اگر بخواهید قران کریم را در دو کلمه خلاصه کنید؛ آن دو کلمه کدام است؟

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ایمان ، عملکرد

[FONT=times new roman]-- ثقل اکبر --

2کلمه که نمیشه6کلمه میگم:
الله.محمد.علی.فاطمه .حسن.حسین

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

الله اکبر

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

متاسفانه با اینکه قران پر از معنویات هست هیچکس حتی لایش را باز نمیکند

توحید و تسلیم ! همین و بس

تسلیم یا قتل

یا الله
سخن خدا

تسلیم یا قتل

جناب وایسلی گرامی، به نظر میرسه باز از جاده انصاف کمی دور شدی!

شاید بشه گفت: تسلیم یا عذاب

جناب وایسلی گرامی، به نظر میرسه باز از جاده انصاف کمی دور شدی!

شاید بشه گفت: تسلیم یا عذاب

نه دور نشدم. بعد از خوندن قرآن نتیجه ای که گرفتم این بود ولی شاید بهتر بود می گفتم: تسلیم یا قتل و سپس عذاب. ولی بیشتر از دو کلمه می شد :khandeh!: با تسلیم یا عذاب هم موافقم البته.

تسلیم یا قتل

قتل برای اون دسته ای در نظر گرفته شده که اگر تسلیم نشوند خود قاتل خواهند بود.

یعنی به اصطلاح موشک جواب موشک. اینها به مردم میگویند تسلیم یا قتل. خدا هم به ایشان میگوید تسلیم یا قتل

امام خمینی رحمه الله علیه قرآن کریم را بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی میدانستند.

بعد از خوندن قرآن نتیجه ای که گرفتم این بود

سلام

از کجای قران چنین نتیجه ای گرفتید برادر انکه واجب القتل است کافر حربی است یعنی اگر او را نکشید او شما را میکشد و الا سایر کفار همواره زیر پرچم اسلام با ازادی زندگی کرده و میکنند .

با صلوات بر محمد وآل محمد
جناب وایسلی گوجا شما با عینک بد بینی و بدون علم به قرآن نگاه کرده اید، با یک جستجوی سطحی اگر به قرآن کریم نظر کنید می بینید که ماده رحمت 563 مرتبه در قرآن کریم آمده است،که به دو مورد آن اشاره می گردد:
1ـ هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (جاثیه ـ 20)
این (كتاب) براى مردم، وسیله‏ ى بصیرت و هدایت و براى اهل یقین، مایه‏ ى رحمت است.
2ـ وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (قصص ـ 73)
و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش یابید و از فضل او (روزى خود را) بجویید، و باشد كه شكر گزارید.

با صلوات بر محمد وآل محمد
امّا در مورد اینکه قرآن کریم را با وصف قتل توصیف کرده اید، باید گوشزد کنم که دید گاه قرآن در این زمینه این گونه است :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ (178) وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (179)
ترجمه:
178- اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از ناحيه برادر (دينى) خود مورد عفو قرار گيرد (و حكم قصاص او تبديل به خونبها گردد) بايد از راه پسنديده پيروى كند (و در طرز پرداخت ديه، حال پرداخت كننده را در نظر بگيرد) و قاتل نيز به نيكى ديه را به ولى مقتول بپردازد (و در آن مسامحه نكند) اين تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما و كسى كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكى خواهد داشت.
179- و براى شما در قصاص حيات و زندگى است اى صاحبان خرد، تا شما تقوى پيشه كنيد.
شان نزول:
عادت عرب جاهلى بر اين بود كه اگر كسى از قبيله آنها كشته مى‏شد تصميم مى‏گرفتند تا آنجا كه قدرت دارند از قبيله قاتل بكشند، و اين فكر تا آنجا پيش رفته بود كه حاضر بودند به خاطر كشته شدن يك فرد تمام طائفه قاتل را نابود كنند آيه فوق نازل شد و حكم عادلانه قصاص را بيان كرد.
اين حكم اسلامى، در واقع حد وسطى بود ميان دو حكم مختلف كه در آن زمان وجود داشت بعضى قصاص را لازم مى‏دانستند و چيزى جز آن را مجاز نمى‏شمردند و بعضى تنها ديه را لازم مى‏شمردند، اسلام قصاص را در صورت عدم رضايت اولياى مقتول، و ديه را به هنگام رضايت طرفين قرار داد.
تفسير:
قصاص مايه حيات شما است!
از اين آيات به بعد يك سلسله از احكام اسلامى مطرح مى‏شود و آيات گذشته را كه تحت عنوان" بر و نيكوكارى" بود و بخش مهمى از برنامه‏هاى اسلام را شرح مى‏داد تكميل مى‏كند.
نخست از مساله حفظ احترام خونها كه مساله فوق العاده مهمى در روابط اجتماعى است آغاز مى‏كند، و خط بطلان بر آداب و سنن جاهلى مى‏كشد، مؤمنان را مخاطب قرار داده چنين مى‏گويد:
" اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد حكم قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏).
" قصاص" از ماده" قص" (بر وزن سد) به معنى جستجو و پى‏گيرى از آثار چيزى است و هر امرى كه پشت سر هم آيد عرب آن را" قصه" مى‏گويد و از آنجا كه" قصاص" قتلى است كه پشت سر قتل ديگرى قرار مى‏گيرد اين واژه در مورد آن به كار رفته است.
همان گونه كه در شان نزول اشاره شد اين آيات در مقام تعديل زياده‏رويهاى است كه در جاهليت در مورد قتل نفس انجام مى‏گرفت، و با انتخاب واژه قصاص نشان مى‏دهد كه اولياء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند كه او مرتكب شده.
ولى به اين مقدار قناعت نكرده در دنباله آيه مساله مساوات را با صراحت بيشتر مطرح مى‏كند و مى‏گويد:" آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن" (الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏).
به خواست خدا توضيح خواهيم داد كه اين مساله دليل بر برترى خون مرد نسبت به زن نيست و مرد قاتل را نيز مى‏توان (با شرائطى) در برابر زن مقتول قصاص كرد.
سپس براى اين كه روشن شود كه مساله قصاص حقى براى اولياى مقتول است و هرگز يك حكم الزامى نيست، و اگر مايل باشند مى‏توانند قاتل را ببخشند و خونبها بگيرند، يا اصلا خونبها هم نگيرند، اضافه مى‏كند:" اگر كسى از ناحيه برادر دينى خود مورد عفو قرار گيرد (و حكم قصاص با رضايت طرفين تبديل به خونبها گردد) بايد از روش پسنديده‏اى پيروى كند (و براى پرداخت ديه طرف را در فشار نگذارد) و او هم در پرداختن ديه كوتاهى نكند" (فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ).
به اين ترتيب از يك سو به اولياى مقتول توصيه مى‏كند كه اگر از قصاص صرفنظر كرده‏ايد در گرفتن خونبها زياده روى نكنيد و به طرز شايسته با توجه به مبلغ عادلانه‏اى كه اسلام قرار داده و در اقساطى كه طرف، قدرت پرداخت آن را دارد از او بگيريد.
و از سوى ديگر با جمله و أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ به قاتل نيز توصيه مى‏كند كه در پرداخت خونبها روش صحيحى در پيش گيرد و بدهى خود را بدون مسامحه بطور كامل و به موقع اداء نمايد. و به اين صورت وظيفه و برنامه هر يك از دو طرف را مشخص كرده است.
در پايان آيه براى تاكيد و توجه دادن به اين امر كه تجاوز از حد از ناحيه هر كس بوده باشد مجازات شديد دارد مى‏گويد:" اين تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگارتان، و كسى كه بعد از آن از حد خود تجاوز كند عذاب دردناكى در انتظار او است" (ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ).
اين دستور عادلانه" قصاص" و" عفو" كه يك مجموعه كاملا انسانى و منطقى را تشكيل مى‏دهد از يك سو روش فاسد عصر جاهليت را كه هيچ گونه برابرى در قصاص قائل نبودند و هم چون دژخيمان عصر فضا گاه در برابر يك نفر صدها نفر را به خاك و خون مى‏كشيدند محكوم مى‏كند.
و از سوى ديگر راه عفو را به روى مردم نمى‏بندد، در عين حال احترام خون را نيز كاهش نمى‏دهد و قاتلان را جسور نمى‏سازد، و از سوى سوم مى‏گويد بعد از برنامه عفو و گرفتن خونبها هيچ يك از طرفين حق تعدى ندارند، بر خلاف اقوام جاهلى كه اولياى مقتول گاهى بعد از عفو و حتى گرفتن خونبها قاتل را مى‏كشتند!.
آيه بعد با يك عبارت كوتاه و بسيار پر معنى پاسخ بسيارى از سؤالات را در زمينه مساله قصاص بازگو مى‏كند و مى‏گويد:" اى خردمندان! قصاص براى شما مايه حيات و زندگى است، باشد كه تقوا پيشه كنيد" (وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
اين آيه كه از ده كلمه تركيب شده، و در نهايت فصاحت و بلاغت است آن چنان جالب است كه به صورت يك شعار اسلامى در اذهان همگان نقش بسته، و به خوبى نشان مى‏دهد كه قصاص اسلامى به هيچ وجه جنبه انتقام‏جويى ندارد بلكه دريچه‏اى است به سوى حيات و زندگى انسانها.
از يك سو ضامن حيات جامعه است، زيرا اگر حكم قصاص به هيچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنيت مى‏كردند جان مردم بى‏گناه به خطر مى‏افتاد همان گونه كه در كشورهايى كه حكم قصاص به كلى لغو شده آمار قتل و جنايت به سرعت بالا رفته است.
و از سوى ديگر مايه حيات قاتل است چرا كه او را از فكر آدم‏كشى تا حد زيادى باز مى‏دارد و كنترل مى‏كند.
و از سوى سوم به خاطر لزوم تساوى و برابرى جلو قتلهاى پى در پى را مى‏گيرد و به سنتهاى جاهلى كه گاه يك قتل مايه چند قتل و آن نيز به نوبه خود مايه قتلهاى بيشترى مى‏شد پايان مى‏دهد، و از اين راه نيز مايه حيات جامعه است.
و با توجه به اين كه حكم قصاص مشروط به عدم عفو است نيز دريچه ديگرى به حيات و زندگى گشوده مى‏شود.
جمله لعلكم تتقون كه هشدارى است براى پرهيز از هر گونه تعدى و تجاوز اين حكم حكيمانه اسلامى را تكميل مى‏كند.
نكته‏ها:
1- قصاص و عفو يك مجموعه عادلانه
اسلام كه در هر مورد مسائل را با واقع‏بينى و بررسى همه جانبه دنبال مى‏كند، در مساله خون بى‏گناهان نيز حق مطلب را دور از هر گونه تندروى و كندروى بيان داشته است، نه هم چون آئين تحريف شده يهود فقط تكيه بر قصاص مى‏كند و نه مانند مسيحيت كنونى فقط راه عفو يا ديه را به پيروان خود توصيه مى‏نمايد، چرا كه دومى مايه جرئت است و اولى عامل خشونت و انتقام‏جويى.
فرض كنيد قاتل و مقتول با هم برادر و يا سابقه دوستى و پيوند اجتماعى داشته باشند، در اين صورت اجبار كردن به قصاص داغ تازه‏اى بر اولياى مقتول مى‏گذارد، و مخصوصا در مورد افرادى كه سرشار از عواطف انسانى باشند اجبار كردن بر قصاص خود زجر و شكنجه ديگرى براى آنها محسوب مى‏شود، در حالى كه محدود ساختن حكم به روش عفو و ديه نيز افراد جنايت كار را جرى‏تر مى‏كند.
لذا حكم اصلى را قصاص قرار داده، و براى تعديل آن حكم عفو را در كنار اين حكم ذكر كرده است. به عبارت روشنتر اولياء مقتول حق دارند در برابر قاتل يكى از سه حكم را اجراء كنند:
1- قصاص كردن.
2- عفو كردن بدون گرفتن خونبها.
3- عفو كردن با گرفتن خونبها (البته در اين صورت موافقت قاتل نيز شرط است).
2- آيا قصاص بر خلاف عقل و عواطف انسانى است؟
گروهى كه بدون تامل، بعضى از مسائل جزائى اسلام را مورد انتقاد قرارداده‏اند به خصوص در باره مساله قصاص سر و صدا راه انداخته مى‏گويند:
1- جنايتى كه قاتل مرتكب شده بيش از اين نيست كه انسانى را از بين برده است، ولى شما به هنگام قصاص همين عمل را تكرار مى‏كنيد!.
2- قصاص جز انتقام‏جويى و قساوت نيست، اين صفت ناپسند را بايد با تربيت صحيح از ميان مردم برداشت، در حالى كه طرفداران قصاص هر روز به اين صفت ناپسند انتقام‏جويى روح تازه‏اى مى‏دمند!
3- آدم كشى گناهى نيست كه از اشخاص عادى يا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانى مبتلا به بيمارى است، و بايد معالجه شود، و قصاص دواى چنين بيمارانى نمى‏تواند باشد.
4- مسائلى كه مربوط به نظام اجتماعى است بايد دوش به دوش اجتماع رشد كند، بنا بر اين قانونى كه در هزار و چهارصد سال پيش از اين پياده مى‏شده نبايد در اجتماع امروز عملى شود!
5- آيا بهتر نيست به جاى قصاص، قاتلان را زندانى كنيم و با كار اجبارى از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائيم با اين عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ مى‏ماند، و هم از وجود آنها حتى المقدور استفاده مى‏شود.
اينها خلاصه اعتراضاتى است كه پيرامون مساله قصاص مطرح مى‏شود.
پاسخ
دقت در آيات قصاص در قرآن مجيد جواب اين اشكالات را روشن مى‏سازد (وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ).
زيرا از بين بردن افراد مزاحم و خطرناك گاه بهترين وسيله براى رشد و تكامل اجتماع است، و چون در اينگونه موارد مساله قصاص ضامن حيات و ادامه بقا مى‏باشد شايد از اين رو قصاص به عنوان غريزه در نهاد انسان گذارده شده است.
نظام طب، كشاورزى، دامدارى همه و همه روى اين اصل عقلى (حذف موجود خطرناك و مزاحم) بنا شده زيرا مى‏بينيم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع مى‏كنند، و يا به خاطر نمو گياه شاخه‏هاى مضر و مزاحم را مى‏برند، كسانى كه كشتن قاتل را فقدان فرد ديگرى مى‏دانند تنها ديد انفرادى دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگيرند و بدانند اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربيت ساير افراد دارد در گفتار خود تجديد نظر مى‏كنند، از بين بردن اين افراد خونريز در اجتماع همانند قطع كردن و از بين بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است كه به حكم عقل بايد آن را قطع كرد، و ناگفته پيدا است كه تا كنون هيچ كس به قطع شاخه‏ها و عضوهاى فاسد و مضر اعتراض نكرده است، اين در مورد ايراد اول.
در مورد ايراد دوم بايد توجه داشت كه اصولا تشريع قصاص هيچ گونه ارتباطى با مساله انتقام‏جويى ندارد، زيرا انتقام به معنى فرونشاندن آتش غضب به خاطر يك مساله شخصى است، در حالى كه قصاص به منظور پيشگيرى از تكرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالت خواهى و حمايت از ساير افراد بى‏گناه مى‏باشد.
در مورد ايراد سوم كه قاتل حتما مبتلا به مرض روانى است و از اشخاص عادى ممكن نيست چنين جنايتى سر بزند، بايد گفت: در بعضى موارد اين سخن صحيح است و اسلام هم در چنين صورتهايى براى قاتل ديوانه يا مثل آن حكم قصاص نياورده است، اما نمى‏توان مريض بودن قاتل را به عنوان يك قانون و راه عذر عرضه داشت، زيرا فسادى كه اين طرح به بار مى‏آورد و جراتى كه به جنايتكاران اجتماع مى‏دهد براى هيچ كس قابل ترديد نيست، و اگر استدلال در مورد قاتل صحيح باشد در مورد تمام متجاوزان و كسانى كه به حقوق ديگران تعدى مى‏كنند نيز بايد صحيح باشد، زيرا آدمى كه داراى سلامت كامل عقل است هرگز بديگران تجاوز نمى‏كند، و به اين ترتيب تمام قوانين جزائى را بايد از ميان برداشت، و همه متعديان و متجاوزان را به جاى زندان و مجازات به بيمارستانهاى روانى روانه كرد.
اما اين كه: رشد اجتماع قانون قصاص را نمى‏پذيرد و قصاص تنها در اجتماعات قديم نقشى داشته اما الان قصاص را حكمى خلاف وجدان مى‏دانند كه بايد حذف شود پاسخ آن يك جمله است و آن اين كه:
ادعاى مزبور در برابر توسعه وحشتناك جنايات در دنياى امروز و آمار كشتارهاى ميدان هاى نبرد و غير آن ادعاى بى‏ارزشى است، و به خيال بافى شبيه ‏تر است، و به فرض كه چنين دنيايى به وجود آمد، اسلام هم قانون عفو را در كنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفى نكرده است، مسلما در چنان محيطى خود مردم ترجيح خواهند داد كه قاتل را عفو كنند، اما در دنياى كنونى كه جناياتش تحت لفافه‏هاى گوناگون قطعا از گذشته بيشتر و وحشيانه‏تر است حذف اين قانون جز اين كه دامنه جنايات را گسترش دهد اثرى ندارد.
و در مورد ايراد پنجم بايد توجه داشت كه هدف از قصاص همان طور كه قرآن تصريح مى‏كند حفظ حيات عمومى اجتماع و پيشگيرى از تكرار قتل و جنايات است، مسلما زندان نمى‏تواند اثر قابل توجهى داشته باشد (آن هم زندان هاى كنونى كه وضع آن از بسيارى از منازل جنايت كاران بهتر است) و به همين دليل در كشورهايى كه حكم اعدام لغو شده در مدت كوتاهى آمار قتل و جنايت فزونى گرفته، به خصوص اگر حكم زندانى افراد- طبق معمول- در معرض بخشودگى باشد كه در اين صورت جنايت كاران با فكرى آسوده‏تر و خيالى راحت‏تر دست به جنايت مى‏زنند.
3- آيا خون مرد رنگين‏تر است؟
ممكن است بعضى ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد" مرد" بخاطر قتل" زن" مورد قصاص قرار گيرد، مگر خون مرد از خون زن رنگين‏تر است؟ چرا مرد جنايتكار بخاطر كشتن زن و ريختن خون ناحق از انسان هايى كه بيش از نصف جمعيت روى زمين را تشكيل مى‏دهند قصاص نشود؟!
در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مردم نبايد در برابر زن قصاص شود بلكه همان طور كه در فقه اسلام مشروحا بيان شده اولياى زن مقتول مى‏توانند مرد جنايت كار را به قصاص برسانند به شرط آنكه نصف مبلغ ديه را بپردازند.
به عبارت ديگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قيد و شرط است ولى با پرداخت نصف ديه، كشتن او جايز است.
و لازم به توضيح نيست كه پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه بخاطر اين است كه زن از مرتبه انسانيت دورتر است و يا خون او كمرنگ ‏تر از خون مرد است، اين توهّمى است كاملا بيجا و غير منطقى كه شايد لفظ و تعبير" خونبها" ريشه اين توهم شده است، پرداخت نصف ديه تنها بخاطر جبران خسارتى است كه از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مى‏شود (دقت كنيد).
توضيح اين كه: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مى‏شوند و با فعاليتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مى‏آورند، بنا بر اين تفاوت ميان از بين رفتن" مرد" و" زن" از نظر اقتصادى و جنبه‏هاى مالى بر كسى پوشيده نيست كه اگر اين تفاوت مراعات نشود خسارت بى‏دليلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بى‏گناه او وارد مى‏شود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعايت حقوق همه افراد را كرده و از اين خلاء اقتصادى و ضربه نابخشودنى، كه به يك خانواده مى‏خورد جلوگيرى نموده است اسلام هرگز اجازه نمى‏دهد كه به بهانه لفظ" تساوى" حقوق افراد ديگرى مانند فرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پايمال گردد.
البته ممكن است زنانى براى خانواده خود، نان‏آورتر از مردان باشند، ولى مى‏دانيم احكام و قوانين بر محور افراد دور نمى‏زند بلكه كل مردان را با كل زنان بايد سنجيد (دقت كنيد).
4- نكته ديگرى كه در آيه جلب توجه مى‏كند و از لفظ" من اخيه" استفاده مى‏شود اين است كه قرآن رشته برادرى را ميان مسلمانان به قدرى مستحكم مى‏داند كه حتى بعد از ريختن خون ناحق باز برقرار است، لذا براى تحريك عواطف اولياى مقتول آنها را برادران قاتل معرفى مى‏كند و آنان را با اين تعبير به عفو و مدارا تشويق مى‏كند، و اين عجيب و جالب است.
البته اين در مورد كسانى است كه بر اثر هيجان احساسات و خشم و مانند آن دست به چنين گناه عظيمى زده‏اند و از كار خود نيز پشيمانند، اما جنايت كارانى كه به جنايت خود افتخار مى‏كنند و از آن ندامت و پشيمانى ندارند نه شايسته نام برادرند و نه مستحق عفو و گذشت!(تفسير نمونه، ج‏1، ص:603- 613)

اگر کل قران در نقطه بِ بسم الله باشد
انگاه دوکلمه خیلی زیاده

سلام بر شما دوست محترم
یا علی.

آنوقت تفسیر هم می طلبد "شاید".

موفق و سر بلند باشید.
یاحق- یا علی

سلام

اگر پاسخ تکراری نباید باشد!

بال پرواز = راه تعالی روح

یاحق-یا علی

و یا " کذالک الله ربی ":Mohabbat:..

به نام خدا

با سلام

کاتالوگ

آخه چی بگیم که هم حق مطلب ادا بشه هم اخراج نشیم؟؟

------------------------
ترامادولِ* ضعفا

--------------

*ترامادول یک داروست.. مسکن است.


ترامادولِ* ضعفا

جناب B-neshan، من خودم در حال شک به سمت انکار هستم. ولی این عبارت شما از نظر من اغراقه!!! آخه چرا اگه افراط تفریط هندی نداشته باشیم زندگی به دلمون نمیچسبه!

اگر شما و من مطمئن اینطوری فکر میکردیم الان اینجا نبودیم! یک حد وسطی هم هست. چه اشکالی داره که بگیم هم چیزهای خوب داره هم بد. در موردش مطمئن نیستیم.

فقط سوزنِ ترامادول برای ضعفاست خود ترامادول رو به صورت خوراکی برای اقویا تجویز میشه ..:ok:

با نام خدا

ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

اين است كتابى كه در [حقانيت‏] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است

من خودم در حال شک به سمت انکار هستم

این جمله تونو چند بار تو چند تاپیک خوندم....

میشه بپرسم هدف از تکرارش چی میتونه باشه...؟ افتخار...؟

به نظرم خیلی جمله ی خنده داریه... نکنه به خاطر همین جنبه ی طنزش دوست دارین همه جا عنوانش کنین...؟؟

آخه چی بگیم که هم حق مطلب ادا بشه هم اخراج نشیم؟؟

------------------------
ترامادولِ* ضعفا

--------------

*ترامادول یک داروست.. مسکن است.

کاری به دوکلمه ی خلاصتون ندارم...

چون هرکسی با توجه به شعورش یه درکی از قران داره و اون درک رو تو دو کلمه خلاصه میکنه....
.
.
.
[SPOILER]اما ترامادول رو اگر سوای این بگیریم که یه مخدره و شعور و عقل رو از ادم میگیره...

و این جمله ی شما یه توهین به مسلموناست [/SPOILER]

میشه گفت فعلا و تو جامعه ی الان....این کلمه خیلی معنی ها داره و در کل چیزهای جالبی رو تداعی نمیکنه برای ادم...

رو همین اساسم فک نمیکنم واژه ی خوبی برای این سایت به کار بردین....

موضوع قفل شده است