جمع بندی سوالی درباره مرگ رستم
تبهای اولیه
[="DarkGreen"]به نام خدا
در شاهنامه رستم پهلوان نامدار به دست شغاد،برادر ناتنی وی کشته شده.
اما بعضی قبول دارند که در زمان حمله اعراب مسلمان به ایران، رستم، به دست عمروعاص کشته شده.
آیا رستم با وجود مبالغه هایی در موردش وجود داشته؟
اگر وجود داشته چگونه و به دست چه کسی کشته شده است؟شغاد یا عمروعاص؟
با تشکر[/]
به نام خدا
در شاهنامه رستم پهلوان نامدار به دست شغاد،برادر ناتنی وی کشته شده.
اما بعضی قبول دارند که در زمان حمله اعراب مسلمان به ایران، رستم، به دست عمروعاص کشته شده.
آیا رستم با وجود مبالغه هایی در موردش وجود داشته؟
اگر وجود داشته چگونه و به دست چه کسی کشته شده است؟شغاد یا عمروعاص؟
با تشکر
با عرض سلام و ادب
رستمی که در شاهنامه مورد نظر است،رستم فرخزاد است که از فرماندهان شجاع و باوفای حکومت ساسانی بود که در نبرد با نیروهای عرب مسلمان کشته شد.
به گزارش فردوسی ، درآغاز جنگ قادسیه ، پس از آنکه میان رستم و سعد نامه ای رد وبدل می گردد ، سرانجام کار به جنگ می کشد و رستم ، در نبردی تن به تن ، به دست سعد ، که طوفان هم به یاری او آمده است ، از پای در می آید و با مرگ او سپاه ایران نیز شکست می خورد. فردوسی این نبرد را چنین توصیف کرده است :
بفرمود رستم تا برکشیدند نای سپاه اندرآمد چو دریا ز جای
برآمد یکی گرد و برشد خروش همی کر شد مردم تیز گوش
سنان های الماس بمیان گرد تو گفتی ستاره ست برلاژورد
همی نیزه بر مغفر آبدا نیامد به زخم اندرون پایدار
سه روز اندر آن جایگه بود جنگ بر ایرانیان بر ببود آب تنگ
به بر بر سلیح گران داشتند هماورد نیزه وران داشتند
شد از تشنگی شد چو خاک هم اسب گرانمایه از کارزار
.
.
.
شما رستم فرخزاد رو با رستم پسر زال پسر سام اشتباه گرفتید رستم فرخزاد در قادسیه کشته شد و رستم تهمتن بدست برادرش شغاد میان این دو صدها سال فاصله است
[=times new roman]با سلام
ما که تو کتاب ادبیات فارسی نمیدونم کدوم سال خونده بودیم رستم به دست برادر ناتنیش شغاد کشته میشه.
[=times new roman]اگر جوری که پاسخگوی محترم میگن رستم به دست مسلمانان کشته شده یعنی به عنوان یک کافر کشته شده و اینکه ایرانیا این همه سال شعرهای مربوط به اون رو با افتخار تو کتاباشون میخونن اشتباهه.
حالا با درستی و نادرستی لشکرکشی عمر به ایران کاری نداریم.
لطفا بفرمایید بالاخره رستم اصلا وجود داشته یانه؟ اگرهم وجود داشته یکی بوده یا دوتا.
ممنون
رستمی که در شاهنامه مورد نظر است،رستم فرخزاد است که از فرماندهان شجاع و باوفای حکومت ساسانی بود که در نبرد با نیروهای عرب مسلمان کشته شد. به گزارش فردوسی ، درآغاز جنگ قادسیه ، پس از آنکه میان رستم و سعد نامه ای رد وبدل می گردد ، سرانجام کار به جنگ می کشد و رستم ، در نبردی تن به تن ، به دست سعد ، که طوفان هم به یاری او آمده است ، از پای در می آید و با مرگ او سپاه ایران نیز شکست می خورد. فردوسی این نبرد را چنین توصیف کرده است :با عرض سلام و ادب
بفرمود رستم تا برکشیدند نای سپاه اندرآمد چو دریا ز جای
برآمد یکی گرد و برشد خروش همی کر شد مردم تیز گوش
سنان های الماس بمیان گرد تو گفتی ستاره ست برلاژورد
همی نیزه بر مغفر آبدا نیامد به زخم اندرون پایدار
سه روز اندر آن جایگه بود جنگ بر ایرانیان بر ببود آب تنگ
به بر بر سلیح گران داشتند هماورد نیزه وران داشتند
شد از تشنگی شد چو خاک هم اسب گرانمایه از کارزار
.
.
با سلام
شاهنامه سند معتبری از لحاظ حقیقت نیست.(به علت وجود مبالغات فراوان)و(تحریف پهلوی ها)
آیا سندی دیگر برای وجود رستم تهمتن(پسر زال) وجود دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[=times new roman]با سلام
ما که تو کتاب ادبیات فارسی نمیدونم کدوم سال خونده بودیم رستم به دست برادر ناتنیش شغاد کشته میشه.
[=times new roman]اگر جوری که پاسخگوی محترم میگن رستم به دست مسلمانان کشته شده یعنی به عنوان یک کافر کشته شده و اینکه ایرانیا این همه سال شعرهای مربوط به اون رو با افتخار تو کتاباشون میخونن اشتباهه.
حالا با درستی و نادرستی لشکرکشی عمر به ایران کاری نداریم.
لطفا بفرمایید بالاخره رستم اصلا وجود داشته یانه؟ اگرهم وجود داشته یکی بوده یا دوتا.
ممنون
با عرض سلام و ادب
رستم فرخزاد که قطعاً وجود داشته و درنبرد قادسیه در جنگ با اعراب مسلمان کشته شد.اما در مورد رستم پسر زال که در شاهنامه آمده،هر چند امکان دارد رستم نامی با ویژگی های خاص وجود داشته،ولی قطعاً بسیاری از این مطالب مبالغه آمیز است.
شاهنامه یک حماسه طبیعی است نه یک حماسه مصنوعی و رستم زال شخصیتی حقیقی در زمان زرتشت بوده است یعنی چند صد سال قبل از میلاد مسیح زندگی میکرده است.و ایشون فرمانده سپاه ایران بوده در زمان حکومت گشتاسپ.و در ایران قدیم مظهر قدرت جنگاوری میهن دوستی و غیرت بوده است.مردم سیستان پس از مرگ رستم بسیار اندوهگین شدند بخاطر از دست دادن رستم دستان و سالها داستان های او را برای هم نقل میکردند تا بعد از ظهور اسلام شخصیتی بزرگ مانند حضرت علی علیه السلام را شناختند که همه فضائل و مناقبش صدها بلکه هزاران برابر رستم دستان بود از این رو با جان و دل ولایت حضرت را انتخاب کردند و اسلام را بامذهب شیعه پذیرفتند و از دین زردشتی به مذهب شیعه گراییدند .از این روی سیستان دارالولایه نام گرفت
برای روشن سازی از فهرست اشخاص شاهنامه عکس گرفتم.
همونطور که میبینید در شاهنامه 3 شخص به نام رستم وجود داره.
وشغاد قاتل رستم پسرزال هست.
یه سوال دیگه!
رستم اول:پسر زال
رستم دوم:رستم فرخزاد
رستم سوم:پور هرمزد
رستم پور هرمزد کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رستم پور هرمزد کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نام خدا
سلام
در شاهنامه آمده است چون سعد وقاص براى جنگ به سوى ايران آمد يزدگرد سوم :[HL]رستم پسر فرخ هرمزد بود كه از او در شاهنامه به نام فرخ زاد ياد شده است [/HL].(-فرخ زاد )رستم در زمان يزدگرد سوم نايب السلطنه حقيقى ايران محسوب مىگشت ،وى مردى صاحب نيروى فوق العاده و مديرى با تدبير و سردارى دلير بود .او كاملاً از خطر عظيمى كه در نتيجه حمله عرب به كشور ايران روى آورده بود ،اطلاع داشت ،پس فرماندهى كل نيروى لشكرى را به عهده گرفت و در دفع دشمن جديد كوششى دليرانه كرد .سپاهى بزرگ در پيرامون پايتخت حاضر شد .امّا خليفه عمر دست پيش انداخت .در سال 636(م )سپاه ايران ،در قادسيه ،نزديك حيره با سعد بن وقاص سردار عرب روبرو شد .جنگ سه روز طول كشيد و به شكست ايرانيان خاتمه يافت .رستم كه شخصاً حركات افواج ايران را اداره مىكرد ،و در زير نشسته و درفش كاويان را در برابر خود نصب نموده بود ،كشته شد ،و درفش كاويان (-كاوه آهنگر )كه نمودار شوكت و قدرت ايران بود ،به دست عرب افتاد .(ايران در زمان ساسانيان .ص 525)
داستان رستم پسر زال واقعيت داره؟
که رستم یلی بود در سیستان
منم کردمش رستم داستان.
این نظر خود مرحوم ابوالقاسم هست.
[="DarkSlateBlue"]باسلام
درمورد رستم و نمونه های آن دوستان اظهارنظر نمودند و بدرستی هم اشاراتی داشتند فقط حرفی که قصدبیان آنرا دارم و بنوعی مرتبط با این موضوع میگردد این است که درمورد حمله اعراب به ایران و شکست ایرانیان و رستم فرخزاد با آنهمه شکوه و عظمت درنبرد قادسیه شاید اخبارواطلاعات آنچنان نباشند که منعکس شده اند و تاریخ نگاران ما و ما مردم حتی این احتمال را هم بدهیم که شاید دلیل اصلی شکست آن ایران با عظمت ازآن اعراب بیابانگرد هوچی و جدای از دین مبین تنها یک دلیل داشته و آنهم فریب ایرانیان از اعراب و عمر و لشکرعرب بوده که بعدا و بعدازپیروزیشان برایران قدرتمند و برای آنکه پیروزی خود را بزرگ جلوه دهند و مکر و حیله شان در شکست ایرانیان رادمرد و جوانمرد به بیرون درز پیدا ننماید و ملتها و دولتها آنان را نکوهش ننمایند و پیروزیشان کم رنگ نگردد ، تاریخ را تغییر داده و نوشته ها را چنان که خودشان خوش داشتند نوشتند بهرحال همه میدانیم که تاریخ را معمولا قوم غالب مینویسد و هرچه هم که دلشان بخواهد مینویسند همچنانکه در نبرد داریوش با اسکندر ، ما ایرانیان را فریب دادند و ما نیز چشم و گوش بسته همه داستان مربوط به این شکست مفتضحانه را باور نمودیم و احتمالا هیچ قومی مثل ما ایرانیان اینهمه به هویت و تاریخ و اقتدارخود لطمه نزده و نمیزنند که ما خود زده و میزنیم و چرا یک لحظه در مطالعه تاریخ فکرو تفکرنمیکنیم که شاید دلیل پیروزی اسکندر و شکست ایران همچون داستان آن اسب ، همه یک فریب بزرگ بوده و شاید لشکراسکندر در همان لحظه نخست شروع جنگ شکست سنگینی از ایرانیان خورده و از ایران و داریوش امان خواستند تا باقیمانده لشکر داغان شده خود را جمع و جور نموده و به یونان بازگردند و داریوش نیز آنانرا بدلیل رادمردی و بزرگ منشی ایرانی خود امان داده و صحنه نبرد را ترک گفته و اوضاع را به یک سردارسپرده تا پس از خروج لشکریونان به پایتخت بازگردند که دراین هنگام ..؟؟
بهرحال برای خود من جای شکی نیست که این تاریخ ها یا تواریخ همان اتفاقات واقعی را دربر نداشته و نخواهدداشت و مانند امروز که دولتهای عربی و خاصه عربستان با مکر و حیله و نامردی و ناجوانمردی همه نقش ما را درجهان اسلام و با باجهای کلان به آمریکا و اسرائیل و اروپا ازما گرفته اند در آنزمان هم مطمئنا مکر و حیله ای توانسته لشکرایران آنزمان را شکست دهد نه ضعف سپاه و جنگاوری و اقتدار ایرانیان که ابرقدرت دنیای آنزمان همچون آمریکای این زمان بوده اند..
بنابراین چه خوب بود که تاریخ نگاران ما و دولتهای ما دست به یک تحقیق و تفحص گسترده دراین رابطه میزدند تا حقایق بیش از پیش روشن شود و توجه هم داشته باشند که کشورهایی امروز که هیچ هویت و تاریخ و قهرمانی و اقتداری نداشته اند {همچون کره جنوبی} ببینیم با ساخت سریال و فیلم چه ها کرده یا میکنند و حتی یک برنامه انیمیشن چینی که در آن انسانیت گویا از کشورچین به همه دنیا راه پیدا نموده و .. و هزاران دروغ دیگر و حالا چرا ما با آنهمه اقتدار و عظمت داریم تیشه به ریشه خود میزنیم واقعا جای سوال و جای عجب و تعجب خواهدداشت که واقعا چرا ..!!؟؟
{بهرحال ببخشند آندسته اگرفکرمیکنندخارج ازموضوع بود}
{باسپاس}[/]
پرسش:
در شاهنامه فردوسی آمده است که رستم بدست برادر ناتنی اش شغاد کشته شد،ولی در منابع تاریخی آمده است که رستم در زمان حمله اعراب به ایران بدست مسلمانان کشته شد؟ کدام قول درست است؟
پاسخ:
با عرض سلام و ادب
احتمال اینکه از چند شخص بنام رستم در شاهنامه نام برده شده باشد،بسیار زیاد است.آنچه مسلم است رستم فرخزاد قطعاً وجود داشته و در نبرد قادسیه در جنگ با اعراب مسلمان کشته شد.اما در مورد رستم پسر زال که در شاهنامه آمده،هر چند امکان دارد رستم نامی با ویژگی های خاص وجود داشته،ولی قطعاً بسیاری از این مطالب مبالغه آمیز است.
رستم فرخزاد از فرماندهان شجاع و باوفای حکومت ساسانی بود که در نبرد با نیروهای عرب مسلمان کشته شد.
به گزارش فردوسی ، درآغاز جنگ قادسیه ، پس از آنکه میان رستم و سعد نامه ای رد وبدل می گردد ، سرانجام کار به جنگ می کشد و رستم ، در نبردی تن به تن ، به دست سعد ، که طوفان هم به یاری او آمده است ، از پای در می آید و با مرگ او سپاه ایران نیز شکست می خورد. فردوسی این نبرد را چنین توصیف کرده است :
بفرمود رستم تا برکشیدند نای سپاه اندرآمد چو دریا ز جای
برآمد یکی گرد و برشد خروش همی کر شد مردم تیز گوش
سنان های الماس بمیان گرد تو گفتی ستاره ست برلاژورد
همی نیزه بر مغفر آبدا نیامد به زخم اندرون پایدار
سه روز اندر آن جایگه بود جنگ بر ایرانیان بر ببود آب تنگ
به بر بر سلیح گران داشتند هماورد نیزه وران داشتند
شد از تشنگی شد چو خاک هم اسب گرانمایه از کارزار
چگونگی کشته شدن رستم فرخزاد در منابع متعدد تاریخی نقل شده است،از جمله ابن اثیر می نویسد:
در یکی از روزهای نبرد قادسیه،گرد و غبار هم برخاست و برای ایرانیان مشکل ایجاد کرد، شدت وزش باد به حدی بود که خيمه رستم را از جا کند. او ناگزير از خیمه خويش فرار کرد.
باد چتر و خيمه رستم را به داخل رود انداخت. آن باد دبور (شرقى معروف) بود. گرد و غبار هم ايرانيان را سخت ناتوان كرد (بروى آنها و پشت اعراب بود). قعقاع و اتباع او بتخت رستم رسيدند و آنرا زير پا گرفتند كه رستم هنگام افتادن خيمه از آن برخاسته و كنار رفته بود. رستم پشت استرهاى حامل زر پناه برد. آن استرها در همان روز تازه رسيده و زر براى سپاه آورده بود. آن استرهاى حامل مال بدان حال ايستاده بودند كه رستم زير بار يكى از آنها پنهان شد. زير سايه استر بود كه «هلال بن علفه» باو رسيد، بندهاى بار را با شمشير بريد، يك جوال سنگين بر رستم افتاد كه پشت او را شكست و كوبيد.
آن بار سنگين چند فقره از استخوان پشت رستم را شكسته بود با آن حال سوى رود عتيق دويد و خود را در آب انداخت كه شنا كند و بگريزد،ولی هلال باو رسيد و پاى او را گرفته كشيد او را بيرون آورد و با شمشير بر پيشانى وى زد او را كشت و تن او را زير پاى استران افكند و بر تخت او بالا رفت و فرياد زد بخداى كعبه سوگند من رستم را كشتم.(1)
پی نوشت:
(1). عز الدين على بن اثير (م 630)،الکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.ج8ص269.