جمع بندی رابطه ی میان دعا و درخواست شفاعت
تبهای اولیه
سلام
گفته میشه که شفاعت مخصوص کسانیه که خدا از عملکردشون راضی باشه. با این حساب اگر فردی اعمال خوبی داشته باشه شفاعت صورت میگیره و اگر غیر از این باشه شفاعت انجام نمیشه. پس نقش درخواست کردن و دعا کردن به درگاه افراد شفاعت کننده چیست؟ این درخواست چه تغییری در شفاعت ایجاد می کنه؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد شعیب | |
[TD][/TD] | |
جمع بندی
پرسش:اگر بپذیریم که شفاعت از آن کسانی است که خدا از عملکرد آنها راضی است با این حساب اگر فردی اعمال خوبی داشته باشد شفاعت صورت میگیرد و اگر غیر از این باشد شفاعت انجام نمیشود. پس نقش درخواست کردن و دعا کردن به درگاه افراد شفاعت کننده چیست؟ این درخواست چه تغییری در شفاعت ایجاد می کند؟
پاسخ:
هیچ یک از جریانات رحمت پروردگار بدون نظام صورت نمی پذیرد. از این رو مغفرت الهی نیز باید از طریق نفوس اولیا و انبیاء الهی به گناهکاران برسد و این لازمه نظام داشتن عالم است. چنانچه رحمت وحی بدون واسطه انجام نمی گیرد و همه مردم از جانب حق به نبوت بر انگیخته نمی شوند و هیچ رحمت دیگری نیز بدون واسطه واقع نمی شود، رحمت مغفرت هم بدون وساطت اولیای الهی تحقق نمی یابد. (1)
علامه طباطبایی درباره نحوه تأثیر شفاعت رأی دیگری دارد: شفیع هنگامی که شفاعتی را به محضر حاکم می برد باید چیزی را بهانه و واسطه قرار دهد که به راستی در حاکم اثر بگذارد و واقعاً موجب ثواب بنده یا خلاصی گناهکار از عذاب شود. هرگز شفیع از حاکم نمی خواهد که مولویت خود یا بندگی عبد را لغو نماید یا از آن صرف نظر کند. او حتی از حاکم چنین درخواستی ندارد که از حکم اولی خود دست بردارد یا تغییری در آن ایجاد کند. وی حتی خواستار لغو آن حکم در خصوص این فرد نیز نیست. بلکه شفیع با معتبر دانستن همه این جهات، اوصافی از حاکم را مطرح ساخته و با تمسک به آنها بخشش بنده گناهکار را می خواهد و یا به صفاتی در آن عبد که اقتضای رأفت او را دارد و یا صفاتی در خود شفیع و رابطه نزدیکی که با مولی دارد تمسک می کند و پس از آن از مولی درخواست گذشت از بنده گنهکار را می کند. به این ترتیب، عاملی از عوامل رفع عقاب بر عامل دیگر که سبب ایجاب آن بوده حکومت و غلبه پیدا می کند.(2)
به هر صورت فرد گناهکار با وساطت شفیع از اینکه مورد عقوبت بشمار آید خارج می شود نه آنکه مصداق حکم عقاب باشد ولی حکم در مورد وی اجرا نگردد که در آن صورت نشانه تضاد یا تعارضی در حکومت مطلقه الهی خواهد بود. این توسلات و درخواست ها از شفعای روز قیامت در این دنیا، باعث نزدیکی هر چه بیشتر شفاعت خواهنده به شفاعت کننده است و از آنجا که شفیع در نظام عدل الهی خود دارای جایگاه ویژه ای است و خود شفیع خود، صراط مستقیم است ، در خواست شفاعت و توسل به آن حضرات موجب نزدیکی هر چه بیشتر شفاعت خواهنده به شفیعان عدل الهی است. در آيه 64 سوره نساء در مورد آمرزش گناهان در سايه شفاعت مى خوانيم: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.(3)
در اين آيه توبه و استغفار مجرمان مقدمهاى براى شفاعت پيامبر (صلی الله علیه و آله) شمرده شده است. و در سوره يوسف می خوانیم: «قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»: در آن حال برادران یوسف عرضه داشتند: ای پدر بر تقصیراتمان از خدا آمرزش طلب که ما خطای بزرگ مرتکب شدهایم.پدر گفت: به زودی از درگاه خدا برای شما آمرزش میطلبم که او بسیار آمرزنده و مهربان است.(4) در مورد شفاعت فرشتگان مىخوانيم كه استغفار و شفاعت آنها تنها براى افراد با ايمان و تابعان سبيل الهى و پيروان حق است «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ»:فرشتگانی که عرش (با عظمت الهی) را بر دوش گرفته و آنان که پیرامون عرشند به تسبیح و ستایش حق مشغولند، هم خود به خدا ایمان دارند و هم برای اهل ایمان از خدا آمرزش و مغفرت میطلبند که ای پروردگاری که علم و رحمت بیمنتهایت همه اهل عالم را فرا گرفته است، گناه آنان که توبه کردند و راه (رضای) تو را پیمودند ببخش و آنان را از عذاب دوزخ محفوظ دار.(5)
پی نوشت ها:
1- مطهری، عدل الهی، صدرا،تهران، 1393 ص 278.
2- طباطبایی، المیزان، اعلمی،بیروت1420 ج 1، ص 241-240.
3- نساء: 64.
4- یوسف: 97-98.
5- غافر: 7.