آیا این اشتباه ادبیاتی قرآن نیست؟
تبهای اولیه
وَ ما تَكُونُ في شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودا ( آیه 61 سوره یونس )و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [=خدا] هيچ [آيهاى] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد، مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم.
چرا در این آیه ابتدا خطابها مفرد است و ناگهان خطاب عوض می شود در حالی که معلوم نیست اگر مخاطب پیامبر است چرا ناگهان خطاب بعد ا ز آنکه مفرد آمده جمع می آید؟ این نوع سخن گفتن الان میان کسی رسم نیست که ناگهان از خطاب مفردی که به شخص مقابل خطاب می شد دست شسته و به خطاب جمع روی آورند. چرا قرآن این گونه سخن گفته ؟ آیا نمونه دیگری هم در قرآن از این سبک هست؟
[=century gothic]با سلام
[=century gothic]
راغب گفته : كلمه (شان ) به معناى حال و امرى است كه بر وفق و به صلاحيت پيش مى آيد، و اين كلمه استعمال نمى شود مگر در احوال و امور بزرگ همچنانكه در آيه ( ((كل يوم هوفى شاءن ) در همين معنا آمده .
و در جمله (و ما تتلوا منه من قرآن ) ظاهرا ضمير (منه ) به خداى سبحان برميگردد، و حرف (من ) در اول ، ابتدايى و نشوى ، و در دوم بيانى است ، و معناى جمله اين است : تو اى پيامبر! هيچ چيز كه نام آن قرآن باشد، يعنى ناشى از ناحيه خدا باشد، نميخوانى مگر آنكه خدا شاهد و ناظر آن است .
(و لا تعملون من عمل الا كنا عليكم شهودا اذ تفيضون فيه ) - افاضه در فعل به معناى آن است كه چند نفر دسته جمعى آنچنان سرگرم كارى بشوند كه از هر چيز ديگرى غافل گردند و در جمله (الا كنا عليكم شهودا) التفاتى از غيبت به تكلم مع الغير بكار رفته ، در جمله قبلى در كلمه (منه ) خداى تعالى غايب فرض شده بود و در اينجا متكلم مع الغير به حساب آمده ، و نكته اين التفات اين است كه خواسته است اشاره كند به اينكه شهود و گواهان بر اعمال شما تنها خداى تعالى نيست ، بلكه بسيارند، هم ملائكه شاهدند و هم مردم ، و خداى تعالى هم در ماوراى اينها محيط بر شما است ، و وقتى كه گوينده شخصى بزرگ و داراى اعوان و خدمه باشد، از سوى خود و اعوانش سخن ميگويد، و چه بزرگى بزرگتر از خداى تعالى .
البته اين نكته را هم بايد در نظر داشت كه اصل اين التفات از اول آيه شروع ميشود، چون آيات قبل از اين آيه خطاب را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرده و مشركين را غايب به حساب آورده بودند و با واسطه ، با آنان سخن مى گفتند چون رسول خدا مخاطب آيات بود و منظور مشركين بودند، و هيچ سخنى متوجه خود آن جناب نبود،
و ناگهان در اين آيه سخن را متوجه شخص آن جناب نموده و مطلبى كه خاص آن حضرت است گوشزد مينمايد، مى فرمايد: (و ما تكون فى شان و لا تتلوا منه من قرآن ...)
آنگاه قبل از اينكه به آن جناب بفرمايد: (خدا ناظر بر آن است )
آن حضرت را با مشركين يك جا به حساب آورده و در يك خطاب مخاطب قرار داده و فرموده : (و لا تعملون من عمل - و هيچ عملى از تو و از مشركين سر نميزند)، (الا كنا عليهم شهودا - مگر آنكه ما به آن ناظريم ) كه در اين خطاب مشركين را ضميمه رسول گرامى خود كرد با اينكه مشركين غايب بودند.
و اينگونه سخن گفتن يعنى خطاب را به نوعى تغليب گسترده كردن شايع و رايج است:Sham:
، خود ما نيز به يكديگر ميگوئيم تو و قومت چنين و چنان مى كنيد (با اينكه مخاطب ما يك نفر است ).:Sham::Sham:
دليل بر اينكه خطاب در آيه به نوعى تغليب و به نحو انضمام است ، جمله بعدى است كه مى فرمايد: (و ما يعزب عن ربك ...) كه خطاب را متوجه شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نموده ، از اين ميفهميم كه خطاب به آن جناب بر طبق سياق قبلى جريان يافته است .
سلطنت و احاطه تام الهى بر اعمال بشر، شهادت و عملى است كامل و فراگيرنده همه اعمال از همه خلايق حتى پيامبر خدا(ص )
و به هر حال ، تحول مذكور در خطاب آيه براى اين است كه اشاره كند به اينكه سلطنت و احاطه تام الهى كه بر اعمال واقع مى شود، شهادت و علمى است به كاملترين وجهش ، و شهادت و علمى است بر كل اعمال و بر همه جهات اعمال ، و احدى از خلائق از آن مستثناء نيست ،
نه هيچ پيامبرى ، نه هيچ مومنى و نه هيچ مشركى ، شهادت و علمى است كه هيچ عملى از اعمال نيز از آن مستثناء نيست ، پس مبادا كسى توهم كند كه از اعمال رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) چيزى بر خداى تعالى پوشيده مى ماند و در روز قيامت به حساب اعمال آن جناب رسيدگى نمى شود، نه ، شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم بايد همين اعتقاد را درباره پروردگارش داشته و مراقب اعمال خود باشد.
در آيه مورد بحث با اينكه جمله (و ما تكون فى شان ) تمامى اعمال رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را شامل بود، مع ذلك تنها بر يكى از اعمال آن جناب انگشت گذاشته شده و آن مساءله (تلاوت قرآن ) است ، و اين به منظور اشاره به اهميت اين عمل و عنايت بيشتر به آن است .
در اين آيه دو نكته به چشم ميخورد، اول اينكه در موعظه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و به امتش تشديد شده ، و دوم اينكه آنچه از قرآن كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) براى مردم ميخوانده به وحى الهى بوده و كلام خداى تعالى نه دستخوش تغيير مى شود و نه باطل در آن راه مى يابد، نه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در گرفتن آن وحى دچار اشتباه مى شود و نه در تلاوت آن براى مردم ، و بنابراين مضمون آيه شريفه نزديك به مضمون آيه زير است كه مى فرمايد: (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم ).
(و ما يعزب عن ربك من مثقال ذرة ...) - كلمه (عزوب ) كه فعل مضارع (يعزب ) ))از آن گرفته شده به معناى غيب و دورى و خفاء است ، و اين تعبير اشاره دارد به اينكه همه اشياء عالم نزد خداى تعالى حاضرند،
و هيچ چيز از ساحت مقدس او غايب نيست ، و او هر چيزى را در كتابى حفظ و ضبط كرده و از آن كتاب چيزى زايل نمى شود.
[=Century Gothic] الميزان جلد ۱۰