صفت زشت هم جنس بازی در میان خلفا
تبهای اولیه
با سلام وتشکر
از این دجالان بیش از این انتظار نمیرفت که شرع را نیز مقلوب وبه سلیقه خود در آوردند ! در شرح حال یحیی بن اکثم قاضی القضات بغداد در زمان مامون آورده اند که برای تجویز عمل شنیع لواط که بدان مبتلا بود به امام هادی (ع) گفت که آیه : او یزوجهم ذکرانا واناثا : یا پسران و دختران را به آن ها تزویج کنیم : درباره جواز لواط است !!!!!
امام (ع) در پاسخ اشتباه او را در تفسیر کلمه «یزوج» بیان می کند و در ادامه به بزهکاری و هم جنس گرا بودن او اشاره و می فرماید: این آیه نمی تواند مستمسکی برای مجوز بزهکاری تو باشد. متن پاسخ امام هادی(ع) چنین است: آیه «اویزوجهم ذکرانا و اناثا» مفهومش این است که گاه نوزاد دو قلو است، یکی پسر و یکی دختر و به هر دوتایی که با هم قرین باشند، «جفت» گفته می شود، هر یک جفت دیگری است. (نه این که مراد ازدواج باشد) پناه برخدا که مراد پروردگار جلیل نیرنگ هایی باشد که تو برخود ساخته ای تا مجوز بزهکاریات باشد. »هرکه مرتکب این گناه شود، روز قیامت عذابش دوچندان شود و خوار و زبون تا ابد در عذاب بماند.» (فرقان/۶۹-۶۸) و البته اگر توبه نکرده باشد. تحف العقول
اگر جوان خوش سيمايي را مي ديد آب دهانش به راه مي افتاد !!! وي مامون را به اين کار ترغيب کرد !!! بني العباس به خاطر وي با غلامان در ارتباط بودند !!! مامون نيز از يحيي ترس داشت !!!
(يکي از صفات مشهور) لواط يحيي بن اکثم است ؛ وي از مرو بود و با مامون ارتباط برقرار کرد و توانست که بر قلب او چيره شود ؛ سپس به همراه او به بغداد آمد و جزو نزديکترين افراد به مامون بود ؛ وي در باب فقه و آداب قضاوت شهره بوده و خوش برخورد و خوش بيان بود و هم در شوخي و هم در جدي بودن تخصص داشت ؛ مامون او را به مقام قاضي القضاة منصوب کرده و دستور داد که هر زمان در شبانه روز که يحيي خواست بتواند به نزد مامون برود ؛ و با او راز گفته و در کارهاي مهم با وي مشورت مي نمود .
يحيي از ثفر(يکي از بدنام ترين مردان قوم مشهور به اين کار) و از قوم لوط نيز بيشتر اين کار را انجام مي داد ؛
و اگر جواني را مي ديد که با دل او بازي مي کند ، بر بدنش رعشه افتاده و آب دهانش به راه افتاده و چشمانش برق مي زد !!!
وي در خانه خويش به جز نوجوانان (ريش در نياورده) خوش سيما به کار نمي گرفت و مي گفت : خداوند اهل بهشت را که از ايشان راضي است چنين نعمت داده است که جوانان خوش سيما بر ايشان خدمت مي کنند ؛ زيرا ايشان بهتر از کنيزکان هستند ؛ چرا من اين نعمت و کرامت را در اين دنيا نطلبم !!!
و نيز گفته شده است که او بود که مامون را ، به اين کار پليد ترغيب کرده و نوجوانان را در نظر او زينت داد و در دل وي نيکي هاي ايشان و فضيلت هاي ايشان و خصوصيات ايشان را مي گفت ؛ و نيز مي گفت که ايشان شبها کار عروس را مي کنند و روز کار سوارکاران دلاور را ، و هم در خانه و هم در شکار و هم در سفر و هم در شهر به کار مي آيند ؛ به همين جهت مامون نيز نظر وي را پذيرفته و راه وي را در پيش گرفت ؛ معتصم نيز بدو اقتدا کرده تا آن جا که وي به جمع کردن غلامان مشهور شد و هشت هزار نفر از اين غلامان در گرد خويش داشت !!!
و به همين جهت بني عباس مراقب حال خويش نيز نبودند !!!
مگر آنکه که در مورد محمد الامين روايت شده است که وي خواجگان را به عنوان غلام گرفته و با آنها ارتباط داشت ؛ نه با جوانان نيرومند !!!
ويحكى أن المأمون نظر يوما إلى يحيى فى مجلسه وهو يحد النظر إلى ابن أخيه الواثق وهو إذ ذاك أمرد تأكله العين فتبسم إليه وقال يا أبا محمد حوالينا ولا علينا فقال يا أمير المؤمنين إن الكلب لا يأكل النار
ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221
حکايت شده است که روزي مامون نگاهش به يحيي افتاد در حاليکه يحيي به فرزند برادر مامون «واثق» نگاه مي کرد در حاليکه وي جواني بود که ريش در نياورده بود و چشم نواز بود !!! پس خنده اي به او کرده و گفت : اي ابو محمد با ما کاري نداشته باش و به سراغ ديگران برو .
پس پاسخ داد : اي امير مومنان ؛ سگ نمي تواند با آتش طرف شود !!!(يعني من نمي توانم با شما کاري داشته باشم!!!)
از این مطالب اموزنده باز قرار دهید
کجای اینا آموزنده است؟
آموزنده به چیزی میگن که درس اخلاقی بده
با اینا میفهمیم که عباسی ها فاسد بودن
اینا رو دشنناشون گفتن؟ پ:Gig:
ولی اینجور داستانا تو ادبیات از اون موقع راه افتاد خیلیم بیراهه نیست
تا نباشد چیزکی مردم نگویند این همه چیز
با اینا میفهمیم که عباسی ها فاسد بودن
:Gig:
خوب بازم اموزنده است دیگه
وقتی می فهمیم خلیفه ها چه بودند
مگه نمی فهمیم؟:Gig:
این بحث چه دردی رو از ما دوا میکنه؟
با سلام بر دوستان عزیز:Gol:
از قدیم گفتند ادب از که آموختی؟؟؟!!!
از بی ادبان!!!
تاريخ را می خوانيم تا عبرت بگيريم زيرا حضرت علی می فرمايد تاريخ تکرار می شود يعنی ما با خواندن تاريخ به جامعه و پيرامون خود آگاه تر می شويم و از گمراهی نجات می يابيم
همه ی این صحبت های ارزشمند که واسه من درسه, شما رو نمیدونم!:Cheshmak: