جمع بندی نماز قضا در آیات و روایات

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نماز قضا در آیات و روایات
سلام علیکم خدمت هم انجمنی ها یک سوال داشتم آیا در احادیث درباره نماز قضا وارد شده است؟ آیا وارد شده که چیزی باعث شود با وجود نماز قضا به بهشت وارد شویم؟ آیا توبه کافی است؟ ممکن است برای پیری و کم توان تارک الصلاه که توبه کرده و عمر ندارد جهت جبران یا کسی که می خواهد به جای قضا نافله بخواند جهت رفع کاستی نمازها یا جوانی که نماز قضا دارد و در جوانی خدای نکرده می میرد؟ مثلا بعضی وقت ها نمازش را نخواند  اگر می شود توضیح بفرمایید ممنونم.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدرا
با سلام و عرض ادب قرآن کریم بیانگر آن است که توبه ی حقیقی زمانی محقق است که بنده علاوه بر پشیمانی از اعمال گناه خویش، در صدد جبران اعمال گذشته ی خویش با انجام اعمال صالح بوده؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئا»؛ (2) «آن گاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى‏] گمراهىِ [خود] را خواهند ديد. مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمى‏ آيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت». و در آیه ی دیگری می فرماید: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛ وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً»؛ (2) «مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بديهايشان را به نيكي ها تبديل مى ‏كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازمى‏ گردد». با توجه به آیات فوق و آیات دیگر قرآن کریم (3) شخص گنهکاری که توبه نموده و علاوه بر پشیمانی از انجام گناه و عزم بر عدم بازگشت به سوی گناه، در صدد جبران بدی های گذشته ی خویش با انجام اعمال صالح و در رأس آنها تدارک نمودن واجبات دینی خویش بوده مشمول این آیات خواهد بود. در روایتی که در بیان توبه ی کامل از امام علی (علیه السلام) روایت شده آن حضرت حد استغفار را چنین بیان داشتند: «استغفار درجه بلند مرتبه ‏هاست. و آن اسمى است كه مجموع بر شش معنى اطلاق مى ‏شود: اول اينكه: نادم و پشيمان باشى از آنچه در گذشته از تو سرزده. دوم اينكه: عزم‏ كنى كه هرگز به آن كار عود نكنى. سوم اينكه: حقوق همه خلق را رد كنى تا خدا را ملاقات كنى در حالى كه از حقوق مردم پاك باشى چهارم اينكه: هر واجبى از واجبات الهى را كه ترك و ضايع نموده‏ اى انجام دهى و حق آن را ادا نمايى. پنجم اينكه: گوشتى كه از حرام بر بدن تو روييده با رياضت و عبادت، مانند روزه و بيدارى شب، آن را آب كنى تا مجددا گوشت برويد.(4) ششم اينكه: به جسم و بدن خود سختى عبادت را بچشانى چنانچه به او شيرينى گناه و معصيت را چشانيده‏ اى». (5) بر این اساس شخص قیام بر واجبات نموده و علاوه بر انجام واجبات فعلی، به میزانی که توانایی داشته واجبات از دست رفته را قضا و تدارک می نماید.(6) در این صورت اگر شخص موفق بر انجام و قضای همه ی واجبات نشد و نشانه های مرگ را دید بر او واجب است که به انجام قضای واجبات از دست رفته وصیت نماید. مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در این رابطه می نویسند: «كسى كه واجبى از نماز و روزه به گردن دارد، واجب است وصيّت كند‌ كه اجير براى آوردن اين واجب گرفته شود، مگر آن كه وليّى داشته باشد كه قضاى اعمال وى بر او واجب باشد و مطمئن باشد كه او (خودش) انجام مى‌ دهد».(7) پی نوشت:
  1.  مریم/60.
  2.  الفرقان/71-70.
  3.  البقرة/160؛ النساء/146؛ آل عمران/89؛ المائدة/39؛ طه/82؛ القصص/67 و...
  4. این قسمت مربوط به توبه ی در درجات بالاتر و کامل آن است. مرحوم سید محسن حکیم در این رابطه می نویسد: «و هذا منه (علیه السلام) و ان كان بياناً للاستغفار الكامل، لا للتوبة، إلا أنه يصح أن يكون بياناً للتوبة الكاملة، لاشتماله على الندم و العزم، و زيادة. بلا خلاف ظاهر، و لا إشكال في الجملة». (حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج4، ص9).
  5. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، 1جلد، الشريف الرضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش، ص315.: «و سمع امير المؤمنين- عليه السلام‏- رجلا يقول: استغفر الله فقال: ثكلتك‏ امك او تدرى ما حد الاستغفار الاستغفار درجة العليين و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا و الثالث ان يؤدى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقا الله املس و الرابع ان تعمد الى كل فريضة ضيعتها فتؤدى حقها و الخامس ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت و المعاصى فتذيبه و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول استغفر الله».
  6. باید توجه داشت که انجام نوافل موجب اسقاط نمازهای واجب قضا شده نخواهد بود.
  7. خمينى، سيد روح اللّه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه‍ ق، ج1، ص415.
صدرا said in با سلام و عرض ادب
با سلام و عرض ادب در روایتی که در بیان توبه ی کامل از امام علی (علیه السلام) روایت شده آن حضرت حد استغفار را چنین بیان داشتند: «استغفار درجه بلند مرتبه‏هاست. و آن اسمى است كه مجموع بر شش معنى اطلاق مى‏شود: اول اينكه: نادم و پشيمان باشى از آنچه در گذشته از تو سرزده. دوم اينكه: عزم‏ كنى كه هرگز به آن كار عود نكنى. سوم اينكه: حقوق همه خلق را رد كنى تا خدا را ملاقات كنى در حالى كه از حقوق مردم پاك باشى چهارم اينكه: هر واجبى از واجبات الهى را كه ترك و ضايع نموده‏اى انجام دهى و حق آن را ادا نمايى. پنجم اينكه: گوشتى كه از حرام بر بدن تو روييده با رياضت و عبادت، مانند روزه و بيدارى شب، آن را آب كنى تا مجددا گوشت برويد.(4) ششم اينكه: به جسم و بدن خود سختى عبادت را بچشانى چنانچه به او شيرينى گناه و معصيت را چشانيده‏اى». (5) بر این اساس شخص قیام بر واجبات نموده و علاوه بر انجام واجبات فعلی، به میزانی که توانایی داشته واجبات از دست رفته را قضا و تدارک می نماید. در این صورت اگر شخص موفق بر انجام و قضای همه ی واجبات نشد و نشانه های مرگ را دید بر او واجب است که به انجام قضای واجبات از دست رفته وصیت نماید.   پی نوشت:
  1.  
  2.  
  3.  
  4. این قسمت مربوط به توبه ی در درجات بالاتر و کامل آن است. مرحوم سید محسن حکیم در این رابطه می نویسد: «و هذا منه (علیه السلام) و ان كان بياناً للاستغفار الكامل، لا للتوبة، إلا أنه يصح أن يكون بياناً للتوبة الكاملة، لاشتماله على الندم و العزم، و زيادة. بلا خلاف ظاهر، و لا إشكال في الجملة». (حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج4، ص9).
  5. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، 1جلد، الشريف الرضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش، ص315.: «و سمع امير المؤمنين- عليه السلام‏- رجلا يقول: استغفر الله فقال: ثكلتك‏ امك او تدرى ما حد الاستغفار الاستغفار درجة العليين و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا و الثالث ان يؤدى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقا الله املس و الرابع ان تعمد الى كل فريضة ضيعتها فتؤدى حقها و الخامس ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت و المعاصى فتذيبه و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول استغفر الله».
  6.  
  سلام دوباره، فکر می کنم پی نوشت ها منابع باشند، ممنونم ولی شاید بهتر میشد در پست جدا زحمت می کشدید می فرستادید، چون چرا که ممکن ست کسی متوجه تغییرات نشود البته شکر خدا من چون سایت را چک می کردم متوجه شدم، دیشب هم تغییر کرده بود اما وقتی پاسخ شما را دیدم متوجه تغییری نشدم اما امروز مطالب خوبی به مطالب قبلی اضافه نمودید. ممنونم
جمع بندی: پرسش: کسانی که نماز قضا بر عهده شان است چگونه می توانند توبه کنند که خدا توبه ی آنان را پذیرا بوده و در نتیجه وارد بهشت شوند؟ پاسخ: توبه چنین افرادی با پشیمانی نسبت به انجام گناه و عزم بر انجام واجبات و تدارک و قضای واجبات از دست رفته حاصل می شود؛ بنابراین عزم بر تدارک نمازهای واجب شرط قبولی توبه بوده بر این اساس اگر مرگ فرد نزدیک شده می بایست نسبت به قضای نمازهای باقی مانده وصیت کند تا اولیای او پس از مرگ وی نسبت به قضای واجبات وی اقدام نمایند. توضیح: قرآن کریم بیانگر آن است که توبه ی حقیقی از جمله توبه از کاهلی نسبت به نماز، زمانی محقق است که بنده علاوه بر پشیمانی از اعمال گناه خویش، در صدد جبران اعمال گذشته ی خویش با انجام اعمال صالح بر آمده باشد؛ چنانکه می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛ إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئا»؛ (1) «آن گاه، پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند، و به زودى [سزاى‏] گمراهىِ [خود] را خواهند ديد. مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمى‏ آيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت». و در آیه ی دیگری می فرماید: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛ وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً»؛ (2) «مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بديهايشان را به نيكي ها تبديل مى ‏كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. و هر كس توبه كند و كار شايسته انجام دهد، در حقيقت به سوى خدا بازمى‏ گردد». با توجه به آیات فوق و آیات دیگر قرآن کریم (3) شخص گنهکاری که توبه نموده و علاوه بر پشیمانی از انجام گناه و عزم بر عدم بازگشت به سوی گناه، در صدد جبران بدی های گذشته ی خویش با انجام اعمال صالح و در رأس آنها تدارک نمودن واجبات دینی خویش برآمده مشمول این آیات خواهد بود. در روایتی که در بیان توبه ی کامل از امام علی (علیه السلام) روایت شده آن حضرت حد استغفار را چنین بیان داشتند: «استغفار درجه بلند مرتبه ‏هاست. و آن اسمى است كه مجموع بر شش معنى اطلاق مى ‏شود: اول اينكه: نادم و پشيمان باشى از آنچه در گذشته از تو سرزده. دوم اينكه: عزم‏ كنى كه هرگز به آن كار عود نكنى. سوم اينكه: حقوق همه خلق را رد كنى تا خدا را ملاقات كنى در حالى كه از حقوق مردم پاك باشى چهارم اينكه: هر واجبى از واجبات الهى را كه ترك و ضايع نموده‏ اى انجام دهى و حق آن را ادا نمايى. پنجم اينكه: گوشتى كه از حرام بر بدن تو روييده با رياضت و عبادت، مانند روزه و بيدارى شب، آن را آب كنى تا مجددا گوشت برويد.(4) ششم اينكه: به جسم و بدن خود سختى عبادت را بچشانى چنانچه به او شيرينى گناه و معصيت را چشانيده‏ اى». (5) بر این اساس شخص قیام بر واجبات نموده و علاوه بر انجام واجبات فعلی، به میزانی که توانایی داشته واجبات از دست رفته را قضا و تدارک می نماید. در این صورت اگر شخص موفق بر انجام و قضای همه ی واجبات نشد و نشانه های مرگ را دید بر او واجب است که به انجام قضای واجبات از دست رفته وصیت نماید. مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در این رابطه می نویسند: «كسى كه واجبى از نماز و روزه به گردن دارد، واجب است وصيّت كند‌ كه اجير براى آوردن اين واجب گرفته شود، مگر آن كه وليّى داشته باشد كه قضاى اعمال وى بر او واجب باشد و مطمئن باشد كه او (خودش) انجام مى‌ دهد».(6) پی نوشت:
  1.  مریم/60.
  2.  الفرقان/71-70.
  3.  البقرة/160؛ النساء/146؛ آل عمران/89؛ المائدة/39؛ طه/82؛ القصص/67 و...
  4. این قسمت مربوط به توبه ی در درجات بالاتر و کامل آن است. مرحوم سید محسن حکیم در این رابطه می نویسد: «و هذا منه (علیه السلام) و ان كان بياناً للاستغفار الكامل، لا للتوبة، إلا أنه يصح أن يكون بياناً للتوبة الكاملة، لاشتماله على الندم و العزم، و زيادة. بلا خلاف ظاهر، و لا إشكال في الجملة». (حكيم، سيد محسن طباطبايى، مستمسك العروة الوثقى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق، ج4، ص9).
  5. طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، 1جلد، الشريف الرضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش، ص315.: «و سمع امير المؤمنين- عليه السلام‏- رجلا يقول: استغفر الله فقال: ثكلتك‏ امك او تدرى ما حد الاستغفار الاستغفار درجة العليين و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى و الثانى العزم على ترك العود اليه ابدا و الثالث ان يؤدى الى المخلوقين حقوقهم حتى تلقا الله املس و الرابع ان تعمد الى كل فريضة ضيعتها فتؤدى حقها و الخامس ان تعمد الى اللحم الذى نبت على السحت و المعاصى فتذيبه و السادس ان تذيق الجسم الم الطاعة كما اذقته حلاوة المعصية فعند ذلك تقول استغفر الله».
  6. خمينى، سيد روح اللّه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه‍ ق، ج1، ص415.
موضوع قفل شده است