جمع بندی بازبینی در حکم آب قلیل بر محور قرآن - سنت - عقل و نظرات علما

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بازبینی در حکم آب قلیل بر محور قرآن - سنت - عقل و نظرات علما

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

در این تاپیک ان شا الله قصد داریم نگرش و بازبینی دیگری بر حکم آب قلیل در فقه و زندگی مکلفان داشته باشیم که متاسفانه افراد زیادی در این مطلب دچار سختی و وسواس و ... میشوند و زندگی فردی و اجتماعی آنها بعضا تحت تاثیرات منفی قرار میگیرد

بر محور موارد چهار گانه ای که در عنوان تاپیک عرض کردم ان شا الله عرایضی خواهم داشت و از دوستان و خوانندگان محترم تقاضا دارم دقت لازم را مبذول بفرمایند و از نظرات و انتقادات خودشان این حقیر رو محروم نکنند

و اما مطالب:

قرآن کریم:

برحسب نص دو آيه ى قرآنى كه «وَ أنْزَلْنا مِنَ السَماءِ ماءً طَهُورا»(سوره ى فرقان، آيه ى 48) «لِيُطَهِّرَ كُمْ بِهِ»(سوره ى انفال، آيه ى 11) «از آسمان آبِ طهور كه ناپاك ها و ناپاكيزگى ها را با آن پاك كند فرستاديم»

و چون تقريبا تمامى آب هاى زمين از همان آبِ طهور آسمانى است كه«وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنّاهُ فِى الاْرضِ وَ إنّا عَلى ذَهابٍ بِه لَقادِرُونَ»(سوره ى مؤمنون، آيه ى 18) «و از آسمان آبى فرو فرستاديم و در زمين ساكنش كرديم و اگر بخواهيم آن را باز پس مى بريم»

نه «كُرّ» بودن در پاكى و پاك كردن و متنجس نشدن شرط است، و نه هر شرط ديگر، و تنها آب بودن در پاكى و پاك كنندگى و انفعال ناپذيرى كافى است و ديگر هيچ، زيرا «آب» برحسب اصل آفرينش «طهور»: پاك و پاك كننده است.

سنت قطعیه:
در حديث مشهور بين شيعه و سنى از پيامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم آمده است كه «خلق اللّه الماءَ طَهُورا لا يُنَجِّسُهُ شَىٌ إلّاما غَيَّرَ لَوْنَهُ أوْ طَعْمَهُ أوْ رِيحَهُ»كه نجس شدن آب در انحصار اين گونه تغيير ـ رنگ، مزه و بو ـ است و ديگر هيچ .


[=&amp]الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص1[/]

[=&amp]1[/][=&amp]- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏[/][=&amp] الْمَاءُ يُطَهِّرُ وَ لَا يُطَهَّرُ.[/]

[=&amp]2[/][=&amp]- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ بِإِسْنَادِهِ‏[/][=&amp] «1»[/][=&amp] قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏[/][=&amp] الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.[/]

[=&amp]3[/][=&amp]- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُنْشِدِ[/][=&amp] «2»[/][=&amp] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:[/][=&amp] الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.[/]

[=&amp]________________________________________
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.[/]

ترجمه حدیث اول: آب پاک میکند ولی پاک کننده ای ندارد

ترجمه حدیث دوم و سوم:همه آب ها پاک هستند مگر ناپاکی آن دانسته شود

این سه حدیث با اسناد متعدد درکتب اربعه و کتب دیگر نقل شده و اگر نگوییم متواتر است حداقل به استفاضه رسیده معنایش هم کاملا واضح است ونیازی به توضیح ندارد (اطلاق کاملا واضح است)

عقل:

بسيار روشن و عادى است كه در سرزمينى هم چون حجاز داغِ كم آب هرگز كسى در آب «كرّ» يعنى معمولاً زياد، به آن اندازه اى نجاست نمى افكند كه دگرگونش كند

آب قليل، هم در برابر كر و زياد است، و اين چه حكمى است كه در عين مورد بلوا بودنش كه شب و روز مورد نياز مكلفان است، به ويژه در جو قحطى آب حجاز و آن هم در زمان نزول وحى كه شدت قحطى آب ـ در محيط وحى ـ به مراتب از الآن بيشتر بوده، چنان حكمى اين گونه مجمل و نامفهوم يا با چنان مفهومى نارسا بيان گردد؟

در صورتى كه در اين گونه احكام حتما بايستى به وسيله ى ادله ى قطعى كه از دو نظر سند و دلالت براى همه قطعيت داشته باشد در دسترس همگان قرار گيرد.

نظرات علما:

از میان فقهای شیعه ابن ابی عقیل - عمانی - فیض کاشانی - فیض قمی - شیخ طوسی در مبسوط - محقق حلی در نافع و بنا بر برخی نقل ها شیخ مفید معتقدند که آب قلیل

بدون تغیر یافتن به نجاست متنجس نیست!

منبع: http://www.ghbook.ir/index.php?optio...=1124&lang=fa#

http://ghbook.ir/index.php?option=co...=16585&lang=fa

http://www.hawzah.net/fa/Article/Vie...8C%D8%B9%D9%87

پاورقی همین رساله http://www.olumquran.com/fa/publicat...m/resale-novin

منابع: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/resale-novin و ترجمه فارسی کتاب فروع کافی انتشارات قدس جلد 1 صفحه 39 و نرم افزار جامع الاحادیث 3/5

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مستنبط

رضا ثقلین;920690 نوشت:
قرآن کریم:برحسب نص دو آيه ى قرآنى كه «وَ أنْزَلْنا مِنَ السَماءِ ماءً طَهُورا»(سوره ى فرقان، آيه ى 48) «لِيُطَهِّرَ كُمْ بِهِ»(سوره ى انفال، آيه ى 11) و چون تقريبا تمامى آب هاى زمين از همان آبِ طهور آسمانى است كه «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنّاهُ فِى الاْرضِ وَ إنّا عَلى ذَهابٍ بِه لَقادِرُونَ»(سوره ى مؤمنون، آيه ى 18) نه «كُرّ» بودن در پاكى و پاك كردن و متنجس نشدن شرط است، و نه هر شرط ديگر، و تنها آب بودن در پاكى و پاك كنندگى و انفعال ناپذيرى كافى است و ديگر هيچ، زيرا «آب» برحسب اصل آفرينش «طهور»: پاك و پاك كننده است.
سنت قطعیه:
در حديث مشهور بين شيعه و سنى از پيامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم آمده است كه «خلق اللّه الماءَ طَهُورا لا يُنَجِّسُهُ شَىٌ إلّاما غَيَّرَ لَوْنَهُ أوْ طَعْمَهُ أوْ رِيحَهُ»كه نجس شدن آب در انحصار اين گونه تغيير ـ رنگ، مزه و بو ـ است و ديگر هيچ .
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏3 ؛ ص1 1- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ الْمَاءُ يُطَهِّرُ وَ لَا يُطَهَّرُ.
2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ بِإِسْنَادِهِ‏ «1» قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.
3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُنْشِدِ «2» عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ.
این سه حدیث با اسناد متعدد درکتب اربعه و کتب دیگر نقل شده و اگر نگوییم متواتر است حداقل به استفاضه رسیده معنایش هم کاملا واضح است ونیازی به توضیح ندارد (اطلاق کاملا واضح است)
عقل:
بسيار روشن و عادى است كه در سرزمينى هم چون حجاز داغِ كم آب هرگز كسى در آب «كرّ» يعنى معمولاً زياد، به آن اندازه اى نجاست نمى افكند كه دگرگونش كند
آب قليل، هم در برابر كر و زياد است، و اين چه حكمى است كه در عين مورد بلوا بودنش كه شب و روز مورد نياز مكلفان است، به ويژه در جو قحطى آب حجاز و آن هم در زمان نزول وحى كه شدت قحطى آب ـ در محيط وحى ـ به مراتب از الآن بيشتر بوده، چنان حكمى اين گونه مجمل و نامفهوم يا با چنان مفهومى نارسا بيان گردد؟
در صورتى كه در اين گونه احكام حتما بايستى به وسيله ى ادله ى قطعى كه از دو نظر سند و دلالت براى همه قطعيت داشته باشد در دسترس همگان قرار گيرد.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

[h=2]1.لزوم تفکیک وصف جنس با احکام و جزییات مصادیق جنس
[/h]متکلم برای بیان مقصود خود، جملات مختلفی بیان می کند. هر ساختاری می تواند تا مقدار مشخص و محدودی، بار بخشی از معناهای مورد نظر را بر دوش کشد. مقصود متکلم می تواند چند بخش داشته باشد و برای هر بخشی محتاج به جمله و ساختار متناسب با همان بخش می باشد.
مثلا یک وقت او قصد دارد اصل مساله را برای مخاطب بیان کند و یک وقت قصد دارد جزییات مختلف و حدود و شرایط را بیان کند. بنا بر این هر کدام شرایط خاص خود و احیانا ساختار ادبی یا شواهد عقلی خاص خود را می طلبد.

در علم اصول، به تفصیل بحث شده است که هر ساختاری چه معنایی را می رساند و چه شرایط عقلی یا لفظی دیگری برای برداشت این معنی وجود دارد. بعضی از قراین و شواهد هم به صورت کلی باید در جمله رعایت شود.
علم اصول از همه اینها به تفصیل بحث می کند.

جملاتی مانند "أنْزَلْنا مِنَ السَماءِ ماءً طَهُورا"، به اصل موضوع یعنی فرو فرستادن یک طهور اشاره دارد و در مقام بیان جزییات نیست. مثلا اینکه این طهور، به چه اشکالی در می آید (مایع، یخ جامد، بخار)، به چه صورتهایی در دسترس انسان قرار خواهد گرفت (چاه، رودخانه، لوله کشی و ...)، چه انواعی دارد (جاری، کر، قلیل) و ... و نیز هر کدام از این اشکال، انواع و صورتها، به چه صورتی می توانند طهور باشد، در چه صورتی نجس می شود یا اگر نجس شد چگونه پاک می شود، هیچکدام در آیه نیامده است و آیه هم در مقام بیان آنها نیست.

آیاتی که در سوال ذکر شده، در مقام بیان پاک بودن و پاک کنندگی جنس آب است و احکام مصادیق مختلف این جنس و حالات و موارد مختلف آن، باید با جملات دیگری در قرآن یا روایات بیان شود.

اگر صرف بیان وصف طهوریت یک جنس، تمام جزییاتی که به آن اشاره کردید را در خود می داشت، باید درباره شراب طهور که در "وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا[1]" آمده است، هم همانها را بگویید. در حالیکه طهور در مقام بیان جزییات نیست.
همچنین می فرماید " وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً[2]"، بنا بر منطقی که در سوال ذکر شده است، نطفه انسان هم نباید نجس باشد، زیرا شما ماء را به صورت مطلق و در همه حالات پاک دانستید و در اینجا هم خلقت انسان و به تبع نطفه او را از آب دانسته است. بنا بر این اگر قرار باشد همین یک کلمه بیانگر تمام جزییات باشد، نطفه هم نباید نجس باشد. در حالیکه مسلم است که نطفه نجس است.
مثال دیگر: اگر بخواهیم آیه "وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجا[3]" را با منطق شما معنی کنیم یعنی تمام نوزادان باید بالفعل زوج و زوجه باشند. در حالیکه این آیه اشاره به جنس بشر و جنس زن و مرد دارد که زوجیت در نهاد آنها قرار داده شده است. اما چه بسا انسانهایی که هرگز ازدواج هم نمی کنند. حتی انبیای عظامی چون حضرت عیسی علیه السلام زوجی اختیار نفرمود.

[h=2]2.بررسی احادیث مذکور در سوال
[/h]حدیث نبوی، سند ندارد و ذکر آن تنها می تواند پس از روایات معتبر و دارای سند به عنوان موید و شاهد باشد.
"و قال الشيخ البهائي قدس سره: ... و ما ينقل من قوله صلى الله عليه و آله: خلق‏ الله‏ الماء طهورا لا ينجسه إلا ما غير لونه أو طعمه أو ريحه. فخبر عامي مرسل[4]."


حدیث اولی که از کافی ذکر شد، طهوریت جنس آب را بیان می فرماید
دو حدیث بعدی علم به نجس شدن را شرط احتراز از آب می داند و شک را بی اثر اعلام می کند. یعنی آب مشکوک به طهارت، همچنان طاهر است.
همین قاعده یعنی طهارت آب تا زمان علم به نجاست، اصلی است که در آب کر یا قلیل هم جاری است. مثلا اگر شک کردید که کاسه آب، نجس شده یا نه، باید بنا را بر طهارت بگذارید، زیرا شما هنوز علم به نجاست نیافته اید.

[h=2]3.بررسی حکم عقل[/h]عقل یا در باب امور نظری و تکوینی نظر می دهد یا در باب امور عملی. معیار عقل نظری، امتناع اجتماع نقیضین است و با مفاهیم کلی سر و کار دارد و به مصادیق جزییه نمی پردازد. مثلا اینکه سرزمین حجاز کم آب است یا گرم است یا چگونه به آب دسترسی پیدا می کنند ربطی به حوزه عقل نظری ندارد.

عقل عملی موضوع آن در باب امور اعتباری و ارادی است و معیار آن، عدل و ظلم است. عقل و ظلم، مصادیق کلی یا جزیی فراوانی دارند که تنها برخی از آنها قابل تشخیص هستند و اکثر مصادیق، نیاز به آیه و روایت دارد. مثلا اینکه به چه چیزی خمس یا زکات تعلق می گیرد و به چه مقدار، یا ما چیزی به اسم نجاست و نجس شدن داریم یا نه، چه چیزی نجس کننده است، آب پاک کننده است یا نه، اینکه آب چه انواعی دارد (به لحاظ شرعی و عبادی) و هر کدام به مجرد برخورد با نجاست نجس می شود یا نه، هیچکدام نه در حیطه عقل عملی انسان معمولی است و نه در حیطه عقل نظری او.

کم آبی یا قحطی، می تواند به عنوان شرایط خاص مطرح باشد و حکمی خاص یا حتی استثنایی داشته باشد، اما نمی تواند به عنوان یک دلیل عقلی بر ظهور آیات و روایات حکومت کند و در معنی آنها تغییری ایجاد کند.

شرایط اجتماعی تنها به عنوان شاهد می تواند به فهم ما کمک کرده و آن را دقیق تر کند. اما تغییر در ظهورات تنها در صورتی ممکن است که بتواند شرایط خاص مربوط به یک قرینه منفصله را داشته باشد و با قواعدی که علم اصول آنها را بررسی و بیان کرده است، سازگار باشد. به نظر شما اگر این آیات در سرزمین سبز و پر آبی نازل می شد، باز هم می توانستیم کم آبی یا قحطی را به عنوان یک قرینه عقلی و قطعی، بر ظهور کلمات و جملات حاکم کنیم؟


[/HR][1] انسان: 21

[2] فرقان: 54

[3] فاطر: 11

[4] ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار ؛ ج‏1 ؛ ص175، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، 16جلد، كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي - قم، چاپ: اول، 1406 ق.


رضا ثقلین;920690 نوشت:
نظرات علما:از میان فقهای شیعه ابن ابی عقیل - عمانی - فیض کاشانی - فیض قمی - شیخ طوسی در مبسوط - محقق حلی در نافع و بنا بر برخی نقل ها شیخ مفید معتقدند که آب قلیل بدون تغیر یافتن به نجاست متنجس نیست!


4. نظرات علما

از آنجایی که منابع فهم شریعت، نقل و عقل است، نمی توان نظر چند نفر معدود از فقها را هم عرض آنها ذکر و بررسی کرد.
بنا بر این ما در اینجا تنها به بررسی آیات و روایات مذکور در سوال و آنچه دلیل عقلی پنداشته شده بود، پرداختیم.
بررسی تفصیلی نظر چند نفر از علما، مساله جداگانه ایست و هم عرض بررسی کلی فضای آیات و روایات نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مستنبط;925151 نوشت:
از آنجایی که منابع فهم شریعت، نقل و عقل است، نمی توان نظر چند نفر معدود از فقها را هم عرض آنها ذکر و بررسی کرد.

برادر محترم بنا بر مشهور میان علمای شیعه اجماع هم یکی از موارد چهار گانه برای استنباط احکام است پس نظر فقها هم بسیار مهم است از دیدگاه تفکر مرسوم

دیگر اینکه این فقهایی که نام بردم از بزرگترین علما و فقهای شیعه در طول تاریخ هستند و سخن آنها بسیار ارزشمند است

شیخ مفید در میان این افراد است که ستون مکتب تشیع است در میان علما و لقبش را امام زمان به او اهدا کرده

شیخ طوسی در میان این افراد است مشهور به شیخ الطائفه الامامیه

محقق حلی در میان این افراد است که مشهور است به افقه فقهای اسلام

فیض کاشانی بزرگ است که صاحب بیش از 200 کتاب در علوم مختلف اسلامی است

مستنبط;925151 نوشت:
بررسی تفصیلی نظر چند نفر از علما، مساله جداگانه ایست و هم عرض بررسی کلی فضای آیات و روایات نیست.

ای کاش بر این صحبتتان در عمل هم پایبند باشید وباشیم و باشند ان شا الله هر چند که ...

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مستنبط;925062 نوشت:
حدیث نبوی، سند ندارد و ذکر آن تنها می تواند پس از روایات معتبر و دارای سند به عنوان موید و شاهد باشد.
"و قال الشيخ البهائي قدس سره: ... و ما ينقل من قوله صلى الله عليه و آله: خلق‏ الله‏ الماء طهورا لا ينجسه إلا ما غير لونه أو طعمه أو ريحه. فخبر عامي مرسل[4]."

اما درباره این مطلب شما :

اولا این روایت آنقدر مشهور است که علما و فقهای شیعه بر آن اتفاق کرده و صحتش را پذیرفته اند:


وسائل الشيعة ؛ ج‏1 ؛ ص135

330- 9- «4» جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ قَالَ: قَالَ ع‏ خَلَقَ اللَّهُ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ.

وَ رَوَاهُ ابْنُ إِدْرِيسَ مُرْسَلًا فِي أَوَّلِ السَّرَائِرِوَ نَقَلَ أَنَّهُ مُتَّفَقٌ عَلَى رِوَايَتِهِ‏ «5».

________________________________________
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.


اگر این روایت معتبر نبود آیا علما و فقها بر آن اتفاق میکردند؟؟!!

برخی از بزرگان امامیه ادعای استفاضه این روایت یا شبیه به آن و مضمون آنرا کرده اند:


الوافي ؛ ج‏6 ؛ ص18

و ما استفاض روايته‏

عن النبي ص أنه قال‏ خلق ‏اللَّه‏ الماء طهورا لا ينجسه‏ شي‏ء إلا ما غير لونه أو طعمه أو ريحه‏

________________________________________
فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي، 26جلد، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق.


مناهج الأخيار في شرح الإستبصار ؛ ج‏1 ؛ ص26

تفصله الأخبار المستفيضة الدّالّة على انّ الماء ينجس بتغيّر احد الأوصاف كقوله صلّى اللّه عليه و آله خلق اللّه الماء طهورا لا ينجسه شي‏ء الّا ما غيّر لونه او طعمه او ريحه‏

________________________________________
علوى عاملى، احمد بن زين العابدين، مناهج الأخيار في شرح الإستبصار، 3جلد، مؤسسه اسماعيليان - قم، چاپ: اول، 1399ق.


إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار ؛ ج‏1 ؛ ص117

و قد نقل شيخنا قدس سره في الاستدلال على‏ أنّ الماء ينجَّس بتغيّر أحد الأوصاف ما هذا لفظه: و الأصل فيه الأخبار المستفيضة، كقوله صلى الله عليه و آله: «خلق اللَّه الماء طهوراً لا ينجّسه شي‏ء إلّا ما غيّر لونه أو طعمه أو ريحه‏ «2»» «3».

و لم أقف الآن على‏ هذه الرواية مسندة، و دلالتها على‏ اللون ظاهرة، و ربما يحصل نوع شك في حكم التغيّر بالمجاورة، ليس في ذكره هنا كثير فائدة.

________________________________________
محمد بن حسن بن شهيد ثانى، إستقصاء الاعتبار في شرح الإستبصار، 7جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1419 ق.


ثانیا فرمودید روایات معتبر و با سند این هم یک روایت با سند صحیح تقدیم به شما:

ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏1، ص: 175

[الحديث 51]

51 وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ فِي الْمَاءِ يَمُرُّ بِهِ الرَّجُلُ وَ هُوَ نَقِيعٌ فِيهِ الْمَيْتَةُ الْجِيفَةُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ كَانَ الْمَاءُ قَدْ تَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَلَا تَشْرَبْ وَ لَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ يَتَغَيَّرْ رِيحُهُ وَ طَعْمُهُ فَاشْرَبْ وَ تَوَضَّأْ.

الحديث الحادي و الخمسون: صحيح.

________________________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، 16جلد، كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي - قم، چاپ: اول، 1406 ق.


این روایت هم با سند صحیح در تهذیب شیخ طوسی آمده و علامه مجلسی آن را تصحیح کرده و نصش موید روایتی است که شما فرمودید سند ندارند و ...


منبع: نرم افزار جامع الاحادیث 3/5

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مستنبط;925062 نوشت:
حدیث اولی که از کافی ذکر شد، طهوریت جنس آب را بیان می فرماید
دو حدیث بعدی علم به نجس شدن را شرط احتراز از آب می داند و شک را بی اثر اعلام می کند. یعنی آب مشکوک به طهارت، همچنان طاهر است.


احسنت طهور بودن جنس آب یعنی هر آبی پاک کننده است چه قلیل و چه کر و نجس نمیشه مگر بو و رنگ و طعمش عوض بشه این همون مطلبی است که بنده دارم میگم

دو حدیث بعدی هم میگه همه آبها چه قلیل و چه کر و چه غیره از کجا میفهمیم ناپاکی اون رو؟ عقل و نقل میگه رنگ و طعم و بو عوض بشه اینها واضح است بدیهی است نمیدونم شما چرا نمیپذیرید؟؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

خیلی واضح است:

قرآن میفرماید آب های کره زمین را از آسمان نازل کردیم و این آبها کلا پاک و پاک کننده است یعنی چی؟ واضح است آب قلیل و کر و جاری و باران و... بی معناست در قرآن

در روایات دو دسته روایات داریم یکی میگه مطلق آب! و قلیل و کر نداره یکی میگه کر داریم

دسته اول روایات موافق اطلاق قرآن است دسته دوم مخالف قرآن است

به نص روایات متواتر عرضه احادیث بر کتاب روایات دسته دوم جعلی و زخرف است و مورد قبول نیست و اهل بیت علیهم السلام نگفته اند


تنها حديثى معتبر و مسلّم كه خودنمايى مى كند حديث «إذا بَلَغَ الماءُ قَدرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شىٌ»مى باشد: «هنگامى كه آب به اندازه ى كُر رسد چيزى آن را نجس نمى كند» كه مفهومش «اگر به اندازه ى كر نرسد چيزى آن را نجس مى كند» است، اين حديث مورد استدلال كسانى است كه «كُر» بودن آب را شرط متنجس نشدنش دانسته اند.

و اين مفهوم ـ و نه منطوق صريح ـ اگر هم شموليت داشت در برابر اين آيات، و روايات مسلّم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم موقعيتى نداشت، و حداقّل اين است كه اين دو حديث كه با يكديگر معارضند با عرض بر قرآن دومى ساقط و اوّلى با موافقت قرآن هم چنان به قوّت خود باقى مى ماند، و روايات ديگرى هم كه اين دو نوع دلالت را دارند به همين سرنوشت گرفتارند.

اما حالا اگر بخواهیم توجیه بکنیم باز هم کر جا دارد برای توجیه که:

ولى با دقت در حديث «كر» جايى براى اين معارضه ى خيالى هم نمى ماند كه شايد و بايد «شيىٌ» در حديث «كر» نجاستى باشد كه آب را دگرگون كند، و بسيار روشن و عادى است كه در سرزمينى هم چون حجاز داغِ كم آب هرگز كسى در آب «كرّ» يعنى معمولاً زياد، به آن اندازه اى نجاست نمى افكند كه دگرگونش كند،

و اين دو «شيىٌ» كه هر دو به معنى نجاست است با يكديگر هم آهنگ هستند كه "لا يُنَجِّسُهُ شيىٌ" در حديث پيامبر هر نجاستى است چه كم و چه زياد، مگر آن كه «غيَّر...» رنگ يا طعم يا بويش را دگرگون كند، و «لَمْ يُنَجِّسُهُ شيىٌ»در حديث ديگر هم به معنى همان نجاست دگرگون كننده است كه در چنان جو و موقعيتى از قحطى آب، و بلكه هيچ گاه چنان اتفاقى هم نمى افتد كه به اندازه اى نجاست در آب زياد بريزند كه دگرگون شود

مگر در فاضلاب هاى حمامات و يا چاه هاى مستراح ها و امثال آن ها، و بالاخره مفهوم حديث «لاينجسه شىٌ» اين است كه اگر آب زياد نباشد چيزى آن را نجس مى كند، و اين چيز در ظاهر مجهول است، ولى با بررسى گذشته اين همان نجاست تغييردهنده ى آب است. و در احاديثى هم كه از رسول گرامى صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده لفظ كرّ چندان نمودى ندارد، و در هر صورت كرّ در لغت به معنى زياد است كه به مناسبت هاى مختلف، گوناگون است.

اختلاف اندازه ى «كرّ» هم از نظر وزن و هم از نظر مساحت در روايات، خود نيز گواه براين است كه «كرّ» اندازه معينّى ندارد، و تنها به معنى آب زياد است در مقايسه با نجاستى كه با آن تماس گرفته و مخلوط با آن شده است،

به عنوان مثال يك سطل آب در مقابل دو يا سه قطره خون يا بول كرّ است، و يك كيلو خون در يك حوض آب، كه رنگ و طعم و بويش را عوض نكند آن حوض آب كرّ است و هكذا. كه فقط نجاستى زياد نسبت به آب قليل به طورى كه بتواند بو يا رنگ يا طعم آن را عوض كند، مى تواند آن آب قليل را دگرگون و متَنَجِّس سازد و اين هم طبعا كم تر وجود خارجى دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


احادیثی از اهل بیت نقل میکنم که آنها ما را به عرضه احادیث به قرآن ارجاع داده اند(پس حتی اگر روایاتی نقل شده باشد که مخالف قرآن کریم باشد باطل است):

از پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) به صورت متواتر(این حرف آیت الله معرفت است و آیت الله صادقی و بسیاری از علمای امامیه) نقل شده است كه «آنچه از جانب من به شما رسيد و موافق قرآن بود، آن را من گفته ام و آنچه به شما رسيد و مخالف قرآن بود، من آن را نگفته ام.»
در حديثى ديگر از امام صادق(عليه السلام) از قول پيامبر(صلى الله عليه وآله)چنين آمده است: «براى هر امر حقّى حقيقتى است و براى هر امر درستى نورى است. پس آنچه را موافق قرآن است، اخذ كنيد و آنچه را مخالف قرآن است، ترك كنيد.»

در صحيحه ابن ابى يعفور آمده است كه وى در مجلس امام صادق(عليه السلام) حاضر بود و از آن حضرت راه چاره اى در مورد اختلاف احاديث پرسيد; احاديثى كه برخى راويان آن ها مورد وثوق و برخى قابل اعتماد نيستند. حضرت فرمودند: «چون حديثى به شما رسيد و از قرآن يا گفتار رسول خدا(صلى الله عليه وآله)گواهى بر آن يافتيد، درست است و گرنه به درد آورنده اش مى خورد.»


در صحيحه ايّوب بن حر نيز آمده است كه شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه فرمود: «هر چيزى بايد به قرآن و سنّت ارجاع داده شود و هر حديثى كه موافق با قرآن نباشد، دروغى خوش نماست.»

احاديث فراوانى در اين باره وجود دارند و همه اين روايات در اين كه معيار تشخيص روايات صحيح از سقيم عرضه بر كتاب خدا و وجود شاهدى از قرآن يا سنّت متواتر يا ضرورت عقل رشيد (هدايت يافته به سوى حق و حقيقت) است اتفاق نظر دارند; چرا كه مطلبى نيست، جز آن كه درباره اش آيه قرآن يا حديثى هست; چنان كه امام صادق و امام باقر(عليهما السلام)فرموده اند: «وقتى به شما از چيزى خبر دادم، دليل آن را از قرآن بخواهيد.»

همچنين عيّاشى با اسنادش از محمد بن مسلم از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده است كه امام(عليه السلام) فرمودند: «اى محمّد، هر آنچه در روايتى ـ از شخص نيك يا فاسد ـ براى تو آمد و موافق قرآن بود، پس آن را اخذ كن و بگير و هر آنچه مخالف قرآن بود، آن را اخذ نكن.»

منبع: http://marifat.nashriyat.ir/node/1732

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

احادیثی از اهل بیت نقل میکنم که آنها ما را به عرضه احادیث به قرآن ارجاع داده اند(پس حتی اگر روایاتی نقل شده باشد ولو اینکه صحیح السند باشد اگر مخالف قرآن کریم باشد باطل است):

۱.« عن هشام بن الحكم ، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) في خطبة بمنى أو بمكّة :ياأيّها الناس ، ما جاءكم عنّي يوافق القرآن فأنا قلته ، وما جاءكم عنّي لا يوافق القرآن ، فلم أقله » ۵ .

۲.« عن النوفلي ، عن السكوني ، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : قال

رسول الله(صلى الله عليه وآله) :إنّ على كلِّ حقّ حقيقة ، وعلى كلّ صواب نوراً ، فما وافق كتاب اللهفخذوه ، وما خالف كتاب الله فدعوه » ۱ .


۳.«عن أبي جعفر، عن أبيه، عن عليّ صلوات الله عليه قال :الوقوف عند الشبهة خير من الاقتحام في الهلكة . . . إنّ على كلّ حقّ حقيقة ، وعلى كلّ صواب نوراً ، فما وافق كتاب الله فخذوا به ، وما خالف كتاب الله فدعوه » ۲ .

4.«عن محمّد بن مسلم قال : قال أبو عبدالله (عليه السلام) :يامحمّد ، ما جاءك من رواية من بَرٍّ أو فاجر يوافق القرآن فخذ به ، وما جاءك في رواية من برٍّ أو فاجر يخالف القرآن ، فلا تأخذ به » ۳ .


۵.«عن أيّوب بن الحرّ ، قال : سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول :كلّ شيء مردودٌ إلى الكتاب والسنّة ، وكلّ حديث لا يوافق كتاب الله ، فهو زخرف » ۴ .


۶.« حسين بن أبي العلاء . . . قال :سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن اختلاف الحديث يرويه من نثق به ، ومنهم من لا نثق به ، قال : إذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله ، أو من قول رسول الله (صلى الله عليه وآله) ، وإلاّ فالذي جاءكم به أولى به» ۵ .


۷.« عن أيّوب بن راشد ، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال :ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف » ۶ .


۸.« عن كليب الأسدي ، قال : سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول :ما أتاكم عنّا من حديث لا يصدّقه كتاب الله ، فهو باطل » ۱ .


۹.« عن سدير قال :كان أبو جعفر (عليه السلام) وأبو عبدالله (عليه السلام) [ يقولان ] : لا يصدّق علينا إلاّ بما يوافق كتاب الله وسنّة نبيّه (صلى الله عليه وآله) » ۲ .


۱۰.« عن الحسن بن الجهم ، عن العبد الصالح (عليه السلام) قال :إذا جاءك الحديثان المختلفان فقسهما على كتاب الله وعلى أحاديثنا ، فإن أشبههما فهو حقّ ، وإن لم يشبههما فهو باطل » ۳ .


۱۱.« عن عبدالرحمن بن أبي عبدالله ، قال : قال الصادق (عليه السلام) :إذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضوهما على كتاب الله ، فما وافق كتاب الله فخذوه ، وما خالف كتاب الله فردّوه » ۴ .


۱۲.« عن جابر عن أبي جعفر (عليه السلام) في حديث قال :انظروا أمرنا وما جاءكم عنّا ، فإن وجدتموه للقرآن موافقاً فخذوا به ، وإن لم تجدوه موافقاً فردّوه » ۵ .


۱۳.مقبولة عمر بن حنظلة عن أبي عبدالله (عليه السلام) :« قلت : فإن كان الخبران عنكما مشهورين قد رواهما الثقات عنكم ؟ قال : ينظر ، فما وافق حكمه حكم الكتاب والسنّة وخالف العامّة ، أخذ به ، ويترك ما خالف حكمه حكم الكتاب والسنّة ووافق العامّة » ۶ .


۱۴.« أحمد بن الحسن الميثمي :أنّه سئل الرضا (عليه السلام) يوماً ـ وقد اجتمع عنده قوم من أصحابه ، وقد كانوا يتنازعون في الحديثين المختلفين عن رسول الله (صلى الله عليه وآله) في الشيء الواحد ـ فقال (عليه السلام) : . . . فما وردَ عليكم من خبرين مختلفين ، فاعرضوهما على كتاب الله ، فما كان في كتاب الله موجوداً حلالا أو حراماً ، فاتّبعوا ما وافق الكتاب ، وما لم يكن في الكتاب فاعرضوه على سنن النبيّ (صلى الله عليه وآله) ، فما كان في السنّة موجوداً منهيّاً عنه نهي حرام ، أو مأموراً به عن رسول الله (صلى الله عليه وآله)أمر إلزام ، فاتّبعوا ما وافق نهي رسولِ الله وأمره . . . وما لم تجدوه في شيء من هذه الوجوه فردّوا إلينا علمه ، فنحن أولى بذلك ، ولا تقولوا فيه بآرائكم » ۱ .


۱۵.« عن عبدالله بن بكير ، عن رجل ، عن أبي جعفر (عليه السلام) في حديث قال :إذا جاءكم عنّا حديث فوجدتم عليه شاهداً أو شاهدين من كتاب الله ، فخذوا به ، وإلاّ فقفوا عنده ، ثمّ ردّوه إلينا حتّى يستبين لكم » ۲ .


۱۶.« عن جميل بن درّاج ، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال :الوقوف عند الشبهة خير من الاقتحام في الهلكة ، إنّ على كلِّ حقّ حقيقة ، وعلى كلّ صواب نوراً ، فما وافق كتاب الله فخذوه ، وما خالف كتاب الله فدعوه » ۳ .


۱۷.« عن الحسن بن الجهم ، عن الرضا (عليه السلام) قال :قلت له : تجيئنا الأحاديث عنكم مختلفة ، فقال : ما جاءكم عنّا فقس على كتاب الله عزّوجلّ وأحاديثنا ، فإن كان يشبهها فهو منّا ، وإن لم يكن يشبهها فليس منّا » ۴ .


۱۸.« عن يونس بن عبدالرحمن . . . حدّثني هشام بن الحكم أنّه سمع أبا عبدالله (عليه السلام)يقول :لا تقبلوا علينا حديثاً إلاّ ما وافق القرآن والسنّة ، أو تجدون معه شاهداً من أحاديثنا المتقدّمة » ۱ .


۱۹.« عن يونس عن أبي الحسن الرضا (عليه السلام) :« لا تقبلوا علينا خلاف القرآن; فإنّا إن تحدّثنا حدّثنا بموافقة القرآن وموافقة السنّة ، إنّا عن الله وعن رسوله نحدّث ، ولا نقول : قال فلان وفلان ، فيتناقض كلامنا . . . فإذا أتاكم من يحدّثكم بخلاف ذلك فردّوه عليه ، وقولوا : أنت أعلم وما جئت به » ۲ .


۲۰.« وعن أبي سلمة الجمّال:عن أبي عبد الله(عليه السلام): قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): «قد كَثُرت الكذّابة علينا ۳ فأيُّ حديث ذُكر يُخالف كتابَ الله; فلا تأخذوه; فليس منّا» ۴ .

مصادر:

5.تفسير العياشي محمّد بن مسعود ۱ / ۸ طبع المكتبة العلمية الإسلامية ـ طهران ، تفسير البرهان السيّد هاشم البحراني ۱ / ۶۷ ـ ۶۸ تحقيق قسم الدراسات الإسلامية ـ طبع مؤسّسة البعثة ـ قم ، الكافي ۱ / ۶۹ الحديث ۵ .


1.الكافي ۱ / ۶۹ الحديث ۱ ، تفسير العياشي ۱ / ۸ ، المحاسن ، البرقي أحمد بن محمّد ، تحقيق مهدي الرجائي ۱ / ۳۵۴ .


2.تفسير العياشي ۱ / ۸ ، تفسير البرهان ۱ / ۶۸ .


3.تفسير العياشي ۱ / ۸ ، تفسير البرهان ۱ / ۶۸ .


4.الكافي ۱ / ۶۹ الحديث ۳ ، تفسير العياشي ۱ / ۹ ، تفسير البرهان ۱ / ۶۷ .


5.الكافي ۱ / ۶۹ الحديث ۲ ، المحاسن ، البرقي ۱ / ۳۵۲ ـ ۳۵۳ .


6.الكافي ۱ / ۶۹ الحديث ۴ .


1.تفسير العياشي ۱ / ۹ ، تفسير البرهان ۱ / ۶۸ .


2.تفسير العياشي ۱ / ۹ .


3.تفسير العياشي ۱ / ۹ ، تفسير البرهان ۱ / ۶۸ .


4.وسائل الشيعة الحرّ العاملي ، محمّد بن الحسن ۲۷ / ۱۱۸ الحديث ۲۹ طبعة مؤسّسة آل البيت(عليهم السلام)ـ قم ، جامع أحاديث الشيعة السيّد حسين البروجردي ۱ / ۲۵۴، المطبعة العلمية ـ قم .


5.وسائل الشيعة ، الحرّ العاملي ۲۷ / ۱۲۰ الحديث ۳۷ .


6.الكافي ، الكليني ۱ / ۶۸ الحديث ۱۰ ، وسائل الشيعة ۲۷ / ۱۰۶ الحديث ۱ .


1.عيون أخبار الرضا ، الصدوق محمّد بن علي ۱ / ۲۳ ـ ۲۴ طبعة مؤسّسة الأعلمي ـ بيروت .


2.وسائل الشيعة ، الحرّ العاملي ۲۷ / ۱۱۲ الحديث ۳۳۳۵۱ .


3.وسائل الشيعة ۲۷ / ۱۱۹ الحديث ۳۳۳۶۸ .


4.وسائل الشيعة ۲۷ / ۱۲۱ الحديث ۳۳۳۷۳ .


1.اختيار معرفة الرجال (المعروف برجال الكشي) ، الشيخ الطوسي (قدس سره) تحقيق السيّد مهدي الرجائي ۲ / ۴۸۹ .


2.اختيار معرفة الرجال ۲ / ۴۹۰ .


3.قد جاءت هذه الجملة في حديث أمير المؤمنين (عليه السلام) أنّه قال: «قد كذب على رسول الله ۶ على عهده حتى قام خطيباً فقال: أيها الناس، قد كثرت علي الكذّابة، فمن كذب عليّ متعمّداً فليتبوأ مقعده من النار» ثم كذب عليه من بعده... الحديث رواه الكليني في الكافي (۱/۶۲) ح۱ باب اختلاف الحديث.


4.مختصر شرح الأخبار للقطب الراوندي (ت ۵۷۳ هـ) ص۳۲۶ الحديث رقم (۵) من المطبوع في علوم الحديث / العدد الأول ـ محرّم الحرام ـ طهران ۱۴۱۸هـ. واختيار معرفة الرجال (المعروف برجال الكشي) ، الشيخ الطوسي(قدس سره) تحقيق السيّد مهدي الرجائي ۲ / ۴۸۹ .

منبع: http://www.hadith.net/ar/post/3878/%...87-%d9%85/p21

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مستنبط;925062 نوشت:
همچنین می فرماید " وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً[2]"، بنا بر منطقی که در سوال ذکر شده است، نطفه انسان هم نباید نجس باشد، زیرا شما ماء را به صورت مطلق و در همه حالات پاک دانستید و در اینجا هم خلقت انسان و به تبع نطفه او را از آب دانسته است.

استاد بزرگوار هیچ انسانی ولو دیوانه هم باشد به منی که انسان از آن به وجود می آید آب (به معنای آبی که میخوریم و میشوییم و...) آب نمیگوید نمیگوید این آب آبی است که از آسمان نازل شده!!! این از مصادیق بارز ضرب قرآن به قرآن است و خلاف عقل هر عاقلی!!!

بنا بر این اگر سنت قطعیه نطفه انسان رو نجس بداند هیچ ربطی به آب نازل شده ازاسمان ندارد!!!! یک لیوان آب یا هر مقداری که حکم آب قلیل رو دارد از مصادیق بارز و واضح و انزلنا من السما ما طهورا است و اگر روایتی آن را پاک کننده نداند مخالف نص صریح قرآن است!

وانگهی یک لیوان آب از مصادیق «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنّاهُ فِى الاْرضِ وَ إنّا عَلى ذَهابٍ بِه لَقادِرُونَ»(سوره ى مؤمنون، آيه ى 18) «و از آسمان آبى فرو فرستاديم و در زمين ساكنش كرديم و اگر بخواهيم آن را باز پس مى بريم» است آیا خدای متعال به اندازه یک دریاچه آب از آسمان نازل میکنه یا هم به اندازه دریاچه هم به اندازه استخر هم به اندازه سطل هم به اندازه کاسه هم به اندازه لیوان؟؟! مشخص است به هر 5 مقدار نازل میکند!! پس چون حجم یک لیوان یا هر حجمی که به اندازه آب قلیل است اولا از آسمان نازل شده ثانیا طهور و پاک و پاک کننده ثالثا در زمین ساکن شده پس آب قلیل هم پاک و پاک کننده است و هیچ تفاوتی با آب کر در پاکی و پاک کنندگی ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

مستنبط;925062 نوشت:
همچنین می فرماید " وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً[2]"، بنا بر منطقی که در سوال ذکر شده است، نطفه انسان هم نباید نجس باشد، زیرا شما ماء را به صورت مطلق و در همه حالات پاک دانستید و در اینجا هم خلقت انسان و به تبع نطفه او را از آب دانسته است. بنا بر این اگر قرار باشد همین یک کلمه بیانگر تمام جزییات باشد، نطفه هم نباید نجس باشد. در حالیکه مسلم است که نطفه نجس است.

استاد من الما است یعنی از آب خدای متعال برداشت کرده و مخلوطی رو خلق کرده شده منی انسان! اما هیچ عاقلی و حتی دیوانه ای منی رو آب خوردنی نازل شده از آسمان نمیداند!! من تعجب میکنم برخی موارد اینقدر واضح است و بدیهی من تعجب میکنم شما چگونه برای استدلال مطرح میکنید!!

مستنبط;925062 نوشت:
مثال دیگر: اگر بخواهیم آیه "وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجا[3]" را با منطق شما معنی کنیم یعنی تمام نوزادان باید بالفعل زوج و زوجه باشند.

استاد! ثم تراخی است در اصطلاح ادبیات عرب! یعنی بعد از زمانی! زمان بعد از به دنیا امدن و بلوغ را میرساند!

پرسش:
آیا «كُرّ» بودن در پاكى، پاک کنندگی، انفعال ناپذيرى و متنجس نشدن آب شرط است؟ آیا از اطلاق آیات قرآن (1)، سنت قطعیه، دلیل عقلی(2) و نظر بعضی علما استفاده نمی شود که چون آب در اصل خلقت، «طهور» و «مطهِّر» (پاك و پاك كننده) است، و آب زمين از همان آب آسمانی است (3)، پس بنا بر اطلاق آیه، آب بودن کافی است و «کرّ» بودن، شرط نیست و حتی آب قلیل به مجرد برخورد با نجاست، متنجس نمی شود بلکه حتما باید رنگ و طعم و بوی آب تغییر کند؟

پاسخ:

1.آیه در مقام بیان جزییات آب های مختلف نیست، وصف جنس را با احکام مصادیق آن خلط نکنید:

اطلاق آیه تنها چیزی را در برمی گیرد که در مقام بیان آن باشد. توضیح آنکه آیات و جملاتی مانند «أنْزَلْنا مِنَ السَماءِ ماءً طَهُورا» (فرقان/ 48)، به اصل موضوع یعنی فرو فرستادن یک طهور اشاره دارد و در مقام بیان جزییات نیست. مثلا اینکه این طهور، به چه اشکالی در می آید (مایع، یخ جامد، بخار)، به چه صورتهایی در دسترس انسان قرار خواهد گرفت (چاه، رودخانه، لوله کشی و ...)، چه انواعی دارد (جاری، کر، قلیل) و ... و نیز هر کدام از این اشکال، انواع و صورتها، به چه صورتی می توانند طهور باشد، در چه صورتی نجس می شود یا اگر نجس شد چگونه پاک می شود، هیچکدام در آیه نیامده است و آیه هم در مقام بیان آنها نیست.
آیاتی که در سوال ذکر شده، در مقام بیان پاک بودن و پاک کنندگی اصل و کلیت جنس آب است. اما احکام مصادیق مختلف این جنس و حالات و موارد مختلف آن، باید با جملات دیگری در قرآن یا روایات بیان شود. اگر صرف بیان وصف پاک بودن آب در خلقت اولیه اش، دلیلی بود بر طهارت آب در همه حالات (یعنی تمام جزییات را در خود می داشت)، از این آیه «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا»؛ پروردگارشان با شرابی پاک آنها را سیراب می کند(4)، شبهه طهوریت شراب احتمال داده می شد. در حالیکه وصف «طهور» در مقام بیان جزییات نیست، همان طور که با آوردن آیه «خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً»؛ بشری را از آب آفرید،(5) در کنار این آیات نمی توان حکم به طهارت نطفه نمود.

2.بررسی احادیث مورد سوال:

حدیث اول: «خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ.»(6) این حدیث در منابع اولیه شیعه وجود ندارد و شیخ حر عاملی هم آن را ازکتاب «معتبر»، اثر «محقق حلی» (م 676) که از علمای قرن هفتم است، نقل می کند. بزرگان این حدیث را از اهل سنت و بدون سند ارزیابی کرده اند.(7)
حدیث دوم: «الْمَاءُ يُطَهِّرُ وَ لَا يُطَهَّرُ.»(8) این حدیث، طهوریت جنس آب را بیان می فرماید و در مقام بیان جزییات مربوط به انواع آب و یا نجاست و طهارت نیست.
حدیث سوم (و چهارم): «الْمَاءُ كُلُّهُ طَاهِرٌ حَتَّى يُعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ»
(9)، ربطی به اقسام آب و نحوه نجس شدن آب قلیل و کر و ... ندارد. بلکه از شرط بودن علم در احتراز از نجس بحث کرده و شک را بی اثر اعلام می کند. یعنی آبی که تنجس آن مشکوک است -چه قلیل و چه کر-، همچنان طاهر است مگر اینکه واقعا علم به نجاست در کار باشد.

3.بررسی دلیل عقلی مورد ادعا:
(ادعا: در سرزمين داغ و كم آب حجاز، هرگز كسى در آب «كرّ» -آب زياد-، به آن اندازه نجاست نمى افكند كه دگرگونش كند. مگر می شود در سرزمین قحطی زده، وحی بیاید که آب قلیل به مجرد برخورد با نجاست، حتی بدون تغییر، باز هم نجس است؟)
دلیل مورد ادعا، عقلی نیست، بلکه از سنخ مصلحت سنجی عرفی (استحسان) می باشد که در ادله شرعی، اعتباری ندارد. اینکه سرزمین حجاز کم آب یا گرم است یا چگونه به آب دسترسی پیدا می کنند ربطی به حوزه عقل نظری (که کار آن هستی شناسی از راه مفاهیم کلی است) ندارد. عقل عملی هم با اعتباریات و عدل و ظلم سر و کار دارد که مصادیق کلی و جزیی فراوانی دارند و تنها برخی از آنها قابل تشخیصند، شناخت اکثر مصادیق آنها، نیاز به آیه و روایت دارد. مثلا نجاست، طهارت، انواع آب از جهت تطهیر کنندگی یا کیفیت نجس شدن آب از امور عقلی نیست.
کم آبی یا قحطی، می تواند به عنوان شرایط خاص مطرح باشد و حکمی خاص یا حتی استثنایی داشته باشد، اما نمی تواند به عنوان یک دلیل عقلی بر آیات و روایات حاکم شود و ظهور کلمات را عوض کرده و در معنی آن تغییری ایجاد کند. آیا اگر این آیات در سرزمین سبز و پر آبی نازل می شد، باز هم می توانستیم کم آبی یا قحطی را به عنوان یک قرینه عقلی و قطعی، بر ظهور کلمات و جملات حاکم کنیم؟

4. نظرات علما:
بررسی تفصیلی نظر چند نفر از علما، یک مساله تخصصی فقهی و اصولی است که از مقام کنونی (بررسی کلیت فضای آیات و روایات) خارج است. از آنجایی که منابع فهم شریعت، نقل و عقل است، تنها به بررسی آیات و روایات مذکور در سوال و آنچه دلیل عقلی پنداشته شده بود، پرداختیم.

پی نوشت:
1. «وَ أنْزَلْنا مِنَ السَماءِ ماءً طَهُورا»،
از آسمان آبِ طهور فرستادیم، فرقان/ 48؛ «لِيُطَهِّرَ كُمْ بِهِ»، كه ناپاك ها و ناپاكيزگى ها را با آن پاك كند، انفال/ 11.
2. دلیل عقلی مورد ادعا و روایات مورد سوال، در «بررسی دلیل عقلی و بررسی احادیث» ذکر شده است.
3. «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنّاهُ فِى الاْرضِ وَ إنّا عَلى ذَهابٍ بِه لَقادِرُونَ»، و از آسمان آبى با اندازه و مقدار مشخص، فرو فرستاديم و در زمين ساكنش كرديم و اگر بخواهيم آن را باز پس مى بريم،
مؤمنون/ 18.
4. سوره انسان/ 21
5. سوره فرقان/ 54
6. «خداوند آب را پاک آفرید، چیزی آن را نجس نمی کند مگر رنگ، طعم یا بویش را تغییر دهد»، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج ‏1، ص 135، ح 330- 9، - قم، چاپ: اول، 1409 ق.
7.
«و قال الشيخ البهائي قدس سره: ... و ما ينقل من قوله صلى الله عليه و آله: "خلق‏ الله‏ الماء طهورا لا ينجسه إلا ما غير لونه أو طعمه أو ريحه." فخبر عامي مرسل»، علامه مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى،
ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار ؛ ج‏1 ؛ ص175، 16جلد، كتابخانه آيه الله مرعشي نجفي - قم، چاپ: اول، 1406 ق.
8. «آب پاک می کند و پاک نمی شود» (خودش پاک کننده است، اما چیز دیگری که از آن پاک تر باشد و تنجس آب با آن برطرف باشد، وجود ندارد)، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، ج 3، ص 1، ح 1، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
9. «آب همه اش پاک است تا زمانی که علم حاصل شود که ناپاک و نجس شده است»، الکافی، ج 3، ص 1، ح 2 و 3.


موضوع قفل شده است