جمع بندی وظیفهی مردم نسبت به کاستی های نظام
تبهای اولیه
سلام.
میخوام مباحث سیاسی مطرح شده در انجمن رو یه جور دیگه نگاه کنم و این بار از خود پاسخگو بخوام در رابطه با نظام و مردم صحبت کنند.
خیلی خلاصه میپرسم:
این نظام چه کاستی هایی دارد و وظیفه ما به عنوان مردم در برابر این کاستی ها چیست؟
ممنون
width: 700 | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD][/TD] | |
[/TR] |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
این نظام چه کاستی هایی دارد و وظیفه ما به عنوان مردم در برابر این کاستی ها چیست؟
تاپیک برای ابراز نظر دوستان باز گذاشته میشود، فقط خواهش می کنم این نکات را در نظر داشته باشید:
اول: با دلیل و منطق سخن بگویند، و بدون استناد به منبع معتبر، ادعایی را طرح نکنند.
دوم: با توجه به گستردگی موضوه مباحث کلان را که مربوط به نظام میشود طرح کنند، موضوعات جزئی و تجربیات شخصی مثل این که فلان پلیس از من رشوه خواست، یا فلان مغازه جنسش را به من گران فروخت، و مانند آن را طرح نکنید چون جز حاشیه سازی کمکی به بحث نخواهد کرد.
سوم: در برابر کاستی هایی که بیان می کنند حتما راهکار ارائه دهند حتی اگر نظر ایشان تغییر نظام باشد، یعنی ارائه کاستی بدون راهکار نباشد، شفاف بگویند که چه راهکاری پیشنهاد می دهند تا نظرشان کامل باشد و دیدگاهشان در مورد راهکار هم به نقد و نظر دوستان گذاشته شود.
پیشاپیش از همه دوستان تشکر می کنم
@};-دوستان قبل از شما نظری نخواهند گذاشت.
بنده هم منتظر تبیین کاستی های نظام و وظیفه ی مردم در برابر این تبیین ها از شما هستم.
خب این را در همین تاپیک مطرح میفرمودید
بله به روی چشم
به زودی نظرم را ارسال خواهم کرد
بسم الله الرحمن الرحیمبا سلام و احترام
تاپیک برای ابراز نظر دوستان باز گذاشته میشود، فقط خواهش می کنم این نکات را در نظر داشته باشید:اول: با دلیل و منطق سخن بگویند، و بدون استناد به منبع معتبر، ادعایی را طرح نکنند.
دوم: با توجه به گستردگی موضوه مباحث کلان را که مربوط به نظام میشود طرح کنند، موضوعات جزئی و تجربیات شخصی مثل این که فلان پلیس از من رشوه خواست، یا فلان مغازه جنسش را به من گران فروخت، و مانند آن را طرح نکنید چون جز حاشیه سازی کمکی به بحث نخواهد کرد.
سوم: در برابر کاستی هایی که بیان می کنند حتما راهکار ارائه دهند حتی اگر نظر ایشان تغییر نظام باشد، یعنی ارائه کاستی بدون راهکار نباشد، شفاف بگویند که چه راهکاری پیشنهاد می دهند تا نظرشان کامل باشد و دیدگاهشان در مورد راهکار هم به نقد و نظر دوستان گذاشته شود.پیشاپیش از همه دوستان تشکر می کنم@};-
با سلام.خوب می شه الان پاسخ داد و نظرمون رو گفت؟؟
راستش نمی دونم این سوال خیلی کلیه.آیا باید ریشه ای به این موضع نگاه کنیم.تا چه اندازه ریشه ای؟یکی میآد، بالای درخت رو می بینه و میگه، مشکلا اون کرم های روی درخته که باعث میشه درخت میوه نده.یکی میاد اب و هوا رو میبینه و می گه، مشکل اینه که آب و هوا طوریه که خواه نا خواه کرم پیدا بشه؟؟یکی میآد میوه رو میبینه و می گه، مشکل میوه هست که انقدر شکننده هست که با یک پشه از بین میره.یعنی آدم می می مونه از کدوم زاویه نگاه کنیم.از کجا نگاه کنیم.کار جایی سخت میشه که میبینیم که تمام این کرم و جنس میوه و باد و بارن به هم ارتباط تنگاتنگی دارند.مثلا یکی از دیگری تاثیر می گیره.یکی باعث قدرت دیگری میشه.و آدم نمی دونه که این سر نخ و ابتدای نخ کجاست.نمی دونم منظورم رو درست رسوندم یا نه.
خوب به نظر من.کاستی بزرگ و اصلی نظام که الان خیلی تو چشمه و آشکاره به نظرم، در حال حاظر نداشتن یک رهبر شایسته و مقتدره.
به نظر من، رهبر کنونی نظام، اصلا شایستگی های لازم رو برای رهبری ندارند.
حالا چرا رهبری شایستگی کافی ندارند.سند و مدرکم چیه.خب این چیزی هست که درمجموع باید دید.باید مجموع عملکرد رهبر رو دید.
مثلا سخنرانی ها و فرمایشاتی که رهبری دارند رو نگاه کنیم.
مثلا سخنانی که رهبری در مورد زبان انگلیسی زدند که اینجا هم بحثش شد.به نظرم در حد شاهکار بود.نمی دونم اینکه انگلیسی میراث طاغوته!!انگلیسی زبان یک جزیزه کوچگه؟زبان یاد بگیریم خوبه، اما چرا انگلیسی، پرتقالی و چینی یاد بگیریم و ازاین حرفا که رهبری زدند واقعا عجیب بود؟؟این حرف ه حرف های ناپخته ای بود و چرا باید گفته بشه اونم توی برهه ای که مردم دیدشون و نگاهشون خیلی عوض شده.برای این مردم حرف زدن و سخن گفتن و قانع کردن به همین سادگی نیست.اینکه بیاییم بگیم انگلیسی میراث طاغوته و از این حرفا، جدا از اشتباه بودنش، شما فکر کنید چقدر دید منفی میاره نسبت به رهبری؟؟؟یعنی هم محتوا و هم طرز و شکل بیان رهبری اینجا مشکل داشت.
یا افرادی که رهبر برای کاری و امری انتخاب می کنند رو اگر نگاه کنیم... مثلا من همیشه برای خودم سواله، یک کسی مثل آقای جنتی با اون سن و سال، چرا باید بیان توی مراسم نماز جمعه ده دقیقه کم یا زیاد وقت مردم رو بگیرن؟؟واقعا کسی شایسته تر، عالم تر، سخن ور تر، محبوب تر از آقای جنتی نیست و نبود؟؟آقای جنتی با میل و رضایت و انتخاب چه کسی در نماز جمعه برای مردم خطبه می خواندند؟باز جای شکرش هست که خودشان نامه نوشند و کنار رفتند؟ نمی دونم، خدا وکیلی به نظر شما، امام خمینی هم اگر زنده بودند آقای جنتی رو به عنوان سخنران نماز جمعه انتخاب می کردند؟؟؟ واقعا مایه شگفتی هست!!
حالا اینها رو به صورت کلی می گم.می دونم این مثل ها که زدم کافی نیست.نمی دونم چگونه ثابت کنم.فقط می توانم چند مواردی را مثال بزنم و خود دوستان یک فکر و تحقیقی بکنند.واقعا رهبری به خوبی عمل کرده اند تا الان؟؟ مردم راضی هستند؟؟ می خوام بگم در مجموع اگر نگاه کنیم به نظرم، رهبری شایستگی کافی رو نداشت.و خیلی از مشکلات و بدبختی ها اگر داریم، با وجود یک رهبر شایسته و عالم و با بصیرت پیدا نمیشدند.یا اصلا رهبری رو بردارید.یا اگر رهبری هست خوب انتظار می ره که رهبری شایسته ای داشته باشیم.نمیشه که اینطور.
وظیفه ی ما.ما باید اعتراض و انتقادمان را جدی و صریح مطرح کنیم.اما متاسفانه یک سکوت خیلی عجیبیبین تریبیون بدست ها نسبت به شخص رهبری وجود دارد.آیا واقعا رهبری هیچ کار اشتباهی نکردند؟؟هیچ انتقادی چرا نمیشود؟؟باید انقدر انتقاد بشود که یا رهبری کناربروند کسی دیگر بیاید و یا رهبری خودشون رو تصحیح کنن.
سلام.
ممنون از نظرتون.
اما خواهش میکنم اجازه بدهید کارشناس خودشون از هر زاویه ای که صلاح میدونن به مسئله نگاه کنن.
الان این مسئله ی رهبری که مطرح کردید به بحث جهت میده.
بنده مایل هستم خود کارشناس جهت بحث رو مشخص کنند.
ممنون.
بدون شک حکومت ما کاستی های متعددی دارد: چه در حیطه مدیریت ناکارآمد، چه در حیطه باند بازی و جناح گرایی و جایگزین شدن آن به جای شایسته سالاری، چه در حیطه عدم عدالت و برابری و ایجاد فاصله طبقاتی، چه در حیطه انواع فساد چون رانت و رشوه و اختلاس و...
اما راهکاری که برای اصلاح می توان ارائه کرد از دو حال خارج نیست: یا تغییر یا اصلاح که ما هر دو را بررسی می کنیم:
1. تغییر نظام
اگ برای رفع این کاستی ها بخواهیم حکومت را تغییر دهیم راهکار های پیش رو اینهاست:
الف) جمهوری اسلامی دیگر
ب) جمهوری سکولار
ج) دیکتاتوری
دیکتاتوری که مورد پذیرش هیچ کسی نیست جز برخی سلطنت طلبان که به قدری در اقلیت هستند، وبه قدری چنین ادعایی برای رشد و آباد شدن ایران واضح البطلان است که ارزش پرداختن به آن را ندارد. می ماند جمهوری، طبیعت کار حکومت این است که هر کسی ولو با انتخاب مردم به قدرت برسد ممکن است اگر خودساختگی نداشته باشد از قدرتش سوء استفاده کند، این حتی در بسیاری از موارد قابل پیگیری هم نیست، بنابراین اگر ما جمهوری دیگری برپا کردیم چه اسلامی و چه سکولار قرار نیست مسئولین حکومت جدید که از سوی مردم تعیین میشوند از قدرتشان سوء استفاده نکنند.
از طرف دیگر مشکلات ما از قوانین اسلامی یا نظارت ولی فقیه نیست که با کنار گذاشتن آنها مشکلات حل شود، بلکه ولایت فقیه و قوانین اسلامی نقطه قوت این حکومت است که مانع بسیاری از توطئه ها، انحراف ها، و تک روی ها و دیکتاتوری ها شده است، یعنی در کارنامه 40 ساله انقلاب قطعا یکی از نقاط قوت ما که خصوصا در نفوذ کلان ایران در منطقه دیده میشود ولایت فقیه است، پس اگر این حکومت نقاط ضعفی دارد از جای دیگر است، هیچ کسی برای برطرف کردن نقاط ضعفش، نقطه قوتش را کنار نمی گذارد.
2. اصلاح نظام
راهکار دوم اصلاح همین نظام است که با ابطال گزینه «تغییر نظام» خود به خود اثبات می شود، اما در این خصوص باید به چند نکته توجه داشت:
اولا: نگرش منطقی و دیدن نقاط مثبت در کنار نقاط منفی به جهت پیشگیری از ناامیدی در میان مردم
نگاه یک جانبه به کاستی ها موجب میشود انسان از حالت منطقی خارج شده و نگاهی احساسی به وقایع داشته باشد، اما وقتی جامع به یک مسئله نگاه کنیم این نگاه یک نگاه منطقی خواهد بود.
دوم: ایجاد بصیرت و آگاهی نسبت به آنچه که در شبکه های رسانه ای معاند و همچنین فضای مجازی به صورت هدفمند ترویج میشود تا از این کاستی ها سوء استفاده کنند.
شبکه ها و رسانه های غربی با تمام توان به میدان آمده اند تا همان نگاه احساسی که در نکته اول آمده است را در میان مردم ترویج کنند، راحت ترین راه برای این مطلب این است که تقریبا محال است شما یک خبر مثبت در مورد ایران از این رسانه ها بشنوید! دقت کنید آخر مگر یک اتفاق مثبت در این مملکت نمی افتد؟ اما چرا یک خبر از کارکرد مثبت ایران در این شبکه ها بازخورد ندارد؟ این باید یک علامت سوال در ذهن مخاطبین آنها ایجاد کند.
مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند: «یکی از چیزهایی که خیلی لازم است، سوءظنّ به جریان رسانهای دشمن است. امروز یکی از بخشهای پُرخرج دشمنان ما عبارت است از بخش رسانه؛ خیلی پُرخرج است برایشان، یعنی هزینه میکنند، پول میگذارند، آدمهای متخصّص میآورند؛ خیلی خرج دارد برایشان؛ علیه چه کسی؟ علیه جمهوری اسلامی. خب، اصلاً همّت این جریان رسانهای این است که بر روی یک نقاطی تکیه کند که جمهوری اسلامی را میتواند زمینگیر کند؛ مثلاً ایجاد یأس، ایجاد نقاط منفی، نقاط منفی را درشت کردن، نقاط مثبت را بکلّی حذف کردن» (بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۵/۰۴/۱۲)
سوم:مهمترین راه اصلاح در تمام حکومت های جمهوری انتخاب مسئولین در پای صندوق های رأی است، این یکی از مهمترین راه های اصلاح است، تشخیص در این مسئله هم علی رغم آسان به نظر آمدنش بسیار دشوار است.
مردم باید گذشته ی شخص را ببینند، سوابق مدیریت های او را بی طرفانه به قضاوت بنشینند که آیا موفق بوده است یا خیر؛ همچنین شعارهایش چه شعارهایی است؟ اولویت ها را به چه موضوعاتی اختصاص می دهد؟ شجاعت، جسارت و قدرت مدیریت او چقدر است؟
چهارم: اتحاد و ایجاد گفتمان مشترک در مردم هم یکی از مهمترین راهکارهاست، شما به وضوح می بینید که آنچه که در شبکه های مجازی بُلد میشود به صورت جدی تر و سریع تری از سوی حکومت دنبال می شود، چون یک مطالبه عمومی را ایجاد کرده است.
مدیریت جهادی، پرهیز از اشرافی گری، امانت داری، شایسته سالاری باید از آن اموری باشد که مردم باید نسبت به آنها به گونه ای توقع جدی داشته باشد که مسئولین بدانند یکی از ملاک های جدی آنها در انتخاب است، در این صورت است که خودشان را با این ملاک ها وفق خواهند داد. وگرنه اگر مسئولی ابایی نداشته باشد از اینکه از حقوق چند ده میلیونی خویش بگوید یا از ثروت چند هزار میلیاردی اش سخن بگوید یعنی در نگاه او هنوز چنین توقع و مطالبه گری در مردم وجود ندارد و آینده مسئولیتی وی را تهدید نمی کند.
پنجم:
یکی دیگر از مهم ترین اموری که موجب کاستی در یک جامعه میشود این است که انسان ها به جای توجه به خود، تمام توجهشان را معطوف به دولت و دیگران کنند. ما فقط توقع از حکومت داریم در حالی که خود ما هم یک وظایفی در قبال حکومت و سایر هموطنان داریم.
شما در جریان ارز ببینید صف هایی که شکل می گیرد در حالی که نمی دانند خود این جوّ روانی موجب افزایش قیمت ارز و از آن طرف گران شدن دارو، ماشین و لوازم یدکی، موبایل، و سایر لوازم خانگی، و سایر اجناس وارداتی میشود. یا احتکارهایی که برای گران شدن کالا شاهد آن بوده و هستیم، یا کم فروشی شرکت ها و کارخانجات، خب اگرچه یک طرف آن نظارت است که منتسب به دولت است، اما طرف دیگر آن مردم هستند.
ایران را ما باید بسازیم، صنعت را باید دانشجویان رشته مهندسی با رشد و پیشرفت خویش بسازند، پزشکی را دانشجویان پزشکی، معنویت و فرهنگ جامعه را باید روحانیت و نهادهای فرهنگی بسازند، و...، ایران خود به خود یا با دولت به تنهایی ساخته نمیشود، پیشرفت در همه رشته ها در گرو تلاش و مجاهدت علمی خود ماست؛ حتی اگر دولت حمایت های لازم را نمی کند باز هم میشود کار کرد، باز هم میشود رشد داشت. همچنین ایرانیانی که به لحاظ علمی در موقعیت خوبی قرار گرفته اند وظیفه دارند ایران را رشد دهند، تفاوت نوع نگرش های سیاسی، یا توقع پیشنهادهای ویژه را هم نباید داشته باشند اگر واقعاخواهان رشد ایران هستند، مانند کاری که پرفسور سمیعی در ایران انجام میدهد.
ششم:
نکته دیگر این است که باید دانست شکل گیری یک حکومت کامل و آباد کردن یک مملکت زمان بر است، 40، 50 سال زمان کافی برای رسیدن به یک تکامل و تمدن نیست، لیبرالیسم و شکل گیری تمدن غرب چندین قرن زمان برده است.
فراز و نشیب های موقتی در دوران این دولت و آن دولت نباید ما را نسبت به اصل حرکت انقلاب بدبین کند، بالاخره هر دولتی دیدگاه های خاص خودش را دارد، توانایی خاص خودش را دارد، و ممکن است موجب رشد سریع تر، یا حتی بدتر شدن وضع شود، اما این را وقتی در مجموعه حرکت انقلاب ببینیم یک جزء کوچک است، مثل دندانه های اره که حرکت برخی رو به بالا و برخی رو به پایین است، اما مجموعی که به اره نگاه می کنید می بینید مجموع این دندانه ها روبه بالاست.
مقام معظم رهبری در این خصوص سخنان متعددی دارند که به برخی اشاره می کنم:
«شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصلهی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد»( بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، ۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
«خب، چهل سال [از انقلاب] گذشته است. چهل سال زمان زیادی نیست؛ برای عمر تمدّنها چهلسالگی آغاز بلوغ و حرکت فکری است. چهلسالگی دوران پیری نیست»( بیانات در دیدار مردم قم، ۱۳۹۷/۱۰/۱۹)
«فرایند تحقق هدفهاى اسلامى، یک فرایند طولانى و البته دشوارى است. بهطور نسبى انسان به آن اهداف نزدیک مىشود؛ اما تحقق آنها، بسیار طولانى است»( بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان کرمانشاه
۱۳۹۰/۷/۲۴)
«وقتیکه ملّت ایران توانست خود را به آن نقطهای برساند که بتواند بهعنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگترین تبلیغ اسلام است... این قضیّه هم قضیّهی یکسال و دوسال نیست، قضیّهی بلندمدّت است؛ زمان میبرد؛ کمااینکه در تمدّن اسلامی [اگر] شما نگاه کنید، میبینید اوج تمدّن اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم است که از لحاظ علمی سرآمد است و بزرگان علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند که دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربیها مرهون آن حرکت است. خب، امروز البتّه سرعت ما بیشتر خواهد بود، ما سریعتر انشاءالله به آن نتیجه خواهیم رسید، لکن بالاخره زمانبَر است.»( بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱)
سلام پارسا مهر عزیز
مثلا سخنانی که رهبری در مورد زبان انگلیسی زدند که اینجا هم بحثش شد.به نظرم در حد شاهکار بود.نمی دونم اینکه انگلیسی میراث طاغوته!!انگلیسی زبان یک جزیزه کوچگه؟زبان یاد بگیریم خوبه، اما چرا انگلیسی، پرتقالی و چینی یاد بگیریم و ازاین حرفا که رهبری زدند واقعا عجیب بود؟
اجازه بدهید وارد این مقولات نشویم، فقط یک نکته عرض کنم بسیاری از قضاوت های ما در خصوص سخنان یک شخصیت به نوع نگاه و جایگاه آن شخص در نگاه ما برمی گردد، اگر او را شخص حکیمی بدانیم یک طور نگاه می کنیم، و اگر ناآگاه بدانیم طور دیگر.
مثال میزنم، اگر یک انسان خیلی با صداقت، با محبت که خیلی زود با انسان صمیمی میشود را به شما تلقین کنند که او جاسوس است، در این صورت وقتی با صداقت به شما محبت می کندحکم می کنید که دارد مقدمه چینی می کند برای جاسوسی، وقتی به شما لبخند می زند بدبینی شما افزایش می یابد، هرچه او صمیمی تر میشود بدبینی شما بیشتر و بیشتر میشود! وقتی از شما در مورد خودتان می پرسد می گویید ببین جاسوسی اش شروع شد!
در حالی که تمام این برداشت های اشتباه ما به خاطر پیش فرض های اشتباه ماست. وقتی در ذهن ما کسی محکوم به رفتارهای نادرست باشد، اصلا ذهن ما به ایراد گرفتن از او گرایش دارد.
بسیاری از قضاوت های ما در خصوص رفتارها و گفتارها به شناخت پیشینی ما از اشخاص برمیگردد، و البته کنار گذاشتن این پیش فرض ها بسیار دشوارتر از اصل قضاوت است.
سلام
به نظرم ایده وجود رهبر در جامعه ایده مثبتیه. سیستم جمهوری برای حل بعضی مشکلات به مانع بر می خوره که رهبر می تونند این موانع رو برطرف کنند. اگر یک مسئول عادی بخواد منافع یک سری افراد رو به خطر بندازه، ممکنه بر علیهش جوسازی بشه یا مشکلاتی براش به وجود بیاد. اما رهبری این محدودیت رو ندارند و می تونند فارغ از این مسائل کار اصلاح مشکلات رو انجام بدهند.
فکر می کنم مهمترین اقدامی که باید صورت بگیره، ایجاد ساز و کاریه که نظرات افراد صاحب نظر بتونه به ایشان منتقل بشه بدون اینکه افراد ذینفع امکان فیلتر کردن نظرات رو داشته باشند.
با سلام.خوب می شه الان پاسخ داد و نظرمون رو گفت؟؟
خوب به نظر من.کاستی بزرگ و اصلی نظام که الان خیلی تو چشمه و آشکاره به نظرم، در حال حاظر نداشتن یک رهبر شایسته و مقتدره.
به نظر من، رهبر کنونی نظام، اصلا شایستگی های لازم رو برای رهبری ندارند.
حالا چرا رهبری شایستگی کافی ندارند.سند و مدرکم چیه.خب این چیزی هست که درمجموع باید دید.باید مجموع عملکرد رهبر رو دید.حالا اینها رو به صورت کلی می گم.می دونم این مثل ها که زدم کافی نیست.نمی دونم چگونه ثابت کنم.فقط می توانم چند مواردی را مثال بزنم و خود دوستان یک فکر و تحقیقی بکنند.واقعا رهبری به خوبی عمل کرده اند تا الان؟؟ مردم راضی هستند؟؟ می خوام بگم در مجموع اگر نگاه کنیم به نظرم، رهبری شایستگی کافی رو نداشت.و خیلی از مشکلات و بدبختی ها اگر داریم، با وجود یک رهبر شایسته و عالم و با بصیرت پیدا نمیشدند.یا اصلا رهبری رو بردارید.یا اگر رهبری هست خوب انتظار می ره که رهبری شایسته ای داشته باشیم.نمیشه که اینطور.
وظیفه ی ما.ما باید اعتراض و انتقادمان را جدی و صریح مطرح کنیم.اما متاسفانه یک سکوت خیلی عجیبیبین تریبیون بدست ها نسبت به شخص رهبری وجود دارد.آیا واقعا رهبری هیچ کار اشتباهی نکردند؟؟هیچ انتقادی چرا نمیشود؟؟باید انقدر انتقاد بشود که یا رهبری کناربروند کسی دیگر بیاید و یا رهبری خودشون رو تصحیح کنن.
با سلام و عرض معذرت از صاحب تاپیک!
در مورد رهبری این رو باید در نظر بگیریم که امام علی هم در زمان خودشان گرفتار مشکلات حکومتی بودند تا جایی که میدانید خوارج و ابوموسی اشعری و... با ایشان چه ها کردند!
در زمان حال هم رهبری نظام مشروعیت و مقبولیت بین اکثریت جامعه رو ندارند تا بعنوان ولایت مطلقه فقیه حکومت کنند لذا دیدید که شخصی لیبرال و باطنا مخالف رهبری و البته با فریب مردم 27 میلیون رای آورد! (بنظر بنده رای جناح اصلاح طلبان 16 تا 17 میلیون و بقیه رایشان، مال افراد مستقل و غیرجناحی بود)
اگر رهبری بخواهند قاطعانه در همه امور وارد شوند جناحهای لیبرال و سکولار مثل سال 88 علیه نظام ایجاد تفرقه و ... میکنند تا جایی که حتی بین اعضای یک خانواده تفرقه ایجاد میشود! اگر اینها نبود که همین رئیس جمهور لیبرال فعلی جرات نمیکرد بگوید : اگر دست به برادرم بزنید اعلام جنگ میکنم و... و حتی در فکر جانشینی رهبری باشد!!!
در شرایط اقتصادی کشور در سالهای اخیر رهبری سعی میکنند تا از بروز هر گونه تنشهای داخلی جلوگیری کنند! حتی با وجود ضعفهای معامله برجام، بخاطر منتخب بودن دولت، این توافق را پذیرفتند و حتی سپاه رو از ورود به برخی مسائل سیاسی باز داشتند!
محدوده اختیارات رهبری بیشتر در مسائل کلی نظام است و لذا در این موارد میشه از ایشان انتظار داشت! مثلا ربای بانکی و بخت آزمایی برنامه های سیما رو رهبری نباید تذکر دهند چون خود این نهادها شورای نظارتی فقهی دارند اما وقتی نظارت درست نبود و صدای همه درآمد، ورود کردند!
نهادهای مختلف نظارتی بازرسی وظایفشان را درست انجام نمیدهند و عده ای جلوی دولت الکترونیک که ضد فساد است سنگ اندازی میکنند و...
وقتی دولتهای بدون برنامه و مفت خور و فریبکار سرکار میان و نظارت و بازرسی در همه مسائل هم درست و کامل نیست معلوم است چه فجایعی بروز میکند! رهبری که نباید بر کل نظام نظارت داشته باشند! یا مثلا قوه قضاییه که بیشترشون فقیه هستند و...
با سلام.خوب می شه الان پاسخ داد و نظرمون رو گفت؟؟
مثلا سخنرانی ها و فرمایشاتی که رهبری دارند رو نگاه کنیم.
مثلا سخنانی که رهبری در مورد زبان انگلیسی زدند که اینجا هم بحثش شد.به نظرم در حد شاهکار بود.نمی دونم اینکه انگلیسی میراث طاغوته!!انگلیسی زبان یک جزیزه کوچگه؟زبان یاد بگیریم خوبه، اما چرا انگلیسی، پرتقالی و چینی یاد بگیریم و ازاین حرفا که رهبری زدند واقعا عجیب بود؟؟این حرف ه حرف های ناپخته ای بود و چرا باید گفته بشه اونم توی برهه ای که مردم دیدشون و نگاهشون خیلی عوض شده.برای این مردم حرف زدن و سخن گفتن و قانع کردن به همین سادگی نیست.اینکه بیاییم بگیم انگلیسی میراث طاغوته و از این حرفا، جدا از اشتباه بودنش، شما فکر کنید چقدر دید منفی میاره نسبت به رهبری؟؟؟یعنی هم محتوا و هم طرز و شکل بیان رهبری اینجا مشکل داشت.
.
متن کامل سخنان رهبری در مورد زبان علم:من همینجا این حرفی را که گاهی هم گفتهام به مسئولین آموزش و پرورش [تکرار می کنم]؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبل ها مکرّر گفتهام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟
این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است.
[مثلاً] زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمی شود؟
زبان های کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است.
آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه می کنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعهی زبان بیگانه را می گیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیکتر شدهایم! آمدهایم میدان را باز کردهایم و علاوه بر اینکه این زبان را کردهایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم میآوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستان ها و در مهدِکودکها! چرا؟
ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی] کرسی زبان را در یکجا تعطیل می کنند، باید تماس های دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمی گذارند، اجازهی دانشجو گرفتن نمی دهند، امتیاز نمی دهند، برای اینکه زبان فارسی را یکجا می خواهیم ترویج کنیم؛ آنوقت ما بیاییم زبان آن ها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم.
این عقلائی است؟ من نمیفهمم! این را داخل پرانتز گفتم، برای اینکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه] نمیگویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چهکار داریم میکنیم؛ بدانیم طرف میخواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتی
در شرایط اقتصادی کشور در سالهای اخیر رهبری سعی میکنند تا از بروز هر گونه تنشهای داخلی جلوگیری کنند!
محدوده اختیارات رهبری بیشتر در مسائل کلی نظام است و لذا در این موارد میشه از ایشان انتظار داشت! مثلا ربای بانکی و بخت آزمایی برنامه های سیما رو رهبری نباید تذکر دهند چون خود این نهادها شورای نظارتی فقهی دارند اما وقتی نظارت درست نبود و صدای همه درآمد، ورود کردند!
اختیارات رهبر فقط در مسائل کلی نظام نیست. در مسائل دینی، ایشان چه به صورت مستقیم و چه از طریق نهادها ورود می کنند. مثلاً بعید می دونم دولت بتونه در مسئله ای مثل اجباری بودن حجاب برخلاف نظر رهبر عمل کنه. اینطور هم نیست که همیشه ورود مستقیم به مسائل موجب تنش بشه. خیلی از کارهایی که لازمه در کشور انجام بشه مطابق خواست اکثریت هم هست. مثلاً تخصیص ارز 4200 تومنی به وارد کننده ها کلی فساد ایجاد کرده و از ابتدا هم اقتصاددانان در مورد تبعاتش هشدار داده بودند. اکثر مردم هم حس کردند که این یارانه به جیب واسطه ها میره نه مردم. حالا ممکنه دولت به خاطر وجود افراد ذینفع نتونه خیلی آزادانه در این موضوع ورود کنه اما رهبری این محدودیت را ندارند.
در واقع حتی اگر نگرانی از نارضایتی مردم وجود داشته باشه، رهبر می تونند در مسائلی که مورد خواست اکثریت هست ورود داشته باشند. توی بعضی کشورهای پیشرفته، سامانه ای هست که اگر طرحی در اون مطرح بشه و تعداد زیادی رای بیاره، طرح به مجلس ارائه میشه برای بررسی. چنین سامانه ای می تونه مورد استفاده رهبر هم قرار بگیره. دیگه اینطوری ورود رهبر به مسائل مستند میشه به رای مردم و زمینه اعتراض ایجاد نمیشه.
اختیارات رهبر فقط در مسائل کلی نظام نیست. در مسائل دینی، ایشان چه به صورت مستقیم و چه از طریق نهادها ورود می کنند. مثلاً بعید می دونم دولت بتونه در مسئله ای مثل اجباری بودن حجاب برخلاف نظر رهبر عمل کنه.
اینطور هم نیست که همیشه ورود مستقیم به مسائل موجب تنش بشه. خیلی از کارهایی که لازمه در کشور انجام بشه مطابق خواست اکثریت هم هست. مثلاً تخصیص ارز 4200 تومنی به وارد کننده ها کلی فساد ایجاد کرده و از ابتدا هم اقتصاددانان در مورد تبعاتش هشدار داده بودند. اکثر مردم هم حس کردند که این یارانه به جیب واسطه ها میره نه مردم. حالا ممکنه دولت به خاطر وجود افراد ذینفع نتونه خیلی آزادانه در این موضوع ورود کنه اما رهبری این محدودیت را ندارند.در واقع حتی اگر نگرانی از نارضایتی مردم وجود داشته باشه، رهبر می تونند در مسائلی که مورد خواست اکثریت هست ورود داشته باشند. توی بعضی کشورهای پیشرفته، سامانه ای هست که اگر طرحی در اون مطرح بشه و تعداد زیادی رای بیاره، طرح به مجلس ارائه میشه برای بررسی. چنین سامانه ای می تونه مورد استفاده رهبر هم قرار بگیره. دیگه اینطوری ورود رهبر به مسائل مستند میشه به رای مردم و زمینه اعتراض ایجاد نمیشه.
در سایت چه شما منتقد چه مخالفان نظام، بعضی انتقاداتی که مطرح میکنید جزو انتقادات بنده هم هست!
استاد رحیم پور در خصوص مسئولان و ائمه جمعه،فسادها و... در نماز جمعه سخنان صریحی زدند و بعضی انتقادات شما منتقدان را در سخنرانی های مختلف مطرح میکنند! و بعضی انتقادات ایشان هم دیدید که باعث برخورد با ایشان شد مثلا خیلی بندرت به نماز جمعه دعوت به سخنرانی میشوند یا اخیرا از دعوت ایشان به شورای انقلاب فرهنگی جلوگیری کردند!
در ضمن مردم با رهبری ارتباط دارند و از اوضاع مردم بی خبر نیستند ولی امکان پاسخگویی نیست و در همه مسائل هم نباید پاسخگو باشند!
سامانه همه پرسی مذکور نمیتواند همیشه مفید باشد و نمایندگان مردم وقتی هستند نیازی به این سامانه ها ظاهرا نیست. و نیز اینکه اگر رهبری یکی از طرحها را تایید یا اجرا کند چه بسا در همه پرسی دیگر طرحهای مخالف اصول نظام و اسلامی لازم مطالبه شود!
بنده دیگه نمیتونم ادامه بدم چون موضوع تاپیک داره منحرف میشه و بنده بحثهای طولانی با کاربران نمیکنم!
خوب به نظر من.کاستی بزرگ و اصلی نظام که الان خیلی تو چشمه و آشکاره به نظرم، در حال حاظر نداشتن یک رهبر شایسته و مقتدره.
به نظر من، رهبر کنونی نظام، اصلا شایستگی های لازم رو برای رهبری ندارند.
سلام
یک گروه از بسیجیان فکر می کنند اگر اصول گرایان رئیس جمهور شوند ایران گلستان می شود و احمدی نژاد و رفسنجانی و موسوی اصول گرا فیک و تقلبی بودند
گروه دیگر فکر می کنند اگر رهبر عوض شود نفر بعدی که می آید پروفسورای اقتصاد از دانشگاه هاروارد دارد، نه دوست عزیز نفر بعدی یا در این سیستم است و باز هم آخوند است یا در سیستم بعدی امثال پهلوی ها و رجوی ها و غیره است که باید گفت صد رحمت به همین ها.
شاید بهتر بود نظر آقای خمینی عوض نمی شد و در قم می ماند و کار را به جای آخوندهایی که درس اقتصاد و سیاست نخوانده بودند و سرشان در حوزه به فصوص الحکم گرم بوده به همان امثال بازرگان و ابراهیم یزدی و اقتصادان های زبده واگذار می کرد. اینگونه هم کار به متخصص واگذار شده بود و هم بی لیاقتی مسئولین کمتر به نام اسلام تمام می شد.
نفر بعدی بدتر نباشه بهتر نیست:
عَنْ جَبْرِ [جُبَیر] بْنِ نَوْفٍ أَبِي الْوَدَاكِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: وَ اللَّهِ مَا يَأْتِي عَلَيْنَا عَامٌ إِلَّا وَ هُوَ شَرٌّ مِنَ الْمَاضِي، وَ لَا أَمِيرُ إِلَّا وَ هُوَ شَرٌّ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَهُ.
فَقَالَ أَبُو سَعِيدٍ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ مَا تَقُولُ، وَ لَكِنْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: لَا يَزَالُ بِكُمْ الْأَمْرُ حَتَّى يُولَدَ فِي الْفِتْنَةِ وَ الْجَوْرِ مَنْ لَا يَعْرِفُ غَيْرَهَا حَتَّى يُمْلَأَ الْأَرْضُ جَوْراً، فَلَا يَقْدِرُ أَحَدٌ يَقُولُ اللَّهُ، ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) رَجُلًا مِنِّي وَ مِنْ عِتْرَتِي، فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مَلَأَهَا مَنْ كَانَ قَبْلَهُ جَوْراً، وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفْلَاذَ كَبِدِهَا، وَ يَحْثُو الْمَالَ حَثْواً وَ لَا يَعُدُّهُ عَدّاً، وَ ذَلِكَ حِينَ يَضْرِبُ الْإِسْلَامُ بِجِرَانِهِ.
ابو الوداک گوید: به ابو سعید خدری گفتم: به خدا سوگند سالی بر ما نمیآید مگر اینکه از سال قبلش بدتر است، و فرمانروایی نمیآید جز آنکه بدتر از قبلی است.
ابو سعید گفت: شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مانند سخن تو را میفرمود. و نیز شنیدم که میفرمود: پیوسته امرتان چنین باشد تا آنکه در فتنه و جور به دنیا آیند کسانی که جز آن را نشناسند و تا آنکه زمین از جور پُر شود و کسی قادر به گفتنِ «الله» نباشد. آنگاه خدای عزّ و جلّ مردی از من و عترتم را برانگیزد که زمین را از عدل پُر نماید چنانکه افرادِ قبل از او از جور پُرَش کردهاند. زمین، گنجهایش را برای او بیرون کند و او مال را بیحساب و فراوان میپراکند و این در وقتی است که اسلام استقرار یافته است.
الأمالي (للطوسي)، ص512
موفق و سلامت باشید@};-
سلام .
به نظره من مهمترین مشگل کشور این هست که ما پایگاهی درست و صحیح برای
1. ثبت صحبتها
2. ثبت آمارها
3. مستند سازی ها
4. رفتار اشخاص
و ....
نداریم . و دادن آمار دروغ جرم نیست ؛ حرف دروغ زدن و مردم رو فریب دادن جرم نیست .
در شرکتهای بزرگ نرم افزارهایی برای مدیریت پروژه درست میکنند ؛ اکثرا با sharepoint هستش که ارتباطش میدن به ms project . و البته به نوعی هم erp رو پیاده سازی میکنند .
در درون این نرم افزارها ساختاری وجود داره که تمام روند اجرای پراسس ها شفاف شفاف دیده میشه ؛ از اون روزی که یک پروژه یا عملیات کلید میخوره تا روز پایانش .
مهم به نظره من همین هست که تمام رفتارها و تمام تصمیمات باید قابل پیگیری باشند ؛ حالا شفاف نبودند مساله ای نیست ؛ ولی باید هر پروسه ای قابل پیگیری باشه و در غیر اینصورت قابل انجام نباشه .
اینجوری همه چیز درست میشه .
شما یک چراغ قرمز رو در انگلیس رد کنین اتوماتیک چند دقیقه بعد میره در درون رفتار کاریتون و دقیقا از اعتبارتون کم میشه ؛
با نیم درصد قیمت یک خونه میتونین اون رو بخرین و بقیش رو بانک بهتون وام میده ولی اعتبارتون رو میبینه . میبینه چقدر متعهد هستید و ....
دومین مساله که از نظر من مهم هستش اینه که ...
بزارین اینجوری بگم .
الان اگر شما در انگلیس بی کار بشین دولت به راحتی بهتون حقوق خیلی خوبی میده ؛
خونه نداشته باشید میرید میگوید من خونه ندارم و دولت یا بهتون خونه مجانی میده یا کمک هزینه اجاره یک خونه تا 80 درصد اون
الان اگر شما طرحی داشته باشید به راحتی اون رو نیاز سنجی میکنند و به راحتی بهتون وام های خیلی خوب میدن
چرا انگلیس میتونه این کارها رو بکنه
چون هر چقدر هم که وام بده ... یا پول مجانی دست مردم بده مردم همون پولها رو در درون کشورشون خرج میکنند .
چی میشه که همه میخوان سرمایه و دار و ندارشون رو از کشور خارج کنند ؛ و برن و به جای دیگه زندگی کنند
تا این مساله حل نشه ؛ ایران به هیچ جایی نمیرسه ؛ مثل ظرف سوراخ میمونه ؛
و به نظرم اصلا برای سردمداران ما مهم نیست این مساله ؛
باید ایران جای زندگی باشه
استاد رحیم پور در خصوص مسئولان و ائمه جمعه،فسادها و... در نماز جمعه سخنان صریحی زدند و بعضی انتقادات شما منتقدان را در سخنرانی های مختلف مطرح میکنند! و بعضی انتقادات ایشان هم دیدید که باعث برخورد با ایشان شد مثلا خیلی بندرت به نماز جمعه دعوت به سخنرانی میشوند یا اخیرا از دعوت ایشان به شورای انقلاب فرهنگی جلوگیری کردند!
جدیدا سخنان آقای ازغدی رو دنبال نکردم، اما اگر ایشان انتقادی رو مطرح کردند پس بایستی ازشون استقبال بشه.
انتقادها و نظرات مخالف همیشه هست، اما سعی میشه که انتقاد در حضور مسئولین مطرح نشه. این باعث میشه مدیران حس کنند که انتقادها کمتر شده، در حالی که انتقادها اون بیرون هست و داره توی شبکه های اجتماعی و جمعهای مختلف مطرح میشه و فقط از دید مسئولین دور مانده.
مثلا سخنرانی ها و فرمایشاتی که رهبری دارند رو نگاه کنیم.
مثلا سخنانی که رهبری در مورد زبان انگلیسی زدند که اینجا هم بحثش شد.به نظرم در حد شاهکار بود.نمی دونم اینکه انگلیسی میراث طاغوته!!انگلیسی زبان یک جزیزه کوچگه؟زبان یاد بگیریم خوبه، اما چرا انگلیسی، پرتقالی و چینی یاد بگیریم و ازاین حرفا که رهبری زدند واقعا عجیب بود؟؟
شما درست گوش بده، تا برداشت درستی داشته باشیم:
https://www.aparat.com/v/MsDPS
ایشون میگه زبان بیگانه و زبان علم، فقط انگلیسی نیست؛ و میگه محدودیت به زبان انگلیسی، میراث دوران طاغوته.
سلام.
اول میخوام تشکر کنم از پاسخگو که منو در ایجاد این تاپیک راهنمایی کردن.
ولی همین اول میخوام یه مسئله ای رو روشن کنم.
اصل هدف من از ایجاد تاپیک صحبت در مورد کاستی های نظامه و وظیفه مردم در برابر این کاستی ها در مرحله ی بعدی قرار میگیره. در عنوان تاپیک هم از وظیفه ی مردم استفاده نکردم، اما خب بعد از تایید تاپیک، مورد عنایت دوستان قرار گرفتیم. (کلا دو تا تاپیک زدیم، هر دوتاش لطف دوستان در تغییر سوالم شامل حالمون شده! آقا من دارم میپرسم، میخوام دقیقا به جواب سوالی که خودم پرسیدم برسم، نه سوال شما!)
توضیحات کارشناس پاسخگو خوب و مفید و لازم بود، شخصا استفاده کردم. اما بیشتر ناظر بر وظیفه ی مردم بود، در حالی که سوال من بیشتر به کاستی نظام مربوط میشه. و البته مباحثی که کاربران دیگه هم مطرح کردن مشخص میکنه که تقریبا از نظر همه، (حداقل فعلا) وظیفه ی مردم موضوعیت نداره. پس ممنون میشم فعلا وظیفه ی مردم رو بی خیال بشیم. فعلا با اینکه چکار کنم کاری ندارم، الان میخوام بفهمم فقط.
بدون شک حکومت ما کاستی های متعددی دارد: چه در حیطه مدیریت ناکارآمد، چه در حیطه باند بازی و جناح گرایی و جایگزین شدن آن به جای شایسته سالاری، چه در حیطه عدم عدالت و برابری و ایجاد فاصله طبقاتی، چه در حیطه انواع فساد چون رانت و رشوه و اختلاس و...
صحبت سر اینه که این کاستی ها از کجا نشات میگیره؟ رسانه معاند که این کاستی رو به وجود نیاورده.
اما قبلش باید مشخص بشه کمبود چه چیزی احساس میشه؟ چون نظر افراد مختلف در اینکه چه چیزی الان نیست یا کمبود داریم که باید به دستش بیاریم، متفاوته. یعنی در مورد اینکه کاستی نظام دقیقا چیه، اتفاق نظر وجود نداره.
اصلا وقتی میگیم مدیریت ناکارامد یعنی چی؟ ملاک و شاخص سنجش کارامدیه یک مدیر چیه؟ هر مدیری خودش و اطرافیان خودش و طرفداران خودش از نظر خودشون کارامد و از نظر طرف مقابلشون ناکارامد هستند.
اگر جناح غرب گرا ادعای کارامدی میکنه و میگه کار رو بدید دست ما تا گلستانش کنیم، ولی طرف انقلابی قبول نمیکنه، ملاک این قبول کردن یا قبول نکردن چیه؟
و بالعکس، وقتی جناح انقلابی ادعا میکنه با مدیریت جهادی میتونه به همه ی قله ها دست پیدا کنه، اما طرف غرب گرا آسیب ها و هزینه های این مدیریت جهادگونه رو لیست میکنه، شاخص کارامدی در مدیریت رو باید چی قرار بدیم؟
مسائلی مثل رانت و اختلاس، مسائلی هستند که با قانون گذاری و اجرای قانون تناسب دارن، شخصا در مسئله ی قانون بحثی ندارم. ولی مثلا در زمینه شایسته سالاری چرا. این مهمه. چرا تعریف از شایسته سالاری متفاوته؟ و کدوم تعریف صحیحه؟
من میخوام بدونم چرا باید در بین دو طیف از افکار و عقاید متفاوت، نظر یک طیف در مورد کاستی ها رو بپذیرم و نظر طیف دیگه رو مردود بدونم؟ با در نظر گرفتن اینکه هر طیف دلایل خودش رو داره ...
جدیدا سخنان آقای ازغدی رو دنبال نکردم، اما اگر ایشان انتقادی رو مطرح کردند پس بایستی ازشون استقبال بشه.
استقبال بشه؟ وقتی بالاترین مرجع انتقاداتشون رو مردود میدونه؟ (یه نکته جالب در رد انتقادات جنجالی ایشون، هم آوایی مذهبیون و لیبرال هاست)
اصلا وقتی میگیم مدیریت ناکارامد یعنی چی؟ ملاک و شاخص سنجش کارامدیه یک مدیر چیه؟ هر مدیری خودش و اطرافیان خودش و طرفداران خودش از نظر خودشون کارامد و از نظر طرف مقابلشون ناکارامد هستند.
فردی که در جایگاه مدیریت قرار میگیره، بهش القاء میشه که باهوشترین و کارآمدترین فرد در دنیاست.
یکی از ریشه های مشکلات کشور ما، وجود یک سیستم طبقاتی ناقص در فرهنگ ماست. در دنیا دو جور دیدگاه به سیستم طبقاتی داریم:
یک فرهنگ اروپایی داریم که سعی می کنه فاصله بین مدیر و زیردستش رو کم کنه. فرهنگ سازیشون هم از زمان تحصیل شروع میشه. مثلاً در دانشگاههاشون دانشجو و استاد همدیگه رو با اسم کوچک صدا می زنند. سلف اساتید و دانشجویان جدا نیست و گاهی هم استاد توی خونه اش پارتی میگیره و دانشجوها رو دعوت می کنه یا کارهایی مثل این.
یکی فرهنگ آسیاییه که اوجش در چین وجود داره و ریشه اش بر میگرده به کنفسیوس. در این فرهنگ یک اختلاف جایگاه بزرگ بین مدیر و زیردست وجود داره. یکی تعریف می کرد که برای یه تیم مهندسی چینی توی یه هتل اتاق گرفته بودند، بعد اینها حاضر نمی شدند وارد هتل شن. میگفتند اگر این هتل در شان رئیسه پس کارمندان نباید در اون باشند و اگر در شان کارمنده پس برای مدیر مناسب نیست! با وجود همه بدیهایی که داره، اطاعت از مدیر باعث نظم توی کارشون میشه.
فرهنگ ما ترکیب شده این دو تاست. یعنی جلوی روی رئیس طوری رفتار می کنند که خوشش بیاد، پشت سرش کارها رو سر هم بندی می کنند. یه فرهنگ چاپلوس دورو. مسئله این حکومت و آن حکومت هم نیست، حداقل از دوره قاجار این فرهنگ بوده.
این چاپلوسی در گزارشاتی که به مدیران داده میشه هم خودشو نشون میده. یعنی همیشه سعی میشه اوضاع خوب جلوه داده بشه. زیرآب زنی توی سیستمهای ما خیلی راحته. معیارهای شایستگی متفاوت با تخصصه، بخش خصوصی قوی نداریم و ...
استقبال بشه؟ وقتی بالاترین مرجع انتقاداتشون رو مردود میدونه؟ (یه نکته جالب در رد انتقادات جنجالی ایشون، هم آوایی مذهبیون و لیبرال هاست)
بحث روی شخص ایشان ندارم، اما نیازی نیست که فرد مورد انتقاد مورد تایید منتقد باشه. ما خیلی از انتقادها رو به همین خاطر حذف می کنیم که این باعث شنیده نشدن انتقادها میشه.
اینطور هم نیست که همیشه ورود مستقیم به مسائل موجب تنش بشه. خیلی از کارهایی که لازمه در کشور انجام بشه مطابق خواست اکثریت هم هست. مثلاً تخصیص ارز 4200 تومنی به وارد کننده ها کلی فساد ایجاد کرده و از ابتدا هم اقتصاددانان در مورد تبعاتش هشدار داده بودند. اکثر مردم هم حس کردند که این یارانه به جیب واسطه ها میره نه مردم. حالا ممکنه دولت به خاطر وجود افراد ذینفع نتونه خیلی آزادانه در این موضوع ورود کنه اما رهبری این محدودیت را ندارند.در واقع حتی اگر نگرانی از نارضایتی مردم وجود داشته باشه، رهبر می تونند در مسائلی که مورد خواست اکثریت هست ورود داشته باشند. توی بعضی کشورهای پیشرفته، سامانه ای هست که اگر طرحی در اون مطرح بشه و تعداد زیادی رای بیاره، طرح به مجلس ارائه میشه برای بررسی. چنین سامانه ای می تونه مورد استفاده رهبر هم قرار بگیره. دیگه اینطوری ورود رهبر به مسائل مستند میشه به رای مردم و زمینه اعتراض ایجاد نمیشه.
ببینید باید واقع بینانه به مسئله نگاه کرد، رهبری نه پزشک است، نه اقتصاددان، نه دیپلمات، نه مهندس و نه سایر رشته های اینچنینی!
رهبری فقط یک متخصص اسلام شناس است که مسیر کلان حرکت مهندسی در صنعت، اقتصاددانان در اقتصاد، پزشکان در پزشکی، دیپلمات ها در دیپلماسی و مانند آن را مدیریت می کند، البته قطعا از بهترین و امین ترین مشاوران در زمینه های مختلف بهره خواهد برد اما اینکه با قاطعیت مانع کار اجرایی دولت شود تا زمانی که حرکت کلان انقلاب، و مسیر انقلاب را عوض کند مخالفت نخواهد کرد، حتی اگر خودش در درون خودش با آن کار مخالف باشد.
چون بالاخره فلسفه آمدن دولت ها روی کار این است که بتوانند مدیریت اجرایی کشور را با دیدگاه خودشان و تیم اقتصادی خودشان دردست بگیرند، اگر قرار باشد هر کسی می آید روی کار رهبری به او بگوید چکار بکن و چکار نکن که اصلا معنا نداشت!
مقام معظم رهبری در سخنان متعددی به این مسئله اشاره کرده اند که من یکی را به عنوان نمونه می آورم:
«رهبری نمیتواند در تصمیمگیریهای موردیِ دستگاههای گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد. دستگاهها مسئولینی دارند؛ اگرچنانچه یک مسئولی در یک موردی اشتباهی دارد، [کار] غلطی انجام میدهد، خب وظیفهی مجلس است و باید مجلس استیضاح کند؛ یا اگرچنانچه کار، کار غلطی است، در دولت بایستی مورد مداقّه قرار بگیرد؛ رئیس جمهور بایستی مانع بشود و جلویش را بگیرد. اینجور نیست که حالا اینهمه دستگاههای اجرائی هستند و هر کدام هم دارند یک تصمیمی میگیرند -تصمیمهای گوناگون- رهبری نگاه کند ببیند کدام درست است، کدام غلط است و بگوید آقا، این درست است، آن غلط است؛ اینجوری نمیشود. این، هم خلاف قانون است، هم ناممکن است، هم نامعقول است؛ معقول نیست»( بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۵/۰۴/۱۲)
سلام
شاید بهتر بود نظر آقای خمینی عوض نمی شد و در قم می ماند و کار را به جای آخوندهایی که درس اقتصاد و سیاست نخوانده بودند و سرشان در حوزه به فصوص الحکم گرم بوده به همان امثال بازرگان و ابراهیم یزدی و اقتصادان های زبده واگذار می کرد. اینگونه هم کار به متخصص واگذار شده بود و هم بی لیاقتی مسئولین کمتر به نام اسلام تمام می شد.
از فرض نادرست موفقیت بازرگان و یزدی و مانند آن که بگذریم، الان هم کار اقتصاد و تجارت و تولید و مانند آن دست روحانیت نیست. آیا وزیر اقتصاد، روحانی است؟ رئیس بانک مرکزی روحانی است؟ کدام مسئول اقتصادی در تیم اقتصادی دولت روحانی است؟
رئیس جمهور هم که مدیریت اجرایی کلان کشور را در اختیار دارد دکترای حقوق از دانشگاه اسکاتلند دارد که مردم او را برای چنین منصبی انتخاب کرده اند، اگر شما آن چند متر پارچه روی سر را مانع می دانید، آن حرف دیگری است که باید بررسی شود.
نفر بعدی بدتر نباشه بهتر نیست:عَنْ جَبْرِ [جُبَیر] بْنِ نَوْفٍ أَبِي الْوَدَاكِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ: وَ اللَّهِ مَا يَأْتِي عَلَيْنَا عَامٌ إِلَّا وَ هُوَ شَرٌّ مِنَ الْمَاضِي، وَ لَا أَمِيرُ إِلَّا وَ هُوَ شَرٌّ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَهُ.
فَقَالَ أَبُو سَعِيدٍ: سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ مَا تَقُولُ، وَ لَكِنْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: لَا يَزَالُ بِكُمْ الْأَمْرُ حَتَّى يُولَدَ فِي الْفِتْنَةِ وَ الْجَوْرِ مَنْ لَا يَعْرِفُ غَيْرَهَا حَتَّى يُمْلَأَ الْأَرْضُ جَوْراً، فَلَا يَقْدِرُ أَحَدٌ يَقُولُ اللَّهُ، ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) رَجُلًا مِنِّي وَ مِنْ عِتْرَتِي، فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ عَدْلًا كَمَا مَلَأَهَا مَنْ كَانَ قَبْلَهُ جَوْراً، وَ تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفْلَاذَ كَبِدِهَا، وَ يَحْثُو الْمَالَ حَثْواً وَ لَا يَعُدُّهُ عَدّاً، وَ ذَلِكَ حِينَ يَضْرِبُ الْإِسْلَامُ بِجِرَانِهِ.ابو الوداک گوید: به ابو سعید خدری گفتم: به خدا سوگند سالی بر ما نمیآید مگر اینکه از سال قبلش بدتر است، و فرمانروایی نمیآید جز آنکه بدتر از قبلی است.
ابو سعید گفت: شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مانند سخن تو را میفرمود. و نیز شنیدم که میفرمود: پیوسته امرتان چنین باشد تا آنکه در فتنه و جور به دنیا آیند کسانی که جز آن را نشناسند و تا آنکه زمین از جور پُر شود و کسی قادر به گفتنِ «الله» نباشد. آنگاه خدای عزّ و جلّ مردی از من و عترتم را برانگیزد که زمین را از عدل پُر نماید چنانکه افرادِ قبل از او از جور پُرَش کردهاند. زمین، گنجهایش را برای او بیرون کند و او مال را بیحساب و فراوان میپراکند و این در وقتی است که اسلام استقرار یافته است.الأمالي (للطوسي)، ص512
این حدیث علاوه بر اینکه اوضاع جهان را می گویند نه اوضاع ایران را، به لحاظ سندی هم به شدت ضعیف است، لطفا با این احادیثی که نه به لحاظ سند و نه به لحاظ دلالت قابل تکیه نیستند تاپیک را منحرف نکنید.
به نظره من مهمترین مشگل کشور این هست که ما پایگاهی درست و صحیح برای
1. ثبت صحبتها
2. ثبت آمارها
3. مستند سازی ها
4. رفتار اشخاص
و ....
شما یک چراغ قرمز رو در انگلیس رد کنین اتوماتیک چند دقیقه بعد میره در درون رفتار کاریتون و دقیقا از اعتبارتون کم میشه ؛
با نیم درصد قیمت یک خونه میتونین اون رو بخرین و بقیش رو بانک بهتون وام میده ولی اعتبارتون رو میبینه . میبینه چقدر متعهد هستید و ....
طرح خوبی هست، و البته نیاز به زیر ساخت های اساسی دارد، اما اینکه مشکل مهاجرت را با این شدت به مشکلات اقتصادی پیوند بزنیم صحیح نیست:
دومین مساله که از نظر من مهم هستش اینه که ...
الان اگر شما در انگلیس بی کار بشین دولت به راحتی بهتون حقوق خیلی خوبی میده ؛
خونه نداشته باشید میرید میگوید من خونه ندارم و دولت یا بهتون خونه مجانی میده یا کمک هزینه اجاره یک خونه تا 80 درصد اون
الان اگر شما طرحی داشته باشید به راحتی اون رو نیاز سنجی میکنند و به راحتی بهتون وام های خیلی خوب میدنچرا انگلیس میتونه این کارها رو بکنه
چون هر چقدر هم که وام بده ... یا پول مجانی دست مردم بده مردم همون پولها رو در درون کشورشون خرج میکنند .چی میشه که همه میخوان سرمایه و دار و ندارشون رو از کشور خارج کنند ؛ و برن و به جای دیگه زندگی کنند
تا این مساله حل نشه ؛ ایران به هیچ جایی نمیرسه ؛ مثل ظرف سوراخ میمونه ؛
و به نظرم اصلا برای سردمداران ما مهم نیست این مساله ؛
باید ایران جای زندگی باشه
ببینید:
اولا: انگلیس در طی چند سال به این جایگاه رسیده است؟ از طریق جنگ و تحریم شدن از سوی دیگران، یا از سوی جنگ و تحریم و امتیاز گرفتن علیه دیگران؟
بله کشورهایی که معمولا سابقه استعماگری داشته اند توانسته اند سطح رفاهیات خود را بالا ببرند و بقیه را که تحت سلطه خود از پیشرفت عقب نگه داشته اند جهان سومی بنامند.
ثانیا: مگر چند کشور در دنیا به لحاظ امکانات مثل انگلیس هستند؟ می دانید که وضعیت ایران از بسیاری ازکشورهای شرق اروپا بهتر است، اما بسیاری از این مشکلات ایران، و همچنین پیشرفت های کشورهای دیگر در مقیاسی عظیم توسط رسانه ها بزرگنمایی میشوند.
یکی از آشنایان ما که سال ها در یکی از بهترین کشورهای اروپا بود و برگشته بود و در جوّ فضای مجازی ایران قرار گرفته بود حرف جالبی به من زد، گفت میدانی در فضای مجازی برای ناامید کردن مردم دارند چکار می کنند؟ گفت در هر کشوری بهترین ها را می آورند و به مردم ایران نشان می دهند، در حالی که آن بهترین، در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا وجود ندارد.
مثلا:
بهترین و قدیمی ترین سیستم حمل و نقل ریلی شهری دنیا که برای فلان کشور است را به ایرانی ها نشان داده و بر سر ایرانی ها می زنند در حالی که نمیگویند چند کشور دنیا چنین سیستمی دارد؟
بهترین شهر دیجیتال دنیا را می آورند و نشان ایرانی ها می دهند، اما نمیگویند چه کشورهای دیگری فاقد این تکنولوژی هستند.
بهترین سیستم رفاهیات اجتماعی و درمان رایگان و مانند آن را می آورند اما نمیگویند چه کشورهایی در دنیا فاقد آن هستند.
این تصاویر را که ایرانی ها می بینند گمان می کنند همه دنیا اینقدر پیشرفته است جز ایران!! در حالی که این تصوریاست که جهت تضعیف اعتماد به نفس به خورد ایرانی ها داده میشود.
خود آن شخص می گفت شما از عمده توریست هایی که به ایران می آیند چند سوال بپرسید تا بدانید وضعشان چگونه است:
بپرسید خانه شان چند متری است؟
بپرسید ماشینشان چیست و ساخت چه سالی است؟
بپرسید چقدر میوه مصرف می کنند در هفته؟
و...
وضعیت ایران از بسیاری ازکشورهای شرق اروپا بهتر است
این موضوع رو باید با آمار بسنجیم، اما به هر حال دقت کنیم که منابع نفت و گاز ما رو خیلی از کشورها ندارند.
فکر کنید چی میشد اگر نفت نداشتیم اما در عوض تحریم نبودیم (یعنی شرایط مشابه خیلی از کشورها). تحریم نهایت کارش اینه که فروش نفت ما رو کم کنه، اما چی میشد اگر منابع نفتیمون مثل خیلی از کشورها صفر بود؟
سلام و عرض ادب
اصل هدف من از ایجاد تاپیک صحبت در مورد کاستی های نظامه و وظیفه مردم در برابر این کاستی ها در مرحله ی بعدی قرار میگیره. در عنوان تاپیک هم از وظیفه ی مردم استفاده نکردم، اما خب بعد از تایید تاپیک، مورد عنایت دوستان قرار گرفتیم. (کلا دو تا تاپیک زدیم، هر دوتاش لطف دوستان در تغییر سوالم شامل حالمون شده! آقا من دارم میپرسم، میخوام دقیقا به جواب سوالی که خودم پرسیدم برسم، نه سوال شما!)
اول تاپیک را با نیش و کنایه آغاز نکنید؛ ما که با هم دشمنی نداریم، من همیشه سعی کرده ام در شدیدترین اختلاف نظرها هم احساسم را نسبت به مخاطبم مثبت نگه دارم، شما را هم انسان منطقی ای میدانم، کمک کنید این تاپیک از ابتدا هیجانی نشده وبر پایه منطق پیش برود تا بتوانیم گرهی بازکنیم @};-
آنچه که موجب شد تاپیک اولتان تأیید نشود این بود که صرفا نقد بود در حالی که این سایت، سایت دولت نیست که مسئولین مطالب را بخوانند که فقط بیاییم دور هم بنشینیم و دولت را نقد کنیم! باید یک جنبه پرسشی داشته باشد تا گرهی باز شود.
اصلا وقتی میگیم مدیریت ناکارامد یعنی چی؟ ملاک و شاخص سنجش کارامدیه یک مدیر چیه؟ هر مدیری خودش و اطرافیان خودش و طرفداران خودش از نظر خودشون کارامد و از نظر طرف مقابلشون ناکارامد هستند.
اگر جناح غرب گرا ادعای کارامدی میکنه و میگه کار رو بدید دست ما تا گلستانش کنیم، ولی طرف انقلابی قبول نمیکنه، ملاک این قبول کردن یا قبول نکردن چیه؟
و بالعکس، وقتی جناح انقلابی ادعا میکنه با مدیریت جهادی میتونه به همه ی قله ها دست پیدا کنه، اما طرف غرب گرا آسیب ها و هزینه های این مدیریت جهادگونه رو لیست میکنه، شاخص کارامدی در مدیریت رو باید چی قرار بدیم؟
طبیعتا این اختلاف نظرات تا حدی سلیقه ای هست، هر کسی موفقیت را در نوعی از رفتار می داند، یک شخصی ممکن است موفقیت را در برابر انعطاف در برابر غرب بداند، همچنین به تمدن غرب گرایش هایی داشته باشد، یا ضعف اعتماد به نفس داشته باشد که به صورت ناخودآگاه در تصمیماتش نقش خواهد داشت، و شخصی ممکن است چنین نباشد، یا اصلا غرب ستیز باشد، به گونه ای بیش از حد افراطی اصلا غرب ستیزی کند!
این مسئله امری تشکیکی و دارای شدت و ضعف است، یعنی نمیشود که یک خطی کشید و گفت این مرز است و هر کسی آن طرف مرز است غرب گراست و هر کسی این طرف است انقلابی است. حتی در مورد یک شخص ممکن است برخی افکارش انقلابی باشد و برخی افکارش غرب گرایانه!
قضاوت هم به این راحتی نیست، چون هر کسی می خواهد با برداشت خودش دیگران را بسنجد! در حالی که هیچ کسی خود را غرب گرا نمیداند، بلکه خودش را انقلابی و اهل مدیریت جهادی می داند.
یکی از عوامل منشأ اختلاف به شناخت غرب برمیگردد، برخی واقعا دلسوز انقلاب و به دنبال منفعت انقلاب هستند، اما شناخت درستی از غرب ندارند، لذا در برابر غرب با خوش بینی رفتار می کنند. مشکل دیگری هم وجود دارد که در ادامه به آن اشار خواهم کرد.
من میخوام بدونم چرا باید در بین دو طیف از افکار و عقاید متفاوت، نظر یک طیف در مورد کاستی ها رو بپذیرم و نظر طیف دیگه رو مردود بدونم؟ با در نظر گرفتن اینکه هر طیف دلایل خودش رو داره ...
آنچه در این بین رهزن است قضاوت بر طبق اشخاص و جناح ها و احزاب است، این وابستگی ها اجازه آزاد اندیشی و قضاوت صحیح به انسان نمیدهد؛ شما مثلا ببینید در دو دولت اخیر بحث ورود زنان به ورزشگاه مطرح شد، در دولت قبل که مطرح شد بسیاری از جناح مخالف دم از مراجع زدند و اعتراض کردند، و همان ها اکنون در این دولت که مسئله دوباره طرح شده حرف مراجع را فراموش کرده و طرفدار شدند!!
این نوع نگرش ها هم اختصاص به طیف و جناح خاصی ندارد، در همه احزاب و جناح ها چنین اشخاص و چنین رسانه هایی وجود دارد که اگر کاری را نماینده یا دولت یا شورای شهر عضو جناح خودشان انجام دهد با تمام توان از آن دفاع می کنند و اگر همان فعل را نماینده یا دولت یا عضو شورای شهر طرف مقابل انجام بدهد با تمام توان به آن حمله می کنند.
این مهمترین بداخلاقی سیاسی رایج در کشور است.
آنچه که اسلام می گوید این است که ابتدا باید حق شناخته شود، و سپس اشخاص و جناح ها با آن سنجیده و قضاوت شوند، نه آنکه حق را با اشخاص و جناح ها بسنجیم.
واقعا همه ما چه مدم و چه مسئولین نباید خودمان را وابسته به احزاب، اشخاص، و جناح ها کنیم، باید اولویتمان اسلام و حق باشد.
منابع نفت و گاز ما رو خیلی از کشورها ندارند.
فکر کنید چی میشد اگر نفت نداشتیم اما در عوض تحریم نبودیم (یعنی شرایط مشابه خیلی از کشورها). تحریم نهایت کارش اینه که فروش نفت ما رو کم کنه، اما چی میشد اگر منابع نفتیمون مثل خیلی از کشورها صفر بود؟
بله درست است، اما خب قلمرو کشور، جمعیت کشور، مخارج جنبی مثل ساخت زیر ساخت های اساسی کشور که حاصل سال ها عقب ماندگی و جنگ تحمیلی بود باید جبران شود، این ها در بودجه خیلی تأثیر دارد. شما در نقشه ببینید عمده کشورهای اروپایی هر کدام در حد استان های ایران هستند.
جمعیت کشور
بالاخره همین مردم قراره تولید کننده باشند (یا بشن).
سال ها عقب ماندگی و جنگ تحمیلی
نمودار رشد عراق بعد از جنگ رو در تاپیک قبلی مقایسه کردیم. رشد عراق بیشتر از ایران بوده. این در حالیه که هم در جنگ با ما به همون اندازه ضربه خوردند، هم اینکه جنگ با آمریکا رو هم داشتند. (البته اونها هم نفتی اند)
اینها همه هست، اما از دیدن مشکلات مدیریتی و مسائلی که میشه براشون چاره اندیشی کرد هم نباید غافل شیم. مثلاً الآن به جز چند تا دانشگاه خوب، سایر دانشگاههای ما دارند عملاً نیروی جوانان کشور رو هدر میدن. این باعث میشه که وجود جمعیت جوان در کشور به جای اینکه مزیت ما باشه برامون بشه هزینه.
چون بالاخره فلسفه آمدن دولت ها روی کار این است که بتوانند مدیریت اجرایی کشور را با دیدگاه خودشان و تیم اقتصادی خودشان دردست بگیرند، اگر قرار باشد هر کسی می آید روی کار رهبری به او بگوید چکار بکن و چکار نکن که اصلا معنا نداشت
در حالت عادی بله، اما کشور الآن به تغییرات اساسی نیاز داره که هیچ دولتی زیر بارش نمیره. یعنی اگر انجامش بده رای مردم رو از دست میده.
اصلاً نقش رهبری برای رفع مشکلاتیه که سیستم دموکراسی قادر به رفعش نیست.
شما درست گوش بده، تا برداشت درستی داشته باشیم:https://www.aparat.com/v/MsDPS
ایشون میگه زبان بیگانه و زبان علم، فقط انگلیسی نیست؛ و میگه محدودیت به زبان انگلیسی، میراث دوران طاغوته.
سلام.چرا فکر می کنید که ما درست گوش ندادیم و برداشت های اشتباه داریم.قبلا در این تاپیک در این باره بحث شد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56308&page=17
زبان انگلیسی زبان رسمی و بین اللملی دنیاست که شایسته است که تمام ملت ایران اون رو توی مدسه یاد بگیرند.اینکه تدریس زبان انگلیسی رو میراث طاغوط بدانیم بی معناست.اینکه بیاییم اونو با زبان فارسی مقایسه کنیم که زبان فارسی باید توی خارج با هزینه ی خودمون تدریس بشه ولی انگلیسیباید رایگان تدریس بشه و از این حرفها بی معناست و یک مقایسه اشتباست.
اینکه انگلیسی زبان یک جزیره کوچکه بی معناست.اینکه ما باید انگلیس یرا ول کنیم یا نحدود کنیم.انگیسی در اولویت نباشه.یک عده برن چینی باد یگیرن.یک عده برن پرتقالی یاد بگیرن.و توی مدارس یا فراگیری انگلیسی تعطیل بشه و به یک عده چینی و به یک عده پرتقالی و از این حرفها اونم با این توجیهات که رهبری آوردن بی معناست.حالا یک کاری می کنیم.شما بیا بر فرزندان آیندتون.به یکی چینی بیاموز.به یکی اسپانیایی بیاموز.به یکی پرتقالی بیاموز.اصلا انگلیسی رو بیخیال شو.چطوره؟
بالاخره همین مردم قراره تولید کننده باشند
بله قطعا از این جهت جمعیت یک مزیت به شمار می رود و در این شکی نیست، حرفتان از این جهت صحیح است اما
از دیدن مشکلات مدیریتی و مسائلی که میشه براشون چاره اندیشی کرد هم نباید غافل شیم. مثلاً الآن به جز چند تا دانشگاه خوب، سایر دانشگاههای ما دارند عملاً نیروی جوانان کشور رو هدر میدن. این باعث میشه که وجود جمعیت جوان در کشور به جای اینکه مزیت ما باشه برامون بشه هزینه
یکی از مشکلات همین است که به این جمعیت جوان گاهی به عنوان سرمایه نگاه نمیشود، بلکه متاسفانه برخی مسئولین جمعیت جوان خصوصا دهه شصت را موجب جمعیتی ای آسیب زا می دانند!!
از طرف دیگر فارغ از خود جمعیت، بسیاری از زیر ساخت هایی که به خاطر گستره جغرافیایی است هزینه های بسیاری را می طلبد، زیرساخت های جاده ای، آب رسانی، برق کشی، گاز رسانی، شهرسازی، زیرساخت های رسانه ای و...
نمودار رشد عراق بعد از جنگ رو در تاپیک قبلی مقایسه کردیم. رشد عراق بیشتر از ایران بوده. این در حالیه که هم در جنگ با ما به همون اندازه ضربه خوردند، هم اینکه جنگ با آمریکا رو هم داشتند. (البته اونها هم نفتی اند)
نمودار رشد در چه عرصه ای؟ کدام تاپیک؟ میشود یک بار دیگر بفرمایید؟
در حالت عادی بله، اما کشور الآن به تغییرات اساسی نیاز داره که هیچ دولتی زیر بارش نمیره. یعنی اگر انجامش بده رای مردم رو از دست میده.
اصلاً نقش رهبری برای رفع مشکلاتیه که سیستم دموکراسی قادر به رفعش نیست.
بله جمله دوم شما درست است که نقش رهبری برای رفع مشکلات لاینحل است، اما مسئله واردات با ارز 4200 تومانی را مسئله ای غیر عادی از سوی دولت نیست که رهبری با آن مخالفت کند.
الان هم کار اقتصاد و تجارت و تولید و مانند آن دست روحانیت نیست. آیا وزیر اقتصاد، روحانی است؟ رئیس بانک مرکزی روحانی است؟ کدام مسئول اقتصادی در تیم اقتصادی دولت روحانی است؟
سلام
اختیار وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی در این کشور چقدر است!؟
ایا می توانند بگویند فلان ارگان در اقتصاد دخالت نکند، یا با فلان کشور مذاکره اقتصادی شود،یا از صندوق توسعه ملی برداشت کنند، یا بودجه کشور را تنظیم کنند!؟
اقای اشنا مشاور رئیس جمهور می گفت اگر بودجه چند موسسه خاص را قطع کنیم با نمایندگانشان کل بودجه کشور را گروگان می گیرند.
رئیس جمهور هم که مدیریت اجرایی کلان کشور را در اختیار دارد دکترای حقوق از دانشگاه اسکاتلند دارد
احتمالا اینکه ابر به پایین نگاه می کند و اگر ببیند بیابان است نمی بارد هم در این دانشگاه یاد گرفتندhappy
جدا از اینکه برای دکترا حقوق معتبر باید بیش از ده سال در دانشگاه های اسکاتلند زحمت کشید و ایشان چند ماه بیشتر در اسکاتلند نبودند، رساله ابشان هم سرقت علمی از ایت الله کلانتری دانشیار دانشگاه شیراز و عضو مجلس خبرگان بوده.
از این مدارک تو میدان انقلاب هم می فروشند
دانشگاه اسکاتلند دارد
بهتر است بفرمایید از انگلستان دارد
اگر شما آن چند متر پارچه روی سر را مانع می دانید
من خودم مذهبی هستم و فقها صالح روی چشمان ما جا دارند ولی هر کسی را بهر کاری ساختند، اداره حوزه و اوقاف و امور حسبیه با روحانیت باشد و نقش مشورتی داشته باشند، ولی اداره کلی کشور باید با کسانی باشد که اقتصاد و مدیریت و سیاست را به صورت علمی و آکادمیک مطالعه کرده باشند و خدا ترس هم باشند.
برای اداره کشور کتاب "اقتصاد کلان منکیو" لازم است نه "فصوص الحکم"
زبان انگلیسی زبان رسمی و بین اللملی دنیاست که شایسته است که تمام ملت ایران اون رو توی مدسه یاد بگیرند.اینکه تدریس زبان انگلیسی رو میراث طاغوط بدانیم بی معناست.اینکه بیاییم اونو با زبان فارسی مقایسه کنیم که زبان فارسی باید توی خارج با هزینه ی خودمون تدریس بشه ولی انگلیسیباید رایگان تدریس بشه و از این حرفها بی معناست و یک مقایسه اشتباست.
اینکه انگلیسی زبان یک جزیره کوچکه بی معناست.اینکه ما باید انگلیس یرا ول کنیم یا نحدود کنیم.انگیسی در اولویت نباشه.یک عده برن چینی باد یگیرن.یک عده برن پرتقالی یاد بگیرن.و توی مدارس یا فراگیری انگلیسی تعطیل بشه و به یک عده چینی و به یک عده پرتقالی و از این حرفها اونم با این توجیهات که رهبری آوردن بی معناست.حالا یک کاری می کنیم.شما بیا بر فرزندان آیندتون.به یکی چینی بیاموز.به یکی اسپانیایی بیاموز.به یکی پرتقالی بیاموز.اصلا انگلیسی رو بیخیال شو.چطوره؟
نمی خواهم بحث بدین سمت و سو برود به همین خاطر در پست ابتدایی هم از قاعده ها سخن گفتم نه از اصل مطلب
اما بدانید مسئله فراتر از زبان است! نفوذ زبان هر کشوری در جهان با نفوذ آن کشور رابطه متقابل دارد، اگر کشوری زبانش نفوذ پیدا کند خودش نفوذ پیدا کرده است فرهنگش نفوذ کرده، در حیطه علوم نفوذ کرده، و اگر کشوری صاحب نفوذ شود زبانش نفوذ پیدا می کند. به همین خاطر الان اولویت آمریکاییها برای یادگیری زیان خارجی، زبان چینی است.
بین المللی ماندن زبان انگلیسی چیزی است که اعتباری است و خود کشورها دارند به قیمت حذف بسیاری از زبان ها به آن اعتبار می بخشند، شما در خصوص نفوذ زبان انگلیسی می توانید سخنان پاتریشیا رایان را در اینترنت ببینید.
اختیار وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی در این کشور چقدر است!؟
عذری را که خود این مسئولین نیاورده اند، شما برایشان میتراشید؟
احتمالا اینکه ابر به پایین نگاه می کند و اگر ببیند بیابان است نمی بارد هم در این دانشگاه یاد گرفتند
جدا از اینکه برای دکترا حقوق معتبر باید بیش از ده سال در دانشگاه های اسکاتلند زحمت کشید و ایشان چند ماه بیشتر در اسکاتلند نبودند، رساله ابشان هم سرقت علمی از ایت الله کلانتری دانشیار دانشگاه شیراز و عضو مجلس خبرگان بوده.
از این مدارک تو میدان انقلاب هم می فروشند
بهتر است بفرمایید از انگلستان دارد
من در صدد دفاع یا رد یک مقام خاص نیستم، کاری به این نیش و کنایه و حاشیه های شما هم ندارم که اثبات و ابطال آن برای قضاوت درست که انسان روز قیامت گرفتار نشود مجال خود را می طلبد؛ اصل سخن بنده را بگیرید، عرضم این بود که اشکالی ندارد کار اجرایی حکومت و سیاست های اجرایی اقتصادی کاملا به دست غیر روحانیون باشد.
من خودم مذهبی هستم و فقها صالح روی چشمان ما جا دارند ولی هر کسی را بهر کاری ساختند، اداره حوزه و اوقاف و امور حسبیه با روحانیت باشد و نقش مشورتی داشته باشند، ولی اداره کلی کشور باید با کسانی باشد که اقتصاد و مدیریت و سیاست را به صورت علمی و آکادمیک مطالعه کرده باشند و خدا ترس هم باشند.
برای اداره کشور کتاب "اقتصاد کلان منکیو" لازم است نه "فصوص الحکم"
اطلاع ندارید جناب قدیمای عزیز، حدود 80 درصد از بودجه کشور در دست دولت است، علاوه بر اینکه لازم است کمی به قانون اساسی و تعریف وظائف هم نگاه بیندازید، آنچه در حیطه اقتصاد و سامان دادن به آن اصالت دارد عموما به دست دولت است.
عذری را که خود این مسئولین نیاورده اند، شما برایشان میتراشید؟
https://www.aparat.com/v/WLinS/
از ثانیه 50 به بعد را گوش دهید.مدت کل کلیپ فقط 2 دقیقه 19 ثانیه است.
خلاصه کلام آشنا این است که بودجه در دست روحانیت است، بعد شما از وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی صحبت می کنید
عرضم این بود که اشکالی ندارد کار اجرایی حکومت و سیاست های اجرایی اقتصادی کاملا به دست غیر روحانیون باشد.
دوست عزیز عرض بنده این است که اداره امور کشور نباید در دست نظامی یا فقیه باشد، چرا که این دو گروه به طور تخصصی اقتصاد و سیاست نمی دانند.
فقیه در حوزه، نظامی در پادگان،مدیر اقتصادی خدا ترس در راس کار
اطلاع ندارید جناب قدیمای عزیز، حدود 80 درصد از بودجه کشور در دست دولت است، علاوه بر اینکه لازم است کمی به قانون اساسی و تعریف وظائف هم نگاه بیندازید، آنچه در حیطه اقتصاد و سامان دادن به آن اصالت دارد عموما به دست دولت است.
جواب شما در همان کلیپ بالا هست.
تمام 100 درصد بودجه در دست روحانیون است.
مطلب پایین هم جالب است:
نمودار رشد در چه عرصه ای؟ کدام تاپیک؟ میشود یک بار دیگر بفرمایید؟
از نظر تولید ناخالص داخلی

بله جمله دوم شما درست است که نقش رهبری برای رفع مشکلات لاینحل است، اما مسئله واردات با ارز 4200 تومانی را مسئله ای غیر عادی از سوی دولت نیست که رهبری با آن مخالفت کند.
توی ایران عادیه وگرنه جاهای دیگه دنیا همچین چیزی رو نداریم.
تقریبا 200 ساله که اقتصاددانهای دنیا چنین سیاستهایی رو رد کرده اند و اقتصادهای دستوری رو ناکارآمد و مستعد فساد دانسته اند. اینجا یه نفر باید بیاد و دیدگاههای منفی به علم اقتصاد رو اصلاح کنه و این علم رو بگذاره در جایگاه خودش.
ولا: انگلیس در طی چند سال به این جایگاه رسیده است؟ از طریق جنگ و تحریم شدن از سوی دیگران، یا از سوی جنگ و تحریم و امتیاز گرفتن علیه دیگران؟
بله کشورهایی که معمولا سابقه استعماگری داشته اند توانسته اند سطح رفاهیات خود را بالا ببرند و بقیه را که تحت سلطه خود از پیشرفت عقب نگه داشته اند جهان سومی بنامند.
سلام ...
برخلاف شما من استعمار رو چیز بدی نمیدونم ؛ استعمار از نظر من چیز خوبی هستش ؛ فرض کنین خانه ای ویلایی دارید که 1000 متری هست ؛ 800 متر حیات داره ؛ 200 متر بنا داره ؛ در اون 200 متر 3 اتاق خواب در آوردند ؛ یک آشپزخانه و یک Living Room ؛ و سالها شما و پدر و مادر و خواهر و برادرانتون در اون خونه زندگی میکنید و هیچ پول و دانشی هم ندارید که اون رو بسازید ؛ و یا تغییر کاربریش بدید . ( خونه شما هم 50 میلیارد تومن ارزش داره )
ناگهان یک انگلیسی میاد ؛ میگه من خونه شما رو میگیرم ؛ میکوبمش و 100 تا آپارتمان از درونش در میارم و جلوی خونه رو هم 20 تا مغازه در میارم ؛
- 20 تا از خونه ها و 5 تا از مغازه ها هم برای شما باشه و
- 80 تا آپارتمان و 15 تا از مغازه ها هم برای من باشه .
این یک پیشنهاد است ؛ بعدش من میرم با اسپانیایی ها حرف میزنم .... اونا یک پیشنهاد دیگه بهم میدهند .
بعدش با آمریکایی ها صحبت میکنم ؛ اونها هم یک پیشنهاد دیگه بهم میدهند .
بعد من با هر کدومشون وارد مذاکره میشم ؛ سعی میکنم بیشترین منافع رو برای خودم و خانواده ام تامین کنم و در نهایت تن به استعمار میدم . چون اگر ندم بدبخت میشم ...
در حقیقت سره من کلاه رفته .... همشون یک جور دارن حق من رو میخورند ....
ولی اگر این کار رو هم نکنم ... بیشتر سرم کلاه میره ....
مساله دومی که بهش اشاره کردید در مورد این بودش که این ثروت رو انگلیس از استعمار بدست آورده .... خوب مقبول ... شما که داشتینش ... شما چرا به جایی نرسیدید ....
انگلیس نه خاک داره
نه کشاورزی داره
نه منابع انسانی مفت مانند ایران داره
نه منابع زیر زمینی مانند مس و قلع و سرب داره .
و مجبور هستش که استعمار کنه تا اینها رو بدست بیاره ...
شما که نیاز به استعمار نداشتین .... شما همشون رو مفت داشتید ... چرا شما به این جایگاه نرسیدید ....
اقای اشنا مشاور رئیس جمهور می گفت
خلاصه کلام آشنا این است که
من یک بار استناد شما به سخنان این آقا را نادیده گرفتم، دوباره دیدم از این آقا اسم بردید
شما اول خود این آقا را اثبات کنید، تا سپس بر سر حجیت قولش چانه بزنیم!
وزرای اقتصاد، روسای بانک مرکزی یا مسئولینی که وظیفه شان در حیطه اقتصاد است کجا گفته اند اختیارات ما کافی نیست؟ کجا گفته اند مشکلات اقتصادی به این خاطر است کع ما اختیار کافی نداریم؟
تمام 100 درصد بودجه در دست روحانیون است.
دوست عزیز عرض بنده این است که اداره امور کشور نباید در دست نظامی یا فقیه باشد، چرا که این دو گروه به طور تخصصی اقتصاد و سیاست نمی دانند.
فقیه در حوزه، نظامی در پادگان،مدیر اقتصادی خدا ترس در راس کار
خب الحمدلله به گونه ای حرف می زنید که بی نیاز از ابطال است، خود مخاطب که بخواند کافیست، نیازی به پاسخگویی بنده نیست.
عذرخواهی می کنم، اما اساسا پاسخگویی به پست های شما نه تنها کمکی به این تاپیک نمی کند، بلکه فقط ایجاد حاشیه می کند، و بحث را به انحراف می کشاند.
لذا ضمن عذرخواهی اعلام می کنم که برای حفظ حاکمیت منطق بر مباحث، پاسخی به پست های شما نخواهم داد، مگر آن که ببینم با ادبیات و محتوای علمی وارد بحث شده اید.
سلام
برخلاف شما من استعمار رو چیز بدی نمیدونم ؛ استعمار از نظر من چیز خوبی هستش ؛ فرض کنین خانه ای ویلایی دارید که 1000 متری هست ؛ 800 متر حیات داره ؛ 200 متر بنا داره ؛ در اون 200 متر 3 اتاق خواب در آوردند ؛ یک آشپزخانه و یک Living Room ؛ و سالها شما و پدر و مادر و خواهر و برادرانتون در اون خونه زندگی میکنید و هیچ پول و دانشی هم ندارید که اون رو بسازید ؛ و یا تغییر کاربریش بدید . ( خونه شما هم 50 میلیارد تومن ارزش داره )ناگهان یک انگلیسی میاد ؛ میگه من خونه شما رو میگیرم ؛ میکوبمش و 100 تا آپارتمان از درونش در میارم و جلوی خونه رو هم 20 تا مغازه در میارم ؛
- 20 تا از خونه ها و 5 تا از مغازه ها هم برای شما باشه و
- 80 تا آپارتمان و 15 تا از مغازه ها هم برای من باشه .این یک پیشنهاد است ؛ بعدش من میرم با اسپانیایی ها حرف میزنم .... اونا یک پیشنهاد دیگه بهم میدهند .
بعدش با آمریکایی ها صحبت میکنم ؛ اونها هم یک پیشنهاد دیگه بهم میدهند .بعد من با هر کدومشون وارد مذاکره میشم ؛ سعی میکنم بیشترین منافع رو برای خودم و خانواده ام تامین کنم و در نهایت تن به استعمار میدم . چون اگر ندم بدبخت میشم ...
تعریفتون از استعمار با آنچه که در خارج اتفاق می افتد تطابق ندارد خانم فرشته
بارها گفته ام اگر میخواهید مثال هم بزنید، اول موضوع را خوب بشناسید، تا مثال بی ربط نزنید.
سلام
یادم هست زمانی که تیم ملی ما به شدت به علی دایی متکی بود به شوخی گفته میشد علی دایی باید خودش برود توی دروازه توپ حریف را بگیرد
بعد خودش پرتاب کند و خودش برود بجای دفاع آخر توپ را دریافت کند و به فاهبک برساند و خودش جای هافبک نفوذ کند بعد توپ را به جناحین بفرستد
سپس خودش از کنار توپ را دریافت کرده و به روی دروازه حریف ارسال کند و خودش هم برود توی محوطه جریمه حریف سر بزند و توپ را به گل تبدیل کند!
حالا هم با توجه به آنچه دوستان گفتند بنده یک پیشنهاد دارم
چطور است بیائیم تمام قوا و تمام سمتهای دولتی را حذف کنیم و فقط سمت رهبری را باقی بگذاریم
ایشان خودش کاندید مجلس بشود و خودش نماینده تمام شهرهای ایران بشود و خودش برود در مجلس طرح بدهد
خودش از خودش برای تصویب طرح رای بگیرد، خودش رای بدهد، خودش تصویب کند، بعد طرح را به خودش به عنوان رئیس جمهور ارجاع بدهد
خودش طرح را به خودش به عنوان وزیر راه، بار دیگر به خودش به عنوان وزیر صنایع، بار دیگر به خودش به عنوان وزیر..... ابلاغ کند
بعد خودش بجای تمام وزرا شروع به اجرای طرحها کند. و در نهایت هم خودش اگر در کار خودش خطایی رخ داد به عنوان رئیس قوهء قضائیه خودش را محاکمه کند
آن وقت برای خودش حکم صادر کند بعد خودش را تبرئه کند یا خودش را به زندان بیندازد
نظرتان چیست؟
از نظر تولید ناخالص داخلی
بله، البته تولید ناخالص ملی نسبت به دوران پهلوی رشد داشته است اما آنچه به عنوان ملاک عرض کردم که از کجا بفهمیم اگر حکومت پهلوی باقی مانده بود به اینجا نمی رسیدیم در این خصوص صدق نمی کند، مگر آن نکته پایانی را لحاظ کنیم، یعنی مقایسه در شرایط برابر.
البته همچنان سایر پیشرفت ها مانند پیشرفت های علمی، نظامی، دخالت دادن مردم در سرنوشت کشور، آزادی، استقلال و مانند آن پابرجا هستند.
توی ایران عادیه وگرنه جاهای دیگه دنیا همچین چیزی رو نداریم.
تقریبا 200 ساله که اقتصاددانهای دنیا چنین سیاستهایی رو رد کرده اند و اقتصادهای دستوری رو ناکارآمد و مستعد فساد دانسته اند. اینجا یه نفر باید بیاد و دیدگاههای منفی به علم اقتصاد رو اصلاح کنه و این علم رو بگذاره در جایگاه خودش.
سیاست های غلط اقتصادی در همه جا عادیست، هر دولتی اجازه دارد آنچه را درست می پندارد انجام دهد ولو آنکه در واقع غلط باشد!
اتفاقا اختیارات قوه مجریه در بسیاری از کشورها بیشتر هم هست، مثلا همین ترامپ، حالا نه در حیطه اقتصاد، اما ببینید در حیطه سیاست چه تصمیمات عجیبی که نمیگیرد، اما بالاخره قانون کشورش چنین اجازه ای را به او داده است.
از این که بگذریم، اینکه از رهبری توقع داشته باشیم به عنوان یک اسلام شناس در کار تیم اقتصادی دولت دخالت کند، آن هم دخالت در سیاست های خرد و جزئی واقعا منطقی نیست! نه دولت و نه حامیان دولت چنین موضعی را بر نمی تابند حتی اگر در واقع حق با رهبر باشد.
دیدیم که یکی از کارشناسان اقتصادی در شبکه 3 علنا در برابر فتوای حرمت بانکداری ربوی از سوی یت الله جوادی آملی ایستاد و گفت ایشان فقیه است و نباید در اقتصاد نظر دهد.
اینطور هم نیست که همیشه ورود مستقیم به مسائل موجب تنش بشه
خیلی از کارهایی که لازمه در کشور انجام بشه مطابق خواست اکثریت هم هست.....
ممکنه دولت به خاطر وجود افراد ذینفع نتونه خیلی آزادانه در این موضوع ورود کنه اما رهبری این محدودیت را ندارند
.کشور الآن به تغییرات اساسی نیاز داره که هیچ دولتی زیر بارش نمیره. یعنی اگر انجامش بده رای مردم رو از دست میده.
فروردین عزیز الان کدام حرفتان را قبول کنیم؟
ابتدا فرمودید کارهایی که لازم است در کشور انجام شود خواست اکثر مردم است
سپس گفتید دولت به این دلیل زیر بار تغییرات نمیرود که رأی مردم را از دست میدهد که یعنی این تغییرات خواست مردم نیست بالاخره مردم با این کار که دولت تغییرات انجام دهد موافقند و به چنین دولتی رای میدهند؟
یا با چنین دولتی مخالفند و به آن رای نمیدهند؟
سلام
تعریفتون از استعمار با آنچه که در خارج اتفاق می افتد تطابق ندارد خانم فرشته
بارها گفته ام اگر میخواهید مثال هم بزنید، اول موضوع را خوب بشناسید، تا مثال بی ربط نزنید.
اتفاقا اتفاقی که داره در درون محیط خارج میوفته یک جور استعمار هست ...
منتهای ...
برای راضی کردن یک سیاه پوست آفریقایی ... سوارش میشن ... دار و ندارشون رو هم ازش میگیرند .... یک چاه آب براشون میزنند و در نهایت الماس و طلاهای استخراج شده رو با خودشون میبرند . و کاره درستی هم میکنند چون پدرانشون مستعمره نشدند و نمیدونند چجوری باید چاه آب بزنند .
و برای راضی کردن کشوری مانند ایران ...
ایران رو میندازن در درون تحریم ... و یواشکی باهاش قرار داد نفتی میبندند و یک چاه ازش میگیرند ... و اگر هم یه زمانی آمریکا داشت ایران رو تحدید نظامی میکرد تندی جک استراو ؛ بالاترین و ارشد ترین وزیرشون رو یک هفته میفرستند بیاد ایران که بگه ایران هنوز مستعمره من هست . و ایرانی ها هم کار درستی میکنند چون هنوز نمیتونند امنیتشون رو حفظ کنند .
سلام
یادم هست زمانی که تیم ملی ما به شدت به علی دایی متکی بود به شوخی گفته میشد علی دایی باید خودش برود توی دروازه توپ حریف را بگیرد
...
[/COLOR]نظرتان چیست؟
[/B]
آقا رضا قیاس شما نادرسته. اگر بنا به قیاس باشه رهبر نقش مربی رو دارند نه نقش بازیکن.
یه مثال به طور مشخص مطرح کردم: دولتها ترجیح داده اند ظرفیت دانشگاهها را افزایش دهند تا آمار بیکاری کم بشه به قیمت اینکه آمار فارغ التحصیلان بیکار در دولت بعد افزایش پیدا کنه. این یکی از آفات دموکراسیه که دولت برای بدست آوردن رای مردم گاهی رضایت کوتاه مدتشون رو به منافع بلندمدت ترجیح میده.
اینجا بایستی یک نهادی بیاد و دولت رو موظف به حل مشکل کنه. اون نهاد هم نباید نیازمند رای مردم باشه، افراد ذینفع نباید بتونند بر علیهش جوسازی کنند و ... چنین جایگاهی هم در قانون ما پیش بینی شده که رهبری است.
فروردین عزیز الان کدام حرفتان را قبول کنیم؟
ابتدا فرمودید کارهایی که لازم است در کشور انجام شود خواست اکثر مردم است
سپس گفتید دولت به این دلیل زیر بار تغییرات نمیرود که رأی مردم را از دست میدهد که یعنی این تغییرات خواست مردم نیست بالاخره مردم با این کار که دولت تغییرات انجام دهد موافقند و به چنین دولتی رای میدهند؟
یا با چنین دولتی مخالفند و به آن رای نمیدهند؟
یه جاهایی خواست مردم هست و خواست افراد ذینع نیست. یه جاهایی بخشی از مردم میشن ذینع یه رویه نادرست ...
اختیار وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی در این کشور چقدر است!؟اختیاراتشان خیلی زیاد است دوست عزیز، بفرمائید چند تا از این موسسات مالی اعتباری در کشور راه اندازی شد که هر کدام هم چندین نمایندگی در کل کشور داشتند؟
تمام آنها با مجوز بانک مرکزی بود. اما هر زمانی که مشکلاتی برای پول مردم در این موسسات پیش آمد، بانک مرکزی اعلام میکرد ما بی اطلاع بودیم!
این هم ربط به روحانیون دارد؟
اتفاقاً برعکس آنچه میفرمائید این روحانیون هستند که باید از دست امثال رئسای بانک مرکزی بنالند و بگویند مگر اختیار ما چقدر است؟
این لینک را ببینید: لینک مطلب
محمدرضا نعمت زاده وزیر صنایع در این شرکتها مسئولیت داشته است:
هرمزان تجارت گستر کیش، موسسه بنیاد دانشگاه امیرکبیر، برق انرژی پاینده جم، مهندسی پترو فرآیند کرخه، الوند پترو انرژی کیش، توسعه تجارت نعمت نیکو، سرمایه گذاری سیراف انرژی، پترو تجارت هرمزان، خط لوله انتقال گاز مکران منطقه آزاد چابهار، آب نیروی مکران منطقه آزاد چابهار، ارگ شیمی پارسا، کیمیا صنایع دالاهو، توان پرداز باطری، رسا فارمد، مهندسی نفت هوسیت پارس، توسعه پتروشیمی ساحل دریا، توسعه نگین مکران
حتماً از ماجرای دختر او یعنی شبنم نعمت زاده و موضوع دارو هم اطلاع دارید
برای اداره کشور کتاب "اقتصاد کلان منکیو" لازم است نه "فصوص الحکم"در اینکه برای تصدی یک پست، باید تخصص آن را داشت شکی نیست
در این هم که در کشور خیلیها متناسب با تخصص خود انتخاب نشدهاند هم تردیدی نیست. تمام اینها ایراد است و وارد
اما از شمایی که میفرمائید خودتان مذهبی هستید عجیب است که میفرمائید برای اداره اقتضادی کشور نیازی به دروس حوزروی نیست! اگر مراد شما اقتصاد لیبرال است، اگر اقتصاد کینزی و امثالهم مد نظر شماست پس لطفاً نفرمائید مذهبی هستم. بگوئید مثلاً لیبرال یا سوسیالیست یا.... هستم
ولی وقتی میگوئید مذهبی هستم پس باید بدانید که در دین ما تمام نیازهای اقتصادی مطابق فرمایش الهی لحاظ شده است
و هیچ نیازی هم به امثال کینز و فریدمن و اسمیت نداریم
سیاست های غلط اقتصادی در همه جا عادیست، هر دولتی اجازه دارد آنچه را درست می پندارد انجام دهد ولو آنکه در واقع غلط باشد!
اتفاقا اختیارات قوه مجریه در بسیاری از کشورها بیشتر هم هست، مثلا همین ترامپ، حالا نه در حیطه اقتصاد، اما ببینید در حیطه سیاست چه تصمیمات عجیبی که نمیگیرد، اما بالاخره قانون کشورش چنین اجازه ای را به او داده است.از این که بگذریم، اینکه از رهبری توقع داشته باشیم به عنوان یک اسلام شناس در کار تیم اقتصادی دولت دخالت کند، آن هم دخالت در سیاست های خرد و جزئی واقعا منطقی نیست! نه دولت و نه حامیان دولت چنین موضعی را بر نمی تابند حتی اگر در واقع حق با رهبر باشد.
دیدیم که یکی از کارشناسان اقتصادی در شبکه 3 علنا در برابر فتوای حرمت بانکداری ربوی از سوی یت الله جوادی آملی ایستاد و گفت ایشان فقیه است و نباید در اقتصاد نظر دهد.
خب همین ترامپ یک مثاله برای وجود اشکال در سیستم دموکراسی. اگر دست من بود، یه تیم تخصصی با رای مردم تشکیل می دادم که بر نظرات ترامپ نظارت کنند.
مسلم گرامی، اصلا ضرورت وجود رهبر از اینجا میاد که دموکراسی می تونه به مشکل در اداره کشور بر بخوره. در واقع سخن شما اینه که آمریکا نهاد رهبری رو نداره.
دخالت رهبری در امور جزئی حکومت در مورد مسائل دینی انجام میشه، اما در مسائل اقتصادی اشاره فرمودید که این کار به تخصص اقتصادی نیاز داره. خب میشه این موضوع رو با یک تیم اقتصاددان حل کرد. حتی اون تیم اقتصاددان می تونند منتخب مردم باشند تا مشکلی با دموکراسی ایجاد نشه.
اتفاقاً برعکس آنچه میفرمائید این روحانیون هستند که باید از دست امثال رئسای بانک مرکزی بنالند و بگویند مگر اختیار ما چقدر است؟
این لینک را ببینید: لینک مطلب
سلام
دوست عزیز، منظور من از اختیارات در پست شماره 30 خط دوم بیان شده، این لینکی که گذاشتید درباره سیستم ربا در بانک هاست.
محمدرضا نعمت زاده وزیر صنایع در این شرکتها مسئولیت داشته است:
هرمزان تجارت گستر کیش، موسسه بنیاد دانشگاه امیرکبیر، برق انرژی پاینده جم، مهندسی پترو فرآیند کرخه، الوند پترو انرژی کیش، توسعه تجارت نعمت نیکو، سرمایه گذاری سیراف انرژی، پترو تجارت هرمزان، خط لوله انتقال گاز مکران منطقه آزاد چابهار، آب نیروی مکران منطقه آزاد چابهار، ارگ شیمی پارسا، کیمیا صنایع دالاهو، توان پرداز باطری، رسا فارمد، مهندسی نفت هوسیت پارس، توسعه پتروشیمی ساحل دریا، توسعه نگین مکرانحتماً از ماجرای دختر او یعنی شبنم نعمت زاده و موضوع دارو هم اطلاع دارید
دوست عزیز، به همین خاطر که من می گویم کار را بسپاریم دست متخصص و تحصیل کرده، این اقای نعمت زاده شاهکار اخوندی مثل شیخ حسن روحانی، خب کسی مثل روحانی که اقتصاد و مدیریت نخوانده معلوم است نمی تواند تشخیص دهد اقتصاددان و مدیر کیه. مثل این می ماند که من را بگذارند رئیس بخش فیزیک دانشگاه هاروارد و بگویند استاد فیزیک معرفی کن، خب معلومه که گند می زنم به عملکرد دانشگاه.
حالا چرا راه دور رفتی، خود روحانی کم دستی از نعمت زاده ندارد، موضوع خانه ولنجک روحانی مشخص است
اگر مراد شما اقتصاد لیبرال است، اگر اقتصاد کینزی و امثالهم مد نظر شماست پس لطفاً نفرمائید مذهبی هستم. بگوئید مثلاً لیبرال یا سوسیالیست یا.... هستم
برادر عزیز، موضوع سر این است که اقتصاد اسلامی را متخصص اقتصاد متقی انجام دهد یا فقیه.
اما از شمایی که میفرمائید خودتان مذهبی هستید عجیب است که میفرمائید برای اداره اقتضادی کشور نیازی به دروس حوزروی نیست!
لطفا چندتا درس اقتصادی تخصصی حوزه را نام ببرید.
در حوزه علومی مثل فلسفه، رجال ، اصول، تفسیر و غیره به صورت تخصصی بررسی می شود نه اقتصاد و مدیریت و سیاست.
سال 1397 قرار بود بعد از 1400 سال اقتصاد اسلامی وارد متن حوزه شود، که انشاءالله تا 800 سال اینده در گام بیستم انقلاب عملی خواهد شد.
https://www.yjc.ir/fa/news/6510585/
اخوندهایی که چیزی از اقتصاد نمی دانند بر سر کار هستند و دکترای رشته اقتصاد اسلامی راننده تاکسی اسنپ. # زیبا نیست
موفق و سلامت باشید@};-
برای راضی کردن یک سیاه پوست آفریقایی ... سوارش میشن ... دار و ندارشون رو هم ازش میگیرند .... یک چاه آب براشون میزنند و در نهایت الماس و طلاهای استخراج شده رو با خودشون میبرند . و کاره درستی هم میکنند چون پدرانشون مستعمره نشدند و نمیدونند چجوری باید چاه آب بزنند .و برای راضی کردن کشوری مانند ایران ...
ایران رو میندازن در درون تحریم ... و یواشکی باهاش قرار داد نفتی میبندند و یک چاه ازش میگیرند ... و اگر هم یه زمانی آمریکا داشت ایران رو تحدید نظامی میکرد تندی جک استراو ؛ بالاترین و ارشد ترین وزیرشون رو یک هفته میفرستند بیاد ایران که بگه ایران هنوز مستعمره من هست . و ایرانی ها هم کار درستی میکنند چون هنوز نمیتونند امنیتشون رو حفظ کنند
بنده دیگه حرفی ندارم...
اما فقط بدانید گستره مساحتی که تحت تصرف داعش بود و ایران آن را جمع کرد، 5 برابر مساحت بلژیک بود!
به نظرم سخنان من و شما برای قضاوت خوانندگان بسیار شفاف هست، و بعید می دانم کسی دراین تاپیک، بلکه در ایران موافق استعمار باشد، جز نوادر.
با سلام و احترام
مسلم گرامی، اصلا ضرورت وجود رهبر از اینجا میاد که دموکراسی می تونه به مشکل در اداره کشور بر بخوره. در واقع سخن شما اینه که آمریکا نهاد رهبری رو نداره.دخالت رهبری در امور جزئی حکومت در مورد مسائل دینی انجام میشه، اما در مسائل اقتصادی اشاره فرمودید که این کار به تخصص اقتصادی نیاز داره. خب میشه این موضوع رو با یک تیم اقتصاددان حل کرد. حتی اون تیم اقتصاددان می تونند منتخب مردم باشند تا مشکلی با دموکراسی ایجاد نشه
بله من حرف شما را قبول دارم، اصلا فلسفه رهبری بالای سر دولت همین است، اما باید توجه کرد که رهبری وظیفه رشد مردم را دارد، نه وظیفه اجبار و الزام آنها را
یک پدر و مادر هم وظیفه دارند تا فرزندان را مراقبت و نظارت کنند تا به مشکلی برنخورند و منحرف نشوند، اما طبیعتا لازمه رشد این است که گاهی به ایشان اجازه بدهند خودشان تصمیم بگیرند، حتی اگر این تصمیم، تصمیم غلطی باشد، این شکست موقتی به قیمت رشد است و می ارزد.
روی کار آمدن دولت های متعدد با افکار مختلف، و با سیاست های گوناگون و دیدن نتیجه انتخاب مردم، اینها موجب رشد است، اما در جایی که یک آسیب، آسیب اساسی باشد قطعا رهبری دخالت کرده و دولت را باز می دارند، مثل مسئله ارتباط با آمریکا، مذاکره بر سر موشک، یا سند2030، و مانند آن
بنده دیگه حرفی ندارم...
اما فقط بدانید گستره مساحتی که تحت تصرف داعش بود و ایران آن را جمع کرد، 5 برابر مساحت بلژیک بود!
به نظرم سخنان من و شما برای قضاوت خوانندگان بسیار شفاف هست، و بعید می دانم کسی دراین تاپیک، بلکه در ایران موافق استعمار باشد، جز نوادر.
سلام .
جسارتا به نظرم خیلی خودتون رو درگیر احساسی میکنید که کلمات بهتون القا میکنه .
مثله یهود
مثله نجاست
مثله قدوسیت
مثله استعمار
مثله خاخام
مثله اسراییل
مثله آیت الله
و ...
برای کشف حقیقت نیاز داریم که ... این بتها رو که کشف حقیقت رو با مشگل روبرو میکنند رو بشکونیم
من بارها و بارها مجانی برای دیگران کارکردم ؛
بردهای الکترونیکی دو لایه ؛ معمولا تکنولوژی داره که خیلی از مهندس های الکترونیک بلد هستند
ولی وقتی تعداد لایه ها بالا میره و فرکانس کاری برد بالا میره و محیط پر نویز میشه اونوقت نیاز به طراحی های ویژه ای هست .
من به هر کسی رو انداختم بهم یاد نداد ؛
تا اینکه با مردی تقریبا 45 ساله آشنا شدم که حرفه ای این کار بود ؛
بهم گفت باید برام کار کنی تا بهت بتونم یاد بدم ؛ شش ماه تمام من براش برد میزدم ؛ اونم مجانی ؛ تا الان میتونم برد هایی شانزده لایه بزنم .
خیلی چیزها تنها با مستعمره شدن بدست میاد
سلام.چرا فکر می کنید که ما درست گوش ندادیم و برداشت های اشتباه داریم.قبلا در این تاپیک در این باره بحث شد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56308&page=17زبان انگلیسی زبان رسمی و بین اللملی دنیاست که شایسته است که تمام ملت ایران اون رو توی مدسه یاد بگیرند.اینکه تدریس زبان انگلیسی رو میراث طاغوط بدانیم بی معناست.اینکه بیاییم اونو با زبان فارسی مقایسه کنیم که زبان فارسی باید توی خارج با هزینه ی خودمون تدریس بشه ولی انگلیسیباید رایگان تدریس بشه و از این حرفها بی معناست و یک مقایسه اشتباست.
اینکه انگلیسی زبان یک جزیره کوچکه بی معناست.اینکه ما باید انگلیس یرا ول کنیم یا نحدود کنیم.انگیسی در اولویت نباشه.یک عده برن چینی باد یگیرن.یک عده برن پرتقالی یاد بگیرن.و توی مدارس یا فراگیری انگلیسی تعطیل بشه و به یک عده چینی و به یک عده پرتقالی و از این حرفها اونم با این توجیهات که رهبری آوردن بی معناست.حالا یک کاری می کنیم.شما بیا بر فرزندان آیندتون.به یکی چینی بیاموز.به یکی اسپانیایی بیاموز.به یکی پرتقالی بیاموز.اصلا انگلیسی رو بیخیال شو.چطوره؟
از این جهت می گویم درست گوش نداده اید، که همانطور که در مطلبی که آوردید، هویداست، شما محدود نکردن خود به زبان انگلیسی را، با حذف زبان انگلیسی یکی فرض کرده اید؛ حال آنکه صحبت از حذف نیست، اتفاقا سیستم دانشگاهی کشور نیز، به این مهم، توجه دارد و رشته های زبان در دانشگاه، محدود به مسیحیت نیستند و دانشگاههای شهید بهشتی و تهران، حتی تدریس زبان چینی و ژاپنی را نیز در دستور کار دارند، و اساتید بومی این زبانها را نیز برای تدریس به دانشجویان، به کار می گیرند.
در سخن ایشون، یک تفکر خاص نقد شده، نه اینکه امر به حذف یک روال آموزشی شده باشد. بله زبان علم فقط انگلیسی نیست، زیرا در هر فرهنگی، صدها و بلکه هزاران کتاب هستند که هرگز به زبان انگلیسی ترجمه نمی شوند. الان کتاب پیام قرآن آقای مکارم یا منشور عقاید شیعه از آقای سبحانی، و مانند اینها، و به خصوص کتابهای پاسخ به شبهات، مثل پاسخهای علما به شبهات علی نوری، به زبان انگلیسی موجود هستند؟ آیا یک انگلیسی زبان یا یک پژوهشگر خارجی که قصد تحقیق در مورد تشیع را دارد، منابع کافی به زبان انگلیسی دارد، تا تشیع را به درستی بشناسد؟ البته که نه. او مجبور است زبانهای عربی و فارسی و حتی در مواردی ترکی را فرا بگیرد تا بتواند منابع مهمی که هرگز ترجمه به انگلیسی نشده اند بخواند. در جهت معکوس هم، همین مشکل را ما داریم. مثلا برای شناخت عمیق مسیحیت، باید با زبانهای آرامی، یونانی و سریانی آشنایی داشته باشیم، و گرنه باید منتظر ترجمه های کلیسایی از منابع کهن بمانیم... بارها از اساتید فلسفه شنیده می شود که حرف یک فیلسوف را در زبان خودش بخوانید، دلتان را به ترجمه انگلیسی و فارسی کتاب او، خوش نکنید، ترجمه همیشه نسبت به اصل مطلب، نقائصی دارد...
از این جهت می گویم درست گوش نداده اید، که همانطور که در مطلبی که آوردید، هویداست، شما محدود نکردن خود به زبان انگلیسی را، با حذف زبان انگلیسی یکی فرض کرده اید؛ حال آنکه صحبت از حذف نیست، اتفاقا سیستم دانشگاهی کشور نیز، به این مهم، توجه دارد و رشته های زبان در دانشگاه، محدود به مسیحیت نیستند و دانشگاههای شهید بهشتی و تهران، حتی تدریس زبان چینی و ژاپنی را نیز در دستور کار دارند، و اساتید بومی این زبانها را نیز برای تدریس به دانشجویان، به کار می گیرند.در سخن ایشون، یک تفکر خاص نقد شده، نه اینکه امر به حذف یک روال آموزشی شده باشد. بله زبان علم فقط انگلیسی نیست، زیرا در هر فرهنگی، صدها و بلکه هزاران کتاب هستند که هرگز به زبان انگلیسی ترجمه نمی شوند. الان کتاب پیام قرآن آقای مکارم یا منشور عقاید شیعه از آقای سبحانی، و مانند اینها، و به خصوص کتابهای پاسخ به شبهات، مثل پاسخهای علما به شبهات علی نوری، به زبان انگلیسی موجود هستند؟ آیا یک انگلیسی زبان یا یک پژوهشگر خارجی که قصد تحقیق در مورد تشیع را دارد، منابع کافی به زبان انگلیسی دارد، تا تشیع را به درستی بشناسد؟ البته که نه. او مجبور است زبانهای عربی و فارسی و حتی در مواردی ترکی را فرا بگیرد تا بتواند منابع مهمی که هرگز ترجمه به انگلیسی نشده اند بخواند. در جهت معکوس هم، همین مشکل را ما داریم. مثلا برای شناخت عمیق مسیحیت، باید با زبانهای آرامی، یونانی و سریانی آشنایی داشته باشیم، و گرنه باید منتظر ترجمه های کلیسایی از منابع کهن بمانیم... بارها از اساتید فلسفه شنیده می شود که حرف یک فیلسوف را در زبان خودش بخوانید، دلتان را به ترجمه انگلیسی و فارسی کتاب او، خوش نکنید، ترجمه همیشه نسبت به اصل مطلب، نقائصی دارد...
ببینید اگر من جایی گفتم که رهبر گفتن تدریس انگلیسی توی کشور باید از صحنه روزگار محو بشه.من همچین حرفی نزدم.من جایی به صراحت گفتن که رهبر گفتن که تدریس انگلیسی کلا باید محو بشه.؟؟شاید اینطور برداشت میشده.
اما رهبر اینو گفتن که، چرا ما باید همه انگلیسی یاد بگیریم.یک عده برن چینی یاد بگیرن.یک عده پرتقالی و الی آخر...غیر از اینه، شما این رو هم قبول ندارید؟؟.یعنی شما می فرمایید رهبر نمی گن که باید عمومیت و فراگیری زبان انگلیسی لغو بشه؟؟پس یعنی چی و چه معنا داره که گفته بشه، چرا ما باید با پول خودمون هزینه کنیم و حرف از زبان یک جزیره زده بشه؟؟