جمع بندی دلایل باطل بودن فرقه اسماعیلیه

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلایل باطل بودن فرقه اسماعیلیه

بسمه تعالی باسلام لطفا دلایل باطل بودن فرقه اسماعیلیه رابفرمایید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد قول سدید

سیدحسین14;979758 نوشت:
بسمه تعالی باسلام لطفا دلایل باطل بودن فرقه اسماعیلیه رابفرمایید

سلام و عرض ادب و آرزوی توفیق روزافزون برای شما دوست گرامی@};-

اسماعیلیه گروهی از مسلمانان هستند که در مقابل عباسیان شکل گرفتند و درباره خلافت و امامت مسلمانان با آنها اختلاف کردند. این گروه از مسلمانان خودشان را به اهل بیت منسوب می کردند و قائل به امامت و خلافت علی ع بعد از رسول الله ص بودند. آنها معتقد بودند که خلافت و امامت امری منصوص و منصوب است که از جانب رسول الله ص مشخص شده است؛ از این رو، اسماعیلیه را شیعه به حساب می آورند.
اسماعیلیه عقاید گوناگونی دارند که برای نقادی هر یک از آنها باید مستقلا اقدام کرد. از این رو، اگر عقیده خاصی از اسماعیلیه درباره توحید و نبوت و امامت و معاد و اوصاف الهی را مورد نظر دارید، آن را مطرح بفرمایید تا ناظر به آن مورد، نقد و بررسی صورت بگیرد.

برای آگاهی از عقاید اسماعیلیه، می توانید به این تایپیک نیز مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62397

سلام اگه میشه لطف کنیدخلاصه عقایدانان رابامدرک بفرمایید باتشکر

سیدحسین14;980454 نوشت:
سلام اگه میشه لطف کنیدخلاصه عقایدانان رابامدرک بفرمایید باتشکر

با سلام و عرض ادب و آرزوي توفيق روزافزون.

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
(این مطالب پیش تر در آدرسی که در پس قبلی تقدیم شده بود نیز ثبت شده بودند و به درخواست شما، مجددا بارگذاری می شوند):

1. اسماعیلیه گروهی از مسلمانان هستند که در مقابل عباسیان شکل گرفتند و درباره خلافت و امامت مسلمانان با آنها اختلاف کردند. این گروه از مسلمانان خودشان را به اهل بیت منسوب می کردند و قائل به امامت و خلافت علی ع بعد از رسول الله ص بودند. آنها معتقد بودند که خلافت و امامت امری منصوص و منصوب است که از جاتب رسول الله ص مشخص شده است؛ از این رو، اسماعیلیه را شیعه به حساب می آورند.[1]

2. شیعه اسماعیلیه از دو جهت با شیعه امامیه (شیعه دوازده امامی) تفاوت اساسی دارند:

یکی این که آنها بعد از امام جعفر صادق ع، به امامت اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق ع معتقد شدند و از امام کاظم ع و سایر امامان بعد از ایشان رویگردانی نمودند و به همین جهت، خودشان را از معارف و هدایات الهی سایر امامان محروم نمودند.

دوم این که آنها اهل تاویلات ناموجهند و چندان به ظواهر اعتنا نمی کنند. به همین جهت، در طول تاریخ، با تفاوت موقعیت فرهنگی و فلسفی و اجتماعی و تغییر امامان و مبلغان، به شکل و شمایل مختلفی در آمده اند.
همین دو فرق اساسی، منشا بسیاری از اختلافات دیگر میان اسماعیلیه و امامیه شده است که به برخی از آنها در پرسش اشاره فرمودید و در ادامه، آنها را بیشتر توضیح می دهیم. در واقع، رویگردانی از امامان دوازدهگانه و محروم شدن از معارف و هدایات آنها، و تاویل گرایی افراطی و بی اعتنایی به ظواهر، علت اصلی است برای پیدایش سایر اختلافات فقهی و عقیدتی میان امامیه و اسماعیلیه.[2] در ادامه، به فرازهایی از عقاید اسماعیلیه که در پرسش آمده است می پردازیم و خاستگاه آنها را توضیح می دهیم.

3. اسماعیلیه برای عدد هفت احترام زیادی قائلند تا جایی که آنها را سبعیه نامیده اند. معتقدند که از حضرت آدم ع به بعد، هفت رسول داریم که هر رسول نیز هفت امام دارد که محمد پسر اسماعیل، آخرین رسول و ناسخ سایر شرایع است: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد ص، محمد بن اسماعیل.

حضرت محمد ص، هفت امام دارد: علي بن أبي طالب، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمد ابن علي الباقر، جعفر بن محمد الصادق، إسماعيل بن جعفر.

بعد از اسماعیل، محمد بن اسماعیل به رسالت می رسد و او نیز هفت امام دارد. به باور اسماعیلیان، محمد بن اسماعیل صاحب شریعت خاتم است و ناسخ تمامی ادیان و شرایع سابق است.[3] آنها معتقدند که بعد از محمد بن اسماعیل، دور هفتگانه امامت همچنان ادامه دارد و هیچ گاه قطع نمی شود.[4]

بعید نیست که ارزش و اهمیت عدد هفت برای اسماعیلیه از این جهت باشد که آنها در امام هفتم توقف می کنند. از آن جایی که اسماعیلیه دلیل محکمی برای توجیه مدعای خودشان نداشتند، با استفاده از وجاهت بخشیدن به معیارهای بی اهمیت، و تطبیق آن معیارها بر مدعای خودشان، آن مدعا را تقویت می کنند. همین امر زمینه ای شد برای این که عدد هفت را در تبیین سایر حوادث طبیعی و تاریخی و آیات قرآنی به کار گیرند تا نشان بدهند که اساسا مناسبات جهانی بر اساس عدد هفت است. بنابراین، بعید نیست تلاش آنها برای وجاهت بخشیدن به عدد هفت و معیار دانستن آن، به منظور توجیه توقفشان بر امام هفتم باشد.

4. اسماعیلیان برای امام پنج مرتبه در نظر می گیرند:
4-1 الإمام المقيم: بالاترین مرتبه امامت است که قائم مقام رسول است و تحت تربیت و تعلیم رسول بوده است و از امدادهای غیبی نیز بهره مند است.
4-2 الإمام الأساس: امام همراه رسول است و امین اسرار و حامی و پشتیبانش است و مسئول شئون دعوت باطنی نسبت به خواص است.
4-3 الإمام المتم: امام هفتم است که دور امامت را به پایان می رساند و نیرویش برابر است با مجموع نیروی امامان سابق در آن دور.
4-4 الإمام المستقر: امامی که می تواند فرزندش را به عنوان امام بعدی معرفی کند و امامت را برای فرزندش به ارث بگذارد.
4-5 الإمام المستودع‏: امامی که در شرایط استثنائی، جانشین امام مستقر می شود و واجد وظایف و اختیارات امام مستقر است جز این که نمی تواند فرزندش را به عنوان امام معرفی کند.[5]

این اصطلاحات کلامی برای تبیین حوادث تاریخی امامت در اسماعیلیه است که در دوره ای امام همراه رسول است و در دوره ای همراه رسول نیست؛ یا امام در دوره ای خاتم دور است و در دوره ای خاتم نیست؛ یا امام در دوره ای دارای مقام توریث (به ارث گذاشتن امامت برای فرزند) است و در دوره ای واجد این مقام نیست. بنابراین، اگر تاریخ امامت در اسماعیلیه به گونه دیگری رقم می خورد، مراتب امامت نیز به گونه دیگری مطرح می شدند و اصطلاحات دیگری جایگزینش می شدند.

5. اما درباره دیدگاه اسماعیلیه درباره اوصاف الهی گفتنی است که آنها معتقدند که خداوند بی نیاز است و به همین جهت، واجد صفات نیست چرا که صفت غیر از موصوف است و اگر موصوف بخواهد متصف به صفتی بشود، در واقع، به آن صفت نیازمند می شود. اما چون خداوند نیازمند نیست پس هیچ صفتی ندارد. حتی وصف موجود نیز به خداوند اسناد داده نمی شود چرا که وجود نیز امری غیر از ذات است و اگر خداوند به آن متصف باشد، در واقع به آن نیازمند می شود. بنابراین، حتی نمی توان خداوند را موجود دانست. از این منظر، خداوند نه موجود است و نه معدوم؛ نه عالم است و نه جاهل؛ و غیره.[6]

افزون بر این دلیل عقلی، آنها به کلامی از امام علی ع نیز استناد می جویند مبنی بر این که خداوند صفت ندارد: «أوّل الدين معرفته، و كمال معرفته التصديق به، و كمال التصديق به توحيده، و كمال توحيده الإخلاص له، و كمال الإخلاص له نفي الصفات عنه، بشهادة كلّ صفة أنّها غير الموصوف، و شهادة كلِّ موصوف أنّه غير الصفة، فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و من جزّأه فقد جهله، و من جهله فقد أشار إليه، و من أشار إليه فقد حدّه، و من حدّه فقد عده ... »[7].

بدین ترتیب، آنها برخلاف نصوص قرآنی و روایی تمامی اوصاف و اسماء را از خداوند سلب می کنند و اوصاف و اسماء قرآنی را تاویل می کنند.

اما متفکران امامیه معتقدند که اولا صفات به دو دسته زائد بر ذات و عین ذات تقسیم می شوند. صفاتی که عین ذات باشند، امری مجزای از ذات نیستند تا ذات برای اتصاف به آن صفات به غیر خودش نیازمند گردد. توضیح بیشتر این که اگرچه علم انسانی زائد بر ذات است و با کسب و تلاش بدست می آید اما علم الهی عین ذات است و چیزی بیرون از ذات نیست تا بر ذات عارض گردد. تفصیل این مطلب در این مجال نمی گنجد. فعلا همین مقدار بدانیم کافی است که متفکران امامیه با عنایت به این دسته بندی، دلیل عقلی و نقلی اسماعیلیه را ناظر به صفات زائد بر ذات می دانند. در واقع، امام علی ع همسو با حکم عقل، به این نکته مهم اشاره می کنند که خداوند صفات زائد بر ذات ندارد چرا که در این صورت به آنها محتاج می شود و می دانیم که خداوند بی نیاز است. اما خداوند واجد صفات عین ذات می باشد و به همین جهت، در قرآن با این اوصاف و اسماء توصیف شده است و از ما درخواست شده که در مناجات با خداوند، او را با همین اوصاف و اسماء بخوانیم.

6. با این توضیحات روشن می شود اگرچه اسماعیلیه گروهی از شیعیان هستند و با شیعه امامیه نیز اشتراکاتی دارند اما اهتمام آنها به علوم متعارف زمانه و تاویل گرایی افراطی و محرومیت از هدایات و معارف الهی سایر امامان، آنها را به تحریف و انحراف کشاند. اسماعیلیه برای امام جایگاه والایی قائلند و آن را محدود به دوازده تا نمی دانند بلکه قائل به ادوار هفت تایی هستند و سلسله امامت را مختوم نمی دانند. به همین جهت، عقاید و دعاوی و تاویلات آنها همواره در طول تاریخ، متناسب با تغییر امام و فرهنگ و علوم متعارف، تغییر می یافت. همچنین روشن شد که آنها از آن جایی که در اسماعیل توقف کردند و اسماعیل را امام هفتم و خاتم برای آن دور معرفی می کردند، کوشیدند تا این عدد را ارزشمند و معیار معرفی کنند و بدین ترتیب، توقف خودشان را موجه نشان بدهند. همچنین مراتبی که برای امام در نظر گرفته اند، پسینی است؛ یعنی پس از رخداد حوادثی برای امامان اسماعیلیه، این اصطلاحات کلامی را اعتبار کردند تا آن حوادث را توضیح دهند. مطلب آخر این که تنزیهی بودن آنها و نفی صفات و اسماء از خداوند نیز ناشی از دلیل عقلی و نقلی است که به باور متفکران امامیه، متفکران اسماعیلیه در فهم این دلیل عقلی و نقلی اشتباه کرده اند و آن را به کل صفات الهی تعمیم داده اند در حالی که فقط ناظر به صفات زائد بر ذات هستند.


[/HR][1] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق ع‏، ج8، ص7.

[2] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق ع‏، ج8، صص7-9.

[3] روشن است که این ادعا برخلاف نظر قرآن است که حضرت محمد بن عبدالله ص را خاتم الانبیاء معرفی کرده است: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً»(احزاب: 40)؛ یعنی: «محمّد(ص) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختم‏كننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».

[4] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق ع‏، ج8، ص11.

[5] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق ع‏، ج8، صص210-211.

[6] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق ع‏، ج8، صص191-198.

[7] امام علی ع، نهج البلاغه، خطبه اول.

اگر همچنان نسبت به عقاید اسماعیلیه، پرسشی دارید، آن را با ما در میان بگذارید تا در اسرع وقت پاسخگوی شما باشیم.
پیشنهاد میکنم به این آدرس نیز مراجعه نمایید تا از گفتگوهای کاربران استفاده بیشتری کنید.

قول سدید;980405 نوشت:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62397


موفق و پیروز باشید.

پرسش:
لطفا دلایل باطل بودن فرقه اسماعیلیه رابفرمایید

پاسخ:
اسماعیلیه عقاید گوناگونی دارند که برای نقادی هر یک از آنها باید مستقلا اقدام کرد. با عنایت به این که در پرسش حاضر عقیده خاصی مورد نظر قرار نگرفته است، در ادامه، اجمالا به برخی از عقاید اسماعیلیه اشاره کرده و آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم:

1. اسماعیلیه گروهی از مسلمانان هستند که خودشان را به اهل بیت منسوب می کردند و قائل به امامت و خلافت علی (علیه السلام) بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) بودند. آنها معتقد بودند که خلافت و امامت امری منصوص و منصوب است که از جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله) مشخص شده است؛ از این رو، اسماعیلیه را شیعه به حساب می آورند.(1)

2. شیعه اسماعیلیه از دو جهت با شیعه امامیه (شیعه دوازده امامی) تفاوت اساسی دارند:
یکی این که آنها بعد از امام جعفر صادق (علیه السلام)، به امامت اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (علیه السلام) معتقد شدند و از امام کاظم (علیه السلام) و سایر امامان بعد از ایشان رویگردانی نمودند و به همین جهت، خودشان را از معارف و هدایات الهی سایر امامان محروم نمودند.
دوم این که آنها اهل تاویلات ناموجهند و چندان به ظواهر اعتنا نمی کنند. به همین جهت، در طول تاریخ، با تفاوت موقعیت فرهنگی و فلسفی و اجتماعی و تغییر امامان و مبلغان، به شکل و شمایل مختلفی در آمده اند.
همین دو فرق اساسی، منشا بسیاری از اختلافات دیگر میان اسماعیلیه و امامیه شده است که به برخی از آنها در پرسش اشاره فرمودید و در ادامه، آنها را بیشتر توضیح می دهیم. در واقع، رویگردانی از امامان دوازدهگانه و محروم شدن از معارف و هدایات آنها، و تاویل گرایی افراطی و بی اعتنایی به ظواهر، علت اصلی است برای پیدایش سایر اختلافات فقهی و عقیدتی میان امامیه و اسماعیلیه.(2) در ادامه، به فرازهایی از عقاید اسماعیلیه می پردازیم و خاستگاه آنها را توضیح می دهیم.

3. اسماعیلیه برای عدد هفت احترام زیادی قائلند تا جایی که آنها را سبعیه نامیده اند. معتقدند که از حضرت آدم به بعد، هفت رسول داریم که هر رسول نیز هفت امام دارد که محمد پسر اسماعیل، آخرین رسول و ناسخ سایر شرایع است: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (صلی الله علیه و آله)، محمد بن اسماعیل.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، هفت امام دارد: علي بن أبي طالب، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمد ابن علي الباقر، جعفر بن محمد الصادق، إسماعيل بن جعفر.
بعد از اسماعیل، محمد بن اسماعیل به رسالت می رسد و او نیز هفت امام دارد. به باور اسماعیلیان، محمد بن اسماعیل صاحب شریعت خاتم است و ناسخ تمامی ادیان و شرایع سابق است.(3) آنها معتقدند که بعد از محمد بن اسماعیل، دور هفتگانه امامت همچنان ادامه دارد و هیچ گاه قطع نمی شود.(4)

بعید نیست که ارزش و اهمیت عدد هفت برای اسماعیلیه از این جهت باشد که آنها در امام هفتم توقف می کنند. از آن جایی که اسماعیلیه دلیل محکمی برای توجیه مدعای خودشان نداشتند، با استفاده از وجاهت بخشیدن به معیارهای بی اهمیت، و تطبیق آن معیارها بر مدعای خودشان، آن مدعا را تقویت می کنند. همین امر زمینه ای شد برای این که عدد هفت را در تبیین سایر حوادث طبیعی و تاریخی و آیات قرآنی به کار گیرند تا نشان بدهند که اساسا مناسبات جهانی بر اساس عدد هفت است. بنابراین، بعید نیست تلاش آنها برای وجاهت بخشیدن به عدد هفت و معیار دانستن آن، به منظور توجیه توقفشان بر امام هفتم باشد.

4. اسماعیلیان برای امام پنج مرتبه در نظر می گیرند:
4-1 الإمام المقيم: بالاترین مرتبه امامت است که قائم مقام رسول است و تحت تربیت و تعلیم رسول بوده است و از امدادهای غیبی نیز بهره مند است.
4-2 الإمام الأساس: امام همراه رسول است و امین اسرار و حامی و پشتیبانش است و مسئول شئون دعوت باطنی نسبت به خواص است.
4-3 الإمام المتم: امام هفتم است که دور امامت را به پایان می رساند و نیرویش برابر است با مجموع نیروی امامان سابق در آن دور.
4-4 الإمام المستقر: امامی که می تواند فرزندش را به عنوان امام بعدی معرفی کند و امامت را برای فرزندش به ارث بگذارد.
4-5 الإمام المستودع‏: امامی که در شرایط استثنائی، جانشین امام مستقر می شود و واجد وظایف و اختیارات امام مستقر است جز این که نمی تواند فرزندش را به عنوان امام معرفی کند.(5)

این اصطلاحات کلامی برای تبیین حوادث تاریخی امامت در اسماعیلیه است که در دوره ای امام همراه رسول است و در دوره ای همراه رسول نیست؛ یا امام در دوره ای خاتم دور است و در دوره ای خاتم نیست؛ یا امام در دوره ای دارای مقام توریث (به ارث گذاشتن امامت برای فرزند) است و در دوره ای واجد این مقام نیست. بنابراین، اگر تاریخ امامت در اسماعیلیه به گونه دیگری رقم می خورد، مراتب امامت نیز به گونه دیگری مطرح می شدند و اصطلاحات دیگری جایگزینش می شدند.

5. اما درباره دیدگاه اسماعیلیه درباره اوصاف الهی گفتنی است که آنها معتقدند که خداوند بی نیاز است و به همین جهت، واجد صفات نیست چرا که صفت غیر از موصوف است و اگر موصوف بخواهد متصف به صفتی بشود، در واقع، به آن صفت نیازمند می شود. اما چون خداوند نیازمند نیست پس هیچ صفتی ندارد. حتی وصف موجود نیز به خداوند اسناد داده نمی شود چرا که وجود نیز امری غیر از ذات است و اگر خداوند به آن متصف باشد، در واقع به آن نیازمند می شود. بنابراین، حتی نمی توان خداوند را موجود دانست. از این منظر، خداوند نه موجود است و نه معدوم؛ نه عالم است و نه جاهل؛ و غیره.(6)

افزون بر این دلیل عقلی، آنها به کلامی از امام علی (علیه السلام) نیز استناد می جویند مبنی بر این که خداوند صفت ندارد: «أوّل الدين معرفته، و كمال معرفته التصديق به، و كمال التصديق به توحيده، و كمال توحيده الإخلاص له، و كمال الإخلاص له نفي الصفات عنه، بشهادة كلّ صفة أنّها غير الموصوف، و شهادة كلِّ موصوف أنّه غير الصفة، فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و من جزّأه فقد جهله، و من جهله فقد أشار إليه، و من أشار إليه فقد حدّه، و من حدّه فقد عده ... »(7).

بدین ترتیب، آنها برخلاف نصوص قرآنی و روایی تمامی اوصاف و اسماء را از خداوند سلب می کنند و اوصاف و اسماء قرآنی را تاویل می کنند.

اما متفکران امامیه معتقدند که اولا صفات به دو دسته زائد بر ذات و عین ذات تقسیم می شوند. صفاتی که عین ذات باشند، امری مجزای از ذات نیستند تا ذات برای اتصاف به آن صفات به غیر خودش نیازمند گردد. توضیح بیشتر این که اگرچه علم انسانی زائد بر ذات است و با کسب و تلاش بدست می آید اما علم الهی عین ذات است و چیزی بیرون از ذات نیست تا بر ذات عارض گردد. تفصیل این مطلب در این مجال نمی گنجد. فعلا همین مقدار بدانیم کافی است که متفکران امامیه با عنایت به این دسته بندی، دلیل عقلی و نقلی اسماعیلیه را ناظر به صفات زائد بر ذات می دانند. در واقع، امام علی (علیه السلام) همسو با حکم عقل، به این نکته مهم اشاره می کنند که خداوند صفات زائد بر ذات ندارد چرا که در این صورت به آنها محتاج می شود و می دانیم که خداوند بی نیاز است. اما خداوند واجد صفات عین ذات می باشد و به همین جهت، در قرآن با این اوصاف و اسماء توصیف شده است و از ما درخواست شده که در مناجات با خداوند، او را با همین اوصاف و اسماء بخوانیم.

6. با این توضیحات روشن می شود اگرچه اسماعیلیه گروهی از شیعیان هستند و با شیعه امامیه نیز اشتراکاتی دارند اما اهتمام آنها به علوم متعارف زمانه و تاویل گرایی افراطی و محرومیت از هدایات و معارف الهی سایر امامان، آنها را به تحریف و انحراف کشاند. اسماعیلیه برای امام جایگاه والایی قائلند و آن را محدود به دوازده تا نمی دانند بلکه قائل به ادوار هفت تایی هستند و سلسله امامت را مختوم نمی دانند. به همین جهت، عقاید و دعاوی و تاویلات آنها همواره در طول تاریخ، متناسب با تغییر امام و فرهنگ و علوم متعارف، تغییر می یافت. همچنین روشن شد که آنها از آن جایی که در اسماعیل توقف کردند و اسماعیل را امام هفتم و خاتم برای آن دور معرفی می کردند، کوشیدند تا این عدد را ارزشمند و معیار معرفی کنند و بدین ترتیب، توقف خودشان را موجه نشان بدهند. همچنین مراتبی که برای امام در نظر گرفته اند، پسینی است؛ یعنی پس از رخداد حوادثی برای امامان اسماعیلیه، این اصطلاحات کلامی را اعتبار کردند تا آن حوادث را توضیح دهند. مطلب آخر این که تنزیهی بودن آنها و نفی صفات و اسماء از خداوند نیز ناشی از دلیل عقلی و نقلی است که به باور متفکران امامیه، متفکران اسماعیلیه در فهم این دلیل عقلی و نقلی اشتباه کرده اند و آن را به کل صفات الهی تعمیم داده اند در حالی که فقط ناظر به صفات زائد بر ذات هستند.

پی نوشت ها:
1. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، ج8، ص7.
2. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، ج8، صص7-9.
3. روشن است که این ادعا برخلاف نظر قرآن است که حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را خاتم الانبیاء معرفی کرده است: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً»(احزاب: 40)؛ یعنی: «محمّد (صلی الله علیه و آله) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختم‏كننده و آخرين پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است».
4. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، ج8، ص11.
5. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، ج8، صص210-211.
6. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مؤسسة النشر الإسلامي- مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، ج8، صص191-198.
7. سید شریف رضی، نهج البلاغه، خطبه اول.

موضوع قفل شده است