حد امکان تقویت کنیم و واقعا به خدا، روز جزا و پیامبران و امامان (ع) اعتقاد داشته باشیم.
- مطلب دوم این است که زندگی خود را بر اساس آموزه های دینی بنا بگذاریم. باید و نبایدها، خوبی ها و بدی ها، اولویت های زندگی بر اساس آموزه های دینی باشد.
- نکته دیگر اینکه در ظاهر هم نمانیم. اهل اندیشه و فکر باشیم. با خود بیندیشیم که در پس این اعمال دینی چه معنایی نهفته است. خدا می خواهد به ما چه بگوید و از ما چه انتظاری دارد.
- طی این مسیر با همراهی انسان های صالح، هموارتر و راحتر خواهد بود.
موفق باشید
چقدر دارید ساده می گید. همه ی این چیزها که می گید به ظاهر ساده است. اصلا فطرت از کجا اومده؟ چطوری ما به طور فطری به چیزی نیاز داریم و احساس نیاز به چیزی به نام خدا داریم؟ چطوری میشه ثابت کرد که این چیزی که اسمش رو فطرت می گذاریم در ما به وجود نیامده باشه طی سالیان سال؟
جناب Kniumyn به دنبال یک راه عملی بودند، مگرنه اگر میخواهید بحث علمی بکنید قبلش باید یک بحث معرفتشناختی بکنید که آیا این خود علم است که اصالت دارد و یا راه به دست آوردن علم است که اصالت دارد؟ خود همین سؤال یک چالش جدّی است ... الآن معمول است که اصالت به راه کسب علم داده شود، ولی آن وقت این سؤال مطرح میشود که خود راستین بودن آن راه را باید چگونه بررسی کرد اگر قبل از آن برای یک علم و معرفت دیگری اصالت بیشتری قائل نشده باشیم ... دست آخر معمول است که یک سری دانستهها مانند محال بودن اجتماع نقیضین و امثال آن را به عنوان اولی الاولیات مطرح میکنند که قابل تردید محسوب نمیشوند و همان دانستهها (علوم) را میگذارند مبنای سایر مباحثشان، ولی اگر علمی بود که بشود برایش اصالت اولی قائل شد و دلیلی نداریم که قضایای اولی بیان شده هم تنها مصادیق چنان علومی باشند که اصالت اولیه دارند، پس همچنان میتوان مدعی شد که علوم دیگری هم باشند که اصالت اولیه دارند و این ادعا با بررسی خود ادعاست که یا قابل اعتنا میگردد و یا به صورت مصداقی رد میگردد ... در مورد فطرت هر کسی همانطور که اولی الأولیات دیگر را بررسی میکند باید این علم را هم بررسی کند ... این دیگر چیزی نیست که بشود از جای دیگری اثباتش کرد ...
باید دانست که واقعاً علم چیست، مگرنه هر بحث علمی که از وسط صفحه شروع شود و اساسی نباشد گاهی به هر نتیجهی دلخواهی میتواند ختم شود و مثال برای آن هم این همه اختلاف علمی است که بین دانشمندان علوم مختلف وجود دارد ... چنین مباحثی میشود مباحث علمی ظنّی که از جنس نظریهپردازی و فرضیهپردازی است و دست آخر هر کسی هر نظریهای را که بیشتر دوست داشت میپذیرد و نقدهای وارد شده به آن را هم توجیه میکند ...
[/HR]
اما در مورد ساده بودن یا نبودن دینداری فطری که همان دین حنیف و دین قیّم در زبان قران و روایات است، این دینداری در ظاهری خیلی ساده و در عمل خیلی دشوار است، همیشه از بیرون که نگاهش کنیم ساده است ولی در عمل یک جدال دائمی بین نفس و عقل را وارد زندگی میکند و افراد راحتطلبی که برخی رذیلههای اخلاقی در خودشان را حاضر نباشند رها کنند بالأخره جایی در این مسیر وا میمانند ... اگر بحث مبارزه با نفس بود راحتتر بود تا اینکه کسی بتواند نفسش را کنترل کند و هدایتش کند ... نخوردن یک غذای خوشمزه سادهتر است از به اندازه خوردن آن (از نخورده بگیر بده به خورده)، عبادت کردن و متکبر شدن برای خیلها آنقدرها هم سخت نیست و چه بسا شیطان خودش انسان را بیدار کند که نماز شب بخواند و فکر کند برای خودش کسی شده است، شناختن نفس و شیطنتهای آن کار سادهای نیست، ولی من عرف نفسه فقد عرف ربّه ... و کسی که خدا را فراموش کند خود را فراموش کرده است ... و در هر وادی سرگردان است ... اینها روایات اهل بیت علیهمالسلام و آیات قرآن هستند ... مطیع عقل بودن در مقابل نفس ساده نیست ولی ولایتپذیر کسی است که مطیع عقل باشد ... اما عقل و نه نفس متفکر و توجیهگر ... و الله العالم
در پناه خدا باشید
یه دعا بود تو مفاتیح میگفت اگه سرت از سجده برداری دعات برآورده میشه. غیر از پادرد هیچی نگرفتم!!!!!
با سلام
بر آورده شدن دعا به معنایی که شما فکر می کنید نیست
به طور مثال من دعا کنم خدا هرچی پول رو زمینه بده به من و همین دعایی که شما کردی رو انجام بدم (فرضا مثال زدم)
این طور دعاها اصولا به سرانجام نمی رسه و خواسته شما بسیار بالاتر از این هست
خلوص و خضوع و خشوع جز با صبر و حوصله و صرف عمر برای رضای خدا حاصل نمیشه
بعضی از اساتید عرفان حتی 20 سال برای رضای خدا کار کردن و جوابی نگرفتن اما نا امید نشدن!!!! تا به مقصود رسیدن
خداوند دعای من اگر درست باشه و با تمام خشوع و خضوع و اخلاص انجام بشه رو برآورده می کنه یعنی من رو در مسیر رسیدن به اون خواسته
قرار می ده ولی نه این که همون لحظه بدون هیچ زحمتی من رو به خواستم برسونه
چقدر دارید ساده می گید. همه ی این چیزها که می گید به ظاهر ساده است. اصلا فطرت از کجا اومده؟ چطوری ما به طور فطری به چیزی نیاز داریم و احساس نیاز به چیزی به نام خدا داریم؟ چطوری میشه ثابت کرد که این چیزی که اسمش رو فطرت می گذاریم در ما به وجود نیامده باشه طی سالیان سال؟
برای همه چیز دنبال اثبات نگردید . انسان هر چقدر هم متفکر باشه به خاطرمحدودیت وجودی نمیتونه هر چیزی رو درک کنه.
انسان هر روز چیزی رو می فهمه که تا دیروز حتی خلافش رو اثبات می کرده.
جای دوری نمی رم همین موبایل و کامپیوتر 100 سال پیش یه چیز غیر ممکن محسوب می شد
یا مثلا جا کردن اصوات درون جیب که توسط استیو جابز مطرح شد و خیلی از دانشمندان ( همون هایی که ملاک قرارشون دادید) ایشون رو به تمسخر گرفتن
دل به خدا بدید و به خدا عشق بورزید ... می بینید که همه چی آسون می شه
سعی کنید دنباله رو عارفان و سالکان بشید... به حرف هاشون عمل کنید ... از کارهای ساده و راحت شروع کنید کم کم خدا تو تمام زندگیتون دیده می شه
صحبت های آقای بهجت خیلی زیبا و دل نشینه
به آن چه می دانید عمل کنید ، خداوند آنچه نمی دانید به شما خواهد آموخت
جواب داده مطمئن باشید
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
خوش اومدید ...
شما ته صف هستید ... لطفا صف رو رعایت کنین ...
با سلامبر آورده شدن دعا به معنایی که شما فکر می کنید نیست
به طور مثال من دعا کنم خدا هرچی پول رو زمینه بده به من و همین دعایی که شما کردی رو انجام بدم (فرضا مثال زدم)
این طور دعاها اصولا به سرانجام نمی رسه و خواسته شما بسیار بالاتر از این هستخلوص و خضوع و خشوع جز با صبر و حوصله و صرف عمر برای رضای خدا حاصل نمیشه
بعضی از اساتید عرفان حتی 20 سال برای رضای خدا کار کردن و جوابی نگرفتن اما نا امید نشدن!!!! تا به مقصود رسیدن
خداوند دعای من اگر درست باشه و با تمام خشوع و خضوع و اخلاص انجام بشه رو برآورده می کنه یعنی من رو در مسیر رسیدن به اون خواسته
قرار می ده ولی نه این که همون لحظه بدون هیچ زحمتی من رو به خواستم برسونه
آخه من دعای خاصی ندارم فقط همین ایمانی که شما داریو میخوام کل پول دنیارو که نمیخوام!!!!
اون موقع که شک نداشتید چطور بودید؟ خدا رو دیده بودید؟ رابطهای با خدا داشتید؟
شکتان از کجا ایجاد شد؟ از مطالعهی شبهات و مباحث این چنینی؟
اگر کسی به مطلبی یقین قطعی داشته باشد، بعد ظنّی برایش پیدا شود که نکند دارم اشتباه میکنم، این ظن چقدر قابل اعتماده؟اگر کسی بداند که یک جا تمیزه ولی بعد هزار و یک احتمال علمی را در نظر بگیرد که شاید بالأخره یک سر سوزن هنوز آنجا نجس باشد و باز هی آبکشی کند مصداق چگونه کسی است؟ ...
از راه مباحث علمی و منطقی و فلسفی به هیچ وجه نمیتوانید ظن منفی نسبت به دین را به کل از بین ببرید ... علم به حقانیت دین علمی فطری است و از جای دیگری قابل جایگزین کردن نیست ... اگر زمانی فطرت شما بیشتر دم دستتان بود و امروز چون نسبت به خودتان ولو اندکی بیگانه شده باشید دیگر آن پاکی سابق را ندارید و در نتیجه شناخت فطری شما به دین مخدوش شده است و شکیات به شما هجوم آوردهاند، راهش این است که حقطلب باشید ... آزاده باشید اگر دین ندارید ... تسلیم حقی که میشناسید بشوید (برای این کار باید خودشناسی کنید و نفستان را زیر نظر بگیرید و وقتی دانستید که نفس انسان چیزی را که تمایل داشته باشد که درست است را در نظر انسان زیبا و منطقی و درست جلوه میدهد، نفس خود را در هر تصمیمگیری متهم میکنید که نکند میخواهد شما را فریب بدهد و بعد با دقت سعی میکنید حقیقت را از ورای نفسانیات ببینید، این میشود آزادگی که بدون دینداری هم میتوان به آن رسید)، بعد از آن را دیگر خدا خودش هدایتتان میکند و چیزی که نمیدانید یا فراموش کردهاید را به خاطرتان میآورد ...
بسم الله ...
هر روز ۵ ساعت نماز میخوندمو لذت میبردم .خسته نمیشدم ولی خب همون تایپ لذتو میتونم با یوگا و مدیتیشنم بدست بیارم!
همیشه با خودم فکر میکردم این مردم غیر مذهبی چقدر احمقن که چیز با این واضحیو نمیبینن و مسلمون نمیشن تا اینکه وارد دبیرستان شدمو شروع کردم به خوندن زندگینامه ی دانشمندایی که تو کتابامون اسمشونو آورده بودن. اکثر قریب به اتفاقشون لامذهب بودن و این باعث شد فکر کنم شاید من احمقمو اونا یه چیزی میدونن!!! از اون موقع شروع کردم به خوندن دعاهایی که از ارتداد جلوگیری میکنن اما اثری نداشت!! مگه میشه این همه آدم احمق غیر مسلمون وجود داشته باشن وقتی چیزی به این بدیهی هست؟!! نکنه خودم احمقم؟!!!! یه مدت دلمو با kurt goedel خوش میکردم چون اون از اسلام مثبت حرف زده بود ولی خب کلی آدم دیگه ضد دین حرف میزدن! هیچ طرف منو نمیتونست قانع کنه!
چرا فطرتم خرابه؟ کار نمیکنه!!!!
هر روز ۵ ساعت نماز میخوندمو لذت میبردم .خسته نمیشدم ولی خب همون تایپ لذتو میتونم با یوگا و مدیتیشنم بدست بیارم!
همیشه با خودم فکر میکردم این مردم غیر مذهبی چقدر احمقن که چیز با این واضحیو نمیبینن و مسلمون نمیشن تا اینکه وارد دبیرستان شدمو شروع کردم به خوندن زندگینامه ی دانشمندایی که تو کتابامون اسمشونو آورده بودن. اکثر قریب به اتفاقشون لامذهب بودن و این باعث شد فکر کنم شاید من احمقمو اونا یه چیزی میدونن!!! از اون موقع شروع کردم به خوندن دعاهایی که از ارتداد جلوگیری میکنن اما اثری نداشت!! مگه میشه این همه آدم احمق غیر مسلمون وجود داشته باشن وقتی چیزی به این بدیهی هست؟!! نکنه خودم احمقم؟!!!! یه مدت دلمو با kurt goedel خوش میکردم چون اون از اسلام مثبت حرف زده بود ولی خب کلی آدم دیگه ضد دین حرف میزدن! هیچ طرف منو نمیتونست قانع کنه!
شما از باطن کسی جز خودتان که خبر ندارید، از کجا میدونید آنها با خودشان روراست بودهاند یا نه؟ این همه آدم باهوش که وقتی پای منافعشان میآید پا روی همه چیز میگذارند ... کلی از بزرگترین دانشمندان معاصر در پروژهی ساخت بمب اتمی فعال بودند ... حالا توجیهاتی هم برای خودشان داشتند، مثل اینکه اگر ما به بمب اتمی نرسیم آلمانهای نازی میرسند ... ولی خدا وکیلی اگر نگاه کنید میبینید که کلاً در دنیای معاصر علوم در خدمت نظامیگری هستند ... فنآوریها اول تولید نظامی میشوند و وقتی به اندازهی کافی از توسعهاشان گذشت تازه به بازار تجاری عرضه میشوند ... بزرگترین دانشگاههای آمریکا مثل دانشگاه مالکاشتر ما هستند که وابسته به وزارت دفاع است ... بزرگترین آزمایشگاههای دنیا مثل لوسآلاموس یا لاورنسلیورمور و امثال آن در خدمت نظامیگری آمریکا هستند ... به قول مرحوم آیتالله بهجت کل این تکنولوژی جدید بین دو بلوک شرق و غرب در خدمت تکبر انسان معاصر و در خدمت استکبار جهانی بوده است، یعنی حتی به ماه هم که رفتند برای این بود که بگویند ما برتریم، نه اینکه خود علم به خودی خود موتور این همه جنبش علمی باشد ... منظورم این نیست که هر دانشمندی که در این نظام علمی کار کند حتماً منحط هست، ولی سیستم غالب علمی این هست و انسانهای زیادی نیستند که آزاده باشند و با وجود شناخت حق و باطل بتوانند جلوی خودشان را بگیرند و کاری که درست هست را بکنند ... مثال زدن از فیلم و کارتون وسط چنین بحثی یککمی دور از شأن بحث هست ولی چون منظورم را خوب میرساند میگویم، مثال دکتر اختاپوس در فیلم مرد عنکبوتی را در نظر بگیرید که کلی تلاش کرد که به نوبل برسد، یا دشمن اصلی مرد عنکبوتی که پدر دوست صمیمیاش بود چرا به دنبال علم بود، برای شهرت، برای ثروت، برای جایگاه و مقام ... اینها هم دانشمند هستند ... صاحبان کلام نافذ هستند ... حرفشان خریدار دارد ولی باطناً چه هستند؟ ابزاری در دست مستکبران، صاحبان زور و ثروت ...
مأمون عباسی هم دانشمند بود ... مأمون ریاضیدان بود، اهل کلام هم بود، با خیلیها بحثهای منطقی و کلامی میکرد و همه را منکوب میکرد ... ولی همین آدم امام رضا علیهالسلام را هم شهید کرد ... نمیدانست که چه میکند؟ چرا میدانست ولی از دنیا نتوانست بگذرد ... همانطور که عمر سعد میدانست که دارد آخرت خودش را میفروشد ولی گفت که چه کنم که از حکومت ری نمیتوانم بگذرم ... معاویه هم نابغه بود ...
هدایت شدن به هوش و آیکیو نیست ... به حقطلبی است ... به تکبر نداشتن است ... و العلم حجاب الأکبر ...
دانشمندهایی که علمشان مایهی تکبرشان شد و گمان کردند که چیزی هستند در قیامت حسرت اضافهای خواهند داشت، چون میبینند که چه بسا کسانی که ایشان در دنیا به چشم بیسواد و کمهوش نگاهشان میکردند هدایت شدند و مورد توجه خدا قرار گرفتند ولی به ایشان خدا توجهی نمیکند ... یعنی تنها کسی که توجه کردنش به انسان ارزش حقیقی دارد به ایشان توجهی نمیکند و جوابشان را نمیدهد ... آنها که خدا را ندارند چه دارند؟
شاید اینطور باشد که گمانهزنی کردم ... و شاید هم نباشد ... چه کسی میداند؟ ... شما از باطن ایشان یا از باطن منی که با شما حرف میزنم خبر ندارید و نمیتوانید داشته باشید ... شما فقط به باطن خودتان دسترسی دارد ... میتوانید خودتان را گول بزنید و میتوانید با خودتان روراست باشید ... کافی است نفستان را زیر نظر بگیرید اگر باور ندارید که چطور میشود انسانی خودش را هم فریب بدهد ... خواهید دید که انسان بیشتر از آنچه که به دیگران دروغ بگوید و باطنش را از دیگران مخفی کند تلاش میکند تا به خودش دروغ بگوید و حقیقت خودش را از خودش مخفی گرداند ... مگرنه کسانی هستند که میدانند چقدر پلید هستند ولی باز وقتی کسی از ایشان تعریف کند به خودشان میگیرد و خودشان هم باورشان میشود که آدم درستی هستند ... برای رسیدن به حق باید از خودمان شروع کنیم ... باید حقطلب باشیم ... هر وقت خواستیم برای چیزی که آرزو داریم که ای کاش درست بود توجیه بتراشیم به خودمان نهیب بزنیم که بالأخره که چی؟ خودم را که نمیخواهم گول بزنم ... اگر خدایی باشد که مسلمین میگویند هست، با تعریفی که از او میکنند و در قرآن و روایات هم آمده، چنان خدایی اگر چنین کنیم ما را هدایت خواهد کرد، و اگر نباشد هم که دیگر چیزی برای غصه خوردن نداریم ...
چرا فطرتم خرابه؟ کار نمیکنه!!!!
اینکه میفرمایید فطرتم خرابه، این درست نیست ... فطرت قابل تغییر نیست، ولی قابل فراموش کردن هست ... این همه که در دین میگویند ار غافلان نباشید منظورشان همین است که اگر اهل ذکر و یادآوری نباشید و عهد خدا را فراموش کنید ممکن است به جایی برسید که آنقدر از حقیقت فاصله بگیرید که دیگر راه بازگشت به سوی هدایت را هرگز نیابید (توفیق توبه هم سلب شود یا جهل مرکب) ... انسانی که غافل شود آنقدر از صراط مستقیم منحرف شده و به مرور زمان دور شده است که دیگر از نور حقیقت فقط یک کورسو میبیند و بدتر از آن دیگر هیچ چیزی از آن نمیبیند ... من و این کویر وحشت ... وقت مرگش هم که برسد میخواهد ایمان بیاورد ولی نمیتواند، به او گفته میشود که چگونه از آن فاصلهی دور ایمان میآوری؟
وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ ﴿٥١﴾ وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ﴿٥٢﴾ وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ ۖ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ﴿٥٣﴾ وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ ﴿٥٤﴾
و اگر ببينى آنگاه كه ترسان و هراسان شوند پس گريز و رهايى نباشد و آنان را از جايى نزديك فرا گيرند. (۵۱)و گويند: به آن ایمان آوردیم ولی چگونه برایش سودمند باشد از فاصلهای دور؟ (۵۲)و حال آنكه پيش از اين به آن كافر شدند، و از جايگاهى دور تنها مانند تیری در تاریکی سخن مىپراكندند. (۵۳)و ميان آنان و آنچه آرزو كنند جدايى افتد چنانكه با همانندان آنها نيز پيش از اين چنين رفتار شد، كه آنان نيز سخت در شك و ترديد بودند. (۵۴)
جناب Kniumyn، از نظر اسلام، کفر اصولاً یعنی شک، نه اینکه کسی بفهمد که اسلام حتماً حق نیست (چنین چیزی امکان ندارد، مگر آنکه کسی توجیهات خودش و دیگران را در اثر تکرار باور کند و در جهل مرکب فرو رود) و نه اینک بداند که اسلام حق است و در همان زمانی که میداند باز مخالفت کند ... اگر توجه به فطرت را توجه کنید موقع مواجه شدن با آن نمیشود انکارش کرد، انکار فطرت مثل این است که کسی در روز روشن آفتاب را در وسط آسمانی صاف منکر شود، عذاب وجدان رهایش نخواهد کرد، مثل خود روز الست میگوید بله، چه از روی طوع و چه به اکراه ... ولی برای کسی که اهل ذکر نیست، که نوری که نشانش داده میشود را در خود زنده نگاه نمیدارد، که چراغدانی ندارد که شعله را از تندبادها حفظ کند، شکیات اینجاست که از هر سمت به شخص حمله میکنند ... در زمان اتمام حجت هیچ شک و تردیدی نیست و حق روشن به شخص عرضه میشود، ولی بلافاصله بعد از آن شخصی که دچار غفلت باشد انواع شکها گریبانگیرش میشوند و او از این دریای مواج شکیات رهای نمییابد ... مثال کشتینشستگان طوفانزده در مورد کارکرد هدایت فطری خدا در قران دو بار آمده است، آنها که در زمان طوفان خدا را دیدند و شناختند و خالص او را طلبیدند، ولی وقتی به ساحل رسیدند انواع شکیات ایشان را به احتمالهای مختلف کشاندند، شاید اگر دعا نمیکردیم هم هوا صاف میشد و نجات پیدا میکردیم، شاید از ابتدا هم طوفانش آنطور که فکر میکردیم بزرگ نبود و ما بیخود ترسیده بودیم، شاید و شاید و شاید ... مثل کسی که قرآن فرمود اگر صاعقهای بیاید و همه جا را روشن کند میبیند ولی بعد ناگهان دوباره در تاریکی و ظلمت خودش فرو میرود، در ظلمت همهی راهها برای انسان علیالسوّیه هستند، یعنی ندانمگرایی محض، یعنی اتکال به احتمالات، یعنی توسل فقط به ظن و گمانها ...
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّـهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ ﴿١٧﴾صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿١٨﴾ أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّـهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ ﴿١٩﴾يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ ۖ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٠﴾
داستان آنان، داستان كسانى را ماند كه آتشى برافروختند و چون آتش پيرامونشان را روشن ساخت خداوند روشناييشان را ببرد و آنها را در تاريكيها واگذاشت كه هيج نبينند. (۱۷) كرانند، گنگانند، كورانند، و بازنمىگردند. (۱۸) يا بارانى تند از آسمان را ماند كه در آن تاريكيهاست، و رعد و برقى كه از بيم مرگ از صاعقهها انگشتان خويش را در گوشهاشان كنند و خدا فراگيرنده كافران است (۱۹) نزديك است كه برق ديدگانشان را بربايد، هر گاه برق براى آنها بدرخشد در آن مىروند و چون بر آنان تاريك شود بايستند. و اگر خدا بخواهد هر آينه شنوايى و بيناييشان را مىبرد، كه خدا بر همه چيز تواناست. (۲۰)
الآن رایج شده است که به کسی که حقیقت را فراموش کرده باشد و آن را نشناسد بگویند که خداوند جای حق نشسته است و از کسی بیش از توانش تکلیف نمیخواهد و اگر شما به حقیقت نرسیدید و واقعاً هر چه در توان داشتید انجام دادید و باز هم به حقانیت دین نرسیدید معذور خواهید بود و حرجی بر شما نخواهد بود که شما مستعضف هستید، ولی خدا شاهد است که آیات و روایات ما چیز دیگری میگویند ... خداوند حجت را بر هر شخص عاقل و بالغی تمام میکند ... اینکه میگویند «اگر» در اصل دارند یک فرض محال را مطرح میکنند ... کسی اگر خدا را فراموش کرد او باید برخودش بترسد ... کسی که خدا را فراموش کند مطابق قرآن خود را فراموش کرده است ... پس راهش این است که دوباره خودش را بشناسد ... تا خدایش را بشناسد ...
راههای دیگری هم هست ... چون همه که مثل شما طالب هدایت نیستند، خیلیها هستند که اصلاً در این فکرها نیستند ولی خداوند رخدادهایی را در سر مسیر زندگیاشان قرار میدهد که ایشان را متوجه فطرتشان بکند بعد از آنکه هیچ از آن را به خاطر نداشتند ...
شخص باید اصرار بر گمراهی داشته باشد که دچار سنت املاء و استدراج خدا شود و خدا او را در گمراهی خودش رها کند ... کسی که در خانوادهی ضد دین یا در فرهنگ نامناسب یا تحت تأثیر رسانههای استکبار بزرگ میشوند و در همان طفولیت خدا را فراموش میکنند مطمئناً زمانی میرسد که خدا را به خاطر بیاورند و آن روز باید بین ایمان و کفر یکی را برگزینند ... این مطلب به نوعی در روایات ما آمده است ...
اینکه برای شناخت حق انسانها را به جای فطرتشان به براهین فلسفی دعوت کنیم و بگوییم خطورات قلبی خاص اولیاء خداست و برای دیگران حجیتی ندارد و امثال آن، اینها صد عن سبیل الله است ... و این انحراف است ... و الله العالم ... دین ما فطری است و نه فلسفی ... گرچه مقابل هر شبههی از هر سنخی هم که باشد بشود جوابی از همان سنخ در دفاع از دین پیدا کرد و جواب شبههی استدلالی را هم با استدلال بدهیم، ولی شناخت حقانیت این دین بر عهدهی منطق و تفکر و امثال آن نیست ... این هم صراحتاً در روایات ما آمده است ... اینکه اصولاً انسان نمیتواند خدا را بشناسد و این خداست که خودش را به انسان میشناساند ...
چرا فطرتم خرابه؟ کار نمیکنه!!!!
من هم مثل جناب نقطه موافقم که به فطرت باید رجوع کرد و صد البته که شما که دچار شک هستید، فطرتان خوابیده(خراب نشده) باید فطرتتان را بیدار کنید...من پیشنهاد می کنم به بیمارستان ها مخصوصا بخش اعصاب و روان و کودکان بروید، برای شروع، بیماران را ببینید....انشاالله فطرتتان بیدار می شود و می فهمید که خدایی وجود ندارد....
[SPOILER][/SPOILER]
من هم مثل جناب نقطه موافقم که به فطرت باید رجوع کرد و صد البته که شما که دچار شک هستید، فطرتان خوابیده(خراب نشده) باید فطرتتان را بیدار کنید...من پیشنهاد می کنم به بیمارستان ها مخصوصا بخش اعصاب و روان و کودکان بروید، بیماران را ببینید....انشاالله فطرتتان بیدار می شود و می فهمید که خدایی وجود ندارد....
[SPOILER][/SPOILER]
الله اکبر!!!
خدا کنه شما غلط باشی !!!!
من هم مثل جناب نقطه موافقم که به فطرت باید رجوع کرد و صد البته که شما که دچار شک هستید، فطرتان خوابیده(خراب نشده) باید فطرتتان را بیدار کنید...من پیشنهاد می کنم به بیمارستان ها مخصوصا بخش اعصاب و روان و کودکان بروید، بیماران را ببینید....انشاالله فطرتتان بیدار می شود و می فهمید که خدایی وجود ندارد....
چه طعنهی تلخی ...
پس شما فطرتاً فهمیدید که خدا نیست ...
اگر مطلب آنطور بود که من گفتم که البته همینطور است، من چیزی از دست نمیدهم و شما ضرر خواهید کرد، و اگر مطلب آنطور بود که شما میفرمایید که البته اینطور نیست، آن وقت هر دو مثل هم هستیم چون خدایی نیست ...
ایمان آوردن به دین خدا اصلاً کار سادهای نیست وقتی در عالم تکثر به دنبال حقیقت بگردیم، ولی سادهتر از ایمان آوردن به دین خدا هم کاری نیست اگر نگاهمان به حقیقت باشد و توجهمان به او باشد ... اگر کسی فکر کند که میشود در عالم تکثر حقیقت را واضح و روشن یافت به نحوی که جا برای هیچگونه احتمال خلافی نباشد به دنبال سرابی واهی است که خسته میشود و امیدش قطع میشود ولی هرگز به آن نمیرسد و نتیجهای جز ندانمگرایی و تردیدگرایی هم نخواهد داشت (فذرهم فی طغیانهم یعمهون، ایشان در مستی خود سرگردانند) ... اما شما پا را فراتر گذاشته و به نتیجهای رسیدید که متفکرین منطقگرا هم نرسیدند و آن اینکه در همین عالم تکثر نبود خدا را خیلی واضح دیدید، بدون هیچ احتمال خلافی ... لکم دینکم و لی دین ...
چه طعنهی تلخی ...
پس شما فطرتاً فهمیدید که خدا نیست ...
اگر مطلب آنطور بود که من گفتم که البته همینطور است، من چیزی از دست نمیدهم و شما ضرر خواهید کرد، و اگر مطلب آنطور بود که شما میفرمایید که البته اینطور نیست، آن وقت هر دو مثل هم هستیم چون خدایی نیست ...
ایمان آوردن به دین خدا اصلاً کار سادهای نیست وقتی در عالم تکثر به دنبال حقیقت بگردیم، ولی سادهتر از ایمان آوردن به دین خدا هم کاری نیست اگر نگاهمان به حقیقت باشد و توجهمان به او باشد ... اگر کسی فکر کند که میشود در عالم تکثر حقیقت را واضح و روشن یافت به نحوی که جا برای هیچگونه احتمال خلافی نباشد به دنبال سرابی واهی است که خسته میشود و امیدش قطع میشود ولی هرگز به آن نمیرسد و نتیجهای جز ندانمگرایی و تردیدگرایی هم نخواهد داشت (فذرهم فی طغیانهم یعمهون، ایشان در مستی خود سرگردانند) ... اما شما پا را فراتر گذاشته و به نتیجهای رسیدید که متفکرین منطقگرا هم نرسیدند و آن اینکه در همین عالم تکثر نبود خدا را خیلی واضح دیدید، بدون هیچ احتمال خلافی ... لکم دینکم و لی دین ...
حالا تکلیف ما چیه؟!!!!!!!!!!
اگه ایمان صد در صد نیاریم ولی عبادت کنیم قبوله؟!! همین کارو من چند مدتیه میکنم طبق منطق شما (قمار پاسکال؟)
حالا تکلیف ما چیه ؟!!!!!!!!!!
اگر راهی که خدمتتان گفتم که نفس خود را بشناسید و مراقب باشید که کجا را دارد توجیه میکند و کجا به دنبال منافع خودش هست و امثال آن و حق را طلب کنید تا خدا خودش هدایتتان کند و هدایت کردن بر عهدهی خداست اینقدر عجیب و غریب و دور از حقطلبی به نظر میرسد که برخی آنچنان برآشفته شوند که زبان به هزل باز کنند، خود دانید، به شخصه فکر نمیکردم راهی طبیعیتر از این بشود پیدا کرد، ولی میتوانید هم به پیشنهاد جناب پارسامهر بروید و چند فیلم مستند از سختیهای جور و واجور مردم و حتی حیات وحش بگذارید مقابل خودتان و ببینید که چقدر مردم و حتی سایر جانداران برای بقاء خود در سختی هستند و نتیجهبگیرید که اصلاً حالا که اینطوره حتی اگر خدایی باشد هم من دوست ندارم به او ایمان بیاورم و بعد هم به برهان شرّ متوسل شوید و به بیخدایی ایمان بیاورید ... در این صورت نمیدانم چه کسی نگاه میکند که اینجا بر اساس نفسانیات و راحتطلبی چنین حکم و جوازی برای خودتان (خودشان) صادر کردهاید (کردهاند) و آنچه که بیان میکنید (میکنند) غیر آن چیزی است که فیذاتصدورهم دارید (دارند) و یا بر اساس روحیهی حقطلبی به چنین نتیجهای رسیدهاید (رسیدهاند) ...
اگر راهی که خدمتتان گفتم که نفس خود را بشناسید و مراقب باشید که کجا را دارد توجیه میکند و کجا به دنبال منافع خودش هست و امثال آن و حق را طلب کنید تا خدا خودش هدایتتان کند و هدایت کردن بر عهدهی خداست اینقدر عجیب و غریب و دور از حقطلبی به نظر میرسد که برخی آنچنان برآشفته شوند که زبان به هزل باز کنند، خود دانید، به شخصه فکر نمیکردم راهی طبیعیتر از این بشود پیدا کرد، ولی میتوانید هم به پیشنهاد جناب پارسامهر بروید و چند فیلم مستند از سختیهای جور و واجور مردم و حتی حیات وحش بگذارید مقابل خودتان و ببینید که چقدر مردم و حتی سایر جانداران برای بقاء خود در سختی هستند و نتیجهبگیرید که اصلاً حالا که اینطوره حتی اگر خدایی باشد هم من دوست ندارم به او ایمان بیاورم و بعد هم به برهان شرّ متوسل شوید و به بیخدایی ایمان بیاورید ... در این صورت نمیدانم چه کسی نگاه میکند که اینجا بر اساس نفسانیات و راحتطلبی چنین حکم و جوازی برای خودتان (خودشان) صادر کردهاید (کردهاند) و آنچه که بیان میکنید (میکنند) غیر آن چیزی است که فیذاتصدورهم دارید (دارند) و یا بر اساس روحیهی حقطلبی به چنین نتیجهای رسیدهاید (رسیدهاند) ...
والا من چیزی نگفتم که!! گفتم اگه با این روش ادامه بدم بنظرتون احتمالش هست که خداوند منو به راه راست هدایت کنه؟! ممنون از اینکه وقت برا جواب دادن به من اختصاص دادید خدا خیرتون بده!
شما ضرر خواهید کرد
برادر اشتباه نکن.من همانطور که فطرتا فهمیدم خدایی نیست..فطرتا فهمیدم که دنیا به عبث نیست و مرگ پایان راه نیست.و فکر می کنم کسی چون شما که فطرت خود را بیدار نکرده و نمی خواهید با حقایق رو به رو شوید و به وهم دچار شده اید...قطعا ضرر خواهید کرد....
برادر اشتباه نکن.من همانطور که فطرتا فهمیدم خدایی نیست..فطرتا فهمیدم که دنیا به عبث نیست و مرگ پایان راه نیست.و فکر می کنم کسی چون شما که فطرت خود را بیدار نکرده و نمی خواهید با حقایق رو به رو شوید و به وهم دچار شده اید...قطعا ضرر خواهید کرد....
فطرتا فهمیدید خدایی نیست و مرک هم پایان راه نیست؟!!!!!!!!! Wat
حالا تکلیف ما چیه؟!!!!!!!!!!
اگه ایمان صد در صد نیاریم ولی عبادت کنیم قبوله؟!! همین کارو من چند مدتیه میکنم طبق منطق شما (قمار پاسکال؟)
آن نسحهای از قمار پاسکال که بیان کردم در اصل قمار پاسکال نبود بلکه عین منطقی است که امام صادق علیهالسلام در بحث با یک دهریمسلک به کار بردند، در ضمن اینکه آزاده بودن وقتی دیندار نباشیم امر امام حسین علیهالسلام بود به دشمن در صحنهی کربلا ... آزاده بودن مقدمهی دیندار شدن است ... کسی که طالب حق باشد، با هر پیشزمینهای که داشته باشد، همین که طالب حق باشد دیگر حقمدار است و حق هم نام خداست ... اسلام هم چیزی جز تسلیم شدن برای خدا نیست ... هر کسی به اندازهی توان خودش ... خدا کسی که در ولایتش قرار بگیرد و بر طاغوت کافر شود را مطابق قرآن از ظلمات به نور خارج میکند و کسی که بر نور الهی هدایت یابد را کسی نمیتواند که گمراه کند ... درست در مقابل کسی که اگر ولایت طاغوت را بپذیرد و مقابل حق طغیان کند و حقیقت را بعد از شناخت آن ولو از خودش مخفی کند و تلاش کند تا امر را بر خودش هم مشتبه گرداند (برای رهایی از عذاب وجدان ...)، چنین کسی با ولایت طاغوت از نوری که درش هست به ظلمات وهم خارج میگردد ...
اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
ان شاء الله در پیدا کردن حقیقت موفق باشید و دلتان به معرفت خدا روشن گردد ... و بار دیگر به خودتان بیایید و با تعجب از خود بپرسید که چطور حقیقت به این روشنی را فراموش کرده بودم و از او غافل بودم ... و ان شاء الله این بار که تجربهی فراموشی خدا را داشتهاید دیگر نسبت به دیگران تکبر نداشتهباشید و بخاطر دوریاشان از خدا تحقیرشان نکنید و به ایشان طعنه نزنید وقتی دانستید که کسی که سرگردان شود واقعاً دیگر حقیقت را به این روشنی که شما الآن میبینید نمیبیند و خدا هدایتش را از هر که بخواهد میگیرد و به هر کسی که بخواهد میدهد ... دعای اولیاء خدا هم همین بود که خدایا ما را آنی و کمتر از آنی به خودمان رها نکن ...
عاقبتتان بخیر
فطرتا فهمیدید خدایی نیست و مرک هم پایان راه نیست؟!!!!!!!!! Wat
اینها طعنه است و شاید منظورشان نقدهایی باشد که به استدلال قمار پاسکال وارد میکنند ... که البته آنها هم جواب دارند ...
به هر حال اگر هر کسی خودش حقیقت را بیابد از اظهار نظر دیگران در مورد اینکه از نظر ایشان خدایی وجود دارد یا نه بینیاز خواهد شد ...
برخی هم طرفدار دموکراسی هستند و رأی میگیرند تا ببینند که بالأخره بهتر است که امروز به خدا ایمان داشته باشند یا نداشته باشند ...
فطرتا فهمیدید خدایی نیست و مرک هم پایان راه نیست؟!!!!!!!!! Wat
مشکلتون چیه...چی برای شما مایه تعجب شده...از تفکراتی که تحث تاثیر آخوندها از بچگی به ذهن شما نشسته بیرون بیایید....به شما گفتن، اگر خدایی نباشه دنیا پوچ و بی معنی می شه...تا شما رو گمراه کنن...و دین خودشون رو به شما بقبولونن....و شما رو از رسیدن به حقیقت باز دارن...
خبر از حیرانی و سرگردانی خود دادهاند
[="Tahoma"][="Navy"]ارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
سلام
زندگی بر اساس عقاید و باورهای دینی حداقل در این مملکت امری عادی است و به هیچ نحو با اون منافات نداره لذا خواندن نماز و امثال آن میتونه در هر زندگی وجود داشته باشه کما اینکه هست از کارگر سادش گرفته تا پروفسورش. خلاصه در این رابطه دچار وسواس نشید.
برای تاثیر گرفتن از دین باید به اون باورمند بود. این یک اصله بخصوص در مورد اموری که به جنبه روحی انسان مرتبط اند. لذا باید با باور به امور دینی بپردازید. شک خوب است اما نه شکی که انسان را متوقف کند بلکه شکی که راه را برای یک تعالی فکری و عملی باز کند.
با همه اینها توصیه می کنم این دعا را زیاد بخوانید: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
دعای آللهم عرفنی نفسک ... هم خوب است.
یا علیم[/]
[="Arial"]
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
[=arial]سلام
وقتتون بخیر
اگه میخواین جواب درست و دقیق تری بگیرین
بهتره صورت مسئله تون رو با جزئیات بیان کنید
شکیات یه نوجوون با یه پیرمرد هم دلایل مختلفی داره هم راه حل های پیشنهادی متفاوتی
پس بهتره یکم بیشتر در مورد خودتون توضیح بدین
مثل شرایط خونوادگی سن تحصیلات اعتقادات والدین و ....
و البته اینکه توضیحی هم در مورد شکیاتتون ندادین
اینکه در اصل وجودی خدا شک دارین یا اسلام رو قبول ندارین
یا احکامش براتون قابل درک نیست یا ....
آخه من دعای خاصی ندارم فقط همین ایمانی که شما داریو میخوام کل پول دنیارو که نمیخوام!!!!
ایمان ارزشش خیلی بیشتر از کل پول های دنیاست دوست خوبم!
انسان بی ایمان هرچه قدر پول و اموال داشته باشه بیشتر می خواد
اما انسان مومن ازهمه چیز جز خدا بی نیاز ...
حالا تکلیف ما چیه؟!!!!!!!!!!
اگه ایمان صد در صد نیاریم ولی عبادت کنیم قبوله؟!! همین کارو من چند مدتیه میکنم طبق منطق شما (قمار پاسکال؟)
به نظرم شرط قبولی عبادات ایمان هست ...
مگر می شه کسی رو عبادت کرد و ایمان به وجودش نداشت؟!!!
شما ایمان داشته باشید که خدایی هست و عبادتش کنید با عشق کم نزارید و مایوس نشید . شک نکنید که با چشم دل می بینیدش . اون وقت دیگه همه چیز راحت تر می شه و از اثبات و امثالهم بی نیاز می شید
یه جمله ای هست که می گه مگه میشه چشم باز کرد و خدا رو ندید...
مگه میشه توی مخلوقات نگاه کرد و خالق رو ندید؟
فرض محال که خدایی هم نباشه شما کیف دنیاتون رو بردید و یه زندگی عالی رو دارید با کسب سجایای اخلاقی که خیلی ها حسرتش رو می خورند و مثل خیلیا زندگی رو با حرص و طمع و دیگر رزایل اخلاقی تلف نکردید
حقیقت چیه؟
حقیقت درجات و مراتبی داره..اما با توجه به این متنی که از من نقل قول کردید و پرسیدید که حقیقت چیه..باید بگم که، حقیقت اینه که دنیا و نظام دنیا عادلانه نیست و در عین حال عبث و بیهوده نیست... و عدالت بی معنیست...مذهبیون متاسفانه نمی خواهن با این حقیقت خود را روبه رو کنند و برای خود یک خدای وهمی ساخته اند که، عادل و خیر مطلق است....تا بعد نتیجه بگیرند و توجیه کنند که دنیا یک دنیا و نظام عادلانه هست...و اصلا نمی پذیرند که همین خدای وهمی، ظالم ترین ظالم هاست....اینکه یک همچین حقیقتی را نادیده بگیریم و سرپوش بگذاریم رو این عالم ناعادلانه چه با بهشتش و چه بدون بهشتش و ظلم ها را نبینیم، و اینطور خودمون را با حقیقت مواجه نکنیم و یک همچین خدایی وهمی که ظالم ترن ظالم هاست را عادل ترین و خیر مطلق معرفی کنیم که بعد بخواهیم دنیا را عادلانه نتیجه بگیریم، گمراهی عظیمی است و مخالفت با فطرت و وجدانیاتمان است.
حقیقت درجات و مراتبی داره..اما با توجه به این متنی که از من نقل قول کردید و پرسیدید که حقیقت چیه..باید بگم که، حقیقت اینه که دنیا و نظام دنیا عادلانه نیست و در عین حال عبث و بیهوده نیست... و عدالت بی معنیست...مذهبیون متاسفانه نمی خواهن با این حقیقت خود را روبه رو کنند و برای خود یک خدای وهمی ساخته اند که، عادل و خیر مطلق است....تا بعد نتیجه بگیرند و توجیه کنند که دنیا یک دنیا و نظام عادلانه هست...و اصلا نمی پذیرند که همین خدای وهمی، ظالم ترین ظالم هاست....اینکه یک همچین حقیقتی را نادیده بگیریم و سرپوش بگذاریم رو این عالم ناعادلانه چه با بهشتش و چه بدون بهشتش و ظلم ها را نبینیم، و اینطور خودمون را با حقیقت مواجه نکنیم و یک همچین خدایی وهمی که ظالم ترن ظالم هاست را عادل ترین و خیر مطلق معرفی کنیم که بعد بخواهیم دنیا را عادلانه نتیجه بگیریم، گمراهی عظیمی است و مخالفت با فطرت و وجدانیاتمان است.
نظریه شما خیلی عجیب و غریب!!!
میشه یکم منسجم تر این رو توضیح بدید؟
الان نظامی هست یا نیست بالاخره؟
[=Times New Roman]توروخدا به کنایه اینقدر حرف نزنید افسردگی گرفتم!!!!!!!!!
ببین داداش شما با یک سری عیب و نقص ها به دنیا اومدی.
یه سری باورها و عقاید و تفکرات غلط به زور بهت تحمیل شده.
خدا نمی خواست این اتفاق بیفته. این نقطه ضعف ها بخاطر ظلم و اشتباه دیگران در تو بوجود اومدن.
تو که نخواستی اینجوری باشی می خواستی؟ اینجوری به دنیا اومدی. پس اصلا خودت رو سرزنش نکن.
بیخیال بیخیال باش. اصلا تلاش نکن با ایمان بودنت رو به خودت و دیگران ثابت کنی.
یه آدم معمولی باش و خودت رو همینجوری که هستی بپذیر.
همینجوری با خودت حال کن. به خودت آسون بگیر.
مطمئن باش اگر به خودت سخت بگیری زندگی بهت زهر میشه. خدا هم هیچ کاری واست نمی کنه.
نه اینکه بدت رو بخواد. می خواد خودت بلند بشی و ضعف هات رو برطرف کنی. بعدا خدا واست همه ی ظلم ها و بدی هایی که بهت شده رو جبران میکنه.
پس توقعت رو از خودت کامل بیار پایین و بگو من همینم که هستم اون موقع با قدم های خیلی خیلی کوچک حرکت کن تا ان شاء الله مشکلاتت یکی یکی حل بشن.
حقیقت درجات و مراتبی داره..اما با توجه به این متنی که از من نقل قول کردید و پرسیدید که حقیقت چیه..باید بگم که، حقیقت اینه که دنیا و نظام دنیا عادلانه نیست و در عین حال عبث و بیهوده نیست... و عدالت بی معنیست...مذهبیون متاسفانه نمی خواهن با این حقیقت خود را روبه رو کنند و برای خود یک خدای وهمی ساخته اند که، عادل و خیر مطلق است....تا بعد نتیجه بگیرند و توجیه کنند که دنیا یک دنیا و نظام عادلانه هست...و اصلا نمی پذیرند که همین خدای وهمی، ظالم ترین ظالم هاست....اینکه یک همچین حقیقتی را نادیده بگیریم و سرپوش بگذاریم رو این عالم ناعادلانه چه با بهشتش و چه بدون بهشتش و ظلم ها را نبینیم، و اینطور خودمون را با حقیقت مواجه نکنیم و یک همچین خدایی وهمی که ظالم ترن ظالم هاست را عادل ترین و خیر مطلق معرفی کنیم که بعد بخواهیم دنیا را عادلانه نتیجه بگیریم، گمراهی عظیمی است و مخالفت با فطرت و وجدانیاتمان است.
سلام .
اگر خدا ظالم بود این ظلم رو در وسعتهای بسیار وسیع ایجاد میکرد ...
ولی ظلم هم محذود هست و هم محکوم به شکست
[="Arial"][=arial]سلام
وقتتون بخیر
اگه میخواین جواب درست و دقیق تری بگیرین
بهتره صورت مسئله تون رو با جزئیات بیان کنید
شکیات یه نوجوون با یه پیرمرد هم دلایل مختلفی داره هم راه حل های پیشنهادی متفاوتی
پس بهتره یکم بیشتر در مورد خودتون توضیح بدین
مثل شرایط خونوادگی سن تحصیلات اعتقادات والدین و ....
و البته اینکه توضیحی هم در مورد شکیاتتون ندادین
اینکه در اصل وجودی خدا شک دارین یا اسلام رو قبول ندارین
یا احکامش براتون قابل درک نیست یا ....
گفتم قبلا!
هر روز ۵ ساعت نماز میخوندمو لذت میبردم .خسته نمیشدم ولی خب همون تایپ لذتو میتونم با یوگا و مدیتیشنم بدست بیارم!
همیشه با خودم فکر میکردم این مردم غیر مذهبی چقدر احمقن که چیز با این واضحیو نمیبینن و مسلمون نمیشن تا اینکه وارد دبیرستان شدمو شروع کردم به خوندن زندگینامه ی دانشمندایی که تو کتابامون اسمشونو آورده بودن. اکثر قریب به اتفاقشون لامذهب بودن و این باعث شد فکر کنم شاید من احمقمو اونا یه چیزی میدونن!!! از اون موقع شروع کردم به خوندن دعاهایی که از ارتداد جلوگیری میکنن اما اثری نداشت!! مگه میشه این همه آدم احمق غیر مسلمون وجود داشته باشن وقتی چیزی به این بدیهی هست؟!! نکنه خودم احمقم؟!!!! یه مدت دلمو با kurt goedel خوش میکردم چون اون از اسلام مثبت حرف زده بود ولی خب کلی آدم دیگه ضد دین حرف میزدن! هیچ طرف منو نمیتونست قانع کنه!چرا فطرتم خرابه؟ کار نمیکنه!!!!
[="Arial"][=arial]این موارد دقیقا کجای پستتونه که من پیداش نمیکنم؟؟؟
شرایط خونوادگی سن تحصیلات اعتقادات والدین و ....
پارسال شکم به اسلام و خدا شروع شد و عبادت ها و همرو کنسل کردم. حدود یه ماه پیش تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه. این مدت بخاطر اصل pascal's wager نماز خوندم و تصمیم داشتم تا آخر عمرم همینطور ادامه بدم ولی دیگه دارم خسته میشم! چرا هیچ اثری روم نمیذارن؟! چرا راحت نمیشم؟! میخوام خودکشی کنم ولی نمیتونم! اگه اسلام حقیقت باشه و خدا وجود داشته باشه میرم جهنم( منفی) اگه غلط باشه زندگی عادیمو از دست میدم( بازم منفی)! ولی حداقل جواب سوالمو میگیرم!!!!... نمیدونم چکار باید بکنم الان تورو خدا کمکم کنید!!!! تمام نماز حاجتها و دعاهای مفاتیحو خوندم... انگار نه انگار!!!!
کمکم کنید بخدا ثواب داره کمک. یکی تکلیف مارو روشن کنه!!!!!!!
با نام خدا
من پیشنهادم اینه بیشتر روی خودت تمرکز کن
وجودت رو واکاوی کن و عمیقا بشناس . . .
________________
وجودت مثل یه چراغی که روشنه در نظر بگیریم = همون تصوری اگاهانه که از خودت داری و تعبیر میکنی به " من "
دیقیقا چیه ؟ چرا روشنه ؟
ایا خودت کاملا محیط و مسلط به خودت هستی ؟
اگر میگی من یک من کاملا مستقل و محیط بر خودم هستم و تمام رفتارهای خودم رو کنترل میکنم پس موقعی که میخوابی اون من چه میشود ؟
ضمیر ناخودآگاه !
خب ضمیر ناخوداگاه رو کدوم من کنترل می کند ؟
_________
خودشناسی منجر میشود به خداشناسی
همون وجودی که ما نور رو از او میگیریم و روشنیم !
_____
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
[="Arial"][=arial]این موارد دقیقا کجای پستتونه که من پیداش نمیکنم؟؟؟
ببخشید توی چت گفته بودم!
۱۷ ساله پدر و مادر نسبتا مذهبی دبیرستانی ام تجربی middle class دیگه چی بگم؟!!
ببخشید توی چت گفته بودم!
۱۷ ساله پدر و مادر نسبتا مذهبی دبیرستانی ام تجربی middle class دیگه چی بگم؟!!
سلام علیکم
بعضی شکها محصول شرطی کردنه . مثلا بگیم که خدایا کمک کن به فلان خواسته "درست و خوب" برسم ، تلاشمان را تا جائیکه در توان داریم و دیگران کمکمان میکنند انجام میدهیم ولی نتیجه نمیگیریم . و شاید بعد آن شک کنیم که اصلا خدا وجود دارد ؟ صدایمان را میشنود ؟ ...
بله وجود دارد صدایمان را هم میشنود و البته از حال ما بیشتر خودمان آگاه است . مشکل همین است . یعنی او چیزی را میداند که ما نمیدانیم . و ما فکر میکنیم که میدانیم . همه چیز را . هیچ چیز مجهولی نزد ما باقی نیست .
این مواقع دو کار کنیم خوب است .
یکی اینکه شک میتواند جنبه خیلی خوبی به خود بگیرند . در هر حال شک یک چالش است این چالش باعث شده امروز شما با اساتید و دیگران گفتگو کنید و مطالبی را بشنوید و بخوانید که قبلا اطلاعی از آن نداشتید و بعدها میتواند در زندگی کمکتان کند .
دوم اینکه صبر کردن و بالا بردن گنجایش و ظرفیت در برابر مشکلات با نظر و مدد خداوند ثروت بی همتائی است . هرگز چیزی را مثل صبر سخت و شیرین پیدا نمیکنید .
سخت و شیرین از این بابت که سختی صبر است که انسان را بزرگ و دارای اراده و شرافت میسازد . صبر دینی یعنی ترک حرام و انجام واجب در هر شرایطی بنیت قربت الی الله ، یوسف کنعان را عزیز مصر میکند و بنده محبوب درگاه خداوند میشود.
اینها از طرفی چالش و امتحان عملی است که از انسان گرفته میشود دعا بفرمائید برای سربلندی . این امتحانات طاقت فرساست و در تمام طول زندگی هست .
[=Times New Roman]با سلام،
هر دردی درمانی داره،
شک و تردید ووسوسه یک درد روحی است که درمانش قرآن مجید است،
الله تعالی فرمود: شفاء لما فی الصدور : این قرآن، شفای درد سینههاست،
امیر المؤمنین فرمود:
یستشفون به دواء دائهم : مؤمنان با آیات قرآن، دردشان را درمان میکنند.
برای همینه حضرت امام صادق تأکید فرمود که روزانه باید پنجاه آیه از قرآن بخوانیم،
البته با تدبر و تأمل در معانی آیات، طوطی وار فایده نداره.
منشأ همه مسائل اینه که متأسفانه باقرآن مجید انس نداریم، دعا و مفاتیح و اینا چه سودی داره وقتی معرفت ما درست نباشه.
پرسش:
تصمیم گرفتم عبادات مو شروع کنم و دعا کنم خدا شکوه از دلم برطرف کنه. شروع کردم به خوندن کلی مطلب و کتاب درباره وجود خدا و اسلام و شبهات و غیره ولی نمیدونم چرا هر چقدر با خودم کلنجار میرم دلم آروم نمیشه و شکم برطرف نمیشه چیکار کنم؟
پاسخ:
دوست عزیز، شما تنها به چشیدن شیرینی ایمان است که آرام خواهید شد. «چشیدن شیرینی ایمان» هم با استدلال فلسفی رخ نمی دهد. به عبارت دیگر، برهان فلسفی در جای خود (دفاع از عقائد دینی) لازم است ولی برای رسیدن به شیرینی و حلاوت دین، نیازمند آن هستیم که فراتر برویم.
شما باید وارد یک ارتباط وجودی جدی با خداوند بشوید. حضور او را در زندگی احساس کنید. لطف و محبت او را بچشید و دلتان به گرمای حضورش گرم شود. آنگاه هیچ شک و تردیدی در شما باقی نخواهد ماند.
چیزی که شما در سوال خود مطرح می کنید، نیازمند یک چنین رویه ای است و با صرف مطالعه و استدلال حل نمی شود. مطالعه و استدلال تنها مسیر را برای شما هموار می کند ولی این شما هستید که باید قدم در راه بگذارید و حقیقتا وارد این مسیر شوید.
خداوند در قرآن می فرماید، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و نیز می فرماید من از بندگانم دور نیستیم. آغاز یک زندگی مومنانه و ایجاد یک رابطه عمیق و معنادار با خداوند کلید حل این شک هاست.
برای مطالعه بیشتر:
کتاب به سوی خودسازی، آیت الله مصباح یزدی، موسسه امام خمینی (ره)
کتاب انسان و ایمان، شهید مطهری، انتشارات صدرا