جمع بندی نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد

تب‌های اولیه

157 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدا چیکار کنه وقتی گوش ادما بدهکار نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هر کسی سار خودشو میزنه.

بله دیگه کلا هر مشکلی در دنیا وجود داره به خاطر بنده هاست....اگر خشک سالی هست به خاطر بنده ها.اگر مشکلات ژنتیکی هست به خاطر بنده ها و .....
این حرفا دیگه قدیمی شده.تو دوران جنگ جهانی هم ایران دچار خشک سالی شد و اون موقع مردم خیلی مذهبی ترم بودن نسبت به خالا.اصلا این خودش تناقض هست الان در اروپا که کلا عقایدشون متفاوته و مذهبی ندارن هیچ وقت خشک سالی نیمشه.شما یه نگاه به اوضاع افریقایی ها بندازین که همشون دچار گرسنگی و قحظی هست.یا همین فلسطینی ها که الان 60 ساله سرزمینشون غصب شده.یا کلی ادم دیگه که از سرزمیشون تبعید شدن در خلال جنگای جهانی و کلی جنایات دیگه.کم نیستن ادمای مذهبی که فرزنداش.م مشکل ژنتیکی داره و ......
اگه خدا قراره کسی رو بیافرینه باید حقوق خودش رو هم ادا کنه نه اینکه ولشون کنه به حال خودشون هر اتفاقی افتاد.الان دستور داده همجنس گرایی نکنین ولی ادمایی تو دنیا هستن که از نظر میل جنسی بر عکس هستن......
اینا همش تناقضه به نظر میاد خدایی در کار نیست و همه چیز تحت شرایط قوانین طبیعت پیش میره.
اصلا خدای اسلام از نوع فقهی همینه.یک شخصی شبیه پادشاه که دنبال دستور دادن هست.کسانی که ازش پیروی کنن براشون پارتی بازی کنه.نکنن دشمنشون میشه.
اینجوری نیمشه دنیا رو اداره کرد.اگه طرز تفکر این باشه باید با همه بشر درگیر شد به خاطر عقاید مخالف با خدا........

کاشکی به همین سادگی میشد به یقین رسید ...
ولی نمیشه ...

یه بستنی قیفی ... اگر 5 دقیقه بهش نرسی ولوو میشه رو زمین ...
این همه سیاره و کهکشان و موجودات زنده و مرده ... همینجوری قائم ایستادند ؟

این همه ظلم تو دنیا داریم ... این همه ظالم داریم .. ولی باز هم سنگ رو سنگ مونده و جهان وجود داره ...

اگر خدا ظالم بود اون رو در ابعادی بسیار وسیع تر برپا میکرد .

فقط خواستم بهتون بگم کمی احتیاط کنین ...
استدلال کردن در این وادی بسیار سخت تر از اونی هست که بتونین تخیلش رو کنین ...

وجود خدا رو میشه گفت تا حالا کسی نتونسته کاملا رد کنه دارن تلاش میکنن ببینن میتونن توجیحی غیر خدایی برای به وجود امدن جهان و ... پیدا کنن یا نه.مشکلشون طرز فکر هست یعنی میگن هر ایینی یک نوع طرز فکر هست که یک قوم داره و داره اونو به خدا نسبت میده.الان طرز فکر عوض شده و چیزی به وجود اومده به نام حقوق بشر و این طرز فکر در موارد بسیاری با طرز فکر دینی متناقضه.یعنی حتی یه جاهایی بر عکسم میشه تو این طرز فکر به این نتیجه میرسن که خدا زورگو هست و چون زورگویی صفت ناخوشایندی برای خدا هست.پس تمام ادیان طرز فکر بشر در یک زمان خاص بوده.

یافتن توجیهی غیر از خدا، برای جهان، صرفاً برای برهان نظم متصور است، برای برهانهای فلسفی، اینکه چیزی نمیتونه جای خدا باشه، یک امر اثبات شده است. در واقع توجیهی غیر از خدا، در نظم دادن معنی دارد و نه در هستی دادن.

خیلی عجیبه!

من در نهایت احترام با شما سخن گفتم! اما باز هم شما نتونستید دوتا جمله بگید که توش توهین و طعنه نباشه!

شرمنده ام خواهر! ولی اگه بخوام بحثو ادامه بدم دیگه نمی تونم بهتون احترام بزارم! لذا ترجیح میدم بحثو خاتمه بدم!

از مصاحبه و مباحثه با شما فیض بردیم!

قضاوت رو هم به عهده دیگران میزارم!


لکم دینکم ولی دین!

نمی دونم چرا همه توی این تاپیک ترجیح رو ترجیه و توجیه رو توجیح می نویسن، ولی تعبیر خیالبافی، در هیچ مکتب اخلاقی توهین یا طعنه نیست. شما یکی از اخلاقیون رو معرفی کنید که وقتی کسی بگه: «خیالاتی شدی» یا «خیالباف هستی» توهین کرده، تا من عذرخواهی کنم.

بله دیگه کلا هر مشکلی در دنیا وجود داره به خاطر بنده هاست....اگر خشک سالی هست به خاطر بنده ها.اگر مشکلات ژنتیکی هست به خاطر بنده ها و .....
این حرفا دیگه قدیمی شده.تو دوران جنگ جهانی هم ایران دچار خشک سالی شد و اون موقع مردم خیلی مذهبی ترم بودن نسبت به خالا.اصلا این خودش تناقض هست الان در اروپا که کلا عقایدشون متفاوته و مذهبی ندارن هیچ وقت خشک سالی نیمشه.شما یه نگاه به اوضاع افریقایی ها بندازین که همشون دچار گرسنگی و قحظی هست.یا همین فلسطینی ها که الان 60 ساله سرزمینشون غصب شده.یا کلی ادم دیگه که از سرزمیشون تبعید شدن در خلال جنگای جهانی و کلی جنایات دیگه.کم نیستن ادمای مذهبی که فرزنداش.م مشکل ژنتیکی داره و ......
اگه خدا قراره کسی رو بیافرینه باید حقوق خودش رو هم ادا کنه نه اینکه ولشون کنه به حال خودشون هر اتفاقی افتاد

اینا همش تناقضه به نظر میاد خدایی در کار نیست و همه چیز تحت شرایط قوانین طبیعت پیش میره.

با عرض سلام
مطالبی که فرمودید نه به خدا ربط دارد و نه به بندکان خدا. اگر خدایی در کار باشد قرار نیست آن خدا در هر کاری دخالت کند تا شرایط ایده آل تحقق یابد. آنچه تا به حال برای ما ثابت شده این است که جهان قانونمد است و تمام اجزای جهان از مجموعه ای از قوانین ثابت پیروی میکنند. بنا بر این سیل، زلزله، خشکسالی، مشکلات ژنتیکی ووو را باید در چهارچوب این قوانین دید و مطالعه کرد نه از زاویه شک به عدالت خدا. برعکس اگر تمام شرایط تولد یک نوزاد ناقص فراهم باشد و نوزاد سالم به دنیا بیاید، آنگاه باید به بی عدالتی خدا اذعان کرد. همینطور در مورد سایر مسائل طبیعی.
همانطورکه در آخرین جمله شما که من نقل کرده ام ادعان فرموده اید، در این حهان واقعا همه چیز تحت شرایط طبیعی پیش میرود. این کاملا درست است. اما از این جمله نمیتوان نتیجه گرفت که خدایی در کار نیست.

http://www.askdin.com/thread53081.html
سوال :
نقش خدا در ظلمی که یک ظالم انجام می دهد ؟

پاسخ :
باسلام .
اولا - تمثیل تان ما را به یاد سخن مولوی انداخت که گفته است :
از قیاسش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را
در ثانی -خداوند جهان هستی را بر اساس سنّت هایی آفریده و بر اساس سنّت‏ها و قوانین الهی، جهان هستی و از جمله انسان‏ها اداره می‏شوند. این سنّت‏ها همان گونه که خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغییر و تبدیل نیست.
یکی از سنت‏های الهی برای جامعه انسانی آن است که: "خداوند سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی‏دهد، مگر آن که سرنوشت خویش را تغییر دهند".(1) بر اساس این سنت الهی، انسان‏های نیک کردار و پیروان ادیان الهی اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و حاکمان زمین بوده و زیر سلطه انسان‏های نابکار قرار نگیرند، باید خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گام‏های عملی برای رسیدن به این هدف را بردارند و شرایط رسیدن به آن را فراهم کرده و موانع را از بین ببرند.
خداوند انسان را موجودی صاحب اراده و اختیار آفریده و او را د رمقابل آن مسئول قرار داده است ، حال اگر عده ای با استفاده از سوء اختیار بر طغیان و ستمگری اقدام می کنند ، خداوند نمی تواند به اراده تکوینی آنها را از این کار باز دارد ، زیرا در این صورت اراده و اختیار معنا نداشت.

اما در تحلیل فلسفی وجود شردر جهان به طور کلی باید گفت :
شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسان‏ها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است.
شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.
خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد، که چنین چیزی در دار هستی نمی‏تواند وجود داشته باشد.
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
از دیدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امکان وجود دارد:
خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.
شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(2)
از طرف دیگر شرور «نسبی» هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر است، به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. آن نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ به درختان، گیاهان و سنگ‏ها سنجیده شود، نسبت به آن‏ها هیچ گونه بدی ندارد، اما نسبت به گوسفند یا انسان شر است.
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آن‏ها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آن چه شر نسبی است، به خودی خود خیر است ، اما این که چرا خداوند آن‏ها را آفریده است. مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد. باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود. در نسبت به انسان‏ها می توان گفت هدف این بوده که انسان دلبسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زیرا دلبستگی مانع تکامل انسان می باشد.
برخی از این شرور و مصائب ،شکننده تفاخر و غرور انسان‏ها هستند. گذشته از این که شرور دارای آثار تربیتی فراوانی است، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قله‏ های مرتفع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختی‏ها و محرومیت‏ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمی‏رفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند و او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمی‏تواند درخت و جود او را از جا کند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند.(3)

پی نوشت‏ها:
1. انفال(8) آیه 53.
2. عدل الهی، ج 19، ص 216.
3. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، استاد مکارم شیرازی، ج چهارم، همچنین تفسیر نمونه مراجع نمایید.

موضوع قفل شده است