جمع بندی کیفیت معاد از دیدگاه آیت الله جوادی آملی
تبهای اولیه
با سلام وعرض ادب
ایده ونظر آیت الله عبدالله جوادی آملی در مورد چگونگی کیفیت معاد چیست؟
با تشکر
سلام علیکم و رحمه الله
مباحث معاد خیلی گسترده است و در یک تاپیک نمیتوان به تمام آن مطالب پرداخت. در هر حال مبانی فکری علامه جوادی آملی در مورد معاد، همان مبانی حکمت متعالیه است. البته با تفاوتهایی که در ادامه بیان خواهد شد. ایشان معاد را به تبع قرآن و روایات جسمانی و روحانی میدانند.
بطور خلاصه نظرات ایشان از این قرار است:
1. عقاید و ملکات نفسانی انسان در دنیا تغییر و تحول میپذیرد، چرا که در این دنیا حرکت و تغییر وجود دارد. اما در آخرت حرکتی نیست، پس عقاید و ملکات انسان ابدی خواهند بود.
2. اعمال انسان در این دنیا ظاهری دارد و باطنی، باطن اعمال دنیوی در آخرت ظاهر و علنی خواهد شد. قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم)( سوره واقعه، آيات 88 ـ 89)(1).
در بیانی لطیف، استاد این مطلب را در قالب مثالی بیان میکنند: مبتلايان به شهوت در دنيا باطن آن را نمييابند تا استغاثه كنند؛ آنگاه كه حجاب برداشته شد و آنرا يافتند نالهها بلند ميشود، چنان كه مانند معتاد به مواد مخدّر هنگام مصرفِ آن، لذّتِ كاذب ميبَرَد و استغاثهاي ندارد؛ ليكن چون درون همين مادّه با ظاهر لذيذْ سمّ است و به دستگاه گوارش وي نفوذ ميكند، آنگاه كه اين مادّه مخدّر از او گرفته شد و همه نيروها را از دست داد، مينالد.(2)
3. روح همانگونه كه در دنيا بدن را تأمين و تدبير ميكرد، در آخرت نيز مبدأ پيدايش آتش است؛ هم خود ميسوزد و هم بدن را با سوختن تغذيه ميكند و ميسوزاند و به سبب رسوخ كفر و نفاق و گناه در دل و جان، اين سوخت و سوز امري ثابت و سبب خلود است.(3)
4. انسان هر كار خيري، خواه عبادي، همچون نماز و زكات، يا غير آن را انجام دهد، عين آن را مييابد و ميبيند؛ همانطور که خداوند میفرماید: (و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله(بقره/110)؛ هر چيزى را كه پيشاپيش براى خويشتن بفرستيد آنرا نزد خدا خواهيد يافت.
5. جهنّم، باطن اعمال، و هم اكنون موجود است. آيات و روايات فراواني بر وجود فعلي بهشت و دوزخ و اينكه آن دو از اهل خود هيچگاه خالي نيست دلالت ميكند. آنچه را رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در معراج از بهشت و جهنّم ديد صورت سازي نبود، بلكه آن حضرت، حقيقت بهشت و جهنّم و نيز كساني را كه همان وقت در آن داخل بودند مشاهده كرد. همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را ميآورند: (وجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم).(4)
طبق این دیدگاه بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست. هر چند انسان لذت ها و ناراحتی هایی را نیز درون نفس دارد چه در این دنیا و چه در آخرت. بنابراین مبنا این مطلب هم روشن میشود که انسان صرفا به سبب عمل خود در بهشت متنعم نیست بلکه افاضاتی هم از جانب خداوند، علاوه بر تجسم اعمالش به او میشود.
مطالب مذکور کلیاتی از نظرات استاد نسبت به معاد بود، اما اگر مطلب خاصی مورد نظر شماست، بفرمایید تا در ادامه بحث بررسی شود.
[/HR]1. تسنيم، جلد 6 - صفحه 173.
2. همان، جلد 8صفحه 377.
3. همان، ج 8، ص 440.
4. همان، جلد 8 - صفحه 377.
بلكه آن حضرت، حقيقت بهشت و جهنّم و نيز كساني را كه همان وقت در آن داخل بودند مشاهده كرد. همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را ميآورند: (وجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم).(4)
طبق این دیدگاه بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست.
سلام
بنابر معاد جسمانی ورود به بهشت و جهنم در طول زمان و بعد از حیات برزخی است آنوقت چطور نبی اکرم ص برخی را در جهنم مشاهده فرموده است؟
اگر جهنم باطن اعمال است چطور می شود از باطن شخص جدا باشد وقتی باطن عمل مانند ظاهرش از آن خود اوست ؟
اینها نشان می دهد شما درست برداشت نکرده اید .
یا علیم
[FONT="Tahoma"]سلام علیکم و رحمه الله
مباحث معاد خیلی گسترده است و در یک تاپیک نمیتوان به تمام آن مطالب پرداخت. در هر حال مبانی فکری علامه جوادی آملی در مورد معاد، همان مبانی حکمت متعالیه است. البته با تفاوتهایی که در ادامه بیان خواهد شد. ایشان معاد را به تبع قرآن و روایات جسمانی و روحانی میدانند.بطور خلاصه نظرات ایشان از این قرار است:
1. عقاید و ملکات نفسانی انسان در دنیا تغییر و تحول میپذیرد، چرا که در این دنیا حرکت و تغییر وجود دارد. اما در آخرت حرکتی نیست، پس عقاید و ملکات انسان ابدی خواهند بود.2. اعمال انسان در این دنیا ظاهری دارد و باطنی، باطن اعمال دنیوی در آخرت ظاهر و علنی خواهد شد. قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم)( سوره واقعه، آيات 88 ـ 89)(1).
در بیانی لطیف، استاد این مطلب را در قالب مثالی بیان میکنند: مبتلايان به شهوت در دنيا باطن آن را نمييابند تا استغاثه كنند؛ آنگاه كه حجاب برداشته شد و آنرا يافتند نالهها بلند ميشود، چنان كه مانند معتاد به مواد مخدّر هنگام مصرفِ آن، لذّتِ كاذب ميبَرَد و استغاثهاي ندارد؛ ليكن چون درون همين مادّه با ظاهر لذيذْ سمّ است و به دستگاه گوارش وي نفوذ ميكند، آنگاه كه اين مادّه مخدّر از او گرفته شد و همه نيروها را از دست داد، مينالد.(2)3. روح همانگونه كه در دنيا بدن را تأمين و تدبير ميكرد، در آخرت نيز مبدأ پيدايش آتش است؛ هم خود ميسوزد و هم بدن را با سوختن تغذيه ميكند و ميسوزاند و به سبب رسوخ كفر و نفاق و گناه در دل و جان، اين سوخت و سوز امري ثابت و سبب خلود است.(3)
4. انسان هر كار خيري، خواه عبادي، همچون نماز و زكات، يا غير آن را انجام دهد، عين آن را مييابد و ميبيند؛ همانطور که خداوند میفرماید: (و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله(بقره/110)؛
هر چيزى را كه پيشاپيش براى خويشتن بفرستيد آنرا نزد خدا خواهيد يافت.
5. جهنّم، باطن اعمال، و هم اكنون موجود است. آيات و روايات فراواني بر وجود فعلي بهشت و دوزخ و اينكه آن دو از اهل خود هيچگاه خالي نيست دلالت ميكند. آنچه را رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در معراج از بهشت و جهنّم ديد صورت سازي نبود، بلكه آن حضرت، حقيقت بهشت و جهنّم و نيز كساني را كه همان وقت در آن داخل بودند مشاهده كرد. همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را ميآورند: (وجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم).(4)
طبق این دیدگاه بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست. هر چند انسان لذت ها و ناراحتی هایی را نیز درون نفس دارد چه در این دنیا و چه در آخرت. بنابراین مبنا این مطلب هم روشن میشود که انسان صرفا به سبب عمل خود در بهشت متنعم نیست بلکه افاضاتی هم از جانب خداوند، علاوه بر تجسم اعمالش به او میشود.مطالب مذکور کلیاتی از نظرات استاد نسبت به معاد بود، اما اگر مطلب خاصی مورد نظر شماست، بفرمایید تا در ادامه بحث بررسی شود.
[/HR]1. تسنيم، جلد 6 - صفحه 173.
2. همان، جلد 8صفحه 377.
3. همان، ج 8، ص 440.
4. همان، جلد 8 - صفحه 377.
با سلام
بنده هنوز متوجه نشدم که اجسام مثالی چگونه واقعی و خارجی و غیر شخصی اند؟ در حالی که اعمال شخصی و درونی اند
سلام علیکم و رحمه اللهمباحث معاد خیلی گسترده است و در یک تاپیک نمیتوان به تمام آن مطالب پرداخت. در هر حال مبانی فکری علامه جوادی آملی در مورد معاد، همان مبانی حکمت متعالیه است. البته با تفاوتهایی که در ادامه بیان خواهد شد. ایشان معاد را به تبع قرآن و روایات جسمانی و روحانی میدانند.
بطور خلاصه نظرات ایشان از این قرار است:
1. عقاید و ملکات نفسانی انسان در دنیا تغییر و تحول میپذیرد، چرا که در این دنیا حرکت و تغییر وجود دارد. اما در آخرت حرکتی نیست، پس عقاید و ملکات انسان ابدی خواهند بود.2. اعمال انسان در این دنیا ظاهری دارد و باطنی، باطن اعمال دنیوی در آخرت ظاهر و علنی خواهد شد. قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: (وقودها النّاس)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود بهشتي روح و ريحان بهشت است: (فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم)( سوره واقعه، آيات 88 ـ 89)(1).
در بیانی لطیف، استاد این مطلب را در قالب مثالی بیان میکنند: مبتلايان به شهوت در دنيا باطن آن را نمييابند تا استغاثه كنند؛ آنگاه كه حجاب برداشته شد و آنرا يافتند نالهها بلند ميشود، چنان كه مانند معتاد به مواد مخدّر هنگام مصرفِ آن، لذّتِ كاذب ميبَرَد و استغاثهاي ندارد؛ ليكن چون درون همين مادّه با ظاهر لذيذْ سمّ است و به دستگاه گوارش وي نفوذ ميكند، آنگاه كه اين مادّه مخدّر از او گرفته شد و همه نيروها را از دست داد، مينالد.(2)3. روح همانگونه كه در دنيا بدن را تأمين و تدبير ميكرد، در آخرت نيز مبدأ پيدايش آتش است؛ هم خود ميسوزد و هم بدن را با سوختن تغذيه ميكند و ميسوزاند و به سبب رسوخ كفر و نفاق و گناه در دل و جان، اين سوخت و سوز امري ثابت و سبب خلود است.(3)
4. انسان هر كار خيري، خواه عبادي، همچون نماز و زكات، يا غير آن را انجام دهد، عين آن را مييابد و ميبيند؛ همانطور که خداوند میفرماید: (و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله(بقره/110)؛ هر چيزى را كه پيشاپيش براى خويشتن بفرستيد آنرا نزد خدا خواهيد يافت.
5. جهنّم، باطن اعمال، و هم اكنون موجود است. آيات و روايات فراواني بر وجود فعلي بهشت و دوزخ و اينكه آن دو از اهل خود هيچگاه خالي نيست دلالت ميكند. آنچه را رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در معراج از بهشت و جهنّم ديد صورت سازي نبود، بلكه آن حضرت، حقيقت بهشت و جهنّم و نيز كساني را كه همان وقت در آن داخل بودند مشاهده كرد. همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را ميآورند: (وجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم).(4)
طبق این دیدگاه بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست. هر چند انسان لذت ها و ناراحتی هایی را نیز درون نفس دارد چه در این دنیا و چه در آخرت. بنابراین مبنا این مطلب هم روشن میشود که انسان صرفا به سبب عمل خود در بهشت متنعم نیست بلکه افاضاتی هم از جانب خداوند، علاوه بر تجسم اعمالش به او میشود.مطالب مذکور کلیاتی از نظرات استاد نسبت به معاد بود، اما اگر مطلب خاصی مورد نظر شماست، بفرمایید تا در ادامه بحث بررسی شود.
با سلام وعرض ادب وتشکر
استاد گرامی آیت الله جوادی آملی به عنوان یه فیلسوف هم، همین نظر رو ،دارند؟
1. عقاید و ملکات نفسانی انسان در دنیا تغییر و تحول میپذیرد، چرا که در این دنیا حرکت و تغییر وجود دارد. اما در آخرت حرکتی نیست، پس عقاید و ملکات انسان ابدی خواهند بودسلام به همه
استاد گرامی ، تا جایی که من میدانم ، انسان (یا شاید جهان) باید در مسیر کمال حرکت کند و حتی شنیده ام افرادی که گناه میکنند فقط این کمال را به تاخیر میندازند
اما به توجه به بخشی که نقل قول کرده ام ، دو سوال برایم پیش آمده:
1 - آیا این موضوع که در آخرت حرکتی نیست ، با موضوع رشد انسان به سوی کمال ناسازگار نیست؟ مثلاً کسی را فرض کنید که تمام اعمالش خوب بوده اما گناهی هم مرتکب شده و با همین حال میمیرد. آنطور که من تاحالا از سخنان کارشناسان برداشت کرده ام ، این شخص پس از آنکه در آخرت از آن گناه پاک شد ، ارتقاء مرتبه پیدا میکند. حالا یا از جهنم بیرون میاید و به بهشت میرود ، یا آنکه از جایگاهی پایین در بهشت به مقامی بالاتر میرسد. اما طبق نظر آیت ا... جوادی آملی ، در آخرت حرکت و تغییر مکان وجود ندارد. اینها چطور با هم قابل جمع هستند؟ 2 - بحث باقیات الصالحات و باقیات السیئات هم مطرح است. شخصی درختی را کاشته و بعد مرده. اما هرگاه کسی از میوهء آن درخت بخورد ، ثوابش به فردی که درخت را کاشته میرسد و چه بسا ثواب این درخت یا مانند آن ، باعث تغییر جایگاه شخص شود. درمورد گناهی هم که از شخص باقی میماند به همین صورت. این چطور؟ با فرمایش آیت ا... جوادی مغایرت ندارد؟ 3 - این یکی چندان به سخن آیت ا... جوادی مربوط نمیشود ولی بی ربط به کلیت موضوع نیست. به هر حال ممنون میشوم اگر پاسخ بفرمائید. جدای از موضوع 1 و 2 ، گفته میشود بعضی افراد تا ابد داخل جهنم می مانند. خواستم بپرسم این موضوع چه؟ با بحث حرکت انسان به سوی کمال ناسازگار نیست؟
سلام علیکم
سلام
بنابر معاد جسمانی ورود به بهشت و جهنم در طول زمان و بعد از حیات برزخی است آنوقت چطور نبی اکرم ص برخی را در جهنم مشاهده فرموده است؟
اگر جهنم باطن اعمال است چطور می شود از باطن شخص جدا باشد وقتی باطن عمل مانند ظاهرش از آن خود اوست ؟
ورود به بهشت و جهنم بعد از حیات برزخی است نه اینکه حدوث بهشت و جهنم بعد برزخ باشد!
در بسیاری از روایات، بهشت و جهنم در معراج به آن حضرت(ص) نشان داده شد. و حضرت استاد نیز به این موارد اشاره نموده است.
نظر استاد بر این است که بهشت و جهنم هر کس علاوه بر باطن عمل و تجسم اعمال او، از منشا خارجی نیز سرچشمه میگیرد. بنابراین هم افاضات الهی در بهشت علاوه بر اعمال به انسان داده میشود و هم در جهنم معذب خارجی وجود دارد.
ایشان در زمینه تفکیک پذیر بودن عمل از عامل میفرماید: ثواب و عقاب هم مستند به اعمال و اعتقادات انسان است و هم منسوب به معذّب خارجی که همان خداوند متعال است. از این رو عمل ناشایست انسان، مقتضی کیفر و عذاب است؛ نه علت تامه آن تا تفکیک عمل از عذاب محال باشد. چرا که تصویر و تبدیل عمل به صورت عذاب به دست خداوند متعال است. به عبارت دیگر عبور از ظاهر به باطن و اظهار باطن به صورت ظاهر، همگي در اختيار خداوند است، از اينرو هرگونه تصرف، از قبيل تخفيف يا عفو ممكن است.(جوادی آملی، تسنيم، ج8 ، ص 424)علامه جوادی در جای دیگر به تعدد جزاء تصریح کرده و مینویسد: «و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است، و پاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است. عمل چون خلاف است، گزنده و گدازنده است، آن کس که مال یتیم را به ظلم میخورد، همین شعله است، گذشته از جهنم افروخته که آینده به انتظار اوست.(جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص332) این عبارت نیز به روشنی تفکیک بهشت از نفس را میفهماند.
سلام علیکم
با سلام
بنده هنوز متوجه نشدم که اجسام مثالی چگونه واقعی و خارجی و غیر شخصی اند؟ در حالی که اعمال شخصی و درونی اند
در عالم مثال منفصل که مفصل بحث شد، اشخاص تشخص خود را حفظ میکنند، یعنی هر کس از دیگری تمایز دارد و همین نشانه تعدد است. اما همین افراد اعمال و عقایدی دارند، که این اعمال و عقاید قائم به نفس آنهاست و به عبارتی نفس را زیبا یا زشت میکند. بنابراین در عالم مثال منفصل انسانها و موجوداتی هستند که جسم دنیایی خود را ازدست داده اند، اما برخی اوصاف ماده مانند شکل و ... را دارند. و این مطلب با تفکیک مثال متصل(تصورات و تخیا انسان) و عالم مثال منفصل که در طول عالم ماده و در بطن آنست، فهمیده میشود.
سلام علیکم
استاد گرامی آیت الله جوادی آملی به عنوان یه فیلسوف هم، همین نظر رو ،دارند؟
خصوصیت استاد جوادی به تبع استادش علامه طباطبایی اینست که آیات را با فلسفه تاویل نمیکنند، بلکه فلسفه را در محضر قران حاضر میکنند.
استاد میفرمود: هنر انسان اینست که قرآن را فارق از هر گونه ذهنیت و پیشینه ذهنی دریافت و فهمید. البته نه به این معنا که قرآن نیاز به علوم مقدمی ندارد بلکه به این معنا که انسان نباید فهم خود و نظریاتش را بر قرآن بار کند. بلکه باید فهم خود را با قرآن محک بزند.
از طرفی عقل و فلسفه کلیات مباحث معاد را میفهمد اما در مورد جزئیات باید به شرع رجوع کرد.
ورود به بهشت و جهنم بعد از حیات برزخی است نه اینکه حدوث بهشت و جهنم بعد برزخ باشد!
در بسیاری از روایات، بهشت و جهنم در معراج به آن حضرت(ص) نشان داده شد. و حضرت استاد نیز به این موارد اشاره نموده است.
سلام
بله ما هم قائل به وجود آن هستیم الا اینکه در معراج صرف نشان دادن نبوده که بگوییم جنبه علمی داشته بلکه ورود حقیقی بوده است بلکه خوردن میوه های بهشتی در معراج هم مطرح شده است حال شما بفرمایید چگونه می شود فردی وارد بهشت شود و میوه آنرا هم بخورد در حالیکه وقایع مرگ و قبر و قیامت و برزخ و محشر را نگذرانده باشد پس معلوم می شود این امور روحی اند نه جسمانی تا در طول زمان واقع شوند ضمن اینکه برخی علماء هم تصریح کرده اند معراج دو بخش داشته از مکه تا قدس جسمانی و روحانی و از قدس به آسمان روحانی صرف.
ظر استاد بر این است که بهشت و جهنم هر کس علاوه بر باطن عمل و تجسم اعمال او، از منشا خارجی نیز سرچشمه میگیرد. بنابراین هم افاضات الهی در بهشت علاوه بر اعمال به انسان داده میشود و هم در جهنم معذب خارجی وجود دارد.
حرفی در اینکه در خارج هم چیزی هست نداریم الا اینکه این امر خارج از وجود منحصر در خارج مادی کذایی نیست بلکه خارج از وجود می تواند خارج به حسب مرتبه وجودی باشد کما اینکه مساله خارج ذات مطرح است که منظور خارج در صفت مرتبه وجودی است والا ذات بحت بسیط خارج از چیزی نیست همانطور که حضرت امیر ع فرمود داخل فی الاشیا لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمزایله پس صرف خارج بودن برخی امور از وجود بهشتی و جهنمی دخلی در مطلب ندارد
ایشان در زمینه تفکیک پذیر بودن عمل از عامل میفرماید: ثواب و عقاب هم مستند به اعمال و اعتقادات انسان است و هم منسوب به معذّب خارجی که همان خداوند متعال است. از این رو عمل ناشایست انسان، مقتضی کیفر و عذاب است؛ نه علت تامه آن تا تفکیک عمل از عذاب محال باشد. چرا که تصویر و تبدیل عمل به صورت عذاب به دست خداوند متعال است. به عبارت دیگر عبور از ظاهر به باطن و اظهار باطن به صورت ظاهر، همگي در اختيار خداوند است، از اينرو هرگونه تصرف، از قبيل تخفيف يا عفو ممكن است.(جوادی آملی، تسنيم، ج8 ، ص 424)
اینکه ذات باریتعالی اولا بحسب مرتبه وجودی خارج از ماست البته لا بالمزایله و ثانیا اینکه اوست که اساس و بنیان امور را در دست دارد شکی نیست اما همانطور که گفته شد نحوه خارج بودن حق از ما نه به نحو مادی کذایی است چه اینکه ما اصلا استقلال وجودی در مقابل او نداریم وگرنه واجب دوم ما بودیم
علامه جوادی در جای دیگر به تعدد جزاء تصریح کرده و مینویسد: «و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است، و پاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است. عمل چون خلاف است، گزنده و گدازنده است، آن کس که مال یتیم را به ظلم میخورد، همین شعله است، گذشته از جهنم افروخته که آینده به انتظار اوست.(جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص332) این عبارت نیز به روشنی تفکیک بهشت از نفس را میفهماند.
اگر دیدن و معذب شدن یا مبتهج شدن از دیده شده منحصر در مشاهده حسی مادی بود حرف شما درست بود الا اینکه بالوجدان اموری را در خواب می بینیم و از آن معذب یا مبتهج می شویم حقیقتا در حالیکه خواب جنبه مادی ندارد پس این بیان هم دلالتی بر تفکیف کذایی بهشت از مومن و جهنم از کافر ندارد
باتشکر
یا علیم
سلام علیکم و رحمه الله
آیا این موضوع که در آخرت حرکتی نیست ، با موضوع رشد انسان به سوی کمال ناسازگار نیست؟ مثلاً کسی را فرض کنید که تمام اعمالش خوب بوده اما گناهی هم مرتکب شده و با همین حال میمیرد. آنطور که من تاحالا از سخنان کارشناسان برداشت کرده ام ، این شخص پس از آنکه در آخرت از آن گناه پاک شد ، ارتقاء مرتبه پیدا میکند. حالا یا از جهنم بیرون میاید و به بهشت میرود ، یا آنکه از جایگاهی پایین در بهشت به مقامی بالاتر میرسد. اما طبق نظر آیت ا... جوادی آملی ، در آخرت حرکت و تغییر مکان وجود ندارد. اینها چطور با هم قابل جمع هستند؟
بعد از مرگ انسان، تکامل عملی(1) او قطع میشود اما در برزخ تکامل علمی ادامه خواهد داشت.
به عبارتی انسان بعد از مرگ، تجرد تام ندارد و هنوز حجاب هایی باقی مانده است. بنابراین نفس نسبت به این حجابها حالت بالقوه دارد و میتواند تکامل یابد.
علامه طباطبایی رشد برزخی را به رشد حبی تعبیر میکند و ریشه آن را در همین دنیا میداند. به عبارتی بذر این رشد در دنیا کاشته شده و ثمر آن در برزخ نمود پیدا میکند.(2)
اما در آخرت حرکتی وجود ندارد و در همین زمینه امام علی(ع) میفرماید: «اَلیوم عملٌ و لا حساب و غداً حساب و لا عمل»؛(3) امروز(تا زمانی که در دنیا هستید) روز عمل و تلاش است نه روز حسابرسی به اعمال، و فردای قیامت روز حسابرسی است نه روز عمل.
بحث باقیات الصالحات و باقیات السیئات هم مطرح است. شخصی درختی را کاشته و بعد مرده. اما هرگاه کسی از میوهء آن درخت بخورد ، ثوابش به فردی که درخت را کاشته میرسد و چه بسا ثواب این درخت یا مانند آن ، باعث تغییر جایگاه شخص شود. درمورد گناهی هم که از شخص باقی میماند به همین صورت. این چطور؟ با فرمایش آیت ا... جوادی مغایرت ندارد؟
باقیات الصالحات و همچنین سیئات باقیات که عاید روح مرده می شود، از باب اعمال برزخی نیست، بلکه آثار اعمالی است که در دنیا انسان انجام داده و ثمره آن بعدها ظاهر شده است.
این یکی چندان به سخن آیت ا... جوادی مربوط نمیشود ولی بی ربط به کلیت موضوع نیست. به هر حال ممنون میشوم اگر پاسخ بفرمائید. جدای از موضوع 1 و 2 ، گفته میشود بعضی افراد تا ابد داخل جهنم می مانند. خواستم بپرسم این موضوع چه؟ با بحث حرکت انسان به سوی کمال ناسازگار نیست؟
اولا گفته شد که غالب علما حرکت را در آخرت نمیپذیرند.
ثانیا بحث خلود در بهشت که مشکلی با مبانی عرفانی و فلسفی ندارد اما خلود در عذاب را برخی مانند ابن عربی و در بعض موارد صدرا تاویل کرده و نپذیرفته اند. ابن عربی بین خلود در عذاب و خلود در جهنم فرق گذاشته است.
اما غالب مفسرین و فلاسفه متاخر خلود در عذاب را پذیرفته و مدلل کرده اند. البته خلود برای کسانی است که عقاید باطل مانند شرک و کفر داشته باشند.
استاد جوادی در این رابطه میفرماید: دلالت ظواهر قرآني بر خلود تبهكاران در دوزخ اگر چه روشن و قطعي است؛ ليكن به نحو قضيه موجبه جزئيه است؛ نه موجبه كليه، زيرا گر چه طبق آيه شريفه (لَأملأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّةِ والنّاسِ أجمَعين) جهنّم از تبهكاران پر خواهد شد؛ ليكن مخلدانِ در آن گروهي اندكاند. اينان همان كفّار لدود و منافقان لجوج و (ألَدُّ الخِصام) هستند.(4)
استاد در جای دیگر میفرماید: محور كيفر يا پاداش ابدي، عقيده و جهانبيني انسان است، نه عمل اعضا و جوارح او و چون عقيده راسخ، موجودي است مجرد و ثابت، ثمره آن دايمي است.
بنابراين، براي كافر بر اثر كفر كه از بزرگترين گناهان كبيره است، پيوسته گناه ثبت ميشود و گناه عملي كافر هم به گناهان اعتقادي او افزوده ميشود. در مقابل، براي مؤمن بر اثر عقيده توحيديش دائماً ثواب نوشته ميشود و اعمال نيك او بر آن ثوابها افزوده ميشود وگرنه براي گناهان عملي خود مجازات ميشود و سپس به بهشت ميرود.(5)
[/HR]1. تکامل عملی به این معنا که انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترک محرمات به تکاملی بالاتر دست یابد.
2. در محضر علامه طباطبائی، پرسشها و پاسخها، ص ۱۶۰.
3. نهج البلاغه، خطبه 42.
4. تسنيم، جلد 8صفحه 380.
5. همان، جلد 2صفحه 484.
انسان بعد از مرگ، تجرد تام ندارد و هنوز حجاب هایی باقی مانده است. بنابراین نفس نسبت به این حجابها حالت بالقوه دارد و میتواند تکامل یابددرست است استاد. اما پرسش من مغايرت اين عدم رشد است با بحث تكامل انسان. اجازه بدهيد جور ديگري پرسشم را بيان كنم
فردای قیامت روز حسابرسی است نه روز عملبر مبناي آنچه تا كنون آموخته ام كه انسان براي رسيدن به كمال آفريده شده ، تصورم همواره اين بوده كه خداوند انسان را براي رسيدن به كمال خلق كرده است ، و دنيا را مسيري براي اين رشد قرار داده است. اما بعضي از انسان ها با ارتكاب به گناهان راه كمال خود را دور ميكنند و جهنم براي اينها حكم شستشو را دارد تا دوباره بتوانند در مسير اصلي قرار بگيرند. بر مبناي همين تصور ، اين بار اينگونه پرسشم را مطرح ميكنم: 1 - آيا ميشود گفت انسان "اگر خودش بخواهد مي تواند" به رشد برسد ، اما لزوماً براي رسيدن به كمال خلق نشده است؟ 2 - اگر پاسخ سوال 1 مثبت است ، آيا مي توان گفت آن "كمال" كه انسان "اگر بخواهد ميتواند" به آن برسد ، داراي يك مرز است و كمال مطلق نيست؟ 3 - اگر پاسخ سوال 2 نيز مثبت است ، اين حد كمال دقيقاً كجاست؟ مثلاً ميشود گفت انتهاي اين كمال مقام حضرت محمد(ص) است؟ شما فرموديد:
براي مؤمن بر اثر عقيده توحيديش دائماً ثواب نوشته ميشود و اعمال نيك او بر آن ثوابها افزوده ميشودپس بايد قبول كنيم كه در يك جايي ديگر به اعمال مومن پاداش داده نميشود چون رشد انسان حد و مرزي دارد 4 - اگر پاسخ سوال 3 هم مثبت است ، آيا اينكه كمال ما حد و مرزي دارد ، آيا معنايش اين نيست كه جملهء "جهان همواره در حال رشد و تكامل است" اشتباه است؟ 5 - اگر رشد داراي مرز است، پس چرا براي سقوطش حدي نيست و بايد خالد در جهنم باشد؟
اولا گفته شد که غالب علما حرکت را در آخرت نمیپذیرندپس يعني كساني هم هستند كه به حركت در آخرت اعتقاد دارند
لطفاً اسامي و عقيدهء آنها را در حد وقتي كه داريد بفرمائيد. بخصوص اگر شخص صاحب نظري بين آنهاست
ثانیا بحث خلود در بهشت که مشکلی با مبانی عرفانی و فلسفی ندارد اما خلود در عذاب را برخی مانند ابن عربی و در بعض موارد صدرا تاویل کرده و نپذیرفته اندنظر اين دو را نيز اگر ممكن است بفرمائيد. بخصوص نظر جناب صدرا
اگر پاسخ سوال 2 نيز مثبت است ، اين حد كمال دقيقاً كجاست؟
با سلام و عرض ادب
انسان فرقش با موجودات دیگه در همینه
حیوانات ونباتات وحتی فرشته ها هیچ وقت از محدودشون خارج نمیشن ولی انسان نه در کمالات محدودیت داره ونه در بدیهاش
مثل یه محور مختصات میمونه یه طرفش از صفر که شروع میشه تا مثبت بی نهایت ادامه داره و اونطرفش از صفر شروع میشه
تا بی نهایت منفی ادامه داره!
یه طرفش از صفر که شروع میشه تا مثبت بی نهایت ادامه داره و اونطرفش از صفر شروع میشه تا بی نهایت منفی ادامه داره!سلام به شما خواهر گرامي
طرف اولش قبول

ولي اصل پرسش من مربوط به طرفي است كه به سمت منفي ميرود:
1 - آيا ميشود گفت انسان "اگر خودش بخواهد مي تواند" به رشد برسد ، اما لزوماً براي رسيدن به كمال خلق نشده است؟
آيا ميشود گفت انسان "اگر خودش بخواهد مي تواند" به رشد برسد ، اما لزوماً براي رسيدن به كمال خلق نشده است؟
خب مسلما انسان واسه ی کمال آفریده شده منتها خداوند اختیار رو هم به انسان داده و فکر میکنم همین اختیار یکی از شاخه های اصلی ولازمه ی
رسیدن به کمال باید باشه
خب مسلما انسان واسه ی کمال آفریده شده منتها خداوند اختیار رو هم به انسان داده و فکر میکنم همین اختیار یکی از شاخه های اصلی ولازمه ی رسیدن به کمال باید باشهبحث من اين است كه ظاهراً اين "اختيار انسان" بايد در زمان و چگونگي رسيدن به كمال دخيل باشد ، نه در اصل آن. در واقع سوالم اين است كه اينكه كسي نتواند از يك جاي مشخص بالاتر برود ، آيا نقض حركت موجودات به سوي كمال نيست؟ به اين چند مورد دقت بفرمائيد: 1 - هدف خداوند از آفرينش اين است كه هر ممكن الوجودى را به كمال ممكن و شايسته آن برساند ؛ بدون آنكه در اين كار براى ذات پاك او نتيجه اى داشته باشد. هر امر ممكنى در اين جهان براى خود قابليت و شايستگى "هست" شدن و دريافت كمالات وجودى را دارد و گويى همگى با لسان حال درخواست وجود و طلب كمال مى كنند. آفرينش جهان پاسخ به اين سؤالهاى طبيعى و ذاتى اشياء و در حقيقت به كمال رساندن آنها است
2 - پس روشن شد هدف غایی خلقت به کمال رسیدن همة موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است
لينك مطلب:
http://www.porsemanequran.com/node/13496
3 - رسيدن به كمال
۱. سؤال نمودهاید چرا خداوند انسان را برای رسیدن به کمال خلق کرده و خواسته به کمال برسد؟ ما در مقابل این پرسش را از شما داریم اگر خداوند انسان را برای وصول به کمال خلق نکند و نخواهد که او به کمال برسد ، پس چه کند؟
بحث من اين است كه ظاهراً اين "اختيار انسان" بايد در زمان و چگونگي رسيدن به كمال دخيل باشد ، نه در اصل آن. در واقع سوالم اين است كه اينكه كسي نتواند از يك جاي مشخص بالاتر برود ، آيا نقض حركت موجودات به سوي كمال نيست؟
نمیدونم سوال شما رو درست متوجه شدم یا نه
نمیدونم سوال شما رو درست متوجه شدم یا نه
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa38996
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa319
تشكر بابت لينك ها

بله سوالم را درست متوجه شديد ، ولي از توضيحات اين لينك ها قانع نشدم (يعني واقعاً انتظار داشتيد Reza-D فقط با دو تا پست قانع بشود؟! :Khandidan!:)
بله سوالم را درست متوجه شديد ، ولي از توضيحات اين لينك ها قانع نشدم
با سلام واحترام
بزرگوار این لینک رو هم بخونید ولی فکرکنم این مبحثمون خارج از مبحث تاپیکه !
در بسیاری از روایات، بهشت و جهنم در معراج به آن حضرت(ص) نشان داده شد. و حضرت استاد نیز به این موارد اشاره نموده است.
با سلام وعرض ادب وتشکر
از نظر آیت الله جوادی آملی جایگاه کنونی بهشت وجهنم کجاست؟
آیا پیامبر اکرم (ص)بهشت وجهنم برزخی یا مثالی رو تونستن ببینن؟
یا نه جایگاه واقعی اونها رو دیدن ؟اگه اینطوریه که جنسشون مادی نیست وبیشتر به مثالی شبیهن!
[FONT="Tahoma"]سلام علیکمدر عالم مثال منفصل که مفصل بحث شد، اشخاص تشخص خود را حفظ میکنند، یعنی هر کس از دیگری تمایز دارد و همین نشانه تعدد است. اما همین افراد اعمال و عقایدی دارند، که این اعمال و عقاید قائم به نفس آنهاست و به عبارتی نفس را زیبا یا زشت میکند. بنابراین در عالم مثال منفصل انسانها و موجوداتی هستند که جسم دنیایی خود را ازدست داده اند، اما برخی اوصاف ماده مانند شکل و ... را دارند. و این مطلب با تفکیک مثال متصل(تصورات و تخیا انسان) و عالم مثال منفصل که در طول عالم ماده و در بطن آنست، فهمیده میشود.
سلام
نشد استاد
نگاه کنید اگر عالم مثال منفصل عالمی خارجی و جسمانی غیر از این دنیاست ...دیگر نمیتواند منشا آن نفس باشد بلکه عمل و ملکات فقط قابلیت اتحاد با اون صور خارجی را رقم میزنند
لذا قاءم بودن صور به نفس فقط تحت مثال متصل میتواند معنا شود در غیراینصورت تناقض پیش می آید
شما از یه طرف میگویید عالم مثال و صور آن قاءم به خود است و منفصل است ولی از طرفی باز میروید در مثال متصل و میگویید منشاء صور اخروی نفس است
خب این تناقض است
مثال منفصل یعنی اینکه بهشت و جهنم قاءم به نفس ما نیستند و وجود مستقلی از ما دارند و اعمال فقط زمینه اتحاد با آنها را رقم میزنند
اما ملاصدرا میگه وجود نفس و بهشت و جهنم به یک وجود موجود است
نشد استاد
نگاه کنید اگر عالم مثال منفصل عالمی خارجی و جسمانی غیر از این دنیاست ...دیگر نمیتواند منشا آن نفس باشد بلکه عمل و ملکات فقط قابلیت اتحاد با اون صور خارجی را رقم میزنند
لذا قاءم بودن صور به نفس فقط تحت مثال متصل میتواند معنا شود در غیراینصورت تناقض پیش می آیدشما از یه طرف میگویید عالم مثال و صور آن قاءم به خود است و منفصل است ولی از طرفی باز میروید در مثال متصل و میگویید منشاء صور اخروی نفس است
خب این تناقض است
با سلام واحترام
خب مگه تو این دنیا هم به قول جناب نقطه دو عالم نداریم یکی عالم درونیمون واون یکی عالم بیرونی
عالم درونمون خب همون عالم خیاله وعالم بیرونیمون هم خب میشه همین دنیای مادی خودمون ،ارتباط با افراد و...
خب حالا چه ما باشیم چه نباشیم عالم مادیات وجود داره ..این دنیای مادی وجود داره!
اون دنیا هم به نظر م همینه !یعنی چه باشیم چه نباشیم عالم مثال منفصل وجود داره
حالا وجود ونشئیات نفسمون مال خودمونه میشه عالم مثال متصل و عالم بیرونیش میشه مثال منفصل
که فکر کنم جناب صدرا عالم مثال منفصل رو خوب نتونستن ترسیم کنن که فیلسوفهای عصر حاضر تونستن
این رو اثبات کنن !
اگر اشتباه متوجه شدم لطفا جناب استاد عامل گرامی تصحیح کنند!
با سلام واحترامخب مگه تو این دنیا هم به قول جناب نقطه دو عالم نداریم یکی عالم درونیمون واون یکی عالم بیرونی
عالم درونمون خب همون عالم خیاله وعالم بیرونیمون هم خب میشه همین دنیای مادی خودمون ،ارتباط با افراد و...
خب حالا چه ما باشیم چه نباشیم عالم مادیات وجود داره ..این دنیای مادی وجود داره!
اون دنیا هم به نظر م همینه !یعنی چه باشیم چه نباشیم عالم مثال منفصل وجود داره
حالا وجود ونشئیات نفسمون مال خودمونه میشه عالم مثال متصل و عالم بیرونیش میشه مثال منفصل
که فکر کنم جناب صدرا عالم مثال منفصل رو خوب نتونستن ترسیم کنن که فیلسوفهای عصر حاضر تونستن
این رو اثبات کنن !
اگر اشتباه متوجه شدم لطفا جناب استاد عامل گرامی تصحیح کنند!
سلام
اگر همه چیز قاءم به ما باشه دیگه کدوم عالم بیرون؟
دنیا کجاش اینطوره؟ آیا غذایی که میخوریم وجودش قاءم به ما است؟ دوستان و غیره هم همینطور
توی دنیا هیچی قاءم به ما نیست همه چیز از بیرون به ما رسیده و ما نهایتا در درون آن را درک و تحلیل میکنیم
همین
حقیقت درون و خیال ما چیزی بوده که از طریق حواس خارجی ساخته شده
پس به خودی خود هیچی نیست و حقبقت همان بیرون است
معاد ملا صدرا یعنی همین
اینکه به واسطه بیرون در درون ساخته میشویم و در همین درون تا ابد سر میکنیم..آسمان و زمین برای خودمان تصور میکنیم و غیره
خیال و خیال و خیال
سلام
اگر همه چیز قاءم به ما باشه دیگه کدوم عالم بیرون؟
دنیا کجاش اینطوره؟ آیا غذایی که میخوریم وجودش قاءم به ما است؟ دوستان و غیره هم همینطور
توی دنیا هیچی قاءم به ما نیست همه چیز از بیرون به ما رسیده و ما نهایتا در درون آن را درک و تحلیل میکنیم
همین
خب عالم خیالمون ،نمیشه عالم درون؟!
خوردن وخوابیدن ورفت وآمدهامون ،ارتباطهامون هم میشه عالم بیرون !
خب اون دنیا هم حتما نظامش همینطوره!
خب عالم خیالمون ،نمیشه عالم درون؟!خوردن وخوابیدن ورفت وآمدهامون ،ارتباطهامون هم میشه عالم بیرون !
خب اون دنیا هم حتما نظامش همینطوره!
کاری ندارم اون دنیا چطوریه
من دارم معاد ملاصدرارو نقد میکنم
کاری ندارم اون دنیا چطوریه
من دارم معاد ملاصدرارو نقد میکنم
من هم با سواد ناقصم :Nishkhand:
معتقدم ملا صدرا نتونسته عالم مثال منفصل رو اثبات کنن!
با سلام
من با مطالعه این تاپیک هنوز نتونستم جواب سوالمو پیدا کنم.
آیا این کاملا درست است که گفته شود خدا بهشت و جهنمی ندارد و بهشت و جهنم رو فقط اعمال خود انسانها میسازند؟
با سلام
من با مطالعه این تاپیک هنوز نتونستم جواب سوالمو پیدا کنم.
آیا این کاملا درست است که گفته شود خدا بهشت و جهنمی ندارد و بهشت و جهنم رو فقط اعمال خود انسانها میسازند؟
سلام
از نظر فلسفه ملاصدرا بله
اما ظاهر آیات و روایات اینو نمیگه
سلام
بنابر معاد جسمانی ورود به بهشت و جهنم در طول زمان و بعد از حیات برزخی است آنوقت چطور نبی اکرم ص برخی را در جهنم مشاهده فرموده است؟
سلام
إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ * وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ * يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ * وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ [الإنفطار، ۱۳-۱۶]
ابرار در نعمتند و فجار در جحیم، در روز قیامت به آن وصل میشوند ولی همینجا هم از آن غایب نیستند ... اگر درست خاطرم باشد در روایاتی در ذیل این آیه یا آیهای دیگر توضیح داده شده است که وصل شدن در قیامت به معنای ملحق شدن بدن به روح است، این الحاق قاعدتاً متفاوت از ارتباطی است که امروز بین روح و بدن هست که ارتباط هست ولی الحاق محسوب نمیشود ... شاید:
۱. خود روح هم مادی است و در قیامت جسم مادی به جایگاه آن روح مادی ملحق میشود ... این نظریه با آن روایاتی که فرمودند موقع دعا دستتان را رو به بالا بگیرید که مطابق قرآن رزق شما از آسمان بالای سرتان است «وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» سازگار است، اما در این آیه در کنار رزقی که در بالای سر ما در آسمان است «مَا تُوعَدُونَ» هم به صورت عطف اضافه شده است، در نتیجه آنچه که وعده داده شده است هم در بالای سرمان است، چنانکه در روایاتی این مطلب با صراحت هم بیان شده است که بهشت موعود در چه جایگاهی نسبت به ماست، اگر تأویلهای خود را کنار بگذاریم و با ذهن خالی مقابل قرآن و اهل بیت علیهمالسلام بنشینیم و آنچه نسبت به آن اطمینان نداریم (ظن و گمان خود از کیفیت آسمانهای چندگانهی در ورای آسمان دنیا و امثال این ظن و گمانها) را سنگبنای محکمی برای رد کردن موقعیت مکانی بهشت موعود نسبت به زمین و دنیا نشمریم ... همچنین خداوند فرمود «وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» و اگر آنچه که در خزائن است از جنس خود شیء باشد تنزل به اندازهی معمول پدیدهای است حافظ جنس، چه بسا حافظ خصوصیات مادی نیز باشد ... و البته پیش از هرگونه نتیجهگیری باید بر روی این آیات تفکر بیشتری نمود ...
۲. روح مادی نیست و در مراتب خودش در بهشت متنعم است و در قیامت بدن صرفاً از حیث متنعم شدن به روح ملحق میشود، بر خلاف دنیا که ممکن است بدن متنعم باشد و روح معذب و یا روح متنعم باشد و بدن معذب باشد ... در زمان مرگ بدن از ادامهی حیات باز میایستد و در نتیجه نمیتواند روح را همراهی نماید مگرنه برای این الحاق نیاز نبود تا قیامت صبر شود ... درک از بدن و به واسطهی بدن سپس دوباره در قیامت بازمیگردد ولی به دلیل همراهی بدن با روح در متنعم یا معذب بودن دیگر درک از یکی مشغولیت از درک دیگری را منجر نخواهد شد ...
۳. روح مادی نیست و در قیامت حتی بدن برزخی هم از بین میرود و اصلاً حشر به معنای زنده شدن بدن نیست و محشر روحانی محض و در تجرد تامّ است ... حقیر هیچ دفاعی از این نظریه سراغ ندارم و نمیدانم چه چیزی قرار است به بهشت و جهنمی وارد شود که از قبل هم در آن بوده است ... مبنای کنار زدن ظاهر آیات و روایات بیشماری که صحبت از زنده کردن بدن کرده و حتی بعضاً جزئيات چگونگی آن را هم توضیح میدهند هم نمیدانم چیست اگر منحصر در تعدادی استدلال فلسفی مبتنی بر تعدادی تصورات ذهنی استوار بر تعداد دیگری تصورات ریشهای تر ذهنی و تعاریف و امثال آن نمیباشد ... این نظرات فلسفی نمیدانم اگر تأویل به رأی نیستند چه عنوانی را میتوان به آنها داد و باز نمیدانم که دادن چنین نظراتی چرا حرام نیست ... فقط میدانم برخی چنین اعتقادی دارند ... شاید شما و دوستان بتوانید از ایشان دفاع نمایید ...
اگر جهنم باطن اعمال است چطور می شود از باطن شخص جدا باشد وقتی باطن عمل مانند ظاهرش از آن خود اوست ؟
به فرمودهی باب مدینةالعلم حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَتَزعَمُ اَنَّكَ جِرمٌ صَغِيرٌ وَ فِيكَ انطَوَي العَالَمُ الاَكبَرُ
وَ اَنتَ الكِتَابُ المُبِينُ الَّذِي بِاَحرُفِهِ يُظَهُر المُضمَرُ
دَوَائُكَ فِيكَ وَ لاَتَعلَمُ وَ دَائُكَ مِنكَ وَ لاَ تَشعُرُ
"آیا گمان مي كني كه هرآینه جرم كوچكي هستي و درون تو عالم اکبر است؛
و تو كتاب مبين هستي كه با حروف آن ضمایر ظاهر ميگردند؛
داروي تو در خودت هست و نمي داني، و درد تو از هم از خودت هست و متوجه آن نیستی"
تا چگونگی اثرگذاری آن عالم أکبر باطنی با این عالم ظاهری که علیالظاهر مشترک میان همگان است مشخص نشود هرچه گفته شود گمانهزنی است ... علیالظاهر این احتمال منتفی نیست که عالم ادراک شده توسط هر انسانی بخشی از عالم اکبر وجودی خودش باشد ... چه بسا عالم ظاهری که مشترک میان تمام ماست توهمی بیش نباشد، ظاهرش توهم است و حقیقتش دور است از آنچه ما گمان میکنیم، کافی است که خداوند اراده نماید که با ساز و کاری عوالم باطنی انسانها را در یکدیگر مؤثر گرداند، در این صورت افراد ممکن است این ساز و کار را به صورت یک عالم ظاهری مشترک تجربه کنند حال آنکه چنان عالمی به آن صورت که تصور شده وجود داشته باشد اصلاً وجود ندارد ... دنیای مجازی اینترنت شاید مثال خوبی باشد از دنیایی که وجود ندارد ولی همهی ما تجربهی پرسه زدن در آن را داشتهایم و ارتباطات خود با دیگران را هم از طریق آن داریم، آنچه که وجود دارد دور است از آنچه که تجربه میشود و حس میشود و تصور میشود ... دنیای مادی مدّ نظر تمام علوم طبیعی مبتنی بر درک انسان به واسطهی فقط ۵ حس است و بس ... باقی تصورات انسان هر چه هست ناشی از نظریهپردازیهای اوست در طیّ تلاش او برای توسعه دادن علوم حصولی که از زمان نوزادی به آن اقدام نموده است ...
بهشت و جهنم هم میتوانند کاملاً شخصی باشند ولی با این وجود باز مؤمنان خود را در مقابل هم روی سکوها ببینند و از همصحبتی با هم متنعم گردند و کافران یکدیگر را سرزنش نمایند ... هیچ استبعادی ندارد که هر مؤمنی در عالم ادراکات خودش، در عالم اکبر خودش، بهشت و جهنم را با هم داشته باشد، جهنمی که در قیامت همگان از آن عبور خواهند کرد اگرچه بر اولیاء خدا سرد و خاموش است ...
... شاید ... خدا میداند و خلفایش و مصابحانشان ...
برار در نعمتند و فجار در جحیم، در روز قیامت به آن وصل میشوند ولی همینجا هم از آن غایب نیستند ... اگر درست خاطرم باشد در روایاتی در ذیل این آیه یا آیهای دیگر توضیح داده شده است که وصل شدن در قیامت به معنای ملحق شدن بدن به روح است، این الحاق قاعدتاً متفاوت از ارتباطی است که امروز بین روح و بدن هست که ارتباط هست ولی الحاق محسوب نمیشود ... شاید:
۱. خود روح هم مادی است و در قیامت جسم مادی به جایگاه آن روح مادی ملحق میشود ... این نظریه با آن روایاتی که فرمودند موقع دعا دستتان را رو به بالا بگیرید که مطابق قرآن رزق شما از آسمان بالای سرتان است «وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ» سازگار است، اما در این آیه در کنار رزقی که در بالای سر ما در آسمان است «مَا تُوعَدُونَ» هم به صورت عطف اضافه شده است، در نتیجه آنچه که وعده داده شده است هم در بالای سرمان است، چنانکه در روایاتی این مطلب با صراحت هم بیان شده است که بهشت موعود در چه جایگاهی نسبت به ماست، اگر تأویلهای خود را کنار بگذاریم و با ذهن خالی مقابل قرآن و اهل بیت علیهمالسلام بنشینیم و آنچه نسبت به آن اطمینان نداریم (ظن و گمان خود از کیفیت آسمانهای چندگانهی در ورای آسمان دنیا و امثال این ظن و گمانها) را سنگبنای محکمی برای رد کردن موقعیت مکانی بهشت موعود نسبت به زمین و دنیا نشمریم ... همچنین خداوند فرمود «وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» و اگر آنچه که در خزائن است از جنس خود شیء باشد تنزل به اندازهی معمول پدیدهای است حافظ جنس، چه بسا حافظ خصوصیات مادی نیز باشد ... و البته پیش از هرگونه نتیجهگیری باید بر روی این آیات تفکر بیشتری نمود ...
۲. روح مادی نیست و در مراتب خودش در بهشت متنعم است و در قیامت بدن صرفاً از حیث متنعم شدن به روح ملحق میشود، بر خلاف دنیا که ممکن است بدن متنعم باشد و روح معذب و یا روح متنعم باشد و بدن معذب باشد ... در زمان مرگ بدن از ادامهی حیات باز میایستد و در نتیجه نمیتواند روح را همراهی نماید مگرنه برای این الحاق نیاز نبود تا قیامت صبر شود ... درک از بدن و به واسطهی بدن سپس دوباره در قیامت بازمیگردد ولی به دلیل همراهی بدن با روح در متنعم یا معذب بودن دیگر درک از یکی مشغولیت از درک دیگری را منجر نخواهد شد ...
۳. روح مادی نیست و در قیامت حتی بدن برزخی هم از بین میرود و اصلاً حشر به معنای زنده شدن بدن نیست و محشر روحانی محض و در تجرد تامّ است ... حقیر هیچ دفاعی از این نظریه سراغ ندارم و نمیدانم چه چیزی قرار است به بهشت و جهنمی وارد شود که از قبل هم در آن بوده است ... مبنای کنار زدن ظاهر آیات و روایات بیشماری که صحبت از زنده کردن بدن کرده و حتی بعضاً جزئيات چگونگی آن را هم توضیح میدهند هم نمیدانم چیست اگر منحصر در تعدادی استدلال فلسفی مبتنی بر تعدادی تصورات ذهنی استوار بر تعداد دیگری تصورات ریشهای تر ذهنی و تعاریف و امثال آن نمیباشد ... این نظرات فلسفی نمیدانم اگر تأویل به رأی نیستند چه عنوانی را میتوان به آنها داد و باز نمیدانم که دادن چنین نظراتی چرا حرام نیست ... فقط میدانم برخی چنین اعتقادی دارند ... شاید شما و دوستان بتوانید از ایشان دفاع نمایید ...
با سلام
اولا مساله تفاوت الحاق و اتصال مبهم و نامفهوم است ضمن اینکه ادعای معاد جسمانی عکس است یعنی الحاق روح به بدن را مطرح می کنند نه بالعکس
ثانیا شما روی الحاق بدن به روح تاکید می کنید آیا از نظر عقلی دلیلی برای ضرورت این الحاق دارید؟ اساسا چرا باید معاد جسمانی باشد؟ اگر در معاد جسم نباشد چه مشکلی رخ می دهد؟
ثالثا چطور فهم شما از روایات یافته های علمی است اما برداشت اهل معرفت که پرده های خیال و وهم را کنار زده اند و همچنین حکمای بزرگ که عمری در تفکر و اندیشه گذرانده اند بافته های ذهنی است!!!
رابعا چطور می توان سبک ارائه معارف را توسط خود اهل بیت ع و اصل لزوم تکلم به مقدار عقل مخاطب در روایات معارفی را نادیده گرفت؟ به نظر شما اگر امام صادق ع بخواهد به یک پارچه فروش حقایق مبدا و معاد را بگوید همانطور است که به صحابی راه طی کرده ارائه می کند؟ آیا ارائه معارف به سلمان و ابوذر در یک سطح است ؟ سیره عملی ائمه ع چنین چیزی را نشان نمی دهد همانطور که نقل شده دو نفر در باب موضوعی فکری اختلاف پیدا کردند بعد معلوم شد هردو در مورد آن موضوع از امام صادق ع سوال کرده اند و حضرت دو پاسخ متفاوت به آنها داده است. از امثال این نقلها رعایت مراتب فهم مخاطب توسط اهل بیت ع کاملا روشن می شود. البته در ابواب دیگر مثل ابواب فقهی هم امثال این اختلافات به انگیزه های دیگری وجود دارد.
تا چگونگی اثرگذاری آن عالم أکبر باطنی با این عالم ظاهری که علیالظاهر مشترک میان همگان است مشخص نشود هرچه گفته شود گمانهزنی است ... علیالظاهر این احتمال منتفی نیست که عالم ادراک شده توسط هر انسانی بخشی از عالم اکبر وجودی خودش باشد ... چه بسا عالم ظاهری که مشترک میان تمام ماست توهمی بیش نباشد، ظاهرش توهم است و حقیقتش دور است از آنچه ما گمان میکنیم، کافی است که خداوند اراده نماید که با ساز و کاری عوالم باطنی انسانها را در یکدیگر مؤثر گرداند، در این صورت افراد ممکن است این ساز و کار را به صورت یک عالم ظاهری مشترک تجربه کنند حال آنکه چنان عالمی به آن صورت که تصور شده وجود داشته باشد اصلاً وجود ندارد ... دنیای مجازی اینترنت شاید مثال خوبی باشد از دنیایی که وجود ندارد ولی همهی ما تجربهی پرسه زدن در آن را داشتهایم و ارتباطات خود با دیگران را هم از طریق آن داریم، آنچه که وجود دارد دور است از آنچه که تجربه میشود و حس میشود و تصور میشود ... دنیای مادی مدّ نظر تمام علوم طبیعی مبتنی بر درک انسان به واسطهی فقط ۵ حس است و بس ... باقی تصورات انسان هر چه هست ناشی از نظریهپردازیهای اوست در طیّ تلاش او برای توسعه دادن علوم حصولی که از زمان نوزادی به آن اقدام نموده است ...
بهشت و جهنم هم میتوانند کاملاً شخصی باشند ولی با این وجود باز مؤمنان خود را در مقابل هم روی سکوها ببینند و از همصحبتی با هم متنعم گردند و کافران یکدیگر را سرزنش نمایند ... هیچ استبعادی ندارد که هر مؤمنی در عالم ادراکات خودش، در عالم اکبر خودش، بهشت و جهنم را با هم داشته باشد، جهنمی که در قیامت همگان از آن عبور خواهند کرد اگرچه بر اولیاء خدا سرد و خاموش است ...... شاید ... خدا میداند و خلفایش و مصابحانشان ..
در قرآن کریم علاوه بر اینکه عمل را از آن خود شخص دانسته پاداش اورا هم همان عمل می داند
هل تجزون الا ما کنتم تعملون
پس باطن عمل از آن انسان بلکه عین پاداش است
اگر این نتیجه با سخن علامه در کنار هم قرار بگیرد نتیجه این است که :
جهنم هر فردی عمل خود اوست و از او جدا نیست
یا علیم
با سلام
اولا مساله تفاوت الحاق و اتصال مبهم و نامفهوم است ضمن اینکه ادعای معاد جسمانی عکس است یعنی الحاق روح به بدن را مطرح می کنند نه بالعکس
سلام،
اتصال در آیهی قرآن آمده است و الحاق هم اگر درست خاطرم باشد در روایت آمده است، پس اگر این مسأله ابهامی دارد باید روی آن فکر بیشتری کرد ... آنها که به زعم شما ادعای الحاق روح به بدن را دارند آیا معتقد هستند که در قیامت باطن از ظاهر تبعیت میکند یا آنها هم موافقند که ظاهر از باطن تبعیت میکند و خلقت بدن متناسب با وضعیت کفر و ایمان شخص خواهد بود؟
ثانیا شما روی الحاق بدن به روح تاکید می کنید آیا از نظر عقلی دلیلی برای ضرورت این الحاق دارید؟ اساسا چرا باید معاد جسمانی باشد؟ اگر در معاد جسم نباشد چه مشکلی رخ می دهد؟
آیا حقیر عقل کل هستم که باید دلیل عقلی بر همه چیز داشته باشم؟ حقیر همینقدر که با عقلم به حقانیت قرآن و روایات برسم و باز با عقلم بدانم که تأویل به رأی ولو فلسفی جایز نیست برای جواب دادن به بسیاری از سؤالها کفایت میکند ... اما آن کسی که خدا و اهل بیت علیهمالسلام بگویند اینطور و او بگوید عقل من طور دیگری میگوید باید در عقلانیت خود هم احتمال خطا را مردود نداند ...
بندهی حقیر حتی نمیدانم که حقیقتاً ماده چیست تا چه برسد به اینکه بگویم چه چیزی حقیقتاً مادی هست و چه چیزی حقیقتاً مادی نیست ... صرفاً از روی آیات و روایات برداشتی از مفهوم ماده دارم که اولاً قابل نقد است و ثانیاً فهم عرفی از ماده را تا حدودی توضیح میدهد و ثالثاً نیاز به مادی بودن قیامت را از آنجایی توضیح میدهد که شرط دنیا بودن دنیا مادیت آن نیست شرط مادی بودن هم دنیوی بودن نیست، بنابراین به همان دلیلی که مراتب متفاوت به قول بزرگواران عالم معنا در قیامت و آخرت وجود دارد مراتب دیگری مانند مادیت هم وجود خواهد داشت، چون دلیلی ندارم که اینطور نباشد ...
ثالثا چطور فهم شما از روایات یافته های علمی است اما برداشت اهل معرفت که پرده های خیال و وهم را کنار زده اند و همچنین حکمای بزرگ که عمری در تفکر و اندیشه گذرانده اند بافته های ذهنی است!!!
هر دو قابل نقد هستند اگر در حیطهی علوم حصولی هستند ... ما به دنبال تحقیق روی حقیقت هستیم یا اثبات خودمان و ...؟ آنها که به حق از ایشان به بزرگی یاد کردهاید اگر به علم اولین و آخرین دست پیدا کرده و معصوم از هر گونه خطا و اشتباهی هستند بفرمایید تا تفکر روی احتمالات دیگر را تعطیل کنیم و تفکر را محدود کنیم به فهم آراء و نظرات ایشان، کاری که در مورد آیات و روایات انجام میدهیم ... وقتی که انجام بدهیم ...
رابعا چطور می توان سبک ارائه معارف را توسط خود اهل بیت ع و اصل لزوم تکلم به مقدار عقل مخاطب در روااات معارفی را نادیده گرفت؟ به نظر شما اگر امام صادق ع بخواهد به یک پارچه فروش حقایق مبدا و معاد را بگوید همانطور است که به صحابی راه طی کرده ارائه می کند؟ آیا ارائه معارف به سلمان و ابوذر در یک سطح است ؟ سیره عملی ائمه ع چنین چیزی را نشان نمی دهد همانطور که نقل شده دو نفر در باب موضوعی فکری اختلاف پیدا کردند بعد معلوم شد هردو در مورد آن موضوع از امام صادق ع سوال کرده اند و حضرت دو پاسخ متفاوت به آنها داده است. از امثال این نقلها رعایت مراتب فهم مخاطب توسط اهل بیت ع کاملا روشن می شود. البته در ابواب دیگر مثل ابواب فقهی هم امثال این اختلافات به انگیزه های دیگری وجود دارد.
حقیر دیدهام که اهل بیت علیهمالسلام به زنی عطرفروش مطالبی عالی را بگویند که علمایی امروزه به درک کامل آن نزدیک نباشند ... آن زن عطرفروش ولی شاید خودش متوجه نباشد که معصوم علیهالسلام به او چه فرموده است و از آن تنها برداشت مثال و مجاز و کنایه نماید ... یک عالم بعداً که این حدیث را شنید میتواند عمری را بگذارد تا به ظرایف و دقایق آن پر ببرد ... این مطلب در برخی روایات آمده است، مثل اینکه معصوم علیهالسلام چیزی فرمودند و آن خبیث معترض شد که این شرک است! بعد معصوم علیهالسلام فرمودند که آیا عین این مطلب را پیشتر در قرآن نخواندهای؟ وقتی با آیه روبرو شد با شرمندگی گفت که چرا خوانده بودم ولی به آن توجه ننموده بودم ... معصوم علیهالسلام جواب دادند که بلکه نفس تو مانع شد از اینکه آنچه را که خواندی متوجه شوی ... جهل انسان و کم بودن معرفت انسان سبب میشود تا کوه را مقابلش بگذارید و بیش از ارزن از آن نفهمد ... مثال بحر و کوزه همین است که کسی که ظرفیتش به اندازهی کوزه است اگر بحر را مقابلش بگذارید جز بمقدار کوزهای از آن بهره نمیبرد ... لازم نیست حتماً اختلاف در الفاظ باشد تا گفتار با سطح مخاطب تنظیم شود، کما اینکه قران همه جور مخاطبی دارد ولی در لفظ یکتاست ...
اگر دیدید که معصوم علیهالسلام به آن دو شخص دو معنای از یک آیه را بیان فرمودند در اصل به دو مرتبهی معنایی اشاره داشتهاند نه اینکه یک معنا را به دو زبان تخصصی و کودکانه بیان کرده باشند ...
با این وجود اگر اصرار داشته باشید که لازمهی رعایت مخاطب انتخاب متفاوت الفاظ نیز هست حقیر مخالفت جدی نمیکنم ...
اما اگر شما معتقد هستید که این همه آیات و روایات برای عوامالناس این گونه آورده شدهاند و شما از پس از الفاظ کنایی و مجاز میتوانید از ظاهر گذشته و به باطنی برسید که گاهی بر ضد آن ظاهر بیان شده است فقط توضیح بدهید که اگر این کار تأویل به رأی نیست پس چیست ... تا جایی که حقیر میدانم --و البته حقیر همواره قابل نقد هستم-- برای آنکه برداشتی تأویل به رأی محسوب نشود، ولو اینکه بر خلاف ظاهر برخی از آیات و روایات هم باشد، شخص باید دلیل نقلی از آیات و روایات دیگری داشته باشد، مگرنه کسی که دلیل نقلی نداشته باشد و به تفکر منطقی خودش اعتماد نماید به رأی خودش اعتماد کرده است و به رأی خود تأویل نموده است، اگر اینطور نیست لطفاً بفرمایید چرا این کار تأویل به رأی نیست ...
در قرآن کریم علاوه بر اینکه عمل را از آن خود شخص دانسته پاداش اورا هم همان عمل می داند
هل تجزون الا ما کنتم تعملون
پس باطن عمل از آن انسان بلکه عین پاداش است
اگر این نتیجه با سخن علامه در کنار هم قرار بگیرد نتیجه این است که :
جهنم هر فردی عمل خود اوست و از او جدا نیست
حقیر هم مخالفت جدی با این مطلب ندارم، فقط گفتم این احتمال هست که این مطلب که فرمودید بخش کوچکی از حقیقت باشد، آن کسی که جهنمش در باطن خودش هست لزوماً تمام باطنش جهنم نیست و میتواند جهنم گوشهای از عالم باطنیاش باشد، آن گوشهای که مدرک برای خودآگاهش هست و نفس در آن سرازیر میشود، اگر تمام عالم اکبر باطنی او جهنم میبود او هرگز راهی برای علم پیدا کردن ولو به وجود بهشت نمییافت و در قیامت هم حسرتی نمیخورد چون متوجه نمیشد که چه چیزی را از دست داده است و قص علی هذا ...
[SPOILER][SPOILER] ... شاید هم در اشتباه هستم، نظرم برای بازتر کردن مطلب بود و برای توضیح اینکه چطور میتوان بین دو مطلب ظاهراً متناقض را جمع نمود تا همچنان آیات و روایات در کنار هم معنا شوند و مشکلی پیش نیاید ... حضور مختصرم در این بحث هم از جهت همفکری بود با این امید که کمکی نماید، نه تضمینی دارم که نظرم درست باشد و نه اصراری دارم که آن را بپذیرید و نه صد البته قصد توهین به شما و سایر ژرفنگران و باریکاندیشان حاضر و غایب را دارم ... اگر نظراتم پذیرفتنی نیستند عبور کنید، نه خاطر گرامیاتان را مکدر نمایید و نه وقت گرانمایه را با پاسخ دادن به این نظرات ظاهراً بیمبنا تلف نمایید @};-@};-@};- [/SPOILER][/SPOILER]
سلام
بر مبناي آنچه تا كنون آموخته ام كه انسان براي رسيدن به كمال آفريده شده ، تصورم همواره اين بوده كه خداوند انسان را براي رسيدن به كمال خلق كرده است ، و دنيا را مسيري براي اين رشد قرار داده است. اما بعضي از انسان ها با ارتكاب به گناهان راه كمال خود را دور ميكنند و جهنم براي اينها حكم شستشو را دارد تا دوباره بتوانند در مسير اصلي قرار بگيرند.
انسان براي كمال خلق شده است اما به شرطي كه بخواهد خود را به كمال برساند.
انساني كه نخواهد به كمال برسد را نميشود مجبور به كمال كرد.
از طرفي كمال انسان حد ندارد به شرطي خود براي رسيدن به آن تلاش كند. به عبارتي هدف كه همان كمال است، حد ندارد اما كسي كه اين هدف را دارد بالاخره با اعمال خود و عملكردش، خود را در حد و مرتبه اي قرار خواهد داد.
بنابراين هدف نامحدود است اما هدف دار بالاخره خود را طبق عمل خود محدود خواهد كرد.
مومن هر قدر عمل و اعتقاد داشته باشد، ثواب ميبيند و خداوند هم از باب لطف به او اضافه بر عمل عطا ميكند. خود مومن است كه با عملش حد و مرتبه اي براي خودش معين ميكند.
مبناي سوال 4و5 هم با عرايض گذشته مقبول نبوده و جوابشان مشخص است.
استاد شجاعي به حركت در آخرت معتقد است. اما توجه داشته باشيد كه كمال را به عملي و علمي تقسيم كرديم.
ابن عربي ميگويد انسان مدتي كه در جهنم ميماند و عذاب ميبيند پس از مدتي اين عذاب به عذب تبديل ميشود چرا كه رحمت الهي بسيار گسترده است. البته صدرا ابتدا اين نظر را ميپذيرد اما بعد ها برگشته و خلود در عذاب را ثابت ميكند.
استاد شجاعي به حركت در آخرت معتقد است. اما توجه داشته باشيد كه كمال را به عملي و علمي تقسيم كرديم.
سلام و عرض ادب خدمت شما
حتی کمال علمی در آخرت را فقط استاد شجاعی تایید میکنند؟
سلام
نگاه کنید اگر عالم مثال منفصل عالمی خارجی و جسمانی غیر از این دنیاست ...دیگر نمیتواند منشا آن نفس باشد بلکه عمل و ملکات فقط قابلیت اتحاد با اون صور خارجی را رقم میزنند
لذا قاءم بودن صور به نفس فقط تحت مثال متصل میتواند معنا شود در غیراینصورت تناقض پیش می آید
شما از یه طرف میگویید عالم مثال و صور آن قاءم به خود است و منفصل است ولی از طرفی باز میروید در مثال متصل و میگویید منشاء صور اخروی نفس است
برادر اين بحث بايد در تاپيك ديگه اي مطرح بشه نه اينجا...
مثال منفصل جسماني نيست، اوصاف ماده را دارد.
منشا آن نفس نيست، عالم مستقلي است.
نفس انسان يك تصوراتي دارد كه قائم به آن است و خود اين نفس و تصوراتش در عالمي ديگر بعد مرگ و براي برخي در همين دنيا ورود خواهد كرد.
عالم مثال متصل و منفصل باهم ارتباط دارند اما يكي نيستند تا تناقض پيش بيايد.
سلام
از نظر آیت الله جوادی آملی جایگاه کنونی بهشت وجهنم کجاست؟
آیا پیامبر اکرم (ص)بهشت وجهنم برزخی یا مثالی رو تونستن ببینن؟
یا نه جایگاه واقعی اونها رو دیدن ؟اگه اینطوریه که جنسشون مادی نیست وبیشتر به مثالی شبیهن!
استاد جوادي در مورد رويت رسول خدا(ص) ميفرمايد:
صاحبان علم اليقين در همين دنيا جهنّم را ميبينند، و اگر دوزخ وجود نميداشت و آفريده نشده بود ديدني نبود؛ چنان كه قبلاً در فرآيند ايمان و يقين حارثة بن مالك بن نعمان انصاري را بيان شد كه خدمت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: «وكأنّى أنظر إلي أهل الجنّة يتزاورون فى الجنّة وكأنّى أسمع عواء أهل النّار فى النّار. فقال له رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): عبد نوّر الله قلبه، أبصرت فاثبت...»؛ گويي هم اكنون اهل بهشت را ميبينم كه به ديدار يكديگر ميروند و فرياد اهل دوزخ را در آتش جهنّم ميشنوم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين بندهاي است كه خدا دلش را به نور ايمان منوّر ساخته است.(معاد در قرآن جلد 5 - صفحه 238)
در مورد جايگاه بهشت نيز ميفرمايد:
انساني كه در نشئه ماده عنصري زندگي ميكند بسياري از داوريها و انتظارات او هم صبغه عنصري و مادي دارد. او براي هر چيز، جا و مكان مادي تصور ميكند و فرآيند همه امور را در راستاي زمان و مكان طبيعي مينگرد. حال اگر از او پرسيده شود جاي مسأله 4 = 2 + 2 كجاست، يا جاي معادله 9=x+ 4 كجاست؟ خواهد گفت: اين مسألهاي رياضي يا معادلهاي جبري است و نميتواند جايي داشته باشد. امري است كه جنبه متافيزيكي دارد و خارج از محدوده تاريخ و مكان، بلكه اساساً علوم و دانشهاي بشري ذاتاً مجرّد از ماده است و زمان و مكان ندارد و از جان انسان بيرون نيست. از اين رو با رفتن روح از بدن علوم هم همراه او ميشوند. بهشت و جهنّم نيز از محدوده تاريخ دنيايي و زمان و مكان خارج است و قبل، بعد، كِيْ و كجاي دنيوي برنميدارد، و چنانچه ما بخواهيم آنها را تصور كنيم بايد به تعبيرهاي قرآن و احاديث معصومين (عليهمالسلام) رو آورده بگوييم: بهشت نزد سدرة المنتهي است.
در احاديث فراواني كه به برخي از آنها اشاره شد «سدرة المنتهي»، «جنّة المأوي»، «عرش»، «كرسي»، «معراج» و «ملكوت» همه كنار هم قرار گرفته است؛ يعني همه در آسمانها قرار گرفته است. حال آن كه درباره عرش نظرات گوناگون ابراز ميشود،(معاد در قرآن جلد 5، صفحه 241)
استاد جوادي در مورد رويت رسول خدا(ص) ميفرمايد:
صاحبان علم اليقين در همين دنيا جهنّم را ميبينند، و اگر دوزخ وجود نميداشت و آفريده نشده بود ديدني نبود؛ چنان كه قبلاً در فرآيند ايمان و يقين حارثة بن مالك بن نعمان انصاري را بيان شد كه خدمت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: «وكأنّى أنظر إلي أهل الجنّة يتزاورون فى الجنّة وكأنّى أسمع عواء أهل النّار فى النّار. فقال له رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): عبد نوّر الله قلبه، أبصرت فاثبت...»؛ گويي هم اكنون اهل بهشت را ميبينم كه به ديدار يكديگر ميروند و فرياد اهل دوزخ را در آتش جهنّم ميشنوم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين بندهاي است كه خدا دلش را به نور ايمان منوّر ساخته است.(معاد در قرآن جلد 5 - صفحه 238)
در مورد جايگاه بهشت نيز ميفرمايد:
انساني كه در نشئه ماده عنصري زندگي ميكند بسياري از داوريها و انتظارات او هم صبغه عنصري و مادي دارد. او براي هر چيز، جا و مكان مادي تصور ميكند و فرآيند همه امور را در راستاي زمان و مكان طبيعي مينگرد. حال اگر از او پرسيده شود جاي مسأله 4 = 2 + 2 كجاست، يا جاي معادله 9=x+ 4 كجاست؟ خواهد گفت: اين مسألهاي رياضي يا معادلهاي جبري است و نميتواند جايي داشته باشد. امري است كه جنبه متافيزيكي دارد و خارج از محدوده تاريخ و مكان، بلكه اساساً علوم و دانشهاي بشري ذاتاً مجرّد از ماده است و زمان و مكان ندارد و از جان انسان بيرون نيست. از اين رو با رفتن روح از بدن علوم هم همراه او ميشوند. بهشت و جهنّم نيز از محدوده تاريخ دنيايي و زمان و مكان خارج است و قبل، بعد، كِيْ و كجاي دنيوي برنميدارد، و چنانچه ما بخواهيم آنها را تصور كنيم بايد به تعبيرهاي قرآن و احاديث معصومين (عليهمالسلام) رو آورده بگوييم: بهشت نزد سدرة المنتهي است.
در احاديث فراواني كه به برخي از آنها اشاره شد «سدرة المنتهي»، «جنّة المأوي»، «عرش»، «كرسي»، «معراج» و «ملكوت» همه كنار هم قرار گرفته است؛ يعني همه در آسمانها قرار گرفته است. حال آن كه درباره عرش نظرات گوناگون ابراز ميشود،(معاد در قرآن جلد 5، صفحه 241)
با سلام وعرض ادب وتشکر
استاد گرامی برداشت من از این مطلب اینه که بهشت وجهنم مادی نیست ؟درسته؟
سلام،
اتصال در آیهی قرآن آمده است و الحاق هم اگر درست خاطرم باشد در روایت آمده است، پس اگر این مسأله ابهامی دارد باید روی آن فکر بیشتری کرد ... آنها که به زعم شما ادعای الحاق روح به بدن را دارند آیا معتقد هستند که در قیامت باطن از ظاهر تبعیت میکند یا آنها هم موافقند که ظاهر از باطن تبعیت میکند و خلقت بدن متناسب با وضعیت کفر و ایمان شخص خواهد بود؟
با سلام مجدد
بنده مطلبی در خصوص اتصال در قرآن ندیده ام در روایات هم ظاهرا عکس است لذا معتقدین به معاد جسمانی نوعی تبعیت روح از جسم را در مساله الحاق مطرح می کنند مثل اینکه اگر جسم نباشد روح هیچکاره است و تحقق و وجود و حیاتش مجازی است مگر اینکه به بدن ملحق گردد
آیا حقیر عقل کل هستم که باید دلیل عقلی بر همه چیز داشته باشم؟ حقیر همینقدر که با عقلم به حقانیت قرآن و روایات برسم و باز با عقلم بدانم که تأویل به رأی ولو فلسفی جایز نیست برای جواب دادن به بسیاری از سؤالها کفایت میکند ... اما آن کسی که خدا و اهل بیت علیهمالسلام بگویند اینطور و او بگوید عقل من طور دیگری میگوید باید در عقلانیت خود هم احتمال خطا را مردود نداند ...
بندهی حقیر حتی نمیدانم که حقیقتاً ماده چیست تا چه برسد به اینکه بگویم چه چیزی حقیقتاً مادی هست و چه چیزی حقیقتاً مادی نیست ... صرفاً از روی آیات و روایات برداشتی از مفهوم ماده دارم که اولاً قابل نقد است و ثانیاً فهم عرفی از ماده را تا حدودی توضیح میدهد و ثالثاً نیاز به مادی بودن قیامت را از آنجایی توضیح میدهد که شرط دنیا بودن دنیا مادیت آن نیست شرط مادی بودن هم دنیوی بودن نیست، بنابراین به همان دلیلی که مراتب متفاوت به قول بزرگواران عالم معنا در قیامت و آخرت وجود دارد مراتب دیگری مانند مادیت هم وجود خواهد داشت، چون دلیلی ندارم که اینطور نباشد ...
به هر حال برای هرچیزی مخصوصا کلیات عقاید باید دلیل عقلی داشت لذا برای جسمانیت معاد هم باید دلیل عقلی اقامه کرد الا اینکه ما دیده ایم که آقایان دلیل عقلی ندارند و تمام توجهشان به ظواهر برخی آیات و روایات است که احتمال دیگری غیر معنای ظاهر در آنها وجود دارد بلکه قوی است
و اما اینکه می فرمایید ائمه چنین فرموده اند و کسی می گوید عقل من چنین می فهمد اگر بدون تکیه بر آیات و روایات و دلیل عقلی باشد حرف گزاف بی اعتباری است اما اگر متکی به نوعی برداشت و فهم از خود آیات و روایات باشد نمی توان آنرا به صرف مخالفت با برخی ظواهر رد کرد این مساله حتی در استنباطات فقهی هم وجود دارد چه رسد معارف
و اما اینکه می فرمایید در قیامت تمام مراتب وجودی هست منبعش کلام کدام بزرگوار است و دیگر اینکه وجود مراتب به چه نحو ؟ آیا هم اکنون که تمام مراتب وجود هستند مردگان هم مرتبه جسمانی مادی دارند؟ آیا جسم و ماده بعد از مرگ دخلی در هویت انسان و دریافت پاداش و جزا دارد ؟آیا وجود بهشت و جهنم برزخی دلیلی بر استقلال روح در ادراک بهشت و جهنم بدون جسم مادی نیست ؟
و آخر اینکه نداشتن دلیل برای نبودن به معنای دلیل برای بودن نیست دلیل اثباتی باید وجود داشته باشد
هر دو قابل نقد هستند اگر در حیطهی علوم حصولی هستند ... ما به دنبال تحقیق روی حقیقت هستیم یا اثبات خودمان و ...؟ آنها که به حق از ایشان به بزرگی یاد کردهاید اگر به علم اولین و آخرین دست پیدا کرده و معصوم از هر گونه خطا و اشتباهی هستند بفرمایید تا تفکر روی احتمالات دیگر را تعطیل کنیم و تفکر را محدود کنیم به فهم آراء و نظرات ایشان، کاری که در مورد آیات و روایات انجام میدهیم ... وقتی که انجام بدهیم ...
نقد اندیشه و نظر چیزی است ، خیالبافی دانستن تفکر دیگران بخاطر متفاوت بودن با فکر ما چیز دیگر برادر !
حقیر دیدهام که اهل بیت علیهمالسلام به زنی عطرفروش مطالبی عالی را بگویند که علمایی امروزه به درک کامل آن نزدیک نباشند ... آن زن عطرفروش ولی شاید خودش متوجه نباشد که معصوم علیهالسلام به او چه فرموده است و از آن تنها برداشت مثال و مجاز و کنایه نماید ... یک عالم بعداً که این حدیث را شنید میتواند عمری را بگذارد تا به ظرایف و دقایق آن پر ببرد ... این مطلب در برخی روایات آمده است، مثل اینکه معصوم علیهالسلام چیزی فرمودند و آن خبیث معترض شد که این شرک است! بعد معصوم علیهالسلام فرمودند که آیا عین این مطلب را پیشتر در قرآن نخواندهای؟ وقتی با آیه روبرو شد با شرمندگی گفت که چرا خوانده بودم ولی به آن توجه ننموده بودم ... معصوم علیهالسلام جواب دادند که بلکه نفس تو مانع شد از اینکه آنچه را که خواندی متوجه شوی ... جهل انسان و کم بودن معرفت انسان سبب میشود تا کوه را مقابلش بگذارید و بیش از ارزن از آن نفهمد ... مثال بحر و کوزه همین است که کسی که ظرفیتش به اندازهی کوزه است اگر بحر را مقابلش بگذارید جز بمقدار کوزهای از آن بهره نمیبرد ... لازم نیست حتماً اختلاف در الفاظ باشد تا گفتار با سطح مخاطب تنظیم شود، کما اینکه قران همه جور مخاطبی دارد ولی در لفظ یکتاست ...
اگر دیدید که معصوم علیهالسلام به آن دو شخص دو معنای از یک آیه را بیان فرمودند در اصل به دو مرتبهی معنایی اشاره داشتهاند نه اینکه یک معنا را به دو زبان تخصصی و کودکانه بیان کرده باشند ...
با این وجود اگر اصرار داشته باشید که لازمهی رعایت مخاطب انتخاب متفاوت الفاظ نیز هست حقیر مخالفت جدی نمیکنم ...
اما اگر شما معتقد هستید که این همه آیات و روایات برای عوامالناس این گونه آورده شدهاند و شما از پس از الفاظ کنایی و مجاز میتوانید از ظاهر گذشته و به باطنی برسید که گاهی بر ضد آن ظاهر بیان شده است فقط توضیح بدهید که اگر این کار تأویل به رأی نیست پس چیست ... تا جایی که حقیر میدانم --و البته حقیر همواره قابل نقد هستم-- برای آنکه برداشتی تأویل به رأی محسوب نشود، ولو اینکه بر خلاف ظاهر برخی از آیات و روایات هم باشد، شخص باید دلیل نقلی از آیات و روایات دیگری داشته باشد، مگرنه کسی که دلیل نقلی نداشته باشد و به تفکر منطقی خودش اعتماد نماید به رأی خودش اعتماد کرده است و به رأی خود تأویل نموده است، اگر اینطور نیست لطفاً بفرمایید چرا این کار تأویل به رأی نیست ...
ما علاوه بر اینکه قائلیم چه بسا فردی از امام ع کلامی بشنود که فوق فهم عادی او باشد معتقدیم امام ع می تواندمعانی را به الفاظ مختلف و متناسب با فهم او یا حتی به انگیزه اقناع صرف بیان بفرماید همانطور که در روایت آمده که از امام ع پرسیدند آیا خداوند می تواند چیز بزرگی را در عین بزرگ بودن در چیز کوچکی جای دهد و حضرت فرمود بله می شود بعد فرمود مگر جهان را به این بزرگی در چشم تو جای نداد
این کلام با عمق ارزشمندش برای آن فرد عامی اقناع کننده بود چون ما می دانیم وجود خارجی در چشم عینا کوچک نمی شود
و اما اینکه می فرمایبد تاویل قرآن ممکن است ضد ظاهرش باشد اگر منظورتان از ضد ، تناقض است ما قبول نداریم اما اگر منظور حقیقت باطنی در مرتبه ای بالاتر و به نحو دیگر باشد بلااشکال است و منظور از باطن هم چیزی جز این نیست
ما تفسیر آیات و روایات معاد را بر اساس اصول گفتاری مفهوم از خود آیات و روایات و تصریحات و اشارات آنها و همچنین اصول عقلی تاویل نمی دانیم
حقیر هم مخالفت جدی با این مطلب ندارم، فقط گفتم این احتمال هست که این مطلب که فرمودید بخش کوچکی از حقیقت باشد، آن کسی که جهنمش در باطن خودش هست لزوماً تمام باطنش جهنم نیست و میتواند جهنم گوشهای از عالم باطنیاش باشد، آن گوشهای که مدرک برای خودآگاهش هست و نفس در آن سرازیر میشود، اگر تمام عالم اکبر باطنی او جهنم میبود او هرگز راهی برای علم پیدا کردن ولو به وجود بهشت نمییافت و در قیامت هم حسرتی نمیخورد چون متوجه نمیشد که چه چیزی را از دست داده است و قص علی هذا ...
این مساله قابل بحث و بررسی است
یا علیم
سلام علیکم
سلام و عرض ادب خدمت شما
حتی کمال علمی در آخرت را فقط استاد شجاعی تایید میکنند؟
این بحث رو بطور مختصر عرض میکنم، چون ربط چندانی به موضوع مورد بحث نداره.
ایشان حرکت را در برزخ هم جاری میداند، در حالی که دیگران تنها تکامل علمی را جایز میدانستند. البته این حرکت در دنیا اختیاری و در برزخ اجباری خواهد بود.
ایشان در این رابطه میفرماید: آن سوال معروف که از من و شما میکنند که آیا در برزخ عوض شدن هست , آیا در برزخ تکامل هست , جوابش مثبت است و تکامل هست , اما به چه معنا ؟ هست ولی جبری است , هست ولی با جبر خلقت پیش میرود نه به صورت اختیاری. تحول در دنیا ادامه می یابد تا نقطه مرگ . وقتی وارد برزخ شدیم , معروف است که میگویند در برزخ دیگر تحولی نیست , دیگر تکامل نیست , دیگر عوض شدن نیست . اینطور نیست عوض شدن هست , آنکه گفته اند نیست یعنی ارادی آن نیست , یعنی به صورت اختیاری نیست.
البته در برخی عبارات این تکامل را در تمام عوالم دانسته و میفرماید: بنابراین نتیجه میگیریم که تکامل هست ولی تکامل جبری است و نه تنها در برزخ بلکه در عوالم دیگر هم تکامل هست .
اما در بسیاری از عبارات ایشان، معاد به عنوان مقصد و توقف حرکت برشمرده شده است.
سلام علیکم
با سلام وعرض ادب وتشکر
استاد گرامی برداشت من از این مطلب اینه که بهشت وجهنم مادی نیست ؟درسته؟
بهشت و جهنم در عوالم اخروی(برزخ و آخرت) متناسب با همان عوالم است بنابراین دیگر بحث از ماده نیست.
به همین ترتیب معاد جسمانی با معاد مادی خیلی متفاوت است. تجسم اعمال به معنای مادیت یافتن آنها نیست.
این بحث رو بطور مختصر عرض میکنم، چون ربط چندانی به موضوع مورد بحث نداره.
ایشان حرکت را در برزخ هم جاری میداند، در حالی که دیگران تنها تکامل علمی را جایز میدانستند.
سلام و سپاس از پاسختان
سوال بنده به طور دقیق این بود که غیر از استاد شجاعی ،کدام یک از علما تکامل در قیامت را (هرچند تکامل علمی) قبول دارند؟
اگر سوالم غیر مرتبط است عذر میخوام. خواهشم این است که فقط نام آن علما را بفرمایید.
با سلام مجدد
بنده مطلبی در خصوص اتصال در قرآن ندیده ام در روایات هم ظاهرا عکس است لذا معتقدین به معاد جسمانی نوعی تبعیت روح از جسم را در مساله الحاق مطرح می کنند مثل اینکه اگر جسم نباشد روح هیچکاره است و تحقق و وجود و حیاتش مجازی است مگر اینکه به بدن ملحق گردد
سلام
شما حتماً بهتر از حقیر ارتباط ریشهای «یصلون» و «صلی» و وصل شدن را میدانید، اما متأسفانه هر چه گشتم روایتی که ملحق شدن جسم به روح را بیان میکرد را در میان روایات نیافتم، در نتیجه این بحث را ادامه نمیدهم، گرچه برداشت حقیر از برداشت جسمانی و حتی مادی که به آن معتقدم متفاوت است از آنچه که میفرمایید ... حقیر تقریباً شکی ندارم که معاد نه تنها جسمانی-روحانی بلکه دارای بعد مادی هم باشد و همین مادهی عنصری هم در آن حاضر خواهد بود، با این حال بگذریم ...
به هر حال برای هرچیزی مخصوصا کلیات عقاید باید دلیل عقلی داشت لذا برای جسمانیت معاد هم باید دلیل عقلی اقامه کرد
لازم نیست به این سؤالات که میپرسم پاسخی دهید، چون بحث روی آنها تاپیک را به انحراف میکشاند، لیکن صرفاً برای طرح موضوع این مسائل را مطرح میکنم ... اینکه اصلاً کلیات عقاید چیست؟ حقیر بجز اعتقاد به وجود خدا و آیهی خدا بودن قرآن هیچ کلیت اعتقادی دیگری را سراغ ندارم که نیاز به دلیل خارج از دین داشته باشد و بحث فرادینی محسوب شود، سایر مسائل را که معمول است جزء اصولالدین معرفی شود را با همان دو اصل میتوان دنبال نمود و در واقع اصلاً باور ندارم امکان داشته باشد کسی بتواند جز با آن دو اصل به آنها برسد، مگرآنکه دلایلشان اشکالاتی دارد و اگرچه بتواند ظن نزدیک به یقین درست کند ولی نمیتواند یقینی ایجاد نماید که لازمهی پذیرش یک ایدئولوژی است ... اصولالدین به این صورت پنجگانه که بیان میشود کارکردش در تقسیمبندی مذاهب است و نه در انتخاب مذهب و خواستگاهی تاریخی دارد و نه دینی ... دست آخر هم اینکه میفرمایید برای همه چیز بخصوص کلیات عقاید باید دلیل عقلی داشت خودش یک اعتقاد است که لابد باید برایش دلیل عقلی داشته باشید، لیکن حقیر در چند مورد نسبت به این نظر نقد دارم که باز هم بگذریم ...
الا اینکه ما دیده ایم که آقایان دلیل عقلی ندارند و تمام توجهشان به ظواهر برخی آیات و روایات است که احتمال دیگری غیر معنای ظاهر در آنها وجود دارد بلکه قوی است
تا عقل چه چیزی در نظر گرفته شود ...
و اما اینکه می فرمایید ائمه چنین فرموده اند و کسی می گوید عقل من چنین می فهمد اگر بدون تکیه بر آیات و روایات و دلیل عقلی باشد حرف گزاف بی اعتباری است اما اگر متکی به نوعی برداشت و فهم از خود آیات و روایات باشد نمی توان آنرا به صرف مخالفت با برخی ظواهر رد کرد این مساله حتی در استنباطات فقهی هم وجود دارد چه رسد معارف
بحث تأویلبهرأی در برداشت و فهم از خود آیات و روایات است که عنوان میشود ... موضوع اینجاست که هر برداشت و فهمی از خود آیات و روایات هم مجاز نیست ... مگر اینکه نظرمان مستند به ظواهر برخی آیات و روایات دیگر باشد (با ملاحظاتی) و یا مخالف آیات و روایات دیگر نباشد و به صورت احتمالی طرح گردد ... البته اگر نظری با برخی ظواهر مخالف باشد عنوان تأویلبهرأی به خود نمیگیرد اگر در این مخالفت از ظاهر برخی آیات و روایات دیگر مدد گرفته باشد، اما ظاهراً معاد روحانی اینطور نیست و اثری از آن در ظاهر هیچ آیه و روایتی نیست، حال آنکه خلاف آن الی ما شاء الله در ظاهر آیات و روایات هست ...
و اما اینکه می فرمایید در قیامت تمام مراتب وجودی هست منبعش کلام کدام بزرگوار است و دیگر اینکه وجود مراتب به چه نحو؟
کلام حضرت علی علیهالسلام در باب عالم اکبر، در باب اینکه هر کسی به نوعی کتاب المبین است، در باب اینکه دوائشان در آن است و دائشان از آن است اگرچه نمیدانند ... این نظر اما در هر صورت یک نظریه است که قابل نقد است، اما خیلی هم روی هوا نیست چنانکه با تفسیری از تفاسیر مکانیک کوانتومی، با نظریهای در مورد هوشیاری، با گوشهای از فلسفهی کانت و نگاهی در روانشناسی مدرن تأیید میشود و در احادیث به صورت پراکنده و در برخی از علوم غریبه نیز برای آن شواهدی هست ... که باز بگذریم ...
آیا هم اکنون که تمام مراتب وجود هستند مردگان هم مرتبه جسمانی مادی دارند؟
ندارند؟ ...
مطابق قرآن خداوند به ذرات در دل صخرهای اگر باشد هم آگاه است و مطابق برخی روایات منظور از این ذرات همانا ذرات تشکیلدهندهی بدن مؤمنان است که در آستانهی قیامت این اجزاء دور ماندهی از هم به سمت قبر مؤمن جریان یافته و در آنجا بدن مؤمن دوباره ساخته میشود ...
این همه آداب برای دفن مردگان مسمان به چه علت است؟ غسل برای چیست؟ و قص علی هذا ...
در این همه حدیث که ذکر شده است مردگان به اذن خدا و به دستور اولیاء خدا زنده شدهاند چرا اولیاء خدا بر سر قبر ایشان رفتهاند و گفتهاند به اذن خدا بلند شو؟ چرا همینطوری به صحرا نرفتند که بگویند ای خاک در هیبت فلانی بلند شو؟
اجسادی که در قبر سالم میمانند چگونهند؟ و قص علی هذا ...
آیا برای تمام این سؤالات و سؤالات بسیار دیگری که مطرح است جوابهای قطعی دارید که رویشان قسم بخورید که به راحتی با استفهام انکاری میپرسید که مگر مردگان هم مرتبهی جسمانی مادی دارند یا خیر؟
قطع شدن ارتباط خودآگاه به معنای قطع شدن هرگونه ارتباطی نیست ...
آیا جسم و ماده بعد از مرگ دخلی در هویت انسان و دریافت پاداش و جزا دارد؟
انسان محدود به حواس مادی نیست، این تجربه را در همین دنیا هم میتوان داشت، مثل زن مصری که مبهوت جمال یوسف علیهالسلام شود و دستش را هم ببرد ولی ملتفت نشود، انسان در طول حیات دنیویاش هم ممکن است به طور موقت از بدن غافل شود و متنعم یا معذب به نعمات و عذابهای باطنی باشد و بدنش حتی در شرایط بدی هم قرار بگیرد و ملتفت نشود، خودآگاه انسان محدود به درک از طریق حواس پنجگانه نیست ... بررسی وضعیت انسان در شرایط خواب و رؤیا مثال خیلی خوبی برای شناخت این مسائل است، آن زمان که نفس بدن را ترک میکند و روح با بدن میماند ... با تمام این اوصاف برزخ میتواند بدون توجه به بدن مادی باشد ولی در آخرت باز توجه به بدن مادی مطرح شود و در دریافت پاداش و جزا و متأثر کردن نفس انسانی دخیل باشد ...
آیا وجود بهشت و جهنم برزخی دلیلی بر استقلال روح در ادراک بهشت و جهنم بدون جسم مادی نیست ؟
حتی اگر استقلال هم داشته باشد دلیل نمیشود که نفس دیگر نتواند از طریق بدن خوشی یا ناخوشی را تجربه نماید ...
و آخر اینکه نداشتن دلیل برای نبودن به معنای دلیل برای بودن نیست دلیل اثباتی باید وجود داشته باشد
بله ... ولی تا حقیر نگاه کردم ندیدم که بزرگواران معتقد به معاد روحانی دلیلی از آیات و روایات داشته باشند، صرفاً تا دیدهام گفتهاند که این آیات و روایات به زبان کودکان و ساده بیان شده است چون مخاطبان آنها ظرفیتشان کم بوده است و تاب این مطالبی که ما میدانیم را نداشتهاند، یعنی آنها هم دلیلی برای اینکه در این باب واقعاً منظور از آن همه آیات و روایات همین باشد که ایشان برداشت کردهاند ندارند، مگرآنکه به برداشتهای خودشان از مسائل دیگری اعتماد دارند و با همان عینک هم به سراغ تفسیر و تأویل آیات و روایات میروند ... شاید هم همه اینطور نیستند، حقیر هم از اشتباه در امان نیستم
نقد اندیشه و نظر چیزی است ، خیالبافی دانستن تفکر دیگران بخاطر متفاوت بودن با فکر ما چیز دیگر برادر !
حتی اگر خیالبافی هم باشد اشکالی ندارد، تا خلاف آیات و روایات نباشد اشکالی ندارد، کافی است چیزی که محتمل است را به صورت محتمل عنوان کنیم و نه به عنوان یک نظر صائب، آن هم همراه با رد کردن شدیداللحن تمامی مخالفان با عباراتی که شایستهی نه خودشان هست و نه شایستهی مخالفانشان ... اما در مورد روحانی بودن معاد حقیر با این نظر به این دلیل مخالفم که آن را تأویل به رأی میدانم، اگر اینطور نباشد حتی اگر خیالبافی باشد هم مشکلی ندارم ...
ما علاوه بر اینکه قائلیم چه بسا فردی از امام ع کلامی بشنود که فوق فهم عادی او باشد معتقدیم امام ع می تواندمعانی را به الفاظ مختلف و متناسب با فهم او یا حتی به انگیزه اقناع صرف بیان بفرماید
همانطور که در روایت آمده که از امام ع پرسیدند آیا خداوند می تواند چیز بزرگی را در عین بزرگ بودن در چیز کوچکی جای دهد و حضرت فرمود بله می شود بعد فرمود مگر جهان را به این بزرگی در چشم تو جای نداد
این کلام با عمق ارزشمندش برای آن فرد عامی اقناع کننده بود چون ما می دانیم وجود خارجی در چشم عینا کوچک نمیشود
فقط با این بخش کلامتان مشکل دارم که فرمودید «ما می دانیم وجود خارجی در چشم عینا کوچک نمیشود»، مطمئن نیستم واقعاً چنان چیزی را بدانیم ...
و اما اینکه می فرمایبد تاویل قرآن ممکن است ضد ظاهرش باشد اگر منظورتان از ضد ، تناقض است ما قبول نداریم
در آیات متشابه تناقض هم ممکن است، گرچه این مطلب نیاز به توضیح دارد که چگونه تناقضی مدّ نظر است ...
ما تفسیر آیات و روایات معاد را بر اساس اصول گفتاری مفهوم از خود آیات و روایات و تصریحات و اشارات آنها و همچنین اصول عقلی تاویل نمی دانیم
اگر تصریح باشد که هیچ، اما اگر نباشد متوجه نیستم که چرا برداشتهایمان از آیات و روایات بدون توجه به ظاهرشان (با فرض اینکه تصریح به برداشت ما ندارند) مصداق تأویل به رأی نیست ... به هر حال هر کسی که آیات و روایات را تأویل به رأی میکند هم مطابق تصورات ذهنی خودش و تفکرات منطقی خودش برداشت میکند مگر آنکه شما معتقد باشید که تأویل به رأی فقط وقتی حرام است که شخص بداند درست چیست و بخاطر نفسانیاتش و تعمدا آنطور که دوست دارد تأویل نماید که در این صورت حقیر دیگر پاسخی ندارم
این مساله قابل بحث و بررسی است
سلام علیکم
سلام و سپاس از پاسختان
سوال بنده به طور دقیق این بود که غیر از استاد شجاعی ،کدام یک از علما تکامل در قیامت را (هرچند تکامل علمی) قبول دارند؟
اگر سوالم غیر مرتبط است عذر میخوام. خواهشم این است که فقط نام آن علما را بفرمایید.
همانطور که عرض شد:
ایشان حرکت را در برزخ هم جاری میداند، در حالی که دیگران تنها تکامل علمی را جایز میدانستند.
اکثر قریب به اتفاق علما قیامت را مقصد انسان دانسته اند در حالی که حرکت در جایی است که کسی به مقصد نرسیده باشد.
به غیر از استاد شجاعی بنده کسی را ندیدم که تکامل را در این عوالم جایز بداند. برای دلایلی هم که ایشان از قرآن آورده است، غالبا جوابها و توجیهاتی بیان شده است.
اگر تصریح باشد که هیچ، اما اگر نباشد متوجه نیستم که چرا برداشتهایمان از آیات و روایات بدون توجه به ظاهرشان (با فرض اینکه تصریح به برداشت ما ندارند) مصداق تأویل به رأی نیست ... به هر حال هر کسی که آیات و روایات را تأویل به رأی میکند هم مطابق تصورات ذهنی خودش و تفکرات منطقی خودش برداشت میکند مگر آنکه شما معتقد باشید که تأویل به رأی فقط وقتی حرام است که شخص بداند درست چیست و بخاطر نفسانیاتش و تعمدا آنطور که دوست دارد تأویل نماید که در این صورت حقیر دیگر پاسخی ندارم
با سلام
متاسفانه نامشخص بودن معیارها و مواضع شما ادامه بحث را مشکل و بسیار گسترده می کند یک جا خلاف عموم علمای اسلام اصول عقاید را دوتا می دانید و در جای دیگر از نظریه جسمانی بودن معاد که نه اصل است و نه ضروری در حد یک اصل دفاع می کند و گاهی از روانشناسی و فلسفه کانت شاهد می گیرید واقعا با این لغزندگی مواضع ادامه بحث ممکن نیست.
به هر حال ما و شما حرفهایمان را زدیم والله یهدی السبیل
یا علیم@};-@};-@};-
با سلام
متاسفانه نامشخص بودن معیارها و مواضع شما ادامه بحث را مشکل و بسیار گسترده می کند یک جا خلاف عموم علمای اسلام اصول عقاید را دوتا می دانید و در جای دیگر از نظریه جسمانی بودن معاد که نه اصل است و نه ضروری در حد یک اصل دفاع می کند و گاهی از روانشناسی و فلسفه کانت شاهد می گیرید واقعا با این لغزندگی مواضع ادامه بحث ممکن نیست.
به هر حال ما و شما حرفهایمان را زدیم والله یهدی السبیل
یا علیم@};-@};-@};-
سلام جناب محیالدین،
البته همانطور که فرمودید بحث را ادامه نمیدهم، لیکن از آنجا که جمعبندی شما به گونهای بود که به نظر میرسد که حقیر نظرات جمهور مسلمین را رها کردهام و متمایل به نظرات فلسفی نامسلمانان شدهام این مطلب را عنوان میکنم که محوریت تمام بحثها قرآن و حدیث است، نظریات دیگر تا جایی که منافاتی با آیات و روایات نداشته باشند قابل بررسی و تأملند، چه آن نظر مربوط به مکانیک کوانتومی و نظریات روانشناسی و نظریات کانت باشد و چه نظریات فلاسفهی مسلمان باشد (متأسفانه مسلمین در ابعاد دیگر دانش نظریات خاصی ندارند و با تأسف بیشتر هر چه از طرف همان غربیها به ایشان گفته شود را میپذیرند با آنکه برخی از آنها با آیات و روایات منافات دارند) ... حقیر اگر با برخی نظریات مسلمین مخالف هستم در بسیاری از موارد مخالفتم بر اساس همان آیات و روایات است، مانند مخالفتم با همین روحانی بودن معاد یا حتی جسمانی بودن ولی مادی نبودن معاد که الی ما شاء الله آیه و روایت بر علیه آنها داریم ولی موافقان آنها تا حقیر دیدهام با عینکی که از تفلسف برای خود تراشیدهاند آنها را طوری تأویل مینمایند که نظر ایشان را موجه گرداند ... حقیر ندیدهام بزرگواران تصریحی از آیات و روایات برای نظر خودشان داشته باشند ... آن نظری که دادم حداقلش این است که کمک میکند تا همان ظاهر آیات و روایات را بپذیریم (با توجه به آنکه در آیات و روایات خلاف مادی بودن معاد را به صراحت نیافتهام) و دچار مشکلاتی مانند شبههی آکل و مأکول که بزرگواران را حیران کرده است و ایشان را به وادی انکار مادیت و بعضاً جسمانیت معاد رسانده است نشوم ... شخصاً ترجیح میدهم که تصورات ذهنیام طوری باشند که تصریحات آیات و روایات رویهمرفته را منکر نشده باشم و با این حال به مشکلات و شبهاتی برخورد نکنم مگر آنکه توضیح یا توجیهی برایش بیابم ... این رویکرد خیلی متفاوت است از آنچه شما در سطور فوق معرفیاش نمودید که از نظر مسلمین متمایل شده باشم به نظر غیرمسلمین ... با این وجود در مورد لغزنده بودن مطالبم اظهار نظری نمیکنم، شاید حق با شما باشد و شاید هم بخاطر گفتن کم از بسیار باشد و شاید هم هر دو ...
در هر صورت این تاپیک در مورد نظرات ایتالله جوادی آملی است و پرانتز حقیر در وسط این مطالب هم دارد طولانی میشود و بهتر است بیش از این ادامه نیابد ...
با تشکر از همراهی جنابعالی @};-
سوال:
دیدگاه استاد جوادی آملی در مورد کیفیت معاد چیست؟
پاسخ:
مبانی فکری علامه جوادی آملی در مورد معاد، تقریبا همان مبانی حکمت متعالیه است. البته با تفاوتهایی که در ادامه بیان خواهد شد.
بطور خلاصه نظرات ایشان از این قرار است:
1. عقاید و ملکات نفسانی انسان در دنیا تغییر و تحول میپذیرد، چرا که در این دنیا حرکت و تغییر وجود دارد. اما در آخرت حرکتی نیست، پس عقاید و ملکات انسان ابدی خواهند بود.
2. اعمال انسان در این دنیا ظاهری دارد و باطنی، باطن اعمال دنیوی در آخرت ظاهر و علنی خواهد شد. قرآن كريم همان طور كه در مورد جهنّميان ميفرمايد: «وقودها النّاس»(1)، درباره بهشتيان نيز ميفرمايد خود انسان بهشتي روح و ريحان بهشت است: «فأمّا إن كان من المقرّبين فروحٌ وريحانٌ وجنة نعيم».(2و3)
در بیانی لطیف، استاد این مطلب را در قالب مثالی بیان میکنند: «مبتلايان به شهوت در دنيا باطن آن را نمييابند تا استغاثه كنند؛ آنگاه كه حجاب برداشته شد و آنرا يافتند نالهها بلند ميشود، چنان كه مانند معتاد به مواد مخدّر هنگام مصرفِ آن، لذّتِ كاذب ميبَرَد و استغاثهاي ندارد؛ ليكن چون درون همين مادّه با ظاهر لذيذْ سمّ است و به دستگاه گوارش وي نفوذ ميكند، آنگاه كه اين مادّه مخدّر از او گرفته شد و همه نيروها را از دست داد، مينالد».(4)
3. ایشان در مورد خلود انسانها در آخرت میفرماید: «روح همانگونه كه در دنيا بدن را تأمين و تدبير ميكرد، در آخرت نيز مبدأ پيدايش آتش است؛ هم خود ميسوزد و هم بدن را با سوختن تغذيه ميكند و ميسوزاند و به سبب رسوخ كفر و نفاق و گناه در دل و جان، اين سوخت و سوز امري ثابت و سبب خلود است».(5)
به نظر ایشان محور كيفر يا پاداش ابدي، عقيده و جهانبيني انسان است، نه عمل اعضا و جوارح او و چون عقيده راسخ، موجودي است مجرد و ثابت، ثمره آن دايمي است بنابراين، براي كافر بر اثر كفر كه از بزرگترين گناهان كبيره است، پيوسته گناه ثبت ميشود و گناه عملي كافر هم به گناهان اعتقادي او افزوده ميشود. در مقابل، براي مؤمن بر اثر عقيده توحيديش دائماً ثواب نوشته ميشود و اعمال نيك او بر آن ثوابها افزوده ميشود وگرنه براي گناهان عملي خود مجازات ميشود و سپس به بهشت ميرود.(6)
4. انسان هر كار خيري، خواه عبادي، همچون نماز و زكات، يا غير آن را انجام دهد، عين آن را مييابد و ميبيند؛ همانطور که خداوند میفرماید: «و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله»(7)؛ هر چيزى را كه پيشاپيش براى خويشتن بفرستيد آنرا نزد خدا خواهيد يافت.
5. نظر ایشان در مورد تحقق بهشت و جهنم نیز چنین است: جهنّم، باطن اعمال، و هم اكنون موجود است. آيات و روايات فراواني بر وجود فعلي بهشت و دوزخ و اينكه آن دو از اهل خود هيچگاه خالي نيست دلالت ميكند. آنچه را رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در معراج از بهشت و جهنّم ديد صورت سازي نبود، بلكه آن حضرت، حقيقت بهشت و جهنّم و نيز كساني را كه همان وقت در آن داخل بودند مشاهده كرد. همچنین جهنّم موجودي خارجي است كه در قيامت آن را ميآورند: «وجيءَ يَومَئِذٍ بِجَهَنَّم».(8)
طبق این دیدگاه بهشت و جهنم وجود خارجی داشته و صرفا داخل در نفس انسان(معاد شخصی) نیست. هر چند انسان لذت ها و ناراحتی هایی را نیز درون نفس دارد چه در این دنیا و چه در آخرت. بنابراین مبنا این مطلب هم روشن میشود که انسان صرفا به سبب عمل خود در بهشت متنعم نیست بلکه افاضاتی هم از جانب خداوند، علاوه بر تجسم اعمالش به او میشود. ایشان در این باره می فرماید: «و اینکه عمل را میبیند، خودش یک جزاء است، و پاداش این عمل را هم خواهد دید که جزای دیگر است. عمل چون خلاف است، گزنده و گدازنده است، آن کس که مال یتیم را به ظلم میخورد، همین شعله است، گذشته از جهنم افروخته که آینده به انتظار اوست.(9)
[/HR]1. بقره/24؛ تحریم/6.
2. واقعه/88-89.
3. جوادی آملی، تسنیم، ج6، ص173.
4. همان، ج8، ص377.
5. همان، ج8، ص440.
6. همان، ج2، ص484.
7. بقره/110.
8. جوادی آملی، تسنیم، ج8، ص377.
9. جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج1، ص332.