دید ما به خدا باید چگونه باشد ؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دید ما به خدا باید چگونه باشد ؟

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

یک سوال برای من پیش آمد ، گفتم در اینجا بپرسم تارفع مشکل بشود .

قبل از آن یک مسئله ای رو مطرح می کنم و آن هم این است که آیا به نظر شما دید عموم مردم ایران (خصوصا اکثریت جوان ها) به خدا همان دیدی هست که هزاران سال پیش مردم نسبت به خدایان داشتند ؟

البته من این مسئله رو خطاب به افراد فهمیده و کسانی که میرن و در دین تحقیق می کنن و اطلاعات کسب می کنن مطرح نمی کنم بلکه منظورم افراد معمولی و عموم جامعه ماست .

بگذارید منظورم رو واضح تر بگم . من از خیلی ها شنیدم که میگن چرا خدا نمیاد پایین و کاری بکنه که اینجا بهشت بشه و همه چی خوب بشه . یا مثلا میگن من اگر جای خدا بودم کاری می کردم که اینقدر بدی و فلان در دنیا نباشه . یا مثلا میگن خدا که داره مارو می بینه ، ای خدا می بینی این چیزای بد جامعه رو ؟ بیا پایین و حداقل کمی کمک کن .

یا مثلا از این مسائل و حرف ها به گونه های بسیار متفاوت شنیدم . هرچند بعضی افراد هستن که هدفشون از زدن این مدل حرف ، استفاده از آرایه ی ادبی تشبیه و استعاره و .... هست . اما من در اول هم گفتم به افراد عموم کار دارم .

حال این طرز فکر دقیقا مثل این می مونه که مثلا بگیم ....آقای زئوس مثلا الآن اون بالا نشسته به عنوان خدا ....اراده کنه با یه انگشت اشاره کنه می تونه یه جهان خلق کنه و می تونه با فلان نیرو های ماورایی و الهیش بدی هارو از بین ببره و همه چیزو خوب کنه اما اینکارو نمی کنه زیرا می خواد مارو امتحان کنه !

خیلی ها هم همینجوری میگن .... میگن که خدا نمیاد و به ما کمک نمی کنه یا تحت فشار مارو میذاره تا از ما امتحان بگیره !

اما دید من به خدا کمی متفاوته ..... من این دید رو پیدا کردم که میگم خدا اینطور نیست که اون بالا باشه و بخواد مارو نگاه کنه و ... یا حرف بزنه و ....

خدا اول و آخر همه چیزه و همه چیز به او ختم میشه و همه چیز از او شروع میشه . پس درکش برای انسان ممکن نیست .

پس باید فرض کرد که وجودی هست که در دل و جان تمامی سلول های جهان هستی ، خودش را گذاشته و همه چیز از اوست پس ما هر چیزی یا طبیعت و یا .... رو اذیت می کنیم پس داریم به بخضی از خدا آزار میرسونیم ....بخشی از او که در دنیای ما گذاشته . پس وقتی ما طبیعت رو آزار می رسونیم ....این طبیعت که از خداست و به خدا میرسه جواب مارو میده .

زندگی هم از خداست و زمان هم از اوست پس بقیه مسائل به شکلی به وجود او می پیونده . پس یعنی طرز تفکر شکل انسانی که خیلی از ما مردم از او در ذهن تصور کرده ایم غلط هست .
درسته از همین آدما بپرسی که آیا طرز تفکرت این چنین هست که مانند دوره اساطیر فکر می کنی .... میگه نه و خدا یکی یدونه هست ... اما در واقعیت نمی دونه چه گونه باید بهش بنگر و چه دیدی بهش داشته باشه .

این سوال رو مطرح کردم که دقیقا بگویید که دید ما نسبت به خدای یگانه ما باید چگونه باشه ؟


کارشناس بحث : شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
شناخت خدا مانند دیگر حقایق دارای درجات مختلف است و هرچه که این حقیقت شدید تر و بزرگ تر باشد برداشت افراد مختلف از این حقیقت متفاوت تر خواهد شد حال اگر این حقیقت خدا باشد عقل ها در شناخت آن سرگردان شده و هیچگاه به کنه ذات آن دست رسی پیدا نخواهد کرد
آری این حقیقت آنچنان شدید بوده که هیچ چشمی را یارای دیدن آن و هیچ عقلی را یارای در ک آن و هیچ وهمی را یارای تصور آن نیست
سوالی که پیش می آید این که اگر خدا این قدر بزرگ است که به وصف ناید پس چگونه می شود آن را شناخت؟
جواب این که این حقیقت اسماء و صفاتی دارد که با شناخت آنها می توان به او پی برد و تا حدئدی او را شناخت
البته این در حالی است که با ادله عقلی محکم ابتدا باید بر وجود آن دلیل اقامه کرد و بعد از وجود به صفات او پرداخت
در راستای شناخت صفات ؛هر قدر این شناخت عمیق تر و دقیق تر انجام گیرد جایگاه او در نظام هستی واضح تر خواهد بود .
در بین مردم عامی چون بیشتر در قبول خدا و صفات او تقلید کرده و کمتر به خود زحمت تحقیق را می دهند شناختشان اغلب در سطح بسیار نازل و بسیط بوده و گاها موجب اشتباه خواهد بود. شناخت خدای حد اقلی که جهان را یک زمانی خلق کرده و دیگر در آسمانها نظاره گر بوده و در کناری نشسته تا قیامت شود و آنگاه کار من و تو را حساب رسی کند و...
وگاها کارهایی را به او نسبت داده که در شان یک موجود ناقص زمینی هم نیست چه رسد به خدای تعالی.
آری این خدا که خدا نیست ساخته ذهن من و تو است پس چه دیدی باید به او داشت ؟
برای شناخت خدا چون دستیابی به کنه او ممکن نمی باشد بایستی از راه صفات و اسماء وی، او را شناخت
ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه سیجزون ما کانوا یعملون (اعراف 180)
پس دید و نگرش ما در باره خدا اگر بخواهد درست باشد باید صفات خدا را آنگونه که باید و شاید شناخت.
برای همین منظور ما به صورت خیلی مختصر به صفات خدا می پردازیم.

ادامه دارد.....

آيات قرآن: عنكبوت 65، روم 33، انعام 40، 41، 63 و 64، نحل 53 و 54.
«فَإذا رَكَبوا فِي الفَلَك دَعَوُ اللّه مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَي البَرِّ إِذا هُم يُشرِكون»[8]
هنگامي كه سوار بر كشتي مي‎شوند خدا را با اخلاص مي‎خوانند (و غير او را فراموش مي‎كنند) اما هنگامي كه خدا آنها را به خشكي رسانيد و نجات داد باز مشرك مي‎شوند.

با سلام
اگر ما خدا را به معنای خدا درک کنیم تمامی صفاتی که در آینده ذکر خواهیم کرد به خودی خود برای خدا ثابت خواهد شد . خدا آن است که وجودش را از کسی نگرفته و وجود ذاتی او بوده است پس به قول اهل معقول واجب الوجود است حال که این گونه شد ازلی و ابدی خواهد بود یعنی از اول بوده و تا آخر هم خواهد بود عالم است و علم او به همه چیز تعلق خواهد گرفت یعنی هیچ چیز از او مخفی نخواهد بود قادر است بر هر آنچه که امکان داشته باشد حی است بصیر است و سمیع است و حکیم است و احد است و واحد و صمد ....بلاخره هر صفت خوبی که بتوان فرض کرد را دارد
از طرفی چون وجود محض است و هیچ جای خالی از وجود ندارد هیچ گونه نقصی برای آن متصور نیست و هر انچه که به نحوی نقص آن ذات را سبب شود از او سلب می شود مثل جهل و تحیز (مکان دار بودن) بخل و جسم داشتن دست و پا و چشم و گوش داشتن و ظلم و بی عدالتی و ....
به گروه اول از صفات که آنها را هبه خدا نسبت می دهیم صفات ثبوتیه و به آندسته که از خدا سلب می کنیم صفات سلبیه گویند (1)
پس خدای ما آن است که همه خوبی ها را دارا است و از همه بدی ها مبری است و هر چه که خدا را متصف به نقص کند خدا از آن صفت مبری است
حال نگاه کنید آنچه که در عرف به خدا نسبت می دهند با ملاک بالا سنجیده شود اگر درست بود که آن خداست و الا آن ساخته دست بشر است
قرآن به صورت زیبایی خدا را توصیف کرده و صفات او را بیان کرده است
امام صادق (ع)از قول رسول الله(ص) نقل می کند:
« حق تعالی را نَود و نُه اسم می‌باشد که اگر کسی آنها را بر شمارد، وارد بهشت می‌شود و آن اسامی از این قرار است: الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی"(2)
این اسماء و صفات را از آن جهت بیا کردیم که بدانیم خدا این صفات را دارد که به واسطه شناخت آنها نگرشمان به خدا اصلاح شود البته صفات و اسماء خدا به همین ها منحصر نیست بلکه تا هزار تا شمرده اند(3)
لازم به ذکر است که توضیح هر کدام از این اوصاف مبحثی جدانه می طلبدولی از باب آشنایی با آنها از باب نمونه به دو تای آنها می پردازیم:
1.علم خدا :
خدا به همه چیز علم دارد "و هو بکل شی علیم" این علم الهی گستره ای وسیع دارد تا انجا که به تمامی مخلوقات قبل از خلقت و بعد از خلقت و به تمامی کلیات و جزئیات وبه کوچک و بزرگ ساده و پیچیده علم دارد(4)
و نضع الموازين القسط ليوم القيمه فلا تظلم نفس شيا و ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين (5)روز رستاخيز ترازوهاى درست و ميزان نصب كنيم و كسى به هيچ وجه ستم نبيند و اگر هم وزن دانه خردلى (كار نيك و بد) باشد آن را به حساب بياوريم كه ما براى حسابگرى كافى هستيم .
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (6)
کلید های غیب نزد خداست و هیچ کس جز او بدان آگاه نیست و اوست که می داند در خشکی و دریا چیست و هیچ برگی از درخت جدا نمی شود جز این که او می داند و حبه ای در دل زمین نیست و هیچ خشک و تری نیست مگر این که در کتاب مبین معلوم است.
این است خدایی که ما او را می پرستیم که به همه چیز اگاه است.
2. قدرت الهی :"ان الله علی کل شی ء قدیر"
خدا بر همه چیز قادر است و هر چه را بخواهد به وجود می آورد و هر چه را بخواهد نابود می کند
اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً»(7)
خداست که قدرت دارد انسانی که خاک شده را از خاک بر انگیزد و حتی سر انگشتان او رزا نیز جمع کند
أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (8). آیا انسان مى‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد. بلکه قادر بر جمع کردن سر انگشتان او نیز هستیم
آری خدا هر کار ممکنی را می تواند انجام دهد.
البته کارهای خدا بنا بر حکمت انجام می شود و بی حساب و کتاب نیست.
منابع:
1. کشف المراد باب صفات ص 190
2. صدوق، التوحید، ص۱۹۴، ح۸.
3. جوشن کبیر
4. کشف المراد باب علم الهی
5. 47 انبیاء
6. انعام 59
7. طلاق آيه 12
8. سوره: قیامت4

والسلام

با سلام
اگر با یک دید دقیق فلسفی عرفانی به آیات قرآن نگاه کنیم برخی از آیات جایگاه خدا در زندگی انسان را به خوبی نشان می دهد
یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا و خداوند خود بی نیاز و ستوده است.(فاطر 15)
وجود انسان حدوثا و بقائا به خدا وابسته است بدین معنی که آن به آن خدا وجود را به انسان و تمامی موجودات عالم افاضه می کند و اگر لحظه ای فیض او از انسان قطع شود انسان عدم می شود
به قول اهل معرفت این که قرآن می فرماید "فقیر ": فقیر به کسی گویند که ستون فقرات ندارد و برای بر روی پا ایستادن نیازمند دیگران است و انسان برای بودن و وجود داشتن نیاز به تکیه به وجود برتری به نام خداست

در جایی دیگر می فرماید:
نحن اقرب اليه من حبل الوريد. ما از رگ گردن به انسان نزديکتريم (ق / 16)
و در این آیه دقیقا جایگاه خدا در زندگی انسان را مشخص می کندو می فرماید ما از رگ گردن به انسان نزدیک تر هستیم رگ گردن نزدیک ترین و حیاتی ترین عضو انسان است و به عبارتی دیگر خدا رگ حیاتی انسان است و اگر چه انسان خدا را حس نمی کند و از او بارهای بار دور است ولی خدا از همه به او نزدیک تر است.

به نام خداوند یخشایشگر و مهربان

خیلی ممنون از شما بابت پاسخ های مفیدی که دادید .

یکی از دلایلی که این تایپیک را باز کردم ، جواب به برداشت غلطی که دوستم از خدا داره ، هست .

برای مثال اون میگه که خدا نمی تونه انسان رو نابود کنه . یعنی هیچ انسانی دیگه نباشه یعنی عدمش کنه ...در صورتی که شما آیه آوردید که چنین چیزی امکان پذیره . و میگه که اگر انسان رو عدمش کنه از بین ببرتش ، در واقع بخشی از خودش رو که در انسان وجود داره رو از بین برده پس این کارو نمی کنه ! ... در صورتی که شما باز هم آیه آوردی که نوشته اگر اون بخش خودش رو از انسان جدا کنه ، انسان عدم میشه !

من عرفه نفسه فقد عرفه ربه هرکه در مخلوقات و هستی بشتر اندیشه کند دید او نسبت به خدا واقع بینانه تر میشود .فورمول آقا علی ع خیلی به ما کمک میکند وما را به جلو میبرد موق باشید.

kamran;288185 نوشت:
خیلی ممنون از شما بابت پاسخ های مفیدی که دادید . یکی از دلایلی که این تایپیک را باز کردم ، جواب به برداشت غلطی که دوستم از خدا داره ، هست . برای مثال اون میگه که خدا نمی تونه انسان رو نابود کنه . یعنی هیچ انسانی دیگه نباشه یعنی عدمش کنه ...در صورتی که شما آیه آوردید که چنین چیزی امکان پذیره . و میگه که اگر انسان رو عدمش کنه از بین ببرتش ، در واقع بخشی از خودش رو که در انسان وجود داره رو از بین برده پس این کارو نمی کنه ! ... در صورتی که شما باز هم آیه آوردی که نوشته اگر اون بخش خودش رو از انسان جدا کنه ، انسان عدم میشه !

با سلام خدمت شما دوست گرامی
برخی خواسته اند خدا را در افعال خود محدود کنند یعنی یک گونه ضرورت به افعال خدا داده باشند که خدا لابد و ناچار باید فلان کار را انجام دهد همان گونه که یهود بدان معتقد بودند به این صورت که می گفتند خدا این جهان را خلق کرده و هیچ گونه دخل و تصرفی نمی تواند بکند خدا در قرآن این تفکر را باطل کرده و می فرماید:

"وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ(مائده64)
"يهود گفتند که دست خدا بسته است دستهای خودشان بسته باد و بدين سخن که گفتند ملعون گشتند دستهای خدا گشاده است به هر سان که بخواهد روزی می دهد و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است ، به طغيان و کفر بيشترشان خواهد افزود ما تا روز قيامت ميانشان دشمنی و کينه افکنده ايم هر گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمين به فساد می کوشند ، و خدا مفسدان را دوست ندارد"
در جای دیگر می فرماید:

"أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض بِالحَْقّ‏ِإِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ/ وَ مَا ذَلِك عَلي اللَّهِ بِعَزِيزٍ(ابراهیم 19)

"مگر نمي‏داني كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريد ؟ اگر بخواهد ، شما را مي‏برد و خلقي تازه مي‏آورد و اين كار ، براي خدا دشوار نيست"
پس خدا در فعل خود مجبور نیست و همان گونه که امام علی (ع) در دعای کمیل می فرماید "فعال لما یشاء "است و"فعال لما یرید" است .
موضوع قفل شده است