چرا خدا چنين مي كند؟
تبهای اولیه
معلولان جسمي حركتي
سرطاني ها و بيماران لاعلاج
دو جنسه ها
كريه المنظر ها
و هزاران مورد ديگر در نوع بشر
واقعا خداوند چرا انسانهايي را به اين شكل مي آفريند؟
جرم كودكي پاك چيست كه بايد با كابوس سرطان زور آزمايي كند؟
جرم يك پسر بيگناه چيست كه تمام عمر در اندام يك دختر بايد زندگي كند؟
عدالت خداوند چه پاسخي دارد؟
معلولان جسمي حركتيسرطاني ها و بيماران لاعلاج
دو جنسه ها
كريه المنظر ها
و هزاران مورد ديگر در نوع بشر
واقعا خداوند چرا انسانهايي را به اين شكل مي آفريند؟
جرم كودكي پاك چيست كه بايد با كابوس سرطان زور آزمايي كند؟
جرم يك پسر بيگناه چيست كه تمام عمر در اندام يك دختر بايد زندگي كند؟
عدالت خداوند چه پاسخي دارد؟
با تشکر از سوال خوبتون وجواب زیبای جناب طاها ولی من اعتقاددارم ما نباید در کارهای خدا دنبال دلیل باشیم خدا خداست وکارهاشم دلایلش ممکنه برای ماها معلوم باشه ممکنه نباشه
و کان الله عزیزا حکیما
با اجازه كارشناسان عزيز
اجزاى عالم بسان بدن انسان مىباشد كه هر عضو جزء یك نظام هستند كه با حكمت الهى داراى آن خصوصیات است. استخوان محكم و سفت است، گوشت بدن نرم و لطیف و... حال جهان خلقت عیناً چنین است جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چیزى به جاى خویش نیكوست و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اما تفاوت موجودات عالم كه خدا آفریده، تابع و لازمه نظام علّى و معلولى است و هر معلولى از علت خاصى به وجود مىآید و جهان طبیعت برپایه اسباب و مسببات استوار است و تزاحم، خاصیت عالم ماده مىباشد، مثلاً اثر آتش سوزانندگى است، خواه در خانه یا در مسجد. پس نمىتوان انتظار داشت در جهان ماده، عملى خارج از نظام علیت صورت گیرد، مثلاً خدا براى زنا، اثرات سوء فراوانى قرارداده و نمىتوان انتظار داشت فقط در خود شخص اثر بگذارد و در نسل او اثر نگذارد. این انتظار بى جا است و لازمهاش تعطیل گردیدن جهان ماده و نظام علّى و معلولى است كه براى آن خیرات و حكمتهاى زیادى نهاده شده است. بنابراین كسانى كه "ژن" آنها داراى كورى، یا... است، باید به همان شكل به وجود آیند. اما این كه ژن كورى از كجا آمده، باید به سراغ علتهاى طبیعى آن رفت. ناگوارىهایى كه در محیط زندگى - به خصوص در فرزندان به وجود مىآید - معلول ناآگاهى انسان از قوانین طبیعت و یا احكام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده قسمت عظیمى از معلولیتهاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بىمبالاتى والدین در زمان و مكان آفرینش ژنهاى زن و مرد و مواد غذایى و... است. طبعاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم تر برخوردار مىشود، ولى در مقابل این تفاوتها، عدل الهى ایجاب مىكند كه گرفتاران بى گناه را از طریق پاداشهاى اُخروى و یا تخفیف در احكام و مكلّف ساختن دیگران در یارى كردن و همكارى با حادثه دیدگان و معلولان جبران سازد.در قیامت نیز خداوند هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده، بازخواست مىكند.خداوند در قرآن مىفرماید:
"لا یكلّف الله نفساً الا وُسعها" پس اگر كسى از نعمتى محروم است، در قبال آن از مزایا و تخفیفاتى برخوردار مىباشد و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است. براى اطلاع بیشتر در این مورد به كتاب عدل الهى استاد مطهرى مراجعه شود.
با تشكر از نوشته هاتون ولي اينها هيچ كدوم جواب من نيست...
شما يه بچه ي سرطاني رو در نظر بگيرين...پدر و مادرش هم دست خودشون نبوده تا برسه به بچه!!!!
مشكل اينجاس!!!فرض گناهي باعث باشه كه والدين به مرضي مبتلا بشن!!!اين وسط گناه نوزاد چيه كه بايد به اون درد مبتلا بشه؟
موافقم.از ابتدا شروع كنيم....خب از كجا شروع كنيم؟ ابتدا منظورتون كجاست؟
البته بگم كه من هنوز هم جوابم رو نگرفتم.جوابهاي دوستان بيشتر از سر باز كردن و تكرار حرفهايي بود كه از كودكي در ذهن ما گنجانده اند..
موافقم.از ابتدا شروع كنيم....خب از كجا شروع كنيم؟ ابتدا منظورتون كجاست؟البته بگم كه من هنوز هم جوابم رو نگرفتم.جوابهاي دوستان بيشتر از سر باز كردن و تكرار حرفهايي بود كه از كودكي در ذهن ما گنجانده اند..
دوست عزیز بهتون پیشنهاد میکن مبرای شروع خود شناسی و خداشناسی رااغازکنید
معلولان جسمي حركتي
سرطاني ها و بيماران لاعلاج
دو جنسه ها
كريه المنظر ها
و هزاران مورد ديگر در نوع بشر
واقعا خداوند چرا انسانهايي را به اين شكل مي آفريند؟
جرم كودكي پاك چيست كه بايد با كابوس سرطان زور آزمايي كند؟
جرم يك پسر بيگناه چيست كه تمام عمر در اندام يك دختر بايد زندگي كند؟
عدالت خداوند چه پاسخي دارد؟
جناب آراس بحث شما زیرمجموعه ی بحث شروره ، اگه خدا بخواد توی این تاپیکی که لینکش رو گذاشتم قراره راجع به شرور بطور مفصل و دقیق بحث بشه ، چون روال بحث در اونجا نظام مند تره خود من این بحث رو اونجا پیگیری می کنم ، شما هم اگه دوست داشتین در اون بحث شرکت کنین
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3315
براساس آيات قرآن، آفرينش انسان بر مبناى نيكى وخير است. همهى افراد بشر با خلقت نيكوى الهى، آفريده شدهاند وهيچ گونه خلقت بدى در كار نيست؛ زيرا او نيكوست وجز با نيكى، به بندگان خويش احسان نمىكند. چنانكه دربارهى آفرينش انسانها مىفرمايد:
لَقَد خَلَقنا الانسانَ فى اَحْسَنِ تَقويم.( تين، 5. ) ما انسان را به بهترين شكل آفريديم.
همچنين مىفرمايد:
الّذى اَحسَنَ كُلّ شَىء خَلَقه.( سجده، 7. ) او هر چيزى را به نيكوترين گونه آفريده است.
در نظام احسن آفرينش، با آن همه لطف ومهر وبزرگوارى كه از آفريدگار هستى، سراغ داريم چرا كسى ناقص شود واز نعمتها محروم گردد؟ خدا كه فياض مطلق است، چرا بايد فيض ولطفش را از كسى دريغ كند؟ نعمتهاى الهى، عمومى است. اگر اين نعمتها به كسى نمىرسد، بايد ديد عيب كار از كجاست وچه عواملى سبب اين گرفتارى شده است؟ در اين جهانبينى، خلقت بد وفطرت ناروا معنا ندارد.
خداوند همهى بدبختىها وزشتىها را از جانب خود انسان مىداند ومىفرمايد:
ما أَصابَكَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَاللَّه وَما أصابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكْ.( نساء، 97. )
هر احسان ونيكى كه به تو مىرسد، از جانب خداست وهر بدى وزشتى كه به تو مىرسد، از تو وعمل توست.
از مجموع آيات بالا به دست مىآيد كه اصل در آفرينش انسان، بىعيب ونقص بودن است واگرانسانى از كمالاتى محروم است، وجود او، استثنايى است كه بر قانون آفرينش وارد شده است. همچنين نشان مىدهد كه همهى بدىها، پليدىها، نقصها وصفات زشت وناهنجارىها از خود انسان است.
دليل استثناها از ديدگاه اسلام
براساس روايات اسلامى ورهآورد دانش بشرى، بخش مهمى از اين كاستىها به ناآگاهى والدين از وظايف خود دربارهى همسران، شيوهىآميزش، روش پرورش فرزندان وتغذيهى مادران هنگام باردارى، مصرف الكل، مواد مخدر وسيگار، آميزشهاى حرام ووراثت، مربوط مىشود. اينك به اختصار به برخى از اين عوامل اشاره مىكنيم:
الف) سوء تغذيه
احاديث اسلامى، سوء تغذيه را مايهى پيدايش كمبودها دانسته وتغذيهى مناسب را عامل پيشگيرى مىپندارند. رسول خداصلَّى الل.ه عليه وآله وسلَّمفرمودند:
أطعِموا نساءَكم اَلحَوامِلَ اللُّبان فَاَنَّهُ يَزيد فى عقلِ الصبي(سفينةالبحار، ج 7، باب اللّام، ص 075. )
به همسران باردار خود «كندر» بدهيد؛ زيرا كندر در افزايش خرد بچه مؤثر است.
علوم روز نيز به طور گسترده بر اين مسأله تأكيد دارد كه سوءتغذيه به بيمارى ونقص كودك مىانجامد. در ذيل، نمونههايى را مىآوريم:
1- يكى از پزشكان اروپا، آمار جامعى از نطفههايى منتشر كرده است كه در اول سال مسيحى منعقد مىشود. اين پزشك اروپايى مىنويسد:
به طور كلى80% اشخاص ناقص الخلقه ومعلول، محصول شب اول ژانويه است؛ زيرا در اين شب، مسيحيان عيد بزرگى دارند كه در آن، به عيش ونوش مىپردازند وبيش از حدّ متعارف، مشروبخوارى مىكنند، به گونهاى كه بيمار مىشوند.( اعجاز خوراكىها، دكتر غياث الدين جزايرى، تهران، انتشارات كتابهاى پرستو، 5431ش، ص 412. )
2- سوء تغذيه سبب كم هوشى مىشود. كاهش عمومى هوش و نيروى عقل، از مصرف الكل و غذاى اعتياد آور ريشه مىگيرد. براساس يك آمار رسمى، 80% از كودكان ناقص الخلقهى جهان و كودكانى كه به نقصان رشد مغزى، عصبى و جسمى دچار هستند، در دوران باردارى مادرانشان، درست تغذيه نشدهاند.( مسؤوليت تربيت، محمد دشتى، قم، نشر امام علىعليه السَّلام، 8631 ش، چ 6، ص 78، به نقل از: بهداشت جسمى و روانى كودك، ص 26. )
3- فرزندان مادران سيگارى در دوران تحصيل، از ديگر كودكان هم سن خود عقب ماندهترند. اين عقب ماندگى به مقدار سيگار مصرفى مادر در دوران باردارى بستگى دارد؛ زيرا سيگار سبب كم شدن سلولهاى مغزى كودك مىگردد.( همان، ص 88، به نقل از: مكتب اسلام، سال 51، ش 6. )
دكتر «ملوين كنزلى» كه سالهاى زيادى را به پژوهش در زمينهى الكليسم گذرانده است، در كنگرهى جهانى «مبارزه با الكل و الكليسم» در واشنگتن گفت: «پژوهشهاى گستردهاى كه در زمينهى مصرف الكل شده است، نشان مىدهد كه مشروبات الكلى حتى به ميزان بسيار كم، به آسيبهاى مغزى و اختلال در كار سلولهاى مغزى مىانجامد».( دكتر براى همه، اسماعيل اژدرى، تهران، چاپ اقبال، 4731، چ 93، صص 64-74. )
خلاصه، براساس پژوهشها، سوء تغذيه، آثار زير را در پى خواهد داشت: سقط جنين، نارس و ناقص به دنيا آمدن بچهها، مرگ بچه در رحم مادر، كمبود وزن و قد بچه.( تعاليم بهداشتى اسلام، صفدر صانعى، مشهد، انتشارات كتابفروشى جهان، ص 801 )
ب) وراثت
اسلام با محترم شمردن اصل وراثت، آن را تأييد كرده است. هرچند علم «ژنتيك» در غرب، دانش نوظهورى است، ولى قانون وراثت به صورت كلى، در قرآن و احاديث اسلامى آمده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
اُنظُر فى أَى شىءٍ تَضَعُ وَلَدَكَ فَاِنَّ العِرْقَ دَسّاسٌ
بنگر نطفهى خود را در چه محلى مستقر مىكنى؛ زيرا اخلاق اجداد و پدران به فرزندان به ارث مىرسد.( شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، قم، كتابخانهى آيت اللَّه مرعشى، 02 ج در 10 مجلد، 4041ق، ج 21، ص 611. )
امام صادقعليه السَّلام فرمودند:
انّ اللَّه تَباركَ و تَعالى اِذا أَرادَ ان يخْلُقَ خَلْقاً جَمَعَ كُلَّ صُوَرَةٍ بينهُ و بَينَ الى آدمعليه السَّلام ثُمّ على صورة أحدِهِم فلا يَقُولَنّ احدٌ هذا لا يُشَبِّهُنى و لا يُشَبِّهُ شيئاً مِن آبائى.
وقتى خدا بخواهد انسانى را بيافريند، صورتهايى را كه ميان او و پدران او تا حضرت آدم، وجود دارد، گرد مىآورد و او را به شكل يكى از آن صورتها مىآفريند. كسى نبايد بگويد اين فرزند به من يا به يكى از پدران من شباهت ندارد و اعتراض كند.(من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 484، ح 9074. )
همچنين مىفرمايد:
لا تنكحوا القرابة القريبة فانِّ الولد يخلق ضاويا.
با خويشاوندان نزديك ازدواج نكنيد؛ زيرا ميوهى چنين ازدواجى، ناتوانى و لاغرى فرزندان شما خواهد بود.( المحجة البيضاء، محمد محسن فيض كاشانى، انتشارات المكتبة الشفيعى، ج 3، ص 49. )
پزشكان بيمارىهاى روحى ثابت كردهاند كه 66% كودكان مبتلا به بيمارى روحى، بيمارىشان را از مادران خود به ارث بردهاند.( مسؤوليت تربيت، ص 98، به نقل از: روزنامهى اطلاعات، شماره 55301. )
دكتر الكسيس كارل؛ فيزيولوژيست، جرّاح و زيست شناس معروف فرانسوى در اين باره مىگويد:
هيچكس نبايد با افرادى كه آثار عيوب ارثى دارند، زناشويى كند. تقريباً همهى بدبختىهاى آدمى به نقص ساختمان عفونى و روانى و عوامل ارثى مربوط است. در حقيقت، كسانى كه بار گرانى از ديوانگى و ضعف عقل و سرطان ارثى به دوش دارند، بايد از زناشويى خوددارى كنند.( انسان موجودى ناشناخته، آلكسيس كارل، برگردان: پرويز دبيرى، اصفهان، انتشارات تأييد، 8431 ش، چ 5، ص 213. )
ج) آداب آميزش
آميزش زن و مرد، پاسخ گويى به يك درخواست فطرى است. هرچند اين كار، يك عمل طبيعى و غريزى است، ولى در اسلام، آدابى(حليةالمتقين، علامه محمد باقر مجلسى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، چاپ افست، فصل 3، 4 و 5. ) براى آن بيان شده كه سرپيچى از آن مايهى تباهى فرزند مىشود. در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه پدر و مادر خبر نداشتند كه فلان عمل در فلان شرايط، آثار منفى بر روى نوزاد مىگذارد. پس تقصير كودك چيست؟
پاسخ آن است كه دانستن يا ندانستن پدر و مادر در خاصيت طبيعى اشيا اثرى ندارد. ما اگر ندانيم كه در فلان رشتهى سيم، برق است و به آن دست بزنيم، برق ما را مىكشد. برق درنگ نمىكند تا ببيند اگر ما بى اطلاعيم، به ما كار نداشته باشد. اگر كسى ظرف شرابى را به خيال آب بخورد، مست خواهد شد؛ زيرا مست شدن از آثار طبيعى شراب است. خواه به خيال آب بخورد يا چيزى ديگر. بنابراين، بىتقصيرى پدر و مادر به معناى آن است كه گناه عمدى نكردهاند، ولى آثار طبيعى وضعى همچنان بر جاى خود محفوظ است.( اصول عقايد، محسن قرائتى، نشر سازمان تبليغات اسلامى، چ 4، ص 79. )
باسلام خدمت دوستان با سوال وجواب خوبشان.
لازم به ذکر است که با توجه به اين كه خداوند كمال مطلق و غني مطلق است و هيچ نقصي نسبت به ساحتش تصور ندارد، ميفهميم كه خدا عادل است، چرا كه سرچشمه ظلم، جهل است و يا نياز كه اين دو نقص است كه در خدا تصوّر ندارد. وقتي يقين داريم خدا عادل و مهربان است، مييابيم آن چه از تفاوتها در خلقت مشاهده ميشود، از ناحيه خدا نيست، يعني اين گونه نيست كه خدا آدم فلج را در حالي كه امكان و قابليت صحيح بودن را داشت، از روي ظلم و بي مهري فلج آفريده باشد، بلكه فلج بودن او عامل ديگري دارد، و آن خصوصيت مربوط به جهان ماده و عالم طبيعت است.
جهاني كه ما در آن زندگي ميكنيم، جهان ماده است، يعني هر چيزي در شرايط خاص و با علل و اسباب خاص خود به وجود ميآيد و تدريجاً كامل ميگردد. اگر شرايط و حدود آن مراعات نشود، موجودي ناقص و بي فايده و احياناً مضر به دست ميآيد. ميوه درخت در موقعي به صورت كامل به دست ميآيد كه باغبان آن را به موقع آب و كود دهد و به كليه اصول رشد توجه داشته باشد و آنها را فراهم آورد. در غير اين صورت ميوه درخت به صورت كامل به دست نميآيد، زيرا جهان مادي و طبيعي اين طور نيست كه در هر شرايطي موجودات سالم و كامل تحويل دهد.
پس براي به دست آمدن ميوه سالم و كامل، باغبان بايد آن چه را در پرورش و تكامل آن لازم است، مراعات كند. همچنين براي نوزاد سالم ضرورت دارد پدر و مادر، آن چه را در پرورش و تكامل او لازم و مفيد است، بدانند و آنها را هميشه مراعات كنند. ما هستيم كه در بسياري از موارد در اثر مراعات نكردن شرايط زناشويي و بهداشت، كودكان ناسالم به وجود ميآوريم. پس در اين گونه موارد نبايد آن را تقصير دستگاه آفرينش بگذاريم، زيرا خداوند براي تكامل هر موجودي شرايط خاصي قرار داده است. كه اگر آنها مراعات شود، هر چيزي نيكو و مفيد به وجود خواهد آمد. به عبارت ديگر: سالم و ناقص به دنيا آمدن، علل و اسباب مادي خاص خود را دارد. طبعاً هر معلول و پديدهاي از علت خاص خود صادر ميشود.
هنگامي كه علت و اسباب و شرايط به وجود آمدن نوزادي ناقص باشد، يا از نظر ژنتيكي، بسياري از جهان شناخته نشده باشد، نوزاد ناقص به دنيا ميآيد.
اگر كسي در به كار بردن نيروي برق، شرايط آن را مراعات نكند، در نتيجه خطري پيش آيد و جان خود و عدهاي را از بين ببرد، همه تقصير را بر گردن كسي ميگذارند كه شرايط به كار بردن برق را مراعات نكرده است اما "اديسون" را كسي تقصير كار نميداند و هيچ گاه نميگويند: چرا اديسون برق را كشف كرد، بلكه او را ميستايند و فقط تقصير كار را نكوهش ميكنند.
جهان آفرينش شرايطي دارد كه اگر كسي آنها را مراعات نكند، در نتيجه نواقص به بار آيد، تقصير از خود او است و ربطي به عالم آفرينش ندارد.(1)
اين نكته را نيز اضافه ميكنيم كه درست است نوزاد ناقص الخلقه به خاطر شرايط پدر و مادر يا محيط و... چنين به دنيا آمده، اما از طرفي خداوند نسبت به معلولان ملاحظاتي نموده كه لطف بزرگي است، از جمله اين كه تكاليف شرعي آنان را آسان گرفته و پاداش عبادت آنان را بزرگتر قرار داده و اداره زندگي آنان را (در صورتي كه قادر به اداره آن نباشند) بر عهده حكومت اسلامي گذاشته است. در نهايت آن چه را ملاك برتري است، در اختيار همه قرار داده است كه همه افراد بشر (حتي معلولين و ناقصها) ميتوانند داشته باشند و آن عبارت است از تقوا و پرهيزكاري. قرآن فرمود: "گراميترين شا پيش خدا با تقواترين شما است". چه بسا در جهان ديگر، بسياري از ضعف هايي كه ناخواسته بر نوزاد و فرزند تحميل شده است، جبران شود. در نتيجه: آنچه در جهان هستي و آفرينش وجود دارد، تفاوتها است، نه تبعيضها. تفاوتها نيز معلول عمل و اسباب است و خداوند به هر موجودي به اندازهاي كه قابليت و استعداد دارد و شرايط و اسباب آن اقتضا ميكند، وجود و هستي ميبخشد.
پي نوشتها:
1. مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص 28.
قبل از پاسخ، توجه شما رابه دونكته اساسى جلب مىكنيم:
1. از عوامل مهم و اساسى در تحليل و بررسى درست پديدهها، پرهيز از نگرش تك بعدى است. لازم است در برخورد با هر يك از پديدهها، ابعادگوناگون آن را ملاحظه نماييم تا بتوانيم قضاوتى شايسته و مطابق با واقعيت داشته باشيم. رعايت اين اصل شرط ضرورى در تحليل هر پديدهاى است.
2. منشأ برخى شبهات در زمينه عدل الهى، عدم شناخت صحيح اراده الهى و اراده انسانها است. در اينباره لازم است بدانيم كه اراده انسانها در طول اراده الهى است، نه در عرض آن. چون اراده خداوند فوق اراده انسانها است و اختيار و اراده بشر نيز معلول اراده پروردگار است، هيچ تعارضى بين اين دو اراده نيست. با توجه به دو نكته ياد شده، در پاسخ سؤال مىگوييم:
الف) زشت يا زيبا بودن برخى انسانها و فرقهاى ديگرى كه بين آنان است، معلول عوامل مختلفى است كه به اختصار به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1. وراثت: بسيارى از صفات جسمى و روحى انسانها در اثر وراثت از پدر و مادر و اجدادشان به آنها منتقل مىگردد. هرچند در گذشته به اين عامل مهم چندان توجهى نمىگرديد، امّا درروايات اهلبيت (ع) به اين مسئله توجه جدى شده است. دانشمندان علوم طبيعى نيز در قرن اخير به نقش عظيم اين عامل تا حدودى پى بردهاند؛ چنان كه امروزه علم ژنتيك به عنوان يكى از علوم حياتى در مراكز معتبر علمى دنيا شناخته شده است.
2. تغذيه در دوران باردارى: از عوامل مهم ديگر در زشتى و زيبايى و تفاوتهاى ديگر افراد نسبت به همديگر، نوع تغذيه مادران در هنگام باردارى است. اين مطلب نيز همان گونه كه در روايات معصومين (ع) بدان اهتمام فراوانىشده، از نظر علوم تجربى نيز به اثبات رسيده است. در روايتى از پيامبر (ص) نقل شده است كه فرمود: به همسران باردار خود كندر بدهيد؛ زيرا در افزايش خرد بچه مؤثر است.
و در روايتى ديگر آمده است: فردى كه «بِهْ» بخورد، فرزندش زيبا خواهد بود.
و امام رضا (ع) فرمود:
به زنان باردار «كندر» بخورانيد تا فرزندى كه در شكم دارند اگر پسر است باهوش و دانا و شجاع و اگر دختر است، خوش قيافه و خوش اخلاق گردد.
3. محيط: ازديگر عوامل مؤثر در نوع صفات جسمى و روحى فرزند، محيط جغرافيايى زندگى است. براى مثال، فرزندانى كه در محيطهاى گرمسير به دنيا مىآيند با آنان كه در مناطق سردسير متولد مىشوند، از نظر صفات جسمى و روحى يكسان نيستند. نمونههاى عينى چنين تأثيرى را مىتوان در انسانهايى كه هم اكنون در قارههاى مختلف جهان زندگى مىكنند، مشاهده نمود.
ب) تفاوتهايى كه بين انسانها- از نظر زشتى و زيبايى و ...- به چشم مىخورد، هيچ گونه منافاتى با عدل الهى ندارد، چون اراده الهى در تدبير نظام طبيعت بر اساس قوانينى است كه خداوند در آن قرار داده است و اين قوانين به هيچنحو تغييرپذير نيست. از جمله اين قوانين، امورى است كه در بند «الف» به عنوان «عوامل انتقال صفات» به آنها اشاره شد. بنابراين، اگر شخصى زيبا يا زشت باشد، دراثر عوامل خاصى است كه در نظام طبيعت نهاده شده است.
البته اگر خداوند در شرايطى مساوى، يكى را زشت و ديگرى را زيبا بيافريند، ظلم روا داشته است، در حالى كه خداوند هيچ گاه به بندگانش ظلم نمىكند. ضمناً در نزد خداوند، فرقى بين زشترويان و زيبارويان وجود ندارد و تنها معيار برترى تقواى الهى است:
انَّ اكْرَمَكُم عِنْدَاللَّهِ اتْقاكُم .(گرامىترين شما نزد خدا، باتقواترين شماست)
البته چون زيبايى در برابر زشتى، نعمتى محسوب مىگردد، تكليف صاحبان سيماى زيبا بيشتر از ديگران است و آنان بايد حق آن نعمت را ادا كنند و در حفظ پاكدامنى مراقبت بيشترى نمايند.
*باز پرسش ديگرى مطرح است و آن اينكه اگر پدر و مادر كوتاهى كردند، گناه كودك چيست؟ در پاسخ مىتوان گفت: هم خدا منزّه است و هم كودك بىتقصير. مقصر اصلى، پدر و مادر هستند، ولى نارحتى آن بر دوش كودك است و اين مخصوص نوزاد نيست. در همهى ظلمهاى موجود در جهان، تقصير از ظالم است، ولى ناراحتى و رنج ستم بر دوش مظلوم مىافتد. اگر من سنگى به سوى شما پرتاب كردم و پيشانى شما شكست، نه شما گناهكاريد، نه خدا. گناه از من است كه سنگ زدهام، ولى سختى اين گناه را شما تحمل مىكنيد. بنابراين، اين پرسش مانند پرسش دربارهى ديگر ظلمهاست كه: ظالمان تقصير كردهاند، گناه مظلومان چيست؟ مىپرسيم: اگر شما خمير شور يا تلخى را نزد نانوا ببريد و او نان شور يا تلخ به شما بدهد، آيا نانوا را ظالم مىدانيد؟
در ادامه بايد گفت: تأثير علل و اسباب طبيعى، يك امر قهرى است و به اراده و خواست ما تعلق ندارد.
ما خواه بدانيم يا ندانيم، هر علت طبيعى، نتيجهى ويژهاى در پى دارد. (عدسى) چشم به اندازهاى ظريف و لطيف است كه برخورد سنگريزهاى، آن را نابود مىسازد، خواه چشم انسان معصومى باشد يا مجرم، كودك باشد يا بزرگسال، عالم باشد يا جاهل. به ديگر سخن، اگر خداوند آثار علّتها را از معلولها بگيرد - زهر اثر نكند، الكل مؤثر نباشد، ترس شديد بىاثر باشد و... - ديگر نظام آفرينش وجود نخواهد داشت. اگر هم تنها از بروز آثار كارهاى بد جلوگيرى كند و نگذارد كار بد صورت بپذيرد، به جبر مىانجامد كه اين كار برخلاف اختيار و آزادى انسان است.
نتيجهگيرى:
1. مقصر اصلى ناقص الخلقه بودن، خود انسان است.
2. جهانى كه افراد سالم و معلول در آن به سر مىبرند، جهان ماده و طبيعت است و تكامل هر فردى در آن، به صورت تدريجى و وابسته به شرايطى است كه بايد رخ دهد. در غير اين صورت، به نتيجهى مطلوب نخواهد رسيد.
3. بشر در رحم مادر بسان درختى است كه پدر و مادر بايد در مراقبت از آن بكوشند. آنان از روزى كه پيوند زناشويى مىبندند، بايد زمينهى تحويل كودكانى سالم را به جامعه فراهم سازند.
سلام
اگر زنی بیماری روحی و جسمی داشته باشد محکوم به بچه دار نشدن است ؟
اگر بیماری جسمی او هم ارثی باشد .:Gig:
سلاماگر زنی بیماری روحی و جسمی داشته باشد محکوم به بچه دار نشدن است ؟
اگر بیماری جسمی او هم ارثی باشد .:gig:
با سلام و تشکر ، اسرار گرامی لطفا سوالتان رو واضح بیان کنید.
سلام
ضمن تشکر از کلیه کسانی که در این پاسخگویی شرکت کردند و هر کدام پاسخی را مرقوم داشته اند
و به یاد مولانا
هر کسی ازظن خود شد یار من
ولی این حقیر هم مانند دیگران سوال کننده عزیز را به تفکر بیشتر بر خداشناسی و توحید سفارش میکنم
سوال شما دو جنبه نمایان بیشتر داشت
1- مسئله خیر وشر
2- مسئله تکوین حیات
هر چند بسیار سخت وعذاب آور است معلولیت و نگاهداری از یک معلول چقدر فرساینده رنج بیماری چقدر جانکاه و عاصی کننده
وچقدر ظالمانه که بعضی از ما انسانها از در قضاوت آییم و با دید محدود خود این آثار را نتیجه عقوبت گناه بدانیم
جایی که حادثه طبیعی وارد بر افراد خوب و بیگناه را با آزمایش الهی بر صبر وایمان انسانها توجیه کنیم
ودر جایی وارد آمدن همین حادثه را بر کفار بلا وعذاب الهی تفسیر کنیم
این چه دید خودخواهانه ایست؟
این چه امانتداری است؟ که ما بر سر عقل خدا دادیمان آوردیم ؟
در این گفتار مجال سخن نیست
و باز شما را به تفکر بیشتر در سیر آفرینش الهی سفارش میکنم
درجایی سخنی منسوب به ملاصدرا خواندم اینچنین:
خداوند بی نهایت است ولامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک میشود به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود ....
معلولان جسمي حركتيسرطاني ها و بيماران لاعلاج
دو جنسه ها
كريه المنظر ها
و هزاران مورد ديگر در نوع بشر
واقعا خداوند چرا انسانهايي را به اين شكل مي آفريند؟
جرم كودكي پاك چيست كه بايد با كابوس سرطان زور آزمايي كند؟
جرم يك پسر بيگناه چيست كه تمام عمر در اندام يك دختر بايد زندگي كند؟
عدالت خداوند چه پاسخي دارد؟
با سلام خدمت همه عزیزان و تشکر از مطالب ارزشمند آنها ، بعضی از عزیزان به نکات خوبی اشاره کرده بودند در جمع بندی همه آنها عرض می کنم : 1- اصل اولیه در این گونه مباحث این است که ما حکمت الهی را بپذیریم و معتقد باشیم که خداوند حکیم است وهرگز کار لغو و بیهوده انجام نمی دهم ، و هرگز به بندگان خود ظلم نمی کند چراکه خیر محض است و از او جز خیر و خوبی صادر نمی شود . دلیل مفصل این مطلب سر جای خود در علم کلام بحث شده است و در این تایپیک به طور خلاصه عرض می کنم که خداوند واجب الوجود است وجامع جمیع کمالات لذا باید تمام کمالات را داشته باشد ؛ حکمت و عالمانه بودن کارها کمال است و خداوند سبحان باید این کمال را داشته باشد ؛ پس باید حکیم باشد . از طرفی ما قائل به حسن و قبح عقلی هستیم و ظلم قبیح است پس خداوند تبارک و تعالی هرگز ظلمی مرتکب نمی شود . لذا با توجه به این اصل اساسی اگر حکمت کاری را فهمیدیم بیان می کنیم ، و اگر نتوانستیم بفهمیم ، نقص از جانب ماست و با توجه به این اصل می گوییم حتما حکمتی دارد و ما درک نمی کنیم .
2- بسیاری از این مثال ها در واقع به خود ما برمی گردد و علت اساسی آن جهل خود ما نسبت به مطالب دینی است ؛ به طور مثال در روایات بسیاری از ائمه معصومین ( علیهم السلام ) که بیان فرموده اند مثلا اگر در فلان شب از از ما اگر مادر باردار شود و بچه ناقص الخلقه شد تنها خود را ملامت کنید [FONT=Calibri][1]؛ و ما به خاطر عدم علم به این موارد دچار چنین مواردی می شویم . در رابطه با فقر و یا مسائلی از این قبیل نیز همین حکم جاری است و ناشی از اعمال ماست ، در این مورد نیز روایات بسیاری وارد شده و بیان کرده اند مثلا فلان عمل باعث فقر می شود[FONT=Calibri][2] ، و ما با عدم آگاهی از این موارد به آنها مبتلا می شویم پس باید خود را ملامت کنیم نه خداوند متعال را . ممکن است سوال کنید گناه آن بچه چیست ؟ در پاسخ به این سوال باید گفت : همان طور که خواجه نصیر الدین طوسی وشاگرد وی علامه حلی در کتاب "کشف المراد " در بحث اعواض بیان نموده اند خداوند عوض تمام رنج ها و درد های آنان را خواهد داد ف به نحوی که اصلا از آن درد ها ناراضی نباشند .
3- ممکن است خداوند تبارک و تعالی خود بدون استحقاق این بلاها انسان را به آنها مبتلا کند ، در اینصورت نیز خداوند باید اولا : هدفی از این کار داشته باشد ، و مطمئننا دارد و آن هدف یا رشد و تعالی انسان است و یا در س گرفتن آدمی حال یا درسی برای او یا درسی برای دیگران . ثانیا : قطعا عوض این بلاها را خواهد داد و در دنیا یا آخرت آنها را جبران خواهد کرد و به همان اندازه بلکه مقداری بیشتر از آنچه که به ما بلا میرسد جبران خواهد کرد .
[FONT=Calibri][1] - برای مطالعه به کتاب" حلیة المتقین " علامه مجلس رجوع کنید .
[FONT=Calibri][1] - برای مطالعه به کتاب اصول کافی ج 4 با ترجمه آیت الله کمره ای رجوع کنید.