با سلام خدمت کارشناس های محترم و کاربران گرامی انجمن گفتگوی دینی
همان طور که در جریان هستید تشیع لندنی و جریان های معاند ولایت فقیه و ضد انقلاب همگی با هم متحد شده و مقابل ولی فقیه زمانه ایستاده اند(1) و در تخریب مرحوم امام خمینی(ره) و امام خامنه ای از هیچ دسیسه ای دریغ نمی کنند.
برخی از این اشخاص در محیط مجازی کلیپی را منتشر کرده اند و کنار آن اشعاری از مثنوی می گذارند و از این طریق شبهه مطرح کرده اند که رهبری فرموده است مثنوی اصول دین است.
پاسخ ما این است که :
اولا آقا نفرموده است مثنوی اصول دین است! آقا فرموده است اصول اصول اصول دین است و این سخن خود مولوی است که در مقدمه کتابش آمده است .
ثانیا، فرق اصول دین با اصول اصول دین واصول اصول اصول دین چه می باشد؟
اکنون این مسئله رو باز می کنیم .
مثنوی اصول
اصول اصول
دین(2):
-------------------------------
این جمله اشاره به این است که معارف الهی اعم از توحید، نبوت و دیگر معارف سه مرحله دارد:
عام
خاص
اخص
مثلا توحید عام، توحید خاص و توحید اخص وهمچنین نبوت عام، نبوت خاص و نبوت اخص.
به تعبیر دیگر، نوع نگرشها به هستی سه مرحله دارد:
نگاه عمومی (مراحل ابتدایی عامیانه) ======= اصول دین معارف عام و معمولی دین است
نگاه خاص (مراحل متوسط سالکانه) ======= اصول اصول دین معارف متوسط سالکانه دین است
و نگاه اخص (مراحل نهایی واصلانه) ======= اصول اصول اصول دین معارف نهایی و واصلانه دین است
که کتاب شریف مثنوی عمده هدفش بیان این سطح از معارف دین است.
متاسفانه برخی از مخالفان مولوی که موجّه هم هستند، از آن رو که متوجّه نیستند گفتهاند اگر شما 20 سال شراب بنوشید گناهش کمتر از این جمله است که مولوی گفته:این کتاب، اصول اصول اصول دین است.
در کنار این نظر غیر فنی تعصب آلود، ببینید شیخ بهایی خبیر به فن و آگاه از مسائل در آن ابیات مشهوری که درباره مثنوی دارد چگونه به مثنوی نگاه میکند و درباره آن اظهار نظر میکند.
آن جناب که مثنوی را سراسر شرح لطایف آیات قرآنی میداند، میفرماید:
من نمیگویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب
مثنوی او چو قرآن مدلّ / هادی بعضی و بعضی را مضل
مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ پهلوی (یعنی به زبان فارسی)
مثنوی به قدری در اوج است که شیخ بهایی آن را کتاب معمولی نمیداند و واقعاً انسان میماند که آن را وحی بخواند یا دست نوشته بشر بداند اما وحی که راه ندارد آن را وحی بخوانیم و اما دستنوشته بشر که این هم برای مثنوی کم است لذا انسان متحیر میشود که چه بگوید تا حق مطلب ادا شود. این تحیر، شعر مرحوم شهریار را که درباره امام علی علیهالسلام سروده تداعی میکند آنجا که میگوید:
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند/ متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را
این کتاب، از آغاز تا امروز عظمت خود را داشته و حفظ کرده و هر روز حقانیت آن بیشتر روشنتر میشود و همه انسانها را از مسلمان و مسیحی و یهودی و ... شیفته خود کرده و میکند.
این کتاب باید یک مقام ثبوت و اصالتی داشته باشد که اینچنین بر قلوب عارفان و دوستداران معارف الهی حکومت میکند.
در راستای فرمایش شیخ بهایی خوب است فرموده جناب خوانساری صاحب روضات الجنات را هم مرور کنیم و ببینیم ایشان درباره مثنوی و صاحب آن چه میگوید.
ایشان میگوید:
«العارف السامی و الحکیم الاسلامی ابن المولی بهاء الدین محمد ابن الحسن البلخی البکری؛ جلال الدین محمد المشتهر بالمولوی المعنوی الرومی؛ صاحب کتاب المثنوی الفارسی المعتبر عند العالم و العامی من الامامی و غیر الامامی، امره فی رفعة المرتبة، و رتبة المعرفة و کثرة المنقیة و زیادة الفهم و جلالة القدر و متانة الرای و ملاحة النطق و رشاقة الفکر و رزانة الطبع ونفاسة الصنع و کیاسة النفس و غیر ذلک من مراتب الفضل و حکمة العلم و العمل اوضح من ان یذکر و اشهر من ان یخفی او ینکر»
یعنی عارف بلند مرتبه و حکیم مسلمان، جلال الدین محمد مشهور به مولوی معنوی رومی، فرزند مولی محمد بن حسن بلخی بکری صاحب کتاب مثنوی که نزد عالم و عامی شیعه و غیر شیعه معتبر است، در بلندی مرتبه و رتبه معرفت و کثرت منقبت و زیادی فهم و جلالت قدر و متانت رای و ملاحت نطق و تیزی فکر و بلندی طبع و نفاست صنع و کیاست نفس و دیگر مراتب فضل و حکمت علم و عمل، روشنتر از آن است که ذکر شود و مشهورتر از آن است که پنهان مانده و یا انکار شود.
بسیاری از علما و دانشمندان در تالیفات یا گفتارهای خود از ابیات مثنوی استفاده کرده ومیکنند و چه بسیار از ابیات مثنوی است که ضرب المثل شده و در فرهنگ ملل مختلف جا گرفته است. امثال الحکم دهخدا را نگاه کنید و ببینید چقدر از ضرب المثلها ریشه در مثنوی دارد.
بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) در آثار خود از مثنوی استفاده میکردند.
توصیه میکنم عبارات آقا نجفی قوچانی صاحب کتاب سیاحت شرق را نیز عزیزان بخوانند. کل کتاب سیاحت شرق خواندنی است و در ضمن آن، عبارات ایشان درباره مثنوی و مولوی را هم ببینید.
توضیحات برگرفته شده از:
1- جالب است که علت اختلاف ما با تشیع لندنی و آمریکایی این است که ما می گوییم با اهل سنت متحد هستیم و برادر می باشیم،آنها می گویند ما با اهل سنت اتحادی نداریم، اما از این ور با سلطنت طلبان و ضد انقلاب ها متحد شده اند....سلطنت طلبانی که اصل اسلام با سلطنت مخالف است.
2- این قسمت از توضیحات تا انتهای پست از
سایت
ramazani.org گرفته شده است و توسط ما برای درک بیشتر ویراش و رنگی شده است.
باسمه تعالی «رومی نشد از سرّ علی کس آگاه/زیرا که نشد کس آگه ز اسرار اله
یک ممکن و این همه صفات واجب/لا حول و لا قوة الّا بالله»
«مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره) ملای رومی را عارفی رفیع مرتبه دانستهاند و او را از شیعیان خالص امیر المومنین علیه السلام می شمردند و قائل بودند که محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد. و می فرمودند وصول به توحید فقط از ولایت است.»[1]
پینوشت:
[1].روح مجرد .علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ص343
باسمه تعالی
«رومی نشد از سرّ علی کس آگاه/زیرا که نشد کس آگه ز اسرار اله
یک ممکن و این همه صفات واجب/لا حول و لا قوة الّا بالله»
«مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره) ملای رومی را عارفی رفیع مرتبه دانستهاند و او را از شیعیان خالص امیر المومنین علیه السلام می شمردند و قائل بودند که محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد. و می فرمودند وصول به توحید فقط از ولایت است.»[1]
پینوشت:
[1].روح مجرد .علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ص343
[FONT=arial]سلام
این معیار آیت الله قاضی برای همه عرفایی که به جایگاه بلند مرتبه برسند به کار می رود؟
مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره) ملای رومی را عارفی رفیع مرتبه دانستهاند و او را از شیعیان خالص امیر المومنین علیه السلام می شمردند و قائل بودند که محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد. و می فرمودند وصول به توحید فقط از ولایت است
این معیار آیت الله قاضی برای همه عرفایی که به جایگاه بلند مرتبه برسند به کار می رود؟
به نظر میرسد که چنین است و این معیار در مورد همگان صادق.
لکن
تشخیص اینکه چه کسی به مرحله کمال رسیده است، بحثی است علی حده.
با سلام خدمت کارشناس های محترم و کاربران گرامی انجمن گفتگوی دینی
همان طور که در جریان هستید تشیع لندنی و جریان های معاند ولایت فقیه و ضد انقلاب همگی با هم متحد شده و مقابل ولی فقیه زمانه ایستاده اند(1) و در تخریب مرحوم امام خمینی(ره) و امام خامنه ای از هیچ دسیسه ای دریغ نمی کنند.
برخی از این اشخاص در محیط مجازی کلیپی را منتشر کرده اند و کنار آن اشعاری از مثنوی می گذارند و از این طریق شبهه مطرح کرده اند که رهبری فرموده است
مثنوی اصول دین است.
پاسخ ما این است که :
اولا آقا نفرموده است
مثنوی اصول دین است! آقا فرموده است اصول اصول اصول دین است و این سخن خود مولوی است که در مقدمه کتابش آمده است .
ثانیا، فرق
اصول دین با اصول اصول دین واصول اصول اصول دین چه می باشد؟
اکنون این مسئله رو باز می کنیم .
مثنوی اصول
[FONT=arial]اصول [FONT=arial]اصول
[FONT=arial]دین(2):
[FONT=arial]-------------------------------
[FONT=arial]این جمله اشاره به این است که معارف الهی اعم از توحید، نبوت و دیگر معارف سه مرحله دارد:
عام
خاص
اخص
مثلا توحید عام، توحید خاص و توحید اخص وهمچنین نبوت عام، نبوت خاص و نبوت اخص. [FONT=arial]
[FONT=arial]به تعبیر دیگر، نوع نگرشها به هستی سه مرحله دارد:
نگاه عمومی (مراحل ابتدایی عامیانه) ======= اصول دین معارف عام و معمولی دین است
نگاه خاص (مراحل متوسط سالکانه) ======= اصول اصول دین معارف متوسط سالکانه دین است
و نگاه اخص (مراحل نهایی واصلانه) ======= اصول اصول اصول دین معارف نهایی و واصلانه دین است
که کتاب شریف مثنوی عمده هدفش بیان این سطح از معارف دین است.
[FONT=arial]متاسفانه برخی از مخالفان مولوی که موجّه هم هستند، از آن رو که متوجّه نیستند گفتهاند اگر شما 20 سال شراب بنوشید گناهش کمتر از این جمله است که مولوی گفته:این کتاب، اصول اصول اصول دین است.
[FONT=arial]در کنار این نظر غیر فنی تعصب آلود، ببینید شیخ بهایی خبیر به فن و آگاه از مسائل در آن ابیات مشهوری که درباره مثنوی دارد چگونه به مثنوی نگاه میکند و درباره آن اظهار نظر میکند.
آن جناب که مثنوی را سراسر شرح لطایف آیات قرآنی میداند، میفرماید: [FONT=arial]
[FONT=arial]من نمیگویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب [FONT=arial]
[FONT=arial]مثنوی او چو قرآن مدلّ / هادی بعضی و بعضی را مضل [FONT=arial]
[FONT=arial]مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ [FONT=arial]پهلوی (یعنی به زبان فارسی) [FONT=arial]
[FONT=arial]مثنوی به قدری در اوج است که شیخ بهایی آن را کتاب معمولی نمیداند و واقعاً انسان میماند که آن را وحی بخواند یا دست نوشته بشر بداند اما وحی که راه ندارد آن را وحی بخوانیم و اما دستنوشته بشر که این هم برای مثنوی کم است لذا انسان متحیر میشود که چه بگوید تا حق مطلب ادا شود. این تحیر، شعر مرحوم شهریار را که درباره امام علی علیهالسلام سروده تداعی میکند آنجا که میگوید: [FONT=arial]
[FONT=arial]نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند/ متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را [FONT=arial]
[FONT=arial]این کتاب، از آغاز تا امروز عظمت خود را داشته و حفظ کرده و هر روز حقانیت آن بیشتر روشنتر میشود و همه انسانها را از مسلمان و مسیحی و یهودی و ... شیفته خود کرده و میکند. [FONT=arial]
[FONT=arial]این کتاب باید یک مقام ثبوت و اصالتی داشته باشد که اینچنین بر قلوب عارفان و دوستداران معارف الهی حکومت میکند. [FONT=arial]
[FONT=arial]در راستای فرمایش شیخ بهایی خوب است فرموده جناب خوانساری صاحب روضات الجنات را هم مرور کنیم و ببینیم ایشان درباره مثنوی و صاحب آن چه میگوید. [FONT=arial]
[FONT=arial]ایشان میگوید:
«العارف السامی و الحکیم الاسلامی ابن المولی بهاء الدین محمد ابن الحسن البلخی البکری؛ جلال الدین محمد المشتهر بالمولوی المعنوی الرومی؛ صاحب کتاب المثنوی الفارسی المعتبر عند العالم و العامی من الامامی و غیر الامامی، امره فی رفعة المرتبة، و رتبة المعرفة و کثرة المنقیة و زیادة الفهم و جلالة القدر و متانة الرای و ملاحة النطق و رشاقة الفکر و رزانة الطبع ونفاسة الصنع و کیاسة النفس و غیر ذلک من مراتب الفضل و حکمة العلم و العمل اوضح من ان یذکر و اشهر من ان یخفی او ینکر» [FONT=arial]
[FONT=arial]یعنی عارف بلند مرتبه و حکیم مسلمان، جلال الدین محمد مشهور به مولوی معنوی رومی، فرزند مولی محمد بن حسن بلخی بکری صاحب کتاب مثنوی که نزد عالم و عامی شیعه و غیر شیعه معتبر است، در بلندی مرتبه و رتبه معرفت و کثرت منقبت و زیادی فهم و جلالت قدر و متانت رای و ملاحت نطق و تیزی فکر و بلندی طبع و نفاست صنع و کیاست نفس و دیگر مراتب فضل و حکمت علم و عمل، روشنتر از آن است که ذکر شود و مشهورتر از آن است که پنهان مانده و یا انکار شود. [FONT=arial]
[FONT=arial]بسیاری از علما و دانشمندان در تالیفات یا گفتارهای خود از ابیات مثنوی استفاده کرده ومیکنند و چه بسیار از ابیات مثنوی است که ضرب المثل شده و در فرهنگ ملل مختلف جا گرفته است. امثال الحکم دهخدا را نگاه کنید و ببینید چقدر از ضرب المثلها ریشه در مثنوی دارد. [FONT=arial]
[FONT=arial]بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) در آثار خود از مثنوی استفاده میکردند. [FONT=arial]
[FONT=arial]توصیه میکنم عبارات آقا نجفی قوچانی صاحب کتاب سیاحت شرق را نیز عزیزان بخوانند. کل کتاب سیاحت شرق خواندنی است و در ضمن آن، عبارات ایشان درباره مثنوی و مولوی را هم ببینید. [FONT=arial]
توضیحات برگرفته شده از:
[FONT=arial]1- جالب است که علت اختلاف ما با تشیع لندنی و آمریکایی این است که ما می گوییم با اهل سنت متحد هستیم و برادر می باشیم،آنها می گویند ما با اهل سنت اتحادی نداریم، اما از این ور با سلطنت طلبان و ضد انقلاب ها متحد شده اند....سلطنت طلبانی که اصل اسلام با سلطنت مخالف است.
2- این قسمت از توضیحات تا انتهای پست از
[FONT=arial] سایت
ramazani.org [FONT=arial]گرفته شده است و توسط ما برای درک بیشتر ویراش و رنگی شده است.
Ebnearabi.com
سایت رو مطالعه بفرمایید مطالب خوبی دستگیرتون میشه
حرف امام خمینی یا اقای قاضی یا ... حرف امام معصو، نیست و اون ها هم معصوم نبوده اند که اینجوری ب حرفشون استناد بشه
Ebnearabi.com
سایت رو مطالعه بفرمایید مطالب خوبی دستگیرتون میشه
حرف امام خمینی یا اقای قاضی یا ... حرف امام معصو، نیست و اون ها هم معصوم نبوده اند که اینجوری ب حرفشون استناد بشه
مگر کسانی که در سایت مذکور از آنان مطلب نقل شده است، معصومند؟
به جای نقل قول صرف، مباحثه علمی بفرمایید.
Ebnearabi.com
سایت رو مطالعه بفرمایید مطالب خوبی دستگیرتون میشه
حرف امام خمینی یا اقای قاضی یا ... حرف امام معصو، نیست و اون ها هم معصوم نبوده اند که اینجوری ب حرفشون استناد بشه
[FONT=arial]
این جا یک انجمن علمی هست، ما که یک جانبه نباید یک سایت رو بخونیم و قضاوت کنیم و همین طوری کلی بگیم فلان سایت رو بخونید و ....
اگر بنا باشد این طوری برخورد شود، خب بنده همین الان سرچ کردم و سایتی پیدا کردم که پاسخ داده است،شما هم بروید مطالعه کنید:
http://ebnearabi.blog.ir
[FONT=arial]در حالی که صحیح نیست این طور برخورد....
باید اهل تحقیق باشیم....
ما این جا یک مورد اتهامی که به رهبر معظم انقلاب زده شده است را آوردیم و پاسخ دادیم، گفتیم اون اشخاصی که می گویند رهبر گفته است مثنوی اصول دین است، حرفشان صحیح نیست، چون رهبر نگفتند اصول دین، بلکه فرمودند اصول اصول اصول دین.
این نشان می دهد که برخی هنوز فرق اصول دین را با اصول اصول دین و اصول اصول اصول دین نمی دانند و اظهار نظرمی کنند....
مثلا یک موردی دیگر بود، باهاش مواجه شدم که اونجا یک بنده خدایی آمد مطلبی به ابن عربی منتسب کرد و گفت این رو ابن عربی گفته و از این طریق می خواست امام خمینی(ره) رو زیر سوال ببرد
من مطلب رو رفتم مطالعه کردم، دیدم اون کسی که اون حرف رو زده است اصلا محی الدین ابن عربی نبوده است، شخصی به نام ابوبکر ابن عربی مالکی بوده است....این دو تا با هم فرق دارند.
این معیار آیت الله قاضی برای همه عرفایی که به جایگاه بلند مرتبه برسند به کار می رود؟
باسمه تعالی
بله از اطلاق فرمایششان چنین برداشت می گردد.لذا ایشان می فرمایند: «بزرگان از معروفین و مشهورین از عرفا که اهل سنت بودند یا تقیه می کرده اند و در باطن شیعه بوده اند و یا به کمال نرسیدند.»[1]
پی نوشت:
1-روح مجرد علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ص343
[FONT=arial]
این جا یک انجمن علمی هست، ما که یک جانبه نباید یک سایت رو بخونیم و قضاوت کنیم و همین طوری کلی بگیم فلان سایت رو بخونید و ....
اگر بنا باشد این طوری برخورد شود، خب بنده همین الان سرچ کردم و سایتی پیدا کردم که پاسخ داده است،شما هم بروید مطالعه کنید:
http://ebnearabi.blog.ir
[FONT=arial]در حالی که صحیح نیست این طور برخورد....
باید اهل تحقیق باشیم....
ما این جا یک مورد اتهامی که به رهبر معظم انقلاب زده شده است را آوردیم و پاسخ دادیم، گفتیم اون اشخاصی که می گویند رهبر گفته است مثنوی اصول دین است، حرفشان صحیح نیست، چون رهبر نگفتند اصول دین، بلکه فرمودند اصول اصول اصول دین.
این نشان می دهد که برخی هنوز فرق اصول دین را با اصول اصول دین و اصول اصول اصول دین نمی دانند و اظهار نظرمی کنند....
مثلا یک موردی دیگر بود، باهاش مواجه شدم که اونجا یک بنده خدایی آمد مطلبی به ابن عربی منتسب کرد و گفت این رو ابن عربی گفته و از این طریق می خواست امام خمینی(ره) رو زیر سوال ببرد
من مطلب رو رفتم مطالعه کردم، دیدم اون کسی که اون حرف رو زده است اصلا محی الدین ابن عربی نبوده است، شخصی به نام ابوبکر ابن عربی مالکی بوده است....این دو تا با هم فرق دارند.
به نظر من بهتر است شما تک تک مطالب که مدعی هستید را در انجمن اخلاق مطرح کنید تا در هر زمینه و هر ادعایی که شده است در همان تاپیک کارشناس پاسخ بدهد
ما نیز می آییم آنجا نظرمان را می گوییم، نه این که همین طوری حضرت امام (ره) و آیت الله قاضی را زیر سوال ببرید.
اصلا قانع نشدم با عرض معذرت
وقتی پایه ی اعتقادات مولوی روی هوا است دیگر چه انتظاری دارید که آن مرحله سوم که ب دنبال دو مرحله دیگر تعریف کرده اید (که نمیدانم این تعاریف از کجا آمده)درست باشد وقتی پایه اعتقادات درست نیست آن مرحله سوم هم خراب است و ایراد دارد
[FONT=arial]
این جا یک انجمن علمی هست، ما که یک جانبه نباید یک سایت رو بخونیم و قضاوت کنیم و همین طوری کلی بگیم فلان سایت رو بخونید و ....
اگر بنا باشد این طوری برخورد شود، خب بنده همین الان سرچ کردم و سایتی پیدا کردم که پاسخ داده است،شما هم بروید مطالعه کنید:
http://ebnearabi.blog.ir
[FONT=arial]در حالی که صحیح نیست این طور برخورد....
باید اهل تحقیق باشیم....
ما این جا یک مورد اتهامی که به رهبر معظم انقلاب زده شده است را آوردیم و پاسخ دادیم، گفتیم اون اشخاصی که می گویند رهبر گفته است مثنوی اصول دین است، حرفشان صحیح نیست، چون رهبر نگفتند اصول دین، بلکه فرمودند اصول اصول اصول دین.
این نشان می دهد که برخی هنوز فرق اصول دین را با اصول اصول دین و اصول اصول اصول دین نمی دانند و اظهار نظرمی کنند....
مثلا یک موردی دیگر بود، باهاش مواجه شدم که اونجا یک بنده خدایی آمد مطلبی به ابن عربی منتسب کرد و گفت این رو ابن عربی گفته و از این طریق می خواست امام خمینی(ره) رو زیر سوال ببرد
من مطلب رو رفتم مطالعه کردم، دیدم اون کسی که اون حرف رو زده است اصلا محی الدین ابن عربی نبوده است، شخصی به نام ابوبکر ابن عربی مالکی بوده است....این دو تا با هم فرق دارند.
Ebnearabi.com
سایت رو مطالعه بفرمایید مطالب خوبی دستگیرتون میشه
حرف امام خمینی یا اقای قاضی یا ... حرف امام معصو، نیست و اون ها هم معصوم نبوده اند که اینجوری ب حرفشون استناد بشه
جناب به نگاه ب جواب بندازید آیا علمی جواب داده اند ؟ نظ برخی شخصیت ها رو اوردند فقط ! همه چیز رو با شیعه انگلیسی و مایه گذاشتن از بزرگان نمیشه حل کرد اونها هم جایز الخطا هستند
[FONT="Arial Black"]
مگر کسانی که در سایت مذکور از آنان مطلب نقل شده است، معصومند؟
به جای نقل قول صرف، مباحثه علمی بفرمایید.
اصلا قانع نشدم با عرض معذرت
وقتی پایه ی اعتقادات مولوی روی هوا است دیگر چه انتظاری دارید که آن مرحله سوم که ب دنبال دو مرحله دیگر تعریف کرده اید (که نمیدانم این تعاریف از کجا آمده)درست باشد وقتی پایه اعتقادات درست نیست آن مرحله سوم هم خراب است و ایراد دارد
[FONT=arial] به نظر من پاسخ شما رو استاد سمیع از قول آیت الله قاضی قبل از طرح سوال شما داده اند....
اگر به پست های شماره 3 و 9 که توسط کارشناس تاپیک نوشته شده است دقت کرده باشید پاسخ معقولی داده شده است
البته یک نکته هست که مثنوی فاقد نقص نیست،چون نوشته خدا نیست...منکر این نیستیم
توضیحاتی که ما گفتیم نیز منبع داشت و توضیحات متقنی هست که توسط کارشناس همین حیطه یعنی استاد رمضانی پاسخ داده شده است و فنی می باشد:
باسمه تعالی
متاسفانه مکرر دیده شده که به محض استارت خوردن یک بحث عرفانی، افراد معلوم الحالی که تخصص لازم را در این نوع مباحث ندارند از سایت های معلوم الحال، مطالبی را کپی میکنند و با توهین نمودن به بزرگان، تاپیک را به انحراف میبرند و چارهای جز بستن بحث، نمیماند.
در این ایام که مصادفیم با رحلت حضرت روح الله، توجه عزیزان، مخصوصا کپی کنندگان محترم را به فرمایشات آن یار سفر کرده جلب می نمایم: «دخترم! سعى كن اگر اهلش نيستى و نشدى، انكار مقامات عارفين و صالحين را نكنى و معاندت با آنان را از وظايف دينى نشمرى، بسيارى از آنچه آنان گفتهاند در قرآن كريم به طور رمز و سربسته، و در ادعيه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محروميم با آن به معارضه برخاستيم.
گويند صدر المتألّهين ديد در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه عليها- شخصى او را لعن مىكند، پرسيد: چرا صدر را لعن مىكنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن كن! اين امر اگر قصه هم باشد حكايت از يك واقعيت دارد. واقعيت دردناكى كه من خود قصههايى را ديده يا شنيدهام كه در زمان ما بوده است.من نمىخواهم تطهير مدعيان را بكنم كه: «اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد».
مىخواهم اصل معنى و معنويت را انكار نكنى، همان معنويتى كه كتاب و سنّت نيز از آن ياد كردهاند و مخالفان آن يا آنها را ناديده گرفته و يا به توجيه عاميانه پرداختهاند. و من به تو توصيه مىكنم كه اول قدم، بيرون آمدن از حجاب ضخيم انكار است كه مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. اين قدمْ كمال نيست، لكن راهگشاى به سوى كمال است چنانچه «يقظه» را كه در منازل سالكان اول منزل محسوب شده است از منازل نتوان شمرد، بلكه مقدمه و راهگشاى منازل سالكين است. در هر صورت با روح انكار نتوان راهى به سوى معرفت يافت.
آنان كه انكار مقامات عارفان و منازل سالكان كنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هر چه را ندانستند حمل به جهل خود نكنند و انكار آن كنند تا به خودخواهى و خودبينىشان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» [1] تا اين بت بزرگ و شيطان قوى از ميان برداشته نشود راهى به سوى او- جلّ و علا- نيست، و هيهات كه اين بت شكسته و اين شيطان رام گردد.»[2]
پی نوشت:
[1].مولوی
[2]. صحيفه امام، ج18، ص: 454. نامه ای به خانم فاطمه طباطبایی
پاسخ:
«رومی نشد از سرّ علی کس آگاه/ زیرا که نشد کس آگه ز اسرار اله
یک ممکن و این همه صفات واجب/ لا حول و لا قوة الّا بالله»
«مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی (رحمه الله) ملای رومی را عارفی رفیع مرتبه دانستهاند و او را از شیعیان خالص امیر المومنین (علیه السلام) می شمردند و قائل بودند که محال است کسی به مرحله کمال برسد و حقیقت ولایت برای او مشهود نگردد. و می فرمودند وصول به توحید فقط از ولایت است.»(1)
«این جمله اشاره به این است که معارف الهی اعم از توحید، نبوت و دیگر معارف سه مرحله دارد:
عام
خاص
اخص
مثلا توحید عام، توحید خاص و توحید اخص و همچنین نبوت عام، نبوت خاص و نبوت اخص.
به تعبیر دیگر، نوع نگرشها به هستی سه مرحله دارد:
نگاه عمومی (مراحل ابتدایی عامیانه) ======= اصول دین معارف عام و معمولی دین است.
نگاه خاص (مراحل متوسط سالکانه) ======= اصول اصول دین معارف متوسط سالکانه دین است.
و نگاه اخص (مراحل نهایی واصلانه) ======= اصول اصول اصول دین معارف نهایی و واصلانه دین است.
که کتاب شریف مثنوی عمده هدفش بیان این سطح از معارف دین است.»(2)
پی نوشت:
1.حسینی طهرانی،علامه سید محمد حسین،روح مجرد،ص343
2.http://ramazani.org/fa/index.php/%D9...86%D9%87%D8%9F