آیا میدانید جهنم چگونه جایی است؟ آیا تابحال هیچ تصور ذهنی ازآنجا داشته اید؟
تبهای اولیه
[="Red"]آیاتی که تقدیم می شود تقریبا شامل تمامی آیاتی است که در قرآن به جهنم اشاره شده و بصورت خاصی مرتب گردیده است.
توصیه میشود فقط ترجمه های فارسی را پشت سر هم و تا به آخر بخوانید.[/]
---------------------------------------------------------------------
[="seagreen"]إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَزِیزاً حَکِیما (56)
[/]
کسانی که به آیات ما کافر شدند، بزودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هرگاه پوست های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند، توانا و حکیم است
[="Red"]نسا / 56
[/]-------------
[="seagreen"]یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ (6)
[/]
ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست نگاه دارید، آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند (بطور کامل) اجرا می نمایند.
[="Red"]تحریم / 6
[/]-------------
[="seagreen"]وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّی إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَآب ها وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا قَالُوا بَلَی وَلکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَی الْکَافِرِینَ (71)
[/]
و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنم رانده می شوند، وقتی به دوزخ می رسند، درهای آن گشوده می شود و نگهبانان دوزخ به آنها می گویند: « آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟: آری، (پیامبران آمدند و آیات الهی را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم.) ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلم شده است. »
[="seagreen"]قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ (72)
[/]
به آنان گفته می شود: « از درهای جهنم وارد شوید، جاودانه درآن بمانید، چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران!»
[="Red"]زمر / 71 - 72
[/]--------------
[="SeaGreen"]وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ (43)
[/]
و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست.
[="SeaGreen"]لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ (44)
[/]
هفت در دارد، و برای هر دری، گروه معینی از آنها تقسیم شده اند.
[="Red"]حجر / 43 – 44
[/]----------------
[="SeaGreen"]فَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیّا (68)
[/]
سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع می کنیم، سپس همه را در حالی که به زانو درآمده اند گرداگرد جهنم حاضر می سازیم.
[="SeaGreen"]ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتِیّا (69)
[/]
سپس از هر گروه و جمعیتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بوده اند، جدا می کنیم.
[="SeaGreen"]ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْلَی بِهَا صِلِیّا (70)
[/]
بعد از آن، ما بخوبی از کسانی که برای سوختن در آتش سزاوارترند، آگاه تریم.
[="SeaGreen"]وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّا (71)
[/]
و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم می شوید، این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت.
[="SeaGreen"]ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّا (72)
[/]
سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی می بخشیم، و ظالمان را در حالی که (از ضعف و ذلت) به زانو درآمده اند در آن رها می سازیم.
[="Red"]مریم / 68 – 72
[/]----------------
[="SeaGreen"]یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَی نَارِ جَهَنَّمَ دَعّا (13)
[/]
در آن روز که آنها را به زور به سوی آتش دوزخ می رانند.
[="SeaGreen"]هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ (14)
[/]
(به آنها می گویند): این همان آتشی است که آن را انکار می کردید!
[="SeaGreen"]أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَ تُبْصِرُونَ (15)
[/]
آیا این سحر است یا شما نمی بینید؟!
[="SeaGreen"]اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لاَ تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (16)
[/]
در آن وارد شوید و بسوزید، می خواهید صبر کنید یا نکنید، برای شما یکسان است، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید!
[="Red"]طور / 13 – 16
[/]---------------
[="SeaGreen"]بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرا (11)
[/]
بلکه آنان قیامت را تکذیب کرده اند، و ما برای کسی که قیامت را تکذیب کند، آتشی شعله ور و سوزان فراهم کرده ایم!
[="SeaGreen"]إِذَا رَأَتْهُم مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظاً وَزَفِیرا (12)
[/]
هنگامی که این آتش، آنان را از مکانی دور ببیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند.
[="SeaGreen"]وَإِذَا أُلْقُوا مِنْهَا مَکَاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنِینَ دَعَوْا هُنَالِکَ ثُبُورا (13)
[/]
و هنگامی که در جای تنگ و محدودی از آن افکنده شوند درحالی که در غل و زنجیرند، فریاد واویلای آنان بلند می شود!
[="SeaGreen"]لاَ تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً کَثِیرا (14)
[/]
(به آنان گفته می شود): امروز یک بار واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید!
[="Red"]فرقان / 11 – 14
[/]-----------------
[="SeaGreen"]خُذُوهُ فَغُلُّوهُ (30)
[/]
او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید!
[="SeaGreen"]ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ (31)
[/]
سپس او را در دوزخ بیفکنید!
[="SeaGreen"]ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ (32)
[/]
بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید،
[="SeaGreen"]إِنَّهُ کَانَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ (33)
[/]
چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد،
[="SeaGreen"]وَلاَ یَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ (34)
[/]
و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود،
[="SeaGreen"]فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هَاهُنَا حَمِیمٌ (35)
[/]
و از این رو امروز هم در اینجا یار مهربانی ندارد،
[="SeaGreen"]وَلاَ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ (36)
[/]
و نه طعامی، جز از چرک و خون.
[="Red"]حاقه / 30 – 36
[/]----------------
[="SeaGreen"]أَذلِکَ خَیْرٌ نُّزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (62)
[/]
آیا این (نعمت های جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرت انگیز) زقوم؟!
[="SeaGreen"]إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ (63)
[/]
ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم.
[="SeaGreen"]إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ (64)
[/]
آن درختی است که از قعر جهنم می روید.
[="SeaGreen"]طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ (65)
[/]
شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است.
[="SeaGreen"][="SeaGreen"]فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (66)
[/][/]
آنها (مجرمان) از آن می خورند و شکم ها را از آن پر می کنند.
[="SeaGreen"]ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْهَا لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ (67)
[/]
سپس روی آن آب داغ متعفنی می نوشند.
[="red"]صافات / 62 – 67
[/]------------------
[="SeaGreen"]إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43)
[/]
مسلما درخت زقوم،
[="SeaGreen"]طَعَامُ الْأَثِیمِ (44)
[/]
غذای گنهکاران است،
[="SeaGreen"]کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (45)
[/]
همانند فلز گداخته در شکم ها می جوشد،
[="SeaGreen"]کَغَلْیِ الْحَمِیمِ (46)
[/]
جوششی همچون آب سوزان!
[="SeaGreen"]خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَی سَوَاءِ الْجَحِیمِ (47)
[/]
این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید.
[="SeaGreen"]ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ (48)
[/]
سپس بر سر او عذاب جوشان بریزید.
[="SeaGreen"]ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (49)
[/]
بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودی!
[="SeaGreen"]إِنَّ هذَا مَا کُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ (50)
[/]
این همان چیزی است که پیوسته در آن تردید می کردید.
[="Red"]دخان / 43 – 50
[/]-----------------
[="SeaGreen"]تَصْلَی نَاراً حَامِیَةً (4)
[/]
و در آتش سوزان وارد می گردند،
[="SeaGreen"]تُسْقَی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ (5)
[/]
از چشمه ای بسیار داغ به آنان می نوشانند،
[="SeaGreen"]لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ (6)
[/]
غذایی جز از ضریع (خار خشک تلخ و بدبو) ندارند،
[="SeaGreen"]لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِی مِن جُوعٍ (7)
[/]
غذایی که نه آنها را فربه می کند و نه از گرسنگی می رهاند.
[="Red"]غاشیه / 4 – 7
[/]----------------
[="SeaGreen"]إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقاً وَهِیَ تَفُورُ (7)
[/]
هنگامی که در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن می شنوند، و این در حالی است که پیوسته می جوشد!
[="SeaGreen"]تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ (8)
[/]
نزدیک است (دوزخ) از شدت غضب پاره پاره شود، هر زمان که گروهی درآن افکنده می شوند، نگهبانان دوزخ از آنها می پرسند: « مگر بیم دهنده الهی به سراغ شما نیامد؟! »
[="Red"]ملک / 7 – 8
[/]--------------
[="SeaGreen"]... نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِیدٍ (30)
[/]
... به جهنم می گوییم: « آیا پر شده ای؟! » و او می گوید: « آیا افزون بر این هم هست؟! »
[="Red"]ق / 30
[/]--------
[="SeaGreen"]... وَیُسْقَی مِن مَّاءٍ صَدِیدٍ (16)
[/]
... و از آب بدبوی متعفنی نوشانده می شود.
[="SeaGreen"]یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِن وَرآئِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ (17)
[/]
بزحمت جرعه جرعه آن را سر می کشد، و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد، و مرگ از هر جا به سراغ او می آید، ولی با این همه نمی میرد، و به دنبال آن، عذاب شدیدی است!
[="Red"]ابراهیم / 16 – 17
[/]-------------------
[="SeaGreen"]یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَاکُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (35)
[/]
در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ می کنند، (و به آنها می گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید!) پس بچشید چیزی را که برای خود می اندوختید!
[="Red"]توبه / 35
[/]----------
[="SeaGreen"]إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادا (21)
[/]
مسلما جهنم کمینگاهی است بزرگ،
[="SeaGreen"]لِلطَّاغِینَ مَآبَا (22)
[/]
و محل بازگشتی برای طغیانگران.
[="SeaGreen"]لاَبِثِینَ فِیهَا أَحْقَابا (23)
[/]
مدت های طولانی درآن می مانند.
[="SeaGreen"]لَا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْداً وَلاَ شَرَابا (24)
[/]
در آنجا نه چیز خنکی می چشند و نه نوشیدنی گوارایی،
[="SeaGreen"]إِلَّا حَمِیماً وَغَسَّاقا (25)
[/]
جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون.
[="Red"]نباء / 21 – 25
[/]---------------
[="SeaGreen"]هذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ (57)
[/]
این نوشابه« حمیم » و « غساق » است (دو مایع سوزان و تیره رنگ) که باید از آنها بچشند!
[="Red"]ص / 57
[/]---------
[="SeaGreen"]لَهُم مِن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (41)
[/]
برای آنها بستری از (آتش) دوزخ، و روی آنها پوشش هایی (از آن) است، و اینچنین ظالمان را جزا می دهیم.
[="Red"]اعراف / 41
[/]------------
[="SeaGreen"]تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ (104)
[/]
شعله های سوزان آتش به صورت هایشان نواخته می شود، و در دوزخ چهره ای عبوس دارند.
[="Red"]مومن / 104
[/]-------------
[="SeaGreen"]وَنَادَی أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قَالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الْکَافِرِینَ (50)
[/]
و دوزخیان، بهشتیان را صدا می زنند که: « (محبت کنید و) مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید.» آنها (در پاسخ) می گویند: « خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است. »
[="Red"]اعراف / 50
[/]------------
[="SeaGreen"]إِذِ الْأَغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاَسِلُ یُسْحَبُونَ (71)
[/]
در آن هنگام غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند،
[="SeaGreen"]فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (72)
[/]
و در آب جوشان وارد می کنند، سپس در آتش دوزخ افروخته می شوند!
[="Red"]مومن / 71 – 72
[/]------------------
[="SeaGreen"]وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذَابِ (49)
[/]
و آنها که در آتشند به ماموران دوزخ می گویند: « از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد. »
[="SeaGreen"]قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَی قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ (50)
[/]
آنها می گویند: « آیا پیامبران شما دلایل روشن برایتان نیاوردند؟ » می گویند: « آری » آنها می گویند: « پس هر چه می خواهید (خدا را) بخوانید، ولی دعای کافران (به جایی نمی رسد و) جز در ضلالت نیست. »
[="Red"]مومن / 40
[/]------------
[="SeaGreen"]وَنَادَوْا یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ (77)
[/]
آنها فریاد می کشند: « ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم) » می گوید: « شما در این جا ماندنی هستید. »
[="Red"]زخرف / 77
[/]--------------
[="SeaGreen"]وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لاَ یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلاَ یُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَآب ها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ (36)
[/]
و کسانی که کافر شدند، آتش دوزخ برای آنهاست، هرگز فرمان مرگشان صادر نمی شود تا بمیرند، و نه چیزی از عذابش از آنان تخفیف داده می شود، اینگونه هر کفران کننده ای را کیفر می دهیم.
[="SeaGreen"]وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم مّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَصِیرٍ (37)
[/]
آنها در دوزخ فریاد می زنند: « پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام می دادیم. » (در پاسخ به آنان گفته می شود): آیا شما را به اندازه ای که هر کس اهل تذکر است در آن متذکر می شود عمر ندادیم، و انذار کننده (الهی) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست!
[="Red"]فاطر / 36 – 37
[/]----------------
[="SeaGreen"]رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (107)
[/]
پروردگارا! ما را از این (دوزخ) بیرون آر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب.) »
[="SeaGreen"]قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلاَ تُکَلِّمُونِ (108)
[/]
(خداوند) می گوید: « دور شوید در دوزخ، و با من سخن مگویید!
[="SeaGreen"]إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109)
[/]
(فراموش کرده اید) گروهی از بندگانم می گفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را ببخش و بر ما رحم کن، و تو بهترین رحم کنندگانی،
[="SeaGreen"]اتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُم مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110)
[/]
اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل کردند، و شما به آنان می خندیدید! »
[="Red"]مومنون / 107 – 110
[/]----------------------
[="SeaGreen"]کَلَّا إِنَّهَا لَظَی (15)
[/]
اما هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله های سوزان آتش است،
[="SeaGreen"]نَزَّاعَةً لِلشَّوَی (16)
[/]
دست و پا و پوست سر را می کند و می برد.
[="Red"]معارج / 15 – 16
[/]-----------------
[="SeaGreen"]... فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ (19)
[/]
... کسانی که کافر شدند، لباس هایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود،
[="SeaGreen"]یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ (20)
[/]
آنچنان که هم درونشان با آن آب می شود، و هم پوست هایشان.
[="SeaGreen"]وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ (21)
[/]
و برای آنان گرزهایی از آهن (سوزان) است.
[="SeaGreen"]کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ (22)
[/]
هرگاه بخواهند از غم و اندوه های دوزخ خارج شوند، آنها را به آن باز می گردانند، و (به آنان گفته می شود): بچشید عذاب سوزان را!
[="Red"]حج / 19 – 22
[/]---------------
[="SeaGreen"]إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرا (145)
[/]
منافقان در پایین ترین درکات دوزخ قرار دارند، و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت
[="Red"]نسا / 145
[/]-----------
[="SeaGreen"]یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَالَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا (66)
[/]
در آن روز که صورت های آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان می شوند و) می گویند: « ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم! »
[="Red"]احزاب / 66
[/]------------
[="SeaGreen"]... الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ (106)
[/]
... آنها که بدبخت شدند، در آتشند، و برای آنان در آنجا، » زفیر » و « شهیق » (ناله های طولانی دم و بازدم) است،
[="Red"]هود / 106
[/]-----------
[="SeaGreen"]فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ (42)
[/]
آنها در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار دارند،
[="SeaGreen"]وَظِلٍّ مِن یَحْمُومٍ (43)
[/]
و در سایه دودهای متراکم و آتش زا!
[="Red"]واقعه / 42 – 43
[/]----------------
[="SeaGreen"]کَلَّا لَیُنبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ (4)
[/]
چنین نیست (که می پندارد)، بزودی در « حطمه » پرتاب می شود.
[="SeaGreen"]وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ (5)
[/]
و تو چه می دانی « حطمه » چیست؟!
[="SeaGreen"]نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6)
[/]
آتش برافروخته الهی است،
[="SeaGreen"]الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ (7)
[/]
آتشی است که از دل ها سر می زند.
[="SeaGreen"]إِنَّهَا عَلَیْهِم مُؤْصَدَةَ (8)
[/]
این آتش بر آنها فرو بسته شده،
[="SeaGreen"]فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9)
[/]
در ستون های کشیده و طولانی.
[="Red"]همزه / 3 – 9
[/]--------------
[="SeaGreen"]وَتَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ (49)
[/]
در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجیر می بینی،
[="SeaGreen"]سَرَابِیلُهُم مِن قَطِرَانٍ وَتَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ (50)
[/]
لباس هایشان از قطران (ماده چسبنده بدبوی قابل اشتعال) است، و صورت هایشان را آتش می پوشاند،
[="Red"]ابراهیم / 49 – 50
[/]-------------------
[="SeaGreen"]وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقا (29)
[/]
بگو: « این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس می خواهد ایمان بیاورد، و هر کس می خواهد کافر گردد. » ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سرا پرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است. و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورت ها را بریان می کند. چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است! »
[="Red"]کهف / 29
[/]-----------
[="SeaGreen"]وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ (8)
[/]
و اما کسی که ترازوهایش سبک است،
[="SeaGreen"]فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ (9)
[/]
پناهگاهش « هاویه » است.
[="SeaGreen"]وَمَا أَدْرَاکَ مَاهِیَهْ (10)
[/]
و تو چه می دانی « هاویه » چیست؟!
[="SeaGreen"]نَارٌ حَامِیَةٌ (11)
[/]
آتشی است سوزان!
[="Red"]قارعه / 8 – 11
[/]----------------
[="SeaGreen"]سَأُصْلِیهِ سَقَرَ (26)
[/]
بزودی او را وارد سقر می کنم!
[="SeaGreen"]وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ (27)
[/]
و تو چه می دانی « سقر » چیست؟!
[="SeaGreen"]لاَ تُبْقِی وَلاَ تَذَرُ (28)
[/]
(آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد و نه چیزی را رها می سازد.
[="SeaGreen"]لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (29)
[/]
پوست تن را بکلی دگرگون می کند.
[="Red"]مدثر / 26 – 29[/]
يا أباذر ان لله ملائكه قياما من خيفته، ما رفعوا رؤوسهم حتى ينفخ فى الصور النفخه الأخره، فيقولون جميعا: سبحانك و بحمدك ما عبدناك كما ينبغى لك أن تعبد. و لو كان لرجل عمل سبعين نبيا لا ستقل عمله من شده ما يرى يومئذ. و لو أن دلوا صبت من غسلين فى مطلع الشمس لغلت منه جماجم من فى مغربها. ولوزفرت جهنم زفره لم يبق ملك مقرب و لا نبى مرسل الا خر جاثيا على ركبتيه؛ يقول: رب نفسى نفسى! حتى ينسى ابراهيم اسحاق عليهما السلام؛ يقول: يا رب أنا خليلك ابراهيم؛ فلا تنسنى.
اى ابوذر به درستى كه حق تعالى را ملكى چند هست كه پيوسته ايستادهاند از خوف الهى، و سر بالا نمىكنند تا روزى كه در صور بدمند دميدن آخر كه همگى خلق به آن زنده مىشوند. پس جميع ملائكه در آن حال مىگويند كه: خداوندا تو را منزه مىدانيم از جميع نقايص و عيبها، و از اين كه عبادت ما قابل درگاه تو باشد. و تو را بر جميع نعمتها شكر مىكنيم. و عبادت تو نكردهايم چنانچه سزاوار است كه تو را عبادت كنند. و اگر شخصى عمل هفتاد پيغمبر داشته باشد، هر آينه عمل خود را سهل خواهد شمرد از شدت اهوالى3 كه در آن روز مشاهده مىنمايد.
و اگر دلوى از غسلين4 جهنم (كه چرك و ريم5 اهل جهنم است كه قرنها در ديگهاى جهنم جوشيده است) در مشرق آفتاب بريزند، هرآينه از حدت6 و حرارت آن به جوش آيد مغز سر آن جماعتى كه در مغرب آفتاباند. و چون جهنم در صحراى محشر بخروشد و به صدا آيد، نماند احدى نه ملك مقربى و نه پيغمبر مرسلى مگر آن كه به زانو درافتند، و هر يك استغاثه كنند كه: پروردگارا نفس7 مرا رحم كن و مرا نجات بخش. و همه در انديشه خود باشند. حتى ابراهيم - خليل خدا - اسحاق فرزند خود را فراموش كند و به حال خود مشغول باشد و گويد كه: اى پروردگار من! من خليل توام ابراهيم. مرا در اين روز از رحمت خود فراموش مكن و لطف خود را از من بازمگير.
بدان كه از جمله عقايدى كه اقرار به آنها واجب است و از ضروريات مذهب است و انكار آنها كفر است اقرار كردن به بهشت و دوزخ است.
و بايد اعتقاد داشت كه بهشت و دوزخ الحال موجودند.
چنانچه به سند معتبر منقول است كه ابوالصلت هروى8 از حضرت على بن موسىالرضا صلواتالله عليه سؤال نمود كه: بهشت و دوزخ آيا اكنون موجود هستند؟ فرمود كه: بلى. و بهدرستى كه حضرت رسول صلىالله عليه و آله داخل بهشت شدند و جهنم را مشاهده فرمودند در شب معراج. ابوالصلت عرض نمود
1- مقامهاى سهل: جايگاههاى پست - موارد پست - به عنوان لقلقه زبان و بدون تدبر و تأمل.
2- تعظيم: بزرگداشت.
3- اهوال: ترسها - چيزهاى ترسناك.
4- غسلين: اين واژه يك بار در قرآن مجيد آمده است (سوره حاقه (69): آيه 36). به معنى زردابه و چرك و خونى است كه از بدن بيرون مىآيد و بر روى تن به راه مىافتد. غذاى بدكاران دوزخى است.
5- ريم: چرك - چركى كه از زخم يا جراحت بيرون مىآيد.
6- حدت: تندى - حرارت.
7- نفس: خود.
8- ابوالصلت هروى: ابوالصلت عبدالسلام بن صالح الخراسانى الهروى از اصحاب امام رضا (ع) و از راويان موثق احاديث آن حضرت. آرامگاه او در بيرون شهر مشهد معروف است.
كه: جمعى مىگويند كه حق تعالى مقدر فرموده است كه موجود سازد بهشت و دوزخ را، و هنوز خلق نفرموده است. حضرت فرمود كه: جمعى كه اين سخن را مىگويند از ما نيستند و ما از ايشان نيستيم. و كسى كه انكار خلق بهشت و دوزخ كند تكذيب پيغمبر كرده است و تكذيب ما كرده است و هيچ بهرهاى از ولايت ما ندارد و هميشه در آتش جهنم خواهد بود. و بعد از آن، حضرت استدلال به آيات و احاديث فرمودند كه دلالت بر خلق آنها مىكند.
و به سند معتبر از محمد بن مسلم منقول است كه حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: والله كه بهشت خالى نيست از ارواح مؤمنان از روزى كه خدا آن را خلق فرموده است؛ و جهنم خالى نيست از ارواح كفار بدكردار از روزى كه خدا آن را خلق كرده است.
و آيات و اخبارى كه دلالت بر اين مطلب كند بسيار است.
و بايد اعتقاد داشت كه كفار مُخَلدند1 در عذاب جهنم، و عذاب از ايشان هرگز برطرف نمىشود. و سنيان و غير ايشان از فرقههايى كه غير شيعه اثناعشرىاند هر يك كه در مذهب خود متعصب و راسخاند و عقل ايشان كامل است و حجت بر ايشان تمام شده است ايشان نيز در جهنم مخلد خواهند بود. و اگر عقل ايشان ضعيف باشد و در مذهب باطل خود راسخ نباشند و محبت اهل بيت عليهمالسلام داشته باشند، مثل زنان2 و جمعى كه ضعيفالعقلاند و چندان تميز ميان حق و باطل نمىتوانند كرد، حال ايشان موقوف3 است به امر الهى و ممكن است كه حق تعالى به فضل خود ايشان را از جهنم نجات دهد. فُساق 4 و صاحبان گناهان كبيره از شيعيان اثناعشرى، ايشان مستحق شفاعت و رحمت هستند و ممكن است كه حق تعالى به فضل كامل خود ايشان را بيامرزد و به جهنم نبرد. و اگر به جهنم روند البته مخلد نخواهند بود و آخر نجات مىيابند و داخل بهشت مىشوند.
و كسى كه منكر ضروريى از ضروريات دين باشد، مثل وجوب نماز و روزه و حج و زكات و بهشت و دوزخ و معاد جسمانى و غير اينها از امورى كه ضرورى دين شده است و هر كه صاحب آن دين است آن را شنيده است، او كافر است و مرتد است و مخلد در آتش جهنم است هر چند به حسب ظاهر اظهار اسلام كند. و تفصيل اين كلام را اين مقام گنجايش ندارد.
و به سند صحيح از ابوبصير منقول است كه به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلواتالله عليه عرض نمودم كه: اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى، كه دلم بسيار قساوت به هم رسانيده است. فرمود كه: اى ابومحمد مستعد باش براى زندگانى دور و دراز كه زندگانى آخرت است كه آن را نهايت نيست؛ و فكر آن زندگانى را بكن و تهيه آن را درست كن. و به درستى كه جبرئيل روزى به نزد حضرت رسول صلىالله عليه و آله آمد رو تُرش كرده، و آثار اندوه از چهرهاش ظاهر بود. و پيش از آن هرگاه كه مىآمد متبسم و خندان و خوشحال مىآمد. پس حضرت فرمود كه: جبرئيل چرا امروز چنين غضبناك و محزون آمدهاى؟ جبرئيل گفت كه: امروز دمهايى را كه بر آتش جهنم مىدميدند از دست گذاشتند.
فرمود كه: دمهاى آتش جهنم چيست اى جبرئيل؟ گفت: اى محمد حق تعالى امر فرمود كه هزار سال بر آتش جهنم دميدند تا سفيد شد. پس هزار سال ديگر دميدند تا سرخ شد. پس هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد. و اكنون سياه است و تاريك. و اگر قطرهاى از ضَريع5 - كه عرق اهل جهنم و چرك و ريم فرجهاى زناكاران است كه در ديگهاى جهنم جوشيده و به عوض آب به اهل جهنم مىخورانند - در آبهاى اهل دنيا بريزد، هرآينه جميع اهل دنيا از گندش بميرند. و اگر يك حلقهاى از زنجيرى كه هفتاد ذرع است6 و بر گردن اهل جهنم مىگذارند بر دنيا بگذارند، از گرمى آن تمام دنيا بگدازد. و اگر پيراهنى از پيراهنهاى اهل آتش را در ميان زمين و آسمان بياويزند اهل دنيا از بوى بد آن هلاك شوند.
چون جبرئيل اينها را بيان فرمودند حضرت رسول و جبرئيل هر دو به گريه درآمدند. پس حق تعالى ملكى فرستاد به سوى ايشان كه: پروردگار شما سلام مىرساند شما را و مىفرمايد كه: من شما را ايمن گردانيدم از اين كه گناهى كنيد كه مستوجب عذاب من شويد. پس بعد از آن هرگاه جبرئيل به خدمت آن
1- مخلد: جاودانه - هميشه ماندگار.
2- مقصود زنانى است كه به خاطر مشكلات و تنگناها و محدوديتهاى اجتماعى و خانوادگى و آداب و رسوم قبايلى و فرهنگ حاكم بر محيط زيست خود از جستوجو و كسب دانش براى دريافت حقيقت دين بازمانده و طبيعتا دين و مذهب آنها تابع فرهنگ، محيط، خانواده، پدر و همسرشان شده است.
3- موقوف: وابسته.
4- فساق: جمع فاسق - بدكاران - گناهكاران - تبهكاران.
5- ضريع: گياهى است به نام شبرق. اين گياه داراى خارهاى بزرگ است. تا تر است شتر آن را مىخورد و چون خشك شد از گياهان سمى است و به آن ضريع گفته مىشود. تلخ و بدبوست. از اين واژه در آيه 6 سوره غاشيه (88) به عنوان ضريع خاصى نام برده شده است كه غذاى اهل دوزخ است. غذايى كه نه سير مىكند و نه بر گوشت تن مىافزايد.
6- از اين زنجير در آيه 32 سوره حاقه (69) سخن به ميان آمده است.
حضرت مىآمد متبسم و خندان بود. پس حضرت صادق عليهالسلام فرمود كه: در آن روز اهل آتش، عظمت جهنم و عذاب الهى را مىدانند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعيم آن را مىدانند. و چون اهل جهنم داخل جهنم مىشوند هفتاد سال سعى مىكنند تا خود را به بالاى جهنم مىرسانند. پس چون به كنار جهنم رسيدند، ملائكه گرزهاى آهن بر كله ايشان مىكوبند تا به قعر جهنم برمىگردند. پس پوستهاى ايشان را تغيير مىدهند و پوست تازه بر بدن ايشان مىپوشانند كه عذاب در ايشان بيشتر تأثير كند. پس حضرت به ابوبصير گفت كه: آنچه گفتم تو را كافى است؟ گفت: بس است مرا و كافى است.
و به سند معتبر از عمروبن ثابت1 منقول است كه حضرت امام محمد باقر صلواتالله عليه فرمود كه: اهل جهنم در آتش فرياد مىكنند مانند سگان و گرگان كه فرياد كنند از شدت آنچه به ايشان مىرسد، از الم عذاب الهى. چه گمان دارى - اى عمرو - به گروهى كه ايشان را مرگ نمىباشد كه از عذاب نجات يابند، و عذاب ايشان هرگز سبك نمىشود، و در ميان آتش تشنه و گرسنه باشند، و كران و گنگان و كوران باشند، و روهاى ايشان سياه شده باشد محروم و نادم و پشيمان، و غضب كرده پروردگار خود. رحم بر ايشان نكنند، و عذاب ايشان را تخفيف ندهند، و آتش بر ايشان افروزند، و از حميم2 گرم جهنم به عوض آب آشامند، و از زقوم3 جهنم به عوض طعام خورند، و به قلابهاى آتش بدنهاى ايشان را درند، و گرزهاى آهن بر سر ايشان كوبند، و ملائكه بسيار غليظ بسيار شديد ايشان را در شكنجه دارند، و بر ايشان رحم نمىكنند، و بر رو ايشان را در آتش مىكشند، و با شياطين ايشان را در زنجير مىكشند و در غلها و بندها ايشان را مقيد مىسازند. اگر دعا كنند دعاى ايشان مستجاب نمىشود، و اگر حاجتى طلبند برآورده نمىشود. اين است حال جمعى كه به جهنم مىروند.4
و منقول است در تفسير اين آيه كه حق تعالى مىفرمايد كه: جبار معاند را بعد از زندگانى دنيا به جهنم مىبرند و به خورد او مىدهند از آبى كه روان شود از پوست و گوشت اهل جهنم (از چرك و ريم و زردابه كه از تن دوزخيان چكد) و به تكلف و رنج تمام جرعهجرعه مىخورد آن را، و به گلويش فرو نمىرود از غايت تلخى و گندگى5 ، و از همه طرف مرگ به او مىرسد (و به حال مرگ مىباشد، و آرزوى مرگ مىكند) وليكن او را مرگ نمىباشد و نمىميرد، و بعد از هر عذابى عذابى سختتر براى او هست. 6 فرمود كه: آن صديد7 جهنم را چون نزديك او مىآورند، رويش بريان مىشود و پوست و گوشت رويش در آن مىريزد. پس چون مىخورد، جميع امعا و احشايش پارهپاره مىشود و به زيرش مىريزد، و از هر يك از ايشان مانند رودخانه از چرك و ريم روان مىشود، و آن قدر مىگريند كه از آب ديده ايشان نهرها جارى مىشود و در روهاى ايشان جويها به هم مىرسد. بعد از آن، اشك منقطع مىشود و خون به جاى اشك مىبارد به حدى كه كشتيها در آب ديده ايشان جارى مىتوان كرد.
و از حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام منقول است كه: جهنم را هفت در است. از يك در فرعون و هامان و قارون (كه كنايه از ابوبكر و عمر و عثمان است) داخل مىشوند.
و از يك در مشركان و كافران داخل مىشوند از آن جماعتى كه هرگز به خدا ايمان نياوردهاند. و از يك در بنىاميه داخل مىشوند كه مخصوص ايشان است و كسى با ايشان در آن شريك نيست. و يك در باب لظى 8 است. و يك در ديگر باب سَقَر9 است. و يك در ديگر باب هاويه10 است كه هر كه از آن در داخل شد هفتاد سال در جهنم فرو مىرود. پس جهنم جوشى مىزند و ايشان را به طبقه بالاى جهنم مىافكند. پس باز هفتاد سال ديگر فرو مىروند. و ابدالآباد در جهنم حال ايشان اين است. و يك در درى است كه از آن در دشمنان ما و هر كه با ما جنگ كرده و هر كه
1- عمرو بن ثابت: ظاهرا عمرو بن ابى المقدام است كه از اصحاب امام باقر (ع) و راويان موثق احاديث آن حضرت به شمار مىرود.
2- حميم: اين واژه در بسيارى از آيات قرآن مجيد آمده است. به معنى آب داغ و آب جوشان است و از آشاميدنيهايى است كه به اهل جهنم مىخورانند.
3- زقوم : اين واژه در آيات 62 سوره صافات (37)، 43 سوره دخان (44) و 52 سوره واقعه (56) آمده است. نام گياهى است كه ميوه آن داراى پوستهاى سمى است. گياهى كه به تصريح قرآن در جهنم مىرويد و ميوه آن داراى ظاهرى ناخوشايند است نيز چنين ناميده شده است. از غذاهاى جهنميان است.
4- اين توصيفها برگرفته از آيات قرآناند.
5- گندگى: درشتى - زبرى.
6- ترجمه تفسيرى از آيات 15 - 17 سوره ابراهيم (14).
7- صديد: به معنى چرك و آب زخم آلوده به خون، چرك و خونابهاى خاص است كه به دوزخيان مىنوشانند. اين واژه در آيه 16 سوره ابراهيم (14) آمده است.
8- لظى: اين واژه در آيه 15 سوره معارج (70) آمده است. به معنى شعله خالص و بىدود و زبانه آتش است.
9- سقر: اين واژه در آيه 48 سوره قمر (54) و آيات 26، 27 و 42 سوره مدثر (74) آمده و به معنى سوزاننده و تغيير دهنده رنگ پوست است.
10- هاويه: اين واژه در آيه 9 سوره قارعه (101) آمده و به معنى سقوط دهنده و كشنده از بالا به پايين است.
يارى ما نكرده داخل جهنم مىشوند، و اين در بزرگترين درهاست و گرمى و شدتش از همه بيشتر است.
و منقول است از ابن عباس كه: دو يهودى به خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه آمدند و پرسيدند كه: بهشت و دوزخ در كجايند؟ حضرت فرمود كه: بهشت در آسمان است، و جهنم در زمين است.
و به سند معتبر منقول است كه از حضرت صادق صلواتالله عليه پرسيدند از معنى فلق 1.
فرمود كه: درهاى است در جهنم كه در آن هفتادهزار خانه است، و در هر خانه هفتادهزار يورت2 است، و در هر يورتى هفتادهزار مار سياه است، و در شكم هر مارى هفتادهزار سبوى زهر است؛ و جميع اهل جهنم را بر اين دره گذار مىافتد.
و در حديث ديگر فرمود كه: اين آتش شما كه در دنيا هست يك جزو است از هفتاد جزو از آتش جهنم كه هفتاد مرتبه آن را به آب خاموش كردهاند و باز افروخته شده است. و اگر چنين نمىكردند هيچ كس طاقت نزديكى آن نداشت. و به درستى كه جهنم را در روز قيامت به صحراى محشر خواهند آورد كه صراط را بر روى آن بگذارند. پس جهنم فريادى در محشر برآورد كه جميع ملائكه مقربين و انبياى مرسلين از بيم آن به زانوى استغاثه درآيند.
و در حديث ديگر منقول است كه: غساق 3 واديى است در جهنم كه در آن سيصد و سى قصر است، و در هر قصرى سيصد خانه است، و در هر خانهاى چهل زاويه4 است، و در هر زاويه مارى است، و در شكم هر مارى سيصد و سى عقرب است، و در نيش هر عقربى سيصد و سى سبوى زهر است. و اگر يكى از آن عقربها زهر خود را بر جميع اهل جهنم بريزد از براى هلاك همه كافى است.
و در حديث ديگر منقول است كه: دركات 5 جهنم هفت است:
مرتبه اول جحيم6 است كه اهل آن مرتبه را بر سنگهاى تافته مىدارند كه دماغ7 ايشان مانند ديگ به جوش مىآيد.
و مرتبه دويم لظى است كه حق تعالى در وصف آن مىفرمايد كه: بسيار كَشنده است دست و پاى مشركان را (يا پوست سر ايشان را). به جانب خود مىكشد كسى را كه پشت كرده (بر حق) و رو گردانيده (از معبود مطلق). و جمع كرده است (مالهاى دنيا را) و حفظ كرده (و حقوق الهى را از آن ادا نكرده). 8
مرتبه سيم سقر است، كه حق تعالى در وصف آن مىفرمايد كه: (سقر آتشى است كه) باقى نمىگذارد (پوست و گوشت و عروق و اعصاب و عظام9 را، بلكه همه را مىسوزاند و باز حق تعالى آن اجزا را باز مىگرداند. و آتش دست بر نمىدارد و باز مىسوزاند). و آتشى است بسيار سياه كننده پوست (كافران را يا ظالمان را، و ظاهر و هويداست براى ايشان)، و بر آن موكلاند نوزده ملك (يا: نوزده نوع از ملائكه).10
و مرتبه چهارم حُطمَه11 است كه از آن شرارهها 12 جدا مىشود مانند كوشك 13 عظيم كه گويا شتران زردند كه بر هوا مىروند. و هر كه را در آن افكنند، او را درهم مىشكند و مىكوبد مانند سُرمه14 . و روح از ايشان مفارقت نمىنمايد. و چون مانند سرمهريزه شدند حق تعالى ايشان را به حالت اول
1- فلق: اين واژه در آيه 1 سوره فلق (113) آمده است. به معنى سپيدهدم و سرخى سپيدهدم و نيز دره، شكاف وسيع بين دو كوه و فضاى بين دو تپه است.
2- يورت: مسكن - منزل - اتاق.
3- غساق: اين واژه در آيات 57 سوره ص (38) و 25 سوره نبا (78) آمده است و به سرد سوزان، گنديده، چرك بدبو، چركى كه از زخم جارى مىشود و آب كدر و كثيف گفته مىشود.
4- زاويه: كنج - گوشه - اتاق.
5- دركات: جمع درك و دركه. واژه درك در آيه 145 سوره نساء (4) آمده و به معنى ته، قعر و عميقترين قسمت يك گودال يا چاه است.
6- جحيم: اين واژه در آياتى بسيار از قرآن كريم آمده و به معنى آتش بزرگ، آتش شديدالاشتعال، آتش بر بالاى آتش، آتش بزرگ در گودال بزرگ و مكان بسيار گرم است.
7- دماغ: مغز.
8- آيات 15 - 18 سوره معارج.
9- عظام: جمع عظم - استخوانها.
10- آيات 28 - 30 سوره مدثر (74).
11- حطمه: اين واژه در آيات 4 و 5 سوره همزه (104) آمده و به معنى شكننده و خردكننده است.
12- يا: شرارها.
13- كوشك: بناى مرتفع و عالى - قصر - كاخ - قلعه.
14- سرمه: سنگ سولفور آهن يا نقره را كه آن قدر مىكوبند تا به صورت گرد درآيد و به عنوان رنگ سياه مژه و پلك بكشند.
برمىگرداند.
و طبقه پنجم هاويه است كه در آنجا گروهى هستند كه فرياد مىكنند كه: اى مالك به فرياد ما برس. چون مالك به فرياد ايشان مىرسد ظرفى از آتش برمىگيرد كه آن مملو است از چرك و خون و عرقى كه از بدنهاى ايشان جارى شده مانند مس گداخته، و به ايشان مىخوراند. پس چون به نزديك روى ايشان مىآورد پوست و گوشت رويشان در آن مىريزد از شدت حرارت آن، چنانچه حق تعالى مىفرمايد كه: براى ستمكاران آماده كردهايم آتشى را كه احاطه كند به ايشان سراپردههاى آن، و اگر استغاثه نمايند (از تشنگى)، به فرياد ايشان مىرسند به آبى كه مانند مس گداخته باشد (كه چون پيش دهان ايشان برند)، بريان كند روهاى ايشان را. بد شرابى است (مُهل1 از براى ايشان) و بد تكيهگاهى است (آتش از براى ايشان). 2 و هر كه را در هاويه اندازند هفتاد سال در آتش فرو رود. و هر چند كه پوستش بسوزد حق تعالى بدل آن، پوست ديگر بر بدنش بروياند.
و طبقه ششم سعير 3 است كه در آن سيصد سراپرده از آتش هست. و در هر سراپردهاى سيصد قصر است از آتش، و در هر قصرى سيصد خانه از آتش هست، و در هر خانه سيصد نوع از عذاب مقرر است. و در آنجا مارها و عقربها از آتش هست، و كندهها و زنجيرها و غلها از آتش براى اهل آن طبقه مهيا كردهاند چنانچه حق سبحانه و تعالى مىفرمايد كه: ما مهيا كردهايم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش افروخته.4
و طبقه هفتم جهنم5 است كه فلق در آنجاست. و آن چاهى است در جهنم كه چون در آن را مىگشايند جهنم مشتعل مىشود. و اين طبقه بدترين طبقات دوزخ است. و صعودا6 كوهى است از مس در ميان جهنم. و اثاما7 رودخانهاى است از مس گداخته كه بر دور آن كوه جارى است. و اين موضع بدترين جاهاى اين طبقه است.
و از حضرت امام موسى كاظم صلواتالله عليه منقول است كه: در جهنم واديى 8 هست كه آن را سقر مىنامند كه از آن روز كه خدا او را خلق كرده است نفس نكشيده است. و اگر خدا آن را رخصت فرمايد كه به قدر سوراخ سوزنى نفس بكشد، هرآينه جميع آنچه در روى زمين است بسوزاند. و اهل جهنم به خدا پناه مىگيرند از حرارت و گند و بدى و كثافت آن وادى و آنچه خدا در آنجا براى اهلش مهيا فرموده از عذاب خود. و در آن وادى كوهى است كه جميع اهل آن وادى پناه مىگيرند به خدا از گرمى و تعفن و كثافت آن كوه و عذابهايى كه خدا در آنجا براى اهلش مقرر فرموده. و در آن كوه درهاى هست كه اهل آن كوه به خدا استعاذه مىنمايند از گرمى و گند و كثافت آن دره و عذابهاى آن. و در آن چاهى است كه اهل آن دره از گرمى و تعفن و قذارت9 و عذاب شديد آن چاه به خدا پناه مىبرند. و در آن چاه مارى هست كه جميع اهل آن چاه از خباثت و تعفن و كثافت آن مار و آنچه خدا در نيشهاى آن از زهر مقرر فرموده به خدا استعاذه مىنمايد. و در شكم آن مار هفت صندوق است كه آنها جاى پنج كس از امتهاى گذشته است و دو كس از اين امت. اما آن پنج كس قابيل است كه برادر خود هابيل را كشت؛ و نمرود است كه با ابراهيم منازعه كرد و گفت: من مىميرانم و زنده مىگردانم10 ؛ و فرعون است كه دعوى خدايى كرد، و يهود11 است كه يهود را گمراه كرد؛ و بولس12 است كه نصارا را گمراه كرد. و از اين امت دو اعرابى13 اند كه ايمان به خدا نياوردند (يعنى ابوبكر و عمر).
1- مهل: اين واژه در آيه 29 سوره كهف (18) و آياتى ديگر از قرآن مجيد آمده است. به معنى آهن و مس گداخته و ذوب شده و ته مانده روغن زيتون است. از آشاميدنيهاى دوزخيان است.
2- بخشى از آيه 29 سوره كهف (18).
3- سعير: اين واژه در آياتى چند از قرآن از جمله آيه 4 سوره انسان (76) آمده و به معنى آتش افروخته و سوزان و زبانه آتش است.
4- آيه 4 سوره انسان (76).
5- جهنم: اين واژه در آياتى متعدد از قرآن كريم آمده است.
6- صعودا: اين واژه در آيه 17 سوره مدثر (74) آمده است. صعود به معنى گردنه است.
7- اثاما: اين واژه در آيه 68 سوره فرقان (25) آمده است. اثام به معنى عذاب، عقوبت و كيفر است.
8- وادى: صحرا - بيابان.
9- قذارت: پليدى - نجسى.
10- بخشى از آيه 258 سوره بقره (2).
11- يهود: ممكن است ايهود (دومين قاضى بنىاسرائيل) باشد كه وصف او در باب سوم سفر داوران تورات آمده است يا كسى ديگر كه دين يهود را تحريف كرده و در آن اختلاف انگيخته است.
12- بولس: همان پولس رسول (يا: سن پل) است كه از بزرگترين مروجان مسيحيت به شمار مىرود. برخى از عقايد مسيحيت كه مورد مخالفت اسلام است برساخته اوست. عقايد پولس در انجيل در ضمن نامههاى وى كه به رسالههاى پولس رسول شهرت دارند، آمده است.
13- اعرابى: عرب بيابانگرد - عرب بيابانى - عربى كه ايمان نياورده است.
و به سند صحيح از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه حضرت رسول صلىالله عليه و آله فرمودند كه: شبى كه به معراج مىرفتم در عرض راه صداى مهيبى شنيدم كه از آن خايف شدم. جبرئيل گفت كه: شنيدى يا محمد؟ گفتم: بلى. گفت: اين سنگى بود كه هفتاد سال قبل از اين از كنار جهنم انداخته بودم؛ اكنون به قعرش رسيده است. فرمود كه: بعد از آن ديگر آن حضرت را خندان نديدند تا از دنيا مفارقت فرمود.
پس حضرت رسول فرمود كه: چون داخل آسمان اول شدم، هر ملكى كه مرا ديد خندان و خوشحال شد تا آن كه رسيدم به ملكى از ملائكه كه از آن عظيمتر ملكى نديدم، با هيئتى بسيار منكر1 ، و غضب از جبينش ظاهر. پس آنچه ملائكه ديگر از تحيت2 و دعا نسبت به من به جا آوردند او به جا آورد وليكن نخنديد و خوشحالى كه ديگران داشتند او نداشت. از جبرئيل پرسيدم كه: اين كيست كه من از ديدن او بسيار ترسان شدم؟ گفت: گنجايش دارد كه از او بترسيدى3، و ما همه از او ترسانيم. اين مالك4 خازن5 جهنم است و هرگز نخنديده است و از روزى كه حق تعالى او را والى6 جهنم گردانيده است تا حال هر روز خشم و غضبش بر دشمنان خدا و اهل معصيت زياده مىگردد. و خدا اين ملك را خواهد فرمود كه انتقام از ايشان بكشد. و اگر با كسى به خنده ملاقات كرده بود يا بعد از اين مىكرد البته بر روى تو مىخنديد و از ديدن تو اظهار فرح مىنمود. پس من بر او سلام كردم و رد سلام به من نمود و مرا بشارت بهشت داد.
پس من به جبرئيل گفتم - چون جميع اهل سماوات او را اطاعت مىنمودند - كه: بفرما كه آتش دوزخ را به من بنمايد. جبرئيل گفت كه: اى مالك به محمد بنما آتش جهنم را. پس پرده را برگرفت و درى از درهاى جهنم را گشود. ناگاه از آن زبانه به آسمان بلند شد و ساطع7 گرديد و به خروش آمد كه من در بيم شدم. پس گفتم: اى جبرئيل بگو كه پرده را بيندازد. فىالحال8 مالك امر فرمود آن زبانه را كه: به جاى خود برگرد. پس برگشت.
و در حديث ديگر وارد شده است در تفسير اين آيه كه حق تعالى مىفرمايد كه: بريده شده است براى كافران جامهها از آتش9، كه اين آيه براى بنىاميه نازل شده است كه آتش ايشان را فراگيرد چنانچه جامه، آدمى را فرا مىگيرد. پس لب زيرين ايشان چنان بياويزد كه به ناف ايشان برسد و لب بالاى ايشان به ميان سر ايشان برسد. و بعد از اين آيه حق تعالى مىفرمايد كه: بريزند از بالاى سر ايشان آبى جوشان كه بگدازد از غايت حرارت آنچه در شكم ايشان است (از احشا و امعا) و پوستهاى ايشان را. و براى ايشان گرزها از آهن آماده كردهاند كه هرگاه كه خواهند بيرون آيند از آتش از كثرت شدت و الم، برگردانند ايشان را به آن گرزها در آتش (و گويند به ايشان كه) بچشيد عذاب آتش سوزان را.10
و در حديثى وارد شده است كه: اگر گرزى از آن گرزها را در زمين گذارند و جميع انس و جن جمع شوند و خواهند كه آن را بردارند، نتوانند برداشت.
و از حضرت اميرالمؤمنين صلواتالله عليه منقول است كه فرمود كه: براى اهل معصيت نقبها11 در ميان آتش زدهاند و پاهاى ايشان را در زنجير كردهاند و دستهاى ايشان را در گردن غل كردهاند و بر بدنهاى ايشان پيراهنها از مس گداخته پوشانيدهاند و جُبهها12 از آتش براى ايشان بريده بر ايشان بستهاند. در ميان عذابى گرفتارند كه گرميش به نهايت رسيده. و درهاى جهنم را بر روى ايشان بستهاند. پس هرگز درها را نمىگشايند و هرگز نسيمى بر ايشان داخل نمىشود و هرگز غمى از ايشان برطرف نمىشود، و عذاب ايشان پيوسته شديد است، و عقاب ايشان هميشه تازه است. نه خانه ايشان فانى مىشود و نه عمر ايشان به سر مىآيد. به مالك استغاثه مىكنند كه: از پروردگار خود بطلب كه ما را بميراند. او در جواب مىگويد كه: هميشه (در اين عذاب) خواهيد بود.13
و به سند معتبر از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: در جهنم چاهى هست كه اهل جهنم از آن استعاذه مىنمايند. و آن، جاى هر متكبر جبار معاند است، و هر شيطان متمرد، و هر متكبرى كه ايمان به روز قيامت نداشته باشد، و هر كه عداوت آل محمد عليهمالسلام داشته باشد.
1- منكر: ناخوشايند.
2- تحيت: سلام، درود و خوشامد.
3- يعنى: جا داشت كه از او ترسيدى - ترسيدنت از وى بيجا نبود.
4- به معنى صاحب و دارنده، نام دربان و نگهبان و مسئول دوزخ است. اين نام در آيه 77 سوره زخرف (43) آمده است.
5- خازن: نگهبان.
6- والى: صاحب امر - متصدى - مسئول - فرمانروا.
7- ساطع: بلند - پراكنده - منتشر.
8- فىالحال: در همان زمان - بلافاصله.
9- بخشى از آيه 19 سوره حج (22).
10- بخشى از آيه 19 و تمام آيات 20 - 22 سوره حج (22).
11- نقب: راه زيرزمينى - راه باريك زير زمين - سوراخ زير زمين.
12- جبه: جامه گشاد و بلند كه روى جامههاى ديگر بپوشند.
13- ترجمه تقريبى آيه 77 سوره زخرف (43).
و فرمود كه: كسى كه در جهنم عذابش از ديگران سبكتر باشد كسى است كه در دريايى از آتش باشد و دو نعل 1) از آتش در پاى او باشد، و بند نعلينش از آتش باشد كه از شدت حرارت، مغز دماغش مانند ديگ در جوش باشد و گمان كند كه از جميع اهل جهنم عذابش سختتر است، و حال آن كه عذاب او از همه كس سهلتر باشد.
و در حديث ديگر وارده شده است كه: فلق چاهى است در جهنم كه اهل جهنم از شدت حرارت آن استعاذه مىنمايند، و از خدا طلب نمود كه نفسى بكشد. چون نفس كشيد جميع جهنم را سوزانيد. و در آن چاه صندوقى است از آتش كه اهل آن چاه از گرمى و حرارت آن صندوق استعاذه مىنمايند. و آن تابوتى است كه در آن تابوت شش كس از پيشينيان و شش كس از پسينيان جا دارند. اما شش كس اول: پسر آدم است كه برادر خود را كشت؛ و نمرود كه ابراهيم را در آتش انداخت؛ و فرعون؛ و سامرى كه گوسالهپرستى را دين خود كرد؛ و آن كسى كه يهود را بعد از پيغمبر ايشان گمراه كرد؛ و آن كسى كه نصارا را بعد از پيغمبرشان گمراه كرد. و اما شش كس آخر: ابوبكر است و عمر و عثمان و معاويه و سركرده خوارج و نهروان و ابنملجم.
و از حضرت رسول صلىالله عليه و آله منقول است كه فرمود كه: اگر در اين مسجد صدهزار نفر يا زياده باشند، و يكى از اهل جهنم نفس بكشد و اثر آن به ايشان برسد، هرآينه مسجد و هر كه در آن است بسوزد.
فرمود كه: در جهنم مارها هست به گندگى گردن شتران كه يكى از ايشان كه مىگزد كسى را، چهل قرن (يا چهل سال) در آن مىماند. و عقربها هست به درشتى استر2 كه اثر گزيدن آنها نيز اين قدر از مدت مىماند.
و از عبدالله عباس منقول است كه: جهنم را هفت در است، و بر هر درى هفتادهزار كوه است، و در هر كوهى هفتادهزار دره است، و در هر درهاى هفتادهزار وادى است، و در هر وادى هفتادهزار شكاف است، و در هر شكافى هفتادهزار خانه است، و در هر خانهاى هفتاد هزار مار است كه طول هر مارى سه روزه راه است و نيشهاى آن مارها به مثابه نخلهاى طولانى است. مىآيد به نزديك فرزند آدم، و مىگيرد پلك چشمان و لبهاى او را، و جميع پوست و گوشت او را از استخوانهايش مىكشد. پس چون مىگريزد از آن مار، در نهرى از نهرهاى جهنم مىافتد كه چهل سال (يا چهل قرن) در آن نهر فرو مىرود.
و به سند از حضرت صادق عليهالسلام منقول است كه: حق تعالى هيچ كس را خلق نفرموده است مگر آن كه منزلى در بهشت و منزلى در جهنم براى او مقرر فرموده. پس چون اهل بهشت در بهشت قرار مىگيرند و اهل جهنم در جهنم ساكن مىشوند منادى ندا مىكند اهل بهشت را كه: نظر كنيد به سوى جهنم. پس مشرف مىشوند و نظر مىكنند به سوى جهنم، و منزلهاى ايشان را در جهنم به ايشان مىنمايند كه اين منازلى است كه اگر معصيت الهى مىكرديد داخل اين منازل مىشديد. پس چندان ايشان را فرح و شادى رو دهد كه اگر مرگ در بهشت باشد بميرند از شادى آن كه از چنين عذابى نجات يافتهاند.
پس منادى ندا كند اهل جهنم را كه: به جانب بالا نظر كنيد. چون نظر كنند، منازل ايشان را در بهشت و نعمتهايى كه در آنجا مقرر شده به ايشان بنمايند و بگويند به ايشان كه: اگر اطاعت الهى مىكرديد اين منازل را متصرف مىشديد. پس ايشان را حالى رو دهد از اندوه كه اگر مرگ باشد بميرند. پس منازل اهل جهنم را در بهشت به نيكوكاران دهند، و منازل اهل بهشت را در جهنم به بدكاران دهند. و اين است تفسير اين آيه كه حق تعالى در شأن اهل بهشت مىفرمايد كه: ايشاناند وارثان كه به ميراث مىبرند بهشت را، و در آن مخلد و پايدار خواهند بود.3
و به سند صحيح از حضرت صادق صلواتالله عليه منقول است كه: چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم به جهنم درآيند منادى از جانب ربالعزه ندا كند كه: اى اهل بهشت و اى اهل جهنم اگر مرگ به صورتى از صورتها درآيد خواهيد شناخت آن را؟
گويند: نه. پس بياورند مرگ را به صورت گوسفند سياه سفيدى4 و در ميان بهشت و دوزخ بدارند و به ايشان گويند كه: ببينيد اين مرگ است. پس حق تعالى امر فرمايد كه آن را ذبح نمايند. و فرمايد كه: اى اهل بهشت هميشه در بهشت خواهيد بود و شما را مرگ نيست. و اى اهل جهنم هميشه در جهنم خواهيد بود و شما را مرگ نخواهد بود. و اين روز است كه خداوند عالميان فرموده است كه: بترسان ايشان را از روز حسرت، در روزى كه كار هر كس مَقضى5 شده باشد و به پايان رسيده باشد، و ايشان از آن روز غافلاند.6 حضرت فرمود كه: مراد اين روز است كه حق تعالى اهل بهشت و جهنم را فرمان دهد كه هميشه در جاى خود باشند و مرگ را نباشد؛ كه در آن روز اهل جهنم حسرت برند و سودى ندهد، و اميد ايشان منقطع گردد.
1- نعل: نعلين - دمپايى - كفش.
2- استر: قاطر.
3- آيات 10 و 11 سوره مؤمنون (23).
4- سياه سفيد: خاكسترى - داراى يك موى سفيد و يك موى سياه - به رنگ جوگندمى.
5- مقضى: تمام شده - سپرى شده.
6- بخشى از آيه 40 سوره مريم (19).
نقل از كتاب عين الحيات علامه مجلسي