انفاق چیست ؟
تبهای اولیه
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
انواع انفاق
و این
انفاق چیست که باعث فتح مکه شد؟
( مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 7، ص: 270
وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً"
فتح مكة إذ أعز الإسلام به و كثر أهله و قلت الحاجة إلى المقاتلة و الإنفاق.
" مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا")
سپاس:Gol:
یاحق
کارشناس بحث : مجید
انواع انفاق و این انفاق چیست که باعث فتح مکه شد؟
با صلوات برمحمدوآل محمد
سلام علیکم
در مورد انفاق باید عرض کنم که ،انفاق پنج گونه است:
2. انفاق مستحبّ؛ مانند: كمك به مستمندان، يتيمان و هديه به دوستان.
3. انفاق حرام؛ مانند: انفاق با مال غصبى يا در راه گناه.
4. انفاق مكروه؛ مانند: انفاق به ديگران با وجود مستحقّ در خويشاوندان.
5. انفاق مباح؛ مانند: انفاق به ديگران براى توسعه زندگى؛ زيرا انفاق براى رفع فقر، واجب يا مستحبّ است.(پرتوی از نور،ص427)
در ادامه تفسیرآیه10سوره حدید را ملاحظه فرماییدکه :به استدلالى براى مساله انفاق پرداخته مىفرمايد:" چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين از آن او است"؟ (وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) يعنى سرانجام همه شما چشم از جهان و مواهبش مىپوشيد، و همه را مىگذاريد و مىرويد، پس اكنون كه در اختيار شما است چرا بهره خود را نمىگيريد؟!" ميراث" در اصل- چنان كه راغب در مفردات مىگويد به معنى مالى است بدون قرارداد و مانند آن به انسان منتقل مىشود، و آنچه از ميت به بازماندگان منتقل مىشود يكى از مصداقهاى آن است كه بر اثر كثرت استعمال هنگام ذكر اين كلمه همين معنى تداعى مىشود.
تعبير" لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" از اين نظر است كه نه تنها اموال و ثروتهاى روى زمين بلكه آنچه در تمام آسمان و زمين وجود دارد به ذات پاك او بر مىگردد، همه خلايق مىميرند و خداوند وارث همه آنها است.
و از آنجا كه انفاق در شرائط و احوال مختلف ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مىافزايد: آنهايى كه قبل از" پيروزى" انفاق كردند و پيكار نمودند با كسانى كه بعد از فتح اين كار را انجام دادند مساوى نيستند" (لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ) . (اين آيه محذوفى دارد كه از مذكور استفاده مى شود، و در تقدير چنين است« لا يستوى من انفق من قبل الفتح و قاتل و الذين انفقوا بعد الفتح و قاتلوا»)
در اينكه منظور از اين" فتح" كدام فتح است ميان مفسران گفتگو است، بعضى آن را اشاره به" فتح مكه" در سال هشتم هجرت مىدانند، و بعضى آن را اشاره به" فتح حديبيه" در سال ششم.
البته نظر به اينكه كلمه" فتح" در سوره إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً به" فتح حديبيه تفسير شده است مناسب اين است كه در اينجا نيز فتح حديبيه باشد، ولى تعبير به" قاتل" (پيكار كند) مناسب با فتح مكه است زيرا در حديبيه پيكارى رخ نداد، اما در فتح مكه پيكارى سريع و كوتاه كه با مقاومت چندانى روبرو نشد صورت گرفت.
اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از" الفتح" در اين آيه جنس فتح و هر گونه پيروزى مسلمين در جنگهاى اسلامى باشد، يعنى: آنها كه در مواقع بحرانى از بذل مال و جان ابا داشتند از آنها كه بعد از فرونشستن طوفانها به يارى اسلام شتافتند برترند.
لذا براى تاكيد بيشتر مىافزايد:" اين گروه مقامشان برتر و بالاتر از كسانى است كه بعد از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند" (أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا).
عجب اينكه جمعى از مفسران كه آيه را ناظر به فتح مكه يا حديبيه مىدانند مصداق انفاق كننده را در اين آيه ابو بكر دانستهاند، در حالى كه بدون شك از زمان هجرت تا آن زمان كه 6 تا 8 سال طول كشيد و غزوات زيادى رخ داد هزاران نفر در راه اسلام انفاق كردند و پيكار نمودند، چرا كه در فتح مكه طبق تواريخ ده هزار نفر شركت كردند و مسلما از اين گروه عده زيادى به برنامههاى جنگى كمك مالى نمودند و انفاق فى سبيل اللَّه كردند، و مسلم است كه تعبير به" قبل" به معنى انفاق در آستانه اين فتح است نه در آغاز اسلام و بيست و يك سال قبل! اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه بعضى از مفسران اصرار دارند كه انفاق برتر از جهاد است تا با پيشداوريهاى آنها هماهنگ شود و شايد ذكر انفاق را در آيه فوق قبل از جهاد گواه بر اين مطلب بدانند، در حالى كه روشن است مقدم داشتن انفاق مالى به خاطر اين است كه وسائل و مقدمات و ابزار جنگ به وسيله آن فراهم مىگردد، و گرنه بدون شك بذل جان و آمادگى براى شهادت از انفاق مالى برتر و بالاتر است.
به هر حال از آنجا كه هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنايات حقند، در پايان آيه مىافزايد:" خداوند به هر دو گروه وعده نيك داده است" (وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى).
اين يك قدردانى براى عموم كسانى است كه در اين مسير گام برداشتند و" حسنى" در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه ثواب و پاداش نيك دنيا و آخرت را در برمىگيرد.
و از آنجا كه ارزش عمل به خلوص آن است، در پايان آيه مىافزايد:
" خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است" (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
هم از كميت و كيفيت اعمال شما با خبر است و هم از نيات و ميزان خلوص شما.
و در آخرين آيه مورد بحث باز هم براى تشويق در مورد" انفاق فى سبيل اللَّه" از تعبير جالب ديگرى استفاده كرده، مىگويد:" كيست كه به خدا قرض نيكويى دهد و از اموالى كه به او بخشيده است انفاق نمايد، تا آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش فراوان و پر ارزشى است" (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ).
راستى تعبير عجيبى است خدايى كه بخشنده تمام نعمتها است، و همه ذرات وجود ما لحظه به لحظه از درياى بى پايان فيض او بهره مىگيرد و مملوك او است، ما را صاحبان اموال شمرده، و در مقام گرفتن وام از ما برآمده، و بر خلاف وامهاى معمولى عين همان مقدار باز پس مىدهند، او چندين برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه مىكند و علاوه بر اينها وعده" اجر كريم" كه پاداشى است عظيم كه جز خدا نمىداند نيز مىدهد.
نكتهها:
1- انگيزههاى انفاق
قابل توجه اينكه در آيات گذشته براى تشويق به انفاق- اعم از كمك به موضوع جهاد يا انفاقهاى ديگر به نيازمندان- تعبيرات مختلفى ديده مىشود كه هر يك مىتواند عاملى براى حركت به سوى اين هدف باشد.
در آيه هفتم اشاره به مساله استخلاف و جانشينى مردم از يكديگر، يا از خداوند در اين ثروتها است كه مالكيت حقيقى را مخصوص خدا مىشمرد، و همه را نماينده او در اين اموال اين بينش مىتواند دست و دل انسان را در انفاق باز كند و عاملى براى حركت در اين زمينه باشد.
در آيه دهم تعبير ديگرى آمده كه از ناپايدارى اموال و سرمايهها و بازماندن آن بعد از همه انسانها حكايت مىكند، و آن تعبير به" ميراث" است مىگويد، ميراث آسمانها و زمين از آن خدا است.
و در آيه يازدهم تعبير از همه حساستر است: خدا را وام گيرنده، و انسانها را وام دهنده مىشمرد، وامى كه مساله تحريم ربا در آن راه ندارد و چندين برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مىشود، اضافه بر پاداش عظيمى كه در هيچ انديشهاى نمىگنجد! اينها همه براى اين است كه بينشهاى انحرافى و انگيزههاى حرص و آز و حسد و خودخواهى و طول امل را كه مانع از انفاق است از ميان ببرد، و جامعهاى بر اساس پيوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عميق بسازد.
2- شرايط انفاق در راه خدا
تعبير به" قرضا حسنا" در آيه فوق اشارهاى به اين حقيقت است كه وام دادن خود انواع و اقسامى دارد كه بعضى را" وام نيكو" و بعضى را وام كم ارزش و يا حتى بى ارزش مىتوان شمرد.
قرآن مجيد شرائط وام نيكو را در برابر خداوند يا به تعبير ديگر" انفاق ارزشمند" را در آيات مختلف بيان كرده است، و بعضى از مفسران از جمعآورى آن ده شرط استفاده كردهاند.
1- از بهترين قسمت مال انتخاب شود نه از اموال كم ارزش يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد از اموال پاكيزهاى كه به دست آوردهايد، يا از زمين براى شما خارج ساختهايم انفاق كنيد، و به سراغ قسمتهاى ناپاك براى انفاق نرويد در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است" (بقره- 267).
2- از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد، چنان كه مىفرمايد وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ:" آنها ديگران را بر خود مقدم مىدارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند". (حشر- 9).
3- به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولويتها را در نظر گيرد لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ:" انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفتهاند" (بقره 273).
4- انفاق اگر مكتوم باشد بهتر است: وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ:" هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است" (بقره 271).
5- هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى:" اى كسانى كه ايمان آوردهايد انفاقهاى خودرا با منت و آزار باطل نكنيد" (بقره 264).
6- انفاق بايد توأم با اخلاص و خلوص نيت باشد يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ:" كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مىكنند" (بقره 265).
7- آنچه را انفاق مىكند كوچك و كم اهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ:" به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر" (مدثر 6).(اين آيه تفسيرهاى متعددى دارد كه يكى از آنها همان است كه در بالا گفته شد، شرح بيشتر را به خواست خدا در تفسير سوره مدثر مطالعه خواهيد كرد.)
8- از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ:" هرگز به حقيقت نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد" (آل عمران- 92).
9- هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطهاى ميان خالق و خلق بداند: وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ:" انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است" (حديد 7).
10- و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آن را مىپذيرد: إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ" خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مىكند" (مائده 27).
و در حديث آمده كه پيامبر ص فرمود:
لا يقبل اللَّه صدقة من غلول
" خداوند هيچگاه انفاقى را كه از طريق خيانت است نمىپذيرد" (اين اوصاف دهگانه را مرحوم" طبرسى" در" مجمع البيان" و" فخر رازى" در" تفسير كبير" و" آلوسى" در" روح المعانى" آورده و ما با مختصر تغيير و تكميل در بالا ذكر كرديم.)
آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است، ولى منحصر به اينها نيست، و با دقت و تامل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مىتوان دست يافت.
ضمنا آنچه گفته شد بعضى از شرائط" واجب" محسوب مىشود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن) كه عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمىبرد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.
و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آنها در مورد وامهاى معمولى نيز صادق است، و به اصطلاح از شرائط لازم، يا شرط كمال" قرض الحسنه" مىباشد.
3- پيشگامان در ايمان و جهاد و انفاق
بدون شك كسانى كه در ايمان و اعمال خير بر ديگران مقدم مىشوند هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارند، و هم ايثار و فداكارى فزونتر، و به همين دليل در پيشگاه خدا يكسان نيستند، و لذا در آيات فوق روى همين مساله تكيه شده بود كه كسانى كه قبل از فتح (فتح مكه يا حديبيه، و يا مطلق فتوحات اسلامى) انفاق كردند و جهاد نمودند در پيشگاه خدا با ديگران يكسان نيستند.
در حديثى از" ابو سعيد خدرى" نقل شده كه مىگويد: در سال" حديبيه" (سال ششم هجرت) ما با رسول خدا بوديم، هنگامى كه به" عسفان" (مكانى نزديك مكه) رسيديم فرمود: ممكن است در آينده قومى بيايند كه اعمال شما را در مقايسه با اعمال خود كوچك بشمرند! گفتيم: آنها كيانند اى رسول خدا! آيا منظور قريش است؟
فرمود نه! آنها اهل يمن هستند كه دلهايى رقيقتر و نرمتر از شما دارند (و اعمالى فزونتر).
گفتيم: آيا آنها از ما بهترند، اى رسول خدا؟! فرمود: اگر براى يكى از آنها كوهى از طلا باشد و در راه خدا انفاق كند به اندازه يك مد «1» يا نصف آن كه شما انفاق مىكنيد پاداش ندارد، بدانيد اين تفاوتى است ميان ما و مردم و شاهد آن، اين سخن خدا است: لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ ... «2».
اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از قرض دادن به پروردگار هر گونه انفاق در راه او است كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر ص و امام مسلمين مىباشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد.
لذا در روايتى در كافى از امام صادق ع نقل شده است كه فرمود
ان اللَّه لم يسئل خلقه مما فى ايديهم قرضا من حاجة به الى ذلك، و ما كان للَّه من حق فانما هو لوليه
" خداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج او، آنچه از حقوق براى خدا است براى ولى و نماينده او است" «3» و در حديث ديگرى از امام كاظم ع ذيل آيه مورد بحث (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ ...) آمده است كه"
نزلت فى صلة الامام
":" اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است" «4».(تفسیر نمونه،ج23،ص318)
__________________________________________________
(1) ظاهرا منظور يك مد طعام است (كمتر از يك كيلو).
(2)" در المنثور" جلد 6 صفحه 172.
(3) تفسير صافى صفحه 522.
(4) تفسير صافى صفحه 522