جمع بندی داشتن حق کافر بر مسلمان
تبهای اولیه
سلام: ببخشید ، سوالی داشتم در مورد اینکه اگر کافری حقی در پیش مسلمانی داشته باشد با توجه به قران و روایات در قیامت چگونه ادا می شود ؟ و همین طور بالعکس؟... با تشکر...
با سلام خدمت شما دوست عزیز
پیامبر اکرم (ص):
سه چيز است كه ترك آن براى هيچ كس جايز نيست: نيكى به پدر و مادر مسلمان باشند يا كافر، وفاى به عهد با مسلمان يا كافر و اداى امانت به مسلمان يا كافر.(1)
فقها نیز در رساله های خود به این موضوع تصریح کرده اند که:
اگر كافر غير حربى مال خود را نزد مسلمان به امانت بگذارد حفظ امانت ورد آن به صاحبش هنگام مطالبه واجب است، و در صورتى كه كافر حربى مال خود را نزد مسلمان به امانت بگذارد بنابر احتياط هنگام مطالبه آن را به صاحبش تحويل دهد.
تضییع حق دیگران به حکم انسانیت آنها جایز نیست و شامل همه افراد، ورای دین و اعتقاداتشان می شود. مومن و کافر ندارد. مهم انسان است. مهم نیست که چه کیش و آیینی داشته باشد. مهم این است که انسان، حقی را تضییع نکند.
مولاي متقيان، اميرالمومنين، علي (ع):
1- خداوند مي فرمايد به عزت و جلالم سوگند از ستم هيچ ستمگري (حق الناس=مظالم) نخواهم گشت گرچه به اندازه دست بر دست زدن يا فشار دادن دستي از روي ستم باشد.
2- خداي سبحان حقوق بندگانش را (حق الناس) بر حقوق خويش (حق الله) مقدم نموده و اين رعايت حقوق مردم (حق الناس) است كه به اداي حقوق خدا (حق الله) مي انجامد يعني اول رعايت حق الناس بعد تلاش براي اداي حق الله (تا به حق الناس رسيدگي نشود، حق الله مورد بررسي قرار نمي گيرد).
3- ستم برخي بندگان بر برخي ديگر (حق الناس) بدون اداي حق الناس، بخشوده نمي شود.
مفاتيح الحياة - آيت الله جوادي آملي
اميرالمونين علي عليه السلام در ضمن مناجات خود در نخلستان هاي كوفه عرض مي كند: خدايا پناه مي آورم به تو از مناقشه در روز قيامت يعني از شدت و دقت حسابرسي در روز قيامت در مورد حق الناس.
مرحوم کلینی حديثى طولانى درباره حساب خلايق در قيامت و گرفتن حقوق و مظالم نقل نموده تا اينكه مىگويد خداوند مى فرمايد:
منم خدايى كه شايسته پرستش جز من نيست. حاكم و دادگسترى هستم كه خلاف نگويد. ميان شما به داد و عدالت خود قضاوت كنم. امروز در بر من به كسى ستم نرود، امروز از نيرومند، داد ناتوان بستانم و از بدهكار، حق بستانكار بگيرم و با حسنات و سيئات، تقاص بدهكاريها را بنمايم...امروز است كه هيچ ستمكارى از اين گردنه در برابرم نگذرد كه مظلم هاى از كسى به گردن او باشد. اى خلايق! به هم بچسبيد و هر حقى به گردن كسى داريد كه در دنيا به ستم از شما باز گرفته، از او بخواهيد و من خود گواه شما هستم بر عليه او.
در آخر حديث است كه يك مرد قرشى به آن حضرت گفت:
اى پسر پيغمبر! هرگاه مرد مؤمنى حقى به گردن كافرى دارد، از آن كافر كه اهل دوزخ است در برابر آنچه بستاند؟
امام (عليه السلام) فرمود: از گناهان آن مرد مسلمان به اندازه حقى كه به گردن آن كافر دارد، كم مىشود و آن كافر به اندازه آنها به همراه عذاب كفر خود، عذاب مىشود.
آن مرد قرشى گفت: هرگاه مسلمانى به گردن مسلمانى حقى دارد، چگونه حقش از آن مسلمان دريافت شود؟
امام (عليه السلام) فرمود: براى آن مسلمان بستانكار از حسنات مسلمان بدهكار ظالم بگيرند و بر حسنات آن ستم كشيده بيفزايند.
پس آن مرد قرشى گفت: اگر آن ظالم حسناتى نداشته باشد؟
امام (عليه السلام) فرمود: از گناهان آن مظلوم بستانكار بگيرند و به گناهان ظالم بدهكار بيفزايند.(2)
ناگفته نماند هرگاه كافرى بر مسلمانى حقى داشته باشد؛ چون كافر قابليت حسنات مسلمان را ندارد، پس مقتضاى عدل آن است كه به مقدار حقش از عذابش تخفيف داده شود. و از درجات مسلمان در بخشت کاسته می شود
ازحضرت امام سجاد (عليه السلام) مروى است كه فرمود: روز قيامت دست بنده اى را مىگيرند و بلند مىكنند كه همه او را ببينند و گفته مىشود: هركس بر اين شخص حقى دارد بايد از او بگيرد و نيست چيزى سختتر بر اهل محشر از اين كه ببينند كسى را كه ايشان را بشناسد و آشنايى داشته باشد، از ترس اينكه چيزى بر آنها ادعا كند.(3)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: جز اين نيست كه مفلس از امت من كسى است كه در قيامت بيايد با نماز و روزه و زكات و حج بجا آورده در حالى كه به كسى فحش داده و سب كرده و مال ديگرى را خورده و خون شخصى را هدر داده و ديگرى را زده است، پس از حسناتش به اين و آن داده مىشود و چون حسناتش تمام شود و هنوز بدهكار باشد، از گناهان گرفته مىشود و به او انداخته مىگردد.(4)
پس اگر مسلمانی حق کسی را غصب کرد و هیچ مجوز شرعی برابی این کار خود نداشت روز قیامت این حق از او پس گرفته خواهد شد و به فرد داده خواهد شد حال اگر فرد محق مسلمان بود ثوابی از فرد غاصب برداشته شده و به می دهند و الا اگر کافر بود درجه ای آن مسلمان را کاسته و عذاب کافر را می کاهند.
پاورقی:
1- نهج الفصاحه ص416 ،ح1264
2-روضه كافى، حديث 79،
3- بحار ٬ ج۶ ٬ ص ۲۲۳
4- همان.