جمع بندی علت ظهور کرامات از بعضی از اولیای خدا و شناخت آنها
تبهای اولیه
سلام
اینطور که بیان شده بندگان خاص خداوند اولیای الهی ، در بین مردم ناشناس هستند ولی چرا بعضی از آنها مانند آیت الله بهجت رحمت الله علیه
شناخته میشوند و مکاشفاتش و کراماتش چون چشم برزخی و .. بر مردم معلوم میشود؟
چرا همه عرفا اینطور نیستند؟
الان عرفا و یا بندگان خاصی هستند که ما آنها را نمی شناسیم علت این امر چیست؟ چه تفاوتی وجود دارد؟
ممنون و تشکر.
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
گفته شده که بندگان خاص خداوند، در بین مردم ناشناس میباشند ولی چرا بعضی از آنها مانند آیت الله بهجت رحمت الله علیه
شناخته شدهاند و مکاشفاتش و کراماتش چون چشم برزخی و .. بر مردم معلوم گشته است؟
پاسخ:
با عرض سلام و احترام؛
الف- امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
«إن الله أخفى وليَّه في عِباده فلا تستصغروا شيئا من عباده فربما كان وليه»[۱]
ترجمه: خداوند ولیّ خود را در بندگانش مخفی داشته؛ پس هیچ یک از بندگان را کوچک نشمارید شاید ولی خدا باشد.
«ولی» در تعابیر دینی، دارای معانی بسیاری است؛
اما در غالب ساختارهای شبیه حدیث بالا، همچنانکه مرحوم مجلسی بیان داشته، دارای این سه مولفه است که اولا، محب و دوستدار خدا است؛ ثانیا، با تلاشی که دارد سعی در بندگی و عبادت خدا دارد؛ ثالثا، از غیر خدا اِعراض میکند؛[۲]
پس تعبیر «ولی الله» الزاما به کسی گفته نمیشود که دارای مکاشفات و قدرتهای فوق بشری باشد.
ب- آنچه که از آیتالله بهجت دانسته شده، در زمان حیات ایشان دانسته نميشد.
پس ایشان هم، پس از ارتحال، توسط شاگردان و اطرافیان به این گونه امور معرفی شدند و الا در زمان حیات، مجهولالقدر بودند.
ج- مجهول القدر بودن برای صاحبان مقامات حقانی و فوق بشری، اولاً، تحفه و عطیهای است از سوی خداوند؛ تا مورد جهد و انکار محجوبان قرار نگیرند؛ و روال عادی زندگیشان مخدوش نشود؛
ثانیاً، غیرتورزی خود آنان است تا کسی آنان را در عرض خداوند نبیند؛ و خداوند به عنوان محبوب و معشوق حقیقی، یکه تاز وادی عشق و محبت بماند.
به تعبیر دیگر، اگر رب و عبد در کمالی هیچ تفاوتی نداشته باشند، آن کمال در تلقی بینندگان انحصاریِ خداوند نخواهد بود؛ در حاليکه واقع امر اينگونه است که خداوند در هر کمالي، يکتاي بيهمتاست و به سبب حفظ اين يکتايي و مصونيت از اين بيهمتايي، انسان کامل کمالات خود را ابراز نميکند تا در تلقی دیگران کمالات الهي، يکتاي بيهمتا بماند
از سوی دیگر، با توجه به این که جريان غيرت در جايي است که پاي «غير» در ميان باشد، اگر امور حقاني توسط اولیای الهی ابراز گردند، محجوبين ميانگارند که فاعل این دسته کمالات، خود آنانند -در عرض خداوند- و چون حقيقت امر اينگونه نيست و هيچ امري مستقل از خداوند امکان تحقق ندارد، پس شايسته است صاحبان اين امور به این قابلیتها شهره نشوند تا بازاري براي غير، گرم نشود.
اما در برخی مواقع، به امر الهی و به جهت رسیدن به مصلحتی خاص و یا دفع مفسدهای خاص، از سوی خداوند مأمور به آشکارسازیِ قدرتهای حقانی خویش میشوند.
نتیجه:
اولیای الهی -آنان که صاحب کرامات و قدرتهای فوق طبیعیاند- چه آنجا که کرامات خویش را کتمان میکنند و چه آنجا که ابراز میکنند از آنجا که قبل از هر چیز، بنده محض خداوند میباشند، به جهت رعایت ادب بندگی، در ابراز و کتمان کرامات، گوش به فرمان صاحب اختیارِ خویشند.
منابع
[۱]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تصحیح رسولی محلاتی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص ۳۸۰.
[۲]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تصحیح جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۷۲، ص ۱۵۵.