جمع بندی مسلمان بودن چه هدفی را تامین می کند؟
تبهای اولیه
سلام ...
امیدوارم که خوب خوش و سلامت باشید ...
قبل از اینکه به طرح سوالم بپردازم ؛ اگر دوستانی هستند که سوالات اعتقادی اذیتشون میکنه ازشون خواهش میکنم این موضوع رو دنبال نکتند ...
از کارشناسان سایت هم تشکر میکنم که این چند ساله سوالات من رو با کمال صبر و متانت پاسخ دادند ...
چندی هستش که کتابهای مدیریتی ؛ ایدیولوژیکی ؛ موفقیت و روانشناسی رو مطالعه میکنم و کلاسهایی رو هم میرم ؛ این کتابها و این کلاسها باعث شده نوع دید من نسبت به دنیا و رخدادها و ... تغییر کنه ... و هر چقدر که جلوتر میرم صورت سوالهای من تغییر میکنه ...
در کتابی که جدیدا بهم معرفی شده ... عنوان شده که اهداف اصلی زندگیتون رو بنویسید ... بنویسید که میخواهید به چه چیزهایی برسید ... خوب هر کسی مینویسه که ...
میخوام بهترین خونه رو داشته باشم
میخوام بهترین ماشین رو داشته باشم
میخوام بهترین علوم رو در نزد خودم داشته باشم و عالم باشم
میخوام به دیگران کمک کنم
میخوام خوش اخلاق باشم و ...
بعد از اینکه من این اهداف رو نوشتم ؛ و وقتی که بقیه کتاب رو خوندم ؛ متوجه شدم که اینها اهداف اصلی من در درون زندگی نیستند ... چون ...
من میخواهم آسایش و امنیت داشته باشم ... از این رو هستش که به سمته داشتن خونه میرم
من میخواهم که آزادی بیشتری داشته باشم و کلاس کاریم هم بالاتر باشه ... از این رو هستش که به سمته ماشین میرم
من میخوام قدرتم بیشتر باشه ... بنابراین سعی میکنم که به سمت علوم برم
من میخواهم که حس خوبی داشته باشم از این رو هستش که میخواهم به دیگران کمک کنم
من دوست دارم که دیگران من رو تایید کنند و مورد احترام دیگران باشم از این رو هستش که به سمته اخلاق میرم
و ...
به مرور متوجه شدم که رسیدن به موفقیت در گرو این هستش که انسانها حاضر باشند ... اهداف اصلی زندگیشون رو پیدا کنند ... دقیقا و دقیقا ... دیگه ماشین و خونه و درس خوندن و ... هدف برام نبودند ... بلکه چیزهایی از قبیل ...
قدرت
امنیت
آسایش
رفاه
لذت
برام تبدیل به ارزش و هدف شدند ... خوب ... در ادامه متوجه شدم که من برای رسیدن به قدرت باید بتونم هدفهایی رو برای خودم تعیین کنم ... برای رسیدن به امنیت باید بتونم هدفهایی رو برای خودم تعیین کنم و از آنجایی که کسب علم میتونه در به قدرت رسیدن ؛ امنیت و آسایش من نقش داشته باشه ... علم میتونه یک هدف فرعی باشه ... چون با تامین اون هدف میتونم به اهداف اصلی دیگرم برسم .
ولی خوب خیلی ها هم هستند که عالم نیستند و در عین حال قدرت دارند ؛ امنیت دارند ؛ اسایش دارند ؛ رفاه دارند ؛ و از زندگیشون هم لذت میبرند ... در حقیقت میشه با ابزارهای گوناگون به اهداف اصلی رسید ... و شخص هوشمند کسی هستش که اهداف اصلی رو میبینه و اونقدر هدفهای فرعیش رو تغییر میده تا بتونه به اهداف اصلیش برسه .
سوال من اینجا بوجود میاد ...
مسلمان بودن در درون این دنیا ... آیا هدف اصلی هست ... یا هدف فرعی ....
اگر هدف اصلی هست ... چه کارکردهایی رو داره ...
اگر هدف فرعی هست ... چه کارکردهایی رو داره ...
اگر هدف اصلی هست که من باید نیازش رو احساس کنم ... و غیر قابل تجزیه باشد ... همانجور که به امنیت و آسایش و رفاه احساس نیاز میکنم ... و این چیزها غیر قابل تجزیه هستند .
اگر هدف فرعی هست که میتونیم با جایگزین کردن اونها به اهداف اصلیم برسیم ...این اهداف ملکول هستند و میتونند به اتمهاشون تجزیه بشن ... همونجور که ماشین داشتن میتونه به احساس لذت و آزادی و رفاه تجزیه بشه . و من میتونم ماشین نداشته باشم ولی از زندگیم لذت ببرم ؛ احساس آزادی و رفاه بکنم ؛
میخواستم بدونم مسلمان بودن چه نوع هدفی است ؛ هدف اصلی است یا فرعی ....
میخواستم بدونم هدف از مسلمان بودن چه هست ؟؟؟
متشکرم .
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد رئوف | |
سلام ...
با سلام خدمت شما دوست گرامی
و تشکر از پرسش خوب شما
در مورد سوال شما ابتدا بایستی توجه کنیم که اساسا هدف از زندگی چیست؟ مهمترین خواسته ما از حیات چیست؟ خالق ما از چه رو و برای چه هدفی ما را آفریده است؟
اگر بخواهیم به این سوالات به طور خلاصه و در یک کلام جواب بدهیم بایستی بگوییم: کمال انسان!
کمال انسان یک ابرواژه است که امور بسیاری را در درون خود دارد. به طور خلاصه، کمال یعنی شکوفا کردن توانایی انسان!
توانایی های ما هم در قدرت، هم در علم و خواست های ما هم اموری چون امنیت، رفاه و ... است.
همه این امور در کلید واژه «کمال» خلاصه می شود.
سوال اصلی این است که چگونه می توانیم به کمال برسیم؟
باید توجه داشته باشیم که «کمال انسان» را در یک معنای جامع در نظر بگیریم؛ معنای جامعی که شامل استعدادهای دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی ما می شود.
با توجه به این مقدمات، اسلام که آخرین و کامل ترین برنامه خداوند است، از اهمیت اساسی برای زندگی ما برخوردار است و در اولویت اصلی اهداف ما قرار می گیرد.
زیرا آموزه های اسلامی از منبعی متعالی به دست آمده است؛ منبعی که نسبت به ساحت های مختلف وجود ما و نیز زندگی دنیوی و اخروی ما آگاه است و بر اساس علم مطلقش، برنامه ای برای سعادت ما فرستاده است.
با توجه به این مقدمات، مسلمان بودن، هدف محوری و اساسی ماست زیرا رسیدن به کمال از راه آن حاصل می شود.
موفق باشید
[="Navy"]سلام
برای من فقط یک هدف مهم هست غیر این من به هیچی اصلا علاقه ندارم
اول اینکه یک لباس و ردا و جامه ابریشمی هزار و یک شبی با کلاه شبیه سلطان شعبان بپوشم بعلاوه یک کشتی فانتزی پرنده داشته باشم که توش بریزم انواع خوراکی و آجیل و میوه جات و اینا...
بعد با کشتی ام پرواز کنم برم به قصر های فانتزی عجیب غریب پادشاهان سرزمین های دیگه ، کشتی مو ببرم نزدیک بالکون نوک قصر سلطان اون سرزمین با نخ ببندم به میلگرد های بالکونش برم توی مجلس شون هر چی گوشت پلو هست بگیرم بخورم! الباقی هم اگه هر چی اضافه اومد بار فارغون کنم تند تند ببرم توی کشتی ام خالی کنم سوار بشم برم سمت یه قصر سلطان سرزمین دیگه!:)
باز دوباره رسیدم به یک قصر دیگه اونجا پارک کنم برم توی قصرشون هرچی گوشت پلو هست بخورم سیر که شدم دوباره هر چی خوراکی موراکی هست بار فارغون کنم ببرم خالی کنم توی کشتی ام بعد دوباره سوار بشم برم به سمت یک قصر جدید دیگه ای با خوراکی های جدید دیگه
باز دوباره پرواز میکنم میرم میرم تا برسم به یک سرزمینه ای فانتزی جدید دیگه با یک قصر جدید دیگه و باز دوباره میرم توی مجلس شون هر چی خوراکی و گوشت پلو هست می خورم بقیه رو بار فارغون میکنم میربرم توی کشتی ام خالی میکنم و باز پرواز میکنم میرم سمت یه سرزمین دیگه !
و این همینطور تا ابد هم ادامه داشته باشه هم عیبی نداره، من راضی ام
خب الان توی این دنیا که ما نمی تونیم کشتی پرنده فانتزی عربی هزار و یک شبی بخریم درست کنیم که، پس ما مجبوریم زور بزنیم تا مسلمون بشیم و هر چی علما گفتن و نوشتن بخونیم تا بتونیم اینو در بعد موازی اون دنیا درست کنیم!...مثلا میگم![/]
سلام ...
سوال من اینجا بوجود میاد ...
مسلمان بودن در درون این دنیا ... آیا هدف اصلی هست ... یا هدف فرعی ....اگر هدف اصلی هست ... چه کارکردهایی رو داره ...
اگر هدف فرعی هست ... چه کارکردهایی رو داره ...اگر هدف اصلی هست که من باید نیازش رو احساس کنم ... و غیر قابل تجزیه باشد ... همانجور که به امنیت و آسایش و رفاه احساس نیاز میکنم ... و این چیزها غیر قابل تجزیه هستند .
اگر هدف فرعی هست که میتونیم با جایگزین کردن اونها به اهداف اصلیم برسیم ...این اهداف ملکول هستند و میتونند به اتمهاشون تجزیه بشن ... همونجور که ماشین داشتن میتونه به احساس لذت و آزادی و رفاه تجزیه بشه . و من میتونم ماشین نداشته باشم ولی از زندگیم لذت ببرم ؛ احساس آزادی و رفاه بکنم ؛
میخواستم بدونم مسلمان بودن چه نوع هدفی است ؛ هدف اصلی است یا فرعی ....
میخواستم بدونم هدف از مسلمان بودن چه هست ؟؟؟متشکرم .
سلام و عرض ادب
مسلمون بودن هدف نیست
وسیله است
قدرت و پول و اسایش و ... هم وسیله هستن
خالق هستی به مخلوقات اجازه داده خودشون هدفشون رو انتخاب کنند
یکی پول رو انتخاب میکنه
یکی راحتی (بهشت)
یکی عشق به مخلوق (شرک)
یکی بت پرستی
یکی قتل و غارت برای رسیدن به قدرت
و ....
همه این اشخاص به چیزی که بهش می گن هدف می رسن
اما همه این ها در واقع وسیله هستن نه هدف !
خداوند فقط یک هدف رو هدف اصلی قرار داده
رسیدن به نهایت کمال ! لقاء الله
ترک رذایل اخلاقی ، کسب مکارم اخلاقی
این یه جور کمال گرایی هست
اما با قاعده و اصول که بهش می گن اسلام یا مسلمان بودن !
سلامخب الان توی این دنیا که ما نمی تونیم کشتی پرنده فانتزی عربی هزار و یک شبی بخریم درست کنیم که،
سلام و عرض ادب
شاید نتونید بخرید
اما اگر همت داشته باشید می تونید رویاهاتون رو بسازید در همین دنیا !
با وجود دنیای مجازی تجربه هر چیزی در همین دنیا ممکن هست !
سلام عزیزم
کتاب " طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن"
کتاب فوق العاده ایه...
بخونش
جواب همه سوال هات داخلش هست...
یا صاحب الزمان(عج)
یاعلی مدد
[=Times New Roman]موفقیت خوشبختی سعادت کمال بنده ی خوب برای خدا بودن مومن بودن و امثال این هیچ کدام هدف نیستند.
ما توی زندگی باید سه چیز رو دنبال کنیم: مقصد ارزش هدف
وقتی میگیم من می خوام خوشبخت بشم. این میشه مقصد.
حالا باید بررسی کنیم که ما چه زمانی احساس خوشبختی میکنیم ؟
در واقع چه چیزهایی برای ما ارزش هستند که باعث میشن با داشتن اونها احساس خوشبختی بکنیم
مثلا داشتن ثروت و عالم بودن برای ما ارزش باشه که با داشتن اونها احساس خوشبختی بکنیم.
حالا باید ارزش رو تبدیل بکنیم به هدف.
باید بررسی کنیم که دقیقا چه مقدار پول می خوایم ؟ ده میلیون ؟ پنجاه میلیون ؟ صد میلیون ؟
می خوایم عالم بشیم. توی چه رشته ای و دقیقا تا چه مقطع تحصیلی و با چه معدلی ؟
اصلا ما عالم بودن رو توی دانشگاه رفتن می بینیم یا نه ؟
هدف اونقدر واضح و مشخص هست که به محض مشخص شدنش و بارها بعد از مشخص شدنش ذهن انسان به شدت درگیرش میشه.
وقتی ما تصمیم می گیریم که دیگه دروغ نگیم. این میشه یه هدف واضح و مشخص.
و وقتی می خوایم دروغ بگیم یکی توی ذهنمون میگه دروغ نگو دروغگو قرار بود دروغ نگی یادت رفت قول دادی و ....
چون هدف خیلی واضح و مشخص هست درگیری ذهنی ایجاد میکنه تا زمانی که به هدف برسید.
باید مقصد رو تبدیل به ارزش کنیم و ارزش رو به چندین هدف تبدیل کنیم و یکی یکی به اهدافمون برسیم تا ارزش هامون شکل بگیرند و به مقصد برسیم.
سلام
.... لذت ...
همین و بس
همه احساسهای انسان در نهایت به شوق برای رسیدن به لذت و فرار از حس ناراحتی ؛ کامپایل میشن ...
به بیان دیگر تمام اهداف اصلی ما در این خلاصه میشه که میخواهیم کسب لذت بکنیم و فرار از ناراحتی کنیم ...
و هیچ چیز سومی هم تا کنون کشف نشده .
با سلام خدمت شما دوست گرامی
سلام آقای رئوف و تشکر از جوابتون ...
از دید روانشناسی گفته میشه که تمامی خواستها و میل های انسان برای کسب لذت و فرار از ناراحتی خلاصه میشه و هر هدفی که ما داشته باشیم برای این مساله هست که میخواهیم لذتی را بدست بیاریم و از ناراحتی فرار کنیم .
و میتونم قبول کنم که هدف قائی انسان کمال باشه ؛ آنچنانچه تبدیل به یک آسمانخراشی بشه که هم در درونش رفاه دیده شده باشه ؛ هم در درونش قدرت دیده شده باشه ؛ هم در درونش مسایل مادی و هم در درونش مسایل معنوی دیده شده باشه .
خوب ... تا اینجا هیچ مشگلی من ندارم ... و هر دومون سره این مساله توافق داریم که هدف کمال هستش ...
برای ادامه بحث میخوام به ذکر یک مساله تاریخی بپردازم ... که گویا هوا سرد بوده و سلمان داشته پاهاش رو در درون یک بخاری خاموش گرم میکرده .... که ناگهان گویا حضرت علی وارد سناریو میشن ... و ایشان رو میکنند به سلمان و بهشون میگن این کار رو انجام نده که اگر ابوذر ببینه کافر میشه ... ( نقل به مضمون )
خوب اینجا سلمان داشته از یک راهکار روانشناسی برای گرم کردن بدنش استفاده میکرده ... و همین مساله رو اگر ابوذر میدیده شاید اون رو جادوگری تلقی میکرده و حساب جادوگر هم در اسلام میشخص هست ....
حالا برمیگردیم به سوالم ...
هدف کمال هست .... پس مسیر رو قرار نیست که گم کنیم ...
1. این همه شهید بزرگوار داریم که همشون هم صبح تا شب مفاتیح دستشون گرفتند و نماز شب خوندن و خودتون هم فکر میکنم که اقرار کنین سطحشون به هیچ وجه یکی نیست .
2. این همه انسانهای مذهبی داریم که خیلی هاشون باسواد هستند و خیلی هاشون هم بی سواد هستند ؛
و تفاوت این افراد و اینکه برخیشون در کمال به مراتب بالاتری میرسند ... در گرو این نیستش که کدومشون در مراتب توحید در مقام بالاتری هستند ؛ بلکه در گرو این هستش که کدومشون عالم تر بوده , کدومشون از عقلش بیشتر استفاده کرده ؛ کدومشون رفاه و آسایش بیشتری داشته ؛ کدومشون خودش رو بیشتر میشناخته ( روانشناس بوده ) ؛
یعنی کمال یک منشور چند بعدی هستش که یکی از وجوه اون میتونه مسلمان بودن باشه ( اعتقاد به توحید و نبوت و معاد ) و این مشنور ابعاد وجودی دیگری مانند وجدان ؛ عقل ؛ عشق ؛ علم ؛ رفاه ؛ شناخت خود و ...
آنچنانچه تفاوت مسلمانهای کنونی هم بیشتر در درون همین ابعاد بوجود میاد ... تا اینکه کدومشون صلوات بیشتری فرستاده ... یا اینکه نماز شب بیشتری خونده ...
اگر هدف کمال باشه ... مسلمان بودن تنها یک بعد از اون میتونه باشه ... بنابراین میتونیم بگیم ...
1. آدمهایی میتونند در زمان کنونی وجود داشته باشند که از امامانمون در مارتب بالاتری ازی کمال قرار داشته باشند .
2. انسانهایی که یک بعدی شدند و تمام تحصیلاتشون شده فقه و اصول و .... ( به عنوان مثال مراجع تقلید و ... ) نمیتونند انسانهایی در سطوح بالای کمال باشند چون تنها به یک بعد از کمال پرداخته اند در صورتیکه کمال یک منشور چند بعدی هست .
و ...
آنچنانچه یک فرد عادی میتونه روانشناس باشه ؛ میتونه وجدان بالایی داشته باشه و مسلمان هم باشه ( حالا نه زیاد ) ... و در مراتب بالاتری از کمال نسبت به یک مرجع تقلید قرار داشته باشه که فقط مسلمون هست و تنها مسلمانی رو در مقادیری بالاتر داره ...
مثال :
مساله : اگر یک فرزند خردسال که از پدر و مادر برده ای به دنیا اومدن رو در مقابل پدر و مادرش سر ببریم .... جکم اربابی که این کار رو انجام داده چی هستش ....
جواب : اسلام در مورد این مساله برد نداره و در نهایت جواب میده کاره ایشون غیر اخلاقی بوده و از لحاظ فقهی کار حرامی انجام نداده .
یک انسان چند بعدی ولی به گونه ای دیگر فکر میکنه و حتی میتونه قوانین حقوق بشری رو تصویب کنه و در درونش جلویه چنین اموری رو بگیره ...
در نهیات سوالم این میشه ...
آیا یک انسانی که مسلمون هست ولی نه زیاد ... ولی در ابعاد وجودی دیگر بسیار قویتر هست میتونه در کمال ؛ از یک مسلمون که خیلی هم مسلمون تر هست ؛ کامل تر باشه و مراتب وجودی بالاتری داشته باشه ....
متشکرم
آدما از هر چی لذت میبرن، به همون سمت کشیده میشن
و اهدافشون بر این اساس تعیین میشه...
لکن عقل میاد این وسط تجزیه و تحلیل میکنه و میگه لذت ها رو باید برنامه ریزی شده استفاده کرد تا بهترین لذت ها و پایدارترین لذت رو به دست بیارم..
مثلا اگه الان بشینم فیلم ببینم از لذت هم نشینی با فلانی محروم میشم... اگه هر روز دو ساعت وقتم رو صرف تلویزیون کنم دیگه نمیتونم اون رو صرف یادگیری زبان کنم...
بر اساس اونچه از حرفای اقای پناهیان به یاد دارم همه چی برمیگرده به همین لذت لکن ما از لذت های کوتاه مدت صرف نظر میکنیم تا لذتهای بلند مدت ( آخرت )به دست بیاریم... و حتی میتونیم از همین دست کشیدن از لذتهای حرام هم لذت ببریم چون لذت بندگی هم یه لذت بزرگه...شما بردگی و عشق رو بین آدما نگاه کن! حتی بعضی داعشی ها رو میشه نمونه ای از اونهایی دونست که دارن لذت بردگی رو میچشن...تو زمینه جنسی و عشق هم این بندگی و بردگی وجود داره... حتی گاهی اوقات آدما احساس میکنن همیشه لازم نیست خودشون تو همه چی اجتهاد کنن بلکه دوست دارن از یکی تقلید کنن!
سلام آقای رئوف و تشکر از جوابتون ...
...
متشکرم
با سلام خدمت شما دوست گرامی
چند مطلب در پاسخ به مطالب شما عرض می کنم:
- نخست آنکه آنچه توسط برخی از روانشناسان گفته می شود، در مورد اینکه اساس همه افعال ما «لذت» است، امری صحیحی نیست و چنین دیدگاهی از یک مبنای ناصحیح مادی نشئت می گیرد. برای اینکه به حاشیه نرویم، فعلا از بحث در این موضوع خودداری می کنم و اساس بحثمان را بر همان «کمال» قرار می دهم.
- همان طور که در پاسخ قبلی تاکید کرده بودم «کمال» را بایستی «جامع» تصویر کرد و اساسا در نگاه اسلامی هم نگاه به کمال، جامع است. برخلاف تصویری که شما از کمال اسلامی ارائه کردید که صرفا به خواندن دعا و ذکر و روزه و ... محدود بود، کمال از نظر دینی، علاوه بر عبادت، به امور دیگری چون دانش و علم، تلاش و کوشش، ورزش و ورزیدگی، مدیریت، ارتباطات اجتماعی درست، اخلاق نیکو و ... نیز می پردازد.
جالب است که در متون دینی از ما خواسته شده است که به صرف نماز و روزه زیاد، گمان نکنیم که یک فرد بسیار دیندار است، بلکه عوامل دیگری که در این میان وجود دارد را مد نظر قرار دهیم. به طور مثال در حدیثی از امام حسن عسگری (ع) می خوانیم:
لَيسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصيامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر في أمر اللهِ(1)
عبادت کردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلکه (حقيقت) عبادت، تامل و تفکر بسیار در کار خدا است.
در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) به نکته جالبی می رسیم:
وَالّذى نَفسى بِيَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا (2)به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد.
این امور هم جزء مفهوم کمال است.
- مطلب دیگر در مورد علوم اسلامی و عالمان اسلامی بود. شرط عمل کردن، داشتن علم است ولی علم به تنهایی کافی نیست. به عبارت دیگر، اگرچه، اگر بخواهیم خوب باشیم، باید بدانیم که خوبی چیست و چگونه به دست می آید ولی تا «عملا» اقدام نکنیم، فرد بهتری نخواهیم شد. به طور خلاصه، این عمل است که ما را انسان بهتری می کند و نه صرف دانسته هایمان.
بنابراین ممکن است یک فرد عادی، از نظر کمال اسلامی از یک فرد عالم پیشتر باشد، به این معنا که به همان میزانی که از اسلام می داند، بیشتر عمل کرده باشد تا آن عالم. آنچه که در این میان مهم است، این است که تصویر جامعی از معنای کمال در دیدگاه اسلامی داشته باشیم و آن را صرفا محدود به یک سری از امور ظاهری نکنیم.
- نکته پایانی هم در همین راستاست. تصور شما از دین و کمال دینی و نیز فقه و شریعت دقیق نیست. متاسفانه این تصور نادرست در جامعه شیوع دارد. شما می گویید اگر کسی را داشتند می کشتند، اسلام نهایتا می گوید که این کار حرام است ولی با حقوق بشر و .. می شود جلوی این قتل را گرفت. اصلا این طور نیست. در اسلام همان طور که کشتن دیگری حرام است، بی تفاوتی نسبت به ظلم دیگران هم روا نیست. الگوی اسلامی ما امام حسین (ع) است، مگر می شود یک مسلمان واقعی در برابر ظلم سکوت کند؟!!
بنابراین بایستی تصور خودمان را از «کمال اسلامی» توسعه بدهیم و آن را در معنای و ابعاد واقعی اش تصور کنیم. آنگاه خواهیم دید که برنامه اسلام برای کمال، بسیار کاملتر و جامع تر از نسخه های بشری است.
موفق باشید
1. تحف العقول، ص442
2. مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123
[=Times New Roman] - همان طور که در پاسخ قبلی تاکید کرده بودم «کمال» را بایستی «جامع» تصویر کرد و اساسا در نگاه اسلامی هم نگاه به کمال، جامع است. برخلاف تصویری که شما از کمال اسلامی ارائه کردید که صرفا به خواندن دعا و ذکر و روزه و ... محدود بود، کمال از نظر دینی، علاوه بر عبادت، به امور دیگری چون دانش و علم، تلاش و کوشش، ورزش و ورزیدگی، مدیریت، ارتباطات اجتماعی درست، اخلاق نیکو و ... نیز می پردازد. جالب است که در متون دینی از ما خواسته شده است که به صرف نماز و روزه زیاد، گمان نکنیم که یک فرد بسیار دیندار است، بلکه عوامل دیگری که در این میان وجود دارد را مد نظر قرار دهیم. به طور مثال در حدیثی از امام حسن عسگری (ع) می خوانیم: لَيسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصيامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر في أمر اللهِ(1) عبادت کردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلکه (حقيقت) عبادت، تامل و تفکر بسیار در کار خدا است. در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) به نکته جالبی می رسیم: بنابراین ممکن است یک فرد عادی، از نظر کمال اسلامی از یک فرد عالم پیشتر باشد، به این معنا که به همان میزانی که از اسلام می داند، بیشتر عمل کرده باشد تا آن عالم. آنچه که در این میان مهم است، این است که تصویر جامعی از معنای کمال در دیدگاه اسلامی داشته باشیم و آن را صرفا محدود به یک سری از امور ظاهری نکنیم. - نکته پایانی هم در همین راستاست. تصور شما از دین و کمال دینی و نیز فقه و شریعت دقیق نیست. متاسفانه این تصور نادرست در جامعه شیوع دارد. شما می گویید اگر کسی را داشتند می کشتند، اسلام نهایتا می گوید که این کار حرام است ولی با حقوق بشر و .. می شود جلوی این قتل را گرفت. اصلا این طور نیست. در اسلام همان طور که کشتن دیگری حرام است، بی تفاوتی نسبت به ظلم دیگران هم روا نیست. الگوی اسلامی ما امام حسین (ع) است، مگر می شود یک مسلمان واقعی در برابر ظلم سکوت کند؟!! بنابراین بایستی تصور خودمان را از «کمال اسلامی» توسعه بدهیم و آن را در معنای و ابعاد واقعی اش تصور کنیم. آنگاه خواهیم دید که برنامه اسلام برای کمال، بسیار کاملتر و جامع تر از نسخه های بشری است. موفق باشید 1. تحف العقول، ص442
- نخست آنکه آنچه توسط برخی از روانشناسان گفته می شود، در مورد اینکه اساس همه افعال ما «لذت» است، امری صحیحی نیست و چنین دیدگاهی از یک مبنای ناصحیح مادی نشئت می گیرد. برای اینکه به حاشیه نرویم، فعلا از بحث در این موضوع خودداری می کنم و اساس بحثمان را بر همان «کمال» قرار می دهم.
به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد.
این امور هم جزء مفهوم کمال است.
- مطلب دیگر در مورد علوم اسلامی و عالمان اسلامی بود. شرط عمل کردن، داشتن علم است ولی علم به تنهایی کافی نیست. به عبارت دیگر، اگرچه، اگر بخواهیم خوب باشیم، باید بدانیم که خوبی چیست و چگونه به دست می آید ولی تا «عملا» اقدام نکنیم، فرد بهتری نخواهیم شد. به طور خلاصه، این عمل است که ما را انسان بهتری می کند و نه صرف دانسته هایمان.
2. مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123
حقیقت عبادت در واقع رشد فکری و عقلانی نسبت به اسلام و خداوند هست.
و این فقط به معنای رشد در درک کردن و فهمیدن نیست.
بلکه به معنای ارتقا درجه هست که شما آنچه را فهمیده ای و یاد گرفته ای در زندگی به کار بگیری.
آنوقت است که باور و ایمان شکل می گیرد.
سه انتخاب برای موفقیت در زندگی داریم که هر سه تارو بررسی میکنیم:
1- علم + صفر ( بدون عمل ) = علم = میزان موفقیت در زندگی ===> صفر
این یعنی عالم بی عمل. یعنی زنبور بی عسل.
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
امام صادق علیه السلام فرمود:
موسی یک همنشینی از یارانش داشت که بسیار عالم بود.
روزی از نزد موسی غایب شد. کسی نمی دانست که او کجا رفته است؟ تا این که موسی جریان را از جبرئیل علیه السلام پرسید.
جبرئیل به موسی گفت: او دم در است که به میمون تبدیل شده.
موسی به خداوند ناله و زاری کرد و به جایگاه نمازش رفت و گفت:
خداوندا، او رفیق و همنشین من بود چرا این طور شد؟
خداوند فرمود: ای موسی، اگر آن قدر دعا کنی که بازوانت جدا شوند من دعای تو را در باره آن مرد اجابت نمی کنم.
زیرا من او را حامل علم قرار دادم ولی او علم را ضایع و تباه کرد و بر خلاف علمش عمل کرد. پس دیگری را به جای او پیدا کن.
2- عمل + صفر ( بدون علم ) = عمل = میزان موفقیت در زندگی ===> صفر
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:
كسى كه بدون شناخـت عمل كند ، خـراب كردنش بيشتر از درست كردن اوست
امام صادق عليه السلام :
كسى كه بـدون بصيرت عمل كند ، مانند كسى است كه به دنبال سراب بيابان راه پيمايد . او هر چه تندتر رود دورتر می افتد
امام على عليه السلام :
كسى كه بدون فهم و شناخت عبادت كند، مانند خرِ آسياست كه پيوسته مى چرخد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
حكايت عابدى كه فهم و شناخت ندارد، حكايت كسى است كه شب بنايى مى سازد و روز ويران مى كند.
همانطور که می بینید مورد دوم هم دست کمی از مورد اول ندارد.
3- علم + عمل = موفقیت = میزان موفقیت در زندگی ===> 100 درصد
امام على عليه السلام : علم براى كسى كه آن را به كار بندد، راهنماست.
امام على عليه السلام : چه بسيارند كسانى كه علم دارند و از آن پيروى نمى كنند.
امام على عليه السلام : عمل كننده به علم همچون رونده در راه روشن است.
تجربه ی شخصی خودم در مورد عمل کردن به علم این هست که
شما هزار تا کتاب هم بخونی با صدها پروفسور هم دیدار کنی
علم حقیقی رو که فقط و فقط با عمل کردن متوجه میشی
یعنی وقتی دست به عمل میزنی درهایی به روت باز میشه که یک عمر بسته بودن
آدم هایی رو می بینی که قبلا نمی دیدیشون
فرصت هایی رو می بینی که قبلا نمی دیدیشون
و با خودت میگی اینها تا الان کجا بودند.
در واقع اون علمی که باعث رشد انسان میشه با عمل کردن به دست میاد و توی کتاب ها و کلاس ها پیدا نمیشه.
نمونه اش عمر سعد و همراهان چند هزار نفری که کشتی نجات در برابرشون بود و نتونستند استفاده کنند.
اگر الان از همه ی مردم بپرسی که می خوای صد میلیون بهت بدم همه استقبال میکنن
ولی اگر بگی برو تلاش کن تا به دستش بیاری میگه ای بابا اینو که خودمم می دونستم.
این نشون میده که عمل کردن واقعا شجاعت و شهامت و استقامت می خواد که هرکسی نداره
و فقط از پس افرادی که اهل تسلیم شدن نیستند و افراد شجاعی مثل من بر میاد :khandeh!:
پرسش:
میخواستم بدونم هدف از مسلمان بودن چه هست ؟؟؟
پاسخ:
ابتدا بایستی توجه کنیم که اساسا هدف از زندگی چیست؟ مهمترین خواسته ما از حیات چیست؟ خالق ما از چه رو و برای چه هدفی ما را آفریده است؟
اگر بخواهیم به این سوالات به طور خلاصه و در یک کلام جواب بدهیم بایستی بگوییم: کمال انسان!
کمال انسان یک ابر واژه است که امور بسیاری را در درون خود دارد. به طور خلاصه، کمال یعنی شکوفا کردن توانایی انسان!
توانایی های ما هم در قدرت، هم در علم و خواست های ما هم اموری چون امنیت، رفاه و ... است. همه این امور در کلید واژه «کمال» خلاصه می شود.
سوال اصلی این است که چگونه می توانیم به کمال برسیم؟
باید توجه داشته باشیم که «کمال انسان» را در یک معنای جامع در نظر بگیریم؛ معنای جامعی که شامل استعدادهای دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی ما می شود. کمال صرفا به خواندن دعا و ذکر و روزه و ... محدود نیست، کمال از نظر دینی، علاوه بر عبادت، به امور دیگری چون دانش و علم، تلاش و کوشش، ورزش و ورزیدگی، مدیریت، ارتباطات اجتماعی درست، اخلاق نیکو و ... نیز می پردازد.
جالب است که در متون دینی از ما خواسته شده است که به صرف نماز و روزه زیاد، گمان نکنیم که یک فرد بسیار دیندار است، بلکه عوامل دیگری که در این میان وجود دارد را مد نظر قرار دهیم. به طور مثال در حدیثی از امام حسن عسگری (ع) می خوانیم:
لَيسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصيامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر في أمر اللهِ(1)
عبادت کردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلکه (حقيقت) عبادت، تامل و تفکر بسیار در کار خدا است.
در حدیث دیگری از پیامبر اکرم (ص) به نکته جالبی می رسیم:
وَالّذى نَفسى بِيَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا (2)
به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. این امور هم جزء مفهوم کمال است.
با توجه به این مقدمات، اسلام که آخرین و کامل ترین برنامه خداوند است، از اهمیت اساسی برای زندگی ما برخوردار است و در اولویت اصلی اهداف ما قرار می گیرد. زیرا آموزه های اسلامی از منبعی متعالی به دست آمده است؛ منبعی که نسبت به ساحت های مختلف وجود ما و نیز زندگی دنیوی و اخروی ما آگاه است و بر اساس علم مطلقش، برنامه ای برای سعادت ما فرستاده است.
با توجه به این مقدمات، مسلمان بودن، هدف محوری و اساسی ماست زیرا رسیدن به کمال از راه آن حاصل می شود.
1. تحف العقول، ص442
2. مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123