السلام علیک یا علی بن موسی الرضا{ اگر مشکلی داری به امام رضا توسل کن }
تبهای اولیه
عبدالله به دیواره سخت صخره كوچك تكیه داد. دلش پر از غصه شد. دور و بر خود چشم چرخاند. دلش مىخواست با ناله بلند، عقدههایش را بیرون بریزد. چه كسى بود كه پاى درد دلش بنشیند و غصههایش را بروبد! چشم به آسمان كشاند و به خدا شكایت كنان گفت: «فقط خودت به دادم برس؛ تنهایم، خدا!»
یاد طیس و دوستانش افتاد. در نظرش، طیس چهقدر پست شده بود! دیگر كم مانده بود كه آن ماجرا را از همه جاى شهر جار بزند. حالا خیلىها به موضوع پى برده بودند. همان ماجراى پول مختصرى كه عبدالله به «طیس» بدهكار بود .
آخرین بار، همین چند دقیقه پیش بود كه طیس، سر راه او سبز شد و زبان پشت لبهاى درشت و سیاهش چرخاند كه: «آهاى عبدالله! دوباره كه دست خالى هستى، نكند باز هم گرفتار و شرمندهای ... هان؟!»
عبدالله هم با رویى سرخ، اما دلى خشمگین گفت: «نه! باور كن هنوز در تلاش هستم تا هر طور شده، بیست و هشت دینارت را برایت جور كنم؛ كمى صبر داشته باش مسلمان!»
ناگهان دوستان «طیس» دور عبدالله جمع شدند و او را به باد خندههاى مسخرهآمیزشان گرفتند .
- آهاى آهاى عبدالله گدا! آهاى آهاى عبدالله بىپول! عبدالله گرسنه!
همان دم بود كه عبدالله از دست آنها گریخت. «طیس» هم پشت سرش عربده كشید كه: «تا فردا مهلت دارى پولم را پس بیاورى؛ وگرنه، هر چه دیدى از چشم خودت دیدى. مىدهم نوچههایم از پا به نخلهاى نخلستانم آویزانت كنند، آن وقت ... !»
حالا عبدالله آرام آرام مىگرید. دامن دشداشهاش خیس اشك بود و گونههاى درشت و برآمدهاش، متورم .
- خدایا! از كجا بیست و هشت دینار طلا جور كنم. براى من پول زیادى است .
كاش محتاج نبودم و از او قرض نمىگرفتم! كاش مىمردم و دست به دامان او نمىشدم!
فكرى به خاطرش رسید .
- بروم دست به دامان او بشوم . ... بهتر نیست؟! او خیلى كریم است . خیلى هم با گذشت و راز دار!
فورى به عریض، در نزدیكى مدینه رفت . چون اهل خانه امام رضا علیه السلام گفته بودند كه حضرت به آن جا رفته است .
به محله عریض رسید . به طرف كلبه امام رفت. امام را از دور دید، تا آمد پا تند كند، دید امام فورى اسبش را به سمت او راند و خیلى زود به او رسید . هر دو، گرم سلام و احوالپرسى شدند . عبدالله تا آمد حرفى بزند، امام رضا (علیه السلام) پرسید: «چه خواستهاى دارى عبدالله!»
عبدالله لبهایش را به زحمت لرزاند .
- قربانت گردم مولاى من! «طیس» از من طلبى دارد و چند روزىست كه در گرفتن آن پافشارى مىكند. من نتوانستهام پولش را تهیه كنم؛ اما او با حرفها و اعمال خود مرا در كوچه و بازار، رسواى مردم كرده است!
صورت امام رنگ به رنگ شد. عبدالله فكر كرد شاید امام به «طیس» خواهد گفت كه باز هم به عبدالله مهلت بده و دیگر او را آزار نده!
اما چنین نشد. امام رضا (علیه السلام) با جملهاى كوتاه گفت: «همین جا باش تا برگردم!»
او بر روى زیلویى ساده در بیرون كلبه نشست . ماه رمضان بود . عبدالله هم مثل امام روزهدار بود . دقایقى گذشت، امام نیامد. عبدالله نگران شد. برخاست تا به مدینه برگردد و روزى دیگر به سراغ امام بیاید. چون وقت افطار شده بود .
تا آمد راه بیفتد، امام را در برابر خود دید .
امام رضا (علیه السلام) با مهربانى او را به درون كلبه برد. عبدالله هنوز در فكر بدهكارىاش بود .
امام ایستاد به نماز . عبدالله نیز پشت سر امام نماز خواند .
دقایقى بعد امام از عبدالله پرسید: «گمان نمىكنم كه هنوز افطار كرده باشى؟»
عبدالله با خجالت پاسخ داد: «نه، افطار نكردهام!»
امام از خدمتكار خود خواست غذا بیاورد . خدمتكار، فورى دست به كار شد، سینى كوچكى را در مقابل عبدالله و امام گذاشت. عبدالله در كنار امام رضا (علیه السلام) و خدمتکارش افطار كرد .
بعد از خوردن غذا، امام با خوشرویى به عبدالله گفت: «تشكى را كه رویش نشستهاى بلند كن . هر چه زیر آن است، براى توست!»
عبدالله تعجب كنان، لبه تشك را بالا زد . دستش به كیسهاى كوچك خورد. با خوشحالى آن را برداشت. داخل آن پر از سكه بود. آن را تكان داد و سپس از امام تشكر كرد و براى رفتن برخاست .
به دستور امام، چهار تن از خدمتكارها و دوستانش آماده شدند تا او را تا مدینه همراهى كنند؛ عبدالله گفت: «نه سرورم، نیازى به آمدن آنها نیست؛ شبگردهاى ابن مسیب در گشت و گذار هستند، دوست ندارم آنها مرا همراه اینان ببینند!»
- ابن مسیب، حاكم ستمگر مدینه بود. هیچ شیعهاى در مدینه از دست او در امان نبود .
- امام گفت: «راست گفتى . خدا تو را هدایت كند!»
عبدالله خداحافظى كرد و با شعف و شوق راه افتاد. دوستان امام تا جایى كه از دید یاران ابن مسیب دور بود او را همراهى كردند . سپس به نزد امام بازگشتند .
عبدالله، بى قرار و با عجله وارد خانه شد و ماجرا را براى همسرش باز گفت .
بعد بند از دور گلوى كیسه باز كرد و سكههاى طلاى آن را یكى یكى شمرد .
48 سكه طلا بود . شگفت زده شد . ناگهان نگاهش به نوشته روى یكى از سكهها گره خورد: «28 دینار طلب آن مرد است و بقیه هم براى توست!»
عبدالله به گریه افتاد . همسرش كه با بهت و ناباورى نگاهش مىكرد، پرسید: «چرا گریه مىكنى مرد، چه شده عبدالله؟!»
صداى عبدالله بریده بریده از ته حلقش بیرون آمد .
- معجزه است؛ معجزه امام رضا (علیه السلام) . سوگند به خدا من به امام نگفته بودم كه طلب «طیس» چهقدر است . اما انگار او همه چیز را فهمید . خدایا، او چهقدر به دل دوستانش نزدیك است!
مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم
کرامت تو به بالای دست می بردم
اگر جدا کنی از خود مرا، کم از صفرم
و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم
گدایی درت از خلق، بی نیازم کرد
که در سؤال کسی جز تو را صدا نزدم
هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز
فزونی کرمت سوی این حرم کشدم
زکثرت کرمت ای رئوف اهل البیت
خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم
زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی
بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم
بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک
به لطف خویش امام رئوف می خردم
مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا
اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم
نهاده ام به روی خویش نام «میثم» را
بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم
دانلود نماهنگ شعر بالا با صدای علی فانی:
http://www.aparat.com/v/pWAJo/علی_فانی-_رئوف_-_امام_رضا_علیه_السلام
امام ضامن آهویی گم کرده راهم یا رضا
غرقهی بحر گناهم یا رضا جان
روسیاهم روسیاهم یا رضا
بی پناهم بی پناهم یا رضا جان
آمدم بر درگهت ای شاه طوس
مهربان یار رئوف
آفتاب بی غروب
روشنی هر نگاه
ای پناه، ای غریب آشنا، بارش مهر خدا
شمسی و مهرت چو ماه
یا رضا گاهی نگاهی
ای مهر هشتم سر نهادم بر در تو
آمدم شکرت خدایا
بر نخیزم از ره تو تا مرا با خود بری تو
ای تو مقصد ای تو مقصود
با توام من در دو دنیا
هر رواقت چون بهشت و درگه تو عرش اعلی
از مهر خود دورم مکن بی تاب و رنجورم مکن
به مادرت زهرا
ای امامم یاری ام کن راهیم کن تا خدا
من غریبم بی شکیبم یا رضا جان
امام ضامن آهویی گم کرده راهم یا رضا
غرق یه بهر گناهم یا رضا جان
روسیاهم روسیاهم یا رضا
بی پناهم بی پناهم یا رضا جان
بی تو عمرم شد تباه و شد هدر
هیچ و پوچ و بی ثمر
دست تسلیمم به سر آمدم بر درگه تو
سر به پیش و شرمسار از هر چه شر
دیدگان ترسان و تر کردهام از خود سفر
آمدم بر درگه تو
تو رئوفی گوئیم سر را میفکن پرگشایم چون کبوتر
گوئیم از ره رسیدی بال بگشا بال گستر
مینوازی با نگاهی شویی ام قوئی به کوثر
من که هم مسکین یتیمی تو که ای فرزند حیدر
چونان گدا پشت درم پاکم کن و داخل برم
مرا خدایی کن
ای امامم یاریام کن راهیام کن تا خدا
من غریبم بی شکیبم یا رضا جان
دانلود نماهنگ این آهنگ { امام ضامن } با صدای علی فانی:
http://cld.persiangig.com/preview/JxTMwqcqN6/EmameZamen-AliFani.mp3
آمدم ای شاه ، پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد
"قاسم صرافان"
معجزه امام رضا از زبان یکی از خادمان:
http://www.aparat.com/v/O6c2V
کرامت امام رضا برای ازدواج یک زوج از زبان حجت الاسلام قرائتی:
http://www.aparat.com/v/AKmUj
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی
الامام التقی النقی
و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری
الصدیق الشهید
صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه
کافضل ما صلیت علی احد من اولیاءک....
05132003334
به این شماره تلفن که زنگ بزنید به حرم امام رضا متصل خواهید شد و صوت زنده از روضه منوره رو خواهید شنید...
التماس دعا
حرم امام رضا سایتی داره به آدرس razavi.tv
به این سایت که برید میتونید درخواست بدید به نیابت از شما در حرم مطهر امام رضا زیارت انجام بشه
فقط یه ایمیل باید وارد کنید و یه دلنوشته که فردی که به نیابت از شما زیارت میکنه اون رو خطاب به امام رضا بگه...
بعد از اینکه زیارت انجام شد هم که حدودا چهارپنج روز زمان میبره در ایمیل به شما اطلاع داده میشه که زیارت نیابتی انجام شد...
سلام امام رضاجونم.
بدجورهوای حرمتوکردممممممممممممممم.
دلم میخواست الان توحرمت میبودم.
اشکام توحرمت میریخت نه توخونه.
دلم تنگهههههههههههه.
ای کاش دفعه اخری همش برای موضوعی اصرارنمیکردم.
ممنونم که نشد.
امام رضا کی بازمیتونم حرمتوببینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم بدگرفته.
ماروهم نگاه کننننننننننننننننن:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:
[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]
05132003334
به این شماره تلفن که زنگ بزنید به حرم امام رضا متصل خواهید شد و صوت زنده از روضه منوره رو خواهید شنید...
التماس دعا
سلام،ممنونم،ان شاا...به حق اقاامام رضا(ع) حاجت روابشید
دل ماروکه بدجوری هواییی کرد[/]
ان شالله شهادت آقا امام رضا مشهد باشید
♡❤
دلم شکسته،
دلم را نمی خری آقا؟
مرا به صحن بهشتَ ت
نمی بری آقا؟
اگر چه غرق گناهم
ولی خبر دارم؛
تو آبروی کسی را
نمی بری آقا ...
┘◄ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود
[=arial]معلوم بود امروز روز آخرش بود
[=arial]معلوم بود آقای ما را زهر دادند
[=arial]وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود
[=arial]دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت
[=arial]بر شانه دیوار دست دیگرش بود
[=arial]دختر ندارد تا که دستش را بگیرد
[=arial]پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود
[=arial]پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد
[=arial]این ضعف خیلی مایه درد سرش بود
[=arial]اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است
[=arial]از بس که دنبال صدای مادرش بود
[=arial]در حجره بی فرش خود افتاده بود و
[=arial]تصویری از گودال در چشم ترش بود
[=arial]می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند
[=arial]حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند
سهیل عرب
در میان حجرۀ در بسته، میزد دست و پا
گه، جوادش را، گهی معصومه، را میزد صدا
داغ او تا صبح محشر، بر دل سوزان ماست
شهادت امام رضا(علیه السلام) تسلیت باد
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا المرتضی. ....
سلام آقا جان
سلام امام رئوف. ......
میدونم خیلی بدم ولی میشه حاجتم رو بدی؟:Ghamgin:
چند سال پیش وقتی رفتم مشهد به خاطر شلوغیش ترجیح دادم شبا برم زیارت
کلا شبا حال و هوای عجیبی داره حرم
اونجا یه صحنه ای رو دیدم
همون لحظه دعا کردم اگه خواستم به صلاحمه قسمتم کنه
کم کم داره اون لحظه میرسه و دلم خیلی بی قراره
من به زور چیزی رو نمیخوام ولی اگه قسمته اگه به صلاحمونه کارمون رو با دست خودت را بنداز
قول دادیم بعد دوماه از انجام کارمون بریم پابوس خواهرت خانم معصومه بعدشم میایم پابوس خودت یا امام رضا
خودت از دلم خبر داری میدونی هیچ چی رو به زور نمیخوام هر چی به صلاحمه قبولش میکنم
ولی اگه خواسته دلم به صلاحمه قسمت میدم به پاکی خواهرت چشم از زندگیم بر ندار
حتی نمیدونم به کی قسمت بدم فقط بلدم اسم خواهرتو بگم آخه شنیدم خیلی دوسش داری
میدونم هیچ وقت دست رد به سینم نمیزنی خوش قولیت وقتی بهم ثابت شد که اول از
خدا بعدش از تو خواستم مراقب یکی باشی ......
مرسی که فکر و ذهنمو راحت کردین مرسی که نگرانش نیستم چون میدونم حافظاش بد قول نیستن
امام رضا جون
انقد بزرگی و عزیز که شرمم میشه برا خواسته های دنیایی بیام سمتت ولی چه کنم که بزرگی غیر تو ندیدم که بی منت کارمو راه بندازه خودت حاجت دل منو بهم بده!
امام رضا اینجا باید نزد عاشقانت سفره ی دلم را باز بکنم چون دیگر چیز باارزشی ندارم که بفروشم و دوباره نزد شما بیایم امیدوارم پوزش این بنده ی حقیر را بپزیرید...
چندین ماه پیش با ارزش ترین چیز خود را فروخته و نزد شما امدم ولی گویا هیچ جوابی هیچ فرجی هیچ گشایشی در امر کارم مشاهده ننمودم و در عجبم خواسته ی بنده انقدر ناچیز و کوچک است که در این چندین ماه یعنی کوچکترین موردی که احساس بکنم خواسته ی من به تحقق نیز نزدیک است نیافتم و این همه داستان هایی که راجبشما میگویند. فقط میگویند نمیدانم راست است یا دروغ ما چگونه ایمان داشته باشیم وقتی چیزی را مشاهده نمیکنیم بنده از این کار شما بسیار ناراحت بوده و دلیلش را درک نمیکنم زیرا به پلیدترین بندگان خداوند لطف کرده و خواسته ان ها را محقق نموده اید بنده هیچ عذر و بهانه ایی را نخواهم پذیرفت و مطمعن باشید دردیدار مجدد با حضرت معصومه از شما شکایت خواهم نمود در کربلا نزد جدتا حسین ابن علی نیز باز شکایت شما را خواهم نمود
چرا چون گنجشک ها به شما پناه اورده و شما به انهالطف کرده اید - اهو پناه اورده همچنین سگ پناه اورده - گرگ بیابان پناه اورده یعنی ما بندگان خداوند حقیر تر از حیوان هستیم یا باز نیز جریان حدیث های جعلی یا نیز داستانهای دروغین و ... میباشد... از شما سپاسگذارم که اینچنین با مهمان خود برخورد نموده و مورد لطف قرار داده اید...
و انشالله نزد تمامی جدتا جبران خواهیم نمود و شکایت و گله های سنگینی از شما خواهیم نمود....
به نام افریدگار مهربان و بنده نواز
چقدر متنتون ناراحت کننده بود
یعنی این قدر دل شکسته این ؟ :Ghamgin:
امیدوارم اون چیزی رو که میخواین اگه به صلاحتون هست خدا بهتون بده
از خود خدا بخواین بعد از ائمه خدا
ان شاءالله که حاجت روا شین :Gol:
چقدر متنتون ناراحت کننده بودیعنی این قدر دل شکسته این ؟ :Ghamgin:
امیدوارم اون چیزی رو که میخواین اگه به صلاحتون هست خدا بهتون بده
از خود خدا بخواین بعد از ائمه خدا
ان شاءالله که حاجت روا شین :Gol:
ممنونم و خدا رو بخاطر دوستان عزیز و گرامی همچون شما سپاسگزارم ممنون
به نام افریدگار مهربان و بنده نوازامام رضا اینجا باید نزد عاشقانت سفره ی دلم را باز بکنم
سلام ان شاءالله که حاجت روا باشید از ما غیر از دعا کاری ساخته نیست صبور باشید
پیرمرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می کرد.از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد...
و در همان حالی که به خانه برمی گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشود عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای...
پیرمرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت...
او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز/
کاین گره بگشای و گندم را بریز/
آن گره را چون نیارستی گشود/
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟پیرمرد نشست تا گندم های زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است
پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود
اینجا که اومدم یهو دلم برا امام رضا تنگ شد.......السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
چقدر بیقرارم که زودتر جوربشه اقا بیام پابوست آقا جون اینا هرچقدر میخوان برنامه بریزن من هنوزم امید دارم اونطوری میام پابوست که از خودت خواستم
[="Navy"]:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:سلام امام رضاجونم.
ازخدا بخواه کمکم کنه:Ghamgin:[/]
السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی ارضا. ...
السلام علیک یا شمس الشموس و یا انیس النفوس. ..
امام رضا خودت مشکلی که خبر داری در دلم هست رو درستش کن....
ܓ✿معمار می شوی و بنای تو می شوم
مانند یک ضریح برای تو می شوم
قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو می شومܓ✿
❤️أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ❤️
[="Purple"]آقا قرار شاه و گدا هست یادتان؟!
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد ....
حرم....
ورودی باب الجوادتان ....
آقا عجیب دلم گرفته برایتان ....[/]
السلام علیک یا ابا الحسن، یا علی بن موسی الرضا المرتضی....
السام علیک یا انیس النفوس و یا شمس الشموس...
السلام علیک یا معین الضعفاء و الفقرا...
السلام علیک یا ایها السلطان
سلام به شما ای امام رئوف........
خیلی براتون دلم تنگ شده....خیلی دوست تون دارم...
زیارت تون قرار بود قسمتم بشه ولی نشد..... جا موندم و یه دنیا دلتنگی و غصه موند برام.......
آقاجان....دعا کنید برامون...همه مشکلاتی که خودتون ازش خبر دارید، همه اون چیزایی که در دل مونه و میدونید چقدر نگرانش هستیم دعا کنید حل بشه به لطف و کرم و جود تون یا امام رئوف.....
قربون کبوترای حرمت............قربون این همه لطف و کرمت......
:geristan:
دلم برا حرمت پر میزنه....:hey:
آقا مگه بهتر ازشما تو شهرمو تو کشورم دارم؟
نشد بیام جلو ضریح قشنگتون بایستم اشکم جاری بشه وحاجتم براورده نشه
شرمنده تونم که هربار اومده حرمتون حاجت داشتم
همه ی جونم ودنیام فدای اقام امام رضا
معجزه است؛ معجزه امام رضا (علیه السلام) . سوگند به خدا من به امام نگفته بودم كه طلب «طیس» چهقدر است . اما انگار او همه چیز را فهمید . خدایا، او چهقدر به دل دوستانش نزدیك است!
خدایا من رو آزمایشم نکن
خواسته دلم رو با خیر وصلاحت یکی کن
امام رضا وقتی که زنگ میزنم به حرم و از پشت تلفن حاجتم رو میدی الان هم بده من رو طلب کن بیام زیارتت
اصلا نشد من رو طلب کنی و حاجتم رو ندهی همیشه خواستی و دادی
شاید هم برای این داری طولانیش میکنی
من هنوز هم سر عهد هایی که گفتم هستم
ممنونم برای همه چیزهایی که به من دادی برای همه داده ها و نداده هایت میدانم دوستم داری منم دوستت دارم
خدایا شکرت
راستی امام رضا چرا هروقت میای توی خوابم نمیگذاری صورت قشنگت رو ببینم؟ ایندفعه توی خواب صندلی زیرپایم گذاشتم ببینمت ولی باز هم نشد؟!!
میخواستم ببوسمت .... هععییییییی
السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا المرتضی...
سلام آقاجان....ولادت تون رو خدمت تون تبریک عرض میکنم...
آقاجان یه نگاه کن امشب به ما...
زیارت حرم تون که نصیبم نشد و جا موندم...ان شاء الله میخوام برم امشب زیارت برادر بزرگوارتون احمد بن موسی شاهچراغ...
تلفن تماس با امام رضا 05132003334
شادیاتون فراوون
لبتون خندون
دلتون شاد
روزگارتون خوش
نگاره های زندگیتون رو صفحه روزگار قشنگ
عیدتون مبارک