جمع بندی علم ناقص، علم کامل؛ کدامیک را تبعیت کنیم؟
تبهای اولیه
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم سایت امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
این سوالی که براتون مطرح میکنم به نحوی با اصول عقاید و باورهای من در ارتباط هست و شاید یکی از اساسی ترین پایه ها و اصول رفتاری من هستش و میخواستم بدونم نظره شما در موردش چی هست ...
در بسیاری از بحث های مذهبی سخن از علم کامل و علم ناقص میشه ...
علم کامل رو به وحی نسبت میدند و عنوان میکنند که وحی از افقی برتر بر انسان وارد شده و که خودش جهان هستی رو ساخته و خودش بوده که انسان رو خلق کرده پس بنابراین چنین کسی میتونه بهترین دستورات رو برای زندگی عنوان کنه . چون چنین دستوراتی محدود به جبر زمان نیست و خالق انسان غایت کار رو اندیشیده و بر آن اساس فرامینی صادر نموده .
علم ناقص را به علوم بشری نسبت میدهند و عنوان میکنند که بشر با قدرت عقل محدود خود پی به روابط پنهان میان عناصر و اشیائ میبره و با به خدمت گرفتین این قوانین ... و گاها با به تقابل انداختن قوانین در کنار یا برابر هم .... ماشین ها یا ابزارهایی میسازه و یا در درون علوم انسانی پی به علوم رفتاری اجتماعی میبره که در تحقق آرمانهای انسانی نقش به سزایی داره ...
اما سوال :
واقعا علم کامل ( رویه لفظ کامل تاکید دارم ) تا حالا تونسته برایه ما چی کار کنه ...
1- تونسته یک سوزن بسازه ؟ ( علم کامل )
2- تونسته یک لیوان بسازه ؟ ( علم کامل )
3- تونسته یک فرم زندگی خوبی رو عنوان کنه ؟ ( علم کامل )
5- تونسته محدودیت های علم رو مشخص کنه ؟ ( علم کامل )
6- تونسته نقص های علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
7- تونسته اشتباهات علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
و علم ناقص ...
1- آیا علم ناقص تونسته یک سوزن بسازه ؟
2- آیا علم ناقص تونسته یک لیوان بسازه ؟
3- آیا علم ناقص تونسته یک فرم خوب و مناسب برای خوشبختی انسانها تعریف کنه ؟
4- آیا علم ناقص تونسته پی به نقص های خودش ببره و در جهت بر طرف کردن نقص های خودش جهت گیری کنه و اونها رو حل کنه ؟
5- آیا علم ناقص تونسته اشتباهات و تناقضات خودش رو متوجه بشه و اونها رو بر طرف کنه ؟
به شخصه من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که علم کامل به هیچ درده من نمیخوره ... نه میتونه در درون صنعت حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
1- اگر علم کامل در مورد صنعت و ذواقرنین صحبت کرده ... علم ناقص و داشنمندان آمرکایی دارن میرن به مریخ و برمیگردند .
2- اگر علم کامل در پزشکی در مورد سنبل الطیب و ... برای آرامش سخن گفته ... همکنون داروهایی مانند انواع آنتی بیوتیک ها هست که هیچ سخنی از هیچ امامی در اون درجه و سطح علمی وجود نداره .
3- اگر علم کامل به بیان خمس و زکات پرداخته ... علم ناقص بشری اومده "بیمه" رو تعریف کرده . قدیمها هر کی پول دیه رو نداشت بدبخت و بیچاره میشد و میوفتاد تو زندان ... ولی علم ناقص اومد و با تعریف "بیمه " اون مشگل رو حل کرد .
4- در مورد مسائل اقتصادی هم که به قول امام خمینی { اقتصاد بدرد خر میخوره } ... ولی علم ناقص بشری نسبت به مسائلی مانند کمپلکس فعال اقتصادی حساس هست ... و اجازه نمیده که ثروتمندان از کمپلکسهای فعال اقتصادی بهره برداری کنند ... و قوانینی جهت محدودیت استفاده اونها تعیین کرده ... در حالیکه در درون دین اسلام اصلا چنین مساله ای دیده نشده .
5- در مورده مسئله ازدواج و طلاق هم که قوانینی ضعیف ( مهریه و حق حبص) و اینکه { حق طلاق با مرد هست } تعیین کرده ... و کار به جایی رسیده که خودمون فهمیدیم این دستورات مورد دارند و تلویحی کنار گذاشتیمشون ... هزاران نفر ایرانی الان در درون انگلیس دارن پناهندگیه "مهریه" میگیرن . عنوان میکنن مهریه نداریم و اگر برگردیم ایران ما رو تا آخر عمر میندازن زندان ...
6- در مورد علوم روانشناسی هم که تمام مریضی هایه روانی رو علم ناقص بشری پیدا کرده و براش راه وروش پیدا کرده ... حالا در درون حوزه ها دارن همین علوم ناقص رو تدریس میکنند فقط چند تا جمله مذهبی هم کنارش میزران که یعنی ...
من همینجا تهدی میکنم ... اگر علم کامل ... یک و تنها یک دستور یا راه و روش برای زندگی آورده باشه که علم ناقص بهترش رو برای ما نیاورده باشه ... من اسمم رو میزارم صغرا ...
خوب واقعا چرا ... چرا اینجوریه ...
پارسال بود که شهردار تگزاس اعلام میکنه مردم در درون ورزشگاهها جمع بشن و برای اومدن باران دعا کنند ... و اونقدر جمعیت کمی شرکت کرده بود که شهردار تگزاس از حرف خودش پشیمون میشه ... در حقیقت این یک نیرنگی بود که شهردار تگزاس زده بود تا در دور بعدی انتخابات هم برنده بشه ... غافل از اینکه ... مردمی که در درون جهان اول زندگی میکنن این نیرنگ ها و فریب ها رو میشناسن ... در حالیکه شاید در درون کشور خودمون این مساله دست آویز شدن به علم کامل الهی محسوب میشد و هزاران نفر در درون ورزشگاهها حاضر میشدن .
خوب وقتی من میبینم که اگر 1000 تا مشگل داشته باشم 900 تاش رو علم ناقص حل میکنه نه علم کامل ... و دارم میبینم که علم ناقص برای اون 100 سوال باقی مونده جهت گیری کرده که اونها رو هم حل کنه ... و وقتی من با دو تا چشمام دیدم که مسیر فیزیک بوده ... وقتی دیدم که مسیر شیمی بوده و دیدم که در درون علوم انسانی بیولوژی و روانشناسی و اقتصاد بوده ... خوب چرا باید برم سمت علم کامل ...
وقتی میبینم که یه مسیحی و یک مسلمان میخوان به حرفشون اصالت بدن و با هم مناظره کنن ... میرن سراغ علم ناقص ... یعنی خودشون قبول دارند که اصالت با علم ناقص هست ...
وقتی من 1000 تا مشگل دارم ... 900 تاش رو علم حل کرده و ... و کسانی که ادعا میکنند علم کامل در نزدشون هست ... در مورده هیچ چیز و هیچ مساله هیچ حرف درستی رو نزدند ... و نتونستند هیچ چی بسازن ... چرا باید فکر کنم که اینا میتونن در مورده بقیش حرف درستی بزنن ...
به نظره من علم کامل هیچ پیش بینی نمیتونه بکنه ... علم کامل نمیتونه هیچ حرفی رو به قطعیت بزنه ...
علم ناقص هست ... ولی همین علم ناقص باعث شده یک فیزیکدان کاره خودش رو بکنه یه دندون پزشک به کارش برسه ... و یک مهندس یک هواپیما رو بسازه ... با همون علم ناقص ... و من دارم با دو تا چشمام میبینم شما با علم کاملتون هیچ و هیچ و هیچ کاری نتونستین بکنین ... در هیچ زمینه ای هیچ کاری نکردین ...
چرا من باید به علم کامل الهی روی بیارم .
علم کامل رو به وحی نسبت میدند و عنوان میکنند
علم ناقص را به علوم بشری نسبت میدهند
سلام علیکم
در مقابل هم قرار دادن این علوم درست به نظر نمی رسد واینطور نیست که وقتی گفته می شود علم وحی، این علم تنها شامل امور دینی ومناجات واز این قبیل امور معنوی باشد وعلم بشری مربوط به تجربیات ومسائل آسایش انسانی.
این علوم بشری از کجا آمده است؟ ابتدائا منشا همین علوم از کجا بوده؟ آیا پیروان ادیان منشا ومخترع این علوم بشری بوده اند؟ که در اینصورت خود این علوم هم جنبه دینی پیدا می کنند. یا اینکه بی دینان این علوم را به دست آورده اند؟
بنده توصیه می کنم که شما به کتب تاریخ وتمدن مراجعه کنید از جمله تاریخ تمدن گوستاولبون وویل دورانت ونقش مسلمانان را در کشف علوم وگسترش دادن آنها مطالعه بفرمایید.
خود گوستاولبون در بحث جنگهای صلیبی مطرح می کند که غربی ها چه جنایاتی که انجام ندادند واز سر انسانها که بریده بودند در فلسطین کوه درست کرده بودند. اما با اینکه در نهایت از مسلمانان شکست خوردند ولی اصول پیشرفت وترقی را از آنها یاد گرفتند. ومنشا پیشرفت اروپا از بعد جنگهای صلیبی شروع شد واموری که از مسلمانان یاد گرفته بودند.
ما دانشمندان زیادی داریم که در عین حال که فقیه وعالم دینی بودند ولی در رشته های مختلف علمی اکتشافات علمی به وجود آورده وصاحب نظر بودند واینها را در تضاد با دین نمی دانستند. که از معروفترین آنها ابن سینا در پزشکی وشیخ بهایی در مهندسی است.
اما سوال :
واقعا علم کامل ( رویه لفظ کامل تاکید دارم ) تا حالا تونسته برایه ما چی کار کنه ...
1- تونسته یک سوزن بسازه ؟ ( علم کامل )
2- تونسته یک لیوان بسازه ؟ ( علم کامل )
3- تونسته یک فرم زندگی خوبی رو عنوان کنه ؟ ( علم کامل )
5- تونسته محدودیت های علم رو مشخص کنه ؟ ( علم کامل )
6- تونسته نقص های علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
7- تونسته اشتباهات علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
اولا اشتباه شما در این است که فوائد وثمرات علم وبروز آن را صرفا در امور صنعتی وماشین آلات می دانید. اما بهتر است بدانید که موقعی که مسلمانان ساعت ساختند وبر در دائرالامارة نصب کرده بودنددر زمان هارون الرشید، آنوقت غربی ها نه تنها نمی دانستند ساعت چیست بلکه عقربه های آن را شیطان می دانستند.
غربیان صنعت شیشه سازی را از مسلمانان یاد گرفتند. پس اینطور بوده که دین نسبت به معیشت مردم وعلومی که برای آن لازم است بی تفاوت باشد.
از باب نمونه شما را ارجع می دهم به کتاب مغز متفکر شیعه که این کتاب توسط لجنه ای علمی در فرانسه تالیف شما وعمده یا همه آنها غیر مسلمان هستند که در مورد شخصیت علمی امام صادق علیه السلام این کتاب را نوشته اند. آنها در این کتاب اعتراف می کنند که اولین کسی که نظریه ساخت تلسکوپ واختراعات مربوط به آن مثل میکروسکوپ وعینک را داده امام صادق علیه السلام است که گالیله هم بر اساس این نظریه که با واسطه دریافت کردهبود آنرا ساخته است. کتاب الان در بازار وکتابخانه موجود است وم یتوانید مراجعه کنید. امام صادق(ع) یک امام وبرگزیده از جانب خداوند است اما چهارهزار شاگرد رد رشته های مختلف اعم از شیمی، فیزیک، طب وغیره تربیت می کند واین نشان می دهد که علم وحی ودین شامل امور دنیایی هم می شود چون در جهان بینی دینی دین ودنیا ازهم جدا نیست.
دانشمندانی مثل خوارزمی، ابن هیثم، شیخ طوسی و... در رشته های مختلف تجربی وریاضی ونجوم خدماتی انجام داده اند که الان هم دنیا از آنها استفاده می کند.
پس اولا نوع تقسیم بندی شما درست به نظر نمی رسد. ثانیا رهبران وعلماء دینی در علوم بشری هم کمتر از دیگران زحمت نکشیده اند. شما می توانید در این زمینه به این دو اثر مراجعه کنید وبا برخی از دانشمندان اسلامی که در علوم مختلف تجربی رحمت کشیده اند آشنا شوید:
1- علم وتمدن در اسلام، دکتر حسین نصر، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی، 1386، چاپ سوم.
2-متفکران اسلام، بارون کارا دو وو، مترجم: احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1363.
3-علم ودین در حیات معقول، علامه محمد تقی جعفری، موسسه تدوین ونشر آثار علامه جعفری، 1387، چچهارم.
به شخصه من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که علم کامل به هیچ درده من نمیخوره ... نه میتونه در درون صنعت حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
جسارت نباشه محضرتون، اینها بخاطر این است که ما از علم کامل نوعا اطلاعی نداریم وبا ذهنیات خود قضاوت می کنیم.
بنده نمونه دانشمندان اسلامی که خیلی از اینها آخوند بودند بیان داشتم وبه منابعی که ارجاع داده شد اگر مراجعه کنید با دهها وچه بسا صدها تن از این دانشمندان آشنا خواهید شد. واینها در باب صنعت وپزشکی زیاد زحمت کشیده اند. مگر تا همین اواخر وچه بسا الان هم هست کتابهای طبی وفلسفی ابن سینا بعنوان یک فقیه وفیلسوف اسلامی در غرب تدریس نمی شد؟ مگر شیخ طوسی که بنیانگذار حوزه ه علمیه نجف وبه نوعی بنیانگذار حوزه ه علمیه در هزار سال پیش کسی نیست که علم نجوم را گسترش داد ورصد خانه مراغه را تاسیس کرد. غیاث الدین جمشید در باب نجوم مگر کم خدمت کرد. وچون دانشمند اسلامی بود نتوانستند وجودش را تحمل کنند وشهیدش کردند.
فارابی کسی است که زا موسسین ونظریه پردازان سیستم جدید درسی ومدرسه ای در اروپا بود واگر به کتاب سید حسین نصر که عنوان کردم مراجعه کنید بیشتر با این مساله آشنا خواهید شد.
نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه
رسول خدا(ص) فرمود: العلم علمان، علم الادیان وعلم الابدان(کراجکی، کنزالفوائد، ج2، ص108)، علم دو نوع است: علم ادیان وعلم ابدان. که اولی مربوط به احکام وشرایع است ودومی مربوط به طب.
امام علی(ع) فرمود: خداوند کل طب را در نصف آیه از کتاب خود جمع کرده است: کلوا واشربوا ولا تسرفوا(فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج2، ص190)، بخورید وبیاشامید ولی اسراف نکنید.
وپیامبر اسلام(ص) فرمود: المعدة بیت کلّ داء والحمیة رأس کل دواء وأعط کلّ بدن ما عودته،معده خانه هر بیماری است واساس درمان پرهیز است، وبه بدن خود آنچه عادت داده ای (عادات صحیح)بده. طبیب مسیحی هارون الرشید وقتی این آیه شریفه وحدیث را می شنود. می گوید: قرآن شما وپیامبرتان برای جالینوس دیگر طبی نگذاشته اند باقی بماند.(مجلسی، بحارالانوار، ج62، ص123)
همین حدیث رسول خدا(ص) را وقتی اماتم صادق علیه اسلام به یک طبیب هندی بیان می کند او می گوید: طب چیزی غیر از این نیست. وبعد امام سوالات یاز او می کند که جوا بهیچکدام را بلد نیست که امام خود جوا ب آنها را بیان می کند ودر نهایت آن طبیب هندی می گوید: تو عالمترین فرد زمان خود هستی. این حدیث را بطور مفصل می توانید رد کتاب علل الشرایع شیخ صدوق، ج1، ص99-101 نشر کتابفروشی داوری، چ اول مطالعه کنید.
چندین کتاب طبی نوشته شده که در آنها فقط احادیث اهل بیت علیهم السلام در امور طبی آورده شده که آقای ری شهری در کتاب دانشنامه احادیث پزشکی، طب الائمه نوشته ابنا بسطام عبدالله وحسین، طب الامام الرضا که نوشته امام رضا علیه السلام است ونشردارالخیام چاپ کرده است.
اگر علم کامل در پزشکی در مورد سنبل الطیب و ... برای آرامش سخن گفته ... همکنون داروهایی مانند انواع آنتی بیوتیک ها هست که هیچ سخنی از هیچ امامی در اون درجه و سطح علمی وجود نداره .
طب اسلامی که برخی منابع آنرا ذکر کردم کمتر از طب روز نیست والان بعد از چندین سال که مردم از طب جدید آن نتیجه لازم را نگرفتند باز طب سنتی که برگرفته از احادیث است بطور رسمی یکی از رشته های دانشگاهی شد. همین آنتی بیوتیکی که به آن افتخار می کنید وسایر داروهیا شیمیایی چقدر عوارض دارند اما این عوارض در طب سنتی نیست. شما می دانید که خاندان ملکه انگلیس برای درمان خود از طب سنتی وگیاهی استفاده می کنند.
ساختن داروهایی که تاثیر سریع دارند دلیل بر این نمی شود که بهترین روش است. چون اگر اینطور بود هر روز به تعداد مریضها اضافه نمی شد. الان سبک زندگی جدیدی که شما آنرا بترین می دانید آیا می دانید چه عوارضی هم داشته است. الان مطب ها پر از مریض است که در قدیم به این شدت نبود.
بنده نمی گویم که طب شیمیایی وجدید مفید نبوده است خیر خیلی هم تاثیر داشته در عین حال که عوارض متعددی هم دارد اما این دلیل نیست که طب اسلامی کاری نکرده ویا طب جدید می تواند جایگزی آن باشد. بنده خودم به تجربه در موارد متعدد اول از طب جدید استفاده کرده ام ولی نتیجه نگرفته ام یعنی علاج موقتی بوده اما طب سنتی با اینکه دوره درمانش بیشتر است اما تاثیرش هم ماندگا رتر است.
نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
مگر حقوق وقضاوت جزء علوم انسانی نیست، اسلام از همان اول احکام وادله وعلم قضایی مفصلی داشته که الان مدون در دهها جلد کتاب موجود است. تاریخ، جغرافیا، علوم سیاسی، فلسفه اسلامی مگر علوم انسانی نیستند. فقط در مورد فلسفه بین مسلمانان حداقل سه مسلک مختلف است: فلسفه مشاء، اشراق وحکمت متعالیه واینها روز به روز پیشرفت کرده اند. تارخ اسلام که خود یک رشته علوم انسانی است با گرایش های مختلف. اگر اینها رشته نیستند پس چرا در دانشگاهها وزیر مجموعه علوم انسانی تدریس می شوند.
گر علم کامل در مورد صنعت و ذواقرنین صحبت کرده ... علم ناقص و داشنمندان آمرکایی دارن میرن به مریخ و برمیگردند .
شما دو هزا رسال قبل را با الان مقایسه می کنید؟ موقعی که ذوالقرنین با جواهرات مردم سد رد برابر دشمن آنها با روشهای علمی درست می کرد آمریکا واروپا کجا بودند؟ چه علم خاصی کشف کرده بودند؟
اگر علم کامل به بیان خمس و زکات پرداخته ... علم ناقص بشری اومده "بیمه" رو تعریف کرده . قدیمها هر کی پول دیه رو نداشت بدبخت و بیچاره میشد و میوفتاد تو زندان ... ولی علم ناقص اومد و با تعریف "بیمه " اون مشگل رو حل کرد .
اول مورد خمس وزکات با بیمه فرق می کند وآنها محل هزینه خود را دارند. اما نسبت به بیمه مگر در سابق ماشین بود که با تصادف شخص بیچاره شود. با اسب والاغم که تصادف خاصی صورت نمی گرفت. بفرمایید بیمه چه مواردی را شامل می شود که با شرایط قدیم نبوده والان بهتر شده است. وثانیا همه مردم با هر توان مالی قادر به پرداخت هزینه این بیمه ها هستند یانه؟ الان اگر کسی دیگر یرا بعمد بکشد حتی عمدا در تصادف او را زیر بگیرد بیمه پرداخت می کند یا اینکه بیمه جلوی قصاص را می گیرد. بیمه ای که زا آن صحبت می کنید بیشتر با اقتضائات زندگی ماشینی الان تناسب دارد.
در مورد مسائل اقتصادی هم که به قول امام خمینی { اقتصاد بدرد خر میخوره }
امام کجا چنین سخنی گفته است؟ حتما پیدا کنید چون در مورد افراد بزرگ نباید به همین سادگی حرف زد.
همین خمس وزکاتی که حضرتعالی به راحتی از آن می گذرید. سیستمی اقتصادی است که اگر مردم به آن پایبند باشند فاصله بین طبقات مردمی را بر می دارد، وفاصله بین فقیر وغن یبه این شدت نمی شود که امروز در پیشرفته ترین کشورها اعتراضات 99% راه بیفتد چون ثروت کشور دست یک درصد از مردم است. خمس وزکات، عدم ربا، عدم غش وتقلب در معامله ورعایت اصول معاملات از امور اقتصادی است که دین 1400 سال پیش روی آنها دست گذاشته است. جهت اطلاع شما بهتر است بدانید که فقه ما دو بخش است: 1- عبادات. 2- معاملات یعنی دین صرفا دنبال نماز وروزه نیست بلکه به معیشت مردم هم فکر می کند واین علوم بیش از هزار سال است که در حوزه ها والان در دانشگاهها هم تدریس می شود. اگز اینها اقتصاد نیست پس چیست؟
اشکال از اسلام نیست از ما مسلمانها است که دنبال متون دینی واسلامی خود نرفته وآنها از عملیاتی نکرده ایم.
در مورده مسئله ازدواج و طلاق هم که قوانینی ضعیف ( مهریه و حق حبص) و اینکه { حق طلاق با مرد هست } تعیین کرده ... و کار به جایی رسیده که خودمون فهمیدیم این دستورات مورد دارند و تلویحی کنار گذاشتیمشون ... هزاران نفر ایرانی الان در درون انگلیس دارن پناهندگیه "مهریه" میگیرن . عنوان میکنن مهریه نداریم و اگر برگردیم ایران ما رو تا آخر عمر میندازن زندان ...
چرا ضعیف؟ دین با طلاق مخالف است مگر در ضرورت چون طلاق یعنی از هم پاشیدن خانواده، بی سرپرست شدن فرزند، بزه کار شدن فرزند، فقر عاطفی فرزند. ولی در دنیایی که رابطه ها اسلامی نبود ومردم دز کوچه بازار آشنا شده وازدواج کردند وبعد دو دیدند توان زندگی با هم ندارند می شود طلاق واین وسط این فرزند مشخص نیست چرا باید به خاطر هوس پدر ومادر قربانی شود.
احکام وقوانین طلاق مشکلی ندارد بلکه در جایی که مردم از اسلام فاصله گرفته ومردان وزنان اصول اولیه آداب معاشرت وزندگی را رعایت نمی کنند حاکم شرع این اجزه رادراد که برخی احکام را که جزء ضروریات دین نیستند وجنبه اجتماعی دارند بنا به اقتضاء مصالح جامعه تغییر دهد.
مهریه ایرادش کجاست؟ آیا سروکله زدن زن با مردان ودر آوردن هزینه زندگی با هزاران سختی ومصیبت مخصوصا در عصری که ما داریم وسوء استفاده زیاد است بهتر می باشد یا اینکه مرد موظف باشد با ادب واحترام هزینه زندگی زن را تامین کرده وبه عنوان اثبات مهر ومحبت خود مهریه به او تقدیم کند. تا برای زندگی خود از آن استفاده نماید.
بنده برای تک تک مواردی که بیان داشته اید می توانم بحث کنم. باز هم هر کدام که اولویت دارد بفرمایید تا حول محور آنها بحث کنیم.
در مورد علوم روانشناسی هم که تمام مریضی هایه روانی رو علم ناقص بشری پیدا کرده و براش راه وروش پیدا کرده ... حالا در درون حوزه ها دارن همین علوم ناقص رو تدریس میکنند فقط چند تا جمله مذهبی هم کنارش میزران که یعنی ...
اگر این علم ناقص راه علاج تمام بیماریهای روانی را پیدا کرده چرا افسردگی جزء بزرگترین بیماریهای قرن 20و21است؟ چرا امروز در آمریکا وکشورهای اروپایی بیشتر از هر زمان دیگر شده است؟ اگر علم ناقص علاج همه اینها پیدا کرده بود که امروز بیماریهای روانی بیشتر از هر زمان دیگرنبود.
در اگر این علمها خوب هستند چه ایرادی دارد که حوزه علمیه از آنها استفاده کند وآنها را با توجه به آموزه های دینی تطبیق دهد ونتایج بیشتری بگیرد؟ مگر رشد علم غیر از این راهها به دست می آید؟ مگر خود همین غربی ها از علم دانشمندان اسلامی مانند: فارابی، ابن رشد، ابن سینا وشیخ طوسی ودیگران استفاده نکردند؟ این موردی که شما بعنوان عیب برا ی حوزه مطرح می کنید حسن اوست. چون ما از امام صادق علیه السلام حدیث داریم که حکمت گمشده مومن است، پس گمشده خود را هر کجا یافتید فرا بگیرید.( کلینی، اصول کافی، چ اسلامیه، ج8، ص167)
من همینجا تهدی میکنم ... اگر علم کامل ... یک و تنها یک دستور یا راه و روش برای زندگی آورده باشه که علم ناقص بهترش رو برای ما نیاورده باشه ... من اسمم رو میزارم صغرا ...
با عوض کردن اسم شما اتفاق خاصی نمی افتد. اما کاش همینقدر که به علم ناقص سر زده اید نصف آنهم کتب حدیث وعلمی خودمان را مطالعه می کردید که در کتب حدیث ما کتابی است تحت عنوان آداب معاشرت وکتابهایی مانند بحاالانوار و وسائل الشیعه این کتاب را دارند. که نه یک روشها بلکه صدها روش زندگی را به مایاد می دهد. با همسایگان، خویشاوندان، همسر، فرزندان، متولیان امر، استاد، شاگرد، والدین و... چطور رفتار کنیم که اگر ما به همین راه حلها وبرنامه های زندگی اسلامی عمل کرده بودیم الان جامعه ما گلستان بود. شما فقط لطف کنید رساله حقوق امام سجاد علیه السلام که ابن شعبه حرانی در تحف العقول آنرا نقل کرده است وترجمه هم شده وشرحهایی بر آن نوشته شده والان در بازار موجود است، همچنین کتاب سنن النبی که در آن علامه طباطبایی روش وسیره زندگی رسول خدا(ص) را بیان داشته اند. مطالعه کنید که جطور آداب زندگی ومعاشرت با دیگران را به ما یاد می دهد.
علم در خدمت دنیا:
علم برای رشد وترقی انسان ومعرفت او به حقایق است. اما زا مصیبتهای عصر ما استفاده از علم وحصر آن برای ترقی دنیوی وسیطره بر دیگر ممالک می باشد. علمی که از آن استفاده کرده وبا ساختن انواه بمب های شیمیایی واتمی مردم را به راحتی به خاک وخون می کشند. فقط در ژاپن در اثر بمباران اتمی بیش زا 23000نفر جان خود را از دست می دهند. آیا ترقی وپیشرفت قرن 20 و21 همین بوده که با استفاده زا علم انسانهای زیادی کشته شوند. ودر عرض ده سال قریب به یک میلیون نفر در عراق وهمین حدود در افغانستان کشته شوند.
پروژه هارپ که زا طرف این کشورهیا پیشرفته علمی انجام گرفته امروز تبدیل به یک خطر نشده است؟
علم امروز محصور شده است چون کسانی که علم دارند آنرا برای اسارت ووابستگی دیگر ملل استفاده می کنند وبرای اینکه آنها همیشه تحت سلطه باشند حاضر نیستند علمی که دارند به دیگر کشورها منتقل شود. بطوری که آمریکا بعد از ده سال اشغال افغانستان حاضر نیست ماشینهای جنگی خود را به ارتش افغانستان تحویل دهد وآنها را ا زبین می برد. کشوهایی که خود انواع زرادخانه وبمب های اتم دارند که از ده هزار کلاهک هسته ای گذشته است برای اینکه ایران به علم هسته ای نرسد چه سر وصدا وتبلیغاتی که در دنیا راه نمی اندازند تا مبادا کشوری پیدا شود که بتواند کاملا مستقل باشد.
اینها همه نشان میدهد که علم امروزه بیشتر از اینکه موجب رشد وترقی مردم وممالک شود موجب نابودی می شود وهر روز هواپیماهای بدون خلبان آمریکا مردم پاکستان وافغانستان را به خاک وخون می کشند بدون اینکه یک یک خلبانشان هم جانش در خطر باشد. علمی که ثمره آن گسترش جنگ در خاورمیانه وآفریقاشده تا کارخانه های اسلحه سازی آمریکا سودشان پایین نیاید. واین عم عزیز بریا ساخت انواع اسلحه هایی که مردم را راحت بکشد استفاده می شود وبه تبع آن گسترش جنگ تا به فروش روند.
اما نبی مکرم اسلام(ص) وائمه ما 1400 پیش فرمودند: زکاة العلم نشره، زکات علم نشر دادن آن است. نه انحصار آن ومحروم کردن دیگران.
اینها همه نشان می دهد که علم امروز از هر زمان دیگری بیشتر غریب ومظلوم است.
حاضر سلام علیکم و رحمة الله و برکاته در دین اسلام، در مسائل اعتقادی، توصیه شده است که از ظن و گمان پیروی نشود و پیروی از غیر علم در این وادی، نکوهش شده است، همچنان که خداوند (تبارک و تعالی) در آیه «إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون» (انعام: 6/ 116؛ یونس: 10/ 66) و در آیه «إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون» (انعام: 6/ 148) و آیه «و ما یتبع أکثرهم إلا ظناً و إن الظن لایغنی من الحق شیئاً» (یونس: 10/ 36) و آیه «إن یتبعون إلا الظن و ما تهوی الأنفس و قد جاءهم من ربهم الهدی» (نجم: 53/ 23) و آیه «و ما لهم به من علم إن یتبعون إلا الظن و إن الظن لایغنی من الحق شیئاً» (نجم: 53/ 28) پیروی از ظن و گمان را نکوهش میکند. مورد و موضوع همه این آیات، مسائل اعتقادی است و خداوند در همه این موارد، توصیه می کند که به دین اسلام و رهنمودهای آن، مراجعه کنید؛ زیرا در این مسائل، علم ناقص بشر کفایت نکرده و جوابگو نخواهد بود. ولی در مسائل دیگر، یعنی مسائل معیشتی و فنی و حرفه ای، در هیچ منبعی از منابع اسلامی، دیده نشده است که دین، انسان را از عمل به عمل ناقص بشری، منع کند. دین، خودش قبول دارد که به بشر، علم اندک و ناقصی داده شده است. خداوند در آیه «ما أوتیتم من العلم إلا قلیلاً» (اسراء: 17/ 85)، خطاب به انسان ها می فرماید که به شما، علم اندکی داده شده است. اما با وجود این، جایگاه علم و عالم و تعلم و تعلیم در قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام) بر کسی پوشیده نیست و از راه های مختلفی بر ارزش و اعتبار دانش بشری در مسائلی که احتیاج به علم کامل دینی و الهی نیست، تأکید شده است. خود معصومین (علیهم السلام) وقتی که مریض می شدند، برای آنان پزشک می آورند، با وجود این که می دانستند که علم پزشکان، محدود و ناقص است. مگر در جریان امام علی (علیه السلام) نیامده است که وقتی وی ضربت خورد، یک پزشک یهودی «اثير بن عمرو هانى سلونى» بر بالین او آوردند تا او را مداوا کند. (سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواريخ ج4، ص286) مشهور است که یکی از شاگردان معروف امام صادق (علیه السلام) جابر بن حیان بوده است که در علم شیمی متبحر بوده است و حتی گفته می شود که امام صادق (علیه السلام) به او فرموده است که در این زمینه، فعالیت کند. (امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج6، ص42) با این که علم شیمی، از علوم بشری بوده و ناقص است. بنابراین، دین از استفاده از علوم ناقص بشری در اموری که مشکلات قابل چشم گیری را به همراه ندارد، مانند امور معیشتی و حرفه ای و فنی، و ساخت و ساز و ... ممانعتی ندارد. این لازمه تکامل بشر است و سیر زندگی بشر این گونه بوده است و بشر، به طور تدریجی، در هر علمی، به مسائلی می رسد که در زمان های گذشته بدان دست نیافته بود و دین هم آن را تأیید می کند. موفق باشید.
[FONT="] حاضر
:negah:
[FONT="]سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[FONT="]در دین اسلام، در مسائل اعتقادی، توصیه شده است که از ظن و گمان پیروی نشود و پیروی از غیر علم در این وادی، نکوهش شده است، همچنان که خداوند در آیه «ا[FONT="]ن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون) «[FONT="]انعام: 6/ 116؛ یونس: 10/ 66[FONT="]) و در آیه »[FONT="]إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون) «[FONT="]انعام: 6/ 148 [FONT="]) و آیه «[FONT="]و ما یتبع أکثرهم إلا ظناً و إن الظن لایغنی من الحق شیئاً) «[FONT="]یونس: 10/ 36[FONT="]) و آیه »[FONT="]إن یتبعون إلا الظن و ما تهوی الأنفس و قد جاءهم من ربهم الهدی) «[FONT="]نجم: 53/ 23[FONT="]) و آیه »[FONT="]و ما لهم به من علم إن یتبعون إلا الظن و إن الظن لایغنی من الحق شیئاً) «[FONT="]نجم: 53/ 28[FONT="]) پیروی از ظن و گمان را نکوهش میکند. مورد و موضوع همه این آیات، مسائل اعتقادی است و خداوند در همه این موارد، توصیه می کند که به دین اسلام و رهنمودهای آن، مراجعه کنید؛ زیرا در این مسائل، علم ناقص بشر کفایت نکرده و جوابگو نخواهد بود. ولی در مسائل دیگر، یعنی مسائل معیشتی و فنی و حرفه ای، در هیچ منبعی از منابع اسلامی، دیده نشده است که دین، انسان را از عمل به عمل ناقص بشری، منع کند. دین، خودش قبول دارد که به بشر، علم اندک و ناقصی داده شده است. خداوند در آیه »[FONT="]ما أوتیتم من العلم إلا قلیلاً) «[FONT="]اسراء: 17/ 85[FONT="])، خطاب به انسان ها می فرماید که به شما، علم اندکی داده شده است. اما با وجود این، جایگاه علم و عالم و تعلم و تعلیم در قرآن کریم و روایات معصومین )[FONT="]علیهم السلام) بر کسی پوشیده نیست و از راه های مختلفی بر ارزش و اعتبار دانش بشری در مسائلی که احتیاج به علم کامل دینی و الهی نیست، تأکید شده است. خود معصومین [FONT="]وقتی که مریض می شدند، برای آنان پزشک می آورند، با وجود این که می دانستند که علم پزشکان، محدود و ناقص است. مگر در جریان امام علی (علیه السلام) نیامده است که وقتی وی ضربت خورد، یک پزشک یهودی [FONT="]«[FONT="]اثير بن عمرو هانى سلونى[FONT="]» [FONT="]بر بالین او آوردند تا او را مداوا کند)[FONT="] [FONT="]سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواريخ ج4، ص286[FONT="]) مشهور است که یکی از شاگردان معروف امام صادق [FONT="]جابر بن حیان بوده است که در علم شیمی متبحر بوده است و حتی گفته می شود که امام صادق (علیه السلام) به او فرموده است که در این زمینه، فعالیت کند[FONT="] (امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج6، ص42[FONT="]) با این که علم شیمی، از علوم بشری بوده و ناقص است.
[FONT="]بنابراین، دین از استفاده از علوم ناقص بشری در اموری که مشکلات قابل چشم گیری را به همراه ندارد، مانند امور معیشتی و حرفه ای و فنی، و [FONT="]ساخت و ساز و ... [FONT="]ممانعتی ندارد. این لازمه تکامل بشر است و سیر زندگی بشر این گونه بوده است و بشر، به طور تدریجی، در هر علمی، به مسائلی می رسد که در زمان های گذشته بدان دست نیافته بود و دین هم آن را تأیید می کند.
[FONT="]موفق باشید.
:chakeretim:
من همینجا تهدی میکنم ... اگر علم کامل ... یک و تنها یک دستور یا راه و روش برای زندگی آورده باشه که علم ناقص بهترش رو برای ما نیاورده باشه ... من اسمم رو میزارم صغرا ...
سلام بر صغري خانوم
شما تعريف علم را مي دونيد كه اينطور عنان سخن را بدست گرفتيد؟
علم يعني حضور صورت واقعي اشياءدر ذهن،
اينها كه شما اسمش را گذاشتي علم ناقص بيشترشون جهل و شك هستند نهايتا بعضيشون ظن هستند البته بله در بعضي مواضع راهگشا و مفيد هم هستند ولي اشكال مقاله شما، درك نكردن مفهوم علم است لذا دچار توهم شده ايد.
شما فكر ميكنيد همه چيز در اين چند دهه عمر دنياست درحاليكه اين دنيا پلي است براي رسيدن به اصل زندگاني بشر و علم واقعي شناخت در موردآن زندگيست آيا در نمونه هايي كه شما از علم ناقص مثال زديد درمورد آن زندگاني جاويد چيزي هست؟
(ضمناً تحدي با حاء است نه هاء)
به شخصه من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که علم کامل به هیچ درده من نمیخوره ... نه میتونه در درون صنعت حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
1- اگر علم کامل در مورد صنعت و ذواقرنین صحبت کرده ... علم ناقص و داشنمندان آمرکایی دارن میرن به مریخ و برمیگردند .
2- اگر علم کامل در پزشکی در مورد سنبل الطیب و ... برای آرامش سخن گفته ... همکنون داروهایی مانند انواع آنتی بیوتیک ها هست که هیچ سخنی از هیچ امامی در اون درجه و سطح علمی وجود نداره .
3- اگر علم کامل به بیان خمس و زکات پرداخته ... علم ناقص بشری اومده "بیمه" رو تعریف کرده . قدیمها هر کی پول دیه رو نداشت بدبخت و بیچاره میشد و میوفتاد تو زندان ... ولی علم ناقص اومد و با تعریف "بیمه " اون مشگل رو حل کرد .
4- در مورد مسائل اقتصادی هم که به قول امام خمینی { اقتصاد بدرد خر میخوره } ... ولی علم ناقص بشری نسبت به مسائلی مانند کمپلکس فعال اقتصادی حساس هست ... و اجازه نمیده که ثروتمندان از کمپلکسهای فعال اقتصادی بهره برداری کنند ... و قوانینی جهت محدودیت استفاده اونها تعیین کرده ... در حالیکه در درون دین اسلام اصلا چنین مساله ای دیده نشده .
5- در مورده مسئله ازدواج و طلاق هم که قوانینی ضعیف ( مهریه و حق حبص) و اینکه { حق طلاق با مرد هست } تعیین کرده ... و کار به جایی رسیده که خودمون فهمیدیم این دستورات مورد دارند و تلویحی کنار گذاشتیمشون ... هزاران نفر ایرانی الان در درون انگلیس دارن پناهندگیه "مهریه" میگیرن . عنوان میکنن مهریه نداریم و اگر برگردیم ایران ما رو تا آخر عمر میندازن زندان ...
6- در مورد علوم روانشناسی هم که تمام مریضی هایه روانی رو علم ناقص بشری پیدا کرده و براش راه وروش پیدا کرده ... حالا در درون حوزه ها دارن همین علوم ناقص رو تدریس میکنند فقط چند تا جمله مذهبی هم کنارش میزران که یعنی ...
سلام
علم کامل وحی مقصد و مقصود اصلیش انسان سازی است
هنر علم دین وابسته کردن هرچه بیشتر انسان به بیرون از خود نیست بلکه او می خواهد موجودی بسازد که محور و مدار جهان باشد
دین میخواهد تمام جهان با حقایق و اسرارش به پیشگاه انسان بیاید نه اینکه انسان دنبال آنها بدود
دین می خواهد انسان را معلم فرشتگان بکند نه اینکه محتاج چارتا ابزار علم و دانش تجربی باشد
اگر علومی که سراغ دارید تونستن یکی مثل علی بن ابیطالب ع بسازن یا یکی مثل سلمان و ابوذرو عمار و مالک اشتر بسازن یا علامه حلی بسازن یا یکی مثل امام ( ره ) بسازن تحدی تونو قبول میکنیم
و اما در امور اجتماعی
در امور اجتماعی دین به اهم مسائل پرداخته و جزئیات را به مدیریت ولی امر واگذار کرده که متاسفانه فرصت حضور زیادی در جامعه نیافت مثلا علی بن ابیطالب ع در زمان خودشون به حسب نیازهایی که پیش اومد بر اسب هم زکات بست خوب مطمئنا ایشان به حسب نیازها و شرایط و در یک مسیر تکاملی تدریجی میتونستن جامعه را از این جهات هم ارتقاء بدن اما فرصت چهارساله حکومت برای تحولات بزرگ آن هم در جامعه آنروز ممکن نبوده است
در امور علمی و صنعتی هم
دین بیشتر مشوق انسانها به شناخت هستی در ابعاد مختلف است و داعیه ای برای ورود به جزئیات آن ندارد مگر به اندازه ایجاد شناخت نسبت به مقامات علمی حجج الهی آن هم به اندازه ظرفیتهای موجود
البته بحث خوارق عادات و معجزات و کرامات امامان و پیروان راستین ایشان هم از نشانه های کمال یافتگی انسانی است که علوم بشری دیروز و امروز به گرد آن نمی رسند
یا علیم
چرا من باید به علم کامل الهی روی بیارم .
سلام.
همان طور که برادر محی الدین هم فرمودند هدف دین انسان سازی است. برای همین هم شما باید به علم کامل روی بیاورید . خود همین علم کامل انسان را توصیه به روی آوردن به علم ناقص برای حل امورات دنیوی اش کرده. در قرآن پر است از این آیات.
لذا علم کامل در مقابل علم ناقص نیست. بلکه خود توصیه کرده انسان را به روی آ.ردن به آن.
خلاصه آنکه روی آوردن به علم ناقص یکی از اعداف علم کامل است. تا هدف چه باشد؟ هدف را علم کامل مشخص می کند. سپس برای رسیدن به آن هدف مذکور انسان باید از علم ناقص هم بهره ببرد. می توان با علم ناقص انسان کشی کرد. می توان با آن به انسان ها خدمت کرد. لذا تا هدف مشخص نباشد علم ناقص به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. انسان سازی و رساندن انسان به معنویت یکی از بزرگترین اهدافی است که علم کامل مشخص کرده است.
و من الله توفیق
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم سایت امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
این سوالی که براتون مطرح میکنم به نحوی با اصول عقاید و باورهای من در ارتباط هست و شاید یکی از اساسی ترین پایه ها و اصول رفتاری من هستش و میخواستم بدونم نظره شما در موردش چی هست ...
در بسیاری از بحث های مذهبی سخن از علم کامل و علم ناقص میشه ...
علم کامل رو به وحی نسبت میدند و عنوان میکنند که وحی از افقی برتر بر انسان وارد شده و که خودش جهان هستی رو ساخته و خودش بوده که انسان رو خلق کرده پس بنابراین چنین کسی میتونه بهترین دستورات رو برای زندگی عنوان کنه . چون چنین دستوراتی محدود به جبر زمان نیست و خالق انسان غایت کار رو اندیشیده و بر آن اساس فرامینی صادر نموده .
علم ناقص را به علوم بشری نسبت میدهند و عنوان میکنند که بشر با قدرت عقل محدود خود پی به روابط پنهان میان عناصر و اشیائ میبره و با به خدمت گرفتین این قوانین ... و گاها با به تقابل انداختن قوانین در کنار یا برابر هم .... ماشین ها یا ابزارهایی میسازه و یا در درون علوم انسانی پی به علوم رفتاری اجتماعی میبره که در تحقق آرمانهای انسانی نقش به سزایی داره ...
اما سوال :
واقعا علم کامل ( رویه لفظ کامل تاکید دارم ) تا حالا تونسته برایه ما چی کار کنه ...
1- تونسته یک سوزن بسازه ؟ ( علم کامل )
2- تونسته یک لیوان بسازه ؟ ( علم کامل )
3- تونسته یک فرم زندگی خوبی رو عنوان کنه ؟ ( علم کامل )
5- تونسته محدودیت های علم رو مشخص کنه ؟ ( علم کامل )
6- تونسته نقص های علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
7- تونسته اشتباهات علم رو مشخص و حل کنه ؟ ( علم کامل )
و علم ناقص ...
1- آیا علم ناقص تونسته یک سوزن بسازه ؟
2- آیا علم ناقص تونسته یک لیوان بسازه ؟
3- آیا علم ناقص تونسته یک فرم خوب و مناسب برای خوشبختی انسانها تعریف کنه ؟
4- آیا علم ناقص تونسته پی به نقص های خودش ببره و در جهت بر طرف کردن نقص های خودش جهت گیری کنه و اونها رو حل کنه ؟
5- آیا علم ناقص تونسته اشتباهات و تناقضات خودش رو متوجه بشه و اونها رو بر طرف کنه ؟
به شخصه من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که علم کامل به هیچ درده من نمیخوره ... نه میتونه در درون صنعت حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
1- اگر علم کامل در مورد صنعت و ذواقرنین صحبت کرده ... علم ناقص و داشنمندان آمرکایی دارن میرن به مریخ و برمیگردند .
2- اگر علم کامل در پزشکی در مورد سنبل الطیب و ... برای آرامش سخن گفته ... همکنون داروهایی مانند انواع آنتی بیوتیک ها هست که هیچ سخنی از هیچ امامی در اون درجه و سطح علمی وجود نداره .
3- اگر علم کامل به بیان خمس و زکات پرداخته ... علم ناقص بشری اومده "بیمه" رو تعریف کرده . قدیمها هر کی پول دیه رو نداشت بدبخت و بیچاره میشد و میوفتاد تو زندان ... ولی علم ناقص اومد و با تعریف "بیمه " اون مشگل رو حل کرد .
4- در مورد مسائل اقتصادی هم که به قول امام خمینی { اقتصاد بدرد خر میخوره } ... ولی علم ناقص بشری نسبت به مسائلی مانند کمپلکس فعال اقتصادی حساس هست ... و اجازه نمیده که ثروتمندان از کمپلکسهای فعال اقتصادی بهره برداری کنند ... و قوانینی جهت محدودیت استفاده اونها تعیین کرده ... در حالیکه در درون دین اسلام اصلا چنین مساله ای دیده نشده .
5- در مورده مسئله ازدواج و طلاق هم که قوانینی ضعیف ( مهریه و حق حبص) و اینکه { حق طلاق با مرد هست } تعیین کرده ... و کار به جایی رسیده که خودمون فهمیدیم این دستورات مورد دارند و تلویحی کنار گذاشتیمشون ... هزاران نفر ایرانی الان در درون انگلیس دارن پناهندگیه "مهریه" میگیرن . عنوان میکنن مهریه نداریم و اگر برگردیم ایران ما رو تا آخر عمر میندازن زندان ...
6- در مورد علوم روانشناسی هم که تمام مریضی هایه روانی رو علم ناقص بشری پیدا کرده و براش راه وروش پیدا کرده ... حالا در درون حوزه ها دارن همین علوم ناقص رو تدریس میکنند فقط چند تا جمله مذهبی هم کنارش میزران که یعنی ...
من همینجا تهدی میکنم ... اگر علم کامل ... یک و تنها یک دستور یا راه و روش برای زندگی آورده باشه که علم ناقص بهترش رو برای ما نیاورده باشه ... من اسمم رو میزارم صغرا ...
خوب واقعا چرا ... چرا اینجوریه ...
پارسال بود که شهردار تگزاس اعلام میکنه مردم در درون ورزشگاهها جمع بشن و برای اومدن باران دعا کنند ... و اونقدر جمعیت کمی شرکت کرده بود که شهردار تگزاس از حرف خودش پشیمون میشه ... در حقیقت این یک نیرنگی بود که شهردار تگزاس زده بود تا در دور بعدی انتخابات هم برنده بشه ... غافل از اینکه ... مردمی که در درون جهان اول زندگی میکنن این نیرنگ ها و فریب ها رو میشناسن ... در حالیکه شاید در درون کشور خودمون این مساله دست آویز شدن به علم کامل الهی محسوب میشد و هزاران نفر در درون ورزشگاهها حاضر میشدن .
خوب وقتی من میبینم که اگر 1000 تا مشگل داشته باشم 900 تاش رو علم ناقص حل میکنه نه علم کامل ... و دارم میبینم که علم ناقص برای اون 100 سوال باقی مونده جهت گیری کرده که اونها رو هم حل کنه ... و وقتی من با دو تا چشمام دیدم که مسیر فیزیک بوده ... وقتی دیدم که مسیر شیمی بوده و دیدم که در درون علوم انسانی بیولوژی و روانشناسی و اقتصاد بوده ... خوب چرا باید برم سمت علم کامل ...
وقتی میبینم که یه مسیحی و یک مسلمان میخوان به حرفشون اصالت بدن و با هم مناظره کنن ... میرن سراغ علم ناقص ... یعنی خودشون قبول دارند که اصالت با علم ناقص هست ...
وقتی من 1000 تا مشگل دارم ... 900 تاش رو علم حل کرده و ... و کسانی که ادعا میکنند علم کامل در نزدشون هست ... در مورده هیچ چیز و هیچ مساله هیچ حرف درستی رو نزدند ... و نتونستند هیچ چی بسازن ... چرا باید فکر کنم که اینا میتونن در مورده بقیش حرف درستی بزنن ...
به نظره من علم کامل هیچ پیش بینی نمیتونه بکنه ... علم کامل نمیتونه هیچ حرفی رو به قطعیت بزنه ...
علم ناقص هست ... ولی همین علم ناقص باعث شده یک فیزیکدان کاره خودش رو بکنه یه دندون پزشک به کارش برسه ... و یک مهندس یک هواپیما رو بسازه ... با همون علم ناقص ... و من دارم با دو تا چشمام میبینم شما با علم کاملتون هیچ و هیچ و هیچ کاری نتونستین بکنین ... در هیچ زمینه ای هیچ کاری نکردین ...
چرا من باید به علم کامل الهی روی بیارم .
سلام علیکم خواهر عزیز،
ما شاء الله شما انسان جالبی هستید، جالب به معنای خوبش، از طرفی متفکر هستید و به نظر میرسد یک قیچی دستتان گرفتهاید و حصار فکری خود را یک بار ریزریز کردهاید و ریختهاید روی زمین تا بار دیگر با تفکرات خودتان (به قول خودتان عقل خودتان) آن را از نو بسازید که این خیلی هم خوب است، اما از طرف دیگر موقع ساختن دیوارهای بنای فکری جدید خود ظاهراً خیلی متأثر از تجلی علوم جدید و تکنولوژی غرب بودهاید، آنچنان که امروز به وضعیت شما «علم زدگی» گفته میشود، نه اینکه از علم زده شده باشید بلکه شدیداً متأثر از آن شدهاید، آن را بدیهی فرض کردهاید و همه چیز را با آن میسنجید، با چیزی که خودتان هم میدانید که ناقص است، یعنی نه شما که هیچ کس دیگری هم جرأت ندارد بگوید مثلاً نظریهی نسبیت حتماً و بلا شک یک قطعه از پازل حقیقت است و قطعاً بعداً هرگز رد نخواهد شد ... این بدیهی فرض کردن و آن عدم قطعیت در جای خود تناقضی است که باید روی آن فکر کنید ...
در مورد تکتک نکاتی که فرمودید حقیر حرفهای زیادی برای گفتن دارم ولی ...
تنها بگذارید اشاره کنم که رویکرد شما Scientific نیست بلکه مهندسی است ...
[SPOILER]یادم هست که بعد از چند ترم که در کارشناسی دروس مربوط به Science را خوانده بودیم اولین درس مهندسی به معنای واقعی را برداشتم، استادمان جلسهی اول آمدند سر کلاس و گفتند شما این روابط را میشناسید، با خوشحالی گفتیم بله و منتظر بودیم استفادهی از آنها را ببینیم، بعد استاد یک خط سرتاسری روی تمام روابط علمی روی تخته کشیدند و گفتند مگر با این روابط میشود چیزی طراحی کرد!؟ بعد گفتند که برای مهندسی باید رفت سراغ یک سری روابط تجربی ... در دروس طراحی یک سطح صفر طراحی داریم که در آنها از روابطی استفاده میشود که به آنها Rule of thumb گفته میشود یا چیزی شبیه به آن، وقتی حدود کلی طرح به دست آمد تازه به سراغ آن فرمولهای علمی میروند (که تازه خودشان بر اساس کلی فرض بنا شدهاند)، تا میشود بسته به شرایط مسأله سادهاشان میکنند (چون نمیتوانند آنها را حل کنند)، بعد مثلاً mesh درست میکنند که معادلات دیفرانسیل را روی آن حل کنند (چون حلّ تحلیل جز برای کلاسهای کوچکی از معادلات میسر نیست)، بعد مثلاً در حلّ معادلات بخصوص برای جریانهای سیال یک کد نوشته شده باید چند ماه اجرا شود تا شاید همگرا شود ... و حقیر به شما میگویم که اگر الآن بهترین دانشگاههای دنیا بتوانند با ابررایانههای خود افتادن یک لیوان آب بر روی زمین را مدل کنند حقیر اسم خودم را یک چیزی میگذارم (شما زرنگی کردید اسم خوبی را روی خودتان گذاشتید، صغری اسم بدی نیست که میگویید آن را روی خود میگذارید، مرد بودید اسم خودتان را میگذاشتید مثلاً جولی!) ...
بعدها دیدم که کلاً مهندسی بر اساس یک سری قوانین تجربی است، یعنی هر چه برایش نظریه دارند را در عمل یک ضریب تصحیح رویش میگذارند که آن را هم از تجربه مییابند، این یعنی کالیبراسیون نظریات با آزمایش، این یعنی محدود کردن دامنهی اعمالپذیری روابط حول تنها یک کاربرد خاص، مثلاً معادلات جریان مغشوش نزدیک دیواره و دور از دیواره فرق میکند در حالیکه کسی نمیتواند چنین چیزی را مدل دقیق نماید، اگرچه برخی سعی کردند مدل کنند و مثل چی در کار خودشان ماندند و مهندسان هم دو ریال روی کار آنها وقت نگذاشتند! بعد تازه باز هم طراحیهایشان کار نمیکند و باید مدام از طراحی خود feedback بگیرند و یک کنترلر مدار بسته روی آن سوار کنند، این وسط طراحیها جز برای موارد خاصی مانند هواپیما و سفینهها و ... دقت زیادی ندارد ولی همانها که دقت بالایی دارند هم تکیهاشان کامل بر روی نظریهها نیست، آنچنان که بدون کنترلر هم هیچ کدام کار نمیکنند ... یک سفینه هم که به فضا میفرستند و مثلاً در فلان زمان خاص به فلان مدار خاص در فلان زاویهی خاص میرسند و غیره بدون استفاده از یک Actuator امکان ندارد، موشک میفرستند به مریخ که نمیرود هیچ به هیچ جای دیگری هم نمیرود اگر مدام مسیر خود را با یک Fixed Star چک نکند ...
خلاصه اینکه آنچه امروز در دانشگاه به عنوان علم تدریس میشود یا مورد تحقیق است در عمل بدون اصلاحات تجربی و بدون استفاده از ضریب ایمنی و قابلیت اطمینان و بدون استفاده از Actuator ها هیچ کاری نمیتواند بکند ... اساس علم امروز دقیقاً تجربه است، نه تنها پایهی نظریات تجربه است که در استفادهی از آنها هم باید آنها را با آزمایشهایی کالیبره کرد ... اینها چقدر علم هستند؟
[/SPOILER]
به طور کلی یک مهندس کاری ندارد که روابطی که از آنها استفاده میکند چه مبنایی دارد، کاری ندارد که نظریاتی که پشت آن وجود دارد چقدر زیبا هستند یا دقیق هستند یا چیز دیگر، آنها همین که این روابط با آزمایشاتشان همخوانی داشته باشد خوشحالند و برایشان کافی است ... چنین رویکردی در شروع توسعهی نظریهی کانتوم هم به ساحت علم نظری کشیده شد، وقتی که انیشتین میگفت ما نمیدانیم که چطور این نظریه میتواند پاسخ خوبی بدهد و اینکه این را بفهمیم مهمتر از خود جواب دادن آن است، ولی بوهر تأکید داشت که ما کاری به پشت صحنه نداریم و همین که جواب میدهد کافی است! وقتی که فیزیک نظری هم رویکری مهندسی به خود گرفت! چطور اسم این رویکرد را میتوانید رویکرد علمی بگذارید؟ علمی که با حقایق کاری ندارد و همین که کارش راه بیفتد کافی باشد در مرام شما اسمش علم است؟
و اینکه فرمودید علم ناقص در مقابل علم کامل چه کرده و چه نکرده است باید دقت کنید که اگر انسان دارد سعی میکند برود مریخ خدا مریخ و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و موجودات در آنها و روی آنها و تمام روابط بین آنها را خلق کرده است ... بلکه همان دانشمندان را خلق کرده است و به ایشان ذهن و هوش داده است و ایشان گمان میکنند که مالک این وسایل و مُبدإ این علوم هستند، و اگر خدا بخواهد یک روز صبح بیدار میشوند و میبینند که حتی اسم خودشان را هم یادشان نمیآید و محل زندگیاشان را فراموش کردهاند که آدرسش چه است:
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ [یس، ۷۱]
آيا نديدهاند كه همانا ما برای ایشان به يد قدرت خويش چارپايانی را آفريديم پس ایشان مالك آنها شدند؟
وَاللَّـهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ ۚ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ [النحل، ۷۰]
خدا شما را بيافريد، آنگاه مىميراند و از ميان شما كسى را به فرتوتى مىرساند تا هر چه را كه آموخته است از ياد ببرد، زيرا خدا دانا و تواناست.
پیرامون مواردی که ذکر کرده بودید استاد کریم مثالهای خوبی برایتان آوردند و اینطور نیست که گمان کنید همه کار را دانشمندان غربی برایمان به ارمغان آورده باشند، بله ایشان گیر کلیسایی افتاده بودند که چون در درون خودش کامل نبود از نظرات ارسطو و مانند او واردش شده بود و به جای نظرات دینی در نظر گرفته میشد که البته این مطالب نظرات خدا نبود بلکه نظرات کلیسا بود، آنها هم برای کسب دانش حصرا کلیسا را شکستند ولی گمان کردند که باید با دین هم مخالفت کرد چون نظرات کلیسا را نظرات دین فکر میکردند باشند. اما مسلمین چنین وضعی نداشتند، شروع رنسانس غرب هم بر مبنای همان دادههای رسیده به ایشان غالباً از مسلمین بوده است ...
این یک پاسخ کلی ... :Gol:
یا علی
به شخصه من تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که علم کامل به هیچ درده من نمیخوره ... نه میتونه در درون صنعت حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در درون مسائل پزشکی حرفی برای گفتن داشته باشه ... نه میتونه در مورد علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشه ...
1- اگر علم کامل در مورد صنعت و ذوالقرنین صحبت کرده ... علم ناقص و داشنمندان آمرکایی دارن میرن به مریخ و برمیگردند .
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
علم خدا و عمل خدا یکی است، علم کامل را که بردارید دیگر نه مریخی هست که دانشمندان آمریکایی بخواهند بروند آنجا و نه اصلاً دانشمندی وجود خواهد داشت که بخواهد کسی را بفرستد مریخ و نه علمی وجود خواهد داشت که کسی بخواهد سعی کند آن را بشناسد و از آن برای منافع خودش بهرهای ببرد ...
2- اگر علم کامل در پزشکی در مورد سنبل الطیب و ... برای آرامش سخن گفته ... همکنون داروهایی مانند انواع آنتی بیوتیک ها هست که هیچ سخنی از هیچ امامی در اون درجه و سطح علمی وجود نداره .
آنتیبیوتیک درمان نیست ... درمان این است که خوب کند نه اینکه یک بیماری را به بیماری دیگری تبدیل کند ... گیرم درمان باشد اثرهای درون آنها را خداوند درشان گذاشته است ... خداوند خالق علم و دانشمندان حداکثر کاشف آن آثار هستند ...
کسی که در خواب شکل حلقوی بنزت را میبیند شما بفرمایید که علم او چه نقشی در این اکتشاف داشته است؟ اگر به او در عالم خواب این مسأله نشان داده نمیشد چطور به آن کشف میرسید؟ هر دانشمند دیگری که ناگهان جرقهای به ذهنش میرسد و آنچه نمیدانست را یاد میگیرد و میفهمد این چرقه اگر در ذهنش زده نشود از کجا چیزی را خواهد فهمید یا یاد خواهد گرفت؟
3- اگر علم کامل به بیان خمس و زکات پرداخته ... علم ناقص بشری اومده "بیمه" رو تعریف کرده . قدیمها هر کی پول دیه رو نداشت بدبخت و بیچاره میشد و میوفتاد تو زندان ... ولی علم ناقص اومد و با تعریف "بیمه " اون مشگل رو حل کرد .
خداوند فرموده است معاملات و مکاسب همه حلال است و تنها ربا حرام است و باید ترک شود، یعنی برای هوش و شعور خود انسان اعتبار قائل است و تنها اصلاحات آن را گوشزد میکند و در این میان هم به سنتی از سنتهای خود اشاره میکند که انسان همینطوری ممکن است به راحتی به آن پی نبرد، مگر بعد از خسرانهای بسیار، و آن اینکه سنت خداوند است که سود ربا را محو نماید ... بیمه هم جزء مسائلی است که بر مبنای هوش انسانهاست و خالق هوش را هم که همه میدانند چه کسی است ... جالب است که چرا در مکاسب خداوند به هوش انسانها اعتماد کرده است اما در مثلاً نماز یا روابط با نامحرم قوانین آن را به خود انسان واگذار نکرده است! در مورد مکاسب همه نگران هستند که در ازای هر قانونی چه به دست میآورند و چه از دست میدهند و قوانین به شدت تحت نظر هستند اما در مورد مسائل دیگر ...
4- در مورد مسائل اقتصادی هم که به قول امام خمینی { اقتصاد بدرد خر میخوره } ... ولی علم ناقص بشری نسبت به مسائلی مانند کمپلکس فعال اقتصادی حساس هست ... و اجازه نمیده که ثروتمندان از کمپلکسهای فعال اقتصادی بهره برداری کنند ... و قوانینی جهت محدودیت استفاده اونها تعیین کرده ... در حالیکه در درون دین اسلام اصلا چنین مساله ای دیده نشده .
نقل قولتان حتماً اشتباه است، حتی اگر امام رحمهالله چنین حرفی زده باشند هم باید شأن صدور این بیان را نگاه کرد، اینکه چنین حرفی به صورت کلی از ایشان صادر شده باشد را هر کسی میتواند بفهمد که کذب است ... خود شما هم بعید است با دید انصاف که به آن نگاه کنید آن را باور کنید ...
غربیها حساس هستند چون به نفعشان است ... نه اینکه به فکر کسی جز خودشان باشند ... مطمئن باشید همانها که اینقدر حساس هستند اگر خودشان از زمرهی فقرا بودند نظریههایشان ۱۸۰ درجه متفاوت بود.
همانطور که گفته شد در دین اسلام مسائل اقتصادی جز در مواردی که قوانین کنترلی (خمس و زکات و ...) وضع شده است بر عهدهی هوش و شعور خود انسانها گذاشته شده است، در واقع موارد حرام و واجب مشخص شده است و جز آنها همه چیز مباح است که طیف زیادی از نظریهها هم در ذیل آنها قرار میگیرند
5- در مورده مسئله ازدواج و طلاق هم که قوانینی ضعیف ( مهریه و حق حبص) و اینکه { حق طلاق با مرد هست } تعیین کرده ... و کار به جایی رسیده که خودمون فهمیدیم این دستورات مورد دارند و تلویحی کنار گذاشتیمشون ... هزاران نفر ایرانی الان در درون انگلیس دارن پناهندگیه "مهریه" میگیرن . عنوان میکنن مهریه نداریم و اگر برگردیم ایران ما رو تا آخر عمر میندازن زندان ...
مهریه قانونی برای جلوگیری از طلاق است؟ سبحان الله نفرمایید خواهر ... مهریه یک هدیه است از مرد به همسرش برای اینکه خودش را بر او حلال کرده است ... جهالت جامعهی امروز ما را به اسلام نسبت ندهید ...
حق طلاق با مرد است و مسائلی شبیه به این را با این رویکردی که شما دارید و غرب و تکنولوژی غرب را کعبهی آمال و آرزوهای خود میدانید برایتان ساده نخواهد بود که درک کنید یا یپذیرید
آن عده هم که میفرمایید پناهندهی مهریه شدهاند انگلیسیها ندانند شما که باید بدانید مهریه را پیراهن عثمان کردهاند که مگر انگلیس ایشان را تبعهی خودش بداند و ایشان به آرزویشان که زندگی در غرب است برسند! بماند که کسی که نمیتواند مهریهای را بدهد یا نمیخواهد بدهد بیخود کرده است که آن را تعهد میکند، او چه بتواند بدهد و چه نتواند این مهریه دینی است که بر عهدهی اوست و این دنیا نیفتد زندان آن دنیا گیر میافتد، سالهای سال بیشتر از آنچه در دنیا بخواهد در زندان بماند ... در ضمن اینکه در آن دنیا خانم آنقدر گناهانش را بار شوهرش میکند یا از ثوابهای او بر میدارد که راضی شود به این دینی که شوهرش در دنیا به او داشته و پرداخت نکرده است ... چنان آقایی اگر قصد ندادن مهریه را داشته باشد کلاهبردار است و اینکه انگلیس به کلاهبرداران پناهندگی بدهد مطلب عجیبی نیست :ok: البته خوب است دقت شود که چنین مردی احتمال دارد اصلاً عقدشان صحیح نبوده باشد و کار خیلی خرابتر از آنی خواهد بود که الآن ما فکر میکنیم ...
6- در مورد علوم روانشناسی هم که تمام مریضی هایه روانی رو علم ناقص بشری پیدا کرده و براش راه وروش پیدا کرده ... حالا در درون حوزه ها دارن همین علوم ناقص رو تدریس میکنند فقط چند تا جمله مذهبی هم کنارش میزران که یعنی ...
مثلاً امروز یکی از بیماریهای روانی که پیدا کردهاند همجنسخواهی است و راه درمان آن را هم این دانستهاند که باید ایشان را درک و تحمل کرد و به ایشان میدان داد!
البته متأسفم که در ایران روانشناسی غربی تدریس میشود وقتی اسلام منابع نابی از روانشناختی انسان دارد که مورد غفلت واقع شدهاند، حداقل برخی از گزارههای روانشناسی غربی به طور قطع غلط هستند ولی هنوز برخی آنها را مانند آیات وحی و چه بسا بالاتر از آنها قبول دارند! :Ghamgin:
این تذکر را هم بدهم که روانشناسی غربی اینطور نیست که همهاش غلط باشد، نقاط قوت هم زیاد دارد ولی نقاط منفی هم دارد ... اینکه مسلمین روی منابع خودشان در این زمینه کاری نکردهاند اشکال را متوجه محققین مسلمان میکند نه متوجه اسلام یا منابع آن ...
من همینجا تهدی میکنم ... اگر علم کامل ... یک و تنها یک دستور یا راه و روش برای زندگی آورده باشه که علم ناقص بهترش رو برای ما نیاورده باشه ... من اسمم رو میزارم صغرا ...
علم کامل گفته است که در دنیا به دنبال آخرت باشید و علم ناقص میگوید که آخرت را ول کن و خیلی هم اگر دوست داشتی احتیاط کنی حداقلش را بگیر و رعایت کن و بجز آن دیگر به فکر دنیایت باش، الآن علم ناقص روش بهتری را برای زندگی به شما معرفی کرده است؟
علم کامل میگوید نیتت برای خدا باشد ... علم ناقص میگوید نان قرض بده تا اگر تو هم گرفتار شدی بهت نان قرض بدهند ... به دیگران احترام بگذار تا به تو هم احترام بگذارند ... علم کامل تمام مراحل زندگی انسان را مدّ نظر قرار میدهد و علم ناقص تمرکزش بر روی خوشی و راحتی در همین دنیاست ... اینها اصلاً قابل مقایسه هستند؟
پارسال بود که شهردار تگزاس اعلام میکنه مردم در درون ورزشگاهها جمع بشن و برای اومدن باران دعا کنند ... و اونقدر جمعیت کمی شرکت کرده بود که شهردار تگزاس از حرف خودش پشیمون میشه ... در حقیقت این یک نیرنگی بود که شهردار تگزاس زده بود تا در دور بعدی انتخابات هم برنده بشه ... غافل از اینکه ... مردمی که در درون جهان اول زندگی میکنن این نیرنگ ها و فریب ها رو میشناسن ... در حالیکه شاید در درون کشور خودمون این مساله دست آویز شدن به علم کامل الهی محسوب میشد و هزاران نفر در درون ورزشگاهها حاضر میشدن .
مردم جهان اول چقدر باهوش هستند! یا چقدر خرافاتی شدهاند که حقایق را خرافات میدانند ... اینکه یک نفر میخواهد سوء استفاده کند بحث کاملاً متفاوتی است ... اما شما نماز استسقاء را قبول ندارید که حق را به مردم غفلتزدهی جهان اولی میدهید که مطمئن هستند این کارها نیرنگ و فریب است؟ پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله هم نماز باران خواندند ... امام رضا علیهالسلام هم نماز باران خواندند ... مرحوم آخوند خراسانی هم نماز باران خواندند ...
مردم ایران خداباور باشند بد است و خوب است که مانند غربیها عقلشان به چشمان باشد؟ اینها میشوند ساده و آنها میشوند فهمیده؟ عدهای هم بودند که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را ساده مینامیدند، نعوذ بالله:
وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ ... [التوبة، ۶۱]
خوب وقتی من میبینم که اگر 1000 تا مشگل داشته باشم 900 تاش رو علم ناقص حل میکنه نه علم کامل ... و دارم میبینم که علم ناقص برای اون 100 سوال باقی مونده جهت گیری کرده که اونها رو هم حل کنه ... و وقتی من با دو تا چشمام دیدم که مسیر فیزیک بوده ... وقتی دیدم که مسیر شیمی بوده و دیدم که در درون علوم انسانی بیولوژی و روانشناسی و اقتصاد بوده ... خوب چرا باید برم سمت علم کامل ...
خوب مشکلات شما مشکلاتی است که غرب هم روی رفع آنها متمرکز شده است، اگر مشکلات شما هم مثل مرحوم آ شیخ علی آقای قاضی بود میدیدید که غرب حتی یک مسأله از مسائل ایشان را هم نمیتواند حل کند، نه تنها نمیتواند حل کند که حتی صورتهای مسألهی ایشان را هم نمیتوانستند درک کنند ...
علم ناقص تمرکزش بر روی مشکلات سطح پایین است ... اینها ماشین میسازند که سریعتر حرکت کنند و هواپیمای مافوق صوت میسازند و آن بندهی خدا اصلاً اینها برایشان مشکل نبود وقتی طیالأرض داشتند ... مشکلاتشان در معارفی بوده است که اگر به این غربیها میگفتند آنها هیچ چیزی از آن را نمیفهمیدند و از فرط نفهمیدن میزدند به کانال لودگی و مسخره کردن ... مثل اینکه انیشتین بخواهد برای کودکی از نسبیت خودش حرف بزند، در اوج بیان نظریه بچه میگوید برویم پارک!
شما تا وقتی در قید آن مشکلات باشید، یعنی آن مشکلات برایتان بزرگ جلوه کند و نهایت آرزویتان رفع آنها باشد نیازی نیست بروید سراغ علم کامل که علم توحید است، چون به قول خودتان همان علم ناقص هم جوابگوی نیازهایتان خواهد بود
وقتی میبینم که یه مسیحی و یک مسلمان میخوان به حرفشون اصالت بدن و با هم مناظره کنن ... میرن سراغ علم ناقص ... یعنی خودشون قبول دارند که اصالت با علم ناقص هست ...
کاری ندارم که بسیاری از مسلمین دیگر هم در موضع شما هستند، ولی کسی که بیشتر به دنبال علم کامل است به این دلیل با زبان علم ناقص بحث و مناظره میکند که طرف مقابلش هم از استدلالهای او درکی داشته باشد، همیشه کسی که در موضع بالاتر است باید خود را در حدّ مخاطب خود پایین بکشد، عکس آن که امکان عقلی ندارد. این پایین آوردن خود در سطح مخاطب یعنی اصالت بیشتری دادن به علم ناقص در مقایسه با علم کامل؟ ساء ما یحکمون ...
وقتی من 1000 تا مشگل دارم ... 900 تاش رو علم حل کرده و ... و کسانی که ادعا میکنند علم کامل در نزدشون هست ... در مورده هیچ چیز و هیچ مساله هیچ حرف درستی رو نزدند ... و نتونستند هیچ چی بسازن ... چرا باید فکر کنم که اینا میتونن در مورده بقیش حرف درستی بزنن ...
حرفها زدهاند که انسان میخواند و ذهنش به نور آن کلامها روشن میشود و دلش تأیید میکند که اینها حقیقت است، اما اینکه کسی آنها را حرف نداند فکر میکند که آنها حرفی نزدهاند ... در واقع موضوعیت این مطالب را ابتدا باید درک کرد و بعد خواهد دید که چه پاسخهایی در این میان به آن مشکلات دادهاند ...
در ضمن اینکه حقیر با تکنولوژی به عنوان ساده کردن زندگی جسمانی مخالف هستم، آیا اینطور بوده است که خداوند خواسته باشد زندگیها راحت باشد و نتوانسته است و حالا انسان خودش دارد سعی میکند که آن را راحت کند؟ خیر! سختی برای رشد انسان لازم است و انسانی که برای خودش رفاه درست کرد روانش را تباه میکند ...
به نظره من علم کامل هیچ پیش بینی نمیتونه بکنه ... علم کامل نمیتونه هیچ حرفی رو به قطعیت بزنه ...
علم کامل خبر از قیامت داده است، مرگ را توضیح داده است و گفته است که تمام زندگیاتان را طوری برنامهریزی کنید که برای آن وقایع آماده باشید ... این را هم قطعی میگوید ... علم ناقص هم مرگ را قبول دارد ولی در موردش سکوت میکند و میگوید بگذار در آن لحظه غافلگیر شویم زمان حال را عشق است ... این رویکرد دقیقاً در مقابل عقلانیت است که آیندهنگری را با خود به همراه خواهد داشت.
علم ناقص هست ... ولی همین علم ناقص باعث شده یک فیزیکدان کاره خودش رو بکنه یه دندون پزشک به کارش برسه ... و یک مهندس یک هواپیما رو بسازه ... با همون علم ناقص ... و من دارم با دو تا چشمام میبینم شما با علم کاملتون هیچ و هیچ و هیچ کاری نتونستین بکنین ... در هیچ زمینه ای هیچ کاری نکردین ...
با علم کامل میشود آیت الله بهجت شد! با علم ناقص چه کسی میتوان شد؟ با علم کامل میتوان مسأله آموز صد معلم شد، با علم ناقص هر مسألهای که به یک نفر آموزش دهی هر روز باید با عرض یک معذرتخواهی تبصرهای بر آن اضافه کرد و اصلاحیه و errata ای ارائه داد ... خوب الآن اینها خیلی کار بزرگی میکنند؟
چرا من باید به علم کامل الهی روی بیارم .
بایدی در کار نیست ... به نظر حقیر شما نقشهی زندگی را برعکس گرفتهاید و در نتیجه مقصد را در خلاف جهت واقعی آن تشخیص دادهاید و طبیعی است که موانع سر راهتان متفاوت باشد و ابزار رفع آنها هم متفاوت باشد ... وقتی نقشه را بچرخانید خواهید دید که بدون علم کامل مشکلات این مسیر قابل رفع نیست ...
ان شاء الله اگر لحنم تند شد را به دل نگیرید، قصد جسارت نداشتهام و برایتان احترام قائل هستم، اگرچه اختلاف زیادی داریم ولی همینکه اهل تفکر هستید و در بحثتان صداقت دارید باعث میشود برایتان احترام قائل باشم ... جدای از اعتقادتان به خدا و اهل بیت علیهمالسلام و غیره :Gol:
یا علی
سلام ...
جناب باء امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
بزارین یه داستان براتون تعریف کنم ...
من و دوستم چند روز پیش رفتیم مغازه جگر فروشی ... دوستم علاقه خیلی شدیدی به مغازه های قدیمی داره ... { خودش تعریف میکرد وقتی عقد کرده با همسرش رفته تو یه دونه از این رستوران ها غذا خورده } راستش من از ظاهر مغازه خوشم نیومد ...
من و دوستم رفتیم جگرکی ... دوستم رفتش و سفارش داد ... چند سیخ جگر و چند سیخ قلوه و چند سیخ دل ... راستش من خیلی جگر و دل و قلوه دوست دارم . این غذا یکی از غذاهای مورد علاقه من هستش ... همینطور که طرف داشت جگرها رو کبابی میکرد من رو کردم به مرد جگر فروش و بهش گفتم جگرهاتون تازه هست ؟؟؟ و ایشون گفت بله خانوم ... اینجا خانومهای باردار میان و جگر میخورن ... ما کاسب محل هستیم ... اینجوری نیستش که یه غذایی رو به مردم بدیم ... ما اینجا مسئولیت داریم و از این جور حرفها ... من هم کمی تو ذهن خودم دو دو تا چهار تا کردم دیدم و دیدم راست میگه ... کاسب محل که نمیاد جنس بد بده ...
هیچی ... جگر ها کبابی شدند و دل تو دل من داشت آب میشد ... دوستم گفت نوشیدنی چی میخوری ... منم گفتم نوشابه که نه ... اگر دوغ هست بگو دوغ بیاره ... و دوستم سفارش چند تا دوغ رو داد ... من چون کمی تشنم بود ... درب دوغ رو باز کردم ... و یه قلوپ از دوغ رو خوردم ... یهو دیدم دوغه خیلی ترش هست ... با خودم گفتم نکنه فاسد باشه ... یه نگاه به تاریخ مصرفش انداختم دیدم .... بله .... تاریخ مصرفش حداقل ماله 6 ماه پیشه ... میدونستم دوغ براش مشگلی پیش نمیاد ... چون دوغ به میزان قابل توجهی نمک داره و معمولا دوغ اونجوری فاسد نمیشه ... ظرف دوغ رو گذاشتم پائین ... کمی گلوم رو صاف کردم ...
حالا یه مشگل داشتم !!! جگر و دل و قلوه رو بخورم یا نخورم !!!
از یه طرف دوستم داشت با چنان ولعی جگر و دل و قلوه میخورد ... و هی به من هم میگفت پس چرا نمیخوری ... من یه لحظه به خودم اومدم ... گفتم فاطمه این همه رفتی تو askdin و ادعای عقلانیت و ... کردی ... حالا میخوای چی کار کنی ... بی خیال بشی و بگی انشالله که جگر ها سالم هستند ... یا اینکه برای عقل و فهم و ادراک خودت ارزش قائل میشی و نمیخوریش ...
هیچی ... من لب به جگر ها نزدم و به دوستم هم گفتم که تاریخ مصرف دوغ گذشته ... و جگر فروشی که حاضر هست بطری دوغی که مال 6 ماهه پش هست رو جلویه مشتریش بزاره معلوم هست که جگر و دل و قلوش چی از آب در میاد ... دوستم میگفت بی خیال ... ولی من هر کاری که کردم نتونستم بخورم ... و با حسرت تمام میز جگر فروشی رو با دوستم ترک کردم ...
فردای اون روز ... خودم یه جگر فروشی خیلی تر و تمیز رو میشناختم ... مغازش تمییز بود ... کارکنان جگر فروشی لباس سفید به تن میکردند و همه چیز اون جگر فروشی رویه نرم بود ... من هیچ سوالی از فروشنده آن جگر فروشی مبنی بر اینکه جگرهات تازه هستند یا نه نپرسیدم ... ولی آنقدر پارامتر های آن مغازه برای من قابل تایید بودند ... که هیچ شکی نداشتم که ایشان جگرها رو از جایی مطمئن تهیه میکند ... و جاتون خالی حسابی خوش گذشت ...
و اما ...
ببینید جناب Owari دید من هم نسبت به این زندگی و دستورات الهی و ایمان الهی و .... به همین فرم هست ... همکنون دو نوع نگرش در برابر ما وجود داره ... یکی نگرش تفکر دینی و دیگری نگرش علمی ...
من نگرش وجود خداوند یا عدم وجود خداوند رو تفکری میدونم که حداقلش عقل من نمیتونه اون رو متوجه بشه ... من مطمئن شدم که نمیتونم با عقلم به وجود خدا یا عدم وجود خدا پی ببرم ... مانند همون مساله مرد جگر فروش ... من هیچ گونه نمیتونم به سالم بودن یا سالم نبودن جگرها پی ببرم ... ولی شما به من حق بدین وقتی در درون نگرش دینی دوغ های ترش شده ای مانند مساله های ( مهریه . حق طلاق . تعریف خوشبختی . مساله ارث و میراث و برخورد با مجرمین ... فرم ازدواج و ... ) رو میبینم و وقتی میرم در درون نگرش علمی میبنم تمام دوغ ها به روز تهیه میشن ... هر روز کف مغازشون رو طی میکشن ... به مغازه ای اطمینان کنم که شرایط قابل درک تری از جنبه عقلانی برای من مهیا میکنند ...
موفق باشین .
سلام ...
جناب باء امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...
بزارین یه داستان براتون تعریف کنم ...
من و دوستم چند روز پیش رفتیم مغازه جگر فروشی ... دوستم علاقه خیلی شدیدی به مغازه های قدیمی داره ... { خودش تعریف میکرد وقتی عقد کرده با همسرش رفته تو یه دونه از این رستوران ها غذا خورده } راستش من از ظاهر مغازه خوشم نیومد ...
من و دوستم رفتیم جگرکی ... دوستم رفتش و سفارش داد ... چند سیخ جگر و چند سیخ قلوه و چند سیخ دل ... راستش من خیلی جگر و دل و قلوه دوست دارم . این غذا یکی از غذاهای مورد علاقه من هستش ... همینطور که طرف داشت جگرها رو کبابی میکرد من رو کردم به مرد جگر فروش و بهش گفتم جگرهاتون تازه هست ؟؟؟ و ایشون گفت بله خانوم ... اینجا خانومهای باردار میان و جگر میخورن ... ما کاسب محل هستیم ... اینجوری نیستش که یه غذایی رو به مردم بدیم ... ما اینجا مسئولیت داریم و از این جور حرفها ... من هم کمی تو ذهن خودم دو دو تا چهار تا کردم دیدم و دیدم راست میگه ... کاسب محل که نمیاد جنس بد بده ...
هیچی ... جگر ها کبابی شدند و دل تو دل من داشت آب میشد ... دوستم گفت نوشیدنی چی میخوری ... منم گفتم نوشابه که نه ... اگر دوغ هست بگو دوغ بیاره ... و دوستم سفارش چند تا دوغ رو داد ... من چون کمی تشنم بود ... درب دوغ رو باز کردم ... و یه قلوپ از دوغ رو خوردم ... یهو دیدم دوغه خیلی ترش هست ... با خودم گفتم نکنه فاسد باشه ... یه نگاه به تاریخ مصرفش انداختم دیدم .... بله .... تاریخ مصرفش حداقل ماله 6 ماه پیشه ... میدونستم دوغ براش مشگلی پیش نمیاد ... چون دوغ به میزان قابل توجهی نمک داره و معمولا دوغ اونجوری فاسد نمیشه ... ظرف دوغ رو گذاشتم پائین ... کمی گلوم رو صاف کردم ...
حالا یه مشگل داشتم !!! جگر و دل و قلوه رو بخورم یا نخورم !!!
از یه طرف دوستم داشت با چنان ولعی جگر و دل و قلوه میخورد ... و هی به من هم میگفت پس چرا نمیخوری ... من یه لحظه به خودم اومدم ... گفتم فاطمه این همه رفتی تو askdin و ادعای عقلانیت و ... کردی ... حالا میخوای چی کار کنی ... بی خیال بشی و بگی انشالله که جگر ها سالم هستند ... یا اینکه برای عقل و فهم و ادراک خودت ارزش قائل میشی و نمیخوریش ...
هیچی ... من لب به جگر ها نزدم و به دوستم هم گفتم که تاریخ مصرف دوغ گذشته ... و جگر فروشی که حاضر هست بطری دوغی که مال 6 ماهه پش هست رو جلویه مشتریش بزاره معلوم هست که جگر و دل و قلوش چی از آب در میاد ... دوستم میگفت بی خیال ... ولی من هر کاری که کردم نتونستم بخورم ... و با حسرت تمام میز جگر فروشی رو با دوستم ترک کردم ...
فردای اون روز ... خودم یه جگر فروشی خیلی تر و تمیز رو میشناختم ... مغازش تمییز بود ... کارکنان جگر فروشی لباس سفید به تن میکردند و همه چیز اون جگر فروشی رویه نرم بود ... من هیچ سوالی از فروشنده آن جگر فروشی مبنی بر اینکه جگرهات تازه هستند یا نه نپرسیدم ... ولی آنقدر پارامتر های آن مغازه برای من قابل تایید بودند ... که هیچ شکی نداشتم که ایشان جگرها رو از جایی مطمئن تهیه میکند ... و جاتون خالی حسابی خوش گذشت ...
و اما ...
ببینید جناب Owari دید من هم نسبت به این زندگی و دستورات الهی و ایمان الهی و .... به همین فرم هست ... همکنون دو نوع نگرش در برابر ما وجود داره ... یکی نگرش تفکر دینی و دیگری نگرش علمی ...
من نگرش وجود خداوند یا عدم وجود خداوند رو تفکری میدونم که حداقلش عقل من نمیتونه اون رو متوجه بشه ... من مطمئن شدم که نمیتونم با عقلم به وجود خدا یا عدم وجود خدا پی ببرم ... مانند همون مساله مرد جگر فروش ... من هیچ گونه نمیتونم به سالم بودن یا سالم نبودن جگرها پی ببرم ... ولی شما به من حق بدین وقتی در درون نگرش دینی دوغ های ترش شده ای مانند مساله های ( مهریه . حق طلاق . تعریف خوشبختی . مساله ارث و میراث و برخورد با مجرمین ... فرم ازدواج و ... ) رو میبینم و وقتی میرم در درون نگرش علمی میبنم تمام دوغ ها به روز تهیه میشن ... هر روز کف مغازشون رو طی میکشن ... به مغازه ای اطمینان کنم که شرایط قابل درک تری از جنبه عقلانی برای من مهیا میکنند ...
موفق باشین .
سلام علیکم سرکار الههی خشم،
صحبتتان طبق معمول صادقانه و متفکرانه و منصفانه است، به طور خلاصه خواندنش لذتبخشه، اما حتماً شما هم انتظار دارید که با هم در این موارد که فرمودید اختلاف نظر داشته باشیم، فقط خوبیش این است که زبان مفاهمه داریم و ان شاء الله این اختلافات به دعوای ختم نمیشود
خوب از این دید که شما نگاه میکنید حقیر به طور کامل حق را به شما میدهم و موضعگیریاتان را تأیید میکنم، ولی چه باعث میشود که دیدگاهم با این وجود با شما ۱۸۰ درجه تفاوت داشته باشد؟ اینکه حقیر مسأله را وقتی از یک راه حل نشد میروم سعی میکنم از راه دیگری حلّش کنم. شما بنای بر این دارید که دین و اعتقاداتتان را عقلانی بپذیرید، این در این دوره و زمانه بیش از حدّ تصور خوشحال کننده است، اما کلیات را رها کردهاید و سرگرم جزئیات شدهاید. طبیعی هم هست، هر کسی هر روز با یک سری جزئیات مواجه هست که جزء زندگی است، اخبار و دیدهها و شنیدههای شخصی و یا با واسطهی دوستان و اقوام و خلاصه افراد معتمد، تجربههای خود شخص و دوراهیهایی که سر راه خودش است، اینها ذهن انسان را به خودشان درگیر میکند و انتظار هم بر این است که اعتقادات انسان در همین میدان کارایی لازم را داشته باشد، مگرنه اینکه آدم همهاش اعتقاداتش از این جنس باشد که الآن در بینهایت باران میبارد یا خیر این اعتقادات بودن و نبودنش تأثیری در زندگی ندارد و همان بهتر که نباشد چون بار اضافه است، قضیهی حمار به خوبی نفی چنین اعتقاداتی را ثابت میکند، هر چیز غیرضروری بیمورد است مگر آنکه کمکی کند به فراهم آوردن یک پاسخ برای یک نیاز ضروری دیگر ... مثل اینکه داشتن چنان اعتقاداتی سرگرمی باشد برای خلاص شدن از زندگی روزمره و غرق شدن در تخیلات، خیلیها اعتقاداتشان در همین حدّ است و تأثیری در زندگیاشان ندارد ولی به نوعی هم دوستش دارند و نمیخواهند آن را از دست بدهند و به قول خودشان بودنش بهتر از نبودنش است ... شاید هم در بلندمدت آثاری داشته باشد نمیدانم ...
خوب یادم هست که حدیثی خواندم در مورد احوال مردم در زمان غیبت امام زمان علیهالسلام و اینکه فتنههای شدیدی به مردم وارد میشود، توصیفات امام علیهالسلام آنقدر ادامه داشت و ادامه داشت و ادامه داشت تا اینکه مخاطب ایشان که اصلاً قرار نبود آن همه عمر کند که به آن ایام برسد ترس ورش داشت و گریهاش گرفت! بعد رو به امام گفت که در این فتنهها چه باید کرد؟ امام علیهالسلام فرمودند که نگران نباش، امر ما مانند خورشید در وسط آسمان در یک روز آفتابی مشخص است! روی این مثال امام علیهالسلام فکر کردم که ویژگیهای خورشید در وسط آسمان چیست؟ چرا اگر این مطلب کنایه از روشن و واضح بودن حجت خداست باز اکثراً گرفتار خواهند بود؟ چطور میشود که خورشید در آسمان باشد و همه جا روشن باشد ولی مردم نتوانند حق را تشخیص دهند و گرفتار تاریکی باشند؟ پاسخ جالبی به ذهنم رسید که راه حلم برای موضع شما هم همان است. تا بحال به حرکت هواپیما یا ابرها در آسمان و سایهاشان روی زمین نگاه کردهاید، هواپیما یا ابرها یک مسیر مستقیم را طی میکنند و تقریباً یکنواخت، اما سایهاشان با توجه به همواریها و ناهمواریهای زمین حرکتهای پیچیدهای میکند، گاهی به سرعت از تپه بالا میرود، گاهی درسراشیبی حرکت میکند، گاهی یکجا سایهاشان در سایهی پدیدههای دیگری گم و ناپیدا میشود تا از جای دیگری بیرون بیاید. حالا فکر کنید کسی به آسمان نگاه نکند و فقط حرکت سایهها را دنبال کند، به نظر شما تصورش از حقیقت ایجاد کنندهی سایهها چه خواهد بود؟ ازهواپیما و ابر فاصله بگیریم و به سراغ خود خورشید برگردیم، خورشید برای زمین تقریباً یک منبع نور و حرارت نقطهای است، وضعیتی ثابت که با توجه به فاصلهی زیادش از زمین تقریباً نورش به طور یکنواخت به یک سطحی از زمین که چشم میتواند در یک لحظه ببیند (یعنی سطحی تقریباً مسطح، مقیاسی که کروی بودن زمین هنوز محسوس نباشد) میرسد، اما حالا خورشید را در وسط آسمان رها کنید و به سراغ سایهها بر روی زمین بیایید، نور و روشنایی از منبعی واحد میآید اما سایهها در شکل و اندازه و شدت و ضعف روشناییاشان متکثر هستند. حقیقتت واحد است و تجلی آن متکثر! گمان نکنید این مثال از خودم است، در بحثی که با دوست و برادر متفکرم جناب استوار پیرامون خلقت خداوند داشتیم به آیهای از قرآن رسیدیم که عجیب حکمت خلق خورشید برای اهل زمین را دلالت بر خلقت عالم توسط خداوند معرفی میکند:
أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا [الفرقان، ۴۵]
آیا ننگریستی به اینکه پروردگارت چطور پهن کرد سایه را و اگر میخواست هر آینه ساکن میگردانیدش سپس گردانیدیم خورشید را بر آن دلیل و راهنما
شاید بارها این آیه را خوانده بودم ولی هرگز تدبر کافی درش نکرده بودم که چقدر عجیب است، همه میگویند نور هستند و سایه از آن ایجاد میشود اینجا خداوند فرموده سایه هست و نور بر آن دلیل شده است! بعد از آنکه با خانمم این آیه را خواندیم و سعی کردیم بفهمیم و فرضیاتی برای فهمش بیان کردیم به سراغ تفاسیر رفتیم و در کتابی از کتابهای مرحوم ملاصدرا توضیح جالبی برای آن یافتیم، اینکه منظور از سایه کل عالم وجود باشد و خداوند پهنش کرده است و سپس حرکت خورشید در هر شبانه روز را خداوند تدبیر کرده است نسبت به افق زمینی تا هر روز به انسان یادآور شود که همانطور که بساط عالم در هر روز لباس روشنایی پوشیده و از تاریکی به در میآیند و شب لباس از تن به در آورده و به تاریکی ظلمت فرو میروند تمام بساط عالم هم توسط خداوند پهن شده است و در حرکت است (مثل حرکت سایه با جابجا شدن خورشید نسبت به زمین) تا در پایان وقت آن باز برچیده شود و این اشاره به خلقت آسمانها و زمین و دنیا دارد که بساطش پهن شده تا زمانی بیاید که جمع گردد و این تدکر است که هر روز مقابل انسان است و انسان از آن غافل است. بحث خورشید و سایه در اصل تدبیرشان دلالت به حقایق عالی عالم وجود دارند و مثال امام علیهالسلام هم در همین راستاست، انسان نباید درگیر سایهها شود و باید نگاهش به آسمان باشد، یعنی انسان نباید درگیر دنیا باشد و باید نگاهش به منبع نور باشد، سایهها غلطانداز هستند، حرکت سادهی نور وقتی به حرکت پیچیدهی سایهها روی زمین تبدیل میشود این حرکات غلطانداز هستند، حقیقت را اعوجاج میدهند، باید به منبع نور نگاه کرد نه به سایهها ... باید اصل را جستجو کرد ... باید کلیات را فهمید تا بعد جزئیات معلوم گردند و نباید سعی کرد از جزئیات به کلیات رسید که بعید نیست در آن جزئیات غرق شویم و به کل از مسیر اصلی منحرف گردیم.
حالا چطور میتوان به کلیات رسید، کلیات چه هستند:
من یه لحظه به خودم اومدم ... گفتم فاطمه این همه رفتی تو askdin و ادعای عقلانیت و ... کردی ... حالا میخوای چی کار کنی
من نگرش وجود خداوند یا عدم وجود خداوند رو تفکری میدونم که حداقلش عقل من نمیتونه اون رو متوجه بشه ... من مطمئن شدم که نمیتونم با عقلم به وجود خدا یا عدم وجود خدا پی ببرم
کلیات همانهایی هستند که شما در زمینهی شناخت عقلی آنها از خودتان مأیوس شدهاید و حقیر در این زمینه با شما کاملاً مخالف هستم، ما شاء الله با هوش هستید و منصف و روحیهی حق طلب دارید، شما نتوانید بپذیرید انسان را تا حدّ برج میلاد به حیرت فرو میبرد و یا بیشتر ...
اما اینکه فرمودید:
ولی شما به من حق بدین وقتی در درون نگرش دینی دوغ های ترش شده ای مانند مساله های ( مهریه . حق طلاق . تعریف خوشبختی . مساله ارث و میراث و برخورد با مجرمین ... فرم ازدواج و ... ) رو میبینم و وقتی میرم در درون نگرش علمی میبنم تمام دوغ ها به روز تهیه میشن ... هر روز کف مغازشون رو طی میکشن ... به مغازه ای اطمینان کنم که شرایط قابل درک تری از جنبه عقلانی برای من مهیا میکنند ...
به وضوح مشخص است که شما کلیات را حل نکرده وارد حل جزئیات شدهاید، یعنی به جای آنکه یک لحظه سرتان را رو به آسمان بگیرید و خورشید را واضح در وسط آسمان صاف و بدون ابر ببینید نگاهتان به سایههاست ... خواهر عزیزم سایهها غلطانداز هستند ... سایهها خوبند برای اینکه با آنها تخیل کنیم، حقیقت را آنطور که دوست داریم بسازیم یا آنطور که دوست دارند برایمان بسازند و آنچه ساخته شده قشنگ هم میتواند باشد ولی فقط یک ایراد دارد و آن اینکه دیگر «حقیقت» نیست. اگر خود سایهها را میتوان سایههایی از حقیقت دانست آنچه به عنوان حقیقت در ذهنمان ساخته شده است دیگر سایهی حقیقت نیست بلکه تنها شبه و جایگزین حقیقت است و ممکن است به شدت باطل باشد، مثل تمام نظریههای باطلی که انبیاء علیهمالسلام آمدند تا مردم را از گیر آنها خلاص کرده و آنها را متوجه منبع نور حقیقت کنند.
اما چه باید کرد، شما اول وضع خودتان را مشخص کنید، ما شاء الله عاقلید، متفکرید، چطور دل خوش کردهاید به اعتقاداتی از جنس اینکه در بینهایت باران میبارد یا خیر و اعتقاداتتان در زندگیاتان اثر چندان ندارد و بعضاً راهتان و اعتقادات عملیاتان در مقابل اعتقادات قلبیاتان قرار میگیرد؟ به هر حال آدم یا به یک چیزی اعتقاد دارد و یا ندارد، اگر دارید دیگر در اعتقادات که نباید جمع اضداد شد، نباید با پارادوکس زندگی کرد، باید با خودمان شفاف باشیم. اصولالدین را عقلی دنبال کنید، به خداوندی که مطمئن نیستید وجود دارد یا نه خطاب کنید که قصد دارم تکلیف خودم را مشخص کنم، اگر هستی و وجود داری خودت را بهم اثبات کن (خودتان باید دنبال اثبات بروید و خداوند اگر وجود دارد مسیرتان را طوری میچیند که دست آخر نتوانید حتی یک احتمال ضعیف بدهید که خداوند وجود نداشته باشد، از ما حرکت از خدا روزی و برکت) ... حرف درشتی است ولی چاره چیست ... حقیر این کار را کردم و خداوند هم جواب داد پس خیالم جمع است که به شما هم جواب میدهد و او از وضع و خواسته و دغدغهی شما آگاه است و پاسخ شما قبل از پرسیدنتان برایتان مهیاست، کافی است از او بخواهید تا طی کردن این مسیر پر خیر و برکت برایتان کلید بخورد ...
خدا را که بپذیرید کمکم سایر موارد هم برایتان روشن میشود، دیگر اگر جزئیاتی به شما عرضه شد که نتوانستید آن را به حقیقت ارتباط دهید سرتان را میآورید بالا و خورشید را میبینید، مطمئن میشوید که وجود خورشید دروغ نیست و در نتیجه به برداشت خودتان از آن جزئیات شک میکنید و روحیهی علمیاتان هم شما را به کنکاش در رفع این گره ذهنی وا میدارد بدون آنکه اندک خللی به اعتقادات شما وارد کند، در جگرکی درب و داغون مینشینید و دوغ تاریخمصرفگذشته و جگر فاسد را میخورید و میدانید که ممکن است هیچ چیزتان نشود و به جگرکی سطح بالا میروید و دوغی که تاریخ تولیدش مال فرداست و جگری که همین الآن از سینهی حیوان بیرون کشیده شده است را میخورید و میدانید که ممکن است مریض شوید، در واقع جزئیات را فهمیدهاید که غلطانداز هستند، نه اینکه بیگدار به آب بزنید ولی میگذارید که نور عقلتان مشاهدات چشمیاتان را ویرایش و تصحیح نماید، با عقل میبینید نه با چشم، عقل میشود عصای دیدنتان و شنیدنتان ... قدرت دیدن و شنیدن انسان با توان عقل هزاران برابر میشود ... اینجاست که حتی در فتنهها وقتی حق و باطل بر افراد مشتبه میشود انسان عاقل به نور عقلش (=بصیرت) حق را تشخیص میدهد و در درستی آن تردید نمیکند ... چشم در حصار زمان میبیند اما بصیرت قدرت دیدن آینده و گذشته و حال را همزمان با هم دارد ... نور عقل چراغ دل است که دل را روشن میکند و دلی که روشن است سیاهی شک و تردید در آن راه ندارد ...
خیلی نوشتم، اگر وسطش خوابتان نبرده باشد دستمریزاد دارد :Kaf: :Gol:
در پناه خداوند باشید ان شاء الله
یا علی
[SPOILER]راستی شاید بد نباشد اگر پاسخی به هر پستی از هر بندهی خدایی خواستید بدهید یک نقل قول ولو خالی از او در پاسختان قرار دهید تا توسط سایت به او اطلاع داده شود تا بیاطلاع از پاسختان نمانده و شرمندهی شما نشود، باز هم هر طور که خودتان صلاح دانستید، با تشکر :Gol:[/SPOILER]
جمع بندی: علم ناقص، علم کامل؛ کدامیک را تبعیت کنیم؟
سوال: آیا علم کامل(وحی) در حل مشکلات ونیازها ی انسان موفق تر بوده یا علم ناقص(علم بشری)؟
جواب: این نحوه تقسیم غلط است ودر واقع تقسیم امور به اقسام مختلف غیر مرتبط است. اگر یک منبع علم حقیقی وحی است دیگری هم عقل بشری است واینکه انسان با اصول عقلی چیزی را کشف می کند به این معنی نیست که از خودش مسی سازد در واقع این هم اه یاست چون ابزاری که با آن فکر می کند وبه دست می آورد مال خداست وانسان از خود چیزی ندارد.
سوال: وحی وعلوم دینی در باب مسائل مختلف پزشکی، اقتصادی، تکنولوژی و... چه دستاوردهایی برای بشر داشته اند؟ آیا دست آوردهای علوم بشری بیشتر نبوده است؟
جواب: قبل از جواب به اصل سوال باید گفت، وحی برای هدایت بشر است در اصول فکری واعتقادی وروش عمل که زا هر چیزی مهمتر است وقرآن کتاب اقتصادی، طبی، فیزیک وغیره نیست که به این امور بپردازد. خداوند متعال در قرآن کریم اصول حرکت صحیح و کد را در خیلی زمینه ها به انسان داده است. وخیلی چیزها هم انسان باید با تامل وتعقل به دست بیاورد. واین هم به تعبیر حضرت آیة الله جوادی آملی از دین است. دین دو بازو دارد، وحی ونقل وعقل واینها در برابر هم نیستند بلکه دو طریق برای کشف حقایق وهدایت هستند.
در جامعیت دین همین بس که در امور مختلف مسائل کلیدی را بیان داشته است که رد اینجا برخی بیان می شود.
طب: