جمع بندی عصمت در ترازوی نقد
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب و احترام
بدون مقدمه برویم سراغ اصل مطلب
1 - تعریف عصمت چیست ؟!
2 - عصمت چگونه برای پیامبر و یا ائمه علیهم السلام حاصل می شود ؟! به بیان دیگر چه عاملی سبب می شود تا ایشان معصوم از هر خطا و اشتباه باشند ؟!
3 - میزان اهمیت اعتقاد به معصوم بودن پیامبر و ائمه چیست ؟! و اگر از ویژگی های مهم محسوب می شود چه آیاتی در قرآن برای توضیح آن به عنوان یک ویژگی وجود دارند ؟!
4 - شخص رسول الله و سایر ائمه علیهم السلام چه اقدام عملی برای تثبیت و تحکیم این اعتقاد انجام داده اند ؟!
سوالات البته بسیار بیشتر از اینها هست ، ولی برای شروع بحث همین مقدار کافی به نظر می رسد . سایر پرسش ها و مسئله ضرورت آن نیز انشاءالله در حین بحث مطرح خواهند شد .
با تشکر .
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
1 - تعریف عصمت چیست ؟!2 - عصمت چگونه برای پیامبر و یا ائمه علیهم السلام حاصل می شود ؟! به بیان دیگر چه عاملی سبب می شود تا ایشان معصوم از هر خطا و اشتباه باشند ؟!
3 - میزان اهمیت اعتقاد به معصوم بودن پیامبر و ائمه چیست ؟! و اگر از ویژگی های مهم محسوب می شود چه آیاتی در قرآن برای توضیح آن به عنوان یک ویژگی وجود دارند ؟!
4 - شخص رسول الله و سایر ائمه علیهم السلام چه اقدام عملی برای تثبیت و تحکیم این اعتقاد انجام داده اند ؟!
من این چهار سوال شما را برای تمرکز بیشتر بحث در قالب دو سوال کلان مطرح می کنم:
الف) تعریف عصمت و حقیقت آن
ب) اهمیت عصمت از منظر آیات و روایات
تعریف عصمت و اهمیت آن
عصمت در نگاه شیعه لطف یا موهبتی از جانب خداوند است که مانع انجام گناه یا افتادن در خطا و اشتباه میشود.(آیت الله سبحانی، الالهیات، ج3، ص158)
پس عصمت به دو بخش تقسیم میشود:
عصمت عملی: دوری از گناه چه عمدی و چه سهوی
عصمت علمی: دوری از خطا و فراموشی
حقیقت عصمت
در اینکه حقیقت عصمت چیست نظرات مختلفی وجود دارد، برخی آن را ناشی از شدت محبت به خداوند می دانند، برخی آن را ناشی از عقوبت اخروی، برخی از سنخ اراده قوی، برخی آن را ترکیبی از علم و اراده، و برخی چون علامه طباطبایی(ره) آن را از سنخ علم می دانند که ما هم معتقدیم همین درست است، چرا که هر کجا اراده قوی هم وجود داشته باشد ناشی از علم عمیق است.
یعنی عصمت نتیجه علم شدید به مفسده و عواقب یک رفتار است.(الالهیات، ج3، ص159) همانطور که ما خودمان به راحتی این را تصور خواهیم کرد که مثلا برهنگی کامل که در نگاه ما خیلی قبیح است هرگز نه آن را عمدا انجام می دهیم، نه سهوا و نه از روی فراموشی! ممکن است انسان فراموش کند و با لباس درون خانه به خیابان بیاید، چون قبح آن به شدت برهنگی کامل نیست، اما امکان ندارد حتی از روی اشتباه یا فراموشی با برهنگی کامل وارد خیابان شود! مگر آنکه به قبح آن معتقد نباشد.
پس این قاعده وجود دارد که قبح رفتاری که در نگاه انسان شدت یافت و به نهایتش رسید به گونه ای که انسان عمق آن را درک کند، هرگز آن را انجام نمی دهد.
نکته ای که لازم است اشاره شود این است که آنچه عرض کردیم یک تشبیه بود، وگرنه قطعا علم ایشان از باب قدرت نفوس و احاطه ایشان است، اما علم ما نسبت به قبح یک مسئله اکتسابی و حصولی است. این تفاوت را هم باید در نظر داشت.
اهمیت عصمت در آیات و روایات
بدون شک پذیرش شریعت در گرو عصمت انبیا است، ممکن است در قلمرو عصمت اختلاف باشد اما کسی که کوچکترین توجهی داشته باشد اصل عصمت را می پذیرد، چرا که عدم عصمت موجب نقض غرض الهی از ارسال انبیا میشود، چون موجب سلب اعتماد مردم به آن نبی یا امام خواهد شد.
این دلیل عقلی و برهانی برای عصمت کافیست، و ادله قرآنی و روایی که در ادامه می آیند در حقیقت تأیید حکم عقل خواهند بود.
آیات و روایات متعددی در این خصوص سخن گفته اند که به آنها اشاره می کنیم، منتهی با توجه به گستردگی این مطلب، هر آیه و روایت در صورت لزوم به صورت مختصر توضیح داده میشود، اگر توضیحات کافی نبود بفرمایید تا با تفصیل بیشتری از ان بحث شود:
آیه ابتلاء ابراهیم:
«قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين»؛ ابراهيم عرض كرد: «از ذریه من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد!
قرآن کریم در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»؛ و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بىترديد ستمكارند(بقره:229)
با توجه به اطلاق ظلم در آیه اول، و تبیین معنای ظلم در آیه دوم هر کسی از حدود الهی تجاوز کرده باشد هرگز لایق این منصب نخواهد بود.
تفسیر المیزان ذیل این آیه به زیبایی مراحل استنباط عصمت از آیه را بیان فرموده است.
آیه مخلصین:
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد * مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها.(ص:82 و 83)
بندگان مخلَص از اغوای شیطان به صورت کامل، یعنی 100درصدی استثناء شده اند، نه اینکه احتمال اغوای انان کمتر باشد!
آیه صادقین:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد(توبه:119)
این آیه نمی فرماید از صادقین باشید، بلکه می فرماید با صادقین باشید، اطلاق همراهی(همراهی بی قید و شرط) و اطلاق صداقت، نشان دهنده ضرورت پیروی کامل از معصومی است که قول و فعلش صادق و درست است.
آیه تطهیر:
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.(احزاب:33)
به کار بردن تعبیر «انما» و منحصر کردن این طهارت در اهل بیت(ع) نشان از عصمت دارد، وگرنه طهارت تشریعی یعنی پاک کردن از طریق امرو نهی را که خداوند برای همه اراده کرده است، اختصاصی به اهل بیت(ع) ندارد.
آیه اولی الامر:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را.(نساء:59)
اطاعت مطلق و بدون قید و بند نشان دهنده عصمت است، وگرنه صحیح نیست که کسی را امر به اطاعت بدون چون و چرا از یک غیر معصوم کنیم، همانطور که خداوند در خصوص اطاعت از پدر و مادر می فرماید: اگر تو را به شرک امر کردند اطاعت نکن(عنکبوت:8؛ لقمان:15)
آیات سوره نجم:
«مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُْ وَ مَا غَوَى*وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى»؛ هرگز همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است*و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد!* آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.(نجم: 3تا5)
این آیه به صورت مطلق می فرماید پیامبر(ص) هرگز منحرف نبوده و مسیر را گم نکرده است، و هرگز از هواس نفس سخن نمی گوید.
آیه اسوه بودن پیامبر(ص)
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.
آیات سوره جن:
«عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهِم»؛ داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد*مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد* تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد.(جن:26 تا 28)
آیه عصمت حضرت مریم(س):
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمين»؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.(آل عمران:42)
روشن است که طهارت جسمی که منظور آیه نیست، اصلا دور از منطق قرآن است، چون برگزیدگی بر زنان جهان بدون طهارت درونی معنا ندارد.
عصمت حضرت مریم(س) از طریق قیاس اولویت، عصمت انبیا و ائمه(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) را اثبات می کند.
آیات دیگری هم هست چون آایتی که به اطاعت بی قید و شرط از پیامبر(ص)(مثل: حشر:7) دعوت می کنند که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
ادامه دارد...
عصمت در احادیث
عصمت در احادیث شفاف تر و مفصل تر بیان شده است که من فقط به چد نمونه اشاره می کنم:
حدیث ثقلین
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي أَيُّهَا النَّاسُ... أَسْأَلُكُمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِي الثَّقَلَيْنِ وَ الثَّقَلَانِ كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِي فَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَهْلِكُوا وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم»؛ به درستی که بین شما دو چیز باقی می گذارم که اگر به آنها تمسک بجویید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند عزوجل، و اهل بیت و عترتم، ای مردم (روز قیامت) از شما در خصوص آنها سوال خواهم کرد که با آنها چه کردید؟ پس از آنها سبقت نگیرید که هلا میشوید . آنها را آگاه نسازید که آنها آگاه تر از شمایند. (الکافی، ج1، ص294)
این روایت با تعابیر مختلف در منابع شیعه و اهل سنت وارد شده است و قطعا از روایات متواتر بین شیعه و سنی به شمار میرود.
دلالت آن هم روشن است، تعبیر «لن تضلوا» به معنای «هرگز گمراه نخواهید شد» همه چیز را روشن می کند، قرار دادن قرآن در کنار اهل بیت(ع) و سپس تعبیر اینکه با تمسّک به این دو هرگز گمراه نخواهید شد نشان از عصمت هر دو دارد، چرا که قرار دادن یک معصوم در کنار یک غیر معصوم و امر به تبعیت از آن دو هرگز موجب عدم گمراهی نمیشود!
حدیث سفینه
پیامبر(ص) در روایت مشهوری فرمودند: « مَنْزِلَةُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»؛ مزلت اهل بیت من مانند کشتی نوح است که کسی که بر آن سوار شود نجات یابد و کسی که از آن روی بگرداند غرق خواهد شد.(دعائم الاسلام، ج1، ص80)
در این روایت نفرموده اهل بیت(ع) هم مایه هدایتند! بلکه همانطور که هدایت را به پیروی از آنها گره زده، گمراهی هم به دوری از آنها گره خورده است! و هرگز نمیشود گفت هدایت در پیروی، و گمراهی در عدم پیروی از کسی است مگر آنکه آن شخص معصوم باشد!
سایر احادیث:
الف) امیر مؤمنان(ع) فرمودند: «وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَی اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلاَةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لاَ یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لاَ یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِه: اطاعت مکنید کسی را که معصیت خدا میکند، همانا فقط اطاعت خدا و رسول به خاطر اینکه ایشان معصوم و پاک هستند و نیز والیان امر، واجب است و سرِّ اینکه خدای عزّ و جل امر به اطاعت اولوالأمر فرموده، این است که ایشان معصوم از گناه و پاکیزهاَند و هیچ گاه امر به معصیت نمیکنند» (صدوق، الخصال، ج1، ص139)
ب) امام سجاد(ع): «الْإِمَامُ مِنَّا لاَ یَکُونُ إِلاَّ مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ العِصمَةُ فِی ظَاهِرِ الخِلقَةِ فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لاَ یَکُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً»؛ از ما خاندان جز معصوم شخص دیگری نمیتواند امام باشد و عصمت صفتی نیست که در ظاهر بدن باشد، تا به چشم دیده شده و شناخته گردد، و به همین دلیل، امکان ندارد معصوم بودن کسی را به دست آورد، مگر خدا به وسیلة پیغمبرش آن را صریحاً فرموده باشد.(شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص132)
ج) امام صادق(ع) در توصیف امام می فرمایند: «فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَی وَ الْهَادِی الْمُنْتَجَی وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَی... وَ مُصْطَفًی مِنْ آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ سُلاَلَه مِنْ إِسْمَاعِیلَ وَ صَفْوَةِ مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّد (ص)... مُبْرَأً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ کُلِّهَا...»؛ پس امام همان برگزیدة پسندیده و رهبر محرم اسرار و امیدبخش است... برگزیدة خاندان ابراهیم و اسماعیل و انتخاب شده از عترت محمّد (ص)... از آفتها پنهان و از لغزشها نگهداری شده و از تمام زشتیها معصوم است...» (کلینی، الکافی، ج1، ص 203و204)
د) نیز در روایت دیگری می فرمایند: «نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّه تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِطَاعَتِنَا وَ نَهَی عَنْ مَعْصِیَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَی مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ: ما (اهل بیت) مردمی معصوم هستیم که خدای تبارک و بلندمرتبه مردم را به فرمان بردن از ما امر فرموده است و از نافرمانی ما نهی کرده است. ما حجّت کامل هستیم بر هر که زیر آسمان و روی زمین است» (الکافی، ج1، ص269)
ه) امام رضا(ع) نیز در حدیث مفصلی در وصف امامت میفرمایند: «الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلاَدِهِ... الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ... عَالِمٌ لَا یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا یَنْکُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُکِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ...»؛ امام امین خدا در میان خلق اوست و حجّت او بر بندگانش و خلیفة او در بلادش است... از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است... عالمی است که نادانی ندارد، سرپرستی است که عقبنشینی ندارد، کانون قدس، پاکی، طاعت، زهد، علم و عبادت است... پس او معصوم است و تقویت شده و با توفیق و استوار گشته، از هر گونه خطا، لغزش و افتادنی در امان است...» (الکافی، ج1، ص200 الی 202)
یا حق
[="Microsoft Sans Serif"]با سلام و عرض ادب و احترام
یعنی عصمت نتیجه علم شدید به مفسده و عواقب یک رفتار است.(الالهیات، ج3، ص159)
منشا این علم چیست ؟ آیا سراسر وحی الهی است یا آنکه خداوند علم خاصی به پیامبر (ص) و ائمه (ع) داده است ؟!
بدون شک پذیرش شریعت در گرو عصمت انبیا است، ممکن است در قلمرو عصمت اختلاف باشد اما کسی که کوچکترین توجهی داشته باشد اصل عصمت را می پذیرد، چرا که عدم عصمت موجب نقض غرض الهی از ارسال انبیا میشود، چون موجب سلب اعتماد مردم به آن نبی یا امام خواهد شد.
این دلیل عقلی و برهانی برای عصمت کافیست،
در اینجا مسئله حدود و ثغور عصمت مطرح می شود .
محدوده الگو گرفتن از پیامبر یا امام کجاست ؟!
«قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين»؛ ابراهيم عرض كرد: «از ذریه من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد!
قرآن کریم در آیه دیگری می فرماید: «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»؛ و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بىترديد ستمكارند(بقره:229)
با توجه به اطلاق ظلم در آیه اول، و تبیین معنای ظلم در آیه دوم هر کسی از حدود الهی تجاوز کرده باشد هرگز لایق این منصب نخواهد بود.
قرآن می گوید هرکس از مرز های الهی (حدود الله) عبور کند ظالم است . مرز الهی دقیقا کجاست ؟!
بگذارید با یک مثال بپرسم : آیا با هر اشتباهی ولو کوچکترین و جزئی ترین آنها انسان مرز های الهی را رد کرده و جزء ظالمین است ؟!
اگر آری ، که پس خدا به همه ما رحم کند ! چون مکرر در قرآن گفته شده که خداوند ظالمین را هدایت نمی کند .
اگر نه ، پس این آیه دیگر عصمت در همه ابعاد و جزئیات زندگی را اثبات نمی کند . چون می شود اشتباهات جزئی هم داشت و ظالم هم نبود !!
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين»؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد * مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها.(ص:82 و 83)
بندگان مخلَص از اغوای شیطان به صورت کامل، یعنی 100درصدی استثناء شده اند، نه اینکه احتمال اغوای انان کمتر باشد!
دو آیه بعد ( ص :85 )خداوند می گوید : « قطعا جهنم را از تو ( ای شیطان) و هر کس از تو پیروی کند پر می کنم »
این آیه بی دلیل بیان نشده ، در توضیح و ادامه آیات قبلی - که شما آوردید - ذکر شده است . به بیانی خلاصه خدا وعده می دهد که جهنم را از کسانی که شیطان آنها را اغوا کرده پر می کند .
اگر بندگان مخلص = معصومین باشند ، آنگاه بجز چند نفر معصوم بقیه انسان ها در جهنم به سر خواهند برد ! و این از عدل الهی دور است ..
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد(توبه:119)
این آیه نمی فرماید از صادقین باشید، بلکه می فرماید با صادقین باشید، اطلاق همراهی(همراهی بی قید و شرط) و اطلاق صداقت، نشان دهنده ضرورت پیروی کامل از معصومی است که قول و فعلش صادق و درست است.
در آیه 35 سوره احزاب خداوند می فرماید :
« إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا »
خدا براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راستگوى و زنان راستگوى و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان خداى ترس و زنان خداىترس و مردان صدقهدهنده و زنان صدقهدهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردانى كه شرمگاه خود حفظ مىكنند و زنانى كه شرمگاه خود حفظ مىكنند و مردانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، آمرزش و مزدى بزرگ آماده كرده است. ( ترجمه آیتی )
به نظر شما اینجا نیز «صادقین» و «صادقات» به معصوم اشاره دارد ؟!
«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»؛ خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.(احزاب:33)
به کار بردن تعبیر «انما» و منحصر کردن این طهارت در اهل بیت(ع) نشان از عصمت دارد، وگرنه طهارت تشریعی یعنی پاک کردن از طریق امرو نهی را که خداوند برای همه اراده کرده است، اختصاصی به اهل بیت(ع) ندارد.
خداوند در آیه 11 سوره انفال می فرماید :
« وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ »
از آسمان برايتان بارانى باريد تا شستوشويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور كند .
الفاظ قرآن در اینجا همان الفاظی هستند که در آیه تطهیر آمده است . با این حال فکر نمی کنم هیچ کس مخاطبین آیه اخیر ( جنگجویان حاضر در جنگ بدر ) را معصوم و طاهر قلمداد کرده باشد . چرا آنجا تاویل و تفسیر اما اینجا فقط ظاهر و الفاظ آیه ؟!
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را.(نساء:59)
اطاعت مطلق و بدون قید و بند نشان دهنده عصمت است، وگرنه صحیح نیست که کسی را امر به اطاعت بدون چون و چرا از یک غیر معصوم کنیم، همانطور که خداوند در خصوص اطاعت از پدر و مادر می فرماید: اگر تو را به شرک امر کردند اطاعت نکن(عنکبوت:8؛ لقمان:15)
ادامه آیه ای که مطرح کردید را بنده ارائه می دهم :
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ
چون در امرى اختلاف كرديد اگر -به خدا و روز قيامت ايمان داريد- به خدا و پيامبر رجوع كنيد.
اولین مخاطبین این آیه اصحاب و معاصرین پیامبر بوده اند . خدا و رسول که در آیه مشخص است . پس «در عصر رسول الله» مقصود از «اولی الامر» چه کسانی هستند ؟!
این ابهام برطرف شود می توان در مورد بقیه ابهامات آیه نیز بحث کرد .
«مَا ضَلَّ صَاحِبُكمُْ وَ مَا غَوَى*وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى»؛ هرگز همراه شما [محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است*و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد!* آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.(نجم: 3تا5)
این آیه به صورت مطلق می فرماید پیامبر(ص) هرگز منحرف نبوده و مسیر را گم نکرده است، و هرگز از هواس نفس سخن نمی گوید.
ادامه آیات می گوید :
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ
او را آن فرشته بس نيرومند تعليم داده است .
پس منشا مشخص شد : فرشته ای نیرومند که همان جبرئیل است و توصیفش در ادامه همین آیه آمده است .
اگر بگوئیم «همه سخنان» پیامبر شامل آیاتی می شوند که آوردید پس نتیجه می گیریم «همه سخنان » پیامبر را جبرئیل به او وحی می کند . در این حالت پیامبر ص اراده و اختیاری از خود ندارد و هر چه می گوید وحی جبرئیل است !!
طبیعتا چنین نظری درستی نیست . پس این آیات مطلق نیستند .
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.
بحث در مورد این آیه را نیز می گذارم برای وقتی که مرز الگو بودن/نبودن پیامبر (ص) را مشخص فرمائید .
«عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا* لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُواْ رِسَالَاتِ رَبهِّمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيهِم»؛ داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد*مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد* تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد
این آیه می تواند مدرک خوبی باشد برای اینکه بفهمیم حدود عصمت پیامبر و پیامبران در کجاست ؟! به وضوح می گوید : آنچه مربوط به رسالت ایشان است .
پس این آیه نه در جهت اثبات عصمت برای تمامی افعال و اقوال روزمره پیامبر بلکه در محدوده تبلیغ دین ( به بیان آیه ابلاغ رسالت ) قابل پذیرش است .
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمين»؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.(آل عمران:42)
روشن است که طهارت جسمی که منظور آیه نیست، اصلا دور از منطق قرآن است، چون برگزیدگی بر زنان جهان بدون طهارت درونی معنا ندارد.
عصمت حضرت مریم(س) از طریق قیاس اولویت، عصمت انبیا و ائمه(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) را اثبات می کند.
در مورد پاکی و طهارت در آیه تطهیر پرسشی مطرح کردم که اینجا هم قابل طرح است .
با این حال هیچ دلیلی ندارد که پاکی معنای پاکی از هر خطایی بدهد !! با توجه به کلیت داستان مریم و تولد عیسی مسیح (ع) مشخص است که منظور از پاکی همان پاکدامنی است . نه بیشتر !
آیات دیگری هم هست چون آایتی که به اطاعت بی قید و شرط از پیامبر(ص)(مثل: حشر:7) دعوت می کنند که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
آیه 7 سوره حشر :
آن غنيمتى كه خدا از مردم قريهها نصيب پيامبرش كرده است از آن خداست و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و مسافران در راه مانده، تا ميان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع كرد اجتناب كنيد. و از خدا بترسيد كه خدا سخت عقوبت است.
بنده اینجا هیچ اطاعت بی قید و شرطی نمی بینم . بلکه در خصوص یک مسئله خاص است و اگر بخواهیم تعمیم دهیم فقط آن دسته از مسائلی را شامل می شود که از همین جنس هستند ( یعنی جز مسائل دینی به حساب می آیند )
[="Microsoft Sans Serif"]برای تمرکز بیشتر روی بحث پیشنهاد می کنم ابتدا موضوع را از دید قرآن و آیات بررسی کنیم و پس از یک نتیجه گیری در این خصوص به سراغ روایات برویم .
بسم الله الرحمن الرحیمبا سلام و عرض ادب
اهمیت عصمت در آیات و روایات
بدون شک پذیرش شریعت در گرو عصمت انبیا است،
با سلام و عرض احترام
سوال بنده در مورد عصمت انبیاء هست و فعلا به موضوع ائمه ورود نمی کنم
1- آیا حضرت موسی ، حضرت یونس و اون پیامبری که گمراه شد ،معصوم بودن؟
2 - اگر معصوم بودن اشتباهات آنها( که در قرآن ذکر شده) چطور توجیه میشه؟
به طور مثال نا امیدی حضرت یونس و قتل توسط حضرت موسی؟
3 - اگر بندگان مخلص خدا توسط شیطان اغوا نمی شن چطور شیطان تونست یکی از پیامبران خدا که در قرآن هم ذکر شده رو گمراه کنه؟
4 - قوم حضرت یونس چطور بعد از نا امیدی حضرت یونس و در نبود ایشون به شریعت ایشون عمل کردن و از عذاب نجات پیدا کردن؟
با سلام و عرض ادب
منشا این علم چیست ؟ آیا سراسر وحی الهی است یا آنکه خداوند علم خاصی به پیامبر (ص) و ائمه (ع) داده است ؟!
خیر، عصمت فراتر از وحی بوده و لازمه ی آن است! یعنی هر کسی وحی داده شده عصمت هم داده شده.
در اینجا مسئله حدود و ثغور عصمت مطرح می شود .
محدوده الگو گرفتن از پیامبر یا امام کجاست ؟
باید دقت کنید ما در مورد یک متن وحیانی از جانب خداوند سخن می گوییم نه از یک متن نوشته شده توسط عوام!!
وقتی به صورت مطلق کسی الگو معرفی میشود یعنی این الگو گیری بی قید و شرط است، هر گونه قید زدن به آن دلیل میطلبد!
و چون قید و شرطی ندارد یعنی هر رفتار پیامبر(ص) حداقل نشانه جواز آن فعل است، و حتی تقریر و تأیید او حجیت دارد همانطور که در فقه از ان برای استنباط احکام استفاده میشود، یعنی اگر کسی رفتاری را در محضر پیامبر(ص) یا ائمه(ع) انجام داد و ایشان بدون اینکه جای تقیه و مانند آن باشد تأیید کرده یا سکوت کردند آن فعل جایز خواهد بود.
شما اگر میخواهید این الگو گیری را محدود و مقید کنید باید دلیل بیاورید.
قرآن می گوید هرکس از مرز های الهی (حدود الله) عبور کند ظالم است . مرز الهی دقیقا کجاست ؟!
بگذارید با یک مثال بپرسم : آیا با هر اشتباهی ولو کوچکترین و جزئی ترین آنها انسان مرز های الهی را رد کرده و جزء ظالمین است ؟!
اگر آری ، که پس خدا به همه ما رحم کند ! چون مکرر در قرآن گفته شده که خداوند ظالمین را هدایت نمی کند .
اگر نه ، پس این آیه دیگر عصمت در همه ابعاد و جزئیات زندگی را اثبات نمی کند . چون می شود اشتباهات جزئی هم داشت و ظالم هم نبود !!
مرزهای الهی یعنی واجبات و محرمات، ترک واجبات و انجام محرمات میشود زیرپا گذاشتن حدود الهی
بله چنین ظلم های موجب عدم هدایت خداوند میشوند، البته روشن است که منظور از هدایت نکردن خداوند هدایت مرحله دوم، یعنی هدایت پاداشی یا همان توفیق است، یعنی گناه به صورت تکوینی از انسان سلب توفیق میکند
دو آیه بعد ( ص :85 )خداوند می گوید : « قطعا جهنم را از تو ( ای شیطان) و هر کس از تو پیروی کند پر می کنم »این آیه بی دلیل بیان نشده ، در توضیح و ادامه آیات قبلی - که شما آوردید - ذکر شده است . به بیانی خلاصه خدا وعده می دهد که جهنم را از کسانی که شیطان آنها را اغوا کرده پر می کند .
اگر بندگان مخلص = معصومین باشند ، آنگاه بجز چند نفر معصوم بقیه انسان ها در جهنم به سر خواهند برد ! و این از عدل الهی دور است
خواهش می کنم دقت بفرمایید، قرآن می فرماید هر کسی از بندگان من که از تو تبعیت کنند جهنم را از ایشان پر خواهم کرد:
«إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ* لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُْمْ أَجْمَعِين»
در آیه 35 سوره احزاب خداوند می فرماید :
« إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا »
خدا براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راستگوى و زنان راستگوى و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان خداى ترس و زنان خداىترس و مردان صدقهدهنده و زنان صدقهدهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردانى كه شرمگاه خود حفظ مىكنند و زنانى كه شرمگاه خود حفظ مىكنند و مردانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، آمرزش و مزدى بزرگ آماده كرده است. ( ترجمه آیتی )
به نظر شما اینجا نیز «صادقین» و «صادقات» به معصوم اشاره دارد ؟!
جناب حسام الدین هر گردی که گردو نیست!!
این آیه ای که شما میفرمایید دارد اوصاف مومنین را بیان میکند، صفاتی که اختصاصی نبوده و هر کسی می تواند به آنها دست یابد! اما در آن آیه می فرماید: با صادقین باشید! یعنی شما مصداقی «صادقین» در این آیه نیستید، باید همراه ایشان باشید، نه اینکه از ایشان باشید!
اگرگمان می کنید ما از روی تعصب شیعه بودن چنین برداشتی از ایه داریم، خب فخر رازی یکی از بزرگترین مفسرین اهل سنت که اصلا دنبال فرار از پذیرش چنین آیاتی است هم عصمت را از این آیه برداشت کرده اما می گوید چون معصومی بعد از پیامبر(ص) نداریم پس اجماع امت اسلامی مراد است!!
خواهش می کنم قاعده مند و با تکیه بر ادبیات عرب بحث کنید
خداوند در آیه 11 سوره انفال می فرماید :
« وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ »
از آسمان برايتان بارانى باريد تا شستوشويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور كند .
الفاظ قرآن در اینجا همان الفاظی هستند که در آیه تطهیر آمده است . با این حال فکر نمی کنم هیچ کس مخاطبین آیه اخیر ( جنگجویان حاضر در جنگ بدر ) را معصوم و طاهر قلمداد کرده باشد . چرا آنجا تاویل و تفسیر اما اینجا فقط ظاهر و الفاظ آیه ؟!
جناب حسام الدین عزیز گاهی حرف هایی میزنید که واقعا بنده را به تعجب وامیدارد!!
اولا: آنچه از اهل بیت دور شده رجس به معنای پلیدی است،اما آنچه اینجا گفته شده رجز به معنای اضطراب است!
ثانثا: تکرار «تطهیرا» در پایان آیه تطهیر تأکید است، یعنی طهارتی ویژه، آیا طهارت با آب طهارتی ویژه است؟!
ثالثا: اینجا قرینه «ماء» بهمعنای آب نشان میدهد که چه پاکی مد نظر است، اما آنجا تعبیر «انما» وجود دارد،اگر پاکی ظاهری از طریق آب بود که دیگر «انما« معنا نداشت! خداوند اراده کرده همه با آب خود را پاک کنند!
ادامه آیه ای که مطرح کردید را بنده ارائه می دهم :
فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ
چون در امرى اختلاف كرديد اگر -به خدا و روز قيامت ايمان داريد- به خدا و پيامبر رجوع كنيد.
اولین مخاطبین این آیه اصحاب و معاصرین پیامبر بوده اند . خدا و رسول که در آیه مشخص است . پس «در عصر رسول الله» مقصود از «اولی الامر» چه کسانی هستند ؟!
این ابهام برطرف شود می توان در مورد بقیه ابهامات آیه نیز بحث کرد .
«اولی الامر» یعنی صاحبان امر، وصف است، نه اسم! وصف یعنی وقتی موصوف به این وصف متصف شد اطاعت از او واجب میشود، طبیعتا امیرلمومنین(ع) اگرچه امام بوده اند اما از زمان رحلت پیامبر(ص) اماتشان فعلیت یافت و اولی الامر شدند. این تعبیر «اولی الامر» یعنی کسی که زمام امر را به اختیار گرفته مثل تعبیر امام زمان است که اولی الامر و امام زمن هر عصری متعلق به همان زمان است.
ادامه آیات می گوید :
عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ
او را آن فرشته بس نيرومند تعليم داده است .
پس منشا مشخص شد : فرشته ای نیرومند که همان جبرئیل است و توصیفش در ادامه همین آیه آمده است .
اگر بگوئیم «همه سخنان» پیامبر شامل آیاتی می شوند که آوردید پس نتیجه می گیریم «همه سخنان » پیامبر را جبرئیل به او وحی می کند . در این حالت پیامبر ص اراده و اختیاری از خود ندارد و هر چه می گوید وحی جبرئیل است !!
طبیعتا چنین نظری درستی نیست . پس این آیات مطلق نیستند .
من عرض کردم قرآن میفرمایدپیامبر(ص) انحراف و گمراهی نداشته است، علت آن مهم نیست، من که نمی گویم عصمت ایشان ذاتی است، اما بالاخره معصوم است، حالا میخواهد تحت تأییدات روح القدس باشد، تحت تربیت جبرئیل باشد یا هر چیزی! بالاخره قرآن ضلالت و انحراف، و همچنین سخن گفتن از روی هوا را از پیامبر(ص) سلب کرده است.
با این حال هیچ دلیلی ندارد که پاکی معنای پاکی از هر خطایی بدهد !! با توجه به کلیت داستان مریم و تولد عیسی مسیح (ع) مشخص است که منظور از پاکی همان پاکدامنی است . نه بیشتر !
طهارت و اصطفاء در کنار هم قرینه خوبی برای پاکی و برگزیده شدن است، اینکه ما پاکی را منحصر در یک عرصه کنیم دلیل قاطع میخواهد.
آیه 7 سوره حشر :
آن غنيمتى كه خدا از مردم قريهها نصيب پيامبرش كرده است از آن خداست و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و مسافران در راه مانده، تا ميان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع كرد اجتناب كنيد. و از خدا بترسيد كه خدا سخت عقوبت است.
بنده اینجا هیچ اطاعت بی قید و شرطی نمی بینم . بلکه در خصوص یک مسئله خاص است و اگر بخواهیم تعمیم دهیم فقط آن دسته از مسائلی را شامل می شود که از همین جنس هستند ( یعنی جز مسائل دینی به حساب می آیند )
باید با زبان قرآن آشنایی داشت، قسمت های پایانی آیات را نمیتوان منحصر در همان آیه کرد، بلکه حکم کلی را بیان میکنند که متن آیه از آن حکم کلی گرفته شده است، مثلا قرآن کریم کریم می فرماید:
«وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» این قسمت پایانی آیه «سمیع علیهم» در حقیقت ربط دارد به قبل از آن وگرنه لغو خواهد بود، اتفاقا قسمت انتهایی این آیات مهمتر از قسمت ابتدایی آن است، یعنی تبیین کننده علت، یا کیفیت بخش ابتدایی است.
در آیه مورد بحث ما هم خداوند بعد از بیان تقسیم غنائم می فرماید هرچه پیامبر(ص) می گوید را بپذیرید و هرچه نهی می کند نهی کنید، این بخش پایانی کلیّت دارد، خداوند ابتدا یک مورد جزئی را پیش از آن مطرح فرموده است، و سپس از دلیل کلّی آن سخن می گوید؛ وگرنه معنا ندارد بعد از بیان حکم که ضرورت عمل به آن فهمیده میشود دوباره بگوید هرچه پیامبر(ص) می فرماید اخذ کنید و هر چه نهی می کند پرهیز کنید، چون در قسمت ابتدایی آیه حکم روشن شده و امر خداوند معلوم است و لزومی ندارد به طور کلی دوباره ذکر شود! خودِ امر یعنی گوش کرده و اطاعت کنید!
1- آیا حضرت موسی ، حضرت یونس و اون پیامبری که گمراه شد ،معصوم بودن؟2 - اگر معصوم بودن اشتباهات آنها( که در قرآن ذکر شده) چطور توجیه میشه؟
به طور مثال نا امیدی حضرت یونس و قتل توسط حضرت موسی؟3 - اگر بندگان مخلص خدا توسط شیطان اغوا نمی شن چطور شیطان تونست یکی از پیامبران خدا که در قرآن هم ذکر شده رو گمراه کنه؟
4 - قوم حضرت یونس چطور بعد از نا امیدی حضرت یونس و در نبود ایشون به شریعت ایشون عمل کردن و از عذاب نجات پیدا کردن؟
به این آدرس که جمع بندی خود بنده است مراجعه بفرمایید:@};-
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7056&p=931440#post931440
به این آدرس که جمع بندی خود بنده است مراجعه بفرمایید:@};-http://www.askdin.com/showthread.php?t=7056&p=931440#post931440
با عرض سلام و احترام
(( انی کنت من الظالمین )) رو توجیه نکردید!
مورد 3 رو لطفا پاسخ بدید
مورد 4 رو هم توضیح ندادید که مردم گمراه چطور بدون امام راه درست رو پیدا کردن
(( انی کنت من الظالمین )) رو توجیه نکردید!
ظلم در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است، آن ظلمی که گناه است ظلم اصطلاحی است، یعنی تجاوز از حدود الهی، انجام فعل حرام یا ترک واجبات
3 - اگر بندگان مخلص خدا توسط شیطان اغوا نمی شن چطور شیطان تونست یکی از پیامبران خدا که در قرآن هم ذکر شده رو گمراه کنه؟
شیطان هیچ پیامبری را گمراه نکرده است.
4 - قوم حضرت یونس چطور بعد از نا امیدی حضرت یونس و در نبود ایشون به شریعت ایشون عمل کردن و از عذاب نجات پیدا کردن؟
قوم یونس با دیدن علائم عذابی که یونس به آنها هشدار داده بود توبه کرده و ایمان آوردند. یعنی اگر یونس در ابتدا در بین ایشان نمیبود و آنها را از عذاب بیم نمیداد نه عذابی می آمد(چون حجتی تمام نشده بود) و نه مردم ایمان می آوردند چون با گفته های ینوس بود که فهمیدند این همان عذاب است.
منشا این علم چیست ؟
خیر، عصمت فراتر از وحی بوده و لازمه ی آن است! یعنی هر کسی وحی داده شده عصمت هم داده شده.
با درود
در پاسخ به سوال جناب حسام الدین نفرمودید منشا این علم چیست؟ اگر این مطلب را بفرمایید ممنون میشوم.
ظلم در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است، آن ظلمی که گناه است ظلم اصطلاحی است، یعنی تجاوز از حدود الهی، انجام فعل حرام یا ترک واجبات
بیشتر توضیح بدید
دقیقا ظالمین در اینجا به چه معناست و مفهموش چیه؟ و یونس چطور ظالمی بوده قبل از توبه؟
چرا یونس به کام نهنگ رفت اگر مرتکب اشتباهی نشده بود؟ و چرا اگر توبه نمی کرد تا ابد در کام نهنگ می موند؟
آیا ناامیدی از رحمت خدا بر قومش گناه نیست؟
-------------------------------------------------------------------------------------
با توجه به آیات پایین ایوب از چه چیز توبه کرد؟
[=ParsQuran]وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ [=ParsQuran]أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ[=ParsQuran] بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ [=ParsQuran]﴿۴۱﴾
[=ParsQuran]وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ [=ParsQuran]أَوَّابٌ[=ParsQuran] [=ParsQuran]﴿۴۴﴾
با درود
در پاسخ به سوال جناب حسام الدین نفرمودید منشا این علم چیست؟ اگر این مطلب را بفرمایید ممنون میشوم.
با سلام و احترام
عرض کردم علم حضوری از جانب خداوند است، نه وحی!
این علم مختص انبیا هم نیست هر کسی که سعه وجودی گسترده ای داشته باشد حقائق را می بیند، یعنی به حقیقت و ملکوت گناه آگاه خواهد بود، و انبیا و ائمه(ع) از بدو تولد این سعه وجودی و قدرت و احاطه نفسی را داشته اند.
[="Microsoft Sans Serif"]با سلام و عرض ادب
خیر، عصمت فراتر از وحی بوده و لازمه ی آن است! یعنی هر کسی وحی داده شده عصمت هم داده شده.
و فرمودید :
برخی چون علامه طباطبایی(ره) آن را از سنخ علم می دانند که ما هم معتقدیم همین درست است، چرا که هر کجا اراده قوی هم وجود داشته باشد ناشی از علم عمیق است.یعنی عصمت نتیجه علم شدید به مفسده و عواقب یک رفتار است.
اما حضرتعالی هنوز مشخص نکردید این علم از کجا منشا می گیرد .
_______________
شما اگر میخواهید این الگو گیری را محدود و مقید کنید باید دلیل بیاورید.
چه دلیلی بهتر از زمان ؟! زمان قید مهمی است که الگو گرفتن از هرکسی را محدود و مقید می کند . کاریکه از همان نسل پس از پیغمبر (ص) انجام شد و تا امروز هم ادامه دارد . اگر بنا بود به شکل مطلق از پیامبر الگو بگیریم جامعه راکد باقی می ماند .
در واقع در عمل به آنچه در حرف ( الگو گرفتن بدون قید و حد از بزرگان ) گفته می شود اعتقاد چندانی نیست .
مرزهای الهی یعنی واجبات و محرمات، ترک واجبات و انجام محرمات میشود زیرپا گذاشتن حدود الهی
بله چنین ظلم های موجب عدم هدایت خداوند میشوند، البته روشن است که منظور از هدایت نکردن خداوند هدایت مرحله دوم، یعنی هدایت پاداشی یا همان توفیق است، یعنی گناه به صورت تکوینی از انسان سلب توفیق میکند
پس از آن آیه نمی توان عصمت را ثابت کرد . «انجام واجبات و ترک محرمات » را یک غیر معصوم هم می تواند انجام بدهد !
خواهش می کنم دقت بفرمایید، قرآن می فرماید هر کسی از بندگان من که از تو تبعیت کنند جهنم را از ایشان پر خواهم کرد:
«إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ* لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُْمْ أَجْمَعِين»
آیات به هم پیوسته هستند . در آیه قبلی خدا گفت شیطان بندگان مخلص را نمی تواند اغوا کند . و در این آیه اغوای شیطان را معنا کرده است = خروج از راه حق و تبعیت از شیطان .
پس بندگان مخلص خدا آنهایی هستند که در راه و مسیر حق باقی مانده اند . حال ممکن است در این مسیر اشتباهاتی هم مرتکب شده باشند ، اما به حدی نبوده که موجب گمراهی و انحراف از مسیر بشود
جناب حسام الدین هر گردی که گردو نیست!!
این آیه ای که شما میفرمایید دارد اوصاف مومنین را بیان میکند، صفاتی که اختصاصی نبوده و هر کسی می تواند به آنها دست یابد! اما در آن آیه می فرماید: با صادقین باشید! یعنی شما مصداقی «صادقین» در این آیه نیستید، باید همراه ایشان باشید، نه اینکه از ایشان باشید!اگرگمان می کنید ما از روی تعصب شیعه بودن چنین برداشتی از ایه داریم، خب فخر رازی یکی از بزرگترین مفسرین اهل سنت که اصلا دنبال فرار از پذیرش چنین آیاتی است هم عصمت را از این آیه برداشت کرده اما می گوید چون معصومی بعد از پیامبر(ص) نداریم پس اجماع امت اسلامی مراد است!!
خواهش می کنم قاعده مند و با تکیه بر ادبیات عرب بحث کنید
اتفاقا من تعمدا آیه 35 سوره احزاب را آوردم که به شما بگویم تفسیری که از «کونوا مع الصادقین» ارائه کردید را نمی توان پذیرفت .
چرا خداوند نگفت «کونوا مع المعصومین» ؟! این گونه خیلی صریح تر بود ، به علاوه عصمت شامل صداقت هم هست . در واقع استفاده از «صادقین» به جای «معصومین» از بلاغت به دور است .
در این بحث مذهب مفسر برای بنده مهم نیست ، مهم دلایل و استدلال های اوست . فخر رازی چگونه از این آیه عصمت را متوجه شده ؟ و آیا عصمتی که او می گوید ، همان چیزی است که حضرتعالی به آن معتقد هستید ؟! در مورد اخیر گمان نمی کنم !
جناب حسام الدین عزیز گاهی حرف هایی میزنید که واقعا بنده را به تعجب وامیدارد!!
اولا: آنچه از اهل بیت دور شده رجس به معنای پلیدی است،اما آنچه اینجا گفته شده رجز به معنای اضطراب است!
ثانثا: تکرار «تطهیرا» در پایان آیه تطهیر تأکید است، یعنی طهارتی ویژه، آیا طهارت با آب طهارتی ویژه است؟!
ثالثا: اینجا قرینه «ماء» بهمعنای آب نشان میدهد که چه پاکی مد نظر است، اما آنجا تعبیر «انما» وجود دارد،اگر پاکی ظاهری از طریق آب بود که دیگر «انما« معنا نداشت! خداوند اراده کرده همه با آب خود را پاک کنند!
خب من هم روی همین طهارت ویژه مسئله دارم . فرمودید رجس یعنی پلیدی . بسیار خوب .
خدا گفته من می خواهم پلیدی ها را از شما اهل بیت پیامبر بزدایم و شما را تطهیر کنم .
حالا بیایید راجع به مصادیق پلیدی صحبت کنیم . چه نسبتی میان پلیدی و مثلا یک اشتباه جزئی در زندگی روزمره وجود دارد ؟!
در واقع شما از اینکه خدا اهل بیت را از پلیدی ها پاک کرده است نتیجه می گیرید آنها هیچ اشتباهی ، ولو جزئی ترین اشتباه ها در زندگی روزمره شان هم نمی کرده اند . پس قاعدتا می خواهید بگوئید هر اشتباه و خطایی را باید پلیدی حساب کنیم ! این نتیجه ای است که از استدلال شما می گیرم !
اما نظر من این نیست ! به نظر من خطاهای روزمره را نمی توان پلیدی به حساب آورد ! پس از این آیه نمی شود ثابت کرد پیامبر و ائمه از هر خطا و اشتباهی مصون بوده اند .
«اولی الامر» یعنی صاحبان امر، وصف است، نه اسم! وصف یعنی وقتی موصوف به این وصف متصف شد اطاعت از او واجب میشود، طبیعتا امیرلمومنین(ع) اگرچه امام بوده اند اما از زمان رحلت پیامبر(ص) اماتشان فعلیت یافت و اولی الامر شدند. این تعبیر «اولی الامر» یعنی کسی که زمام امر را به اختیار گرفته مثل تعبیر امام زمان است که اولی الامر و امام زمن هر عصری متعلق به همان زمان است.
اولی الامر = کسی که زمام امور را در اختیار دارد . آیه هم می گوید اولی الامر را اطاعت کنید .
خب پس این آیه راجع به اطاعت از حاکم است ، نه اثبات عصمت حاکم !
من عرض کردم قرآن میفرمایدپیامبر(ص) انحراف و گمراهی نداشته است، علت آن مهم نیست، من که نمی گویم عصمت ایشان ذاتی است، اما بالاخره معصوم است، حالا میخواهد تحت تأییدات روح القدس باشد، تحت تربیت جبرئیل باشد یا هر چیزی! بالاخره قرآن ضلالت و انحراف، و همچنین سخن گفتن از روی هوا را از پیامبر(ص) سلب کرده است.
وقتی از تعلیم توسط جبرئیل می گوید یعنی موضوع مربوط به قرآن است . آن انحراف و گمراهی هم مربوط به همین است : یعنی پیامبر قرآن را از خود نساخته است و در ابلاغ آن نیز دچار انحراف و گمراهی نشده است . حال ممکن است پرسیده شود چرا ؟ قرآن پاسخ می دهد : چون قرآن را جبرئیل به او تعلیم داده است .
از طرف دیگر خطاهای روزمره در زندگی مصداق گمراهی و انحراف نیست ! پس از این آیه هم نمی توانید ثابت کنید پیامبر از هر خطا و اشتباه مصون بوده است . بله ممکن است بگوئید از آن خطاهایی که موجب انحراف و گمراهی ایشان از دین و ابلاغ پیام الهی می شده است مصون بوده اند ، از متن قرآن قابل استنباط است چون این موارد محدود را جبرئیل به ایشان اعلام می کرده است . اما برای همه مصونیت از اشتباه در همه شئون زندگی دلیل محکم لازم است !
باید با زبان قرآن آشنایی داشت، قسمت های پایانی آیات را نمیتوان منحصر در همان آیه کرد، بلکه حکم کلی را بیان میکنند که متن آیه از آن حکم کلی گرفته شده است، مثلا قرآن کریم کریم می فرماید:
«وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ» این قسمت پایانی آیه «سمیع علیهم» در حقیقت ربط دارد به قبل از آن وگرنه لغو خواهد بود، اتفاقا قسمت انتهایی این آیات مهمتر از قسمت ابتدایی آن است، یعنی تبیین کننده علت، یا کیفیت بخش ابتدایی است.در آیه مورد بحث ما هم خداوند بعد از بیان تقسیم غنائم می فرماید هرچه پیامبر(ص) می گوید را بپذیرید و هرچه نهی می کند نهی کنید، این بخش پایانی کلیّت دارد، خداوند ابتدا یک مورد جزئی را پیش از آن مطرح فرموده است، و سپس از دلیل کلّی آن سخن می گوید؛ وگرنه معنا ندارد بعد از بیان حکم که ضرورت عمل به آن فهمیده میشود دوباره بگوید هرچه پیامبر(ص) می فرماید اخذ کنید و هر چه نهی می کند پرهیز کنید، چون در قسمت ابتدایی آیه حکم روشن شده و امر خداوند معلوم است و لزومی ندارد به طور کلی دوباره ذکر شود! خودِ امر یعنی گوش کرده و اطاعت کنید!
به صحبت بنده دقت کنید :
اگر بخواهیم تعمیم دهیم فقط آن دسته از مسائلی را شامل می شود که از همین جنس هستند ( یعنی جز مسائل دینی به حساب می آیند )
با توجه به آیات پایین ایوب از چه چیز توبه کرد؟وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۴۴﴾
سلام علیکم
.
دوست عزیز اواب به معنی توبه کردن نیست/
اوّاب یعنی کسی که زیاد با خدا راز و نیاز می کند بدین جهت در جایی بکار رفته که قبلش خلافی انجام نشده مانند «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» ص/30
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ
منبع:http://yamahdi313.blogsky.com
http://eshia.ir/feqh/archive/text/elahi/tafsir/90/910216/
جناب شروحیل، این مباحث از زمان سید مرتضی در قرن پنجم هجری مطرح بوده، بارها با تعابیر مختلف پاسخ داده شده، این را عرض کردم که گمان نکنید اشکال شما اشکال نویی است و تا کنون مطرح نبوده است.
طبیعتا همه اینها با جزئیاتش ریز به ریز بحث شده و پاسخ داده شده است؛ تمامی علمای اسلام که به عصمت معتقد هستند این آیات را هم دیده اند، بدون دیدن این آیات به عصمت معتقد نشده اند، اما پاسخ این آیات برایشان روشن بوده که همچنان به عصمت معتقد مانده اند، و به تفصیل از آن بحث کرده اند.
دقیقا ظالمین در اینجا به چه معناست و مفهموش چیه؟ و یونس چطور ظالمی بوده قبل از توبه؟
ظلم به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است، به همین خاطر هر کاری که انحراف از صواب بوده و غلط باشد را شامل میشود، چه اینکه گناه باشد یا ترک اولی باشد، مخالف امر مولوی باشد، ارشادی باشد، یا الزام باشد یا استحباب باشد و...(عصمة الانبیا، ص105)
یونس کاری کرده که انجام ندادن آن درست تر بود، اما اینکه آیا گناه بوده، آیا کار مکروه بوده، ترک اولی مرتکب شده، یا مانند آن ، آیه در این خصوص ساکت است.
چرا یونس به کام نهنگ رفت اگر مرتکب اشتباهی نشده بود؟ و چرا اگر توبه نمی کرد تا ابد در کام نهنگ می موند؟
چون خداوند از هر بنده ای متناسب با آنچه که داده است توقع دارد:«ٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ»؛ شما را به آنچه که به شما داده است بیازماید.(انعام:165)
و گناه هر قومی هم متناسب با خودشان است، مثلا فرموده اند:حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين»؛ کارهای نیک نیکوکاران برای مقربین گناه محسوب میشود.(کشف الغمه، ج2، ص254)
مثلا اگر آیت الله بهجت یک روز نمازش را به کیفیت نماز بنده میخواند قطعا از آن توبه و استغفار کرده و آن را گناه به شمار می آورد، و شاید حتی خداوند او را عقوبت میکرد! چرا که بندگان هرچه به خدا نزدیک تر باشند خداوند نسبت به آنها سخت گیر تر است، چون محبت او نسبت به ایشان بیشتر است و توقع بیشتری از ایشان دارد، و اگر آنقدر از او دور شوند که دیگر محبتی نسبت به ایشان نداشته باشد آنها را به حال خود رها کرده و دچار سنت استدراج می نماید.
خلاصه اینکه ما در روایات هم زیاد داریم که حسابرسب خداوند با بندگان یکسان نیست و از بندگان عالم و مقربش توقع ویژه دارد، مثلا همینکه فرموده اند هفتاد گناه از جاهل بخشیده میشود قبل از آنکه یک گناه از عالم بخشیده شود ، یا اینکه می فرمایند: خداوند به اندازه عقل انسان ها در حسابرسی آنها دقت می کند یا...
آیا ناامیدی از رحمت خدا بر قومش گناه نیست؟
یونس که همواره آنها را به رحمت حق امیدوار می ساخت و از آنها میخواست با ایمان آوردن عذاب خداوند را از خودشان دور سازند، اما بالاخره یک جایی حجت تمام میشود، طبق حرف شما عذاب تمام اقوام لوط و نوح و صالح و اینها نباید باشد!! بالاخره حجت که تمام شد عیبی ندارد که قوم عذاب شوند.
یونس هرگز یک کلام نگفت که شما دیگر بخشیده نمیشوید و از این حرفها...
با توجه به آیات پایین ایوب از چه چیز توبه کرد؟وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿۴۴﴾
اولا آزار دادن شیاطن و بیمار کردن انبیاء سختی رساندن به جسم ایشان را که ما منکر نیستیم ، ما منکر تصرف روحی و توان گمراه کردن آنها توسط شیطان هستیم.
ثانیا ما اصلا منکر توبه کردن هیچ یک از انبیا و ائمه نیستیم، چه به توبه کردن ایشان اشاره شده باشد و چه نشده باشد، اصلا توبه برای همه ضروری است، چون کسی توان ادای حق الهی را ندارد، لذا توبه هم مراتب دارد، توبه هر کسی هم در همان رنبه است، همانطور که امام صادق(ع) می فرمایند:
«لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ كُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِيَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ التَّنَفُّسِ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِيَاءِ مِنْ تَلْوِينِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوب»
همه بندگان باید بر توبه در هر حالی مداومت کنند، و هر گروهی را توبه ایست، پس توبه انبیا از اضطراب درون است، توبه اولیا، از دگرگونى خطورات قلبى است، توبه اصفیا و برگزیدگان، از افکار و خطورات نفس است، توبه خواص از اشتغال به غیر خداست، و توبه عوام از گناهان است.
(بحارالانوار، ج6، ص31)
علم حضوری از جانب خداوند است، نه وحی!
این علم مختص انبیا هم نیست هر کسی که سعه وجودی گسترده ای داشته باشد حقائق را می بیند، یعنی به حقیقت و ملکوت گناه آگاه خواهد بود، و انبیا و ائمه(ع) از بدو تولد این سعه وجودی و قدرت و احاطه نفسی را داشته اند.
شما در پاسخ خود به چند نکته اشاره فرموده اید:
1- علم حضوری از جانب خداوند است
2- انبیا و ائمه(ع) از بدو تولد این سعه وجودی و قدرت و احاطه نفسی را داشته اند
3- هر کسی که سعه وجودی گسترده ای داشته باشد حقائق را می بیند، یعنی به حقیقت و ملکوت گناه آگاه خواهد بود
آیا نمیشود نتیجه گرفت که اگر خداوند لطفی که در حق انبیاء و ائمه کرده و از بدو تولد به آنها این سعه وجودی را داده، به هر کس دیگری در هر زمان دیگری هم میداد، او هم معصوم می شد؟
سوال دیگر این است که انبیاء و ائمه چگونه از بدو تولد این سعه وجودی را داشته اند؟
با سپاس
جناب شروحیل، این مباحث از زمان سید مرتضی در قرن پنجم هجری مطرح بوده، بارها با تعابیر مختلف
(بحارالانوار، ج6، ص31)
با سلام و عرض احترام
کاش قدرت این رو داشتیم تا لحظه ای به این فکر کنیم که شاید کارمون اشتباه بوده
شاید خدا می خواسته بهمون بفهمونه که حتی پیامبر هم اگه ثانیه ای از خدا غافل بشه اشتباه ازش سر می زنه!
پس نباید از خدا غافل بشیم!
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَالإبْکَارِ ﴿٥٥﴾
یه لحظه به این فکر کنیم که راه سعادت شناختن راه شقاوت هست
یعنی تا نفهمیم گناه چیه و درکش نکنیم ، نمیتونیم از گناه دوری کنیم
و پیامبران هم همون روز تولد به پیامبری مبعوث نشدن
اکثرا بالای 40 سال به این مقام رسیدن
نمیدونم شما چه طور به این نتیجه رسیدید که تمام عقایدتون بدون ذره ای خطا ،مبری از اشتباه هست...
شاید تمامی اساتید این حوزه از دین در طول این 1400 سال رو معصوم می دونید و بدونید هیچ اشتباهی!
شیطان هم یه همچین تفکری داشت فکر می کرد که چون در صف ملائک بود پس از خطا و اشتباه مبری است!
تازه اون مستقیم از خدا احکام رو گرفته بود نه با 30-40 نسل واسطه!
اما لفظ صریح قرآن رو که خداوند از دستبرد محفوظ داشته رو با تاویل و تفسیر چیز دیگه ای ازش در میارید!
در پایان امیدوارم روزی که موسی (مهدی موعود(ع)) از کوه طور (غیبت) برگشت ، بهمون نگه چرا گوساله پرست شدید!
ما هم بگیم گوساله رو نمی پرستیدیم ! واسطه خودمون و خدا قرار دادیم!
ان شاء الله اون روز هارون باشیم نه سامری!
الله اعلم
ان شاء الله که اشتباه از این حقیر بوده . استغفر الله
حق نگهدارتون
با سلام و عرض احترامکاش قدرت این رو داشتیم تا لحظه ای به این فکر کنیم که شاید کارمون اشتباه بوده
شاید خدا می خواسته بهمون بفهمونه که حتی پیامبر هم اگه ثانیه ای از خدا غافل بشه اشتباه ازش سر می زنه!
پس نباید از خدا غافل بشیم!نمیدونم شما چه طور به این نتیجه رسیدید که تمام عقایدتون بدون ذره ای خطا ،مبری از اشتباه هست...
شاید تمامی اساتید این حوزه از دین در طول این 1400 سال رو معصوم می دونید و بدونید هیچ اشتباهی!اما لفظ صریح قرآن رو که خداوند از دستبرد محفوظ داشته رو با تاویل و تفسیر چیز دیگه ای ازش در میارید!
در پایان امیدوارم روزی که موسی (مهدی موعود(ع)) از کوه طور (غیبت) برگشت ، بهمون نگه چرا گوساله پرست شدید!
ما هم بگیم گوساله رو نمی پرستیدیم ! واسطه خودمون و خدا قرار دادیم!حق نگهدارتون
با سلام و احترام
جناب شروحیل عزیز الحمدلله بنده از روزی که وارد این رشته شدم هم خودم مبنا را بر این گذاشتم و هم اساتیدمان دائما تأکید میکردند که در مباحث علمی بزرگی بزرگان به جای خودش، اما نباید دراین مسائل اعتقادی مقلّد بود؛ بنده هم اگر اشاره ای به تاریخ مسئله کردم برای این بود که بدانید عصمتی که امروز علما به اتفاق بدان معتقد هستند از سر جهل نسبت به این آیات نیست، بلکه اینها به تفصیل بحث شده و دلالت آنها سنجیده شده است، نمیخواستم بگم بنده و شما هم باید از آنها پیروی کنیم؛ برخی مسائل هم هست که بنده خودم با ادله ای که دیده ام نظر برخی علما در برخی مسائل را قبول نکرده ام.
اما این مسئله عصمت از آن مسائل نیست، انصافا بحث های خوبی مطرح شده است، و بنده دلیل آها را پذیرفته ام، نه اینکه صرفا تقلید کرده باشم؛ توصیه می کنم حداقل کتاب عصمة الانبیاء نوشته آیت الله سبحانی را بخوانید تا یک طرفه قضاوت نکرده باشید، ببینید چقدر جامع و خوب مسائل تحلیل شده و حقیقت این آیات بیان شده است.
اصلا از نگاه عقلی عصمت حقیقتا ضرورت دارد، فرستادن پیامبری که مردم واقعا نتوانند به او اعتماد و تکیه کنند نقض غرض است، اینکه پیامبری یک مسئله را بگوید و فردا بیاید بگوید اشتباه کردم مسئله اینطور است! یا یک وعده ای بدهد اما فراموش کند و سر قرار نیاید، یا رفتارهایی مانند آن اعتماد مردم را سلب می کند، سلب اعتماد یعنی نقض غرض، و نقض غرض محال است.
همانطور که ما آیه «ید الله» را به خاطر قرائن عقلی برهانی میفهمیم که منظور «دست» نیست، بلکه منظور قرآن است، در فهم آیات عصمت هم باید قرائن عقلی و سایر آیات قرآن در خصوص جایگاه انبیا را دید و در فهم سایر آیات از آنها کمک گرفت.
ما نمیگوییم انبیا به ذات خود لغزشی نداشته اند، بلکه اتفاقا معتقدیم همین نصرت و تأیید الهی مانع خطا است و لذا همواره باید به خداوند تمسک می جسته و از او مدد می گرفته اند، ما بی نیازی غیر از خداوند نداریم...
اش قدرت این رو داشتیم تا لحظه ای به این فکر کنیم که شاید کارمون اشتباه بوده
نمیدونم شما چه طور به این نتیجه رسیدید که تمام عقایدتون بدون ذره ای خطا ،مبری از اشتباه هست...
خدا میداند میخواستم همین جملات را به شما بگویم، گاهی ما دیگران را به پرهیز از تعصب روی دیدگاهشان متهم می کنیم اما باید ابتدا مطمئن شویم خودمان دچار چنین مسئله ای نیستیم؛ ممکن است در خصوص خودمان جاری باشد پس هر کسی باید نسبت به اعتقاداتش نگاه نقادانه داشته باشد.
یا حق
آیا نمیشود نتیجه گرفت که اگر خداوند لطفی که در حق انبیاء و ائمه کرده و از بدو تولد به آنها این سعه وجودی را داده، به هر کس دیگری در هر زمان دیگری هم میداد، او هم معصوم می شد؟
خب این مشکلش چیست؟
هر علتی اگر عینا در جای دیگری باشد معلول آن هم عینا محقق میشود!
این که عصمت که موجب مصونیت میشود در هرکسی باشد او را مصون نگه میدارد که حرفی نیست، اما باید دید که چه کسانی ظرفیت این موهبت الهی را دارا بوده اند تا عصمت به ایشان داده شود، یعنی عصمت نشان از ظرفیت والای وجودی دارد.(آیت الله خرازی، بدایة المعارف، ج1، ص249)
شما گمان می کنید تمام بچه هایی که به دنیا می آیند در یک مرتبه هستند؟! چطور از نظر جسمانی بسیار متفاوت بوده و ویژگی های جسمانی شان همه متوقف بر عوامل پیشینی چون ژنتیک و تغذیه و مراقبت های بارداری است اما از نظر روحی یکسان باشند؟!
امروز ممکن است کسانی با ریاضت به جایی برسند که حقیقت و ملکوت عالم را ببینند، خب طبیعتا این رویت باطنی نقش بسزایی در بازدارندگی بیشتر آنها خواهد داشت، آیا میشود گفت اینکه هنر نیست، آنچه اینان می بینند را هر کسی میدید از گناه پرهیز میکرد!
سوال دیگر این است که انبیاء و ائمه چگونه از بدو تولد این سعه وجودی را داشته اند؟
قطعا عوامل پیشینی در این امر دخالت دارند اما این که آن عوامل چه هستند را ما دقیق نمیتوانیم ابراز نظر کنیم، این مسائل از دسترس عقل خارج هستند، اما شواهدی بر این مسئله میتوان یافت، اینکه می فرمایند در نسل انبیا و ائمه تا حضرت آدم نباید پدر مشرک یا مادر بدکاره باشد، چون این نور در این ظروف تاریک باقی نمیماند.
در هر صورت آنچه که دست عقل به آن میرسد اثبات اصل عصمت است، موضوعات دیگر و عوامل پیشینی عصمت از آن مسائل عقل گریزی است که دست عقل به آنها نمیرسد و اصلا در اثبات ضرورت عصمت هم نقشی ندارند.
با سلام و عرض ادب
من از لابلای کلام شما احساس می کنم اختلاف من و شما در اصل عصمت نیست، بلکه در قلمرو عصمت است، اجازه بدهید پیش از پاسخ به سخنان شما قلمرو عصمت از دید شما مشخص گردد.
من از کلمات شما برداشت می کنم که شما معتقد به عصمت در دریافت و ابلاغ وحی، و همچنین عصمت در انجام واجبات و ترک محرمات هستید تا اینجا درست برداشت کرده ام:
پس از آن آیه نمی توان عصمت را ثابت کرد . «انجام واجبات و ترک محرمات » را یک غیر معصوم هم می تواند انجام بدهد !
چه نسبتی میان پلیدی و مثلا یک اشتباه جزئی در زندگی روزمره وجود دارد ؟!
در واقع شما از اینکه خدا اهل بیت را از پلیدی ها پاک کرده است نتیجه می گیرید آنها هیچ اشتباهی ، ولو جزئی ترین اشتباه ها در زندگی روزمره شان هم نمی کرده اند . پس قاعدتا می خواهید بگوئید هر اشتباه و خطایی را باید پلیدی حساب کنیم ! این نتیجه ای است که از استدلال شما می گیرم !
اما نظر من این نیست ! به نظر من خطاهای روزمره را نمی توان پلیدی به حساب آورد ! پس از این آیه نمی شود ثابت کرد پیامبر و ائمه از هر خطا و اشتباهی مصون بوده اند
همچنین در تاپیک قبلی در مورد نقد امام زمان(عج) هم فرمودید:
نه تنها من که هیچ کس دیگری هم پیدا نمی شود از کسی که گفتارش برخلاف اعمالش باشد پیروی کند . اما موضوع بحث ما که بر سر این دست از اشتباهات که نیست !
اینها که شما فرمودید یک رویه است و نه تنها در یک پیامبر که حتی اگر در یک انسان عادی هم این حالات مشاهده شود پایگاه اجتماعی او را خدشه دار می کند .
موضوع بحث ما این است که اگر پیامبر ص در مسائلی شخصی و یا اجتماعی گاها مرتکب خطا و اشتباه بشود این به معنای سلب اعتماد از او نیست . کما اینکه پیامبر در چند جنگ خود شکست خوردند و اگر بنای مسلمین بر عصمت ایشان بود قطعا شکست در جنگ را بر نمی تافتند !
آیا شما معتقد به عصمت ایشان در دریافت و ابلاغ وحی، و از هرگونه گناه چه ترک واجبات و چه انجام محرّمات هستید؟ اگر اینچنین باشد ما هم که معتقد به عصمت انبیا از ترک اولی و مانند آن نیستیم، پس بحث متمرکز میشود روی نقطه اختلاف ما یعنی عصمت در اشتباهات فردی و اجتماعی و فراموشی و مانند آن که گناه به شمار نمیروند.
[="Microsoft Sans Serif"]آیا شما معتقد به عصمت ایشان در دریافت و ابلاغ وحی، و از هرگونه گناه چه ترک واجبات و چه انجام محرّمات هستید؟ اگر اینچنین باشد ما هم که معتقد به عصمت انبیا از ترک اولی و مانند آن نیستیم، پس بحث متمرکز میشود روی نقطه اختلاف ما یعنی عصمت در اشتباهات فردی و اجتماعی و فراموشی و مانند آن که گناه به شمار نمیروند.
با سلام و عرض ادب
بله بزرگوار . چون بحث ما درون دینی است برای آن حد از عصمت که در دریافت و ابلاغ وحی برای شخص رسول الله (ص) با استفاده از آیات قرآن ثابت می شود بنده صحبتی ندارم .
اصل مساله من روی این است که پیامبر (ص) در کنار مسائل دین و اتصال به وحی ( یوحی الی ) یک جنبه زندگی دنیوی ( انا بشر مثلکم ) داشته اند و این قسمت از زندگی پیامبر (ص) به تصریح قرآن مانند مردم معمولی بوده و هیچ اشکالی ندارد اگر در آن اشتباهات و خطاهایی هم رخ داده باشد .
حالا اگر حضرتعالی می فرمائید پیامبر بری از هر گونه خطا و اشتباه بوده اند این موضوع نیازمند دلیل متقن از متن مرجع دین یعنی قرآن می باشد .
با عرض سلام و احترام
بله بزرگوار . چون بحث ما درون دینی است برای آن حد از عصمت که در دریافت و ابلاغ وحی برای شخص رسول الله (ص) با استفاده از آیات قرآن ثابت می شود بنده صحبتی ندارم
خب پس الحمدلله در قسمت اصلی بحث اختلافی وجود ندارد.
اصل مساله من روی این است که پیامبر (ص) در کنار مسائل دین و اتصال به وحی ( یوحی الی ) یک جنبه زندگی دنیوی ( انا بشر مثلکم ) داشته اند و این قسمت از زندگی پیامبر (ص) به تصریح قرآن مانند مردم معمولی بوده و هیچ اشکالی ندارد اگر در آن اشتباهات و خطاهایی هم رخ داده باشد
ببینید ما در بحث اثبات عصمت چند مقدمه در کنار هم میگذاریم:
مقدمه اول: خداوند حکیم است.
مقدمه دوم: هدف خداوند حکیم از ارسال پیامبر و امام، پیروی مردم از ایشان است.
مقدمه سوم: پیامبر و امام باید از هر چیزی که موجب سلب اعتماد مردم میشود مبرّا باشند، وگرنه نقض غرض میشود.
به نظرم شما هم این مقدمات را قبول داشته باشید، چون قبلا هم به آن اشاره فرموده اید:
فکر میکنم نه تنها من که هیچ کس دیگری هم پیدا نمی شود از کسی که گفتارش برخلاف اعمالش باشد پیروی کند . اما موضوع بحث ما که بر سر این دست از اشتباهات که نیست !
اینها که شما فرمودید یک رویه است و نه تنها در یک پیامبر که حتی اگر در یک انسان عادی هم این حالات مشاهده شود پایگاه اجتماعی او را خدشه دار می کند
این سخن شما مبتنی بر همین قاعده است که عمل نکردن انبیا به تعالیمشان موجب عدم تبعیت مردم شده و نقض غرض خداوند از ارسال ایشان است.
حال از شما میپرسم آیا اشتباهات روزمره و یا فراموشی های اجتماعی در دید مردم عادی، دقت کنید، بار دیگر تأکید می کنم در دید مردم عادی آیا موجب کاهش سطح اعتمادشان نسبت به امام و پیامبر خواهد شد یا خیر؟
خواهش می کنم به عنوان مردم عادی مسئله را به خوبی تصور کنید، اینکه مثلا پیامبری با شما قرار و وعده بگذارد اما فراموش کند و سر قرار نیاید؛ حرفی بزند و بعد بگوید اشتباه کردم! و مانند آن!
این اشتباهات و فراموشی ناخودآگاه در اعتماد مردم نقش خواهد داشت، همه که مثل ابن سینا فکر نمیکنند.
[="Microsoft Sans Serif"] خب پس الحمدلله در قسمت اصلی بحث اختلافی وجود ندارد. ببینید ما در بحث اثبات عصمت چند مقدمه در کنار هم میگذاریم: مقدمه اول: خداوند حکیم است. به نظرم شما هم این مقدمات را قبول داشته باشید، چون قبلا هم به آن اشاره فرموده اید: این سخن شما مبتنی بر همین قاعده است که عمل نکردن انبیا به تعالیمشان موجب عدم تبعیت مردم شده و نقض غرض خداوند از ارسال ایشان است. حال از شما میپرسم آیا اشتباهات روزمره و یا فراموشی های اجتماعی در دید مردم عادی، دقت کنید، بار دیگر تأکید می کنم در دید مردم عادی آیا موجب کاهش سطح اعتمادشان نسبت به امام و پیامبر خواهد شد یا خیر؟با عرض سلام و احترام
مقدمه دوم: هدف خداوند حکیم از ارسال پیامبر و امام، پیروی مردم از ایشان است.
مقدمه سوم: پیامبر و امام باید از هر چیزی که موجب سلب اعتماد مردم میشود مبرّا باشند، وگرنه نقض غرض میشود.
خواهش می کنم به عنوان مردم عادی مسئله را به خوبی تصور کنید، اینکه مثلا پیامبری با شما قرار و وعده بگذارد اما فراموش کند و سر قرار نیاید؛ حرفی بزند و بعد بگوید اشتباه کردم! و مانند آن!
این اشتباهات و فراموشی ناخودآگاه در اعتماد مردم نقش خواهد داشت، همه که مثل ابن سینا فکر نمیکنند.
با سلام
من به این پست شما پاسخ میدم ، اما پیش از اون یک بار دیگر یک حرف مهم رو اینجا می آورم :
حالا اگر حضرتعالی می فرمائید پیامبر بری از هر گونه خطا و اشتباه بوده اند این موضوع نیازمند دلیل متقن از متن مرجع دین یعنی قرآن می باشد .
من اصرار دارم قبل از بحث عقلی در این خصوص راجع به دلایل نقلی جمع بندی شود . به همین دلیل اگر برای مصون بودن پیامبر (ص) از هر خطا و اشتباهی دلیلی متقن از قرآن نیست اعلام بفرمائید تا بحث عقلی رو پی گیری کنیم .
با تشکر از شما .@};-
آیا نمیشود نتیجه گرفت که اگر خداوند لطفی که در حق انبیاء و ائمه کرده و از بدو تولد به آنها این سعه وجودی را داده، به هر کس دیگری در هر زمان دیگری هم میداد، او هم معصوم می شد؟
این که عصمت که موجب مصونیت میشود در هرکسی باشد او را مصون نگه میدارد که حرفی نیست، اما باید دید که چه کسانی ظرفیت این موهبت الهی را دارا بوده اند تا عصمت به ایشان داده شود
با درود
از فرمایش شما این نتیجه را می گیرم که جواب سوال من (بله) است و شما میفرمایید عصمت به هر کسی داده شود، او معصوم می شود ولی آن فرد باید شرایطی داشته باشد تا عصمت به او اعطا شود.
اما در مورد شرایط یا ظرفیت این موهبت الهی: سوال این است که این شرایط در افراد به صورت اتفاقی و در چهارچوب قوانین ژنتیکی و وراثتی که برای همه مردم صادق است ایجاد میشود یا اعطای ویژه ای است از سوی خداوند به برخی افراد؟ لطفا مشخصا بفرمایید کدام یک از این دو حالت است و اگر هیچ یک از این دو حالت نیست پس چیست؟
با سپاس
من اصرار دارم قبل از بحث عقلی در این خصوص راجع به دلایل نقلی جمع بندی شود . به همین دلیل اگر برای مصون بودن پیامبر (ص) از هر خطا و اشتباهی دلیلی متقن از قرآن نیست اعلام بفرمائید تا بحث عقلی رو پی گیری کنیم .با تشکر از شما .
بله حتما@};-
طبق آیات قرآن که در پست اول ذکر شد، انبیا از خطا و فراموشی در هر رفتار دینی مصون هستند، اما در خصوص اشتباهاتی که ربطی به دین نداشته و از رفتارهای شخصی و اجتماعی محسوب میشوند نیز به آیاتی استناد شده است:
اول: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.
یعنی حتی رفتارهای عادی روزانه او هم اگر خطا باشد دیگر این الگو گیری تامّ نخواهد بود.
آنچه در مورد زمان فروده اید قرینه حالیه است، مثلا پیامبر(ص) برای حمل و نقل سوار بر شتر میشده اند، خب روشن است که این مختص زمانی است که وسیله نقلیه شتر است، اما برای خارج کردن سایر ابعاد خصوصا ابعاد اخلاقی و مراودات اجتماعی که در زمان ها ثابت است دلیلی نداریم.
دوم: آیات شهادت پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر اعمال
این ایات دلالت دارند که آگاهی ایشان از اعمال نه از طریق حواس ظاهری، بلکه به حقیقت اعمال احاطه دارند؛وقتی آگاهی از اعمال از طریق احاطه نفس و از سنخ علم حضوری شد دیگر خطا و اشتباه در آن راه ندارد.
سوم: آیات 105 و 113 سوره نساء:
«إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَْ النَّاسِ بمَا أَرَئكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُن لِّلْخَائنِينَ خَصِيمًا»؛ ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى(نساء:105)
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ، وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ، وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ، وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيما»؛ اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند اما جز خودشان را گمراه نمىكنند و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى، به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است (نساء:105)
مجموع این دو آیه و شأن نزول آن که اشخاصی تصمیم گرفتند در یک موضوع تشخیصی، نه احکام دین، پیامبر(ص) را فریب بدهند نشان می دهد که پیامبر(ص) علاوه بر احکام، در موضوعات و روابط اجتماعی نیز معصوم هستند.
بحث تفصیلی در رابطه این آیات مطرح شده است(ر.ک: آیت الله سبحانی، الالهیات، ج3، ص192 الی 197)
با سلام و عرض ادب
از فرمایش شما این نتیجه را می گیرم که جواب سوال من (بله) است و شما میفرمایید عصمت به هر کسی داده شود، او معصوم می شود ولی آن فرد باید شرایطی داشته باشد تا عصمت به او اعطا شود.
بله منظور بنده همین است.
اما در مورد شرایط یا ظرفیت این موهبت الهی: سوال این است که این شرایط در افراد به صورت اتفاقی و در چهارچوب قوانین ژنتیکی و وراثتی که برای همه مردم صادق است ایجاد میشود یا اعطای ویژه ای است از سوی خداوند به برخی افراد؟ لطفا مشخصا بفرمایید کدام یک از این دو حالت است و اگر هیچ یک از این دو حالت نیست پس چیست؟
با سپاس
ببینید در اینکه عصمت نشان دهنده ظرفیت عظیم ایشان است شکی وجود ندارد، اما اینکه این ظرفیت از کجا به دست آمده عقل فقط میتواند بگوید قطعا ترجیح بلا مرجح نیست، یعنی بی جهت و بدون قاعده کسی بر دیگری مقدم نمیشود و این ویژگی قطعا علل و عواملی دارد اما اینکه آن علل و عوامل چه هستند خارج از دسترسی عقل است، البته عقل میتواند با کنکاش به شواهدی دست یابد اما بالاخره ناقص بوده و کافی نیست.
ممکن است عوامل ژنتیکی نقش داشته باشند، یا الطاف و تأییدات خاصه باشد برای کسی که ظرفیت اولیه را دارد، و...
[="Microsoft Sans Serif"]با سلام
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.(احزاب:21)
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.
یعنی حتی رفتارهای عادی روزانه او هم اگر خطا باشد دیگر این الگو گیری تامّ نخواهد بود.
آنچه در مورد زمان فروده اید قرینه حالیه است، مثلا پیامبر(ص) برای حمل و نقل سوار بر شتر میشده اند، خب روشن است که این مختص زمانی است که وسیله نقلیه شتر است، اما برای خارج کردن سایر ابعاد خصوصا ابعاد اخلاقی و مراودات اجتماعی که در زمان ها ثابت است دلیلی نداریم.
اصلا عقلا محال است که کسی در همه امور زندگی از یک نفر الگو بگیرد و همین که خود شما یک بعد را ( مثال استفاده از شتر ) را کنار گذاشتید نشان می دهد به صورت مطلق نمی شود از پیامبر یا هر شخص دیگری الگو گرفت و در نتیجه آن ادعای ابتدایی نیز مردود خواهد بود .
اما در خصوص ابعاد اخلاقی و مراودات اجتماعی شما باید به همه این ابعاد نگاه کنید . نمی توانیم انکار کنیم بخشی از زندگی پیامبر ص متاثر از فرهنگ عربی همان زمان است . طبیعتا اعمال و اقوال پیامبر نیز متاثر از همان محیط خواهد بود . به عبارتی برای شخص محمد ص هم جبر جغرافیایی تعریف می شود و از همین رو مجموعه بخشی از اعمال و رفتار ایشان قابل تعمیم به نقاط دیگر عالم چه در آن زمان و چه در زمان های بعدی نبوده و نیست .
از طرف دیگر جوامع تغییر می کنند و مسائلی در جوامع پدید می آیند که با راه حل های گذشته نمی توان آنها را حل کرد . دسته دیگری از مسائل به وجهی هستند که اصلا در زمان پیامبر ص مطرح نبوده اند . خب برای حل اینها ما باید به کی اقتدا کنیم ؟!
در مجموع و در عمل همه ما واقفیم که الگو گرفتن از شخص رسول الله نه مطلق بلکه محدود در مسائل دینی است . هر قدر هم زمان بگذرد و در هر مکانی در زمین بازهم بر مسلمان واجب است به تاسی و پیروی از پیامبرش 17 رکعت نماز بخواند . اما شیوه های زندگی و نحوه رفتار های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... زمان به زمان و مکان به مکان مختلف و متفاوت است و برای همه نمی شود یک نسخه پیچید !
دوم: آیات شهادت پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر اعمال
این ایات دلالت دارند که آگاهی ایشان از اعمال نه از طریق حواس ظاهری، بلکه به حقیقت اعمال احاطه دارند؛وقتی آگاهی از اعمال از طریق احاطه نفس و از سنخ علم حضوری شد دیگر خطا و اشتباه در آن راه ندارد.
از حضرتعالی درخواست دارم آیات مربوطه را ارائه بفرمائید .
سوم: آیات 105 و 113 سوره نساء:
«إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَْ النَّاسِ بمَا أَرَئكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُن لِّلْخَائنِينَ خَصِيمًا»؛ ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى(نساء:105)
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ، وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ، وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ، وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيما»؛ اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند اما جز خودشان را گمراه نمىكنند و هيچ گونه زيانى به تو نمىرسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمىدانستى، به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است (نساء:105)
اتفاقا شان نزول این آیات ثابت می کند پیامبر ممکن الخطا بوده اند !!
در تفسیر مجمع البیان و در انتهای ماجرا می خوانیم :
« چيزى نمانده بود كه پيامبر بدرخواست ايشان جامه عمل پوشيده، يهودى را كيفر دهد، كه آيه نازل گرديد » .
یعنی پیامبر ص نزدیک بوده کار اشتباه را انجام دهد که خداوند مانع این کار شده است . حضرتعالی فرمودید :
این علم مختص انبیا هم نیست هر کسی که سعه وجودی گسترده ای داشته باشد حقائق را می بیند، یعنی به حقیقت و ملکوت گناه آگاه خواهد بود، و انبیا و ائمه(ع) از بدو تولد این سعه وجودی و قدرت و احاطه نفسی را داشته اند.
پیامبری که از بدو تولد این سعه وجودی و قدرت را داشته ، چگونه در اواخر دوران رسالتش ( سوره نساء در مدینه نازل شده است ) ناگهان ممکن است به اشتباه بیفتد و وحی الهی او را از اشتباه نجات می دهد؟!
به هر حال شما نمی خواهید بگوئید عصمت پیامبر مقطعی است و یک جا هست و یک جا نیست !
[="Microsoft Sans Serif"]از طرف دیگر به نظر بنده اینکه از بدو تولد یک امکانی به فرد داده شود برای او فضیلتی به حساب نمی آید ! همانطور که نژاد ، رنگ پوست ، هیئت ظاهری و دیگر مواردی اینچنینی نمی تواند فضیلت محسوب شود .
آنچه فضیلت حقیقی محسوب می شود چیزهایی است که شخص بعد از تولد آنها را کسب کند ! و این حتی برای مراتب مختلف عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه هم صادق خواهد بود .
ببینید در اینکه عصمت نشان دهنده ظرفیت عظیم ایشان است شکی وجود ندارد، اما اینکه این ظرفیت از کجا به دست آمده عقل فقط میتواند بگوید قطعا ترجیح بلا مرجح نیست، یعنی بی جهت و بدون قاعده کسی بر دیگری مقدم نمیشود و این ویژگی قطعا علل و عواملی دارد اما اینکه آن علل و عوامل چه هستند خارج از دسترسی عقل است، البته عقل میتواند با کنکاش به شواهدی دست یابد اما بالاخره ناقص بوده و کافی نیست.
ممکن است عوامل ژنتیکی نقش داشته باشند، یا الطاف و تأییدات خاصه باشد برای کسی که ظرفیت اولیه را دارد، و...
با درود
شما در واقع به هر سه احتمالی که عرض کردم به نوعی پاسخ دادید و من در اینجا این سه احتمال را تک تک مجددا مطرح میکنم:
ممکن است عوامل ژنتیکی نقش داشته باشند
اگر عوامل ژنتیکی به صورت محض نقش داشته باشند معنیش این است که پیش بینی ای از سوی خداوند برای برگزیدن پیامبران (و همچنین ائمه) وجود نداشته و این صرفا اتفاقی طبیعی بوده. اتفاقی که با احتمالی بسیار کم رخ داده و افرادی در مقاطع متفاوتی از زمان به مقام عصمت رسیده و پیامبری خود را اعلام کرده اند و در اتفاقی دیگر این عامل ژنتیکی در 14 نفر دیگر به صورت متوالی رخ داده و چهارده معصوم حاصل این رخداد هستند. علاوه بر این میتوان نتیجه گرفت هر چند فرد صاحب عصمت از مزایای عصمت خود بهره مند است ولی این عصمت فضیلتی اکتسابی برای او نیست و عاملی وراثتی است که معصوم را در مسیر عدم گناه و اشتباه هدایت می کند. همانطور که رنگ پوست فضیلتی برای انسان نیست و عوامل وراثتی رنگ پوست را تعیین می کنند. علاوه بر این میتوان نتیجه گرفت که این عامل باز هم میتواند تکرار شود و افراد دیگری به مقام عصمت برسند. بنا بر این دیگر عصمت خاص انباء و ائمه نخواهد بود.
یا الطاف و تأییدات خاصه باشد برای کسی که ظرفیت اولیه را دارد
اولین سوال این خواهد بود که این ظرفیت اولیه جگونه ایجاد شده که جواب این سوال باز همین احتمالات فوق الدکر است و جواب دیگری ندارد. سوال بعدی این است که اگر عصمت را ناشی از تاییدات خاصه خداوند بدانیم، در واقع خداوند با تاییدات خود معصومین را از گناه و اشتباه مبرا کرده و بدون این تاییدات، معصومین انسانهایی عادی بودند که حتما مانند سایر انسانها گناه و اشتباه میکرده اند، بنا بر این با تبعیضی که با عدالت خداوند سازگار نیست، افرادی که نسبت به گناه و اشتباه واکسینه شده اند، دعوت کننده انسانهایی گردیده اند که واکسینه نشده اند و وجودشان برای پذیرش انواع گناهان آمادگی دارد.
اما اینکه این ظرفیت از کجا به دست آمده عقل فقط میتواند بگوید قطعا ترجیح بلا مرجح نیست، یعنی بی جهت و بدون قاعده کسی بر دیگری مقدم نمیشود و این ویژگی قطعا علل و عواملی دارد اما اینکه آن علل و عوامل چه هستند خارج از دسترسی عقل است
با این استدلال، شما ابتدا فرض را بر پذیرش مطلبی گذاشته اید که دلیلی برای آن ندارید و سپس برای توجیه پذیرش خود به این اکتفا می کنید که "عصمت حتما دلیلی دارد ولی ما نمیدانیم". با این روش استدلال خیلی چیز ها را میشود پذیرفت و خیلی چیز ها را هم میشود نفی کرد. این در واقع دلیل نیست، توجیه پذیرش یک مطلب است آنطور که دوست داریم آن را بپذیریم. البته موضوع به اینجا هم ختم نمی شود. با پذیرش عصمت بدون دلیل، ما تمام تبعات آن را هم می پذیریم. مثلا تمام احکام شرعی به نوعی مستند به کلام معصوم می شود و ما آن احکام را الگوی خود قرار می دهیم. آنگاه وقتی از ما سوال میشود چرا آن حکم شرعی چنین است میگوئیم چون معصوم چنین گفته و وقتی سوال میشود چگونه او معصوم شده؟ میگوئیم نمیدانیم ولی حتما دلیلی دارد.
سلام علیکم
.
سوالات تاپیک بیشتر شبیه چرخوندن لقمه دور سر هست!!
.
عصمت چیست؟
مرحوم شیخ مفید در یکی از تعاریف عصمت می نویسد:عصمت تفضلی است از جانب خداوند به کسی که خدا می داند او به این عصمت متمسک می شود.
تصحیح اعتقادات امامیه/128
سید مرتضی علم الهدی: «عصمت» لطفی الهی که به واسطه آن، بنده با اختیار خود از فعل قبیح خودداری می کند.
رسائل/ج3/ص325
اما عصمت در قرآن:
لَقَدْكانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
این نظر بنده هست:الان خداوند در این آیه اشاره میکنه که رسول خدا اسوه نیکویی برای شماست,خب همین هم عصمت رو میرسونه چطور میشه به کسی که از خطا و گناه معصوم نیست تکیه کرد و بر کارهایی که انجام میده استناد کرد؟
اگر رسول خدا در کارهایی که انجام میده معصوم نباشه,این یک معیار میشه برای دیگران مثلاََ پیامبر فلان کار اشتباه رو انجام میده مردم بر این استناد می کنند و با انجام دادن آن که پیامبر خدا هم این کار رو کرد اشتباه خودشون رو توجیه می کنند!
همینطور که در جاهای دیگر بر سخنان پیامبر استناد می کردند در ماجرای حکمیت حضرت علی درباره حذف امیرالمومنین بر حذف رسول الله در صلح حدیبیه استناد کرد.
یا آیه قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ که می فرماید اگر خدا رو دوست دارید مرا اطاعت کنید......
از طرفی اگر پیامبر و امام؛ معصوم از خطا و اشتباه نباشند خود مردم هم شاکی میشن که خدایا,چرا فردی کامل رو برای هدایت ما نفرستادی اگر فلانی کامل بود ما هم به تبعیت از اون فرد به راه راست هدایت میشدیم نعوذ بالله اون که پیامبرت بود خطا و اشتباه میکرد دیگه از من چه توقعی داری!!!!!!!
خدا باید حجت رو بر مردم تموم کنه و پیامبر و امام باید از هر خطا و اشتباهی مصون باشه
رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل
و اینکه این بحث بین خود امامیه و مذاهب دیگه بوده و باز قبل از بعثت و بعد از بعثت یا قبل از امامت و بعد از امامت....
نظر خود من درباره این بحث:
به رسول خدا می گفتند محمد امین قبل از بعثت!! خب همین امین میرسونه که پیامبر باید از خطا و اشتباه مصون باشه که اولاََ مردم به ایشون رغبت کنند دوماََ دشمنان دستاویزی نداشته باشند
(منظورم از امین یعنی تمام صفات رسول خدا در گفتار و رفتار)
در مورد حضرت علی در باب جانشینی رسول خدا خود خلیفه دوم میگه:سن علی کم هست و عرب زیر بار نمیره
آیا به نظر شما این معصوم بودن رو نمی رسونه که به غیر از سن کم حضرت در اون سال که این ماجرا پیش اومد اونها هیچ نقطه تاریکی نه در رفتار حضرت نه در گفتار حضرت پیدا نکردند که اگر بود سریع به اون استناد می کردند و می گفتند علی,آره فلان کار رو کرد پس چه برتری بر ما داره که خلیفه بشه؟!!!!
همچنین رشید رضا در ذیل آیه ۶۳ سوره نساء که میفرماید: «وما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله»، اطاعت از تمام رسولان را واجب دانسته و به این آیه به ضروت «عصمت انبیاء» استدلال کرده و مینویسد: «ما مامور به اطاعت مطلق هستیم و آن واجب است پس اگر برای ما معصیت بیاورند باید از آنها اطاعت کنیم که واجب نمی باشد و معصیت هم حرام است پس ایجاب و تحریم بر یک چیز، جمع بین ضدین به معنای نقضین است /رشید رضا ، تفسیر القرآن الحکیم، ج۵، ص ۲۳۳
خب کسی می تونه به مراتبی از عصمت برسه؟
بله,اسوه قرار دادن رسول خدا و امامان علیهم السلام و خدا هم اگر تلاش و نیت خالص تو رو ببینه به راه خودش هدایتت میکنه
و الذّین جاهدو فینا لنهدینّهم سُبلَنا وانّ الله لمع المحسنین
====================================
خب این تایپک رو هم دیدم که در پایین هست معصومیتی که ارزش نیست
با سلام
از وقتی بخاطر میاورم در مدرسه و دانشگاه معصومیت چنین معنی و تعریف شده است : ناتوانی از انجام گناه
و در مورد معصومیت امامان نیز گفته شده ایشان قادر به گناه کردن نمی باشند، درین صورت سئوال اینجاست که کسیکه ناتوان از انجام گناهی است که هنری نکرده مانند کوری که نامحرم ندیده زمانی گناه نکردن ارزش دارد که انسان کاملا توان انجام آن گناه را داشته باشد حتی میل به آن گناه را هم داشته باشد اما آنقدر بر نفس خود مسلط است که علی رغم توان و میل و نیاز آن گناه را انجام ندهد فرشتگان هم توان گناه ندارند اما این مسئله بر ارزش اکتسابی آنان نمی افزاید ، با نسبت این صفت به امامان عملا ایشان را بی ارزش میکنیم حال آنکه آنان توان انجام گناه داشتند اما از انجامش پرهیز میکردند و در واقع معصوم نیازی به تقوا ندارد و بدلیل بی نیازیش به تقوا کاملا از آن بی بهره است.
در جواب این آقا باید عرض کنم,
اولاََ خدا همه چیز رو می دونه (یعنی اعتقاد ما این هست) خدا می دونه به شما عصمت هم بده باز هم گناه میکنی!!
و می دونه به فلانی عصمت بده گناه نمیکنه!!
حضرت علی نان خشکی رو می خود که به زور شکسته میشد چرا؟
در حالی که خدا در قران فرموده از حلال بخورید یا در جای دیگه می فرماید:چه کسی زینت های خدا را بر شما حرام کرده!
یعنی حضرت میتونست استفاده کنه و اشکالی هم نداشت ولی طبق گفته خود حضرت خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که خود را با مردم در زندگی برابر کنند تا فقرا را فقرشان به طغیان وادار نکند
شما اون به قول خودتون عصمت رو می بینی ولی سختی ها و رنج ائمه رو نمی بینی که خدا مفتی به کسی چیزی نمیده!
شما فقط گناه نکردن رو می بینی و میگی اگر خدا به من هم عصمت میداد من هم گناه نمی کردم!
به این داستان دقت کنید
یا رسول الله!از خدابخواه مال دنیائی به من روزی کند.حضرت فرمود: ای ثعلبه مال اندکی که از عهده شکرش برآئی بهتر است از مال فراوانی که نتوانی شکرش را بجای آری، مگر مسلمانها که تو یکی ازایشانی نباید به رسول خدا(ص)تاسی بجویند، و مگر خدا نفرموده: لکم فی رسول الله اسوة حسنةپس چرا چنین تقاضائی می کنی؟با اینکه من به آن خدائی که جانم بدست قدرت او است اگر بخواهم این کوهها برایم طلا و نقره شود می شود و لیکن نمی خواهم. بعد از چند روز دیگر آمد و عرض کرد: یا رسول الله!از خدا بخواه مرامال دنیائی روزی بفرماید، و به آن خدائی که تو را به حق مبعوث فرموده اگر به من روزی کندمن حق همه صاحبان حق را می پردازم.حضرت عرض کرد: بارالها!ثعلبه را مالی روزی فرما.ثعلبه گوسفندی خرید و زاد ولدآن بسیار شد به حدی که مدینه برای چرانیدن آنها تنگ آمد و مجبورشد گوسفندان خود را بیرون برده در بیابانی از بیابانهای مدینه جای دهد و بچراند، و همچنان روبه زیادی می رفت و او از مدینه دور می شد و به همین جهت از نماز جمعه و جماعت باز ماند.
رسول خدا(ص)کارشناسی فرستاد تا گوسفندانش را شمرده، زکاتش را بگیرد، ثعلبه قبول نکرد و بخل ورزید و گفت: این زکات در حقیقت همان باج دادن است.رسول خدا(ص)فرمود: وای بر ثعلبه!وای بر ثعلبه!
شما هم مثل شخصیت داستان بالا هستید که خدا به من هم میدادی من فلان میکردم بهمان میکردم ولی اگر خدا خواست شما رو اجابت میکرد!!! ظرفیت نداشتی و ادعای های واهی دیگه هم میکردی!!
وقتی خدا هم شما رو عذاب میکرد میگفتی چرا دو برابر خدا میگفت بخاطر عصمتی که دادم ولی باز هم گناه کردی اونجاست که میگی خب می خواستی ندی!!!
امامان ظرفیت چیزی که خدا به اونها داده داشتند
این چیزی که شما فکر می کنید نیست,یعنی خدا به کسی چیزی بده که اختیاری نداره و بعد پاداش هم بده و بگه بارک الله!!
این که میشه کار بیهوده و خدا کار لغو بیهوده انجام نمیده
امام قادر بر انجام گناه هست ولی خودش گناه نمیکنه این پاداش داره که توانایی بر انجام گناه داشته باشی و انجام ندی!!
شاید این سوال هم پیش بیاد که اگر خدا اینها رو می دونه پس چرا از اول همه به بهشت و جهنم نمیرن!!
خب برای اینکه فردا جنابعالی نگی اگر به من فرصت میدادی من هم از صالحان میشدم!
ای بابا 1 ساعت بیشتر هست دارم می نویسم
دعا کنید خدا آخر عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
اصلا عقلا محال است که کسی در همه امور زندگی از یک نفر الگو بگیرد و همین که خود شما یک بعد را ( مثال استفاده از شتر ) را کنار گذاشتید نشان می دهد به صورت مطلق نمی شود از پیامبر یا هر شخص دیگری الگو گرفت و در نتیجه آن ادعای ابتدایی نیز مردود خواهد بود .
وقتی کسی به صورت مطلق و بی قید وشرط به عنوان الگو معرفی میشود هر گونه تخصیصی نیازمند دلیل است، نیازمند قرینه ای است که روشن کند که این مورد خارج است.
در خصوص رفتارهای زمانمند قرینه وجود دارد که الگو گیری در این رفتارها لازم نیست، یعنی میخواهد بگوید در احکام مسافرت و نوع رابطه با همسفران، و مراقبت از وسیله نقلیه و مانند آن پیامبر(ص) الگو است، اما این که برای جابجایی سوار بر شتر شوند یا لباس عربی بپوشند و مانند آن که منظور نیست! پوشاک و وسیله نقلیه عوض میشود اما احکام آن که عوض نمیشود!
اما نکته ای که مهم تر است و بنده تقاضا دارم به آن توجه بفرمایید این است که ما اگر همه چیز را میدانستیم و قرار بود از پیامبر(ص) الگوی رفتاری بگیریم یعنی یک مشوّق رفتاری باشد حرفی نبود، اما پیامبر(ص) آمده است تا با عملش راه را به ما نشان بدهد، اینچنین فردی اگر دچار سهو و اشتباه باشد الگو گیری از او ناخواسته موجب انحراف خواهد شد.
الان مثلا هر رفتاری از سوی پیامبر(ص) نشانه جواز آن است، مثلا اگر از گوشت حیوانی تناول کرده اند این نشان دهنده جواز چنین استعمالی است حتی اگر از حکم آن سخنی به میان نیاورده باشند، نمیشود گفت شاید اشتباه کرده اند یا فراموش کرده اند و...!
یا اگر پیامبر وعده ای با کسی داشته باشند و از روی سهو و فراموشی سر قرار نیایند خب این در نگاه مردم یعنی جواز این کار!
نمی توانیم انکار کنیم بخشی از زندگی پیامبر ص متاثر از فرهنگ عربی همان زمان است
این حرف خطرناکی است، همین حرف موجب شده برخی حتی این عربی بودن را به وحی هم سرایت دهند! غیر از رفتارهای زمانمند مثل لباس پوشیدن و مانند آن کدام رفتار پیامبر(ص) متاثر از فرهنگ عربی است؟
اخلاق های نیکوی شخصی و اجتماعی و مانند آن که نژادبردار نیست!
از حضرتعالی درخواست دارم آیات مربوطه را ارائه بفرمائید .
آیات متعددی بر این مسئله دلالت دارند، مثل اینکه:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا»؛همانگونه شما را نيز، امت ميانه اى قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما گواه است.(بقره:143)
«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً»؛ حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟(نساء:41)
«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً»؛ روزى را كه از هر امّتى گواهى بر آنان برمى انگيزيم(نحل:84)
اتفاقا شان نزول این آیات ثابت می کند پیامبر ممکن الخطا بوده اند !!
در تفسیر مجمع البیان و در انتهای ماجرا می خوانیم :
« چيزى نمانده بود كه پيامبر بدرخواست ايشان جامه عمل پوشيده، يهودى را كيفر دهد، كه آيه نازل گرديد » .
یعنی پیامبر ص نزدیک بوده کار اشتباه را انجام دهد که خداوند مانع این کار شده است
بله ممکن الخطا بوده اند به شرط اینکه خداوند مانع نشده و ایشان را حفظ نکند، ما هم غیر از این نمیگوییم، اما معتقدیم خداوند ایشان را همیشه حفظ میکند، همانطور که قرآن کریم در مورد حضرت یوسف(ع) میفرماید:
«لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ»؛ آن زن قصد او كرد و او نيز اگر برهان پروردگار را نمىديد قصد وى مىنمود(یوسف:24)
خب شما از این آیه نتیجه میگیرید که عصمت یوسف مقطعی بوده و ممکن است در جای دیگر نسبت به زنی قصد جنسی داشته باشد؟! روشن است که این موهبت الهی همیشگی است.
اینجا هم همین است، چون این مورد که خصوصیتی ندارد که خداوند فقط اینجا مانع خطای پیامبر(ص) شود و در سایر مراحل پیامبر(ص) را رها کند! آیه میخواهد بفرماید خداوند تو را از لغزش ها حفظ می کند.
از طرف دیگر به نظر بنده اینکه از بدو تولد یک امکانی به فرد داده شود برای او فضیلتی به حساب نمی آید ! همانطور که نژاد ، رنگ پوست ، هیئت ظاهری و دیگر مواردی اینچنینی نمی تواند فضیلت محسوب شود .
آنچه فضیلت حقیقی محسوب می شود چیزهایی است که شخص بعد از تولد آنها را کسب کند ! و این حتی برای مراتب مختلف عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه هم صادق خواهد بود .
فضیلت، فضیلت است، چه اکتسابی باشد، و چه ناشی از علل و عوامل پیشینی باشد.
رنگ پوست و نژاد و اینها اصلا فضیلت نیستند چه اکتسابی باشند و چه نباشند، اما علم خب فضیلت است، هر زمان و هر کجا باشد فضیلت است، البته در صورت تساوی دو نفر در علم، کسی که برای کسب آن بیشتر تلاش کرده است فضیلت بیشتری خواهد داشت، چون علاوه بر علم فضیلت دیگری هم کسب کرده و آن تلاش و مجاهدت علمی است.
نمیشود گفت کسی که فضیلتی را بدون تلاش به دست آورده آن فضیلت دیگر فضیلت نیست!! علاوه بر اینکه همین اعطاء چنین موهبتی نشان از ظرفیت درونی عظیم آن بزرگواران دارد، چون بی جهت کسی بر کسی مقدم نمیشود، همانطور که قرآن کریم عیسی(ع) را در کودکی دارای علم کتاب و نبوت میداند:
«فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُواْ كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِيًّا* قَالَ إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِيًّا»؛ (مريم) به او اشاره كرد گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!» * (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است!(مریم:29و30)
با سلام و احترام
اگر عوامل ژنتیکی به صورت محض نقش داشته باشند معنیش این است که پیش بینی ای از سوی خداوند برای برگزیدن پیامبران (و همچنین ائمه) وجود نداشته و این صرفا اتفاقی طبیعی بوده
منظورم از ژنتیک انتقال و وراثت ویژگی های مادی نیست، بالاخره همانطور که ویژگی های مادی از والدین به فرزند منتقل میشوند، ویژگی ها روحی نیز تا حدی متاثر از والدین است؛ به همین خاطر در زیارت ائمه(ع) میخوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا» شهادت میدهم شما نوری بودید در اصلاب پدرانی بزرگوار و ارحام مادرانی مطهر و پاکدامن که جاهلیت شما را با نجاسات و پلیدی هایش آلوده نکرده است. (تهذیب، ج6، ص114)
اما همه اینها زمینه است، نه علت تامّه
علاوه بر این میتوان نتیجه گرفت هر چند فرد صاحب عصمت از مزایای عصمت خود بهره مند است ولی این عصمت فضیلتی اکتسابی برای او نیست و عاملی وراثتی است که معصوم را در مسیر عدم گناه و اشتباه هدایت می کند. همانطور که رنگ پوست فضیلتی برای انسان نیست و عوامل وراثتی رنگ پوست را تعیین می کنند.
در پست پیشین به جناب حسام الدین هم پاسخ این سوال را عرض کردم:
فضیلت، فضیلت است، چه اکتسابی باشد، و چه ناشی از علل و عوامل پیشینی باشد. رنگ پوست و نژاد و اینها اصلا فضیلت نیستند چه اکتسابی باشند و چه نباشند، تشبیه این دو به هم غلط است، اما علم فضیلت است، هر زمان و هر کجا باشد فضیلت است، البته در صورت تساوی دو نفر در علم، کسی که برای کسب آن بیشتر تلاش کرده است فضیلت بیشتری خواهد داشت، چون علاوه بر علم فضیلت دیگری هم کسب کرده و آن تلاش و مجاهدت علمی است.
نمیشود گفت کسی که فضیلتی را بدون تلاش به دست آورده آن فضیلت دیگر فضیلت نیست!! علاوه بر اینکه همین اعطاء چنین موهبتی نشان از ظرفیت درونی عظیم آن بزرگواران دارد، چون بی جهت کسی بر کسی مقدم نمیشود، همانطور که قرآن کریم عیسی(ع) را در کودکی دارای علم کتاب و نبوت میداند:«فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُواْ كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِيًّا* قَالَ إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِيًّا»؛ (مريم) به او اشاره كرد گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!» * (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است!(مریم:29و30)
اما خلاصه کلام:
با این استدلال، شما ابتدا فرض را بر پذیرش مطلبی گذاشته اید که دلیلی برای آن ندارید و سپس برای توجیه پذیرش خود به این اکتفا می کنید که "عصمت حتما دلیلی دارد ولی ما نمیدانیم". با این روش استدلال خیلی چیز ها را میشود پذیرفت و خیلی چیز ها را هم میشود نفی کرد. این در واقع دلیل نیست، توجیه پذیرش یک مطلب است آنطور که دوست داریم آن را بپذیریم.
جناب چالشگر عزیز شما بین دو مسئله خلط کرده اید که لازم است از هم تفکیک شوند، یکی اینکه انبیا و ائمه باید معصوم باشند یا خیر؟ یکی اینکه حالا این عصمت چیست!
روشن است که هر دو بحث مفصلی است که به صورت مستقل از آنها بحث شده است، حتی اگر ما بگوییم هیچ درک و فهمی از حقیقت عصمت و منشأ آن نداریم باز هم اشکالی در اصل عصمت پیش نمی آید، چون اصل عصمت طبق عقل و نقل اثبات شده است.
قلمرو اثبات این دو از هم جدا و مستقل است، و عدم فهم آن اشکالی به اثبات اصل آن وارد نمیسازد؛ همانطور که در مورد خدا، وحی، و... اینچنین است.
اگر ما عصمت را نپذیریم اصلا بود و نبود دین فرقی نخواهد کرد، چون خداوند می خواهد کتب آسمانی را از طریق انبیا بفرستد خب پیامبری که ممکن است در دریافت یا ابلاغ آن کتاب اشتباه کند و ما به آورده هایش اعتمادی نداریم آمدنش به چه دردی میخورد؟ اگر احتمال بدهیم پیامبر(ص) در آوردن یک آیه اشتباه کرده تمام قرآن دیگر فاقد حجیت و اعتبار خواهد شد چون دست روی هر آیه ای بگذاریم عقل احتمال میدهد این آیه همان آیه ای باشد که اشتباه بیان شده است.
بحث تاپیک هم الان روی اصل موضوع عصمت است، شما اگر عصمت را اصلا قبول ندارید خب حرف دیگری است باید با ادله اثباتی و ردّی بحث کنیم، نه حقیقت عصمت!
بنابراین باید ابتدا بدانم نظر شما در مورد عصمت چیست؟ آیا اصلا آن را قبول ندارید یا مثل بنده و جناب حسام الدین قبول دارید منتهی در قلمرو آن با ما اختلاف نظر دارید؟!
[="Microsoft Sans Serif"]سلام و عرض ادب
وقتی کسی به صورت مطلق و بی قید وشرط به عنوان الگو معرفی میشود هر گونه تخصیصی نیازمند دلیل است، نیازمند قرینه ای است که روشن کند که این مورد خارج است.
در خصوص رفتارهای زمانمند قرینه وجود دارد که الگو گیری در این رفتارها لازم نیست،
مرحبا لناصرنا ! حالا که الگو گرفتن از بخشی از رفتار های پیامبر (ص) به فرمایش خود شما لازم نیست ، پس در این رفتارها عصمت هم لازم نیست . نتیجه آنکه پیامبر در همه اعمال و رفتار های خود معصوم نبوده اند . طبیعی هم هست ، وقتی قرار نیست یک مجموعه از رفتار های پیامبر (ص) برای بقیه الگو باشد خطا کردن یا نکردن در آن ها مهم نیست !
اگر در این خصوص مناقشه ای دارید بفرمائید ، در غیر اینصورت بحث را با تعیین حدودی که در آنها به الگو گیری و طبعا وجود عصمت نیازی نیست ادامه دهیم .
نتیجه آنکه پیامبر در همه اعمال و رفتار های خود معصوم نبوده اند . طبیعی هم هست ، وقتی قرار نیست یک مجموعه از رفتار های پیامبر (ص) برای بقیه الگو باشد خطا کردن یا نکردن در آن ها مهم نیست !
سلام علیکم
.
میشه یک نمونه از همین مجموعه که می فرمایید خطا کردن یا نکردن پیامبر مهم نیست ذکرکنید!
الان خدا در آیه لَقَدْكانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
نگفته اسوه در کار,اسوه در اخلاق,اسوه در جهاد....فقط اسوه ذکر شده که به تمام کارها بسط داده میشه
[=Microsoft Sans Serif]قرار نیست یک مجموعه از رفتار های پیامبر (ص) برای بقیه الگو باشد
کدام رفتار پیامبر قرار نیست الگو باشد؟
[="Microsoft Sans Serif"] الان خدا در آیه لَقَدْكانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌسلام علیکم
.
میشه یک نمونه از همین مجموعه که می فرمایید خطا کردن یا نکردن پیامبر مهم نیست ذکرکنید!
نگفته اسوه در کار,اسوه در اخلاق,اسوه در جهاد....فقط اسوه ذکر شده که به تمام کارها بسط داده میشه
با سلام
دوست عزیز ، عقلا محاله که شما در همه کارها از پیامبر الگو بگیرید !! در عمل هم اصلا نشدنیه که همه کارها و حرکات پیامبر برای شما یا هرشخص دیگری الگو باشه .
با این حال بحث در خصوص مصادیق و تعیین محدوده ها رو می گذارم برای پیشرفت همین بخش از بحث :
اگر در این خصوص مناقشه ای دارید بفرمائید ، در غیر اینصورت بحث را با تعیین حدودی که در آنها به الگو گیری و طبعا وجود عصمت نیازی نیست ادامه دهیم .
دوست عزیز ، عقلا محاله که شما در همه کارها از پیامبر الگو بگیرید !! در عمل هم اصلا نشدنیه که همه کارها و حرکات پیامبر برای شما یا هرشخص دیگری الگو باشه
سلام علیکم
.
دوست عزیز من که چیزی نگفتمhappy
شما میگین عصمت در همه رفتار پیامبر نیست و محدوده خاصی رو شامل میشه,خب یک نمونه ذکر کنید؟
اگر عقلاََ چیزی محال بود که خدا نمیگفت رسول خدا رو اسوه قرار بدید,یعنی کاری که نمیشه انجام داد رو از شما بخواد که انجام بدید؟!!!!
اگر خدا از شما کاری بخواد که نمی تونید انجام بدید آیا این ظلم نیست؟
ببین دوست عزیز,من چیزی رو پشت یک پرده میذارم و از شما می خوام طرح اون رو بکشید,شما می تونید نه چون اصلاََ نمی دونید چی هست یا اصلاََ هست یا نه!!
پرده رو بردارم می تونید؟
نه,چون کار شما نیست
بله,چون کار شما هست و طراح هستید.
رسول خدا الگو و اسوه کامل هست برای تمام بشریت منتها هر کسی اندازه خودش از این دریای بیکران علم و حقیقت و تقوا آب بر میداره.
بذارید یه مثال بزنم شما قرار هست به شهری برید (بهشت) 3 راه وجود داره هر سه راه به بهشت میرسه اما 3 راهنما وجود داره
1-پیامبر خدا
2-یک عالم دینی
3-یک فرد با سواد عمومی
شما با کی میری؟چرا؟
آدم عاقل با پیامبر میره,چون میگه به این راه آشناست و اگر اتفاقی بیفته به راحتی حل میشه ایشون الگوی اون شخص میشه در این سفر اما در این سفر پیامبر نماز شب می خونه اون شخص نه!!
آیا طرف گناه کرده,خیر چون واجب نیست اما خوندنش بهتر هست.
نمی دونم تونستم موضوع رو درست براتون باز کنم یا نه,شما نمی تونید عصمت رو به گوشه ای از زندگی پیامبر وصل کنید و از گوشه دیگه قطع کنید.چون اونوقت کامل نیست و ناقص میشه!!!!
دوست عزیز,فکر کنم شما 2 چیز رو با هم جابه جا کردی برای همین دچار اشتباه شدید
ببین عزیز,شما میگی عصمت مثلاََ در فلان محدوده نیست,درسته؟؟؟ باز باید یه مثال بزنمhappy
پیامبر اسوه هست درست,پیامبر لباس سفید می پوشه ولی من لباس آبی رنگ
خب این یعنی من گناهکارم یا اجباری هست حالا که ایشون اسوه هستند حتماََ لباس سفید بپوشم
نه چون رنگ اون لباس در محدوده عصمت نیست ولی پاک یا نجس بودن یا حلال و حرام بودن اون در محدوده عصمت هست!!
[=Microsoft Sans Serif]با سلام
دوست عزیز ، عقلا محاله که شما در همه کارها از پیامبر الگو بگیرید !! در عمل هم اصلا نشدنیه که همه کارها و حرکات پیامبر برای شما یا هرشخص دیگری الگو باشه .
با این حال بحث در خصوص مصادیق و تعیین محدوده ها رو می گذارم برای پیشرفت همین بخش از بحث :
1 در الگو بودن پيامبر شك نكنيد. «لَقَدْ»
2 الگو بودن پيامبر، دائمى است. «كانَ»
3 گفتار، رفتار و سكوت معنادار پيامبر حجّت است. «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»
4 معرّفى الگو، يكى از شيوه هاى تربيت است. «لَكُمْ ... أُسْوَةٌ»
5 بايد الگوى خوب معرّفى كنيم، تا مردم به سراغ الگوهاى بَدَلى نروند. «رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ»
6 بهترين شيوه ى تبليغ، دعوت عملى است. «أُسْوَةٌ»
7 كسانى مى توانند پيامبر اكرم را الگو قرار دهند كه قلبشان سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. «لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ» ...
8 الگوها هر چه عزيز باشند، امّا نبايد انسان خدا را فراموش كند. «رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ ... ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً»(1)
____________
(1) تفسير نور، ج9، ص: 346.
با سلام و عرض ادب
قسمت اول حرف شما درست است که فرموده اید:
الگو گرفتن از بخشی از رفتار های پیامبر (ص) به فرمایش خود شما لازم نیست
اما نتیجه ای که از آن گرفته اید صحیح نیست:
پس در این رفتارها عصمت هم لازم نیست
اینکه رفتارهای زمانمند نیاز به الگوگیری نیست درست است اما این به معنای خطا بودن یا امکان خطا داشتن آنها نیست، اینکه پیامبر(ص) شتر سوار شده لباس عربی میپوشیده اند در جای خودش درست است اما الگوگیری در این رفتار لازم نیست.
به عبارت دیگر شما میخواهید از این زمانمند بودن میخواهید ممکن الخطا بودن را نتیجه بگیرید و این درست نیست.
نکته ای که در پست پیشین عرض کردم را نباید از یاد ببرید که پیامبر(ص) آمده است تا رفتارها را با عمل یاد بدهد، نه آنکه با عمل فقط آنها را تشویق کند، به تعبیر مرحوم شیخ محمدرضا مظفر:
و الدليل على وجوب العصمة أنه لو جاز أن يفعل النبي المعصية أو يخطأ و ينسى و صدر منه شيء من هذا القبيل، فإما أن يجب اتباعه في فعله الصادر منه عصيانا أو خطأ أو لا يجب، فإن وجب اتباعه فقد جوزنا فعل المعاصي برخصة من اللّه تعالى بل أوجبنا ذلك و هذا باطل بضرورة الدين و العقل، و إن لم يجب اتباعه فذلك ينافي النبوة التي لا بد أن تقترن بوجوب الطاعة أبدا» (بدایة المعارف، ج1، ص247)
ترجمه: دلیل بر وجوب عصمت این است که اگر جایز باشد که از پیامبر گناه یا خطا یا فراموشی سر بزند پس یا پیروی از او واجب است در آن فعلی که از او صادر شده است، یا واجب نیست! اگر واجب است پس ما انجام دادن این افعال را به رخصت الهی اجازه داده ایم! بلکه آن را واجب کرده ایم، و اگر پیروی از او جایز نباشد پس این با نبوتی که باید قرین وجوب تبعیت و پیروی گرد منافات دارد.
بنابراین حتی خطا در احکام زمانمند ایشان هم راه ندارد منتهی الگو گرفتن از آنها لازم نیست، ولی میتوان جواز این رفتارها را از انجام آنها توسط ایشان برداشت کرد.
عصمت چگونه برای پیامبر و یا ائمه علیهم السلام حاصل می شود ؟! به بیان دیگر چه عاملی سبب می شود تا ایشان معصوم از هر خطا و اشتباه باشند ؟!
سلام
عصمت به معنای مصونیت از خطا در تبلیغ آموزه های دین است و منشا آن معرفت شهودی و عشق به ذات حق متعال است. قرآن کریم با امثال آیه "ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی" بر الهی بودن محض گفتار و رفتار نبی اکرم ص و بالتبع ائمه ع تاکید کرده است.
یا علیم
[="Microsoft Sans Serif"]استاد گرامی ، لطفا اول با دقت این بخش از مطلبی که فرمودید رو مد نظر قرار بدید :
اینکه کسی به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران قرار داده شود دلالت بر عصمت دارد، یعنی ما می توانیم از رفتار او حکم شرعی برداشت کنیم، طبیعتا چنین کسی باید رفتار و گفتارش معصومانه باشد.
یعنی حتی رفتارهای عادی روزانه او هم اگر خطا باشد دیگر این الگو گیری تامّ نخواهد بود.
کلام شما دو بخش دارد :
1 - محمد (ص) به صورت مطلق الگوی رفتار دیگران است .
2 - چون محمد (ص) الگو است ، پس لازم است تا معصوم باشد .
خب تا اینجای بحث دستکم ما روی این موضوع توافق کردیم که :
بخشی از رفتار های محمد (ص) نمی تواند الگوی ما باشد . ( حالا روی مصادیق این بخشی انشاءالله بحث خواهیم کرد )
به همین دلیل ما می توانیم بگوئیم محمد (ص) فقط در بخشی از رفتارهایش معصوم از خطا است ، چون فقط در بخشی از آنها الگوی ماست .
و الدليل على وجوب العصمة أنه لو جاز أن يفعل النبي المعصية أو يخطأ و ينسى و صدر منه شيء من هذا القبيل، فإما أن يجب اتباعه في فعله الصادر منه عصيانا أو خطأ أو لا يجب، فإن وجب اتباعه فقد جوزنا فعل المعاصي برخصة من اللّه تعالى بل أوجبنا ذلك و هذا باطل بضرورة الدين و العقل، و إن لم يجب اتباعه فذلك ينافي النبوة التي لا بد أن تقترن بوجوب الطاعة أبدا» (بدایة المعارف، ج1، ص247)
ترجمه: دلیل بر وجوب عصمت این است که اگر جایز باشد که از پیامبر گناه یا خطا یا فراموشی سر بزند پس یا پیروی از او واجب است در آن فعلی که از او صادر شده است، یا [HL]واجب نیست[/HL]! اگر واجب است پس ما انجام دادن این افعال را به رخصت الهی اجازه داده ایم! بلکه آن را واجب کرده ایم، و اگر پیروی از او جایز نباشد پس این با نبوتی که باید قرین وجوب تبعیت و پیروی گرد منافات دارد.
دقت بفرمائید که این کلام را می توان برای بخشی از رفتار های پیامبر که قابل الگو گرفتن هستند پذیرفت . ( یعنی همان ها که پیروی از ایشان واجب است )
[HL] ما تا اینجای بحث به این نقطه رسیدیم که پیروی در پاره ای از افعال واجب نیست[/HL] ! و در عین حال چون خود شما این مطلب را فرمودید به همین دلیل با نبوت هم منافات ندارد .
[="Microsoft Sans Serif"]با سلام اگر خدا از شما کاری بخواد که نمی تونید انجام بدید آیا این ظلم نیست؟اگر عقلاََ چیزی محال بود که خدا نمیگفت رسول خدا رو اسوه قرار بدید,یعنی کاری که نمیشه انجام داد رو از شما بخواد که انجام بدید؟!!!!
قبلا هم عرض کردم که فعلا بحث در خصوص مصادیق انجام نمیدم ، تا روی کلیات موضوع به توافق با کارشناس محترم برسیم . اما در حال حاضر این بخش از کلام کارشناس گرامی رو مد نظر داشته باشید .
در خصوص رفتارهای زمانمند قرینه وجود دارد که الگو گیری در این رفتارها لازم نیست،
البته کارشناس فقط گفتند رفتار های زمانمند ، با اینکه فقط رفتار های زمانمند جز این قاعده نیستند اما شما فعلا همین مقدار رو بپذیرید که بخشی از رفتار های پیامبر را نمی توان الگو گرفت .
[="Microsoft Sans Serif"]عصمت به معنای مصونیت از خطا در تبلیغ آموزه های دین است و منشا آن معرفت شهودی و عشق به ذات حق متعال است. قرآن کریم با امثال آیه "ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی" بر الهی بودن محض گفتار و رفتار نبی اکرم ص و بالتبع ائمه ع تاکید کرده است.
با سلام
آیه مورد نظر شما مربوط به همه سخنان پیامبر ص نیست . بلکه شامل آیات قرآن می شود . اگر هر حرف پیامبر الهی و از سوی خدا باشد در اینصورت ما از پیامبر سلب اختیار کرده ایم و العیاذ بالله ایشان را در حد یک ربات پایین آورده ایم .
بخشی از رفتار های محمد (ص) نمی تواند الگوی ما باشد . ( حالا روی مصادیق این بخشی انشاءالله بحث خواهیم کرد )به همین دلیل ما می توانیم بگوئیم محمد (ص) فقط در بخشی از رفتارهایش معصوم از خطا است ، چون فقط در بخشی از آنها الگوی ماست .
سلام علکیم
.
دوست عزیز,برای بار سوم می پرسم شما میگین الگو نیست خب مثال شما از همین الگو نیست چی میشه.دارید به جایی استناد می کنید که این حرف رو می زنید.
یک مثال برای ما بزنید!!!!!
[=Microsoft Sans Serif]قبلا هم عرض کردم که فعلا بحث در خصوص مصادیق انجام نمیدم
دوست عزیز,شما جواب های بنده رو نخوندید,کلیت سوال شما مشکل داره بحث مصداق نیست
الان منظور شما از بخشی نیست یعنی آیه اسوه حسنه رو تخصیص بدید که اسوه حسنه فی الاخلاق و این منافات داره با قرآن
[=Microsoft Sans Serif] تا روی کلیات موضوع به توافق با کارشناس محترم برسیم . اما در حال حاضر این بخش از کلام کارشناس گرامی رو مد نظر داشته باشید .
هر وقت موقعش شد جواب بدید
با درود برشما
منظورم از ژنتیک انتقال و وراثت ویژگی های مادی نیست، بالاخره همانطور که ویژگی های مادی از والدین به فرزند منتقل میشوند، ویژگی ها روحی نیز تا حدی متاثر از والدین است؛ به همین خاطر در زیارت ائمه(ع) میخوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا» شهادت میدهم شما نوری بودید در اصلاب پدرانی بزرگوار و ارحام مادرانی مطهر و پاکدامن که جاهلیت شما را با نجاسات و پلیدی هایش آلوده نکرده است. (تهذیب، ج6، ص114)اما همه اینها زمینه است، نه علت تامّه
به اعتقاد شما، ویژگی هایی که از آن نام می برید، انحصارا از والدین پیامبران و ائمه به آنها منتقل شده و دیگر امکان تکرار در طول تاریخ را ندارد یا اینطور نیست؟ (1) اگر امکان تکراری وجود نداشته باشد معنیش این است که معصومین با اعمال نیرویی فرا انسانی از سوی خداوند به مقام عصمت رسیده اند و الگوی مردم شده اند. این باور این اشکال را ایجاد می کند که آنها از عنایات خاصی از سوی خداوند استفاده میکرده اند که عصمت را در آنها حفظ کند. طبیعتا اگر این عنایات به عامه مردم هم اعطا میشد آنها هم معصوم میشدند و عصمت در آنها بوجود می آمد. چرا انسانهای عادی نباید از الطافی که معصومین از آن بهرمندند استفاده کنند تا گناه نکنند؟ (2) اگر امکان تکرار به صورت طبیعی وجود داشته باشد معنیش این است که هر کسی شانس این را دارد که در هر زمانی به این مقام برسد و این خصوصیت ویژه ای برای پیامبران و ائمه نیست.
جناب چالشگر عزیز شما بین دو مسئله خلط کرده اید که لازم است از هم تفکیک شوند، یکی اینکه انبیا و ائمه باید معصوم باشند یا خیر؟ یکی اینکه حالا این عصمت چیست!
روشن است که هر دو بحث مفصلی است که به صورت مستقل از آنها بحث شده است، حتی اگر ما بگوییم هیچ درک و فهمی از حقیقت عصمت و منشأ آن نداریم باز هم اشکالی در اصل عصمت پیش نمی آید، چون اصل عصمت طبق عقل و نقل اثبات شده است.
اگر در مورد عقل و نقل توضیح بیشتری بدهید ممنون میشوم. چون من عقل را همین چیری که همه تا اندازه ای دارند میدانم که به انسان حکم میکند مطلبی را بدون دلیل نپذیرد و بر همین اساس هم به دنبال دلیلی برای عصمت هستم. و نقل را هم نقل از خود افرادی میدانم که الان در بحث ما مورد بحث هستند. طبیعتا عقل من به من میگوید که به قول معروف هیچ بقالی ماست خود را نمیگوید ترش است.بنا بر این نقل قول از معصوم که میگوید ما معصوم هستیم دلیل قانع کننده ای برای من نمیشود ولی اگر نقل قولی از معصوم باشد که دلیل عصمت در معصوم و انجصاری بودن آن را بگوید قطعا در موردش فکر میکنم و اگر دلیل منطقی باشد می پذیرم. من مشخصا اگر بخواهم جواب شما را بدهم باید عرض کنم تا برایم عصمت به نوعی اثبات نشود نمیتوانم آن را بپذیرم.
با سپاس
[="Tahoma"][="Navy"] آیه مورد نظر شما مربوط به همه سخنان پیامبر ص نیست . بلکه شامل آیات قرآن می شود . اگر هر حرف پیامبر الهی و از سوی خدا باشد در اینصورت ما از پیامبر سلب اختیار کرده ایم و العیاذ بالله ایشان را در حد یک ربات پایین آورده ایم .با سلام
سلام
اولا بیان قرآن در مورد کلام پیامبر ص عام است می فرماید "ما ینطق" نفرمود "ما ینطق عنا" که به وحی قرآنی اختصاص یابد.
ثانیا خدا از انسان جدا نیست که اگر زبان او سخن بگوید انسانیت انسان منتفی شود بلکه برعکس است؛ انسان وقتی خیلی خیلی اوج گرفت کلامش با کلام خدا یکی می شود. خیلی در این معنا دقت بفرمایید.
یا علیم[/]
با سلام و احترام
خب تا اینجای بحث دستکم ما روی این موضوع توافق کردیم که :
بخشی از رفتار های محمد (ص) نمی تواند الگوی ما باشد . ( حالا روی مصادیق این بخشی انشاءالله بحث خواهیم کرد )
به همین دلیل ما می توانیم بگوئیم محمد (ص) فقط در بخشی از رفتارهایش معصوم از خطا است ، چون فقط در بخشی از آنها الگوی ماست
بله جناب حسام الدین عزیز، من قبول دارم که تبعیت لازم نیست، اما با این حال باید مصون از خطا باشد، نکته ای که بنده چندین بار در ادامه سخنانم به آن اشاره کردم اما شما توجه نفرمودید:
نکته ای که مهم تر است و بنده تقاضا دارم به آن توجه بفرمایید این است که ما اگر همه چیز را میدانستیم و قرار بود از پیامبر(ص) الگوی رفتاری بگیریم یعنی یک مشوّق رفتاری باشد حرفی نبود، اما پیامبر(ص) آمده است تا با عملش راه را به ما نشان بدهد، اینچنین فردی اگر دچار سهو و اشتباه باشد الگو گیری از او ناخواسته موجب انحراف خواهد شد.
نکته ای که در پست پیشین عرض کردم را نباید از یاد ببرید که پیامبر(ص) آمده است تا رفتارها را با عمل یاد بدهد، نه آنکه با عمل فقط آنها را تشویق کند
یعنی ما اگرچه لازم نیست برای حمل و نقل شتر سوار شده یا در زندگی اجتماعی لباس عربی بپوشیم، اما از اینکه پیامبر(ص) شتر سوار شده و لباس عربی میپوشیده میفهمیم این کار جایز است! چون حضرت(ص) آمده تا راه را به ما نشان بدهد، لذا هر رفتاری که می کند دست کم باید جایز باشد.
آیا شما قبول ندارید که میشود از رفتارهای پیامبر(ص) حداقل اباحه یعنی مباح بودن آن فعل را برداشت کرد؟! آیا قبول ندارید که هر کاری پیامبر(ص) انجام داده ما جایز است تا انجام دهیم؟ یعنی اگرچه لازم نیست در مباحات تبعیت کنیم، اما آیا مباح بودن را اثبات می کند یا خیر؟! خب این در گرو عصمت است؛ یعنی پیامبر(ص) نباید خطا و اشتباهی از او سر بزند چرا که اشتباه او در نگاه مأموم به معنای جواز است.
علاوه بر اینکه خب آن دو دلیل را چه میکنید، دلالت آن دو آیه را پذیرفتید؟ اگر پذیرفته اید که دیگر چانه زنی بر سر این آیه ضرورتی ندارد، چون ما دنبال اثبات هستیم چه با یک آیه چه با چند آیه.
با درود برشما
با سلام و احترام
اجازه بدهید من پیش از پاسخ یکی دو سوال از شما بپرسم، تا بفهمم موضع مشترک ما کجاست تا ادامه بحث را بر همان بنا کنیم.
آیا شما به نبوت معتقد هستید یا خیر؟ آیا به عصمت پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی معتقد هستید یا خیر؟
با سلام و احترام
یعنی پیامبر(ص) نباید خطا و اشتباهی از او سر بزند چرا که اشتباه او در نگاه مأموم به معنای جواز است.
با سلام و عرض احترام
زمانی تمام امور شخص به معنای جواز است که ما اصرار بر معصومیت در همه امور شخص داشته باشیم
اما زمانی که معصومیت را فقط در محدوده وحی بدانیم فقط اموری که در این زمینه هستند جواز شمرده می شوند
این موردی که فرمودید از معایب نگاه معصومیت تام هست
حق نگهدارتون
[="Microsoft Sans Serif"]با سلام اولا بیان قرآن در مورد کلام پیامبر ص عام است می فرماید "ما ینطق" نفرمود "ما ینطق عنا" که به وحی قرآنی اختصاص یابد.
خیر بزرگوار ، عام نیست . حضرت علامه طباطبائی در این خصوص تعبیر ظریفی دارند که :
« منظور از كلمه" هوى" هواى نفس و رأى و خواسته آن است، و جمله" ما ينطق" هر چند مطلق است، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمرهاى كه در داخل خانهاش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب" صاحبتان" به مشركين است، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مىخواند دروغ و تقول و افتراى بر خدا مىپنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم: منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مىخواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مىكند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست، و به رأى خود چيزى نمىگويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحي اى است كه خداى تعالى به او مى كند. »
و از طرف دیگر « ان هو الا وحی یوحی» نشان می دهد «ما ینطق عن الهوی» به همان آیات قرآن می رسد . و اینکه برخی گفته اند همه سخنان پیامبر را شامل می شود سخن درستی نیست ، چون همه سخنان پیامبر منشا وحیانی ندارد .
ثانیا خدا از انسان جدا نیست که اگر زبان او سخن بگوید انسانیت انسان منتفی شود بلکه برعکس است؛ انسان وقتی خیلی خیلی اوج گرفت کلامش با کلام خدا یکی می شود. خیلی در این معنا دقت بفرمایید.
« انما انا بشر مثلکم یوحی الی » وجه تمایز حضرت رسول را از بقیه انسان ها مشخص کرده است و آن هم نزول وحی است . ما جمیع آیات قرآن را از کلام حضرت رسول کنار بگذاریم ، گفتار و اعمال و رفتار ایشان همان ویژگی هایی را خواهد داشت که بقیه بشر دارند . حالا همین ویژگی ها هم می تواند مراتب و درجات مختلفی داشته باشد که دیگر موضوع بحث نیست .