علل اختلاف بين اديان چيست ؟
تبهای اولیه
امّا در عين حال به سه جهت پيامبران واديان با يكديگر متفاوتاند:
الف) تفاوت محيط و سطح و احتياج و استعداد مردم،
اين جهت غير قابل انكار است كه پيامبران براي هدايت مردم آمدهاند؛ از اين رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف بايد در حدود رشد و درك جامعه و نيازهاي محيط باشد.
طبعا بشر در قرون اوليه روابط اجتماعي بسيارمحدودي داشت و نظام اجتماعي وي گسترش و تفصيل زيادي نداشت
تا براي اصلاح، نياز به تذكرات فراوان باشد و اين گسترش افكار، روابط،شناخت و برخورد با عوامل طبيعي و نيازمنديها رفته رفته موجبات پيدايش دعوت و رسالت و پيامبر جديدي را فراهم ميكرد تا سرانجام محيط دعوت اسلامي و شرايط آن، ابلاغ دعوت نهايي و كامل را ايجاب كرد.
ب) تحريف؛
بدون شك در طي زمان تحريف و انحرافي در اديان گذشته توسط پيروان نادان و رهبران مذهبي و مقامات خودخواه و سود پرست جامعه به وجود ميآمد، در اين صورت لازم بود تا پيامبر ديگري بيايد و جهات انحراف و تحريف را خاطرنشان ساخته و دينگذشته را از آلودگيها پيراسته سازد.
امّا از آنجا كه دوران خود اسلام شروع زمان تسلط بشر به ضبط و تدوين و حفظ آثار خود بود، قرآن را بدون هيچ كم و كاست و تغييري حفظ كردند و بسياري از آثار رسول اكرم(ص) و ائمه هدي را به خوبي براي آيندگان نگاه داشتند، ديگر تجديددعوت و آمدن پيامبري جديد ضرورت ندارد.
ج) تفاوت در نوع گمراهي
نوع گمراهي و كج روي در زمان ظهور پيامبران تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسي در جامعهاي كه با ذلت و اسارت و نداشتن نظام اجتماعي و قدرت و حكومت و ظلم كشيدن خو گرفته بودند، پيدا شد و ايجاب ميكرد تا آنان را به زندگي و به دستآوردن قدرت و مبارزه و كوشش دعوت كند
از اين رو، در دعوت حضرت موسي جنبههاي اين جهاني و زندگي دنيوي و خشونت به چشم ميخورد.
امّا حضرت عيسي در محيط تزارها و سرداران خون آشام و توسعه طلب و جنگجو و دوران زورآزماييها و قهرماني و توجه شديد بهماديّات و دنيادوستي و چپاول اموال قيام كرد و از اين رو ايجاب ميكرد كه در دعوت خود، محبّت و نوع دوستي و دل بركندن از مادّيات، و زهد و توجه به معنويات را مطرح كند.
البته در اسلام چون مواجه با بشريت است و مخصوص منطقه يا نژاد خاصي نيست، نوع دعوت و اصول و برنامه يك جهت نبود و به هر نوع انحراف و كج روي و افراط و تفريطي كه ممكن است در بين اقوام و امم به وجود آيد، ناظر است، (معارف اسلامي، دكتر محمدجواد باهنر، ، صص 79 ـ 81، 121 ـ 123 و 124 ـ 160
اما علل:
يا برخى براى آن كه مىخواستند در محيط اسلامى راهى براى مباح كردن گناهان و ترك واجبات و فراهم ساختن بساط عيش و عشرت توأم با توجيه شرعى پيدا كنند تا تودههاى ناآگاه مسلمان به آن ايمان آورده آنگاه به كمك همين تودههاى ناآگاه تشكيلاتى به وجود آورده و به اهداف خود كه همان بسط اباحهگرى بوده دست يابند. برخى از مورخان ملل و نحل يكى از علل پيدايش فرقه غلات را همين امر دانستهاند، (نگا: الاشعرى، سعد بن عبدالله ابن خلف، المقالات و الفرق، تصحيح محمدجواد مشكور، تهران، مركز انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوّم، 1360 ش، صص 51 - 52). 4. سياسى: سياستبازانى كه بيشتر به اهداف غلط خود مىانديشند براى نيل به مقصود خود از حربههاى گوناگونى استفاده مىكنند و يكى از اين حربههاى قوى و كارآمد ايجاد فرق و نحلههاى گوناگون مذهبى است. اينان با به وجود آوردن چنين فرقههايى يك سلسله مسائل و آموزههاى دور از ذهن و عقل را وارد جريان مخالف خود مىكردند تا به آن آسيب وارد كرده و آن را در مقابل چشم ديگران ناميمون جلوه دهند. مانند برخى از اخبار در مورد ائمه(ع) كه به دور از حقيقت و واقعيت است، (نگا: الذهبى، ابى عبدالله محمد بن احمد بن عثمان، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، تحقيق على محمد البجاوى، دار احياء الكتب العربية، چاپ اوّل، 1382 ق، ج 2، ص 45). يا پديدارى فرقه كيسانيه كه پيروان مختار بن ابى عبيده ثقفى تلقى شدهاند براى تضعيف ديدگاه و حركت مختار از سوى مخالفانش پديدار شد، (نگا: صفرى فروشانى، نعمتالله، غاليان، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1378 ش، صص 83 - 89).
1. ضعف فكرى و فرهنگى: اصولاً محدوديت قواى ادراكى انسان و عدم توانايى او براى حلّ قطعى همه مسائل اعتقادى، از جمله مهمترين علل اختلاف انسانهاست، در مواردى كه مسأله به روشنى قابل حلّ نيست هر كس به حدس و گمان مىرسد كه ممكن است با حدس و گمان ديگران متفاوت باشد. در اين صورت است كه اختلاف نظرها آشكار مىشود. حضرت رسول(ص) در مدت كوتاه رسالتش فرصت بيان همه مطالب را براى مردم نيافت؛ از اين رو، لازم بود از سوى رسول خدا(ص) جانشينى همچون او كه معصوم باشد كار را به عنوان امامت مسلمين و تبيين معارف قرآن و سنت نبوى ادامه دهند ولى چنين نشد. يكى از علل پيدايش غلات را در همين امر مىتوان جست، (نگا: بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت مؤسسة الوفاء، چاپ دوّم، 1983 م، ج 25، ص 288، روايت 44).
2. تعصبات قبليهاى: پس از وفات پيامبر(ص)، مردم به جاى اين كه در مراسم خاكسپارى شركت كنند، هر گروهى مدعى شد كه حق خلافت از آن اوست. بنابر شواهد تاريخى هيچ يك از انصار و مهاجران در تعيين جانشين پيامبر(ص) از قرآن و سنت رسول خدا(ص) يا از مصلحت امت سخن نگفت، بلكه سخن در اين بود كه جانشينى پيامبر حق گروه انصار است يا مهاجر و چون در ميان انصار دو قبيله اوس و خزرج بود اين دو نيز به رقابت برخاستند و به دليل همين مخالفت مهاجران غالب شدند، (نگا: جانشينى حضرت محمد(ص)، ويلفردمادولونگ، ترجمه احمد نمايى، جواد قاسمى و... مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1377 ش، صص 47 - 65 و قيام حسين(ع)، دكتر سيد جعفر شهيدى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بهمن 1359، صص 26 - 36).
3. مادى: از منابع تاريخى و روايى معلوم مىشود گروهى بوده و هستند كه مثلاً با جعل مطالب و اخبار غلوآميز و انتشار آن، توجه عدهاى را به خود جلب كرده و از مواهب و فضل و بخششهاى مادى آنان بهرهمند شوند؛ مانند مغيرة بن سعيد كه در تمام عمر خود در تلاش بود تا مرام جديدى احداث كرده و گروهى متشكل پديد آورد تا به اهداف مادى و دنيايى خود برسد، (نگا: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغة، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم بيروت، دار احياء الكتب العربية، چاپ دوّم، 1385 ق، ج 8، ص 21 و شهرستانى ابوالفتح، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفة للطباعة و النشر، چاپ دوّم، بى تا، ص 83). 5. گسترش حوزه جغرافيايى اسلام با فتوحات مسلمانان، به تدريج پيروان اديان و عقايد ديگر وارد حوزه حكومت اسلامى شدند. گروهى از اين افراد كه مسلمان شده بودند به طرح مسائل و مشكلات خود براى مسلمانها پرداختند و آنها كه بر دين خود باقى مانده بودند در اين مسائل با مسلمانان مجادله مىكردند اين مسأله در اواخر حكومت بنىاميه و اوائل حكومت عباسيان به دليل ترجمه فلسفه يونان شدت بيشترى گرفت و باعث پديدارى برخى از فرقهها شد. بر اساس گزارش دكتر حسين عطوان، قدريه ديدگاههاى خود را از تأثيرپذيرى يهوديان و مسيحيان مسلمان شده شامى صورت مىدادند، (نگا: فرقههاى اسلامى در سرزمين شام در عصر اموى، دكتر حسين عطوان، ترجمه حميدرضا شيخى، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اوّل، 1371 ش، صص 31 - 33 و نيز نگا: تاريخ الجدل، محمد ابو زهرة، قاهره، دار الفكر العربى، صص 76 - 81 و نيز الميزان، علامه سيد محمدحسين طباطبايى(ره)، موسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 276). 6. منع حديث، يكى ديگر از عوامل پديدارى فرقههاى گوناگون اسلام گشت، زيرا با جلوگيرى از ضبط و تدوين حديث كه در واقع ترجمان اصلى و مفسّر حقيقى وحى به شمار مىرفت، اسرائيلياتى وارد آموزههاى دينى گشت و موجب پديدارى هرج و مرج در اعتقادات اعمال، اخلاق و آداب و حتى جوهره و كنه دين وارد كرد و اين خود موجب پيدايش بدعتهاى يهودى و مسيحى در آموزههاى اسلام گرديد، (نگا: معالم المدرستين، علامه سيد مرتضى عسگرى، قم، لكبة اصول الدين و المجمع العلمى الاسلامى، چاپ ششم، 1416 ق (1996 م)، ج2، ص 57) اين موضوع را به خوبى مىتوان در تفاسير قرآن رهيابى كرد، (در اين باب نگا: پژوهشى در باب اسرائليات در تفاسير قرآن، دكتر محمدتقى ديارى، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردى، چاپ اوّل، 1379 ش، مجموع كتاب). اين موارد بخشى از علل پيدايش فرقهها در اسلام بود.
بسمه تعالی
اصل واساس ادیان توحیدی در اصول هیچ اختلافی با یکدیگر ندارندولی در جهت کمال ونقص متفاوتند.اختلافاتی که امروزه در ادیان مشاهده میشود ناشی ازتحریفاتی است که در ادیان دیگر اتفاق افتاده است