جمع بندی مرز و تفاوت بین دفاع از حقوق زنان و فمینیست کجاست؟
تبهای اولیه
سلام
بسیار در این سایت دیده ام که دفاع از حقوق زنان را برابر با فمینیست می پندارند
ایا این درست است ؟ اگر نیست این مرز چیست ؟
متشکرم
[FONT=arial]با سلام
این سوال بارها مورد بحث قرار گرفته است.
دفاع افراطی از حقوق زنان درست نیست اما آنچه که طبق اسلام و دین و معیار آن داده شده هیچ ایرادی ندارد. قبلا هم در سایت گفته شده که :
[FONT=arial]فمینیست ها معتقدند که زنان باید در تمامی فرصت ها و امکانات، بطور مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ... دست پیدا کنند. و به تفاوت های اساسی موجود بین زن و مرد از جهات مختلف، نوع مسئولیت، توانائی جسمی و روحی و ... توجه نمی کنند.
[FONT=arial]اما اسلام با توجه به اقسام تفاوت های وجودی زن و مرد اعم از مسئولیت ها، توانمندی های و ... به یکسری تفاوت ها و تمایزاتی در برخورداری از فرصت ها و امکانات قائل است و اینطور نیست که به تساوی و برابری مطلق زن و مرد حکم کند.
لذا با این بیان مرزبندی هم مشخص است.
موفق باشید
بسیار در این سایت دیده ام که دفاع از حقوق زنان را برابر با فمینیست می پندارند
ایا این درست است ؟ اگر نیست این مرز چیست ؟
سلام و درود
بى گمان ستم به زنان، يكى از سياه ترين منظره هاى تمدن بشرى است، چه آن زمان كه در قديم، انسان بودن زن فراموش شده بود و چه امروز كه زن بودن او به نام «آزادى» و «تساوى حقوق» او با مرد و در واقع، موقعيت طبيعى و فطرى و استعدادهاى ويژه زن و رسالت او به فراموشى سپرده شده است. از اين رو، هرگونه تلاش در بهبود اين روند، موجه و معقول مى نمايد. اما اين اصلاحات بايد بر مبناى صحيح و استوار صورت گيرد و اين همان نهضت سفيد اسلامى زن است، نه نهضت سياه و تيره اروپايى غرب (فمينيسم). بايد براى احياى مقام انسانى زن و حقوق وى به پاخاست، اما مبناى اين نهضت آموزه هاى عالى اسلامى باشد و نه آموزه هاى انحرافى بر اساس هوا و هوس و دست دراز كردن به طرف دنياى غرب.(1)
نحوه حمايت و دفاع از حقوق زن در نگرش اسلامى و جنبش فمينيستى غربى در انگيزه ها، مبانى نظرى و آموزه ها تفاوت جدى دارد و به همين دليل، نهضتى كه در اروپا براى احقاق حقوق پايمال شده زن صورت گرفت، و يك سلسله بدبختى ها را از زن گرفت، خود منشأ بسيارى از ستم ها، بيچارگى ها و بدبختى هاى ديگر زنان شد.
در نتيجه عليرغم حمايت جدى و غيرقابل انكار اسلام از شخصيت و جايگاه حقوقى و اجتماعى زنان، تعارض ديدگاه هاى اسلام و فمينيسم روشن است و به همين دليل اصطلاح «فمينيسم اسلامى» از اساس نادرست است.
اما توضيح تفاوت ها و تعارض ها:
الف. به لحاظ انگيزه ها: زن در اروپا تا قبل از قرن بيستم از نظر قانون و در مقام عمل فاقد حقوق انسانى بود، ناقص الخلقه بودن زن پيش از مشرق زمين، در ميان مردم غرب مطرح بوده است. از زبان مذهب و كليسا گفته اند: «زن بايد از اينكه زن است، شرمسار باشد». «زن موجودى است با گيسوان بلند و عقل كوتاه». «زن آخرين موجود وحشى اى است كه مرد او را اهلى كرده است» و يا «زن برزخ ميان حيوان و انسان است». در قرون وسطا، زن را انسان كامل و تمام عيار نشناخته، و در نتيجه زن مجبور بوده تحت سرپرستى مرد زندگى كند، چه اينكه شايسته زندگى مستقل و آزاد نبود.(2)
با آنكه در اروپا از قرن هفدهم به بعد زمزمه هايى به نام «حقوق بشر» آغاز شد، و اعلاميه هاى گوناگونى از جمله اعلاميه 1688 انگلستان، 1776 آمريكا و 1789 فرانسه صادر شد، اما چون زن را فاقد هويت انسانى و يا حداقل جنس پست تر مى دانستند، مقصود از بشر تنها مردان بود. تنها براى اولين بار در قرن بيستم، مسئله «حقوق زن» در برابر مرد مطرح شد و دول اروپايى و آمريكايى تسليم اين امر شدند.(3) اما اسلام بزرگ ترين خدمت ها را به جنس زن انجام داد؛ نه تنها در سلب اختيار دارى مطلق پدران نسبت به دختران، بلكه اعطاى حريت، شخصيت و استقلال فكر به او خدمت كرد.(4)
از نظر اسلام هرگز در اين مسئله ترديدى وجود ندارد كه زن و مرد هم در اصل شرافت و هويت انسانى و هم در برخوردارى از حقوق انسانى برابرند. نه اسلام دين مردان است و نه زن در نگرش اسلامى انسان ناقص است. ريشه تفاوت هاى حقوقى زن و مرد در اسلام توجه به ساختار وجودى هر يك از زن و مرد و هدف آفرينش است، نه نتيجه نگاه تحقيرآميز جاهليت عرب و غرب به زن.(5)
در نگرش اسلامى زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريده ايم.(6) قرآن در طرح داستان آدم و حوا، براى مبارزه با انديشه رايج آن عصر كه جنس زن را عامل گناه و وسوسه معرفى مى كرد، مى گويد: شيطان هر دو آنها را وسوسه كرد و فريفت.(7) طى مقامات معنوى و رسيدن به اجر اخروى و قرب الهى به جنسيت مربوط نيست، به ايمان و عمل صالح مربوط است، خواه از طرف زن باشد و يا از طرف مرد.(8) اسلام با افكار خرافىِ پليد شمردن زنان، مبارزه كرد و دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبيا معرفى نمود. علت غايى آفرينش، انسان است، و مسئله جنسيت مطرح نيست، بلكه هر يك از زن و مرد براى يكديگر آفريده شده اند.(9) در انديشه اسلامى وجود زن براى مرد، خير و مايه آرامش دل است،(10) نه آنكه مايه بدبختى و گرفتارى او باشد. همان طور كه نسل بشر، از مرد و زن است و نبايد سهم زن را در توليد فرزند ناچيز پنداشت.(11)
شتاب زدگى جنبش هاى فمينيستى، منجر به برخورد احساساتى شد؛ چون دير به اين فكر افتاده اند، احساسات مهلت نداد كه حقايق علمى و فلسفى راهنما قرار گيرد. اين مضحك است كه در بررسى حقوق انسانى زن، به جاى بررسى علمى و فلسفى، به آراء پسران و دختران جوان و انتخابات و افكار عمومى مراجعه كنيم.
ب. به لحاظ مبانى نادرست فلسفى: چون اين نهضت دنباله ساير نهضت هاى اجتماعى غرب بود كه از قرن هفدهم تا قرن حاضر شكل گرفت، محور اصلى آن دو چيز بود: «آزادى» و «تساوى». پيشگامان اين نهضت با اين استدلال كه زن با مرد در انسانيت شريك است و يك انسان تمام عيار است، پس بايد در تمام حقوق و تكاليف نيز مانند مرد و برابر با او باشد، مدعى شدند كه بدون تأمين آزادى زن و تساوى حقوق او با مرد سخن از حقوق بشر بى معناست و همه مشكلات خانوادگى نيز ناشى از همين دو امر است.
در اين نهضت توجه نشد كه تساوى و آزادى، براى احقاق حقوق زن، دو شرط لازم اند، اما كافى نيستند. زن از آن جهت كه انسان است، مثل هر انسان ديگر آزاد آفريده شده و بايد از حقوق انسانى برابر بهره مند باشد، اما زن انسانى است با صفاتى غير از صفات مرد. زن و مرد در انسانيت برابرند، ولى دوگونه انسان اند با دو گونه خصلت ها و روان شناسى ها. اين اختلاف و دوگونگى در متن آفرينش بشر و هدفمند بوده است و بى توجهى به آن عوارض نامطلوبى به بار مى آورد.
ج. به لحاظ آموزه ها: در جنبش فمينيستى عمداً يا سهواً «برابرى» با «تشابه» و «همانندى» يكى شمرده شد و در نتيجه، بدون توجه به تفاوت هاى زن و مرد در ساختار وجودى، براى مساوى كردن حقوق زن و مرد، سعى كردند حقوق زن را مشابه و همشكل حقوق مرد قرار دهند، و بدين سان، «انسان» بودن زن، موجب فراموشى «زن» بودن وى گرديد. بدبختى هاى قديم غالباً معلول اين جهت بود كه انسان بودن زن به فراموشى سپرده شده بود و بدبختى هاى جديد از آن است كه زن بودن زن و جايگاه طبيعى و فطرى او، استعدادهاى ويژه و نيازهاى غريزى و رسالت وى به فراموشى سپرده شد.(12)
به گفته استاد شهيد آيه اللَّه مطهرى: «قرآن كريم، احياء كننده حقوق زن است. مخالفان تا اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گام هاى بلندى به سود زن و حقوق انسانى او برداشت. ولى هرگز قرآن بدين منظور، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشى نسپرده است، بلكه با برقرارى ارتباط بين تكوين و تشريع، زن و مرد را همان گونه كه در طبيعت هست تربيت كرده است. اسلام به زن شخصيت، استقلال فكر و عمل داد و حقوق طبيعى او را به رسميت شناخت.
اما نهضت اسلامى زن، با جريانات فمينيستى غرب دو تفاوت اساسى دارد: نخست آنكه در ناحيه روان شناسى زن و مرد و توجه به اختلافات روحى و روانى آنان اعجاز كرده است؛ دوم آنكه ضمن آشنا كردن زنان به حقوق انسانى شان و حمايت از آن، هرگز آنان را به تمرد و عصيان و طغيان و بدبينى نسبت به جنس مرد وادار نكرد. احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از ميان نبرد، اساس خانواده ها را متزلزل نكرد، زنان را به شوهردارى و مادرى و تربيت فرزندان بدبين نكرد و زنان را وسيله اى براى استفاده سياسى يا اقتصادى و شهوت رانى مردان قرار نداد».(13)
ايشان مى فرمايند: «من هرگز ادعا نمى كنم حقوقى كه عملاً در اجتماع به ظاهر اسلامى ما نصيب زن مى شود مساوى با حقوق مردان است. بارها گفته ام كه لازم است به وضع زن امروز رسيدگى كامل شود و حقوق فراوانى كه اسلام به زن اعطا كرده و در طول تاريخ متروك شده به او باز پس داده شود، اما نه با تقليد كوركورانه از روش نادرست مردم و فرهنگ غرب كه هزاران بدبختى براى آنان به وجود آورده است».(14)
پي نوشت ها
1) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 27-37، 45-46، 89-90.
2) همان؛ ص 137 و 174 و 173 و 31.
3) همان؛ ص 137 و 144 تا 142.
4) همان؛ ص 89.
5) همان؛ ص 138 و 136.
6) نساء، آيه 1؛ نحل، آيه 72؛ روم، آيه 21؛ اعراف، آيه 189؛ زمر آيه 6؛ شورى، آيه 211.
7) اعراف، آيات 20 تا 22. «فوسوس لهما شيطان... و قاسمها إنّى لكما من النّاصحين... فدلّيهما بغرور...».
نحل، آيه 97؛ غافر، آيه 40، نساء، آيه 12.
9) بقره، آيه 187.
10) سوره روم، آيه 21.
11) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 131.
12) همان؛ ص 34 26 و ص 130 128 و ص 136.
13) همان؛ ص 37، 89 تا 94.
14) همان؛ ص 137 و 90.
با سلام
این سوال بارها مورد بحث قرار گرفته است.
دفاع افراطی از حقوق زنان درست نیست اما آنچه که طبق اسلام و دین و معیار آن داده شده هیچ ایرادی ندارد. قبلا هم در سایت گفته شده که :
فمینیست ها معتقدند که زنان باید در تمامی فرصت ها و امکانات، بطور مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ... دست پیدا کنند. و به تفاوت های اساسی موجود بین زن و مرد از جهات مختلف، نوع مسئولیت، توانائی جسمی و روحی و ... توجه نمی کنند.
اما اسلام با توجه به اقسام تفاوت های وجودی زن و مرد اعم از مسئولیت ها، توانمندی های و ... به یکسری تفاوت ها و تمایزاتی در برخورداری از فرصت ها و امکانات قائل است و اینطور نیست که به تساوی و برابری مطلق زن و مرد حکم کند.
لذا با این بیان مرزبندی هم مشخص است.
موفق باشید
سلام و ممنون
به نظر حقیر فکر می کنم اسلام به تفاوتهای فردی زنان توجهی نکرده است و برای همه زنان یک نسخه پیچیده
در حالی که تفاوتهای فردی بین همه انسانها از جمله زنها بسیار است
به طور مثال اسلام همه زنها را از منصب قضاوت بدلیل احساساتی بودن منع کرده
ولی ایا می شود همه زنها را احساساتی نامید ؟
ایا زن غیر احساساتی و منطقی پیدا نمی شود ؟
اگر بگویید خیر پیدا نمی شود !!!!!
پس این همه قاضی زن در جهان و کشورهای پیشرفته چگونه است که بر مسند قضاوت نشسته اند
و قضاوت می کنند ؟
به نظر من تفاوتهای انسانی بین زنان در اسلام در نظر گرفته نشده
البته یک احتمال قوی وجود دارد که این مسائل برداشت اشتباه از اسلام باشد
و در اسلام حقیقی واقعا این مسائل وجود نداشته باشد
دوستان سلام
سلام و ممنونبه نظر حقیر فکر می کنم اسلام به تفاوتهای فردی زنان توجهی نکرده است و برای همه زنان یک نسخه پیچیده
در حالی که تفاوتهای فردی بین همه انسانها از جمله زنها بسیار است
به طور مثال اسلام همه زنها را از منصب قضاوت بدلیل احساساتی بودن منع کرده
ولی ایا می شود همه زنها را احساساتی نامید ؟
ایا زن غیر احساساتی و منطقی پیدا نمی شود ؟
اگر بگویید خیر پیدا نمی شود !!!!!
پس این همه قاضی زن در جهان و کشورهای پیشرفته چگونه است که بر مسند قضاوت نشسته اند
و قضاوت می کنند ؟به نظر من تفاوتهای انسانی بین زنان در اسلام در نظر گرفته نشده
البته یک احتمال قوی وجود دارد که این مسائل برداشت اشتباه از اسلام باشد
و در اسلام حقیقی واقعا این مسائل وجود نداشته باشد
آیا این اسلام که می فرمایید شخص خاصی است یا دین و برنامه خدا است؟
خدا کیست؟
آیا خدا اشتباه می کند؟
نوشته های خود را مستند نمایید.
منشأ این احتمال کجاست؟ دلیل بر قوت این احتمال چیست؟ اسلام حقیقی چیست؟
علی علی
سلام
بسیار در این سایت دیده ام که دفاع از حقوق زنان را برابر با فمینیست می پندارند
ایا این درست است ؟ اگر نیست این مرز چیست ؟
متشکرم
سلام علیکم،
مرز همان شرع مقدس است، اضافه بر آن فمینیستی خواهد بود
به نظر حقیر فکر می کنم اسلام به تفاوتهای فردی زنان توجهی نکرده است و برای همه زنان یک نسخه پیچیده
در حالی که تفاوتهای فردی بین همه انسانها از جمله زنها بسیار است
به طور مثال اسلام همه زنها را از منصب قضاوت بدلیل احساساتی بودن منع کرده
ولی ایا می شود همه زنها را احساساتی نامید ؟
ایا زن غیر احساساتی و منطقی پیدا نمی شود ؟
اگر بگویید خیر پیدا نمی شود !!!!!
پس این همه قاضی زن در جهان و کشورهای پیشرفته چگونه است که بر مسند قضاوت نشسته اند
و قضاوت می کنند ؟به نظر من تفاوتهای انسانی بین زنان در اسلام در نظر گرفته نشده
البته یک احتمال قوی وجود دارد که این مسائل برداشت اشتباه از اسلام باشد
و در اسلام حقیقی واقعا این مسائل وجود نداشته باشد
قوانین برای حالت عمومی است و نه برای استثنائات
وقتی اعتبار دین با ادلهی فطری و عقلی پذیرفته شد و انتساب آن به خداوند حکیم و عالم و بینیاز و رئوف مشخص گردید دیگر حکم عقل است که میتوان به احکام این دین وقتی اعتبار تکتک آنها با روشهای عقلایی تأیید شد اعتماد کرد، در این حالت اگر پذیرش مسألهای برایمان سنگین باشد باز حکم عقل است که باید در جهت دیگر قضیه تفکر کرد و نه اینکه بگوییم الا و بالله ما این حکم را قبول نخواهیم کرد یا الا و بالله حتماً مردها یا سوء استفادهگرهایی آن را به دین الحاق کردهاند، این بیانها تعقل را که نمیتوانند ضعیف کنند بلکه نشان میدهند که بیانکنندگان این اشکالات بحثشان به جای عقلی احساسی است ... بحثهای همین سایت از همین جهت به خوبی نشان میدهد که اکثریت خانمها بحثهایشان احساسی است و آنها که در بحثشان غلبهی عقل بر احساسات مشهود است در اقلیت هستند ... این مایهی ننگ برای خانمها نیست، در شرافت انسانی ایشان هم خللی وارد نمیشود، اینکه این حرفها توهین تلقی شود باز یک تفکر فیمینیستی است که تلاش دارد تمام خصوصیات مثبت مرد که برای مرد مثبت است را برای زن هم الحاق نماید. یک مثال برایتان میزنم که از یک جامعهشناس است اگر درست خاطرم باشد، کودکی با والدینش کنار یک تالاب به گردش رفته بودند که تمساحی کودک را از کنار تالاب میگیرد و با خود به درون آب میکشد، پدر که مظهر عقل است اول حیرت میکند و سپس با دو دست بر سرش میکوبد و با چشمان پر اشک فریاد میکشد ولی اگر چوب یا چیزی نزدیک دستش نباشد که با آن به تمساح حمله کند سر جایش میخکوب میشود، یعنی جایی که راه عقلایی برای نجات فرزندش نیابد با تمام سختی که این مصیبت دارد نظارهگر حادثه میشود، اما مادر چه میکند؟ مادر به دنبال راه عقلایی نمیگردد، مادر بدون اینکه فکر زیادی کند فقط به تمساح حمله میکند تا فرزندش را نجات دهد، این کاری است که هیچ عاقلی انجام نمیدهد ولی تمام عقلا برایش احترام قائل هستند، این مقام محبت و ایثار است که مزیت مادر بر پدر است. در تفکر فیمینیستی حق و باطل خلط شده و تفاوتها مایهی ایجاد دشمنیها میشود به جای ایجاد الفتها و تلاش برای رشد، دو جنس زن و مرد یکسان نشان داده میشوند و دیگر زن و مرد مکمل هم نیستند و حتی دیگر دلیلی ندارد که زن و مرد با هم ازدواج کنند، از یک طرف اصلاً ازدواج مهم نیست که حتماً صورت پذیرد و از طرف دیگر ازدواج منحصر بین دو جنس متفاوت نیست و زن با زن و مرد با مرد هم میتواند ازدواج نماید. این طرز تفکر خطرهای نزدیک و دور بسیار دارد که بیشتر خانمها و برخی از آقایان به آنها توجهی ندارند و صرفاً فریب ظاهر فریبندهی حرفهایش ایشان را میخورند ... این یک انحراف از نقطهی طراحی زن است ... کوچک نشان دادن زن آنطور که هست و بزرگ نشان دادن زن در جایی که برای آن خلق نشده است ...
این ادعا که خداوند به تفاوتها توجه نداشته است ادعای بزرگ و البته اشتباهی است ... خداوند خودش خالق این تفاوتهاست ... خداوند خالق تفاوتها مسیرهای متفاوتی را هم برای هر شخصی تعیین کرده است با نقاط شروع متفاوت، یکی در یک زمان خاص در یک جامعهی خاص در یک خانوادهی خاص به دنیا میآید و در بستر حوادث خاص خودش بزرگ میشود و یکی در شرایطی کاملاً متفاوت به دنیا آمده و بزرگ میشود، اینکه مسیر زندگی هیچ کس شبیه دیگری نیست و اینها هم توسط خداوند تعیین شدهاند اوج رعایت تفاوت میان افراد متفاوت است ... اینکه قانون برای اکثریت است از طرفی یک بحث عقلی است و از طرف دیگر یک عامل پیشگیری از فساد است، فرض کنید یک خانمی که در او غلبهی عقل به احساس مشهود است برایش استثناء قائل شده و اجازه داده شود که در کسوت قضاء بنشیند و جان و مال و ناموس دیگری در گروی تشخیص او قرار داده شود، هیچ مشکلی هم پیش نخواهد آمد و شاید تشخیصهای ایشان خیلی هم بهتر از قضاوت خیلی از مردها باشد، هیچ استبعادی هم ندارد، اما حالا یک نفر دیگر میآید و میگوید من هم غلبهی عقل بر احساس دارم ولی ایشان در واقع آنچه که ندارند خودشناسی کافی است، به ادعا که نیست، اگر قرار باشد هر کسی که خود را بیشتر عاقل بشناسد تا احساسی باز هرج و مرج میشود و حق و حقوق بسیاری این وسط زایل خواهد شد. مثلاً فرض کنید مطابق قران در قصاص حیات است (وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)، یا اینکه در حد زدن بر دختر و پسر زناکار دستور داده شدهایم که بخاطر به رحم آمدن دلمان بر ایشان از تنبیه ایشان صرفنظر ننماییم (الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ ۖ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ)، ثبات قدم در این امور کاری نیست که به راحتی از خانمها انتظار برود چه آنکه ایشان خلق شدهاند برای رحم کردن و تحمل کردن سختی دیگران به جای ایشان، اینها ویژگیهایی است که برای انسانسازی لازم است در خانمها باشد، خانمها عموماً هرچقدر هم که در امور معاش خود عاقل باشند ولی در این مواضع که برسند عواطف و احساسات بر عقل ایشان غالب خواهد شد و اگر نشود نمیدانم ولی شاید به جای عاقل لازم باشد به ایشان گفته شود که قلبشان سخت شده است، یعنی یک نقص برای زن، چیزی که برای مرد به معنای عقل است و نه قساوت قلب اگر از روی تقوا باشد. با این وجود این بحث قانون است، در غیر قانون اجتماعی مثلاً اگر مردی همسرش را به تعقل زیاد بشناسد میتواند در کارها با او مشورت کند و اموری را هم که در وسع او میداند به دست یا تدبیر او بسپارد و شاید این مرد بداند که همسرش از در این امور عقلی از او تواناتر هم هست، شرایطی که حقیر درش هستم و در نتیجه این حرفم شعار نیست.
درست است که در قضاوت شهادت یک مرد معادل شهادت دو زن شمرده شده است، ولی اگر شاهدی که زن هست مثلاً حضرت زهراء سلاماللهعلیها باشند دیگر شهادت او بر شهادت تمام مردهای جامعه اولویت خواهد داشت، یعنی اگر تمام مردهای جامعه شهادت بدهند که حضرت علی علیهالسلام به عنوان خلیفه انتخاب نشدند ولی حضرت زهراء سلاماللهعلیها شهادت به عکس آن بدهند قضاوت اسلامی درست این است که شهادت ایشان را بپذیرد.
احکام اسلام همه مبنای عقلی قوی و محکم دارند بهتر است بیشتر نسبت به آنها محتاطانه برخورد کنیم اگر پذیرش آنها برایمان ساده نیست :Gol:
یا علی علیهالسلام
آیا این اسلام که می فرمایید شخص خاصی است یا دین و برنامه خدا است؟
خدا کیست؟آیا خدا اشتباه می کند؟
نوشته های خود را مستند نمایید.
منشأ این احتمال کجاست؟ دلیل بر قوت این احتمال چیست؟ اسلام حقیقی چیست؟علی علی
سلام
مشخص و پر واضح است که خدا اشتباه نمی کند و این را همه قبول داریم
منتهی اشتباه از منابع دیگری مثل انسان رخ می دهد
اگر خدا الان ظاهر شود و بگوید زن نباید قاضی شود بنده و همه زنان بدون هیچ چرا و اما و اگری ان را می پذیریم
پس اشکال کجاست ؟
به نظر حقیر اشکال در منابعی غیر مستند به غیر از قران است
حتی اگر بپذیریم که در حفظ قران هم اشکالی و انحرافی زخ نداده زیرا خداوند بر حفظ ان وعده داده
نمی توان پذیرفت اشکالی و انحرافی در احدادیثی که اغلب منشا این تضادهای فکری با عقل سلیم هست
پیش نیامده باشد
هم اکنون شما می بینید که چه تفاسیر متفاوتی حتی از قران موجود است چه برسد احادیثی که منشا
این قوانین غیر عقلی هستند
نگویید که علم حدیث شناسی و این چیزها داریم که بنده از همه اینها خبر دارم
منتهی حرف من چیز دیگریست
من می گویم هم اکنون هزاران قاضی زن با اقتدار کامل دارند قضاوت می کنند
حتی دادستان کل امریکا یک زن است
ایا همه این مثالها نشان نمی دهد که ممکن است در این احادیث اشکالی وجود داشته باشد ؟
ایا موردی از قضاوت اشتباه زنان در دنیا گزارش شده ؟
ان هم در دنیایی پیشرفته که موی را از ماست می کشند و دقتشان در همه امور بسیار بیشتر از جهان ماست
من حتی اگر موردی اشتباه از قضاوت زنان شنیده بودم باز هم تا حدودی شک می کردم
این درست مثل این است که همه ما ببینیم ماست سفید است ولی شما بگویید در اسلام امده ماست سیاه است !!!!
خوب من کدام یک را باور کنم ؟
اما حالا یک نفر دیگر میآید و میگوید من هم غلبهی عقل بر احساس دارم ولی ایشان در واقع آنچه که ندارند خودشناسی کافی است، به ادعا که نیست، اگر قرار باشد هر کسی که خود را بیشتر عاقل بشناسد تا احساسی باز هرج و مرج میشود و حق و حقوق بسیاری این وسط زایل خواهد شد
سلام
لطفا جوابی که به اقای مکلف دادم را بخوانید که جواب شما هم همان است
فقط برای این قسمت از سخنان شما جوابی دیگر دارم
شما می گویید یک خانمی بیاید و ادعا کند که غلبه عقل من بر احساسم بیشتر است
این چیزها حساب کتاب دارد با ادعا نیست
کجای دنیا با ادعای فردی او را قبول کرده اند بلکه باید مراحل و ازمایشهای
ادعای خود را پشت سر گذاشته باشد
ایا دادستان کل امریکا با ادعا به این مقام رسیده ؟؟!!!
حتما توانایی انجام اینکار را قبلا در پستهای دیگر عملا ثابت کرده
اسلام همه زنها را از منصب قضاوت بدلیل احساساتی بودن منع کرده
سلام و درود
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و از نظر برخی از محققان اسلامی زن هم می تواند قاضی شود و شرط رجولیت در قضاوت وارد نشده
یعنی درباره قضا وداورى زن مى توان گفت: برخى از فقيهان نام آور اماميه نه تصريح به شرطيت ذكورت نموده اند، تا زن فاقد شرط قضا باشد و نه تصريح به مانعيت انوثت كرده اند، تا زن واجد مانع داورى باشد. مانند شيخ مفيدره در مقنعه كه به اشتراط عقل، كمال، علم به كتاب الهى كه سنت معصومين عليهماالسلام را به همراه دارد اكتفا نموده است، ونظير شيخ طوسى(ره) در نهايه كه افزون بر مقنعه مفيد چيزى جز حرص بر تقوا را نيافزوده و نامى از اشتراط مرد بودن يا امتناع زن بودن نبرده است، و مانند ابن ادريس در سرائر كه گذشته از شرايط مذكور، تورع از محارم الهى را يادآور شد، وسخن از مرد و زن بودن قاضى را به ميان نياورده است. ونظير غنية النزوع حمزه بن على بن زهره كه تصريح به اشتراط ذكورت بنوده و تصريح بر مانعيت انوثت براى قضا ننموده است، البته عنوان وى اختصاص قضا به مرد را نشان مى دهد زيرا چنين فرموده است: «اذا كان الرجل عاقلا...». البته گروهى از فقهاى بزرگ شيعه تصريح به اشتراط ذكورت نموده اند مانند قاضى ابن البراج در المهذب، و محقق ره در شرايع الاسلام و نيز در المختصر النافع و علامه ره در قواعد الاحكام و در ارشاد الاذهان و شهيد اول ره در اللمعة الدمشقه. چنانكه نظام الدين ابى الحسن سلمان بن الحسن بن سليمان صهرشتى در كتاب اصباح الشيعه بمصباح الشريعه تصريح به اعتبار ذكورت كرده است، و عده اى از بزرگان متاخر هم مانند صاحب جواهر و شيخ انصارى و ملا ضياءالدين عراقى رضوان الله تعالى عليهم اجمعين تصريح به اشتراط ذكورت كرده اند. عده اى كه به طور مشروح و مستدل در اين باره بحث نموده اند، برهان قطعى براى اشتراط مرد بودن ارائه نكرده اند (1) آنان گاهى به اجماع تمسك مى كنند كه بر فرض تماميت اتفاق واقعى همه فقيهان دين، احتمال استناد آنان به يك يا چند وجه ديگر كه در مساله مطرح است مظنون مى باشد، و چنين اجماعى فاقد شرط حجيت واعتبار است، و گاهى به حديث نبوى ضعيف استدلال مى كنند كه خصوص ولايت به معناى حكومت زن را مانع فلاح جامعه مى داند واگر زن واجد شرايط قضا از طرف ولى مسلمين منصوب گردد، مشمول چنان حديث ضعيف نخواهد بود و گاهى از خبر ضعيف ديگر كمك گرفته مى شود كه زن سمت قضا را نپذيرد و متولى آن نشود كه احتمال استناد اصحاب فقاهت به خصوص خبر مزبور تا جابر ضعف آن گردد، نيازمند به دليل ديگر مى باشد، و زمانى نيز به آنچه ابن بابويه قمى (صدوق ره) در پايان من لايحضره الفقيه به عنوان وصاياى رسول اكرم(ص) نسبت به حضرت على... نقل نموده اعتماد مى شود، اصل حديث (بخش مخصوص به قضاء زن) در وسائل (2) چنين آمده است: محمد بن على بن الحسين باسناده عن حماد بن عمرو، و انس بن محمد عن ابيه عن جعفر بن محمد عن ابائه في وصية النبى(ص)... قال: يا علي ليس على المراة جمعة، الى ان قال: ولا تولى القضاء. مرحوم مجلسى اول، مولانا محمد تقى (1070 - 1003) در روضة المتقين (3) در عين احتمال قوت سند، ضعف برخى از رجال آن را محتمل مى داند ولى چنين مى گويد:مصنف (صدوق ره) حكم به صحت آن كرده است و اين حكم به صحت يا براى آن است كه تواتر حديث وصيت نزد او ثابت شده، يا مضمون آن متواتر مى باشد براى آن كه اكثر مسائل آن در اخبار متواتر يا مستفيض يا صحيح از صادقين رسيده است. نكته اساسى كه مربوط به متن حديث مزبور مى باشد اين است كه برخى از احكام مندرج در آن غير لزومى است يعنى يا مستحب است يا مكروه، و هرگز حرام يا واجب كه حكم لزومى اند نمى باشد. و ظهور سياق واحد شايد مانع استنباط حكم لزومى از چنين حديث مركب و ملفق و مختلط باشد، مطلب مهمى كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد اين است كه در حديث مزبور تكليف شاق و صعب قضا از زن برداشته شده نه آن كه او را از حق قضا محروم نموده باشد، توضيح آن كه برخى از كارهاى دشوار مانند وجوب حضور در نماز جمعه هرچند از فاصله دو فرسخ باشد، تكليف و وظيفه مرد است و چنين تكليف عسيرى بر زن نيست و همچنين پذيرفتن مسؤوليت سخت قضا بر مرد واجب است (گاهى عينى وگاه كفائى) ليكن بر زن واجب نيست، و آنچه از حديث وصيت استظهار مى شود سلب تكليف است نه نفى حق، زيرا در حديث مزبور چنين آمده است كه: «ليس على المراة جمعة... ولا تولى القضاء» تا از آن سلب حق استفاده شود، لذا زن حق شركت در نماز جمعه را دارد و اگر نماز جمعه را به امامت امام جمعه مرد خواند لازم نيست نماز ظهر را اعاده كند همانند مرد كه با خواندن نماز جمعه به خواندن نماز عصر مى پردازد، وهمانطورى كه به نظر ما اعاده نماز ظهر و جمع آن با نماز جمعه براى مرد لازم نيست و احتياط وجوبى هم ندارد، نماز جمعه براى زن هم كافى است و حتى احتياط وجوبى هم در جمع بين نماز جمعه و نماز چهار ركعت معهود ظهر نخواهد بود، البته ميدان استحباب اعاده وجمع وسيع است. غرض آن كه پيام وصيت رسول اكرم(ص) به اميرالمؤمنين... سلب تكليف براى سهولت كارهاى زن است نه سلب حق، و بين اين دو مطلب فرق عميقى است. از اينجا روشن مى شود، دفاع صاحب مفتاح الكرامه در شرح قواعد علامه، (4) به نصاب تمام نخواهد رسيد، زيرا، نه شهرت قطعى به وصف جابر بودن روايت ضعيف جابر از امام باقر... ثابت شده است، نه نقصان عقل و دين او، دليل معتبرى دارد كه گوهر ذات زن را هر چند از علوم و معارف حوزه و دانشگاه برخوردار بوده و از فضائل قسط و عدل بهره مند باشد، از صلاحيت قضا و داورى محروم نمايد. محقق قمى ره (1231 - 1151) در جامع الشتات (5) بعد از نقل اشتراط ذكورت و دعوى اجماع بر آن چنين مى گويد: گاهى در اشتراط ذكورت، و... اشكال مى شود، زيرا علتى كه براى آن ذكر مى شود از اين كه: «زن ها غالبا توان قضا را ندارند، چون داورى بين متخاصمان نيازمند به بروز در جامعه و حضور در بين مردم بوده تا تشخيص متخاصمان و تشخيص شاهدان آنها ممكن باشد».
مطرد وشايع نبوده و در همه موارد چنين علتى موجود نيست، پس نمى توان به نحو مطلق حكم به عدم جواز قضاء زن نمود مگر آن كه اجماع مطلق منعقد شده باشد، آنگاه اضافه مى كند: شايد اجماع مزبور ناظر به اختيار ولايت ومنصب عمومى باشد و اما در حكومت هاى خاص ومقطعى، چنين اجماعى از ناقل آن معلوم نيست گرچه برخى از عبارت ها آن را تحمل مى نمايد. از آنچه گذشت معلوم مى شود نقد صاحب مفتاح الكرامه و مانند وى نسبت به كلام محقق اردبيلى قده متوفاى سال 993، نا تمام مى باشد عبارت مقدس اردبيلى چنين است: «واما اشتراط الذكورة فذلك ظاهر فيما لم يجز للمراة فيه امر واما في غير ذلك فلا نعلم له دليلا واضحا، نعم ذلك هو المشهور، فلو كان اجماعا فلا بحث، والا فالمنع بالكلية محل بحث، اذ لامحذور في حكمها بشهادة النساء، مع سماع شهادتهن بين المراتين مثلا بشي ء مع اتصافها بشرائط الحكم.» (6) خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نيست نظير جايى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، اين گونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحيح نيست و اما در مواردى كه مخصوص زنان ست يا مشترك بين زن و مرد بوده يا مخصوص مردان مى باشد، ليكن مستلزم هيچ محذورى از قبيل تماس با نامحرم نمى باشد، دليل روشنى بر اشتراط ذكورت يافت نمى شود، البته مشهور بين فقهاءقده همان اشتراط مزبور مى باشد، پس اگر اجماع مسلم در بين باشد، بحثى در آن نيست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زيرا هيچ محذورى در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جايى است كه زن واجد همه شرايط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد. بنابراين اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسيده وداراى ملكه عدالت بود و شرايط ديگرى كه در قضا و اوصاف قاضى معتبر است واجد بود و خواست تصدى قضاى زنان را با نصب از طرف فقيه جامع الشرايط كه ولايت امر مسلمين و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانى چون مقدس اردبيلى مانعى ندارد، بلى اگر كسى اجماع قطعى بر منع را (كه احتمال استناد به برخى از روايات ضعيف يا وجوه اعتبارى قابل خدشه در آن راه نيابد) احراز كند، در اين حال تصدى مزبور ممنوع مى باشد چه اين كه اگر از تصدى زن محذور اجتماعى يا مفسده اخلاقى لازم مى آيد، تصدى آن جايز نخواهد بود.
حتی اگر بپذیریم که در حفظ قران هم اشکالی و انحرافی زخ نداده زیرا خداوند بر حفظ ان وعده داده
نمی توان پذیرفت اشکالی و انحرافی در احدادیثی که اغلب منشا این تضادهای فکری با عقل سلیم هست
پیش نیامده باشد
هم اکنون شما می بینید که چه تفاسیر متفاوتی حتی از قران موجود است چه برسد احادیثی که منشا
این قوانین غیر عقلی هستند
سلام علیکم و رحمة الله،
در استفادهی از رایات باید دقت کرد و این فرمودهی شما کاملاً صحیح است که خطاهای انسانی در آن میتوانند راه بیابند، ولی علما یکی از ملاکهایشان برای رد کردن روایات تناقض داشتن میان آنها و قرآن است، یعنی همان چیزی که دغدغهی شما هم هست و البته این خودش باز دلیل عقلی و روایی دارد، دلیل عقلیاش واضح است و در فرمودهی شما هم هست و دلیل روایی آن هم مثلاً فرمودهی امام جواد علیهالسلام است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند که هر حدیثی که برایتان از ما نقل شد را به قرآن و سنت رجوع دهید و اگر خلاف آن بود نپذیرید یا چیزی به همین مضمون.
اما اینکه شما میفرمایید آن احادیث خاص منشأ این تضادهای فکری با عقل سلیم هستند و یا منشأ این قوانین غیرعقلی هستند خوب این بیان سنگین است. اگر بخواهم مثال بزنم احتمالاً این تاپیک هم میشود محل جدیدی برای دعواهای همیشگیامان، ولی دقت داشتهباشید که روایاتی که شما میفرمایید منشأ قوانین غلط هستند نه تنها بر خلاف قرآن نیستند که در سازگاری کامل هم با آن هستند، بنابراین انتظار این است که شما فرض را بگذارید بر همانکه اینها فرمودهی خداست یا خلفای خدا به شما که احتمال اشتباه و ناراستی در ایشان نمیرود:[INDENT]
اگر خدا الان ظاهر شود و بگوید زن نباید قاضی شود بنده و همه زنان بدون هیچ چرا و اما و اگری ان را می پذیریم[/INDENT]
اما اینکه فرمودید:
شما می گویید یک خانمی بیاید و ادعا کند که غلبه عقل من بر احساسم بیشتر است
این چیزها حساب کتاب دارد با ادعا نیست
کجای دنیا با ادعای فردی او را قبول کرده اند بلکه باید مراحل و ازمایشهای
ادعای خود را پشت سر گذاشته باشد
ایا دادستان کل امریکا با ادعا به این مقام رسیده ؟؟!!!
حتما توانایی انجام اینکار را قبلا در پستهای دیگر عملا ثابت کرده
من می گویم هم اکنون هزاران قاضی زن با اقتدار کامل دارند قضاوت می کنند
حتی دادستان کل امریکا یک زن است
ایا همه این مثالها نشان نمی دهد که ممکن است در این احادیث اشکالی وجود داشته باشد ؟
ایا موردی از قضاوت اشتباه زنان در دنیا گزارش شده ؟
ان هم در دنیایی پیشرفته که موی را از ماست می کشند و دقتشان در همه امور بسیار بیشتر از جهان ماست
من حتی اگر موردی اشتباه از قضاوت زنان شنیده بودم باز هم تا حدودی شک می کردم
این درست مثل این است که همه ما ببینیم ماست سفید است ولی شما بگویید در اسلام امده ماست سیاه است !!!!
خوب من کدام یک را باور کنم ؟
حقیر هم با فرمایشات شما موافق هستم و هم مخالف، یعنی تجربیات بسیاری هستند که هم شما دیدهاید و هم ما دیدهایم، ولی آنچه سبب اختلاف برداشت در میان ما میشود اختلاف نگاهمان به این دیدهها و شنیدههاست.
در زمان فعلی صدرأعظم آلمان یک زن است، مانند زنان دیگر هم ایشان به زیبایی خودشان میرسند با اینکه سنی ازشان گذشته است و خیلی جوان هم نیستند، مثل آقایان هم به پوشیدن یک کت و شلوار بسنده نمیکنند، به عبارت دیگر هنوز زن هستند و مرد نشدهاند، ولی همین زن از رژیم اشغالگر صهیونیسم دفاع میکند و لااقل در مقام عمل طرفدار آنها و بر ضد مظلومان فلسطینی است و انگار رحم و عاطفه در وجودش نیست و البته این خودش یک انحراف بزرگ از زن بودن است، البته حق با شماست اگر بفرمایید که بیشتر سیاستمداران از مردها هستند و در نتیجه بیشتر متحدان و کمککنندگان به صهیونیستها مرد هستند و نه زن و این انحراف در واقع انحراف از انسانیت است و نه انحراف از زن بودن، اما گفتهی حقیر در بالا تأکیدش بر روی این مطلب است که برای اینکه یک زن در این وسط میداندار باشد لازمهی آن این است که انحراف او از انسانیت بیش از انحراف مردان از انسانیت باشد، زنی که مرکز عواطف و رحمکردن و محبت کردن و ایثار و فداکاری است اگر بشود همشأن یک مرد که مظهر حسابگری است در انجام یک جنایت آیا این دو انحرافشان از انسانیت یکسان خواهد بود؟ به زبان ترموشیمی برای اینکه یک واکنش شیمیایی اتفاق بیفتد باید انرژی لازم برای غلبه بر نیروهای بین مولکولی فراهم شود، یعنی باید ابتدا انرژی لازم برای گذشتن از تپهای به اسم کمپلکس فعال فراهم شود، این انرژی برای زن باید بیشتر باشد تا بتواند در او منجر به انجام آن جنایت شود چون تپهای که حائل میان او و انجام این جنایت است بزرگتر است، او باید برای انجام آن گناه پا بر روی عواطف و احساسات قویتر و پررنگتری بگذارد و لازمهاش این است که انحرافش از انسانیت بیشتر باشد.
بعد برسیم به سناتورهای و قاضیهای آمریکایی ... آنها اگرچه در لشگر طاغوت هستند ولی فعلاً فرض میکنیم که طاغوت و غیرطاغوت مطرح نباشد و اینها انسانهایی معمولی هستند که عدالت هم برایشان مهم است و تلاششان را هم میکنند که حق به حقدار برسد و ناحق باطل گردد، قبول؟ سؤال بعدی این خواهد بود که آیا این زنان در بستر ارزشی با ارزشهای اسلامی و در نتیجه فطری بزرگ شده و تربیت شدهاند یا در بستری که تفکرات فیمینیستی غالب بوده است؟ زن و مرد به یقین متفاوتاند ولی میتوان با تحت نظر قرار دادن زن و تربیت کردن او این تفاوتها را کاهش داد، میتوان زن را مانند یک مرد پرورش داد و یا مرد را مانند زن پرورش داد، مثلاً میتوان در یک محیط پادگانی زن را درست مانند مردها آموزش داد و تربیت نظامی کرد و احساسات و عواطف را در او کشت و از او سربازی خشک و مطیع ساخت که پا به پای مردها بتواند آدم بکشد، اما آیا اصلاً آن تفاوت ابتدایی اشتباه بوده است که ما بخواهیم آنرا کم کرده و زن و مرد را شبیه به هم رشد داده و تربیت کنیم؟ در یک جامعه که خبری از عواطف زنانه نیست و چه زن و چه مرد همگی مرد هستند آیا خوشبختی پیدا خواهد شد؟ آیا تفاوت زن و مرد تنها جسمانی بوده و در قابلیت ایشان برای به دنیا آوردن بچه است یا دلایل دیگری هم دارد که باید مراعتشان نمود؟ محیط غرب امروز مثل پادگان که عواطف و ویژگیهای زنانگی را به طور کامل در زن سرکوب کند نیست، قبول داریم، اما چندان هم به تفاوت میان زن و مرد اعتبار نمیدهد، جنبههای زنانگی زن را از یک سو به سمت فحشا میل میدهد و از سوی دیگر او را به سمت مرد شدن هول میدهد و از زن یک موجود کاریکاتوری میسازد که اگرچه به طور متوسط هنوز زن است ولی از یک سو در برخی جنبههای زن بودنش افراط شده است و از سوی دیگر در برخی از جنبههای زن بودنش تفریط شده و سعی شده که زن بودن در او سرکوب گردد و شبیه به مردان گردد، حال آنکه این کار لزومی ندارد اگرچه تبعات بدی خواهد داشت.
اسلام نظرش به این است که زن مانند زن رشد داده شود و مرد مانند مرد، دو سیستم تربیتی متفاوت، تأکید اسلام بر حفظ تفاوتهای میان دو جنس مخالف است و این اختلاف را سبب پایداری اخلاقی و رفتاری و غیره در جامعه و نسل بشر میداند، همانطور که اگر تمام بارهای الکتریکی در دنیا مانند بار الکترون منفی و یا مانند بار پروتون مثبت شوند ساختار و نظام میکروسکوپی (خانواده) و به تبع آن تمام نظام ماکروسکوپی عالم ماده (جوامع انسانی) به هم خواهد ریخت ... تکیه کردن بر تفاوتها در عین تأکید بر شرافت انسانی در هر دو جنس مرد و زن یعنی اعتماد کردن به حکیم بودن خداوندی که خالق این تفاوتهاست ... البته زنها همگی مثل هم نیستند و مردها هم همگی مثل هم نیستند، قبول داریم، ولی شباهت زنها به یکدیگر آنقدر بوده است که همه را در یک طبقه تحت عنوان عمومی «زن» طبقهبندی کردهاند، قبول ندارید؟ اگر میشود با تربیت صحیح و کنترل شده تا حدودی «اختلافات» را کم کرد آیا به نظر شما بهتر نیست خانمها را به آن جنبههایی که برای یک زن کامل شدن لازم است نزدیک کنیم تا اینکه آن دسته از زنان که شبیه مردان هستند را به مردان شبیه کرده و مانند ایشان تربیت کنیم؟ به نظر شما کدام ایده عاقلانهتر است؟ ایدهی اسلام در زن کامل پرورش دادن زن یا ایدهی غرب در مرد پرورش دادن زن؟
با تشکر :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام و درود
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و از نظر برخی از محققان اسلامی زن هم می تواند قاضی شود و شرط رجولیت در قضاوت وارد نشده
یعنی درباره قضا وداورى زن مى توان گفت: برخى از فقيهان نام آور اماميه نه تصريح به شرطيت ذكورت نموده اند، تا زن فاقد شرط قضا باشد و نه تصريح به مانعيت انوثت كرده اند، تا زن واجد مانع داورى باشد. مانند شيخ مفيدره در مقنعه كه به اشتراط عقل، كمال، علم به كتاب الهى كه سنت معصومين عليهماالسلام را به همراه دارد اكتفا نموده است، ونظير شيخ طوسى(ره) در نهايه كه افزون بر مقنعه مفيد چيزى جز حرص بر تقوا را نيافزوده و نامى از اشتراط مرد بودن يا امتناع زن بودن نبرده است، و مانند ابن ادريس در سرائر كه گذشته از شرايط مذكور، تورع از محارم الهى را يادآور شد، وسخن از مرد و زن بودن قاضى را به ميان نياورده است. ونظير غنية النزوع حمزه بن على بن زهره كه تصريح به اشتراط ذكورت بنوده و تصريح بر مانعيت انوثت براى قضا ننموده است، البته عنوان وى اختصاص قضا به مرد را نشان مى دهد زيرا چنين فرموده است: «اذا كان الرجل عاقلا...». البته گروهى از فقهاى بزرگ شيعه تصريح به اشتراط ذكورت نموده اند مانند قاضى ابن البراج در المهذب، و محقق ره در شرايع الاسلام و نيز در المختصر النافع و علامه ره در قواعد الاحكام و در ارشاد الاذهان و شهيد اول ره در اللمعة الدمشقه. چنانكه نظام الدين ابى الحسن سلمان بن الحسن بن سليمان صهرشتى در كتاب اصباح الشيعه بمصباح الشريعه تصريح به اعتبار ذكورت كرده است، و عده اى از بزرگان متاخر هم مانند صاحب جواهر و شيخ انصارى و ملا ضياءالدين عراقى رضوان الله تعالى عليهم اجمعين تصريح به اشتراط ذكورت كرده اند. عده اى كه به طور مشروح و مستدل در اين باره بحث نموده اند، برهان قطعى براى اشتراط مرد بودن ارائه نكرده اند (1) آنان گاهى به اجماع تمسك مى كنند كه بر فرض تماميت اتفاق واقعى همه فقيهان دين، احتمال استناد آنان به يك يا چند وجه ديگر كه در مساله مطرح است مظنون مى باشد، و چنين اجماعى فاقد شرط حجيت واعتبار است، و گاهى به حديث نبوى ضعيف استدلال مى كنند كه خصوص ولايت به معناى حكومت زن را مانع فلاح جامعه مى داند واگر زن واجد شرايط قضا از طرف ولى مسلمين منصوب گردد، مشمول چنان حديث ضعيف نخواهد بود و گاهى از خبر ضعيف ديگر كمك گرفته مى شود كه زن سمت قضا را نپذيرد و متولى آن نشود كه احتمال استناد اصحاب فقاهت به خصوص خبر مزبور تا جابر ضعف آن گردد، نيازمند به دليل ديگر مى باشد، و زمانى نيز به آنچه ابن بابويه قمى (صدوق ره) در پايان من لايحضره الفقيه به عنوان وصاياى رسول اكرم(ص) نسبت به حضرت على... نقل نموده اعتماد مى شود، اصل حديث (بخش مخصوص به قضاء زن) در وسائل (2) چنين آمده است: محمد بن على بن الحسين باسناده عن حماد بن عمرو، و انس بن محمد عن ابيه عن جعفر بن محمد عن ابائه في وصية النبى(ص)... قال: يا علي ليس على المراة جمعة، الى ان قال: ولا تولى القضاء. مرحوم مجلسى اول، مولانا محمد تقى (1070 - 1003) در روضة المتقين (3) در عين احتمال قوت سند، ضعف برخى از رجال آن را محتمل مى داند ولى چنين مى گويد:مصنف (صدوق ره) حكم به صحت آن كرده است و اين حكم به صحت يا براى آن است كه تواتر حديث وصيت نزد او ثابت شده، يا مضمون آن متواتر مى باشد براى آن كه اكثر مسائل آن در اخبار متواتر يا مستفيض يا صحيح از صادقين رسيده است. نكته اساسى كه مربوط به متن حديث مزبور مى باشد اين است كه برخى از احكام مندرج در آن غير لزومى است يعنى يا مستحب است يا مكروه، و هرگز حرام يا واجب كه حكم لزومى اند نمى باشد. و ظهور سياق واحد شايد مانع استنباط حكم لزومى از چنين حديث مركب و ملفق و مختلط باشد، مطلب مهمى كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد اين است كه در حديث مزبور تكليف شاق و صعب قضا از زن برداشته شده نه آن كه او را از حق قضا محروم نموده باشد، توضيح آن كه برخى از كارهاى دشوار مانند وجوب حضور در نماز جمعه هرچند از فاصله دو فرسخ باشد، تكليف و وظيفه مرد است و چنين تكليف عسيرى بر زن نيست و همچنين پذيرفتن مسؤوليت سخت قضا بر مرد واجب است (گاهى عينى وگاه كفائى) ليكن بر زن واجب نيست، و آنچه از حديث وصيت استظهار مى شود سلب تكليف است نه نفى حق، زيرا در حديث مزبور چنين آمده است كه: «ليس على المراة جمعة... ولا تولى القضاء» تا از آن سلب حق استفاده شود، لذا زن حق شركت در نماز جمعه را دارد و اگر نماز جمعه را به امامت امام جمعه مرد خواند لازم نيست نماز ظهر را اعاده كند همانند مرد كه با خواندن نماز جمعه به خواندن نماز عصر مى پردازد، وهمانطورى كه به نظر ما اعاده نماز ظهر و جمع آن با نماز جمعه براى مرد لازم نيست و احتياط وجوبى هم ندارد، نماز جمعه براى زن هم كافى است و حتى احتياط وجوبى هم در جمع بين نماز جمعه و نماز چهار ركعت معهود ظهر نخواهد بود، البته ميدان استحباب اعاده وجمع وسيع است. غرض آن كه پيام وصيت رسول اكرم(ص) به اميرالمؤمنين... سلب تكليف براى سهولت كارهاى زن است نه سلب حق، و بين اين دو مطلب فرق عميقى است. از اينجا روشن مى شود، دفاع صاحب مفتاح الكرامه در شرح قواعد علامه، (4) به نصاب تمام نخواهد رسيد، زيرا، نه شهرت قطعى به وصف جابر بودن روايت ضعيف جابر از امام باقر... ثابت شده است، نه نقصان عقل و دين او، دليل معتبرى دارد كه گوهر ذات زن را هر چند از علوم و معارف حوزه و دانشگاه برخوردار بوده و از فضائل قسط و عدل بهره مند باشد، از صلاحيت قضا و داورى محروم نمايد. محقق قمى ره (1231 - 1151) در جامع الشتات (5) بعد از نقل اشتراط ذكورت و دعوى اجماع بر آن چنين مى گويد: گاهى در اشتراط ذكورت، و... اشكال مى شود، زيرا علتى كه براى آن ذكر مى شود از اين كه: «زن ها غالبا توان قضا را ندارند، چون داورى بين متخاصمان نيازمند به بروز در جامعه و حضور در بين مردم بوده تا تشخيص متخاصمان و تشخيص شاهدان آنها ممكن باشد».
مطرد وشايع نبوده و در همه موارد چنين علتى موجود نيست، پس نمى توان به نحو مطلق حكم به عدم جواز قضاء زن نمود مگر آن كه اجماع مطلق منعقد شده باشد، آنگاه اضافه مى كند: شايد اجماع مزبور ناظر به اختيار ولايت ومنصب عمومى باشد و اما در حكومت هاى خاص ومقطعى، چنين اجماعى از ناقل آن معلوم نيست گرچه برخى از عبارت ها آن را تحمل مى نمايد. از آنچه گذشت معلوم مى شود نقد صاحب مفتاح الكرامه و مانند وى نسبت به كلام محقق اردبيلى قده متوفاى سال 993، نا تمام مى باشد عبارت مقدس اردبيلى چنين است: «واما اشتراط الذكورة فذلك ظاهر فيما لم يجز للمراة فيه امر واما في غير ذلك فلا نعلم له دليلا واضحا، نعم ذلك هو المشهور، فلو كان اجماعا فلا بحث، والا فالمنع بالكلية محل بحث، اذ لامحذور في حكمها بشهادة النساء، مع سماع شهادتهن بين المراتين مثلا بشي ء مع اتصافها بشرائط الحكم.» (6) خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نيست نظير جايى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، اين گونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحيح نيست و اما در مواردى كه مخصوص زنان ست يا مشترك بين زن و مرد بوده يا مخصوص مردان مى باشد، ليكن مستلزم هيچ محذورى از قبيل تماس با نامحرم نمى باشد، دليل روشنى بر اشتراط ذكورت يافت نمى شود، البته مشهور بين فقهاءقده همان اشتراط مزبور مى باشد، پس اگر اجماع مسلم در بين باشد، بحثى در آن نيست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زيرا هيچ محذورى در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جايى است كه زن واجد همه شرايط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد. بنابراين اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسيده وداراى ملكه عدالت بود و شرايط ديگرى كه در قضا و اوصاف قاضى معتبر است واجد بود و خواست تصدى قضاى زنان را با نصب از طرف فقيه جامع الشرايط كه ولايت امر مسلمين و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانى چون مقدس اردبيلى مانعى ندارد، بلى اگر كسى اجماع قطعى بر منع را (كه احتمال استناد به برخى از روايات ضعيف يا وجوه اعتبارى قابل خدشه در آن راه نيابد) احراز كند، در اين حال تصدى مزبور ممنوع مى باشد چه اين كه اگر از تصدى زن محذور اجتماعى يا مفسده اخلاقى لازم مى آيد، تصدى آن جايز نخواهد بود.
سلام و ممنون
ممنون از پستتون چون به بحث کمک زیادی می کند
این مطالب شما دقیقا در راستای صحبتهای من است و اثبات و دلیلی بر اینکه من می گویم
این قبیل مسائل مطرح شده در اسلام واقعا حرف خدا نیست بلکه مشکوک می باشد
چرا که از احادیثی نشات گرفته که نمی توان به درستی انها نظر قطعی داد
ای یکی از مسائلی هست که وقتی ما می اییم از ان دفاع می کنیم
غالبا کاربران نااگاه سایت انگ فمینیستی می زنند
سلام علیکم و رحمة الله،
سلام
اقای با
پست اخیر جناب انتی فمینیست را بخوانید حتما تا به درستی نظر من درباره مشکوک بودن احادیث پی ببرید
البته جواب کامل پستتون رو بعدا خواهعم داد فعلا کاری پیش اومده که باید برم
موفق باشید
سلام و درود
در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و از نظر برخی از محققان اسلامی زن هم می تواند قاضی شود و شرط رجولیت در قضاوت وارد نشده
یعنی درباره قضا وداورى زن مى توان گفت: برخى از فقيهان نام آور اماميه نه تصريح به شرطيت ذكورت نموده اند، تا زن فاقد شرط قضا باشد و نه تصريح به مانعيت انوثت كرده اند، تا زن واجد مانع داورى باشد. مانند شيخ مفيدره در مقنعه كه به اشتراط عقل، كمال، علم به كتاب الهى كه سنت معصومين عليهماالسلام را به همراه دارد اكتفا نموده است، ونظير شيخ طوسى(ره) در نهايه كه افزون بر مقنعه مفيد چيزى جز حرص بر تقوا را نيافزوده و نامى از اشتراط مرد بودن يا امتناع زن بودن نبرده است، و مانند ابن ادريس در سرائر كه گذشته از شرايط مذكور، تورع از محارم الهى را يادآور شد، وسخن از مرد و زن بودن قاضى را به ميان نياورده است. ونظير غنية النزوع حمزه بن على بن زهره كه تصريح به اشتراط ذكورت بنوده و تصريح بر مانعيت انوثت براى قضا ننموده است، البته عنوان وى اختصاص قضا به مرد را نشان مى دهد زيرا چنين فرموده است: «اذا كان الرجل عاقلا...». البته گروهى از فقهاى بزرگ شيعه تصريح به اشتراط ذكورت نموده اند مانند قاضى ابن البراج در المهذب، و محقق ره در شرايع الاسلام و نيز در المختصر النافع و علامه ره در قواعد الاحكام و در ارشاد الاذهان و شهيد اول ره در اللمعة الدمشقه. چنانكه نظام الدين ابى الحسن سلمان بن الحسن بن سليمان صهرشتى در كتاب اصباح الشيعه بمصباح الشريعه تصريح به اعتبار ذكورت كرده است، و عده اى از بزرگان متاخر هم مانند صاحب جواهر و شيخ انصارى و ملا ضياءالدين عراقى رضوان الله تعالى عليهم اجمعين تصريح به اشتراط ذكورت كرده اند. عده اى كه به طور مشروح و مستدل در اين باره بحث نموده اند، برهان قطعى براى اشتراط مرد بودن ارائه نكرده اند (1) آنان گاهى به اجماع تمسك مى كنند كه بر فرض تماميت اتفاق واقعى همه فقيهان دين، احتمال استناد آنان به يك يا چند وجه ديگر كه در مساله مطرح است مظنون مى باشد، و چنين اجماعى فاقد شرط حجيت واعتبار است، و گاهى به حديث نبوى ضعيف استدلال مى كنند كه خصوص ولايت به معناى حكومت زن را مانع فلاح جامعه مى داند واگر زن واجد شرايط قضا از طرف ولى مسلمين منصوب گردد، مشمول چنان حديث ضعيف نخواهد بود و گاهى از خبر ضعيف ديگر كمك گرفته مى شود كه زن سمت قضا را نپذيرد و متولى آن نشود كه احتمال استناد اصحاب فقاهت به خصوص خبر مزبور تا جابر ضعف آن گردد، نيازمند به دليل ديگر مى باشد، و زمانى نيز به آنچه ابن بابويه قمى (صدوق ره) در پايان من لايحضره الفقيه به عنوان وصاياى رسول اكرم(ص) نسبت به حضرت على... نقل نموده اعتماد مى شود، اصل حديث (بخش مخصوص به قضاء زن) در وسائل (2) چنين آمده است: محمد بن على بن الحسين باسناده عن حماد بن عمرو، و انس بن محمد عن ابيه عن جعفر بن محمد عن ابائه في وصية النبى(ص)... قال: يا علي ليس على المراة جمعة، الى ان قال: ولا تولى القضاء. مرحوم مجلسى اول، مولانا محمد تقى (1070 - 1003) در روضة المتقين (3) در عين احتمال قوت سند، ضعف برخى از رجال آن را محتمل مى داند ولى چنين مى گويد:مصنف (صدوق ره) حكم به صحت آن كرده است و اين حكم به صحت يا براى آن است كه تواتر حديث وصيت نزد او ثابت شده، يا مضمون آن متواتر مى باشد براى آن كه اكثر مسائل آن در اخبار متواتر يا مستفيض يا صحيح از صادقين رسيده است. نكته اساسى كه مربوط به متن حديث مزبور مى باشد اين است كه برخى از احكام مندرج در آن غير لزومى است يعنى يا مستحب است يا مكروه، و هرگز حرام يا واجب كه حكم لزومى اند نمى باشد. و ظهور سياق واحد شايد مانع استنباط حكم لزومى از چنين حديث مركب و ملفق و مختلط باشد، مطلب مهمى كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد اين است كه در حديث مزبور تكليف شاق و صعب قضا از زن برداشته شده نه آن كه او را از حق قضا محروم نموده باشد، توضيح آن كه برخى از كارهاى دشوار مانند وجوب حضور در نماز جمعه هرچند از فاصله دو فرسخ باشد، تكليف و وظيفه مرد است و چنين تكليف عسيرى بر زن نيست و همچنين پذيرفتن مسؤوليت سخت قضا بر مرد واجب است (گاهى عينى وگاه كفائى) ليكن بر زن واجب نيست، و آنچه از حديث وصيت استظهار مى شود سلب تكليف است نه نفى حق، زيرا در حديث مزبور چنين آمده است كه: «ليس على المراة جمعة... ولا تولى القضاء» تا از آن سلب حق استفاده شود، لذا زن حق شركت در نماز جمعه را دارد و اگر نماز جمعه را به امامت امام جمعه مرد خواند لازم نيست نماز ظهر را اعاده كند همانند مرد كه با خواندن نماز جمعه به خواندن نماز عصر مى پردازد، وهمانطورى كه به نظر ما اعاده نماز ظهر و جمع آن با نماز جمعه براى مرد لازم نيست و احتياط وجوبى هم ندارد، نماز جمعه براى زن هم كافى است و حتى احتياط وجوبى هم در جمع بين نماز جمعه و نماز چهار ركعت معهود ظهر نخواهد بود، البته ميدان استحباب اعاده وجمع وسيع است. غرض آن كه پيام وصيت رسول اكرم(ص) به اميرالمؤمنين... سلب تكليف براى سهولت كارهاى زن است نه سلب حق، و بين اين دو مطلب فرق عميقى است. از اينجا روشن مى شود، دفاع صاحب مفتاح الكرامه در شرح قواعد علامه، (4) به نصاب تمام نخواهد رسيد، زيرا، نه شهرت قطعى به وصف جابر بودن روايت ضعيف جابر از امام باقر... ثابت شده است، نه نقصان عقل و دين او، دليل معتبرى دارد كه گوهر ذات زن را هر چند از علوم و معارف حوزه و دانشگاه برخوردار بوده و از فضائل قسط و عدل بهره مند باشد، از صلاحيت قضا و داورى محروم نمايد. محقق قمى ره (1231 - 1151) در جامع الشتات (5) بعد از نقل اشتراط ذكورت و دعوى اجماع بر آن چنين مى گويد: گاهى در اشتراط ذكورت، و... اشكال مى شود، زيرا علتى كه براى آن ذكر مى شود از اين كه: «زن ها غالبا توان قضا را ندارند، چون داورى بين متخاصمان نيازمند به بروز در جامعه و حضور در بين مردم بوده تا تشخيص متخاصمان و تشخيص شاهدان آنها ممكن باشد».
مطرد وشايع نبوده و در همه موارد چنين علتى موجود نيست، پس نمى توان به نحو مطلق حكم به عدم جواز قضاء زن نمود مگر آن كه اجماع مطلق منعقد شده باشد، آنگاه اضافه مى كند: شايد اجماع مزبور ناظر به اختيار ولايت ومنصب عمومى باشد و اما در حكومت هاى خاص ومقطعى، چنين اجماعى از ناقل آن معلوم نيست گرچه برخى از عبارت ها آن را تحمل مى نمايد. از آنچه گذشت معلوم مى شود نقد صاحب مفتاح الكرامه و مانند وى نسبت به كلام محقق اردبيلى قده متوفاى سال 993، نا تمام مى باشد عبارت مقدس اردبيلى چنين است: «واما اشتراط الذكورة فذلك ظاهر فيما لم يجز للمراة فيه امر واما في غير ذلك فلا نعلم له دليلا واضحا، نعم ذلك هو المشهور، فلو كان اجماعا فلا بحث، والا فالمنع بالكلية محل بحث، اذ لامحذور في حكمها بشهادة النساء، مع سماع شهادتهن بين المراتين مثلا بشي ء مع اتصافها بشرائط الحكم.» (6) خلاصه آن كه در برخى از امور حضور زن نارواست و امر او در آن نافذ نيست نظير جايى كه مستلزم تماس نامحرمانه با نامحرم و مانند آن باشد، اين گونه از موارد كه سهم مختص مرد است داورى زن در آن صحيح نيست و اما در مواردى كه مخصوص زنان ست يا مشترك بين زن و مرد بوده يا مخصوص مردان مى باشد، ليكن مستلزم هيچ محذورى از قبيل تماس با نامحرم نمى باشد، دليل روشنى بر اشتراط ذكورت يافت نمى شود، البته مشهور بين فقهاءقده همان اشتراط مزبور مى باشد، پس اگر اجماع مسلم در بين باشد، بحثى در آن نيست و گرنه منع زن از قضا به نحو كلى، مورد بحث و نقد است، زيرا هيچ محذورى در قضاء زن نسبت به زنان با شهادت زن وجود ندارد، البته مطلب مزبور در جايى است كه زن واجد همه شرايط قضا از جهت علم و عدل و مانند آن باشد. بنابراين اگر زن به مقام شامخ اجتهاد رسيده وداراى ملكه عدالت بود و شرايط ديگرى كه در قضا و اوصاف قاضى معتبر است واجد بود و خواست تصدى قضاى زنان را با نصب از طرف فقيه جامع الشرايط كه ولايت امر مسلمين و رهبرى جامعه اسلامى را به عهده دارد، متعهد شود از نظر بزرگانى چون مقدس اردبيلى مانعى ندارد، بلى اگر كسى اجماع قطعى بر منع را (كه احتمال استناد به برخى از روايات ضعيف يا وجوه اعتبارى قابل خدشه در آن راه نيابد) احراز كند، در اين حال تصدى مزبور ممنوع مى باشد چه اين كه اگر از تصدى زن محذور اجتماعى يا مفسده اخلاقى لازم مى آيد، تصدى آن جايز نخواهد بود.
سلام علیکم جناب آنتیفمینیست
حقیر نقد یا توضیحی دربارهی آنچه نوشتید ندارم و علمش را هم ندارم و از خواندن متن شما هم فقط لذت بردم، مشابه هر وقت دیگری که مطالب دقیق فقهی در باب استخراج احکام را مطالعه کردهام ... وظیفهی خودم دانستم که از شما تشکر کنم، جای چنین مطالب دقیقی به نظر حقیر در میان بحثهای این سایت خالی یا تقریباً خالی بود. :Gol:
پست شما نمونهای از بحثهای دقیق میان علما را نشان میدهد که با چه ظرافتها و دقتهایی اقدام به استخراج احکام از قران و روایات و اجماع و عقل میکنند، چنین بحثهایی میتواند مقدمهی عدم تکرار اتهامهایی باشد که گاهی از سوی افکار فیمینیستی به علما وارد میشود که آنها را متهم به تفکرات مردگرایانه میکنند و اینکه تلاش علما در تحریف دین به سمت مردها بوده است، چه آنکه از زاویهی دید نگاه فیمینیستی اسلام دینی مردگرا و زنستیز است که فاقد عدالت لازم میان دو جنس متفاوت بشر است.
اگرچه این بحث علمی نیست که چنین نقل قولی کنم ولی فکر کنم در تأیید فرمایشان حضرت عالی خالی از لطف هم نباشد. یکی از مراجع شیعه قبل از مرجع شدن خوابی میبینند مبنی بر اینکه قیامت برپا شده است و اهل بیت علیهمالسلام بر دربهای ورودی بهشت ایستادهاند و مشغول حساب و کتاب هستند، ایشان نگاه میکنند و میبینند در اواخر صفی هستند که جلوتر از ایشان همگی از علمای بزرگ و زعیمان شیعه و مراجعشان قرار دارند و امام صادق علیهالسلام در جلوی صف دارند در مورد تکتک احکامی که ایشان در زمان حیاتشان به عنوان حکم اسلامی استخراج کردهاند بازخواست میکنند و دلایل ایشان را برای دادن آن حکم سؤال میکنند. ترس وجود ایشان را برمیدارد و نگاه به صف کناری میکنند که با سرعت جلو میرود و در جلوی آن حضرت امام حسین علیهالسلام ایستاده است و مردم دواندوان با گفتن ذکر یا حسین از دروازهی ایشان وارد بهشت میشوند. با خودشان گفتند که من هم عاشق امام حسین علیهالسلام هستم خوب است که خود را وارد این صف کنم و با ایشان وارد بهشت شوم. بعد مانند آنها وارد صفشان شده و شروع به دویدن میکنند اما موقع عبور از دروازه امام حسین علیهالسلام جلوی ایشان را میگیرند، ایشان میگویند که من هم عاشق و محب شما هستم! امام علیهالسلام میفرمایند که بله ولی به حساب شما فرزند جعفر صادق علیهالسلام رسیدگی میکند. ایشان از خواب بیدار میشوند و متوجه میشوند که به زودی به زعامت شیعه خواهند رسید و همین هم شد ولی وقتی که راحتی کار محبین امام حسین علیهالسلام را دیدند که بیحساب وارد بهشت میشدند از آن به بعد هر هفته هم برای امام حسین علیهالسلام مجلس برپا میکردند و خودشان را خادمی برای حضرت علیهالسلام قرار دادند.
این بحث یک بحث جدّی است که زعمای شیعه به طور غالب دقتشان در ظرايف احکامی که بیان میکنند خیلی زیاد بوده و هست، این فرمایش امام صادق علیهالسلام که فرق میان شما و یهود در علمایتان است که علمای آنها بر باطل اجماع کردند ولی علمای شما هرگز بر باطل اجتماع نخواهند کرد (یعنی همیشه مجموعهی علمای شیعه قابل اعتماد هستند) از این جهت هم قابل تعمق بیشتری است، البته همیشه ممکن است استثنائاتی وجود داشته باشد ولی عموم مراجع شیعه از اتهامهایی که به ایشان وارد میشود مبرّا هستند و چنان اتهاماتی نسبت به ایشان بسیار سنگین است و باید از آن حذر کرد.
این مطالب شما (جناب آنتیفیمینیست) دقیقا در راستای صحبتهای من است و اثبات و دلیلی بر اینکه من می گویم
این قبیل مسائل مطرح شده در اسلام واقعا حرف خدا نیست بلکه مشکوک می باشد
چرا که از احادیثی نشات گرفته که نمی توان به درستی انها نظر قطعی داد
ای یکی از مسائلی هست که وقتی ما می اییم از ان دفاع می کنیم
غالبا کاربران نااگاه سایت انگ فمینیستی می زنند
پست اخیر جناب انتی فمینیست را بخوانید حتما تا به درستی نظر من درباره مشکوک بودن احادیث پی ببرید
البته جواب کامل پستتون رو بعدا خواهعم داد فعلا کاری پیش اومده که باید برم
سلام علیکم سرکار گلشن،
بله پست ایشان را خواندم و خیلی هم خوب بود و آنچه که مانع از برچسب خوردن ایشان به لقب فیمینیست هست هم تنها نام کاربری که برای خودشان انتخاب کردهاند نیست، بلکه مستند بودن حرفهایشان به منابع اسلامی است که ایشان را از چنان اتهامهایی مبرا میکند. دوستان طرف مقابل شما هم معمولاً در بحثها خواستهاند که محور بحثها را مدارک و سندهای اسلامی قرار بدهیم و وقتی که مدارکمان عموماً نظام حقوق بشر در غرب و وضع جوامع غربی باشد انتظار زیادی است که تردیدها به سمت سندهای اسلامی متمایل گردند، مضاف اینکه بحث جناب آنتیفیمینیست پیرامون یکی از موارد اختلافی است تحت عنوان حق قضا و یا تعمیم یافتن آن به مرجعیت دینی برای خانمها و امام جماعت شدن ایشان که برخی از این موارد نه فقط در منابع خیلی تخصصی که حتی در رسالههای علمای متأخر هم به چشم میخورد، مثل اینکه زن از نظر عدالت میتواند امام جماعت هم بشود یا حتی مرجع تقلید اما با دامنهی محدودتری که دلایل آن محدودیتها دیگر نقص در عدالت نیست و مسائل دیگری است مثل زمینههای فساد که در آن وجود خواهد داشت.
اما در مورد چندهمسری و متعه چطور؟ در این موارد دیگر شیعه و اهل سنت اتفاق نظر دارند و به جز معدودی از علما که حکمشان به فرزند زمان خویش بودن است اختلافی وجود ندارد مگر در این حدّ که یکی مثلاً چندهمسری را مستحب میداند و دیگری آن را مجاز میداند ولی مستحب نمیشمارد و این اختلاف از نظر نگاه فیمینیستی در غرب و حقوق بشر ایشان به اندازهی کافی زیاد نیست که یا چندهمسری را کامل منع کند و یا اجازهی چندشوهری را نیز به زن بدهد. شما اگر در مورد برخی روایات شیعه مشکوک هستید خوب است که خود آنها را نقل کرده و نقد کنید، چه به لحاظ سندی و چه به لحاظ محتوایی و مثلاً در مقام عرضه کردن این روایات به خود قرآن، ان شاء الله همهی ما هم از این دست بحثها استقبال خواهیم کرد و باعث بالندگی اعتقادی همهی ما و سرزندگی و طراوت بیشتر بحثها خواهد شد.
دست آخر هم اینکه در زمان حال هر کسی عقلاً و شرعاً باید از مرجع تقلید خودش که هر کدام یکی از علمای بزرگ شیعه هستند تبعیت نماید، زعمای فعلی شیعه هم مانند همان بزرگانی که جناب آنتیفمینیست از ایشان یاد کردند تمام آن ظرافتها و دقتها را در نظر گرفتهاند و برداشتهای نهایی خودشان را که جنبهی کاربردی داشته است به صورت واجب و حرام یا احتیاط واجب و احتیاط مستحب و یا مستحب و مکروه و مباح در رسالهها بیان کردهاند. آنجا که احتیاط کردهاند نشان میدهد که چیزی را که یقین نداشتهاند به صورت مطلب یقینی بیان نکردهاند که اگر میکردند مصداق دروغ میبود و از عدالت ساقط میشدند. بسیار هم پیش میآید که مرجعی برخی از فتواهایش تغییر نماید که این هم نشان میدهد «حرف مرد یکی است» در باب مسائل فقهی جایگاهی ندارد چه آنکه بیان درست این است که «حرف حرف خداست» و مراجع تقلید علمای کارکشتهای هستند که به نمایندگی از امت در تلاش برای کشف حکم خداوند هستند، اگر زمانی متوجه شدند که برداشتشان اشتباه بوده است برداشت جدیدشان از حکم خدا را بیان میکنند. در زمان فعلی تشخیص این است که مثلاً زن نباید قضاوت کند، شاید مرجع دیگری که شرایط مرجعیت را دارند بروز کردند و از راههای درست اجتهادی به این مسأله رسیدند که زن میتواند یا باید نمایندگانی در کسوت قضاوت داشته باشند، در این صورت مقلدان ایشان میتوانند از ایشان تبعیت نمایند و همگی آنها هم نزد خداوند حجت در این تقلید خواهند داشت و میتوانند مطمئن باشند که از بازخواست در قیامت در امان خواهند ماند و آن کسی که بازخواست میشود مرجع ایشان است نه خودشان.
دست آخر هم ان شاء الله در زمان ظهور حجت بالغهی الهی حضرت بقیة الله علیهالسلام حقیقت به طور کامل و یقینی بر همگان روشن خواهد شد و ابهامات از بین خواهد رفت، وظیفهی ما در زمان غیبت پیروی از مراجع است و در زمان ظهور پیروی از امام زمان، تقلید از مراجع در زمان غیبت هم پیروی از امام زمان است البته و این بر کسی پوشیده نیست، آنچنان که پیروی از شریع موسی علیهالسلام در زمان حضرت موسی علیهالسلام پیروی از اسلام بوده است.
یا علی علیهالسلام
خداوند خالق تفاوتها مسیرهای متفاوتی را هم برای هر شخصی تعیین کرده است با نقاط شروع متفاوت، یکی در یک زمان خاص در یک جامعهی خاص در یک خانوادهی خاص به دنیا میآید و در بستر حوادث خاص خودش بزرگ میشود و یکی در شرایطی کاملاً متفاوت به دنیا آمده و بزرگ میشود، اینکه مسیر زندگی هیچ کس شبیه دیگری نیست و اینها هم توسط خداوند تعیین شدهاند اوج رعایت تفاوت میان افراد متفاوت است
سلام به نظر من روایات و توصیه های اسلام مربوط به فرهنگ و زمان خاصی است ببینید اسلام اومد ولی ایا زنانی که در روستاها دوشادوش مردان به کارهایی که ما میگوییم مردانه است مشغول بودند با این احادیث از کار دست کشیدند یا زنانی که در جایی رشد کردند که همپای مردان در جنگ ها حضور میباند و از شجاعت چیزی از مردان کم ندارند با مسلمان شدن از این کارها دست کشیدند برای مثال فرض کنید دختری در جامعه ای رشد کرده که چیزهایی که برای او ارزش است در اسلام ارزش نیست و یابرعکس! خوب اگر آن ارزش ها مخالف اخلاق نباشد بلکه از نظر مردم اطرافش هم خیلی ارزشمند باشد چرا باید از افکارش دست بکشد؟ (نظر منه شایدم اشتباه باشه)
یعنی میشه من مسلمان بمانم واحادیث و روایات رو هم فقط در حد توصیه ای نه برای همه ی زنان و نه برای همه ی زمان ها بپذیرم ولی چیزهایی که برایم ارزش است و خلاف اخلاق نیست رو رها نکنم حتی اگر در اسلام ارزش حساب نشده باشد و همچنین چیزی که در شان زنان امروزی نیست ولی در اسلام امده باشد رو نپذیرم؟
اما اینکه شما میفرمایید آن احادیث خاص منشأ این تضادهای فکری با عقل سلیم هستند و یا منشأ این قوانین غیرعقلی هستند خوب این بیان سنگین است. اگر بخواهم مثال بزنم احتمالاً این تاپیک هم میشود محل جدیدی برای دعواهای همیشگیامان، ولی دقت داشتهباشید که روایاتی که شما میفرمایید منشأ قوانین غلط هستند نه تنها بر خلاف قرآن نیستند که در سازگاری کامل هم با آن هستند، بنابراین انتظار این است که شما فرض را بگذارید بر همانکه اینها فرمودهی خداست یا خلفای خدا به شما که احتمال اشتباه و ناراستی در ایشان نمیرود:
سلام
دیدید که این بیان سنگین نیست و در این مورد حتی بین علمای اسلام اختلاف است
فرق ما با شما این است که ما به عقلمان رجوع می کنیم و میگوییم این احادیث عقلانی نیست و مشکوک است
ولی شما به عقلتان اعتماد ندارید بلکه حتما باید از زبان علما بشنوید
شما می خواهید اگر چیز اشتباهی را هم پذیرفتید در قیامت ان را به گردن علما بیندازید !!!!
در حالیکه حساب هرکس را به پای خودش می ریزند نه کس دیگری
در قیامت همان علما به شما خواهند گفت
چرا از ما اطاعت کردید مگر عقل نداشتید ؟
و دیدید که ان احادیث در هماهنگی کامل با قران نیست که اگر چنین می بود بعضی علما خلاف ان را نمی گفتند
حقیر هم با فرمایشات شما موافق هستم و هم مخالف، یعنی تجربیات بسیاری هستند که هم شما دیدهاید و هم ما دیدهایم، ولی آنچه سبب اختلاف برداشت در میان ما میشود اختلاف نگاهمان به این دیدهها و شنیدههاست.
در زمان فعلی صدرأعظم آلمان یک زن است، مانند زنان دیگر هم ایشان به زیبایی خودشان میرسند با اینکه سنی ازشان گذشته است و خیلی جوان هم نیستند، مثل آقایان هم به پوشیدن یک کت و شلوار بسنده نمیکنند، به عبارت دیگر هنوز زن هستند و مرد نشدهاند، ولی همین زن از رژیم اشغالگر صهیونیسم دفاع میکند و لااقل در مقام عمل طرفدار آنها و بر ضد مظلومان فلسطینی است و انگار رحم و عاطفه در وجودش نیست و البته این خودش یک انحراف بزرگ از زن بودن است، البته حق با شماست اگر بفرمایید که بیشتر سیاستمداران از مردها هستند و در نتیجه بیشتر متحدان و کمککنندگان به صهیونیستها مرد هستند و نه زن و این انحراف در واقع انحراف از انسانیت است و نه انحراف از زن بودن، اما گفتهی حقیر در بالا تأکیدش بر روی این مطلب است که برای اینکه یک زن در این وسط میداندار باشد لازمهی آن این است که انحراف او از انسانیت بیش از انحراف مردان از انسانیت باشد، زنی که مرکز عواطف و رحمکردن و محبت کردن و ایثار و فداکاری است اگر بشود همشأن یک مرد که مظهر حسابگری است در انجام یک جنایت آیا این دو انحرافشان از انسانیت یکسان خواهد بود؟ به زبان ترموشیمی برای اینکه یک واکنش شیمیایی اتفاق بیفتد باید انرژی لازم برای غلبه بر نیروهای بین مولکولی فراهم شود، یعنی باید ابتدا انرژی لازم برای گذشتن از تپهای به اسم کمپلکس فعال فراهم شود، این انرژی برای زن باید بیشتر باشد تا بتواند در او منجر به انجام آن جنایت شود چون تپهای که حائل میان او و انجام این جنایت است بزرگتر است، او باید برای انجام آن گناه پا بر روی عواطف و احساسات قویتر و پررنگتری بگذارد و لازمهاش این است که انحرافش از انسانیت بیشتر باشد.
بعد برسیم به سناتورهای و قاضیهای آمریکایی ... آنها اگرچه در لشگر طاغوت هستند ولی فعلاً فرض میکنیم که طاغوت و غیرطاغوت مطرح نباشد و اینها انسانهایی معمولی هستند که عدالت هم برایشان مهم است و تلاششان را هم میکنند که حق به حقدار برسد و ناحق باطل گردد، قبول؟ سؤال بعدی این خواهد بود که آیا این زنان در بستر ارزشی با ارزشهای اسلامی و در نتیجه فطری بزرگ شده و تربیت شدهاند یا در بستری که تفکرات فیمینیستی غالب بوده است؟ زن و مرد به یقین متفاوتاند ولی میتوان با تحت نظر قرار دادن زن و تربیت کردن او این تفاوتها را کاهش داد، میتوان زن را مانند یک مرد پرورش داد و یا مرد را مانند زن پرورش داد، مثلاً میتوان در یک محیط پادگانی زن را درست مانند مردها آموزش داد و تربیت نظامی کرد و احساسات و عواطف را در او کشت و از او سربازی خشک و مطیع ساخت که پا به پای مردها بتواند آدم بکشد، اما آیا اصلاً آن تفاوت ابتدایی اشتباه بوده است که ما بخواهیم آنرا کم کرده و زن و مرد را شبیه به هم رشد داده و تربیت کنیم؟ در یک جامعه که خبری از عواطف زنانه نیست و چه زن و چه مرد همگی مرد هستند آیا خوشبختی پیدا خواهد شد؟ آیا تفاوت زن و مرد تنها جسمانی بوده و در قابلیت ایشان برای به دنیا آوردن بچه است یا دلایل دیگری هم دارد که باید مراعتشان نمود؟ محیط غرب امروز مثل پادگان که عواطف و ویژگیهای زنانگی را به طور کامل در زن سرکوب کند نیست، قبول داریم، اما چندان هم به تفاوت میان زن و مرد اعتبار نمیدهد، جنبههای زنانگی زن را از یک سو به سمت فحشا میل میدهد و از سوی دیگر او را به سمت مرد شدن هول میدهد و از زن یک موجود کاریکاتوری میسازد که اگرچه به طور متوسط هنوز زن است ولی از یک سو در برخی جنبههای زن بودنش افراط شده است و از سوی دیگر در برخی از جنبههای زن بودنش تفریط شده و سعی شده که زن بودن در او سرکوب گردد و شبیه به مردان گردد، حال آنکه این کار لزومی ندارد اگرچه تبعات بدی خواهد داشت.
اسلام نظرش به این است که زن مانند زن رشد داده شود و مرد مانند مرد، دو سیستم تربیتی متفاوت، تأکید اسلام بر حفظ تفاوتهای میان دو جنس مخالف است و این اختلاف را سبب پایداری اخلاقی و رفتاری و غیره در جامعه و نسل بشر میداند، همانطور که اگر تمام بارهای الکتریکی در دنیا مانند بار الکترون منفی و یا مانند بار پروتون مثبت شوند ساختار و نظام میکروسکوپی (خانواده) و به تبع آن تمام نظام ماکروسکوپی عالم ماده (جوامع انسانی) به هم خواهد ریخت ... تکیه کردن بر تفاوتها در عین تأکید بر شرافت انسانی در هر دو جنس مرد و زن یعنی اعتماد کردن به حکیم بودن خداوندی که خالق این تفاوتهاست ... البته زنها همگی مثل هم نیستند و مردها هم همگی مثل هم نیستند، قبول داریم، ولی شباهت زنها به یکدیگر آنقدر بوده است که همه را در یک طبقه تحت عنوان عمومی «زن» طبقهبندی کردهاند، قبول ندارید؟ اگر میشود با تربیت صحیح و کنترل شده تا حدودی «اختلافات» را کم کرد آیا به نظر شما بهتر نیست خانمها را به آن جنبههایی که برای یک زن کامل شدن لازم است نزدیک کنیم تا اینکه آن دسته از زنان که شبیه مردان هستند را به مردان شبیه کرده و مانند ایشان تربیت کنیم؟ به نظر شما کدام ایده عاقلانهتر است؟ ایدهی اسلام در زن کامل پرورش دادن زن یا ایدهی غرب در مرد پرورش دادن زن؟
با تشکر
یا علی علیهالسلام
من اعتقاد ندارم که غرب زن را دارد به زور به سمت مردانگی می برد
و کلا زن را به سمت مردانگی می برد
بلکه انچه من فکر می کنم این است که ازادی انتخاب را به زن داده
و چیزی را به او تحمیل نکرده
غرب به زور زن را قاضی یا رییس جمهور نکرده بلکه این بستر را برای ان زنی که علاقه داشته فراهم کرده
حقیر فکر می کنم باید ازادی انتخاب را به زن داد و او را به زور به هیچ سمتی نبرد
چرا که معتقدم زن هم انسان است و باید ازاد باشد تا خودش راه خودش را انتخاب کند
نه اینکه به زور راه و روشی را به او تحمیل کرد
تحمیل راه و روش ناخواسته به زنان اگر چه ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد
اما به طور قطع در بلند مدت باعث مشکلات زیادی خواهد شد و نتیجه عکس خواهد داد
سلام به نظر من روایات و توصیه های اسلام مربوط به فرهنگ و زمان خاصی است
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
خوب این یک نظریه است، یک ایده است برای فکر و تحقیق بیشتر، حالا سعی کنید برایش دلایل اسلامی پیدا کنید، دلایل اسلامی گفتم چون این بحث الآن یک بحث دروندینی است و فرض اولیهی آن این است که حقانیت اسلام به صورت عقلی یا فطری یا هر دو برایمان اثبات شده هست. آیا چنان دلایلی دارید یا احتمال میدهید بتوانید بیابید؟
ببینید اسلام اومد ولی ایا زنانی که در روستاها دوشادوش مردان به کارهایی که ما میگوییم مردانه است مشغول بودند با این احادیث از کار دست کشیدند یا زنانی که در جایی رشد کردند که همپای مردان در جنگ ها حضور میباند و از شجاعت چیزی از مردان کم ندارند با مسلمان شدن از این کارها دست کشیدند برای مثال فرض کنید دختری در جامعه ای رشد کرده که چیزهایی که برای او ارزش است در اسلام ارزش نیست و یابرعکس! خوب اگر آن ارزش ها مخالف اخلاق نباشد بلکه از نظر مردم اطرافش هم خیلی ارزشمند باشد چرا باید از افکارش دست بکشد؟ (نظر منه شایدم اشتباه باشه)
آیا داریم چیزی که در اسلام ضدارزش باشد ولی مخالف اخلاق نباشد؟ آیا داریم چیزی در اسلام که ارزش باشد ولی اخلاقی نباشد؟ آیا جز این است که هر کسی هر ایدئولوژی که برای خودش انتخاب کند عقلایی این خواهد بود که دیگر مجموعهی ارزشها و اخلاقیات خودش را هم از همان ایدئولوژی بگیرد؟
اما اگر منظورتان این است که ممکن است چیزی باشد که برای شما ارزش است و در اسلام ارزش نیست ولی در عین حال ضدارزش هم نیست، در این صورت آیا شما همچنان میتوانید آن چیز را ارزش بدانید یا خیر، ظاهراً جواب مثبت است. مثل بحث سلیقه است، مثل بحث ترجیحات رفتاری است، همه که قرار نیست کپی برابر اصل یکدیگر باشند، اسلام میگوید حدّ واجب این است که یک سری اصول را همه رعایت کنند (البته برای قشرهای مختلف تبصرههای متفاوتی دارد و هر کسی متناسب با موقعیت خودش مکلف به وظایفی میگردد، طبیعی است که قیود مادر بودن با قیود همسر بودن با قیود دانشجو بودن با قیود کاسب بازار بودن متفاوت است)، از بعد از آن دیگر همه چیز توصیهای است، مثلاً بهتر است وقتی در یک دو راهی هر دو راه برای ما یکسان است نگاه کنیم ببینیم برای خداوند کدام راه محبوبتر است، کمکم انسان در حال رشد سعی میکند انتخابهای خدا را بر انتخابهای خودش ترجیح دهد که این همان معنای پذیرفتن ولایت خداوند است، ولایت کسی را داشتن یعنی برای او نسبت به خود اولویت قائل شدن ... این مسأله میتواند تا آنجا پیش رود که حتی سلیقههای خیلی شخصی خود را هم از دین خدا بگیریم و در هر کاری ببینیم رضایت خداوند در چه چیزی است، حتی اگر این باشد که این میوه را بیشتر دوست داشته باشم یا آن میوه را، در کلام معصومین علیهمالسلام این مطالب آمده که ایشان حتی اینکه چه خرمایی را بیشتر دوست داشته باشند را هم بر مبنای ولایتپذیری از رسول خدا و رسول خدا از خداوند گرفتهاند و از خودشان هیچ چیزی ندارند، این اوج مقام فنای فی الله است ... اینها مطلوب هستند ولی واجب نیستند، واجبات و محرمات یعنی مرز میان بهشت و جهنم، زیاده بر آن میشود اوج گرفتن در بهشت و تقریب بیشتر به خدا.
بنابراین اگر فقط بخواهید حداقل رضایت خداوند از شما و شما از خداوند را کسب کنید میتوانید فقط روی ارزشهای واجب و ضدارزشها حساس بشوید، چیزی را هم که خداوند واجب نکرده یا حرام نکرده، ولو اینکه مستحب باشد یا مکروه یا مباح، به صلاحدید خودتان عمل کنید و فکر کنید.
اما جایی که خداوند مطلبی را به عنوان ضد ارزش مطرح کرده است اگر کسی بگوید من دوست دارم طور دیگری فکر کنم خوب به نظرتان این به چه معنا خواهد بود؟ جز این است که به خودمان بیشتر از خداوند اعتماد داشتهایم؟ جز این است که از ولایت خداوند خارج شدهایم؟ البته نه اینکه منظورم این باشد که خدای ناکرده شما اینطور هستید، تنها درمقام تبیین خطوط قرمز این مطلب را گفتم.
تمام اینها هم در مقام باطنی است ... یک نفر ممکن است در تمام اعتقادات هم مطیع خداوند عالم باشد و بگوید خدایا هر چه از تو برسد دربست قبول دارم و دوست هم داریم که به آن پایبند باشم ولی چه کنم که ارادهام ضعیف و نفسم قوی است، تقصیراتم را ببخش و نجاتم بده، اللهمّ إنّی أعوذُ بکَ فأَعِذْنی و أسْتَجیرُ بکَ فأَجِرنی ... با این نگاه انسان از دایرهی اسلام خارج نیست اگرچه به علت ضعف در عمل ایمانش ضعیف بماند و قوی نشود و یا زیاد نتواند اوج بگیرد ... دعا کنید خدا همهامان را کمک کند که مبارزه بانفس واقعاً هم کار سادهای نیست
یعنی میشه من مسلمان بمانم واحادیث و روایات رو هم فقط در حد توصیه ای نه برای همه ی زنان و نه برای همه ی زمان ها بپذیرم ولی چیزهایی که برایم ارزش است و خلاف اخلاق نیست رو رها نکنم حتی اگر در اسلام ارزش حساب نشده باشد و همچنین چیزی که در شان زنان امروزی نیست ولی در اسلام امده باشد رو نپذیرم؟
اخلاق و ارزشها را اسلام خودش تعریف میکند، ولی برخی را واجب میداند و برخی را بهشان توصیه میکند، در واجبات پذیرفتنشان سبب اسلام و عمل کردن به آنها سبب ایمان به آنها میشود، اما در غیرواجبات پذیرفتن و عمل کردن به آنها سبب تقرب به خدا میشود و انجام ندادنشان سبب واجب شدن جهنم بر شخص نمیشود، تا از حدود شرع تجاوزی نشده باشد
شما وضعتان هر چه که هست از وضع حقیر خیلی بهتر است، ناامید نشوید، در مقام اعتقادات و احکام به خدا بگویید «رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ»، در میدان عمل هم از خودش کمک بگیرید و دیگر هر چقدر که میتوانید تلاش کنید، اگر نشود مهم است ولی نه آنقدر که انسان از ابتدا بگوید که قبول هم نمیکنم و خود خدا هم که بگوید قبول نخواهم کرد، مهم این است که رویکرمان در مقابل خداوند درشتی نباشد، جبههگیرانه نباشد، از موضع استکبار و طغیانگری نباشد، بعد از آن خداوند غفار و رئوف است ان شاء الله.
التماس دعا،
یا علی علیهالسلام
سلام
دیدید که این بیان سنگین نیست و در این مورد حتی بین علمای اسلام اختلاف است
سلام علیکم خواهر بزرگوار،
ابتدا بفرمایید حقیر چه بیانی خاصی را سنگین دانستم و بعد توضیح دهید که ارتباط آن با بخش دوم جملهاتان چه است تا حقیر هم بهتر اعتراض شما را درک نمایم :Gol:
فرق ما با شما این است که ما به عقلمان رجوع می کنیم و میگوییم این احادیث عقلانی نیست و مشکوک است
ولی شما به عقلتان اعتماد ندارید بلکه حتما باید از زبان علما بشنوید
شما می خواهید اگر چیز اشتباهی را هم پذیرفتید در قیامت ان را به گردن علما بیندازید !!!!
در حالیکه حساب هرکس را به پای خودش می ریزند نه کس دیگری
در قیامت همان علما به شما خواهند گفت
چرا از ما اطاعت کردید مگر عقل نداشتید ؟
خوب البته ما هم قبول داریم که «کلما امر به الشرع امر به العقل و کلما امر به العقل امر به الشرع»، اما میدانیم که گاهی هم مکانیزمهای تفکری باطلی ممکن است جایگزین تعقل و درک حقیقی بگردند، مثل همان که میگوییم این دلیل نیست و توجیه است، در قران و روایات هم این مطلب آمده که گاهی دل انسان در اثر کثرت گناه یا غیره مریض میشود و به چیزی تمایل پیدا میکند که در اصل بد است و از چیزی بیزار میشود که در اصل برایش خوب است، وَلَـٰكِن لَّا يَشْعُرُونَ، عقل سلیم با شرع سازگاری کامل دارد، ولی ابتدا ثابت کنید که عقل شما سلیم است. چطور این کار را میکنید؟ استشهاد محلی یا بینالمللی جمع میکنید؟ چطور متوجه میشوید که دلتان سالم است و مریض نیست؟ اینکه همه بگویند یک کاری درست است و ما هم اعتماد کنیم و قبولش کنیم و به آن یقین پیدا کنیم آیا به راستی هم سبب درست شدن آن کار میشود؟ مثلاً سقط جنین که قتل نفس است اگر همه پذیرفتند که کار خوبی است و باید قانونی بشود و همه هم تأییدش بکنند و شما هم ایراد آنرا متوجه نشوید (نگفتم نمیشوید گفتم اگر نشوید) آیا دلیل میشود که دیگر واقعاً هم کار خوبی باشد؟
حقیر تکیهی زیادی روی بحثهای عقلی دارم ولی استدلالهای شما هم چندان قوی نیستند. اینکه میفرمایید حقیر به عقلم اعتماد ندارم و باید احتماً از زبان علما چیزی را بشنوم تا بپذیرم تا حدی درست است و تا حدی اشتباه، در واقع حقیر ابتدا با استفاده از تمام امکاناتی که داشتهام (یعنی عقلم با تمام تواقصش و فطرتم با تمام آلودگیهایی که به آن بار شده بود) اصول دین را پذیرفتم و حقانیت اسلام را پذیرفتم و حقانیت تشیع را پذیرفتم و مرجع تقلیدی را انتخاب کردم که او را تشخیص دادم که اعلم و افقه و غیره باشد، حالا این شخص که همیشه هم بر اقوال و اعمالشان نظارت دارم و تغییر رویهای نداشتند و به مرور با افزایش اطلاعات و تقویت عقل و شاید هم پاک شدن نسبی قلبم همچنان ایشان را واجبالتقلید میدانم میفرمایید اگر چیزی گفتند که برایم سنگین بود نظر خودم را به ایشان اولویت دهم؟ آن وقت عقل خودم را که ایشان را واجبالتقلید دانستهام زیر سؤال نبردهام؟ شما که دست آخر فقط به عقل خودتان اعتماد دارید چه نیاز به پیامبر دارید؟ همین الآن خودتان یا تمام حقیقت را میدانید یا با کمی فکر کردن آنچه نمیدانید را خواهید دانست، کافی است کمی با این و آن مشورت کنید. یا گمان میکنید پیامبر تنها زمانی راستگوست که نظرش باب میل شما باشد؟
و دیدید که ان احادیث در هماهنگی کامل با قران نیست که اگر چنین می بود بعضی علما خلاف ان را نمی گفتند
کدام احادیث؟ در بحث قضا؟ شما آیهای از قرآن در این زمینه سراغ دارید که اظهار نظری در مورد قضاوت زنها کرده باشد که بعد متوجه شویم آن روایات ولو با سند ضعیف سازگار با قرآن بودهاند یا مخالف آن؟ آیا این علما در مورد اینکه مثلاً شهادت دو زن معادل شهادت یک مرد است هم میتوانند نظرات متعدد بدهند با آنکه در قرآن حکمش صادر شده است و از این بابت دلایلی وجود دارد که حضرت زهراء سلاماللهعلیها استثناء هستند؟ اینجا تعارض میان عقل خود و ایهی قرآن را چطور رفع خواهید کرد؟ به عقل خود شک میکنید یا به آیهی قرآن؟
من اعتقاد ندارم که غرب زن را دارد به زور به سمت مردانگی می برد
و کلا زن را به سمت مردانگی می برد
بلکه انچه من فکر می کنم این است که ازادی انتخاب را به زن داده
و چیزی را به او تحمیل نکرده
غرب به زور زن را قاضی یا رییس جمهور نکرده بلکه این بستر را برای ان زنی که علاقه داشته فراهم کرده
حقیر فکر می کنم باید ازادی انتخاب را به زن داد و او را به زور به هیچ سمتی نبرد
چرا که معتقدم زن هم انسان است و باید ازاد باشد تا خودش راه خودش را انتخاب کند
نه اینکه به زور راه و روشی را به او تحمیل کرد
تحمیل راه و روش ناخواسته به زنان اگر چه ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد
اما به طور قطع در بلند مدت باعث مشکلات زیادی خواهد شد و نتیجه عکس خواهد داد
خواهر بزرگوار، آنچیز که عیان است چه حاجت به بیان است؟ شما اعتقاد ندارید یعنی چه؟ خودتان مدام دارید در این سایت به دنبال حقوق برابر میگردید و مدام مثالهایتان از یک جامعهی آرمانی یا نزدیکتر به آرمانی غرب است بعد میگویید غرب زنان را به سمت مردانگی نمیبرد؟ خوب بفرمایید وقتی خدا زن و مرد را متفاوت آفرید چرا این درصد زیاد از زنان خودشان آزادنه میل دارند مانند مردها بشوند و به دنبال حقوق برابر میگردند؟ دلیل عقلیاشان چیست و از کجا فهمیدند که حقوق مردها در اصل حقوق ایشان نیست و حقوق ذاتی هر انسانی است؟ دلیل عقلیاتان چیست؟
آیا در غرب زنان آزادند که انتخاب کنند بین زن بودن و مرد بودن؟ خیر این شما هستید که متوجه شیطنتهای غرب نیستید ... در مقام نظری اینها میآیند و میگویند آزادی پوشش، ولی بعد در مقام عمل یک نوع پوشش را مدام تبلیغ میکنند و هنجارسازی میکنند و پوشش مقابل آن را برایش موانعی درست میکنند تا انتخابهای مردم را به سمتی که خودشان میخواهند هدایت کنند، پوشش مطابق میل خودشان را میگویند مُد و با کلاس و پوششهای مخالف را رویش برچسب املی و تحجر میگذارند تا کسی جرأت نداشته باشد برود سمتشان، بعد اگر از زنها بپرسید شما آزاد هستید یا خیر میگویند ازاد هستیم! میدانید چرا فکر میکنند که آزاد هستند؟ چون آنها چاقو پشت سر خودشان ندیدهاند که یا نیمهعریان و عریان شو و یا میکشیمت ... این روش شیطان بزرگ است که خیلی تدریجی انسان را به مهلکه میاندازد و مدام هم به انسان تلقین میکند که من خیر تو را میخواهم، من میخواهم تو سختی نکشی، من میخواهم تو از زندگی لذت ببری، من خیرخواه تو هستم ... با این سبک انسان تا در چاه نیافتاده باشد گمان میکند که عاقلانهترین راه را دارد خودش با آزادترین صورت ممکن طی میکند و هر انتخابی که میکند انتخاب خودش است و هیچ اجباری در کار نبوده است ... شما در مورد کسانی که فریب این قسمهای شیطان را بخورند چه میگویید؟ عاقل؟ آیا زنان واقعاً حق انتخاب دارند و غرب هیچ گزینهای را برایشان راحتالحلقوم و هیچ گزینهای را برایشان زهرمار جا نیانداخته است؟
به هر حال اگر شما این تاپیک را باز کردهاید که تریبونی باشد تا بتوانید غربگرایی و افکار فیمینیستی را تبلیغ نمایید تا شریک جرم پیدا کنید و عذاب وجدانتان کمتر باشد و نگاهتان لعاب اسلامی (ولو اسلام آمریکایی) به خودش داشته باشد «هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ»، دیگر با مدیران سایت است که تصمیم بگیرند در این سایت برای چنین کارهایی میدان تاخت و تاز فراهم خواهد بود یا خیر. اگر هم اینطور نیست که ان شاء الله نباشد بهتر است مواضعتان را مشخص کنید و بر اساس منابع اسلامی بحث نمایید. مثلاً روایتی که مشکوک است را بیان کنید، آیهای که بد فهمیدهایم را بیان کنید و غیره ...
در پناه خداوند باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام به نظر من روایات و توصیه های اسلام مربوط به فرهنگ و زمان خاصی است
سلام
قطعا همینطور هست مثلا دستور اسلام در مورد تعدد زوجات
به این دلیل بوده که ان زمان عربها چون همیشه با هم در حال جنگ بوده اند تعداد زنها چهار برابر مردان بوده
( یکی از اساتید معروف به این مهم اشاره کرده )
ولی اگر زمانی تساوی ایجاد شود و یا تعداد زنان کمتر شود طبیعی هست که این حکم کاربرد نخواهد داشت
پس این حکم فقط در شرایط خاصی که تعداد زنان بیشتر باشد کاربرد دارد
سلام علیکم خواهر بزرگوار،
ابتدا بفرمایید حقیر چه بیانی خاصی را سنگین دانستم و بعد توضیح دهید که ارتباط آن با بخش دوم جملهاتان چه است تا حقیر هم بهتر اعتراض شما را درک نمایم
واقعا نمی دانید یا فقط قصد طولانی کردن بحث را دارید ؟
دوباره پستها رو بخوانید حتما متوجه خواهید شد
خواهر بزرگوار، آنچیز که عیان است چه حاجت به بیان است؟ شما اعتقاد ندارید یعنی چه؟ خودتان مدام دارید در این سایت به دنبال حقوق برابر میگردید و مدام مثالهایتان از یک جامعهی آرمانی یا نزدیکتر به آرمانی غرب است بعد میگویید غرب زنان را به سمت مردانگی نمیبرد؟ خوب بفرمایید وقتی خدا زن و مرد را متفاوت آفرید چرا این درصد زیاد از زنان خودشان آزادنه میل دارند مانند مردها بشوند و به دنبال حقوق برابر میگردند؟ دلیل عقلیاشان چیست و از کجا فهمیدند که حقوق مردها در اصل حقوق ایشان نیست و حقوق ذاتی هر انسانی است؟ دلیل عقلیاتان چیست؟
یک دلیل عقلی من این است که نباید چیزی را بزور به کسی تحمیل کرد
بهشت تحمیلی و زوری هیچ ارزشی ندارد
آیا در غرب زنان آزادند که انتخاب کنند بین زن بودن و مرد بودن؟ خیر این شما هستید که متوجه شیطنتهای غرب نیستید ... در مقام نظری اینها میآیند و میگویند آزادی پوشش، ولی بعد در مقام عمل یک نوع پوشش را مدام تبلیغ میکنند و هنجارسازی میکنند و پوشش مقابل آن را برایش موانعی درست میکنند تا انتخابهای مردم را به سمتی که خودشان میخواهند هدایت کنند، پوشش مطابق میل خودشان را میگویند مُد و با کلاس و پوششهای مخالف را رویش برچسب املی و تحجر میگذارند تا کسی جرأت نداشته باشد برود سمتشان، بعد اگر از زنها بپرسید شما آزاد هستید یا خیر میگویند ازاد هستیم! میدانید چرا فکر میکنند که آزاد هستند؟ چون آنها چاقو پشت سر خودشان ندیدهاند که یا نیمهعریان و عریان شو و یا میکشیمت ... این روش شیطان بزرگ است که خیلی تدریجی انسان را به مهلکه میاندازد و مدام هم به انسان تلقین میکند که من خیر تو را میخواهم، من میخواهم تو سختی نکشی، من میخواهم تو از زندگی لذت ببری، من خیرخواه تو هستم ... با این سبک انسان تا در چاه نیافتاده باشد گمان میکند که عاقلانهترین راه را دارد خودش با آزادترین صورت ممکن طی میکند و هر انتخابی که میکند انتخاب خودش است و هیچ اجباری در کار نبوده است ... شما در مورد کسانی که فریب این قسمهای شیطان را بخورند چه میگویید؟ عاقل؟ آیا زنان واقعاً حق انتخاب دارند و غرب هیچ گزینهای را برایشان راحتالحلقوم و هیچ گزینهای را برایشان زهرمار جا نیانداخته است؟
خیر اشتباه می کنید من متوجه شیطنتهای غرب هستم و می دانم تبلیغات در چه جهتی است
هیچ کجا تبلیغات را اجبار و تحمیل ننامیده اند
درست است که تبلیغات وجود دارد ولی در نهایت فرد ازاد در انتخاب است
به هر حال اگر شما این تاپیک را باز کردهاید که تریبونی باشد تا بتوانید غربگرایی و افکار فیمینیستی را تبلیغ نمایید تا شریک جرم پیدا کنید و عذاب وجدانتان کمتر باشد و نگاهتان لعاب اسلامی (ولو اسلام آمریکایی) به خودش داشته باشد «هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ»، دیگر با مدیران سایت است که تصمیم بگیرند در این سایت برای چنین کارهایی میدان تاخت و تاز فراهم خواهد بود یا خیر
دیدید که بالاخره شما هم انگ فمینیستی زدید ؟ !!
به نظر حقیر انجایی که از جواب باز می مانید و در مقابل منطق کم می اورید
شما و امثال شما این انگ را سریع می زنید تا طرف را بد جلوه دهید
اتفاقا این تاپیک را من برای همینزدم که چرا هرگونه دفاع از حقوق زنان را بر نمی تابند و انگ فمینیستی می زنند ؟
ایا واقعا مرز میان این دو چیست ؟
سلام
سلام به نظر من روایات و توصیه های اسلام مربوط به فرهنگ و زمان خاصی است
قطعا همینطور هست مثلا دستور اسلام در مورد تعدد زوجات
به این دلیل بوده که ان زمان عربها چون همیشه با هم در حال جنگ بوده اند تعداد زنها چهار برابر مردان بوده
( یکی از اساتید معروف به این مهم اشاره کرده )
ولی اگر زمانی تساوی ایجاد شود و یا تعداد زنان کمتر شود طبیعی هست که این حکم کاربرد نخواهد داشت
پس این حکم فقط در شرایط خاصی که تعداد زنان بیشتر باشد کاربرد دارد
سلام علیکم،
این استاد معروف آیا اشارهای نکردند که در زمان جاهلیت اعراب سرشماری نفوس را با چه روشی انجام میدادهاند؟
این استاد معروف آیا اشارهای نکردند به اینکه از کجا دانستند که حکمت و دلیل تامّهی آن حکم خداوند همین است که فرمودید و نه بیشتر؟
شکر خدا که شما این استاد را میشناسید لطفاً ایشان را بیابید و دلیلشان را بپرسید و اینجا بفرمایید تا ماهم استفاده کنیم، شاید با همین کار ساده این همه آدم را از جهالت نجات دادید و مراجع تقلید هم اشکالشان را اصلاح کردند
با تشکر
واقعا نمی دانید یا فقط قصد طولانی کردن بحث را دارید ؟
دوباره پستها رو بخوانید حتما متوجه خواهید شد
سلام علیکم،
بله واقعاً نمیدانم، مطلب حقیر این بود:[INDENT]
اما اینکه شما میفرمایید آن احادیث خاص منشأ این تضادهای فکری با عقل سلیم هستند و یا منشأ این قوانین غیرعقلی هستند خوب این بیان سنگین است.
[/INDENT]
و پاسخ شما این بود:[INDENT]
دیدید که این بیان سنگین نیست و در این مورد حتی بین علمای اسلام اختلاف است
[/INDENT]
تنها در همین یک زمینهی خاص قضاوت و مرجعتقلید و امامجماعت مطابق پست جناب آنتیفیمینیست روایات ضعیف مطرح است، شما بحثتان فقط در همین زمینهها بوده است یا بحث چندهمسری و متعه و دیه و شهادتدوزنمعادلشهادتیکمرد و غیره هم مدّ نظرتان بوده است؟ اگر فقط همین یک مسأله مدّ نظرتان بوده است که یک موضوع اختلافی است حق با شماست، اما اگر یک مثال پیدا کردهاید و با آن سعی دارید یک صور عمومی را اثبات نمایید گمان میکنید کدام شخص عاقلی این کار را تأیید خواهد کرد؟ خودتان تأیید میکنید؟ قوانین مورد نظر غیرعقلی هستند چون در یک مورد خاص بین خود علما هم اختلاف آراء وجود دارد و برخی روایات پیرامون آن ضعیف هستند؟
یک دلیل عقلی من این است که نباید چیزی را بزور به کسی تحمیل کرد
بهشت تحمیلی و زوری هیچ ارزشی ندارد
با کمال تأسف این بیان شما سفسطه است ... یعنی به نظر شما اگر احکام اسلام اینطور باشند پای جبر به وسط کشیده میشود و همه به ناچار باید اطاعت کنند و در نتیجه بهشت زوری خواهد شد؟ قوانین اسلام هر چه که باشند کسی به خودی خود مجبور به اطاعت کردن نیست، مگرآنکه برخی از آن قوانین در یک حکومت اجتماعی مبتنی بر اسلام به صورت قوانین اجتماعی هم پیاده شوند، در این صورت هم کسی که دوست ندارد میتواند کوچ کند و بار زندگیاش را جای دیگری بگشاید که خبری از آن قوانین نباشد. اساس دین در دنیا بر اختیار است و ایمان ناشی از جبر نداریم، دیگر قوانین اسلام هر چه که باشد.
با این روش تعقل از علما بینیاز هستید :Gig:
خیر اشتباه می کنید من متوجه شیطنتهای غرب هستم و می دانم تبلیغات در چه جهتی است
هیچ کجا تبلیغات را اجبار و تحمیل ننامیده اند
درست است که تبلیغات وجود دارد ولی در نهایت فرد ازاد در انتخاب است
یعنی شما منتظر هستید که علمای غربی چیزی بگویند تا شما تأیید نمایید؟ مگر نباید به قدرت عقل اتکا کرد؟ :Gig:
فرض کنید در یک جامعه هر کسی حجاب داشت مسخرهاش کردند و هر کسی حجاب نداشت با او مهربان بودند و برایش حقوق اجتماعی بالاتری قائل شدند، شما در انتخاب بین داشتن حجاب و نداشتن حجاب آزاد هستید؟ بله هستید اگر در درونتان انسانی آزاده باشید ... ولی چه کم هستند افراد آزاده که رویکردشان در زندگی ارزشهایی باشد که آنرا از درون پذیرفتهاند ... شما از این دسته افراد هستید؟ سنگینی نگاه ملامتگر را بر روی خودتان تحمل خواهید کرد؟ تحقیر ایشان را چطور وقتی شما را به دانشگاه راه نداند؟ توهینهایشان به بهانهی آزادی بیان را چه؟ شما چقدر آزاده هستید؟ عموم مردم چقدر آزاده هستند؟
دیدید که بالاخره شما هم انگ فمینیستی زدید ؟ !!
به نظر حقیر انجایی که از جواب باز می مانید و در مقابل منطق کم می اورید
شما و امثال شما این انگ را سریع می زنید تا طرف را بد جلوه دهید
اتفاقا این تاپیک را من برای همینزدم که چرا هرگونه دفاع از حقوق زنان را بر نمی تابند و انگ فمینیستی می زنند ؟
ایا واقعا مرز میان این دو چیست ؟
پاراگراف حقیر این بود:[INDENT]
به هر حال اگر شما این تاپیک را باز کردهاید که تریبونی باشد تا بتوانید غربگرایی و افکار فیمینیستی را تبلیغ نمایید تا شریک جرم پیدا کنید و عذاب وجدانتان کمتر باشد و نگاهتان لعاب اسلامی (ولو اسلام آمریکایی) به خودش داشته باشد «هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ»، دیگر با مدیران سایت است که تصمیم بگیرند در این سایت برای چنین کارهایی میدان تاخت و تاز فراهم خواهد بود یا خیر. اگر هم اینطور نیست که ان شاء الله نباشد بهتر است مواضعتان را مشخص کنید و بر اساس منابع اسلامی بحث نمایید. مثلاً روایتی که مشکوک است را بیان کنید، آیهای که بد فهمیدهایم را بیان کنید و غیره ...
[/INDENT]
و نقل قول شما از حقیر برای اینکه نتیجه بگیرید حقیر به شما برچسب زدهام این بود:[INDENT]
به هر حال اگر شما این تاپیک را باز کردهاید که تریبونی باشد تا بتوانید غربگرایی و افکار فیمینیستی را تبلیغ نمایید تا شریک جرم پیدا کنید و عذاب وجدانتان کمتر باشد و نگاهتان لعاب اسلامی (ولو اسلام آمریکایی) به خودش داشته باشد «هَـٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ»، دیگر با مدیران سایت است که تصمیم بگیرند در این سایت برای چنین کارهایی میدان تاخت و تاز فراهم خواهد بود یا خیر
[/INDENT]
و با این مظلومنمایی گمانتان این است که بر مدار انصاف هم بحث میکنید؟ آیا دیگرانی که در تاپیکهای دیگر هم از برچسبزدنهایشان به خودتان گلایهمند هستید در شرایط یکسان با حقیر متهم به زدن برچسب بر شما شدهاند؟ از شما خواسته شد مواضعتان را مشخص کنید و اگر به حدیثی مشکوک هستید همان را مطرح نمایید چرا که تمامی موارد مورد سؤال شما جزء موارد اختلافی میان قاطبهی علما نیستند و برخی از آن قوانینی که شما غیرعقلایی میخوانید ریشه در قرآن دارند و اینکه شما آنها را متعلق به شرایط خاص میخوانید شرطی است که خودتان سرخود بر آن میگذارید، خودتان بگویید که این مشارطه دستور عقل است و یا نفس؟
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم،
این استاد معروف آیا اشارهای نکردند که در زمان جاهلیت اعراب سرشماری نفوس را با چه روشی انجام میدادهاند؟
این استاد معروف آیا اشارهای نکردند به اینکه از کجا دانستند که حکمت و دلیل تامّهی آن حکم خداوند همین است که فرمودید و نه بیشتر؟
شکر خدا که شما این استاد را میشناسید لطفاً ایشان را بیابید و دلیلشان را بپرسید و اینجا بفرمایید تا ماهم استفاده کنیم، شاید با همین کار ساده این همه آدم را از جهالت نجات دادید و مراجع تقلید هم اشکالشان را اصلاح کردند
با تشکر
سلام
ایشون فکر کنم استاد رائفی پور بودند
و با دلائل کافی مطلبشون رو گفته بودند ولی دلایشون رو یادم نیست
تنها در همین یک زمینهی خاص قضاوت و مرجعتقلید و امامجماعت مطابق پست جناب آنتیفیمینیست روایات ضعیف مطرح است، شما بحثتان فقط در همین زمینهها بوده است یا بحث چندهمسری و متعه و دیه و شهادتدوزنمعادلشهادت یکمرد و غیره هم مدّ نظرتان بوده است؟
سلام
نخیر من بحثم راجع به همان چیزی هست که در تاپیک گفته ام و بقیه را شما اضافه کرده اید
روش بحث شما را منطقی نمی بینم و به نظر حقیر ادامه ان فایده ای ندارد
شما الان این پیش گوییها را از کجا کرده اید ؟!!!
از پیش خودتان مطلب اضافه می کنید و پیش گویی می کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگر فقط همین یک مسأله مدّ نظرتان بوده است که یک موضوع اختلافی است حق با شماست، اما اگر یک مثال پیدا کردهاید و با آن سعی دارید یک صور عمومی را اثبات نمایید گمان میکنید کدام شخص عاقلی این کار را تأیید خواهد کرد؟ خودتان تأیید میکنید؟ قوانین مورد نظر غیرعقلی هستند چون در یک مورد خاص بین خود علما هم اختلاف آراء وجود دارد و برخی روایات پیرامون آن ضعیف هستند؟
واقعا تنها مورد اختلافی بین علما همین یک مورد هست ؟!!!
طوری صحبت می کنید که انگار با اسلام اشنایی ندارید
با کمال تأسف این بیان شما سفسطه است ... یعنی به نظر شما اگر احکام اسلام اینطور باشند پای جبر به وسط کشیده میشود و همه به ناچار باید اطاعت کنند و در نتیجه بهشت زوری خواهد شد؟ قوانین اسلام هر چه که باشند کسی به خودی خود مجبور به اطاعت کردن نیست، مگرآنکه برخی از آن قوانین در یک حکومت اجتماعی مبتنی بر اسلام به صورت قوانین اجتماعی هم پیاده شوند، در این صورت هم کسی که دوست ندارد میتواند کوچ کند و بار زندگیاش را جای دیگری بگشاید که خبری از آن قوانین نباشد. اساس دین در دنیا بر اختیار است و ایمان ناشی از جبر نداریم، دیگر قوانین اسلام هر چه که باشد.
با این روش تعقل از علما بینیاز هستید
از نظر من هیچ چیز در اسلام جبری نیست و کار جبری و اجباری از هیچ جهتی ارزشی ندارد
و با این مظلومنمایی گمانتان این است که بر مدار انصاف هم بحث میکنید
به هرحال شما انگ فمینیستی زدید و همه دیدند
مظلوم نمایی در کار نبود و چیزی هست که در تاپیک مشخص است
به نظر حقیر بحث شما بر مدار انصاف و منطقی نیست
و حقیر را از ادامه بحث معاف بدارید
موفق باشید
سلام
نخیر من بحثم راجع به همان چیزی هست که در تاپیک گفته ام و بقیه را شما اضافه کرده اید
روش بحث شما را منطقی نمی بینم و به نظر حقیر ادامه ان فایده ای ندارد
شما الان این پیش گوییها را از کجا کرده اید ؟!!!
از پیش خودتان مطلب اضافه می کنید و پیش گویی می کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام
موضوع تاپیک این است: «مرز و تفاوت دفاع از حقوق زنان و فیمینیست کجاست»
یکی از بحثهایی هم که شما در تاپیک بیان کردهاید در پست شمارهی ۱۹ آمده است:[INDENT]
قطعا همینطور هست مثلا دستور اسلام در مورد تعدد زوجات
به این دلیل بوده که ان زمان عربها چون همیشه با هم در حال جنگ بوده اند تعداد زنها چهار برابر مردان بوده
( یکی از اساتید معروف به این مهم اشاره کرده )
ولی اگر زمانی تساوی ایجاد شود و یا تعداد زنان کمتر شود طبیعی هست که این حکم کاربرد نخواهد داشت
پس این حکم فقط در شرایط خاصی که تعداد زنان بیشتر باشد کاربرد دارد
[/INDENT]
موضوع تاپیک که ربطی به یک مورد خاص ندارد، خودتان هم که مورد دیگری را مطرح کردهاید، دفاع از حقوق زنانتان در تاپیکهای دیگر را هم که دیدهایم، حالا به نظر شما این بندهی ضعیف خدا پیشگویی کرده است یا تنها شواهد را کنار هم گذاشته است برای یک نتیجهگیری منطقی؟ بحث شما عقلایی و منطقی است یا احساسی؟ اگر کل سایت را محضر بنده میدانید که بعد از پیش خودم مطلبی اضافه کردهام دیگر الأمر إلیکم
واقعا تنها مورد اختلافی بین علما همین یک مورد هست ؟!!!
طوری صحبت می کنید که انگار با اسلام اشنایی ندارید
خوب شما که اسلام را به خوبی میشناسید بفرمایید کدام یک از علما برای ازدواج مجدد شوهر اجازه از همسر اول را واجب میدانند؟
بفرمایید کدامیک از علما شهادت هر زن در دادگاه را معادل یک مرد میداند؟
دیه را هم اضافه کنید ... سایر مواردی که همیشه سایت را بالا و پایین میکنید که بگویید منطبق بر حقوق بشر غربی نیست را هم خودتان ذکر کنید و اختلاف علما در آن موارد را بیان نمایید.
این راهم بخاطر داشته باشید که منظور از علما هر کسی که ادعای علم داشته باشد نیست و اجتماع علما یا لااقل برخی از علمای سرشناس باید در بحثتان باشند. به قول خودتان به ادعا که نیست باید علمشان در میان علمای شیعه پذیرفته شده باشد ...
از نظر من هیچ چیز در اسلام جبری نیست و کار جبری و اجباری از هیچ جهتی ارزشی ندارد
نظر شما چقدر اهمیت دارد؟
چه کسی گفت که در اسلام جبر هست که شما میگویید نیست؟ ما گفتیم قوانین هر چه که باشد در پذیرش آن جبری نیست، شما اینکه قانون این باشد یا چیز دیگری باشد را مصداق برای اجبار میدانید، این گزارهاتان عجیب و مشکوک نیست؟ :Gig: ...
به هرحال شما انگ فمینیستی زدید و همه دیدند
مظلوم نمایی در کار نبود و چیزی هست که در تاپیک مشخص است
به نظر حقیر بحث شما بر مدار انصاف و منطقی نیست
و حقیر را از ادامه بحث معاف بدارید
به هر حال شما هم مظلوم نمایی کردید و هنوز هم مشغول هستید و خداوند عالم هم ناظر است، چه کس دیگری این مطلب را تأیید بکند یا خیر، «قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا»
انصاف و منطق چیست؟ آنچه که حق را به شما بدهد اگرچه حقی نداشته باشید؟ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ
کسی که یک جا بین علما اختلاف پیدا میکند و یک سری روایات ضعیف را پیدا میکند و بعد میگوید بیایید که شاهد از غیب رسید، هر حکمی که ما برایمان سنگین است و توان فهمش را نداریم و عقلمان توان هذمش را ندارد حتماً غلط است و حتماً علما بینشان اختلاف است و حتماً مدارک سندی آنها ضعیف است شخصی عاقل و منطقی و منصف است و کسی که ایراد استدلال او را بگیرد میشود غیرمنطقی و بیانصاف!؟ :Moteajeb!:
منتظر میمانم تا خداوند میان ما حکم نماید و چه کسی ظالمتر از کسی است که به خداوند دروغ ببندد و قوانین او را غیرعقلانی بشمارد و الگویش در زندگی و جامعهی آرمانیاش غرب و آمریکا باشد که مصداق اصلی طاغوت و شیطان بزرگ در زمان حاضر است :ok:
حقیر هم شما را از ادامهی بحث معاف میدارم و هم پیشاپیش از ترک این بحث به شکل فعلی از شما تشکر میکنم :Gol: اما اگر بنا داشتید بحث عقلی بنمایید و روند بحث را عوض کردید از این رویهاتان استقبال و استفاده میکنیم ان شاء الله، کما اینکه قبلاً هم از برخی بحثهای عقلیاتان استفاده کردهایم :Gol:
موفق باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
موضوع تاپیک این است: «مرز و تفاوت دفاع از حقوق زنان و فیمینیست کجاست»
سلام
ببینید انچه که موضوع تاپیک به ان اشاره دارد در مورد اختلاف قوانین در اسلام است
منظور همان مواردی که علمای و دانشمندان اسلامی بر سر ان اختلاف دارند
این تاپیک فقط برای این زده شده است که بگوید دفاع از این قوانین اختلافی با فمینیست فرق دارد
چون هرکجای سایت کسی نظری در این مورد می دهد بعضی تندروهای اسلامی
سریع لقب فمینیست می دهند
مثلا همین حق رای زنان را در نظر بگیرید
که زمانی علما این حق را برای زنان قائل نبودند
ولی حالا کم و بیش به ان قائل شده اند
الان هم فکر کنم در بعضی کشورهای اسلامی هنوز هم این حق را برای زنان قائل نیستند
ایا اگر کسی در این کشورها برای این حق حرفی بزند به نظر شما چون بر خلاف حرف علما حرف زده فمینیست است ؟
لطفا مسائل را قاطی نکنید اصلا بحث تعدد زوجات و یا این مسائل مطرح نیست
بحث بر سر مسائل اختلافی در اسلام است
و این مسائل الا ماشالله زیاد است بطوریکه همیشه قانون در حال تغییر و تحول می باشد
خوب شما که اسلام را به خوبی میشناسید بفرمایید کدام یک از علما برای ازدواج مجدد شوهر اجازه از همسر اول را واجب میدانند؟
من چنین ادعایی نکرده ام و دوباره می گم بحث ازدواج مجدد را پیش نکشید که تاپیک در این مورد در سایت زیاد است
دیه را هم اضافه کنید
اتفاقا سر همین دیه اختلاف فراوان است
نظر شما چقدر اهمیت دارد؟
چه کسی گفت که در اسلام جبر هست که شما میگویید نیست؟ ما گفتیم قوانین هر چه که باشد در پذیرش آن جبری نیست، شما اینکه قانون این باشد یا چیز دیگری باشد را مصداق برای اجبار میدانید، این گزارهاتان عجیب و مشکوک نیست؟
نظر من هیچ اهمیتی ندارد
نمی دانم چرا دارید بحث را شخصی و جنگی می کنید
به هر حال شما هم مظلوم نمایی کردید و هنوز هم مشغول هستید و خداوند عالم هم ناظر است، چه کس دیگری این مطلب را تأیید بکند یا خیر، «قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا»
انصاف و منطق چیست؟ آنچه که حق را به شما بدهد اگرچه حقی نداشته باشید؟ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ
کسی که یک جا بین علما اختلاف پیدا میکند و یک سری روایات ضعیف را پیدا میکند و بعد میگوید بیایید که شاهد از غیب رسید، هر حکمی که ما برایمان سنگین است و توان فهمش را نداریم و عقلمان توان هذمش را ندارد حتماً غلط است و حتماً علما بینشان اختلاف است و حتماً مدارک سندی آنها ضعیف است شخصی عاقل و منطقی و منصف است و کسی که ایراد استدلال او را بگیرد میشود غیرمنطقی و بیانصاف!؟
منتظر میمانم تا خداوند میان ما حکم نماید و چه کسی ظالمتر از کسی است که به خداوند دروغ ببندد و قوانین او را غیرعقلانی بشمارد و الگویش در زندگی و جامعهی آرمانیاش غرب و آمریکا باشد که مصداق اصلی طاغوت و شیطان بزرگ در زمان حاضر است
حقیر هم شما را از ادامهی بحث معاف میدارم و هم پیشاپیش از ترک این بحث به شکل فعلی از شما تشکر میکنم اما اگر بنا داشتید بحث عقلی بنمایید و روند بحث را عوض کردید از این رویهاتان استقبال و استفاده میکنیم ان شاء الله، کما اینکه قبلاً هم از برخی بحثهای عقلیاتان استفاده کردهایم
موفق باشید ان شاء الله
باز هم پیش گویی و داوری
قضاوت در مورد این حرفهای شما را به خواننده واگذار می کنم
و اگر بحثی در این مورد داشتید به نظر من بهتر است یا در خصوصی یا پروفایل مطرح کنید
و تاپیک عمومی را جای بحث دوطرفه و خصوصی نکنید
موفق باشید
پرسش:
آیا دفاع از حقوق زنان برابر با فمینیست است؟ اگر نیست ،مرز بین آن چیست ؟
پاسخ:
دفاع افراطی از حقوق زنان درست نیست اما آنچه که طبق اسلام و دین و معیار آن داده شده هیچ ایرادی ندارد.
فمینیست ها معتقدند که زنان باید در تمامی فرصت ها و امکانات، بطور مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ... دست پیدا کنند. و به تفاوت های اساسی موجود بین زن و مرد از جهات مختلف، نوع مسئولیت، توانائی جسمی و روحی و ... توجه نمی کنند.
اما اسلام با توجه به اقسام تفاوت های وجودی زن و مرد اعم از مسئولیت ها، توانمندی های و ... به یکسری تفاوت ها و تمایزاتی در برخورداری از فرصت ها و امکانات قائل است و اینطور نیست که به تساوی و برابری مطلق زن و مرد حکم کند.
لذا با این بیان مرزبندی هم مشخص است.