جمع بندی ظهور دجال از ایران
تبهای اولیه
با سلام و احترام
احادیثی وجود دارد که نشان می دهد دجال از ایران و شهر اصفهان خروج می کند. ظاهرا قسمتی از شهر اصفهان در گذشته یهودیه نام داشته است. متوجه شدم که در دوران 1950 تا 1960 میلادی یهودیان زیادی از ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. در برخی احادیث عدد 70000 برای یاران ایرانی دجال بیان شده است. اطلاع دارم که سیاستمداران بانفوذی در رژیم صهیونیستی ایرانی الاصل می باشند. حتی یکی از آنها 8 سال رئیس جمهور رژیم صهیونیستی بوده است.
البته ما به جامعه کلیمیان ایران احترام می گذاریم.
اما خواستم اگر امکان دارد این احادیث بررسی شود و مشخص شود آیا دجال از ایران خروج کرده است و یا در آینده قرار است خروج کند.
با تشکر
با سلام و احتراماحادیثی وجود دارد که نشان می دهد دجال از ایران و شهر اصفهان خروج می کند. ظاهرا قسمتی از شهر اصفهان در گذشته یهودیه نام داشته است. متوجه شدم که در دوران 1950 تا 1960 میلادی یهودیان زیادی از ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند. در برخی احادیث عدد 70000 برای یاران ایرانی دجال بیان شده است. اطلاع دارم که سیاستمداران بانفوذی در رژیم صهیونیستی ایرانی الاصل می باشند. حتی یکی از آنها 8 سال رئیس جمهور رژیم صهیونیستی بوده است.
البته ما به جامعه کلیمیان ایران احترام می گذاریم.
اما خواستم اگر امکان دارد این احادیث بررسی شود و مشخص شود آیا دجال از ایران خروج کرده است و یا در آینده قرار است خروج کند.با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ:
امام زمان سلام الله علیه، بنا بر مصلحت الهی در پس پرده غیب بسر می برد و در انتظار فرج است، اما این غیبت پر رمز و راز بهانه ای شده تا داستان های بعضا عجیبی نقل شود که ریشه در حدس و گمان ها دارد. یا روایاتی در این باره نقل می شود که ضعیف بوده یا اصلا سندی ندارد.و اگر هم روایات معتبری وجود داشته باشد، نیازمند تفسیر و تاویل بوده و تبیین آن، از عهده عوام جامعه خارج است.
داستان هایی که به حضرت و ماجرای ظهورش انتساب داده شده است، پیرایه هایش در کف تعبیر های ناشیانه افراد بی اطلاع یا کم سواد پر رنگ شده و بر باور سینه ها می نشیند و جامعه را از مسیر اصلی انتظار که مسیری روشن و عارفانه است خارج می کند.
اما در اصل خروج دجال که از نشانه های حتمی ظهور است، سخن و اشکالی نیست. ولی نحوه خروج او و این که دجال یک شخص است و حسب و نسبش چیست یا شخص نیست و فقط نمایه ای از یک نشانه منحرفانه است، کسی نمی تواند گمانه واقع نمایانه بزند.
اکنون چون سخن از دجال به میان آمد، ناگزیر به بیان اجمالی این مفهوم هستیم.
دجال از ریشه "دجل" به معنای دروغ گو و حیله گر است. از ظاهر روایات استفاده می شود دجال فردی است که در آخرالزمان و پیش از قیام حضرت مهدی سلام الله علیه خروج می کند. مردی که دارای یک چشم و با ظاهری غیر عادی است. وی با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی را فریب می دهد.وی در یک دوره چهل روزه یا چهل ساله، دنیا را پر از ظلم و جور می کند و سر انجام به دست حضرت عیسای مسیح هلاک می شود. (1)
از پیامبر صلوات الله علیه روایت شده:امت من گرفتار چهار فتنه می شوند که چهارمین آن مربوط به دجال است. (2)
و اما آیا دجال واقعا نام شخص است یا یک جریان انحرافی در این باره چند احتمال وجود دارد:
1. ممکن است دجال نام فرد معینی نباشد، بلکه هر کسی باشد که ادعاهای پوچ و بی اساس داشته و با توسل به حیله ها و نیرنگ ها در صدد فریب مردم باشد.در همین راستا در روایات آمده است که قبل از ظهور امام زمان سلام الله علیه، کذاب ها(افراد بسیار دروغ گو) و دجال های متعددی خروج خواهند نمود. (3)
2. احتمال دارد فردی معین به عنوان دجال در دوره غیبت با ویژگی هایی که برای او در روایات بیان شده است،خروج کند و مردم را منحرف کند.
3. ممکن است مراد از دجال، سفیانی باشد؛ یعنی فردی با ویژگی های ابوسفیان، یا از نسل او قیام و جهان را دچار آشوب و فساد کند.از این فرد در کتاب های اهل سنت بیش تر به عنوان دجال و در کتاب های شیعه بیش تر به عنوان سفیانی یاد شده است.
4. ممکن است دجال کنایه از فرهنگ غلط و منحرف کننده و یا هر ابزاری که موجب آن شود، باشد.مانند ماهواره یا دیگر رسانه ها چون اینترنت. یا مقصود کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان باشد.
روایات دجال در کتاب های شیعه و سنی فراوان است. هم چنین در کتاب انجیل در باره دجال مطالب زیادی ذکر شده است. (4 )
بنا بر این، اصل دجال و آمدنش قطعی است.اما این که دجال کیست و چه خصوصیاتی دارد (یک نفر یا چند نفر یا یک جریان است) دقیقا روشن نیست و گمانه زنی های مربوط به آن بی اساس است.
پی نوشتها:
1. فصل نامه حوزه، ویژه نامه مربوط به امام زمان سلام الله علیه شماره 71 - 70، ص 262 با اقتباس
2.متقی هندی علی،کنز العمال، ج 11، ص 163، ح 49
3. علامه مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 209 و شیخ مفید،کتاب ارشاد ،ترجمه رسولی محلاتی سید هاشم،تهران،انتشارات اسلامیه، ج 2، ص 347 با اقتباس
4. امینی ابراهیم، داد گستر جهان ،قم،انتشارات شفق،سال 1378 خورشیدی،چاپ هجدهم، ص223 تا 226 با اقتباس
با سلام
آیا دجال یک دست دارد ؟
آنچه که از اخبار شیعه و سنی بدست آمده چنین چیزی بدست نمی آید :
41701- عن أبى ذر قال : لئن أحلف عشرا أن ابن صياد هو الدجال أحب إلى من أن أحلف واحدة أنه ليس به وذلك لشىء سمعته من رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بعثنى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - إلى أم ابن صياد فقال سلها كم حملت به فقالت حملت به اثنى عشر شهرا فأتيته فأخبرته فقال سلها عن صيحته حيث وقع قالت صاح صياح صبى ابن شهرين وقال له رسول الله - صلى الله عليه وسلم - إنى قد خبأت لكم خبيئاًٍ فقال خبأت لى عظم شاة عفراء وأراد أن يقول والدخان فقال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - اخسأ فإنك لن تسبق القدر [كنز العمال 39714]
أخرجه ابن أبى شيبة (7/492 ، رقم 37485) ، والطبرانى فى الأوسط (8/242 ، رقم 8520) .سیوطی
(10) أخبرنا يحي بن ثابت أنبا أبي أنبا البرقاني أنبا الإسماعيلي نا يحيى بن صاعد نا يوسف بن سعيد ثنا حجاج عن جريج أخبرني موسى بن عقبة عن نافع عن ابن عمر قال ذكر رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما بين ظهري الناس المسيخ الدجال فقال إن الله ليس بأعور إلا أن الدجال أعور العين اليمنى كأنها عنبة طافية وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أراني الليلة في المنام عند الكعبة فإذا رجل كأحسن ما يرى من الرجال يضرب لمته منكبيه رجل الشعر يقطر رأسه واضعا يده على منكبي رجليه فهو بينهما يطوف بالبيت فقلت من هذا قالوا المسيح ابن مريم ورأيت رجلا وراءه جعدا قططا أعور العين كأشبه من رأيته من الناس بابن قطن واضعا يده على منكبي رجلين فقلت من هذا فقال المسيخ الدجال. قال فقال نافع كان عبد الله بن عمر يقول والله ما أشك أن المسيخ الدجال ابن صياد. صحيح متفق عليه رواه البخاري عن إبراهيم بن المنذر ومسلم عن محمد بن إسحاق المسيبي كلاهما عن أبي ضمرة أنس بن عياض ورواه مسلم أيضا عن محمد بن عباد المكي عن حاتم بن إسماعيل كلاهما عن موسى بن عقبة سمعناه في الصحيح.
عليه وسلم وأبي بن كعب الأنصاري إلى النخل التي فيها ابن صياد حتى إذا دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم طفق يتقي بجذوع النخل وهو يحتال أن يسمع عن ابن صياد شيئا قبل أن يراه ابن صياد فرآه رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو مضطجع على فراش في قطيفة له في زهزهة ورأت أم ابن صياد رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يتقي بجذوع النخل فقالت لابن صياد يا صاف وهو اسم ابن صياد هذا محمد فقام ابن صياد فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لو تركته بين. قال سالم قال عبد الله بن عمر فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم للناس فأثنى على الله عز وجل بما هو أهله ثم ذكر الدجال فقال إني لأنذركموه وما من نبي إلا وقد أنذره قومه ولكن أقول لكم فيه قولا لم يقله نبي لقومه تعلمون أنه أعور وأن الله ليس بأعور. أخبرناه عدة عن ابن الزبير عن أبي الوقت عن الداودي عن ابن حمويه عن عبد العزيز أنبا محمد بن إسماعيل ثنا عبد الله بن عثمان فذكر نحوه. صحيح متفق عليه رواه البخاري عن عبد الله بن عثمان كذلك ورواه مسلم عن حرملة عن يونس عن ابن وهب وله طرق ورواه أبو داود عن خشيش بن أصرم عن عبد الرزاق عن معمر عن الزهري قلت كان ابن صائد دجال صغير السن غير الدجال الأكبر لأن ذاك أعور ضخم وابن صائد ليس بأعور ثم إن ابن صائد قد أسلم وشاخ ومات وقد حدث النبي صلى الله عليه وسلم بعد عن تميم الداري بأن الدجال مغلول في جزيرة من جزائر البحر كما سيأتي والله أعلم.
(6) أحمد بن حنبل نا إسماعيل بن إبراهيم أنا ابن عون عن مجاهد قال كان جنادة بن أبي أمية أميرا علينا في البحر ست سنين فخطبنا ذات يوم فقال دخلنا على رجل من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم فقلنا ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال قام فينا رسول الله عليه الصلاة والسلام فقال أنذركم المسيخ هو رجل ممسوخ فاعلموا أن الله ليس بأعور. وهذا صحيح الإسناد وما خرجه الستة.
مسخ نه مسح !
أخبرنا عبد الله بن محمد ثنا عبد القادر بن محمد ثنا الحسن بن علي أنا أحمد جعفر ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي رحمه الله ثنا يزيد ثنا المسعودي عن عاصم بن كليب عن أبيه عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم خرجت إليكم وقد بينت لي ليلة القدر ومسيخ الضلالة وكان تلاح بين رجلين بسدة المسجد فأتيتهما لأحجز بينهما فأنسيتها وسأشدوا لكم منها ما شدوا أما ليلة القدر فالتمسوها في العشر الآواخر وأما مسيخ الضلالة فإنه أعور العين أجلى الجبهة عريض النحر فيه دفا كأنه قطن بن عبد العزى قال يا رسول الله هل تعرني شبهه قال لا أنت امرؤ مسلم وهو امرؤ كافر . أخبرناه الشيخ سمر الدبن بن قدامة كتابة أنا حنبل أنا ابن الحصين أنا الحسن بن علي فذكره.
أخبرنا محمد بن محمد وحبيب بن إبراهيم ثنا محمود بن إسماعيل ثنا أحمد بن محمد ثنا سلم بن أحمد ثنا محمد بن عبد الله بن بكر السراج العسكري ثنا سليم بن عمر بن خالد الرقي حدثني أبي عن الخليل بن مرة ح وثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل ثنا سلمة بن شبيب ثنا يزيد بن أبي حكيم عن إبراهيم بن طهمان عن الحجاج بن الحجاج جميعا عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن الدجال خارج وإنه أعور عين الشمال فيها ظفرة غليظة وإنه يبرئ الأكمه والأبرص ويحيى الموتى ويقول للناس أنا ربكم فمن قال أنت ربي فقد افترى ومن قال ربي الله حتى يموت على ذلك فقد عصم من فتنة الدجال. واللفظ للخليل بن مرة. ا هـ أنبأنيه ابن البخاري عن الكراني أنا محمود.
الكتاب : أخبار الدجال
للحافظ: عبد الغني بن عبد الواحد المقدسي
تذييل الحافظ: محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي
وعن ابن المتوكل، عن السعد آبادي، عن البرقي، عن ابن فضال، عن الرضا عليه
السلام أنه قال: من والى أعداء الله فقد عادى أولياء الله، ومن عادى أولياء الله
فقد عادى الله وحق على الله أن يدخله في نار جهنم وباسناده، عن الوشاء عن
الرضا عليه السلام قال: إن ممن يتخذ مودتنا أهل البيت لمن هو أشد فتنة على شيعتنا
من الدجال، فقلت: يابن رسول الله بماذا ؟ قال: بموالاة أعدائنا ومعاداة أوليائنا،
إنه إذا كان كذلك اختلط الحق بالباطل واشتبه الامر، فلم يعرف مؤمن من منافق.
وباسناده، عن الصادق عليه السلام قال: من أشبع عدوا لنا فقد قتل وليا لنا .بحار
از دجال خطرناکتر !
منها أن يستحل بها الدجال الاكبر الاعور الممسوخ العين اليمنى
والاخرى كأنها ممزوجة بالدم لكأنها في الحمرة علقة نأتي الحدقة كهيئة حبة العنب
الطافية على الماء فيتبعه من أهلها عدة من قتل بالابلة من الشهداء أناجيلهم في
صدورهم يقتل من يقتل ويهرب من يهرب.
الدجال الاكبر الاعور الممسوح العين اليمنى والاخرى كأنها ممزوجة بالدم لكأنها في الحمرة علقة، ناتئ الحدقة كهيئة حبة العنب الطافية على الماء، فيتبعه من أهلها عدة من قتل بالابلة من الشهداء،...بحار
باسمه تعالی
از آنجایی که کار دجال یک نوع انحراف از مسیر حق امام زمان( عجل الله تعالی فرجه) است، پس
باید ظاهرا مسلمانی باشد تا بتواند خود را نسخه ای بدلی از اسلام یا امام حق برای مردم ارائه دهد!
شاید وهابیت یکی از مصداق های دجال باشد!
[="Tahoma"]
- عن أبى ذر قال : لئن أحلف عشرا أن ابن صياد هو الدجال أحب إلى من أن أحلف واحدة أنه ليس به وذلك لشىء سمعته من رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بعثنى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - إلى أم ابن صياد فقال سلها كم حملت به فقالت حملت به اثنى عشر شهرا فأتيته فأخبرته فقال سلها عن صيحته حيث وقع قالت صاح صياح صبى ابن شهرين وقال له رسول الله - صلى الله عليه وسلم - إنى قد خبأت لكم خبيئاًٍ فقال خبأت لى عظم شاة عفراء وأراد أن يقول والدخان فقال رسول الله - صلى الله عليه وسلم - اخسأ فإنك لن تسبق القدر [كنز العمال 39714]
أخرجه ابن أبى شيبة (7/492 ، رقم 37485) ، والطبرانى فى الأوسط (8/242 ، رقم 8520) .سیوطی(10) أخبرنا يحي بن ثابت أنبا أبي أنبا البرقاني أنبا الإسماعيلي نا يحيى بن صاعد نا يوسف بن سعيد ثنا حجاج عن جريج أخبرني موسى بن عقبة عن نافع عن ابن عمر قال ذكر رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما بين ظهري الناس المسيخ الدجال فقال إن الله ليس بأعور إلا أن الدجال أعور العين اليمنى كأنها عنبة طافية وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أراني الليلة في المنام عند الكعبة فإذا رجل كأحسن ما يرى من الرجال يضرب لمته منكبيه رجل الشعر يقطر رأسه واضعا يده على منكبي رجليه فهو بينهما يطوف بالبيت فقلت من هذا قالوا المسيح ابن مريم ورأيت رجلا وراءه جعدا قططا أعور العين كأشبه من رأيته من الناس بابن قطن واضعا يده على منكبي رجلين فقلت من هذا فقال المسيخ الدجال. قال فقال نافع كان عبد الله بن عمر يقول والله ما أشك أن المسيخ الدجال ابن صياد. صحيح متفق عليه رواه البخاري عن إبراهيم بن المنذر ومسلم عن محمد بن إسحاق المسيبي كلاهما عن أبي ضمرة أنس بن عياض ورواه مسلم أيضا عن محمد بن عباد المكي عن حاتم بن إسماعيل كلاهما عن موسى بن عقبة سمعناه في الصحيح.
عليه وسلم وأبي بن كعب الأنصاري إلى النخل التي فيها ابن صياد حتى إذا دخل رسول الله صلى الله عليه وسلم طفق يتقي بجذوع النخل وهو يحتال أن يسمع عن ابن صياد شيئا قبل أن يراه ابن صياد فرآه رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو مضطجع على فراش في قطيفة له في زهزهة ورأت أم ابن صياد رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يتقي بجذوع النخل فقالت لابن صياد يا صاف وهو اسم ابن صياد هذا محمد فقام ابن صياد فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم لو تركته بين. قال سالم قال عبد الله بن عمر فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم للناس فأثنى على الله عز وجل بما هو أهله ثم ذكر الدجال فقال إني لأنذركموه وما من نبي إلا وقد أنذره قومه ولكن أقول لكم فيه قولا لم يقله نبي لقومه تعلمون أنه أعور وأن الله ليس بأعور. أخبرناه عدة عن ابن الزبير عن أبي الوقت عن الداودي عن ابن حمويه عن عبد العزيز أنبا محمد بن إسماعيل ثنا عبد الله بن عثمان فذكر نحوه. صحيح متفق عليه رواه البخاري عن عبد الله بن عثمان كذلك ورواه مسلم عن حرملة عن يونس عن ابن وهب وله طرق ورواه أبو داود عن خشيش بن أصرم عن عبد الرزاق عن معمر عن الزهري قلت كان ابن صائد دجال صغير السن غير الدجال الأكبر لأن ذاك أعور ضخم وابن صائد ليس بأعور ثم إن ابن صائد قد أسلم وشاخ ومات وقد حدث النبي صلى الله عليه وسلم بعد عن تميم الداري بأن الدجال مغلول في جزيرة من جزائر البحر كما سيأتي والله أعلم.
(6) أحمد بن حنبل نا إسماعيل بن إبراهيم أنا ابن عون عن مجاهد قال كان جنادة بن أبي أمية أميرا علينا في البحر ست سنين فخطبنا ذات يوم فقال دخلنا على رجل من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم فقلنا ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال قام فينا رسول الله عليه الصلاة والسلام فقال أنذركم المسيخ هو رجل ممسوخ فاعلموا أن الله ليس بأعور. وهذا صحيح الإسناد وما خرجه الستة.
مسخ نه مسح !
أخبرنا عبد الله بن محمد ثنا عبد القادر بن محمد ثنا الحسن بن علي أنا أحمد جعفر ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي رحمه الله ثنا يزيد ثنا المسعودي عن عاصم بن كليب عن أبيه عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم خرجت إليكم وقد بينت لي ليلة القدر ومسيخ الضلالة وكان تلاح بين رجلين بسدة المسجد فأتيتهما لأحجز بينهما فأنسيتها وسأشدوا لكم منها ما شدوا أما ليلة القدر فالتمسوها في العشر الآواخر وأما مسيخ الضلالة فإنه أعور العين أجلى الجبهة عريض النحر فيه دفا كأنه قطن بن عبد العزى قال يا رسول الله هل تعرني شبهه قال لا أنت امرؤ مسلم وهو امرؤ كافر . أخبرناه الشيخ سمر الدبن بن قدامة كتابة أنا حنبل أنا ابن الحصين أنا الحسن بن علي فذكره.
أخبرنا محمد بن محمد وحبيب بن إبراهيم ثنا محمود بن إسماعيل ثنا أحمد بن محمد ثنا سلم بن أحمد ثنا محمد بن عبد الله بن بكر السراج العسكري ثنا سليم بن عمر بن خالد الرقي حدثني أبي عن الخليل بن مرة ح وثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل ثنا سلمة بن شبيب ثنا يزيد بن أبي حكيم عن إبراهيم بن طهمان عن الحجاج بن الحجاج جميعا عن قتادة عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن الدجال خارج وإنه أعور عين الشمال فيها ظفرة غليظة وإنه يبرئ الأكمه والأبرص ويحيى الموتى ويقول للناس أنا ربكم فمن قال أنت ربي فقد افترى ومن قال ربي الله حتى يموت على ذلك فقد عصم من فتنة الدجال. واللفظ للخليل بن مرة. ا هـ أنبأنيه ابن البخاري عن الكراني أنا محمود.
الكتاب : أخبار الدجال
للحافظ: عبد الغني بن عبد الواحد المقدسي
تذييل الحافظ: محمد بن أحمد بن عثمان الذهبيوعن ابن المتوكل، عن السعد آبادي، عن البرقي، عن ابن فضال، عن الرضا عليه
السلام أنه قال: من والى أعداء الله فقد عادى أولياء الله، ومن عادى أولياء الله
فقد عادى الله وحق على الله أن يدخله في نار جهنم وباسناده، عن الوشاء عن
الرضا عليه السلام قال: إن ممن يتخذ مودتنا أهل البيت لمن هو أشد فتنة على شيعتنا
من الدجال، فقلت: يابن رسول الله بماذا ؟ قال: بموالاة أعدائنا ومعاداة أوليائنا،
إنه إذا كان كذلك اختلط الحق بالباطل واشتبه الامر، فلم يعرف مؤمن من منافق.
وباسناده، عن الصادق عليه السلام قال: من أشبع عدوا لنا فقد قتل وليا لنا .بحاراز دجال خطرناکتر !
منها أن يستحل بها الدجال الاكبر الاعور الممسوخ العين اليمنى
والاخرى كأنها ممزوجة بالدم لكأنها في الحمرة علقة نأتي الحدقة كهيئة حبة العنب
الطافية على الماء فيتبعه من أهلها عدة من قتل بالابلة من الشهداء أناجيلهم في
صدورهم يقتل من يقتل ويهرب من يهرب.الدجال الاكبر الاعور الممسوح العين اليمنى والاخرى كأنها ممزوجة بالدم لكأنها في الحمرة علقة، ناتئ الحدقة كهيئة حبة العنب الطافية على الماء، فيتبعه من أهلها عدة من قتل بالابلة من الشهداء،...بحار
با سلام و احترام
لطفا به فارسی نیز ترجمه کنید تا متوجه کلامتان شویم.
باسمه تعالیاز آنجایی که کار دجال یک نوع انحراف از مسیر حق امام زمان( عجل الله تعالی فرجه) است، پس
باید ظاهرا مسلمانی باشد تا بتواند خود را نسخه ای بدلی از اسلام یا امام حق برای مردم ارائه دهد!
شاید وهابیت یکی از مصداق های دجال باشد!
به نام خدا:
با توجه به پاسخ های گذشته،هر فتنه منحرف کننده ای که مربوط به حوادث قبل یا هنگام ظهور امام زمان سلام الله علیه باشد،از منظر روایات می تواند دجال نامیده شود. و اما این که تفسیر دقیق علایم قبل از ظهور چیست را فقط خدای متعال می داند. اگر چه در روایات متعدد،نشانه های زیادی در آخر الزمان بر شمرده شده است که بعضی از آن واقع شده یا در حال وقوع است.
پرسش:
احادیثی وجود دارد که نشان می دهد دجال از ایران و شهر اصفهان خروج می کند.
پاسخ:
و اما در باره امام زمان (سلام الله علیه) و پنهان بودن وجود شریف ایشان باید گفت، طبیعی است غیبتی با این گستره چتر آن در طول قرن ها بر سر جامعه اسلامی و شیعی کشیده شده است، زمینه هر گونه شایعه ای را نسبت به تفسیر علایم مربوط به ظهور حضرت به وجود آورد که بعضا مستند به روایات چه قوی یا ضعیف است،اما با تفاسیر غیر مرتبط یا غیر معتبر که البته قابل اعتنا نیست.
و اما یکی از علامت های بسیار شاخص، مربوط به دجال خصوصا نشانه های است که در باره آن بیش از دیگر علامت ها سخن گفته وگمانه زنی شده است.بنا بر این، بهترین معیار آن است که در آگاهی از نشانه های ظهور از جمله دجال که در روایات آمده است، نگاهی به دور از تفسیر و تاویل داشته باشیم و سعی نماییم از هر گونه توجیهی در باره علامت های ظهور امام زمان (سلام الله علیه) که از آن ادعای قطعیت شود،پرهیز کنیم.
به هر حال در اصل خروج دجال که از نشانه های حتمی ظهور است، سخن و اشکالی نیست. ولی نحوه خروج او و این که دجال یک شخص است و حسب و نسبش چیست، یا فقط نمایه ای از یک نشانه منحرفانه است،نمی توان نظر قطعی داد.
نوشته اند:
آن چه درباره دجال از روايات استفاده مىشود و به طور قاطع مىتوان گفت اين است كه در نزديكى ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه)، فرد فتنه انگيزى پيدا مىشود و گروه كثيرى را منحرف مى کند. فتنه او بالا مىگيرد تا آن جا كه ادعاى نبوت بلكه الوهيت مىكند و سرانجام به دست حضرت مهدى (سلام الله علیه) و اصحاب ايشان نابود و هلاك می شود، و امّا درباره ساير خصوصيات او از طول عمر گرفته و غيره، مدرك قابل اعتمادى در دست نيست، واللَّه العالم.(1)
سوال شد آیا دجال یک دست دارد ؟
پاسخ این است علاوه بر مطالب گذشته،در روایات اهل سنت و شیعه نیز به چنین چیزی اشاره نشده است.
پی نوشت:
1.اوسطی حسین، دوازده گفتار درباره حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،تهران،انتشارات مشعر،سال 1386 خورشیدی،چاپ اول،ص261