درخواست کمک برای حل مشکل خجالتی بودن
تبهای اولیه
سلام یکی از دوستان بنده به شدت خجالتی هستن اما در هنگام چت کردن مشکلی ندارن و راحت مینویسن. ایشان به شدت تمایلات مذهبی دارن...مثلا خوندن نماز شب و غیره... اما به دلیل خجالتی بودن از فیض این امور بی بهره هستن ...میگن اگه کسی منو ببینه چی میشه؟ ابروم میره... هر چه میگم که این کار خیره خجالت نداره که ولی موثر واقع نمیشه... من با پدر این اقاپسر هم در ارتباطم... به نظر شما چکار میشه براش کرد؟
با تشکر
سلام بر شما دوست عزيز :Gol:
یکی از دوستان بنده به شدت خجالتی هستن
مهمترين علت خجالتي بودن نبود اعتماد به نفسه و فكر زياد به نقايص و نقاط ضعف و .. بايد تلاش كنه اعتماد به نفسه خودشو از راههاي مختلف بالا ببره توانايي هاي جديد كسب كنه , تو محيط هاي اجتماعي و فعاليت هاي گروهي و كلاس هاي مختلفي كه علاقه دارن شركت كنه به توانايي هاي خودش فكر كنه نه دائم به نقاط ضعفش !! و افكار منفيو از ذهنش دور كنه .
به خاطر خجالتي بودن و ترس هيچ وقت خودشو از ديگران و اجتماع كنار نكشه چون باعث شدت پيدا كردن مشكلش ميشه .
در كنار اينكه به فعاليت هاي اجتماعي خودش اضافه ميكنه بايد سعي كنه مهارت هاي ارتباطيشو قوي كنه و وقتي ميخواد كاريو انجام بده توانايي لازمو براي انجام اون كار به دست بياره .
اما به دلیل خجالتی بودن از فیض این امور بی بهره هستن ...میگن اگه کسی منو ببینه چی میشه؟ ابروم میره
من فكر ميكنم اين مورد متفاوته با خجالتي بودن معمولي زياد ديدم افرادي كه تو جامعه خجالتي نيستن ولي هنگام عبادت و .. از ديگران خجالت ميكشن در واقع خجالت كشيدن به خاطر امريه كه احتمالا فكر ميكنن ديگران ديد مثبتي بهش ندارن ( با توجه به اينكه گفتيد : آبروم ميره )
كسي كه اطرافيانش ديد منفي نداشته باشن نسبت به كاري كه ميخواد انجام بده ميترسه ريا بشه نميترسه آبروش بره :ok:
میگن اگه کسی منو ببینه چی میشه؟
اين فكرا خودشون تشديد كننده اضطراب و خجالته نبايد اجازه ورود اين افكارو به ذهنشون بده وقتي هم به فكرشون مياد سريع تمركزشونو معطوف كنن به مساله ديگه .
ميتونن به خودشون بگن اصلا بفهمن چي ميشه هر فكر دوست دارن بكنن مهم اينه كه خدا راضي باشه از كارم :ok: بعد به موضوعي ديگه تمركز كنن
ابروم میره...
بايد اعتقاداتشونو قوي كنن كسي كه به درستي كارش اعتقاد داره اونم كاري چون عبادت خدا اونو نبايد نقطه ضعف بدونه كه احساس كنه اگه كسي ببينه آبروش رفته .
انشاءالله كارشناسان محترم به طور كامل راهنمايي ميكنن به اميد خدا مشكل دوستتون با راهنمايي كارشناسان و همت و تلاش خودشون حل ميشه .
التماس دعا :Sham:
سلام
منم خیلی خجالتی ام.هم بودم هم هستم
اما باید به فرموده امام علی(ع) عمل کرد که فرمودند به بطن هر کاری که ازش میترسی برو.آنگاه میفهمی که فقط تو از ترسه که میترسی نه از اون موضوع(نقل به مضمون).من اولش میترسیدم برم دانشگاه درس بدم اما الان 41 دانشجو جلوم میشینن ولی برای من انگار نه انگار.به نظر من خجالت یک نوع ترسه.باید خودتو بندازی تو دهن این هیولا که ازش میترسی.خییلی جالبه.حتما برای یک بار هم که شده این کارو کنین.من هنوز هم از بعضی چیزها میترسم و خجالت میکشم.مثلا وقتی باخودم فکر میکنم باید در آینده برم خواستگاری فکرش باعث میشه صورتم سرخ بشه از خجالت. ولی میرم جلو چون میدونم بعضی جاها خجالت کشیدن برای اطرافیان نه نشانه کمی اعتماد به نفسه بلکه براشون جالبه و شما در چشم اونها عزیز و بامزه دیده میشید.:ok:
سلام
شاید یک راهکار برای رهایی از خجالت این باشد که ما وقتی با یک دسته بچه حرف میزنیم، خجالت نمی کشیم، اما وقتی با یک دسته دانشمند حرف میزنیم حتی به صورت غیر مستقیم و با نوشتن و مکاتبه داشتن هم خجالت میکشیم چون احساس عدم کفایت و کمبود شخصیت در ما ایجاد میشود.
نوع دوم خجالت ممکن است از ترس و خجالت از افشای برخی افعال یا اعمال باشد، این معمولاً در اثر خواندن دفتر خاطرات یا ... توسط دیگری ایجاد می شود که این ممکن است بخاطر نپخته به نظر رسیدن این اعمال و مطالب درون شعر باشد.
خوب وقتی مشکل را شناسایی کنیم خود خیلی به حل آن کمک می کند.
اما باید به فرموده امام علی(ع) عمل کرد که فرمودند به بطن هر کاری که ازش میترسی برو.آنگاه میفهمی که فقط تو از ترسه که میترسی نه از اون موضوع(نقل به مضمون).من اولش میترسیدم برم دانشگاه درس بدم اما الان 41 دانشجو جلوم میشینن ولی برای من انگار نه انگار.به نظر من خجالت یک نوع ترسه.باید خودتو بندازی تو دهن این هیولا که ازش میترسی.خییلی جالبه.حتما برای یک بار هم که شده این کارو کنین.
با سلام و احترام
يكي از دلايل مهم خجالتي بودن همين ترس هست.
اتفاقا بنده هم بعد از ديدن اين روايت خيلي در رفتارم تغيير ايجاد كردم، و عمل به اين روايت باعث موفقيت هاي گوناگوني در زندگي من شد.
اصل روايت:
اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند:
هنگامي كه از چيزي ميترسي، خود را در آن بيفكن. زيرا گاهي ترسيدن از چيزي، از خود آن سختتر است.
بعضی جاها خجالت کشیدن برای اطرافیان نه نشانه کمی اعتماد به نفسه بلکه براشون جالبه و شما در چشم اونها عزیز و بامزه دیده میشید.
به نظرم وقتي خجالت از روي حيا باشه براي ديگران جالبه، نه در مواردي كه از روي عدم اعتماد به نفس و عدم استقلال باشه.
البته در مواردي مثل خواستگاري و... براي آقايون شجاعت خيلي زيبا و برازنده هست.
اما وقتی با یک دسته دانشمند حرف میزنیم حتی به صورت غیر مستقیم و با نوشتن و مکاتبه داشتن هم خجالت میکشیم چون احساس عدم کفایت و کمبود شخصیت در ما ایجاد میشود.
با سلام و احترام
خب اين مورد هم درمانش تقريباً همون روايت اميرالمومنين هست:
هر چه بيشتر از اين ارتباطات فاصله بگيرين خجالت و ترس تون بيشتر ميشه.
اين مشكل ناشي از عدم اعتماد به نفس كافي هست.
سعي كنيد اطلاعات و روابط اجتماعي تون رو بالاتر ببريد و با افراد مشهور و معروف هم به مرور ارتباط برقرار كنيد.
اشتباه در گفتگو و رفتار رو هم فاجعه تلقي نكنيد و خودتون رو به اين خاطر سرزنش نكنيد، اشتباه امريست طبيعي و اجتناب ناپذير.:ok:
تاپيك زير رو هم مطالعه كنيد بدردتون ميخوره انشاءالله:
http://www.askdin.com/thread6648.html
سلام دوست عزیز.اگه این فرد خجالتیه بدون که در کودکی زیاد تو سری خورده.ازش بپرس ببین چی جوابت میده.
او خجالتی نیست بلکه او میترسد کاری را انجام دهد و دوباره تحقیر شود.
هر کاری کنی او همینطور است مگر اینگه خودش بخواهد.سعی کن به فروشگاه ها ببریش تا مجبور بشه برایخ رید از حقش دفاع کنه از چیزهای کوچک شروع کن تا خودش را در ک کند.سعی کن از اطلاعات درون پسرخجالتی خوب بهره ببری.
سلام دوست گرامي.برايم خيلي جالبه كه درمورداين مسائل هم به كمك هم ميشتابيد.:Gol:
اگراجازه دهيدمنم دراين كمك رساني سهيم باشم.
مسائلي كه دوستان فرمودندكليات موضوع بودكه بسارجامع وكامل بيان كردند.پس اگراجازه بدهيدازتوضيح كليات بگذرم وكمي واردمصاديق موضوع شوم.خجالتي بودن
درهركس علت خاصي دارد.براي اينكه بتوانيم اين موضوع راحل كنيم بايدريشه اين رفتارروپيداكنيم.پس دراول سوالاتي بايدازفردموردنظرپرسيدتاريشه يابي شود.سپس برحسب ريشه وعلتش راه حل روپيداكنيم.من جزئياتونميدانم.اماباتوجه به توضيحات داده شده:
دوست گرامي موردنظرمذهبي هستندوتمايل به نمازشب واهل ذكرهستند.اماارتباط اجتماعي ايشان ضعيف است.ازنوع گفته شان مشخصه كه داراي كمبوداعتمادبه نفس ودرنتيجه عقب نشيني،ترس ازنوع نگاههاي مردم(كه البته درصدش زيادنيست)،حساسيت فكري درموردواژه هاي حفظ آبرو،ترس،خانواده..است.
ريشه رابه راحتي نميشودپيداكرداماميتوان حدسهايي زد.دوچيزدراين موضوع تناقض دارد.اينكه اوبه آرامش هاي عبادي ومذهب بسيارتمايل دارد(باتوجه به متن نوشته شده)امادركناراين تمايل بسياراحتياط ميكندوميخواهدفعاليتهايش چه منفي وچه مثبت مخفي باشد.علت اين تناقض دوچيزاست1:تربيت خانوادگي ومحيط(ايجاددوفضاي متفاوت)واثردهي ازدوستان ومحيط درموردتمايل به عبادت2_نوع ارتباط بامحيط خصوصاخانواده.باتوجه به اين دوعلت ريشه مربوط به رفتارخانواده بااوست.
ايشان ازنظرقلبي گرايش به عرفان پيداكردنداماازنظروسواسيت هاي ذهني عقب ميكشند.اين يعني نوعي تضاد.خب براي حل موضوع يك سوال مطرح ميشه.جلوي چه كساني نميتواندنمازبخوانديعني جلوچه كساني راحت نيست.اگرخانواده جزء جواب باشد،پس راه حل روبايدازرفتارخانواده شروع كرد.گفتيدباپدرايشان درارتباط هستيد.اين نقطه شروع راه حل هست.پس بايددوكارانجام دهيم.يكي اينكه ازطريق خانواده شروع كنيم.فردموردنظربايدبه صورت متفاوتي به خانواده اش نزديكترشودوباآنهادرفعاليتهاي مختلف چه درخانه وچه بيرون باآنهاهمكاري كند.(براي ريشه يابي اينكه خانواده طرف مذهبي باشندبسيارمهم است.البته جنسيت فردمهم است.دختران نسبت به اين موضوع بيشترحساسيت نشان ميدهند)
دومين كار:دادن آگاهي به فرددرموردعرفان است.چون اومكانيسم دفاعيش رابراي دريافت آرامش عرفان روپذيرفته.پس ازهمين نقطه نظرذهنيش استفاده كنيدتاحصارذهنيش باشمامقابله نكند(چون ذهن آدمي طوري است كه حتي براي دريافت راه حل اگرذهنش نپذيرد،حصارسازي كرده وناخودآگاه مقاومت ميكند)
.اواگرواردسيروسلوك درجهت صحيح شودبه راحتي موضوع حل ميشه.فقط به زمان نيازهست وشناخت عرفان وشناخت راه رسيدن به شجاعت واعتمادبه نفس ازطريق عرفان.براي شروع ازش انتظارنداشته باشيدكه يكباره واردترسي كه داردشود.اوبايدبه تدريج برترسهايش غلبه كند.
راستي علت ترس هم بايدريشه يابي شود.ممكنه به خاطرنداشتن انگيزه،احساس تنهايي،وياريشه دركودكيش بوده باشد.ببخشيدطولاني شد.خواهش ميكنم به دوستتان فرصت بدهيد.اويك امتيازداردكه ديگران بسيارسخت است به آن برسندوآن داشتن تمايل زيادبه شب زنده داري وعرفان است.سلامم روبهش برسونيدوبگيدكه امتيازش چيه؟يه جورايي واقعاخوش به حالش.متشكرم ازاينكه اجازه داديدنظرم روبنويسم.:hamdel::Gol:
سلام یکی از دوستان بنده به شدت خجالتی هستن اما در هنگام چت کردن مشکلی ندارن و راحت مینویسن. ایشان به شدت تمایلات مذهبی دارن...مثلا خوندن نماز شب و غیره... اما به دلیل خجالتی بودن از فیض این امور بی بهره هستن ...میگن اگه کسی منو ببینه چی میشه؟ ابروم میره... هر چه میگم که این کار خیره خجالت نداره که ولی موثر واقع نمیشه... من با پدر این اقاپسر هم در ارتباطم... به نظر شما چکار میشه براش کرد؟
با تشکر
سلام یکی از دوستان بنده به شدت خجالتی هستن اما در هنگام چت کردن مشکلی ندارن و راحت مینویسن. ایشان به شدت تمایلات مذهبی دارن...مثلا خوندن نماز شب و غیره... اما به دلیل خجالتی بودن از فیض این امور بی بهره هستن ...میگن اگه کسی منو ببینه چی میشه؟ ابروم میره... هر چه میگم که این کار خیره خجالت نداره که ولی موثر واقع نمیشه... من با پدر این اقاپسر هم در ارتباطم... به نظر شما چکار میشه براش کرد؟
با تشکر
کتابی هست به اسم " درمان خجالت در سه هفته " از انتشارات فراروان
که هم در اینترنت برای فروش هست ، هم جلوی دانشگاه
بگید اون رو بخونه
اگه مشکل حل نشد ، با یک روانپزشک مشورت کنند
با سلام و تشکر زياد خجالتي بودن چه ضرر يا فائده اي دارد (نظر اسلام ودين چيست).
بنده ضمن تایید نظرات دوستان به منظور جمع بندی نظرات دوستان خواندن این مقاله را پیشنهاد می کنم:
خجالتى بودن و كم رويى به هر علت و انگيزهاى كه باشد دارى زيانها و عوارض نامطلوبى است و شخص را از تلاشها و حركتهاى اجتماعى باز مىدارد، و مانع رشد شخصيت و شكوفايى استعدادهاى او مىشود.
اکثر قريب به اتفاق مردم، در مواردي از زندگي اجتماعي خود به گونه اي دچار کم رويي وخجالت شده اند، اما بعضي صرفاً در مواقع و موقعيتهاي خاص دچار کم رويي ميشوند. بعضي در برخي از مواقع و برخي در غالب مواقع و بعضي در همه موقعيتهاي اجتماعي دچار کم رويي ميشوند.(1)
کم رويي نوعي ترس يا اضطراب اجتماعي است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعي گريز دارد. بسياري از محققان، ريشة اصلي کم رويي را ترس يا اضطراب اجتماعي ميدانند.(2)
خجالتی بودن لزوماً يک ويژگي ارثي يا ژنتيکي نيست و چه بسا ممکن است فرزند، خجالت را از پدر و مادر کم رو ياد گرفته باشد. بعضي از روان شناسان مثل «واتسون» کم رويي کودکان را در نتيجة يادگيري و تقويت آن در خانه و مدرسه ميدانند. سخت گيري بيش از حد و داشتن توقعات زياد، تهديد و تنبيه و تحقير و حمايتهاي افراطي، زمينة بروز کم رويي را فراهم ميکند.(3)
طرق اصلاح و درمان كمرويى و خجالتى بودن:
براى اصلاح و درمان اين خصومت منفى، روشهاى مختلفى پيشبينى شده كه به طور عمده برخى از آنها عبارتاند از:
1 - ايجاد اعتماد به نفس - نيل به استقلال شخصى، از ژرفاى احساسات بشرى سرچشمه مىگيرد. و اين خواهش فطرى، وقتى لباس وجود مىپوشد كه روش كار و عمل بر اساس همين تمايل پىريزى مىشود. استقلال و شرف انسان در اين است كه در كارزار زندگى همت كافى به خرج دهد و با اتكاء به نفس، به حل مشكلات خود بپردازد، وقتى اين آرمان رنگ تحقق مىپذيرد كه شخص در راه تأمين سعادت مادى و معنوى خويش با تمام نيروى روى پاى خود بايستد.(4)انسانى كه كانون قلبش لبريز از ايمان است و اتكا و اعتمادش به خداوند است هيچ گاه احساس سستى و انزوا نمىكند و سعى مىكند با شجاعت خواستههاى خود را مطرح نمايد. از اين رو مهمترين عامل براى اصلاح خصلت منفى كم رويى، اعتماد به نفس است كه اگر در انسان اين حالت ايجاد شود مىتواند در جامعه ديدگاهها و نظرات خود را به راحتى ابراز نمايد و در برخورد با ديگران مشكلى نداشته باشد.(5)
2 - افزايش معاشرت - با ديگر افراد مخصوصاً با دانشجويان هم دوره شما مىتواند نقش مؤثرى در ريشه كنى اين خصلت منفى داشته باشد و شما به تدريج به عنوان يك شخصيت با نشاط و خوش برخورد نزد دوستان و هم كلاسىهاى خود مطرح مىشويد، اگر چه در مراحل اوليه با مشكلاتى مواجه شديد يا ولى نبايد هراسى به خود راه دهيد و اين مراحل را با متانت و صبر پشتسر بگذاريد با در زندگى موفق باشيد.
3 - شناخت خود و قابليتهاى شخصى: اگر انسان در خود تأمل كند، به آن چه دارد نگاه مثبتى داشته باشد، و قابليتهاى خود را بشناسد، مىتواند وضعيت موجود خود را تقويت كند و وضعيت مطلوب برسد و نقايص شخصيتى خود را بر طرف كند. انسان ساعى و كوشا با تكيه بر خداوند سبحان سعى مىكند بر كمبودها و نقايص فايق آيد و خود را با استمداد از الطاف خداوندى به سر منزل مقصود برساند.
پي نوشت ها:
1.دکتر افروز-روان شناسي کم رويي، ص12.
2.همان، ص 15.
3.همان، ص28.
4. سيد محتبى موسوى لارى، رسالت در تكامل انسان، ص 409 و 410 با