"فرقه قادریه "
تبهای اولیه
فرقه قادريه دنباله رو جنيد بغدادي و شيخ عبدالقادر گيلاني، صوفي مشهور اهل سنت و جماعت مي باشد. از اين سلسله، شاخه هايي بسيار بوجود آمده است. شيخ محي الدين ابو محمد عبدالقادر بن ابي صالح به روايتي در شب اول رمضان 471 هـ.ق در روستاي بشتير متولد شده است و وفات او را در سال 561 هـ.ق ذکر کرده اند.
وي در آغاز تحصيل نزد ابو زکرياي تبريزي، علوم ادبي را فرا گرفت و در سن هجده سالگي به بغداد رفت و نزد علماي آن سامان علم حديث و فقه را آموخت. استاد وي در فقه حنبلي ابوالوفاء بن عقيل بوده و مباني تصوف را نزد ابوالخير حماد الدباس کسب کرده است. او در طول اين مدت به رياضت و عزلت نشيني روي آورد. از طرف علي بن ابي سعد مخرمي به تدريس در مدرسه خود ايشان پرداخت و بدين ترتيب، در پي ارشادات وي شهرتش گسترش يافت. وي خرقه مشايخ را از ابو سعيد مخرمي گرفته است.
از القاب او شيخ کل، شيخ مشرق و محي الدين مي باشد. وي سني مذهب است و فقه حنبلي را از ابن عقيل آموخته است.
دراويش قادري امروز بيشتر در ناحيه کردستان حضور داند، هرچند اين فرقه در ولايات سند و بلوچستان و کشور مغرب نيز طرفداراني دارد.
دراويش قادري عمدتاً داراي گيسوان بلند هستند و شارب (سبيل) بلند مي گذارند و در هنگام ذکر موهاي خود را باز نموده و پريشان مي کنند.
پيروان اين طريقت، درک حقيقت و روشني روح و وصول به حق را در قيل و قال و سماع مي دانند و معتقدند که لذّت جسم موجب شادماني روح مي شود.
ذکر دراويش قادري بر دو نوع است: يکي به نام « تهليل » و ديگري ذکر ايستاده به نام « هره » است. در ذکر نخست، حلقه وار مي نشينند و شيخ يا خليفه، رهبري ذکر را بر عهده مي گيرد. او در حلقه مريدان قرار مي گيرد و در حالي که تسبيحي در دست دارد، به رهبري ذکر دراويش مي پردازد. براي ذکر ايستاده « هره » دراويش به طور ايستاده حلقه اي تشکيل مي دهند و خليفه در وسط ايستاده و رهبري ذکر را بر عهده مي گيرد. اين ذکر با آهنگ طبل (طاس)، دف و شمشال همراه است.
اين طريقت تأثير زيادي از يوگي هاي هندي پذيرفته و پيروان آنان در هنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق العاده مي زنند.
براي عبدالقادر کرامت ها و داستانهاي دروغ زيادي از سوي پيروان او نقل شده که در تاريخ تصوف بي سابقه است.
شعراني در طبقات الکبري نوشته : شيخ عبدالقادر گيلاني (رض) مي گفت : مدت بيست و پنج سال تمام، در بيابانهاي عراق تنها و بي کس اقامت کردم. نه کسي را شناختم و نه کسي مرا شناخت. طوايفي از مردان غيب و جن نزد من مي آمدند و راه خدا شناسي را به آنها تعليم مي دادم و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهي و رفاقت کرد در حاليکه من او را نمي شناختم و شرط کرد که با او مخالفت نکنم. او به من گفت : در اينجا بنشين! و من سه سال در همان جا که او گفته بود نشستم. هر سال مي آمد و مي گفت : در همين جا باش تا من نزد تو بيايم. مي گويد : يک سال در خرابه هاي مداين ماندم و در اين مدت به انواع مجاهده با نفس مشغول بودم ؛ آب مي نوشيدم و از چيزهاي دور ريخته مي خوردم، يک سال نه مي خوردم و نه مي نوشيدم و نه مي خوابيدم. يک شب که هوا خيلي سرد بود، در ايوان کسري خوابيدم و محتلم شدم و برخاستم و رفتم در شط غسل کردم. سپس خوابيدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل کردم و اين عمل در آن شب چهل بار تکرار شد که من غسل مي کردم. سپس بالاي ايوان صعود کردم که مبادا خوابم ببرد.
(طبقات الکبري/ج1/ص110)
در جاي ديگر عبدالقادر گيلاني مي گويد :
آنگاه که جدّم (ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهي رسيد، جبرئيل امين عقب ماند و گفت : اي محمد! هر گاه به قدر انگشتان نزديک شوم، آتش مي گيرم. خداي تعالي، روح مرا در آن مقام پيش او فرستاد تا مگر از سيد امام عليه و علي آله السلام استفاده بکنم. من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نيکو داشتم. آنجا که حضور رساندم منزلت براق را ديدم تا اينکه جدّم رسول الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود تا اينکه به مقام قاب قوسين يا کمتر رسيد. به من گفت : اي فرزند و اي نور چشمم ! اين قدم من بر گردن تو قرار گرفته و قدم هاي تو بر گردن همه اولياء خدا قرار مي گيرد.
بعد مي گويد : به عرش با شکوه خدا بار يافتم و پرتو هاي آن بر من نمايان شد و خدا اين مقام را به من بخشيد. قبل از تخلق به اخلاق الهي به عرش خدا نگريستم و ملکوت او بر من آشکار شد و خدا مرا بر کشيد و تاج وصال را با نظر در احوال من بر من کرامت کرد و او است که شرافت مي دهد و مرا جامه تقرب مي پوشاند.
(الغدير/ج21/ص276)- پایگاه تحقیقاتی الزهراء
فرقه قادريه دنباله رو جنيد بغدادي و شيخ عبدالقادر گيلاني، صوفي مشهور اهل سنت و جماعت مي باشد. از اين سلسله، شاخه هايي بسيار بوجود آمده است. شيخ محي الدين ابو محمد عبدالقادر بن ابي صالح به روايتي در شب اول رمضان 471 هـ.ق در روستاي بشتير متولد شده است و وفات او را در سال 561 هـ.ق ذکر کرده اند.
وي در آغاز تحصيل نزد ابو زکرياي تبريزي، علوم ادبي را فرا گرفت و در سن هجده سالگي به بغداد رفت و نزد علماي آن سامان علم حديث و فقه را آموخت. استاد وي در فقه حنبلي ابوالوفاء بن عقيل بوده و مباني تصوف را نزد ابوالخير حماد الدباس کسب کرده است. او در طول اين مدت به رياضت و عزلت نشيني روي آورد. از طرف علي بن ابي سعد مخرمي به تدريس در مدرسه خود ايشان پرداخت و بدين ترتيب، در پي ارشادات وي شهرتش گسترش يافت. وي خرقه مشايخ را از ابو سعيد مخرمي گرفته است.از القاب او شيخ کل، شيخ مشرق و محي الدين مي باشد. وي سني مذهب است و فقه حنبلي را از ابن عقيل آموخته است.
دراويش قادري امروز بيشتر در ناحيه کردستان حضور داند، هرچند اين فرقه در ولايات سند و بلوچستان و کشور مغرب نيز طرفداراني دارد.
دراويش قادري عمدتاً داراي گيسوان بلند هستند و شارب (سبيل) بلند مي گذارند و در هنگام ذکر موهاي خود را باز نموده و پريشان مي کنند.
پيروان اين طريقت، درک حقيقت و روشني روح و وصول به حق را در قيل و قال و سماع مي دانند و معتقدند که لذّت جسم موجب شادماني روح مي شود.
ذکر دراويش قادري بر دو نوع است: يکي به نام « تهليل » و ديگري ذکر ايستاده به نام « هره » است. در ذکر نخست، حلقه وار مي نشينند و شيخ يا خليفه، رهبري ذکر را بر عهده مي گيرد. او در حلقه مريدان قرار مي گيرد و در حالي که تسبيحي در دست دارد، به رهبري ذکر دراويش مي پردازد. براي ذکر ايستاده « هره » دراويش به طور ايستاده حلقه اي تشکيل مي دهند و خليفه در وسط ايستاده و رهبري ذکر را بر عهده مي گيرد. اين ذکر با آهنگ طبل (طاس)، دف و شمشال همراه است.
اين طريقت تأثير زيادي از يوگي هاي هندي پذيرفته و پيروان آنان در هنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق العاده مي زنند.
براي عبدالقادر کرامت ها و داستانهاي دروغ زيادي از سوي پيروان او نقل شده که در تاريخ تصوف بي سابقه است.
شعراني در طبقات الکبري نوشته : شيخ عبدالقادر گيلاني (رض) مي گفت : مدت بيست و پنج سال تمام، در بيابانهاي عراق تنها و بي کس اقامت کردم. نه کسي را شناختم و نه کسي مرا شناخت. طوايفي از مردان غيب و جن نزد من مي آمدند و راه خدا شناسي را به آنها تعليم مي دادم و خضر در آغاز ورودم به عراق با من همراهي و رفاقت کرد در حاليکه من او را نمي شناختم و شرط کرد که با او مخالفت نکنم. او به من گفت : در اينجا بنشين! و من سه سال در همان جا که او گفته بود نشستم. هر سال مي آمد و مي گفت : در همين جا باش تا من نزد تو بيايم. مي گويد : يک سال در خرابه هاي مداين ماندم و در اين مدت به انواع مجاهده با نفس مشغول بودم ؛ آب مي نوشيدم و از چيزهاي دور ريخته مي خوردم، يک سال نه مي خوردم و نه مي نوشيدم و نه مي خوابيدم. يک شب که هوا خيلي سرد بود، در ايوان کسري خوابيدم و محتلم شدم و برخاستم و رفتم در شط غسل کردم. سپس خوابيدم و محتلم شدم و رفتم در شط غسل کردم و اين عمل در آن شب چهل بار تکرار شد که من غسل مي کردم. سپس بالاي ايوان صعود کردم که مبادا خوابم ببرد.
(طبقات الکبري/ج1/ص110)
در جاي ديگر عبدالقادر گيلاني مي گويد :
آنگاه که جدّم (ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهي رسيد، جبرئيل امين عقب ماند و گفت : اي محمد! هر گاه به قدر انگشتان نزديک شوم، آتش مي گيرم. خداي تعالي، روح مرا در آن مقام پيش او فرستاد تا مگر از سيد امام عليه و علي آله السلام استفاده بکنم. من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نيکو داشتم. آنجا که حضور رساندم منزلت براق را ديدم تا اينکه جدّم رسول الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود تا اينکه به مقام قاب قوسين يا کمتر رسيد. به من گفت : اي فرزند و اي نور چشمم ! اين قدم من بر گردن تو قرار گرفته و قدم هاي تو بر گردن همه اولياء خدا قرار مي گيرد.
بعد مي گويد : به عرش با شکوه خدا بار يافتم و پرتو هاي آن بر من نمايان شد و خدا اين مقام را به من بخشيد. قبل از تخلق به اخلاق الهي به عرش خدا نگريستم و ملکوت او بر من آشکار شد و خدا مرا بر کشيد و تاج وصال را با نظر در احوال من بر من کرامت کرد و او است که شرافت مي دهد و مرا جامه تقرب مي پوشاند.
(الغدير/ج21/ص276)- پایگاه تحقیقاتی الزهراء
اين طريقت تأثير زيادي از يوگي هاي هندي پذيرفته و پيروان آنان در هنگام ذکر و سماع دست به اعمال خارق العاده مي زنند.
براي عبدالقادر کرامت ها و داستانهاي دروغ زيادي از سوي پيروان او نقل شده که در تاريخ تصوف بي سابقه است.
سلام برادر
ممنونم در مورد طریقت قادریه نوشتی اما اگر بیشتر تحقیق میکردی بهتر نبود؟؟
ایا تو مرتاز هندی رو با دروایش اهل طریق یکی میکنی!!مرتازان با استفاده از تمریین تکرار وشعبده بازی اینکارو میکنن اما اگریکبار فقط یکبار در مجلس ذکر دراویش باشی میفهمی که اونا از حالات مادی بیرون میرون در یک فضای خیلی معنوی قرار میگیرن که انسان نمی تونه اونو وصف کنه پس لطفا هیچ وقت دروایش رو با یوگی هندی چیه مقایسه نکن .
اما در مورد حضرت عبدالقادر گیلانی (رض):اینایی که تو نوشتی اصلا من تاحالا نشنیده ام این شخص کی بوده که کتابو نوشته ناشناسه.
اما یک موضوع اصلی طریقت از حضرت علی (رض)دست به دست به ما رسید کسانی که طریقت رو به منطقه کردستان وکرمانشاه اورد یکی سید علی فرزند سید رسول و دوخلیفه بزرگوار حضرت شیخ کاک احمدبرزنجی به نام های سید رسول (برزنجی)و سید رسول(سوله )که این دو هر کدام در شهر های مرزی کرمانشاه(تازه اباد(خانه اشور)و روانسر (دولت اباد))مستقر شدند.
ویک نکته خیلی مهم کسی که باعث ترویج طیقت قادریه شد حضرت شیخ جسن بصری بود
والسلام
سلام علیکم
ویک نکته خیلی مهم کسی که باعث ترویج طیقت قادریه شد حضرت شیخ جسن بصری بود
حسن بصری ثانی که با امام جعفر صادق علیه السلام هم دوره بوده قرت دوم بعد از هجرت میزیسته در حالیکه عبدالقادر گیلانی
حداقل 2 قرن بعد از او بدنیا آمده.
471 هـ.ق در روستاي بشتير متولد شده است و وفات او را در سال 561 هـ.ق ذکر کرده اند.
رابطه ای بین این دو وجود ندارد. هرچند که سر سلسله همه اینها از حسن بصری ثانی و سفیان ثوری کوفی باز میگردد.
در هر شکل اگر هر کسی بجای تامل در کتاب خدا و تحصیل علوم دینی از منبعی مطمئن دنبال این اشخاص برود نتیجه خوبی نمیتوان برایش متصور شد.
والله اعلم
یاحق
شما که عبدالقادر را حضرت می نامید و سنگ دراویش را به سینه می زنید اینجا را ببینید بد نیست
http://www.askdin.com/thread7849.html
ضمنا جناب بینا بد نیست لینک سخنرانی استاد رائفی درباره فرقه های انحرافی را برای ایشان بگذارید تا بدانند شیوخشان چطور در عالم خلسه فرو می روند :khandeh!:
[QUOTE=سیدپوریا هاشمی;187269]سلام برادر
ایا تو مرتاز هندی رو با دروایش اهل طریق یکی میکنی!!مرتازان با استفاده از تمریین تکرار وشعبده بازی اینکارو میکنن اما اگریکبار فقط یکبار در مجلس ذکر دراویش باشی میفهمی که اونا از حالات مادی بیرون میرون در یک فضای خیلی معنوی قرار میگیرن که انسان نمی تونه اونو وصف کنه پس لطفا هیچ وقت دروایش رو با یوگی هندی چیه مقایسه نکن .
[/QUOTE]
سلام بر حضرت ولی عصر (عج) و منتظرانش و سلام بر شما
دوست عزیز باید خدمتون عرض کنم که متاسفانه ظاهر معنوی این فرقه باعث فریب افراد و گاهاً شیعیان حضرت ولیعصر (عج) می شود، غافل از اینکه این فرقه در عقاید و ایدئولوژی دارای نواقص و اشتباهات زیادی می باشند که جناب عبدالله در این تاپیک به آن اشاره کرده اند :
http://www.askdin.com/thread7849.html
اغلب راه نفوذ آنها نیز به این طریق هست که حرف و صحبتی در مورد عقاید خود نمی کنند و فقط به ذکر گفتن که ظاهر قضیه و فریبنده هست ، اکتفا می کنند ، و اگر فردی نیز سوالی بپرسد یا جواب سربالا می دهند و یا پاسخ های ناقص و محافظه کارانه می دهند. و بدین ترتیب مردم را در راهی قرار می دهند که نباید در آن راه قرار گیرند.
کليني به سند معتبر از « سدير صيرفي» روايت كرده كه :من رورزي از مسجد بيرون ميآمدم و امام باقر (عليه السلام) داخل مسجد مي شد ،دست مرا گرفت رو به كعبه كرد و فرمود:
.اي سدير!مردم مأمور شدند از جانب خداوند كه بيايند و اين خانه را طواف كنند وبه نزد ما آيند وولايت خود را بر ما عرضه نمايند.
سپس فرمود:
اي سدير ! مي خواهي كساني را كه مردم را از دين خدا جلوگيري مي كنند به تو نشان دهم؟آنگاه به ابو حنيفه و سفيان ثوري » (م161هجري) كه در مسجد حلقه زده بودند ،نگريست و فرمود :اينها هستند كه بدون هدايت از جانب خدا و سندي آشكار ،از دين خدا جلوگيري مي كنند اگر اين پليدان در خانه هاي خود بنشينند و مردم را گمراه نكنند ،مردم به سوي ما مي آيند وما ايشان را از جانب خدا و رسول خبر مي دهيم ».
و ما مطمئن هستیم که امروز نیز امام عصرمان بر این عقیده هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام وعرض ادب خدمت دوستان گرامی
با شدت یافتن این جَدَل ها بسیار از رهیده شدن خود از دام ادیان و فرقه های منتسب به آن حرسندم
ممنونم در مورد طریقت قادریه نوشتی اما اگر بیشتر تحقیق میکردی بهتر نبود؟؟ ایا تو مرتاز هندی رو با دروایش اهل طریق یکی میکنی!!مرتازان با استفاده از تمریین تکرار وشعبده بازی اینکارو میکنن اما اگریکبار فقط یکبار در مجلس ذکر دراویش باشی میفهمی که اونا از حالات مادی بیرون میرون در یک فضای خیلی معنوی قرار میگیرن که انسان نمی تونه اونو وصف کنه پس لطفا هیچ وقت دروایش رو با یوگی هندی چیه مقایسه نکن .
ولی جناب سیدپوریا هاشمی مطلبی عنوان کردند
که اگر خود شاهد بوده اند و ادعای ایشان مصداق عینی دارد و قابل اثبات است
شاید نکته پایانی باشد بر تحیرهای این چند ساله من که باز به دامن دین بازگردم
روش تحقیق در اثبات ادعاهایی این چنین سترگ که البته منظورشان کرامات است را مؤسسه ای به نام جیمز رندی تسهیل کرده
اگر این چنین ادعاهایی از سوی هر یک از ادیان فرقه ها انشعابات افراد حقیقت داشته باشد
نقطه پایانی بر تحیر بی انتهای افرادی مانند من است
لذا استدعا دارم اگر این چنین ادعاهایی را قرین صدق و حقیقت میدانید به آدرس ذیل بشتابید و ما رهیدگان از دین را برهانید:
[quote]
آقای جیمز رندی شعبده باز سرشناس امریکا کانادایی مؤسسه خود را در سال 1996 بنا نهاده و از آن موقع تاکنون کسی موفق به اثبات ادعای خود و دریافت جایزه یک میلیون دلاری آن نشده کافی است نام و آدرس مؤسسه [color=#000000]james randi educational foundation را در اینترنت جستجو کنی و ویدیو ها و کتابهای ایشان را ابتیاع کنی تا افشاگری ایشان را در مورد این ادعاها از جمله خم کردن قاشق و چنگال و ادعاهای هومیوپاتی شفا دهند گان دروغین را پیدا کنی
[/quote]
در ضمن راجع به مرتاضان هند و باورهای غریبی که به قدرت اینان دارند مطلب ذیل شاید کمک کننده باشد:
در مور مرتاضان یادم به حکایتی افتاد بدین مضمون :
میدانی چرا مرتاضان موفق به توقف قطار می شوند؟
زیرا مرتاضان ناموفق توسط راننده قطار دیده نشدند و آنها در زیر قطار له شدند
و همینطور مرتاضانی که خود را زنده به گور می کنند و سالم بیرون می آیند انانکه در کار خود خبره نیستند و تمهیداتشان به شکست انجامیده در زیر خاک مدفون شده و مرد ه اند در هند کسانی که در خیابان به دنیا می ایند و می میرند کم نیستند
پیروز و موفق باشید[/color]
با سلام و عرض ادب
نکته ای را که نباید فراموش نمائیم این است که جایگاه طریقت و تصوف در شیعه با جایگاه طریقت در اهل سنت یکسان نیست واینگونه نیست که همۀ عقائد آنها باطل و بی اساس باشد.
صرف نظر از اینکه افراط و تفریط هایی در این گرایشها وجود دارد ولی اصل آن بزرگترین مانع در ترویج عقاید وهابیت در اهل سنت بوده است لذا می بینیم که تبلیغات وهابیت در این مناطق بی اثر بوده است و اهل سنتی که گرایش تصوف دارند(والبته بیشتر اهل سنت اینچنین هستند) عقایدشان در بحث توسل و استغاثه به اولیای الهی ، حاضر و ناظر بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، سفر برای زیارت قبر اولیای دین، بنای قبور بر سر قبر اولیای الهی و... همانند عقاید شیعه است. وهمچنین می بینیم که محبت اهل بیت علیهم السلام در تابعین این طرق امری مشهود و آشکار است.
والبته این را هم باید دانست که علمای بزرگی از اهل سنت که علم را بازهد قرین نموده بودند خود تابع برخی از این طرق بوده اند و اینگونه نیست که پیروان این طریقتها را افراد بی قید به شریعت تشکیل داده باشند، واز طرفی دیگر بیشترین تعاملات شیعه نیز با همین گروهها بوده است.
گرایشهای اهل سنت در سه حوزه قابل بررسی است:
1- حوزۀ فقهی : که در این حوزه مکاتیب فقهی ای که بیش از ده مکتب بوده اند و نهایتا چهار مذهب آن در دورۀ عباسی به رسمیت یافت: حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی.
2- حوزۀ کلامی: که در این حوزه چند مکتب کلامی مورد تبعیت اهل سنت بوده و می باشند: معتزلی ،اشعری، ماتریدی، اهل حدیث و...
3- حوزۀ طریقت: که در این حوزه بیشتر اهل سنت(بجز سلفیون ) که اهل طریقتند، طریقت خود را به یکی از سران مشایخ می رسانند: همچون قادریه، نقشبندیه، رفاعیه، شاذلیه(در شمال افریقا)، چشتیه و...
لذا می بینیم که شافعیان در فقه از ابن ادریس شافعی تقلید می کنند و لی در کلام اشعری هستند و در طریقت اکثرا از مکتب عبدالقادر گیلانی مدفون در بغداد تبعیت می کنند.
کافی است بدانید از کردستان ایران تا عراق و ترکیه و سوریه(که حوزهای معتبر علمی ای در اهل سنت دارد، همچون حوزه شیخ احمد کفتارو) و لبنان که اکثر اهل سنت آن را شوافع تشکیل می دهند اکثرا تابع طریقت قادریه اند.
جهت اطلاع بیشتر(در مقابله با عقاید وهابیت) به این لینکها که متعلق به اهل سنت هست مراجعه فرمائید: