جمع بندی تقابل اسلام و مسیحیت (تحدی)
تبهای اولیه
سلام
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشین
قبل از هرچیزی از کسانی که فکر میکنند سایر نگاه ها و نوشته ها راه ضاله هستند ؛ کسانی که احساس میکنند با شبهات رنجیده خاطر میشن ؛ کسانی که ممکن هست شبهات استانداردهای مغزیشون رو به هم بزنه ؛ کسایی که میخوان بحث رو شخصیش کنن ؛ کسایی که دنبال کوبوندی شخصیت دیگران هستند ؛ عاجزانه خواهش میکنم وارد این موضوع نشوند ؛
بحث رو از تحدی شروع میکنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر میکنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .
یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست
اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
و ....
دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه
متشکرم .
width: 700 | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD][/TD] | |
[/TR] |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و احترام
سرکار خانم "فرشته بر میگردد"؛ شما مثل خواهر بنده هستید، خدا را گواه می گیرم آنچه که در ادامه به عنوان پاسخ عرض می کنم نه از باب بحث و مناظره، بلکه کاملا از روی دلسوزی و بدون تعصب است، اصلا فکر کنید من مسلمان نیستم، فکر کنید یک بی دین هست که دارد این سخنان را به شما می گوید، یک بی دین میخواهد بین اسلام و مسیحیت قضاوت کند، خواهش می کنم روی خود حرف ها دقت بفرمایید:
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
پورتهایی که یک مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست
براستی این که ما محبت را به قدری پررنگ کنیم که تمام شریعت را در آن خلاصه کنیم منطقی است؟ شریعت حاوی احکام فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است، این که ما آن را در محبت خلاصه کنیم در حقیقت محدود کردن دین است، نه ارزش بخشیدن به آن!
و ثانیا این که ما محبت را یک محبت بی قید و بند و بی ضابطه و رها بدانیم آیا خصلت خوبی است؟ محبت صرف احساسات و عواطف است که در جای خود بسیار نیکو و پسندیده است، اما اسلام اصالت را به عقل داده است، می فرماید: این محبت و عواطف است که باید تحت تسلط عقل باشد، نه بالعکس!! امروز تمامی روان شناسان نیز معتقدند محبت بی حد و مرز به کودک مانع رشد و شکوفایی او خواهد شد.
به همین خاطر اسلام به زیبایی در مورد اجرای مجازات می فرماید: در اجرای حدود محبت را کنار بگذارید(نور:2) این بدین خاطر است که محبت اینجا غیر منطقی است، رحم کردن به یک مجرم موجب شیوع ناامنی در جهان خواهد شد.
بحث رو از تحدی شروع میکنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر میکنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
تحدی قرآن نه فقط در محتوا، بلکه در اسلوب وشیوه بیان نیز هست، یعنی کسی الفاظی مانند قرآن نخواهد آورد، یک سبک و اسلوب جدید آن هم از یک شخص درس نخوانده؛ اما اناجیل به دست حواریون نوشته شده است.
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
آیه سوم ظاهرا که به همان دو آیه ابتدایی بر می گردد، اما در هر صورت قرآن کریم در آیات متعددی به مسئله محبت اشاره فرموده است، بنده به چند مورد اشاره می کنم:
«لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در راه بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون پيمان بندند وفاداران به پيمان خويشند، و در تنگدستى و تهيدستى و رنج و بيمارى و هنگام جنگ شكيبايند، آنانند كسانى كه راست گفتهاند و آنان همان پرهيزگارانند(بقره:177)
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»؛ و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مى كنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشت، دوست مى دارند امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا شديدتر است.(بقره:165)
اما همان طور که عرض کردم اسلام اصالت را به محبت نمی دهد، هرگز نمی پذیرد که انسان صرفا با محبت همه چیز را تمام شده ببیند ولو آنکه به لحاظ رفتاری دچار نقص باشد:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه»؛ بگو: «اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد.(آل عمران:31)
سلام جناب مسلم ...
امیداوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...
جناب مسلم ... من به طرز تفکر یک مسلمان آشنا هستم و میدونم که مسلمانها چگونه فکر میکنند ... و هم میدانم که مسیحی ها چگونه فکر میکنند ... قبل از اینکه متنون رو بنویسید میدونستم که میخواهید در مورد محبت کردن چه بنویسید و مطمین هستم که اگر بحثمون جلو بره ... در نهایت شما هم میگین اسلام هم همینو میگه ... و استدلال میکنین که تمام سوره های قرآن کریم با بسم الله الرحمن رحیم شروع شده و ....
به هر حال ...
طریقه فکر یک مسلمان ...
یک مسلمان چگونه فکر میکند ...
1. هرکاری هر چقدر هم که کوچک و کم ارزش باشه به حساب میاد ... و در آن دنیا ترازو هستش و اعمال سنجیده میشوند و ....
2. خداوند عادل هستش و به اندازه دانه خردلی هم به کسی ظلم نمیکنه و ...
3. چشم در مقابل چشم و دندان در برابر دندان ... اگر کسی چشم کسی را کور کرد بزنین چشمش رو کور کنین و اگر کسی دندان کسی را شکست دندانش را بشکانید .
4. و حتی حدیثی که در آن عنوان میشه که از یک معصوم میپرسند ( نامش خاطرم نیست ) خط میان وسط گندم برای چیست و ایشان جواب میده که در قیامت حساب به نیمه گندم میرسه ( نقل به مضمون )
5. دوستی که سالها پیش میاد و در درون همین سایت عنوان میکنه که اگر من به ماشین کسی تکیه بزنم و خاک و خول اون ماشین پاک بشه ... آیا این حق الناس هست ؟؟؟ ممکن هست در اون دنیا بگه خاکه ماشین خودم بوده و از این جور حرفها ...
6. استاد حامی که میان و بی خیال درمانی تجویز میکنند که شاید راهکاری باشه .
7. مساله عدالت در جهان که از نظر من با دید اسلامی ؛ مساله عدالت غیر قابل حل هست .
حال بریم و دنیا رو از دید یک ایمان دار مسیحی برسی کنیم .
1. در انجیل داستانی داریم که عیسی مسیح در درون یک عروسی حاضر بوده و در اون عروسی شراب تمام میشه و مادر عیسی مسیح نزد ایشون میاد و به ایشون میگه کاری بکن ... عیسی مسیح تاکید میکنه که هنوز زمانش فرا نرسیده ( زمان شروع فعالیتش ) ... با این حال چون آبروی اون شخص در خطر بوده ... آسمان و زمین را بر هم میزنه و آب را به شراب تبدیل میکنه . چون محبت کردن خیلی مهمه ...
2. در انجیل داستانی داریم که در درون اون یک کشاورز بوده و ایشون صبح کسی رو استخدام میکنه که در مزرعه برای ایشان کار بکنه .... ظهر که میشه میبینه که کار تمام نشده و فرد دیگری رو استخدام میکنه .... و در نهایت عصر که میشه ؛ میبینه که هنوز کار تمام نشده و نفر سومی را استخدام میکنه تا کار تمام بشه . در انتها صاحب مزرعه به هر سه نفر حقوقی برابر رو میده ... سپس عیسی مسیح عنوان میکنند که پادشاهی آسمان نیز هم اینگونه هست ... و درسی که در کلاس های بایبل میدن این هستش که این مساله رو باید بر اساس محبت دید نه بر اساس عدالت .
3. مثالی که چندی پیش براتون زدم ؛ اگر خاطرتون باشه ؛ که چند نفر ایرانی به دختر بچه های انگلیسی متلک انداختند و ایشان در پاسخ به من گفتند که هیچ کاری به غیر از محبت نمی تونند انجام بدهند .
4. مثال عیسی مسیح که در عشای ربانی پای شاگردان خودشون رو شستند و به ایشان درس محبت کردن به یکدیگر را آموختند ....
عدالت از دید یک مسیحی حل شدنی هستش .... ولی جسارتا عدالت از دیدگاه اسلام حل شدنی نیست .
شما میتونید یک آیت الله عظمی باشید ... بادی در غب غب ارجمندتون بندازید ... همش رو هم از راه حلال بدست آورده باشید ... و برین بالای منبر و آوای اسلامی سر بدین ...
ولی یک مسیحی ....
باید خودش رو بیاره پایین ... چون در انجیل داریم که تا زمانی که مانند این کودکان نشوید هرگز وارد پادشاهی خداوند نمیشوید .
باید به دیگران محبت کنه .... باید دست دیگران رو بگیره ... نمیتونه بگه از راه حلال بدست آوردم .
ایمان مسیحی از راه روح القدس امتداد پیدا میکنه ... نه از راه شریعت .... بنابراین اینی که بر اساس شریعت و باید و نباید پول حلال باشه کفایت نمیکنه ... اون شخص باید به همنوعش محبت کنه ....
شما میگین ما بر اساس شریعت باید و نباید رو انجام میدیم ... پس کارمون درسته ... مسیح میگه باید محبت کنین ...
یک مثال دیگر میزنم ... چون شما خیلی به این اعتقاد دارین که اسلام دین اجتماعی و اقتصادی و ... هست سعی میکنم مثالم هم در همون بستر باشه ....
خیلی ها رو دیدم که سره ارث و میراث دعوا کردن و دو تا پسر میبره و یکی دختر میبره با هم دعوا کردن و ....
خیلی از خانواده ها رو دیدم ....
ولی وقتی مادرم داشت فوت میشد به من و برادرم گفت ... با هم دعوا نکنین ... دو تا فلانی و یکی بهمانی نکنین ... به هم کمک کنین ... پشت هم باشید ...
سالها از اون زمان گذشته یک بار هم نشده که من و برادرم سره این مساله با هم دعوا کرده باشیم ... با هم صحبت کردیم ولی دعوا نکردیم .
نه اینکه پول در حساب کی باشه
نه اینکه چقدر من دارم برداشت میکنم
نه اینکه چقدر اون داره برداشت میکنه
و هر دوتامون هم داریم به هم کمک میکنیم ... پشت هم هستیم و پول هم اینگار دقیقا مال دوتامون هست ...
محبت هستش که همه چیز رو حل میکنه ...
محبت هستش که عمل میکنه ...
به نظرم شیعه هم باید "عدالت" رو از اصول دینش برداره به جاش محبت رو بزاره ...
1. در درون یک جمع نشستیم ... ناگهان بچه ای میاد و سره شما داد میزنه ... راه حلتون چی هست ؟؟؟ کضم غیض !!! ولی راه حل یک مسیحی محبت کردن هست در آغوش میگیرتش .
2. حسادتتون تحریک میشه ... که چرا یکی باهوش تز از شما هست و شما ازش هوش کمتری دارین ؟؟؟ راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
3. کسی پشت سرتون غیبت میکنه .... راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
4. کسی رو میخواین امر به معروفش کنین راه حلتون چی هستش ؟؟؟ راه حل یک مسیحی محبت کردن هست
5. خدا بهتون هوش سرشار داده و دیگران به حالتون غبطه میخورن ... چی کار باید بکنین ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه
6. خیلی زیبا هستید و دیگران شیفته زیبایی شما هستند چه میکنید ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه و بهتون احترام میزاره و دوست خوبی برای شما میشه
اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیستاگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
[FONT=arial]سلام
من از شبهه ناراحت نمی شوم؛ بلکه از آن استقبال می کنم. البته باید شبهه و سؤال در محیطی مطرح شود که افرادی کارشناس حضور داشته باشند که بتوانند پاسخگوی سؤالات باشند. سایت اسک دین محیط خوبی برای مطرح کردن شبهه هاست.
جواب مرا هم بخوانید.
شما فکر می کنید مسیحیت فقط به محبت توصیه می کند و چیزی به غیر از محبت ندارد. اما من با دو مطلب از کتاب مقدس مسیحیان نشان می دهم که در تعالیم مسیحیت نیز سخن و توصیه به کشتار یافت می شود:
در بخش عهد عتیق کتاب مقدس، سِفْر تثنیه، «دستور العمل برای جنگ» در کتابی که من دارم، صفحه 239 آمده است:
«چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را به صلح ندا بکن... و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن و چون یَهُوَه، خدایت، آن را به دست تو سپارد، [FONT=arial]جمیع ذکورانش [همه مردها] را به دمِ شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آن چه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه، خدایت، به تو دهد، بخور[FONT=arial]».
در همان عهد عتیق، سِفْر سموئیل یک، « خلع شائول از سلطنت »، در کتاب من صفحه 347 آمده است:
« و سموئیل به شاؤول گفت: خداوند مرا فرستاد که تو را مسح نمایم... پس الان برو و عمالیق را شکست داده، [FONT=arial]جمیع مایملک ایشان را بالکلّ نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما [FONT=arial]بلکه مرد و زن و طفل شیرخوار و گاو و گوسفند و شتر و شتر و الاغ را بکُش[FONT=arial] ».
[FONT=arial]تعداد دیگری از مطالبِ بخش عهد عتیقِ کتاب مقدس مسیحیان در مورد خشونت می باشد. من به همین دو مطلب اکتفا می کنم.
[FONT=arial]من در خانه سه کتاب از مسیحیت دارم. اگر بخواهید تصویر این دو مطلب را در همین صفحه سایت قرار می دهم.
[FONT=arial]سلاممن از شبهه ناراحت نمی شوم؛ بلکه از آن استقبال می کنم. البته باید شبهه و سؤال در محیطی مطرح شود که افرادی کارشناس حضور داشته باشند که بتوانند پاسخگوی سؤالات باشند. سایت اسک دین محیط خوبی برای مطرح کردن شبهه هاست.
جواب مرا هم بخوانید.شما فکر می کنید مسیحیت فقط به محبت توصیه می کند و چیزی به غیر از محبت ندارد. اما من با دو مطلب از کتاب مقدس مسیحیان نشان می دهم که در تعالیم مسیحیت نیز سخن و توصیه به کشتار یافت می شود:
در بخش عهد عتیق کتاب مقدس، سِفْر تثنیه، «دستور العمل برای جنگ» در کتابی که من دارم، صفحه 239 آمده است:
«چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را به صلح ندا بکن... و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن و چون یَهُوَه، خدایت، آن را به دست تو سپارد،
[FONT=arial]جمیع ذکورانش [همه مردها] را به دمِ شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آن چه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه، خدایت، به تو دهد، بخور[FONT=arial]».در همان عهد عتیق، سِفْر سموئیل یک، « خلع شائول از سلطنت »، در کتاب من صفحه 347 آمده است:
« و سموئیل به شاؤول گفت: خداوند مرا فرستاد که تو را مسح نمایم... پس الان برو و عمالیق را شکست داده،
[FONT=arial]جمیع مایملک ایشان را بالکلّ نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما [FONT=arial]بلکه مرد و زن و طفل شیرخوار و گاو و گوسفند و شتر و شتر و الاغ را بکُش[FONT=arial] ».
[FONT=arial]تعداد دیگری از مطالبِ بخش عهد عتیقِ کتاب مقدس مسیحیان در مورد خشونت می باشد. من به همین دو مطلب اکتفا می کنم.
[FONT=arial]من در خانه سه کتاب از مسیحیت دارم. اگر بخواهید تصویر این دو مطلب را در همین صفحه سایت قرار می دهم.
سلام ...
بابته اینکه عنوان کردین از شبهه بدتون نمیاد خورسند شدم ...
ببینید سوال شما سوال خوده من هم بود ؛ و من جواب پاستور رو بهتون میدم ... کاری که من انجام میدم تحقیق در زمینه مسیحیت هست و اینکه میخوام دین مسیحیت رو بشناسم ؛ البته از زبان یک مسیحی نه از زبان یک مسلمان ...
من از پاستور پرسیدم که چرا در عهد قدیم خدا بارها و بارها میاد و از انسانها و پادشاهان انتقام میگیره ... و به قول شما فرمان قتل عام میده ... و اینقدر خشن بوده ... و عیسی مسیح عنوان میکنه که حتی اگر کسی به گونه راست تو سیلی زد ؛ رویت را برگردان تا به گونه دیگر تو هم سیلی بزند . آیا عیسی مسیح از خدا مهربان تر هست ؟؟؟ و ...
جواب ایشون مطالبی بود که من به اونها تفاسیری اضافه میکنم و خدمت شما میگم ...
برای چی عهد قدیم رو میخونیم ... آیا عهد قدیم رو قبول داریم ؛ آیا قبول نداریم !!!
ایشون عنوان میکردند که تاریخ هدایت انسانها دو بخش هست ... یکی قبل از مسیح و دیگری بعد از مسیح ... فرامین عهد قدیم و فرامین عهد جدید ...
قبل از مسیح ...
خداوند با یک سری انسانهایی طرف بوده که میبایست از طریق شریعت اونها رو راهنمایی میکرده ؛ بخورید ... نخورید ... بپوشید ... نپوشید .... رابطه فلان جور باشد .... فلان جور نباشد .... بکنید ... نکنید ... پادشاهانی بودندو به طبع اینکه مغز انسانها در گیر فرمان بوده ... باید به اونها فرمان میداده و انسانها اون فرامین رو عملی میکردند .... فرامین زیادی هم شما در درون عهد قدیم میبینید که مدلش از همان نوع هست ....
خدا در عهد قدیم مزد گناه رو دقیقا مرگ میدونسته ...
و چیزی که گناه رو میپوشونده ؛ قربانی بوده ... نوع قربانی هم مانند قربانی مسلمونها نبوده که یک گوسفند بکشند و گوشتش رو خیلی شیک در درون ظرف بزارند و به همسایه ها بدن ... قربانی برای پوشش گناه بوده و به تبع اون یا قربانی را کاملا می سوزاندند ... یا اینکه قسمتی از بدن یک حلال گوشت را میسوزاندند تا گناهانشون بخشیده بشه ...
حضرت آدم گناه میکنه ... عورت بر او ظاهر میشه و خدا خودش گوسفندی رو قربانی میکنه تا عورت ایشان را بپوشاند . و چون مزد گناه مرگ هست و دایما انسانها در حال انجام گناه هستند باید همیشه مذبحی وجود داشته باشه تا قربانی تمام سوز ؛ سوخته شود ؛ شما این مطالب رو میتونید در تورات کتاب خروج به وضوح بخونید ...
هدف خدا این بوده که مردم بدونید که بار کوچکترین گناه هم خیلی خیلی زیاد هست ... برای
اینکه مردم به عمق گناه پی ببرند ...
تمامی پیامبران عهد قدیم هم مژده آمدن مسیح رو میدادند که میاد و دین رو تمام میکنه ؛ و همه پیامبران وعده ظهور مسیح رو میدادند عیسی مسیح یعنی ( نجات دهنده مسح شده )
و مسیح ظهور میکنه ... بر روی صلیب میره و قربانی میشه ...
عهد جدید ... نوع دستورات و نوع فرامین و حتی نوع برخورد خداوند با انسان تغییر میکنه
چون دیگه از نظر خدا انسانها به بلوغ رسیدن و میتونند بدون اینکه برای اونها حرام و حلالی تعریف بشه .. از مسیری دیگر به هدایت برسند ... و مفاهیم روح القدس و فیض و .... مطرح میشه که دیگه فکر نکنم مجالی برای پرداختن به اونها وجود داشته باشه ...
بنابراین یک مسیحی عهد قدیم رو میخونه ... تنها برای اینکه بفهمه قبل از مسیح شریعت چگونه بوده ... بار گناه چقدر سنگین بوده است و رفتار خدا با انسانها چگونه بوده و چقدر پیامبران پیشین درگیر این بودند که مسیح زود تر ظهور کنه ...
و بعدش مسیح ظهور میکنه و نگرشی دیگر از دین رو عنوان میکنه که مسیحیان اون نوع دید و بینش رو .... عهد جدید نامگذاری میکنند ...
دیگه نیازی به قربانی نبوده
دیگه نیازی به انتقام گرفتن نبوده ( اگر کسی دندونت رو شکست تو هم نری دندونش رو بشکونی ... )
و انسانها در چهارچوبی دیگر خدا رو میشناسند و هدایت میشوند ....
سلام فرشته گرامی
اولاً باید بگم که من مطالعه زیادی در مورد مسیحیت نداشتم. بیشتر به قصد شنیدن نظرشما و سایر دوستان مطالب رو مطرح می کنم.
ایشون عنوان میکردند که تاریخ هدایت انسانها دو بخش هست ... یکی قبل از مسیح و دیگری بعد از مسیح ... فرامین عهد قدیم و فرامین عهد جدید ...
اگر این مطلب پایه دینی یا منطقی محکمی نداشته باشه، صرفا میشه یک توجیه. در حالی که ممکنه توجیهات دیگر هم امکان پذیر باشه.
به نظر من اکثر مذاهب، قابلیت تفسیر به شیوه های مختلف رو دارند. مثلاً در اسلام در یک جا مسئله قصاص مطرح شده و در جای دیگر، گفته شده "به کسی که به تو بدی کرده نیکی کن". در نتیجه افراد مختلف در شرایط مختلف به شیوه های متفاوتی از دین برداشت می کنند. همین موضوع در مسیحیت هم هست که شما و دوستان نمونه هایی از اون رو آوردید. در انجیل هم مطالبی داریم که به طور مثال بین بنی اسرائیل و کنعانیان (سیاه پوستان) تبعیض قائل شده.
خیلی از مذاهب قابلبت این رو دارند که به شیوه های متفاوتی تفسیر بشن. در نتیجه در یک مذهب ممکنه یکی به سمت عرفان گرایش پیدا می کنه و یکی به سمت خشونت و هر کدوم هم دلایل خودشون رو از منابع دینی برداشت کنند و برداشت دیگران رو غلط بدونند.
خیلی از مذاهب در زمانی که به قدرت می رسند متفاوت از زمانی که قدرت نداشته اند عمل می کنند. مسیحیت الآن یک چهره دوست داشتنی از خودش نشون میده که بر اساس عشق و محبته اما چهره دیگرش رو در قرون وسطا می بینیم. شاید به خاطر اینکه الآن مسیحیت قدرت حکومتی نداره اما در قرون وسطا در اوج قدرت بود. همین شرایط به قدرت رسیدن رو در مورد مذهب زرتشتی و یهودیت هم داریم.
شرایطی که مسیح در زمان تبلیغشون داشتند، شبیه شرایط پیامبر اسلام در زمان قبل از هجرت بوده. در اون دوره هم پیامبر اسلام به شکل مشابهی رفتار می فرمودند. اگر کسی توهین میکرد به عیادتش می رفتند، رفتارشون با کسانی که اعتقادات رو نمی پذیرفتند بر اساس آیه "لا اکراه فی الدین" بود و ... . ولی ما نمی دانیم اگر مسیح هم تشکیل حکومت می دادند و شرایطی مثل زمان بعد از هجرت برای ایشان برای ایشان رخ میداد، به چه صورت رفتار می فرمودند.
با سلام و احترام
من به طرز تفکر یک مسلمان آشنا هستم و میدونم که مسلمانها چگونه فکر میکنند ... و هم میدانم که مسیحی ها چگونه فکر میکنند ... قبل از اینکه متنون رو بنویسید میدونستم که میخواهید در مورد محبت کردن چه بنویسید
بنده اعتقاد دارم شما بیشتر از آن که علمی به مسئله نگاه کنید، احساسی نگاه می کنید و این موجب شده که بر خلاف تصورتون نه از اسلام شناخت درستی داشته باشید، و نه از مسیحیت! عذر میخوام که اینقدر شفاف صحبت می کنم چون احساس می کنم اصلا به حرف بنده توجهی نکردید.
جسارتا خواهر گرامی پیش فرض های احساسی شما به قدری پررنگ است، و به قدری نسبت به اسلام و مسلمانان بدبین، و به مسیحیت و مسیحیان خوش بین هستید که این عاطفه و احساس نمی گذارد منطقی به قضیه نگاه کنید، خواهش می کنم یک لحظه چشمانتان را ببندید و به احساستان توجه کنید، این احساس مانع قضاوت درست میشود، حتی در الفاظ شما تبلور یافته، در این عبارتتان دقت کنید:
شما میتونید یک آیت الله عظمی باشید ... بادی در غب غب ارجمندتون بندازید ... همش رو هم از راه حلال بدست آورده باشید ... و برین بالای منبر و آوای اسلامی سر بدین ...
ولی یک مسیحی ....
باید خودش رو بیاره پایین ... چون در انجیل داریم که تا زمانی که مانند این کودکان نشوید هرگز وارد پادشاهی خداوند نمیشوید .
این متن علمی نیست، شما در ناخودآگاه خودتان آیت الله العظمی ها را متکبر و کشیش ها و مسیحیان را متواضع می دانید، در حالی که تواضع اشتراک همه ادیان آسمانی است! می بینید احساستان را؟
بقیه قضاوت های شما هم همینگونه است، برخلاف گمان شما هرگز اختلاف اسلام و مسیحیت در این امور نیست که شما مثال زده اید:
1. در درون یک جمع نشستیم ... ناگهان بچه ای میاد و سره شما داد میزنه ... راه حلتون چی هست ؟؟؟ کضم غیض !!! ولی راه حل یک مسیحی محبت کردن هست در آغوش میگیرتش .
2. حسادتتون تحریک میشه ... که چرا یکی باهوش تز از شما هست و شما ازش هوش کمتری دارین ؟؟؟ راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
3. کسی پشت سرتون غیبت میکنه .... راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
4. کسی رو میخواین امر به معروفش کنین راه حلتون چی هستش ؟؟؟ راه حل یک مسیحی محبت کردن هست
5. خدا بهتون هوش سرشار داده و دیگران به حالتون غبطه میخورن ... چی کار باید بکنین ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه
6. خیلی زیبا هستید و دیگران شیفته زیبایی شما هستند چه میکنید ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه و بهتون احترام میزاره و دوست خوبی برای شما میشه
راه حل در این مصادیق که روشن است، در تمام اینها راه حل اسلام هم محبت است، آنچه که اختلافی است محبت افراطی است، محبتی بی حد و مرز است، بگذارید یک مثال بزنم در خصوص این سخن شما:
چند نفر ایرانی به دختر بچه های انگلیسی متلک انداختند و ایشان در پاسخ به من گفتند که هیچ کاری به غیر از محبت نمی تونند انجام بدهند
فرض کنید این خانواده انگلیسی خدا ناکرده دختر نوجوانشان به دست داعش اسیر شود، امکان نظامی برای آزادسازی او را هم دارند، اینجا چه می کنند؟
من بارها کلیپ های تبلیغی مسیحیت تبشیری را دیده ام، و کاملا تسلط دارم که چگونه عقل و منطق را زیر بار سنگینی از عاطفه و احساسات مدفون می سازند! خواهش می کنم کمی احساساتتان را کنترل کرده، و بیشتر دقت کنید
حتی اگر کسی در زبان از چنین محبتی دم بزند، در عمل هرگز از آن پیروی نخواهد کرد، محبت بی حد و مرز با هیچ منطقی سازگار نیست، مگر میشود به انسان ها فقط محبت کرد!! براستی آیا 100 میلیون کشته در جنگ های جهانی حاصل محبت مسیحیان به یکدیگر بود؟ ساخت این همه موشک و تسلیحات و حتی سلاح های اتمی ومیکروبی از سوی دولت های غربی برای محبت است؟!
از همه اینها بگذریم، متاسفانه شما به کلام بنده دقت نکردید، اگر یک نفر بت پرست بیاید به شما بگوید که در دین ما فقط باید محبت کنید، به همه عشق بورزیم و...، این هرگز اعتقاد اون رو تصحیح نمی کنه؛ من عرض کردم مسیحیت به لحاظ سند و به لحاظ اعتقادات ایرادات جدی دارد، آیا این نقائص با محبت قابل رفع است؟ آیا محبت سند تاریخی را اصلاح می کنند؟ آیا محبت تثلیث را درست می کند؟
من با دو مطلب از کتاب مقدس مسیحیان نشان می دهم که در تعالیم مسیحیت نیز سخن و توصیه به کشتار یافت می شود
عهد جدید ... نوع دستورات و نوع فرامین و حتی نوع برخورد خداوند با انسان تغییر میکنه
اما آیاتی در عهد جدید هم وجود دارد که به کشتار، یا بهتر بگوییم جهاد توصیه می کند، به عنوان مثال:
«اگر شمشیر ندارید، بهتر است لباس خود را بفروشید و شمشیری بخرید»(انجیل لوقا، فصل 22، بند 36)
اما آیاتی در عهد جدید هم وجود دارد که به کشتار، یا بهتر بگوییم جهاد توصیه می کند، به عنوان مثال:
«اگر شمشیر ندارید، بهتر است لباس خود را بفروشید و شمشیری بخرید»(انجیل لوقا، فصل 22، بند 36)
راستش رو بخواهید اصلا نمیخواستم جواب این پستتون رو بدم ...
ولی چون "فروردین" اون رو تاییدش کرش با خودم گفتم که جواب این پستتون رو بدم ....
کشتار !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جهاد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینگار بار این دو تا کلمه خیلی رو شونه هاتون سنگینی میکنه ...
عیسی مسیح شام آخر رو با شاگردانش میگذرونه ...
سپس رو میکنه به شاگردان و میگه ... امشب یکی از شماها به من خیانت میکنه ...
در نهایت پای تک تک شاگردان ( حتی یهودای اسخریوطی ) را با آب میشوید و به اونها درس فروتنی و محبت میده ...
بعدش میره باغ جتسیمانی ... و اونجا شروع به راز و نیاز میکنه ...
در اونجا روی میکنه به شاگردان و میگه تسلیم کننده من (یهودای اسخر یوطی ) با تعدادی سرباز در حال اومدن به اینجا هستند ...
عیسی مسیح به تمام شاگردانش درس میداد که به غیر از یک لباس ؛ به غیر از یک چوبدستی ؛ هیچ چیز با خودتون بر ندارید ... حتی زمانی که میخواهید سفر تبشیری بکنید ؛ و اگر در اون شهر شما رو جای ندادند ؛ گرد و غبار تنتون رو هم از لباستون بتکانید و به شهری دیگر بروید ....
من متنی که گفتین رو کامل مینویسم ...
عیسی مسیح : سپس از آنها ( شاگردان ) پرسید : آیا زمانی که شما را بدون کیسه پول و توشه دان و کفش گسیل می دادم به چیزی مهتاج شدید ؟
پاسخ دادند : خیر به هیچ وجه
پس به آنها گفت : اما اکنون به شما میگویم هر که کیسه یا توشه دان دارد آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد ؛ جامه خود را فروخته شمشیری بخرد .
زیرا : این نوشته باید در باره من تحقق یابد که او از خطاکاران محسوب شد .
آری آنچه درباره من نوشته شده است در حال تحقق است .
شاگردان گفتند : ای خداوند بنگر ؛ دو شمشیر داریم . به ایشان گفت کافی است .
و بعدش هم یهودای اسخریوطی همراه با سربازان میان .
.یکی از شاگردان به سمت یکی از سربازها بورش میبره و گوش ایشان را میبره ...
که عیسی مسیح میگوید دست نگاه دارید ... و با لمس دست ایشان را شفا می دهد .
چه کلماتی رو برای توصیف چه چیزهایی به کار میبرید ...
کشتار !!!!
عیسی مسیح نه کتابی داشت ؛ نه نیاز به گرفتن دهها زن تبشیری داشت ؛ خودش و شاگردانش قتل عام نکردند ؛ دعوت ایشان تنها سه سال طول کشید ؛ دشمنانش خودکشی کردند و همکنون دین ایشان بزرگترین دین دنیاست ...و انسانهای با محبتی از دامان این دین بیرون میان
سلام
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشین
قبل از هرچیزی از کسانی که فکر میکنند سایر نگاه ها و نوشته ها راه ضاله هستند ؛ کسانی که احساس میکنند با شبهات رنجیده خاطر میشن ؛ کسانی که ممکن هست شبهات استانداردهای مغزیشون رو به هم بزنه ؛ کسایی که میخوان بحث رو شخصیش کنن ؛ کسایی که دنبال کوبوندی شخصیت دیگران هستند ؛ عاجزانه خواهش میکنم وارد این موضوع نشوند ؛
بحث رو از تحدی شروع میکنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر میکنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .
یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست
اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
و ....
دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه
متشکرم .
سلام،
من با مسیحیان زیادی بحث کردهام و کموبیش به اعتقادات ایشان واقفم ...
مسیحیان شاخههای خیلی زیادی دارند و از ۷۲ فرقهی مسلمین خیلی بیشتر هستند و تکفیر یکدیگر در میان ایشان از تکفیر میان مسلمین بیشتر است ... بعضیهایشان همین الآن هم خدا را واحد میدانند و تثلیث را قبول ندارند اگرچه اقلیت هستند ... برخیهایشان پایبند به عهد قدیم هم هستند و آن را کنار نگذاشتهاند ... ولی مذاهب معروف مسیحی که معتقد به تثلیث هستند، کموبیش عهد عتیق را کنار گذاشتهاند و اعمال مذهبی خاصی انجام نمیدهند، وقتی از ایشان بپرسیم چرا؟ میگویند ما معتقد به salvation هستیم، یعنی شفاعت حضرت مسیح علیهالسلام ... و معتقد هستند که هر کسی که encarnation (نعوذبالله حلول خدا در حضرت مسیح علیهالسلام) را قبول داشته باشد مشمول این شفاعت میشود و دیگر مهم نیست چه عملی از او در دنیا سر بزند، همینکه اعتقادش درست است کافی است تا وارد بهشت شود ... حالا بعضیهایشان میگویند که نه دیگر هر کاری که بکند و مهم است که اخلاق را رعایت کند و امثال آن، بعضیهایشان هم میگویند که نه قیدی ندارد و مطلق هر کاری که بکند اهمیت ندارد و باز شامل رحمت خدا میشود ... اختلافات میان مسیحیان در این زمینه دیگر آنقدر پررنگ نمیشود ...
این اعتقاد در نگاه نخست خیلی شبیه است به بحث شفاعت در میان شیعیان و اینکه کسی که محبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را داشته باشد حتماً مؤمن است و وارد بهشت میشود، چرا که کلید بهشت حبّ علی علیهالسلام است و علی علیهالسلام میزان است در روز داروی، و اینکه محبت علی علیهالسلام حسنهای است که هیچ سیٰهای به آن آسیب نمیزند ... اما این نگاه در کلام خود حضرات معصومین علیهمالسلام تفسیر هم شده است، چنانکه مثلاً امام باقر علیهالسلام فرمودهاند که دروغ میگوید کسی که بگوید که ما اهل بیت را دوست دارد ولی در عمل از ما پیروی نکند ...
از این نظر من هم قبول دارم که کسی که واقعاً حضرت مسیح علیهالسلام را دوست داشته باشد همراه ایشان محشور شده و مورد شفاعت ایشان قرار میگیرد، چنانکه بالاتر از آن به ما فرمودهاند که هر کسی که سنگی را دوست داشته باشد در قیامت با آن سنگ محشور میشود، تا چه برسد به پیامبر بزرگ خدا حضرت مسیح علیهالسلام ... ولی کسی که بگوید من او را دوست دارم، یا توهم خودش از ایشان را دوست داشته باشد و معرفت مقدمهی محبتش نباشد، چنین کسانی خودشان را فریب میدهند ... در قیامت هم به ایشان گفته میشود که شما به حال خودتان آگاه هستید، هر چند عذر و بهانه بتراشید ...
اما در بارهی اینکه مسیحیت دین محبت است ... این از بزرگترین دروغهای ایشان و غیرایشان است ...
با مسیحیانی که بحث میکردم، خیلی تأکید داشتند بر omnipotent بودن خداوند، یعنی قادر مطلق بودن خداوند ... تا جایی که وقتی از ایشان میپرسیدم که خداوند چگونه ممکن است محدود به بدن جسمانی شود و مباحث فلسفی خودمان را برایشان میآوردند فقط یک جواب میدادند، اینکه خداوند به هر کاری قادر است پس میتواند چنین هم کرده باشد ... همچنین ایشان معتقد به omnipresence خدا هستند که یعنی همهجا بودن خداوند، همهجا حاضر بودن خداوند ...
بر اساس همین دو ویژگی همهجاحاضر بودن و قادر مطلق بودن از ایشان سؤالاتی را پرسیدم ... اینکه خدایی که همهجا حاضر است آیا وقتی معدنی بر سر کارگران آن خراب میشود از احوال آن کارگران آگاه است؟ یا اگر دختربچهای اتفاقی زیر چرخ قطاری بیفتد و له شود آیا خداوند به این مسائل آگاه است؟ میگفتند بله! ... میپرسیدم آیا این خدای قادر میتوانست مانع این اتفاقات شود؟ جواب میدادند که بله ... میگفتم که پس چه خدای مهربانی است به زعم شما که میداند چه در حال وقوع است و میتواند مانع آن شود ولی نمیشود؟ ... بعد به ایشان گفتم که هر روز در جایجای این کرهی خاکی کلی مظلوم هستند که به ظلم کشته میشوند، یا از گرسنگی میمیرند، چطور خدای مهربانی است به زعم شما که میداند و میتواند ولی کاری نمیکند؟ ... دست آخر هم میگفتم این خدا اگر فقط بخشی از این مجازات کردنها را، آن هم نسبت به کسانی که خطا کردهاند و نه بیگناهان، به دست انسان بسپارد میشود خشن؟ ...
مسیحیانی که با ایشان بحث میکردم جوابی نداشتند و تسلیم میشدند، شما نمیدانم جوابی در دفاع از این ادعای مسیحیت رسانهای دارید که ارائه بدهید؟
اینها شبهاتی است در راستای اسلامگریزی و اسلامستیزی ... تا حدود زیادی هم موفق هم شدهاند، نشدهاند؟
سلام جناب مسلم ...
امیداوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...
جناب مسلم ... من به طرز تفکر یک مسلمان آشنا هستم و میدونم که مسلمانها چگونه فکر میکنند ... و هم میدانم که مسیحی ها چگونه فکر میکنند ... قبل از اینکه متنون رو بنویسید میدونستم که میخواهید در مورد محبت کردن چه بنویسید و مطمین هستم که اگر بحثمون جلو بره ... در نهایت شما هم میگین اسلام هم همینو میگه ... و استدلال میکنین که تمام سوره های قرآن کریم با بسم الله الرحمن رحیم شروع شده و ....
به هر حال ...
طریقه فکر یک مسلمان ...
یک مسلمان چگونه فکر میکند ...
1. هرکاری هر چقدر هم که کوچک و کم ارزش باشه به حساب میاد ... و در آن دنیا ترازو هستش و اعمال سنجیده میشوند و ....
2. خداوند عادل هستش و به اندازه دانه خردلی هم به کسی ظلم نمیکنه و ...
3. چشم در مقابل چشم و دندان در برابر دندان ... اگر کسی چشم کسی را کور کرد بزنین چشمش رو کور کنین و اگر کسی دندان کسی را شکست دندانش را بشکانید .
4. و حتی حدیثی که در آن عنوان میشه که از یک معصوم میپرسند ( نامش خاطرم نیست ) خط میان وسط گندم برای چیست و ایشان جواب میده که در قیامت حساب به نیمه گندم میرسه ( نقل به مضمون )
5. دوستی که سالها پیش میاد و در درون همین سایت عنوان میکنه که اگر من به ماشین کسی تکیه بزنم و خاک و خول اون ماشین پاک بشه ... آیا این حق الناس هست ؟؟؟ ممکن هست در اون دنیا بگه خاکه ماشین خودم بوده و از این جور حرفها ...
6. استاد حامی که میان و بی خیال درمانی تجویز میکنند که شاید راهکاری باشه .
7. مساله عدالت در جهان که از نظر من با دید اسلامی ؛ مساله عدالت غیر قابل حل هست .
حال بریم و دنیا رو از دید یک ایمان دار مسیحی برسی کنیم .
1. در انجیل داستانی داریم که عیسی مسیح در درون یک عروسی حاضر بوده و در اون عروسی شراب تمام میشه و مادر عیسی مسیح نزد ایشون میاد و به ایشون میگه کاری بکن ... عیسی مسیح تاکید میکنه که هنوز زمانش فرا نرسیده ( زمان شروع فعالیتش ) ... با این حال چون آبروی اون شخص در خطر بوده ... آسمان و زمین را بر هم میزنه و آب را به شراب تبدیل میکنه . چون محبت کردن خیلی مهمه ...
2. در انجیل داستانی داریم که در درون اون یک کشاورز بوده و ایشون صبح کسی رو استخدام میکنه که در مزرعه برای ایشان کار بکنه .... ظهر که میشه میبینه که کار تمام نشده و فرد دیگری رو استخدام میکنه .... و در نهایت عصر که میشه ؛ میبینه که هنوز کار تمام نشده و نفر سومی را استخدام میکنه تا کار تمام بشه . در انتها صاحب مزرعه به هر سه نفر حقوقی برابر رو میده ... سپس عیسی مسیح عنوان میکنند که پادشاهی آسمان نیز هم اینگونه هست ... و درسی که در کلاس های بایبل میدن این هستش که این مساله رو باید بر اساس محبت دید نه بر اساس عدالت .
3. مثالی که چندی پیش براتون زدم ؛ اگر خاطرتون باشه ؛ که چند نفر ایرانی به دختر بچه های انگلیسی متلک انداختند و ایشان در پاسخ به من گفتند که هیچ کاری به غیر از محبت نمی تونند انجام بدهند .
4. مثال عیسی مسیح که در عشای ربانی پای شاگردان خودشون رو شستند و به ایشان درس محبت کردن به یکدیگر را آموختند ....
عدالت از دید یک مسیحی حل شدنی هستش .... ولی جسارتا عدالت از دیدگاه اسلام حل شدنی نیست .
شما میتونید یک آیت الله عظمی باشید ... بادی در غب غب ارجمندتون بندازید ... همش رو هم از راه حلال بدست آورده باشید ... و برین بالای منبر و آوای اسلامی سر بدین ...
ولی یک مسیحی ....
باید خودش رو بیاره پایین ... چون در انجیل داریم که تا زمانی که مانند این کودکان نشوید هرگز وارد پادشاهی خداوند نمیشوید .
باید به دیگران محبت کنه .... باید دست دیگران رو بگیره ... نمیتونه بگه از راه حلال بدست آوردم .
ایمان مسیحی از راه روح القدس امتداد پیدا میکنه ... نه از راه شریعت .... بنابراین اینی که بر اساس شریعت و باید و نباید پول حلال باشه کفایت نمیکنه ... اون شخص باید به همنوعش محبت کنه ....
شما میگین ما بر اساس شریعت باید و نباید رو انجام میدیم ... پس کارمون درسته ... مسیح میگه باید محبت کنین ...
یک مثال دیگر میزنم ... چون شما خیلی به این اعتقاد دارین که اسلام دین اجتماعی و اقتصادی و ... هست سعی میکنم مثالم هم در همون بستر باشه ....
خیلی ها رو دیدم که سره ارث و میراث دعوا کردن و دو تا پسر میبره و یکی دختر میبره با هم دعوا کردن و ....
خیلی از خانواده ها رو دیدم ....
ولی وقتی مادرم داشت فوت میشد به من و برادرم گفت ... با هم دعوا نکنین ... دو تا فلانی و یکی بهمانی نکنین ... به هم کمک کنین ... پشت هم باشید ...
سالها از اون زمان گذشته یک بار هم نشده که من و برادرم سره این مساله با هم دعوا کرده باشیم ... با هم صحبت کردیم ولی دعوا نکردیم .
نه اینکه پول در حساب کی باشه
نه اینکه چقدر من دارم برداشت میکنم
نه اینکه چقدر اون داره برداشت میکنه
و هر دوتامون هم داریم به هم کمک میکنیم ... پشت هم هستیم و پول هم اینگار دقیقا مال دوتامون هست ...
محبت هستش که همه چیز رو حل میکنه ...
محبت هستش که عمل میکنه ...
به نظرم شیعه هم باید "عدالت" رو از اصول دینش برداره به جاش محبت رو بزاره ...
1. در درون یک جمع نشستیم ... ناگهان بچه ای میاد و سره شما داد میزنه ... راه حلتون چی هست ؟؟؟ کضم غیض !!! ولی راه حل یک مسیحی محبت کردن هست در آغوش میگیرتش .
2. حسادتتون تحریک میشه ... که چرا یکی باهوش تز از شما هست و شما ازش هوش کمتری دارین ؟؟؟ راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
3. کسی پشت سرتون غیبت میکنه .... راه حلتون چی هست ؟؟؟ راه حل یک مسیحی این هستش که بهش محبت میکنه
4. کسی رو میخواین امر به معروفش کنین راه حلتون چی هستش ؟؟؟ راه حل یک مسیحی محبت کردن هست
5. خدا بهتون هوش سرشار داده و دیگران به حالتون غبطه میخورن ... چی کار باید بکنین ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه
6. خیلی زیبا هستید و دیگران شیفته زیبایی شما هستند چه میکنید ؟؟؟ یک مسیحی محبت میکنه و بهتون احترام میزاره و دوست خوبی برای شما میشه
پس شما طبق پست اولتان چگونه اثبات می کنید مسیحی برتر است
اگر شما مسیحی هستید
راه اثباتتان چگونه است؟
پس شما طبق پست اولتان چگونه اثبات می کنید مسیحی برتر است
اگر شما مسیحی هستید
راه اثباتتان چگونه است؟
من مسیحی نیستم و دارم در موردش اطلاعات کسب میکنم
سلام،
من با مسیحیان زیادی بحث کردهام و کموبیش به اعتقادات ایشان واقفم ...
مسیحیان شاخههای خیلی زیادی دارند و از ۷۲ فرقهی مسلمین خیلی بیشتر هستند و تکفیر یکدیگر در میان ایشان از تکفیر میان مسلمین بیشتر است ... بعضیهایشان همین الآن هم خدا را واحد میدانند و تثلیث را قبول ندارند اگرچه اقلیت هستند ... برخیهایشان پایبند به عهد قدیم هم هستند و آن را کنار نگذاشتهاند ... ولی مذاهب معروف مسیحی که معتقد به تثلیث هستند، کموبیش عهد عتیق را کنار گذاشتهاند و اعمال مذهبی خاصی انجام نمیدهند، وقتی از ایشان بپرسیم چرا؟ میگویند ما معتقد به salvation هستیم، یعنی شفاعت حضرت مسیح علیهالسلام ... و معتقد هستند که هر کسی که encarnation (نعوذبالله حلول خدا در حضرت مسیح علیهالسلام) را قبول داشته باشد مشمول این شفاعت میشود و دیگر مهم نیست چه عملی از او در دنیا سر بزند، همینکه اعتقادش درست است کافی است تا وارد بهشت شود ... حالا بعضیهایشان میگویند که نه دیگر هر کاری که بکند و مهم است که اخلاق را رعایت کند و امثال آن، بعضیهایشان هم میگویند که نه قیدی ندارد و مطلق هر کاری که بکند اهمیت ندارد و باز شامل رحمت خدا میشود ... اختلافات میان مسیحیان در این زمینه دیگر آنقدر پررنگ نمیشود ...
این اعتقاد در نگاه نخست خیلی شبیه است به بحث شفاعت در میان شیعیان و اینکه کسی که محبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را داشته باشد حتماً مؤمن است و وارد بهشت میشود، چرا که کلید بهشت حبّ علی علیهالسلام است و علی علیهالسلام میزان است در روز داروی، و اینکه محبت علی علیهالسلام حسنهای است که هیچ سیٰهای به آن آسیب نمیزند ... اما این نگاه در کلام خود حضرات معصومین علیهمالسلام تفسیر هم شده است، چنانکه مثلاً امام باقر علیهالسلام فرمودهاند که دروغ میگوید کسی که بگوید که ما اهل بیت را دوست دارد ولی در عمل از ما پیروی نکند ...
از این نظر من هم قبول دارم که کسی که واقعاً حضرت مسیح علیهالسلام را دوست داشته باشد همراه ایشان محشور شده و مورد شفاعت ایشان قرار میگیرد، چنانکه بالاتر از آن به ما فرمودهاند که هر کسی که سنگی را دوست داشته باشد در قیامت با آن سنگ محشور میشود، تا چه برسد به پیامبر بزرگ خدا حضرت مسیح علیهالسلام ... ولی کسی که بگوید من او را دوست دارم، یا توهم خودش از ایشان را دوست داشته باشد و معرفت مقدمهی محبتش نباشد، چنین کسانی خودشان را فریب میدهند ... در قیامت هم به ایشان گفته میشود که شما به حال خودتان آگاه هستید، هر چند عذر و بهانه بتراشید ...اما در بارهی اینکه مسیحیت دین محبت است ... این از بزرگترین دروغهای ایشان و غیرایشان است ...
با مسیحیانی که بحث میکردم، خیلی تأکید داشتند بر omnipotent بودن خداوند، یعنی قادر مطلق بودن خداوند ... تا جایی که وقتی از ایشان میپرسیدم که خداوند چگونه ممکن است محدود به بدن جسمانی شود و مباحث فلسفی خودمان را برایشان میآوردند فقط یک جواب میدادند، اینکه خداوند به هر کاری قادر است پس میتواند چنین هم کرده باشد ... همچنین ایشان معتقد به omnipresence خدا هستند که یعنی همهجا بودن خداوند، همهجا حاضر بودن خداوند ...
بر اساس همین دو ویژگی همهجاحاضر بودن و قادر مطلق بودن از ایشان سؤالاتی را پرسیدم ... اینکه خدایی که همهجا حاضر است آیا وقتی معدنی بر سر کارگران آن خراب میشود از احوال آن کارگران آگاه است؟ یا اگر دختربچهای اتفاقی زیر چرخ قطاری بیفتد و له شود آیا خداوند به این مسائل آگاه است؟ میگفتند بله! ... میپرسیدم آیا این خدای قادر میتوانست مانع این اتفاقات شود؟ جواب میدادند که بله ... میگفتم که پس چه خدای مهربانی است به زعم شما که میداند چه در حال وقوع است و میتواند مانع آن شود ولی نمیشود؟ ... بعد به ایشان گفتم که هر روز در جایجای این کرهی خاکی کلی مظلوم هستند که به ظلم کشته میشوند، یا از گرسنگی میمیرند، چطور خدای مهربانی است به زعم شما که میداند و میتواند ولی کاری نمیکند؟ ... دست آخر هم میگفتم این خدا اگر فقط بخشی از این مجازات کردنها را، آن هم نسبت به کسانی که خطا کردهاند و نه بیگناهان، به دست انسان بسپارد میشود خشن؟ ...
مسیحیانی که با ایشان بحث میکردم جوابی نداشتند و تسل میشدند، شما نمیدانم جوابی در دفاع از این ادعای مسیحیت رسانهای دارید که ارائه بدهید؟
اینها شبهاتی است در راستای اسلامگریزی و اسلامستیزی ... تا حدود زیادی هم موفق هم شدهاند، نشدهاند؟
سلام
خیلی خوشحال هستم که شما وارد موضوع شدید
ولی راستش رو بخواهید هممون داریم خارج از موضوع بحث میکنیم و به نظرم باید تند تر تموم بشه ... و
1. مسیحیان تعدادشون خیلی زیاد هستش ... دقیقا بیشتر از 72 تا فرقه ... علتش هم این هستش که مسیحیت در درون کشورهای آزادی مانند انگلیس و فرانسه و ... بسط و گسترش پیدا کرده ... همین فردا شما میتونید بیاید و اسلام و مسیحیت رو با هم ترکیب کنین و آیین جدیدی ثبت کنین ... یا اینکه مسیحیت و شیطان رو با هم آشتی بدید و آیین دیگری رو کشف کنین ...
2. در مورد محبت صحبت کردید ... من به قدری از پاستور سوال میکنم که بعضی وقتها دیوونه اش میکنم . من از ایشان پرسیدم که در انجیل داریم که ... نگران خورد و خوراک و پوشش خودتون نباشید ... زیرا پرندگان نه انبار میکنند و نه کشاورزی میکنند با این حال خداوند روزی آنها را میرساند . و از پاستور پرسیدم که چطور خدا وعده میدهد که نگران خورد و خوراک خود نباشید و از اون طرف میلیونها انسان از گرسنگی میمیرند .
من جواب ایشون رو بهتون میدهم .
ایشون میگفتند ...
یک مسیحی هیچ وقت تصمیم نمیگیره ... هر وقت یک مسیحی به سمت تصمیم گرفتن بره ناخودآگاه به سمت گناه میره ...
همه چیز باید بر مبنای روح القدس باشه ...
یک مسیحی اعتقاد داره که نباید بر اساس شریعت و باید و نباید تجزیه و تحلیل کنه و تصمیم بگیره ... باید صبر کنه و روح القدس بهش میگه باید چی کار کنه ... ( البته من مسیحی نیستم و دارم در موردش کسب اطلاعات میکنم )
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد .
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد .
بنایراین یک مسیحی همیشه داره طبق نقشه ای که روح القدس براش تعیین کرده جلو میره و خیلی از مسایل برای ایشان پیش نمیاد . چون در بسیاری از جهات ایشان حفاظت شده هستند .
من به ایشون گفتم که میخوام از برادفورد برم بیرمنگهام زندگی کنم .
ایشون به من گفتند که یک مسیحی تصمیم نمیگیره ... از روح القدس میخواد که مسیر رو بهش نشون بده و وای میایسته تا بهش مسیر نشون داده بشه ....
و اعتقاد ایشون این بود که اگر کسی در این مسیر قدم برداره خیلی از اتفاقات براش بوجود نمیاد ...
ولی ایشون باز بر این مساله تاکید کردند که روح القدس ممکن هست کسی رو ببره بندازه در درون زندان ( = مانند پولس که بارها به زندان افتاد ) ... یا حتی ببره بندازتش در درون دیگ روغن ( مانند یوحنا که به درون دیگ روغن افتاد )
ولی روح القدس خودش این افراد رو آزاد میکنه ... مانند پولس ... که بارها از زندان آزاد شد ... یا مانند یوحنا که از دیگ بیرون جهید .
ولی جاهایی هم هست که این افراد شهید میشن ... یا از گرسنگی میمیرند ... ولی این افراد در اوج لذت بردن هستند ... چون میدونند راهی بوده که دقیقا رو القدس بهشون نشون داده
پس به آنها گفت : اما اکنون به شما میگویم هر که کیسه یا توشه دان دارد آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد ؛ جامه خود را فروخته شمشیری بخرد .
زیرا : این نوشته باید در باره من تحقق یابد که او از خطاکاران محسوب شد .
آری آنچه درباره من نوشته شده است در حال تحقق است .
شاگردان گفتند : ای خداوند بنگر ؛ دو شمشیر داریم . به ایشان گفت کافی است .و بعدش هم یهودای اسخریوطی همراه با سربازان میان .
.یکی از شاگردان به سمت یکی از سربازها بورش میبره و گوش ایشان را میبره ...
که عیسی مسیح میگوید دست نگاه دارید ... و با لمس دست ایشان را شفا می دهد .
سلام فرشته گرامی
پس می فرمائید که عیسی مسیح دستور به تهیه شمشیر فرمودند اما دستور به استفاده نکردن از شمشیر دادند.
پس تهیه شمشیر به چه دلیل بود؟
ولی روح القدس خودش این افراد رو آزاد میکنه ... مانند پولس ... که بارها از زندان آزاد شد ... یا مانند یوحنا که از دیگ بیرون جهید .
آیا چیزی شبیه به بیرون جهیدن از دیگ روغن در زمان حال هم رخ داده که به طور مستند ثبت شده باشه؟
اگر فردی به خانه شما حمله کنه، آیا می تونید بگید که این خواست روح القدس بوده و خودش هم بهش رسیدگی می کنه؟ چنین شرایطی توی خیلی از مناطق دنیا اتفاق می افته ولی چیزی مثل "بیرون جهیدن از دیگ روغن" براشون رخ نمیده.
شاید بگید که ما خودمون با فردی که به خانه حمله کرده درگیر نمیشیم و زنگ می زنیم به پلیس ... خب پلیس هم با اسلحه میاد. بر اساس این منطق، پلیس هم نباید اقدامی انجام بده و باید کار رو به روح القدس واگذار کنه.
اصلاً چرا روح القدس خواسته که مردم یک کشور در رفاه باشند و مردم یک کشور دیگر در رنج؟
بعضی میگن که این روحیه باعث شد که سیاه پوستان به سادگی به بردگی گرفته بشن، چون فکر می کردند سرنوشت اینه و باید تبعیت کنند. در حالی که برده دارها نتوانستند سرخپوستان رو به بردگی بگیرند. خارج شدن سیاه پوستان از بردگی هم حاصل مبارزات مدنی آگاهانه بود نه کارهای ناخودآگاه.
ولی جاهایی هم هست که این افراد شهید میشن ... یا از گرسنگی میمیرند ... ولی این افراد در اوج لذت بردن هستند ... چون میدونند راهی بوده که دقیقا رو القدس بهشون نشون داده
مسئله وقتی پیچیده میشه که دفاع از دیگران مطرح میشه. حتی بعضی معتقدند که ظلم پذیری فردی هم چون باعث تقویت فرد ظالم میشه جنبه حق الناس داره.
سلام
خیلی خوشحال هستم که شما وارد موضوع شدید
ولی راستش رو بخواهید هممون داریم خارج از موضوع بحث میکنیم و به نظرم باید تند تر تموم بشه ... و
سلام،
ببخشید اگر خارج از موضوع بحث کردم، الآن از عنوان تاپیکتان فهمیدم منظورتان چه بوده است، تا الآن فکر میکردم شما هم صحبت دیگران را میکنید که میگویند اسلام دین خشونت و مسیحیت دین محبت و مهربانی است ...
2. در مورد محبت صحبت کردید ... من به قدری از پاستور سوال میکنم که بعضی وقتها دیوونه اش میکنم . من از ایشان پرسیدم که در انجیل داریم که ... نگران خورد و خوراک و پوشش خودتون نباشید ... زیرا پرندگان نه انبار میکنند و نه کشاورزی میکنند با این حال خداوند روزی آنها را میرساند . و از پاستور پرسیدم که چطور خدا وعده میدهد که نگران خورد و خوراک خود نباشید و از اون طرف میلیونها انسان از گرسنگی میمیرند .
من جواب ایشون رو بهتون میدهم .
ایشون میگفتند ...
یک مسیحی هیچ وقت تصمیم نمیگیره ... هر وقت یک مسیحی به سمت تصمیم گرفتن بره ناخودآگاه به سمت گناه میره ...
همه چیز باید بر مبنای روح القدس باشه ...
یک مسیحی اعتقاد داره که نباید بر اساس شریعت و باید و نباید تجزیه و تحلیل کنه و تصمیم بگیره ... باید صبر کنه و روح القدس بهش میگه باید چی کار کنه ... ( البته من مسیحی نیستم و دارم در موردش کسب اطلاعات میکنم )
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد .
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد .
بنایراین یک مسیحی همیشه داره طبق نقشه ای که روح القدس براش تعیین کرده جلو میره و خیلی از مسایل برای ایشان پیش نمیاد . چون در بسیاری از جهات ایشان حفاظت شده هستند .
من به ایشون گفتم که میخوام از برادفورد برم بیرمنگهام زندگی کنم .
ایشون به من گفتند که یک مسیحی تصمیم نمیگیره ... از روح القدس میخواد که مسیر رو بهش نشون بده و وای میایسته تا بهش مسیر نشون داده بشه ....
و اعتقاد ایشون این بود که اگر کسی در این مسیر قدم برداره خیلی از اتفاقات براش بوجود نمیاد ...
ولی ایشون باز بر این مساله تاکید کردند که روح القدس ممکن هست کسی رو ببره بندازه در درون زندان ( = مانند پولس که بارها به زندان افتاد ) ... یا حتی ببره بندازتش در درون دیگ روغن ( مانند یوحنا که به درون دیگ روغن افتاد )
ولی روح القدس خودش این افراد رو آزاد میکنه ... مانند پولس ... که بارها از زندان آزاد شد ... یا مانند یوحنا که از دیگ بیرون جهید .
ولی جاهایی هم هست که این افراد شهید میشن ... یا از گرسنگی میمیرند ... ولی این افراد در اوج لذت بردن هستند ... چون میدونند راهی بوده که دقیقا رو القدس بهشون نشون داده
خوب اینها جواب آن بحث مهربانی و خشونت نیست ... اینها در جای خودشان درست هستند، ما هم قبول داریم که خدا کسی را وارد ابتلائي نمیکند (که عذاب نباشد) مگر آنکه قدرت تحمل آن را هم به او میدهد و آن بلاء را برای او تا حدّ لازم سهل مینماید ... ما هم نمیگوییم که خدا مهربان نیست، میگوییم آن مهربانی که به مسیحیت نسبت میدهند و بر همان اساس میگویند اسلام دین خشونت است اشتباه است و یک دروغ در جهت اسلامستیزی است ...
اما در مورد روحالقدس و اینکه سالها دل طلب جام جم از ما میکرد، جالب است که ما هم عین این مطالب را داریم ... ولی دوست شما اشتباه میکنند که گمان میکنند آن روحالقدس است که ایشان را راهنمایی میکند، روحالقدس در احادیث به صراحت بیان شده است که همراه انبیاء بوده است و برای اجرای رسالت است، برای سایر مؤمنان روح همراه ایشان است نه روحالقدس ... این حتیٰ در قرآن هم آمده است وقتی خداوند میفرماید أُولَـٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ... همچنین عقل که حجت باطنی خداست همراه همه هست از مؤمنین تا غیر مؤمنین ... و از روایات برمیآید که عقل که در قلب است وسیلهی وحی و منبع هدایت است و محل اتصال انسانها به رسول خداست صلیاللهعلیهوآله که اصل عقل هستند ... این عقل هیچ ارتباط قابل توجهی به تعریف رایج از واژهی عقل ندارد ...
در حدیث هم داریم که شما به چیزی که میدانید عمل کنید تا خدا چیزی را که نمیدانید به شما بیاموزد ... یعنی هر وقت هر چیزی را نیاز داشته باشید همان را به موقعش به شما یاد میدهد ... این مفهوم را آیتالله بهجت هم رویش تأکید داشتند و میگفتند مثلاً حتی برای عرفان هم نیازی به استاد نیست چون شخص اگر کاری که میداند درست است را انجام بدهد خواهد دید که در و دیوار معلم او میشوند ... در مسیحیت مثلاً فرانچسکوی مقدس شاید یک مثال خوب برای کسی باشد که اینطور زندگی میکرد، در اسلام مثلاً کربلایی کاظم ساروقی یک مثال خوب است از کسانی که اینطور زندگی میکرد ... در عرفان به این سبک رشد معنوی را میگوند اویسیه، به تأسی از اویس قرنی که معلم نداشت و حتیٰ پیامبر صلیاللهعلیهواله را هم از نزدیک نتوانست ببیند ولی رشد معنوی بالایی داشت ... در غرب هم میگویند به قلبت گوش کن که هدایتت میکند، میگویند به قلبت اعتماد کن، ما هم مشابه همین را داریم ... اتفاقاً دو دو تا چهارتا کردن خیلی وقتها اشتباه است، چون دو دو تا چهارتا کردن خیلی وقتها ولو ناخواسته در راستای توجیه مشتهیات نفس به خدمت گرفته میشود و شخص فکر میکند که برای چیزی که میگوید دلیل آورده است اما خودش در عمق جان خودش میداند که فقط دارد عذر و بهانه میتراشد ... این دو دو تا چهارتای منطقی برای موجه نشان دادن خود اولین بار توسط جهل در حدیث عقل و جهل انجام گرفت وقتی به جای تسلیم خدا بودن در مقابل خدا شروع کرد به گیر دادن که چرا اینطور و چرا آنطور نه ... این علمی که به جایی هدایت باعث گمراهی میشود و اسباب توجیه را درست میکند شاید دلیل این حرف امام باقر علیهالسلام باشد که فرمودند خدا رحمت کند ضعفای از شیعهی ما را، ایشان اهل تسلیم هستند ... برخی علما به راحتی تسلیم نمیشوند چون برای علم خودشان شأنی قائل هستند که بر همان اساس حتی مقابل علم خدا هم بایستند ...
در مورد تصمیمگیری و تدبیر امور کردن و برنامهریزی برای آینده هم شیعیان میگویند که باید تدبیر هم کرد، در واقع از روایات ما اینطور برمیآید که هم باید تدبیر کرد و هم باید در عین حال نتیجهگرا نبود، بلکه ما مأمور به انجام وظیفه هستیم و نه حصول نتیجه ... یعنی ما بر اساس تفکر و تعقل راه درست را سعی میکنیم بشناسیم، بعد در راستای عمل به آن تلاش هم میکنیم، ولی اصرار نمیکنیم که به هر قیمتی حتماً به هدفی که فکر میکردیم درست است برسیم، چون مطابق قرآن چه بسیار چیزهایی که دوست دارید ولی برایتان خوب نیست و چه بسیار چیزهایی که از انها کراهت دارید و برایتان خوب است، شما نمیدانید و خدا میداند ...
مثلاً مرحوم آیتالله بهجت را یک بندهی خدایی در فرودگاه دید که شکمدرد دارند، رفت جلو برای سلام و احوالپرسی و گفت چرا درد دارید؟ گفتند که سالهاست که این درد همراهم هست ... گفت چرا درمان نمیکنید؟ ... جواب دادند که درمان کردم ولی خوب نشد ... پرسید که خوب شما که دعایتان مستجاب است چرا دعا نمیکنید خوب شود؟ ... جواب دادند به این مضمون که فهمیدم که این درد برایم خوب است، اگر دعا کنم و این درد ازم برداشته شود حتماً درد دیگری بهم میدهند که مطمئن نیستم بتوانم آن را اینطوری تحمل کنم، به این درد دیگر عادت کردهام ... چون زندگی بدون درد نیست و دردی اگر خوب شود حتماً درد دیگری جایگزین آن خواهد شد ...
و انسانهای با محبتی از دامان این دین بیرون میان
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
می شه بفرمایید جنگ های صلیبی رو چه کسانی براه انداختند؟؟؟؟
چرا به جای محبت کردن ، اقدام به کشتار و غارت کودکان و زنان کردند؟
می شه بفرمایید نماد امروزی مسیحیت ، که آمریکا هست ، به جای کشتار در جای جای جهان علیه هر دین و آیین و بی دینی ، با محبت عمل نمی کنه ؟
و فقط از حربه محبت افراطی ، برای فریب افرادی که کمبود محبت دارن استفاده می کنه؟
هر کسی اخلاق مدارانه رفتار کنه و افراط و تفریط رو در همه امور کنار بزاره
هم خودش به سعادت می رسه و هم می تونه انسان های سعادتمندی رو تربیت کنه
مسیحی و مسلمون و یهودی نداره
دین یکی بیشتر نیست
تسلیم خداوند یکتا بودن
خدایی که همه پیامبرانش رو برای تکمیل مکارم اخلاق فرستاد
جهاد با نفس ، جهاد با کفر و همه چیزهایی که شما اونها رو ناقض محبت می دونید ، قسمتی از محبت خداوند هست
شما فقط یک طرف سکه رو می بینید و چشمتون رو روی طرف دیگه سکه می بندید
وقتی کسی روی شما شمشیر بلند میکنه
شما نمیتونید برید پاشو بشورید!
کمی تفکر و تامل کنید
در پناه حق تعالی
این دو دو تا چهارتای منطقی برای موجه نشان دادن خود اولین بار توسط جهل در حدیث عقل و جهل انجام گرفت وقتی به جای تسلیم خدا بودن در مقابل خدا شروع کرد به گیر دادن که چرا اینطور و چرا آنطور نه ...
آیا منظور شما کنار گذاشتن بررسی های منطقی و تفکرهای انتقادی و پذیرش بی چون و چرای عقایده؟ به این شیوه میگن "ایمان گرایی".
بحثش مفصله که ارتباط به تاپیک هم نداره.
چون زندگی بدون درد نیست و دردی اگر خوب شود حتماً درد دیگری جایگزین آن خواهد شد ...
این تفکر هم برای جامعه خطرناکه. بیماری رو باید درمان کرد نه اینکه از ترس یک درد دیگر بهش رسیدگی نکنیم.
اون فردی که مثال زدید، دنبال درمان رفته و خوب نشده و دیگه چاره ای جز تحمل نداره. البته بستگی داره که چه درمانی کرده و آیا پیش متخصصش رفته یا نه و اگر یک متخصص قادر به درمان نبوده آیا به فرد دیگری مراجعه کرده؟ (افرادی هستند که مدعی درمان میشن بدون اینکه متخصص باشند و گاهی از دین برای تبلیغ خودشون مایه می گذارند).
کشتار !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جهاد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینگار بار این دو تا کلمه خیلی رو شونه هاتون سنگینی میکنه ...
سخن در مورد اسلام نیست که روی شانه هایم سنگینی کند اما از آنجا که سخن در مورد حضرت مسیح(ع) است که او هم از انبیاء الهی بوده و ما او را معصوم و در بالاترین درجات می دانیم معتقد هستیم که هرگز کشتار نمی کند، او هم اگر جای فرمان به جگ بدهد همان جهاد است. تعبیر به جهاد از این بابت بود.
عیسی مسیح شام آخر رو با شاگردانش میگذرونه ...
سپس رو میکنه به شاگردان و میگه ... امشب یکی از شماها به من خیانت میکنه ...
در نهایت پای تک تک شاگردان ( حتی یهودای اسخریوطی ) را با آب میشوید و به اونها درس فروتنی و محبت میده ...
بعدش میره باغ جتسیمانی ... و اونجا شروع به راز و نیاز میکنه ...
در اونجا روی میکنه به شاگردان و میگه تسلیم کننده من (یهودای اسخر یوطی ) با تعدادی سرباز در حال اومدن به اینجا هستند ...
عیسی مسیح به تمام شاگردانش درس میداد که به غیر از یک لباس ؛ به غیر از یک چوبدستی ؛ هیچ چیز با خودتون بر ندارید ... حتی زمانی که میخواهید سفر تبشیری بکنید ؛ و اگر در اون شهر شما رو جای ندادند ؛ گرد و غبار تنتون رو هم از لباستون بتکانید و به شهری دیگر بروید ....
من متنی که گفتین رو کامل مینویسم ...
عیسی مسیح : سپس از آنها ( شاگردان ) پرسید : آیا زمانی که شما را بدون کیسه پول و توشه دان و کفش گسیل می دادم به چیزی مهتاج شدید ؟
پاسخ دادند : خیر به هیچ وجه
پس به آنها گفت : اما اکنون به شما میگویم هر که کیسه یا توشه دان دارد آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد ؛ جامه خود را فروخته شمشیری بخرد .
زیرا : این نوشته باید در باره من تحقق یابد که او از خطاکاران محسوب شد .
آری آنچه درباره من نوشته شده است در حال تحقق است .
شاگردان گفتند : ای خداوند بنگر ؛ دو شمشیر داریم . به ایشان گفت کافی است
خواهر گرامی شمشیر برای جنگ است، و دستور به خرید شمشیر بدون استفاده از آن لغو است، یک انسان عقل معمولی هم چنین نمیکند چه برسد از سوی یک پیامبر اولوالعزم! اگر عیسی(ع) میخواست شاگردانش بیش از یک پیراهن نداشته باشند خب می فرمود پیراهنتان را بفروشید و صدقه بدهید، نه اینکه شمشیر بخرید!!!
ضمنا این فراز انجیل متی را چه می کنید که عیسی(ع) فرمود:
«گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم؛ نیامده ام تا سلامتی بگذارم، بلکه شمشیر را؛ زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم و دشمنان شخص اهل خانه او خواهند بود. و هر که پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد. و هر که پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد» (انجیل متی، باب 10، شماره 34 الی 38)
خواهش می کنم پیش فرض ها را کنار بگذارید، منطقی و عقلانی محض فکر کنید، سوالی را که از شما پرسیدم را واقعا تصور کنید، تجسم کنید:
فرض کنید این خانواده انگلیسی خدا ناکرده دختر نوجوانشان به دست داعش اسیر شود، امکان نظامی برای آزادسازی او را هم دارند، اینجا چه می کنند؟
سلام فرشته گرامی
پس می فرمائید که عیسی مسیح دستور به تهیه شمشیر فرمودند اما دستور به استفاده نکردن از شمشیر دادند.
پس تهیه شمشیر به چه دلیل بود؟
خوب ... براتون توضیح میدم ...
ببینید اگر شما هر یک از اناجیل رو بخونید ... مساله ای عنوان میشه و سپس با عباراتی روبرو میشید که یک پیشگویی در مورد مسیح رو تیک میزنه ...
در عهد قدیم پیشگویی های بسیار زیادی در مورد مسیح صورت گرفته بود (مسیح = Christ ) ...
تمام پیامبران عهد قدیم میومدند و مژده ظهور مسیح رو میدادند ( و نه عیسی ) ...
مسیح به عنوان پادشاه یهود شناخته میشد ؛ و همه منتظر ظهور ایشان بودند ...
طوری که سراسر کتاب مقدس وعده و وعید ظهور ایشون رو میداد و همه منتظر ظهور ایشون بودند ...
تعدادی از پیشگویی های کتاب مقدس از جمله
[SPOILER]
[FONT=yekan]در این درس ما 92 پیشگویی را که در عهد عتیق در خصوص ظهور و ماموریت و خدمت و زندگی عیسی مسیح شده بود و همچنین مترادف آنها در عهد جدید را بیان می کنیم . توجه نمایید که این پیشگویی ها در 2000 سال پیش با تولد ، زندگی ، مرگ و قیام مسیح از مردگان به تحقق پیوستند .[h=3]پیشگویی 1 :مسیح از ذرّیت یک زن است[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 3 آیه 15 : در بین تو و زن كینه میگذارم. نسل او و نسل تو همیشه دشمن هم خواهند بود. او سر تو را خواهد كوبید و تو پاشنهٔ او را خواهی گزید.
مترادف پیشگویی :
غلاطیان فصل 4 آیه 4 : امّا وقتی زمان معیّن فرا رسید، خدا فرزند خود را كه از یک زن و در قید شریعت متولّد شده بود، فرستاد.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 2 : مسیح از نسل سام است[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 9 آیه 26 : همچنین گفت: خداوندِ سام، متبارک باد و كنعان بندهٔ او باشد.
مترادف پیشگویی 2 :
لوقا فصل 3 آیه 36 : پسر قینان، پسر ارفكشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لامَک[h=3][/h][h=3]پیشگویی 3 : مسیح از ذرّیت ابراهیم است .[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 22 آیه 17 : من قول میدهم كه نسل تو را مانند ستارگان آسمان و شنهای ساحل دریا زیاد كنم. نسلهای تو بر دشمنان خود پیروز خواهند شد.
مترادف پیشگویی 3 :
متی فصل یک آیه یک : شجرهنامهٔ عیسی مسیح، پسر داوود، پسر ابراهیم.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 4 : مسیح از ذرّیت اسحاق است .[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 26 آیات 2 تا 4 : 2- خداوند بر اسحاق ظاهر شد و فرمود: «به مصر نرو. در همین سرزمین در جایی كه من میگویم بمان. 3- در اینجا زندگی كن. من با تو خواهم بود و تو را بركت خواهم داد. تمام این سرزمین را به تو و به نسل تو خواهم داد و پیمانی را كه با پدرت ابراهیم بستهام، حفظ خواهم كرد. 4- من نسل تو را مانند ستارگان آسمان زیاد میكنم و تمام این سرزمین را به آنها خواهم داد. تمام ملّتها خواهند خواست تا همان طوری که تو را بركت دادهام، آنها را نیز بركت دهم.
مترادف پیشگویی 4 :
لوقا فصل 3 آیه 34 : پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارح، پسر ناحور[h=3][/h][h=3]پیشگویی 5 : مسیح از نسل یعقوب است .[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 28 آیات 13 و 14 : 13- و خداوند در كنار آن ایستاده و میگوید: «من هستم خدای ابراهیم و اسحاق. من این زمینی را كه روی آن خوابیدهای به تو و به فرزندان تو خواهم داد. 14- نسل تو مانند غبار زمین زیاد خواهد شد. آنها قلمرو خود را از هر طرف توسعه خواهند داد. من به وسیلهٔ تو و فرزندان تو، همهٔ ملّتها را بركت خواهم داد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 5 :
لوقا فصل 3 آیه 34 : پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارح، پسر ناحور[h=3][/h][h=3]پیشگویی 6 : مسیح از قوم بنی اسرائیل است .[/h][FONT=yekan]اعداد فصل 24 آیات 17 تا 19 : 17- او را خواهم دید، امّا نه حالا، او را تماشا خواهم کرد، ولی نه از نزدیک. پادشاهی همچون ستارهای درخشان در اسرائیل ظهور خواهد نمود. او رهبران موآب را شکست میدهد. مردم آشوبگر را سرکوب میکند،18- و دشمنان خود را در اَدوم شکست میدهد، زمین ایشان را تصرّف میکند، 19- اسرائیل به پیروزی ادامه میدهد، دشمنان را پایمال میسازد و کسی را هم زنده نمیگذارد.»[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 6:
رومیان فصل 9 آیه 4 و 5 : 4-آنها اسرائیلی هستند. مقام فرزند خواندگی، شراكت در جلال خدا، پیمانها، شریعت، مراسم عبادت و وعدهها به ایشان داده شده است. 5- اجداد قوم به ایشان تعلّق دارند و مسیح هم از لحاظ اصل و نسب از نژاد آنهاست. او بالاتر از همه و تا ابد خدای متبارک است، آمین.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 7 : مسیح از قبیله یهودا است .[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 49 آیات 10: یهودا، عصای سلطنت را نگاه خواهد داشت. نسل او همیشه فرمانروایی خواهد كرد تا شیلوه بیاید و همهٔ امّتها از او اطاعت خواهند كرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 7:
عبرانیان فصل 7 آیه 14 : مسلّم است كه خداوند ما از طایفهٔ یهوداست. طایفهای كه موسی وقتی دربارهٔ كاهنان صحبت میکرد، هیچ اشارهای به آن نكرده است.
مکاشفه فصل 5 آیه 5 : آنگاه یكی از پیران به من گفت: گریه مكن زیرا آن شیر، شیری كه از طایفهٔ یهودا و نهالی از نسل داوود است، پیروز شده و او حق گشودن طومار و برداشتن هفت مُهر آن را دارد.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 8 : مسیح از خانواده یسی است .[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 11 آیات 1 و 2 : 1- خاندان سلطنتی داوود مثل درختی است که از تنه قطع شده باشد، امّا از کنُدهٔ خشک شدهٔ آن، شاخههای تازهای جوانه میزند. 2- روح خداوند به او حکمت و دانش و مهارت برای حکومت خواهد داد. او ارادهٔ خداوند را میداند و حرمت او را نگاه خواهد داشت،
مترادف پیشگویی 8:
متی فصل 1 آیه 6 : و یَسی پدر داوود پادشاه بود. داوود پدر سلیمان بود (از همسر اوریا)[h=3][/h][h=3]پیشگویی 9 : مسیح از خانواده داود است .[/h][FONT=yekan]دوم سموئیل فصل 7 آیات 12 تا 14 : 12-روزی که با این جهان وداع کنی و با پدرانت دفن شوی، یکی از فرزندان تو را جانشینت میسازم و سلطنت او را نیرومند و پایدار میکنم. 13- او خانهای برایم خواهد ساخت و من سلطنت او را ابدی و جاودان میسازم. 14- من پدر او خواهم بود و او پسر من خواهد بود. امّا اگر بیعدالتی کند من او را مانند پدری که پسرش را تنبیه میکند، مجازات خواهم کرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 9 :
رومیان فصل 1 آیه 3 : این انجیل دربارهٔ پسر او، خداوند ما عیسی مسیح است كه از لحاظ انسانیّت یكی از فرزندان داوود بود
متی فصل 9 آیه 27 : درحالیکه عیسی از آنجا میگذشت، دو كور به دنبال او رفتند و فریاد میکردند ای پسر داوود، به ما رحم کن[h=3][/h][h=3]پیشگویی 10 : او خداوند داوود و فرزند داود است .[/h][FONT=yekan]مزمور 110 آیه 1 : خداوند به سَروَر من میگوید: به دست راست من بنشین تا دشمنانت را زیر پای تو اندازم.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 10 :
مکاشفه فصل 22 آیه 16 : من عیسی فرشتهٔ خود را پیش شما كه در كلیساها هستید، فرستادم تا این امور را به شما اعلام كند. من ریشه و نهال داوود و ستارهٔ درخشان صبحگاهان هستم.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 11 : مسیح از یک باکره متولد میشود[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 7 آیه 14 : پس در این صورت خداوند خودش به شما علامتی خواهد داد و آن این است که باکره ای حامله شده پسری خواهد زایید که نامش عمانوئیل یعنی «خدا با ماست» خواهد بود.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 11 :
متی فصل 1 آیات 18 تا 23: 18- تولّد عیسی مسیح چنین بود: مریم مادر او كه به عقد یوسف درآمده بود، قبل از آنكه به خانهٔ شوهر برود به وسیلهٔ روحالقدس آبستن شد. 19- یوسف كه مرد نیكوكاری بود و نمیخواست مریم را در پیش مردم رسوا كند، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود. 20- یوسف هنوز در این فكر بود، كه فرشتهٔ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: ای یوسف پسر داوود، از بردن مریم به خانهٔ خود نترس. زیرا آنچه در رحم اوست از روحالقدس است. 21- او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهانشان رهایی خواهد داد. 22- اینهمه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیلهٔ نبی اعلام فرموده بود به انجام برسد: 23- باکرهای آبستن شده، پسری خواهد زایید كه عمانوئیل -یعنی خدا با ما- خوانده خواهد شد.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 12 : مسیح یک پدیده جدید و متفاوت است .[/h][FONT=yekan]ارمیا فصل 31 آیه 22: ای قوم بیوفا، تا کی تردید میکنید؟ من چیزی تازه و متفاوت به وجود آوردهام، که یک زن سرپرستی یک مرد را به عهده بگیرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 12 :
لوقا فصل 1 آیات 34 و 35 : 34- مریم به فرشته گفت: این چگونه ممكن است؟ من باکره هستم. 35- فرشته به او پاسخ داد: روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افكند و به این سبب آن نوزاد مقدّس، پسر خدا نامیده خواهد شد.[h=3]پیشگویی 13 : او خدای قدیر بود .[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 9 آیات 6 و7 : 6- برای ما فرزندی زاییده، پسری به ما داده شده است و او بر ما سلطنت خواهد کرد. اسم او «مشاور عجیب، خدای قدیر، پدر سرمدی و شاهزادهٔ صلح و سلامتی» خواهد بود. 7- قدرت شاهانهاش روز افزون، و مملکتش همیشه در صلح خواهد بود. او مثل خاندانش داوود سلطنت میکند و قدرتش از حال تا ابد بر نیکی و عدالت متّکی خواهد بود. خدای متعال با اشتیاق اینکار را به کمال خواهد رسانید.
مترادف پیشگویی 13 :
اول تیموتائوس فصل 3 آیه 16 : هیچکس نمیتواند انكار كند كه راز آیین ما بزرگ است: او به صورت انسان ظاهر شد، روحالقدس حقانیّتش را ثابت نمود، فرشتگان او را دیدند. مژدهٔ او در میان ملّتها اعلام شد در جهان، مردم به او ایمان آوردند، و با جلال به عالم بالا ربوده شد.
یوحنا فصل 3 آیه 16 : زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبّت نمود كه پسر یگانهٔ خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حیات جاودان شود.[FONT=yekan]متی فصل 3 آیه 17 : و صدایی از آسمان شنیده شد كه میگفت: این است پسر عزیز من كه از او خشنودم.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 14 : مسیح پسر یگانه است .[/h][FONT=yekan]مزمور 2 آیه 7 : پادشاه میگوید: من فرمان خداوند را اعلام میکنم، او به من گفته است: از امروز من پدر تو شدهام، و تو پسر من هستی.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 14 :
یوحنا فصل 3 آیه 16 : زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبّت نمود كه پسر یگانهٔ خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حیات جاودان شود.
متی فصل 3 آیه 17 : و صدایی از آسمان شنیده شد كه میگفت: این است پسر عزیز من كه از او خشنودم.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 15 : اسم پسر[/h][FONT=yekan]امثال فصل 30 آیه 4: کیست که به آسمان صعود کرد و بر زمین فرود آمد؟ کیست که باد را در مشت خود جمع کرد و آبها را در لباس خود پیچید؟ کیست که حدود زمین را تعیین کرد؟ نام او چیست و پسرش چه نام دارد؟ اگر میدانی بگو.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 15 :
متی فصل 1 آیه 24 : یوسف از خواب بیدار شد و طبق دستور فرشتهٔ خداوند عمل نمود و مریم را به خانهٔ خود آورد. امّا تا زمانیکه مریم پسر خود را به دنیا نیاورد، با او همبستر نشد و كودک را عیسی نام نهاد.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 16 : او وارث تاج و تخت داود پادشاه است .[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 9 آیه 6 و 7 : 6- برای ما فرزندی زاییده، پسری به ما داده شده است و او بر ما سلطنت خواهد کرد. اسم او «مشاور عجیب، خدای قدیر، پدر سرمدی و شاهزادهٔ صلح و سلامتی» خواهد بود. 7- قدرت شاهانهاش روز افزون، و مملکتش همیشه در صلح خواهد بود. او مثل خاندانش داوود سلطنت میکند و قدرتش از حال تا ابد بر نیکی و عدالت متّکی خواهد بود. خدای متعال با اشتیاق اینکار را به کمال خواهد رسانید.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 16 :
لوقا فصل 1 آیه 31 تا 33: 31-تو آبستن خواهی شد و پسری خواهی زایید و نام او را عیسی خواهی گذارد. 32- او بزرگ خواهد بود و به پسر خدای متعال ملقّب خواهد شد. خداوند، خدا تخت پادشاهی جدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود. 33- او تا به ابد برخاندان یعقوب فرمانروایی خواهد كرد و پادشاهی او هرگز پایانی نخواهد داشت.[h=3][/h][h=3]پیشگویی17 : او در شهر بیت لحم متولد میشود .[/h][FONT=yekan]میکاه فصل 5 آیه 2 : ای بیتلحم افراته، گرچه تو از کوچکترین شهرهای یهودا هستی، ولی از تو پیشوایی ظهور میکند که نسل او از قدیم وجود داشته است. او بر قوم اسرائیل حکمرانی خواهد کرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 17 :
متی فصل 2 آیه 1 تا 8 : 1- عیسی در زمان زمامداری هیرودیس پادشاه، در بیتلحم یهودیه تولّد یافت. پس از تولّد او مجوسیانی از مشرق زمین به اورشلیم آمده 2-پرسیدند: پادشاه نوزاد یهودیان كجاست؟ ما طلوع ستارهٔ او را دیده و برای پرستش او آمدهایم. 3- وقتی هیرودیس پادشاه این را شنید، بسیار مضطرب شد و تمام مردم اورشلیم نیز در اضطراب فرو رفتند. 4- او جلسهای با شركت سران كاهنان و علمای قوم یهود تشكیل داد و دربارهٔ محل تولّد مسیح موعود از ایشان پرسید. 5- آنها جواب دادند: در بیتلحم یهودیه، زیرا در كتاب نبی چنین آمده است: 6- ای بیتلحم، در سرزمین یهودیه، تو به هیچ وجه از سایر فرمانروایان یهودا كمتر نیستی، زیرا از تو پیشوایی ظهور خواهد كرد كه قوم من اسرائیل را رهبری خواهد نمود. 7- آنگاه هیرودیس از مجوسیان خواست به طور محرمانه با او ملاقات كنند و به این ترتیب از وقت دقیق ظهور ستاره آگاه شد. 8- بعد از آن، آنها را به بیتلحم فرستاده گفت: بروید و با دقّت به دنبال آن كودک بگردید و همینکه او را یافتید به من خبر دهید تا من هم بیایم و او را پرستش نمایم.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 18 : قتل عام بچه های زیر دو سال[/h][FONT=yekan]ارمیا فصل 31 آیه 15 : خداوند میگوید: «صدایی از رامه به گوش رسید، صدای گریه و ماتم عظیم. راحیل برای فرزندان خویش میگرید، آنها از بین رفتهاند و او تسلّی نمیپذیرفت.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 18 :
متی فصل 2 آیات 16 تا 18 : 16- وقتی هیرودیس متوجّه شد كه مجوسیان او را فریب دادهاند، بسیار غضبناک شد و فرمان قتل عام پسران دو ساله و كمتر را در بیتلحم و تمام حومهٔ آن طبق تاریخی كه از مجوسیان جویا شده بود، صادر كرد. 17- به این ترتیب كلماتی كه به وسیلهٔ ارمیای نبی بیان شده بود، به حقیقت پیوست: صدایی در رامه به گوش رسید. صدای گریه و ماتم عظیم. راحیل برای فرزندان خود گریه میکرد و تسلّی نمیپذیرفت زیرا آنان از بین رفتهاند.[h=3]پیشگویی 19 : ستاره مسیح که در آسمان پدید آمد[/h][FONT=yekan]اعداد فصل 24 آیه 17 : او را خواهم دید، امّا نه حالا، او را تماشا خواهم کرد، ولی نه از نزدیک. پادشاهی همچون ستارهای درخشان در اسرائیل ظهور خواهد نمود. او رهبران موآب را شکست میدهد. مردم آشوبگر را سرکوب میکند،[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 19 :
متی فصل 2 آیات 1 و 2 و 9 و 10 :1- عیسی در زمان زمامداری هیرودیس پادشاه، در بیتلحم یهودیه تولّد یافت. پس از تولّد او مجوسیانی از مشرق زمین به اورشلیم آمده 2- پرسیدند: پادشاه نوزاد یهودیان كجاست؟ ما طلوع ستارهٔ او را دیده و برای پرستش او آمدهایم. 9- آنان بنا به فرمان پادشاه حركت كردند و ستارهای كه طلوعش را دیده بودند، پیشاپیش آنان میرفت تا در بالای مكانی كه كودک در آن بود، توقّف كرد. 10- وقتی ستاره را دیدند، بینهایت خوشحال شدند.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 20 : بازگشت از مصر در زمان طفولیت[/h][FONT=yekan]هوشع فصل 11 آیه 1: خداوند میفرماید: هنگامی اسرائیل کودک بود، او را دوست داشتم. و پسر خود را از مصر فراخواندم.
مترادف پیشگویی 20 :
متی فصل 2 آیه 12 تا 15 : 12- چون در عالم خواب به آنان اخطار شد كه به نزد هیرودیس بازنگردند، از راهی دیگر به وطن خود برگشتند. 13- پس از رفتن آنان فرشتهٔ خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده گفت: برخیز، كودک و مادرش را بردار و به مصر فرار كن و تا وقتیکه به تو بگویم در آنجا بمان، زیرا هیرودیس میخواهد كودک را پیدا كند و به قتل برساند. 14- پس یوسف برخواست و مادر و طفل را برداشته، در همان شب عازم مصر شد. 15- و تا وقت مرگ هیرودیس در آنجا ماند و به این وسیلهٔ سخنی كه خداوند به زبان نبی فرموده بود، تحقّق یافت كه: پسر خود را از مصر فراخواندم.[h=3]پیشگویی 21 : آمدن یحیی تعمید دهنده پیشاپیش مسیح[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 40 آیه 3 : مردی فریاد میزند و میگوید: راهی برای خداوند در بیابان باز کنید! و شاهراهی برای خدای ما در کویر آماده سازید!
ملاکی فصل 3 آیه 1 : خداوند متعال میفرماید: من قاصد خود را میفرستم تا راه را برای من آماده سازد. سپس خداوندی که منتظرش هستید، ناگهان به معبد بزرگ خود خواهد آمد. آن نبیای که مشتاق دیدارش هستید، میآید و پیمان مرا به شما اعلام میکند.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 21 :
متی فصل 3 آیه 1 تا 3 : 1- در آن زمان یحیای تعمیددهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و تعلیم داده میگفت: 2- توبه كنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک است. 3- یحیی همان كسی است كه اشعیای نبی دربارهٔ او میگوید: مردی در بیابان فریاد میزند: راه خداوند را آماده سازید و مسیر او را راست گردانید.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 22 : او بعد از 483 سال باید به دنیا معرفی شود[/h][FONT=yekan]دانیال فصل 9 آیه 25 : بدان و آگاه باش که از زمان صدور فرمان بنای مجدّد اورشلیم تا ظهور پیشوای برگزیدهٔ خدا، هفت هفته و شصت و دو هفته طول میکشد و با وجود اوضاع آشفته، اورشلیم با جادهها و دیوارهایش بازسازی میشود.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 22 :
مرقس فصل 1 آیه 15 : و گفت: ساعت مقرّر رسیده و پادشاهی خدا نزدیک است. توبه كنید و به این مژده ایمان آورید.[h=3]پیشگویی 23 : او مسح شده و منتخب خداوند است[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 61 آیات 1 تا 4 : 1- خدای قادر متعال مرا از روح پُر ساخته است. او مرا فرستاده تا به مسکینان بشارت، و شکستهدلان را شفا دهم، و رهایی اسیران و آزادی زندانیان را اعلام کنم. 2- او مرا فرستاده تا اعلام کنم زمان نجات قوم به وسیلهٔ خداوند و شکست دشمنان آنها فرا رسیده است. او مرا فرستاده تا به سوگواران تسلّی دهم. 3- به سوگواران صهیون به جای غم، شادی و خوشی و به جای غصّه، سرود تمجید بدهم. آنها مانند درختانی هستند که خداوند خودش کاشته است. آنها هر آنچه را راست و درست است، به جا میآورند، و خداوند بهخاطر آنچه کرده است، ستایش میشود. 4- آنها شهرهایی را که مدّت زیادی ویران بوده دوباره خواهند ساخت.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 23 :
لوقا فصل 4 آیات 16 تا 20 :
16- به این ترتیب به شهر ناصره، جاییکه در آن بزرگ شده بود، آمد و در روز سبت طبق معمول به كنیسه رفت و برای قرائت كلام خدا برخاست. 17-طومار اشعیای نبی را به او دادند. طومار را باز كرد و آن قسمتی را یافت كه میفرماید 18- روح خداوند بر من است، او مرا مسح كرده است تا به بینوایان مژده دهم. مرا فرستاده است تا آزادی اسیران و بینایی كوران و رهایی ستمدیدگان را اعلام كنم19- و سال فرخندهٔ خداوند را اعلام نمایم.20- طومار را پیچید و به سرپرست كنیسه داد و نشست. در كنیسه تمام چشمها به او دوخته شده بود.[FONT=yekan]اعمال رسولان فصل 10 آیه 38 : خدا، عیسای ناصری را با روحالقدس و قدرت خود مسح كرد و میدانید، كه چگونه عیسی به همهجا میرفت و کارهای نیک انجام میداد و همهٔ كسانی را كه در اسارت شیطان به سر میبردند رهایی میبخشید زیرا خدا با او بود.[h=3]پیشگویی 24 : او پر از روح خدا خواهد بود[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 11 آیات 1 تا 4 : 1- خاندان سلطنتی داوود مثل درختی است که از تنه قطع شده باشد، امّا از کنُدهٔ خشک شدهٔ آن، شاخههای تازهای جوانه میزند. 2- روح خداوند به او حکمت و دانش و مهارت برای حکومت خواهد داد. او ارادهٔ خداوند را میداند و حرمت او را نگاه خواهد داشت،3- از اطاعت او خرسند است، و از روی ظاهر و شایعات داوری نخواهد کرد. 4- او فقیران را با انصاف داوری میکند و به داد درماندگان خواهد رسید. به دستور او مردم مجازات و خطاکاران کشته میشوند.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 24 :
یوحنا فصل 3 آیه 34 : کسیکه از طرف خدا فرستاده شده است، كلام خدا را بیان میکند زیرا خدا روح خود را بیحد و حصر به او عطا میفرماید.
مکاشفه فصل 5 آیه 6 : آنگاه دیدم كه در وسط همان تخت و در میان آن حیوانات و پیران، برّهای ایستاده بود كه علامت برّهٔ قربانی شده را داشت. آن برّه دارای هفت شاخ و هفت چشم بود. هفت چشمی كه هفت روح خدا هستند و به همهٔ جهان فرستاده شدهاند.[h=3]پیشگویی 25 : خدمت او سه سال و نیم به طول خواهد انجامید[/h][FONT=yekan]دانیال فصل 9 آیه 24 تا 27 : 24- به امر خدا برای قوم تو و شهر مقدّس تو هفتاد هفته طول میکشد تا فساد و شرارت از بین برود، کفّارهٔ گناهان داده شود، عدالت ابدی برقرار گردد، معبد بزرگ دوباره تقدیس شود و به این ترتیب رؤیاها و پیشگوییها به انجام برسند. 25- بدان و آگاه باش که از زمان صدور فرمان بنای مجدّد اورشلیم تا ظهور پیشوای برگزیدهٔ خدا، هفت هفته و شصت و دو هفته طول میکشد و با وجود اوضاع آشفته، اورشلیم با جادهها و دیوارهایش بازسازی میشود. 26- پس از آن شصت و دو هفته، آن پیشوای برگزیده کشته میشود امّا نه عادلانه. سپس پادشاهی با لشکریان خود به اورشلیم و معبد بزرگ حمله کرده، آنها را ویران میکند. آخر زمان همچون توفان فرا میرسد و جنگ و ویرانیهایی را که تعیین شده، با خود خواهد آورد. این پادشاه با اشخاص زیادی پیمان یک هفتهای میبندد امّا وقتی نصف این مدّت بگذرد، مانع تقدیم قربانیها و هدایا میشود. سپس این ویرانگر، معبد بزرگ را آلوده میسازد، ولی سرانجام آن چیزی که برای او تعیین شده بر سرش خواهد آمد. 27- این پادشاه با اشخاص زیادی پیمان یک هفتهای میبندد امّا وقتی نصف این مدّت بگذرد، مانع تقدیم قربانیها و هدایا میشود. سپس این ویرانگر، معبد بزرگ را آلوده میسازد، ولی سرانجام آن چیزی که برای او تعیین شده بر سرش خواهد آمد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 25 :
با مطالعه 4 انجیل می بینیم که مسیح به مدت سه سال و نیم خدمت نمود[h=3]پیشگویی 26 : در سن 30 سالگی خدمت خود را شروع می کند[/h][FONT=yekan]اعداد فصل 4 آیه 3: مردان سی ساله تا پنجاه سالهای که میتوانند در خیمهٔ اجتماع خدمت کنند.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 26 :
لوقا فصل 3 آیه 23 : وقتی عیسی مأموریت خود را شروع كرد در حدود سی سال از عمرش گذشته بود و برحسب تصوّر مردم او پسر یوسف بود و یوسف پسر هالی،[h=3]پیشگویی 27 : او خدمت خود را از جلیل شروع می نماید[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 9 آیه 1 و 2 : 1- برای آنانی که در غم و اندوه بودند تاریکی نخواهد بود. طایفههای زبولون و نفتالی که روزگاری خوار و خفیف بودند، در آینده موجب افتخار مردم کرانههای شرقی مدیترانه تا نواحی آن به سوی رود اردن تا ایالت جلیل -جایی که بیگانگان زندگی میکنند- خواهند بود. 2- قومی که در تاریکی سالک بودند، نور عظیمی دیدند، به آنها که در سایهٔ موت زندگی میکردند نوری درخشان تابید.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 27 :
متی فصل 4 آیه 12 تا 16 : 12- وقتی عیسی شنید كه یحیی بازداشت شده است به استان جلیل رفت. 13- ولی در شهر ناصره نماند بلكه به كفرناحوم كه در كنار دریای جلیل و در نواحی زبولون و نفتالی واقع است رفت و در آنجا ماندگار شد. 14- با این كار سخنان اشعیای نبی تحقّق یافت كه میفرماید: 15- زبولون و نفتالی، سرزمینهایی كه در مسیر دریا و آنسوی اردن هستند. جلیل در قسمت بیگانگان. 16- قومی كه در تاریكی به سر میبرند نور عظیمی خواهند دید و بر آنانی كه در سرزمین سایهٔ مرگ ساكنند نوری خواهد درخشید.»[FONT=yekan]لوقا فصل 4 آیه 14 : عیسی با قدرت روحالقدس به استان جلیل برگشت و شهرت او سرتاسر آن ناحیه را پُر ساخت.[FONT=yekan] [h=3]پیشگویی 28 : او برای قوم خود یک نبی مانند موسی خواهد بود[/h][FONT=yekan]تثنیه فصل 18 آیه 17 : من از بین آنها یک نبی مانند تو برای ایشان میفرستم. من به او خواهم گفت که چه بگوید و او به مردم همهٔ فرامین مرا خواهد گفت.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 28 :
اعمال رسولان فصل 3 آیه 15 تا 26 :
15- و به این طریق آن سرچشمهٔ حیات را كشتید، امّا خدا او را پس از مرگ زنده كرد و ما شاهد این واقعه هستیم. 16- قدرت نام عیسی، این شخص را كه میبیند و میشناسید نیرو بخشیده است. به وسیلهٔ ایمان به نام او این كار انجام شده است. آری، در حضور جمیع شما ایمان به عیسی او را سالم و تندرست كرده است. 17- و امّا ای دوستان، میدانم كه شما مثل حکمرانان خود این كار را از روی غفلت انجام دادید. 18- ولی خدا به این طریق به آن پیشگوییهایی كه مدّتها پیش به وسیلهٔ جمیع انبیا فرموده بود كه مسیح او میآید تا رنج و آزار ببیند، تحقّق بخشید. 19- پس توبه كنید و به سوی خدا بازگشت نمایید تا گناهان شما آمرزیده شود. 20- و زمان تجدید حیات از پیشگاه خداوند فرا رسد و خدا، عیسی یعنی آن مسیح موعود را كه از پیش برایتان برگزیده بود بفرستد. 21- همانطور كه خدا به وسیلهٔ انبیای مقدّس خود از مدّتها پیش اعلام نموده، او باید تا زمانیكه همهچیز تازه و نو شود، در آسمان بماند. 22- موسی فرمود: 'خداوند خدای شما، از میان شما نبیای مانند من برای شما برمیانگیزاند، باید به آنچه او به شما میگوید گوش دهید. 23 - و هركس از اطاعت آن نبی سر باز زند باید از جمع بنیاسرائیل ریشهكن شود.' 24- و همچنین تمام انبیا از سموئیل به بعد، یک صدا زمان حاضر را پیشگویی میکردند. 25- شما فرزندان انبیا هستید و به این سبب در آن پیمانی كه خدا با اجداد شما بست سهمی دارید، چنانکه خدا به ابراهیم فرمود: 'از نسل تو جمیع اقوام روی زمین بركت خواهند یافت.' هنگامیكه خدا بندهٔ خود عیسی را برگزید، او را قبل از همه پیش شما فرستاد تا شما را از راههای شرارتآمیزتان برگرداند و به این وسیله شما را بركت دهد. 26- هنگامیكه خدا بندهٔ خود عیسی را برگزید، او را قبل از همه پیش شما فرستاد تا شما را از راههای شرارتآمیزتان برگرداند و به این وسیله شما را بركت دهد.[FONT=yekan]یوحنا فصل 6 آیه 14 : وقتی مردم این معجزهٔ عیسی را دیدند گفتند: در حقیقت این همان نبی موعود است كه میبایست به جهان بیاید.[h=3][/h][h=3]پیشگویی 29 : او نه تنها پادشاه بلکه آورنده شریعت الهی است[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 49 آیه 10 : یهودا، عصای سلطنت را نگاه خواهد داشت. نسل او همیشه فرمانروایی خواهد كرد تا شیلوه بیاید و همهٔ امّتها از او اطاعت خواهند كرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 29 :
متی فصل 5 و 6 و 7 در خصوص این پیشگویی سخن می گوید .[h=3]پیشگویی 30 : او شبان و چوپان گله خدا خواهد بود[/h][FONT=yekan]پیدایش فصل 49 آیه 24 : امّا كمان او همچنان در قوّت نبرد باقی است و بازوان او به وسیلهٔ خدای قادر یعقوب -كه شبان و صخرهٔ اسرائیل است- توانا گردید.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 30 :
یوحنا فصل 10 آیه 11 : من شبان نیكو هستم، شبان نیكو جان خود را برای گوسفندان فدا میسازد.
متی فصل 21 آیه 42 تا 44 : 42- آنگاه عیسی به آنان فرمود: آیا تا كنون در كلام خدا نخواندهاید: 'آن سنگی كه بنّایان رد كردند اکنون مهمترین سنگ بنا شده است. این كار خداوند است؛ و به نظر ما عجیب است.' 43- بنابراین به شما میگویم كه پادشاهی خدا از شما گرفته و به امّتی داده خواهد شد كه ثمراتی شایسته به بار آورد. 44 - اگر كسی بر روی این سنگ بیفتد خرد خواهد شد و هرگاه آن سنگ بر روی كسی بیفتد او را به غبار مبدّل خواهد ساخت.[FONT=yekan] [h=3]پیشگویی 31 : او برای خانه خدا غیرت خواهد داشت[/h][FONT=yekan]مزمور فصل 69 آیه 9 : غیرتی که برای خانهٔ تو دارم، آتشی در وجودم برافروخته. دشمنان همچنانکه به تو اهانت نمودند، به من نیز توهین کردند.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 31 :
یوحنا فصل 2 آیه 13 تا 17 :
13- چون عید فصح یهود نزدیک بود عیسی به اورشلیم رفت.14-در معبد بزرگ، اشخاصی را دید كه به فروش گاو و گوسفند و كبوتر مشغولند، و صرّافان هم در پشت میزهای خود نشستهاند.15- پس با طناب شلاقی ساخت و همهٔ آنان را با گوسفندان و گاوان از معبد بزرگ بیرون راند و سکّههای صرّافان را دور ریخت و میزهای آنها را واژگون ساخت. 16- آنگاه به كبوتر فروشان گفت: اینها را از اینجا بیرون ببرید. خانهٔ پدر مرا به بازار تبدیل نكنید. 17-شاگردان عیسی بهخاطر آوردند كه کتابمقدّس میفرماید: غیرتی که برای خانهٔ تو دارم آتشی در وجودم برافروخته است.[h=3]پیشگویی 32 : او به معبد می آید و در معبد ظهور خواهد کرد[/h][FONT=yekan]ملاکی فصل 3 آیه 1 : خداوند متعال میفرماید: «من قاصد خود را میفرستم تا راه را برای من آماده سازد. سپس خداوندی که منتظرش هستید، ناگهان به معبد بزرگ خود خواهد آمد. آن نبیای که مشتاق دیدارش هستید، میآید و پیمان مرا به شما اعلام میکند.»[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 32 :
متی فصل 21 آیه 12 تا 15 :
12- آنگاه عیسی به داخل معبد بزرگ رفت و همهٔ كسانی را كه در صحن معبد بزرگ به خرید و فروش اشتغال داشتند، بیرون راند. او میزهای صرّافان و جایگاههای كبوتر فروشان را واژگون ساخت . 13- و به آنان گفت: «کتابمقدّس میفرماید: 'معبد بزرگ من نمازخانه خوانده خواهد شد، امّا شما آن را کمینگاه دزدان ساختهاید. » '14- نابینایان و مفلوجان در معبد بزرگ به نزد او آمدند و او آنها را شفا داد. 15- سران كاهنان و علما وقتی عجایب عیسی را دیدند و شنیدند كه كودكان در معبد بزرگ فریاد میزدند «سپاس باد بر پسر داوود» خشمگین شدند.[FONT=yekan]لوقا فصل 2 آیه 25 تا 32
25- در اورشلیم مردی به نام شمعون زندگی میکرد كه درستكار و پارسا بود و در انتظار سعادت اسرائیل به سر میبرد و روحالقدس بر او بود. 26- از طرف روحالقدس به او الهام رسیده بود كه تا مسیح موعود خداوند را نبیند، نخواهد مرد. 27- او به هدایت روح به داخل معبد بزرگ آمد و هنگامیکه والدین عیسی، طفل را به داخل آوردند تا آنچه را كه طبق شریعت مرسوم بود انجام دهند، 28- شمعون، طفل را در آغوش گرفت و خدا را حمدكنان گفت: 29- حال ای خداوند، بر طبق وعدهٔ خود بندهات را بسلامت مرخّص فرما 30- چون چشمانم نجات تو را دیده است، 31- نجاتی كه تو در حضور همهٔ ملّتها آماده ساختهای، 32- نوری كه افكار ملل بیگانه را روشن سازد و مایهٔ سربلندی قوم تو، اسرائیل گردد.[h=3]پیشگویی 33 : خدمت او همراه با معجزات و شفای بیماران خواهد بود[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 35 رامطالعه فرمایید[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 33 :
متی فصل 8 را مطالعه فرمایید .
متی فصل 11 آیه 4 و 5 : 4- عیسی در جواب گفت: «بروید و هر آنچه را كه میبینید و میشنوید به یحیی بگویید: 5- كوران بینایی خود را باز مییابند، لنگان به راه میافتند و جذامیان پاک میگردند، كران شنوا و مردگان زنده میشوند و به بینوایان بشارت داده میشود.[h=3]پیشگویی 34 : او به نام خداوند خواهد آمد[/h][FONT=yekan]مزمور فصل 118 آیه 26 : خداوند، خدایی است که ما را سعادت بخشیده است. شاخهها را به دست بگیرید و قربانگاه او را طواف کنید.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 34 :
متی فصل 21 آیه 9 تا 11 :[FONT=yekan]9- آنگاه جمعیّتی كه از جلو میرفتند و آنها كه از عقب میآمدند فریاد میزدند و میگفتند: سپاس باد بر پسر داوود! مبارک باد آن کسیکه به نام خداوند میآید! خدای متعال او را مبارک سازد! 10- همینکه عیسی وارد اورشلیم شد تمام مردم شهر به هیجان آمدند و عدّهای میپرسیدند: «این شخص كیست؟ 11- جمعیّت پاسخ میدادند: این عیسی نبی است كه از ناصرهٔ جلیل آمده است.[h=3]پیشگویی 35 : او در کلام پر از احسان و فیض است[/h][FONT=yekan]مزمور فصل 45 آیه 2 : تو زیباتر از همهٔ انسانهایی، فیض از لبان تو جاری است، خدا برای همیشه تو را مبارک ساخته است.
مترادف پیشگویی 35 :
یوحنا فصل 1 آیه 17 : زیرا شریعت به وسیلهٔ موسی عطا شد، امّا فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد.
لوقا فصل 4 آیه 22 : همهٔ حاضران او را تحسین میکردند و از كلمات فیض بخشی كه میگفت، تعجّب مینمودند. آنها میگفتند: مگر این مرد پسر یوسف نیست؟[h=3]پیشگویی 36 : اوکلام و فرامین خدا را صحبت خواهد کرد[/h][FONT=yekan]تثنیه فصل 18 آیه 18 : او به نام من سخن خواهد گفت و هرکس را که از او اطاعت نکند، مجازات خواهم کرد.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 36 :
یوحنا فصل 12 آیه 47 تا 50 :
47- امّا اگر کسی سخنان مرا بشنود و اطاعت نكند، من در حقّ او داوری نمیکنم، زیرا نیامدهام تا جهان را محكوم سازم بلكه تا جهان را نجات بخشم. 48- داوری هست كه هرکه مرا رد كند و سخنانم را نپذیرد او را محكوم میسازد. سخنانی كه من گفتم در روز آخر او را محكوم خواهد ساخت. 49- چون من از خود سخن نمیگویم بلكه پدری كه مرا فرستاده است به من فرمان داد كه چه بگویم و چگونه صحبت كنم و من میدانم كه فرمان او حیات جاودانی است. پس آنچه من میگویم کاملاً همان چیزی است كه پدر به من گفته است. 50- و من میدانم كه فرمان او حیات جاودانی است. پس آنچه من میگویم کاملاً همان چیزی است كه پدر به من گفته است.[h=3]پیشگویی 37 : او به نام خدا و در نام خدا صحبت خواهد کرد[/h][FONT=yekan]تثنیه فصل 18 آیه 19 : امّا اگر نبیای جرأت کند به نام من سخن بگوید، هنگامیکه من به او فرمان نداده باشم، او باید برای این کار بمیرد و همچنین هر نبیای که به نام خدایان دیگر سخن بگوید.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 37 :
یوحنا فصل 5 آیه 43 : من به نام پدر خود آمدهام و شما مرا نمیپذیرید، ولی اگر کسی خودسرانه بیاید از او استقبال خواهید كرد.[FONT=yekan] [FONT=yekan]پیشگویی 38 : او با مثلها صحبت خواهد کرد[FONT=yekan]مزمور فصل 78 آیه 1 تا 4 :[FONT=yekan]1- ای قوم من، تعالیم مرا بشنوید و به آنچه به شما میگویم، توجّه نمایید. 2- میخواهم با شما با مَثَلها صحبت کنم و شما را از اسرار گذشته، 3- چیزهایی را که از نیاکان خود شنیده و یاد گرفتهایم، آگاه نمایم. 4- ما اینها را از فرزندان خود مخفی نمیکنیم، بلکه آنها را برای نسلهای آینده بازگو میکنیم تا آنها نیز بدانند که، خداوند چه کارهای عجیب و شگفتانگیزی انجام داده است.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 38 :
نمونه ای از این مثل ها را در انجیل متی فصل 13 از آیه 3 تا 35 مشاهده می نماییم .[h=3][/h][h=3]پیشگویی 39 : برادران او وی را طرد خواهند کرد .[/h][FONT=yekan]مزمور فصل 69 آیه 8 : نزد فامیلم مانند یک غریبه و نزد خانوادهام مانند بیگانهها شدهام.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 39 :
یوحنا فصل 1 آیه 11 : او به قلمرو خود آمد ولی متعلّقانش او را قبول نكردند.
یوحنا فصل 7 آیه 1 تا 5 :
1- بعد از آن عیسی در جلیل مسافرت میکرد. او نمیخواست در یهودیه باشد چون یهودیان قصد داشتند او را بكشند. 2- همینکه عید یهودیان یعنی عید خیمهها نزدیک شد، 3- برادران عیسی به او گفتند: اینجا را ترک كن و به یهودیه برو تا پیروان تو كارهایی را كه میکنی ببینند. 4- کسیکه میخواهد مشهور شود كارهای خود را پنهانی انجام نمیدهد، تو كه این كارها را میکنی بگذار تمام دنیا تو را ببینند. 5- چونكه برادرانش هم به او ایمان نداشتند.[h=3]پیشگویی 40 : او توسط رهبران یهود رد خواهد شد[/h][FONT=yekan]مزمور فصل 118 آیه 21 : سنگی را که معماران رد کردند، اکنون مهمترین سنگ بنا شده است.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 40 :
اعمال رسولان فصل 4 آیات 1 تا 12 :
1- هنوز سخن ایشان با قوم به پایان نرسیده بود كه كاهنان به اتّفاق فرماندهٔ پاسداران معبد بزرگ و پیروان فرقهٔ صدوقی بر سر آنان ریختند. 2- آنان از اینكه رسولان، قوم را تعلیم میدادند و به اتّكای رستاخیز عیسی، رستاخیز مردگان را اعلام میکردند، سخت ناراحت شده بودند. 3- پس پطرس و یوحنا را گرفتند و چون نزدیک غروب بود تا روز بعد ایشان را در زندان نگه داشتند، 4- امّا بسیاری از کسانیکه آن پیام را شنیده بودند، ایمان آوردند و تعداد مردان ایشان به حدود پنج هزار نفر رسید. 5- روز بعد، رهبران یهود و مشایخ و علما در اورشلیم جلسهای تشكیل دادند. 6- حنا كاهن اعظم و قیافا و یوحنا و اسكندر و همهٔ اعضای خانوادهٔ كاهن اعظم حضور داشتند. 7- رسولان را احضار كردند و از آنان سؤال نمودند: با چه قدرت و به چه نامی این كار را کردهاید؟ 8- پطرس پر از روحالقدس جواب داد: «ای سران قوم و ای مشایخ اسرائیل، 9- اگر امروز بهخاطر کار نیكویی كه در مورد یک مرد علیل انجام شد، از ما بازپرسی میکنید و میخواهید بدانید كه او به چه وسیله شفا یافته است، 10- همهٔ شما و همهٔ قوم اسرائیل بدانید كه این مرد که امروز به قدرت نام عیسی مسیح ناصری، كه شما او را روی صلیب كشتید و خدا او را زنده گردانید، کاملاً شفا یافته و ایستاده است. 11- این همان سنگی است كه شما بنّایان آن را خوار شمردید و رد كردید، ولی اکنون مهمترین سنگ بنا شده است.12- در هیچكس دیگر، رستگاری نیست و در زیر آسمان هیچ نامی جز نام عیسی به مردم عطا نشده است تا به وسیلهٔ آن نجات یابیم.[FONT=yekan]متی فصل 21 آیات 42 تا 45 :
42- آنگاه عیسی به آنان فرمود: «آیا تا كنون در كلام خدا نخواندهاید: 'آن سنگی كه بنّایان رد كردند اکنون مهمترین سنگ بنا شده است. این كار خداوند است؛ و به نظر ما عجیب است.' 43- بنابراین به شما میگویم كه پادشاهی خدا از شما گرفته و به امّتی داده خواهد شد كه ثمراتی شایسته به بار آورد. 44- اگر كسی بر روی این سنگ بیفتد خرد خواهد شد و هرگاه آن سنگ بر روی كسی بیفتد او را به غبار مبدّل خواهد ساخت. 45- وقتی سران كاهنان و فریسیان مثلهای او را شنیدند فهمیدند كه عیسی به آنها اشاره میکند. آنها خواستند او را دستگیر كنند امّا از مردم كه عیسی را نبی میدانستند، میترسیدند. 46- آنها خواستند او را دستگیر كنند امّا از مردم كه عیسی را نبی میدانستند، میترسیدند.[FONT=yekan] [h=3]پیشگویی 41 : عده زیادی به او ایمان نخواهند آورد[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 53 آیه 1 : مردم در جواب میگویند: «چه کسی میتوانست آنچه را که ما اکنون شنیدیم، باور کند؟ چه کسی میتوانست در تمام این چیزها قدرت خداوند را ببیند؟[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 41 :[FONT=yekan]یوحنا فصل 12 آیه 37 و 38 : 37- با وجود معجزات بسیاری كه در حضور آنان انجام داد آنها به او ایمان نیاوردند، 38- تا سخن اشعیای نبی تحقّق یابد كه گفته بود: ای خداوند، آیا پیام ما را کسی باور نموده و آیا قدرت خداوند به احدی مشكوف گردیده است؟[FONT=yekan] [h=3]پیشگویی 42 : نابینایی و کوری روحانی اسرائیل[/h][FONT=yekan]اشعیا فصل 6 آیه 9 : پس خداوند به من گفت: برو و به مردم بگو دیگر هرچقدر گوش کنید، درک نخواهید کرد و هرقدر نگاه کنید، نخواهید فهمید که چه میگذرد.[FONT=yekan]اشعیا فصل 29 آیه 13 : خداوند گفت: این مردم ادّعا میکنند که مرا میپرستند، امّا حرفهای آنها بیمعنی است. دین آنها چیزی جز قوانین و احادیث انسانی نیست چیزی که آنها از حفظ کردهاند.[FONT=yekan]مترادف پیشگویی 42 :[FONT=yekan]یوحنا فصل 12 آیات 39 تا 41 : 39- پس آنها نتوانستند ایمان آورند، زیرا اشعیا باز هم فرموده است: 40- چشمان آنها را نابینا و دلهایشان را سخت گردانیده است تا با چشمان خود نبینند و با دلهای خود نفهمند و به سوی من باز نگردند تا ایشان را شفا دهم. 41- اشعیا این را فرمود زیرا جلال عیسی را دید و دربارهٔ او سخن گفت.[FONT=yekan]متی فصل 13 آیه 14 : پیشگویی اشعیاء دربارهٔ آنان تحقّق یافته است كه میگوید: 'پیوسته گوش میدهید ولی نمیفهمید، پیوسته نگاه میکنید ولی نمیبینید؛[FONT=yekan] [h=3][/SPOILER] [/h]
تعداد پیشگویی ها بسیار بیشتر از این تعداد هست ... تقریبا سیصد و بیست پیشگیی هست ولی چون محدودیت تعداد کاراکتر در یک پست وجود داره نتونستم همش رو نقل کنم .
حالا مساله مهم این هست که باید به نوعی اثبات میشد که عیسی همان مسیح موعود هست ...
یعنی عیسی ناصری همان کسی است که کتاب مقدس بشارت ظهور آن را داده است .
از این رو شما در درون کتاب مقدس با جملات زیادی روبرو میشید که در حال تیک زدن همین پیشگویی هاست .
یعنی اتفاقی رو تعریف میکنه و سپس میگه .... اینچنین شد که پیشگویی اشعیای نبی ... یا میکاه نبی به وقوع پیوست .
یک مثال میزنم .
متی . فصل 3 . آیه 1 به بعد ....
در آن روزها یحیی تعمید دهنده ظهور کرد او در بیابان یهودیه به موعظه کردن میپرداخت و مبگفت : توبه کنید زیرا پادشاهی آسمان نزدیک شده است . این همان است که اشعیای نبی درباره اش میگوید ...
ندای آن که در بیابان فریاد میزند ...
راه خداوند را آماده کنید و طریقهای او را هموار سازید
یعنی اشعیا نبی ... پیشگویی رو انجام داده بود ...
و انجیل پس از بیان اون رخداد ... همون پیشگویی که در عهد عتیق در مورد همون موضوع صورت گرفته بود رو عنوان میکنه و تیک میزنه ....
چرا !!!!
چون ثابت کنه که عیسی ناصری همان مسیح موعود هست که پیش گویی ها در موردش به تخقق میرسند ...
از ابتدا تا انتهای اناجیل رو که بخونین همینجوری هستند ... دایما در حال تیک زدن پیشگویی هایی هستند که توسط پیامبران عهد عتیق در مورد مسیح بیان شده است ....
حالا برگردیم به مساله شمشیر ...
پس به آنها گفت : اما اکنون به شما میگویم هر که کیسه یا توشه دان دارد آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد ؛ جامه خود را فروخته شمشیری بخرد .
زیرا : این نوشته باید در باره من تحقق یابد که او از خطاکاران محسوب شد .
آری آنچه درباره من نوشته شده است در حال تحقق است .
شاگردان گفتند : ای خداوند بنگر ؛ دو شمشیر داریم . به ایشان گفت کافی است .و بعدش هم یهودای اسخریوطی همراه با سربازان میان .
.یکی از شاگردان به سمت یکی از سربازها بورش میبره و گوش ایشان را میبره ...
که عیسی مسیح میگوید دست نگاه دارید ... و با لمس دست ایشان را شفا می دهد .
آیا منظور شما کنار گذاشتن بررسی های منطقی و تفکرهای انتقادی و پذیرش بی چون و چرای عقایده؟ به این شیوه میگن "ایمان گرایی".
بحثش مفصله که ارتباط به تاپیک هم نداره.
سلام برادر،
[SPOILER]نه منظورم این نیست ... نه به آن شوری شور، نه به این بینمکی ... شیوهی اهل بیت علیهمالسلام تعادل است ... خود مولوی که با فلسفه مخالفت کرد هم به قول شهید مطهری در شعرش که پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بیتمکین بود، دارد از استدلال استفاده میکند ... مهم است که جایگاه هر علمی و حوزهی کارکرد آن درست تبیین شود، که الآن خودم یکی از مخالفان سیستم رایج امروزی هستم و فکر میکنم مثلاً جایگاه فلسفه نمیتواند قبل از انتخاب جهانبینی باشد، در حالی که خیلیها که به نظر من فلسفهزده هستند گمان میکنند میشود از اولیالأولیات شروع کرد و خدا را اثبات کرد و چه و چه ... دست آخر هم به قول پاسکال کسی نمیتواند خدای فلاسفه را دوست داشته باشد و بهتر است به خدای انبیاء ایمان داشته باشیم تا به خدای فلاسفه ... اینجا بحثهای زیادی میتواند مطرح شود که همانطور که فرمودید این تاپیک برای آن بحث مناسب نیست ...[/SPOILER]
این تفکر هم برای جامعه خطرناکه. بیماری رو باید درمان کرد نه اینکه از ترس یک درد دیگر بهش رسیدگی نکنیم.
اون فردی که مثال زدید، دنبال درمان رفته و خوب نشده و دیگه چاره ای جز تحمل نداره. البته بستگی داره که چه درمانی کرده و آیا پیش متخصصش رفته یا نه و اگر یک متخصص قادر به درمان نبوده آیا به فرد دیگری مراجعه کرده؟ (افرادی هستند که مدعی درمان میشن بدون اینکه متخصص باشند و گاهی از دین برای تبلیغ خودشون مایه می گذارند).
[SPOILER]منظورم را با مثال مرحوم آیتالله بهجت رساندم دیگر برادر، ایشان میتوانستند دعا کنند تا خدا هم دعایشان را برآورده کند ولی نکردند، از راههای متداولش تلاش کردند و وقتی نشد رهایش کردند که باشد، راه درستش این است، تلاش کردن برای نتیجهای که فکر میکنیم درست است ولی اصرار نکردن برای حصول آن نتیجه ... یکی درد و یکی درمان پسندد، یکی وصل و یکی هجران پسندد، من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد ... و البته ایشان به سنتهای الهی هم آگاهی داشتند مگرنه کسی که فکر میکند این مشکلش هم اگر رفع شود دیگر هیچ مشکلی ندارد، او معنای زندگی را درست نفهمیده است، و نفهمیده است که یعنی چه که خداوند فرمود لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ و باز نفهمیده است کلام خدا را که فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا و باز نفهمیده است که معنای توکل چیست و در نتیجه الخیر فی ما وقع هم برایش لزوماً صدق نخواهد کرد، بلکه مشمول این آیه میشود که ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و البته همیشه هم کجفهمیهایی میشود و من هم با توجه به امضایم اگر ببینید مصون از کجفهمی نیستم ...[/SPOILER]
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
سلام،
جواب من برای این تحدی شما این است:
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّـهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ [آلعمران، ۲۰]
پس اگر با تو ستیزهجویی کردند پس بگو تسلیم نمودم توجه خود را برای الله، و هر کسی که از من تبعیت نماید [نیز چنین است]، و بگو برای کسانی که کتاب داده شدهاند و امّیین که آیا شما تسلیم نمودید؟ پس اگر تسلیم نمودند پس [مسلمان هستند] و هدایت یافتند، و اگر رویگرداندند پس هر آینه بر عهدهی تو تنها ابلاغ است و الله به بندگان بیناست
وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّـهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۗ وَاتَّخَذَ اللَّـهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا [النساء، ۱۲۵]
و چه کسی دین نیکوتر دارد از کسی که تسلیم نمود روی خود را برای الله در حالی که از نیکوکارترینهاست، و تبعیت کرد از آیین خالص ابراهیم، و الله ابراهیم را دوست خود قرار داد
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [الرّوم، ۳۰]
پس اقامه کن روی خود را برای دین خالص، فطرتی که الله مردم را بر آن فطر کرد، هیچ تبدیلی برای خلقت الله نیست، این است دین استوار ولی بیشتر مردم نمیدانند
اسلام یعنی تسلیم شدن برای خدا ... جامع و مانع ... نه کمتر و نه بیشتر ...
ابتدای این تسلیم شدن در واجبات است و انتهای آن مقام رضا تا آنجا که در سلیقه هم بگوییم پسندم آنچه را جانان پسندد ... چنانکه پیامبر خدا صلیاللهعلیهواله فرمودند نزد خدا خود را آنقدر کوچک یافتم آنقدر کوچک یافتم که مانند ذرهای یا کمتر از آن بودم ... یعنی هیچ شأنی برای خودمان مقابل خدا تصور هم نتوانیم بکنیم، یعنی کالجسد بین یدی الغسّال باشیم که خدا به هر سمتی که میخواهد ما را برگرداند برگرداند ما هیچ مقاومتی از خودمان نداشته باشیم، یعنی عقل محض باشیم در حدیث عقل و جهل که خدا هر چقدر هم به نظرمان غیرمنطقی صحبت کند یا حکمی از احکامش به نظرمان بیاساس و بیخورد برسد باز مطیع بیچونوچرایش باشیم ... یعنی از خود سلب اختیار کنیم وقتی ترجیح خداوند را در مسألهای متوجه شدیم ... وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّـهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ... یعنی محبتمان برای خدا باشد، خشم و غضبمان برای خدا باشد، همتمان در بندگی خدا باشد، دلمان مملو از محبت خدا باشد، اینکه جز او کسی را نداریم، پناهی نداریم، دسترسی نداریم، خیرخواهی نداریم ... فقط خدا و فقط خدا ... تسلیم مجض او باشیم ... خدا بگوید از کودک ۵ سالهای که در دامن داری اطاعت محض کن بگوییم به دیده منت و از همه چیزمان برای اطاعت کردن از آن کودک ۵ ساله بگذریم و قص علیٰ هذا ... این دین خالص هم دین فطری است، همه فطرت دارند و خلقت خدا هم با جبر تاریخ و فرهنگ و تربیت خانوادگی و اجتماعی و دوست باب و ناباب تغییر نمیکند و هر آنکس که عقل داشته باشد این عقل حجت را دربارهی آن فطرت بر او تمام خواهد کرد و در نهایت فقط اسلام است که به عنوان دین درست پذیرفته میشود وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
زیباتر و کاربردیتر نیستند؟ جامعتر و کاملتر نیستند؟
تسلیم خدا شدن شروع محبت است (احترام گذاشتن، ارزش قائل شدن) و انتهای محبت ... از قائل شدن شأن خدایی برای خدا و تسلیم اوامر و نواهی او شدن شروع میشود (یعنی صرف دانستن اینکه نمیشود نسبت به این حقیقت که او خدای ماست بیتفاوت بود، یعنی برای او شأن و احترام قائل شویم، یعنی ناگهان بفهمیم که جایگاه ما و خدا یک چیز نیست، یعنی باید خدا را بزرگ دید و کلام و دستورش را محترم و لازمالإطاعة دانست) و در اوج بندگی برای او که بدانیم شیداگری (الٰه از ریشهی وَلَهَ) جز الله نیست ختم میشود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا ... بگویید شیداگری جز خدا نیست [و در گفتار خود راستگو باشید] تا رستگار گردید ... شهادت راست دادن به زبان در مورد توحید ابتدای این دین است و شهادت راست دادن به قلب که همان رستگاری است انتهای آن است و طی شدن مسیر از زبان تا قلب بر عهدهی عمل به باور درست هست ...
محبت ممکن است ادعای دروغ باشد، خود شخص هم شاید نداند، مثل اینکه من فکر میکنم کسی را دوست دارم ولی در عمل میبینم حاضر نیستم خیلی برایش کاری کنم و در سختیها تنهایش میگذارم، بعد میگویند برای کسی بمیر که لااقل برایت تب کند، در حالی که در خوشیها وقتی با هم هستند واقعاً احساس میکنند دوست هم هستند و نسبت به هم محبت دارند ... یا مثل ما که گمان میکنیم محبت اهل بیت علیهمالسلام را داریم و وقت عمل میبینیم که انگار شهواتمان برایمان مهمتر از گوش دادن به حرفهای ایشان است ... از نظر امام باقر علیهالسلام خیلی از ما در ادعای محبتمان برای ایشان دروغگو هستیم چون تسلیم ایشان نیستیم ... یعنی در نگاه شیعه تسلیم بودن ملاک حقیقی بودن محبت است ... پس امر به تسلیم بودن برای خدا کاربردیتر از امر به محبت برای خداست ... مگرنه ما هم قبول داریم که اول و آخر دین همین محبت است، به قول امام باقر علیهالسلام هل الدین الا الحب و البغض؟ آیا دین اصلاً چیزی جز حبّ و بغض است؟
مطلب دیگری هم هست که حاجآقا پناهیان خیلی رویش تکیه دارند و آن اینکه محبت بین انسان و خدا فقط میتواند از طریق بندگی کردن باشد، یعنی محبت بین دو انسان میتواند مثلاً از طریق دوستی باشد ولی وقتی یک طرف این دوستی بخواهد خدا باشد و طرف دیگر آن انسان، این رابطهی دوستی از طریق بندگی کردن ممکن است ... دلیل آن بحث فقر ذاتی انسان است و اینکه خداوند بینیاز مطلق است، اینکه بندگی خدا در واقع مکانیزم بهرهمندی مخلوق خدا از خداست، اینکه خدایی که همه چیز را میداند و هر صلاحی را میشناسد گفته است مسیر درست رشد و تکامل شما این است و بر ماست که اطاعت کنیم اگر طالب فیضیم، و اگر نیستیم هم جز به خودمان ضرری نمیرسد ... سرگرم شدن به نفسانیات چون ما را از لذات عمیق و اصیلتری باز میدارد بد است نه اینکه اگر آخرتی در کار نبود هم بد باشد ... مطاع دنیا خیلی بزرگ است، کوچک نیست، بلکه در مقابل آخرت است که کوچک و بلکه خیلی بیمقدار و ناچیز است ... دوستی بین انسان و خدا، شکل گرفتن محبت بین انسان و خدا، اصولاً جز از طریق بندگی محقق نمیشود ... گاهی فکر میکنند که خدا میخواهد ما را تحقیر کند که امر به اطاعت و بندگی میکند، در حالی که خدا میگوید که شما این کارها را بکنید شما را مانند خودم قرار میدهم، چنانکه در مورد عبودیت احادیثی در این باره داریم مثل اینکه فرمودهاند البعودیة جوهر کنه الربوبیة ... عبودیت گوهری است که در عمق آن ربوبیت نهفته است ... بندگی برای خدا مثل بندگی کردن برای غیرخدا نیست ... اینجا دقیقاً سروری کردن است ... همین است که حضرت علی علیهالسلام هم فرمودهاند که الهی کفیٰ بی عزّاً أن اکون لک عبداً، و کفیٰ بی فخراً أن تکون لی ربّاً، أنت کما احب، فاجعلنی کما تحبّ ... خدایا برای عزت من همین بس که بنده برای تو باشم، و برای افتخار من همین بس که تو پروردگار من باشی، تو چنان هستی که من دوست دارم پس من را چنان قرار ده که تو دوست داری
سلام جناب با
دیدم این متن زیبا رونوشتید خیلی خوش حال شدم
و گفتم ازتون قدردانی کرده باشم
اگر اجازه بدین یا کمی تاخیر جواب بدم
تسلیم یا محبت
سلام جناب با
دیدم این متن زیبا رونوشتید خیلی خوش حال شدم
و گفتم ازتون قدردانی کرده باشم
اگر اجازه بدین یا کمی تاخیر جواب بدم
تسلیم یا محبت
سلام،
اختیار داریم و متشکرم، فقط غرض اینکه چون دیدم فرمودید «تسلیم یا محبت» یک تکمله هم به آن پست اضافه کردم که بینونیت آنها را هم بررسی مختصری کرده باشم ...
حالا برگردیم به مساله شمشیر ...
جالبه
پس هدف این بوده که تظاهر به استفاده از شمشیر کنند و خطاکار شناخته بشن تا پیشگویی های قدیمی به وقوع بپیوندند.
اینجا یک بحث برون دینی میشه داشت در مورد اینکه پیشگویی هایی که عامدانه به وقوع پیوسته میشن چقدر قابل اتکا هستند که البته بحث این تاپیک نیست.
یک مسئله اینه که این "مبارزه نکردن" چقدر منطقیه و آیا میشه اون رو یک نقطه قوت دونست؟
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّـهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ [آلعمران، ۲۰]
پس اگر با تو ستیزهجویی کردند پس بگو تسلیم نمودم توجه خود را برای الله، و هر کسی که از من تبعیت نماید [نیز چنین است]، و بگو برای کسانی که کتاب داده شدهاند و امّیین که آیا شما تسلیم نمودید؟ پس اگر تسلیم نمودند پس [مسلمان هستند] و هدایت یافتند، و اگر رویگرداندند پس هر آینه بر عهدهی تو تنها ابلاغ است و الله به بندگان بیناست
بله، آیاتی داریم که در آنها هیچ فرمانی به جز تبلیغ داده نشده.
... ادامه نوشته حذف شد ...
بله، آیاتی داریم که در آنها هیچ فرمانی به جز تبلیغ داده نشده.
...
به نظرم بهتره به خانم فرشته گرامی اسلام جوانب مختلف اسلام رو معرفی کنیم و اگر سوالی پیش میاد پاسخ بدیم، نه اینکه بخشی از دین رو به نوعی سانسور کنیم و درباره اش حرفی نزنیم.
سلام برادر،
سانسور؟!؟ ... نمیدانم چرا هر چه مینویسم اینطوری از آن برداشت میفرمایید ... من نگران نیستم در مورد هر حکمی از حکمهای دینم صحبت کنم و خجالت نمیکشم اگر خداوند حکم جهاد و قطع کردن سر دشمنان و گرفتن جزیه به همراه ذلت از دشمنان و حکم اعدام ارتداد و جواز چندهمسری و ازدواج موقت و داشتن برده و کنیز را بدهد و مردان را قوامون علیٰ النساء معرفی نماید و کذا و کذا ... ولی در بحث هدایت مردم داریم که لا اکراه فی الدین، و اینکه راه درست نشان داده شده است میخواهید شکرگزار باشید و میخواهید رویگردان شوید و کافر شوید و خیلی هم در کفر خودتان عناد بورزید ... اما کسی که بخواهد وارد دین بشود یعنی باید تسلیم شود ... تسلیم شود یعنی همه چیز ... یعنی در همه چیز و برای همهی کارها ... در این راه اگر حکمی خلاف فهم او بود هم به یادش بیاید که دستور از طرف خداست و خدا بینیاز است و برای خودش چیزی نمیگوید و خیرخواه است و خیر ما را میخواهد و علیم و خبیر و به حال بندگانش بصیر است و صلاح همه را از خود ایشان بهتر میشناسد و اینکه ما به بندگان خدا از خدا مهربانتر نیستیم و نمیتوانیم باشیم و چه بسا شرّی که خیری درش باشد و ما نشناسیم و غیره و غیره و خلاصه اینکه اگر خدا واقعاً خداست و اگر این دستورات واقعاً دستوارات خداست یا حتی ترجیحات خداست پس حتماً درست است و رشد ما در این است که خود را بالا بکشیم تا بفهمیم چه چیزی واقعاً درست است، به جای آنکه خدا را با علم محدود امروز خودمان قضاوت کنیم ...
اسلام دین تسلیم است ... و بهترین وجامعترین و کاربردیترین آیهی قرآن به عنوان کتاب هدایت در مقام دعوت از نظر من دعوت به این تسلیم است و حواشی آن که توضیح بدهد چطور زمینهی این دعوت برای همگان فراهم است ... شما اگر دوست ندارید جسارتاً آزاد هستید که در همین تاپیک آیهی جهاد و چندهمسری و متعه را به عنوان کاربردیترین و جامعترین آیات قرآن در مقابل تحدی خانم فرشته مطرح بفرمایید و من را متهم بفرمایید به اینکه دارم دین را مقابل ایشان به اشتباه تزیین میکنم تا در نظرشان جلوه کند، که اگر میکردم هم ظاهراً اشکالی نداشت و خود خداوند هم در قرآن این کار را کرده است و روایت هم در این باره داریم ...
[SPOILER]این چیزی است که در پست قبلی هم نوشتم و شاید و تنها شاید شما زیاد به آن توجه نکردید:[INDENT]یعنی هیچ شأنی برای خودمان مقابل خدا تصور هم نتوانیم بکنیم، یعنی کالجسد بین یدی الغسّال باشیم که خدا به هر سمتی که میخواهد ما را برگرداند برگرداند ما هیچ مقاومتی از خودمان نداشته باشیم، یعنی عقل محض باشیم در حدیث عقل و جهل که خدا هر چقدر هم به نظرمان غیرمنطقی صحبت کند یا حکمی از احکامش به نظرمان بیاساس و بیخورد برسد باز مطیع بیچونوچرایش باشیم ... یعنی از خود سلب اختیار کنیم وقتی ترجیح خداوند را در مسألهای متوجه شدیم ... وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّـهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ... فقط خدا و فقط خدا ... تسلیم مجض او باشیم ... خدا بگوید از کودک ۵ سالهای که در دامن داری اطاعت محض کن بگوییم به دیده منت و از همه چیزمان برای اطاعت کردن از آن کودک ۵ ساله بگذریم و قص علیٰ هذا
[/INDENT]
در ضمن اینکه سرکار خانم فرشته برمیگردد چند سال است که اینجا فعال هستند و اگر اشتباه نکنم بارها از این جور بحثهای متفاوت با ایشان داشتهایم و بعید میدانم از این جوانب قضیه آگاه نباشند، و ایشان تازهمسلمان یا کسی که تازه بخواهند احکام اسلام را بشناسند نیستند ...
به هر حال ممنون از تذکراتی که بهم میدهید
[/SPOILER]
از سرکار خانم فرشته برمیگردد بگذریم، اگر یک تازه مسلمان از شما اساس اسلام را بپرسد جوابی که به او میدهید جهاد و حکم ارتداد است؟ ... اگر این کار را کردید (که مطمئن هم هستم که نمیکنید و نمیدانم چرا فقط به من اینطور گیر میدهید) از نظر من شما هم نادانسته در خدمت رسانههای مبلغ مسیحیت و اسلامستیری هستید ... آنها هم میخواهند بگویند اصل اسلام این چیزهاست ...
از سرکار خانم فرشته برمیگردد بگذریم، اگر یک تازه مسلمان از شما اساس اسلام را بپرسد جوابی که به او میدهید جهاد و حکم ارتداد است؟ ... اگر این کار را کردید (که مطمئن هم هستم که نمیکنید و نمیدانم چرا فقط به من اینطور گیر میدهید) از نظر من شما هم نادانسته در خدمت رسانههای مبلغ مسیحیت و اسلامستیری هستید ... آنها هم میخواهند بگویند اصل اسلام این چیزهاست ...
سلام باء گرامی
مطرح شدن مسائل در جایی که پاسخگویی به شبهات وجود داره جای نگرانی داره، بلکه نگرانی از اینه که در جای دیگر و از طریق یک رسانه فاقد پاسخگوی مذهبی این مطالب رو بشنوند. سعی کردم برای هر کدوم از این مطالب، لینک یک سایت پاسخگویی رو بگذارم تا از همین ابتدا به طور اصولی مطالب رو فرابگیرند.
اون چیزی که مهمه، شیوه مطرح شدن مسئله است. مطمئناً رسانه هایی که فرمودید به شیوه ای متفاوت با سایتهای اسلامی مسئله رو مطرح می کنند.
اگر یک تازه مسلمان از شما اساس اسلام را بپرسد جوابی که به او میدهید جهاد و حکم ارتداد است؟
سوال ایشان از اساس اسلام نیست، بلکه سوالشون مربوط به حکم جهاده. اگر یک فردی که قصد مسلمان شدن داره از ما در مورد جهاد سوال کنه، راهش این نیست که چیزی در مورد این احکام بهش نگیم. بهترین کار اینه که سایتهای اسلامی که به این موضوع پرداخته اند را معرفی کنیم تا از طریق یک کارشناس مذهبی با موضوع آشنا شوند. اینطوری اعتقادشون بر اساس محکمتری شکل میگیره.
به سرکار خانم فرشته برمیگردد گرامی هم توصیه می کنم یک مطالعه دقیق در این خصوص داشته باشند.
سلام
و عرض ادب
کل تلفات جهاد های مسلمانان در طی 23 سال دعوت پیامبر اسلام (سلام بر او) ، طبق آنچه در تاریخ آمده ، کمتر از 2000 نفر بوده است!
بدون شک اگر عیسی مسیح (سلام بر او) 23 سال فرصت برای دعوت و حکومت داشت ، تعداد تلفات جهاد های او با مخالفان گسترش دین خدا ، کمتر از این مقدار نمی بود!
می توانید تعداد تلفات انسانی توسط مسیحیان محبت طلب ، طی جنگ های صلیبی و جنگ های جهانی اول و دوم که بیش از 100 میلیون نفر است را مد نظر قرار داده و مقایسه کنید !
در پناه حق تعالی
دون شک اگر عیسی مسیح (سلام بر او) 23 سال فرصت برای دعوت و حکومت داشت ، تعداد تلفات جهاد های او با مخالفان گسترش دین خدا ، کمتر از این مقدار نمی بود!
می توانید تعداد تلفات انسانی توسط مسیحیان محبت طلب ، طی جنگ های صلیبی و جنگ های جهانی اول و دوم که بیش از 100 میلیون نفر است را مد نظر قرار داده و مقایسه کنید !
سلام شروحیل گرامی
قبول دارم که اگر مسیح در شرایط دیگری بودند، شاید رفتار متفاوتی داشتند. اما ارتباط دادن ایشان با جنگهای صلیبی و جنگهای جهانی هم اشتباهه چون این جنگها با حضور معصوم نبود. جنگهایی که بدون تایید معصوم و بدون تایید دین انجام شده اند رو نمیشه مربوط به اصل دین دانست.
به طور مشابه، رفتار هر گروهی که خودش رو اسلامی نامیده رو هم نمیشه به اسلام ارتباط داد.
سوال ایشان از اساس اسلام نیست، بلکه سوالشون مربوط به حکم جهاده.
سلام برادر،
من از صورت سؤال ایشان ارتباطی به جهاد نمیبینم و به نظرم میرسد شما و دوستان دیگری که دارید پیرامون موضوع جهاد با ایشان بحث میکنید دارید خارج از موضوع تاپیک با ایشان بحث میکنید ... ایشان به من هم که خارج از موضوع تاپیک داشتم بحث میکردم تذکر دادند که موضوع تاپیک چیز دیگری است ... برای یادآوری سؤال ایشان شما را ارجاع میدهم به متن پست آغازین این تاپیک:
بحث رو از تحدی شروع میکنم
همونطور که میدونیم در قرآن آیاتی داریم که قرآن به خودش تحدی میکنه و حضرت محمد میفرمایند اگر فکر میکنید که قرآن از سمت خدا نبست یک آیه مانند آن بیاورید و گاها ادعا میشه که از لحاظ مفهوم هیچ نوشته ای به پای اون نمیرسه ...
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .
یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست
اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
و ....
دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه
تا جایی که من میفهمم ایشان میگویند که سه جمله از کتاب مقدس مسیحیان دارم که به نظرم خیلی خوب و کاربردی است و تمام اعتقادات مسیحیت در آن جمع است، بعد میپرسند که از قرآن سه آیه بیاورید که از آنها بهتر یا همآورد با آنها باشد ...
این چه ارتباطی به جهاد و حکم ارتداد دارد؟
سلام باء گرامی
بحث تاپیک به نوعی به نوعی مسئله جهاد رو هم در بر میگیره و رابطه محبت و جهاد هم در بحثها مطرح شده. به همین خاطره که کارشناس محترم هم به بحث جهاد پرداختند.
مطلبی که مطرح شد، تکمیل کننده مطلبی بود که شما در پستتان فرمودید. جنبه های مختلف دین باید در کنار هم دیده بشن و توضیح داده بشن و گرنه میشه توضیح ناقص دین.
اما به احترام شما پست قبلی رو ویرایش کردم.
جناب باء گرامی
سوالی که مطرح شده بود، نشان دادن چنین مفاهیمی در قرآن بود:
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
به سه شکل میشه به این سوال پاسخ داد:
1- بگیم که نظر اسلام هم همینه.
2- بگیم که نظر مسیحیت واقعا این نیست.
3- نظر اسلام رو بیان کنیم و منابعی رو معرفی کنیم که به سوالاتی که پیرامونش مطرح شده پاسخ بده.
هدف شما اینه که به شیوه اول این سوال رو پاسخ بدید و بفرمائید که نظر اسلام دقیقا همین چیزیه که در این جملات گفته شده.
کارشناس محترم بیشتر روی شیوه دوم پاسخگویی تاکید داشتند.
من هم منابعی رو مطرح کردم که به شیوه سوم پاسخگویی می پرداخت.
به نظرم شیوه اول شیوه صحیحی برای پاسخگویی نیست. ما نمی تونیم دلیل قرآنی بر نفی جهاد بیاریم. حتی اگر آیاتی بیاریم که ظاهرا بر نفی جهاد دلالت کنند، باید توضیحاتش هم ذکر بشه.
حث تاپیک به نوعی به نوعی مسئله جهاد رو هم در بر میگیره و رابطه محبت و جهاد هم در بحثها مطرح شده. به همین خاطره که کارشناس محترم هم به بحث جهاد پرداختند.
سلام جناب فروردین بزرگوار،
من فکر کردم چون الکلام یجرّ الکلام این مباحث دارند در این تاپیک بحث میشوند، نه اینکه مرتبط به موضوع اصلی تاپیک باشند ...
اما به احترام شما پست قبلی رو ویرایش کردم.
شما بزرگوارید ولی لازم نیست فرمایشات خودتان را پاک کنید، من فکر میکردم واضح است که بحث سر چیز دیگری است ولی میبینم که شما هم مطمئن هستید که فرمایشتان در مورد موضوع اصلی تاپیک است و سرکار فرشته برمیگردد هم پست شما را تأیید کردهاند، در نتیجه بیمعناست اگر بخواهم بگویم از آن پست اصلی چیزی که شما برداشت میکنید برداشت نمیشود و منظور ایشان چیز دیگری بوده است ... پس اگر حوصله و تمایل دارید پست خودتان را به صورت اول دربیاورید و من از سوء تفاهماتی که ایجاد کردم عذرخواهی میکنم، گرچه هنوز هم مطلب را نفهمیدهام و با شما موافق نیستم آنجا که میفرمایید:
سوالی که مطرح شده بود، نشان دادن چنین مفاهیمی در قرآن بود:نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته برمیگردد: اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
به سه شکل میشه به این سوال پاسخ داد:
1- بگیم که نظر اسلام هم همینه.
2- بگیم که نظر مسیحیت واقعا این نیست.
3- نظر اسلام رو بیان کنیم و منابعی رو معرفی کنیم که به سوالاتی که پیرامونش مطرح شده پاسخ بده.
هدف شما اینه که به شیوه اول این سوال رو پاسخ بدید و بفرمائید که نظر اسلام دقیقا همین چیزیه که در این جملات گفته شده.
کارشناس محترم بیشتر روی شیوه دوم پاسخگویی تاکید داشتند.
من هم منابعی رو مطرح کردم که به شیوه سوم پاسخگویی می پرداخت.
به نظرم شیوه اول شیوه صحیحی برای پاسخگویی نیست. ما نمی تونیم دلیل قرآنی بر نفی جهاد بیاریم. حتی اگر آیاتی بیاریم که ظاهرا بر نفی جهاد دلالت کنند، باید توضیحاتش هم ذکر بشه.
در پناه خدا و موفق به توفیقات الهی باشید @};-
ممنون جناب باء گرامی
در پست اول نه فقط بحث جهاد مطرح شده، بلکه بحث امر به معروف و نهی از منکر هم هست:
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
به نظرم سوال اصلی، مقایسه دیدگاه اسلام و مسیحیت در مورد استفاده از رویکردهایی مثل "محبت و نشان دادن روی خوش" و "استفاده از زور و سلاح" در مسائل مختلف هست. در دفاع، ترویج عقاید، امر به معروف و نهی از منکر و ...
در پست اول، دیدگاه "صرفاً محبت" مطرح شده و درخواست شده که که آیاتی از قرآن در تایید این دیدگاه آورده شود و از آن تحت عنوان "تحدی" نام برده شده. اما قبل از این سوال، باید به سوالات دیگری پاسخ بدیم: باید ببینیم که آیا رویکرد مسیحیت همین هست؟ آیا این رویکرد در شرایط خاص (به خصوص دفاع) ممکنه؟ آیا دیدگاه اسلام همینه؟ اگر دیدگاه اسلام متفاوت باشه، باید به توضیح این دیدگاه و پاسخ علما و کارشناسان مذهبی بپردازیم.
پس اگر حوصله و تمایل دارید پست خودتان را به صورت اول دربیاورید و من از سوء تفاهماتی که ایجاد کردم عذرخواهی میکنم
بزرگوارید باء گرامی
مطلب ویرایش شده، صرفاً لینک به یک سری سایتهای پاسخگویی بود که در مورد مطالبی مثل احکام جهاد و ارتداد توضیح و بحث نموده بودند. با توجه به فرمایش شما، ترجیح دادم که اگر کارشناس گرامی صلاح بدانند، این مطالب از طرف ایشان مطرح شود.
من هم آرزوی موفقیت برای شما و همه دوستان دارم @};-@};-@};-
سلام به دوستان مهربان و ارجمند ...
از جناب با و فروردین تشکر میکنم که بحث رو زیبا و منطقی جلو میبرند ... همچنین دوستانی مانند جناب شروحیل که عنوان میکنند این نوع مهربانی کردن غیر منطقی هستش و جناب مسلم که بحث رو کارشناسی میکنند ...
من سره کلاس بایبل نشسته بودم و رسیدیم به همین آیه که ... " اگر کسی به صورت شما سیلی زد ... شما روی دیگر خودتون رو برگردونید تا بر گونه دیگر شما هم سیلی بزند و گفتم این چه دستوری هستش و از این جور حرفها ... "
استدلال کردم که طرف پر رو میشه ...
این مسیری درست نیست ...
باید مقابله کرد ...
و ...
و بعد من داستان زندگی خودم رو تعریف کردم ؛ اینکه در زندگیم پدرم خیلی وقت هست که فوت شده ؛ در حدود بیست تا بیست و پنج سال پیش ؛ و اینکه عموم تمام دارایی های ما رو با کلاه برداری ازمون گرفت ؛ اینکه عموم مسیر زندگی ماها رو عوض کرد و این مساله قابل جبران نیست و اینکه من به هیچ عنوان حاضر به بخشیدن این افراد نیستم .
همینجور که من داشتم این صحبتها رو میکردم ناگهان دیدم این داستان اینگار درد دل خیلی از افرادی بود که حضور داشتند ؛ یه سیاه پوست بود که دوست پسرش باهاش رابطه داشت و به زور باهاش بود ؛ و آخرین بار انگشت اشاره دست راستش رو با چیزی میبره و پیش خودش نگاه میداره ( میندازه درون الکل ) و در درون پیج اینستاگرامش قرار داده ... و ایشون استدلال میکرد که این مساله از سمت ایشون تنها یک تفریح بود ولی ایشون کل زندگی من رو خراب کردند و استدلال میکردند که خیلی چیزها قابل بخشیدن نیست و ....
بعدش پاستور کمی تامل میکنه و ظاهرا یا واقعا چشمانشون رو میبندن و دعا میکنند ... بعدش داستانی رو تعریف میکنند .
داستان از این قرار بود که ایشون یک روز داشتند تلویزیون رو میدیدند که تعدادی تروریست ؛ یا از خدا بی خبر ؛ یا حالا هر چیزی ؛ خانه یک کشیش رو آتش میزنند ؛ و کل وسایل و دارایی این فرد در درون آتش به طور کامل میسوزه ؛ دختر و خانومش با سوختگی بسیار بالا از اون خونه جون سالم به در میبرند ...
و در نهایت کشیش میاد پشت تلویزیون و اولین حرفی که میزنه این هست .... همشون رو بخشیدم ...
ایشون صحبتهاشون رو اینجوری جلو میبرند که ... اعتقاد به تلافی کردن ؛ اعتقاد به صدمه زدن برای تلافی کردن ؛ اعتقاد به انتقام یک مسیحی رو از مسیرش خارج میکنه ؛ یک مسیحی هیچ وقت به دنبال تلافی کردن نیست ؛
یعنی اگر بدترین اتفاقات هم براش بیوفته تلافی نمیکنه ...
ایشون هم به من ... و هم به اون شخص گفتند که یک مسیحی میبخشه ... یعنی .... باید ببخشید ... تا زمانی که به تلافی کردن باشید ؛ نمیتونید یک مسیحی باشید چون فکر و ذهنتون درگیر میمونه و روح القدس نمیتونه از شما استفاده کنه ....
هر اتفاقی هم که افتاده باشه شما باید بهترین چیزها رو برای اون شخص بخواهید ...
بعدش من رو کردم به ایشون و از ایشون پرسیدم اصلا من عموم رو بخشیدم ... هیچ عدالتی در کار نیست ... خدا هیچ بلایی سر عموی من در نمیاره ... این چه عدالتی هست ....
ایشون به من گفتند در مسیحیت ... جهنم نداریم ... یعنی اینکه خدا انسانهای بد رو زنده نمیکنه که اونها رو شکنجه کنه ( البته خود من تعدادی آیه در انجیل پیدا کردم که مخالف این صحبت بود و هنوز وقت نکردم از ایشون بپرسم ) ... به هر حال ایشون میگفت ... بعد از اینکه انسانها مردند ...
اکثر انسانها لیافت زنده شدن مجدد رو ندارند ... و همینکه مردند ... میمیرند و دیگه وجود نخواهند داشت ....
برخی از انسانها زنده میشوند و مورد قضاوت قرار میگیرند ... ایشان انسانهای خوبی هستند که در درون ادیان دیگر بوده اند ولی سخن مسیح رو نشنیده اند و ایشان بر اساس ( عدالت خداوند ) مورد قضاوت قرار میگیرند ... یا کسانی که بر اساس شریعت کار خوب و غلط رو از هم تفکیک میکنند و خوبها را انجام می دهند و از بدها فاصله میگیرند بر اساس عدالت خداوند مورد قضاوت قرار میگیرند .
گروهی هستند که زندگی جاودان پیدا میکنند .... و وارد بهشت میشوند ....
و گروهی هستند که وارد پادشاهی آسمانها میشوند ...
ایشون میکفتند که عموی شما یا به طور کامل میمیرد و یا اینکه مورد قضاوت قرار میگیرد ... و باید به قضاوت خداوند هم امید داشته باشته باشید ؛ همچنین میگفتند که چون عموی شما ازتون حقی رو ضایع کرده اند ... در اون دنیا بابت این مساله نباید به شما چیزی بدهند و بعدش پاک بشن ... همه مال و منال دنیا ابزاری برای آزمایش انسانها بوده است .... و شما محق نمیشید ...
سپس رو کردن به اون دختری که انگشتش رو از دست داده بود ... و گفتند که تقصیر خودتون بوده و شما باید هر چه سریعتر از اون رابطه خارج می شدیدر ... و مهمترین ایراد شما این بوده که در درون اون رابطه باقی موندید ...
و اینکه ...
باید حواستون باشه که از این جور رابطه ها فاصله بگیرید .... نه اینکه در درون اون رابطه باقی بمونید و دنبال عدالت و از این جور چیزها باشید ....
1. اگر اتفاقی افتاد ببخشید ؛
2. فاصله خودتون رو از چنین ادمهایی حفظ کنین ....
همچنین جناب مسلم صحبتی در ارتباط با داعش کردند و مثال زدند که اگر داعش فرزند شما را به گروگان بگیره چی کار میکنید ؛ من جواب خودم رو میدم ... من حمله میکنم و فرزندم رو نجات میدم ؛ نمیدونم این مساله چه دخلی به صحبتهامون داره ...
ببینید جناب مسلم ...
مسیحیت میاد میگه ... انتقام رو کنار بزارید .... نه اینکه دفاع نکنید ....
شاید یکی از راه های دفاع کردن این باشه که اگر کسی بر گونه راست من زد من صورت خودم رو برگردونم و بگم یکی هم به سمت چپ من بزن ... بعدش پورت ارتباطیم رو ببندم ؛ ازش فاصله بگیرم ... و تمام
تا اینکه بخواذم بجنگم و دعوا کنم و صد تا بزنم و صد تا بخورم و 8 سال دفاع مقدس بکنم و ....
اون شخص رو تحریمش میکنم ... نفتش رو هم نمیخرم ... به دیگرانی که من رو خوب و مبادی آداب میشناسند هم میگم ازش نفت نخرین ...
سلام.
اینکه دیدگاه اسلام و مسحیت چیه یه بحثه، اینکه از هر کدوم از ما کاربران و کارشناس گرفته تا کشیش و غیره چه دیدگاه و برداشتی داریم یه بحث دیگه ست.
خانم فرشته بر میگردد گرامی!
اگه شما با دقت به همه ی این دیدگاه ها توجه کنید، میبینید که در اصل همه یک حرف میزنن.
بنده مسیحی نیستم، اما خودم در زندگی یاد گرفتم همه رو ببخشم، هیچکی تو این دنیا نیست که نگران این باشه که من حقی برگردنش داشته باشم. اینجوری اعصاب خودم راحت تره و امید دارم که خدا هم همین رفتار رو با من داشته باشه.
اما این مدل فکری من بر پایه ی چند نکته استواره که از نظرم خیلی مهم هستند:
خدایی که من میشناسم روی بنده هاش غیرت داره. اگه بنده ای، بنده ی دیگه ای رو آزار بده، باید تقاص پس بده و خود خدا اینکارو میکنه. و این باید شامل همه بشه، نه اینکه یه عده ای باشن که برای همیشه نیست بشن.
و اینکه بنای خدا بر مچ گیری و مجازات نیست، این لجبازی و سرتقی خود انسان هاست که از روی عدالت الهی، مستحق مجازات میشن، وگرنه بنای خدا بر بخششه. آیین من به من آموخته که خدا حتی برای ابلیس هم راه بخشش رو باز گذاشته، این تکبر خود ابلیسه که جلوی این اتفاق رو میگیره.
این وظیفه ی خودمه که توانایی هام رو بالا ببرم و از فضای خطرناک فاصله بگیرم تا کسی نتونه حق منو بخوره که بعدش حالا به این فکر کنم که ببخشمش یا نه.
و از همه مهم تر، اینکه بنای اسلام هم بر ندید گرفتنه، اما فرق هست بین عملی که در خفا انجام میشه با عمل آشکارا.
عملی که منجر به ضایع شدن حقی از من میشه یا عملی که حق غیر از منو ضایع میکنه.
عملی که با بخشیدنش تموم میشه یا اشاعه و ادامه پیدا میکنه.
چیزی که اسلام به من مسلمان یاد داده اینه که باید برای هر کدام از این ها واکنش مخصوص به خودش رو در نظر داشته باشم که خیلی عقلانیه.
اگه شخصی کار اشتباهی انجام داده باشه و من بدونم آسیبش فقط متوجه من شده، و من میتونم از تکرارش جلوگیری کنم و یا اون شخص متوجه اشتباهش شده و تکرارش نخواهد کرد، قطعا میبخشمش.
ولی اگه شخصی کار اشتباهی انجام داده باشه و من میدونم که دامنه ی آسیبش گسترده خواهد بود و اگه جلوش گرفته نشه باز هم تکرار میشه، قطعا به سایرین خیانت کردم اگه ببخشم، هر چند در دل میتونم گذشت کنم، اما در عمل اگه بتونم، حساب طرف رو میذارم کف دستش.
اگه یکی "بدون دلیل" بزنه تو گوش من، درسته الان فقط من درگیر این قضیه هستم، اما اگه همون موقع نزنم فک یارو رو بیارم پایین، طرف یاد میگیره تو گوش بقیه هم بزنه و این شرایط مطلوب نیست. من فکر میکنم اگه کوتاه بیام، به گوش های دیگه ای که در آینده میزبان این سیلی ها خواهند بود خیانت کردم.
در چند روز اخیر، سری فیلم های رابرت لنگدن و فیلم من شرمسار نیستم رو دیدم که هر کدام از منظری به مسیحیت نگاه میکنن. تصویری که این فیلم های ساخت خودشون به نمایش میذاره، اینه که اونا خودشون خیلی شدید با خودشون درگیر هستند. و خودشون هم هنوز نتونستن به تعریف واحدی از آموزه های دینی برسن (همونطور که ما هم نرسیدیم) بنابراین، من این توصیفات شما رو از اینکه یک مسیحی فلان است و بهمان است رو نمیتونم بپذیرم. این هایی که شما میگید، صرفا دریافت های شخصی هر کس از مسیحیت میتونه باشه، چیزی که برای یک مسلمان هم میتونه رخ بده و اینجا تقابلی بین این دو آیین وجود نداره.
اما اگه به صورت مصداقی بخواهیم صحبت کنیم، مثلا در فلان جا، عملکرد جامعه اسلامی محبت آمیز بوده یا خشونت آمیز و اینکه تحت تاثیر چه عواملی قرار داشته و اگه مشابه اون اتفاق در یک کشور مسیحی رخ میداد، واکنش کل جامعه چی میتونست باشه، فکر میکنم اینطوری بهتر به جواب سوالاتون برسید. مثلا شما چه برداشتی از عوامل تاثیر گذار در رخ دادن جنگ 8 ساله دارین و فکر میکنین مثلا یک جامعه مسیحی در شرایط مشابه چه واکنشی نشون میداد و روی همین بحث بشه، بهتر جواب میگیرید. و یادتون باشه هیچکس صددرصد عملکردش صحیح نیست، اگه طرف مقابل شما اینو یادش نبود، شما یادتون باشه. (تو خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل)
من دیشب با یکی از اقوامم که مدتیه در اورژانس 123 مشغول به کار شده صحبت میکردم، ایشون از اوضاع بسیار اسف بار جامعه و مسائل و مشکلات عمیقی که به قول خودش انگار تمامی ندارن صحبت میکرد (که بالاترین آمارش مربوط به مشهده!!)، اما میگفت یه مدت تو مرکز یکی از مناطق سنی نشین غرب کشور کار میکرده، به طرز عجیبی تقریبا از این مسائل نداشتن و زندگی ها اونجا خیلی سالمه.
خب این باعث نمیشه که من بین مذهب خودم به عنوان شیعه و مذهب سنی مقایسه انجام بدم که کدوم بهتره، چون من عوامل به گند کشیده شدم جامعه م رو میشناسم و میدونم که مشکل از مذهبم نیست.
ممنون جناب باء گرامی
در پست اول نه فقط بحث جهاد مطرح شده، بلکه بحث امر به معروف و نهی از منکر هم هست:
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
به نظرم سوال اصلی، مقایسه دیدگاه اسلام و مسیحیت در مورد استفاده از رویکردهایی مثل "محبت و نشان دادن روی خوش" و "استفاده از زور و سلاح" در مسائل مختلف هست. در دفاع، ترویج عقاید، امر به معروف و نهی از منکر و ...
سلام برادر،
با شما موافق نیستم، به دلیل بخشهای قرمزی در زیر که از پست اول این تاپیک برایتان برگزیده و قرار دادهام:
من سه آیه از کتاب مقدس رو اینجا مینویسم و دوست دارم سه آیه از قرآن کریم عنوان بشه که از لحاظ معنی ؛ کاربردی بودن ; و اعتقادی در سطح این سه آیه باشه
...
ایا دو یا سه آیه در درون قرآن وجود داره که به ظرافت کل شریعت در درونش خلاصه شده باشه
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
...
دو یا سه آیه از قرآن کریم رو میخواستم که در این حد ... زیبا و محکم و کامل باشه
یعنی ظاهراً حداقل در حین باز کردن این تاپیک ایشان به دنبال بحث کردن بر روی خود محبت و جهاد و امثال اینها نبودند، بلکه چیزی در این حدّ و در این سطح را از قرآن میخواستند برایشان بیاوریم ... ولی در نهایت قبول کردم که گیر دادن به اینکه منظور پرسنده از یک سؤال چیست بیمعناست وقتی خود پرسندهی سؤال شکر خدا حیّ و حاضر اینجا هستند و میگویند این مطالب دیگری که شما رویشان بحث میکنید هم به هر حال منظورشان بوده است.
اینکه اصل دین در اسلام هم محبت باشد که در ادعاهای مطرح شده نیز مورد تأکید قرار گرفته است مطلب دیگری است و من هم روی آن تأکید نداشتم تا وقتی که ندیده بودم که سرکار فرشته برمیگردد بین تسلیم خدا بودن و محبت خدا بینونیّت قائل شدهاند ... اینکه اساس اسلام را بر مبنای تسلیم معرفی کردم چیزی است که به فرمایش خود قرآن حضرت خلیلالله ابراهیم علیهالسلام بر همان اساس مؤمنین به این آیین را مسلمان خواند هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ و البته که خداوند هم وقتی دینش کامل شد فرمود که الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا، گرچه در نهایت میدانیم که دینی جز اسلام نیست و در روایات هم تصریح شده است که همهی انبیاء گذشته و مؤمنین به ایشان هم بر همین دین اسلام بودند، یعنی لفظ مسیحی و یهودی اشتباه است و لعن شدهاند در روایات ما دو نفری که یهودیان را یهودی و مسیحیان را مسیحی کردند ... إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ
اگرچه در روایات توضیحات مفصلتری آمده ولی مثلاً نگاه کنید که به شهادت قران:[INDENT] - حضرت ابراهیم علیهآلسلام خودشان را مسلمان معرفی میفرمایند: وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ * إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ ۖ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ
- یا مثلاً بنیاسرائیل به حضرت یعقوب علیهالسلام عرض کردند که بعد از شما ما مسلمان خواهیم بود: أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَـٰهَكَ وَإِلَـٰهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَـٰهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
- یا اصلاً خود حواریّون حضرت مسیح علیهالسلام میفرمایند که ما مسلمان هستیم: فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّـهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
...
[/INDENT]
اینکه محبت اصل دین است، مطابق روایت امام باقر علیهالسلام، مطابق روایت دیگری از امام باقر علیهالسلام این محبت ناظر بر محبت واقعی است که تبعیت کردن و در نهایت تسلیم شدن را داشته باشد ... اگرچه میتوان مسلمان بود ولی محبت نداشت، چنانکه اسلام ابتدا به شهادت زمانی و بر اساس یک استبصار باطنی شروع میشود و محبت وقتی ظاهر میشود که این اسلام در قلب بنشیند و از اینجا به بعد است که شخص واقعاً مؤمن شده است: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَـٰكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ و ایمان که در قلب وارد شود خدا تزئینش میکند و محبت شکل میگیردلَـٰكِنَّ اللَّـهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ
در پست اول، دیدگاه "صرفاً محبت" مطرح شده و درخواست شده که که آیاتی از قرآن در تایید این دیدگاه آورده شود و از آن تحت عنوان "تحدی" نام برده شده. اما قبل از این سوال، باید به سوالات دیگری پاسخ بدیم: باید ببینیم که آیا رویکرد مسیحیت همین هست؟ آیا این رویکرد در شرایط خاص (به خصوص دفاع) ممکنه؟ آیا دیدگاه اسلام همینه؟ اگر دیدگاه اسلام متفاوت باشه، باید به توضیح این دیدگاه و پاسخ علما و کارشناسان مذهبی بپردازیم.
ایشان فرمودند:
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
گزارهی اول که کاملاً درست است ... گرچه به خدا محبت کردن شاید خیلی جملهی جالبی نباشد چون محبت کردن به کسی با محبت داشتن نسبت به او متفاوت است ... خداوند از کسی محبت نمیگیرد، چون او تنها اثرگذاری است که از هیچ چیزی و هیچ کسی اثر نمیپذیرد، به همین دلیل باید نسبت به او محبت داشت ولی نمیشود به او محبت کرد ... این اشکال میتواند به ترجمهی مترجم از اصل جملهی کتاب مقدس برگردد
گزارهی دوم که به طور کلیتر از حضرت علی علیهالسلام نقل شده است که با دیگران به گونهای رفتار کن که دوست داری دیگران آنگونه با تو رفتار کنند ... این البته دیگر محدود به محبت نیست، بلکه ممکن است یک نفر مثلاً بگوید که اگر پدرم آنجا را بر من سخت میگرفت من امروز اینطوری گمراه و بدبخت نمیشدم، پس اینجا باید بر فرزندش همانطور که دوست داشت پدرش بر او سخت بگیرد سختگیری نماید ...
گرچه یک مطلب دیگر هم اینجا هست و این قید همسایه است که در کلام ایشان آمده است، ولی شاید در ادامهی پست ایشان به همه تعمیم داده شده است، حال آنکه همسایه بر گردن انسان حقوقی دارد که خیلیهای دیگر این حقوق را ندارند، مثلاً همسایهای که بر آزار همسایهاش صبر کند در اسلام هم مدح بسیار میشود، در حالی که صبر کردن بر آزار یک نفر معمولی در خیابان ممکن است مصداق تظلّم و ظلمپذیری شود که فرمودند ظالم و ظلمپذیر هر دو با هم در آتش هستند، چون ظلمپذیر با ظلمپذیری خود زمینهی ظلم را برای ظالم فراهم میکند و با این کار در ظلم کردن او به او کمک میکند و اگر عین الظلمه نیست میشود مصداق برای اعوان الظلمه ...
برخی از جملات قابل تعمیم به همگان نیستند، مثل اینکه اگر پدری بزند به صورت فرزندش سیلی بزند آن فرزند حق ندارد سیلی به صورت پدرش بزند، و همواره دستور به نیکوکاری نسبت به والدین دادهشده است، حتی اگر آن پدر فرزندش را به کفر دعوت کند یا به آن امر کند ... حالا اگر به ما بگویند که اگر پدرت به صورت تو سیلی زد تو صورتت را بچرخان که به طرف دیگر آن هم سیلی بزند و ما نتیجه گرفتیم که در مقابل همگان باید همینطور بود این دیگر میشود اشتباه مخاطب آن دستور، اینکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ...
گزارهی سوم هم بر اساس دو بحث قبلی قابل نقد و بررسی است ...
همچنین اینکه در ادامه بر همین اساس فرمودهاند که
همچنین یک مفهوم بسیار زیبا در درون این آیات هست که اساس و شالوده ایمان مسیحی بر پایه اون هست
اینکه دستهای یک مومن ؛ پورتهایی که یک مومن بر اون اساس کار میکنه تنها محبت هست .
یعنی یک مومن هیچ مسیری برای عمل کردن غیر از محبت کردن نداره ؛ اگر عملی که یک مومن انجام میده از پورت محبت نباشه خدایی نیست
اگر یک کارشناس پاسخگو راهی غیر از محبت رو برای جواب انتخاب کنه از نظر ایمان مسیحی خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای تبلیغ دین مسیحیت انتخاب کنه خدایی نیست
اگر یک مومن مسیحی راهی به غیر از محبت برای امر به معروف و نهی از منکر انتخاب کنه خدایی نبست
و ....
در مورد جملهی سبز اول: اگر این محبت نسبت به خدا باشد کاملاً درست است ... محبت فعل قلب است، محبت خدا یعنی اسلامی که در قلب وارد شده است، یعنی ایمان، و کاری که بر اساس ایمان نباشد و بلکه با توجه قلبی به خدا نباشد در اسلام هم از کسی قبول نمیشود، حتی اگر نماز هم بخواند و ریا هم نکند و خالص برای خدا باشد ولی سر نماز حواسش نباشد و توجه قلبی نداشته باشد هم نمازش صحیح هست ولی قبول نمیشود، یعنی گناه نکرده و مجازات نمیشود، نیازی به قضا کردن نمازش هم نیست و تکلیف از او ساقط میشود، اما او را رشد نمیدهد ... این تا جایی است که به ما گفتهاند هر کسی در تمام عمرش دو رکعت نماز مقبول با خودش بیاورد مؤمن محسوب میشود و سایر اعمالش هم از او پذیرفته میشوند ... حالا اگر بگوییم این محبت باید نسبت به دیگران هم باشد آن وقت اینجا یک تبصره وارد میشود، چون محبت به خدا اصل است پس محبت به سایرین اگر در راستای محبت خدا باشد قابل قبول است ولی اگر در راستای آن قرار نگیرد قبول نیست ... مثلاً کسانی که مغضوبعلیهم هستند را ما حق نداریم دوست داشته باشیم، خداوند یکجا در قرآن نسبت به مؤمنین چیزی قریب به این مضمون میفرماید که شما نسبت به ایشان ترحم دارید ولی ایشان اگر به شما دست یابند مراعات هیچ قرابتی با شما را نمیکنند و به احدی از شما رحم نمیکنند ...
در اسلام نه تنها محبت به خدا اصل است که بلکه فرمودهاند در قلب انسان فقط یک محبت جای میگیرد، چنانکه مثلاً فقط یک قلب در سینه دارد مَّا جَعَلَ اللَّـهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ و در نتیجه انسان یا فقط خدا را دوست دارد، یا مثلاً فقط خودش را ... یا همه چیز را فقط برای خدا میخواهد و یا همه چیز را فقط برای خودش میخواهد ... یعنی همسرش را هم که دوست دارد یا برای اینکه خدا را دوست دارد و همسرش مثلاً صفات جمال خدا را مقابل او به اهتزاز درمیآورد و اینکه هیچ شیداگری جز خدا نیست و از همسرش به خدا میرسد، و یا خودش را دوست دارد و چون خودش را دوست دارد این همسر که از نظر او امتیازات زیادی دارد را نیز میخواهد همسر خودش باشد و او را برای خودش میپسندد و به جای اینکه خودش و او را بندهی خدا بداند و در این راه بندگی به هم کمک کنند مثلاً خودش را مالک همسرش و همسرش را مملوک خودش میشمرد ...
برای سایر جملات سبز هم مشابه همین مباحث را داریم ...
مثلاً در روایات هست که برای تربیت فرزندانت، یا در برخورد با همسرت، گاهی از ایشان عصبانی بشو، ولی فقط ظاهرت را عصبانی نشان بده و نگذار عصبانیت و کینه و امثال آن در دلت داخل گردد ...
یا در مورد امر به معروف و نهی از منکر داریم که باید مانند پدری مهربان باشی، یعنی حتیٰ اگر اخم کردی هم نهایتاً این اخم باید اخم یک پدر مهربان باشد، نه از سر تکبر که شما چقدر فلان هستید و خودش را مبرّی بداند ...
یا در مورد جهاد هم ممکن است گاهی چنین مسائلی مطرح شود، چنانکه جهاد با دو گروه انجام میشود، هم با مغضوب علیهم و هم با الضالین، اما در مورد گروه دوم مثلاً داریم که «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ» و این نشان میدهد که مبارزه با الضالین از روی نفرت نیست، بماند که حتی با مغضوب علیهم هم اگرچه بغضاء و عداوت بین ما و ایشان باشد ولی باز این کینه یک کینهی شخصی نیست، چنانکه حضرت علی علیهالسلام در جنگ با عمرو بن عبدود وقتی قضیه شخصی شد از کشتن او صرفنظر کردند و وقتی بغض شخصیاشان فروکش کرد برای خدا او را کشتند، یا چنانکه همین دشمنان که میدانند و باز دشمنی میکنند اگر نقطهی عطفی در زندگیاشان شکل گرفت و مثل حرّ به مسیر درست برگشتند ناگهان میشوند برادر ما در دین، «اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّـهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَن سَبِيلِهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُون ... فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ»، و اگر بحث کینهی شخصی بود اینطور نمیشد که بشود ...
ولی خوب کار ما در این تاپیک به نظرم نمیرسید که بررسی صحت ادعاهای مسیحیان باشد ... چه در مورد درستی و کامل بودن شعارهای ایشان، و چه در مقام نقد عملی ایشان که چه کارهایی را تحت این شعارها انجام دادهاند که با شعارهایشان واقعاً سازگار هست یا تعمیمهای بیجا از روی آنهاست و چه اینکه کارهایی کردهاند که بر خلاف شعارهای خودشان بوده است ...
من سره کلاس بایبل نشسته بودم و رسیدیم به همین آیه که ... " اگر کسی به صورت شما سیلی زد ... شما روی دیگر خودتون رو برگردونید تا بر گونه دیگر شما هم سیلی بزند و گفتم این چه دستوری هستش و از این جور حرفها ... "
استدلال کردم که طرف پر رو میشه ...
این مسیری درست نیست ...
باید مقابله کرد ...
و ...
سلام،
یک حکایت قدیمی هست که شاید بیانش خالی از لطف نباشد،
یک روز جوان خامی سر مسألهی سادهای جلوی پیرمردی را میگیرد و عربدهکشی میکند و یک سیلی هم به گوش آن پیرمرد میزند، آن پیرمرد لبخندی میزند و از زیر قبایش یک شیرینی در میآورد و به آن جوان میدهد ... آن جوان حیران میشود که چه شد؟ من او را زدم و او به من جایزه داد ...
بعد از رفتن جوان، همراهان آن پیرمرد از او سؤال کردند که چرا این کار را کردی؟ چرا نگذاشتی ادبش کنیم؟ ... جواب داد که شما نمیتوانستید به سختی من ادبش کنید ...
چند دقیقه بعد حاکم از کوچهای رد میشد و جوان خام متوجه رد شدن حاکم و همراهان حاکم شد، خودش را به حاکم رساند و یک سیلی زد به گوش حاکم، به این امید که حتماً جایزهی حاکم باید خیلی بزرگتر از جایزهی یک پیرمرد معمولی باشد ... حاکم هم دستور داد همان جا سر از بدن او جدا کنند ... و این مجازات پیرمرد بود برای این جوان خام که به صورت او سیلی زده بود ...
سؤالم این است که این پیرمرد مهربان بود یا سنگدل؟
داستان تخممرغ دزدی که شتردزد شد و پای چوبهی دار مادرش را مقصر میدانست هم حکایت دوم است، ولی آن را دیگر همه شنیدهاند ...
۱. اگر اتفاقی افتاد ببخشید ؛
۲. فاصله خودتون رو از چنین ادمهایی حفظ کنین ....
فکر کنم در اسلام هم همین را میگویند ... اینکه از حق خودتان بگذرید و از چنین افرادی هم فاصله بگیرید ... اما در اسلام دو چیز دیگر هم میگویند:
۳. از حق خودتان بگذرید ولی از حق دیگران نه ... کسی که دزدی کرده است، مال یک نفر را برده است، اما اگر از حق خودمان گذشتیم اینجا ما داریم دزدپروری میکنیم و آن وقت در دزدیهای بعدی این دزد ما هم درگیر میشویم ... حالا اگر کسی طوری برخورد کرد که مثلاً با گذشتن از حق خودش از یک دزد آمد و ژانوالژان ساخت آن بحثش فرق دارد ... آنجا دارد آدمسازی میکند، از حق خودش میگذرد تا دزدی را اصلاح کند ... این خوب است ... ولی تظلمپذیری یعنی زمینهی ظلم را فراهم کردن ... اصلاح ظالم که بالاترین کارهاست ...
۴. اگر نمیتوانید کاری بکنید فاصله بگیرید که خودتان صدمه نبینید، ولی اگر میتوانستید کاری بکنید کوتاهی نکنید، تا هم خودتان صدمه نبینید و هم ظالم به دیگران صدمه نزند ... یک دیوانه را در نظر بگیرید که یک چاقو در دست دارد و به هر طرف حمله میکند، اگر شما مهارتی در گرفتن چاقو از او ندارید بیخود خودتان را درگیر نکنید و از او فاصله بگیرید، به دیگران هم توصیه کنید که از او فاصله بگیرند، اگر کسی حواسش جای دیگری است صدایش کنید تا حواسش باشد و آسیب نبیند، اما اگر شما کسی هستید که مهارتی دارید که او را خلع سلاح کرده، یا به او داروی آرامبخش شلیک کنید یا امثال آن و این کار را نکنید به نظرم باید به انسانیت این شخص که میتواند جلوی فجایعی را بگیرد و نمیگیرد شک کرد، مثل حادثهی سعادتآباد که نگرانی شدیدی را در دل همه پدید آورد که چرا هیچ کسی برای نجات جان یک انسان وارد گود نشد و همه فقط فاصله گرفتند با آنکه تعدادشان زیاد بود و میتوانستند چندنفری جلوی یک نفر چاقو به دست را بگیرند ...
شما سرتان در کار است ... یک دستور العمل که چندین و چند بند دارد اگر نصفه به دست شما برسد که مثلاً دو بند از چهار بند را نداشته باشد، ممکن است فرقی با نداشتن آن دستورالعمل نداشته باشد، حتیٰ شاید اگر آن دستورالعمل ناقص را نداشتید بهتر بود چون لااقل با عقل و خرد خودتان و مشورت با کسانی که به خیرخواهی و عاقل بودن میشناختید یک تصمیم بهتری را میگرفتید تا اینکه به دستورالعملی اعتماد ۱۰۰٪ کنید که نمیتواند ایمنی از آفات را برای شما تضمین کند ...
سپس رو کردن به اون دختری که انگشتش رو از دست داده بود ... و گفتند که تقصیر خودتون بوده و شما باید هر چه سریعتر از اون رابطه خارج می شدیدر ... و مهمترین ایراد شما این بوده که در درون اون رابطه باقی موندید ...
بعد از خارج شدن از رابطه، اون آقایی که فرمودید میره سراغ یه دختر دیگه و ممکنه همین مشکلات رو برای اون دختر هم پیش بیاره. خروج از رابطه لازمه اما تمام مشکلات رو حل نمیکنه.
در حالی که خانمی که انگشتشون رو از دست داده بودند می تونستند خیلی راحت شکایت کنند به خصوص که مدرک جرم هم در اینستاگرام قرار داده شده بود. این فقط یک مسئله فردی نیست بلکه می تونه باعث جلوگیری از جرایم بعدی بشه.
به نظرم باید شکایت انجام بشه اما نه با ایده انتقام جویی، بلکه با یک نیت خوب مثل ایمن سازی جامعه.
البته باء عزیز و momi14 گرامی این موضوع رو کاملتر فرمودند.
تا اینکه بخواذم بجنگم و دعوا کنم و صد تا بزنم و صد تا بخورم و 8 سال دفاع مقدس بکنم و ....
اون شخص رو تحریمش میکنم ... نفتش رو هم نمیخرم ... به دیگرانی که من رو خوب و مبادی آداب میشناسند هم میگم ازش نفت نخرین ...
عراق هدفش این نبود که به ما نفت بفروشه. می خواست خوزستانو بگیره و نفت ما رو هم ببره. تبادل تجاری هم نداشتیم که تحریمش کنیم. یعنی چاره ای جز جنگ نبود.
دیپلماسی و حتی صلح در دنیا پشتوانه نظامی داره. بعد از جنگ جهانی دوم، هیچ دو کشور قدرتمندی با هم نمی جنگند و دلیلش اینه که تسلیحات قوی هزینه جنگ رو برای همه کشورها بالا برده (بهش میگن دوران صلح کبری). همیشه یه طرف جنگ، یه فرد ضعیفه.
من دیشب با یکی از اقوامم که مدتیه در اورژانس 123 مشغول به کار شده صحبت میکردم، ایشون از اوضاع بسیار اسف بار جامعه و مسائل و مشکلات عمیقی که به قول خودش انگار تمامی ندارن صحبت میکرد (که بالاترین آمارش مربوط به مشهده!!)، اما میگفت یه مدت تو مرکز یکی از مناطق سنی نشین غرب کشور کار میکرده، به طرز عجیبی تقریبا از این مسائل نداشتن و زندگی ها اونجا خیلی سالمه.
خب این باعث نمیشه که من بین مذهب خودم به عنوان شیعه و مذهب سنی مقایسه انجام بدم که کدوم بهتره، چون من عوامل به گند کشیده شدم جامعه م رو میشناسم و میدونم که مشکل از مذهبم نیست.
شاید دلیلش اینه که معمولاً اقلیتهای مذهبی، مذهبی تر اند. در اقلیت بودن باعث افزایش اهمیت مذهب براشون میشه.
سلام به دوستان مهربان و ارجمند ...
جناب باء ... جناب فروردین ... جناب مومی و ...
این آخرین پستی هستش که من در مورد مسیحیت مینویسم و اگر تا به حال صحبتهای من رو دنبال میکردید خیلی خیلی خوشحال میشم که این پستم رو هم دنبال کنین ...
یک مشگلی که من احساس میکنم خیلی از دوستان در ارتباط با مسیحیت دارند این هستش که در درون اسلام نشسته اند و از درون اسلام دارن مسیحیت رو قضاوت میکنند ؛ به هر حال سعی میکنم که طریقه تفکر یک مسیحی رو در اینجا باز کنم و بعد چند تا داستان ...
صندوق عهد یک صندوق طلایی بود که در درونش 10 فرمان موسی نگهداری میشد ... این ده فرمان دقیقا بر اساس شریعت بودند ...
1. فقط خدا را بپرست و از بت پرستی اجتناب کن
2. نام خدا را به شایستگی نبر
3. روز شبات رو مقدس بدان
4. پدر و ماردت را گرامی بدار
5. قتل نکن
6. دزدی نکن
7. شهادت دروغ نده
8. همسایه ات را دوست بدار و به او طمع نورز
و ....
و قرار میشه که عیسی مسیح بیاد تا شریعت رو تکمیل کنه .... و عیسی مسیح ظهور میکنه ... و به نوعی شریعت رو تکمیل و منقرض میکنه ... حال چگونه .
1. اگر در عهد قدیم داشتیم که قتل نکن .... عیسی مسیح میگوید تو حتی حق نداری در مورد کسی عصبانی بشی
2. اگر در عهد قدیم داریم که نام خدایت را به ناشایستگی نبر .... عیسی مسیح میگوید حتی در مورد چیزهای راست هم قسم نخور
3. روز شبات را گرامی بدار ... شریعت بوده ... بنابراین کلا برش میداره
4. اگر در عهد قدیم داشتیم که به همسایه ات مهربانی کن در عهد جدید داریم که حتی باید با دشمنت مهربان باشی و بهش محبت کنی .
5. اگر در عهد قدیم داشتیم که زنا نکن .... در عهد جدید داریم که حتی حق نداری نسبت به کسی در درون دل خودت شهوت راه بدی .
و ...
یعنی شما در عهد قدیم ( شریعت موسی ) با یک سری باید و نباید سر و کار داشتید که بر روی افعال نظارت میکردند ....
در عهد جدید و مسیحیت ... شما با یک سری رفتارهایی سر و کار دارید که بر روی روح و روان کار دارند ...
یک مسیحی نبایدبه دنبال انتقام باشه ... چرا ... چونکه روح القدسش از کار میوفته و نمیتونه دیگه هدایتش کنه .
در حقیقت اگر کسی بخواد بر اساس دستورات پیشترفته مسیحیت کار کنه ... دیگه از شریعت و باید و نباید فاصله میگیره و رفتارهاش بر اساس روح القدس میشه .
یک مثال میزنم .
یک مسلمان در درون خیابون داره راه میره تا برسه به مسجد ... ناگهان یک نامحرم رو میبینه ... شریعت میگه نباید نگاهش کنی چون همین نگاه تو یک گناه هست و شریعت را نقض میکنی ... باید سرت رو بندازی پایین و از کنارش رد شوی ....
یک مسیحی وارد کلیسا میشود ... خانوم یا آقایی رو میبینه ... از طرفی میدونه که نباید کوچکترین شهوتی رو در درون دلش راه بده ... و از طرفی میدونه که باید همسایه اش را مانند خودش دوست داشته باشه ( در کلیساها یکی از دعاهایی که میکنن این هستش که خدایا کاری کن که عاشق همسایه ام باشم و اون رو مانند خودم دوست داشته باشم ) این مسیحی ... آغوشش رو باز میکنه و شما رو در آغوش میگیره ...
مثالی دیگر میزنم ...
یک شخص مسلمان هستش و میخواد امر به معروف بکنه ... دختر و پسری رو در درون خیابان میبینه که دارن برای هم دیگه دلوری میکنند ... شریعت میگه برو و امر به معروف کن ... بهشون نزدیک میشه و .... فکر میکنم نیازی نباشه بقیش رو براتون بنویسم ( یاد دعای درون مسجد میوفته که انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ) و خودتون از بحر هستید .... هزاران هزار روحانی داریم که در درون مترو و این ور و اون ور امر به معروف کردن و چهره هاشون و رفتارشون معلوم هست ....
یک مسیحی دختر و پسری جوان رو میبینه که دارن در پارک برای هم دیگه دلوری میکنند ... از این رابطه عاشقانه که بین دو تا جونن هست خوشش میاد ... می دونه که باید عاشق همسایه اش باشه ... از اینکه لبخندهاشون رو میبینه هیجان زده مبشه .... میگه نکنه که در آینده به هم دیگه صدمه بزنند ... نزدیک میشه و براشون توضیح میده که زودتر با هم ازدواج کنند یا اینکه اینجوری برای هم دلوری نکنند ... چون مسایل روحی و روانی در آینده براشون بوجود میاد .... یک کتاب براشون معرفی میکنه ... بعدش هم با لبخند و نیشی باز سناریو رو ترک میکنه . چرا ؟؟؟ چون عاشق همسایش هست .
مثالی دیگر
یک مسلمان ....
عاشق پسر همسایشون میشه ..: اونم عاشق شما میشه ولی هر دو تون به اسلام باور دارین ... یک روز با هم قرار میزارین و عهد میکنیم که این رابطه رو برای خدا کنار بزارین و بعد از دانشگاه با هم ازدواج کنین ... اون پسر عاشق یک زنی میشه که ده تا پانزده سال ازش بزرگتر هست چون میتونه بهش نزدیک بشه و شما هنوز چشماتون رو پایین میندازیم که نکنه گناهی بکنین و بعدا هم شما و هم اون پسر حسرت یک زندگی کنار هم رو تا آخر عمر میخورین
یک مسیحی
عاشق پسره همسایشون میشه .... و عاشق همسایه اش میشه
از تمامی دوستان که همراهی کردن و جناب مسلم کمال تشکر رو دارم ....
سلام به دوستان مهربان و ارجمند ...
سلام
واقعا انتظار میره که برای مقایسه بین دو دین الهی خیلی خیلی بیشتر، آکادمیک، علمی و مستند و نه بر اساس تجربیات و احساسات شخصی بحث بشه!
سلام
این آخرین پستی هستش که من در مورد مسیحیت مینویسم و اگر تا به حال صحبتهای من رو دنبال میکردید خیلی خیلی خوشحال میشم که این پستم رو هم دنبال کنین ...
وقتی خودتون دیگه دنبال نمیکنید، ما دنبال کنیم که چی بشه؟!
یک مشگلی که من احساس میکنم خیلی از دوستان در ارتباط با مسیحیت دارند این هستش که در درون اسلام نشسته اند و از درون اسلام دارن مسیحیت رو قضاوت میکنند
بدون شک تجربه شما از زندگی با مسیحی ها با تجربه کسی که صرفا هم صحبتی داشته با مسیحی ها و تجربه من که صرفا از پشت صفحه مانیتور باهاشون آشنایی دارم متفاوته.
در رابطه با همین مثال امر به معروفی که زدین هم خیلی حرف میشه زد، یه بار دیگه یادآوری میکنم که هیچکس صددرصد صحیح نیست و به واکنش اون مسلمون و اون مسیحی داخل مثال شما میشه انتقاداتی رو وارد کرد.
در هر صورت اگه تمایلی به ادامه ندارید بحثی نیست.
شاید دلیلش اینه که معمولاً اقلیتهای مذهبی، مذهبی تر اند. در اقلیت بودن باعث افزایش اهمیت مذهب براشون میشه.
بله. همین جمله ی شما به تنهایی میتونه موضوع یک کار پژوهشی باشه.
بالاخره چیزی که نمیشه انکارش کرد اینه که توی یه کشور، یه بخش هایی هست که خیلی زندگی سالمی دارن و یه بخش هایی هم هست بدجوری درگیر معضلات و مشکلات شدن و این حتما یه دلیلی داره و فکر میکنم موافق باشید دلیلش اسرائیل و تلگرام نیست.
سلام به دوستان مهربان و ارجمند ...
جناب باء ... جناب فروردین ... جناب مومی و ...
این آخرین پستی هستش که من در مورد مسیحیت مینویسم و اگر تا به حال صحبتهای من رو دنبال میکردید خیلی خیلی خوشحال میشم که این پستم رو هم دنبال کنین ...
یک مشگلی که من احساس میکنم خیلی از دوستان در ارتباط با مسیحیت دارند این هستش که در درون اسلام نشسته اند و از درون اسلام دارن مسیحیت رو قضاوت میکنند ؛ به هر حال سعی میکنم که طریقه تفکر یک مسیحی رو در اینجا باز کنم و بعد چند تا داستان ...
صندوق عهد یک صندوق طلایی بود که در درونش 10 فرمان موسی نگهداری میشد ... این ده فرمان دقیقا بر اساس شریعت بودند ...
1. فقط خدا را بپرست و از بت پرستی اجتناب کن
2. نام خدا را به شایستگی نبر
3. روز شبات رو مقدس بدان
4. پدر و ماردت را گرامی بدار
5. قتل نکن
6. دزدی نکن
7. شهادت دروغ نده
8. همسایه ات را دوست بدار و به او طمع نورز
و ....
و قرار میشه که عیسی مسیح بیاد تا شریعت رو تکمیل کنه .... و عیسی مسیح ظهور میکنه ... و به نوعی شریعت رو تکمیل و منقرض میکنه ... حال چگونه .
1. اگر در عهد قدیم داشتیم که قتل نکن .... عیسی مسیح میگوید تو حتی حق نداری در مورد کسی عصبانی بشی
2. اگر در عهد قدیم داریم که نام خدایت را به ناشایستگی نبر .... عیسی مسیح میگوید حتی در مورد چیزهای راست هم قسم نخور
3. روز شبات را گرامی بدار ... شریعت بوده ... بنابراین کلا برش میداره
4. اگر در عهد قدیم داشتیم که به همسایه ات مهربانی کن در عهد جدید داریم که حتی باید با دشمنت مهربان باشی و بهش محبت کنی .
5. اگر در عهد قدیم داشتیم که زنا نکن .... در عهد جدید داریم که حتی حق نداری نسبت به کسی در درون دل خودت شهوت راه بدی .
و ...
یعنی شما در عهد قدیم ( شریعت موسی ) با یک سری باید و نباید سر و کار داشتید که بر روی افعال نظارت میکردند ....
در عهد جدید و مسیحیت ... شما با یک سری رفتارهایی سر و کار دارید که بر روی روح و روان کار دارند ...
یک مسیحی نبایدبه دنبال انتقام باشه ... چرا ... چونکه روح القدسش از کار میوفته و نمیتونه دیگه هدایتش کنه .
در حقیقت اگر کسی بخواد بر اساس دستورات پیشترفته مسیحیت کار کنه ... دیگه از شریعت و باید و نباید فاصله میگیره و رفتارهاش بر اساس روح القدس میشه .
یک مثال میزنم .
یک مسلمان در درون خیابون داره راه میره تا برسه به مسجد ... ناگهان یک نامحرم رو میبینه ... شریعت میگه نباید نگاهش کنی چون همین نگاه تو یک گناه هست و شریعت را نقض میکنی ... باید سرت رو بندازی پایین و از کنارش رد شوی ....
یک مسیحی وارد کلیسا میشود ... خانوم یا آقایی رو میبینه ... از طرفی میدونه که نباید کوچکترین شهوتی رو در درون دلش راه بده ... و از طرفی میدونه که باید همسایه اش را مانند خودش دوست داشته باشه ( در کلیساها یکی از دعاهایی که میکنن این هستش که خدایا کاری کن که عاشق همسایه ام باشم و اون رو مانند خودم دوست داشته باشم ) این مسیحی ... آغوشش رو باز میکنه و شما رو در آغوش میگیره ...
مثالی دیگر میزنم ...
یک شخص مسلمان هستش و میخواد امر به معروف بکنه ... دختر و پسری رو در درون خیابان میبینه که دارن برای هم دیگه دلوری میکنند ... شریعت میگه برو و امر به معروف کن ... بهشون نزدیک میشه و .... فکر میکنم نیازی نباشه بقیش رو براتون بنویسم ( یاد دعای درون مسجد میوفته که انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ) و خودتون از بحر هستید .... هزاران هزار روحانی داریم که در درون مترو و این ور و اون ور امر به معروف کردن و چهره هاشون و رفتارشون معلوم هست ....
یک مسیحی دختر و پسری جوان رو میبینه که دارن در پارک برای هم دیگه دلوری میکنند ... از این رابطه عاشقانه که بین دو تا جونن هست خوشش میاد ... می دونه که باید عاشق همسایه اش باشه ... از اینکه لبخندهاشون رو میبینه هیجان زده مبشه .... میگه نکنه که در آینده به هم دیگه صدمه بزنند ... نزدیک میشه و براشون توضیح میده که زودتر با هم ازدواج کنند یا اینکه اینجوری برای هم دلوری نکنند ... چون مسایل روحی و روانی در آینده براشون بوجود میاد .... یک کتاب براشون معرفی میکنه ... بعدش هم با لبخند و نیشی باز سناریو رو ترک میکنه . چرا ؟؟؟ چون عاشق همسایش هست .
مثالی دیگر
یک مسلمان ....
عاشق پسر همسایشون میشه ..: اونم عاشق شما میشه ولی هر دو تون به اسلام باور دارین ... یک روز با هم قرار میزارین و عهد میکنیم که این رابطه رو برای خدا کنار بزارین و بعد از دانشگاه با هم ازدواج کنین ... اون پسر عاشق یک زنی میشه که ده تا پانزده سال ازش بزرگتر هست چون میتونه بهش نزدیک بشه و شما هنوز چشماتون رو پایین میندازیم که نکنه گناهی بکنین و بعدا هم شما و هم اون پسر حسرت یک زندگی کنار هم رو تا آخر عمر میخورین
یک مسیحی
عاشق پسره همسایشون میشه .... و عاشق همسایه اش میشه
از تمامی دوستان که همراهی کردن و جناب مسلم کمال تشکر رو دارم ....
سلام
راستش وقتی ما اسلام را دین تحریف نشده و کامل میدانیم به نظرم منصفانهاش این است که از زاویهی دید اسلام به مسیحیت نگاه کنیم، اگر ابزار بهتری مییافتیم هم قاعدتاً منصفانه این بود که از درگاه آن ابزار مسیحیت را بررسی کنیم ... ما الآن در موقعیت انتخاب یک جهانبینی نیستیم که تمام جهانبینیها از نظرمان در بقعهی امکان باشند که شاید حق با هر کدام از آنها باشد ... با این حال گاهی سعی میکنیم خودمان را جای شما و کسانی که در چنان موقعیتی هستند بگذاریم که قضاوتمان به کارتان بیاید، اگر بیاید، مگرنه بیشتر داریم شما را با نگاه خودمان به عالم آشنا میکنیم، کاری که معلم مسیحی شما هم دارد همان کار را میکند ...
[/HR]
در مورد مسیحیت در قرآن آمده که رهبانیّتی که ایشان دارند را درش افراط کردند و ما اینطور که ایشان میگویند برایشان قرار نداده بودیم ... وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّـهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا ۖ فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ ۖ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ...
این افراط الآن در فرمایشات شما هم دربارهی نگاه مسیحیت به موقعیتها هم به خوبی محسوس است ... مثل این میماند که به جای واجب خدا یک نفر کلاً بچسبد به مستحبات ... حضرت مسیح علیهالسلام گفتند لازم نیست نماز بخوانید؟ روزه نگیرید؟ مثل این مسیحیان را ما هم در اسلام داریم، مثل آنها که شریعت را کنار میگذارند و میگویند مهم طریقت است و نه شریعت، یا میگویند دلت با خدا باشد خدا که به عمل ما نیازی ندارد ... یا اینکه یک توصیه را بگیرند و به آن شاخ و برگ بدهند و ترکیب و تحلیلش کنند و برای شرایط مختلف برای خودشان احکام شرعی تولید کنند هم همین منوال را دارد ... شیعه در مسائل متفاوت و موقعیتهای متفاوت از طرف خودش قضاوت نمیکند که کدام کار درست است، حتی برای ما قیاس هم حرام است و کسی نمیتواند از روی یک حکم برای مسألهی دیگری از خودش استنتاج کند ... در مسائل جدید اگر احکام را استخراج میکند این کار را با قواعدی انجام میدهد، نه اینکه بگوید من نباید شهوت داشته باشم و در عین حال باید دیگران را دوست داشته باشم پس بدوم بروم زن مردم را بغل کنم که بهشان محبت کرده باشم ...
مسیر اسلام مسیر تعادل است ... وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ... جالب است که در جای دیگر دقیقاً میفرماید که دلیل بهترین امت بودن امت شریعت آخرین پیامبر این است که اهل امر به معروف و نهی از منکر هستند كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم ۚ مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ... اینکه خداوند میفرماید از اهل کتاب هم هستند که مؤمن باشند ولی بیشتر ایشان فاسق و بدکار هستند میتواند به این دلیل باشد که سیستم شریعت و طریقت ایشان اشکال دارد و فقط عدهی کمی میتوانند درش رشد کنند و بدکاری درشان بیشتر قابلیت ترویج دارد ...
و اینکه امر به معروف و نهی از منکر باید با شرایطش و به درستی انجام بشود هم در جاهای دیگر گفته میشود، مثل اینکه میفرماید أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
اینکه میفرمایید «خانوم یا آقایی رو میبینه ... از طرفی میدونه که نباید کوچکترین شهوتی رو در درون دلش راه بده ... و از طرفی میدونه که باید همسایه اش را مانند خودش دوست داشته باشه ... این مسیحی ... آغوشش رو باز میکنه و شما رو در آغوش میگیره ... »، باید در دلش باشید که بدانید که اینکه میداند که «نباید کوچکترین شهوتی رو در درون دلش راه بده» چقدر واقعاً همه قادر به انجامش هستند ... اینکه چرا کلیساها الآن با آزار جنسی کودکان توسط پدران روخانی و اسقفهایشان درگیر هستند میتواند بهتر نشان دهد که چرا این سیستم اشکال دارد ... در عهد عتیق آیا محرم و نامحرم ندارند؟ اگر دارند آیا حضرت مسیح علیهالسلام به ایشان اجازه داد که دیگر محرم و نامحرم را رعایت نکنند و زن مردم را بغل کنند با این توجیه که من باید شهوت را از خود دور کنم؟
حضرت علی علیهالسلام هم مطمئناً میتوانستند یک خانم را بغل کنند و هیچ شهوتی در دلشان به حرام راه پیدا نکند، ولی این کار را نمیکردند چون تسلیم امر خدا بودند و رعایت واجب و حرام خدا یک چیز است و قدرتنمایی که ببینید من هم توانستم روی مرز جهنم راه بروم و درش نیفتم یک چیز دیگر است ... در اسلام کسی بخواهد این قدرت را به خودش نشان بدهد مثلاً وارد این گود میشود که ببیند میتواند دو رکعت نماز بگذارد و درش کاملاً متوجه قلبی به خدا باشد ... یا اینکه کاری را برای رضای خدا بکند و ببیند میتواند اینطور باشد که کارش مخفی باشد و جز خدا کسی نداند، یا اگر برای خدا کاری را کرد بعد از انجام آن از مردم طلب تشکر نداشته باشد و اگر با او بدرفتاری شد هم بگوید که من کارم برای خدا بود وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؟
... و اما شهوت ... آیا شهوت بد است؟ اگر بد است چرا خدا آن را به انسان داد؟ ... که آزارش بدهد؟
شهوت خوردن چیست؟ ما و شما صاحبان بدنهایی هستیم که چیز زیادی در مورد آن نمیدانیم، اگر یک عده هم یک چیزهایی را بدانند قرنها بیشتر مردم چیز زیادی در موردش نمیدانستند، تا چه برسد به اینکه وضعیت بدنهایشان را لحظه به لحظه بدانند و بدانند که این بدن همین الآن چه عناصری را کمتر دارد و باید با خوردن چه چیزهایی تأمینش کنم ... خدا شهوت خوردن را به انسان داد که بفهمد که چه چیزی الآن برای بدنش نیاز هست و وقتی آن را میخورد ارضا میشود و آن شهوت برطرف میشود ... حالا انسان معاصر از این شهوت سوء استفاده میکند و صنعت مزّه درست میکند و با مواد شیمیایی مزهها را تقلید میکند بدون آنکه لزوماً مواد لازم برای بدن را داشته باشند، این دیگر تباهی انسان است که برای لذت بیشتر کارکرد آن شهوت را مختل میکند ...
شهوت زناشویی اگر نبود مسیحیان قرنها پیش منقرض شده بودند ... اگر همه میخواستند مثل راهبها و راهیههای مسیحیت تارک دنیا شوند و ازدواج نکنند چیزی از امت ایشان باقی میماند؟ ... عمل زناشویی بدون شهوت ممکن است وقتی انزال در اوج شهوت انجام میشود؟ ... شاید برای همین است که برخی حکمای مسیحیت وقتی میخواهند فلسفهی اخلاق خودشان را بگویند میگویند شهوت بد است مگر برای امر مهمی که تداوم نسل است، یعنی خودشان هم میدانند به هر حال نمیشود کلاً روی شهوات خط قرمز کشید، حالا شما از قول حضرت مسیح علیهالسلام کلاً روی شهوات خط قرمز میکشید؟
نمیدانم والا ... من هم موافقم که این بحث ادامه پیدا نکند ... به نظرم می رسد شما خیلی تحت تأثیر استادتان و جوّ دین مسیحیت معرفی شده قرار گرفتهاید ... شاید باید اجازه داد تا زمان بگذرد ...
سلاموقتی خودتون دیگه دنبال نمیکنید، ما دنبال کنیم که چی بشه؟!
بدون شک تجربه شما از زندگی با مسیحی ها با تجربه کسی که صرفا هم صحبتی داشته با مسیحی ها و تجربه من که صرفا از پشت صفحه مانیتور باهاشون آشنایی دارم متفاوته.
در رابطه با همین مثال امر به معروفی که زدین هم خیلی حرف میشه زد، یه بار دیگه یادآوری میکنم که هیچکس صددرصد صحیح نیست و به واکنش اون مسلمون و اون مسیحی داخل مثال شما میشه انتقاداتی رو وارد کرد.
در هر صورت اگه تمایلی به ادامه ندارید بحثی نیست.
سلام ...
ببینید جناب Momi یک اشکالی که در درون این بحث ها وجود داره این هستش که در نهایت خیلی چیزها رو نمیشه عنوان کرد ... یعنی کلمات قادر نیستند که اون مفاهیم رو به دوش بکشند ...
مثلا ...
شما در بیان صحبتهاتون عنوان کردید که بالاخره تمام مسیحی ها هم به یک گونه فکر نمیکنند و مثلا اون کشیشی که همه رو میبخشه ... شاید سلیقه خودش بوده باشه و ما هم در درون اسلام چنین انسانهایی رو داریم و از این جور حرفها ...
ولی ببینید ... علت این نوع برداشت شما این هستش که در درون اسلام نشستید و دارید مسیحیت رو قضاوت میکنید ...
نمیگم کافر به اسلام بشید و ... میگم به این فکر کنین که یک مسیحی چگونه فکر میکنه ....
یک مسیحی اعتقادش این هستش که یک گیرنده بسیار قوی داره که اسمش قلبش هست ... و با قلبش به روح القدس وصل میشه ...
هیچ تصمیمی نباید بگیره و باید ببینه که روح القدس ازش چی میخواد ....
بنابراین باید همیشه گیرنده اش رو سالم و پاک نگاه داره ...
نه اینکه سعی و تلاش کنه که تقوی پیشه کنه ..
.
یک مسیحی دنبال انتقام گرفتن نیست جون ... دیگه نمیتونه به روخ القدس وصل بشه ...
یک مسیحی همش میبخشه ...
یک مسیحی حتی به دشمنانش مهربانی میکنه ... چون نمیخواد درگیر کینه و جنگ بشه
یک مسیحی دروغ نمیگه ... نه به خاطره اینکه شریعت این هست که دروغ نگید .... به این خاطر که ارتباطش رو با روح القدس از دست میده ....
اگر شما اعمال رسولان ( قسمتی از عهد جدید ) رو خونده باشید ...
رسولان لازم بوده که دیگر اقوام رو به مسیحیت دعوت کنند ... و روح القدس در بدنهای اونها کار میکرده و به زبانها سخن میگفتند ....
و ...
و کل مسیحیت این هستش که چگونه از روح القدس پر بشیم ... و چگونه حاضر باشیم در همه جا بهش اعتماد کنیم ....
نه اینکه چگونه تقوی بورزیم ...
اینی که میگم نیاز هست از جیاگاهمون تغییر کسیر بدیم تا بتونیم به طریقه دید یک مسیحی پی ببریم از این جهت است .
سلام ...
سلام خانم فرشته برمیگردد گرامی
به نظرم این تاپیک فرصتی برای ما هم هست که با دیدگاه مسیحیان عزیز (یا شاخه ای از مسیحیت که مد نظر شماست) آشنا بشیم. سوالاتی هم که مطرح میشه برای رسیدن به این شناخت لازمه.
برداشت شخصی من از فرمایشات شما اینه که مسیحیت روی ارزشهایی مثل محبت و نداشتن کینه تاکید زیادی داره، اما شاید این ارزشها بد تعبیر شده باشند (و ممنون میشم اگر این برداشت رو اشتباه می دونید، به من کمک کنید که برداشتم رو تصحیح کنم)
مثلاً خانمی که انگشتشون رو از دست داده بودند، می تونند کینه رو کنار بگذارند اما با هدف افزایش امنیت جامعه از اون آقای مجرم شکایت کنند. در این صورت کارشون منافاتی با کنار گذاشتن کینه پیدا نمی کنه.
یا مثلاً یک آقایی داره تمرین می کنه که همه انسانها رو دوست داشته باشه، اما می دونه که بغل کردن خانم همسایه باعث معذب شدن اون خانم میشه. این دوست داشتن می تونه مانع از کاری بشه که می تونه اون خانم رو معذب کنه. یعنی محبت می تونه خودش رو به عنوان رعایت فاصله و حریمهایی که اون خانم در نظر داره خودش رو نشون بده.
در این مثالها، فرد می تونه محبت رو تقویت کنه بدون اینکه دیگران متوجهش بشن. مثل یک سیر و سلوک بدون تظاهر. اما کارهایی مثل در بغل گرفتن و شکایت نکردن، نمود بیرونی دارند و می تونند حالت تظاهر به خودشون بگیرند.
[/HR]و یه سوال دیگه این که اینجا پیش میاد اینه که اگر شکایت نکردن باعث ناامنی اجتماع بشه، دیدگاه مسیحیت نسبت بهش به چه صورته؟
مثلاً اون فردی که انگشت یک خانم رو قطع کرده بود اگر بدون شکایت رها بشه می تونه بره سراغ یک دختر دیگه و همین مشکلات رو برای افراد دیگه ایجاد کنه. دیدگاه مسیحیت به جنبه اجتماعی مسئله به چه شکله؟
1. خداوند خود را با تمامی دل و جان و فکر محبت نما
2. همسایه خودت را همچون خویشتن محبت نما
3. تمامی شریعت موسی و نوشته های پیامبران بر این دو حکم استوار است
درود و سلام به سرکار مارینر و سایر دوستان
با شما موافقم که ادیان درجه بندی اخلاقی متفاوتی دارند بقول سم هریس یک فرد جزم اندیش و رادیکال در آیین جین حداکثر کاری که میتواند بکند این است خودش را بکشد اما این جزم اندیشی در آیین دیگر به کشتن افراد،کودکان و... منتهی میشود
شخصیت هایی مثل سن آسیزی،آلبرت شوایتزر و مادرترزا از افراد بسیار خوب و مهم و دربردارنده جایگاه ویژه برای من هستند.
البته تحدی چیزی را ثابت نمیکند که بهتر میدانید و این را گمان کنم از باب مقابله به مثل بیان کردید
یک زمانی است میفرمایید من دین مسیحیت را به عنوان یک کمپلکس ،بصورت ایدئولوژی قبول دارم
یا زمانی میفرمایید من بخش هایی از دین مسیح را که با عقلم سازگار است قبول دارم و جملات خوب و مطلوب اناجیل را بهتر از سایر ادیان یافتم
اگر شما رویکرد اول را انتخاب کنید،میپرسم کدام برداشت از مسیحیت؟در این دین و تاریخ سردمداران آن نکات غیر اخلاقی نیافتید؟
اگر تاریخ مسیحیت را در نظر بگیریم میبینیم که آنچه امروزه از مسیحیت به جا مانده به شدت دستخوش تحولات شده.بصورتی که قبل از حملات علم و فلسفه ،فرانسیس بیکن اسپینوزا هیوم و.. با کلیسای متعصب و دگم که جو امروزین محبت و همسایه دوستی در آن به این سیاق بولد نیست مواجه ایم
جوی که در آن گزاره شناختی این دین(حوا کودکانی با درد پدید خواهد آورد) باعث حکم غیر اخلافی عدم استفاده از بیحسی برای زایمان زنان میشود،یا افراد مو طلایی و بور برای دفع جن سوزانده میشوند که ازین دست ماجرا ها بسیار است و ارجاع میدهم به کتاب چرا مسیحی نیستم،تقابل علم دین،عقل و دین برتراند راسل
موضوع بعدی این است که تبار شناسی اخلاقی مسیحیت را پی بگیریم،ببینیم چه عواملی باعث شده است که چنین گزاره های از دل آن بیرون بیاید،یک زمانی است کسی در مقام قدرت است به شما احترام میگذارد و یک زمان فردی در مقام ضعف است و احترام میگذارد همین فرد ضعیف اگر قوی(از نظر جایگاه و..) باشد چنین احترام و فروتنی را انجام نمیدهد
که این بحث را با چند جمله از نیچه به پایان میرسانم
در خاکی بدین سان آمیخته به دروغ، جائی که تمام طبیعت، تمام ارزش های طبیعی، وکل واقعیت، ژرف ترین غریزه های طبقه ی حاکم را علیه خود داشت، مسیحیت ظهور کرد، یعنی دشمنی مهلک نسبت به واقعیت، آنچنان که نظیرش تاکنون دیده نشده است. مسیحاستیز قطعه 27
دروغ میگويند و صداها را طنيني خوش داده اند. دارند از ناتوانی شايستگی میسازند...خوش قلبی میسازند... (تبارشناسی اخلاق)
در برخی موارد نه تنها باید علاوه بر انظر الی ما قال،انظر الی من قال کرد بلکه باید دید این گفته در چه مکان و موقعیتی صورت گرفته.
مورد بعدی اینکه کل بزرگتر از مجموع اجزاست،چه برسد به اینکه با اثبات جزء کل ثابت نمیشود که میدانید
به عنوان مثال در برابر دومین جمله شما ؛ میتوان این آیه را آورد
هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد؛ و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست. 92 آل عمران ،که به تعبیر آقای ملکیان یکی از اخلاقی ترین گفته هاست و همینطور هم است
حتی اگر کمی هم دل به تفسیر بدهیم،میتوانیم بگوییم در دومین جمله شما تنها گفته شده دیگران را همچون خودت دوست بدار ،اما این آیه میگوید دیگران را بیشتر از خودت دوست بدار چرا که میگوید آنچه را برای خودت میخواهی به دیگران بده،موضوعی که متاسفانه امروزه در جامعه ما دیده نمیشود
اگر کسی دارایی اش 1 میلیارد باشد و به من ده میلیون دهد برایم ارزش بیشتری دارد تا فردی که داراییش اش 10 هزار تومن است و 9 هزار تومنش را به من میدهد،که البته طبیعی هم است ،زیست شناسی مغز برای کار اخلاقی سازمان نیافته
یا آیه ای که میگوید اگر یک فرد را نجات دهد همه را نجات داده و یک فرد را بکشد همه را کشته
میخواهم بگویم با یکی دو جمله هیچ کلی و هیچ دین اخلاقی نمیشود،چه بسا اگر به شرایط آن گفته رجوع کنیم میبینیم با برداشت ما از آن زمین تا آسمان فاصله است
مثلا شما برداشت ابن عربی از جمله کافرانی که در نزد شمایند را بکشید در فصوص الحکم ببینید با برداشت متکلمین بسیار فرق دارد
این برداشت امروزین محبت که از مسیحیت حاکم شده را باید دید از چه مجراهایی عبور کرده.
حتی شما نوشته های سورن کی ییر کگارد که فیلسوف مسیحی هم است را ببینید ،برداشت جالبی را به این مضمون بیان کرده که عمل اخلاقی در دین و مسیحیت در جایگاه دوم قرار دارد و بالا تر از آن مرحله ایمان است که اتفاقا غیر اخلاقی هم است،میخواهم بگویم این برداشت پاپیولاری که امروزه رواج میدهند به این صورت نیست،اگرچه مردم معتقد واقعا از صمیم قلب بر اساس این گفته ها محبت و همسایه دوستی کنند و در ما تاثیر زیادی هم بگذارد.
در پایان مایلم بگویم
هوروس که معادل آپولون در یونان است نکات جالبی دارد
شباهتهای بسیار زیادی بین داستانهای زندگی عیسی مسیح و هوروس که یکی از خدایان مصر باستان است وجود دارد. بیش از دویست شباهت کوچک و بزرگ نظیر:
زاده شدن از مادرِ باکره
تعمید یافتن در کودکی
راه رفتن بر روی آب
بازگرداندن شخص مرده به زندگی
به صلیب کشیده شدن
عروج به آسمان، و بسیار موارد دیگر.
داستانهای هوروس به حدود پنج هزار سال قبل برمیگردد و این همه تشابه شگفتانگیز است.
مانند گیلگمش و نوح
خود هوروس هم نمادی از خورشید بوده که قهرمان دنیای باستان بوده است.
سلام جناب حسام،
اگرچه با کلیت فرمایش شما موافق هستم ولی دو نکته را هم خواستم اضافه کنم
البته تحدی چیزی را ثابت نمیکند که بهتر میدانید و این را گمان کنم از باب مقابله به مثل بیان کردید
با تعریف معمول از تحدی که معمولاً توضیح میدهند بله من هم با شما موافق هستم، ولی نمیدانم شما در سایت بودید وقتی روی معنای دیگر آن بحث میکردیم یا نه ... با آن معنای دیگر با تحدی حقانیت اسلام اثبات میشود ... تحدی یک اتمام حجت در پوشش مسابقه و زورآزمایی است، نه یک مسابقه و زورآزمایی واقعی، اتمام حجت در آن هم از جنس داوری بین دو گروه نیست که بعد بحث شود داور به نفع گرفته است و اصلاً کی گفته داور صلاحیت داوری را دارد و قص علیٰ هذا ...
یک زمانی است میفرمایید من دین مسیحیت را به عنوان یک کمپلکس ،بصورت ایدئولوژی قبول دارم
یا زمانی میفرمایید من بخش هایی از دین مسیح را که با عقلم سازگار است قبول دارم و جملات خوب و مطلوب اناجیل را بهتر از سایر ادیان یافتم
ادیان آسمانی ساز و کاری برای اتمام حجت دارند که تقریباً از چشم متفکرین دور مانده است، گرچه عدهای هم به آن پرداختهاند ...
نمیدانم منظورتان از «عقلم» چیست، ولی یک انسان همزمان در چند سطح میتواند به حقیقت دست یابد ... یعنی ممکن است یک نفر در عمق جانش بداند که یک چیز درست است ولی در خودآگاه خودش هزار و یک دلیل داشته باشد که آن چیز اشتباه است و موضع خودش هم همین باشد ... آن مرتبهی دانستن در عمق جان را معمولاً نمیگویند عقل، و میگویند قلب، مثلاً میگویند اگر به دو راهی رسیدی به ندای قلبت گوش کن و با دو دوتا چهارتا خیلی ممکن است که راه اشتباه را انتخاب کنی ... ظاهراً آن چیزی که در شناخت جهانبینی نقش دارد همان ندای قلب است و نه دو دو تا چهارتای منطقی ... و دین به این ندای قلب میگوید عقل ... عقل مجرای شهود و چراغ قلب است ...
اگر منظور شما از عقلم این باشد که من یک سری گزارهی مثلاً اخلاقی را در ذهنم به عنوان درست پذیرفتهام (مثلاً در اثر آموزههای خانواده و فرهنگ جامعه در تاریخ و جغرافی خاصّ آن شخص) و بر آن اساس بخواهم یک مکتب را بررسی کنم که حالا درست هستند یا نیستند و ملاکم هم منطقم باشد، قیاس بین گزارهی اخلاقی آن مکتب و لیست گزارههای درست و غلطی که در ذهنمان تا به آن روز جمع کردهایم، در این صورت شخص مثلاً چنان موضعی را میگیرد که هیچ دینی نیست که دقیقاً منطبق بر فهم امروز من باشد و در نتیجه من از هر دین و آیینی یک سری گزارهها را اختیار میکنم که در مجموع وضع ذهنی امروز من را تصدیق کنند و از نظر آن دین چهلتکه من یک مؤمن تمام عیار باشم، اگر در عمل هم نیستم در باور باشم ... این شخص به مرور که فضای ذهنیاش تغییر کند انتخاب گزارههایش از بین ادیان متفاوت هم تغییر میکند و دینش آنطور تغییر میکند که همواره همان موقع مؤمن به آن دین چهلتکه محسوب شود، گرچه این دین یک دین ثابت نیست و مدام با فضای ذهنی این شخص تغییر میکند ... چنین شخصی ظرف مثلاً ده سال شاید دینداری باشد که همچنان همان دین را دارد ولی باورهای مورد نیاز در این دین ظرف ۱۰ سال کاملاً مبتلا به ناسخ و منسوخ شده است ...
اما بخصوص در مواجهه با ادیان آسمانی یک مطلب دیگر هم هست ... این شخص هم میداند که فضای ذهنی امروز من لزوماً درست نیست، بعد مواجه میشود با یک عالم مطلق که در ادیان آسمانی خدا هست، در چنین شرایطی شخص نباید به خودش اجازه بدهد که گزارههای اخلاقی آن دین را با لیست خوب و بد خودش مقایسه کند، اگر کرد یعنی میخواهد همین الآن کاملاً از نظر باوری در اوج دینش باشد، در حالی که این شخص خودش را رشد میدهد تا فضای ذهنیاش را مطابق با علم آن عالم مطلق کند و گزارههای اخلاقی ذهنش را از او بگیرد ...
شخصی که جزء گروه اول بود شاید اگر عمر بینهایت داشته باشد بتواند فضای ذهنیاش را بالأخره به فضای ذهنی این شخصی که از ابتدا فضای ذهنیاش را با عالم مطلق تنظیم کرده است برساند، ولی در عمر محدود شاید هم نتواند، گرچه اگر اعتقادی به آخرت ندارد برایش اهمیتی هم شاید نداشته باشد ... ولی اگر او هم در اعماق وجودش میدانست حقیقت چیست ولی گرفتار دو دو تا چهارتا و توجیهات ذهنی خودش شد آن وقت شاید باید نگران آخرتش باشد وقتی خودش هم میداند که فقط دارد عذر و بهانه میآورد تا خودش و دیگران را توجیه کند و راضی نماید
با عرض سلام به دوستان خوب ؛ مهربان ؛ و ارجمند ....
ببینید بحث خارج از موضوع میشه... و من دوست ندارم که به اینصورت بحث کنم ؛ چون وقتی دارم از یک ایدیولوژی دفاع میکنم دیگه حق این رو نخواهم داشت که اون رو بکوبونم ؛ چون این بدترین کاره ممکن هست . اگر برخی از چیزها در درون اسلام وجود نداشت به راحتی میتونستم بگم دین مسیحیت بالاتر از دین اسلام هست ... ولی خوب جرات چنین صحبتی رو ندارم ؛
مثلا ... مسیحیت هیچ بردی در مورد شیطان نداره ... هیچ جور مساله شیطان رو نمیتونند حل کنند ...هر کلیسایی به نوعی شیطان رو تفسیر میکنه ... مثلا کریستا دلفین ها به نوعی ... شاهدان یهوه به نوعی ؛ پروتستان ها به نوعی ؛ ارتودکس ها به نوعی ...
مثلا ... در انجیل ما چیزی با عنوان جن نداریم ؛ و از ارواح شریر صحبت شده که انسانها رو تسخیر میکردند ...و اینکه اسلام به راحتی یک تاریخچه زیبایی از جن ارایه میکنه و ...
بنابراین مشگل من دقیقا مشگلی هستش که جناب دبیر دارن بهش اشاره میکنند ...
من با مسیحیت خیلی خیلی حال میکنم ... اینی که 10 فرمان بر مبنای روح القدس ارایه میکنه و عنوان میکنه که دیگه نیازی نیست به دنبال شریعت و باید و نباید بری ؛ این خصیصه ها رو در درون خودت به صورت عادت کسب کن ... در اینصورت روح القدس در درون تو ساکن میشه ... یعنی خدا رو در وجودت داری ... بنابراین افکارت خدایی میشن .... اعمالت خدایی میشن ... و نیازی نیست که خودت رو درگیر شریعت کنی ...
من به صورت خیلی کوتاه در پست قبلی ام اشاره کردم . سالها پیش من میخواستم با کسی ازدواج کنم ؛ایشون هم تمایل داشت که با هم ازدواج کنیم ؛ ولی به خاطر اینکه هم من و هم ایشون انسانهای مقیدی بودیم تصمیم گرفتیم که رابطه مون رو قطع کنیم ؛ و بعدا حتی نتونستیم در درون چشمان هم دیگه نگاه کنیم ؛ و طی صحبتهایی که من بعدا با ایشون میکنم ایشون در اون لحظه اصلا من رو از یاد برده بودند ...
داستانش خیلی طولانی هست ... خاطرم هست پیشترها موضوعی در درون سایت ایجاد شده بود که آقا پسری اومده بودند در درون سایت و میگفتند که خانواده ایشان ؛ دارند ایشان را تشویق میکنند که دوست دختر داشته باشند ؛ و اگر دوست دختر نداشته باشند سرشون کلاه میره و نمیتونند ازدواج موفقی داشته باشند ... و من این متن رو برای ایشون نوشتم
فکر میکنم اگر داستان زندگی منرو بخونید میتونید بفهمید که چرا من برای این نوع نگاه مسیحیت به مسایل بسیار اهمیت قایل هستم . چون دقیقا مساله این بود که من میخواستم بر اساس شریعت جلو برم ؛ این فعل حرام است پس انجامش نده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در حالیکه تفکر یک مسیحی اصلا به این صورت نیست ... مسیحیت دقیقا رفتار من رو تایید میکرد و هیچ لزومی برای قطع اون رابطه نمیدید ...
[SPOILER]
سلام ...
علی آقا و احسان خان ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
قبل از شروع پستم عنوان میکنم که انسانها در درون زندگیشون تجربه های دینی و غیر دینی متفاوتی دارند و پست من تنها ذکر حال ناظری هست که دنیا را اینگونه دیده ... و دوست داره به همنوعش کمک کنه .... احسان خان پست شما رو هم من خوندم ... و تعداد صلوات هایی که به عنوان تایید زیرش زده شده بود رو هم دیدم ... یاده دوران جوونی خودم افتادم ... به هر حال زبان در بیان کردن خیلی چیزها عاجز هست و شاید باید انسانها بشینن و نظاره گر خیلی چیزها باشن ... خوب تا حد توانم برات میگم ... یکی از مهمترین عواملی که من در درون این سایت عضو هستم دقیقا همین مساله هست ... اینکه تا جایی که میتونم در مورد این مساله اطلاع رسانی کنم ...
علی آقا و احسان خان ... من هیچ ایدیولوژی و رفتار و باید و نبایدی رو تحمیل نمیکنم ... و حتی نمیگم که فکر و ایده من صد در صد درست هست .... تنها میخوام براتون توضیح بدم ... و ای کاش زمانی هم کسی برای من چنین مطالبی رو توضیح میداد ...
قبل از اینکه بخوام وارد موضوع بشم ... خدومتتون توضیح دادم که من خودم به شدت مخالف دوستی با جنس مخالف هستم ... چون اساسا ضررهای چنین دوستی هایی بسیار بسیار زیاد هست ... ضررهایی که غالبا به خاطر ساختار روحی و روانی انسان چه برای دخترها و چه برای پسرها غیر قابل جبران میشه ... من تنها موافق روابط و تعاملاتی ملایم با استانداراردهای تعریف شده هستم ... تا دو انسان غیر همجنس بتونن نسبت به هم شناختهایی هدفمند پیدا کنند ... و نظره شخصیم این هست که انسانها نیاز به چنین تعاملاتی دارند تا هوش اجتماعی ... هوش هیجانی ... هوش رفتاری و خیلی چیزهای دیگشون رشد پیدا کنه ...
احسان خان ... دوست دارم داستان من رو بشنوین ...
خوب من هم زمانی 4 ...5 سالم بود و تو کوچه و خیابون با هم سن و سالام بازی میکردم ... و در همسایگی ما پسری بود که سن و سالش یک سال از من بیشتر بود ... من و ایشون با هم بزرگ میشدیم ... سال به سال ... کلاس اول ... کلاس دوم ... کلاس سوم و ... تا اینکه هردومون به سن بلوغ رسیدیم ... خاطرم هست من دوم راهنمایی بودم و پسر همسایمون سوم راهنمایی ... تا اینکه یه چیزهایی در مورده پسر و دختر فهمیدیم ... و هر دومون نسبت به یکدیگر احساس پیدا کردیم ... هم من انسان با خدایی بودم و هم اون .... و هر دومون عذاب وجدان گرفته بودیم ... بار سومی که با هم بیرون قرار گذاشتیم به هم یک قول دادیم ...
قول دادیم که برای خدا رابطمون رو قطع کنیم .... گفتیم محرم و نامحرمیم و این کار درست نیست ... و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتیم یه قول و قرار شاید بچه گونه شاید هم بزرگونه ... پدرم سال سوم راهنمایی بودم که فوت شد و عموم من رو یه مدرسه فوق مذهبی فرستاد ... یه چیزی در حد تیم ملی ... ما به جز معارفی که هر سال پاس میکردیم ... یک استاد مذهبی هم داشتیم که به صورت Advanced در درون کلاس ها حاضر میشد و به ما معارف تدریس میکرد ... یک کلاس احکام Advanced نیر هر سال به ما تدریس میشد و باید اون درس ها رو هم پاس میکردیم .... زیارت عاشورا و یک آقای روحانی که پنج شنبه ها میامد و برامون سخنرانی میکرد ... اون موقع ها خیلی خیلی مذهبی بودم ... یادم هست یک سال تو زمستونش مسیر خیلی خیلی طولانی رو پای پیاده پیاده میرفتم مدرسه به هوای اینکه 500 تومن کرایه ماشین رو بندازم صندوق صدقات ... یادمه با پاهایی که توش پر از برف بود میرسیدم دبیرستان ولی تو دلم شیرینی رو احساس میکردم که با هیچ چیز قابل مقایسه نبود ...
من و پسر همسایه تقریبا هفته ای یکبار همدیگه رو میدیدیم ... ولی هر بار من سریعتر و شاید اون سریع تر رومون رو برمیگردوندیم ... تا اینکه هر دومون از دانشگاه فارغ التحصیل شدیم .... ایشون پزشک میشن ... و در اون مدتی که من سرم رو پایین مینداختم ... شیرینی ایمانی رو در درون دلم بسط و گسترش میدادم ... ایشون عاشق یه زنه 30 ساله میشن ... زنی که روابط اجتماعی خوبی داره ... آتیش بازی رو خوب بلده ... و
و حتی من نتونستم بهش بگم ... من دوستت دارم . نتونستم بهش بگم یادت رفت ... یادمه اون روزها اصلا من رو کاملا فراموش کرده بود . تازه بعد از ازدواج به خودش اومد ... یادمه یک روز تو خیابون جلوم زد زیر گریه ... منم نتونستم خودم رو کنترل کنم و تنذدی مسیرم رو کج کردم و از مسیری دیگه رفتم ... ذمن اطمینان کردم .... به یک سری دستورات ... به یک سری گفته ها ... به 124000 نفر ادم که از اونها راستگو تر و صدیق تر آدم پیدا نمیشه ... و از کسی شکست خوردم که ...
حکمت خدا شد جواب من ... شاید حکمت خدا همین باشه ... که من چنین پستهایی رو بنویسم ... و برای همه داستانم رو تعریف کنم ... این راهها ... این اطمینان کردن ها ... این مسیرها همه به ترکستان هست ... یاده یه پستی افتادم که استاد حامی چند وقت پیش در درون سایت گذاشتن ...
خبر داغ ؛خدا در دادگاه خانواده محاکمه می شود
این موضوع مربوط به دختر خانومی هست که به خدا اطمینان میکند ... دستورات خدا مبنی بر اینکه اگر کسی آدم خوبی بود و درب خونتون رو برای ازدواج زد او را بپذیرید و اینکه مهریه را پایین بگیرید رو شنفته بود و قول و قرارش رو با خدا گذاشته بود و وقتی به سادگی همسرش او را طلاق میدهد .... خدا را به محاکمه میکشد ... و در نهایت استاد حامی در درون پست مذکور نتیجه گیری کردند اشتباه از خودتون هست چرا به عقلتون اطمینان نکردین ...
راستش من یه مدت در درون یک شرکت کار میکردم که دستگاه حضور و غیاب تولید میکرد ... من در قسمت R&D بودم ... ولی وقتی یه مشتری میومد و از دستگاه شکایت میکرد ... کسایی که دستگاه رو تعمییر میکردن ... دنبال یه اشتباه کوچیک کاربر بودن تا همه خرابی دستگاه رو بندازن تقصیر خودش .... وقتی اینجور پست ها رو میخونم تقریبا همینجوری هستن .... یه جوری باید تقصیر بیوفته گردن خوده کاربر ...
به هر حال ...
راهی رو نرید که بعدا بخواین از ایدیولوژیتون شکایت کنین ... رک بهتون بگم هیچ جا نمیتونین از دست ایدیولوژیتون شکایت کنین ... آخر سر هم همه تقصیر ها میوفته گردن خودتون ... انسانهای موفق رو ببینین چی کار کردن ... مسیرشون رو دقت کنین ... پدر و مادر دلسوز ترین اشخاص هستند ... هیچ لزومی هم نداره که ایدیولوژی و باید ها و نباید های اونها رو صد در صد اجرا کنیم ....
عقلانیت ... هر گفته ای در درونش عقلانیت وجود داره و همه انسانها تجربه های متفاوتی داشته اند ... تعادل رو حفظ کنیم و به تمام نکات مسیر توجه کنیم ...
[/SPOILER]
فکر میکنم اگر داستان زندگی منرو بخونید میتونید بفهمید که چرا من برای این نوع نگاه مسیحیت به مسایل بسیار اهمیت قایل هستم . چون دقیقا مساله این بود که من میخواستم بر اساس شریعت جلو برم ؛ این فعل حرام است پس انجامش نده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!در حالیکه تفکر یک مسیحی اصلا به این صورت نیست ... مسیحیت دقیقا رفتار من رو تایید میکرد و هیچ لزومی برای قطع اون رابطه نمیدید ...
شاید ما نتونستیم اسلام را درست معرفی کنیم، ولی باور کنید من بعد از بیش از 10 سال فعالیت در حوزه دین و اعتقادات نتونستم نقطه قوتی در هیچ دین و مکتبی پیدا کنم که در اسلام وجود نداشته باشد، اما متاسفانه مردم همیشه کف کار که همان احکام ست را نگاه می کنند! در حالی که قله ها و دامنه های عرفانی و اخلاقی فوق آن را نمی بینند، در اسلام هرگز علت خوب بودن، فرار از جهنم یا رسیدن به بهشت یا حتی حمایت های مادی و معنوی روح القدس نیست، در اسلام بالاترین قله عشق به خداوند است که باید موجب اصاح انسان ها بشود، روایات متعددی داریم که من به یک مورد اکتفا می کنم:
«إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ»(الکافی، ج2، ص84)
به درستی که عبادت کنندگان سه دسته هستند، یک دسته خدا را از سر ترس عبادت می کنند، و این عبادت بردگان است؛ دسته دیگر خداوند را برای طلب ثواب عبادت می کنند پس این عبادت تجّار است، و یک دسته خداوند را از روی عشق و محبت عبادت می کنند، و این عبادت ازادگان است، و بالاترین مرتبه عبادت.
یا مناجات زیبای امیرالمومنین(ع) در دعای کمیل که می فرماید: خدایا حتی اگر بتوانم بر عذاب جهنمت صبر کنم، چگونه بر دوری تو صبر کنم؟
ما از این نگاه ها در اسلام خیلی زیاد داریم، اسلام هم هرگز نفرموده کسی که به شما بدی کرد پوستش را بکنید!! اتفاقا بی نهایت از گذشت و معرفت و پرهیز از کینه و مانند آن سخن گفته است، فقط اجازه ظلم پذیری نمی دهد، اجازه سوء استفاده به دشمنان نمیدهد.
اگر ما نتوانستیم حرف اسلام و اهل بیت(ع) را به شما برسانیم باور کنید تقصیر از ماست، نه اسلام.
سلام شروحیل گرامی
قبول دارم که اگر مسیح در شرایط دیگری بودند، شاید رفتار متفاوتی داشتند. اما ارتباط دادن ایشان با جنگهای صلیبی و جنگهای جهانی هم اشتباهه چون این جنگها با حضور معصوم نبود. جنگهایی که بدون تایید معصوم و بدون تایید دین انجام شده اند رو نمیشه مربوط به اصل دین دانست.به طور مشابه، رفتار هر گروهی که خودش رو اسلامی نامیده رو هم نمیشه به اسلام ارتباط داد.
سلام و عرض ادب
دوست گرامی
آیا دین مسیحیتی که اکنون تبلیغ می شود ، همان دین عیسی(سلام براو ) است؟
مسلما خیر
اسلامی که قرآنش دست نخورده به ما رسیده ، به این وضع و اوضاع افتاده و طبق قرآن اجرا و تبلیغ نمی شود
وای به حال مسیحیتی که انجیل هایش در موارد بسیاری دارای اختلاف و تضاد است( طبق اذعان دکتر کمپل در مناظره با دکتر ذاکر نایک)
بحث ما سر همین است که راه عیسی(سلام بر او) همان راه محمد(سلام بر او ) است و تفاوتی ندارد
هدف هر دو یکی بوده
اما شرایط متفاوتی داشته اند
این که اکنون مسیحیت به مسیحیان محبت افراطی را تبلیغ میکند و وعدالت را نفی میکند و حق را با باطل درمی آمیزد ، راه عیسی(سلام بر او)نیست
در پناه حق تعالی