جمع بندی ارائه ی برهان در مقابل اتهامات

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارائه ی برهان در مقابل اتهامات

با سلام و خسته نباشید.

سوال من این هست که چرا پیامبر اسلام به جای اثبات نبوت خود و رد تهمت ساحر یا دیوانه بودن مخالفان را به عذاب بشارت میدادند ؟ اگر پیامبر اسلام نبوت خود را اثبات می نمودند میخواهم بدانم چگونه بود ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

به من بیاموز;827054 نوشت:
با سلام و خسته نباشید.

سوال من این هست که چرا پیامبر اسلام به جای اثبات نبوت خود و رد تهمت ساحر یا دیوانه بودن مخالفان را به عذاب بشارت میدادند ؟ اگر پیامبر اسلام نبوت خود را اثبات می نمودند میخواهم بدانم چگونه بود ؟


با سلام و تشکر@};-

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است:

اولاً: پیامبر اکرم (ص) نیز تمام و کمال از آغاز و در طول مدت ابلاغ رسالتشان مدام به اثبات نبوت خود می پرداختند و اصولاً تا حقانیت نبوت اثبات نشود تبلیغ ممکن نیست. پیامبر اکرم (ص) در این میدان، از 3 طریق حقانیت خود را اثبات می نمود:

1. از راه اعجاز:
نخستین راه برای شناسایی پیامبران واقعی از مدعیان دروغگو، همان اعجاز و امور خارق‌العاده پیامبر است. اعجاز از این جهت، گواه بر صدق ادعای مدعی است كه دادن قدرت بر كارهای خارق العاده كه از توانایی نوع بشر بیرون است به كسی كه به دروغ ادعای سفارت و نبوت می‌كند، موجب گمراهی مردم است و با هدف خداوند جهان كه همان هدایت و سعادت مردم است سازگار نیست، در این صورت وجود چنین قدرت خارق العاده گواهی بر راستگویی پیامبر خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) نیز با ارائه معجزه بزرگ خویش یعنی کلام وحیانی و الهی قرآن، که دارای ابعاد گوناگون اعجاز است حقانیت نبوت خویش را ثابت می نموده است. برخی ابعاد اعجاز عبارتند از: الف- از لحاظ فصاحت و بلاغت. ب- از لحاظ معانی بلند و معارف عمیق قرآنی. ج- از لحاظ یکنواختی و هماهنگی معارف قرآنی. د- از لحاظ اعجاز علمی. ه- از لحاظ اخبار غیبی در قرآن. و- از لحاظ تحدی و مبارزه طلبی و ناکامی مشرکان و دشمنان اسلام در آوردن مثل و مانند قرآن.

همچنین پیامبر اکرم(ص) در فواصل مختلف رسالتشان، برای اثبات حقانیت نبوت خویش معجزاتی را با اذن الهی ارائه می کردند. مانند: الف- آمدن درخت به حضور پیامبر‏.(1) ب- شفاى مرض جذام‏.(2) ج- پیامبر (ص) و شفاى چشم‏.(3) د- گواهى بت بر صدق ادعاى پیامبر (ص).(4) ه- لرزش كوه حرا.(5).

2. دلایل قطعی و ثابت پیشین: راه دیگر این است كه پیامبر پیشین كه نبوت او با دلایل قطعی ثابت شده است بر نبوت پیامبر بعدی تصریح كند. و تصریح پیامبر قبلی باید از نظر سند و دلالت آنچنان قطعی و صریح باشد كه برای افراد حقیقت جو، موجب یقین گردد، این مطلب نیز از جمله مطالبی است که سالها قبل از بعثت پیامبر (ص) مکرراً اهل کتاب این موضوع را در بین قریش و اهالی جزیرة العرب مطرح می کردند و از آمدن پیامبری الهی که آخرین پیامبر خداست خبر می دادند و به مشرکان فخر فروشی می کردند، گرچه پس از بعثت نبی مکرم اسلام (ص)، علیرغم اینکه حقانیت نبی اسلام برایشان ثابت بود از پیوستن به او و آیینش سرپیچی کردند اما این مطلبی نبود که برای مشرکان ثابت نباشد زیرا نشانه های بسیاری گواه بر این بود که محمد (ص) همان پیامبری است که در پیش بینی های اهل کتاب مبعوث خواهد شد که از آن جمله است: امّی و درس ناخوانده بودن پیامبر، اینکه چگونه یک شبه چنین سخنان پرمغز و عمیقی که همه سخنوران، خطیبان و شعرای مکه را متحیر و متعجب ساخته، سخنانی که پیش از ادعای نبوت از او سراغ نداشته اند. (که سطح و عمق این سخنان را در ابعاد اعجاز بیان کردیم).

3. گردآوری قراین و شواهد: امروز یكی از دلایل قطعی در محاكم رسمی گردآوری قراین و شواهد است كه می‌تواند از روی ماجرا پرده بردارد و حقیقت را كشف كند. چنانکه مردم مـكـه چـهـل سـال زندگى پرافتخار آن حضرت را از نزدیك دیدند، كه كوچكترین نقطه تاریكى نداشت كه بالاخره همه لقب امین به آن حضرت داده بودند، طبعا در مورد چنین شخصى احتمال دروغ و ادعاى كذب داده نمى شد. چنانکه در گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد: اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟
گفتند: مى گوييم او شاعر است . وليد چهره در هم كشيد و گفت : ما شعر زياد شنيده ايم . سخن او به شعر شباهت ندارد.
گفتند: مى گوييم او كاهن است . وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او مانند كاهنها سخن نمى گويد.
گفتند: مى گوييم او ديوانه است. وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او ديوانه نيست .
گفتند: مى گوييم او ساحر و جادوگر است. وليد گفت : منظورتان از ساحر چيست؟ گفتند: ساحر كسى است كه دو دشمن را به هم نزديك مى كند و دو دوست را از هم جدا مى سازد. در اين هنگام وليد پيشنهاد آنها را پذيرفت و گفت همه بگوييد او ساحر است . از آن مجلس بيرون آمدند و هر يك از آنها كه پيامبر اسلام (ص) را مى ديدند، مى گفتند: تو ساحرى.(6) پس از اين بود كه آيات 11 تا 25 سوره مدثر نازل شد و از توطئه خبر داد.

پیامبر اکرم (ص) می دانست با توجه به شناختی که عموم مردم نسبت به قرائن و شواهد مثبت شخصیتی وی در خصوص خصائص انسانی و زندگی پاک 40 ساله وی دارند، این اتهامات را باور نمی کنند و از طرفی در ضمن این پیش مقدمه، آیات نورانی و کلام وحی الهی بقدری با نفوذ و تأثیرگذار است که هر کسی در مسیر این کلام الهی قرار گیرد از آن، متأثر خواهد شد. چنانکه مشرکان قریش وقتی از تهمت های بی اساس شاعر و کاهن و کذاب و ساحر نتیجه مطلوبی نگرفتند، براى مبارزه با گسترش روزافزون نفوذ قرآن در ميان مردمى كه دلباخته قرآن شده بودند و روز به روز با گوش سپردن به آن، بیشتر دين جديد را مى پذيرفتند، نغمه ديگرى ساز كردند و آن تحريم گوش دادن به قرآن بود. آنها مردم به خصوص افراد تازه وارد به مكه را از شنيدن قرآن باز مى داشتند و آشكارا شنيدن قرآن را ممنوع كردند و حتى دستور دادند كه اگر در جايى با محمد روبرو شديد و ديديد كه قرآن مى خواند با ايجاد هياهو و خواندن شعر و رجز با آن معارضه كنيد تا آيات قرآنى شنيده نشود.قرآن كريم اين تصميم كفار قريش را چنين نقل مى كند:[=book antiqua]وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُون(7) [=book antiqua]و كسانى كه كافر شدند گفتند: ((به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.)).

از این رو، پیامبر اکرم (ص) به همان دلایل پیش زمینه های مثبتِ شناختی ما تقدم مردم، نفوذ و تأثیر کلام الهی، ابعاد اعجازگونه کلام وحی و دیگر معجزات را بهترین پاسخ در جهت اثبات نبوت خود می دانستند و ضرورتی نمی دیدند که بخواهند در جهت اثبات نبوت خویش و اثبات حقانیت مکتب تلاش اضافی کنند زیرا از جهتی مأمور به تذکر و یادآوری بودند(8) به دلیل اینکه فطرت های ابناء بشر بالذات، تشنه معارف بلند انسانی و الهی و شیفته مکتب حق و عدل است و با بیان معارف بلند وحیانی، مردم با همه وجود به اسلام ایمان می اورند و از سوی دیگر، روش قرآنی سکوت در برابر موضع گیری های جاهلان و نابخردان است. (9) زیرا موضع گیری فعال و منطبق بر منطق، در برابر موضع گیری منفعلانه و ناشی از خواری و خفت، چندان منطقی بنظر نمی رسد. فلذا پیامبر اکرم (ص) از طرفی از انفعال مشرکان در این قبیل موضع گیری ها و نیز تحقق شکست قطعی ایشان آگاهی داشت و از طرفی دیگر، تلاش برای مقابله و دفع و رفع این اتهامات منفعلانه و بی اساس را صرفاً زمینه ای برای حساس شدن عوام و برجسته شدن این اتهامات در نظر ایشان می دانست. فلذا سکوت و وعید عذاب دادن بهترین مقابله به مثل بوده است.

ثانیاً تمسک مشرکان به شیوه تهمت زنی ناشی از درماندگى ایشان، در برابر انتشار سريع اسلام و به خطر افتادن منافع آنها در منطقه جزیرة العرب بود نه اینکه حقانیت پیامبری او و حق بودن کلام الهی اش برای آنها ثابت نباشد. مشركان می خواستند شايد از این طریق، مقام و مرتبه و اعتبار او را نزد عموم پايين بياورند و اسلام و قرآن را در نظر مردم خرد كنند و از گرايش مردم به اسلام جلوگيرى نمايند. چنانکه بر طبق نوشته ابن هشام پس از تحريم گوش سپارى به قرآن سه تن از سران قريش (ابوسفيان ، ابوجهل و اخنس بن شريق ) يك شب بدون اطلاع از يكديگر از خانه هاى خود بيرون آمدند و در كنار خانه پيامبر هر كدام در گوشه اى مخفى شدند تا به قرآن گوش دهند. آنها تا صبح همانجا بودند و بامدادان كه راه خانه خود را پيش گرفتند هر سه به يكديگر رسيدند و همديگر را سرزنش كردند و گفتند: اگر ديگران از وضع ما باخبر شوند به ما چه خواهند گفت ! تصميم گرفتند كه ديگر اين كار را نكنند، اما شب دوم نيز هر يك به خيال اينكه ديگرى نخواهد آمد، كنار خانه پيامبر آمدند و هنگام صبح باز همديگر را ديدند و شرمنده شدند و تصميم گرفتند كه ديگر تكرار نكنند؛ ولى شب سوم نيز همان برنامه تكرار شد و اين بار تصميم جدى گرفتند كه ديگر اين كار را ترك كنند.(10)

در حقيقت با اين تهمتها سعى در پاك كردن صورت مسأله داشتند تا عجز خود را به نحوى پنهان كنند و لجبازى خويش را به نوعى توجيه نمايند. البته اين ترفندى بود كه امتهاى گذشته نيز نسبت به پيامبران خويش داشتند؛ يعنى وقتى مى‏ ديدند توان مقابله با آنها را ندارند، با عناوينى چون ساحر، كذاب و مجنون به پيامبران افترا مى‏ بستند تا بدين وسيله، آنها را از سر راه خويش بردارند؛ [=book antiqua]«كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ همچنان هيچ رسولى بر امم پيش نيامد جز آن كه (او را تكذيب كرده و) گفتند او ساحر يا ديوانه است»(11)

در نتیجه، برخلاف تصور شما در سؤال، پیامبر اکرم (ص) از همان آغاز و در خلال تبلیغ، در جهت اثبات نبوت خویش با توجه به موارد فوق اقدام می کردند لکن در برابر اتهامات بی اساس و غیروارد سران قریش که از خواری و زبونی و عجزشان نشأت می گرفت، تلاش اضافی و مقابله به مثل را جز آنکه وعید عذاب می دادند غیرضروری می دانستند.

موفق باشید ...@};-

پاورقی___________________________________________
1. نهج البلاغة- ترجمه دشتى، ص 401 و400 ،ناشر مشهور.
2. جلوه‏ هاى اعجاز معصومین علیهم السلام‏، غلام حسن محرمى‏، ص26، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ دوم‏.
3. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
4. همان،ص 22، به نقل از بحارالانوار، ج17 .
5. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
6. مجمع البيان ، ج 10، ص 583. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 288 و سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 352 نيز آمده است .
7. فصلت (41): 26.
8.
[=book antiqua]فذکر انما انت مذکر ...، غاشیه، 21.
9.
[=book antiqua]و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، فرقان، 63؛ جواب نابخردان سکوت است.
10. سيره ابن هشام ، ج 1، ص 344.
11. ذاريات / 52.


مشکور;827558 نوشت:

با سلام و تشکر@};-

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است:

اولاً: پیامبر اکرم (ص) نیز تمام و کمال از آغاز و در طول مدت ابلاغ رسالتشان مدام به اثبات نبوت خود می پرداختند و اصولاً تا حقانیت نبوت اثبات نشود تبلیغ ممکن نیست. پیامبر اکرم (ص) در این میدان، از 3 طریق حقانیت خود را اثبات می نمود:

1. از راه اعجاز:
نخستین راه برای شناسایی پیامبران واقعی از مدعیان دروغگو، همان اعجاز و امور خارق‌العاده پیامبر است. اعجاز از این جهت، گواه بر صدق ادعای مدعی است كه دادن قدرت بر كارهای خارق العاده كه از توانایی نوع بشر بیرون است به كسی كه به دروغ ادعای سفارت و نبوت می‌كند، موجب گمراهی مردم است و با هدف خداوند جهان كه همان هدایت و سعادت مردم است سازگار نیست، در این صورت وجود چنین قدرت خارق العاده گواهی بر راستگویی پیامبر خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) نیز با ارائه معجزه بزرگ خویش یعنی کلام وحیانی و الهی قرآن، که دارای ابعاد گوناگون اعجاز است حقانیت نبوت خویش را ثابت می نموده است. برخی ابعاد اعجاز عبارتند از: الف- از لحاظ فصاحت و بلاغت. ب- از لحاظ معانی بلند و معارف عمیق قرآنی. ج- از لحاظ یکنواختی و هماهنگی معارف قرآنی. د- از لحاظ اعجاز علمی. ه- از لحاظ اخبار غیبی در قرآن. و- از لحاظ تحدی و مبارزه طلبی و ناکامی مشرکان و دشمنان اسلام در آوردن مثل و مانند قرآن.

همچنین پیامبر اکرم(ص) در فواصل مختلف رسالتشان، برای اثبات حقانیت نبوت خویش معجزاتی را با اذن الهی ارائه می کردند. مانند: الف- آمدن درخت به حضور پیامبر‏.(1) ب- شفاى مرض جذام‏.(2) ج- پیامبر (ص) و شفاى چشم‏.(3) د- گواهى بت بر صدق ادعاى پیامبر (ص).(4) ه- لرزش كوه حرا.(5).

2. دلایل قطعی و ثابت پیشین: راه دیگر این است كه پیامبر پیشین كه نبوت او با دلایل قطعی ثابت شده است بر نبوت پیامبر بعدی تصریح كند. و تصریح پیامبر قبلی باید از نظر سند و دلالت آنچنان قطعی و صریح باشد كه برای افراد حقیقت جو، موجب یقین گردد، این مطلب نیز از جمله مطالبی است که سالها قبل از بعثت پیامبر (ص) مکرراً اهل کتاب این موضوع را در بین قریش و اهالی جزیرة العرب مطرح می کردند و از آمدن پیامبری الهی که آخرین پیامبر خداست خبر می دادند و به مشرکان فخر فروشی می کردند، گرچه پس از بعثت نبی مکرم اسلام (ص)، علیرغم اینکه حقانیت نبی اسلام برایشان ثابت بود از پیوستن به او و آیینش سرپیچی کردند اما این مطلبی نبود که برای مشرکان ثابت نباشد زیرا نشانه های بسیاری گواه بر این بود که محمد (ص) همان پیامبری است که در پیش بینی های اهل کتاب مبعوث خواهد شد که از آن جمله است: امّی و درس ناخوانده بودن پیامبر، اینکه چگونه یک شبه چنین سخنان پرمغز و عمیقی که همه سخنوران، خطیبان و شعرای مکه را متحیر و متعجب ساخته، سخنانی که پیش از ادعای نبوت از او سراغ نداشته اند. (که سطح و عمق این سخنان را در ابعاد اعجاز بیان کردیم).

3. گردآوری قراین و شواهد: امروز یكی از دلایل قطعی در محاكم رسمی گردآوری قراین و شواهد است كه می‌تواند از روی ماجرا پرده بردارد و حقیقت را كشف كند. چنانکه مردم مـكـه چـهـل سـال زندگى پرافتخار آن حضرت را از نزدیك دیدند، كه كوچكترین نقطه تاریكى نداشت كه بالاخره همه لقب امین به آن حضرت داده بودند، طبعا در مورد چنین شخصى احتمال دروغ و ادعاى كذب داده نمى شد. چنانکه در گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد: اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟
گفتند: مى گوييم او شاعر است . وليد چهره در هم كشيد و گفت : ما شعر زياد شنيده ايم . سخن او به شعر شباهت ندارد.
گفتند: مى گوييم او كاهن است . وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او مانند كاهنها سخن نمى گويد.
گفتند: مى گوييم او ديوانه است. وليد گفت : وقتى سراغ او مى رويد مى بينيد كه او ديوانه نيست .
گفتند: مى گوييم او ساحر و جادوگر است. وليد گفت : منظورتان از ساحر چيست؟ گفتند: ساحر كسى است كه دو دشمن را به هم نزديك مى كند و دو دوست را از هم جدا مى سازد. در اين هنگام وليد پيشنهاد آنها را پذيرفت و گفت همه بگوييد او ساحر است . از آن مجلس بيرون آمدند و هر يك از آنها كه پيامبر اسلام (ص) را مى ديدند، مى گفتند: تو ساحرى.(6) پس از اين بود كه آيات 11 تا 25 سوره مدثر نازل شد و از توطئه خبر داد.

پیامبر اکرم (ص) می دانست با توجه به شناختی که عموم مردم نسبت به قرائن و شواهد مثبت شخصیتی وی در خصوص خصائص انسانی و زندگی پاک 40 ساله وی دارند، این اتهامات را باور نمی کنند و از طرفی در ضمن این پیش مقدمه، آیات نورانی و کلام وحی الهی بقدری با نفوذ و تأثیرگذار است که هر کسی در مسیر این کلام الهی قرار گیرد از آن، متأثر خواهد شد. چنانکه مشرکان قریش وقتی از تهمت های بی اساس شاعر و کاهن و کذاب و ساحر نتیجه مطلوبی نگرفتند، براى مبارزه با گسترش روزافزون نفوذ قرآن در ميان مردمى كه دلباخته قرآن شده بودند و روز به روز با گوش سپردن به آن، بیشتر دين جديد را مى پذيرفتند، نغمه ديگرى ساز كردند و آن تحريم گوش دادن به قرآن بود. آنها مردم به خصوص افراد تازه وارد به مكه را از شنيدن قرآن باز مى داشتند و آشكارا شنيدن قرآن را ممنوع كردند و حتى دستور دادند كه اگر در جايى با محمد روبرو شديد و ديديد كه قرآن مى خواند با ايجاد هياهو و خواندن شعر و رجز با آن معارضه كنيد تا آيات قرآنى شنيده نشود.

قرآن كريم اين تصميم كفار قريش را چنين نقل مى كند:[=book antiqua]وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُون(7) [=book antiqua]و كسانى كه كافر شدند گفتند: ((به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.)).

از این رو، پیامبر اکرم (ص) به همان دلایل پیش زمینه های مثبتِ شناختی ما تقدم مردم، نفوذ و تأثیر کلام الهی، ابعاد اعجازگونه کلام وحی و دیگر معجزات را بهترین پاسخ در جهت اثبات نبوت خود می دانستند و ضرورتی نمی دیدند که بخواهند در جهت اثبات نبوت خویش و اثبات حقانیت مکتب تلاش اضافی کنند زیرا از جهتی مأمور به تذکر و یادآوری بودند(8) به دلیل اینکه فطرت های ابناء بشر بالذات، تشنه معارف بلند انسانی و الهی و شیفته مکتب حق و عدل است و با بیان معارف بلند وحیانی، مردم با همه وجود به اسلام ایمان می اورند و از سوی دیگر، روش قرآنی سکوت در برابر موضع گیری های جاهلان و نابخردان است. (9) زیرا موضع گیری فعال و منطبق بر منطق، در برابر موضع گیری منفعلانه و ناشی از خواری و خفت، چندان منطقی بنظر نمی رسد. فلذا پیامبر اکرم (ص) از طرفی از انفعال مشرکان در این قبیل موضع گیری ها و نیز تحقق شکست قطعی ایشان آگاهی داشت و از طرفی دیگر، تلاش برای مقابله و دفع و رفع این اتهامات منفعلانه و بی اساس را صرفاً زمینه ای برای حساس شدن عوام و برجسته شدن این اتهامات در نظر ایشان می دانست. فلذا سکوت و وعید عذاب دادن بهترین مقابله به مثل بوده است.

ثانیاً تمسک مشرکان به شیوه تهمت زنی ناشی از درماندگى ایشان، در برابر انتشار سريع اسلام و به خطر افتادن منافع آنها در منطقه جزیرة العرب بود نه اینکه حقانیت پیامبری او و حق بودن کلام الهی اش برای آنها ثابت نباشد. مشركان می خواستند شايد از این طریق، مقام و مرتبه و اعتبار او را نزد عموم پايين بياورند و اسلام و قرآن را در نظر مردم خرد كنند و از گرايش مردم به اسلام جلوگيرى نمايند. چنانکه بر طبق نوشته ابن هشام پس از تحريم گوش سپارى به قرآن سه تن از سران قريش (ابوسفيان ، ابوجهل و اخنس بن شريق ) يك شب بدون اطلاع از يكديگر از خانه هاى خود بيرون آمدند و در كنار خانه پيامبر هر كدام در گوشه اى مخفى شدند تا به قرآن گوش دهند. آنها تا صبح همانجا بودند و بامدادان كه راه خانه خود را پيش گرفتند هر سه به يكديگر رسيدند و همديگر را سرزنش كردند و گفتند: اگر ديگران از وضع ما باخبر شوند به ما چه خواهند گفت ! تصميم گرفتند كه ديگر اين كار را نكنند، اما شب دوم نيز هر يك به خيال اينكه ديگرى نخواهد آمد، كنار خانه پيامبر آمدند و هنگام صبح باز همديگر را ديدند و شرمنده شدند و تصميم گرفتند كه ديگر تكرار نكنند؛ ولى شب سوم نيز همان برنامه تكرار شد و اين بار تصميم جدى گرفتند كه ديگر اين كار را ترك كنند.(10)

در حقيقت با اين تهمتها سعى در پاك كردن صورت مسأله داشتند تا عجز خود را به نحوى پنهان كنند و لجبازى خويش را به نوعى توجيه نمايند. البته اين ترفندى بود كه امتهاى گذشته نيز نسبت به پيامبران خويش داشتند؛ يعنى وقتى مى‏ ديدند توان مقابله با آنها را ندارند، با عناوينى چون ساحر، كذاب و مجنون به پيامبران افترا مى‏ بستند تا بدين وسيله، آنها را از سر راه خويش بردارند؛

[=book antiqua]«كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ همچنان هيچ رسولى بر امم پيش نيامد جز آن كه (او را تكذيب كرده و) گفتند او ساحر يا ديوانه است»(11)

در نتیجه، برخلاف تصور شما در سؤال، پیامبر اکرم (ص) از همان آغاز و در خلال تبلیغ، در جهت اثبات نبوت خویش با توجه به موارد فوق اقدام می کردند لکن در برابر اتهامات بی اساس و غیروارد سران قریش که از خواری و زبونی و عجزشان نشأت می گرفت، تلاش اضافی و مقابله به مثل را جز آنکه وعید عذاب می دادند غیرضروری می دانستند.

موفق باشید ...@};-

پاورقی___________________________________________
1. نهج البلاغة- ترجمه دشتى، ص 401 و400 ،ناشر مشهور.
2. جلوه‏ هاى اعجاز معصومین علیهم السلام‏، غلام حسن محرمى‏، ص26، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ دوم‏.
3. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
4. همان،ص 22، به نقل از بحارالانوار، ج17 .
5. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
6. مجمع البيان ، ج 10، ص 583. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 288 و سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 352 نيز آمده است .
7. فصلت (41): 26.
8.
[=book antiqua]فذکر انما انت مذکر ...، غاشیه، 21.
9.
[=book antiqua]و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، فرقان، 63؛ جواب نابخردان سکوت است.
10. سيره ابن هشام ، ج 1، ص 344.
11. ذاريات / 52.


پس چرا در آیات ابتدایی قرآن که پیامبر را به ساحر یا دیوانه بودن متهم میکردند این دلایل را اقامه نمیکرد و فقط آنها را از آخرت میترسانید ؟ آیا اگر امروز من بیایم و ادعا کنم مهدی موعودم و شما باور نکنید و بگویید مهدی موعود چنین علائمی دارد و فرشتگان در اطراف او هستند و ... معجزه بخواهید و ... آیا من میتوانم شما را از آخرت بترسانم و این عادلانه است ؟ آیا شما حق ندارید بگویید پس ملکوت و جلال خداوند کجاست ؟

به من بیاموز;828329 نوشت:
پس چرا در آیات ابتدایی قرآن که پیامبر را به ساحر یا دیوانه بودن متهم میکردند این دلایل را اقامه نمیکرد و فقط آنها را از آخرت میترسانید ؟ آیا اگر امروز من بیایم و ادعا کنم مهدی موعودم و شما باور نکنید و بگویید مهدی موعود چنین علائمی دارد و فرشتگان در اطراف او هستند و ... معجزه بخواهید و ... آیا من میتوانم شما را از آخرت بترسانم و این عادلانه است ؟ آیا شما حق ندارید بگویید پس ملکوت و جلال خداوند کجاست ؟

سلام علیکم@};-

اگر در بیان ما در پست قبل، دقت بیشتری کنید ملاحظه می کنید که اتفاقاً مواردی که در اثبات نبوت گفتیم، از همان ابتدا همراه پیامبر اکرم بوده، یا همگان آشکارا به آن دلایل اذعان داشته و می دانستند و یا توسط نبی اکرم (ص) به مناسبتهایی اظهار می شده است از اینرو دلایلی که بیان شد بر احدی از کفار و مشرکان قریش پوشیده نبوده است. علت اینکه پیامبر (ص) در برابر اتهامات کفار قریش مبنی بر ساحر و دیوانه بودن، آنها را از عذاب می ترسانده چون به یقین می دانست که آنها بخوبی و به تمام و کمال، حقانیت پیامبر(ص) برایشان ثابت است، بعبارتی حجت بر ایشان تمام بوده و این قبیل رفتارها صرفاً از سر شیطنت و هواپرستی و عناد و سرپیچی شان در برابر حق است، در این قبیل مواقع تنها راه درمان، ترساندن از عاقبت و عقوبت این لجاجت و عناد و سرپیچی در برابر حق است و بحق نبی اکرم (ص) بدرستی در برابر ایشان موضع گیری نموده است.

موفق باشید ...@};-

بنام خدا


سؤال: چرا پیامبر اسلام به جای اثبات نبوت خود و رد تهمت ساحر یا دیوانه بودن مخالفان را به عذاب بشارت میدادند؟ اگر پیامبر اسلام نبوت خود را اثبات می نمودند نتیجه بهتری نداشت؟

پاسخ و جمعبندی:

با سلام و تشکر@};-

در پاسخ به سؤال شما گفتنی است:

اولاً: پیامبر اکرم (ص) نیز تمام و کمال از آغاز و در طول مدت ابلاغ رسالتشان مدام به اثبات نبوت خود می پرداختند و اصولاً تا حقانیت نبوت اثبات نشود تبلیغ ممکن نیست. پیامبر اکرم (ص) در این میدان، از 3 طریق حقانیت خود را اثبات می نمود:

یک. از راه اعجاز: نخستین راه برای شناسایی پیامبران واقعی از مدعیان دروغین، همان اعجاز و امور خارق‌العاده پیامبر است. پیامبر اکرم (ص) نیز با ارائه معجزه بزرگ خویش یعنی کلام وحیانی و الهی قرآن، که دارای ابعاد گوناگون اعجاز است حقانیت نبوت خویش را ثابت می نموده است. همچنین پیامبر اکرم(ص) در فواصل مختلف رسالتشان، برای اثبات حقانیت نبوت خویش معجزاتی را با اذن الهی ارائه می کردند. مانند: الف- آمدن درخت به حضور پیامبر‏.(1) ب- شفاى مرض جذام‏.(2) ج- پیامبر (ص) و شفاى چشم‏.(3) د- گواهى بت بر صدق ادعاى پیامبر (ص).(4) ه- لرزش كوه حرا.(5).

دو. دلایل قطعی و ثابت پیشین: راه دیگر این است كه پیامبر پیشین كه نبوت او با دلایل قطعی ثابت شده است بر نبوت پیامبر بعدی تصریح كند. و تصریح پیامبر قبلی باید از نظر سند و دلالت آنچنان قطعی و صریح باشد كه برای افراد حقیقت جو، موجب یقین گردد، این مطلب نیز از جمله مطالبی است که سالها قبل از بعثت پیامبر (ص) مکرراً اهل کتاب این موضوع را در بین قریش و اهالی جزیرة العرب مطرح می کردند و از آمدن پیامبری الهی که آخرین پیامبر خداست خبر می دادند و به مشرکان فخر فروشی می کردند، گرچه پس از بعثت نبی مکرم اسلام (ص)، علیرغم اینکه حقانیت نبی اسلام برایشان ثابت بود از پیوستن به او و آیینش سرپیچی کردند اما این مطلبی نبود که برای مشرکان ثابت نباشد زیرا نشانه های بسیاری گواه بر این بود که محمد (ص) همان پیامبری است که در پیش بینی های اهل کتاب مبعوث خواهد شد.

سه. گردآوری قراین و شواهد: امروز یكی از دلایل قطعی در محاكم رسمی گردآوری قراین و شواهد است كه می‌تواند از روی ماجرا پرده بردارد و حقیقت را كشف كند. چنانکه مردم مـكـه چـهـل سـال زندگى پرافتخار آن حضرت را از نزدیك دیدند، كه كوچكترین نقطه تاریكى نداشت كه بالاخره همه لقب امین به آن حضرت داده بودند، طبعا در مورد چنین شخصى احتمال دروغ و ادعاى كذب داده نمى شد. چنانکه در گردهمايى سران قريش در ((دارالندوه )) با حضور وليد بن مغيره مخزومى و سخنرانى او آغاز شد. وليد كه به حكيم عرب شهرت داشت سخنان خود را چنين آغاز كرد: اى سران قريش ، شما صاحبان كرامت و بزرگوارى هستيد. عربها نزد شما مى آيند و چون باز مى گردند سخنان گوناگونى از شما نقل مى كنند. اينك سخن خود را يكى كنيد و تصميم مشتركى بگيريد كه درباره آن مرد چه مى گوييد؟ هریک پیشنهادی دادند: شاعر؛ کاهن؛ دیوانه و ... ولید نپذیرفت. گفتند: می گوییم ساحر است(6) در اين هنگام وليد پيشنهاد آنها را پذيرفت و گفت همه بگوييد او ساحر است . از آن مجلس بيرون آمدند و هر يك از آنها كه پيامبر اسلام (ص) را مى ديدند، مى گفتند: تو ساحرى.(7) پس از اين بود كه آيات 11 تا 25 سوره مدثر نازل شد و از توطئه خبر داد.

از این رو، اولاً پیامبر اکرم (ص) به همان دلایل پیش زمینه های مثبتِ شناختی ما تقدم مردم، نفوذ و تأثیر کلام الهی، ابعاد اعجازگونه کلام وحی و دیگر معجزات را بهترین پاسخ در جهت اثبات نبوت خود می دانستند و ضرورتی نمی دیدند که بخواهند در جهت اثبات نبوت خویش و اثبات حقانیت مکتب تلاش اضافی کنند زیرا از جهتی مأمور به تذکر و یادآوری بودند(8) به دلیل اینکه فطرت های ابناء بشر بالذات، تشنه معارف بلند انسانی و الهی و شیفته مکتب حق و عدل است و با بیان معارف بلند وحیانی، مردم با همه وجود به اسلام ایمان می اورند و از سوی دیگر، روش قرآنی سکوت در برابر موضع گیری های جاهلان و نابخردان است. (9) زیرا موضع گیری فعال و منطبق بر منطق، در برابر موضع گیری منفعلانه و ناشی از خواری و خفت، چندان منطقی بنظر نمی رسد. فلذا پیامبر اکرم (ص) از طرفی از انفعال مشرکان در این قبیل موضع گیری ها و نیز تحقق شکست قطعی ایشان آگاهی داشت و از طرفی دیگر، تلاش برای مقابله و دفع و رفع این اتهامات منفعلانه و بی اساس را صرفاً زمینه ای برای حساس شدن عوام و برجسته شدن این اتهامات در نظر ایشان می دانست. فلذا سکوت و وعید عذاب دادن بهترین مقابله به مثل بوده است.

ثانیاً تمسک مشرکان به شیوه تهمت زنی ناشی از درماندگى ایشان، در برابر انتشار سريع اسلام و به خطر افتادن منافع آنها در منطقه جزیرة العرب بود نه اینکه حقانیت پیامبری او و حق بودن کلام الهی اش برای آنها ثابت نباشد. مشركان می خواستند شايد از این طریق، مقام و مرتبه و اعتبار او را نزد عموم پايين بياورند و اسلام و قرآن را در نظر مردم خرد كنند و از گرايش مردم به اسلام جلوگيرى نمايند. چنانکه ابن هشام اشتیاق بزرگان عرب را به گوش سپاری به آیات قرآن علیرغم تحریم چنین نقل می کند.(10) در حقيقت، بزرگان قریش، با اين تهمتها سعى در پاك كردن صورت مسأله داشتند تا عجز خود را به نحوى پنهان كنند و لجبازى خويش را به نوعى توجيه نمايند. البته اين ترفندى بود كه امتهاى گذشته نيز نسبت به پيامبران خويش داشته اند. قوله حکیم: «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛(11) همچنان هيچ رسولى بر امم پيش نيامد جز آن كه (او را تكذيب كرده و) گفتند او ساحر يا ديوانه است»

در نتیجه، برخلاف تصور شما در سؤال، پیامبر اکرم (ص) از همان آغاز و در خلال تبلیغ، در جهت اثبات نبوت خویش با توجه به موارد فوق اقدام می کردند لکن در برابر اتهامات بی اساس و غیروارد سران قریش که از خواری و زبونی و عجزشان نشأت می گرفت، تلاش اضافی و مقابله به مثل را جز آنکه وعید عذاب می دادند غیرضروری می دانستند.

موفق باشید ...@};-

پاورقی______________________________________ _____
1. نهج البلاغة- ترجمه دشتى، ص 401 و400 ،ناشر مشهور.
2. جلوه‏ هاى اعجاز معصومین علیهم السلام‏، غلام حسن محرمى‏، ص26، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ دوم‏.
3. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
4. همان،ص 22، به نقل از بحارالانوار، ج17 .
5. همان، ص 25 به نقل از بحارالانوار، ج18.
6. وليد گفت : منظورتان از ساحر چيست؟ گفتند: ساحر كسى است كه دو دشمن را به هم نزديك مى كند و دو دوست را از هم جدا مى سازد.
7. مجمع البيان ، ج 10، ص 583. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 288 و سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 352 نيز آمده است .
8. فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ...، غاشیه، 21.
9. ... وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ، فرقان، 63؛ و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏ دهند(جواب نابخردان سکوت است.)
10. پس از تحريم گوش سپارى به قرآن سه تن از سران قريش (ابوسفيان ، ابوجهل و اخنس بن شريق ) يك شب بدون اطلاع از يكديگر از خانه هاى خود بيرون آمدند و در كنار خانه پيامبر هر كدام در گوشه اى مخفى شدند تا به قرآن گوش دهند. آنها تا صبح همانجا بودند و بامدادان كه راه خانه خود را پيش گرفتند هر سه به يكديگر رسيدند و همديگر را سرزنش كردند و گفتند: اگر ديگران از وضع ما باخبر شوند به ما چه خواهند گفت ! تصميم گرفتند كه ديگر اين كار را نكنند، اما شب دوم نيز هر يك به خيال اينكه ديگرى نخواهد آمد، كنار خانه پيامبر آمدند و هنگام صبح باز همديگر را ديدند و شرمنده شدند و تصميم گرفتند كه ديگر تكرار نكنند؛ ولى شب سوم نيز همان برنامه تكرار شد و اين بار تصميم جدى گرفتند كه ديگر اين كار را ترك كنند، سيره ابن هشام ، ج 1، ص 344.
11. ذاريات / 52.

موضوع قفل شده است