جمع بندی باید چی کار کنم که خیال های واهی و نه گناه رو کنترل کنم؟
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب
یکی از کابران محترم سایت که مایل نبودند خودشون مشکلشون رو مطرح کنند از بنده خواستند این کار رو انجام بدم .
مشکل این کابر گرامی:
با سلام و احترام...من خیلی خیال پردازی می کنم. البته خدا رو شکر خیالاتم به هیچ عنوان جنبه ی گناه یا حتی شیطنت نداره.
فقط بس که اطرافیان و اساتیدم تو دانشگاه تحویلم میگیرن، مدام خیال پردازی می کنم که مثلا فردا سر کلاس استاد فلان سوالو می پرسه
و فقط من جواب میدم... دکتر فلانی تو سالن منو میبینه و باز میخواد کلی ازم تعریف کنه و پیش بچه ها از کمالات من و خونوادم بگه...
تو مهمونی بابابزرگ این کارو برام میکنه منم اینجوری میگم ...الان که دارم می نویسم از این کار مسخره و احمقانه خنده ام میگیره ولی فقط خدا میدونه که چه عذابی می کشم از این مصیبت.
هر کاری برا رفعش کردم. برنامه ی ورزشی، جلسات فرهنگی اجتماعی، مسافرت،... یه مدت قرار گذاشته بودم تا از این فکرا می اومد سراغم، یه صفحه قرآن می خوندم، یا سوره ناس می خوندم. یکم خوب شده بودم تا اینکه اخیرا طی موفقیتی که تو دانشگاه بدست آوردم بازم بازار تحویل گرفتن داغ شد و حال من بدتر....:help:
الان وقتی فکرم می پره و پا میشم قرآن بخونم تا راحت بشم، یهو بنظرم میاد که الان بابا درو باز میکنه و منو تو قرآن خوندن می بینه و ذوق میکنه...و از این خیال پردازی احساس خوبی بهم دست میده.
من میدونم خیال یکی از قوای چهارگانه ی بشری هست که غیر از عقل هر کدومش زیادی فعال باشه، جولانگاه شیطان میشه...
این بدترین عذاب زندگی منه... وقتی دارم با همه ی وجودم خالصانه برا شهید گمنام دانشگاه فاتحه میخونم یهو به نظرم میرسه که الان دکتر فلانی منو کنار مزار می بینه و چقدر خوشحال میشه که دانشجوی دردونه اش سر مزار شهیده و به من افتخار می کنه و بیشتر از قبل تحویلم میگیره.من عقده ی تحویل گرفتن ندارم. چون از وقتی به دنیا اومدم شرایط ایده آلی تو زندگی داشتم و همیشه تو چشم بودم و مرکز توجه دوست و آشنا و پدر و مادر و... ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم و الان باید چی کار کنم.
حقیقتا معذرت میخوام که خیلی وقتتونو گرفتم.
اگه کمکم کنین بی نهایت ممنونتون میشم.
البته پیش از هر چیز خدمت این دوست گرامی و هرکسی که این مشکل یا مشابه این مشکل رو داره پیشنهاد میکنم موضوعات زیر رو هم مطالعه کنه .
http://www.askdin.com/thread20402.html
تعریف و تمجید نباید باعث تکبر بشه باید همیشه این جمله یادمان باشد:
من هرچه قدر خوب باشم باز کمبود دارم و اینکه دیگران از من تعریف میکنن دلیل بر خوب بودن من نیست من باید برای خدای خود خوب باشم
سلام و عرض ادب
یکی از کابران محترم سایت که مایل نبودند خودشون مشکلشون رو مطرح کنند از بنده خواستند این کار رو انجام بدم .
مشکل این کابر گرامی:البته پیش از هر چیز خدمت این دوست گرامی و هرکسی که این مشکل یا مشابه این مشکل رو داره پیشنهاد میکنم موضوعات زیر رو هم مطالعه کنه .
http://www.askdin.com/thread20402.html
قوه خيال هم يك جا نمىايستد، از اين شاخه به آن شاخه مى رود و از اختيار انسان بيرون است، مثل آن پرى است كه به شاخهاى در بيابان آويخته باشد كه ثابت نمى ماند. مولوى همين مضمون را به شعر درآورده:
گفت پیغمبر که دل همچون پری است/در بیابانی به دست صرصری است
ولکن می توان این قوه خیال را کنترل کرد که
مهم ترین راه، عمل نمودن بر خلاف آن است و به محض آمدن آن خیال ،خود را از آن فکر منصرف کنیم که اگر به مرور این کار را بکنیم در نهایت بر قوه خیال خود مسلط می شویم و زمام امر او ار به دست می گیریم که حضرت امام خمینی(ره) در مورد کنترل بر قوه خیال بیانات شیوایی دارند و البته بحث ایشان در مورد نماز است و لی ما می توانیم این راهکار را در سایر امور سرایت بدهیم:ادامه دارد....
[و از قوايى كه قابل تربيت است قوّه خيال و قوّه واهمه است كه قبل از تربيتْ اين قوى چون طايرى سخت فرّار و بىاندازه متحرّك از شاخهاى به شاخهاى و از چيزى به چيزى هستند، به طورى كه انسان اگر يك دقيقه حساب آنها را نگه دارد مىبيند كه چندين انتقال متسلسل با تناسبات بسيار ضعيف ناهنجار پيدا نموده؛ حتّى بسيارى گمان مىكنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن از حيّز امكان خارج و ملحق به محالات عاديّه است؛ ولى اين طور نيست و با رياضت و تربيت و صرف وقت آن را مىتوان رام نمود و طاير خيال را مىتوان به دست آورد، به طورى كه در تحت اختيار و اراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدى يا مطلبى حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
و طريق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است. و آن چنان است كه انسان در وقت نماز خود را مهيّا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد و به مجرّد اين كه بخواهد از چنگ انسان فرار كند آن را استرجاع نمايد؛ و در هر يك از حركات و سكنات و اذكار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتيش نمايد و نگذارد سرخود باشد.
و اين در اوّل امر كارى صعب به نظر مىآيد، ولى پس از مدّتى عمل و دقّت و علاج حتماً رام مىشود و ارتياض پيدا مىكند. شما متوقع نباشيد كه در اول امر بتوانيد در تمام نماز حفظ طاير خيال كنيد، البته اين امرى است نشدنى و محال و شايد آنها كه مدّعى استحاله شدند اين توقّع را داشتند؛ ولى اين امر بايد با كمال تدريج و تأنّى و صبر و توانى انجام بگيرد. ممكن است در ابتداى امر در عشر نماز يا كمتر آن حبس خيال شده حضور قلب حاصل شود؛ و كم كم انسان اگر در فكر باشد و خود را محتاج به آن ببيند، نتيجه بيشتر حاصل كند و اندك اندك غلبه بر شيطانِ وهم و طاير خيال پيدا كند كه در بيشتر نماز زمام اختيار آنها را در دست گيرد]2
بنابراین نفس انسانی، طوری است که اگر تمرینش بدهی می توانی تغییر و تحولاتی در او به وجود بیاوری. از جمله اینها قوه خیال است. به این معنا که در ارتباط با برخوردهایی که میخواهد انجام بگیرد بر خلافش عمل کند.یعنی همین که خیال رفت به یک سمت و سویی، نگذارد. همین که خواست از یک مسیر منحرف بشود، برگرداند. یعنی باز برگردد به آن موضوع اولی که داشت فکر میکرد و تمرکز داشت. خب مسلماً در مراحل اولیه، این کار، سخت است. خیال رها میشود و سر از یک موضوع دیگر در میآورد ولی انسانی که بنا دارد قوه خیال را جمع و جور کند، با تلاش میتواند. باید زحمت کشید و کنترلش کرد.
پی نوشت:
1-مراة العقول فی شرح اخبار آل الرسول،ج11،ص277
2-آداب الصلاة،ص45
پرسش:
چه کار کنیم که قوه خیال خود را کنترل کنیم؟
پاسخ:
قوه خیال که از قوای نفس می باشد کارخانه صورتگری است و شالوده این قوه بر همین مطلب بنا شده است.
قوه خيال يك جا نمى ايستد، از اين شاخه به آن شاخه مى رود و از اختيار انسان بيرون است، مثل آن پرى است كه به شاخهاى در بيابان آويخته باشد كه ثابت نمى ماند. مولوى همين مضمون را به شعر درآورده:
«گفت پیغمبر که دل همچون پری است/در بیابانی به دست صرصری است»
ولکن می توان این قوه خیال را کنترل کرد که مهم ترین راه، عمل نمودن بر خلاف آن است و به محض آمدن آن خیال ،خود را از آن فکر منصرف کنیم که اگر به مرور این کار را بکنیم در نهایت بر قوه خیال خود مسلط می شویم و زمام امر او ار به دست می گیریم که حضرت امام خمینی(ره) در مورد کنترل بر قوه خیال بیانات شیوایی دارند و البته بحث ایشان در مورد نماز است و لی ما می توانیم این راهکار را در سایر امور سرایت بدهیم: خب مسلماً در مراحل اولیه، این کار، سخت است. خیال رها میشود و سر از یک موضوع دیگر در میآورد ولی انسانی که بنا دارد قوه خیال را جمع و جور کند، با تلاش میتواند. باید زحمت کشید و کنترلش کرد.
«و از قوايى كه قابل تربيت است قوّه خيال و قوّه واهمه است كه قبل از تربيتْ اين قوى چون طايرى سخت فرّار و بىاندازه متحرّك از شاخهاى به شاخهاى و از چيزى به چيزى هستند، به طورى كه انسان اگر يك دقيقه حساب آنها را نگه دارد مىبيند كه چندين انتقال متسلسل با تناسبات بسيار ضعيف ناهنجار پيدا نموده؛ حتّى بسيارى گمان مىكنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن از حيّز امكان خارج و ملحق به محالات عاديّه است؛ ولى اين طور نيست و با رياضت و تربيت و صرف وقت آن را مىتوان رام نمود و طاير خيال را مىتوان به دست آورد، به طورى كه در تحت اختيار و اراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدى يا مطلبى حبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
و طريق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است. و آن چنان است كه انسان در وقت نماز خود را مهيّا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد و به مجرّد اين كه بخواهد از چنگ انسان فرار كند آن را استرجاع نمايد؛ و در هر يك از حركات و سكنات و اذكار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتيش نمايد و نگذارد سرخود باشد، و اين در اوّل امر كارى صعب به نظر مىآيد، ولى پس از مدّتى عمل و دقّت و علاج حتماً رام مىشود و ارتياض پيدا مىكند.
شما متوقع نباشيد كه در اول امر بتوانيد در تمام نماز حفظ طاير خيال كنيد، البته اين امرى است نشدنى و محال و شايد آنها كه مدّعى استحاله شدند اين توقّع را داشتند؛ ولى اين امر بايد با كمال تدريج و تأنّى و صبر و توانى انجام بگيرد. ممكن است در ابتداى امر در عشر نماز يا كمتر آن حبس خيال شده حضور قلب حاصل شود؛ و كم كم انسان اگر در فكر باشد و خود را محتاج به آن ببيند، نتيجه بيشتر حاصل كند و اندك اندك غلبه بر شيطانِ وهم و طاير خيال پيدا كند كه در بيشتر نماز زمام اختيار آنها را در دست گيرد.»(2)
بنابراین نفس انسانی، طوری است که اگر تمرینش بدهی می توانی تغییر و تحولاتی در او به وجود بیاوری. از جمله اینها قوه خیال است. به این معنا که در ارتباط با برخوردهایی که میخواهد انجام بگیرد بر خلافش عمل کند.یعنی همین که خیال رفت به یک سمت و سویی، نگذارد. همین که خواست از یک مسیر منحرف بشود، برگرداند. یعنی باز برگردد به آن موضوع اولی که داشت فکر میکرد و تمرکز داشت.
پی نوشت:
1. امام خمینی،آداب الصلاة،ص45، موسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی.