تعابیر جالب امام خمینی درباره ی فلسفه و عرفان
تبهای اولیه
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در پیام ایشان به روحانیت[منشور روحانیّت][/]
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/]
تعبیر اول: تبویب و تنقیح علوم مختلف همچون فلسفه و عرفان توسط علمای اسلامی جهاد فی سبیل الله بوده است!
«تردیدى نیست که حوزههاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند ..
اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت- علیهم السلام- به خورد تودهها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین- علیهم السلام- و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللَّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون «کتب اربعه» و کتابهاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول وکلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىکنیم. اگر ما نام اینهمه زحمت و مرارت را جهاد فى سبیل اللَّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟
در بُعد خدمات علمى حوزههاى علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمىگنجد. بحمداللَّه حوزهها از نظر منابع و شیوههاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتکار است. تصور نمىکنم براى بررسى عمیق همه جانبه علوم اسلامى طریقهاى مناسبتر از شیوه علماى سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است.»
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تعبیر دوم: اگر روند مخالفت با فلسفه ادامه می یافت وضع حوزه ها شبیه کلیسای قرون وسطی می شد![/]
«یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مىرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مىگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مىشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود ..
علماى دین باور در همین حوزهها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامىمان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند.»
سلام علیکم جمیعا
بله ایشان حق میگفتند.
اگر قومی تعقل را از دیانت جدا کند و سعی بر این داشته باشد که مباحث بصورت نقلی و عقلی مورد بررسی قرار نگیرد هم باورهای سست عقل گریز جای بینشی آگاه و باور مستحکم را میگرفت و هم به سادگی انحرافاتی از جنس شبه دین در دین بسادگی رسوخ میکردند .
وهابیت نمونه این انحرافات شبه دین است که اتفاقا خودش دشمن کلام و فلسفه اسلامی است و علمائی که در این حوزه ها فعالیت میکنند را تکفیر میکنند.
و دلیل این مخالفت هم مشخص است . عالمی که در عالم هستی بر اساس جهان بینی اسلامی تعقل و تفکر میکند انحرافاتی همچون وهابیت را به سادگی میشناسد.
و عالم تامل و تعقل گریز نه تنها متوجه این انحرافات نشده بلکه به سادگی فریب آنرا میخورد.
و نتیجتا اسلام هم همان مسیری را میرود که مسیحیت در رنسانس رفت.
به عقیده حقیر
تاریخ رنسانس جذابترین تاریخ در غرب است ولی متاسفانه آنچه که در تاریخ میخوانیم ظاهر آنچه است که اتفاق افتاده و بانیان انحرافات در این تاریخ هرگز معرفی نشده اند.
ومن الله التوفیق
یاحق