جمع بندی تفاوت اسلام و روانشناسی موفقیت در انگیزه دهی
تبهای اولیه
با سلام و احترام
راستش این بار نمیدونم دقیقا از کجا شروع کنم یا چطور منظورم رو برسونم یا اصلا مطمئن نیستم کسی بتونه در این سایت کمکی بهم بکنه اما سعی میکنم در نهایت اختصار مطلبم رو بیان کنم.
من یک مقدار کمی در مورد اسلام مطالعه داشتم و یک خلا اساسی در این دین دیدم که نتونستم پرش کنم. خواستم اینجا مسله رو مطرح کنم.
اگر بخواییم اسلام رو سه بخش کنیم کلام اخلاق و احکام چه چیزی میبینیم؟ من از دیدگاه شخصیم میگم. چند سال فلسفه و کلام خوندم کوهی از مطالب دشوار گره خورده بهم و گاهی غیر قابل درک در کلام و فلسفه هست مسائلی مهم که قطعا نیاز به تبیین و بررسی دارند و متکلمین و فلاسفه اسلامی زحمت زیادی براش کشیدند. چیزی که من بدست آوردم از کلام و فلسفه اول ایمن شدن از افکار خطرناک و افراد شیاد بود دوم یک حیرت دائمی و نا توانی در درک خیلی از مسائل
بخش دوم احکام: من از احکام اسلامی مسئولیت، دشواری، فشار روحی فهمیدم. کوهی از مسئولیت ها که حتی به صورت کتاب رساله برام تدوین شده بودند قبل اینکه به دنیا بیام.
بخش سوم اخلاق: من به دو چیز رسیدم در اخلاق اول شناختم خودم رو با کوهی از ضعف های شخصیتی و دیدم افرادی رو که کیلومتر ها با من اختلاف دارند و تقریبا از هر نظر از من بهتر هستند احوال بزرگانی رو خوندم و گاهی تعجب کردم گاهی نفهمیدم یا غبطه خوردم من کتاب هایی مثل معراج السعاده و لقا الله رو خوندم و فهمیدم چقدر راه درازی در پیش دارم چقدر مسیرم دشواره دوم بعد از مطالعه ای کم در اخلاق اسلامی ترس رو شناختم یک امتحان سنگین رو شناختم که نا خواسته درش قرار گرفتم. مجبور هستم در جنگی باشم که همش استرس و فشار روحی دارم همش از خودم باید بپرسم آیا عاقبت بخیر میشم؟ آیا نجات پیدا میکنم؟ آیا مسیرم درسته؟ همش باید در خونه این و اون گدایی وساطت و شفاعت کنم همش باید بجنگم در دنیای بیرون با انواع ظالم ها از سیاست مدار گرفته تا دزد و قاتل از رهبر فلان فرقه انحرافی گرفته تا فلان فرد نفوذی. مبارزه ای که اولش بهم میگن یک تعداد دشمن داری که حتی نمیبینیشون و اونا میتونند در افکارت نفوذ کنند بهت فکری القا کنند وسوست کنند شهوت یا غضبت رو تحریک کنند در خواب برات مشکل ایجاد کنند و ...
حالا ببینید! این جا چی کم داریم بله انگیزه! هیچ جای این دین به من انگیزه نمیدن روحیه نمیدن همش فشار روحیه همش ترسه همش تحت فشاری صبح تا شب در فضای مجازی افکارت بم باران میشه در بیرون همینطور باید حتی با یک بخشی از نفست هم بجنگی و اون بدترین دشمنت هست!
کجای این دین روحیه میدن؟ کجاش انگیزه میدن؟ کجاش از نظر روحی برای این فشار ها راه حل میدن؟ من چندین کتاب در مورد روانشناسی موفقیت خوندم چندین سخنرانی گوش کردم روحیه ای که این کتاب ها و بهم دادن قرآن به من نداده نهج البلاغه به من نداده حدیث به من نداده پیامبر دین من میاد میگه اگر چیز هایی که من میدونستم رو میدونستید کم میخندید و بیشتر گریه میکردید خوب شما از این حرف چه برداشتی میکنید؟ جز اینکه قیامت واویلاست قرار پدر جد آدم رو در بیارن. جز ترسو استرس این کلام چی میده به شما؟ من اصول برنامه ریزی در زندگی رو از اسلام نگرفتم از ی غیر مسلمون گرفتم چون قرآنی که خوندمش نهج البلاغه ای که خوندمش اینا رو نداشت کجای این دین بهم روحیه میدن؟ همش یک مسلمون تحت فشار روحیه همش فکرش اینه فلان کار رو نکنه که خدا پدرشو در میاره قیامت فلان تا ایستگاه باز خواست داره همه تو قیامت از هم فرار میکنند همش وحشت هم ترس همش استرس
بازم عرض میکنم امیدی به پاسخ ندارم
شاید بیشتر حرفم جنبه درد و دل داشت
با تشکر@};-@};-@};-
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
حالا ببینید! این جا چی کم داریم بله انگیزه! هیچ جای این دین به من انگیزه نمیدن روحیه نمیدن همش فشار روحیه همش ترسه همش تحت فشاری صبح تا شب در فضای مجازی افکارت بم باران میشه در بیرون همینطور باید حتی با یک بخشی از نفست هم بجنگی و اون بدترین دشمنت هست!
کجای این دین روحیه میدن؟ کجاش انگیزه میدن؟ کجاش از نظر روحی برای این فشار ها راه حل میدن؟ من چندین کتاب در مورد روانشناسی موفقیت خوندم چندین سخنرانی گوش کردم روحیه ای که این کتاب ها و بهم دادن قرآن به من نداده نهج البلاغه به من نداده حدیث به من نداده پیامبر دین من میاد میگه اگر چیز هایی که من میدونستم رو میدونستید کم میخندید و بیشتر گریه میکردید خوب شما از این حرف چه برداشتی میکنید؟ جز اینکه قیامت واویلاست قرار پدر جد آدم رو در بیارن. جز ترسو استرس این کلام چی میده به شما؟ من اصول برنامه ریزی در زندگی رو از اسلام نگرفتم از ی غیر مسلمون گرفتم چون قرآنی که خوندمش نهج البلاغه ای که خوندمش اینا رو نداشت کجای این دین بهم روحیه میدن؟ همش یک مسلمون تحت فشار روحیه همش فکرش اینه فلان کار رو نکنه که خدا پدرشو در میاره قیامت فلان تا ایستگاه باز خواست داره همه تو قیامت از هم فرار میکنند همش وحشت هم ترس همش استرس
بازم عرض میکنم امیدی به پاسخ ندارم
شاید بیشتر حرفم جنبه درد و دل داشت
چندین مرتبه متن شما را خواندم، بارها به آن چیزی که شما اشاره می کنید فکر کرده ام، و همواره نسبت به آن دغدغه داشته ام، چرا که اگرچه سوال شما شفاف و مستقیم به این مسئله پرداخته است، اما دیده ام که بسیاری از کاربران از این مسئله متاثر بوده اند
اما به هر حال از یافتن پاسخ ناامید نباشید، سه نکته لازم است در پاسخ به سوال شما عرض کنم:
نکته اول:
ببینید دین یک مجموعه تعالیم عمومی برای تمامی افراد بشر است، به همین خاطر ما با حجم وسیعی از آیات و روایت روبرو هستیم که برای مخاطبین مختلف گفته شده اند، نمیتوان از همه آنها استفاده کرد، باید دید ما به کدام نیاز داریم، مثل این است که ما وارد یک داروخانه شده ایم، طبیعی است که همه این داروها درمان ما نیستند.
ائمه(علیهم السلام) چاره ای نداشته اند که با رعایت مخاطب شناسی با مخاطبینشان گفتگو کنند، لذا می بینید که یک جا در ماجرای آن کفن دزد که کفن دختری از انصار را دزدیده و سپس با آن زنا کرده بود پیامبر(ص) او را از خود دور ساختند، چون پشیمانی او متناسب با گناهش نبوده و هنوز به بزرگی گناهش واقف نشده بود، و یک جا که ابی عبیده حذاء به امام باقر(ع) می گوید برای من دعا کنید من خیلی گنهکارم امام او را بازداشته، و چنین برخورد می کنند: «أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْعُ اللَّهَ لِي فَإِنَّ لِي ذُنُوباً كَثِيرَةً فَقَالَ مَهْ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ لَا يَكُونُ الشَّيْطَانُ عَوْناً عَلَى نَفْسِكَ إِنَّ عَفْوَ اللَّهِ لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ»؛ ابی عبیده حذاء میگوید به امام باقر(ع) گفتم فدایتان شوم برایم دعا کنید همانا من گناهان بسیاری مرتکب شده ام. امام فرمود: صبرکن ای اباعبیده! آرام باش! شیطان یاور تو بر علیه خودت نشود! به درستی که عفو خداوند با هیچ چیزی برابری نمیکند.(بحارالانوار، ج6، ص5)
بنابراین در آن روایتی که اشاره فرمودید که پیامبر(ص) فرموده اگر چیزهایی که من می بینم شما هم می دیدید دیگر نمی خندید باید ببینیم مخاطب ایشان چه کسانی بوده اند! چرا که روشن است که خود پیامبر(ص) هم اهل خنده بودند، و هم اهل شوخی؛ پس چطور بیان چنین سخنی از سوی ایشان رواست؟ بنابراین می توان حدس زد که احتمالا مخاطب ایشان کسی بوده است که در شادی و خنده اهل افراط بوده است.
یا به عنوان نمونه من از کلام شما در خصوص مطالعه اخلاق و ترس احساس می کنم شما آنچه که باید در کنار ترس تقویت می کردید تقویت نکرده اید؛ و آن «عشق» است؛ روشن است که قرآن و خصوصا نهج البلاغه که شامل خطبه ها و نامه های حضرت و اندکی هم جملات قصار امیرالمومنین(ع) است عمدتا در فضای سیاسی و موعظه عمومی مردم مطرح شده است، و آنچه شما بدان نیاز دارید را مفصل نخواهید یافت، نسخه ای که اکنون شما بدان نیاز دارید به نظر من ادعیه و مناجات است، بروید سراغ آنها؛ سراغ مناجات شعانیه که فوق العاده است، سراغ صحیفه سجادیه، دعای ابوحمزه، دعای کمیل، و...؛ برای تعادل ترسی که در شما ایجاد شده است نیازمند این مناجات های عاشقانه هستید؛ داروی شما آنجاست.
نکته دوم:
ببینید همواره درمان های بیرونی در زمانی است که جسم و روح از ناحیه درون در ایجاد چیزی ناتوان باشد، به عنوان نمونه اگر پوست شما از درون رطوبت رسانی کافی نشود شما ناچار به استفاده از کرم های مرطوب کننده ی بیرونی هستید، اما قطعا درمان کامل تر رساندن رطوبت به پوست از درون خواهد بود. ما زمانی به مشاور یا روانشناس نیاز پیدا می کنیم که در درون نتوانیم آرامش یا انگیزش لازم را در خود ایجاد کنیم، اما همانطور که برخی از حکماء گفته اند شادی و نشاط حقیقی آن آرامش و نشاطی است که از درون بجوشد، آن است که دوام و ثبات دارد، شادی و نشاط بیرونی موقتی و گذراست.
بنابراین به نظر می رسد روانشناسی موفقیت به دنبال ایجاد یک انگیزه و آرامش روبنایی است، اما اسلام بیشتر توجهش به ریشه بی انگیزگی ها و اضطراب ها است؛ چرا که به لحاظ بنیادین هیچ چیزی مانند دین و مذهب نمی تواند مایه آرامش و انگیزش از درون شود، همانطور که ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریکایی میگوید: «احساس لذت مداوم و مطلق در هیچ جا جز در مذهب یافت نمیشود»(دین و روان، ص27) وی معتقد است این آرامش، و تحمل دشواریها نشأت گرفته از تغییر نگاه مومنین به دنیاست: «چهره دنیا در نظر مردم با ایمان فرق می کند، مردم مذهبی هر واقعه ای در زندگی را انعکاسی از مشیت الهی می دانند(همان، ص168)
بنابراین تعالیم اعتقادی و اخلاقی دینی است که چنین آرامش و انگیزشی را به دنبال دارد، اگرچه ممکن است در بسیاری از انسان ها به خاطر ضعف در ایمان و عمل، این آرامش و انگیزه کافی نبوده و نیازمند جملات انگیزشی و آرامش دهی بیرونی هم باشد، اما این از ضعف دین نیست، از ضعف متدینین است، وگرنه شما کسانی که با نسخه دین به آرامش یافته اند را بسیار صبورتر و باانگیزه تر از کسانی که با روانشناسی موفقیت به این مقوله ها رسیده اند خواهید یافت. به امثال امام خمینی(ره) و آیت الله بجت(ره) و مانند ایشان نگاه کنید، به آرامش، و ثبات شخصیتی و روانی شان دقت کنید؛ امام خمینی(ره) در این رنج های تبعید و داغ فرزند و مانند آن، و همچنین در انگیزه برای ادامه مسیر هرگز با جملات انگیزشی خویش را مصمم و آرام نمی ساخت.
شاخص ثبات شخصیتی اسلام این است که هرگز نوسان در شخصیت او راه نیابد، نه هنگامی که چیزی به دست می آورد خوشحال شده، و نه هنگامی که چیزی از دست می دهد ناراحت نشود: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد(حدید:23)
امام با این نسخه توانست رنج تبعید را تحمل کند، پس از تبعید و بازگشت به ایران هم فرمود هیچ حسی ندارم؛ نه آن تبعید او را ناراحت ساخت و نه این بازشت او را خوشحال و سرمست! البته قطعا از بابت پیروزی اسلام خوشحال بود، اما چنین انسان هایی برای خودشان تبعید و رهبر شدن تفاوتی در شخصیتشان ایجاد نمیکند. البته زندگی این بزرگان نباید موجب بی انگیزگی ما شود، بلکه باید مشوقی برای حرکت باشد، همانطور که کسی که میخواهد فوتبالیست شود باید به کریستینو رونالدو و لیونل مسی و مانند آن به عنوان الگویی برای حرکت نگاه کند، نه مصداقی برای ناامیدی! باید بداند این افق ها دست یافتنی است.
البته در بحث خودمان من نمیخواهم استفاده از این کتاب های روانشناسی موفقیت را رد کنم، اتفاقا بسیار لازم است برای کسانی که به لحاظ ارامش دهی و انگیزه دهی به خودکفایی درونی نرسیده اند، همانطور که کرم نرم کننده برای کسانی که دچار خشکی پوست شده اند لازم است تا زمانی که از درون خود را توانا سازند.
ادامه دارد...
نکته سوم: بخشی از داروهای داروخانه ی دین در روانشناسی موفقیت
روانشناسی موفقیت داروهای یک نیاز خاص را در یک مجموعه فراهم کرده است، و شما آنچه را که می طلبید یک جا می یابید به همین خاطر به درستی از آن احساس رضایت می کنید، روانشناسی موفقیتِ اسلامی نسخه دینی همان رویکرد روانشناسی موفقیت است، و همان داروهایی که در روانشناسی موفقیت وجود دارد در داروخانه اسلامی هم وجود دارد، اما متاسفانه مانند روانشناسی به آنها پرداخته نشده و به دست مردم رسانده نشده است، به عنوان مثال آنچه در قانون جذب با رویکرد مادی (البته فارغ از اشکالاتش) گفته میشود در کلام امام رضا(ع) با رویکرد توحیدی چنین آمده است: «أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»؛ به خداوند گمان نیکو برده و حسن ظن داشته باش، چرا که خداوند عزوجل می گوید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر به من گمان نیک ببرد همان را برای او رقم میزنم، و اگر گمان شر ببرد همان را.(الکافی، ج2، ص72)
و از طرف دیگر اسلام می داند افکار منفی حتی اگر نشأت گرفته از خرافات باشد تأثیر خودش را در زندگی خواهد گذاشت، همانطور که امام صادق(ع) در مورد تأثیر فال بد زدن می فرماید تأثیر آن به افکار ما وابسته است: «الطِّيَرَةُ عَلَى مَا تَجْعَلُهَا إِنْ هَوَّنْتَهَا تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَهَا»؛ فال بد زدن در گرو اراده توست، اگر به آن اعتنا نکنی اثری نخواهد داشت، و اگر نسبت به پایبندی به آن شدت به خرج دهی، بر تو سخت خواهد گرفت.(الکافی، ج8، ص197)
روانشناسی موفقیت اسلامی بیان میکند که تمام آنچه مایه ی حرکت یک انسان میشود نیت و هدف و انگیزه اوست که بدن را به دنبال خود می کشاند: «ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ»؛ هرگز بدنى از آنچه كه «نيّت» و انگيزه نسبت به آن قوى باشد، ضعيف و ناتوان نمى شود.(بحارالانوار، ج67، ص205) اما باید این هدف و انگیزه را بر یک موضوع متمرکز ساخت: «مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِيَل»؛ هر کسی اهداف متفاوت و متعدد دنبال کند نتیجه ای جز شکست و ناکامی نخواهد داشت(بحارالانوار، ج72، ص105)
به همین خاطر هشدار می دهد که این نیت و انگیزه را صرف امور بی فایده نکن:«اقصِر هِمَّک عَلی مَا یلزمُک و لا تخُض فِیما لایعنِیک»؛ همّت خود را صرف چیزهایی کن که به آن نیاز داری و آنچه را به کارت نمی آید پی گیری مکن.(غررالحکم، ش80، ص134) و نیز می فرمایند: « إِنَّ رَأْيَكَ لَا يَتَّسِعُ لِكُلِّ شَيْءٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِم«؛ فکر تو وسعتی که همه امور را فرا بگیرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار(غررالحکم، ش262، ص243)
هرگز در دنبال کردن اهدافت از امری ترس بیهوده نداشته باش، از هر چه ترسیدی: «اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فيهِ»؛ هرگاه از كارى هراس و بيم داشتى، خود را در آن كار بيفكن(بحارالانوار، ج68، ص362) در این بین باید فرصت ها را غنیمت شمرد، چرا که: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْر»؛ فرصت ها مانند ابرها می گذرند، پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید.(نهج البلاغه، جملات قصار ش21، ص471) و بدانید که «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»؛ انسان بهره ای جز به اندازه تلاشش ندارد(نجم:39) و «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)
همچنین در روانشناسی موفقیت اسلامی توصیه شده به شکل آن کسانی در آییم که دوست داریم از ایشان باشیم و این گامی در مسیرتحقق هدف دانسته شده است: «اِنْ لَمْ تَكُنْ حَليما فَتَحَلَّمْ، فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ اِلاَّاَوْشَكَ اَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ»؛ اگر حليم و بردبار نيستى، خود را به بردبارى و حليمى بزن، چرا كه هيچ كس خود را شبيه قومى نمى سازد، مگر اينكه اميد است از آنان باشند.
شاید بتوان این را هم از باب تلقین نفس دانست. باید دانست که فکر کردن به تحقق هدف، رنج این مسیر را آسان میسازد «مَنْ لَمْ يَصْبِرْ عَلیَ ذُلِّ التَّعَلُّمِ ساعَةً، بَقِیَ في ذُلِّ الْجَهْلِ أبَداً»؛ آنكه ساعتی خواریِ فراگرفتن علم را تحمّل نكند، برای هميشه در خواری نادانی خواهد ماند. (بحار الأنوار، ج 1، ص 177)
می بینید که همه اش جملات انگیزشی است.
همچنین اسلام همه اش ترس و بیم و غم و گریه نیست، اسلام تفریح و طبیعت گردی را مایه آرامش دانسته و به آن توصیه می کند، همانطور که امیرالمومنین(ع) می فرمایند: «الطِّيبُ نُشْرَةٌ وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَة»؛ عطر و عسل و سوارکاری و نگاه به طبیعت سبز موجب نشاط و شادابی است.(بحارالانوار، ج73، ص141)
و پیامبر(صلی الله علیه وآله) حتی نگاه به دریا را عبادت می داند: «النَّظَرُ فِي ثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ عِبَادَةٌ- النَّظَرُ فِي وَجْهِ الْوَالِدَيْنِ وَ فِي الْمُصْحَفِ وَ فِي الْبَحْر»؛ نگاه به سه چیز عبادت است، نگاه به پدر و مادر، نگاه به قرآن، و نگاه به دریا.(بحارالانوار، ج10، ص368)
یعنی همانطور که اشاره شد رنگ دینی و عبادی به این تفریحات میدهد.
من با یک جستجوی چند ساعته در این داروخانه ی عظیم دین، بخش کوچکی از آنچه شما لازم داشتید را گرد آوردم.
[="Times New Roman"][="Black"]این تاپیک خوراک خودمه
حرف های زیادی برای گفتن دارم
فعلا اومدم حاضری بزنم و جا رزرو کنم[/]
به نظرم شما خودتون میدونید که حرفاتون درست نیست چون خیلی ها این راه رو رفتن حضرت سلمان ابوذر مقداد و خیلی های دیگه چطور آن ها این مشکل را نداشتند؟ انگیزه هم رسیدن به درجات بالا رسیدن به خدا چه لذتی داره اصلا حال می کنه آدم انگیزه ازین بالاتر؟!!این مسیر را باید با محبت و عشق به خدا رفت.
همچنین اسلام همه اش ترس و بیم و غم و گریه نیست، اسلام تفریح و طبیعت گردی را مایه آرامش دانسته و به آن توصیه می کند، همانطور که امیرالمومنین(ع) می فرمایند: «الطِّيبُ نُشْرَةٌ وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَة»؛ عطر و عسل و سوارکاری و نگاه به طبیعت سبز موجب نشاط و شادابی است.(بحارالانوار، ج73، ص141)
سلام
ببینید بزرگوار
دراسلام چقدر راهکار عملی برای گریه و زاری و غم داریم مانند محرم و صفر و دهه فاطمیه و شیهای قدر و ....
درمقابل ان چه راهکارهایی برای شادی داریم ؟حتما می گویید عید فطر و غدیر
دراین اعیاد ما چه کارهایی عملی برای شادی می توانیم بکنیم ؟ رقص و موسیقی که ممنوع است
عملا چه راهکار دیگری برای شادی می ماند ؟
شادی همین جوری که نمی جوشد !!!!!
ادم الکی که نمی تواند شاد باشد
باید وسیله ای برای شادی وجود داشته باشد
الان شما چه راهکار عملی برای شاد شدن پیشنهاد می دهید ؟
با سلام و احترام
دراسلام چقدر راهکار عملی برای گریه و زاری و غم داریم مانند محرم و صفر و دهه فاطمیه و شیهای قدر و ....درمقابل ان چه راهکارهایی برای شادی داریم ؟حتما می گویید عید فطر و غدیر
دراین اعیاد ما چه کارهایی عملی برای شادی می توانیم بکنیم ؟ رقص و موسیقی که ممنوع است
عملا چه راهکار دیگری برای شادی می ماند ؟
شادی همین جوری که نمی جوشد !!!!!
ادم الکی که نمی تواند شاد باشد
باید وسیله ای برای شادی وجود داشته باشدالان شما چه راهکار عملی برای شاد شدن پیشنهاد می دهید ؟
ببینید خواهرم شادی معمولا به احساس رضایت از زندگی معنا میشود؛ بنابراین باید نگاهمان را به آن اصلاح کنیم، بالا و پایین پریدن و رقص و مانند آن یک حرکت های هیجانی است، و لزوما حتی نمی تواند به عنوان علامت شادی تلقی شود.
من قبلا هم اشاره کوتاهی کردم که شادی باید از درون بجوشد؛ بر عکس آنچه گمان میکنیم که هر چقدر بیشتر خوش گذران باشیم احساس شادی و نشاط بیشتری خواهیم داشت، دین که از ناحیه خالق بشر آمده است دیدگاه دیگری دارد، می گوید شادی های کاذب می تواند منجر به غم و افسردگی شود.
انسان هر چقدر دچار شادی های کاذب باشد با از دست دادن آنها و یا برخورد به یک مانع و مشکل روانی، بیشتر آسیب دیده و افسرده تر میشود، به همین خاطر می فرماید: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم»؛ تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد.(حدید:23)
هر چقدر انسان در شادی های کاذب ثبات بیشتری داشته باشد، در حالت غم به لحاظ روانی کمتر دچار تلاطم و اضطراب خواهد شد، اما هرچقدر که اهل شادی های کاذب بیشتری باشد، در هنگام غم و مصیبت به همان اندازه دچار آسیب خواهد شد، چیزی شبیه قانون عمل و عکس العمل نیوتن که توپ با هر سرعتی که به دیوار بخورد با همان سرعت بر می گردد.
بنابراین هرگز نباید گمان کنید که رقص و موسیقی موجب شادی میشود، بلکه اینها صرفا یک شوک ها و هیجانات بیرونی است که خیلی زود زوال پذیرفته، و دوامی نخواهد داشت و آسیب پذیری انسان را بدتر خواهد کرد. شما ببینید امروز در جامعه ما افسردگی بیشتر است یا در قدیم؟ و امروز رقص و موسیقی بیشتر است یا در قدیم؟
از آن طرف تمام کسانی که گریه و عزاداری های محرم را تجربه کرده اند بدون شک از نشاط پس از آن مطلع هستند؛ گریه نشاط آور است، همانطور که انسانی که افسرده میشود به عنوان عکس العمل طبیعی بدن، بی اختیار گریه می کند؛ این عکس العمل طبیعی بدن است همانطور که تب عکس العمل طبیعی بدن در هنگان عفونت است.
بدانید آنچه که ما در ظاهر شادی و نشاط می دانیم در بسیاری از موارد نقشی ندارد، و از طرف مقابل بسیاری از آنچه که مایه افسردگی می دانیم در حقیقت تأثیری نشاط آور بر روان انسان دارند. براستی چرا امار افسردگی و خودکشی در کشورهای مرفه جهان بالاست؟ روزنامه واشنگتن پست در دوم اکتبر 2013 نوشت بیمارترین مردم دنیا به لحاظ روحی و روانی مردم آمریکا هستند، آیا به خاطر روضه های محرم است؟
بنابراین اینکه اسلام رقص و موسیقی مطرب را حرام کرده است اتفاقا برای این است که انسان افسرده و آسیب پذیر نشود، دین آمده تا نشاط و شادی حقیقی را برای بشر بیاورد، نشاطی که از درون بجوشد، به همین خاطر بسیاری از روانشناسان مطرح دنیا به نقش بی بدیل دین در مقاومت در برابر افسردگی و بیماری های روانی اشاره کرده اند.
البته در کنار آن نشاط های خارجی که عوارض نداشته باشند نیز پذیرفته شده است، اموری چون رفتن به میان طبیعت، نگاه به دریا، و مانند آن...
[="Times New Roman"][="Black"]خیلی جالبه که شما دین اسلام رو دین غم و یاس و نا امیدی می بینید
ولی حتما خودتون هم بارها دیدید که آرام ترین و با اخلاق ترین و مثبت اندیش ترین انسان ها طلبه ها و روحانیون هستند
هروقت می بینیشون از جوجه طلبه تا آیت الله العظمی همیشه لبخند به لب دارند
همیشه مثبت اندیشند
همیشه کلام شیرین و سخن های زیبا در نهایت ادب و نزاکت از دهانشان خارج میشه
وقتی زندگیشون رو هم بررسی میکنید
می بینید نه پنتهاوس دارند. نه ماشین لاکچری. نه استخر اختصاصی و نه خیلی از امکانات دیگه
ولی همیشه شاد و با نشاط هستند
در چنین شرایطی باید از خودمون بپرسیم که اگر دین اسلام دین یاس و نا امیدی و بدبختی هست
پس چرا طلبه ها که درس دین می خونند روانشناسی موفقیت رو بلعیدند.
شاید دلیلش این باشه که اونها دین رو درست شناختند و درست اجرا کردند
یکی از بزرگترین مشکلات زندگی ما ایرانی ها اینه که شادی هامون به شدت وابسته به اتفاقات بیرونی هست
میریم پارک که شاد بشیم. میریم گردش که نشاط به دست بیاریم. میریم عروسی که شادی و خوشحالی بکنیم
یعنی اگر این شرایط محقق نشه ما ناراحت و غمگین خواهیم شد
این نشون میده که ما انسان های واقعا شادی نیستیم و آرامش واقعی نداریم و این خیلی خطرناک هست
تفریحاتی مثل پارک و گردش و رستوران و ... باید نقش مکمل و تثبیت کننده رو برای آرامش و شادی درونی ایفا کنند
نه اینکه نقش محوری داشته باشند.
در واقع اینها مثل چاشنی غذا هستند. حالا اگر شما چاشنی رو به جای غذا میل کنی خب حالت بهم می خوره
پس به عنوان اولین مطلب این رو به یاد داشته باشید که شما باید به دنبال ایجاد نشاط و شادی و امید و انگیزه دائمی باشید
در پست های بعدی مفصل تکنیک کاربردی بهتون یاد میدم تا بهتون ثابت بشه که
اسلان نه تنها دین غم و یاس و ناراحتی نیست
بلکه همه ی علم روانشناسی و همه ی علم روانشناسی موفقیت برده ی دین اسلام هستند[/]
سلام جناب مسلم
بیایید ایده ال گرا فکر نکنیم زیرا ما در یک جامعه ایده ال زندگی نمی کنیم
نه ما بلکه بیشتر مردم دنیا
فرموده اید
ببینید خواهرم شادی معمولا به احساس رضایت از زندگی معنا میشود؛
بله من هم باور دارم به این گفته شما
ولی خداییش چند درصد مردم از زندگیشان رضایت دارند ؟
لطفا ایده ال فکر نکنید
درضمن من احساس شادی واقعی را نگفتم
من منظورم وسیله شادی هست و تدارکات شادی و تعداد روزهایی که مردم می توانند شادی کنند با تعداد روزهای غم را مقایسه کردم
درست هست که شادی واقعی در رضایت از زندگیست ولی اگر از زندگی راضی نباشیم چه ؟
انگاه ایا به نظر شما به مسکن نیاز نداریم ؟ رقص و موسیقی اگر هم به قول شما شادی واقعی نیاورد به مثابه مسکن خواهد بود
ایا شما وقتی از سردرد رنج می برید قرص مسکن استفاده نمی کنید ؟
بالا و پایین پریدن و رقص و مانند آن یک حرکت های هیجانی است
بله و ثابت شده است که همین حرکتهای هیجانی شادی اور است و انرزی منفی را تخلیه می کند
بنابراین هرگز نباید گمان کنید که رقص و موسیقی موجب شادی میشود، بلکه اینها صرفا یک شوک ها و هیجانات بیرونی است که خیلی زود زوال پذیرفته، و دوامی نخواهد داشت و آسیب پذیری انسان را بدتر خواهد کرد. شما ببینید امروز در جامعه ما افسردگی بیشتر است یا در قدیم؟ و امروز رقص و موسیقی بیشتر است یا در قدیم؟
همانطور که بالا گفتم ثابت شده است که باعث شادی و خوشحالی می شود
این موضوعی نیست که بر سر ان جدال داشته باشیم چون به احتمال زیاد بیشتر افراد در عمرشان حتما چندین بار رقصیده اند
می توانید از انها سوال کنید که احساسشان بعد از رقص چیست ؟
در زمان شاه رقص و موسیقی بیشتر بود و افسردگی هم کمتر بود
از آن طرف تمام کسانی که گریه و عزاداری های محرم را تجربه کرده اند بدون شک از نشاط پس از آن مطلع هستند؛ گریه نشاط آور است، همانطور که انسانی که افسرده میشود به عنوان عکس العمل طبیعی بدن، بی اختیار گریه می کند؛ این عکس العمل طبیعی بدن است همانطور که تب عکس العمل طبیعی بدن در هنگان عفونت است.
اینکه گریه هم ادم را ارام می کند درست است
ولی ان طور که فرموده اید سبب نشاط و شادی نمی شود
گریه همراه با غم و اندوه فشار روانی شدیدی بر بدن وارد می کند
ان نشاطی هم که شما از ان صحبت می کنید نشاط بخاطر گریه کردن نیست بلکه نشاط بخاطر دورهم بودن و گفتن و خندیدن و نذری خوردن است
براستی چرا امار افسردگی و خودکشی در کشورهای مرفه جهان بالاست؟ روزنامه واشنگتن پست در دوم اکتبر 2013 نوشت بیمارترین مردم دنیا به لحاظ روحی و روانی مردم آمریکا هستند، آیا به خاطر روضه های محرم است؟
نمی دانم از کدام امار صحبت می کنید تا جایی که من در امارها دیده ام
ایران جزو غمگین ترین و عصبانی ترین مردم دنیا هست
که افسردگی در ان غوغا می کند
البته در کنار آن نشاط های خارجی که عوارض نداشته باشند نیز پذیرفته شده است، اموری چون رفتن به میان طبیعت، نگاه به دریا، و مانند آن...
حالا اگر نتوانیم به طبیعت و دریا برویم چه ؟
همه که امکان رفتن به طبیعت و دریا را ندارند
درضمن به این سوال من جواب ندادید که
در عید فطر و غدیر چکار عملی انجام دهیم تا شاد باشیم ؟
بیایید ایده ال گرا فکر نکنیم زیرا ما در یک جامعه ایده ال زندگی نمی کنیم
نه ما بلکه بیشتر مردم دنیا...
ولی خداییش چند درصد مردم از زندگیشان رضایت دارند ؟
لطفا ایده ال فکر نکنید
من اصلا ایده آل گرا سخن نگفتم، بلکه کاملا رویکردم رئالیستی و واقع گرایانه بود، به همین خاطر اصلا بحث مصادیق را وسط کشیدم ، سخن از تعریف شادی، و نقش رفتارهایی مثل رقص و موسیقی، یا گریه و روضه بود.
من از جامعه ی خودمان هم حرفی نزده، و دفاعی نکردم چون آن را 100 درصد اسلامی نمیدانم که بخواهم به آن استناد کنم.
من احساس شادی واقعی را نگفتم
من منظورم وسیله شادی هست و تدارکات شادی و تعداد روزهایی که مردم می توانند شادی کنند با تعداد روزهای غم را مقایسه کردم
درست هست که شادی واقعی در رضایت از زندگیست ولی اگر از زندگی راضی نباشیم چه ؟
انگاه ایا به نظر شما به مسکن نیاز نداریم؟ رقص و موسیقی اگر هم به قول شما شادی واقعی نیاورد به مثابه مسکن خواهد بود
ایا شما وقتی از سردرد رنج می برید قرص مسکن استفاده نمی کنید ؟
صحبت بر سر همین است، اسلام رقص و موسقی های حرام را مسکنی میداند که خود عامل بیماری است، درد انسان را افزون میسازد...
مانند این است که کسی به خاطر درد کلیه اش که از نارسایی کلیوی نشأت گرفته مرتب استامینوفن مصرف کند، خب این شاید احساس درد را کاهش دهد اما عامل درد را دارد افزایش می دهد...
عرض کردم انسانی که دچار نوسان شخصیتی باشد این نوسانی که در خوشحالی ایجاد میشود در غم هم ایجاد خواهد شد، مثل ضربان قلبی که هر چقدر از خط وسط بالا رود به همان اندازه از خط وسط پایی خواهد آمد، انسان هر چقدر در درون خودش از داشتنی های مادی خوشحال تر شده و هیچانی تر شود، به همان اندازه در غم ها و فقدان ها غمگین تر و افسرده تر خواهد شد
اگر می خواهید روزهای جشن و عزا را بشمارید حرفی نیست، روزهای عزا بیشتر است، اما اگر میخواهید بگویید این موجب افسردگی میشود، و ما اگر در سال بیشتر می زدیم و می رقصیدیم آرامش بیشتری داشتیم قطعا غلط است.
همانطور که بالا گفتم ثابت شده است که باعث شادی و خوشحالی می شود
این موضوعی نیست که بر سر ان جدال داشته باشیم چون به احتمال زیاد بیشتر افراد در عمرشان حتما چندین بار رقصیده اند
می توانید از انها سوال کنید که احساسشان بعد از رقص چیست ؟
در زمان شاه رقص و موسیقی بیشتر بود و افسردگی هم کمتر بود
خواهر من کجا ثابت شده که رقص و موسیقی حرام موجب شادی و نشاط میشود؟
که اگر هم چنین چیزی که می فرمایید باشد در روانشناسی غربی است؛ روانشناسی ای که پدر آن فروید و جامعه شناسی که پدر آن آگوست کنت است که هیچ کدام خدا را قبول نداشته و هر دو انسان را چون حیوانی تکامل یافته میدانند که در این بدن مادی خلاصه میشود، آیا میشود به دستاوردهایش با این مبانی تکیه کرد؟
شما به واقعیت بنگرید، استوارترین انسان ها انسان های مذهبی هستند، البته مذهبی به معنای واقعی، نه کسانی که فقط نام دین دار را با خودشان به یدک می کشند؛ خب اینها نه اهل رقص هستند، نه اهل موسیقی، اما هرگز افسردگی در آنها نمی بینیم، غم نمی بینیم، انسان های بسیار قوی، و چون کوهی استوار هستند.
حالا تا دلتان بخواهد انسان هایی هستند که دنبال رقص و موسیقی و شادی هستند و هر چه این ها را دنبال می کنند غمگین تر و افسرده تر میشوند.
اینکه گریه هم ادم را ارام می کند درست است
ولی ان طور که فرموده اید سبب نشاط و شادی نمی شود
گریه همراه با غم و اندوه فشار روانی شدیدی بر بدن وارد می کند
ان نشاطی هم که شما از ان صحبت می کنید نشاط بخاطر گریه کردن نیست بلکه نشاط بخاطر دورهم بودن و گفتن و خندیدن و نذری خوردن است
عرض کردم تعریفتان را باید از شادی اصلاح کنید؛ این که گریه موجب نشاط نمیشود یعنی چه؟ خودتان می فرمایید انسان را آرام می کند. توقع ندارید که گریه منتهی به رقص و پایکوبی شود.
نشاطی که بنده عرض می کنم اتفاقا برای خود گریه است، حتی اگر انسان فقط برود هیئت گریه کند و بدون اینکه با کسی حرف بزند به خانه برگردد.
همانطور که عرض کردم و همانطور که خودش ما هم اشاره فرمودید این نقش طبیعی گریه است، عرض کردم اصلا عکس العمل طبیعی بدندر هنگام افسردگی است.
نمی دانم از کدام امار صحبت می کنید تا جایی که من در امارها دیده ام
ایران جزو غمگین ترین و عصبانی ترین مردم دنیا هست
که افسردگی در ان غوغا می کند
ببینید همانطور که عرض کردم من از مردم ایران دفاع نمیکنم چون هر دودی که به چشم ما میرود هم از این بابت است که می خواهیم پا جای پای غرب بگذاریم، اما با این حال رتبه ایران در خودکشی در مرتبه 164 در جهان است، بسیار پایین تر از کشورهای شرق آسیا، امریکا و اروپا؛ آنچه که عرض می کنم را همین الان نه از سایت های ایرانی، بلکه از یورونیوز برا شما ارسال کردم
حالا اگر نتوانیم به طبیعت و دریا برویم چه ؟
همه که امکان رفتن به طبیعت و دریا را ندارند
اگر کسی امکان تفریحات سالم را نداشت، نمی توان او را به تفریحات ناسالم سوق داد
الان شما که مثلا رقص و موسیقی را تفریحات مفیدی می دانید، اگر کسی امکان آنها را نداشت توصیه می کنید برود معتاد شود؟
بدیهی است در دسترس نبودن تفریحات سالم جواز عبور از آنها را نتیجه نمیدهد.
درضمن به این سوال من جواب ندادید که
در عید فطر و غدیر چکار عملی انجام دهیم تا شاد باشیم ؟
هر تفریحی به جز آنچه که به انسان آسیب می زند و انسان را در برابر مشکلات ضعیف می سازد
رفتن در مجالس جشن، شربت و شیرینی خوردن، رفتن به خانه اقوام و دور همنشینی، یا دعوت کردن مهمان، مسافرت، تفریح در طبیعت، و هر تفریح سالم دیگر.
راه برای شاد بودن زیاد است، نباید گمان کرد اگر رقص و موسیقی حذف شود ما دیگری شادی ای نداریم!
خوانندگان معروف امریکایی که اسم بعضیا رو شنیدین خیلیا اظهار افسردگی و حتی از نوع مزمنش کردن.در صورتیکه غرق ثروت عیاشی رقص و موسیقی ان.
بنظر منم شادی باید اول از درون انسان بجوشه.وگرنه اگر از درون نتونیم شاد باشیم با رقص و اینا بعیده.
ولی در کل مردم ایران هم مردمی شاد نیستن.
اماری معتبری از جمله گالوپ نشون دهنده رتبه بسیار بد ایران در شادی بودن مردم ایران حکایت داره.
دلیل ان هم نبود امکانات بیکاری گرفتار شدن با مخدرات و محدودیت های حکومتی ایران هست.
[="Times New Roman"][="Black"]ایراد صحبت شما در تفسیر شما از اسلام است
ببینید چی گفتید:
دراسلام چقدر راهکار عملی برای گریه و زاری و غم داریم مانند محرم و صفر و دهه فاطمیه و شیهای قدر و ....
راهکار عملی برای گریه و زاری و غم ؟
یعنی اسلام راهکار داده که چجوری غمگین بشیم و گریه و زاری کنیم ؟ یعنی هدف گریه و زاری است ؟
خیر گریه و زاری نتیجه ی فهمیدن و درک کردن و حس کردن مصائب چهارده معصوم است
و دلیل اصلی گریه بخاطر درک میزان بزرگواری و درک شدت سزاوار نبودن چهارده معصوم برای این مصائب است
بنابراین گریه ناشی از پوچی و بدبختی و تصویر سازی آینده های مبهم و تاریک و ترسناک
فرسنگ ها با گریه ناشی از درک عظمت و بزرگواری چهارده معصوم زمین تا آسمان متفاوت است
بخاطر همین بعد از اشک ریختن در هیئت ها و عزاداری ها آدم حس میکنه کاملا تخلیه روانی شده
و انگار چند ساعت بهترین متخصصان هیپنوتراپی داشتن روی تخلیه روانی و ریلکسیشن ذهن شما کار میکردن
اگر کسی هیئت میره و احساس بدبختی و نا امیدی میکنه
علتش اینه که گریه و غمش ناشی از غصه ی دعوا با مادرزن و خواهر شوهر و قبول نشدن توی کنکور و رد شدن پرونده اش توی کمیته امداد هست
درمقابل ان چه راهکارهایی برای شادی داریم
همانطور که گفتم اشکال در این است که ما می خواهیم شاد بشویم نه اینکه شاد باشیم
یعنی شما باور ندارید که می شود همیشه شاد بود و نشاط دائمی داشت و وابسته به اتفاق خاصی نبود
اما من می گویم می شود. چون قبلا فکر میکردم نمی شود ولی وقتی درست تمرین کردم دیدم می شود
جوری هم می شود که صد تا مثل آنتونی رابینز و برایان تریسی و هلاکویی در خواب هم نمی بینند
ادم الکی که نمی تواند شاد باشد
به نکته ی خوبی اشاره کردید
در واقع شما دارید می گویید به چه دلیل شاد باشم ؟
چون شما دلیلی برای شادی و نشاط ندارید
و همچنین نمی توانید احساس پایداری در خود ایجاد کنید
اما انسان های مذهبی واقعی احساس نشاط دائمی و پایدار دارند
چون دلایل زیادی برای این نشاط دارند و این دلایل ملکه ی ذهنشان است و مدام برای آنها نشاط و شادابی تولید میکند
الان شما چه راهکار عملی برای شاد شدن پیشنهاد می دهید ؟
سه تا کارگر داشتن یک دیوار رو رنگ میکردن
یک سوال رو از هر سه نفر پرسیدند ولی سه جواب متفاوت دریافت کردند
سوال: مشغول چه کاری هستید ؟
نفر اول: یعنی چی مشغول چه کاری هستی ؟ مگه کوری ؟ نمی بینی ؟ دارم جون میکنم دیگه اه
نفر دوم: دارم نون حلال در میارم
نفر سوم: من دارم دیوار بزرگترین و زیباترین مسجد شهر رو رنگ میکنم و رزق حلال برای خانواده ام فراهم میکنم
هر سه نفر مشغول یک کار بودن ولی با سه نگاه متفاوت
آنچه شما و دیگر دوستان باید تغییر بدهند نوع نگاهشان به مسائل زندگی است
آنوقت خواهید دید که چقدر اسلام غنی و پربار است و هیچ شخص و دین و آیینی توان رقابت و عرض اندام در برابر دین اسلام را ندارد
من بیش از پانزده سال است که روانشناسی موفقیت رو دنبال میکنم و صد ها کتاب خوندم
و پای حرف همه اساتید نشستم و کلی هم هزینه کردم و در نهایت روانشناسی موفقیت رو برده ی حقیری در چنگال اسلام یافتم[/]
چندین مرتبه متن شما را خواندم، بارها به آن چیزی که شما اشاره می کنید فکر کرده ام، و همواره نسبت به آن دغدغه داشته ام، چرا که اگرچه سوال شما شفاف و مستقیم به این مسئله پرداخته است، اما دیده ام که بسیاری از کاربران از این مسئله متاثر بوده اند
اما به هر حال از یافتن پاسخ ناامید نباشید، سه نکته لازم است در پاسخ به سوال شما عرض کنم:نکته اول:
ببینید دین یک مجموعه تعالیم عمومی برای تمامی افراد بشر است، به همین خاطر ما با حجم وسیعی از آیات و روایت روبرو هستیم که برای مخاطبین مختلف گفته شده اند، نمیتوان از همه آنها استفاده کرد، باید دید ما به کدام نیاز داریم، مثل این است که ما وارد یک داروخانه شده ایم، طبیعی است که همه این داروها درمان ما نیستند
سلام خدمت استاد گرامی
ممنون برای وقتی که برای سوال بنده گذاشتین
نکته اول
ببینید بنده این بحث دارو خانه دانستن دین رو متوجه هستم منتهی یک بخشی از این مسئله محل ایراد هست که عرض خواهم کرد
ائمه(علیهم السلام) چاره ای نداشته اند که با رعایت مخاطب شناسی با مخاطبینشان گفتگو کنند، لذا می بینید که یک جا در ماجرای آن کفن دزد که کفن دختری از انصار را دزدیده و سپس با آن زنا کرده بود پیامبر(ص) او را از خود دور ساختند، چون پشیمانی او متناسب با گناهش نبوده و هنوز به بزرگی گناهش واقف نشده بود، و یک جا که ابی عبیده حذاء به امام باقر(ع) می گوید برای من دعا کنید من خیلی گنهکارم امام او را بازداشته، و چنین برخورد می کنند: «أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْعُ اللَّهَ لِي فَإِنَّ لِي ذُنُوباً كَثِيرَةً فَقَالَ مَهْ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ لَا يَكُونُ الشَّيْطَانُ عَوْناً عَلَى نَفْسِكَ إِنَّ عَفْوَ اللَّهِ لَا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ»؛ ابی عبیده حذاء میگوید به امام باقر(ع) گفتم فدایتان شوم برایم دعا کنید همانا من گناهان بسیاری مرتکب شده ام. امام فرمود: صبرکن ای اباعبیده! آرام باش! شیطان یاور تو بر علیه خودت نشود! به درستی که عفو خداوند با هیچ چیزی برابری نمیکند.(بحارالانوار، ج6، ص5)بنابراین در آن روایتی که اشاره فرمودید که پیامبر(ص) فرموده اگر چیزهایی که من می بینم شما هم می دیدید دیگر نمی خندید باید ببینیم مخاطب ایشان چه کسانی بوده اند! چرا که روشن است که خود پیامبر(ص) هم اهل خنده بودند، و هم اهل شوخی؛ پس چطور بیان چنین سخنی از سوی ایشان رواست؟ بنابراین می توان حدس زد که احتمالا مخاطب ایشان کسی بوده است که در شادی و خنده اهل افراط بوده است.
یک مقایسه بکنید احادیث مربوط به خنده و شادی رو با تعداد و حجم احادیث مربوط به ترس گریه استرس سوال و جواب قیامت شما قاعدتا بهتر میدونید که از نظر تعداد قابل مقایسه نیستن. من باز مثالی بزنم میگن سلیمان نبی آخرین نبی خواهد بود که وارد بهشت می شود خب چرا جرمش چیست؟ انبیا که معصوم هستند چون در دنیا ثروت و قدرت داشته!!! چون فقیر نبوده واقعا این چه منطقی هست من درک نمی کنم از این مسائل خیلی زیاده پس یک بخش مشکل من وجود این حجم بالا از تزریق دلهره ترس و استرس و فشار روحیه( البته اینها طبعا برای کسیه که دغدغه ای داره وگرنه مسلمان اسمی که محل بحثمون نیست)
یا به عنوان نمونه من از کلام شما در خصوص مطالعه اخلاق و ترس احساس می کنم شما آنچه که باید در کنار ترس تقویت می کردید تقویت نکرده اید؛ و آن «عشق» است؛ روشن است که قرآن و خصوصا نهج البلاغه که شامل خطبه ها و نامه های حضرت و اندکی هم جملات قصار امیرالمومنین(ع) است عمدتا در فضای سیاسی و موعظه عمومی مردم مطرح شده است، و آنچه شما بدان نیاز دارید را مفصل نخواهید یافت، نسخه ای که اکنون شما بدان نیاز دارید به نظر من ادعیه و مناجات است، بروید سراغ آنها؛ سراغ مناجات شعانیه که فوق العاده است، سراغ صحیفه سجادیه، دعای ابوحمزه، دعای کمیل، و...؛ برای تعادل ترسی که در شما ایجاد شده است نیازمند این مناجات های عاشقانه هستید؛ داروی شما آنجاست.
در مورد بحث اخلاق که فرمودین بنده دو تا نکته بگم
اول این هست که حجم بالای مسائل اخلاقی و دشواری عملی اونها باعث جا زدن انسان میشه من اینو خیلی تجربه کردم بخصوص در نوجوانی واقعا ی جاهای انسان میگه بدرک نمیشه دیگه چکار کنم
یک بخش هم هست بنده هنوز نتوسنم یک جمع بندی درستی بکنم از حرف این دین یعنی نه خدا را درست شناختم نه میدونم ازم چی میخواد نه میدونم چرا من رو در همچین شرایطی قرار داده و سوالات دیگر برای هرکدوم این مسائل جواب هایی دارم منتهی قطعات این پازل رو نمیتونم کنار هم بزارم نمیتونم به یک جمع بندی برسم واقعا گیج شدم یکی از مسائل رو نمیتونم کنار هم بزارم مثال عرض کنم( هرچند نمیخوام وارد بحث مصداقی بشم) نمیتونم خدایی و اون قدرت بالا رو با حبیب و مونس بودن برای بنده جمع کنم و مسائل دیگر
نکته دوم:
ببینید همواره درمان های بیرونی در زمانی است که جسم و روح از ناحیه درون در ایجاد چیزی ناتوان باشد، به عنوان نمونه اگر پوست شما از درون رطوبت رسانی کافی نشود شما ناچار به استفاده از کرم های مرطوب کننده ی بیرونی هستید، اما قطعا درمان کامل تر رساندن رطوبت به پوست از درون خواهد بود. ما زمانی به مشاور یا روانشناس نیاز پیدا می کنیم که در درون نتوانیم آرامش یا انگیزش لازم را در خود ایجاد کنیم، اما همانطور که برخی از حکماء گفته اند شادی و نشاط حقیقی آن آرامش و نشاطی است که از درون بجوشد، آن است که دوام و ثبات دارد، شادی و نشاط بیرونی موقتی و گذراست.بنابراین به نظر می رسد روانشناسی موفقیت به دنبال ایجاد یک انگیزه و آرامش روبنایی است، اما اسلام بیشتر توجهش به ریشه بی انگیزگی ها و اضطراب ها است؛ چرا که به لحاظ بنیادین هیچ چیزی مانند دین و مذهب نمی تواند مایه آرامش و انگیزش از درون شود، همانطور که ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریکایی میگوید: «احساس لذت مداوم و مطلق در هیچ جا جز در مذهب یافت نمیشود»(دین و روان، ص27) وی معتقد است این آرامش، و تحمل دشواریها نشأت گرفته از تغییر نگاه مومنین به دنیاست: «چهره دنیا در نظر مردم با ایمان فرق می کند، مردم مذهبی هر واقعه ای در زندگی را انعکاسی از مشیت الهی می دانند(همان، ص168)
بنابراین تعالیم اعتقادی و اخلاقی دینی است که چنین آرامش و انگیزشی را به دنبال دارد، اگرچه ممکن است در بسیاری از انسان ها به خاطر ضعف در ایمان و عمل، این آرامش و انگیزه کافی نبوده و نیازمند جملات انگیزشی و آرامش دهی بیرونی هم باشد، اما این از ضعف دین نیست، از ضعف متدینین است، وگرنه شما کسانی که با نسخه دین به آرامش یافته اند را بسیار صبورتر و باانگیزه تر از کسانی که با روانشناسی موفقیت به این مقوله ها رسیده اند خواهید یافت. به امثال امام خمینی(ره) و آیت الله بجت(ره) و مانند ایشان نگاه کنید، به آرامش، و ثبات شخصیتی و روانی شان دقت کنید؛ امام خمینی(ره) در این رنج های تبعید و داغ فرزند و مانند آن، و همچنین در انگیزه برای ادامه مسیر هرگز با جملات انگیزشی خویش را مصمم و آرام نمی ساخت.
شاخص ثبات شخصیتی اسلام این است که هرگز نوسان در شخصیت او راه نیابد، نه هنگامی که چیزی به دست می آورد خوشحال شده، و نه هنگامی که چیزی از دست می دهد ناراحت نشود: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد(حدید:23)
امام با این نسخه توانست رنج تبعید را تحمل کند، پس از تبعید و بازگشت به ایران هم فرمود هیچ حسی ندارم؛ نه آن تبعید او را ناراحت ساخت و نه این بازشت او را خوشحال و سرمست! البته قطعا از بابت پیروزی اسلام خوشحال بود، اما چنین انسان هایی برای خودشان تبعید و رهبر شدن تفاوتی در شخصیتشان ایجاد نمیکند. البته زندگی این بزرگان نباید موجب بی انگیزگی ما شود، بلکه باید مشوقی برای حرکت باشد، همانطور که کسی که میخواهد فوتبالیست شود باید به کریستینو رونالدو و لیونل مسی و مانند آن به عنوان الگویی برای حرکت نگاه کند، نه مصداقی برای ناامیدی! باید بداند این افق ها دست یافتنی است.البته در بحث خودمان من نمیخواهم استفاده از این کتاب های روانشناسی موفقیت را رد کنم، اتفاقا بسیار لازم است برای کسانی که به لحاظ ارامش دهی و انگیزه دهی به خودکفایی درونی نرسیده اند، همانطور که کرم نرم کننده برای کسانی که دچار خشکی پوست شده اند لازم است تا زمانی که از درون خود را توانا سازند.
نکته دوم
تمام مواردی را که فرمودید رو خط به خط قبول دارم اما مسئله من چیه؟
چند درصد افراد بشر واقعا میتوانند به چنین حدی که فرمودید برسن که درمان بیرونی نخوان؟ حتی یک درصد هم کمتر اما چرا؟
ببینید اگر یک معلمی از کلاسی امتحانی بگیره و همه بیفتن همه به معلم خرده میگیرند و میگن کارت مشکل داشت اما در مورد خداوند و این ساختار داروخانه ای دین که درش 1 درصد هم به آرامش مد نظر اسلام نمیرسند چی؟ اینجا پاسخی که دادند و عقلا هم درسته اینه خدا حکیم خدا خطا نمیکنه خدا پدر کشتگی با بندش نداره بنابرین مشکل از بندهاست 99.99 درصد بنده هاش!!! بنده این پاسخو میپذیرم عقلا ولی قلبا باورش ندارم چرا؟ چون خودم مثل شما وسط معرکه دنیا هستم با تمام وجود دارم درک میکنم که بابا امتحان سخته امتحان ناممکنه نمیشه رسید به اون آرامشی که شما میگید. 99 درصد نمیتونند برسند.
اینکه ما ی نسخه بدیم و بگیم نسخه دین ما بهترینه ولی فقط ی درصد میتونند بهش برسند به نظرتون کار مهمی کردیم؟ ما همه چیز را داریم در داروخانه مون ولی این دارو خانه ساختاری داره که 99 درصد نمیتونند ازش استفاده کنند
همان داروهایی که در روانشناسی موفقیت وجود دارد در داروخانه اسلامی هم وجود دارد، اما متاسفانه مانند روانشناسی به آنها پرداخته نشده و به دست مردم رسانده نشده است،
در مورد این نکته باید عرض کنم که یکی از مشکلات جدی ما این هست که همیشه بعد از اینکه چیزی کشف میشه در عالم علم بعدش میاییم یک بررسی میکنیم و میگیم ما داشتیم خب اگر بود چرا قبلا نمیگفتیم؟ حالا که خود بشر بهش رسیده چه نیازی به تایید ما داره؟ ما رجوع میکنیم به دین میبینیم نیست بعد میریم از یک منبعی میگیریم بعد به زور چهار تا حدیث پیدا میشه که حالا 1 درصد روانشناسی موفقیت رو پوشش میده البته من این روانشناسی رو ی چیز 100 درصدی نمیدونم ولی به من کمک زیادی کرده که دین نکرده
بزارید یک مثالی خدمتتون بزنم من به دوس داشتم به قرآن رجوع کنم و کردم ولی هیچ کمکی بهم نکرد اصلا نظم موضوعی نداره قرآن در بسیاری از مسائل مبهم صحبت میکنه مسائل پر تکرار زیادی درش هست مثلا چندین دفعه قصه موسی و عیسی و ... رو گفته چندین بار میگه من کافران رو میندازم جهنم پدرشونو در میارم خوب باشه فهمیدیم چند بار تکرارمیکنی؟ یا شما مثلا نگاه کنید به سوره مسد واقعا کل این سوره به چه دردی میخوره؟ کدام مشکل رو حل کرده؟ البولهب و زنش جهنمی هستن خب چکار کنیم ما؟ بعد میگن خب برداشت از قرآن تخصص میخواد که حرف صحیحی هست ما به مفسرین مختلف مراجعه میکنیم اختلاف نظر دارن کاری جلو نمیره بنده عرض کردم واقعا با نیت استفاده از قرآن جلو رفتم نمیشه از این متن استفاده کرد بعد مدام در منابر شعار میدیم رجوع کنیم به قرآن و اهل بیت خب ما رجوع کردیم هست آیا؟ روانشناسی موفقیت هست؟ خود شما میگین نیست بنده بحثم اینه این مباحث روبنایی به فرمایش شما برای من خیلی خیلی بهتر از قرآن و اهل بیت جواب داده و من سعی کردم که به قرآن و اهل بیت رجوع کنم ولی امکان پذیر نبوده
الان اگر به من بگن عبادت کن قرآن میخونم ولی بگن میخواییم بچه تربیت کنیم چکار کنیم صدردصد کتب روانشناسی رو پینشهاد میدم( با همه اشتباهات ممکنشون) چون نمیشه با رجوع به قرآن به جایی رسید حداقل نمیشه دستآورد های چند صد ساله یک علم رو یک فرد عادی مثل من با رجوع قرآن به بهترش برسه
باز بنده محور های سوالم رو بگم که خیلی از بحث دور نشیم:
اول حجم وسیع ادبیات القا کننده ترسو استرسو فشار روحی نسبت به ادبیات امید دهنده انگیزه دهنده و مثبت در دین( در این دین بنده همراه بدهکار و ذلیل هست همراه در یک برزخ هست و نمیدونه عاقبت به خیر میشه یا نه و به نظر من این بدترین فشار روحیه)
دوم سود بردن بیشتر و بهتر از منابع غیر دینی در زندگی فردی و شخصیم نسبت به منابع دینی ( منابع غیر دینی منظم و طبقه بندی شده منابع دینی نامنظم پراکنده مبهم در خیلی جاها و...)
سوم عدم امکان بهره مندی عملی از منابع دینی با این سبک و سیاق( داروخانه بدون داروخانه چی و دستور العمل استفاده)
خوانندگان معروف امریکایی که اسم بعضیا رو شنیدین خیلیا اظهار افسردگی و حتی از نوع مزمنش کردن.در صورتیکه غرق ثروت عیاشی رقص و موسیقی ان.بنظر منم شادی باید اول از درون انسان بجوشه.وگرنه اگر از درون نتونیم شاد باشیم با رقص و اینا بعیده.
ولی در کل مردم ایران هم مردمی شاد نیستن.
اماری معتبری از جمله گالوپ نشون دهنده رتبه بسیار بد ایران در شادی بودن مردم ایران حکایت داره.
دلیل ان هم نبود امکانات بیکاری گرفتار شدن با مخدرات و محدودیت های حکومتی ایران هست.
با سلام
من در مقام دفاع یا رد رتبه ایران نیستم.
اما باید متذکر شوم خود این موسسات یک سری معیار برای تشخیص شادی و مانند آن قرار می دهند.
طبعا با تغییر ملاک ها و تفسیرها از شادی، رتبه ها جا به جا میشود.
مثلا عزاداری ها و مراسم هفتم و چهلم و سالگرد اموات و قبرستان ها و ممنوعیت رقص و دیسکو و شراب و قمار و اینها...
خوب اینها میتواند یکی از معیار ها از نظر آن موسسات باشد که قطعا در رتبه بندی تاثیر گذار است....
باز متذکر میشوم بنده منکر وضع اقتصادی بد و تورم و اینها نیستم که این هم جزو معیارهایی برای شادی است. و شاید مهم ترین معیار از نظر این موسسات باشد.
خیر گریه و زاری نتیجه ی فهمیدن و درک کردن و حس کردن مصائب چهارده معصوم استو دلیل اصلی گریه بخاطر درک میزان بزرگواری و درک شدت سزاوار نبودن چهارده معصوم برای این مصائب است
سلام
اتفاقا بیشتر کسانی که در مجالس امامان گریه می کنند برای مشکلات شخصی خودشان است
با بقیه صحبتتاتون کم و بیش موافقم
ولی مذهبی واقعی بودن خیلی سخته
کار هرکسی نیست
ما باید کاری کنیم که عموم مردم شاد بشوند
حتی غیر مذهبی ها همچنین کودکان و جوانان
به نظر من موسیقی و رقص شادی اوره
بیخود نبوده که مولانا رقص سماع انجام می داده
من اصلا ایده آل گرا سخن نگفتم، بلکه کاملا رویکردم رئالیستی و واقع گرایانه بود، به همین خاطر اصلا بحث مصادیق را وسط کشیدم ، سخن از تعریف شادی، و نقش رفتارهایی مثل رقص و موسیقی، یا گریه و روضه بود.
من از جامعه ی خودمان هم حرفی نزده، و دفاعی نکردم چون آن را 100 درصد اسلامی نمیدانم که بخواهم به آن استناد کنم.
شما صد درصد ایده ال گرا صحبت کردید
دقت کنید فرمودید که شادی از رضایت درزندگی می اید
خوب بفرمایید چند درصد مردم از زندگیشون راضی هستند ؟کمتر از یک درصد
ایا ما نباید فکری به حال بیشتر مردم بکنیم که از زندگیشون رضایت ندارند ؟
شما می گویید مردم نباید با مسکن و چیزهایی مثل موسیقی و رقص خودشان را شاد کنند
بلکه باید دنبال شادی حقیقی و رضایت از زندگی باشند
خوب این می شود ایده ال گرایی نه واقع بینی
چون واقعیت این است که بیشتر مردم از زندگیشون رضایت ندارند
صحبت بر سر همین است، اسلام رقص و موسقی های حرام را مسکنی میداند که خود عامل بیماری است، درد انسان را افزون میسازد...
لطفا برای این دلیل علمی بیاوردید ؟
مانند این است که کسی به خاطر درد کلیه اش که از نارسایی کلیوی نشأت گرفته مرتب استامینوفن مصرف کند، خب این شاید احساس درد را کاهش دهد اما عامل درد را دارد افزایش می دهد...
ولی برای کاهش درد علاوه بر درمان اصلی باید مسکن هم دریافت کند
هیچ دکتری نمی گوید مسکن نخور و به دنبال درمان اصلی باش
وگرنه که ممکن است مریض از شدت درد بمیرد
برای بقیه سخنانتان هم دیگر جواب نمی نویسم چون تکرار مکررات است
با سلام و احترام
یک مقایسه بکنید احادیث مربوط به خنده و شادی رو با تعداد و حجم احادیث مربوط به ترس گریه استرس سوال و جواب قیامت شما قاعدتا بهتر میدونید که از نظر تعداد قابل مقایسه نیستن. من باز مثالی بزنم میگن سلیمان نبی آخرین نبی خواهد بود که وارد بهشت می شود خب چرا جرمش چیست؟ انبیا که معصوم هستند چون در دنیا ثروت و قدرت داشته!!! چون فقیر نبوده واقعا این چه منطقی هست من درک نمی کنم از این مسائل خیلی زیاده پس یک بخش مشکل من وجود این حجم بالا از تزریق دلهره ترس و استرس و فشار روحیه( البته اینها طبعا برای کسیه که دغدغه ای داره وگرنه مسلمان اسمی که محل بحثمون نیست)
شما آیات و روایات مربوط به خنده را میخواهید با آیات و روایات انذار مقایسه کنید اما این صحیح نیست، شما باید این آیات و روایات تهدیدو انذار و ترس را با آیات و روایات بشارت و تشویق مقایسه کنید، و قطعا به نظرم هم کمّا و هم کیفاً آیات و روایات تشویق بیشتر است، همین یک فراز دعا که در بسیاری از منابع آمده کفایت می کند: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»؛ ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته.
ببینید اسلام توصیه کرده است که هرگز نباید ترس انسان بر امید او فزونی بگیرد، اگر چنین شد این نسخه خارج از دستور اسلام است و باید تعدیل شود، همانطور که امام صادق(ع) از پدرشان نقل می کنند که همواره می فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا»؛ بنده مومنی نیست مگر آنکه در قلبش دو نور است، نوز ترس و نور امید، که اگر ر کدام وزن شوند هرگز هیچ کدام بر دیگری فزونی ندارد.(الکافی، ج2، ص71)
اما در مورد ورود حضرت سلیمان به بهشت به عنوان آخرین پیامبر(ص)، این روایت از عبدالله بن سنان روایت شده که و سند آن هم کامل نیست، لذا ضعیف بوده و خیلی قابل اعتماد نیست که بخواهیم بحث علمی بر آن بنا کنیم، اما روایات شفافی داریم که می فرمایند دنیا را به لحاظ تلاش و کوشش جدی بگیرید، مانند روایت معروف امام حسن(ع) که من از آن به عنوان عصاره اسلام یاد می کنم که فرمودند: «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا»؛ برای دنیایت چنان کار کن که انگار تا ابد در آن خواهی بود، و برای آخرتت چنان کار کن که انگار فردا خواهی مُرد.(بحارالانوار، ج44، ص149)
انصافا این جمله چقدر زیبا، آموزنده، و قابل تأمل و توجه است؟
تمام مواردی را که فرمودید رو خط به خط قبول دارم اما مسئله من چیه؟
چند درصد افراد بشر واقعا میتوانند به چنین حدی که فرمودید برسن که درمان بیرونی نخوان؟ حتی یک درصد هم کمتر اما چرا؟
ببینید اگر یک معلمی از کلاسی امتحانی بگیره و همه بیفتن همه به معلم خرده میگیرند و میگن کارت مشکل داشت اما در مورد خداوند و این ساختار داروخانه ای دین که درش 1 درصد هم به آرامش مد نظر اسلام نمیرسند چی؟ اینجا پاسخی که دادند و عقلا هم درسته اینه خدا حکیم خدا خطا نمیکنه خدا پدر کشتگی با بندش نداره بنابرین مشکل از بندهاست 99.99 درصد بنده هاش!!! بنده این پاسخو میپذیرم عقلا ولی قلبا باورش ندارم چرا؟ چون خودم مثل شما وسط معرکه دنیا هستم با تمام وجود دارم درک میکنم که بابا امتحان سخته امتحان ناممکنه نمیشه رسید به اون آرامشی که شما میگید. 99 درصد نمیتونند برسند.
اینکه ما ی نسخه بدیم و بگیم نسخه دین ما بهترینه ولی فقط ی درصد میتونند بهش برسند به نظرتون کار مهمی کردیم؟ ما همه چیز را داریم در داروخانه مون ولی این دارو خانه ساختاری داره که 99 درصد نمیتونند ازش استفاده کنند
سخن شما مثل سخن کسی که در انکار نقش سیستم ایمنی بدن و اثبات نقش دارو در درمان بگوید 99 درصد بیماران با دارو خوب شده اند پس سیستم ایمنی بدن چه نقشی دارد؟ در حالی که توجه ندارد این دارو زمانی اثرگذار است که در کنار سیستم ایمنی بدن باشد، باید از چنین شخصی پرسید چند نفر که دچار نقص سیستم ایمنی بدن هستند با دارو خوب شده اند؟ نقش سیستم ایمنی بدن زمانی درک میشود که به یک بیمار مبتلا به ایدز بنگرد، که دیگر هیچ دارویی برای درمان او افاقه نخواهد کرد.
شما در مقام مقایسه بین دین و روانشناسی موفقیت به من نشان دهید که چه کسی است که دین دار نبوده و با روانشناسی موفقیت به آرامش و نشاط و انگیزه رسیده باشد؟ اثر روانشناسی موفقیت که یک اثر بیرونی است در کنار دین داری که تأثیر درونی دارد خودش را نشان میدهد نباید نتیجه را کاملا پای روانشناسی موفقیت نوشت.
ما دنبال انکار نقش روانشناسی موفقیت به عنوان یک عامل بیرونی نیستیم، اما کسی که میخواهد نقش دین را کمرنگ تر از نقش روانشناسی موفقیت بداند باید به این سوال پاسخ دهد که آیا روانشناسی موفقیت بدون دین چقدر میتواند موثر باشد؟
روان شناسان بزرگی چون ویلیام جیمز، کارل گوستاو یونگ و دیگران از نقش بی بدیل دین در نشاط و رفع افسردگی و بیماریهای روانی سخن گفته اند، به گونه ای که در این حوزه هیچ عاملی جای دین را نمی گیرد؛ روانشناسی موفقیت و جملات انگیزشی صرفا یک مکمل هستند، و نمی توانند جای دین را بگیرند، وگرنه نیچه 8 سال پایانی عمرش را در جنون به سر نمی برد، و صادق هدایت خودکشی نمیکرد.
یکی از مشکلات جدی ما این هست که همیشه بعد از اینکه چیزی کشف میشه در عالم علم بعدش میاییم یک بررسی میکنیم و میگیم ما داشتیم خب اگر بود چرا قبلا نمیگفتیم؟ حالا که خود بشر بهش رسیده چه نیازی به تایید ما داره؟ ما رجوع میکنیم به دین میبینیم نیست بعد میریم از یک منبعی میگیریم بعد به زور چهار تا حدیث پیدا میشه که حالا 1 درصد روانشناسی موفقیت رو پوشش میده البته من این روانشناسی رو ی چیز 100 درصدی نمیدونم ولی به من کمک زیادی کرده که دین نکرده
ب
اشکال شما متوجه دین نیست، نهایتا متوجه دانشمندان دینی است
ببینید مسئله از دو حال خارج نیست، اگر آنچه که روانشناسی موفقیت، یا آنچه که در هر علمی کشف میشود واقعا در قرآن و روایات وجود دارد، پس نشان میدهد دین در اشاره به این مسائل مقدم بوده است ما بدان توجه نداشته ایم، و اگر وجود ندارد و ما داریم به زور آن را به دین نسبت می دهیم در این صورت حرف شما درست خواهد بود.
که انصافا اینگونه نیست، منتهی زبان دین با زبان روانشناسی موفقیت طبیعتا متفاوت است، که در ادامه توضیح بیشتری در این خصوص خواهم داد
همچنین اینکه میگویید دین به شما کمکی نکرده است و روانشناسی موفقیت کمک کرده همانطور که عرض کردم نشأت گرفته از این است که شما به نقش دین به عنوان سیستم ایمنی بدنتان واقف نیستید و گمان میکنید این اثری که گرفته اید منحصرا اثر داروست در حالی که اگر دیندار نبوده و معتقد به خدا نبودید هیچ روانشناسی موفقیتی با تمام ابزار و جملات انگیزشی اش نمی توانست انگیزه و نشاط دائمی در شما ایجاد کند.
بزارید یک مثالی خدمتتون بزنم من به دوس داشتم به قرآن رجوع کنم و کردم ولی هیچ کمکی بهم نکرد اصلا نظم موضوعی نداره قرآن در بسیاری از مسائل مبهم صحبت میکنه مسائل پر تکرار زیادی درش هست مثلا چندین دفعه قصه موسی و عیسی و ... رو گفته چندین بار میگه من کافران رو میندازم جهنم پدرشونو در میارم خوب باشه فهمیدیم چند بار تکرارمیکنی؟ یا شما مثلا نگاه کنید به سوره مسد واقعا کل این سوره به چه دردی میخوره؟ کدام مشکل رو حل کرده؟ البولهب و زنش جهنمی هستن خب چکار کنیم ما؟ بعد میگن خب برداشت از قرآن تخصص میخواد که حرف صحیحی هست ما به مفسرین مختلف مراجعه میکنیم اختلاف نظر دارن کاری جلو نمیره بنده عرض کردم واقعا با نیت استفاده از قرآن جلو رفتم نمیشه از این متن استفاده کرد بعد مدام در منابر شعار میدیم رجوع کنیم به قرآن و اهل بیت خب ما رجوع کردیم هست آیا؟ روانشناسی موفقیت هست؟ خود شما میگین نیست بنده بحثم اینه این مباحث روبنایی به فرمایش شما برای من خیلی خیلی بهتر از قرآن و اهل بیت جواب داده و من سعی کردم که به قرآن و اهل بیت رجوع کنم ولی امکان پذیر نبوده
الان اگر به من بگن عبادت کن قرآن میخونم ولی بگن میخواییم بچه تربیت کنیم چکار کنیم صدردصد کتب روانشناسی رو پینشهاد میدم( با همه اشتباهات ممکنشون) چون نمیشه با رجوع به قرآن به جایی رسید حداقل نمیشه دستآورد های چند صد ساله یک علم رو یک فرد عادی مثل من با رجوع قرآن به بهترش برسه
ایتجا لازم است آن توضیح مفصل تری که وعده داده بودم را عرض کنم، ببینید قرآن نه کتاب فلسفی است، و نه کتاب عرفان، و نه کتاب داستان، و نه کتاب روانشناسی، و نه کتاب جامعه شناسی؛ اما هم کتاب فلسفی است، هم کتاب عرفانی، هم کتاب داستان، هم کتاب روانشناسی، و هم کتاب جامعه شناسی و...
اسلام ریشه های علمی را بیان می کند، کلیات و زیربنای علوم را بیان می کند، این بر عهده ماست که اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی، جامعه شناسی اسلامی، و نظریه سیاسی اسلامی را استخراج کنیم و به دست مردم برسانیم.
روانشناسی یک علمی در عرض اسلام نیست که بگوییم چرا اسلام اینگونه نیست؟ روانشناسی یک علمی در طول مبانی پیشینی و جهان بینی است، که این مبانی میتواند الحادی باشد و میتواند الهی باشد؛ لذا هم روانشناسی الحادی و مبتنی بر سکولاریسم و اومانیسم و مانند آن داریم که انسان را حیوانی تکامل یافته دانسته و در این بدن مادی منحصصر می کند، و روانشناسی اسلامی که مبتنی بر جهان بینی الهی است و نگاهی متمایر به هستی انسان و هدف انسان دارد.
بنابراین بر عهده ماست که روانشناسی اسلامی را از دین استخراج کرده و ارائه دهیم، وگرنه اسلام دین روانشناسی نیست، و قرآن هم کتاب روانشناسی نیست.
ببینید همانطور که عرض کردم من از مردم ایران دفاع نمیکنم چون هر دودی که به چشم ما میرود هم از این بابت است که می خواهیم پا جای پای غرب بگذاریم، اما با این حال رتبه ایران در خودکشی در مرتبه 164 در جهان است، بسیار پایین تر از کشورهای شرق آسیا، امریکا و اروپا؛ آنچه که عرض می کنم را همین الان نه از سایت های ایرانی، بلکه از یورونیوز برا شما ارسال کردم
همین الانش در همین سایت مذهبی برین یه سر بزنین به پستهای مربوط به مشاوره از هر سه پست یکیش به خودکشی فکر کرده
پست ترین کار همین هست ؛ و جامعه اسلامی استاد این کار هست ؛ تغییر دادن آمار ؛
جناب مسلم ... یورو نیوز از کجا میخواد آمار خودکشی ایرانی ها رو بیاره .... هان ؛
اخوندهای اسلامی اینجوری عنوان میکنند اونها هم همینو مینویسند ؛ اونها به این فکر نمی کنند که وجود آمار بالای خودکشی باعث میشه اسلام توو خطر بیوفته
من وقتی داشتم از فرانسه سوار کانتر میشدم تا خودم رو برسونم انگلیس .... خیلی ها رو دیدم که اقیانوس رو دارن با یک قایق موتوری طی میکنند ؛ همه میگفتند یا بمیریم یا از دست جامعه اسلامی راحت بشیم .
مجبور بودیم اخبار مربوط به آب و هوا رو درون سایت ها بررسی کنیم تا اگر ارتفاع موج ها از حد بخصوص بیشتر بود ؛ دیگه با قایق متوری حرکت نکنیم ؛ ارتفاع موج زمانی که ما خواستیم حرکت کنیم در حدود 80 ساخت بود ؛ با قایق متوری یعنی خودکشی
خیلی ها توو این مسیر مردن ؛ خیلی ها
باید ساعت 12 شب به بعد به دریا زد ؛ تا گارد ساحلی فرانسه نگیرتتون ؛ تا حالا ساعت یک نصفه شب سوار قایق متوری شدین و شش ساعت توو اقیانوس فقط گاز بدین بدون اینکه جلوتون رو ببینید ؛ اینکه به صخره ای میخورید یا نمیخورید ؛ شب فقط فریاد دخترها رو در ظلمت شب میتونستی بشنوی ؛ و لعنت هایی که دارن توو دلشون میفرستند .
من شنگن نه ماهه داشتم ؛ ولی خیلی ها قاچاقی خودشون رو رسونده بودن فرانسه وچون آی دی کارت نداشتند شبها مجبور بودن درون جنگل بخوابن تا کانترگیرشون بیاد .
کشیش ها میومدن ؛ مردم فرانسه میومدند تا بهشون کمک کنند ؛ یکی غذا میاورد ؛ یکی پتو میاورد ؛
توو جنگل بودم ؛ از طرف ملکه انگلستان اومده بودن جنگل و داشتند غذا پخش میکردند ؛ یه پسره به سمت دختره حمله ور شد و خواست با چاقو تهدیدش کنه که صف رو دور بزنه ؛ یه پسر دیگه در جنگل بود که ماهیچه های قوی داشت و به نوعی به همه کمک میکرد در کسری از ثانیه با تفنگ به پاهاش زد
میدونین چند هزار نفر در جنگل بودن ؛ میدونین چه مدت مثل حیوون زندگی کردن ؛
تا حالا توو سرما ؛ روی علفهایی که زیرتون پر از آب هستش خوابیدین ؛
خودکشی در ایران رتبه 164 هست ؛ مزخرفه
[="Times New Roman"][="Black"]خب اولین تکنیکی که می خوام بهتون یاد بدم
تکنیکی برای ایجاد انگیزه دائمی برای ترک عادت های بد و ایجاد عادت های خوب هست. جوری که چه زمانی که سرحال بودید و چه زمانی که سرحال نبودید
انگیزه قوی با شارژ صد در صد داشته باشید.
این تکنیک صد در صد اسلامی است و جا داره بگم اسلام تکنیک موفقیت آموزش می داد زمانی که کسی نمی دونست موفقیت چی چی هست.
این احادیث رو بخونید:
هرگاه قصد کاری کردی در فرجامش بیندیش، اگر صحیح بود انجامش بده وگرنه از آن صرف نظر کن
حضرت محمد ( ص )
پيروزى با دورانديشى و آينده نگرى به دست مى آيد
امام على عليه السلام
عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر در عاقبت كارهايش بينديشد
امام على عليه السلام
آن كه در عاقبت كارها دقيق شود از گرفتارى ها مصون مى ماند
امام على عليه السلام
زودگـذر بـودن لذّتـهـا [ى نـامـشـروع ] و مـانـدگار بودن بازتاب آن را همواره به ياد داشته باشيد
امام على عليه السلام
هر كس در عاقبت كار بينديشد سالم مى ماند
امام على عليه السلام
هر كه بدون عاقبت انديشى ، در كارها فرو رود ، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند . و برنامه ريزى پيش از هركار ، از پشيمانى ايمنت خواهد ساخت
امام على عليه السلام
با مطالعه ی چند حدیث به سادگی متوجه اثر شگفت انگیز فرجام و عاقبت اندیشی در موفقیت انسان خواهید شد
آن هم احادیثی که از زبان ( به تعبیر دکتر سید محمود انوشه ) بزرگترین روانشناس عالم مولا علی علیه السلام بیان شده باشد
خب حالا چجوری می تونیم با عاقبت اندیشی و فرجام اندیشی موفقیت های بزرگ به دست بیاریم ؟
الان روانشناسی موفقیت اومده این احادیث و روایات رو تبدیل به تکنیک های کاربردی کرده ( کاری که ما مسلمان ها باید میکردیم )
تکنیکی تحت عنوان " لذت و رنج" به این صورت که شما هر عادتی رو خواستید ترک کنید یا عادت مثبتی رو خواستید ایجاد کنید
یک جدول میکشید با دو ستون. ستون سمت چپ رنج ها و ستون سمت راست لذت های رسیدن یا ترک کردن آن رفتار را می نویسید
و هرروز می توانید لذت ها و رنج های جدیدی به آن اضافه کنید.
کافیه چند هفته این جدول رو هرروز نیم ساعت مرور کنید و به عاقبت و نتیجه ی رسیدن یا ترک نکردن آن عادت فکر کنید
و آن لذت ها و رنج ها را هرروز برای خودتان توضیح دهید و به خودتان هشدار بدهید
بعد از چند هفته در کمال شگفتی خواهید دید که خودتان با کمال میل آن عادت بد را ترک خواهید کرد یا آن عادت مثبت را ایجاد خواهید کرد
و این نتیجه ی شگفت انگیز عاقبت اندیشی و فرجام اندیشی است که اسلام هزار وچهارصد سال پیش در موردش صدها توصیه کرده بود
اگر بخوام در مورد روش عملکرد این تکنیک بهتون توضیح بدم باید بگم که
فرض کنید شما یه میل صد در صد و عجیب و غریب به سیگار دارید و از اونایی هستید که میگن من حاضرم بمیرم ولی سیگار رو ترک نکنم.
حالا شما هیچ نیازی به اقدام عملی برای ترک سیگار نخواهید داشت
فقط کافی هست این تکنیک رو دو سه هفته انجام بدید و بعد می بینید که
به مرور زمان اون میل صد در صد و عطش عجیب شما هرروز کمتر خواهد شد. نود درصد. هشتاد درصد. هفتاد درصد. شصت درصد و....صفر درصد
و اگر ادامه بدید. منفی ده درصد. منفی پنجاه درصد. منفی صد درصد....و نه تنها سیگار را ترک میکنید بلکه فرسنگ ها از آن فاصله خواهید گرفت و متنفر خواهید شد
ژوزف مورفی یک جمله باحال داره که میگه: بزرگترین راز در این است که هیچ رازی وجود ندارد
خیلی از تکنیک ها و رازهای موفقیت در همین نکات ساده ای نهفته هست که کسی اونها رو جدی نمی گیره
مثلا چون من الان یه کاربر اسکدینی هستم شاید به نظر شما بیاد که یه تکنیک به درد نخور و الکی بهتون یاد دادم
ولی اگر همین تکنیک ها رو توی یه پکیج شکیل و در یک دی وی دی تحت عنوان "Success Techniques" با مبلغ 69 هزارتومان به شما می فروختم
با کمال میل آن را خریداری میکردید
مطمئنا با چنین تفکری فرصت ها را یکی پس از دیگری از دست خواهید داد
و عمر شما که یک جاده ی یک طرفه هست به باد خواهد رفت
و آن کسی که صد در صد ضرر خواهد کرد شما هستید[/]
من در مقام دفاع یا رد رتبه ایران نیستم.اما باید متذکر شوم خود این موسسات یک سری معیار برای تشخیص شادی و مانند آن قرار می دهند.
طبعا با تغییر ملاک ها و تفسیرها از شادی، رتبه ها جا به جا میشود.
مثلا عزاداری ها و مراسم هفتم و چهلم و سالگرد اموات و قبرستان ها و ممنوعیت رقص و دیسکو و شراب و قمار و اینها...
خوب اینها میتواند یکی از معیار ها از نظر آن موسسات باشد که قطعا در رتبه بندی تاثیر گذار است....باز متذکر میشوم بنده منکر وضع اقتصادی بد و تورم و اینها نیستم که این هم جزو معیارهایی برای شادی است. و شاید مهم ترین معیار از نظر این موسسات باشد.
سلام
با کلیت حرفهای شما موافقم
دلیل اصلیکه این تحقیقات آورده اند به غم و افسردگی مردم ایران اتفاقا به مشکلات معیشتی متعدد در ایران باز میگردد.تورم بیکاری بالا رفتن سن ازدواج اعتیاد به مخدرات و مشروبات نبود امکانات تفریحی برای همه مردم و ...
بنابراین دلیل غم ایران بخاطر محروم بودن مردم از رقص و مجالس لهوی و .. نبوده و اون معیارهایی که شما برشمردید در اینجا مطرح نبوده اند.
شما به مردم دانمارک نگاه کن در خیابانها از همون چهره مردم میشه حدس زد چرا جزو اولین کشور شاد طبقه بندی شده.و از اون طرف چهره اکثر مردم ایران رو ببین.
ایا محققان مردم دانمارک را در حال رقص و امثال ان دیده ا ند در خیابانها که چنین اماری داده اند؟ خیر.
در ضمن بعضی از افراد بد گمان در این سایت ممکنه فکر کنن هدف از ارائه این تحقیقات و اماره اینه که به مردم تلقین بشه دلیل غم ایران بخاطر اسلام است اما منظور خود من اصلا اسلام نیست و اسلام رو دلیل غم مردم ایران نمیدونم
غم بخاطر مشکلات زندیگی هست و تحقیقات این نوع سایت ها و موسسات هم به ان اشاره کرده اند.
با سلام و احترام
اتفاقا بیشتر کسانی که در مجالس امامان گریه می کنند برای مشکلات شخصی خودشان است
مشکلات در شدت گریه نقش دارد، وگرنه کسی هنگام روضه و ذکر مصیبت به مشکلاتش فکر نمی کند، اگرچه انسان هایی که به خاطر مشکلاتشان دل شکسته باشند با شنیدن مصیبت زودتر اشک می ریزند؛ اما به هر حال اصلا اینجا بحث نیت نیست، بحث تأثیرگذاری گریه بر روان انسان است
با بقیه صحبتتاتون کم و بیش موافقم
ولی مذهبی واقعی بودن خیلی سخته
کار هرکسی نیست
ما باید کاری کنیم که عموم مردم شاد بشوند
حتی غیر مذهبی ها همچنین کودکان و جوانانبه نظر من موسیقی و رقص شادی اوره
بیخود نبوده که مولانا رقص سماع انجام می داده
سخن از سختی و آسانی هم نیست، سخن از تاثیرگذاری است، سخن از تنها مسیر برای نشاط و آرامش پایدار است
ضمنا رقص و سماع در آثار عرفانی هم معناص خاص خودش را دارد همانطور که شراب و مستی و چشم خمار و مانند آن معنای خاصی دارد
و آن رقص و سماعی که گاهی در برخی عرفان های انجرافی دیده میشود هیچ نسبتی با عرفان اسلامی ندارد
شما صد درصد ایده ال گرا صحبت کردید
دقت کنید فرمودید که شادی از رضایت درزندگی می اید
خوب بفرمایید چند درصد مردم از زندگیشون راضی هستند ؟کمتر از یک درصد
ایا ما نباید فکری به حال بیشتر مردم بکنیم که از زندگیشون رضایت ندارند ؟
شما می گویید مردم نباید با مسکن و چیزهایی مثل موسیقی و رقص خودشان را شاد کنند
بلکه باید دنبال شادی حقیقی و رضایت از زندگی باشند
خوب این می شود ایده ال گرایی نه واقع بینی
چون واقعیت این است که بیشتر مردم از زندگیشون رضایت ندارند
باز هم دقت نفرمودید، من اصلا کاری با مردم ندارم، من از مسیر سخن می گویم...
مثلا من می گویم سوسیس و کالباس سرطان زاست، شما می گویید از آنجا که همه ی مردم دارند میخورند پس شما ایده آل گرا هستید!!!
من نمی گویم عمده مردم از زندگی شان راضی هستند که!! ما هر دو می گوییم راضی نیستند، سخن از چرایی این نارضایتی است! شما می گویید این درد را با رقص و شادی جبران کنیم، بنده میگویم رقص و شادی انسان را افسرده تر و غمگین تر میسازد.
لطفا برای این دلیل علمی بیاوردید ؟
اگر منظورتان از دلیل علمی سخنان روانشناسان ملحدی چون زیگموند فروید و مانند ایشان است طبیعی است که نباید توقع داشته باشید آنها چنین سخنانی بگویند!!
اما روانشناسی اسلامی که از یک انسان شناسی معصومانه نشأت گرفته است در آیات و روایات متعددی به این مسئله اشاره فرموده است:
قرآن کریم می فرماید ثبات شخصیت انسان در گرو این است که نه آن زمان که چیزی به دست می آورد خوشحال شود، و نه آن موقع که چیزی از دست می دهد ناراحت: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»؛ تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد، و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد.(حدید:23)
این دو رابطه متقابل دارند، هر چقدر که انسان هنگام به دست آوردن چیزی خوشحال شود، هنگام از دست دادن آن به همان اندازه غمگین خواهد شد؛ خوشی های مادی به همان اندازه که انسان را شاد می کند، در نبود آن، انسان غمگین تر و آسیب پذیرتر میشود، چون این خوشی ها انسان را به خود وابسته خواهد کرد؛ امام باقر(علیه السلام) هم می فرمایند هر چقدر در خوشی های دنیا بیشتر غرق شوی در برابر مصیبت ها آسیب پذیر تر خواهی شد: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات»؛ هر کسی در دنیا زاهد باشد مصیبت ها بر او آسان شود.(الکافی، ج2، ص50)
نقطه مقابل آن در قرآن کریم چنین آمده است: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به همراه هر سختی آسانی است(شرح:6) یعنی آن سختی ها و محدودیت هایی که شما ناخوش میدارید، همان موجب آسودگی شماست.
نه اینکه آسودگی پس از آن باشد، بلکه آسودگی با همان سختی همراه است، وقتی همراه باشد یعنی اثر آن است.
ولی برای کاهش درد علاوه بر درمان اصلی باید مسکن هم دریافت کند
هیچ دکتری نمی گوید مسکن نخور و به دنبال درمان اصلی باش
وگرنه که ممکن است مریض از شدت درد بمیرد
خواهر من در اینکه رقص و موسیقی مسکن هست حرفی نیست که شما بر آن پافشاری می کنید، من که با این حرف مشکلی ندارم؛ سخن در عوارض این مسکن است؛
آیا شما به کسی که درد دارد توصیه می کنید مواد مخدر مصرف کند؟ در صورتی که به صورت قطع حالش خوب میشود؛ اما شما به او توصیه نمی کنید چون میدانید عواقب به مراتب بدتری را به دنبال خواهد داشت، خصوصا در جایی که مسکن جایگزینی که چنین عوارضی را ندارد هم وجود دارد.
اثر آرام بخشی و نشاط آور بودن دین ز سوی روانشناسان دنیا پذیرفته شده است، به طوری که امثال ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا هیچ چیزی را مانند دین در آرامش روح و روان موثر نمیدانند، شما کتاب دین و روان ایشان را بخوانید.
همچنین در کنار آن طبیعت و تفریحات سالم هم وجود دارد؛ خب با این همه مسکن های بدون عوارض شما چرا دست گذاشته اید روی مسکن های دارای عوارض که به مراتب انسان را به خودش وابسته تر کرده و بر افسردگی و غمگینی او می افزاید؟!
یورو نیوز از کجا میخواد آمار خودکشی ایرانی ها رو بیاره .... هان
خواهر گرامی کسی که مدتی را در ایران، و مدتی را در کشورهای غربی و یا شرق آسیا گذرانده باشد به راحتی می فهمد که چقدر میزان افسردگی و سرد بودن به لحاظ عاطفی و همچنین نبود روابط خانوادگی در آنها بیشتر است. برادر من پنج سال وین بود، شهری که سال های متمادی است به لحاظ سطح کیفیت زندگی رتبه اول دنیاست ؛ اما علت برگشتن خودش را یک چیز می داند؛ سرد بودن روابط عاطفی مردم! احساس تنهایی چیزی که به مراتب اثر آن بر روح و روان بیشتر از مشکلات اقتصادی است.
علاوه بر اینکه نگاه منفی بسیاری از ما به کشورمان به خاطر جوّ منفی ای است که رسانه های بیگانه دائما پمپاژ میکنند! طبیعی است کسی که مخاطب این رسانه ها باشد جز بر ناامیدی و یأس او افزوده نخواهد شد! من گاهی در خانه اقوام که فقط نیم ساعت بی بی سی می بینم از زندگی سیر میشوم!
اما عجیب است همین رسانه ها وقتی از آمار پایین خودکشی در ایران سخن میگویند اعتبار خویش را از دست میدهند؛ چراکه مخاطبی ساخته اند که فرسنگ ها از خودشان پیش افتاده است!
اسلام به زندگی یک انسان از گهواره تا مرگ توجه خاصی داشته است.
طوری که شما زندگی یک فرد را در نظر بگیرید که به سن پیری رسیده است.
حال در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی این فرد را زیر ذره بین ببریم متوجه می شویم که چه بسا برخی مناطق اصلا خبری از فرزندانش ندارد .!
یا او را با توجه به آسایش و رفاه کشورشان می بینید که در خانه سالمندان هست!
اگر زندگی مادی کشورهای مسلمان با غیر مسلمان تعویض می شد اونوقت چه بلایی به سرشون میومد!
در فرهنگ برخی کشورها اصلا برادر گویا خواهر خود را از یاد برده همینطور شاید نام عموی خود را فراموش کرده است !
برخی هم تمام دارایی خود را بجای اینکه به نزدیکان و خویشان خود بدن می بینی یک گربه از انسانی میلیاردر تر شد .
انگیزه باید برای تمام زمان های دوران زندگی انسان باشد.
انگیزه اسلامی شاید مثل فنرهای داخل پارک انسان را به پرواز در نمی آورد ولی او را از پارک زندگی بیرون نمی کند و یا نام او را در لیست بیگانه ها نمی گذارد.
...
[=Times New Roman]این کلیپ یک دقیقه ای که آپلود کردم رو ببینید.
خیالتونم راحت باشه این حرفهارو کسی میزنه که تمام شرایط مورد نظر برخی دوستان برای تایید صلاحیت شدن رو داره
هم آمریکا رفته هم اونور درس خونده
هم به زبان انگلیسی و پرفکت و اکتیو و هپی و تنکیو مسلطه
هم آخوند و مداح و روضه خون و حاج آقا نیست
هم پر مخاطب ترین سخنران کشور هست
هم برای پرسنل کمپانی های مختلف در کشورهایی مثل فرانسه و آمریکا سخنرانی کرده
( ببینید چقدر سطحش بالاست که ازش درخواست میکنن بیاد سخنرانی کنه )
هم یک زمانی در علم رادار جزو سه نفر برتر ایران بوده
من تا زنده هستم امثال ایشان رو به عالم و آدم معرفی میکنم و افتخار میکنم که از این اساتید علم روز رو یاد می گیرم
افتخار میکنم کسی که علم روانشناسی رو بلعیده وقتی داره موفقیت تدریس میکنه
همش میگه امام علی فرمود، آیه فلان می فرماید، پیامبر اکرم می فرماید، امام صادق می فرماید و ...
متاسفانه و خوشبختانه کسی هم جرات مناظره با ایشان را ندارد
و از کسانی هم که روانشناسی موفقیت تدریس میکردند دعوت کرده بود که برویم روی سن و جلوی چشم مردم
مناظره کنیم که دعوت ایشان را نپذیرفته بودند و نعره زنان سر به بیابان گذاشتند
[SPOILER]
اینو هم ببینید تفاوت دو نگاه
یکی پولدار و آمریکا رفته و اهل عشق و حال بدون اسلام در نهایت خودخواهی. حاصل تفکر غربی
یکی ساده و کارگر و خیرخواه همه ی جوان ها و پرانرژی و پرنشاط. حاصل تفکر انقلابی
https://www.didestan.com/video/P8aPWalV
[/SPOILER]
شما آیات و روایات مربوط به خنده را میخواهید با آیات و روایات انذار مقایسه کنید اما این صحیح نیست، شما باید این آیات و روایات تهدیدو انذار و ترس را با آیات و روایات بشارت و تشویق مقایسه کنید، و قطعا به نظرم هم کمّا و هم کیفاً آیات و روایات تشویق بیشتر است، همین یک فراز دعا که در بسیاری از منابع آمده کفایت می کند: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»؛ ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته.
سلام خدمت استاد عزیز
شما فرض بگیرین من بیام آیات و روایات مربوط به بشارت رو مقایسه کنم به آیات و روایات مربوط به ترس
بازم به نظر نمیرسه قابل مقایسه باشن شما حتی نحوه قرائت قرآن و اذان گفتن رو در دین ما ببینید همش حزن داره خب این ها روی روان آدم اثر میزاره
چند وقت پیش بنده خونه یکی از اقوام بودم تعریف میکرد دختر 4 سالش اذان میشنیده گفته بابا این آقائه چرا ناراحته! شما آیات بشارت رو بیارید آیات انزار رو هم بیارید
واقعا معلومه تازه من بحث عزاداری ها رو مطرح نمیکنم چون موافق عزاداری هستم
ببینید اسلام توصیه کرده است که هرگز نباید ترس انسان بر امید او فزونی بگیرد، اگر چنین شد این نسخه خارج از دستور اسلام است و باید تعدیل شود، همانطور که امام صادق(ع) از پدرشان نقل می کنند که همواره می فرمود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا»؛ بنده مومنی نیست مگر آنکه در قلبش دو نور است، نوز ترس و نور امید، که اگر ر کدام وزن شوند هرگز هیچ کدام بر دیگری فزونی ندارد.(الکافی، ج2، ص71)
همین مسئله بدترین چیزه شما نمدونی آخرش چی میشه آیا استرس از این بدتر هست؟
من الان عبادت میکنم ممکنه دو روز دیگر یک گناه بدی بکنم عاقبتم تغییر کنه دائما در شرایط سخت بلاتکلیفی
نمیتونی خوشحال باشی چون معلوم نیست توبه پذیرفته شده یا نه یا عبادات قبول شدن یا نه
اما در مورد ورود حضرت سلیمان به بهشت به عنوان آخرین پیامبر(ص)، این روایت از عبدالله بن سنان روایت شده که و سند آن هم کامل نیست، لذا ضعیف بوده و خیلی قابل اعتماد نیست که بخواهیم بحث علمی بر آن بنا کنیم، اما روایات شفافی داریم که می فرمایند دنیا را به لحاظ تلاش و کوشش جدی بگیرید، مانند روایت معروف امام حسن(ع) که من از آن به عنوان عصاره اسلام یاد می کنم که فرمودند: «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا»؛ برای دنیایت چنان کار کن که انگار تا ابد در آن خواهی بود، و برای آخرتت چنان کار کن که انگار فردا خواهی مُرد.(بحارالانوار، ج44، ص149)
انصافا این جمله چقدر زیبا، آموزنده، و قابل تأمل و توجه است؟
همین بحث بررسی سندی خودش مشکل اصلیه
ی جایی از احادیث استفاده میکنیم یک جایی میگیم سندشو ضعیفه
برید نگاه کنید برخی کتب اخلاقو همین رو در بخش زهد آوردن بخواییم روش بحث کلامی کنیم سندش ضعیف خب چرا پس میارن؟
بنده این مشکل جای دیگم داشتم که بحثش مفصل میشه وارد نمیشم فقط یک مثالی میزنم در باب مناظرات اهل بیت وقتی مناظره امام جواد با علمای سنی رو میارن میگن امام گفتن قطع ید دزد فلان حکمو داره با استناد به فلان آیه قرآن و همه کیف میکنند بعد تو مباحث فقهی میان میگن سند اون روایت ضعیفه قابل استناد نیست( چیزی که در همین سایت خوندم) ی جا از روایات استفاده میکنیم جای دیگری میگیم سندش ضعیفه
من اگر بگم هزاران بار روی منابر ما اون حکایت سلیمان نبی گفته شده شما قبول میکنید؟ اگر ضعیفه چرا میگن آقایون؟
سخن شما مثل سخن کسی که در انکار نقش سیستم ایمنی بدن و اثبات نقش دارو در درمان بگوید 99 درصد بیماران با دارو خوب شده اند پس سیستم ایمنی بدن چه نقشی دارد؟ در حالی که توجه ندارد این دارو زمانی اثرگذار است که در کنار سیستم ایمنی بدن باشد، باید از چنین شخصی پرسید چند نفر که دچار نقص سیستم ایمنی بدن هستند با دارو خوب شده اند؟ نقش سیستم ایمنی بدن زمانی درک میشود که به یک بیمار مبتلا به ایدز بنگرد، که دیگر هیچ دارویی برای درمان او افاقه نخواهد کرد.شما در مقام مقایسه بین دین و روانشناسی موفقیت به من نشان دهید که چه کسی است که دین دار نبوده و با روانشناسی موفقیت به آرامش و نشاط و انگیزه رسیده باشد؟ اثر روانشناسی موفقیت که یک اثر بیرونی است در کنار دین داری که تأثیر درونی دارد خودش را نشان میدهد نباید نتیجه را کاملا پای روانشناسی موفقیت نوشت.
ما دنبال انکار نقش روانشناسی موفقیت به عنوان یک عامل بیرونی نیستیم، اما کسی که میخواهد نقش دین را کمرنگ تر از نقش روانشناسی موفقیت بداند باید به این سوال پاسخ دهد که آیا روانشناسی موفقیت بدون دین چقدر میتواند موثر باشد؟روان شناسان بزرگی چون ویلیام جیمز، کارل گوستاو یونگ و دیگران از نقش بی بدیل دین در نشاط و رفع افسردگی و بیماریهای روانی سخن گفته اند، به گونه ای که در این حوزه هیچ عاملی جای دین را نمی گیرد؛ روانشناسی موفقیت و جملات انگیزشی صرفا یک مکمل هستند، و نمی توانند جای دین را بگیرند، وگرنه نیچه 8 سال پایانی عمرش را در جنون به سر نمی برد، و صادق هدایت خودکشی نمیکرد.
کلام شما صحیح هست بنده بررسی نکردم اثر جدا و مستقل دین داری و روان شناسی موفقیت را
و سند و دلیلی هم بر برتری یکی بر دیگری ندارم
در پست های قبل عرض کردم حتی روان شناسی موفقیت هم خالی از اشکال نیست
اما صحبت در این تاپیک جنبه شخصی دارد من میگم این روان شناسی به من از دین بیشتر کمک کرده
و نمیدونم چرا با اینکه سعی کردم رجوع کنم سعی کردم عمل کنم و ... من میگم چرا برای من اون بهتر جواب داده
من مدیریت زمانم رو از دین نگرفتم اصول هدف گذاری رو از دین نگرفتم اصول برنامه ریزی رو از دین نگرفتم اصلا دین بهم انگیزه نداده
بحثم شخضی هست نمیخوام دین رو زیر سوال ببرم
این مواردی که عرض کردم همه مربوط به مشکل خودم هست من میبینم برای 99 درصد جامعه اون آرامشی که شما میگین آیت الله بهجت ها داشتن( که این خودش به راحتی قابل اثبات نیست چون امر درونی بوده) وجود نداره در منم نیست بحث اینه که ما میتونیم بگیم 99 درصد مردم مشکل دارند و روش ما درسته؟
همچنین اینکه میگویید دین به شما کمکی نکرده است و روانشناسی موفقیت کمک کرده همانطور که عرض کردم نشأت گرفته از این است که شما به نقش دین به عنوان سیستم ایمنی بدنتان واقف نیستید و گمان میکنید این اثری که گرفته اید منحصرا اثر داروست در حالی که اگر دیندار نبوده و معتقد به خدا نبودید هیچ روانشناسی موفقیتی با تمام ابزار و جملات انگیزشی اش نمی توانست انگیزه و نشاط دائمی در شما ایجاد کند.
خب وقتی من تکنیک های مقابله با تنبلی و افزایش اراده رو نه از حدیث گرفتم نه از قرآن بله با خواندن فلان کتاب یاد گرفتم نمیتونم اثر روانشناسی موفقیت و دین رو برای مسئله خودم جدا کنم؟
ایتجا لازم است آن توضیح مفصل تری که وعده داده بودم را عرض کنم، ببینید قرآن نه کتاب فلسفی است، و نه کتاب عرفان، و نه کتاب داستان، و نه کتاب روانشناسی، و نه کتاب جامعه شناسی؛ اما هم کتاب فلسفی است، هم کتاب عرفانی، هم کتاب داستان، هم کتاب روانشناسی، و هم کتاب جامعه شناسی و...اسلام ریشه های علمی را بیان می کند، کلیات و زیربنای علوم را بیان می کند، این بر عهده ماست که اقتصاد اسلامی، روانشناسی اسلامی، جامعه شناسی اسلامی، و نظریه سیاسی اسلامی را استخراج کنیم و به دست مردم برسانیم.
روانشناسی یک علمی در عرض اسلام نیست که بگوییم چرا اسلام اینگونه نیست؟ روانشناسی یک علمی در طول مبانی پیشینی و جهان بینی است، که این مبانی میتواند الحادی باشد و میتواند الهی باشد؛ لذا هم روانشناسی الحادی و مبتنی بر سکولاریسم و اومانیسم و مانند آن داریم که انسان را حیوانی تکامل یافته دانسته و در این بدن مادی منحصصر می کند، و روانشناسی اسلامی که مبتنی بر جهان بینی الهی است و نگاهی متمایر به هستی انسان و هدف انسان دارد.بنابراین بر عهده ماست که روانشناسی اسلامی را از دین استخراج کرده و ارائه دهیم، وگرنه اسلام دین روانشناسی نیست، و قرآن هم کتاب روانشناسی نیست.
ببینید قرآن هر کتابی باشد که شما می فرمایید
بنده یک درد عملی دارم و سوالم همواره این بوده طور ازش استفاده کنیم؟
من چطور از اهل بیت استفاده کنم؟ گفتن رجوع کنید درسته؟
خب من چکار کنم؟ کتاب اخلاق بخوانم؟ کتاب کلام بخوانم؟ تفسیر بخوانم؟ برم کلاس اخلاق؟ من به عنوان یک انسان چطور به قرآن و اهل بیت رجوع کنم؟ نکته گنگی که من رو گرفتار کرده اینه
شما می فرمایید قرآن مثل کتب علمی نیست که به سبک اون ها موضوعی باشه یا بشه اون طور رجوع کرد بهش خب پس چکار کنم؟
من میخوام از این کتاب به اندازه وسع کم خودم بهره ببرم و عملا استفاده کنم
تشکر@};-@};-@};-
خب اولین تکنیکی که می خوام بهتون یاد بدم
سلام خدمت شما
اول ممنون بابت وقتی که گذاشتین
دوم باید عرض کنم به کلامتون ایرادات علمی جدی وارده
اول در مورد احادیثی که آوردین کل چیزی که من از اینها فهمیدم این هست که انسان باید موقع انجام کاری به عاقبتش فکر کنه
این مسئله هیچ ارتباطی به انگیزه دهی نداره سایر جزئیاتی که آوردین هیچ ربطی به احادیث نداشت مثل جدول کشیدن و ... این ها رو امام نگفتن
اما چرا همان روش جدول کشیدن هم مشکل علمی داره ببنید دوست من اراده انسان و بحث تنبلی یک موضوع خیلی پیچیدس و عوامل بسیار زیادی درش دخیل هستن اگر کار به این سادگی بود که الان همه کره زمین با اراده بودند. مثالی عرض کنم شما نماز شب میخونین و بسیارم با اراده ای درش یک شب در محیط خانه بد خلقی میکنی اراده شما سلب میشه ازت و توفیق نماز شب اون شب رو ازت میگیرن
حالا 20 ساعت جدول بکشی تفکر در عاقبت کنی حل میشه؟ نه چون گیر جای دیگس از این عوامل زیادن ( چندتا مثال خوب دیگه دارم منتهی تنبلی میکنم نمیتونم توضیح بدم بهتون)
یک بار یک ویدئو میدیم در مورد درمان کچلی یک استاد طب سنتی صحبت میکرد که خودشم کچل بود من به خودم گفتم این تکنیکاش اگر جواب میداد خودش کچل نبود معلومه الکیه
اگر کسی اومد از این ها گفت یک تکنیک نه 20 تکنیک دارم که انجام بدید با ارده ترین فرد عالم میشید شما از طرف من بزنید تو دهنش
همه این تکنیک بهبود میدن درمانی در کار نیست همشون حال انسان بهتر میکنن برای مدت کمکی همشون کمک میکنند نه بی نیاز
حال بحث این مسائل خیلی مفصل بماند ما بقیش
خود این افرادی که دم از روانشناسی موفقیت میزنن هم میدونن تکنیک هاشون 100 درصدی نیست
اما برای اینکه یک لینکی هم به دین بزنیم البته نقل به مضمون میکنم
امام علی میگن یک جایی در عبادات دیدی نفست نمیکشه به واجبت بسنده کن یعنی اینجا بحث اراده نیست یک جاهایی نمیشه جلوی تنبلی رو گرفتن روح آدم نمیکشه
ین کلیپ یک دقیقه ای که آپلود کردم رو ببینید.
ممنون دیدم فیلم رو
البته من اصلا در حدی نیستم که بگم چه کسی در روانشناسی صاحب نظر هست
کلام ایشون ظاهرا برمیگرده به یک حجم وسیعی از مطالب بیکار برد در روانشناسی که در دانشگاه ها تدریس میشه
این حرف جدیدی نیست در همه علوم مسائل غیر کاربردی زیادی در دانشگاه های ما میگن
اینکه اکثر افرادی که روانشناسی موفقیت میگن سوادی نداره بخصوص در ایران این هم صحیحه و قبول دارم
اما اینها دلیلی نمیشه بر رد روانشناسی موفقیت اتفاقا سبک کتاب های اینها به زبان مردم هست نه زبان علمی
یکی دیگه از جنبه های مثبتش وجود موفقیت های مهم در زندگی افرادی هست که ادعای تدریس این مسائل رو دارن
قطعا در نه در همه جنبه های زندگیشون ولی در بسیاری از جنبه ها( یعنی عملا استفاده بردن)
خود من هم عملا استفاده کردم از این روش ها نه همه جا نه همیشه موفق کامل هم نیستم ولی خیلی برام مفید بوده
مثلا با تکنیک های مدیریت زمان در دوران دانشجویی در یک سال حدود 17 جلد تفسیر قرآن خوندم
مشکلات در شدت گریه نقش دارد، وگرنه کسی هنگام روضه و ذکر مصیبت به مشکلاتش فکر نمی کند، اگرچه انسان هایی که به خاطر مشکلاتشان دل شکسته باشند با شنیدن مصیبت زودتر اشک می ریزند؛ اما به هر حال اصلا اینجا بحث نیت نیست، بحث تأثیرگذاری گریه بر روان انسان است
سلام
باشه برادر گرامی زین پس طبق گفته شما برای شاد شدن سعی می کنیم گریه کنیم
سخن از سختی و آسانی هم نیست، سخن از تاثیرگذاری است، سخن از تنها مسیر برای نشاط و آرامش پایدار است
بله درسه گریه کردن اسان ترین راهه بدون خرج و هزینه
بنده میگویم رقص و شادی انسان را افسرده تر و غمگین تر میسازد.
بله درسته رقص و شادی انسان را افسرده و گریه و نوبه انسان را شاد می کند
نقطه مقابل آن در قرآن کریم چنین آمده است: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ به همراه هر سختی آسانی است(شرح:6) یعنی آن سختی ها و محدودیت هایی که شما ناخوش میدارید، همان موجب آسودگی شماست.
نه اینکه آسودگی پس از آن باشد، بلکه آسودگی با همان سختی همراه است، وقتی همراه باشد یعنی اثر آن است.
بله بسیار عالی
پس مرگ فرزند یا یکی از نزدیکان و فقر و فلاکت و زندان و دیگر سختیها موجب اسودگی است
خواهر من در اینکه رقص و موسیقی مسکن هست حرفی نیست که شما بر آن پافشاری می کنید، من که با این حرف مشکلی ندارم؛ سخن در عوارض این مسکن است؛
آیا شما به کسی که درد دارد توصیه می کنید مواد مخدر مصرف کند؟ در صورتی که به صورت قطع حالش خوب میشود؛ اما شما به او توصیه نمی کنید چون میدانید عواقب به مراتب بدتری را به دنبال خواهد داشت، خصوصا در جایی که مسکن جایگزینی که چنین عوارضی را ندارد هم وجود دارد.
تا حالا مسکنتون استامینوفن بود حالا شد مواد مخدر
اثر آرام بخشی و نشاط آور بودن دین ز سوی روانشناسان دنیا پذیرفته شده است، به طوری که امثال ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا هیچ چیزی را مانند دین در آرامش روح و روان موثر نمیدانند، شما کتاب دین و روان ایشان را بخوانید.
همان روانشناسان ملحد و بی دین مانند فروید را می گویید که حرفشان طبق گفته خودتان در بالا ارزش ندارد
با سلام و احترام
از اینکه مدتی پاسخگویی به پست شما طول کشید عذرخواهی می کنم.
این تأخیر را به پای بی اعتنایی نگذارید، در این مدت به خاطر بیماری پدرم فرصتم برای پاسخگویی کوتاه بود، و از آنجا که پست شما تفکر و تأمل بیشتری می طلبید نتوانستم به آن پاسخ بدهم و به تاپیک هایی پرداختم که در فرصت کوتاه قبل پاسخگویی بود و از این بابت عذرخواهی می کنم@};-
شما فرض بگیرین من بیام آیات و روایات مربوط به بشارت رو مقایسه کنم به آیات و روایات مربوط به ترس
بازم به نظر نمیرسه قابل مقایسه باشن شما حتی نحوه قرائت قرآن و اذان گفتن رو در دین ما ببینید همش حزن داره خب این ها روی روان آدم اثر میزاره
چند وقت پیش بنده خونه یکی از اقوام بودم تعریف میکرد دختر 4 سالش اذان میشنیده گفته بابا این آقائه چرا ناراحته! شما آیات بشارت رو بیارید آیات انزار رو هم بیارید
من به جدّ معتقد هستم که هم کمّا و هم کیفا آیات و روایات مربوط به بشارت بیشتر از آیات و روایات مربوط به ترس است، حتی اگر آیات و روایات ترس به لحاظ کمّی بیشتر می بود باز هم فقط همان تعبیر «یا من سبقت رحمته غضبه» برای ترجیح آیات و روایات بشارت به لحاظ کیفی کفایت می کرد.
در مورد اذان هم روشن است که سبک خاصی در اسلام وارد نشده است و این بستگی به سبک و روش موذن دارد. من خودم یک زمانی برای تبلیغ جایی بودم که موقع اذان صبح باید گوش های دخترم را می گرفتم تا از ترس از خوب بیدار نشودhappy
همین مسئله بدترین چیزه شما نمدونی آخرش چی میشه آیا استرس از این بدتر هست؟
من الان عبادت میکنم ممکنه دو روز دیگر یک گناه بدی بکنم عاقبتم تغییر کنه دائما در شرایط سخت بلاتکلیفی
نمیتونی خوشحال باشی چون معلوم نیست توبه پذیرفته شده یا نه یا عبادات قبول شدن یا نه
این لازمه ی رشد در هر زمینه ای است، در هر عرصه ای انسان نه باید خوش بین باشد و نه بدبین؛ اگر از تعادل در این خصوص خارج شود یا بی خودش خوش میشود یا بی خودی می ترسد، ترس و امید باید در هر زمینه ای به اندازه ی مساوی در انسان باشد.
این رمز موفقیت است، نه مایه افسردگی
همین بحث بررسی سندی خودش مشکل اصلیه
ی جایی از احادیث استفاده میکنیم یک جایی میگیم سندشو ضعیفه
برید نگاه کنید برخی کتب اخلاقو همین رو در بخش زهد آوردن بخواییم روش بحث کلامی کنیم سندش ضعیف خب چرا پس میارن؟
بنده این مشکل جای دیگم داشتم که بحثش مفصل میشه وارد نمیشم فقط یک مثالی میزنم در باب مناظرات اهل بیت وقتی مناظره امام جواد با علمای سنی رو میارن میگن امام گفتن قطع ید دزد فلان حکمو داره با استناد به فلان آیه قرآن و همه کیف میکنند بعد تو مباحث فقهی میان میگن سند اون روایت ضعیفه قابل استناد نیست( چیزی که در همین سایت خوندم) ی جا از روایات استفاده میکنیم جای دیگری میگیم سندش ضعیفه
ببینید ما در منطق یک بحثی داریم که میزان اعتبار مقدمات یک استدلال بستگی به این دارد که از آن نتیجه میخواهیم چه استفاده ای کنیم؛ یک وقت به دنبال برهان و استدلال یقین آور هستیم طبیعتا باید مقدمات استدلال ما هم از یقینیات تشکیل شده باشند، اما یک وقت یک مسئله ی حقی از قبل اثبات شده و ما به دنبال تشویق مردم به رفتن به سمت آن هستیم اینجا دیگر لازم نیست از مقدمات یقین آور استفاده کنیم، بلکه می توانیم از ظنیات هم بهره ببریم.
یک وقت میخواهیم از یک مسئله بهره ی علمی و استدلالی ببریم باید بر مقدمات یقینی تکیه کنیم و روایات را به لحاظ سندی بررسی کنیم، اما یک وقت روی منبر دنبال موعظه هستیم، اینجا لازم نیست در سند روایات دقت به خرج بدهیم چون دنبال اثبات یک مطلب علمی نیستیم، دنبال موعظه تشویق هستیم.
اما صحبت در این تاپیک جنبه شخصی دارد من میگم این روان شناسی به من از دین بیشتر کمک کرده
و نمیدونم چرا با اینکه سعی کردم رجوع کنم سعی کردم عمل کنم و ... من میگم چرا برای من اون بهتر جواب داده
من مدیریت زمانم رو از دین نگرفتم اصول هدف گذاری رو از دین نگرفتم اصول برنامه ریزی رو از دین نگرفتم اصلا دین بهم انگیزه نداده
بحثم شخضی هست نمیخوام دین رو زیر سوال ببرم
خب وقتی من تکنیک های مقابله با تنبلی و افزایش اراده رو نه از حدیث گرفتم نه از قرآن بله با خواندن فلان کتاب یاد گرفتم نمیتونم اثر روانشناسی موفقیت و دین رو برای مسئله خودم جدا کنم؟
ببینید قرآن هر کتابی باشد که شما می فرمایید
بنده یک درد عملی دارم و سوالم همواره این بوده طور ازش استفاده کنیم؟
من چطور از اهل بیت استفاده کنم؟ گفتن رجوع کنید درسته؟
خب من چکار کنم؟ کتاب اخلاق بخوانم؟ کتاب کلام بخوانم؟ تفسیر بخوانم؟ برم کلاس اخلاق؟ من به عنوان یک انسان چطور به قرآن و اهل بیت رجوع کنم؟ نکته گنگی که من رو گرفتار کرده اینه
شما می فرمایید قرآن مثل کتب علمی نیست که به سبک اون ها موضوعی باشه یا بشه اون طور رجوع کرد بهش خب پس چکار کنم؟
من میخوام از این کتاب به اندازه وسع کم خودم بهره ببرم و عملا استفاده کنم
آنچه در پاسخ این پست های شما باید عرض کنم این است که سنخ کتاب های روانشناسی موفقیت با قرآن و روایات متفاوت است:
1. قرآن و روایات یک پکیج فرهنگی و آموزشی در موضوعات مختلف است، اعم از اعتقادی، موعظه و اخلاق، تربیتی، قصص، و سرگذشت اقوام و...، اما کتاب های روانشناسی موفقیت فقط در این موضوع سخن میگویند، لذا شما در مطالعه ی قرآن و روایات دارید یک مجموعه در تمام موضوعات را مطالعه می کنید، اما در روانشناسی موفقیت فقط بر یک موضوع متمرکز شده اید لذا احساس برتری می کنید.
2. روانشناسی موفقیت یک علم پایه نیست، بلکه تکنیک هایی است که از یک سری مبانی پیشینی نشأت گرفته است، بنابراین دین و روانشناسی موفقیت در عرض هم نیستند تا با هم مقایسه شوند، بلکه در طول یکدیگر هستند، مثل این است که مرحله ی درمان پس از مرحله شناخت آناتوومی بدن و بیماری هاست، این دو را نمیشود با هم مقایسه کرد، و گفت از آنجا که تاثیر درمان بیشتر است، پس درمان بهتر است، اثر درمان بدین خاطر بیشت است که ما جزئی تر بوده و ما اثر آن را بیشتر می بینیم.
بنابراین اینطور نیست که بحث بر سر انتخاب دین و روانشناسی موفقیت باشد تا بگوییم بین این دو کدام را انتخاب کنیم، بلکه میتوان در کنار دین، از تکنیک های روانشناسی موفقیت پیروی کرد.
تکنیک سازی در حقیقت علم نیست، بلکه کاربردی ساختن مبانی پیشینی است، و حد و مرزی هم ندارد، بنابراین نباید توقع داشت دین بیاید تکنیک هایی که بی شمار هستند و صدها جلد کتاب در خصوص آنها نوشته شده است را بیان کند، دین ملاک های کلی تر برای این تکنیک ها بیان می کند، مثل نظم، مثل مثبت اندیشی، مثل توکل، و...، این ما هستیم که باید روی این ملاک ها فکر کنیم و تکنیک های کاربردی را ارائه کنیم.
این تکنیک ها گستره ی وسیعی دارند، تکنیک های روانشناسی موفقیت، تکنیک های مدیریت، تکنیک های تربیت، و.... نمیتوان توقع داشت دین مانند علم روانشناسی، مدیریت، و تربیت به عرصه ارائه تکنیک های این حوزه ها ورود کند؛ اما همانطور که اشاره کردم آیات و روایات بسیار زیبایی در خصوص تبیین ملاک ها برای تکنیک سازی وجود دارد.
با سلام و احترام
باشه برادر گرامی زین پس طبق گفته شما برای شاد شدن سعی می کنیم گریه کنیم
بله درسه گریه کردن اسان ترین راهه بدون خرج و هزینه
بله درسته رقص و شادی انسان را افسرده و گریه و نوبه انسان را شاد می کند
پس مرگ فرزند یا یکی از نزدیکان و فقر و فلاکت و زندان و دیگر سختیها موجب اسودگی است
نمیخواستم شما را ناراحت کنم، بنده واقعا با تکیه به مبانی دینی این سخنان را عرض کردم
نمیدانم چرا با طعن و کنایه جواب می دهید
تا حالا مسکنتون استامینوفن بود حالا شد مواد مخدر
بحث روی مثال ها نیست اصلا این مثال ها را بریزید دور
قاعده این است که اگر عوارض یک مسکن از خود آن درد بیشتر باشد، یا آن درد را افزون سازد طبیعتا مصرف آن به صرفه و منطقی نخواهد بود، اصلا کاری ندارم که مثال آن چیست.
همان روانشناسان ملحد و بی دین مانند فروید را می گویید که حرفشان طبق گفته خودتان در بالا ارزش ندارد
اعتراف هر کسی فقط بر علیه خودش اعتبار دارد، نه به نفع خودش!
علاوه بر اینکه بحث آرامش دهی دین یک مسئله روشنی است که به عنوان تأیید به سخن روانشناسان استناد می شود
[=Times New Roman]سلام
در مورد احادیثی که آوردین کل چیزی که من از اینها فهمیدم این هست که انسان باید موقع انجام کاری به عاقبتش فکر کنه
شما هر رفتار مثبتی رو که بخواید در خودتون بوجود بیارید
یا هر عادت منفی رو بخواید ترک کنید
قطعا به دلیل دیدن نتیجه ی کار و عاقبت اندیشی هست که چنین تصمیمی گرفتید
چرا می خوای سیگار رو ترک کنی ؟ چون بهم آسیب زده و میزنه و خواهد زد. زندگیمو تباه کرده و میکنه و خواهد کرد
عاقبت اندیشی به انسان انگیزه فوق العاده قوی برای حرکت و اقدام میده
عاقبت اندیشی فقط این نیست که بگیم ای وای اینکارو نکنم بدبخت میشم
عاقبت اندیشی یعنی شفاف کردن مسیر آینده.
یعنی من توی این مسیر حرکت میکنم چون تهش خوشبختی. چون این دستاوردها رو واسم به همراه داره
وقتی شما دستاوردهای رسیدن به یک هدف رو می نویسید انگیزه ی فوق العاده ای پیدا میکنید
این مسئله هیچ ارتباطی به انگیزه دهی نداره سایر جزئیاتی که آوردین هیچ ربطی به احادیث نداشت مثل جدول کشیدن و ... این ها رو امام نگفتن
همه ی مسائلی که گفتم کاملا با انگیزه دهی ارتباط مستقیم داره و مباحثی مثل جدول کشیدن فقط به درک بهتر مسئله کمک میکنه
وگرنه اصل مطلب همونه که معصومین علیهم السلام گفتن.
اگه شما جدول هم نکشید و روزی نیم ساعت بشینی یه گوشه به عاقبت خیر و شر فقط و فقط یکی از رفتارهای بدتون فکر کنید
پس از مدتی به راحتی آب خوردن میزاریدش کنار
دوست من اراده انسان و بحث تنبلی یک موضوع خیلی پیچیدس و عوامل بسیار زیادی درش دخیل هستن اگر کار به این سادگی بود که الان همه کره زمین با اراده بودند.
مشکل همینجاست که همه همین فکر رو میکنن
هر آشپزی میاد بالای سر دیگ غذا با خودش میگه حتما آشپز قبلی نمک زده دیگه
آخر سر صد تا آشپز حرفه ای یه غذای بی نمک و بی مزه تحویل مردم میدن
اراده ی انسان یک مقوله ی کاملا ذهنی است
یعنی اگر الان اراده ی شما صفر و تنبلی شما صد در صد باشه
یک ماه دیگه که اراده ی شما صد و تنبلی شما صفر باشه
هیچ تغییری توی فیزیک ظاهری تون اتفاق نمیفته.
نه کلسترول بالا و پایین میشه. نه قدتون کوتاه و بلند میشه. نه نور چشم تون کم و زیاد میشه. نه شنوایی تون بالا و پایین میشه
فقط ذهن تون با جسم تون هماهنگ میشه و ذهن اجازه میده بدن انسان اون کاری که ازش بر میاد رو به خوبی انجام بده
حتما دیدید انسان هایی رو که از نظر فیزیکی اصلا قوی نیستند ولی بیشتر از چند تا غول باشگاه های بدن سازی کار میکنن
این بخاطر اینه که اونا ذهنشون کاملا باز و قوی هست و بهشون اجازه میده از جسم شون به اندازه ی کافی کار بکشن
همه ی مردم تصور میکنن که اگر این روش ها جواب می داد خب الان همه با اراده بودن
خب مسئله اینه که همه ی مردم از این روش ها اطلاع ندارند و همه ی مردم اهل عمل کردن نیستند
خود شما که بیشتر از خیلی از مردم اطلاعات دارید حاضر نیستید راهکارهایی که گفتم رو امتحان کنید
بعد انتظار دارید مردم برن عمل کنن ؟ نه این تحلیل درستی نیست
یکی از بزرگترین مسائل در کشور ما این هست که اسلام به خوبی به مردم معرفی نشده
وقتی میگم معرفی نشده یعنی باید بشه مثل پولی که بین مردم رد و بدل میشه
همه بشناسنش. همه بفهمنش. همه صبح تا شب باهاش کار کنن
پسردایی من پارسال که دوسالش بود داییم که از سرکار میومد بهش آویزون میشد میگفت "بابا هزاری بده بستنی بخرم"
بچه دوساله هم هزار تومنی رو میشناسه و نقشش رو و عملکردش رو می دونه
اسلام رو هم باید اینجوری معرفی کنیم تا مردم عمل کنن و نتیجه رو ببینن تا بفهمند اسلام یک دین کامل و بی نظیر است
با سلام و احترام
از اینکه مدتی پاسخگویی به پست شما طول کشید عذرخواهی می کنم.
این تأخیر را به پای بی اعتنایی نگذارید، در این مدت به خاطر بیماری پدرم فرصتم برای پاسخگویی کوتاه بود، و از آنجا که پست شما تفکر و تأمل بیشتری می طلبید نتوانستم به آن پاسخ بدهم و به تاپیک هایی پرداختم که در فرصت کوتاه قبل پاسخگویی بود و از این بابت عذرخواهی می کنم
با سلام خدمت استاد عزیز جناب مسلم
ان شا الله پدر هرچه زود تر مشکلشون حل بشه بنده اصلا ناراحت نیستم و طلبی هم ندارم از کسی
هر موقع فرصت داشتید ادامه بدینhappy@};-
من به جدّ معتقد هستم که هم کمّا و هم کیفا آیات و روایات مربوط به بشارت بیشتر از آیات و روایات مربوط به ترس است، حتی اگر آیات و روایات ترس به لحاظ کمّی بیشتر می بود باز هم فقط همان تعبیر «یا من سبقت رحمته غضبه» برای ترجیح آیات و روایات بشارت به لحاظ کیفی کفایت می کرد.
در مورد اذان هم روشن است که سبک خاصی در اسلام وارد نشده است و این بستگی به سبک و روش موذن دارد. من خودم یک زمانی برای تبلیغ جایی بودم که موقع اذان صبح باید گوش های دخترم را می گرفتم تا از ترس از خوب بیدار نشود
ببینید من نمیخوام خدایی نکرده جدل کنم ولی صرفا از بابت نمونه مواردی رو از کتاب معراج السعاده نراقی میارم
مثال 1:
و از اینجا سر فرموده حضرت ظاهر می شود که فرمود: مردم همه اهل هلاکتند مگر علما و علما همه اهل هلاکتند مگر عمل کنندگان به علم خود و عمل کنندگان همه اهل هلاکتند مگر مخلصین
مخلصین هم در خطر عظیم و محل تشوش و بیم هستند
مثال دوم:
و از آن حضرت مرویست: مومن همیشه میان دو ترس است یکی ترس از گناهی که کرده و گذشته هست و نمی داند خدا با او در آن چه خواهد کرد و یکی دیگر ترس از عمری که باقی مانده هست
و نمیداند که خود در آن چه خواهد کرد پس هیچ روزی را صبح نخواهد کرد مگر خائف و ترسان
مثال سوم که برای خودم جالب بود:
بعد از آنکه از ابلیس سر زد آنچه سر زد. مردود درگاه احدیت شد و به آن لعین رسید آنچه رسید جبرئیا و میکائیل که از مقربان درگاه رب جلیل اند با هم به گریه و زاری نشستند
خطاب الهی به ایشان رسید که: چه شدست شما را و به چه سبب گریه میکنید عرض کردند که پروردگارا از امتحان تو میترسیم و از ابتدلای تو ایمن نیستیم
پس خداوند جلیل فرمود که همیشه چنین باشد و از مکر من ایمن نگردید
این لازمه ی رشد در هر زمینه ای است، در هر عرصه ای انسان نه باید خوش بین باشد و نه بدبین؛ اگر از تعادل در این خصوص خارج شود یا بی خودش خوش میشود یا بی خودی می ترسد، ترس و امید باید در هر زمینه ای به اندازه ی مساوی در انسان باشد.
این رمز موفقیت است، نه مایه افسردگی
بنده به جد شنیدم از افراد مختلف و قهرمانان و رزمیکاران که این افراد به شدت اعتماد به نفس بالا دارند و مداوما موفق شدن رو تصور میکنند قهرمانان بوکس همیشه خودشون رو در جایگاه برنده تصور میکنند
اگر این تردید ها بیاد در حین مسابقه رقابت یا زندگی = ایجاد تزلزل و کاهش عملکرد فرد میشه چون عامل تلقین مثبت به ضمیر ناخوادآگاه رو که باعث بهبود عملکرد میشه کاملا از دست میده
حتی یک بار آرنولد در یک سخنرانی گفت هر کس به من میگفت تو نمیتوانی من میتوانی میشنیدم
این بحث بحث خوف به نظر بنده هم باعث افسردگی هست هم کاهش عملکرد
ببینید ما در منطق یک بحثی داریم که میزان اعتبار مقدمات یک استدلال بستگی به این دارد که از آن نتیجه میخواهیم چه استفاده ای کنیم؛ یک وقت به دنبال برهان و استدلال یقین آور هستیم طبیعتا باید مقدمات استدلال ما هم از یقینیات تشکیل شده باشند، اما یک وقت یک مسئله ی حقی از قبل اثبات شده و ما به دنبال تشویق مردم به رفتن به سمت آن هستیم اینجا دیگر لازم نیست از مقدمات یقین آور استفاده کنیم، بلکه می توانیم از ظنیات هم بهره ببریم.
یک وقت میخواهیم از یک مسئله بهره ی علمی و استدلالی ببریم باید بر مقدمات یقینی تکیه کنیم و روایات را به لحاظ سندی بررسی کنیم، اما یک وقت روی منبر دنبال موعظه هستیم، اینجا لازم نیست در سند روایات دقت به خرج بدهیم چون دنبال اثبات یک مطلب علمی نیستیم، دنبال موعظه تشویق هستیم.
استاد ظاهرا این بحث خارج موضوع هست بنده نمیخوام خارج بشیم از بحث فقط به عنوان سخن آخرم
همین افرادی که پای منبر هر حرف بی سندی رو برای موعظه میکن صدای آمریکا و ... ویدئو هاشونو پخش میکنند و به خاطر این جعلیات و علمکرد اینها اهل بیت و شیعیان رو مسخره میکنند اگر امکانش بود میاوردم ویدئو ها رو که چطوری به خاطر مشتی جعلیت شیعیان رو احمق جلوه میدن و به عنوان سلاح از این جور احادیث علیه ما استفاده میکنند در جنگ نرم
جدای اینکه وقتی احادیث صحیح سند هست در یک موضوع اخلاقی هیچ دلیل منطقی وجود نداره به جعلیات و احادیث ضعیف رجوع کنیم در آن موضوع
آنچه در پاسخ این پست های شما باید عرض کنم این است که سنخ کتاب های روانشناسی موفقیت با قرآن و روایات متفاوت است:
1. قرآن و روایات یک پکیج فرهنگی و آموزشی در موضوعات مختلف است، اعم از اعتقادی، موعظه و اخلاق، تربیتی، قصص، و سرگذشت اقوام و...، اما کتاب های روانشناسی موفقیت فقط در این موضوع سخن میگویند، لذا شما در مطالعه ی قرآن و روایات دارید یک مجموعه در تمام موضوعات را مطالعه می کنید، اما در روانشناسی موفقیت فقط بر یک موضوع متمرکز شده اید لذا احساس برتری می کنید.2. روانشناسی موفقیت یک علم پایه نیست، بلکه تکنیک هایی است که از یک سری مبانی پیشینی نشأت گرفته است، بنابراین دین و روانشناسی موفقیت در عرض هم نیستند تا با هم مقایسه شوند، بلکه در طول یکدیگر هستند، مثل این است که مرحله ی درمان پس از مرحله شناخت آناتوومی بدن و بیماری هاست، این دو را نمیشود با هم مقایسه کرد، و گفت از آنجا که تاثیر درمان بیشتر است، پس درمان بهتر است، اثر درمان بدین خاطر بیشت است که ما جزئی تر بوده و ما اثر آن را بیشتر می بینیم.
بنابراین اینطور نیست که بحث بر سر انتخاب دین و روانشناسی موفقیت باشد تا بگوییم بین این دو کدام را انتخاب کنیم، بلکه میتوان در کنار دین، از تکنیک های روانشناسی موفقیت پیروی کرد.تکنیک سازی در حقیقت علم نیست، بلکه کاربردی ساختن مبانی پیشینی است، و حد و مرزی هم ندارد، بنابراین نباید توقع داشت دین بیاید تکنیک هایی که بی شمار هستند و صدها جلد کتاب در خصوص آنها نوشته شده است را بیان کند، دین ملاک های کلی تر برای این تکنیک ها بیان می کند، مثل نظم، مثل مثبت اندیشی، مثل توکل، و...، این ما هستیم که باید روی این ملاک ها فکر کنیم و تکنیک های کاربردی را ارائه کنیم.
این تکنیک ها گستره ی وسیعی دارند، تکنیک های روانشناسی موفقیت، تکنیک های مدیریت، تکنیک های تربیت، و.... نمیتوان توقع داشت دین مانند علم روانشناسی، مدیریت، و تربیت به عرصه ارائه تکنیک های این حوزه ها ورود کند؛ اما همانطور که اشاره کردم آیات و روایات بسیار زیبایی در خصوص تبیین ملاک ها برای تکنیک سازی وجود دارد.
کل بحث شما
قرآن یک پکیج هست و روانشناسی موفقیت متمرکز( قبول دارم ولی ربطی به بحث ندارد قرآن خودش میگوید علم همه چیز- حداقل هر چیز لازم برای هدایت- در من هست آیا تکنیک هایی که سبب زندگی بهتر میشود در قرآن هست؟تا چه اندازه با چه کیفیت؟)
قرآن و روانشناسی موفقیت در عرض هم نیستند( قبول دارم و قصد مقایسه ندارم)
تکنیک سازی در حقیقت علم نیست( خوب نباشد هر چه هست برایمن جواب داده همین برام کافیه که ازش بازم استفاده کنم)
اما سوال من در واقع سوال اصلی من: چطور از قرآن و منابع دینی استفاده کنم
شما میگید دین برای بنده بهتر از روانشناسی موفقیت دارد خب منم قبول دارم اما در عمل چی؟
همین تکنیک های که فرمودین جمع میشن میشه سبک زندگی تکنیک های مقابله با تنبلی تکنیک های مدیریت زمان تکنیک های بر قراری ارتباط تکنیک های مدیریت منابع انسانی و ...
همه اینها جمع بشه میشه همان سبک زندگی
من حرفم این هست من اینا رو چرا نتونستم از دین خودم بگیرم چطور باید رجوع میکردم که نکردم؟باید قرآن چ برخوردی میکردم؟
درد من این هست من که نمیخوام بگم دین خوب نیست من که پدر کشتگی با این دین ندارم من درد دارم میگویید رجوع کن و مکانیزم رجوع رو نمیگید میخواهید یک حقیقتی رو بگم بهتون
به نظر من خیلی از این هایی که کتاب اخلاق نوشتن به هیچ جایی نرسیدن میدانید چرا؟ چون کاربردی ننوشته برعکس کتابی مثل معراج و سعاده
من با این کتاب زندگی کردم چون مثلا از فلان رزیله اخلاقی نوشته بعد ریشش رو گفته بعد راه عملی درمان رو گفته شما وقتی میخونیش پله پله مطالب نویسنده رو درک میکنی چون خودش راه رفتس
چون میدونه چطوری باید بنویسه شعار نداده چرت و پرت نگفته
من عقیده دارم وقتی ما میگیم به مردم رجوع کنید به اهل بیت و قرآن اول خودمون باید این راه رو رفته باشیم و مکانیزم رجوع رو بدونیم اگر نرفتیم که اکثریت نرفتند نباید اینو بگیم
من یک آدم درد کشیدم میخوام حقیقتا رجوع کنم ولی هیچ کس انگار نرفته کار کنه ببینه چطور باید از قرآن بهره برد
انگار هیچ کس نرفته مدیریت زمان و ... رو کار کنه از قرآن و روایات
برای من این قابل پذیرش نیست
نمیدونم واقعا تونستم بفهمونم حرفمو یا خیر
شما هر رفتار مثبتی رو که بخواید در خودتون بوجود بیارید
سلام
بنده نکته جدید نسبت به مطالب شما ندارم
نظرم هرچه هست همانی هست که عرض کردم در پست های قبلی
@};-@};-@};-
سلام علیکم
خب قرآن کریم یک غایت رو برای انسان تعریف و تبیین میکند و روانشناسی موفقیت یا علوم دیگر غایات مختص موضوع خودشان را .
در قرآن کریم تنبیه هست بله یا ویلتا در قرآن آمده ، لا تنقطوا من رحمه الله، و والله خیر حافظ و معین ، والله هو الغفور الرحیم و هو ارحم الراحمین ، بدیل السیئات بالحسنات و الی ماشا الله هم آمده
اون غایتی که قرآن کریم معرفی میکند انسانی کامل است ، ماهیتا با روانشناسی و انسانی که این علم ، تعریف میکند تفاوت دارد
بنده در این موضوع اطلاعاتی ندارم و محققین و متخصصین لازم است آن را تبیین بفرمایند ولی آنچه بنظر حقیر میرسد در موضوع موفقیت
اینکه انسان به توانایی خودش آگاه شود و یکی از آنهمه موهبتها را بداند و راه درست رو انتخاب کند این تفوق و برتری را هم دارد که خوف و ترس در دلش راه نیابد و همواره امیدوار به رحمت الهی و مددش باشد .
و من یتوکل علی الله و هو حسبه ، یعنی خداوند او را و امورش را سرپرستی میکند ، امیدی بسیار راسخ و محکم در قلب چنین انسانی موجود است .
من شاید جوابی برای اینکه چه راهکار عملی باید در اعیاد داشته باشیم نمیتونم بدم . من خیلی به موسیقی علاقه ندارم البته در حد چند دقیقه باعث شادیم میشه ولی بیش از 10 دقیقه عصبی میشم .
هر وقت که میخوام تمرکز کنم قرآن با صدای خیلی کم گوش میکنم .چون کارم نیاز به تمرکز بالایی داره.
و موضوعی که توی 2 سال مار در حوزه برندسازی و تجارت فهمیدم اینه که بیشتر قوانین و اصول اولیه تجارت پایدار و حتی زیربنای ساختن برند تجاری قوی ، در واقع از اصول مکاسب اسلامی برداشته شده است و متاسفانه بیشتر اساتید این حوزه خارجی هستند .
بعنوان مثال "برای موفق شدن در هر چیزی از جمله تجارت باید از ناحیه امن خارج شوید" در حالی که حضرت علی (ع ) فرمودند : از هر چیزی ترسیدی واردش شو .
و بطور خاص در تجارت تبلیغات اگرچه باید باعث ایجاد هیجان و برانگیختگی احساسات شود ولی به هیچ عنوان نباید دروغ در آن باشد و باید به تمام قولهای داده شده در ان عمل کرد و در تجارت اسلامی بیان شده که صادق باشیم .
در مورد شادی هم راهکارهایی باید وجود داشته باشد ولی من فکر میکنم که اساتید محترم حوزه از ورود به این حوزه یا واهمه دارند و یا اینکه ضروری نمیبینند .
با سلام خدمت استاد عزیز جناب مسلم
ان شا الله پدر هرچه زود تر مشکلشون حل بشه بنده اصلا ناراحت نیستم و طلبی هم ندارم از کسی
هر موقع فرصت داشتید ادامه بدین
با سلام و احترام
از لطف شما بی نهایت ممنون و سپاسگزارم@};-
من نمیخوام خدایی نکرده جدل کنم
با توجه به تجربه چندین ساله پاسخگویی در این سایت، تا حد زیادی کاربران را می شناسم
من در حسن نیت شما ذره ای شکی ندارم
ولی صرفا از بابت نمونه مواردی رو از کتاب معراج السعاده نراقی میارم
مثال 1:
و از اینجا سر فرموده حضرت ظاهر می شود که فرمود: مردم همه اهل هلاکتند مگر علما و علما همه اهل هلاکتند مگر عمل کنندگان به علم خود و عمل کنندگان همه اهل هلاکتند مگر مخلصین
مخلصین هم در خطر عظیم و محل تشوش و بیم هستند ...
من اینها را قبول دارم، اما این فقط یک طرف مسئله است، نباید بر آن متمرکز شد؛ دین را باید مجموعی دید، نه گزینشی؛ در ادامه تفصیل بیشتری عرض خواهم کرد
بنده به جد شنیدم از افراد مختلف و قهرمانان و رزمیکاران که این افراد به شدت اعتماد به نفس بالا دارند و مداوما موفق شدن رو تصور میکنند قهرمانان بوکس همیشه خودشون رو در جایگاه برنده تصور میکنند
اگر این تردید ها بیاد در حین مسابقه رقابت یا زندگی = ایجاد تزلزل و کاهش عملکرد فرد میشه چون عامل تلقین مثبت به ضمیر ناخوادآگاه رو که باعث بهبود عملکرد میشه کاملا از دست میده
حتی یک بار آرنولد در یک سخنرانی گفت هر کس به من میگفت تو نمیتوانی من میتوانی میشنیدم
اینجا مسئله ای است که باید روشن شود، ببینید یک وقت سخن در مورد یک رفتار است که یا انسان در آن به پاداش میرسد یا نمیرسد، خلاصه عقوبتی در کار نیست، در اینجا آنچه موجب موفقیت میشود و در انسان انگیزه ایجاد می کند فقط فکر کردن به پاداش است، مثل همین مثالی که شما زدید در مورد قهرمانی در مسابقات ورزشی
یک وقت سخن در جایی است که فقط خطر شکست و عقوبت وجود دارد، اما با موفقیت چیزی عائد انسان نمیشود، مثل جایی که گرگ به دنبال انسان می کند، شما در اینجا به جای این که فکر کنید اگر نجات پیدا کنید چه میشود، اتفاقا فقط باید فکر کنید که اگر به دست گرگ گرفتار شوید چه میشود، و اتفاقا همین ترس موجب دویدن با حداکثر سرعت میشود و انگیزه ایجاد می کند.
و یک وقت سخن از پاداش و عقوبت در کنار هم است، یعنی با موفقیت انسان پاداش می گیرد، و با عدم موفقیت عقوبت میشود، اینجا هر دو میتواند برای تلاش مضاعف ایجاد انگیزه کند، در مورد قیامت هم به همین خاطر دین میگوید بین خوف و رجا باشید، اما در مورد دنیا اتفاقا می گوید فقط خوش بین بوده و مثبت اندیش باشید و از هیچ چیزی نترسید که به روایتی از امام رضا(ع) قبلا اشاره کردم
شما میگید دین برای بنده بهتر از روانشناسی موفقیت دارد خب منم قبول دارم اما در عمل چی؟
همین تکنیک های که فرمودین جمع میشن میشه سبک زندگی تکنیک های مقابله با تنبلی تکنیک های مدیریت زمان تکنیک های بر قراری ارتباط تکنیک های مدیریت منابع انسانی و ...
همه اینها جمع بشه میشه همان سبک زندگی
من حرفم این هست من اینا رو چرا نتونستم از دین خودم بگیرم چطور باید رجوع میکردم که نکردم؟باید قرآن چ برخوردی میکردم؟
درد من این هست من که نمیخوام بگم دین خوب نیست من که پدر کشتگی با این دین ندارم من درد دارم میگویید رجوع کن و مکانیزم رجوع رو نمیگید میخواهید یک حقیقتی رو بگم بهتون
به نظر من خیلی از این هایی که کتاب اخلاق نوشتن به هیچ جایی نرسیدن میدانید چرا؟ چون کاربردی ننوشته برعکس کتابی مثل معراج و سعاده
من با این کتاب زندگی کردم چون مثلا از فلان رزیله اخلاقی نوشته بعد ریشش رو گفته بعد راه عملی درمان رو گفته شما وقتی میخونیش پله پله مطالب نویسنده رو درک میکنی چون خودش راه رفتس
چون میدونه چطوری باید بنویسه شعار نداده چرت و پرت نگفته
من عقیده دارم وقتی ما میگیم به مردم رجوع کنید به اهل بیت و قرآن اول خودمون باید این راه رو رفته باشیم و مکانیزم رجوع رو بدونیم اگر نرفتیم که اکثریت نرفتند نباید اینو بگیم
من یک آدم درد کشیدم میخوام حقیقتا رجوع کنم ولی هیچ کس انگار نرفته کار کنه ببینه چطور باید از قرآن بهره برد
انگار هیچ کس نرفته مدیریت زمان و ... رو کار کنه از قرآن و روایات
برای من این قابل پذیرش نیست
نمیدونم واقعا تونستم بفهمونم حرفمو یا خیر
همانطور که پیش تر عرض کردم تکنیک های روانشناسی مبتنی بر یک سری پیش فرض ها و مبانی انسان شناسی و مانند آن است، بنابراین خودشان به خودی خود سبک زندگی نیستند، آنچه که اصالت دارد مبانی ای است که در ورای آنها وجود دارد، آنها هستند که به زندگی انسان در قالب های مختلف و تکنیک های گوناگون سبک و سیاق می دهند.
اما به هر حال آنچه می فرمایید را بنده به عنوان یک کم کاری قبول دارم، ما واقعا هنوز نتوانسته ایم با بهره گیری از مبانی دینی روانشناسی و جامعه شناسی اسلامی و تکنیک هایی در این راستا ایجاد کرده و به مخاطب ارائه کنیم، آنچه می فرمایید حاصل کم کاری ماست، نه دین.
مثلا همین کتاب معراج السعاده یک قالبی است که با استفاده از متون دینی و تعالیم دین تألیف شده و در یک موضوع خاص در دسترس مردم قرار گرفته است؛ ما در حیطه ی روانشناسی موفقیت هم نیازمند چنین حرکت هایی هستیم که با توجه به مبانی قرآنی و روایی چنین تمرکزی بر یک موضوع خاص شکل بگیرد و آثار منحصرا در آن موضوع ایجاد شود.
مثل بانکداری که ما دراسلام نظام بانکداری ترسیم شده نداریم، بلکه اندیشمندان اسلامی باید بنشینند و با توجه به تعالیم دین و نگرش های اقتصادی اسلامی یک نظام بانکداری ترسیم کنند.
سلام به همه
به نظرم دوستان وجود عامل درونی را دارند اشتباه برداشت میکنند. یعنی اینطور معنایش میکنند که «نباید» هیچ عامل خارجی داشته باشی!
این در حالی است که امام علی ع میفرمایند مسلمان باید وقتش را به چند قسمت تقسیم کند. بخشی برای عبادت بخشی برای کسب روزی حلال و....
بعد از برشمردن انها میفرمایند و بخشی را هم باید به کسب لذتها و شادیهای حلال اختصاص بدهد
و جالبتر اینکه در انتها میفرمایند همین بخشی که به لذتها و شادیهای حلال اختصاص میدهید باعث میشود انرژی لازم برای سایر بخشها را به دست بیاورید
همچنین پیامبر ص با یک مرد عرب آشنا شده بودند که بسیار شوخ بود و ایشان را میخنداند
زمانی که ایشان در شرایط بسیار سخت روحی بودند گفتند: ای کاش آن مرد عرب الان اینجا بود و مرا میخنداند
با این اوصاف برایم عجیب است که دوستان اصرار دارند که شادیهای معمول را نادیده بگیرند! آنچه که اسلام میگوید این است که تو آنقدر باید از نظر روحی رشد کنی که «اگر» شرایطی پیش آمد که عوامل شادی زا از تو دور شد باز هم بتوانی خودت را کنترل کنی و افسرده و دلسرد نشوی. این چیزی است که اسلام میگوید. اما اولا قرار نیست ما تمام زندگیمان را شرایط استثنایی در نظر بگیریم. چیزی که از ابتدای انقلاب داریم انجام میدهیم و هر روز را داریم شرایط استثنایی و عملیاتی در نظر میگیریم! ثانیا همانطور که خانم گلشن هم گفتند این نگاه بسیار ایدهآلگرایانه است. این نگاه یعنی من بروم به آن کارگر بدبختی که از صبح بیدار میشود و تا عصر مثل چی جان میکند آخر سر هم حقوقی که به او میدهند به زور شکم او و خانوادهاش را سیر میکند؛ در حالیکه نه وقت مطالعه دارد و نه ابزارش را و نه حوصلهاش را؛ بروم بگویم عزیزم سعی کن مثل علامه قاضی رفتار کنی! تلاش کن به درجات بالای عرفان برسی!
سلام
دوست عزیزم؛ تمام مشکل ما در یک جمله خلاصه میشود: روحانیون و متولیان نگران!
به ابتدای انقلاب که نگاه میکنیم میبینیم بیشتر کارها به جوانها سپرده میشد و بیشتر مسئولین جوان بودند. حتی در ردههای بالای حکومتی امثال رجایی و باهنر را داشتیم که هر دو جوان بودند. اما حالا دیگر خیلی سخت به جوانها اعتماد میشود. راههای جدید بسیار کمتر امتحان میشوند. این تفکر در لابلای زندگی روزمره مردم و ارگانها نیز رسوخ کرده. چقدر سیستم اداری ما قدیمی است؟ چقدر روشهای حکومتداری؛ اداری؛ شرکتی و کارخانهای در کشور ما فرسوده است؟
برادر عزیز باور بفرمائید بنده بیشتر بخشهای ترسناک اسلام را در روضه و پای منبر فهمیدم؛ اما بخش زیادی از اِلِمانهای اسلامی که نشان از لطافت؛ ظرافت و زیبایی اسلام دارد را با تحقیق و کنکاش فهمیدم که اصلا وجود دارند و جالب اینکه تا قبل از آن اصلا خبر نداشتم که چنین حرفهایی در اسلام بیان شده است. در کل عرضم این است که اسلام واقعی بسیار زیباتر از چیزی است که به ما ارائه شده است
شاید برایتان سوال پیش بیاید که خب من که تحقیق کردم پس چرا همچنان همان دید بد را دارم؟پاسخش این است که وقتی انسان با نوعی از تفکر رشد کند؛ برای تغییر آن تفکر؛ همان میزان دلیل مخالف کافی نیست بلکه باید حجم زیادی از علتها به ذهنش جاری شده و ضمنا در قلب و روحش رسوخ کند تا اثر تفکر قبلی را پاک کند
[="Times New Roman"][="Black"]شاید برایتان سوال پیش بیاید که خب من که تحقیق کردم پس چرا همچنان همان دید بد را دارم؟
علتش این هست که وقتی دکتر به شما میگه آنفولانزا گرفتی و یک ماه باید استراحت کنی و این داروها رو بخوری
تو می دونی که بیماری
می دونی که یک ماه باید استراحت کنی
می دونی که یک ماه باید قرص بخوری
و واقعا هم طبق دستور دکتر عمل میکنی
ولی همه ی اینها هیچکدوم باعث نمیشه که در طول این یک ماه شما
سرفه نکنی ، عطسه نکنی، آبریزش بینی نداشته باشی
احساس ضعف مفرط نکنی ، احساس خواب آلودگی مفرط نداشته باشی ، احساس گیجی و منگی نداشته باشی
بله شما تحقیق کردی و می دونی که تفکرت مشکل داره
ولی یک شرایط ابتدایی و حداقلی باید وجود داشته باشه تا شما بتونی ریشه ی این تفکر رو بخشکانی
ولی وقتی جامعه و اطرافیان تورو تحت فشار روحی روانی شدید قرار میدن تا بیشتر در اون تفکر غلط فرو بری
مطمئنا بیماری تشدید خواهد شد و اگر قبلا یک ماه باید استراحت میکردی. الان باید سه ماه بیمارستان بستری باشی
اینها توجیه و بهانه نیست
مثلا فرض کنید شما گرفتار تفکر صفر و صد شده اید و حالا فهمیده اید اشتباه کرده اید و میخواهید خودتان را اصلاح کنید
از طرفی اطرافیان شما را تحت فشار میگذارند که همه اتفاقات منفی زندگی تقصیر تو بود
و تو باید بیشتر و بهتر کار کنی
و تو برای اینکه از زیر این فشار خارج بشی سعی میکنی بیشتر و بهتر کار کنی
در حالی که شما همین الانم نرمال داری کار میکنی
ولی باز هم این حس بهت منتقل میشه که باید بیشتر دقت کنی کمتر اشتباه کنی
و کارت به جایی میرسه که خودت هم روی خودت حساس میشی و پنج دقیقه تاخیر رو هم حاضر نیستی ببخشی و بابتش ناراحت میشی
و همینجوری پیش میری و یه روز به خودت میای می بینی نه تنها اصلاح نشدی بلکه بدتر از قبل هم شدی[/]