جمع بندی قانون جذب و تلقين و ارتباط آن با خدا
تبهای اولیه
باعرض سلام،
من از اون وقتي كه كتاب درمورد تكنولوژيه فكر كه به هرچيز كه فكركني چه مثبت وچه منفي سر راهت قرارميگيره و چند بارم امتحان كردم كه برام ثابت شد از اون موقع يه شبهه اي برام ايجاد شده كه پس خداوند متعال چي ؟يني همه فعل وانفالات از خود ما نشأت ميگره،ارتباطش را باپروردگار درك نميكنم
از قبل، دیدگاهی در میان دانشمندان غربی بوده است که بایدها و نبایدها، نتیجه هستها و نیستها است و به تعبیر دیگر، عمل، تابع فکر است و چیزی که انسان در فکر خود به آن میرسد در عمل نیز آن را انجام میدهد.
اصل سخن، تا حدودی، همین طور است. یعنی فکر انسان و نتایج فکری، در تحقق عمل، مؤثر است؛ چون انسان اولاً چیزی را باید تصور کند بعد تأییدش کند و بعد از تأیید، به آن علاقه پیدا کند و بعد، آن را اراده کند تا منجر به تحقق عمل شود و شما میبینید که حداقل، چهار مرتبه این مراحل در فکر و عقل اتفاق میافتد. البته این طور نیست که عمل اجبارا وقتی به آن فکر کردیم حتما محقق شود؛ بلکه انسان مختار است و چه بسا خلاف عقل و نتیجه فکری خود عمل میکند چنان چه خداوند در مورد فرعونیان میفرماید: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً» (1)؛ با آن که دلهایشان به آن یقین داشت؛ ولی از روی ظلم و برتریجویی، آن را انکار کردند.
پس چه بسا انسان، چیزی را که به آن یقین دارد، باز پایبند به آن نیست.
«علامه مصباح یزدی» (زید عزه) نیز در کتاب «آموزش فلسفه» خود، بعد از بیان این نظریه، میفرماید: هست و نیستها، علت تامه بایدها و نبایدها نیستند؛ ولی مؤثر هستند. پس نتیجه فکر حتما محقق نمیشود، مگر انسان خودش بخواهد به آن تفکر خود جامه عمل بپوشاند.
فارغ از این سخنان این که نقش خداوند در این وسط چیست؟ باید گفت طبق آموزههای اسلام، خالق اصلی و مستقل و تدبیرکننده عالم هستی و شؤونات انسانی خداوند است و اگر لحظهای فیض الهی به انسان نرسد و لطف الهی برداشته شود، چیزی وجود نخواهد داشت. پس بقاء این فکر و حیات انسان و تفکر و ذره ذره اعمال انسانی، وابسته به لطف و عنایت الهی است.
در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم داریم که من خداوند را از فسخ ارادهها و از بین رفتن میثاقها و شکستن همتها شناختم؛ چون خیلی وقتها، ما چیزی را اراده میکنیم و در فکر خود نیز آن را تأیید کردهایم؛ ولی اتفاق غیرمنتظرهای پیش میآید و ما را منصرف میکند یا چیزی به فکرمان خطور میکند بدون این که از قبل، به آن فکر کرده باشیم و منصرف میشویم. از این رو، همیشه این طور نیست که آن چه انسان فکر کرده، اتفاق بیافتد. و خود این تغییر شرایط، دال بر این است که خارج از وجود انسان، موجودی است که در فکر او و رفتار او، تأثیرگذار است که او خداوند است.
منبع:
1. نمل: 27/ 14.
باعرض سلام،
من از اون وقتي كه كتاب درمورد تكنولوژيه فكر كه به هرچيز كه فكركني چه مثبت وچه منفي سر راهت قرارميگيره و چند بارم امتحان كردم كه برام ثابت شد از اون موقع يه شبهه اي برام ايجاد شده كه پس خداوند متعال چي ؟يني همه فعل وانفالات از خود ما نشأت ميگره،ارتباطش را باپروردگار درك نميكنم
سلام علیکم مؤمن،
در ایدئولوژی اسلامی شیعه بحثی است تحت عنوان سنتهای الهی. این سنتها قوانینی هستند که خداوند حاکم بر این جهان کرده است، قسمتی از آن مثلاً عذاب شدن کفاری است که پیغمبری برای ایشان آمده و آنها به عمد انکار کردهاند و مؤمنی هم در میانشان نیست که نهی از منکرشان کند و ...، وقتی از حدی این کفر ایشان و اصرارشان بر کفرشان بگذرد عذاب الهی نازل میشود. فرا رسیدن مرگ برای همهی موجودات هم از دیگر سنتهای الهی است که در قرآن از آنها یاد شده است. اما سنتهای الهی یکی دوتا نیستند و با این دید که وارد قرآن و روایات شوید تعداد زیادی از آنها را خواهید یافت، مثل اینکه:
صدقه ۷۰ بلا را دفع میکند،
مثل اینکه صلهی رحم عمر را دراز میکند،
مثل اینکه کسی را که در گناهش سرزنش کنی (طعنه بزنی) از دنیا نخواهی رفت مگر آنکه آن گناه را انجام دهی،
مثل اینکه اگر به ناموس مردم نگاه کنی به ناموست نگاه خواهد شد،
مثل اینکه مزاح رطب مثلاً گرم و تر است و اگر زیاد بخوری گرمیت میکند،
....
الی ما شاء الله سنت الهی خواهید دید که بررسی بخشی از آنها (با توجه به اینکه «...فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَحْوِيلًا») موضوع علوم تجربی شده است .. بخشی از آنها هم از دسترس علوم تجربی خارج است مثل همان مثال صدقه و صلهی رحم و ... که بدون شک وجود دارند ولی ارتباط آنها با رفع بلایا (حوادث و بیماریها) و طول عمر راحت قابل درک نیست. در هر صورت اینها قوانین خداوند برای این جهان هستند، بودهاند و خواهند بود، پس خوب است که انسان آنها را بلد باشد و از آنها استفاده کند.
همینطور که اگر گفته شد «صدقه بلا را دفع میکند» به این معنی نیست که رفع بلا از غیرخداوند سر زده باشد در مثال شما هم نقش خداوند به عنوان وضع کنندهی آثار محفوظ است و عوامل همگی در طول علتالعلل هستند و نه در عرض آن.
ظاهراً اگر اشتباه نکنم در روایات داریم که چیزی که از آن بترسی گرفتارش خواهی شد، پرسیده شد که پس اگر بیماری را دیدم و ترس برم داشت که نکند خودم هم به آن مبتلا شوم چه کنم؟ پاسخ داده شد شکر خداوند را بکن برای سلامتی. در قرآن هم هست که «شکر نعمت نعمتت افزون کند».
حسن ظن داشتن به خداوند هم جاذب رحمتهای خداوند است و سوء ظن داشتن به خداوند هم مانع از دریافت رحمتهای خداوندی.
و هزار و یک مثال دیگر که به ذهن شما میرسد و به ذهن حقیر نمیرسد ..
یا علی
سؤال:
اگر انسان به هر چیزی فکر کند، برایش اتفاق میافتند (قانون تلقین و جذب)، پس خداوند در این میان، چه کاره است؟
پاسخ:
از قبل، دیدگاهی در میان دانشمندان غربی بوده است که بایدها و نبایدها، نتیجه هستها و نیستها است و به تعبیر دیگر، عمل، تابع فکر است و چیزی که انسان در فکر خود به آن میرسد در عمل نیز آن را انجام میدهد.
اصل سخن، تا حدودی، همین طور است. یعنی فکر انسان و نتایج فکری، در تحقق عمل، مؤثر است؛ چون انسان اولاً چیزی را باید تصور کند بعد تأییدش کند و بعد از تأیید، به آن علاقه پیدا کند و بعد، آن را اراده کند تا منجر به تحقق عمل شود و شما میبینید که حداقل، چهار مرتبه این مراحل در فکر و عقل اتفاق میافتد. البته این طور نیست که عمل اجبارا وقتی به آن فکر کردیم حتما محقق شود؛ بلکه انسان مختار است و چه بسا خلاف عقل و نتیجه فکری خود عمل میکند چنان چه خداوند در مورد فرعونیان میفرماید: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً» (1)؛ با آن که دلهایشان به آن یقین داشت؛ ولی از روی ظلم و برتریجویی، آن را انکار کردند.
پس چه بسا انسان، چیزی را که به آن یقین دارد، باز پایبند به آن نیست.
«علامه مصباح یزدی» (زید عزه) نیز در کتاب «آموزش فلسفه» خود، بعد از بیان این نظریه، میفرماید: هست و نیستها، علت تامه بایدها و نبایدها نیستند؛ ولی مؤثر هستند. پس نتیجه فکر حتما محقق نمیشود، مگر انسان خودش بخواهد به آن تفکر خود جامه عمل بپوشاند.
فارغ از این سخنان این که نقش خداوند در این وسط چیست؟ باید گفت طبق آموزههای اسلام، خالق اصلی و مستقل و تدبیرکننده عالم هستی و شؤونات انسانی خداوند است و اگر لحظهای فیض الهی به انسان نرسد و لطف الهی برداشته شود، چیزی وجود نخواهد داشت. پس بقاء این فکر و حیات انسان و تفکر و ذره ذره اعمال انسانی، وابسته به لطف و عنایت الهی است.
در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم داریم که من خداوند را از فسخ ارادهها و از بین رفتن میثاقها و شکستن همتها شناختم؛ چون خیلی وقتها، ما چیزی را اراده میکنیم و در فکر خود نیز آن را تأیید کردهایم؛ ولی اتفاق غیرمنتظرهای پیش میآید و ما را منصرف میکند یا چیزی به فکرمان خطور میکند بدون این که از قبل، به آن فکر کرده باشیم و منصرف میشویم. از این رو، همیشه این طور نیست که آن چه انسان فکر کرده، اتفاق بیافتد. و خود این تغییر شرایط، دال بر این است که خارج از وجود انسان، موجودی است که در فکر او و رفتار او، تأثیرگذار است که او خداوند است.
منبع:
1. نمل: 27/ 14.