جمع بندی شبهه ی ملاقات رسول اکرم (ص) با تعدادی از انبیاء در واقعه ی معراج
تبهای اولیه
سلامٌ علیکم.
الحمد الله ربّ العالمین،
و صلّ الله و علی سیّدنا محمّدٍ و آله طیّبینَ طّاهرین؛
سیّما بقیه الله فی الارضین؛
و للعنة الله علی اعدائهم اجمعین، الی یوم الدّین.
در داستان مربوط به واقعه ی معراج رسول اکرم (ص) میخوانیم که آن حضرت به همراه جناب جبرئیل (ع) در آسمان دوم (بنا بر روایاتی چهارم) حضرت عیسی و یحیی و ادریس (سلام الله علیهم) را ملاقات کرد و سپس به آسمان سوم بالاتر رفته و حضرت یوسف (ع) را ملاقات کرده و با آنان احوال پرسی کرد و سپس به آسمان پنجم رفته و جناب هارون (ع) را ملاقات کرد و سپس به آسمان ششم رفته و حضرت موسی (ع) را ملاقات کرد و بالاخره در آسمان هفتم حضرت ابراهیم (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) را ملاقات کرد و دید که آن حضرت در حال غذا دادن به نوزادان شیعیان هستند. و در نهایت جناب جبرئیل (ع) می ایستند و رسول اکرم (ص) به عرش و نور خدا بسیار نزدیک میشوند.
و اینکه همه ی آن انبیاء بزرگوار در مورد جانشینی از رسول اکرم (ص) پرسیدند و آن حضرت با اشاره کردن به علی بن ابیطالب (ع) آنان را خشنود میکند.
حال سؤالاتی که مطرح هست برای بنده از این قسمت:
1: آیا اصلاً چنین مطلبی با این کیفیت صحت دارد یا خیر و اینکه سندش چقدر معتبر بوده و مورد اجماع علمای شیعه در چه حد است؟
2: مگر نه اینکه هریک از انبیاء یا بوسیله ی مرگ طبیعی از دنیا رفتند و یا شهید شدند و بایستی در عالم برزخ باشند و طبق آیات و روایات، انسان های صالح معمولی هم میتوانند آنان را در برزخ زیارت کرده و در کنار آنان باشند و باز بر طبق آیات و روایات، تنها حضرت عیسی (ع) (و احتمالاً حضرت ادریس (ع)) بودند که به آسمان چهارم بالا رفته و منتظر ظهور حضرت ولی عصر (عج) ماندند؟
پس چطور است که انبیاء دیگر مانند یحیی،یوسف،هارون،موسی و ابراهیم (صلوات الله علیهم اجمعین) هم آنجا هستند و به دیدار نبی اکرم (ص) می آیند؟!
درصورتی که رسول اکرم (ص) می بایست تنها حضرت عیسی (ع) را در آن آسمان ها ملاقات میکرد. اینطور نیست؟
3: در مصاحبه ی "ناگفته هایی از معراج پیامبر اکرم توسط آیت الله العظمی مبشر کاشانی" میخوانیم که رسول اکرم (ص) مانند حضرت عیسی (ع) با جسمی بسیار لطیف (بخاطر خوردن غذاهای بهشتی و تقوای زیاد و ...) به معراج رفتند و دلیل ارزشمند بودنش هم همین است که با جسم بوده نه با روح چرا که با روح برای دیگران هم ممکن است و اگر تنها با روح بود، حالت خاص بودن آن از بین میرفت.
و حضرت مریم (سلام الله علیها) غذاهای بهشتی میل میفرمودند و حضرت عیسی (ع) هم همینطور از آن غذاها استفاده میکرد و به علاوه ی زهد زیاد؛ اما بدن مبارک ایشان به همراه روحشان در نهایت تنها توانست به آسمان چهارم بالا بیاید، اما رسول اکرم (ص) تا آسمان هفتم، بلکه تا عرش الهی بالا رفت و جسم مبارک حضرت خاتم (ص) لطیف تر از کل انبیاء و مرسلین بوده و هست.
حال سؤالی که مطرح میشود این هست که پس اگر اینطور است؛
باقی انبیاء هم که در بالا اشاره شد، بعد از وفاتشان به جای رفتن به بهشت برزخی، با جسم به آسمان های ملکوتی رفتند و از این طبقه بندی اینطور برداشت میشود که حضرت ابراهیم و موسی (صلوات الله علیهم) که به ترتیب در آسمان هفتم و ششم سکونت داشتند، بعد از 14 معصوم (سلام الله علیهم) افضل از باقی انبیاء مانند حضرت عیسی و نوح (علیهم السلام) میباشند. آیا این درست است؟
از پاسخ شما نهایت تشکر را خواهم داشت.
والسلام و علیکم و رحمة الله و برکاتة.
سلامٌ علیکم.
بسم الله الرّحمن الرّحیم،
الحمد الله ربّ العالمین،
و صلّ الله و علی سیّدنا محمّدٍ و آله طیّبینَ طّاهرین؛
سیّما بقیه الله فی الارضین؛
و للعنة الله علی اعدائهم اجمعین، الی یوم الدّین.
در داستان مربوط به واقعه ی معراج رسول اکرم (ص) میخوانیم که آن حضرت به همراه جناب جبرئیل (ع) در آسمان دوم (بنا بر روایاتی چهارم) حضرت عیسی و یحیی و ادریس (سلام الله علیهم) را ملاقات کرد و سپس به آسمان سوم بالاتر رفته و حضرت یوسف (ع) را ملاقات کرده و با آنان احوال پرسی کرد و سپس به آسمان پنجم رفته و جناب هارون (ع) را ملاقات کرد و سپس به آسمان ششم رفته و حضرت موسی (ع) را ملاقات کرد و بالاخره در آسمان هفتم حضرت ابراهیم (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) را ملاقات کرد و دید که آن حضرت در حال غذا دادن به نوزادان شیعیان هستند. و در نهایت جناب جبرئیل (ع) می ایستند و رسول اکرم (ص) به عرش و نور خدا بسیار نزدیک میشوند.
و اینکه همه ی آن انبیاء بزرگوار در مورد جانشینی از رسول اکرم (ص) پرسیدند و آن حضرت با اشاره کردن به علی بن ابیطالب (ع) آنان را خشنود میکند.حال سؤالاتی که مطرح هست برای بنده از این قسمت:
1: آیا اصلاً چنین مطلبی با این کیفیت صحت دارد یا خیر و اینکه سندش چقدر معتبر بوده و مورد اجماع علمای شیعه در چه حد است؟
2: مگر نه اینکه هریک از انبیاء یا بوسیله ی مرگ طبیعی از دنیا رفتند و یا شهید شدند و بایستی در عالم برزخ باشند و طبق آیات و روایات، انسان های صالح معمولی هم میتوانند آنان را در برزخ زیارت کرده و در کنار آنان باشند و باز بر طبق آیات و روایات، تنها حضرت عیسی (ع) (و احتمالاً حضرت ادریس (ع)) بودند که به آسمان چهارم بالا رفته و منتظر ظهور حضرت ولی عصر (عج) ماندند؟
پس چطور است که انبیاء دیگر مانند یحیی،یوسف،هارون،موسی و ابراهیم (صلوات الله علیهم اجمعین) هم آنجا هستند و به دیدار نبی اکرم (ص) می آیند؟!
درصورتی که رسول اکرم (ص) می بایست تنها حضرت عیسی (ع) را در آن آسمان ها ملاقات میکرد. اینطور نیست؟3: در مصاحبه ی "ناگفته هایی از معراج پیامبر اکرم توسط آیت الله العظمی مبشر کاشانی" میخوانیم که رسول اکرم (ص) مانند حضرت عیسی (ع) با جسمی بسیار لطیف (بخاطر خوردن غذاهای بهشتی و تقوای زیاد و ...) به معراج رفتند و دلیل ارزشمند بودنش هم همین است که با جسم بوده نه با روح چرا که با روح برای دیگران هم ممکن است و اگر تنها با روح بود، حالت خاص بودن آن از بین میرفت.
و حضرت مریم (سلام الله علیها) غذاهای بهشتی میل میفرمودند و حضرت عیسی (ع) هم همینطور از آن غذاها استفاده میکرد و به علاوه ی زهد زیاد؛ اما بدن مبارک ایشان به همراه روحشان در نهایت تنها توانست به آسمان چهارم بالا بیاید، اما رسول اکرم (ص) تا آسمان هفتم، بلکه تا عرش الهی بالا رفت و جسم مبارک حضرت خاتم (ص) لطیف تر از کل انبیاء و مرسلین بوده و هست.
حال سؤالی که مطرح میشود این هست که پس اگر اینطور است؛
باقی انبیاء هم که در بالا اشاره شد، بعد از وفاتشان به جای رفتن به بهشت برزخی، با جسم به آسمان های ملکوتی رفتند و از این طبقه بندی اینطور برداشت میشود که حضرت ابراهیم و موسی (صلوات الله علیهم) که به ترتیب در آسمان هفتم و ششم سکونت داشتند، بعد از 14 معصوم (سلام الله علیهم) افضل از باقی انبیاء مانند حضرت عیسی و نوح (علیهم السلام) میباشند. آیا این درست است؟از پاسخ شما نهایت تشکر را خواهم داشت.
والسلام و علیکم و رحمة الله و برکاتة.
پاسخ :
در باره این مسله باید گفت:
اولاً: اصل ماجرای معراج پیامبر قطعی و یقینی است و در قرآن کریم از آن خبر داده شده (1) ولی درباب روایات مسئله باید توجه داشت که به طور کلی از نظر دانش حدیثشناسی (علم الدرایه) بخشی از احادیث، ظنّی الصدور اند.
این اصل کلی درباره روایات معراج نیز جاری است که صدور احادیث آن ظنی است، یعنی در صدورش جای شک و تردید و دغدغه وجود دارد. قطعی و یقینی نیست که آن گونه احادیث به طور صد در صد از معصوم صادر شده باشند، بلکه باید سلسله سند و راویان آن به طور همه جانبه بررسی شود. اگر از هر نظر صحیح و معتبر بود، اجمالاً علم حاصل میشود که آن حدیث از معصوم است و باید طبق آن عمل نمود و یا در باره موضوعی طبق همان حدیث اعتقاد پیدا کرد. بعد از ثابت شدن صحت صدور، در دلالت آن بر موضوع مورد صدور قطعی است، یعنی آن مطلب به وسیلة آن حدیث ثابت میشود.
بنا بر این حدیث یاد شده در پرسش گرچه در برخی منابع حدیثی نقل شده (2)، ولی در این که این حدیث را به طور قطع پیامبر گفته باشد، جای تردید و بحث است.
ثانیا: ماجرای معراج با تمام رخ داد های آن سفر رمز گونه بوده و اسرار نهفته ی بسیاری در آن وجود دارد که تفسیر عقلی و عرفانی آن را در منبع ذیل باید بدقت مطالعه نمود. (3)
ثالثا: چون سفر اعجاز گونه بوده است، باز دید از مراکز یاد شده در پرسش وذمانند آن نیز اعجاز گونه بوده است و زمان آن را باید متناسب خود آن سفر تحلیل نمود.
نکته ی دیگر در این باب این است که:
انسان کامل همه نشأت های طبیعی و مثالی و عقلی را یک جا دارد. یعنی اگر سایر مردم با مرور ایام به تدریج از دنیا عبور نموده و به برزخ و عالم مثال میرسند و از آن جا با برپایی رستاخیز وارد عالم آخرت میگردند، انسان کامل در دنیا نشئه برزخی و اخروی را داراست و در آن جا حضور و ظهور دارد.
از این رو پیامبر در شب معراج نه تنها عالم عناصر و اجرام آسمانی را مشاهده کرد، بلکه عالم برزخ و کسانی را که در آن بودند، مشاهده نمود و آن گاه به عالم فرشتگان که نشئه تجرد عقلی است، رفت و بعد به عالم ربوبی (عالم اله) بار یافت.
بنا بر این اگر پیامبر در سفر معراج آن همه عوالم را در آن فاصله زمانی طی نمود در واقع با سیر فراتر از آن طی زمان و مانند آن خوانده می شود. این سفر انجام گرفته و با این رویکر د تا حدودی درک مسئله برا ی ذهن آسان تر می شود؛ گرچه ژرفای آن به آسانی برای کسی قابل درک و تبیین نخو اهد بود و در مجموع با محاسبه زمانی و درک و تصور ما از زمان و رخ داد های زمانی هرگز نمی توان در باره سفر معراج سخن گفت و اساسا درک حقیقت این سفر با تمام رخ داد های آن باید در یک نگاه فرا تر از نگرش عادی تلقی و پذرفته شود وگرنه با محاسبات کاملا عادی و طبیعی تحلیل این سفر کاری دشوار است.
چه اینکه جبریل ممکن است قبل از آن سفر از بهشت و دوزخ اطلاع داشته ولی در آن سفر از خداوند خواست تا در معیت پیامبر از آن جا دیدن کند و این امور با هم منافات ندارد. از باب تقریب مطلب به ذهن این نظیر آن است که یک مامور و مسول موزه ی با اطلاع کامل از همه اشیا موجود در موزه با هر بار آمدن باز دید کننده ی تازه وارد همراه او از موزه دیدن و اشیا ء موجود در موزه را برای او توضیح می دهد. مجرای دیدن مجدد جبریل هم نظیر این بوده است.
رابعا :گرچه در خصوص برتري و يا ميزان برتري و يا ملاك برتري حضرت ابراهيم بر انبياء ديگر در آموزههاي ديني مطلبي خاص بيان نشده و در روايات در اين باره چيزي نيامده است، ولي بر اساس اين اصل كلي قرآني كه فرمود: « تلك الرسل فضلنا بعضهم علي بعض » (4) برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم. معلوم ميشود كه برخي از انبياء بر برخي ديگر برتري و فضيلت دارند، از اين ميتوان گفت كه حضرت ابراهيم گرچه بر پيامبر خاتم و اهل بيت او برتري و فضيلت ندارد، ولي بر انبياء ديگر به خصوص انبياء ابراهيمي كه از نسل خود او بودند فضيلت و برتري دارد، زيرا بسياري از آنها تابع و مبلغ شريعت ابراهيم بودند،
در اين جا به نكتههاي روايي كه مرحوم مجلسي درباره حضرت ابراهيم نقل كرده اشاره ميشود كه شايد نشانهفضيلت و برتري او بر انبياء ديگر محسوب شود: مثلا از رسول خدا (ص) نقل شده: اول كسي را كه در قيامت بخوانند، من خواهم بود، پس از جانب راست عرش خواهم ايستاد و حله سبزي از حلههاي بهشت بر من خواهند پوشانيد، پس پدر ما ابراهيم را خواهند طلبيد و از جانب راست عرش در سايه عرش باز خواهند داشت و حله سبزي از حلههاي بهشتي در او خواهند پوشانيد. پس منادي از پيش عرش ندا خواهد كرد: نيكو پدري است پدر تو ابراهيم. (5)
و در روايت ديگري از موسي بن جعفر (ع) نقل شده كه حق تعالي از هر چيز، چهار چيز اختيار فرموده است: از پيامبران براي جهاد اختيار فرموده است ابراهيم و داود و موسي و مرا. (6) و در روایتی از امام صادق (ع): نقل شده که فرمود (( سادة النبيّين و المرسلين خمسة، و هم أولو العزم من الرّسل و عليهم دارت الرّحى: نوح، و إبراهيم، و موسى، و عيسى، و محمد (ص).)) (4)سادات انبیا پنج نفر اند که آنها الوالعزم از رسول اند که آسیای امور برآنه می گردد و آنه عبارت اند از نوح ابراهیم موسی عیسی و محمد (ص) هستند.
قال: «سادة النّبيّين و المرسلين خمسة، و هم أولوا العزم من الرّسل و عليهم دارت الرّحى: نوح و إبراهيم و موسى و عيسى و محمّد عليهم السّلام» و در روايت ديگر آمده اين كه در قرآن كريم از ابراهيم به خليل ياد شده (7) براي آن است كه خليل، يار و دوستي را گويند كه هيچ گونه خلل در شرايط دوستي نكند. (8)
در مجموع شايد بتوان گفت بر اين گونه آموزهها حضرت ابراهيم بر بسياري از انبياء ديگر فضيلت داشته است. ولي پيامبر خاتم و اهل بيت (ع) بر ابراهيم فضيلت دارند.
لذا در روايتي آمده كه رسول خدا خطاب به امير مؤمنان فرمود: « ان الله فضل انبياء المرسلين علي ملائكه المقربين و فضلني علي جميع الانبياء و المرسلين و الفضل بعدي لك و للائمه من بعدك » (9) خداوند انبياء را بر فرشتگان فضيلت داده و مرا بر همه انبياء و پيامبران برتري داده و اين برتري بعد از من از تو و امامان بعد از توست.
پی نوشت ها :
1. اسراء (17) آیه 2؛
2. عماد زاده، معراج محمد، نشر محمد، 1361 ش، ص169.
3. ابراهیم ابر قوی، معارج نامه، نشر پژوهش های اسلامی، مشهد، 1375 ش، 1291.
4. بقره (2) آيه 253 .
5. .محمدباقر مجلسي، حيات القلوب، ص323، نشر انتشارات سرور، قم/ 1375ش .
6. همان .
7. .نساء (4) آيه 125 .
8. سید هاشم حسینی بحرانی البرهان فی تفسیر القران ج5 ص50 نشرموسسه بعثت بیروت 1419 ق.
9. .حيات القلوب، ص324، نشر پيشين .
10. .صدوق، عيون اخبار الرضا، ج1، ص262، نشر دارالعلم، قم/ 1377ش .