با سلام خدمت همه عزیزان
ما بارها در قران و روایات مشاهده میکنیم که معصومین (ع) با حیوانات بحث و گفت و گو میکنند وگاهی مطالب بسیار مهم و دقیقی را از قول انها بیان میکنند .
اما با دانشی که امروزه از حیوانات داریم و بعضا انها را از انجام کارهائی که با کمی تدبیر حل شدنی است عاجز میبینیم چگونه ثابت کنیم که مثلا مورچه با حضرت سلیمان (ع) چنین گفت و گوئی کرده است
با مطالعه کتابهایی که در مورد حیوانات نوشته شده، از جمله کتاب« زندگی حیوانات» و « دنیای حیوانات» در می یابیم که زندگی حیوانات از نظم و پیچیدگی خاصی برخوردار است. مثلا قانون مندی دقیقی که در زندگی زنبور عسل وجود دارد و انجام وظایف هر گروه از زنبورهای کارگر و ملکه و... نشان می دهد که این حیوانات از درک و شعور غریزی خاصی برخوردارند.
در مورد ارتباط بعضی از انبیاء(علیهم السلام) با حیوانات مانند صحبت حضرت سلیمان(علیه السلام) با مورچه یا هدهد در قرآن مطالبی ذکر شده است؛ «حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَا يحَْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ»[1]( (آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه اى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!»)
« وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَْ فَقَالَ مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَاْذْبحََنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيرَْ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تحُِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ»[2] ((سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟! قطعاً او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مىكنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد! چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آورده ام! )
ما از جهان حيوانات اطلاعات زيادى در دست نداريم، و با تمام پيشرفتهايى كه در اين زمينه شده، هنوز ابهامهاى فراوانى بر روى آن سايه افكنده است.
آثار هوش و دقت و ذكاوت و مهارت در كارهاى بسيارى از آنها مى بينيم:
خانه سازى زنبوران عسل، نظمى كه بر كندو حكم فرما است، دقت مورچگان در جمع آورى نيازمنديهاى زمستان، طرز ذخيره و انبار آنها، دفاع كردن حيوانات از خود در برابر دشمن، و حتى آگاهى آنها از درمان بسيارى از بيماريها، پيدا كردن لانه و خانه خود از فاصله هاى بسيار دور دست، و پيمودن راههاى طولانى و رسيدن به مقصد، پيش بينى آنها از حوادث آينده، و مانند آن همه از چيزهايى است كه نشان مىدهد، در دنياى مرموز حيوانات بسيارى از وسائل هنوز براى ما لا ينحل است.
از اين گذشته بسيارى از حيوانات بر اثر آموزش و تربيت، كارهاى شگفت انگيزى انجام مىدهند كه حتى انسانها از آن عاجزند.
اما بدرستى روشن نيست كه آنها تا چه حد از دنياى انسانها با خبرند؟ آيا واقعا آنها مىدانند كه ما كيستيم و چه مىكنيم؟ ممكن است ما در آنها چنين هوش و ادراكى را سراغ نداشته باشيم، ولى آيا اين به معنى نفى آن است؟! روى اين حساب اگر در داستان فوق خوانديم كه مورچگان از آمدن لشكر سليمان به آن سرزمين با خبر شدند و اعلام رفتن به لانه ها نمودند تا زير دست و پاى لشكر له نشوند، و سليمان نيز از اين ماجرا آگاه شد زياد جاى تعجب نيست.[3]
[FONT="]از طرفی این را هم میدانم که خداوند از علمش انقدر به ائمه اطهار (ع) عنایت فرموده است که بدون انکه سخنی گفته شود از همه مضوعات با خبرند چه رسد که موجودی با کلام یا اشاره مطلبی را بیان کند .
[FONT="]این مضوع هم که حیوانات از طریقی (که نمیدانم چیست) امام زمان خود را بشناسند و برای نجات خود یا فرزندانشان یا مسائل غریزی دیگر به امام پناه ببرند برای من قابل قبول است
[FONT="]این هم قبول دارم که اگر خداوند اراده کند جانوران و جمادات و حتی سایه ها نیز سخن خواهند گفت
[FONT="]اما در این دنیای مادی بیان مسائل مهم عقیدتی از زبان حیوانات برای من خیلی قابل حضم نیست
[FONT="]چون اگر این مطلب را قبول کنیم باید برای حیوانات درجاتی از ایمان را قائل باشیم که بعضا یکسان نیست مانند انکه میگویند فاخته سنی است و ولایت امیرالمومنین (ع) را قبول ندارد . پس باید برای انها فهم و شعور و اختیار قائل بود و اگر این چنین باشد انها هم دارای معاد و جزا و عقاب خواهند بود
[FONT="]در پایان عرایضم دو حدیث که در این مورد است را بیان میکنم حتما دوستان موارد بیشتری سراغ دارند .[FONT="]
[FONT="]
[FONT="]
[FONT="]على (ع ) بر منبر جامع کوفه بودند، ناگاه مردى براى وضو گرفتن از جا بلند شد.[FONT="] [FONT="]
آن شخص از مسجد بیرون رفت به سوى رحبه تا وضو بگیرد، ناگاه مار بزرگى مانع او شد.
پس از مقابل آن مار فرار کرد و به خدمت على (ع ) آمد و قضیه را به آن حضرت نقل کرد. على (ع ) بلند شد و تشریف آورد نزدیک آن سوراخى که افعى در آن بود.
شمشیر مبارک را بر در سوراخ گذاشت و فرمود: افعى از این جا خارج شو. طولى نکشید که آن مار بیرون آمد و با آن حضرت صحبت کرد، على (ع ) به آن مار عتاب کرد چرا مانع این مرد از وضو گرفتن شدى ؟ جواب داد: این مرد شما را چهارمین خلیف
[FONT="]) به آن مرد فرمود: تو مرا خلیفه چهارم مى دانستى ؟
پس آن مرد .
[FONT="]بر سر خود زد و اسلام خود را کامل نمود.( مناقب اهل بیت ، ص 156[FONT="])
[FONT="]
[FONT="]
[FONT="]در ایام کودکى از امام حسین- علیه السّلام- در باره صداى حیوانات سؤال کردند؛ چون از شرائط امامت این است که عالم به زبان تمام حیوانات باشد. [FONT="]-
[FONT="][FONT="] امام علیه السّلام- در پاسخ آنان- که حیوانات هنگامى که صدا مىکنند چه[FONT="] مىگویند- فرمود[FONT="]:
- کرکس مىگوید: اى فرزند آدم! هر گونه که مىخواهى زندگى کن ولى بدان که عاقبت مرگ است.
- باز مىگوید: اى عالم به خفیّات و اى رفعکننده بلاها!-
[FONT="] طاوس مىگوید: خدایا! به خود ظلم کردم و به زینتم مغرور شدم، پس مرا ببخش[FONT="].
[FONT="]- خارپشت مىگوید: خداوند بر عرش خود قرار گرفته است.
- خروس مىگوید: هر کس خدا را شناخت او را فراموش نمىکند.
- مرغ مىگوید: اى خدایى که بر حقى، تو بر حقى و سخن تو حق است.[FONT="][FONT="]یا اللَّه! یا حق! [FONT="] - قرقى مىگوید: به خدا و روز قیامت، ایمان دارم.
- لاشخور مىگوید: به خدا توکل کن که او روزى مىدهد.
- عقاب مىگوید: هر کس از خدا اطاعت کند، سختى نمىبیند.
- شاهین مىگوید: خداوند، پاک، منزه و حقّ است چه حقّى!
- جغد مىگوید: انس در دورى نمودن از مردم است.
- کلاغ مىگوید: اى روزى دهنده! روزى حلال برسان.
دُرنا مىگوید: خدایا! مرا از شرّ دشمنانم حفظ کن.
- لک لک مىگوید: هر کس از مردم فاصله بگیرد، راحتتر است.
[FONT="]- اردک مىگوید: آمرزش تو را خواهانم اى خدا!
- هدهد مىگوید: چقدر شقى و بدبخت است کسى که گناه مىکند.
- قمرى مىگوید: اى داناى به اسرار و پنهانها، اى خدا!
- کبوتر مىگوید: تویى خدا و غیر از تو خدایى نیست.
- زاغ مىگوید: منزّه است کسى که بر او چیزى مخفى نیست.
- طوطى مىگوید: یاد خدا باعث مغفرت گناهان است.
- گنجشک مىگوید: طلب آمرزش مىکنم از گناهانى که خدا را به خشم آورد.
- بلبل مىگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حقّا حقّا».
- کبک مىگوید: قیامت نزدیک است.
- بلدرچین مىگوید: اى فرزند آدم! چه چیز تو را از مرگ غافل کرده است.
- مرغ شکارى مىگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و آله خیرة اللَّه».
- قمرى مىگوید: «یا واحد یا احد یا فرد یا صمد».
[FONT="]- دارکوب مىگوید: خداى من! مرا از آتش نجات بده.
- چکاوک مىگوید: خدایا! گناهان مؤمنین را ببخش.
- کبوتر صحرایى مىگوید: خدایا! اگر مرا نبخشى، بدبخت مىشوم.
- مرغ عشق مىگوید: «لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ [العلىّ] العظیم».
- شتر مرغ مىگوید: معبودى به غیر از خدا نیست.
- پرستو هنگام صدا کردن، سوره حمد را مىخواند و مىگوید: اى قبولکننده توبهکنندگان! اى خدا! حمد و ثنا براى توست.
- زرّافه مىگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده».
- میش مىگوید: مرگ بهترین پند دهنده است.
- بزغاله مىگوید: (خدایا!) مرگم را برسان تا گناهانم کم باشد.
وقتى که شیر غرش مىکند؛ یعنى امر خداوند مهم است مهم.
- گاو نر مىگوید: اى فرزند آدم! صبر کن. تو در مقابل کسى هستى که تو را مىبیند و دیده نمىشود و آن خداست.
- فیل مىگوید: از مرگ، گریزى نیست.
[FONT="]- یوز پلنگ مىگوید: «یا عزیز یا جبّار یا متکبّر یا اللَّه!».
- شتر مىگوید: منزّه است خدایى که خوارکننده ستمکاران است.
- اسب مىگوید: سبحان ربّنا سبحانه!
- گرگ مىگوید: کسى را که خدا حفظ کند، هرگز ضایع نمىگردد.
- شغال مىگوید: واى! واى! واى! بر گناهکارى که در گناه کردن، اصرار مىنماید.
- سگ مىگوید: گناهان، باعث خوارى است.
- خرگوش مىگوید: خدایا! مرا هلاک نکن و حمد و ستایش براى توست.
- روباه مىگوید: دنیا خانه غرور است.
- غزال مىگوید: خدایا! مرا از آزار و اذیت نجات بده.
- کرکدن مىگوید: (خدایا) به فریادم برس و الّا هلاک مىگردم.
- گوزن مىگوید: خداوند مرا کفایت مىکند و بهترین وکیل است.
- پلنگ مىگوید: پاک و منزه است خدایى که با قدرت، عزیز شده است.
- مار مىگوید: اى خدا! چقدر شقى و بدبخت است کسى که تو را معصیت مىکند.
- عقرب مىگوید: بدى، چیز وحشتناکى است.
سپس امام- علیه السّلام- فرمود: تمام مخلوقات خداوند او را تسبیح مىکنند. بعد امام این آیه را تلاوت فرمود:
وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ «اسرى 44»
«همه مخلوقات، خدا را تسبیح مىکنند ولى شما تسبیح آنان را درک نمىکنید» .
بسم الله.
به نظر منه حقیر اکثر این روایت و اینگونه سخنراندن حیوانات به جهت تنبه و ایمان آوردن فرد بوده که به اذن خدا یا امام صورت میگرفته مثل اینکه سنگ شهادت به یگانگی خداوند بدهد یا درخت یا هر چیز دیگری اینها به صورت آیتی الهی دخیل در متنبه شدن فرد بوده اند .به غیر از این خود قران هم میگوید که هر انچه در آسمانها و زمین است تسبیح خدا را میگویند کما اینکه در حدیثی پیامبر به عایشه (فکر کنم) فرمود پیراهنم را بشور که ذکر خدا میگوید. حال چه اشکالی دارد که جسم بی جانی یا جانداری برای اینکه فردی هدایت شود به اذن خدا زبان بگشاید و به یگانگی خدا یا امامت امیرالمومنین شهادت دهد.اگر که گفته اند که فاخته سنی هست هم یحتمل منظور نوع مسخ شده ان است.بعلاوه حیوانات هم دارای شعور هستند و ممکن است خیلی روابط پیچیده آنها را درک نکنیم کما اینکه انها اجتماعی زندگی میکنند خانه میسازند ما حتی حرکات دفاعی و این ورزش های رزمی رو از حیوانات فرا گرفتیم که به بهترین شکل حمله میکنند یا از خودشون دفاع میکنند ومیزان خطاشون از ما خیلی کمتره.
ببخشید زیاد شد اینها نظر حقیره فقط.با عرض پوزش از استاد محترم.
با سلام خدمت دوست عزیزسید حسین موسوی
اگر حیوانات یا جمادات یا حتی سایه ها به امر خدا به زبانی صحبت کنند که برای همه قابل درک باشد فرمایش حضرت عالی درست است
اما این قضیه کمی متفاوت است
با سلام خدمت دوست عزیزسید حسین موسوی
اگر حیوانات یا جمادات یا حتی سایه ها به امر خدا به زبانی صحبت کنند که برای همه قابل درک باشد فرمایش حضرت عالی درست است
اما این قضیه کمی متفاوت است
بسم الله.
و سلام خدمت شما بزرگوار.
خب اگر متفاوت باشد و فرق کند خرق عادت است که میشه گفت این قبیل اتفاقات به نوعی معجزست.که آیت های الهی هستند.
مثلا ما از راز و رمز بسیاری رفتارها و مسائل حیوانات متلع نیستیم کما اینکه گفته شده حیوانات در روز قیامت صحبت میکنند وشهادت میدهندو غیره و به عنوان شاهد هستند حتی از هم دیگر هم شکایت میکنند!
پس چه اشکالی دارد کسی که از تمام رمزوراز حیوانات خبر دارد(یعنی امام یا پیامبر) از اینها به ما خبر بدهد.البته میشه گفت شاید جنبه مثالی هم داشته باشه .
با تشکر.
ایا حیوانات اینقدر فهم و شعور دارند که دارای ایمان و اعتقادات باشند ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
این سوال مربوط به گروه کلام و اعتقادات می باشد ولی به صورت مختصر پاسخی عرض می کنم.
قرآن در مورد اجسام از جمله آسمان و زمین می فرماید:«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ »[1] (پس (از خلقت اصل زمين اراده حتمى خدا) متوجه به سوى آسمان شد در حالى كه (ماده اوّلى آن) دود بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه به طاعت يا به اكراه بياييد (اراده حتمى تعلّق گرفت كه آن دود، آسمانها شود و زمين به بركت و تهيّه قوت رسد)، آن دو (به زبان حال و مقهوريّت ذاتى) گفتند: مطيعانه آمديم.)ترجمه آیت الله مشکینی(ره)).
جمله" فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً":" خداوند به آسمان و زمين فرمود به شكل خود در آييد از روى اطاعت يا اكراه" به اين معنى نيست كه واقعا سخنى با لفظ گفته شده باشد، بلكه گفته خداوند همان فرمان تكوينى، و اراده او بر امر آفرينش است، و تعبير به" طَوْعاً أَوْ كَرْهاً" اشاره به اين است كه اراده قطعى خداوند به شكل گرفتن آسمانها و زمين تعلق يافته بود و در هر صورت مىبايست آن مواد به چنين صورت مطلوبى در آينده بخواهند يا نخواهند.
جمله" اتينا طائعين": ما از روى اطاعت شكل نهايى به خود گرفتيم اشاره به اين است كه مواد تشكيل دهنده آسمان و زمين از نظر تكوين و آفرينش كاملا تسليم اراده و فرمان خدا بود، اشكال لازم را به خود پذيرفت، و هيچگونه مقاومتى در برابر اين فرمان الهى از خود نشان نداد.
به هر حال روشن است كه آن" امر" و اين" امتثال" جنبه تكليفى و تشريعى نداشته، بلكه صرفا از نظر تكوين صورت گرفته است.[2]
به نظر می رسد در میان حیوانات نیز این شعور و آگاهی وجود دارد و پذیرفتن یا نپذیرفتن دستورات الهی در مورد آنها نیز به تناسب خودشان مطرح است.
به نظر می رسد در میان حیوانات نیز این شعور و آگاهی وجود دارد و پذیرفتن یا نپذیرفتن دستورات الهی در مورد آنها نیز به تناسب خودشان مطرح است.
سلام
بر فرض شعور حیوانات رو قبول کنیم چون با ازمایش ثابت شده در دلفین ها فیل ها پرندگان و بعضی دیگر حیوانات کمی شعور هست.
اما یک مورچه نا چیز چگونه تونسته با حضرت سلیمان حرف بزنه.دیگر این رو منکر نیستید که مورچه نه زبان داره نه حلق و حنجره داره پس چجوری با سلیمان حرف زده؟ حالا اصلا کاری ندارم حرفای مورچه حتی از شعور خود سلیمان هم بیشتر بوده! ولی دیگه حرف زدنشو چجوری باور کنیم؟
خدا ساخته حیوانات رو و خداست که میتونه هر کاری بکنه..
خدا به حیوانات شعور حیوانی داده که میتونند کارهای مورد نیازشونو انجام بدهند..
اما یه مسئله ای هست که خدا توی قرآن هم نقل کرده :
[FONT=IRANSans][h=1]( سوره النحل آیات 68 و 69 )[/h] [FONT=IRANSans]وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ ...و پروردگار تو به زنبور عسل وحی نمود
حیوانات عقل و درک و اختیار خدا بهشون نداده و بنابر این خدا بهشون مستقیما وحی میکنه و راهنمایی شون میکنه نمیتونند مثل انسان وسیله ای برای کارهاشون داشته باشند (یعنی عقل و تفکر)
یه مسئله ی خیلی واضحه و تعجب زیادی نداره
خدا تو این عالم توانای بر همه کار هست!
بر فرض شعور حیوانات رو قبول کنیم چون با ازمایش ثابت شده در دلفین ها فیل ها پرندگان و بعضی دیگر حیوانات کمی شعور هست.
اما یک مورچه نا چیز چگونه تونسته با حضرت سلیمان حرف بزنه.دیگر این رو منکر نیستید که مورچه نه زبان داره نه حلق و حنجره داره پس چجوری با سلیمان حرف زده؟ حالا اصلا کاری ندارم حرفای مورچه حتی از شعور خود سلیمان هم بیشتر بوده! ولی دیگه حرف زدنشو چجوری باور کنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به نظر نمی رسد کوچکی یا بزرگی حیوانات در صحبت کردن یا نکردن آنها تاثیر داشته باشد. همانطور که یک فیل قادر به صحبت و رابطه برقرار کردن است، انواع دیگر حیوانات از جمله حشرات و از جمله مورچه ها نیز قدرت بر تکلم و ایجاد ارتباط با یکدیگر دارند.
ارتعاشات صوتی ای که مورچه تولید می کند بیشتر از بازه ی شنیداری انسان است ، ما صداهای بین 20 تا 20000 هرتز را می شنویم ( صداهای کمتر از این حد را فروصوت و امواج قوی تر را فراصوت می گویند ) با این حساب مورچه ها صوتی بالا تر از 20000 هرتز ( فراصوت ) تولید می کنند ( پس جای شکر دارد که اصوات آن ها در بازه ی شنیداری ما نیست وگرنه کر می شدیم).
علم مورچه شناسى نشان مىدهد از اينكه مورچه گفت اى مورچگان بلانه هاى خود داخل شويد تا سليمان و لشكريانش شما را پايمال نكنند چند چيز معلوم مىشود.
1- مورچگان فرمانروا و فرمانبر دارند، فرمان مىدهند، اجرا مىشوند.
2- مورچگان سخن گفتن دارند، ما فى الضمير خويش را به يكديگر تفهيم مىكنند.
3- مورچگان نظير تلفن و امواج راديويى وسائل ارتباطى دارند كه به وسيله آن، فرمان مورچه به مورچگان رسيد.[1]
نکته عجیب این است که مورجه را بخاطر صحبت کردن، از پیامبر خدا برتر بدانیم!؟
[/HR][1]- قرشى سيد على اكبر،تفسير احسن الحديث، ج7، ص: 445.
ارتعاشات صوتی ای که مورچه تولید می کند بیشتر از بازه ی شنیداری انسان است ، ما صداهای بین 20 تا 20000 هرتز را می شنویم ( صداهای کمتر از این حد را فروصوت و امواج قوی تر را فراصوت می گویند ) با این حساب مورچه ها صوتی بالا تر از 20000 هرتز ( فراصوت ) تولید می کنند ( پس جای شکر دارد که اصوات آن ها در بازه ی شنیداری ما نیست وگرنه کر می شدیم).
سلام
نمیدانم شما از چه نوع تکلمی صحبت میکنید.منظورم اینه که مورچه قدرت تکلم مثل انسان رو نداره.در حالیکه در گفتگوی مورچه و سلیمان انگار مورچه مثل یک انسان با سلیمان تکلم کرده.
وگرنه من کاری به ارتعاشات صوتی مورچه ها ندارم.
مورچگان نظير تلفن و امواج راديويى وسائل ارتباطى دارند كه به وسيله آن، فرمان مورچه به مورچگان رسيد.[1]
منظورتون اینه مورچه ها همانند انسانها وسیله ارتباطی مانند تلفن و گوشی دارند که با امواج رادیویی کار مکینه؟!!
نکته عجیب این است که مورجه را بخاطر صحبت کردن، از پیامبر خدا برتر بدانیم!؟
گفتگوی مورچه با سلیمان رو بخونید مورچه داره سلیمانی که پیامبر هست رو موعظه میکنه.یعنی مورچه علاوه بر قدرت تکلم قدرت موعظه هم داره و اونم تازه یک پیامبر! دیگه این رو کجای دلمون بگذاریم؟
نمیدانم شما از چه نوع تکلمی صحبت میکنید.منظورم اینه که مورچه قدرت تکلم مثل انسان رو نداره.در حالیکه در گفتگوی مورچه و سلیمان انگار مورچه مثل یک انسان با سلیمان تکلم کرده.
وگرنه من کاری به ارتعاشات صوتی مورچه ها ندارم.
قرار نیست همه حیوانات مثل هم صحبت کنند. هر حیوانی و موجودی به مقتضای شرایط خودش صحبت می کند. اینکه ما متوجه صحبت بعضی حیوانات نمی شویم دلیل بر عدم قدرت آنها بر ایجاد رابطه و مفهوم رسانی نیست.
منظورتون اینه مورچه ها همانند انسانها وسیله ارتباطی مانند تلفن و گوشی دارند که با امواج رادیویی کار مکینه؟!!
وسیله ارتباطی دارند اما نه از نوع همراه اول و ایرانسل و... بلکه آنها بوسیله امواجی که خودشان تولید می کنند با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و پیام می رسانند.
گفتگوی مورچه با سلیمان رو بخونید مورچه داره سلیمانی که پیامبر هست رو موعظه میکنه.یعنی مورچه علاوه بر قدرت تکلم قدرت موعظه هم داره و اونم تازه یک پیامبر! دیگه این رو کجای دلمون بگذاریم؟
مورچه حضرت سیلمان(علیه السلام) را موعظه نمی کند بلکه به هم نوعان خودش خبر می دهد که لشکر عظیمی در راه است و مواظب باشید تا زیر پای آنها از بین نروید. صحبت کردن مورچه ها با یکدیگر خیلی عجیب نیست، کرامت این است که حضرت سلیمان(علیه السلام) می تواند با حیوانی که به ظاهر کوچک و فاقد قدرت تکلم است ارتباط برقرار کند و منظورش را متوجه شود.
مورچه حضرت سیلمان(علیه السلام) را موعظه نمی کند بلکه به هم نوعان خودش خبر می دهد که لشکر عظیمی در راه است و مواظب باشید تا زیر پای آنها از بین نروید. صحبت کردن مورچه ها با یکدیگر خیلی عجیب نیست، کرامت این است که حضرت سلیمان(علیه السلام) می تواند با حیوانی که به ظاهر کوچک و فاقد قدرت تکلم است ارتباط برقرار کند و منظورش را متوجه شود.
این گفتگوی رو ببینید انگار مورچه از سلیمان که پیامبره بیشتر میفهمه::
سلیمان پرسید: چرا گفتی فرار کنند؟ مورچه: این زمین زر دارد و آدمی به زر حریص است ترسیدم این زمین را بکنند و زیر و رو کنند و به سپاه من رنج فراوان برسد.سلیمان پرسید: این دانش را از کجا کسب کردی؟
مورچه: ای سلیمان تو فکر می کنی تنها خودت علم داری، خداوند همه ی عقل و دانش را به یک کس ندهد.
سلیمان: می خواهی به تو علومی یاد بدهم که بدانی ما دانشمندیم.
مورچه: من از تو سۆالی می کنم.
سلیمان: هرچه می خواهی بپرس. مورچه: ای سلیمان از خدا چه خواستی؟
سلیمان: مُلکی که هیچ کس نداشته باشد. مورچه : از این سخن تو بوی حسد می آید و پیغمبران سخن حسد آمیز نمی گویند. چه می شد اگر کس دیگری مانند تو پادشاهی می داشت؟
سلیمان از سخن او به خشم آمد. مورچه: آری، سخن حق تلخ است چرا عصبانی می شوی، دیگر چه خواسته ای از خدا؟
سلیمان: اینکه باد به فرمان من باشد تا تخت مرا ببرد و بیاورد. مورچه: می دانی خدا با اجابت دعای تو چه چیز را به تو داده است؟
سلیمان: تو بگو. مورچه: برای آن که باد خبر مرگ تو را به تو برساند.
سلیمان: به گریه افتاد و گفت راست می گویی؟ مورچه: تو با این تقاضای اندک چیزی خواستی که اگر صبر و تحمل می کردی فرشته ها را به فرمان تو درمی آورد. چنانچه در آخرالزمان محمد خاتم آنچه برای تو مهم است برایش مهم نیست و خداوند فرشتگان را به فرمان او امرمی کند.
سلیمان: دوباره گریست و گفت تو حکیمی مرا پند بده.
مورچه: ای سلیمان خداوند هرکه را سلطنت دهد باید با رعیت مهربان باشد آیا تو هر شب از حال رعیت باخبری؟
سلیمان: نه. مورچه: من هر روز و شب میان قوم خود می گردم تا اگر رنجی رسیده باشد خودم برطرف کنم و هر شب نخوابم تا همه را بررسی کنم.
سلیمان: تعجب کرد و از آن مورچه پند گرفت، سلیمان خواست برود.
مورچه: روا نباشد بروی و من از تو پذیرایی نکنم با آن چه که خدا به ما ارزانی فرموده است. سلیمان قبول کرد و مورچه پای ملخی نزد سلیمان آورد.
سلیمان خندید و گفت: مرا با این سپاه بسیارم با این ملخ پذیرایی می کنی؟
مورچه: بله، تو را با این سپاه بزرگت با این ملخ پذیرایی می کنم.
قرار نیست همه حیوانات مثل هم صحبت کنند. هر حیوانی و موجودی به مقتضای شرایط خودش صحبت می کند. اینکه ما متوجه صحبت بعضی حیوانات نمی شویم دلیل بر عدم قدرت آنها بر ایجاد رابطه و مفهوم رسانی نیست.
پس یعنی تکلم مورچه با سلیمان تکلم زبانی و ادای حروف نبوده بلکه ایجاد امواجی توسط خودشون بوده که فقط سلیمان میتونسته درک کنه؟
با سلام خدمت همه عزیزان
ما بارها در قران و روایات مشاهده میکنیم که معصومین (ع) با حیوانات بحث و گفت و گو میکنند وگاهی مطالب بسیار مهم و دقیقی را از قول انها بیان میکنند .
اما با دانشی که امروزه از حیوانات داریم و بعضا انها را از انجام کارهائی که با کمی تدبیر حل شدنی است عاجز میبینیم چگونه ثابت کنیم که مثلا مورچه با حضرت سلیمان (ع) چنین گفت و گوئی کرده است
سلام
علوم و دانش هایی که بهره هر موجودی است برای اداره بهتر حیات خاص او و دستیابی به اهداف مطلوب زندگی همان موجود است. مطمئنا بهره یک حیوان از دانشها به نحوی نیست که بخواهد مثلا نقش انسان را در جهان ایفا کند. در عین حال بسیاری از دانش ها هم می تواند در حوزه نظری برای آنها فراهم باشد که به نحوی با ما مشترک است. مانند دانش های لازم برای ایجاد ارتباط با سایر همنوعان. دانش های لازم برای اداره یک گله یا یک خانواده، تامین غذا ووو این علوم و امثال آن دامنه گسترده ای دارند همچنانکه در میان انسانها گسترده است. دانش های والاتر هم برای این موجودات قابل تصور است مانند علم و معرفت به پروردگار و سایر حقایق عالم در حد وجودی خودشان. فراموش نکنیم که باطن یکی از طرق دستیابی به علوم است. از بیانات برخی اهل معرفت چنین بدست می آید که این نوع دانش ها را حیوانات از این طریق بدست می آورند چه اینکه ظاهرا اسباب علوم اکتسابی برای حیوانات زیاد نیست. مثلا کتاب و درس و مدرسه به معنای خاص زندگی بشری آنجا وجود ندارد اما عرصه زندگی و حیات آنها هم برایشان مدرسه ای است که خیلی چیزها از آن می توانند بیاموزند. با توجه به اینکه علوم فعلی بشری راهی به درون آگاهی های موجودات ندارد نمی توان گفت اندازه دانش های آنها چقدر است. بیشتر از انسان است یا کمتر؟؟؟؟؟
یا علیم
این گفتگوی رو ببینید انگار مورچه از سلیمان که پیامبره بیشتر میفهمه::
سلیمان پرسید: چرا گفتی فرار کنند؟
مورچه: این زمین زر دارد و آدمی به زر حریص است ترسیدم این زمین را بکنند و زیر و رو کنند و به سپاه من رنج فراوان برسد.سلیمان پرسید: این دانش را از کجا کسب کردی؟
مورچه: ای سلیمان تو فکر می کنی تنها خودت علم داری، خداوند همه ی عقل و دانش را به یک کس ندهد.
سلیمان: می خواهی به تو علومی یاد بدهم که بدانی ما دانشمندیم.
مورچه: من از تو سۆالی می کنم.
سلیمان: هرچه می خواهی بپرس.
مورچه: ای سلیمان از خدا چه خواستی؟
سلیمان: مُلکی که هیچ کس نداشته باشد.
مورچه : از این سخن تو بوی حسد می آید و پیغمبران سخن حسد آمیز نمی گویند. چه می شد اگر کس دیگری مانند تو پادشاهی می داشت؟
سلیمان از سخن او به خشم آمد.
مورچه: آری، سخن حق تلخ است چرا عصبانی می شوی، دیگر چه خواسته ای از خدا؟
سلیمان: اینکه باد به فرمان من باشد تا تخت مرا ببرد و بیاورد.
مورچه: می دانی خدا با اجابت دعای تو چه چیز را به تو داده است؟
سلیمان: تو بگو.
مورچه: برای آن که باد خبر مرگ تو را به تو برساند.
سلیمان: به گریه افتاد و گفت راست می گویی؟
مورچه: تو با این تقاضای اندک چیزی خواستی که اگر صبر و تحمل می کردی فرشته ها را به فرمان تو درمی آورد. چنانچه در آخرالزمان محمد خاتم آنچه برای تو مهم است برایش مهم نیست و خداوند فرشتگان را به فرمان او امرمی کند.
سلیمان: دوباره گریست و گفت تو حکیمی مرا پند بده.
مورچه: ای سلیمان خداوند هرکه را سلطنت دهد باید با رعیت مهربان باشد آیا تو هر شب از حال رعیت باخبری؟
سلیمان: نه.
مورچه: من هر روز و شب میان قوم خود می گردم تا اگر رنجی رسیده باشد خودم برطرف کنم و هر شب نخوابم تا همه را بررسی کنم.
سلیمان: تعجب کرد و از آن مورچه پند گرفت، سلیمان خواست برود.
مورچه: روا نباشد بروی و من از تو پذیرایی نکنم با آن چه که خدا به ما ارزانی فرموده است.
سلیمان قبول کرد و مورچه پای ملخی نزد سلیمان آورد.
سلیمان خندید و گفت: مرا با این سپاه بسیارم با این ملخ پذیرایی می کنی؟
مورچه: بله، تو را با این سپاه بزرگت با این ملخ پذیرایی می کنم.
من اینو در اینجا پیدا کردم
ttp://article.tebyan.net/254621/%DA...B1%DA%86%D9%87
همانطور که در ابتدای این داستان- اگرچه اصل آن مورد قبول نیست- ذکر شد، حضرت سلیمان(علیه السلام) حاکمی فرزانه بودند.
در داستان مذکور به تعبیر شما مورچه از حضرت سلیمان(علیه السلام) برتر معرفی شد. چگونه می شود میزبانی دانشمندتر از پیامبر زمان، بخواهد مهمانش و لشکریان وی را تنها با ران ملخی مهمان کند؟!
در قرآن داستان حضرت سلیمان(علیه السلام) و پادشاه سبأ یعنی بلقیس ذکر شده است. در این داستان عاصف بن برخیا که دانشمند و جانشین حضرت سیلمان بود، در کمتر از چشم بر هم زدن توانست تخت بلقیس را نزد سلیمان(علیه السلام) حاضر کند.[1]
چگونه ممکن است، سلیمان(علیه السلام) با داشتن چنین وزیری که به تعبیر قرآن بخشی از علم نزد وی بود، علم و آگاهیش از یک مورچه کمتر باشد؟!
اشکالات فراوانی در این داستان وجود دارد که بحث از همه آنها طولانی خواهد شد. آنچه مسلم است، داستان های این چنینی از نظر اسلام و قرآن اعتباری ندارد و جمله داستان های اسرائیلیات محسوب می شود.
به نظر حقیر ، صحبت امام با حیوانات ، به این صورت است که امام (ع) معنای مورد نظر حیوان را درک می کند. وگرنه حیوان که از طریق به کار بردن کلمه (تکلم) سخن نمیگوید.
حیوان از تولید اصوات صوتی ، منظوری دارد. هر موجودی از سخن گفتن ، منظوری دارد و معنایی مد نظرش است. این منظور و معنا ، در نفس آن موجود حضور دارد و ارتباطی با سیستم گویایی آن موجود ندارد. امام (ع) که مقام وجودی شان اشرف از همه موجودات دیگر است و لذا بر همه موجودات دیگر تسلط و اشراف وجودی دارند ، این معنا و منظور را که در نفس حیوان حضور دارد ، درک می کنند.
و موقع سخن گفتن با حیوان ، به دلیل همان سعه وجودی و اشرافی که بر همه موجودات از جمله نفس حیوان دارند ، معنای مورد نظر خود را که در نفس شریفشان حضور دارد به نفس حیوان منتقل می کنند ، که این کار ، یک کار معقول است و ربطی به امور محسوس و مادی مثل سیستم گویایی و شنوایی طرفین ندارد.
درست است که آصف ابن برخیا خواهرزاده حضرت سلیمان بوده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بله آصف بن برخیا خواهر زاده حضرت سلیمان(علیه السلام) و وزیر ایشان بود.
وزير سليمان و خواهر زاده اش آصف برخيا كه از صديقين بود و اسم اعظم خدا را ميدانست، پاسخ سليمان را داد و براى اين كار داوطلب شد.[1]
[/HR][1]- مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج7، ص: 349
اشکالات فراوانی در این داستان وجود دارد که بحث از همه آنها طولانی خواهد شد. آنچه مسلم است، داستان های این چنینی از نظر اسلام و قرآن اعتباری ندارد و جمله داستان های اسرائیلیات محسوب می شود.
سلام
با توجه به اینکه این داستان در سایت تبیان اومده لابد ساخت خود ایرانی هاست.چرا همچین داستانهایی میسازند واقعا؟
تو این لینک میتونید صدای مورچه ها رو بشنوید: https://www.youtube.com/watch?v=pYdwdu3J5CA
من کاری ندارم در همین ویدئوی بالا صدای پای مورچه ها و برخوردهاشون، از سایر اصوات تولیدی توسط مورچه ها بیشتره. ولی بایستی توجه داشت، داشتن اصوات دلیل بر تکلم و توانایی در صحبت به زبان خاصی نیست. نوزاد انسان هوشمند هم در سنین پایین صرفا اصواتی رو تولید میکنه و صحبت نمیکند.
حال این موضوع رو کنار بگذارید.
مطلب جالب پیرامون آیه 18 سوره نمل اینه که مورچه متوجه نفراتی شده و تشخیص داده این نفرات سلیمان و سپاهش هستند. اینکه مورچه تحرکاتی رو تشخیص داده از غریزه های حسی موجودات هست. ولی اینکه تشخیص داده که تحرکات مربوط به سپاه سلیمان هست، نشان دهنده این است که مورچه سپاه سلیمان رو دیده و شناخته. اینکه چطور شناخته رو کاری ندارم ولی شکل دیدن مورچه کلا متفاوته و بر اساس جستجویی که در اینترنت کردم خوشبختانه خیلی سریع متن زیر رو یافتم:
Can ants see people?
Objects as small as ants can't see with this good resolution, and even if they could, they couldn't deal with the huge amount of information that their eyes would be giving to them. Large enough animals - e.g. mammals - see the world much like we do. ... Ants have compound eyes, and they are pretty small
اینکه چطوری مورچه سلیمان رو دیده و شناخته خودش جدا از تکلم مورچه بحثی جدا است و یه نکته ظریف اینه که مورچه ها گوش هم ندارند و از طریق لرزه ها متوجه تحرکات میشن.
به قطع، پایان این مباحث به این جمله میرسه که چون خدا خواسته، پس شده. : )
سلام
با توجه به اینکه این داستان در سایت تبیان اومده لابد ساخت خود ایرانی هاست.چرا همچین داستانهایی میسازند واقعا؟
سلام علیکم
به هر حال افراد مغرض و معاندی وجود دارند که به انگیزه های مختلفی ممکن است چنین داستانهایی را بسازند. مهم این است که ما با توجه به ملاک ها و معیارهای مطمئن دینی و قرآنی، این داستان ها را بررسی کنیم.
با سلام و احترام با مطالعه کتابهایی که در مورد حیوانات نوشته شده، از جمله کتاب« زندگی حیوانات» و « دنیای حیوانات» در می یابیم که زندگی حیوانات از نظم و پیچیدگی خاصی برخوردار است. مثلا قانون مندی دقیقی که در زندگی زنبور عسل وجود دارد و انجام وظایف هر گروه از زنبورهای کارگر و ملکه و... نشان می دهد که این حیوانات از درک و شعور غریزی خاصی برخوردارند.
در مورد ارتباط بعضی از انبیاء(علیهم السلام) با حیوانات مانند صحبت حضرت سلیمان(علیه السلام) با مورچه یا هدهد در قرآن مطالبی ذکر شده است؛ «حَتىَّ إِذَا أَتَوْاْ عَلىَ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُواْ مَسَكِنَكُمْ لَا يحَْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ»[1]( (آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند مورچه اى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!»)
« وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَْ فَقَالَ مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَاْذْبحََنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنىِّ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيرَْ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تحُِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِن سَبَإِ بِنَبَإٍ يَقِينٍ»[2] ((سليمان) در جستجوى آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟! قطعاً او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مىكنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد! چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آورده ام! )
ما از جهان حيوانات اطلاعات زيادى در دست نداريم، و با تمام پيشرفتهايى كه در اين زمينه شده، هنوز ابهامهاى فراوانى بر روى آن سايه افكنده است.
آثار هوش و دقت و ذكاوت و مهارت در كارهاى بسيارى از آنها مى بينيم:
خانه سازى زنبوران عسل، نظمى كه بر كندو حكم فرما است، دقت مورچگان در جمع آورى نيازمنديهاى زمستان، طرز ذخيره و انبار آنها، دفاع كردن حيوانات از خود در برابر دشمن، و حتى آگاهى آنها از درمان بسيارى از بيماريها، پيدا كردن لانه و خانه خود از فاصله هاى بسيار دور دست، و پيمودن راههاى طولانى و رسيدن به مقصد، پيش بينى آنها از حوادث آينده، و مانند آن همه از چيزهايى است كه نشان مىدهد، در دنياى مرموز حيوانات بسيارى از وسائل هنوز براى ما لا ينحل است.
از اين گذشته بسيارى از حيوانات بر اثر آموزش و تربيت، كارهاى شگفت انگيزى انجام مىدهند كه حتى انسانها از آن عاجزند.
اما بدرستى روشن نيست كه آنها تا چه حد از دنياى انسانها با خبرند؟ آيا واقعا آنها مىدانند كه ما كيستيم و چه مىكنيم؟ ممكن است ما در آنها چنين هوش و ادراكى را سراغ نداشته باشيم، ولى آيا اين به معنى نفى آن است؟! روى اين حساب اگر در داستان فوق خوانديم كه مورچگان از آمدن لشكر سليمان به آن سرزمين با خبر شدند و اعلام رفتن به لانه ها نمودند تا زير دست و پاى لشكر له نشوند، و سليمان نيز از اين ماجرا آگاه شد زياد جاى تعجب نيست.[3]
بسیار خوب میشد اگر شما در انتهای بحثتان می فرمودید تا این لحظه توجیهی علمی برای داستان های ذکر شده پیدا نشده است .. وقتی خواننده مقدمه سخنانتان را می خواند منتظر ارائه شواهد علمی است ، اما به جای آن شما از نظم و آراستگی زندگی حیوانات سخن می گوئید و در انتها با احتمال و اما و شاید نتیجه می گیرید اگر مورچه ای با انسانی سخن گفته باشد عجیب نیست !!
چون اساسا هیچ توجیه علمی برای این داستان و البته بسیاری دیگر از داستان های قرآنی وجود ندارد ، و برعکس علم تا اینجا شواهدی علیه آن داستان ها را ارئه کرده است ؛ در پاسخ به اینکه این تناقض چگونه حل می شود ناقص بودن علم ، عَلَم می شود و عموما گفته می شود «ممکن است در آینده علم درستی این داستان ها را ثابت کند ، علم که هنوز کامل نشده و دائما تغییر می کند » . حتی اگر فرض کنیم در آینده ای نامعلوم علم به درستی این داستان ها می رسد ، آیا حاضر هستید بگوئید «در حال حاضر» علم توجیهی برای این قصه ها ندارد ؟! فکر نمیکنم !
بسیار خوب میشد اگر شما در انتهای بحثتان می فرمودید تا این لحظه توجیهی علمی برای داستان های ذکر شده پیدا نشده است .. وقتی خواننده مقدمه سخنانتان را می خواند منتظر ارائه شواهد علمی است ، اما به جای آن شما از نظم و آراستگی زندگی حیوانات سخن می گوئید و در انتها با احتمال و اما و شاید نتیجه می گیرید اگر مورچه ای با انسانی سخن گفته باشد عجیب نیست !!
چون اساسا هیچ توجیه علمی برای این داستان و البته بسیاری دیگر از داستان های قرآنی وجود ندارد ، و برعکس علم تا اینجا شواهدی علیه آن داستان ها را ارئه کرده است ؛ در پاسخ به اینکه این تناقض چگونه حل می شود ناقص بودن علم ، عَلَم می شود و عموما گفته می شود «ممکن است در آینده علم درستی این داستان ها را ثابت کند ، علم که هنوز کامل نشده و دائما تغییر می کند » . حتی اگر فرض کنیم در آینده ای نامعلوم علم به درستی این داستان ها می رسد ، آیا حاضر هستید بگوئید «در حال حاضر» علم توجیهی برای این قصه ها ندارد ؟! فکر نمیکنم !
شما جوری از علم حرف میزنید که انگار فقط به چیز هایی باور دارید که علم اون رو ثابت کنه که دقیقا طرز تفکر غربی هاست
همین غربی ها که بالاترین مدارج علمی رو کسب کردند میگویند که نمیشود وجود خدا را اثبات و یا رد کرد/پس ایا شما به خدا باور ندارید؟
به شما قول میدهم که علم ناقص بشر که هیچوقتم کامل نخواهد شد هرگز نمیتواند تمام چیز ها را درک و ثابت کند
شما جوری از علم حرف میزنید که انگار فقط به چیز هایی باور دارید که علم اون رو ثابت کنه که دقیقا طرز تفکر غربی هاست
همین غربی ها که بالاترین مدارج علمی رو کسب کردند میگویند که نمیشود وجود خدا را اثبات و یا رد کرد/پس ایا شما به خدا باور ندارید؟
به شما قول میدهم که علم ناقص بشر که هیچوقتم کامل نخواهد شد هرگز نمیتواند تمام چیز ها را درک و ثابت کند
شما یا من یا هرکس دیگری ممکن است به چیزهایی اعتقاد داشته باشد ( حتی بی دلیل ) ، اما اگر یک اعتقاد یا باور توجیه علمی نداشته باشد به زور نمی توان آنرا موجه جلوه داد.
در مورد خدا هم دقیق فرمودید ( هرچند عده ای می گویند علم بیشتر با خدا دشمن است تا دوست ) اما علم واقعا هیچ گاه به دنبال رد یا اثبات خدا نبوده است . من که به خدا معتقدم الزاما نباید دنبال دلیل علمی برای آن باشم ، این یک اعتقاد شخصی است ، نه به زور می شود به دیگری تحمیلش کرد و نه دیگری به زور می تواند خلاف آنرا به من بقبولاند ..
بسیار خوب میشد اگر شما در انتهای بحثتان می فرمودید تا این لحظه توجیهی علمی برای داستان های ذکر شده پیدا نشده است .. وقتی خواننده مقدمه سخنانتان را می خواند منتظر ارائه شواهد علمی است ، اما به جای آن شما از نظم و آراستگی زندگی حیوانات سخن می گوئید و در انتها با احتمال و اما و شاید نتیجه می گیرید اگر مورچه ای با انسانی سخن گفته باشد عجیب نیست !!
چون اساسا هیچ توجیه علمی برای این داستان و البته بسیاری دیگر از داستان های قرآنی وجود ندارد ، و برعکس علم تا اینجا شواهدی علیه آن داستان ها را ارئه کرده است ؛ در پاسخ به اینکه این تناقض چگونه حل می شود ناقص بودن علم ، عَلَم می شود و عموما گفته می شود «ممکن است در آینده علم درستی این داستان ها را ثابت کند ، علم که هنوز کامل نشده و دائما تغییر می کند » . حتی اگر فرض کنیم در آینده ای نامعلوم علم به درستی این داستان ها می رسد ، آیا حاضر هستید بگوئید «در حال حاضر» علم توجیهی برای این قصه ها ندارد ؟! فکر نمیکنم !
بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه می فرمایید هیچ توجیه ای برای داستان های قرآنی وجود ندارد، با مطلب تان در پست بعد که فرمودید به خداوند اعتقاد دارید، به نظر مقداری منافات دارد.( البته در صورتی که قرآن را نازل شده از جانب خداوند بدانید.)
نه تنها داستان های قرآنی توجیه علمی دارند، بلکه یکی از جنبه های مهم هدایتی قرآن بیان داستان ها و مثال ها است.
بنده در چگونگی صحبت کردن مورچه ها تحقیق جداگانه و مفصلی انجام ندادم، اما آنچه مسلم است میان همه حیوانات یک نوعی ارتباط خاص وجود دارد که پیام ها را به یکدیگر منتقل می کنند.
اینکه مورچه چگونه تشخیص داد این لشکری که در حال نزدیک شدن به آنهاست لشکر حضرت سلیمان(علیه السلام) است، بنده نمی دانم. از متن قرآن استفاده می شود بین حضرت سلیمان و یک مورچه( که ظاهرا ملکه مورچه ها بود) صحبت و گفتگویی انجام شد.[1]
در آیات بعد صحبت از گفتگو میان حضرت سلیمان(علیه السلام) و هدهد به میان می آید. قرآن می فرماید:« و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.»[2]
حضرت سلیمان(علیه السلام) نه تنها با هدهد، بلکه با تمام پرندگان می توانستند صحبت کنند. بنابراین قدرت صحبت با مورچه و هدهد تنها از باب نمونه است.
سلام
گرچه این عرض بنده به طور خاص به بحث حاضر ارتباطی ندارد ، اما توجه به این نکته ، ممکن است به طور عام مفید باشد:
توجه کرده اید که بچه های کوچک مثلا شش ماهه ، چگونه صحبت می کنند؟
آنها اصواتی از خود تولید می کنند که حتما به خاطر معنایی است که در ذهن دارند. اما این اصوات ، کلمه نیستند.
ما از روی اصوات آنها ، چیزهایی به طور کلی می فهمیم: مثل خوشحالی یا ناراحتی یا ... آنها.
آنها هم معنای کلمات ما را موقعی که با آنها صحبت می کنیم، درک نمی کنند. اما یک سری حالات کلی را از کلام و چهره ما درک می کنند.
تا حدود زیادی ، تولید این اصوات توسط بچه های چند ماهه ، شبیه به نحوه سخن گفتن حیوانات است.
البته تفاوتهایی هم وجود دارد.
به هر حال افراد مغرض و معاندی وجود دارند که به انگیزه های مختلفی ممکن است چنین داستانهایی را بسازند. مهم این است که ما با توجه به ملاک ها و معیارهای مطمئن دینی و قرآنی، این داستان ها را بررسی کنیم.
سلام البته این یه برداشته.
برداشت دیگه اینه که ساختن چنین داستان هایی (که حتی از منظر دین مدارانی که در مباحث دینی مطالعه دارند،فاقد اعتباره)، برای افراد معمولی و شاید کم سن و سال حکم یک تلقین یا پذیرش وقوع چنین داستان ها و نظیرشون را دارد.
در واقع خوراکیست برای دسته ای از افراد که از نظر سنی و عقلی محدودیت هایی دارند.
و نهایتا هنگامی که نقاط ضعف داستان پیدا میشه، فرآیند انکار و جداسازی و زدودن داستان از دین و خدا و پیغمبر و... آغاز میشه.
«ممکن است در آینده علم درستی این داستان ها را ثابت کند ، علم که هنوز کامل نشده و دائما تغییر می کند »
در تکمیل صحبت جنابعالی باید بگم که: فکر کنم 1400 سال (نه از زمان سلیمان، بلکه از زمان تقویمی مسلمانان میگذرد) و عزیزان منتظرند علم درستی این داستان ها رو اعلام و اثبات کند. حالا یحتمل 14 قرن کمه برای اثبات شدن و البته اینکه این آینده کی میرسد و چرا دقیقا دین از این آینده خبر نداره ولی مومنان همان دین گویا از همان آینده خبر دارند نسبت به وقوعش، خود از نکات قابل توجه است.
که دقیقا طرز تفکر غربی هاست
برچسب زنی، خط کشی، قضاوت یکطرفه، زود قضاوت کردن. رد سلیقه وار در مباحث عقلی.
نبینید کی داره میگه، ببینید چی داره میگه.
به شما قول میدهم که علم ناقص بشر که هیچوقتم کامل نخواهد شد هرگز نمیتواند تمام چیز ها را درک و ثابت کند
شما خبر از آینده هم دارید که چنین ادعایی میکنید؟
کلا این ادعا ها در صورت رخ دادن آن پیشامد، بزرگ میشوند و در صورت عدم رخداد آن، انکار یا ناپدید میشوند. خصوصا از جانب شخص مدعی.
منتظرند علم درستی این داستان ها رو اعلام و اثبات کند.
"علم" معانی مختلفی دارد.
احتمالا آنچه در اینجا مد نظر شماست ، "علم تجربی" (علم به معنای ساینس مصطلح در غرب) است.
این ، یکی از معانی و اقسام "علم" است، نه مطلق علم. به این معنی که نمی توان گفت هر چه در دایره تنگ علم تجربی نگنجید ، علم نخواهد بود.
طبیعتاً دست علم تجربی از افق های متعالی دین کوتاه است.
زیرا حقایق مورد بحث در دین ، مفاهیم و اشیایی نیستند که در ظرف علم تجربی بگنجند.
گرچه علم تجربی با پیشرفت خود می تواند شواهدی را دال بر صحت گزاره های دینی فراهم آورد. اما این شواهد اثبات کننده قطعی گزاره های دینی نخواهند بود. زیرا گزاره های دینی از سنخ علوم تجربی نیستند.
سلام البته این یه برداشته.
برداشت دیگه اینه که ساختن چنین داستان هایی (که حتی از منظر دین مدارانی که در مباحث دینی مطالعه دارند،فاقد اعتباره)، برای افراد معمولی و شاید کم سن و سال حکم یک تلقین یا پذیرش وقوع چنین داستان ها و نظیرشون را دارد.
در واقع خوراکیست برای دسته ای از افراد که از نظر سنی و عقلی محدودیت هایی دارند.
و نهایتا هنگامی که نقاط ضعف داستان پیدا میشه، فرآیند انکار و جداسازی و زدودن داستان از دین و خدا و پیغمبر و... آغاز میشه.
نقل قول نوشته اصلی توسط dahim-darni نمایش پست ها
«ممکن است در آینده علم درستی این داستان ها را ثابت کند ، علم که هنوز کامل نشده و دائما تغییر می کند »
در تکمیل صحبت جنابعالی باید بگم که: فکر کنم 1400 سال (نه از زمان سلیمان، بلکه از زمان تقویمی مسلمانان میگذرد) و عزیزان منتظرند علم درستی این داستان ها رو اعلام و اثبات کند. حالا یحتمل 14 قرن کمه برای اثبات شدن و البته اینکه این آینده کی میرسد و چرا دقیقا دین از این آینده خبر نداره ولی مومنان همان دین گویا از همان آینده خبر دارند نسبت به وقوعش، خود از نکات قابل توجه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مسائل مهم در این اسلام عقلانیت است. در قرآن و روایات فراوان بر موضوع تفکر و تامل تاکید شده است و از پذیرش کورکورانه نهی شده است.
در عین حال دقیق ترین نکات علمی در منابع دینی مورد توجه و اشاره قرار گرفته است. برای نمونه دو کتاب در این زمینه معرفی می کنم تا افراد حق جو و منصف بتوانند قضاوت صحیح داشته باشند.
در مورد معجزات علمی قرآن، می توان به کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، تالیف دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی اشاره کرد.
در مورد آثار علمی و به جای مانده از اهل بیت(علیهم السلام) علاوه بر کتابهایی که با عنوان طبی وجود دارد مانند؛ طب النبی(ص) و طب امام صادق(علیه السلام) و طب الرضا(علیه السلام)، کتابی را که جمعی از دانشمندان غربی و غیر مسلمان در مورد بخشی از روایات امام صادق(علیه السلام) نوشتند می توان مورد توجه قرار داد. کتاب مغفر متفکر شیعه، ترجمه ذبیح الله منصوری.
به نمونه هایی از مطالب این کتاب اشاره می کنم:
عقیده به عناصر چهارگانه آب، هوا، خاک و آتش جزء لاینفک علم فیزیک آن دوران بوده است اما امام جعفر صادق (ع) این نظریه را رد میکند و به عناصر مختلف در خاک و هوا اشاره میکند.
ایشان به فرضیههای نجوم آن زمان ایراد گرفته است. به عنوان مثال فرضیه گردش خورشید به دور زمین از این فرضیهها بوده است.
امام اولین کسی بوده است که راجع به گردش زمین به دور خودش توضیح داده است.
یکی از قوانینی که جعفر صادق در فیزیک ابراز کرد قانون مربوط به کدورت اجسام و شفاف بودن آنها است.
یکی از مظاهر نبوغ علمی جعفر صادق توصیه او به مادران بود تا این که کودکان شیرخوار را در طرف چپ خود بخوابانند.
افرادی که وحیانی بودن قرآن اعتقاد دارند، در درستی مطالب آن هیچ شکی ندارند و بسیاری از مطالبی که برای عموم مردم در زمان نزول قرآن قابل فهم نبود امروزه روشن و واضح شده است.
مطالبی مانند امکان رفتن انسان به خارج از جو زمین بوسیله نیروی بسیار قوی(سوره الرحمن،ایه 33)، اشاره به وسعت و گسترش جهان خلقت( سوره ذاریات،آیه47)، حرکت خورشید(سوره یس،آیه38) و موارد بسیار فراوان دیگر.
اینکه می فرمایید هیچ توجیه ای برای داستان های قرآنی وجود ندارد، با مطلب تان در پست بعد که فرمودید به خداوند اعتقاد دارید، به نظر مقداری منافات دارد.( البته در صورتی که قرآن را نازل شده از جانب خداوند بدانید.)
عرض کردم توجیه علمی . هر انسانی ( به هر دلیلی و گاها بی دلیل ) به موضوعاتی ایمان و اعتقاد دارد . موضوعاتی که برای همه آنها هم توجیهی علمی وجود ندارد .
نه تنها داستان های قرآنی توجیه علمی دارند، بلکه یکی از جنبه های مهم هدایتی قرآن بیان داستان ها و مثال ها است.
البینه علی المدعی . تا اینجا برای داستان های غیرعادی قرآنی که عموما معجزه هم به حساب می آیند توضیحی علمی وجود نداشته است .
وقتی می فرمائید داستان های قرآنی توجیه علمی دارند باید بتوانید با یافته های امروز چگونگی انجام گفتگو میان انسان و مورچه را توضیح بدهید . که نه شما و نه هیچ کس دیگری نمی تواند فی الحال انجامش دهد . در ادامه هم عرض کردید :
اینکه مورچه چگونه تشخیص داد این لشکری که در حال نزدیک شدن به آنهاست لشکر حضرت سلیمان(علیه السلام) است، بنده نمی دانم. از [HL]متن قرآن[/HL] استفاده می شود بین حضرت سلیمان و یک مورچه( که ظاهرا ملکه مورچه ها بود) صحبت و گفتگویی انجام شد.[1]
در آیات بعد صحبت از گفتگو میان حضرت سلیمان(علیه السلام) و هدهد به میان می آید. قرآن می فرماید:« و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.»[2]
حضرت سلیمان(علیه السلام) نه تنها با هدهد، بلکه با تمام پرندگان می توانستند صحبت کنند. بنابراین قدرت صحبت با مورچه و هدهد تنها از باب نمونه است.
آنچه را که حضرتعالی نمیدانید همان توجیه و توضیح علمی قضیه است ، و لذا در ادامه از « [HL]متن قرآن[/HL] » استفاده می کنید ، نه فلان یافته علمی ...
بسیار هم خوب ، همانطور که قبلا هم گفتم این داستان و مشابهات آنرا جزء اعتقادات عمومی مسلمانان در نظر می گیریم که خب البته مثل خیلی از اعتقادات دیگر وجه علمی ندارد .
ظاهرا بیان حقیر نارسا بوده است.اصل مطلب این است که اینگونه ادراکات از نوع آگاهی های توصیفی است نه تبیینی(به لحاظ علمی)
آگاهی های انسان چه از جنس ادراکات حسی باشند یا فراحسی(مانند موضوع مورد بحث) می تواند زیر مجموعه ی مباحث کوانتوم ذهن قرار گیرد
مسئله ی ادراکات فراحسی در کوانتوم ذهن،مانند بسیاری از مباحث مربوط به ذهن ـ ماده توصیفی محسوب می شوند نه تبیینی.
(البته شاید بتوان به لحاظ فلسفی اینگونه ادراکات را تبیین هم کرد ولی فعلا موضوع تبیین علمی آن است)
نمی دانم ! شاید بخواهید بگوئید سلیمان و آن مورچه کذایی ذهن همدیگر را خوانده اند ( تله پاتی داشته اند ) و یا به روشی موفق به برقراری ارتباط باهمدیگر شده اند ...
ظاهر قرآن و استفاده از عبارت « قال = گفت » برای طرفین ماجرا ( سلیمان و آن مورچه کذایی ) به نظر سخن شما را تایید نمی کند ، ولی حتی اگر ارتباط سلیمان و مورچه از طریق ذهن خوانی هم بوده باشد ( قدری مضحک هم هست ) بازهم مشکل حل نمی شود ! چون اینها نیز مواردی اثبات نشده و نوعا شبه علم هستند !!
نمی دانم ! شاید بخواهید بگوئید سلیمان و آن مورچه کذایی ذهن همدیگر را خوانده اند ( تله پاتی داشته اند ) و یا به روشی موفق به برقراری ارتباط باهمدیگر شده اند ...
ظاهر قرآن و استفاده از عبارت « قال = گفت » برای طرفین ماجرا ( سلیمان و آن مورچه کذایی ) به نظر سخن شما را تایید نمی کند ، ولی حتی اگر ارتباط سلیمان و مورچه از طریق ذهن خوانی هم بوده باشد ( قدری مضحک هم هست ) بازهم مشکل حل نمی شود ! چون اینها نیز مواردی اثبات نشده و نوعا شبه علم هستند !!
خیر مقصود ذهن خوانی یا تله پاتی یا دو هم اندیشی نیست،پی نوشت پست قبل را مطالعه بفرمائید در ویرایش اضافه شد.
در کوانتوم ذهن،مقصود از ذهن مطلق آگاهی است که غیر مادی فرض می شود(پس با تعریف فلسفی ذهن متفاوت است)
و منظور از ذهن ـ ماده نسبت آگاهی با مغز به عنوان محیطی مادی برای آگاهی است.
نه حتی در نهایت تساهل هم قابل توجیه نیست ، حتی اگر موضوع ذهن کوآنتومی ( علی رغم روایت قرآن ) را برای بحث در اینجا از شما بپذیریم ، بازهم پنجاه درصد مسئله حل نشده است و همان حیوانات مشکل ایجاد می کنند . چون در داستان آمده که جانوران هم حرف های سلیمان را می فهمد و به آن پاسخ می دهند !!
هرچند برای من هم هنوز مشخص نشده شما چگونه بین داستان سلیمان و جانوان و این موضوع ارتباط برقرار کردید !! توضیحاتتان ابدا نمی تواند بین آن داستان و این موضوع ارتباطی منطقی برقرار کند و صرفا یک احتمال اثبات نشده است ...
نه حتی در نهایت تساهل هم قابل توجیه نیست ، حتی اگر موضوع ذهن کوآنتومی ( علی رغم روایت قرآن ) را برای بحث در اینجا از شما بپذیریم ، بازهم پنجاه درصد مسئله حل نشده است و همان حیوانات مشکل ایجاد می کنند . چون در داستان آمده که جانوران هم حرف های سلیمان را می فهمد و به آن پاسخ می دهند !!
هرچند برای من هم هنوز مشخص نشده شما چگونه بین داستان سلیمان و جانوان و این موضوع ارتباط برقرار کردید !! توضیحاتتان ابدا نمی تواند بین آن داستان و این موضوع ارتباطی منطقی برقرار کند و صرفا یک احتمال اثبات نشده است ...
در جهان کوانتومی نه تنها همه ی موجودات که همه ی ذرات هوشمندند و بر یکدیگر اثر می گذارند حتی اگر از هم فاصله ای به دوری دو کهکشان
یا بیشتر داشته باشند؛هوشمندی ذرات هستی هم در قران و هم در فلسفه و حکمت متعالیه قابل اثبات است:
"سبح لله مافی السموات و الارض...."البته قصد تطبیق آیه شریفه با جهان کوانتومی را ندارم ولی بهتر است بدانید این یک احتمال ثابت نشده نیست
در جهان کوانتومی نه تنها همه ی موجودات که همه ی ذرات هوشمندند و بر یکدیگر اثر می گذارند حتی اگر از هم فاصله ای به دوری دو کهکشان
یا بیشتر داشته باشند؛هوشمندی ذرات هستی هم در قران و هم در فلسفه و حکمت متعالیه قابل اثبات است:
"سبح لله مافی السموات و الارض...."البته قصد تطبیق آیه شریفه با جهان کوانتومی را ندارم ولی بهتر است بدانید این یک احتمال ثابت نشده نیست
این موضوع ذهن کوآنتومی ، موضوعی است که فهم آن کمی سخت و دشوار به نظر می رسد ... شاید اگر کسی تسلط کافی بر این مباحث پیچیده فیزیکی داشت می توانست صحبت های شما را بهتر نقد کند ، در اینجا من مطلبی را به نقل ازhttp://www.deeplook.ir/نظریات-ذهن-کوانتومی/قرار می دهم : « برخی از نظریات ذهن کوانتومی که البته خیلی هم نمی توان نام نظریه را بر آنها نهاد، ارتباط نظریه ی کوانتومی و آگاهی را صرفا به صورت تشبیهی بیان می کنند. این رویکردها از مفاهیم بنیادی نظریه ی کوانتومی مانند درهم تنیدگی، برهم نهی و تقلیل (فروریزش تابع موج) برای برقراری این ارتباط استفاده می کنند، [HL]اما نوع ارتباط دقیق و سازوکار آنها در مورد حالت های ذهن و آگاهی، در هاله ای از ابهام قرار داشته و به هیچ وجه، واضح نیست[/HL]؛ بنابراین در چنین رویکردهایی، فقط سعی بر آن است تا آگاهی به نحوی با حالت کوانتومی اندازه گیری یا ارتباط سیستم های فیزیولوژیک، تفسیر شود. این نظریه ها، فقط به درد داستان های علمی تخیلی می خورند. این رویکرد های به اصطلاح شبه علمی که توخالی بوده و صرفا ویترین خوبی برای جذب عوام دارند، شکست خورده اند و در نتیجه، در قسمت های بعدی نیز، وقتی برای بحث در مورد آنها، تلف نخواهیم کرد.[FONT=system]»
این موضوع ذهن کوآنتومی ، موضوعی است که فهم آن کمی سخت و دشوار به نظر می رسد ... شاید اگر کسی تسلط کافی بر این مباحث پیچیده فیزیکی داشت می توانست صحبت های شما را بهتر نقد کند ، در اینجا من مطلبی را به نقل ازhttp://www.deeplook.ir/نظریات-ذهن-کوانتومی/قرار می دهم : « برخی از نظریات ذهن کوانتومی که البته خیلی هم نمی توان نام نظریه را بر آنها نهاد، ارتباط نظریه ی کوانتومی و آگاهی را صرفا به صورت تشبیهی بیان می کنند. این رویکردها از مفاهیم بنیادی نظریه ی کوانتومی مانند درهم تنیدگی، برهم نهی و تقلیل (فروریزش تابع موج) برای برقراری این ارتباط استفاده می کنند، [HL]اما نوع ارتباط دقیق و سازوکار آنها در مورد حالت های ذهن و آگاهی، در هاله ای از ابهام قرار داشته و به هیچ وجه، واضح نیست[/HL]؛ بنابراین در چنین رویکردهایی، فقط سعی بر آن است تا آگاهی به نحوی با حالت کوانتومی اندازه گیری یا ارتباط سیستم های فیزیولوژیک، تفسیر شود. این نظریه ها، فقط به درد داستان های علمی تخیلی می خورند. این رویکرد های به اصطلاح شبه علمی که توخالی بوده و صرفا ویترین خوبی برای جذب عوام دارند، شکست خورده اند و در نتیجه، در قسمت های بعدی نیز، وقتی برای بحث در مورد آنها، تلف نخواهیم کرد.[FONT=system]»
جناب dahim-darni بهتر بود متنی را که نقل قول فرمودید با دقت بیشتری مطالعه می کردید حتی اگر با این مباحث آشنا هم نیستید متوجه می شدید متن فوق،نقد نویسنده
بر دسته اول از نظریات ذهن کوانتومی است و هیچ ربطی به بحث ما ندارد!
جناب dahim-darni بهتر بود متنی را که نقل قول فرمودید با دقت بیشتری مطالعه می کردید حتی اگر با این مباحث آشنا هم نیستید متوجه می شدید متن فوق،نقد نویسنده
بر دسته اول از نظریات ذهن کوانتومی است و هیچ ربطی به بحث ما ندارد!
این متن دقیقا دارد کاری که شما انجام دادید را بیان و سپس نقد می کند ، توجه کنید :
در چنین رویکردهایی، فقط سعی بر آن است تا آگاهی به نحوی با حالت کوانتومی اندازه گیری یا ارتباط سیستم های فیزیولوژیک، تفسیر شود.
خب شما هم آگاهی سلیمان از گفته های مورچه را به همین روش تفسیر کردید که اینجا اشاره شده این تفاسیر بیشتر به درد داستان های تخیلی می خورند !!
به علاوه اگر قرار باشد روی هر حرف و حدیثی یک چنین بارگذاری علمی پیچیده ای بشود ، همه دیوانه ها باید آزاد بگردند !! چه بسا آنها هم با همین توجیه حرف زدن خودشان با اشیا را توجیه کنند :)
اصلا اگر من نوعی ادعا کنم با سایر موجودات صحبت میکنم و روی این موضوع پافشاری کنم، آیا دوستان عزیز که توجیه شبه علمی برای صحبت سلیمان و جانوارن دارن، حرف من رو باور میکنند یا اصلا شانسی قائل میشن که ایشون فرضا یه درصد داره راست میگه؟
من فکر میکنم اولین نسبتی که به منه نوعی داده میشه دیوانگی و یا شارلاتانیه.
یا اگه یه ویدئو ببینید که حیوانی داره به زبان خاصی صحبت میکنه، می پذیرید این ویدئو واقعی بوده و ساختگی نیست؟
.
مسلما این به باور هر کس نسبت به قرآن ربط داره و نوع این باور، ادعای خاصی رو به عنوان معجزه میپذیره یا به عنوان ادعایی پوچ و دروغ.
و الا در عصری که پیشرفت علمی جهش شدید داشته و بعد از این همه سال، بالاخره باید علم رابطه ای پیدا میکرد که آیا جانواران میتوانند به زبان واحدی با هم تکلم کنند یا نه.
حالا شما که این موضوع رو به عنوان معجزه قبول داری و دلیل علمی هم برای اثباتش ندارید، دیگه چرا از نقص، ضعف علم و این شکل هایی از فرار!! صحبت میکنید؟
واقعا هیچ اشکالی وجود نداره که دلیل علمی برای باورتان ندارید و اونو صرفا باور کردید.
این متن دقیقا دارد کاری که شما انجام دادید را بیان و سپس نقد می کند ، توجه کنید :
شما متن نقادانه ای را بر مسئله ای بی ربط به بحث، نقل قول فرموده اید بعد عرایض بنده را بر آن بار کرده و با ایجاد یک نسبت این همانی،نقد آن موضوع
را نقد مطالب بنده فرض کرده اید!
اصل بحث این بود:
نه حتی در نهایت تساهل هم قابل توجیه نیست ، حتی اگر موضوع ذهن کوآنتومی ( علی رغم روایت قرآن ) را برای بحث در اینجا از شما بپذیریم ، بازهم پنجاه درصد مسئله حل نشده است و همان حیوانات مشکل ایجاد می کنند . چون در داستان آمده که جانوران هم حرف های سلیمان را می فهمد و به آن پاسخ می دهند !!
این ردّ آگاهی در موجودات است،پاسخ بنده:
در جهان کوانتومی نه تنها همه ی موجودات که همه ی ذرات هوشمندند و بر یکدیگر اثر می گذارند
وارد شدن به بحث ذهن کوانتومی در حدّ ردّ فرمایش شما مبنی بر ناتوانی حیوانات از درک و آگاهی و عدم توانمندی آنها بر ایجاد ارتباط کلامی بود
حال مفهوم کلام چیست و نوع سخن گفتن مورچه ها با حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام چگونه بوده است هنوز بحث نشده است
اگر کسی به دنبال دریافت حقیقت باشد جا دارد ابتدا از نحوه ی ارتباط کلامی و حقیقت مفهوم کلام سؤال کند.
مطلب دیگری که از مباحث ذهن کوانتومی استفاده شد به دلیل اصرار شما بر توجیه علمی موضوع بود که عرض کردم:
مسئله ی مورد بحث یک نوع ادراک و آگاهی است که رویکردی توصیفی دارد نه تبیینی.
به بیان دیگر وقتی به دنبال توجیه و یافتن علت یک پدیده هستید در پی رویکردی تبیینی از یک پدیده اید در حالیکه در مسئله ی ادراک و آگاهی
یک نوع ارتباط پیچیده بین ذهن شخص یا قوای باطنی او و پدیده های پیرامون و خارج از وی ایجاد می گردد در واقع یک نوع همبستگی ایجاد می شود
که این همبستگی توصیفی است نه تبیینی به عبارت دیگر مشروط به علیّت نیست.
بنابراین مسئله تشبیه داستان مورد بحث با نظریه کوانتومی و آگاهی نیست بلکه همانطور که در نقل قول فوق پیداست موضوع توصیف است
نه تبیین و نه تشبیه.
به علاوه اگر قرار باشد روی هر حرف و حدیثی یک چنین بارگذاری علمی پیچیده ای بشود ، همه دیوانه ها باید آزاد بگردند !! چه بسا آنها هم با همین توجیه حرف زدن خودشان با اشیا را توجیه کنند :)
همه ی دیوانگان و متوهمین باذن الله آزادند:"و ما یتبع اکثرهم الا ظنا ان الظن لا یغنی من الحق شیئا ان الله علیم بما یفعلون "
ضمن اینکه گویا به عرایض بنده دقت ندارید:
البته قصد تطبیق آیه شریفه با جهان کوانتومی را ندارم ولی بهتر است بدانید این یک احتمال ثابت نشده نیست
وارد شدن به بحث ذهن کوانتومی در حدّ ردّ فرمایش شما مبنی بر ناتوانی حیوانات از درک و آگاهی و عدم توانمندی آنها بر ایجاد ارتباط کلامی بود
نتیجه : حیوانات می توانند [ با انسان ] سخن بگویند
واقعا درک نمیکنم اینکه همه ذرات می توانند بر هم اثر بگذارند چگونه و با چه فرمولی شما را به اینجا رساند که پس حیوان و انسان می توانند باهم گفتگو کنند !! اصلا چه ربطی به هم دارند
خب بیایید با همین اثرگذاری ذرات بر همدیگر چند خبر را بررسی کنیم :
1 - امروز مدرسه ای در جنوب شهر هدف حمله تروریسی چند درخت قرار گرفت . عامل انتحاری که یک چنار چند ساله بوده پیش از منفجر کردن جلیقه انتحاری خود از بی آبی خشک شد !
2 - در اعتراض به سیاست های خصمانه اساتید دانشگاه ها علیه دانشجویان ، کتب درسی دست به اعتصاب عمومی زدند . همچنین در درگیری مسلحانه میان صندلی ها و گچ های کلاس درس صدها شکسته و زخمی برجای باقی ماند .
3 - در حمله امروز ارتش به مرز های شمالی ماش تعدادی از مارمولک های بیابان زیر دست و پای سربازان رفتند که دُم تنی چند از آنها قطع و حال عده ای وخیم گزارش شده است. مسئول سیاست خارجی اتحادیه مارمولک های بیابان ضمن محکومیت این حمله از ارائه پیش نویس بسته تحریمی جدید به شورای امنیت سازمان حشر و بشر خبر داد .
نظرتان چیست ؟!
همه ی دیوانگان و متوهمین باذن الله آزادند
کاش به جای آزاد بودن ، از همان اول تحت مراقبت قرار می گرفتند ، مطمئنا امروز دنیا بهتر از چیزی که هست میشد ...
واقعا درک نمیکنم اینکه همه ذرات می توانند بر هم اثر بگذارند چگونه و با چه فرمولی شما را به اینجا رساند که پس حیوان و انسان می توانند باهم گفتگو کنند !! اصلا چه ربطی به هم دارند :)
حال مفهوم کلام چیست و نوع سخن گفتن مورچه ها با حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام چگونه بوده است هنوز بحث نشده است
الآیه:
"حتی اذا اتوا وادی النمل قالت نملة یا ایها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون"(نمل:18)
چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.
تکلم به معنای بیان ما فی الضمیر است که ممکن است لفظی باشد و یا صورت دیگری داشته باشد و الزاما به معنای گفتگوی معهود در بین انسانها نیست.
خب بیایید با همین اثرگذاری ذرات بر همدیگر چند خبر را بررسی کنیم :
1 - امروز مدرسه ای در جنوب شهر هدف حمله تروریسی چند درخت قرار گرفت . عامل انتحاری که یک چنار چند ساله بوده پیش از منفجر کردن جلیقه انتحاری خود از بی آبی خشک شد !
2 - در اعتراض به سیاست های خصمانه اساتید دانشگاه ها علیه دانشجویان ، کتب درسی دست به اعتصاب عمومی زدند . همچنین در درگیری مسلحانه میان صندلی ها و گچ های کلاس درس صدها شکسته و زخمی برجای باقی ماند .
3 - در حمله امروز ارتش به مرز های شمالی ماش تعدادی از مارمولک های بیابان زیر دست و پای سربازان رفتند که دُم تنی چند از آنها قطع و حال عده ای وخیم گزارش شده است. مسئول سیاست خارجی اتحادیه مارمولک های بیابان ضمن محکومیت این حمله از ارائه پیش نویس بسته تحریمی جدید به شورای امنیت سازمان حشر و بشر خبر داد .
نظرتان چیست ؟! غیر از این است که همه ذرات بر هم اثر می گذارند ؟!
این نظریه ها، فقط به درد داستان های علمی تخیلی می خورند. این رویکرد های به اصطلاح شبه علمی که توخالی بوده و صرفا ویترین خوبی برای جذب عوام دارند، شکست خورده اند و در نتیجه، در قسمت های بعدی نیز، وقتی برای بحث در مورد آنها، تلف نخواهیم کرد.»
کاش به جای آزاد بودن ، از همان اول تحت مراقبت قرار می گرفتند ، مطمئنا امروز دنیا بهتر از چیزی که هست میشد ...
واقعا درک نمیکنم اینکه همه ذرات می توانند بر هم اثر بگذارند چگونه و با چه فرمولی شما را به اینجا رساند که پس حیوان و انسان می توانند باهم گفتگو کنند !! اصلا چه ربطی به هم دارند
خب بیایید با همین اثرگذاری ذرات بر همدیگر چند خبر را بررسی کنیم :
1 - امروز مدرسه ای در جنوب شهر هدف حمله تروریسی چند درخت قرار گرفت . عامل انتحاری که یک چنار چند ساله بوده پیش از منفجر کردن جلیقه انتحاری خود از بی آبی خشک شد !
2 - در اعتراض به سیاست های خصمانه اساتید دانشگاه ها علیه دانشجویان ، کتب درسی دست به اعتصاب عمومی زدند . همچنین در درگیری مسلحانه میان صندلی ها و گچ های کلاس درس صدها شکسته و زخمی برجای باقی ماند .
3 - در حمله امروز ارتش به مرز های شمالی ماش تعدادی از مارمولک های بیابان زیر دست و پای سربازان رفتند که دُم تنی چند از آنها قطع و حال عده ای وخیم گزارش شده است. مسئول سیاست خارجی اتحادیه مارمولک های بیابان ضمن محکومیت این حمله از ارائه پیش نویس بسته تحریمی جدید به شورای امنیت سازمان حشر و بشر خبر داد .
نظرتان چیست ؟! غیر از این است که همه ذرات بر هم اثر می گذارند ؟!
کاش به جای آزاد بودن ، از همان اول تحت مراقبت قرار می گرفتند ، مطمئنا امروز دنیا بهتر از چیزی که هست میشد ...
سلام و عرض و ادب
هیچکدام از این مثالهای که زدید محال عقلی نیستند، معجزات قران هم محال عقلی نیستند.
اما در مورد روش علمی که فرمودید، صرف نظر از بحث کنونی، حتما مطلع هستید که این روش علمی بر پایه پیش فرضهای قرار داره که دلیلی برای قبول اون پیش فرض ها وجود ندارد. تمام علوم اعم از زیست شناسی، شیمی، فیزیک و ... شامل این محدودیت ها می شوند.
ریاضیات از بیشتر این پیش فرضها آزاد هست، اما ممکن است تعجب کنید که احکام ریاضی هم را هم نباید از احکام یقینی که همیشه درست هستند به شمار آورد ولی بحث روی اون یه کم پیچیده هست و به بحث راجب سازگاری مطلق(کلمه مطلق معنی تکنیکی دارد که بگذریم و با معنی معمول آن فرق دارد) دستگاههای ریاضی ربط داره.
آیات ۱۸ و ۱۹ سوره نمل به صحبت مورچه ها با هم و عکس العمل حضرت سلیمان اشاره داره،
مسلما این صحبت رو نمیتوان به صحبت روزمره انسان ها تعبیر کرد، متن نوشتاری قران به زبان بشر هست و لاجرم این داستان صورت بندی زبان بشر رو داره ولی ممکن است اصل ماجرا صورت دیگری داشته باشد.
حتی اگر به صورت مکالمه روزانه هم بهش نگاه کنیم باز هم محال عقلی نیست.
در همین بحث علوم هم میتوان روش علمی را که هم شما و هم من طرفدار آن هستیم رو با چنان حملاتی از اعتبار ساقط کنیم که اصلن بحث به اعتبارسنجی دیگر ایده ها با آن نرسد.
با سپاس
اصلا اگر من نوعی ادعا کنم با سایر موجودات صحبت میکنم و روی این موضوع پافشاری کنم، آیا دوستان عزیز که توجیه شبه علمی برای صحبت سلیمان و جانوارن دارن، حرف من رو باور میکنند یا اصلا شانسی قائل میشن که ایشون فرضا یه درصد داره راست میگه؟
من فکر میکنم اولین نسبتی که به منه نوعی داده میشه دیوانگی و یا شارلاتانیه.
یا اگه یه ویدئو ببینید که حیوانی داره به زبان خاصی صحبت میکنه، می پذیرید این ویدئو واقعی بوده و ساختگی نیست؟
.
مسلما این به باور هر کس نسبت به قرآن ربط داره و نوع این باور، ادعای خاصی رو به عنوان معجزه میپذیره یا به عنوان ادعایی پوچ و دروغ.
و الا در عصری که پیشرفت علمی جهش شدید داشته و بعد از این همه سال، بالاخره باید علم رابطه ای پیدا میکرد که آیا جانواران میتوانند به زبان واحدی با هم تکلم کنند یا نه.
حالا شما که این موضوع رو به عنوان معجزه قبول داری و دلیل علمی هم برای اثباتش ندارید، دیگه چرا از نقص، ضعف علم و این شکل هایی از فرار!! صحبت میکنید؟
واقعا هیچ اشکالی وجود نداره که دلیل علمی برای باورتان ندارید و اونو صرفا باور کردید.
سلام و عرض ادب
به لحاظ عقلی نمیشه اثبات کرد که شما با حیوانات نمی توانید صحبت کنید، در نتیجه اگه بگید با حیوانات صحبت میکنم به شخصه نمیتوانم رد کنم، مگر اینکه منظورتون رو از صحبت کردن واضح کنید.
اما در اینکه ما( در اینجا یعنی کسانی که از این داستان دفاع میکنند نه اینکه من تمام گفته های کسانی که در اینجا از داستان حضرت سلیمان و مورچه دفاع کردند رو قبول دارم) شبه علمی هستیم و شما علمی، خواهشاً این مطالب رو به روش علمی توضیح بدید
دلیل علمی شما برای اینکه دنیایی خارج از ذهن وجود داره چی هست؟
جز اینکه یکی از فرضیات شما هست
دلیل علمی شما برای مدل کردن پدیده های عالم با نظریه های ریاضی چیه؟
جز اینه که یکی از فرضیات شماست
دلیل اینکه آزمایش کردن به ما شناخت میده راجب طبیعت چی هست؟
جز اینه که صرفا پیش فرض ما هست
دلیل اینکه ما نظریه نسبیت عام اینیشتن رو بر نظریه گرانش نیوتون همراه با فرضیات اضافه که به همون نتایج برسه، ترجیح میدهیم چیه؟
جز اینه که ما به عنوان پیش فرض قبول کردیم نظریات با اصول موضوع کمتر و ساده تر بهتر هستند، نه صرفا تطابق با تجربه.
و ... که چندتا کتاب فقط میشه راجبش نوشت.
این صحبتهای من بر ضد روش علمی نیست به شخصه من دوستش دارم، اما اگه کسی جهان بینیش رو روی اون بنا کنه، به شخصه از نظر من انتخاب سستی رو انجام داده.
با سپاس