از مولا پرسیدند :
چه کنیم تا مشکلات زندگی در نظر ما کوچک آید ؟
امیرالمومنین پنج نکته را در ارتباط با این سوال بیان فرمودند:
1 . هرگاه یک مصیبت و مشکلی در زندگی شما پدید آمد ، شما مشکل بزرگتر از آن را در ذهن خودتان مجسم کنید و به خود بگویید اگر به جای این مشکل وارده ، آن مشکل بزرگتر بر سر من فرود می آمد ، چه میشد؟ اگر مشکل بزرگتر را در ذهن مجسم کنید ، تحمل این مشکلی که بر سر شما وارد شد ، بر شما آسان خواهد شد. 2. رنج یک مصیبت را بر گذر زمان پخش کنید ، تقسیم و توزیع کنید . 3. . باور کنید که رنج و غم و مشکل زندگی پایان پذیر است . هیچ غم و غصه ای برای همیشه در زندگی شما باقی نمیماند . هر
مشکلی یک مدت زمانی دارد . تا یک مدتی در زندگی شما می ماند ، ماموریت خود را به انجام می رساند ، به اهداف خودش
دست پیدا میکند و بعد زندگی شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پایان پذیر است .
4 . آنچه بود و رفت ، مثل آن که نبود . 5 . آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت
.
یا علی ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول کرد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزیده است ؟
از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نیامرزید و در نامه ی عمل من ثبت شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
اگر یک عبادتی انجام داده اید و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفیق داد عبادت دوم را انجام بدهید ، آن عبادت دوم دلیل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اول تان را قبول کرد لذا به شما توفیق ورود به عبادت دوم را عنایت کرد.
اگر شما یک گناه و معصیتی مرتکب شدید ، منتهی بعد از آن گناه خدا به شما توفیق داد یک طاعت و عبادتی انجام داده اید ، این عبادت بعد از معصیت دلیل بر این است که خدا معصیت شما را آمرزیده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفیق داد که
مرتکب طاعت و عبادتی بشوید.
اگر اول یک طاعت و عبادتی انجام دادید ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصیتی شدید ، آن گناه ِ بعد از عبادت دلیل بر این است که خدا عبادت شما را قبول نکرد و مردود اعلام شد لذا مرتکب گناه شدید ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود می بایست شما را از گناه بازدارد . همین که بعد از عبادت معصیت کردید ، این معصیت دلیل بر این است که آن عبادت مقبول نبود.
اگر یک گناهی انجام دادید و بعد از آن مرتکب گناه دوم شدید ، آن گناه دوم دلیل بر آن است که خدا گناه اول تان را نیامرزید ، لذا مرتکب گناه دوم شدید. اگر مرتکب گناه سوم بشوید ، گناه سوم دلیل بر این است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشید.
این سومین سائل هم جواب سوال خود را گرفت و نشست
سلام و عرض ادب وتشکر بابت مطالب مفید،جالب و خواندنی شما ...
من شنیدم اگر عمل مستحبی ای انجام بشه و اتفاقی و به دور از ریا دیگران از انجام دادنش مطلع شوند باعث میشه توفیق انجام دادن این عمل از انسان گرفته بشه این صحت داره؟؟؟؟؟
در ختم زیارت عاشورا به روش ایت الله حق شناس خیلی تاکید داشتن که کسی باخبرنشه این به همین دلیل عدم توفیقه یاخیر؟!!
سلام و عرض ادب وتشکر بابت مطالب مفید،جالب و خواندنی شما ...
من شنیدم اگر عمل مستحبی ای انجام بشه و اتفاقی و به دور از ریا دیگران از انجام دادنش مطلع شوند باعث میشه توفیق انجام دادن این عمل از انسان گرفته بشه این صحت داره؟؟؟؟؟
در ختم زیارت عاشورا به روش ایت الله حق شناس خیلی تاکید داشتن که کسی باخبرنشه این به همین دلیل عدم توفیقه یاخیر؟!!
باسلام وتشکر .
در این باره باید به شناخت ریا بشتر دقت شود :
"ریا عبارت است از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده و یا عقاید برحق به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی"(1).
ریا دارای درجات و مراتب است. رهایی از همه مراتب و درجات آن از مختصات اولیای الهی است. عامه مردم به یک یا برخی از مراتب ریا مبتلا هستند و این مقدار به ایمان یا اخلاص آنها ضرر نمیرساند. امام خمینی (ره) میفرماید: "نفس عامه مردم به حسب جبلت ( سرشت) مایل است که خیرات (و خوبیهای) آنها پیش مردم ظاهر گردد، گرچه خیرات (و خوبی را آنان به قصد خودنمایی و) ظاهر شدن نکند، ولی نفسشان مفطور به این حُبّ و دوستی است (یعنی ذاتاً این معنا را دوست دارد) این موجب بطلان عمل یا شرک و نفاق و کفر نیست". (2)
یکی از دعاهایی که در زیارت "امین الله" آمده، درخواست محبوبیت نزد اهل آسمان و زمین از خدا است.
زراره میگوید: به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: گاهی شخصی کار نیکی انجام میدهد، و کار نیک او را دیگران میبینند و انجام دهنده کار نیک از این که دیگران او را میبینند، خوشحال و مسرور میشود، (آیا این کار او ریا شمرده میشود) فرمود: "اگر کار نیک را به قصد تعریف و تمجید انجام ندهد، عیبی ندارد، زیرا هیچ کس نیست مگر این که دوست دارد کارهای نیک او را دیگران ببینند". (3)
پینوشتها:
1. امام خمینی، چهل حدیث، ص 35، الحدیث الثانی.
2. همان، ص 57.
3. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 297، کتاب ایمان و کفر، باب ریا، حدیث 18.
سائل دهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه بلند شد و پرسید :
یا علی ، غذای روح انسان کدام است ؟
امیرالمومنین فرمود : سه چیز است ؛
1 . ذکری که از زبان تان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
2 . توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
3 . موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند
علی ، به من بگو خداوند چند قوه در وجود انسان قرار داد ؟ قوای وجودی انسان کدامند ؟
امیرالمومنین فرمود : چهار قوه ؛
1 . قوهی عاقله ، که بزرگترین سرمایه ای ست که خدا در اختیار بشر قرار داد.
2 . قوهی حافظه ، که سبب میشود آنچه را فرا میگیرید ، در ذهن و دلتان حفظ شود . اگر خدا این قوهی حافظه را به شما نمیداد
شما اسم تان را فراموش میکردید ، آدرس خانه تان از یادتان می رفت و راه را گم میکردید .
3 . قوهی عاطفه ، خدا این سرمایه را به ما داده که به کمک این سرمایه آنچه را برای خود می خواهیم ، برای دیگران هم بخواهیم و
آنچه را برای خود نمی پسندیم ، برای دیگران هم نپسندیم و به دیگران مهر بورزیم.
4 . قوهی وجدان ، امکان ندارد انسان فرمان وجدان را زیر پا بگذارد مگر اینکه گرفتار تلخی عذاب وجدان خواهد شد .
این سوال کننده یازدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست
سائل دوازدهم پرسید:
کدام جاندار بود که از شکم جاندار دیگر بیرون آمد در حالی که بین آنها نسبت و نسبی نبود ؟
امیرالمومنین فرمود : حضرت یونس پیامبر که از شکم ماهی بیرون آمد ، در حالی که هیچ نسبتی بین او و ماهی وجود
سائل سیزدهم برخاست و پرسید :
یا علی ، من سه سوال از محضر شما دارم ؛
1 . کدام کوه بود که یک بار از جای خود کوچ نمود ؟
2 . کدام درخت بود که صد سال راه سایهی آن طول دارد ؟
3 . کدام درخت است که بدون آبیاری روییده شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
1 . اما آن کوهی که یک بار از جای خود کوچ نمود ، کوه طور است که قرآن کریم می فرماید:
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ ... (سوره مبارکه اعراف ، آیه شریفه 171)
2 . اما آن درختی که صد سال راه سایه او طول دارد ، درخت طوبی در بهشت است که در تمام قصرهای بهشت شاخه ای از آن آویزان است ، همانطوری که قرص آفتاب در تمامی خانه ها ، شعاع او می تابد.
3 . اما آن درختی که بدون آبیاری روییده شد ، درختی بود که برای یونس پیامبر رویانده شد که قرآن کریم می فرماید:
وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ (سوره مبارکه صافات، آیه شریفه 146)
سائل چهاردهم برخاست و از امیرالمومنین پرسید:
یا علی ، ما در زندگی چگونه به جنگ با سختی ها برویم ؟
امیرالمومنین فرمود:
به مشکلات زندگی تان زمان بدهید تا با گذشت زمان ، مشکل برطرف شود.
شرایط بدتر را در نظر بگیرید تا تحمل آن شرایط موجود بر شما آسان شود.
دیگران را شاد کنید ، غم را از دل دیگران بربایید تا خداوند نیز غم را از دل شما برباید و مشکل شما را حل کند.
محرم رازی داشته باشید و مشکلات تان را با او در میان بگذارید تا تسکین پیدا کنید.
به نقطه های مثبت و زیبای زندگی خود بیاندیشید
پانزدهم برخاست و پرسید:
یا علی ، آن پدیده چه بود که زنده اش ، می آشامید و مرده اش هم می خورد ؟
امیرالمومنین فرمود : عصای موسی ؛
موقعی که شاخه ای بر روی درخت بود ، می آشامید و موقعی که عصا شد ، سحر ساحران را بلعید و خورد .
این سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست
بعدی از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید:
یا علی ، اول درختی که روی زمین روییده ، کدام درخت بود ؟
اول چشمه ای که روی زمین جاری شد ، کدام چشمه بود ؟
اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، کدام سنگ بود ؟
امیرالمومنین فرمود:
اول درخت ، خرما بود که حضرت آدم آن را با خود از بهشت به زمین آورد و آن را کاشت و تمام خرماهای عالم از آن اول درخت عالم پدید آمد.
اما اول چشمه ای که بر روی زمین جاری شد ، آب حیات بود که هرکس آن را بیاشامد ، زنده خواهد ماند ، چنانکه خضر پیامبر آن را نوشید و زنده باقی ماند.
و اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، سنگ حجرالاسود بود که حضرت آدم آن را از بهشت به دنیا آورد و بر آن زاویهی خانهی کعبه نصب کرد ، ابتدا از برف سفیدتر بود ، بعد در اثر حسرت دست زدن کفار و مشرکین به آن ، سیاه شد . (لذا به آن می گویند حجرالاسود ، سنگ سیاه
هفدهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، زهد را در یک جمله برای من تعریف کن .
امیرالمومنین فرمود : خدا در یک جملهی قرآن زهد را به زیبایی تعریف فرمود :
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (سوره مبارکه حدید ، آیه شریفه 23)
زاهد کسی ست که آنچه از خوشی های زندگی نصیب او می شود ، خود را نبازد و آنچه از ناخوشی ها نصیب او می شود ، به ناله و زاری نیفتد
سائل بعدی برخاست و پرسید:
یا علی ، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن ؟
امیرالمومنین فرمود : نماز خواندن انسان مست ، انجام این نماز عقوبت دارد چون در حالت مستی نماز گزاشت ، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است . سائل نوزدهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، تفاوت انسان با سایر موجودات در چیست ؟
امیرالمومنین فرمود : انسان تنها موجودیست که در زمین زندگی میکند ولی موجودی آسمانیست . ( ماهیتی آسمانی دارد
مبحث وحدت وجود از مسائل مشکل عرفان و فلسفه اسلامی است که فهم آن منوط به مطالعات عمیقی است. از آن روی در این جا به بیانی تمثیلوار و ساده از وحدت وجود کفایت میکنیم و در صورت نیاز، شما را به کتابهای نوشته شده در این زمینه ارجاع میدهیم. [1]
عرفا معتقدند که تنها وجود حقیقی در این عالم خدا است و دیگران وجود حقیقی ندارند، بلکه همگی مظاهر و سایههایی از وجود خدایند؛ بنابراین، مجازاً به آنها وجود میگویند. این سخن نه انکار خدا و نه انکار جهان است. عرفا میگویند ما کثرت را در جهان میپذیریم، اما میگوییم این کثرت در مظاهر وجود است، نه خود وجود.
عارفان برای تبیین دیدگاه خود دلیلهایی از قرآن و روایات بیان کردهاند که در کتاب های عرفانی مفصل به آنها پرداخته شده است. در این جا تنها به یکی از ادله قرآنی آنها اشاره میکنیم: در سوره حدید درباره وجود خدا چنین میگوید: "اول و آخر و ظاهر و باطن او است". [2] این آیه بیانگر آن است که تنها او ظاهر است و تنها او باطن است. عارف نیز همه عالم را جلوه حق میداند. به همین دلیل است که به دریا و صحرا که مینگرد او را میبیند؛ بنابراین، این که عارف میگوید وقتی همگان در جست و جوی خدایند من در جست و جوی غیر خدایم، حرف درستی زده است؛ چون تنها کسی که ظاهر است او است. کجا است که او دیده نشود. [3]
عرفا برای ساده کردن فهم این مطلب، به برخی مثالها رو آوردهاند. اگرچه مثال نمیتواند بیانگر همه معنا باشد و این مطلب نیاز به درک قلبی و معنوی دارد، اما تا حدودی می تواند به تفهیم مطلب کمک کند.
یکی از این مثالها مثال صورت در آینه است. یک شخص را در نظر بگیرید که در کنار ده آینه که در محدب و مقعر بودن با هم اختلاف دارند قرار گیرد. طبیعتاً این یک شخص است؛ در حالی که تصاویر مختلفی از او در آینهها به وجود آمده است. این شخص ده جلوه از خود نشان داد، اما این موجب تعدد در اصل ذات او نمیشود، بلکه او یک حقیقت است با ده جلوه. بنابراین، کثرت وجود دارد، اما در جلوهها، نه در اصل ذات او. [4] به بیان دیگر، قائلان به نظریه وحدت وجود هیچگاه در پی آن نیستند که بگویند کثرت در عالم وجود ندارد، بلکه معتقدند که وجود حقیقی از آن خدا است و او است که دارای وجودی حقیقی است و دیگر موجودات سایه و جلوهای از حضرت حق هستند. اگر به مثال آینه دقت کنیم متوجه می شویم که همه تصاویر به وجود آمده یکی نبوده، بلکه هر کدام بر حسب نوع آینه شکلی داشتند؛ بنابراین، منظور ما از وحدت وجود این نیست که همه موجودات عالم یک چیزند و با هم تفاوتی ندارند، بلکه بحث بر سر این است که وجود حقیقی تنها از آن خدا است، یا این که موجودات عالم نیز وجودی حقیقی دارند؟ [5]
بنابراین، روشن شد که در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوهها و سایههایی از حضرت حق هستند. در نتیجه کثرت در عالم وجود دارد، ولی این کثرت در جلوهها است.
مثالهای دیگری نیز در کتاب های عرفانی بیان شده است که برای پرهیز از طولانی شدن سخن از بیان آنها میگذریم.
نکته دیگر این که این نظریه هیچ تلازمی با شرک ندارد؛ یعنی بنابر این نظریه هیچ گاه یک انسان، خدا خوانده نمیشود. چون اصلاً این انسان وجودی ندارد و تنها وجود واقعی خدا است. این انسان تنها جلوهای است از حضرت حق.
[1] در صورت نیاز میتوانید ر. ک. به: کلیات عرفان اسلامی، همایون همتی، انتشارات امیرکبیر؛ مبانی عرفان و تصوف، محمد حسین بیات، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی. همچنین ر. ک. به: پاسخ سؤال 134 (سایت: 1090).
[2] حدید، 3.
[3] دروس عرفان نظری استاد یزدانپناه، دفتر دوم، ص 84 – 85، دائرة المعارف علوم عقلی اسلامی.
[4] همان، ص 15؛ همچنین ر. ک. به: مبانی عرفان و تصوف، محمد حسین بیات، ص 69.
[5] ر. ک. به: دروس عرفان نظری استاد یزدانپناه، ص 34 – 35.
از مولا پرسیدند :
چه کنیم تا مشکلات زندگی در نظر ما کوچک آید ؟
امیرالمومنین پنج نکته را در ارتباط با این سوال بیان فرمودند:
1 . هرگاه یک مصیبت و مشکلی در زندگی شما پدید آمد ، شما مشکل بزرگتر از آن را در ذهن خودتان مجسم کنید و به خود بگویید اگر به جای این مشکل وارده ، آن مشکل بزرگتر بر سر من فرود می آمد ، چه میشد؟ اگر مشکل بزرگتر را در ذهن مجسم کنید ، تحمل این مشکلی که بر سر شما وارد شد ، بر شما آسان خواهد شد. 2. رنج یک مصیبت را بر گذر زمان پخش کنید ، تقسیم و توزیع کنید . 3. . باور کنید که رنج و غم و مشکل زندگی پایان پذیر است . هیچ غم و غصه ای برای همیشه در زندگی شما باقی نمیماند . هر
مشکلی یک مدت زمانی دارد . تا یک مدتی در زندگی شما می ماند ، ماموریت خود را به انجام می رساند ، به اهداف خودش
دست پیدا میکند و بعد زندگی شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پایان پذیر است .
4 . آنچه بود و رفت ، مثل آن که نبود . 5 . آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت
سلام و عرض ادب وتشکر بابت مطالب مفید،جالب و خواندنی شما ...
من شنیدم اگر عمل مستحبی ای انجام بشه و اتفاقی و به دور از ریا دیگران از انجام دادنش مطلع شوند باعث میشه توفیق انجام دادن این عمل از انسان گرفته بشه این صحت داره؟؟؟؟؟
در ختم زیارت عاشورا به روش ایت الله حق شناس خیلی تاکید داشتن که کسی باخبرنشه این به همین دلیل عدم توفیقه یاخیر؟!!
باسلام وتشکر .
در این باره باید به شناخت ریا بشتر دقت شود :
"ریا عبارت است از نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده و یا عقاید برحق به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آنها و اشتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی"(1).
ریا دارای درجات و مراتب است. رهایی از همه مراتب و درجات آن از مختصات اولیای الهی است. عامه مردم به یک یا برخی از مراتب ریا مبتلا هستند و این مقدار به ایمان یا اخلاص آنها ضرر نمیرساند. امام خمینی (ره) میفرماید: "نفس عامه مردم به حسب جبلت ( سرشت) مایل است که خیرات (و خوبیهای) آنها پیش مردم ظاهر گردد، گرچه خیرات (و خوبی را آنان به قصد خودنمایی و) ظاهر شدن نکند، ولی نفسشان مفطور به این حُبّ و دوستی است (یعنی ذاتاً این معنا را دوست دارد) این موجب بطلان عمل یا شرک و نفاق و کفر نیست". (2)
یکی از دعاهایی که در زیارت "امین الله" آمده، درخواست محبوبیت نزد اهل آسمان و زمین از خدا است.
زراره میگوید: به حضرت امام محمد باقر (ع) عرض کردم: گاهی شخصی کار نیکی انجام میدهد، و کار نیک او را دیگران میبینند و انجام دهنده کار نیک از این که دیگران او را میبینند، خوشحال و مسرور میشود، (آیا این کار او ریا شمرده میشود) فرمود: "اگر کار نیک را به قصد تعریف و تمجید انجام ندهد، عیبی ندارد، زیرا هیچ کس نیست مگر این که دوست دارد کارهای نیک او را دیگران ببینند". (3)
پینوشتها:
1. امام خمینی، چهل حدیث، ص 35، الحدیث الثانی.
2. همان، ص 57.
3. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 297، کتاب ایمان و کفر، باب ریا، حدیث 18.
سائل دهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه بلند شد و پرسید :
یا علی ، غذای روح انسان کدام است ؟
امیرالمومنین فرمود : سه چیز است ؛
1 . ذکری که از زبان تان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
2 . توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
3 . موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند
علی ، به من بگو خداوند چند قوه در وجود انسان قرار داد ؟ قوای وجودی انسان کدامند ؟
امیرالمومنین فرمود : چهار قوه ؛
1 . قوهی عاقله ، که بزرگترین سرمایه ای ست که خدا در اختیار بشر قرار داد.
2 . قوهی حافظه ، که سبب میشود آنچه را فرا میگیرید ، در ذهن و دلتان حفظ شود . اگر خدا این قوهی حافظه را به شما نمیداد
شما اسم تان را فراموش میکردید ، آدرس خانه تان از یادتان می رفت و راه را گم میکردید .
3 . قوهی عاطفه ، خدا این سرمایه را به ما داده که به کمک این سرمایه آنچه را برای خود می خواهیم ، برای دیگران هم بخواهیم و
آنچه را برای خود نمی پسندیم ، برای دیگران هم نپسندیم و به دیگران مهر بورزیم.
4 . قوهی وجدان ، امکان ندارد انسان فرمان وجدان را زیر پا بگذارد مگر اینکه گرفتار تلخی عذاب وجدان خواهد شد .
این سوال کننده یازدهم هم جواب سوال خود را گرفت و نشست
سائل دوازدهم پرسید:
کدام جاندار بود که از شکم جاندار دیگر بیرون آمد در حالی که بین آنها نسبت و نسبی نبود ؟
امیرالمومنین فرمود : حضرت یونس پیامبر که از شکم ماهی بیرون آمد ، در حالی که هیچ نسبتی بین او و ماهی وجود
سائل سیزدهم برخاست و پرسید :
یا علی ، من سه سوال از محضر شما دارم ؛
1 . کدام کوه بود که یک بار از جای خود کوچ نمود ؟
2 . کدام درخت بود که صد سال راه سایهی آن طول دارد ؟
3 . کدام درخت است که بدون آبیاری روییده شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
1 . اما آن کوهی که یک بار از جای خود کوچ نمود ، کوه طور است که قرآن کریم می فرماید:
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ ... (سوره مبارکه اعراف ، آیه شریفه 171)
2 . اما آن درختی که صد سال راه سایه او طول دارد ، درخت طوبی در بهشت است که در تمام قصرهای بهشت شاخه ای از آن آویزان است ، همانطوری که قرص آفتاب در تمامی خانه ها ، شعاع او می تابد.
3 . اما آن درختی که بدون آبیاری روییده شد ، درختی بود که برای یونس پیامبر رویانده شد که قرآن کریم می فرماید:
وَأَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ (سوره مبارکه صافات، آیه شریفه 146)
سائل چهاردهم برخاست و از امیرالمومنین پرسید:
یا علی ، ما در زندگی چگونه به جنگ با سختی ها برویم ؟
امیرالمومنین فرمود:
به مشکلات زندگی تان زمان بدهید تا با گذشت زمان ، مشکل برطرف شود.
شرایط بدتر را در نظر بگیرید تا تحمل آن شرایط موجود بر شما آسان شود.
دیگران را شاد کنید ، غم را از دل دیگران بربایید تا خداوند نیز غم را از دل شما برباید و مشکل شما را حل کند.
محرم رازی داشته باشید و مشکلات تان را با او در میان بگذارید تا تسکین پیدا کنید.
به نقطه های مثبت و زیبای زندگی خود بیاندیشید
پانزدهم برخاست و پرسید:
یا علی ، آن پدیده چه بود که زنده اش ، می آشامید و مرده اش هم می خورد ؟
امیرالمومنین فرمود : عصای موسی ؛
موقعی که شاخه ای بر روی درخت بود ، می آشامید و موقعی که عصا شد ، سحر ساحران را بلعید و خورد .
این سوال کننده هم جواب سوال خود را گرفت و نشست
بعدی از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید:
یا علی ، اول درختی که روی زمین روییده ، کدام درخت بود ؟
اول چشمه ای که روی زمین جاری شد ، کدام چشمه بود ؟
اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، کدام سنگ بود ؟
امیرالمومنین فرمود:
اول درخت ، خرما بود که حضرت آدم آن را با خود از بهشت به زمین آورد و آن را کاشت و تمام خرماهای عالم از آن اول درخت عالم پدید آمد.
اما اول چشمه ای که بر روی زمین جاری شد ، آب حیات بود که هرکس آن را بیاشامد ، زنده خواهد ماند ، چنانکه خضر پیامبر آن را نوشید و زنده باقی ماند.
و اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت ، سنگ حجرالاسود بود که حضرت آدم آن را از بهشت به دنیا آورد و بر آن زاویهی خانهی کعبه نصب کرد ، ابتدا از برف سفیدتر بود ، بعد در اثر حسرت دست زدن کفار و مشرکین به آن ، سیاه شد . (لذا به آن می گویند حجرالاسود ، سنگ سیاه
هفدهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، زهد را در یک جمله برای من تعریف کن .
امیرالمومنین فرمود : خدا در یک جملهی قرآن زهد را به زیبایی تعریف فرمود :
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (سوره مبارکه حدید ، آیه شریفه 23)
زاهد کسی ست که آنچه از خوشی های زندگی نصیب او می شود ، خود را نبازد و آنچه از ناخوشی ها نصیب او می شود ، به ناله و زاری نیفتد
سائل بعدی برخاست و پرسید:
یا علی ، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن ؟
امیرالمومنین فرمود : نماز خواندن انسان مست ، انجام این نماز عقوبت دارد چون در حالت مستی نماز گزاشت ، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است . سائل نوزدهم از گوشهی دیگر مسجد کوفه برخاست و پرسید :
یا علی ، تفاوت انسان با سایر موجودات در چیست ؟
امیرالمومنین فرمود : انسان تنها موجودیست که در زمین زندگی میکند ولی موجودی آسمانیست . ( ماهیتی آسمانی دارد
مبحث وحدت وجود از مسائل مشکل عرفان و فلسفه اسلامی است که فهم آن منوط به مطالعات عمیقی است. از آن روی در این جا به بیانی تمثیلوار و ساده از وحدت وجود کفایت میکنیم و در صورت نیاز، شما را به کتابهای نوشته شده در این زمینه ارجاع میدهیم. [1]
عرفا معتقدند که تنها وجود حقیقی در این عالم خدا است و دیگران وجود حقیقی ندارند، بلکه همگی مظاهر و سایههایی از وجود خدایند؛ بنابراین، مجازاً به آنها وجود میگویند. این سخن نه انکار خدا و نه انکار جهان است. عرفا میگویند ما کثرت را در جهان میپذیریم، اما میگوییم این کثرت در مظاهر وجود است، نه خود وجود.
عارفان برای تبیین دیدگاه خود دلیلهایی از قرآن و روایات بیان کردهاند که در کتاب های عرفانی مفصل به آنها پرداخته شده است. در این جا تنها به یکی از ادله قرآنی آنها اشاره میکنیم: در سوره حدید درباره وجود خدا چنین میگوید: "اول و آخر و ظاهر و باطن او است". [2] این آیه بیانگر آن است که تنها او ظاهر است و تنها او باطن است. عارف نیز همه عالم را جلوه حق میداند. به همین دلیل است که به دریا و صحرا که مینگرد او را میبیند؛ بنابراین، این که عارف میگوید وقتی همگان در جست و جوی خدایند من در جست و جوی غیر خدایم، حرف درستی زده است؛ چون تنها کسی که ظاهر است او است. کجا است که او دیده نشود. [3]
عرفا برای ساده کردن فهم این مطلب، به برخی مثالها رو آوردهاند. اگرچه مثال نمیتواند بیانگر همه معنا باشد و این مطلب نیاز به درک قلبی و معنوی دارد، اما تا حدودی می تواند به تفهیم مطلب کمک کند.
یکی از این مثالها مثال صورت در آینه است. یک شخص را در نظر بگیرید که در کنار ده آینه که در محدب و مقعر بودن با هم اختلاف دارند قرار گیرد. طبیعتاً این یک شخص است؛ در حالی که تصاویر مختلفی از او در آینهها به وجود آمده است. این شخص ده جلوه از خود نشان داد، اما این موجب تعدد در اصل ذات او نمیشود، بلکه او یک حقیقت است با ده جلوه. بنابراین، کثرت وجود دارد، اما در جلوهها، نه در اصل ذات او. [4] به بیان دیگر، قائلان به نظریه وحدت وجود هیچگاه در پی آن نیستند که بگویند کثرت در عالم وجود ندارد، بلکه معتقدند که وجود حقیقی از آن خدا است و او است که دارای وجودی حقیقی است و دیگر موجودات سایه و جلوهای از حضرت حق هستند. اگر به مثال آینه دقت کنیم متوجه می شویم که همه تصاویر به وجود آمده یکی نبوده، بلکه هر کدام بر حسب نوع آینه شکلی داشتند؛ بنابراین، منظور ما از وحدت وجود این نیست که همه موجودات عالم یک چیزند و با هم تفاوتی ندارند، بلکه بحث بر سر این است که وجود حقیقی تنها از آن خدا است، یا این که موجودات عالم نیز وجودی حقیقی دارند؟ [5]
بنابراین، روشن شد که در نظریه وحدت وجود تنها وجود حقیقی در عالم از آن خدا است و دیگران همه جلوهها و سایههایی از حضرت حق هستند. در نتیجه کثرت در عالم وجود دارد، ولی این کثرت در جلوهها است.
مثالهای دیگری نیز در کتاب های عرفانی بیان شده است که برای پرهیز از طولانی شدن سخن از بیان آنها میگذریم.
نکته دیگر این که این نظریه هیچ تلازمی با شرک ندارد؛ یعنی بنابر این نظریه هیچ گاه یک انسان، خدا خوانده نمیشود. چون اصلاً این انسان وجودی ندارد و تنها وجود واقعی خدا است. این انسان تنها جلوهای است از حضرت حق.
[1] در صورت نیاز میتوانید ر. ک. به: کلیات عرفان اسلامی، همایون همتی، انتشارات امیرکبیر؛ مبانی عرفان و تصوف، محمد حسین بیات، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی. همچنین ر. ک. به: پاسخ سؤال 134 (سایت: 1090).
[2] حدید، 3.
[3] دروس عرفان نظری استاد یزدانپناه، دفتر دوم، ص 84 – 85، دائرة المعارف علوم عقلی اسلامی.
[4] همان، ص 15؛ همچنین ر. ک. به: مبانی عرفان و تصوف، محمد حسین بیات، ص 69.
[5] ر. ک. به: دروس عرفان نظری استاد یزدانپناه، ص 34 – 35.