تفاوت پایان مدت ازدواج موقت با طلاق چیست؟
تبهای اولیه
تفاوت پایان مدت ازدواج موقت با طلاق چیست؟
تفاوت پایان مدت ازدواج موقت با طلاق چیست؟
سلام علیکم
طلاق و پایان مدت با هم خیلی فرق می کند از جمله:
الف:طلاق باید توسط مرد یا وکیل او صورت بگیردولی اتمام وقت با تمام شدن وقت مشخص شده ، زوجیت از بین می رود.
ب:برای طلاق نیاز به حضور دو شاهد عادل مرد می باشد بخلاف اتمام مدت که نیازی به شاهد ندارد.
ج:طلاق حتما در پاکی باید باشد و درآن پاکی هم خانم با همسرش ارتباط نداشته باشد بخلاف اتمام وقت که در حیض و یا در پاکی که در آن زن ومرد با هم در ارتباط بودن نیز صحیح است.
و.......
تفاوت پایان مدت ازدواج موقت با طلاق چیست؟
سلام
احکام طلاق مطابق نظر آیت الله سیستانی
مسأله ۲۵۱۶ ـ مردی که زن خود را طلاق میدهد، باید بالغ، و عاقل باشد، ولی اگر بچه ده ساله زن خود را طلاق دهد باید مراعات احتیاط در مورد آن ترک نشود؛ و همچنین باید مرد با اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را مثلاً به شوخی، یا در حال مستی بگوید صحیح نیست.
مسأله ۲۵۱۷ ـ زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد، و شوهرش در آن پاکی با او نزدیکی نکرده باشد. و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته میشود.
مسأله ۲۵۱۸ ـ طلاق دادن زن در حال حیض، یا نفاس در سه صورت صحیح است:
اوّل: آنکه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکی نکرده باشد.
دوّم: معلوم باشد آبستن است، و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، آن طلاق باطل است، هرچند بهتر است رعایت احتیاط شود، گر چه با تجدید طلاق باشد.
سوّم: مرد به واسطه غائب بودن، یا هر سببی هرچند کتمان زن باشد نتواند بفهمد که زن از خون حیض و نفاس پاک است یا نه، ولی در این صورت ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید مرد صبر کند تا حداقل یک ماه از جدا شدنش از زن بگذرد، و بعد او را طلاق دهد.
مسأله ۲۵۱۹ ـ اگر زن را از خون حیض پاک بداند و طلاقش دهد، بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است مگر در فرض مذکور، و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.
مسأله ۲۵۲۰ ـ کسی که میداند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر از او جدا شود، مثلاً مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدتی که یقین یا اطمینان پیدا کند که زن از آن حیض یا نفاس پاک شده صبر نماید، و بعداً چنانچه بداند که او در حالت پاکی است میتواند او را طلاق دهد، و همچنین است اگر شک داشته باشد در صورتی که آنچه را در کیفیت طلاق غائب در مسأله (۲۵۱۸) گذشت مراعات کند.
مسأله ۲۵۲۱ ـ اگر مردی که از زن خود جدا شده بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، هرچند اطلاع او از روی عادت حیض زن، یا نشانههای دیگری باشد که در شرع معین شده، اگر او را طلاق دهد و بعداً معلوم شود که در حال حیض یا نفاس بوده، طلاق او صحیح نیست.
مسأله ۲۵۲۲ ـ اگر با همسرش نزدیکی کند چه پاک باشد، و چه در حال حیض باشد و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود، ولی زنی را که نُه سالش تمام نشده، یا معلوم است که آبستن است، اگر بعد از نزدیکی طلاق دهند اشکال ندارد، و همچنین است اگر یائسه باشد. (معنای یائسه در مسأله (۲۴۶۶) گذشت).
مسأله ۲۵۲۳ ـ اگر با زنی که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکی کند، و در همان پاکی طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده، آن طلاق باطل است، ولی رعایت احتیاط بهتر است هرچند با تجدید طلاق باشد.
مسأله ۲۵۲۴ ـ اگر با زنی که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکی کند، و سپس از او جدا شود، مثلاً مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند از حالش اطلاع پیدا کند، باید بهقدری که زن بعد از آن پاکی خون میبیند و دوباره پاک میشود، صبر کند. و احتیاط واجب آن است که آن مدت کمتر از یک ماه نباشد، و اگر با رعایت آنچه گفته شد طلاق دهد، و سپس معلوم شود طلاق در همان پاکی اوّل واقع شده است، اشکال ندارد.
مسأله ۲۵۲۵ ـ اگر مرد بخواهد زن خود را که به واسطه اصل خلقت، یا مرضی، یا شیر دادن، یا مصرف دارو، یا هر سببی دیگر حیض نمیبیند و زنهای در سنّ او حیض میبینند، طلاق دهد، باید از وقتی که با او نزدیکی کرده تا سه ماه از جماع با او خودداری نماید و سپس او را طلاق دهد.
مسأله ۲۵۲۶ ـ طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه «طالق» خوانده شود، و دو مرد عادل آن را بشنوند، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، بگوید: «زَوْجَتِی فاطِمَةُ طالِقٌ» یعنی همسر من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل بگوید: «زَوْجَةُ مُوَکلِی فاطِمَةُ طالِقٌ»؛ و در صورتی که زن معین باشد، ذکر نام او لازم نیست. و اگر حاضر باشد کافی است بگوید: «هذِهِ طالِقٌ» و به او اشاره کند، یا بگوید: «اَنْتِ طالِق» و او را مخاطب قرار دهد. و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صیغه عربی بیاورد و نتواند وکیل بگیرد، به هر لفظی که مرادف صیغه عربی آن است از هر لغتی باشد میتواند طلاق دهد.
مسأله ۲۵۲۷ ـ ازدواج موقت طلاق ندارد، و رها شدن زن به این است که مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد، مثلاً بگوید: مدت را به تو بخشیدم، و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض لازم نیست.
تفاوت پایان مدت ازدواج موقت با طلاق چیست؟
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
ازدواج دائم پایانی در دنیا ندارد و پایان دادن آن با طلاق خلاف طرح ازدواج دائمی است و به طور طبیعی نامطلوب است، ازدواج موقت پایانش مطابق با طرح ابتدایی آن است و به طور طبیعی مطابق با این طرح مطلوبیت دارد ... متفاوت بودن طرح نشان از متفاوت بودن از هدف و کارکرد این دو ازدواج دارد ... پس تفاوت پایان مدت این دو ازدواج با توجه به تفاوت آنها در هدفگذاری و کارکرد این دو ازدواج است.
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
طلاق و پایان مدت با هم خیلی فرق می کند از جمله:الف:طلاق باید توسط مرد یا وکیل او صورت بگیردولی اتمام وقت با تمام شدن وقت مشخص شده ، زوجیت از بین می رود.
ب:برای طلاق نیاز به حضور دو شاهد عادل مرد می باشد بخلاف اتمام مدت که نیازی به شاهد ندارد.ج:طلاق حتما در پاکی باید باشد و درآن پاکی هم خانم با همسرش ارتباط نداشته باشد بخلاف اتمام وقت که در حیض و یا در پاکی که در آن زن ومرد با هم در ارتباط بودن نیز صحیح است.
سلام
از پاسخگویی شما تشکر می کنم. ولی شما مقدمات فسخ ازدواج موقت را با مقدمات طلاق مقایسه کردید در حالی که موضوع اصلی درباره ی نفس پایان ازدواج موقت با نفس طلاق است و سوال اصلی نیز این است که در حالی نفس هر دو جدایی زن و شوهر از یکدیگر است پس چه تفاوتی در آنها باعث می شود که یکی فی نفسه مستحب باشد و دیگری فی نفسه به شدت مکروه باشد؟
مسأله ۲۵۲۷ ـ ازدواج موقت طلاق ندارد، و رها شدن زن به این است که مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد، مثلاً بگوید: مدت را به تو بخشیدم، و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض لازم نیست.
سلام
تشکر از مطالبی که آوردید ولی همانطور که به کارشناس شفا گفتم من دنبال تفاوتی هستم که باعث می شود یکی مستحب و دیگری مکروه بشود.
درباره این حکمی که آوردید ازدواج موقت طلاق ندارد بله درست است فکر کنم اجماع علما هم باشد ولی فکر کنم علتتش این باشد که همانطور که در یکی از کتابهایی که آیت الله مکارم شیرازی نوشته بود : (( پایان ازدواج موقت به منزله ی طلاق است.)) به احتمال زیاد این هم اجماع علماست.
دواج دائم پایانی در دنیا ندارد و پایان دادن آن با طلاق خلاف طرح ازدواج دائمی است و به طور طبیعی نامطلوب است، ازدواج موقت پایانش مطابق با طرح ابتدایی آن است و به طور طبیعی مطابق با این طرح مطلوبیت دارد ... متفاوت بودن طرح نشان از متفاوت بودن از هدف و کارکرد این دو ازدواج دارد ... پس تفاوت پایان مدت این دو ازدواج با توجه به تفاوت آنها در هدفگذاری و کارکرد این دو ازدواج است.
در پناه خدا باشید
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
هدف و کارکرد در نتایج متبلور می شود پس شما نفس طلاق و پایان مدت را به همراه نتایجشان با توجه به سخنانی که به کارشناس شفا و جناب علی گفتم مقایسه کنید.
تنها تفاوتی که من توانستم دریابم این است که در آنجا ازدواجی که نفقه و ارث از مرد برداشته شده و حقوقی که به دلیل مسئولیت نفقه و ارث در عقد دائم به مرد داده شده بود از مرد گرفته شده پایان می یابد.
سلام
...
موضوع اصلی درباره ی نفس پایان ازدواج موقت با نفس طلاق است و سوال اصلی نیز این است که در حالی نفس هر دو جدایی زن و شوهر از یکدیگر است پس چه تفاوتی در آنها باعث می شود که یکی فی نفسه مستحب باشد و دیگری فی نفسه به شدت مکروه باشد؟
...
هدف و کارکرد در نتایج متبلور می شود پس شما نفس طلاق و پایان مدت را به همراه نتایجشان با توجه به سخنانی که به کارشناس شفا و جناب علی گفتم مقایسه کنید.
...
تنها تفاوتی که من توانستم دریابم این است که در آنجا ازدواجی که نفقه و ارث از مرد برداشته شده و حقوقی که به دلیل مسئولیت نفقه و ارث در عقد دائم به مرد داده شده بود از مرد گرفته شده پایان می یابد.
بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما،
مسؤلیتهای متقابل زن و شوهر در ازدواج متعه بسیار ساده است و از این نظر مشابه دوستی کردن است، گرچه در نفس خود با دوستی نامشروع تفاوت از زمین تا آسمان دارد ... این کم بودن مسئولیتها خبر از یک همراهی بدون هدفگذاری ابتدایی برای یک مقصد دور و مشکل دارد و یا خبر از یک همراهی موقت و گذرا ... در ازدواج دائم اما مسؤولیتها خبر از یک هدفگذاری بلند مدت دارد ... در ازدواج دائم اگر مشکلاتی بروز نماید انتظار این است که تا حدّ امکان برطرف گردند، حتی توصیه بر این است که بزرگترها واسطهگری نمایند، چون این ازدواج قرار است به جایی برسد و حیف است اگر بتواند برسد و به اندازهی کافی تلاش نشود و دو طرف عقب بکشند ... اما در ازدواج موقت هدف از ازدواج در طول راه زندگی نیست بلکه در عرض زندگی است ... این هدف هر کجای ازدواج که تحصیل شود و یا معلوم شود که نیاز خاصی به آن نیست میتوان قرارداد را فسخ کرد، مثل اینکه میتوان ادامهی مهلت را بخشید و یا با رسیدن انتهای متعه آن را تمدید نمود ... اما در ازدواج دائم تنها وقتی این کار میتواند مطلوب باشد که معلوم گردد و مسلّم بشود که این راه به خدا ختم نمیشود ... اینکه در جهت مسیر اصلی و هدف مطلوب نهایی نیست ... مثل اینکه یک طرف به این نتیجهی قطعی برسد که با طرفش راه به سوی خدا ندارد ... در اینجا دیگر طلاق کراهت ندارد، خدا هم به رسولش فرموده که این زنان را اگر طلاق دهی امید است خدا بهتر از ایشان را به تو تزویج نماید (البته مخاطب آیه همسران پیامبر خدا هستند و زبان آیه زبان تهدید است) ... بنابراین کراهت طلاق ناشی از مسائل فقهی که فرمودید نیست، آن مسائل فقهی در راستای اهداف و کارکرد این دو ازدواج متفاوت هستند، آنچه که سبب کراهت طلاق میشود این است که جایی که باید انسان اگر رشد کند این فرصت را با کاهلی یا لجاجت یا سایر صفات رذیله از خود دریغ میکند ... فرصت هر چه بزرگتر باشد و امکان رشد هر چه فراهمتر باشد کاهلی کردن در این مسیر خسران بیشتری خواهد داشت و اگر این کاهلی در اثر بروز صفات رذیلهای مانند لجاجت و عصبانیت و بداخلاقی و مشابه ان باشد میدان دادن به این صفات رذیله تا به این حد که مسیر رشد انسان را این چنین مختل نمایند سبب کراهتی میشوند که حتی گفتهاند اگر مفسده نداشت حرام میگردید ... در ازدواج موقت چنان رشدی معمولاً در هدفگذاری آن نیست و در نتیجه ادامه دادن یا قطع کردن آن چندان اثر بزرگی در سیر من النفس الی الحق انسان ندارد ... مثل این است که کسی بگوید امروز از این نعمت خدا استفاده کنم یا بگوید نه نمیخواهم و میخواهم از نعمتی دیگر بهره ببرم و شکر خدا کنم ... اگر هم هدف از متعه ایجاد محرمیت باشد که با چند دقیقه در نکاح هم بودن هم این هدف محقق میشود و ادامهاش توجیه خاصی نخواهد داشت ... طبیعی است که انجام کاری که ضرری را متوجه روج و جسم انسان نمیکند و با هدف از خلقت انسان در دنیا منافاتی ندارد کراهتی هم نداشته باشد ... اما ازدواج دائم هدفگذاری و کارکرد بسیار بزرگی دارد که انتظار در حفظ آن با چنگ و دندان است مگر زمانی که معلوم شود حفظ آن خود ضامن شقاوت است و امیدی به هدایت آن نیست ... در این صورت اخیر دیگر بعید میدانم طلاق از ازدواج دائم هم کراهتی داشته باشد چنانکه پیامبر خدا صلیاللهعلیهواله از انجام مکروهات و خداوند از دستور به ظلم و دشمنی بریء هستند.
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
[="Tahoma"]صلی نیز این است که در حالی نفس هر دو جدایی زن و شوهر از یکدیگر است پس چه تفاوتی در آنها باعث می شود که یکی فی نفسه مستحب باشد و دیگری فی نفسه به شدت مکروه باشد؟
سلام
اولا پایان ازدواج موقت مستحب نیست که مثلا مستحب است زود تمام شود و مدت بخشیده شود و یا ...
ثانیا طلاق هم همه جا مکروه نیست البته قصد ترویج طلاق را نداریم اما خوب حکم شرعی آن باید بیان شود!
صاحب جواهر می فرماید: «النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفیء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر مینماید:
1. طلاق گاهی واجب می شود که کاری به این مورد نداریم
2. طلاق گاهی مستحب می شود
3. طلاق گاهی مکروه
دلیل استحباب طلاق در برخی موارد را مرحوم فیض بیشتر باز میکند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)
اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونهای که مرد میترسد آن زن خیانت کند ، یخاف منها إفساد الفراش
اینجاها طلاق به نظر فیض مستحب است.
یا در لمعه هست
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ.» (محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)
ثالثا فارغ از این مسائل هدف از ازدواج دائم از ابتدا زندگی دائم است و هدف از ازدواج موقت از ابتدا موقت،پس طلاق خلاف آن نیت ابتدایی بوده و کراهت دارد اما جدایی پس از پایان مدت مطابق همان نیت ابتدایی بوده و کراهتی ندارد.