جمع بندی اختیار و جبر حاکم بر زندگی
تبهای اولیه
اختیار و جبر حاکم بر زندگی
چه طورماوقتی که اختیاری نداریم وهمش تحت تاثیرجبرمغزحاکم برزندگیش بوده است واختیاری نیست.طبق تحقیقات جدیدعلوم عصب شناسی هرتصمیمی که مامیگیریم پانصدثانیه قبلش مغزتصمیم میگیرد؟
برچسب:
جمع بندی
_______________________________
پرسش:
طبق تحقیقات علوم عصب شناسی ما هر تصمیمی که می گیریم مغز حدود پانزده ثانیه قبل از آن تصمیمش را گرفته است، بنابراین اختیاری در کار نیست.
پاسخ:
در این خصوص باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
اختیار امری بدیهی است که حتی اگر کسی به زبان آن را انکار کند در عمل بدان اعتقاد دارد. شما می دانید که الان با اختیار خودتان به این گفتگو وارد شده اید و می توانید هر لحظه از آن خارج شوید. در همین آزمایشی که بدان اشاره کرده اید از مخاطبین خواسته شده که با دست چپ یا راست یک کلید را فشار دهند، خب یعنی اختیار طرف را قبول داشته اند، وگرنه امر کردن کسی که اختیار نداشته و مجبور است که معنا ندارد.
هیچ کجای دنیا حتی خود محققین این پروژه ها خودشان هم موافق این نیستند که دست از مجازات مجرمین برداشته شود! خود این محققین هم بچه هایشان را تنبیه می کنند. این نشان میدهد خود ایشان هم در عمق وجودشان اختیار انسان را باور دارند.
نکته دوم:
آیات و روایات نیز که مبتنی بر یک سری ادله عقلی تامّ است از اختیار انسان سخن میگویند، چرا که اگر اختیار نباشد در این صورت تمام آمدن انبیاء، کتاب های آسمانی، و تشویق و انذارهای خداوند بی معنا و لغو خواهد بود. و روشن است که با گزاره های تجربی که خطاپذیر بوده، و میتواند از محدودیت های علمی بشر نشأت گرفته باشد نمی توان گزاره های دینی قطعی و یقینی را زیر سوال برد.
نکته سوم:
فضای حاکم بر علوم تجربی در غرب و تحقیقات علمی، یک فضای تجربی و مبتنی بر اصالت ماده است. دانشمندان غربی عموما همه چیز را در این تغییرات فیزیکی در مغز جستجو می کنند و علت تامّه ی تمام رفتارهای بشر را در مغز جستجو می کنند.
آنها به روح به عنوان تاثیرگذارترین عامل در رفتاهای انسان اعتقادی ندارند، و طبیعتا وقتی همه چیز در مغز فیزیکی انسان اتفاق بیفتد، ما اختیاری نخواهیم داشت، یعنی حتی اگر مغز چند ثانیه از ما زودتر تصمیم نگیرد، باز هم ما مجبور خواهیم بود. چون اساسا علل فیزیکی، علل جبری هستند، بنابراین اگر مرکز تصمیم گیرنده در ما منحصر در مغز باشد قطعا مجبور خواهیم بود و منشأ تمامی نظرات ایشان از همین مسئله است.
تنها چیزی که اختیار انسان را توجیه می کند وجود یک بُعد مجرد به نام روح است، وگرنه بدون روح طبق هر تحلیلی، اعمال انسان سر از جبر در می آورد. متاسفانه جایگاه تحلیل های فلسفی و آگاهی های متافیزیکی در تجربیات فیزیکی و مادی خالی است و موجب چنین انحرافاتی میشود.
نکته چهارم:
نکته پایانی اینکه تحقیقاتی که انجام شده هرگز بیان کننده جبر در انسان نیست، بلکه از تقدم عملکرد مغز می گوید، که این تقدم نیز خودش توجیه می طلبد. این مسئله که مغز از کجا چنین تصمیمی گرفته است همچنان مخفی است!! همانطور که یکی از محققین این عرصه به نام آقای دکتر «هینز» و همکارانش در موسسه علوم شناختی «ماکس پلانک» بیان می کند که این تحقیقات اراده آزاد، و اختیار انسان را نفی نمی کند. دکتر «هینز» می گوید: «مطالعه ما نشان داد تصمیم گیری ها بر اساس تفکرات قبلی ما به صورت ناآگاه آماده اند. اما هنوز نمی دانیم که کجا تصمیم نهایی گرفته می شود.
این عاملی که مغز را به عکس العمل وا میدارد واقعا چیست؟! اتفاقا این خودش به جای آنکه اختیار را نفی کند، نشان میدهد که اختیار انسان در اختیار مغز نیست، و عنصر دیگری فراتر از مغز به نام «روح» وجود دارد و منشأ رفتار انسان آنجاست.
آنچه که این نظریه را تقویت می کند این است که در این آزمایش از شخص خواسته اند کلیدی را با دست راست یا چپ بزند، و بعد مغز را اسکن کرده اند تا ببینند تحولات مغزی چند ثانیه بر اراده مقدم است، خب این نشان می دهد که خود این رفتار مغز نشأت گرفته از یک آگاهی پیشینی است و آنچه به او امر شده است را پذیرفته است.