جمع بندی ماهیت تفکر انسان و تاثیر تفکر بر محیط پیرامون انسان
تبهای اولیه
عرض سلام
ماهیت تفکر انسان چیست؟ آیا وابسته به ماده است؟ و برای تفکر تنها نیاز به انرژی هست؟
و اینکه آیا تفکر انسان بر محیط پیرامون و حتی جهان تاثیر می گذارد؟
لطفا این چند سوال بنده را پاسخ دهید با تشکر
با سلام خدمت شما برادر گرامی
تفکر، عبارت از حرکت کردن ذهن انسان است از سوی معلومات و اطلاعات خود به سوی مجهولات، به منظور کشف و دستیابی به آنها.
در مورد اهمیت تفکر آیات و احادیث فراوانی وجود دارد.
به عنوان مثال امام حسن علیه السّلام فرمودند:
اُوصیکُم بِتَقْوَی اللهِ وَ إدامَةِ التَّفکُّرِ، فَإِنَّ التَّفکُّرَ أََبُو کُلَّ خَیْرٍ وَ اُمَّهُ.(1)
یعنی شما را به تقوای الهی و اندیشیدن مدام سفارش میکنم، زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همة خوبیهاست.
و امام علی علیه السّلام فرمودند:
أَلتَّفکُّرُ یَدعُوا إلی الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ.(2)
یعنی اندیشیدن، (انسان را) به نیکی و عمل به آن فرا میخواند.
در حقیقت تفکر، نوعی حرکت تدریجی به منظور کشف مجهولات است و این حرکت تدریجی بر انسانی صادق است که در نشئه طبیعت درصدد یافتن حقائق است یعنی نشئه طبیعت و تعلق به عالم مادی در اطلاق وصف تفکر نقش کلیدی دارد و انسانی که از این عالم ماده قطع تعلق نموده و به عوالم مافوق راه یافته برای مشاهده حقایق نیازی به حرکت تدریجی از معلومات به جانب مجهولات ندارد بلکه مشاهدات وی به فراخور ظرفیت او به نحو دفعی است. لذا وصف تفکر در مورد شخصی که از دنیا رفته است بی معنا است.
از این روی باید بگوییم عنوان تفکر به ماده وابسته است اما نه به طور مستقیم بلکه به نحو غیر مستقیم یعنی بر انسانی که در عالم ماده زندگی می کند و در تکاپوی کشف حقایق است صادق است و نه بر انسانی که از این دنیا رحل اقامت نموده است.
نکته دیگر اینکه نمی توان گفت تفکر تاثیری در محیط اطراف ندارد زیرا نتیجه همین تفکر است که اصلاح در رفتار و کردار و عملکرد شخص را به دنبال دارد و همین تفکر است که موجب تحولات فردی و اجتماعی و علمی و صنعتی و ... می شود. منتهی باید توجه داشت که تاثیر تفکر در محیط اطراف به نحو تاثیر اشیای جسمانی بر یکدیگر نیست به عنوان مثال تاثیر تفکر در اشیا مانند تاثیر گرما در چوب به نحو تاثیر مستقیم نیست بلکه تاثیر آن غیر مستقیم و بواسطه عملکرد انسان و تحولاتی است که وی در محیط اطرافش ایجاد می کند.
پینوشت:
1- مجموعه ورام، ج ۱، ص ۵۲
2-الکافی، ج ۲، ص ۵۵
از این روی باید بگوییم عنوان تفکر به ماده وابسته است اما نه به طور مستقیم بلکه به نحو غیر مستقیم یعنی بر انسانی که در عالم ماده زندگی می کند و در تکاپوی کشف حقایق است صادق است و نه بر انسانی که از این دنیا رحل اقامت نموده است.
عرض سلام کارشناس گرامی
ابتدا لازم است عرض کنم هدف بنده از این تاپیک این است که توصیف مادیگرایان از مقوله تفکر و تعقل را نقد کنم.
در یک مقاله ای در مورد تفکر خواندم که افکار و ذهن انسان انرژی ای هستند با فرکانس بالا که قابل دیدن نیستند و برای همین موقع تفکر هر انسان انرژی مصرف کرده و گرسنه می شود.
و اما از نظر قائلین به دو بعدی بودن انسان مبدا تفکر هم نفس انسان هاست که فرامادی است.
آیا در این صورت موقع تفکر نفس انسان عینه تفکراتش می شود؟ در این صورت نقش ماده و انرژی چیست؟
منتهی باید توجه داشت که تاثیر تفکر در محیط اطراف به نحو تاثیر اشیای جسمانی بر یکدیگر نیست به عنوان مثال تاثیر تفکر در اشیا مانند تاثیر گرما در چوب به نحو تاثیر مستقیم نیست بلکه تاثیر آن غیر مستقیم و بواسطه عملکرد انسان و تحولاتی است که وی در محیط اطرافش ایجاد می کند.
در این صورت نظر شما در مورد دیدگاه کسانی که معتقدند با یک تفکر انرژی از انسان ساطع می شود که در جهان تاثیر می گذارد و در محیط پخش شده
و روی همه چیز تاثیر می گذارد چیست؟ آیا این دیدگاه نمی تواند درست باشد؟
این افراد ار اصطلاحاتی مانند انرژی مثبت و منفی هم صحبت می کنند.منظور از این اصطلاحات چیست؟
با تشکر
در یک مقاله ای در مورد تفکر خواندم که افکار و ذهن انسان انرژی ای هستند با فرکانس بالا که قابل دیدن نیستند و برای همین موقع تفکر هر انسان انرژی مصرف کرده و گرسنه می شود.
دوست عزیز مگر غیر از این است ؟
اصولا ایرادی که شما باید به مادیون بگیرید این است که بخشی از حقیقت را نمی بینند نه اینکه آن بخشی که به واسطه تحقیقات علمی با روش علمی به دست آمده را رد کنید مگر با یک تحقیق علمی دیگر مبتنی بر روش علمی .
در حقیقت شما ادعا دارید که این روح است که بر مغز تاثیر میگذارد و سبب این واکنش ها در مغز می شود نه اینکه منکر وقوع این واکنش ها در مغز شوید . یعنی اگر واکنش های مغز را علت ثانویه بنامیم شما ادعا میکنید که روح علت اولیه است و مادیون میگویند نخیر همان ها علت اولیه هستند .
در این صورت نظر شما در مورد دیدگاه کسانی که معتقدند با یک تفکر انرژی از انسان ساطع می شود که در جهان تاثیر می گذارد و در محیط پخش شده
و روی همه چیز تاثیر می گذارد چیست؟ آیا این دیدگاه نمی تواند درست باشد؟
این افراد ار اصطلاحاتی مانند انرژی مثبت و منفی هم صحبت می کنند.منظور از این اصطلاحات چیست؟
این ها هم شبه علم است نه علم وگرنه در فیزیک انرژی مثبت و منفی به تعریفی که شما کردید و در کتاب های موفقیت آمده کجا بود ؟
اینکه برخی به این چیز ها باور دارند مختارند ولی باورشان پایه علمی ندارد وگرنه این ماهواره های مخابراتی به جای امواج مخابراتی فرکانس های انرژی مثبت ساطع میکردند تا مردم به آرزو هایشان برسند !
حوزه کار علم _ science _ اصولا این مقولات نیست و نه آن ها را رد میکند و نه تایید ولی اگر دانشمندان scientist احساس کنند این حرف ها دارد خرافه از نوع مدرن را رواج می دهد بنابه وظیفه ذاتی که دارند مقابل این ها می ایستند و در آنجا به نظر می آید که وجود این مسائل را رد میکنند در حالی که نه رد میکنند و نه تایید .
دوست عزیز مگر غیر از این است ؟
اصولا ایرادی که شما باید به مادیون بگیرید این است که بخشی از حقیقت را نمی بینند نه اینکه آن بخشی که به واسطه تحقیقات علمی با روش علمی به دست آمده را رد کنید مگر با یک تحقیق علمی دیگر مبتنی بر روش علمی .
سلام و تشکر از مشارکت شما در بحث
حقیقت این است که بنده منکر تحقیقات علمی که پیرامون تفکر صورت میگیره نیستم. صورت سوال من در ابتدای تاپیک هم همین است.ولی تحقیقات علمی منحصر در بخش مادی تفکر است و در بعد روحی تحقیقات علمی مجبور به سکوت هستند.نه رد
در حقیقت شما ادعا دارید که این روح است که بر مغز تاثیر میگذارد و سبب این واکنش ها در مغز می شود نه اینکه منکر وقوع این واکنش ها در مغز شوید . یعنی اگر واکنش های مغز را علت ثانویه بنامیم شما ادعا میکنید که روح علت اولیه است و مادیون میگویند نخیر همان ها علت اولیه
بله همین طوره.بنده اعتقاد دارم مبدا تفکر اول از ناحیه روح یا نفس انسان است. ولی روح به تنهایی عامل تفکر نیست.بلکه مغز و فعل و انفعالات شیمیای مغز بستری است که روح تفکر را شکل می دهد.اما مادیون تنها مغز و انفعالات شیمیای مغز را عامل اصلی می دانند و روح را نادیده می گیرند.
این ها هم شبه علم است نه علم وگرنه در فیزیک انرژی مثبت و منفی به تعریفی که شما کردید و در کتاب های موفقیت آمده کجا بود ؟
اینکه برخی به این چیز ها باور دارند مختارند ولی باورشان پایه علمی ندارد وگرنه این ماهواره های مخابراتی به جای امواج مخابراتی فرکانس های انرژی مثبت ساطع میکردند تا مردم به آرزو هایشان برسند
مبحث انرژی مثبت و منفی چیز جدیدی نیست.و خود بنده هم از این اصطلاحات گنگ و نامفهوم خوشم نمیاد.چون دقیقا معنی آنها را نمی دانم. اما به نظر می رسد این مفاهیم در بعضی عرفان ها جایگاهی دارند که لازم شد در این تاپیک هم جایگاه این دو اصطلاح را در عرفان اسلامی بررسی کنم.یعنی می خواهم بدونم نظر عرفان اسلامی در مورد این اصطلاحات چیست آیا واقعا وجود دارند؟ و اگر وجود دارند مفهوم ان چیست؟چرا اصلا به انها انرژی میگویند؟ چه فرقی با انرژی که در فیزیک مطرح است دارند؟
[="Tahoma"][="Navy"] ماهیت تفکر انسان چیست؟ آیا وابسته به ماده است؟ و برای تفکر تنها نیاز به انرژی هست؟ و اینکه آیا تفکر انسان بر محیط پیرامون و حتی جهان تاثیر می گذارد؟ لطفا این چند سوال بنده را پاسخ دهید با تشکرعرض سلام
سلام
اگر منظورتان از تفکر عقیده است باید گفت امری باطنی است که باعث می شود تمام امور بسوی آن و متناسب با آن سوق داده شوند
این مطلب از برخی بیانات دینی مانند: خداوند در نزد ظن و گمان بنده مومن خویش است
قابل برداشت می باشد
یا علیم[/]
[="Tahoma"][="Blue"]در این صورت نظر شما در مورد دیدگاه کسانی که معتقدند با یک تفکر انرژی از انسان ساطع می شود که در جهان تاثیر می گذارد و در محیط پخش شده
و روی همه چیز تاثیر می گذارد چیست؟ آیا این دیدگاه نمی تواند درست باشد؟
این افراد ار اصطلاحاتی مانند انرژی مثبت و منفی هم صحبت می کنند.منظور از این اصطلاحات چیست؟
با تشکر
با سلام خدمت شما برادر گرامی
بنده پاسخ سوال شما رو در همون پست اولم دادم و با مطالبی که گفته شد منظور این بود که تفکر امری نفسانی است و ارتباطی به امور جسمانی ندارد و حرفهایی از ان دست مطالبی که نقل نمودید معمولا از زبان افرادی خارج میشود که توجهی به مساله تجرد و روحانیت نفس انسان ندارند[/]
عرض سلام
ماهیت تفکر انسان چیست؟ آیا وابسته به ماده است؟ و برای تفکر تنها نیاز به انرژی هست؟
سلام و عرض ادب،
بحث تفکر بحث دامنهداری است ... ولی از آنجا که تا وقتی که انسان زنده است تفکرش همراه با فعالیتهای مغزی است به عنوان یک جواب دم دستی فرض کنید که هر گونه فعالیت مغزی را (یا بخش قابل توجهی از آن را) به نوعی تفکر بدانیم ... در نتیجه لااقل در زمان حیات انسان بله تفکر وابسته به ماده است و چون مغز انرژی مصرف میکند تفکر نیازمند انرژی هم خواهد بود. شخصاً چون چندان قائل به بحثهای مجرد و مادی فلاسفه نیستم تفکر انسان بعد از حیاتش را هم مادی میدانم ولی احتمالاً سؤال شما همان مطلب اولی است ...
و اینکه آیا تفکر انسان بر محیط پیرامون و حتی جهان تاثیر می گذارد؟
بله تأثیر میگذارد ... سیستم اعصاب انسان پر است از پالسهای الکتریکی و الکتروشیمایی که میدانهایی را در اطرف مغز و سیستم اعصاب ایجاد میکند ... به طور عادی همیشه از مغز یک سری امواج تابش میشود که در حالات متفاوت از هوشیاری و امثال آن شدت و ضعف متفاوتی دارند و حتی در پزشکی امروز هم این مطلب پذیرفته شده و دستگاه برای اندازهگیری آن هم هست ... این امواج هم میتوانند بر سایر موجودات اثر بگذارند و هم از آنها اثر میپذیرند ... لازم هم نیست پزشکی چیزی بگوید تا شما قبول کنید، همینکه سرتان پایین است ولی سنگینی نگاه یک نفر را روی خودتان احساس میکنید، همینکه یک نفر وارد جمع میشود و سنگینی غمش بر سر همه میافتد، و هزار تا مثال دیگر که خودتان در زندگی تجربه کردهاید نشان میدهد چیزی هست که میتواند در ورای مسائل معمولی اثر بگذارد و البته باز هم حرف روی این مسائل زیاد است ... مسائل مادی و شرایط محیطی هم میتوانند چنان اثراتی را بگذارند و بررسی هر کدام از آنها میتواند توضیحی در مورد چگونگی تعامل ذهنی انسان با محیط اطرافش بدهد ...
در یک مقاله ای در مورد تفکر خواندم که افکار و ذهن انسان انرژی ای هستند با فرکانس بالا که قابل دیدن نیستند
فرکانس امواج مغزی از حدود چند هرتز هست تا حدود ۱۰۰ هرتز ... خیلی هم زیاد نیست ... در واقع خیلی هم کم است ... کمترین فرکانسها در طیف امواج الکترومغناطیس ... خیلی کمتر از امواج رادیویی ... معروفترین این امواج همان امواج آلفا هستند که مربوط به زمان تمرکز و هوشیاری میشوند که فرکانسشان خیلی پایین و حدود ۱۰ هرتز هست ... پس فرکانس بالا نیستند و ظاهراً آن مقاله اشتباه نوشته بوده است، اما درسته که قابل دیدن نیستند چون در طیف نور مرئی جای نمیگیرند، با این حال آشکارسازهای خودشان را دارند، مثل دستگاه eeg ... مغز فازهای عملکردی متفاوتی دارد، مثلاً در هیپنوتیزم یکی از این فازها فعال میشود ... در حدیث نبوی هم داریم که حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمودند که اگر نبود تلاطمهای باطنی شما میدیدید آنچه را که من میبینم و میشنیدید آنچه را که من میشنوم ...
و اما از نظر قائلین به دو بعدی بودن انسان مبدا تفکر هم نفس انسان هاست که فرامادی است.
آیا در این صورت موقع تفکر نفس انسان عینه تفکراتش می شود؟
انسان عین تفکراتش میشود یا نه را مطمئن نیستم بدانم منظورتان چیست، ولی روایت داریم که اگر کسی زیاد به کارهای خوب فکر کند عاقبت آن کارهای خوب را انجام میدهد و اگر زیاد به گناه فکر کند آن فکرها او را به گناه میکشانند ... پس شاید بشود گفت که انسان شبیه تفکراتش میشود ... اینکه انسان باید به مؤمنین حسنظن داشته باشد هم شاید از یک جهت به همین خاطر باشد گرچه فقط همین هم نباشد ...
در این صورت نظر شما در مورد دیدگاه کسانی که معتقدند با یک تفکر انرژی از انسان ساطع می شود که در جهان تاثیر می گذارد و در محیط پخش شده
و روی همه چیز تاثیر می گذارد چیست؟ آیا این دیدگاه نمی تواند درست باشد؟
بله درست است ... در واقع این مطلب بدیهی است ... شما به هیچ چیزی هم که فکر نکنید هنوز با تمام جهان تعامل نیرویی دارید ... از تعامل گرانشی گرفته تا تعامل الکترومغناطیسی ... تفکر هم از طریق عمدتاً الکترومغناطیسی هم از همه جا تأثیر میپذیرد و هم بر همه جا تأثیر میگذارد ...
این افراد ار اصطلاحاتی مانند انرژی مثبت و منفی هم صحبت می کنند.منظور از این اصطلاحات چیست؟
انرژی مثبت و منفی باید معنا شود ... بماند که چیزی که تحت عنوان هالهی انرژی در اطراف بدن میگویند هم به آن معنایی که میگویند درست نیست و ماهیتش متفاوت از آن چیزی است که میگویند ... روی این مسائل کارهای علمی خوبی انجام شده است ولی متون خرافی زیادی هم در این زمینهها هست که به هر حال اگرچه حرفهای خوبی هم درشان باشد ولی به راحتی قابل تمیز از خرافات در آن کتابها نباشند ... در مورد انرژی مثبت و منفی هم این مثبت و منفی بستگی به پذیرندهی اثر است، مثلاً شاید یک انرژی برای یک پذیرنده مطلوب باشد و همان انرژی برای پذیرندهی دیگری نامطلوب باشد، پس خود آن انرژی نیست که مثبت یا منفی بوده است، بلکه پذیرندهی اثر است که تعیین میکند چه انرژی برایش مطلوب و مثبت است و چه انرژی برایش نامطلوب و منفی ... در کاربردهای عمومی چون معمولاً پذیرنده ثابت و مشخص است لفظ مثبت و منفی به خود انرژی داده میشود که باعث ایجاد شبهه در ذهن دیگران میشود ...
موفق باشید
استاد گرامی
جسارت نباشد
من در تاپیک درسهایی در مورد نفس موارد زیادی از محضر شما در مورد تفکر اموختم که موجب ایجاد این سوالات در من گردید..هرچند به دلیل مشغله فراوان دیگر فرصت سر زدن به آن تاپیک طولانی و دنبال کردن بحث ها را ندارم. .ولی برای بار دوم نتوانستم در یک تاپیک جداگانه از محضرتان به جواب قانع کننده و کامل برسم.
به هر حال اصرار چند باره هم برای پاسخ مجدد هم دور از ادب و اخلاق است
به هر حال متشکر
فکر انسان بعد از حیاتش را هم مادی میدانم ولی احتمالاً سؤال شما همان مطلب اولی است ...
سلام جناب نقطه
تشکر از توضیحات شما
تفکر انسان بعد از حیات یعنی چه؟ از نظر بنده تفکر هم وابسته به ماده است و هم وابسته به بعد غیر مادی که همان نفس ناطقه انسان است.نظر شما چیست؟
بله تأثیر میگذارد ... سیستم اعصاب انسان پر است از پالسهای الکتریکی و الکتروشیمایی که میدانهایی را در اطرف مغز و سیستم اعصاب ایجاد میکند
بنده هم با شما موافقم .خیلی عالی توضیح دادید. متشکر
فرکانس امواج مغزی از حدود چند هرتز هست تا حدود ۱۰۰ هرتز ... خیلی هم زیاد نیست ... در واقع خیلی هم کم است ... کمترین فرکانسها در طیف امواج الکترومغناطیس ... خیلی کمتر از امواج رادیویی ... معروفترین این امواج همان امواج آلفا هستند که مربوط به زمان تمرکز و هوشیاری میشوند که فرکانسشان خیلی پایین و حدود ۱۰ هرتز هست ... پس فرکانس بالا نیستند و ظاهراً آن مقاله اشتباه نوشته بوده است،
بله از نظر من هم این جمله اشتباه نوشته شده. آن مقاله گفته بود تفکر همراه با انرژی بالا و فرکانس پایین است.در حالیکه امواج فرکانس پایین انرژی پایین تری دارند.
نسان عین تفکراتش میشود یا نه را مطمئن نیستم بدانم منظورتان چیست، ولی روایت داریم که اگر کسی زیاد به کارهای خوب فکر کند عاقبت آن کارهای خوب را انجام میدهد و اگر زیاد به گناه فکر کند آن فکرها او را به گناه میکشانند
سلام جناب نقطه
تشکر از توضیحات شما
تفکر انسان بعد از حیات یعنی چه؟ از نظر بنده تفکر هم وابسته به ماده است و هم وابسته به بعد غیر مادی که همان نفس ناطقه انسان است.نظر شما چیست؟
سلام جناب امن،
راستش من نفس انسان را غیرمادی نمیدونم، نه اینکه ماتریالیست باشم، بلکه برداشتم از ماده متفاوت است و بنا ندارم تمام ذهنیات خودم را بر روی برداشتهای عرفی از ماده و ویژگیهای آن بگذارم و اصرار کنم که این چیزها مادی هستند و غیر اینها هم حتماً غیرمادی هستند ... تفکر اگر خودآگاه هست پس طبیعتاً کار نفس است و در نتیجه شخصاً فکر میکنم غیرمادی نباشد ... اما منظورم از حیات همین حیات دنیوی بود که بدن در اختیار روح و نفس است، طبیعتاً بعد از مرگ دیگر مغزی که در حال تخریب است نمیتواند وسیلهی تفکر باشد که تفکر را بر اساس فعالیتهای مغزی تعریف کنیم ... اما در عین حال بعد از مرگ هم هنوز تفکر داریم، کسانی که در برزخ هستند بدون فکر نیستند، ربات که نیستند، هنوز انسان هستند، اختیار دارند، اگر چند تا انتخاب داشته باشند به هر حال یک جوری یکی را انتخاب میکنند، میتوانند فکر کنند، اگر نگوییم که مثلاً در آنجا هم فکر میکنند که چیز یاد بگیرند حداقل این قدر را فکر میکنند که چه کلماتی را برای حرف زدن به کار ببرند، مثل آنجا که برخی سؤالات از ارواح درگذشتگان پرسیده میشود و آنها جواب میدهند که بیش از این مقدار اجازه ندارم توضیح بدهم یا امثال آن ...
بنده هم با شما موافقم
در واقع تمام بدن در اطرافش میدان نیرویی دارد، حتی جریان خون هم بخاطر همراه داشتن یونها که ایجاد میدان مغناطیسی در اطراف رگهای خونی میکنند ... اینکه هر عضو بدن جداگانه میدانی در اطراف خودش داشته باشد که حتی بتوان از بررسی آن سلامت آن عضو را بررسی کرد هم از این منظر چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد، امکان دارد سنجش سلامت از بررسی هالهی اعضای بدن که علمی و مثلاً توسط دستگاه gdv انجام میشود هم به نوعی به همین مطلب بازگردد ... کتابی داشتم که از حدود صد سال پیش دستگاههایی ساختهاند که با میدان مغناطیسی که ایجاد میکنند بتوانند نقش درمانی روی اعضای مختلف بدن داشته باشند ... روی این مسائل دارند تحقیقاتی میکنند، اگرچه فعالین این زمینهها در اقلیت باشند ولی اینطور هم نیست که تمام کارهای پیرامون این موضوعات غیرعلمی یا ضعیف باشند، ولی به هر حال دادهها وقتی کم باشد نتیجهگیریهای غیرواقعی ممکن است زیاد پیش بیاید ...
بله از نظر من هم این جمله اشتباه نوشته شده. آن مقاله گفته بود تفکر همراه با انرژی بالا و فرکانس پایین است.در حالیکه امواج فرکانس پایین انرژی پایین تری دارند.
بله فرکانس کمتر انرژی پایینتری دارد ولی باید توجه کرد که انرژی یک کمیت شدتی نیست و یک کمیت مقداری است، یعنی اگرچه بخاطر کم بودن فرکانس فوتونها انرژی هر فوتون کم باشد، ولی در مجموع اگر حجم تابش فوتونها زیاد باشد ممکن است در مجموع انرژی تابش شده هم زیاد بشود
منظورم اینه که نفس انسان عینه تفکراتش می شود.بله اینکه تفکر بر روی محیط و حتی آینده انسان تاثیر بگذارد یه بحث روان شناختی هم هست که تحت عنوان مثبت اندیشی هم مطرح شده.
اگر نفس انسان محصول مجموعهی خاطرات و تجربیات و تفکرات شخص باشد طبیعی است که تفکرات انسان مستقیماً در ساخته شدن نفس او نقش داشته باشد، اما این چیزی نیست که معمولاً در مورد نفس بگویند، در نتیجه برای شروع میتوانید از ایشان بپرسید که کیفیت جسمانیةالحدوث بودن نفس چگونه است و مکانیزم شکلگیری نفس در عالم جسم چگونه است، بعد راحتتر معلوم میشود که از نظر ایشان چه چیزهایی و چگونه در نفس تأثیر دارند ...
قاعدتاً باید بیشتر روی این مسائل فکر کرد، اینها حداکثر یک نقطهی شروع باشند که امیدوارم به کارتان بیایند، مگرنه خودم هم جمعبندی کاملی روی این مسائل ندارم ...
موفق باشید
[="Tahoma"][="Blue"]سوال
اهیت تفکر انسان چیست؟ آیا وابسته به ماده است؟ و برای تفکر تنها نیاز به انرژی هست؟ و اینکه آیا تفکر انسان بر محیط پیرامون و حتی جهان تاثیر می گذارد؟
پاسخ
تفکر، عبارت از حرکت کردن ذهن انسان است از سوی معلومات و اطلاعات خود به سوی مجهولات، به منظور کشف و دستیابی به آنها.
آیات و احادیث بسیاری در مورد اهمیت تفکر وارد شده است.
به عنوان مثال امام حسن علیه السّلام فرمودند:
اُوصیکُم بِتَقْوَی اللهِ وَ إدامَةِ التَّفکُّرِ، فَإِنَّ التَّفکُّرَ أََبُو کُلَّ خَیْرٍ وَ اُمَّهُ.(1)
یعنی شما را به تقوای الهی و اندیشیدن مدام سفارش میکنم، زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همة خوبیهاست.
و امام علی علیه السّلام فرمودند:
أَلتَّفکُّرُ یَدعُوا إلی الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ بِهِ.(2)
یعنی اندیشیدن، (انسان را) به نیکی و عمل به آن فرا میخواند.
در حقیقت تفکر، نوعی حرکت تدریجی به منظور کشف مجهولات است و این حرکت تدریجی بر انسانی صادق است که در نشئه طبیعت درصدد یافتن حقائق است یعنی نشئه طبیعت و تعلق به عالم مادی در اطلاق وصف تفکر نقش کلیدی دارد و انسانی که از این عالم ماده قطع تعلق نموده و به عوالم مافوق راه یافته برای مشاهده حقایق نیازی به حرکت تدریجی از معلومات به جانب مجهولات ندارد بلکه مشاهدات وی به فراخور ظرفیت او به نحو دفعی است. لذا وصف تفکر در مورد شخصی که از دنیا رفته است بی معنا است.
از این روی باید بگوییم عنوان تفکر به ماده وابسته است اما نه به طور مستقیم بلکه به نحو غیر مستقیم یعنی بر انسانی که در عالم ماده زندگی می کند و در تکاپوی کشف حقایق است صادق است و نه بر انسانی که از این دنیا رحل اقامت نموده است.
نکته دیگر اینکه نمی توان گفت تفکر تاثیری در محیط اطراف ندارد زیرا نتیجه همین تفکر است که اصلاح در رفتار و کردار و عملکرد شخص را به دنبال دارد و همین تفکر است که موجب تحولات فردی و اجتماعی و علمی و صنعتی و ... می شود. منتهی باید توجه داشت که تاثیر تفکر در محیط اطراف به نحو تاثیر اشیای جسمانی بر یکدیگر نیست به عنوان مثال تاثیر تفکر در اشیا مانند تاثیر گرما در چوب به نحو تاثیر مستقیم نیست بلکه تاثیر آن غیر مستقیم و بواسطه عملکرد انسان و تحولاتی است که وی در محیط اطرافش ایجاد می کند.
پینوشت:
1- مجموعه ورام، ج ۱، ص ۵۲
2-الکافی، ج ۲، ص ۵۵
[/]