جمع بندی احساس عجب و خودپسندی و مورد سوء استفاده واقع شدن
تبهای اولیه
احساس عجب و خودپسندی و مورد سوء استفاده واقع شدن
سلام
من عجب و خودپسندی دارم و یکی شانسی پیدا شد گفت من میبرمت سپاه توی تاکسی و منم یک ساعت قبلش برای استخدام سپاه تماس گرفته بودم پیش خودم هزار تا فکر کردم که خدا به من رو کرده و اینکه شهید میشم و الی اخر.....
اخرش طرف که درخواست پول کرد فهمیدیم کلاهبرداره ولی این بین من افسرده تر شدم و در عجبم بیشتر فرو رفتم که دیگه اصلا نمیشه از رها شد ولی همون اول گمان میکردم که همچین چیزی امکان نداره ...
میخواستم حکمت این کارو بدونم یعنی خدا با من لج کرده؟
جمع بندی
پرسش: من احساس می کنم که دچار عجب و خودپسندی هستم. چند روز پیش در فکر رفتن در سپاه بودم و به طور اتفاقی در تاکسی کسی پیدا شد و گفت که من اینکار را برای شما انجام می دهم. این باعث شد که بیشتر به خودم ببالم. اما بعد فهمیدم که کلاهبردار بوده و افسرده شدم. آیا خدا با من لج کرده؟ چطور از عجب نجات پیدا کنم؟
پاسخ: خداوند منزه است از اینکه با کسی لج کند و یا در عین اینکه او مسیر را درست می رود، او را دچار مشکلاتی کند. این حرفها دور از شأن پروردگار است و بهتر است به چنین چیزهایی فکر نکنید. اتفاقی که برای شما افتاده می تواند یک مسئله ی ساده و اتفاقی باشد. جدی نگیرید و به افکار و تصمیم های گذشته تان ربطش ندهید. این اتفاقات و افکاری که دارید، شبیه به عجب نیست. نمی دانم چطور حس می کنید که دچار عجب هستید. اینکه ایشان کلاهبردار از آب درآمده، باید متوجه می شدید که پس اینطور نیست که کارها به خاطر خوبی بیش از حد شما بر وفق مراد باشد. نه اینکه بیشتر حس عجب و خودپسندی پیدا کنید.
در هر حال اگر واقعا حس می کنید که گرفتار عجب هستید، راه درمانش تفکر و صادق بودن با خود است. به این فکر کنید که حتی اگر آنقدر خوب بودید که به محض فکر کردن به کاری، مسیر برایتان فراهم می شد، این لطف خداوند به شما بوده.
مرحوم نراقی در این رابطه می فرماید: «علاج عجب به عبادت و طاعت، آن است که: بدانی که غرض از عبادات و طاعات، اظهار ذلت و مسکنت است. و عادت و ملکه شدن اینها از برای نفس انسانی تا معنی بندگی و حقیقت آن حاصل شود. و عجب چون منافات با این مطلب دارد، لا محاله عبادت را باطل می کند؛ و بعد از بطلان آن، عجب به آن، چه معنی دارد؟ بلکه ترک عبادت بهتر است از عبادت با عجب» (۱)
برای درمان عجب، توجه به یک نکته هم بسیار مهم است؛ و آن اینکه انسان بداند اعمالش زمانی موجب سعادت او خواهند که با عاقبت به خیری تمام شود و هیچکس از عاقبتش مطمئن نیست و نمی تواند به قطع و یقین بداند که با ایمان کامل از دنیا خواهد رفت.
امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: « الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ مِمَّنْ یُعْجَبُ بِعَمَلِهِ وَلَا یَدْرِی بِمَا یُخْتَمُ لَهُ فَمَنْ أُعْجِبَ بِنَفْسِهِ وَفِعْلِهِ فَقَدْ ضَلَّ عَنْ مَنْهَجِ الرُّشْدِ وَادَّعَی مَا لَیْسَ لَهُ وَالْمُدَّعِی مِنْ غَیْرِ حَقٍّ کَاذِبٌ وَإِنْ خَفِیَ دَعْوَاهُ وَطَالَ دَهْرُهُ وَإِنَّ أَوَّلَ مَا یُفْعَلُ بِالْمُعْجَبِ نَزْعُ مَا أُعْجِبَ بِهِ لِیَعْلَمَ أَنَّهُ عَاجِزٌ حَقِیرٌ وَیَشْهَدَ عَلَی نَفْسِهِ لِیَکُونَ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَوْکَدَ کَمَا فُعِلَ بِإِبْلِیسَ وَالْعُجْبُ نَبَاتٌ حَبُّهَا الْکُفْرُ وَأَرْضُهَا النِّفَاقُ وَمَاؤُهَا الْبَغْیُ وَأَغْصَانُهَا الْجَهْلُ وَوَرَقُهَا الضَّلَالَةُ وَثَمَرُهَا اللَّعْنَةُ وَالْخُلُودُ فِی النَّارِ فَمَنِ اخْتَارَ الْعُجْبَ فَقَدْ بَذَرَ الْکُفْرَ وَزَرَعَ النِّفَاقَ وَلَا بُدَّ لَهُ مِنْ أَنْ یُثْمِر» (۲)
"شگفتا و شگفتا از کسی که دچار عجب می شود حال آنکه نمی داند عاقبتش چگونه خواهد بود. کسی که دچار خود پسندی شود از راه درست منحرف شده و ادعای چیزی را کرده است که از آن او نیست و هرکس ادعایی در مورد چیزی داشته باشد که حق او نیست دروغگو و شیاد است هرچند این دروغش مخفی بماند یا مدت زمان درازی از آن بگذرد. اولین کاری که با فرد خودبین می شود این است که آنچه باعث خود پسندی او شده بود از او گرفته می شود تا بداند که عاجز و حقیر است و خود بر این عجر خود شهادت دهد تا حجت بر او به طور کامل تری اقامه شود همچنان که با شیطان چنین معامله ای شد. عجب گیاهی است که دانه آن کفر است و زمین آن نفاق و آب آن سرکشی و شاخه های آن جهل و برگ های آن گمراهی و میوه آن لعنت و دوزخ ابدی است. هرکس عجب را اختیار کرد بذر کفر را افشانده و کشتزار نفاق را کاشته ، پس به ناچار باید منتظر ثمره آن باشد"
پی نوشت ها:
۱. نراقی، احمد بن محمد مهدی، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، قم، ۱۳۷۸، ص ۲۷۶
۲. مصباح الشریعه، للامام جعفر الصادق علیه السلام، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ص ۸۱