آیا در این دنیا لذتی وجود دارد؟
تبهای اولیه
سلام.
راستش رو بخواهید نه.
فقط لذت عبادت و درد دل کردن با خدا و عشق به اهل بیت.
دلمون به همینا خوشه.
سلام اقا احسان دنیا خیلی زیباست و پر از رمز و راز تو قران خداوند میفرماید ما همه چیز رو تسخیر انسان قرار دادیم ما اشرف مخلوقات خدا بر روی زمین هستیم این جمله یعنی اینکه ما خیلی بزرگ هستیم و خداوند به ما اجازه داده از راه مشروع لذ ت ببریم از زندگی پس اول از اینکه بفهمیم چیزی لذت داره باید خودت و نیازهات رو بشناسی مقدمه خدا شناسی اول از همه خود شناسی هست ایه هم در قران در مورد خود شناسی هست وقتی خودت رو شناختی همه چی زیبا میشه و خدا رو شناختی و بعد از شناخت خدا به ارامش میرسی همه این موارد به هم مربوط هستن
چند ایه از قران برات در مورد خود شناسی میزارم دقت کن
انسان باید بنگرد که از چه افریده شده است (سوره طارق)/ایه 5
ایا انسان به یاد نمیاورد که ما او رو افریدم حال انکه چیزی نبوده است(سوره مریم)/ایه67
ای کسانی که ایمان اورده اید به خود بپردازید(سوره مائده)/ایه105
پس اول از همه بزرگترین لذت خود شناسی هست
موفق باشی
با سلام
خانم شیرین سادات منظورم لذت ابدیه یه چیزی که واقعا لذت بخش باشه فکر نکنم تو دنیا به جز راه خدا و عبادت لذت دیگری بتونه انسان رو ارضا کنه
خیلی لذت ها هست.
بودن با دوستان،موسیقی،لذت از طبیعت و ......... (البته اینا برای من لذت هستن)
اما خیلی لذت ها هم حرامه.بعضی وقت ها به خودم میگم چرا خیلی لذت ها حرامه؟؟؟؟؟؟چرا باید این دنیا خوب بود و از اون لذت ها بهره نبرد و تو اون دنیا استفاده کرد؟
البته جواب های زیادی هم براش شنیدم که هیچ کدام لذت بخش نبودن.
ببینید ..... لذت های بسیاری در این دنیا وجود دارد ، خیلی لذت ها هست که شاید هنوز خیلی هامون امتحان نکرده ایم . البته من کلمه لذت بردن را برای کار بد به کار نمی برم ، لذت بردن از یک چیز خوب می آید و مهم نیست که این کلمه بد یا خوب باشد مهم اینه که ما از لذت بردن چگونه استفاده کنیم .
مثلا یک مثال بسیار معلوم ، خب ، آمیزش جنسی یک کار لذت بخش هست برای هر انسانی و نمی توان این مسئله را رد کرد ولی مهم است که ما چگونه از این لذت استفاده کنیم . آیا با یک نفر نا محرم که گناه بزرگیست یا با همسر ! که گناه نیست ! مهم اینه .
و خیلی از لذت ها هست که اگرچه باز هم انسان بتونه ازشون خوب و حلال استفاده کنه ولی بعضی از انسان ها اند که آنان را یا نمی بینند یا افراطی با آن برخورد می کنند و خیلی ها آن لذت ها را از بین می برند و ممنوع می کنند ! اگرچه حتی کوچک هم باشند .
وقتی این دنیا ، برای انسان که موحودی بزرگ هست انتخاب شده ، بدانیم که این دنیا بسیار بزرگ و زیبا و پر از لذت است که خیلی ها چشمانمون رو بر لذت ها بسته ایم و فقط به بدی ها نگاه می کنیم .
اگر هم می بینید زندگی سخت است ، بدانیم که تقصیر خود ما انسان هاست که زندگیمون رو برای خودمون سخت می سازیم ..... یک نفر یک کار اشتباه می کند و تاثیرات ان برای زمان بسیار زیاد بر خیلی از انسان ها می ماند و زندگی را برای مردم آن زمان سخت و سخت تر می کند . مختار این دنیا ما انسان ها هستیم ، هر کاری بکنیم تقصیر خودمان هست ، نه شیطان اصل هست نه کسی دیگر ....تنها ما هستیم که تصمیم می گیریم چه پیش رود حال خدا به کمک ما می آید و شیطان ضد ما می شود ...خدا نیروش بسیار بالاتر است و مارا بیشتر کمک می کند در صورتی که شیطان ف ناچیز است و تنها وسوسه ی کار بدی را می کند که انسان به ذهنش خطور کرده !
پس این دنیا از اول لذت بخش بوده و هست ، فقط باید خودمان را به لذت هاش برسانیم . در ضمن هیچ وقت نگوییم لذت حرام ! باید گفت لذتی که ازش به صورت حرام استفاده میشه .(این عقیده من است)
سلا م ماقوت
در خود قران داریم که بعضی چیزها لذت بخش است اما ضررش برای شما خیلی بیشتر از منفعت ان است
مثلا شراب
اره احسان عزیز...
1 لذت شکستن دل دیگران
2 لذت غرور
3 لذت فخر فروشی و تکبر
4 لذت بی احترامی و ظلم به دیگران
5 لذت نابرابری و نبود عدالت
6 لذت لگد مال کردن حق مظلوم
7 لذت من بودن
گرگها بدرید!!! خفاشان بنوشید!! زالوها بمکید !!
تیغ ها ببرید!! دشنه ها هوش ائید!! خنجر ها فرود ائید!! که عصر عصر شماست ، عصر
شکستن دلهای خدائی ،
عصر دوشیدن گدایان استخوانی ....
مفهوم تلخ فرهنگ ددان است...
لذتهای زیادی الان وجود داره احسان عزیز ، چون میبینم اکثر افراد اینها رو قبول دارن
و مانند یک قانون از اون پیروی میکنن ....
ممنون :Gol:
«لذت» به معناى عام عبارت است از:
ادراك ملايم با طبع.
«الم» نيز عبارت است از:
ادراك منافر با طبع.
در هواى گرم، نوشيدن آب سرد ملايم با طبع است و انسان احساس لذّت مى كند و نوشيدن آب گرم، چون منافر با طبع است، انسان احساس ناخرسندى و كراهت دارد.
لذت و الم- به طور كلى- به دو قسم مادى و معنوى تقسيم مى شوند و چون اصل حقيقت انسان ، روح اوست، از ديدگاه اسلام، لذت اصيل، پايدار و حقيقى، لذت روحى است. از اين رو، در تزاحم لذّات مادى با لذات معنوى، بايد لذات مادى را فداى لذّات روحى و معنوى نمود.
از آنجا كه همه آدميان در تلاشها و رفتارهاى خود، به دنبال كسب لذت- به معناى عام آن- هستند و در مقابل، از رنج و الم تنفّر دارند، بنابراین مى توان همه انسانها را «لذّتگرا» ناميد. مهم اين است كه ببينيم متعلَّق اين گرايش چه نوع لذّاتى است.
به اين دليل، اسلام لذّات حقيقى را به انسانها معرفى مى كند و سعادت واقعى انسان را در تأمين و كسب آن لذّات مى داند.
سخن اخلاق اسلامى اين است كه انسان بايد به دنبال لذّتى برود كه از نظر شدت و كيفيت و نيز از نظر مدّت، بالاترين حدّ را داراست. اين لذات، غير از لذت محبت و قرب به خدا نيست كه كمال نهايى سير و سلوك عارفان است. جايگاه تحقق اين لذت پايدار و اصيل نيز، ظرف دنيا نيست، بلكه جهان آخرت است. از اين رو، انسان بايد در مقايسه لذات دنيا با لذّات آخرت، دومى را برگزيند و آنجا كه دنيا و آخرت در تزاحم با يكديگر قرار مى گيرند، لذات مادى و دنيوى را فداى لذات معنوى و اخروى نمايد.
جلوه ای از لذت مادی را در این حدیث بخونید:
در حديثی مى خوانيم كه على عليه السلام «جابربن عبداللَّه» را ديد كه آه مى كشد! فرمود: «يَا جَابِرُ! عَلَی مَاتَنَفَسُّكَ؟! أَعَلَى الدُّنْيَا؟؛ براى چه آه كشيدى؟ بر دنيا؟» جابر عرض كرد: «آرى!»
در اينجا امام عليه السلام تحليل جالبى درباره لذّتهاى دنيا بيان فرموده كه لذّاتش يا در خوردنى است، يا نوشيدنى، يا لباس فاخر، يا لذّت جنسى، يا مركب، يا بوى خوش،
سپس در تشريح آنها فرمود: «بهترين غذاها عسل است و آن چيزى جز (شيره گلهاى آميخته با) آب دهان مگسى نيست و شيرينترين نوشيدنى ها آب است كه چيزى است كم ارزش كه بر سطح زمين جارى است و برترين لباسها حرير است كه از لعاب كرمى تهيّه مى شود و بهترين لذّات جنسى در زنان است و آن هم در محلّى از بدن او كه آلوده ترين محلهاست و بهترين مركبها اسب است كه در بسيارى از موارد قاتل انسان است و بهترين بوى خوش، مُشك است كه از خون ناف حيوانى (آهوى خُتَن) گرفته مى شود جالبترين نغمه ها، نغمه غناست كه انسان را به گناه مى كشاند.
اى جابر! چيزى كه بهترين لذّاتش چنين است، از دست رفتنش جاى تأسف نيست.»
جابر مى گويد: «بعد از شنيدن اين سخن، هرگز زرق و برق دنيا به فكر من خطور نكرد!»
لذّت و رنج معمولا اینطور تعریف می شه که لذّت یعنی «إدراک کسب ملائم و إدراک دفع منافر» و رنج برعکس اون.همانطور که جناب سینای عزیز هم فرمودند.
این تعریف یعنی نفس انسان، و روح و فطرت انسانی، طوری خلق شده و ساخته شده که، بعضی چیزها براش ملائم و باهاش هماهنگه، به قول ماها باهاش جوره، باهاش چِفت میشه. و یک سری چیزها، باهاش منافر هست، آبش با اونها توی یک جوب نمی ره.
حالا میگن هر وقت یک مُلائمی و یک چیزی که با نفس ما جوره، برای انسان کسب بشه، درک کسب این مُلائم برای انسان ایجاد لذّت می کنه. و همچنین وقتی چیزی که با طبع ما منافر هست و ازش بدش میاد، ازش دور بشه و دفع بشه، درک این دور شدن چیز منافر براش لذّت بخشه. مثلا اینکه یک حیوان درّنده بیفته دنبال انسان که بهش آسیب بزنه، با نفسش منافره، وقتی این حالت دفع بشه و از این حالت خارج بشه یا توش قرار نگیره، احساس لذّت می کنه.
مثلا طبع انسانی، به علم علاقه مند هست. به دانستن علاقه داره. علم و دانستن، مُلائم است با نفس انسان. البته علم و دانستن در هر زمینه ای. یکی دانستن در مسائل جهان شناسی با طبعش ملائم تر و جور تره، یکی دانستن مسائل خداشناسی، یکی انسان شناسی، یکی طبیعت شناسی، یکی دین شناسی و... .
مثلا یک خانم خانه دار ممکنه دانستن دین شناسی و دانستن راز و رمز آشپزی که غذایی هرچه بهتر و خوشمنزه تر درست کنه، براش ملائم تره.
ولی مثلا یک آقای کارمند یا شاغل، دانستن مسائل روز سیاسی یا پیشرفت های علمی یا پدیده های نجومی براش ملائم تره.
ولی به هر حال، هر انسانی، نفسش نسبت به کسب علم و دانستن، علاقه داره. همین علاقه، ملائم بودن، جور بودن، باعث می شه که وقتی کسبش کرد، بدستش آورد احساس لذّت کنه.
البته هر کسب مُلائمی معمولا با یک دفع منافر همراهه.
مثلا در همین مثال کسب علم، جهل یک منافر هست، نفس آدم نمی تونه تحملش کنه، حالا همین که آدم اومد علم نسبت به چیزی کسب کرد، هم کسب مُلائم کرده و هم دفع منافر. یعنی هم کسب علم کرده و هم دفع جهل.
مثال دیگر که مادی تر باشه غذاست، انسان نسبت به غذای خوشمزه و خوب، علاقه داره و خوشش میاد و این غذاها با نفسش مُلائمه، اگر این رو کسب کنه و بخوره، لذّت می بره. از اون طرف گرسنگی و دلدرد ناشی از اون، با نفس انسان منافر هست. پس غذا خوردن هم، هم کسب ملائم هست و هم دفع منافر. یعنی هم کسب غذاست و هم دفع گرسنگی.
همچنین ازدواج که در قرآن کریم آمده همسرها با هم سکون پیدا می کنن(لیسکن إلیها)، سکون یعنی آرامش، اگر آرامش نباشه، اضظراب هست. آرامش یک مُلائم هست که کسبش باعث لذت نفس می شه. اضظراب یک منفر با نفس هست که دفعش باعث لذت می شه. پی این هم، هم کسب ملائمه و هم دفع منافر. یعنی ازدواج، هم کسب آرامش هست و هم دفه اضطراب.
و...............
امّا امور معنوی و عرفانی، لذّتشون مثل همین لذّت های دنیاست، ولی خیلی شدیدتر. همون طور که میگیم وجود یکی است بین همه ی موجودات، فقط فرقشون در شدّت و ضعف هست.
لذّت هم که یک امر وجودی است، بین همه ی چیزهای لذت بخش یکی و مشترکه، فقط فرقشون در شدّت و ضعفه.
این لذّت های دنیایی، نسبت به اون لذّت های معنوی و عرفانی، ناچیز و کوچیکه.
امّا باید دقّت کرد که اصلا این لذّت های مادی و معنوی، اینطور باشه که فقط یکی رو باید از بینشون انتخاب کرد، نه، بلکه هر دو رو خدا برای ما ایجاد کرده و همش نعمت های الهی است و هر دوش هم برای کمال و پیشرفت روح و جسم ما و کمال نهایی ما لازمه.
لذا اونهایی که فقط به لذات مادی می پردازند در افراط و تفریط اند، اونهایی هم که زندگی دنیایی رو رها کردن، خوب زندگی نمی کنن، به خوردو خوراکشون بی توجه اند و مثلا همش می خوان در عبادت باشن، اینها هم در افراط و تفریط اند.
و اصلا لذّت معنوی بدون توجّه به جسم و مسائل مادی ممکن نیست.
یک شب آیت الله قاضی طباطبایی داشتن با شاگردان می رفتن یکی از مسجد های نجف برای عبادت، نزدیک مسجد که می رسن، یک قهوه خونه می بینن، ایشون میگن: بریم این قهوه خونه یک چای بخوریم و بعد بریم عبادت. شاگردها می گن: استاد حالا چه کاریه، با این لباس روحانیت، زشته بریم محل دود و قلیون و افراد معمولا لات و...، ایشون می گن: نخیر اشکالی نداره، اگر به جسم نرسیم، درست عبادت هم نمی تونیم بکنیم. و عبارت ایشون این هست که گفتن: «جسم، مرکبِ روح است، اگر سالم نباشد، روح هم نمی تواند رشد کند.» قریب به مضمون.
اوّلا باید با رعایت واجبات و محرّمات ازشون استفاده کرد و لذّت برد.
ثانیا نباید اسراف و زیاده روی کرد.
ثالثا نباید در همین نعمات و لذات محدود شد و از معنویات غافل شد.
رابعا اگر جایی بین لذّت و برکات مادی و معنوی قرار گرفتیم که چاره ای جز انتخاب یکیش نداشتیم، لذت معنوی مهم تره. اما همچین حالتی خیلی کم اتفاق می افته، شاید در زندگی اکثر افراد چنین حالتی اصلا اتفاق نیفته که فرد چاره ای جز انتخاب یک راه بین لذت جسمانی و معنوی نداشته باشه.
مثلا امام حسین(ع) و یارانشون چنین وضعیتی داشتند که باید بین لذت و آرامش دنیایی یا معنوی یکی را انتخاب می کردند. چون بالاخره امام حسین که دوست نداشتند کشته شدن یاران و فرزندانشون رو در بدترین وضعیت ببینند، و این منفر بود با طبع و نفس ایشون، ولی برای رضای الهی و به تبع رضایت و لذّت معنوی خودشون(راضیة مرضیة) از آرامشو لذت دنیوی گذشتند. ولی همچین شرایطی برای ماها کم پیش میاد.
مثلا ممکنه برای ما اینطوری پیش بیاد که دو تا فرصت شغلی برامون پیش بیاد، یکی در یک شهر خیلی خوش آب و هوا با امکانات عالی، و البته افراد دیگری هم باشن که اونجا برن. دیگری در یک شهری با آب و هوای گرم و بد و امکانات کم، ولی اونجا کسی نره و مردمش به تخصص ما نیاز داشته باشن، خب اینجا فرد می تونه با خدا معامله کنه و برای رضای الهی از آرامش بیشتر بگذره و بره جای محروم تر، و البته اینطوری با آرام بودن وجدانش و خوشحالی از کسب رضای خدا، لذّتی متفاوت و معنوی می بره.
سلام
در شرط 3 و 4 بلاخره در هر لحظه که مشغول دنیا باشیم مشغول آخرت نیستیم و هر وقت نعمات و لذات هستیم در معنویات نیستیم. درسته؟ هر دوتاش با هم نمیشه
که و اگر "برباد فنا تا ندهي گرد خودي را
هرگز نتوان ديد جمال احدي را"
برای رسیدن به کمال باید از این لذات هم گذاشت و مگر من نیامده ام که به کمال برسم!!!!!و نیز با توجه به فرمایشات استاد سینا درباره حدیث جابر درباره لذات دنیا دیگر جایی برای لذت بردن نمی ماند