๑۩❀ خیمه عزای سیدالشهداء علیه السلام ❀۩๑ ویژه نامه محرم 1437

تب‌های اولیه

415 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[h=1]عزادارى در خراسان و ماوراءالنهر
[/h]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1386/12/87682181411523814217317831574195401778.jpg)
با كاهش فشار مضاعف سلجوقيان و روى كارآمدن خوارزمشاهيان (628 - 521 ق)، كه زمينه هاى تشيع و پيروى از اهل بيت پيامبر را از ادوار نخستين اسلامى داشتند، فضا براى عزادارى حسينى بهتر شد، هرچند هيچ گاه موانع از بين نرفت. در اين فضا شاعران نامورى همچون قوامى رازى (نيمه اول قرن ششم) و سخنور معروف عطار نيشابورى (627 - 537) ياد عاشورا و فداكارى هاى حسين بن على (عليه السلام) را در قالب سوگنامه هاى روشنگر و جانسوز زنده نگه داشتند:

align: center

[TR]
[TD="align: right"] كيـست حــق را و پيــمبـر را ولى

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]آن حسن سيــرت، حسين بن على [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] قـــرة العـيـــن امــــام مــجــتبى

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]شــاهــــد زهــــرا شهيــــد كـــربلا [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] تشنه او را دشنه آغشته به خون

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]نيم كشته گشته سرگشته به خون [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] آن چنـان بــر خـود كه برد بى دريغ

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]كافــتـــاب از درد آن شـد زيـــر ميـغ [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] گيسوى او تـا بــه خون آلوده شد

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]خــون گردون از شفق پالوده شد... [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] با جـگر گــوشه پيـمـبــر اين كنند

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]وانــگـهــــى دعـوى داد و دين كنند [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: right"] هـر كـه در رويــى چنـين آورد تيغ

[/TD]

[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]لعــنــتــــم از حــــق بــــدو آيد دريغ 1 [/TD]
[/TR]

[h=2]گريه شام بر حسين (عليه السلام) در آستانه حمله مغول
[/h]ابن كثير نقل مى كند: در سال 657 ق، كه بغداد به دست لشكريان چنگيز سقوط كرد و خلافت عباسيان پس از 554 سال براى هميشه از بغداد و جهان اسلام برچيده شد، ابوشامه، يكى از شاعران شام پس از آنكه حملات چنگيزيان به «ميافارقين» و كشته شدن فرمانرواى آن به نام الكامل بن شهاب را شنيد، اندوهگين گرديد و قصيده سوزناك و حزن انگيزى سرود و در آن الكامل را به نام امام حسين تشبيه نمود و مظلوميت امام حسين (عليه السلام) در شام و داستان ورود اسيران و سر بريده امام را به گونه عاطفى مطرح كرد.2
افزون بر دمشق، شهرهاى ديگر شام از جمله حلب نيز به ياد امام حسين و شهداى كربلا بى قرار بود. همه ساله در روز عاشورا به سوگ قربانيان كربلا سرشك غم ريخته گريبان چاك مى كردند.
در عصر تيموريان عزادارى سيدالشهدا در ابعاد گوناگون توسعه يافت؛ به گونه اى كه هم از لحاظ تنوع و هم از نظر كيفيت و كميت سير صعودى پيدا كرد و قابل مقايسه با ادوار سابق نبود. همين فضاى اهل بيت محور و ضد امويان و عباسيان، جامعه را به سوى پذيرش مبانى بيشتر اهل بيت (عليهم السلام) از سوى اهل سنت آماده نمود و به پيش برد، به طورى كه يكى از نويسندگان مى نويسد: «گريه براى امام حسين [در هرات عهد تيموريان ]جانشين مجالس ذكر صوفيانه - كه نقشبنديان آن را ملغى كرده بودند - شده بود.»

[h=2]تيموريان و فراگيرى عزادارى (911 - 782 ق)
[/h]تيموريان، كه عمدتاً پيرو اهل سنت بودند، پس از روى كار آمدن، به ويژه پس از مرگ تيمور، منشأ آثار فراوان فرهنگى، ادبى و تمدنى در جهان اسلام، بخصوص خراسان، گرديدند. با محبتى كه اين خاندان به اهل بيت پيامبر اسلام داشتند و احترامى كه نسبت به علما، عرفا و سادات نشان دادند، عزادارى امام حسين (عليه السلام)، كه از سال ها قبل در ميان اهل سنت جا باز كرده بود، به تدريج گسترش يافت و حتى درون دربار تيموريان راه يافت.3
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1386/12/1941491165637762299022715217901711795028.jpg)
در عصر تيموريان عزادارى سيدالشهدا در ابعاد گوناگون توسعه يافت؛ به گونه اى كه هم از لحاظ تنوع و هم از نظر كيفيت و كميت سير صعودى پيدا كرد و قابل مقايسه با ادوار سابق نبود. همين فضاى اهل بيت محور و ضد امويان و عباسيان، جامعه را به سوى پذيرش مبانى بيشتر اهل بيت (عليهم السلام) از سوى اهل سنت آماده نمود و به پيش برد، به طورى كه يكى از نويسندگان مى نويسد: «گريه براى امام حسين [در هرات عهد تيموريان ]جانشين مجالس ذكر صوفيانه - كه نقشبنديان آن را ملغى كرده بودند - شده بود.»4
در مقدمه كتاب روضة الشهداء كه يكى از مقتل هاى معروف و تأثيرگذار تاريخ مقتل نگارى و عزادارى امام حسين (عليه السلام) مى باشد، در خصوص وضعيت اجتماعى و شرايط مناسب فرهنگى و دينى مسلمانان، به ويژه خراسان براى عزادارى و فراگير شدن روضه خوانى براى امام حسين (عليه السلام) چنين آمده است: «... جمعى از محبّان اهل بيت (عليهم السلام) هر سال كه ماه محرم درآيد، مصيبت شهدا را تازه سازند و به تعزيت اولاد حضرت رسالت پردازند، همه را دل ها بر آتش حسرت بريان گردد و ديده ها از غايت حيران سرگردان:

align: center

[TR]
[TD="align: right"]زاندوه اين ماتم جان گسل[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: left"]روان گردد از ديده ها خون دل 5 [/TD]
[/TR]

مردم خراسان و ماوراءالنهر در آن زمان همه ساله در سالگرد قيام عاشورا مراسمى بر پا مى كردند و در آن به بيان حوادث عاشورا و انواع مصيبت هاى خاندان پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در كربلا مى پرداختند. سخنوران، مداحان و مرثيه خوانان بزرگ، شاعران و عالمان دينى در اين مجالس به ذكر مصيبت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) مى پرداختند و عواطف پاك و آماده مردم آن سامان را به انواع ستم ها و جنايات روا داشته شده بر حسين بن على در كربلا معطوف كرده، آنان را به عزادارى و اشك افشانى وا مى داشتند.


[/HR]پي نوشت ها:
(1) - احمد احمدى بيرجندى، اشك خون، ص 28و27 به نقل از مجله حوزه، ش 114ـ113، ص 357.
(2) - البداية و النهاية، ج 13، ص 249.
(3) - عبدالرزاق سمرقندى، مطلع السعدين و مجمع البحرين، ج 2، لاهور، 1360 ق، ص 148 / خواندمير، حبيب السير، ج 3، تهران، خيام، ص 618 و 624 / ر.ك: تشيع در خراسان عهد تيموريان، نگارنده، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى، ص 118 به بعد.
(4) - دكتر كامل مصطفى شيسى، تشيع و تصوف، ترجمه على رضا ذكاوتى قراگزلو، تهران، اميركبير، 1374، ص 26.
(5) - حسين الكاشفى، روضة الشهداء، ص 12ـ13.
منبع: عزادارى امام حسين عليه السلام در ميان اهل سنّت، عبدالمجيد ناصرى

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/378/medium/1_photo_2015-10-21_10-16-52.jpg)

شش ماهه ترین تشنه به دست پدر آمد
با لب زدنش گریۀ هر سنگ در آمد
در فاصلۀ كوچك یك بوسه به سرعت
بی تاب شد و حوصلۀ تیر سر آمد

روضه شب هشتم محرم(حضرت علی اکبر علیه السلام)

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/378/medium/1_hazrate-ali-akbar-2.jpg)



همچین كه زن ها تو حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان، همه از خیمه بیرون اومدند، دورش حلقه زدند،به صورت می زدند، می گفتند: علی إرحَم غُربَتَنا ، بر غربت ما علی رحم كن. هنوز حسین زنده است،عباس زنده است، این كه فریاد می زدند: علی به ما رحم كن، معلوم میشه ركن خیمه ها بوده،ستون خیمه ها بوده،حضرت مانع شد از زن ها كه دیگه جلوتر نیآن، هیچ استقبالی به این قشنگی نبود، اما زن ها ایستادند مسافر بره، دیدند پشت سر مسافر ابی عبدالله دست بُرد زیر محاسن شروع كرد آیات قرآن خواندن، هی دعا می كرد: ای اول مسافر كربلا، لذا حضرت اومد وسط میدان، خودش رو معرفی كرد. أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی بْنِ اَبی طالِبْ. یه عده گفتند: نه، بخدا ما بودیم و دیدم شكل و شمایل پیغمبر رو، اصلاً مو نمیزنه با پیغمبر، یه عده برگشتند از میدان، گفتند: ما با هركی بجنگیم با پیغمبر دیگه نمی جنگیم، یه عده برگشتند، لشكر به هم خورد، حضرت دید هیچكی جلو نمیآد، حمله كرد، تا قلب لشكر، خودش رو رساند، دور زد، برگشت، یه عده گفتند:این طوری نمیشه، حضرت رو بكشانیم به سمت نخلستان،اِبْنُ مُنْقِذٍ میگه: گناه عرب به گردن من داغ این رو به دل مادرش میذارم.پشت نخلی پنهان شد، حضرت همینطوری كه میجنگید، چنان با عمود آهن به سرش زد. حضرت اینقدر ورزیده در جنگ بود، سر خون آلود شد، كلاه خود افتاد،سریعاً دست انداخت گردن اسبش، اسب تربیت شده است، تا این كارو میكنه راكبش میفهمه باید از معركه ی جنگ بیرونش بیآره. خون ریخت رو چشمای اسب، اشتباه كرد.علی رو بُرد وسط دشمن، راوی میگه:دیدم شمشیرها بالا میآد پایین میآد، اِربـاً اِربـا. صدا زد بابا به دادم برس، ابی عبدالله خودش رو رساند نزدیكی های بدن، نمیدونم چی شد، با زانو حضرت حركت كرد. ان شاءالله دروغ باشه. هی صدا میزد:وَلَدی علی، وَلَدی...
می روی از خیمه ای پاره ی جان من
می میرم از گریه ای تازه جوان من
شبه پیغمبر علی
وارث حیدر علی
یا علی بن الحسین، یا علی بن الحسین

اقتدار مردانه؛ آن هم در کربلا

[FONT=Thread-00000724-Id-00000002]رسم مردانگی امام حسین(علیه السلام)

مردانگی و اقتدار؛ تابلوی نفیسی است که در صحنه کربلا به قلم امام حسین علیه السلام، نقش زده شد تا رسم زندگی را به همگان نشان دهد.

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/44294617321223512445671792242152301285013.jpg)

اقتدار مرد مسئله ای است که در فرهنگ خانواده از جایگاه والایی برخوردار است. اقتدار مرد، او را در چشم خانواده عزیز می کند و در اندیشه فرزندان بزرگ. لازم است، مرد برای ایفای نقش خود در خانواده مقتدر باشد. چنین نیست که مرد با ذلیل کردن خود بتواند جایگاه شایسته ای در زندگی داشته باشد، بلکه آنچه موجب حفظ آبرو و موقعیت مرد در خانواده و جامعه می شود، اقتدار است؛ اقتداری خردمندانه، نه قلدری ستمگرانه. الرِّجال قَوَّام ونَ عَلَى النِّساءِ؛ مردان سرپرست و قائم بر امور معاش زنان اند.(1)
وقتی همه عزت و اقتدار برای خداست، برای دست یابی به آن حتی در امور کوچک زندگی و خانوادگی نیز باید از خدا خواست
اقتدار با قلدری از زمین تا آسمان فرق دارد. اقتدار مرد برای اهل خانواده احساس امنیت می آورد و قلدری همه را شکنجه می دهد و امنیت را از آن ها می گیرد. آنچه خانواده و خصوصاً زن در سایه آن احساس آرامش می کنند اقتدار و عزت است نه قلدری و درشت خویی. اصلاً خانواده و خصوصاً زن، طالب اقتدار مردانند.
منبع اقتدار

شاید به ذهن بیاید که چگونه مرد، مقتدر می شود و اقتدار مرد از کجاست؟
راه های زیادی برای کسب اقتدار شمرده شده که اینجا مجال بازگو کردن آن نیست مگر یک مورد؛ ارتباط با منبع اقتدار.(2)
به تصریح آیات و روایات فراوان و به گواهی فطرت پاک انسان، قدرت و شوکت و عظمت و اقتدار را باید در خدا جستجو کرد، زیرا:إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً؛هر عزت و اقتدارى مخصوص خدا است .(3)
وقتی همه عزت و اقتدار برای خداست، برای دست یابی به آن حتی در امور کوچک زندگی و خانوادگی نیز باید از خدا خواست. ارتباط با خداوند و تقویت آن، مناسب ترین گزینه برای دست یابی به این منبع بی انتهاست و هرکس در این زمینه ارتباط بهتری با خدا داشته باشد، حتماً موفق تر خواهد بود.مَنْ كانَ یرید الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّة جَمیعاً؛هر كس عزت مى خواهد بداند كه هر چه عزت است، نزد خداوند است .(4)
در صحنه کربلا

کربلا عرصه نمایش الهی است. از همین روست که حضرت زینب سلام الله علیها در آن زیبایی و جمال دید و فرمود: مارأیت إلّا جَمیلاً.یکی از زیبایی های کربلا، نمایش اقتدار امام حسین علیه السلام است؛ اقتدار و عزتی که تا آخرین لحظه حیات امام ادامه داشت. اقتدار و عزتی که از سر غیرت و خردمندی بود و مایه امنیت و شجاعت.
دلاوری و اقتدار در همه زندگی امام حسین علیه السلام به چشم می آید. با این حال، در کربلا درخشندگی ویژه ای داشت. همین اقتدار و عزت بود که امام را از غفلت نسبت به امور خانواده خود حتی در آن کشمکش باز می داشت.
روضه غیرت امام و مراقبت از حریم و ناموس را شنیده و خوانده ایم؛ آنگاه که امام لشکر دشمن را خطاب کرد و پستی و ذلت را به رخشان کشید:
إِنْ لَمْ یَكنْ لَكمْ دِینٌ وَ كنْتمْ لَا تَخَافونَ الْمَعَادَ فَكونوا أَحْرَاراً فِی د نْیَاكمْ هَذِه ؛ اگر دین ندارید و از آخرت خودتان هراسان نیستید، در این دنیا آزاد مرد باشید.(5)
همین اقتدار و عزت بود که برای اهل امام، مایه آرامش و امنیت بود. تا هنگامی که صدای امام را می شنیدند خیالشان از هر جهت آسوده بود و وقتی امام را از دست دادند ترس و اضطراب، آن ها را فرا گرفت، چراکه تکیه گاه زندگی شان را از دست داده بودند.
اقتدار امام، الهی بود. از نمازهای شبانه، از دعای دل نشین عرفه، از دستگیری های فقرا در مدینه و از مهربانی با اهل و خانواده. امام سر تا پا اطاعت از خدا بود و عزتش را از او گرفته بود.
یکی از زیبایی های کربلا، نمایش اقتدار امام حسین علیه السلام است؛ اقتدار و عزتی که تا آخرین لحظه حیات امام ادامه داشت. اقتدار و عزتی که از سر غیرت و خردمندی بود و مایه امنیت و شجاعت
آن قدر این اقتدار و عزت ، شیرین بود که همه آن را دوست داشتند و تلاش می کردند تا خود را در سایه آن قرار دهند. همه سعی می کردند خود را به امام نزدیک کنند تا او را در مأموریتش یاری دهند، از پیرمرد کهن سال گرفته تا کودک چند ماهه.
این اقتدار و عزت امام آن قدر باشکوه بود و پر ابهت که اهل کربلا را با او می شناختند؛ یار امام، برادر امام، فرزند امام، همسر امام، خواهر امام. حتی یکی از جوانان در رجزخوانی، خود را چنین معرفی کرد:
أمیری حسین و نِعمَ الأمیر؛ امیر من حسین است و چه خوب امیری است.(6) امام، مقتدرانه همه را به گرد خود جمع کرده و مراقب بود. او این اقتدار مردانه را تا وقتی جان در بدن داشت به زیبایی، نمایش داد تا همه مردان عالم رسم عزت و اقتدار را به درستی از او بیاموزند. آیا بهتر از این، می توان اقتدار را نشان داد؟

پی نوشت:
1. نساء، 34
2. برای مطالعه در این زمینه نگاه کنید به:
الف) فرهنگ خانواده، علی اکبر مظاهری، بخش 1، فصل 16؛ اقتدار مرد
ب) گلبرگ 3، حسین دهنوی، اقتدارگرایی در مردان
3. یونس، 65
4. فاطر، 10
5. اللهوف على قتلى الطفوف ، ص 120
6. بحارالأنوار، ج 45، ص

[h=1]شکرگزاری در هفت سکانس عاشورا[/h]


[/HR] یكی از مهمترین ویژگی انسان های موفق در زندگی آن است كه همیشه زبان سپاسگزار داشته و در تمامی لحظات ،هیچ گاه شكرگزاری و حمد و سپاس خداوند را فراموش نمی كنند و به همین جهت هیچ گاه طعم تلخ شكست را تجربه نمی كنند و روز به روز به موفقیت های چشم گیری در زندگی دست پیدا می كنند .

[/HR]

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/08/2217619516981684108726010207194144110107.jpg)
اگر شما هم مانند بسیاری از انسان هایی كه در آرزوی رسیدن به ایستگاه موفقیت تلاش می كنند ، در جستجوی موفقیت هستید ، چاره ای ندارید جز اینكه ویژگی هایی را در شخصیت خود به وجود بیاورید و برخی از خصوصیت هایی كه مانع از پیشرفت روز افزون شما می شود، را از خانه وجودتان بیرون كنید .،چرا كه با نگاهی اجمالی به زندگی انسان هایی كه در طول حیات خود همیشه در اوج پیروزی بودند ،به این نتیجه می رسیم كه شما برای رسیدن به موفقیت نیازمند یك تغییر اساسی در زندگی خود هستید تحولی كه سبب می شود خود را بعد از مدتی در اوج پیروزی ها مشاهده كنید .
حال یكی از مهمترین ویژگی انسان های موفق در زندگی آن است كه همیشه زبان سپاسگزار داشته و در تمامی لحظات، هیچ گاه شكرگزاری و حمد و سپاس خداوند را فراموش نمی كنند و به همین جهت هیچ گاه طعم تلخ شكست را تجربه نمی كنند و روز به روز به موفقیت های چشم گیری در زندگی دست پیدا می كنند .
خداوند متعال این ویژگی را یكی از بهترین خصوصیت های انسان های موفق در قرآن كریم بیان می كند و نمونه هایی از مردان الهی را برای ما به تصویر می كشد كه همیشه و در همه حال زبان سپاسگذار داشته و خداوند متعال را شكر می كردند ،نمونه هایی از جمله حضرت نوح علیه السلام كه در طوفان سهمگین و امواج خروشان دریا ،حمد و سپاس خداوند را سرلوحه كار خود قرار داده:
(فَإِذَا اسْتَوَیتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ : و چون تو با آنان كه همراه تواند بر كشتى نشستى بگو: «ستایش خدایى را كه ما را از [چنگ‏] گروه ظالمان رهانید.)( المۆمنون : 28)
این ویژگی كه از آن می توان به یكی از مهمترین رموز موفقیت تعبیر كرد را ،می توان در تمامی سكانس های حادثه عاشورا مشاهده كرد، به نحوی كه اباعبد الله الحسین و فرزندان و یاران با وفای حضرت ،حتی در سخت ترین شرائط، لحظه ای زبان به شكایت باز نكرده و در همه حال شكر گزار خداوند متعال بودند .
در این نوشتار به بررسی صحنه هایی از این شكر گزاری در حادثه عاشورا می پردازیم تا با مشاهده این صحنه های درس آموز، نسخه عملی از این قیام الهی بگیریم و آن را در تمام زندگی خود جاری و ساری كنیم :

بعد از به شهادت رسیدن برخی از اصحاب و یاران با وفای سید الشهداء شاهد صحنه ای دیگر از شكر گزاری اباعبد الله الحسین هستیم ،وقتی كه از دشمن درخواست كردند كه مدتی كوتاه دست از جنگ بردارند تا حضرت با یاران خود به زیباترین شكل ممكن خدا را شكر كنند و به همین جهت امام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله دستور فرمود جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا كنم ،آنان جلو ایستادند و امام در جماعت حدود نیمی از یاران خود نماز را اقامه كردند

[h=2]سكانس اول: هنگام خروج از مكه[/h] امام هنگامی كه خواست مكه را ترک كند، خانه خدا را طواف كرد و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد و سپس خطبه ای ایراد فرمودند كه در آن زبان به حمد و سپاس خداوند متعال باز كردند و فرمودند:
(الحمدلله و ماشاءالله و لاقوه الا بالله و صلى الله على رسوله، خط الموت على ولد آدم مخط القلاده على جید الفتاه و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب الى یوسف ؛ سپاس براى خداست كه آن چه را بخواهد مى شود، و جز او تكیه گاهى نیست و درود او بر پیامبرش باد مرگ بر اولاد آدم ، مانند گردن بندى است كه به دور گردن زن جوان پیچیده است . اشتیاقم زیاد است به دیدن نیاكان ، بزرگان و گذشتگانم . مانند اشتیاق یعقوب به دیدن یوسف) (اعیان الشیعه،ج1،ص593)

[h=2]سكانس دوم: شب عاشورا[/h] هنگامی كه توقف امام و یارانش به شب عاشورا منتهی شد، یاران خود را در خیمه ای جمع كرد و به همه آنها اعلام كرد كه من بیعتم را از شما برداشتم اما در برابر این سخنان امام ،هیچ فردی راه رفتن را پیش نگرفت و هر یک سخنانی را بیان كردند كه نشان از وفاداری بی بدیل آنها نسبت به امام خویش داشت ،امام با دین این وفاداری زبان به حمد و سپاس خداوند باز كرد و فرمود :
(أثنی علی الله أحسن الثناء و أحمده علی السراء و الضراء ..... أما بعد، فإنی لا أعلم أصحابا أولی و لا خیراً من أصحابی و لا أهل بیت أبر و لا أوصل من أهل بیتی فجزاکم الله عنی جمیعا خیراً.؛ خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد)(الكامل فی تاریخ ،ج2،ص559)
[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/10/17428197110681511829414321923721376733231.jpg)
سكانس سوم: صبح عاشورا[/h] در صبح عاشورا وقتی كه سپاه دشمن شیپور جنگ را نواختند، سید الشهداء رو به آنها كرد و در آن لحظات حساس نیز شكرگزاری خداوند را فراموش نكرد و با زبانی سرشار از سپاس و شكر به درگاه خداوند متعال فرمود:
)الحمد لله الذی خلق الدنیا فجعلها دار فناء وزوال، متصرفة باهلها حالا بعد حال فالمغرور من غرته و الشقی من فتنته: فلا تغرنكم هذه الدنیا فانها تقطع رجاء من ركن الیها ؛ حمد و سپاس خدای را كه دنیا را محل فنا و زوال قرار داد، دنیا اهل خود را تغییر می دهد و آنها را دگرگون می كند، مغرور كسی است كه گول دنیا را بخورد و بدبخت كسی است كه شیفته و فریفته ی او بشود، مردم! دنیا گولتان نزند كه هر كس به او اعتماد كند ناامیدش می سازد)(بحار الانوار ،ج45،ص5)

[h=2]سكانس چهارم: ظهر عاشورا[/h] بعد از به شهادت رسیدن برخی از اصحاب و یاران با وفای سید الشهداء شاهد صحنه ای دیگر از شكر گزاری اباعبد الله الحسین هستیم ،وقتی كه از دشمن درخواست كردند كه مدتی كوتاه دست از جنگ بردارند تا حضرت با یاران خود به زیباترین شكل ممكن خدا را شكر كنند و به همین جهت امام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله دستور فرمود جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا كنم ،آنان جلو ایستادند و امام در جماعت حدود نیمی از یاران خود نماز را اقامه كردند .

[h=2]سكانس پنجم: هنگام شهادت علی اصغر علیه السلام[/h] وقتی امام در برابر سپاهیان عمر سعد برای طفل شش ماهه درخواست آب كرد و پاسخ حضرت را با تیر سه شعبه ای كه توسط حرمله به طرف امام پرتاب شد،دادند، امام خون گلوی مبارك كودك شش ماهه را با كف دست می گرفت و با طرف آسمان می افشاند و در این لحظه جانسوز و جانگاه سخنانی را به زبان می آورد كه حاكی از اوج شكر گزاری حضرت بود :
(هر مصیبتی كه بر من فرود آید، آسان است زیرا كه در محضر خداست ،بارالها این كودك پیش تو كم بها تر از بچه ناقه صالح نیست، چنانچه پیروزی ما مقدر نیست آن را بهترین توشه ما بساز و از ستمگران انتقام ما را بگیر و آنچه در دنیا بر ما فرود آمد توشه آخرتمان قرار ده )(مقتل الحسین للمقرم :ص343)

سپاس براى خداست كه آن چه را بخواهد مى شود، و جز او تكیه گاهى نیست و درود او بر پیامبرش باد مرگ بر اولاد آدم ، مانند گردن بندى است كه به دور گردن زن جوان پیچیده است . اشتیاقم زیاد است به دیدن نیاكان ، بزرگان و گذشتگانم . مانند اشتیاق یعقوب به دیدن یوسف

[h=2]سكانس ششم: واپسین لحظات عمر امام[/h] امام به سبب زیادی جراحات و در آخرین لحظات از هوش رفت، زینب كبری گریه كنان امام را صدا می زد ، سید الشهداء لحظه ای به هوش آمد و با خواهر صحبت كرد و دوباره بی هوش شد ،سپس دوباره به هوش آمد و در آخرین لحظات عمر خویش زبان به سپاس و شكر خداوند متعال باز كرد و با خداوند متعال اینگونه مناجات كرد : (بار الها ... ای آنكه چون بخوانندت نزدیكی و به آنچه آفریدی محیطی ،توبه كنان را توبه پذیری و به آنچه خواهی توانایی و به آنچه جویی رسیده ای، چون شكرت گویند بسیار سپاس گویی و چون یادت كنند بسیار یاد كنی نیازمندانه تو را می خوانم و بی نوایانه به تو مشتاقم )(ینابیع الموده،ص418)

[h=2]سكانس هفتم: حضرت زینب در بارگاه یزید[/h] سرانجام هنگامی كه كاروان كربلا را به درگاه یزید وارد كردند، حضرت زینب(سلام الله علیها) خطبه‌ای در آن مجلس قرائت كردند كه سراسر آن از شكرگزاری و سپاسگزاری خداوند متعال اوج می‌زد، چنانچه ابتدای خطبه را با حمد و سپاس خداوند آغاز كردند:(سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همه خاندان او باد)
و همچنین جملات انتهایی سخنرانی با شكوه خود را نیز با حمد و سپاس خداوند متعال اینگونه تمام كردند:
(سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.) (اعلام النساء،ج2،ص504)

[h=1]از شووی خوانی تا پخت غلور[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]آیین های سوگواری در منطقه سیستان نیز همانند سایر نقاط کشورمان از روز نخست ماه محرم آغاز می شود و تا پایان روز عاشورا با مراسم شام غریبان ادامه دارد.[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/23618852518419267102951375915323222751211.gif)
نوحه خوانی،سینه زنی،زنجیرزنی،برگزاری زیارت عاشورا و تعزیه خوانی از جمله آیین های معمول مردم سیستان در ایام محرم به شمارمی رود.راه رفتن با پای برهنه،گل مالیدن بر سر و پاشیدن کاه بر سر عزاداران از دیگر ویژگیهای عزاداران سیستانی در دهه نخست محرم است.
پخت حلیم و شعله زرد،امتناع مردم سیستان از پخت غذا در سه روز قبل از واقعه عاشورا،پشت بام رفتن ریش سفیدان و تلاوت قرآن و ذکر دعا برای اعلام رسیدن ماه محرم و برگزاری مجالس روضه و عزاداری در منازل از جمله آداب خاص مردم سیستان در ماه محرم و ۱۸ روز پس از آن است.
از همان روز اول محرم از عزاداران با شربت پذیرایی می شود و در روز هفتم به یاد حضرت علی اصغر(ع) در بین عزاداران توزیع شیر صورت می پذیرد.
سیستان یکی از شهرهای پایه گذار هنر تعزیه در کشور است و این آﯾﯿﻦ ﺧﺎص و وﯾﮋه در اﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ از ﺷﺒﻬﺎی اول ﻣﺎه آغاز ﻣﯽﺷﻮد.تعزیه درسیستان به صورت روز شمار اجرا می شود به این صورت که شبیه خوانان هر روز ماه محرم را به یکی از یاران امام حسین (ع) اختصاص می دهند

یکی از آیین های خاص مناطق شیعه نشین در بلوچستان که طی سالهای اخیر رواج یافته اجرای آیینی موسوم به 'مقتل خوانی' بعد از نماز ظهر عاشوراست.عزاداری در روزهای ابتدایی ماه داخل حسینیه ها و مساجد محل انجام می شود اما از روزهای چهارم به بعد حسینیه ها و تکایا برای اعلام تسلیت به سایر هیئت ها در صفوف منظم به خیابان ها آمده و به سایر مساجد رفته و در مراسمات عزاداری آنها شرکت می کنند.
در تمام حسینیه ها مردان و پسران در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی حضور دارند و بانوان در پشت هیئت ها حرکت می کنند.آنها علاوه بر شرکت در مجالس حسینیه ها و مساجد،خود نیز مجالس ویژه در منازل برگزار می کنند که به آن روضه خوانی می گویند.در ماه محرم زنان دست از انجام کارهایی مثل حصیربافی و سوزن دوزی بر می دارند و بیشتر سعی دارند خود را با ذکر و تسبیح و نماز و روزه مانوس کنند.در سیستان مکان زیارتی برای بانوان به نام "بی بی دوست" وجود دارد که برخی بانوان سیستانی در روز تاسوعا و ظهر عاشورا نذورات خود را در این مکان ادا می کنند.
در شهرهای جنوبی سیستان و بلوچستان علاوه بر شیعیان،بسیاری از برادران و خواهران اهل تسنن نیز با حفظ حرمت ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در آیین های ویژه شرکت می کنند.مردم اهل سنت این استان در احترام به ماه محرم و ایام شهادت حضرت حسین (ع) همانند شیعیان از برگزاری مراسم ازدواج و جشن های شادی خودداری می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/87140199179119159941564511111816121618617886.gif)
با آغاز اولین روز از ماه محرم امامان جمعه،پیش نمازان مساجد و ملایان اهل تسنن با سخنرانی در مساجد و محافل مذهبی،مردم را از اهمیت این ماه آگاه می سازند و با روایت احادیث مختلف سعی دارند مظلومیت امام حسین (ع) و نقش وی در اسلام و همچنین عظمت این ماه پر برکت را به نمازگزاران منتقل کنند.
اکثر مردمان بلوچستان و برادران و خواهران اهل تسنن روزهای تاسوعا و عاشورا روزه می گیرند؛آنها بر این باورند که گرفتن روزه در این ایام اجر و ثواب بسیاری دارد.
پخت انواع غذاهای محلی از قبیل حلوا،خورشت و برنج و همچنین پخش شیر و خرما میان خانواده های کم درآمد از دیگر آیین های روزهای تاسوعا و عاشورا در بلوچستان است.
مردم چابهار با برپایی آیین های نوحه خوانی،تعزیه،روضه خوانی،سخنرانی،سینه زنی و زنجیر زنی همچنان یاد قیام سرور و سالارشهیدان را زنده نگاه داشته اند.
در ظهر عاشورا مردم محلی در بندر مرزی چابهار با آداب و رسوم خاصی با آتش زدن خیمه ها به یاد اسیران کربلا بر سر و سینه می زنند و با حضرت زینب (س) و اسیران همدردی می کنند.
زنان پاکستانی مقیم چابهار نیز در دهه اول محرم با نوحه خوانی و برپایی آیین های ویژه به سوگواری پرداخته و در شب تاسوعا نیز با بستن حجله حضرت قاسم(ع) به عزاداری خاص حضرت قاسم (ع) می پردازند.
شووی خوانی(تعزیه خوانی)در سیستان
در شهرهای جنوبی سیستان و بلوچستان علاوه بر شیعیان، بسیاری از برادران و خواهران اهل تسنن نیز با حفظ حرمت ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در آیین های ویژه شرکت می کنند. مردم اهل سنت این استان در احترام به ماه محرم و ایام شهادت حضرت حسین (ع) همانند شیعیان از برگزاری مراسم ازدواج و جشن های شادی خود داری می کنند

سیستان یکی از شهرهای پایه گذار هنر تعزیه در کشور است و این آﯾﯿﻦ ﺧﺎص و وﯾﮋه در اﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ از ﺷﺒﻬﺎی اول ﻣﺎه آ غاز ﻣﯽﺷﻮد.تعزیه درسیستان به صورت روز شمار اجرا می شود به این صورت که شبیه خوانان هر روز ماه محرم را به یکی از یاران امام حسین (ع) اختصاص می دهند.
مثلا روز چهارم محرم به نام عزاداران حر،روز پنجم به نام فرزندان حضرت زینب(س)،روز ششم تا هشتم به یاد حضرت قاسم و حضرت علی اکبر(ع)، روز نهم به نام حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز دهم به نام و یاد سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) عزاداری می شود.
در ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮاﻧﯽ ﯾک ﻧﻔﺮ از ﮔﺮوه ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮاﻧﯽ ﺑﺎ ﺻﺪای ﻃﺒﻞ،آغاز ﺷﺪن ﺗﻌﺰﯾﻪ را به اﻃﻼع ﻣﺮدم ﻣﯽ رﺳﺎﻧﺪ، ﺑﻌﺪ از اﯾﻦ که ﻣﺮدم ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ در ﺻﺤﻨﯽ که به اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﻬﯿﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮانﻫﺎ ﻣﺮﺛﯿﻪﻫﺎی ﺧﻮد را اﺟﺮا ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﻣﺮدم زاﺑﻞ ﻇﻬﺮ روز ﺗﺎﺳﻮﻋﺎ و ﻋﺎﺷﻮرا ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ غذای ﺧﻮد را ﺗﻬﯿﻪ و آن را ﭘﺲ از ﻗﺮار دادن در سینی های ﺑﺰرگ و روی ﺳﺮ ﻣﯽﮔﺬارﻧﺪ و به ﭘﺸﺖ در ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ای که ﺳﯿﻨﻪ زﻧﺎن و زﻧﺠﯿﺮ زن ﻫﺎ ﻣﺸﻐﻮل ﺑﺮﮔﺰاری ﻣﺮاﺳﻢ هستند،ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ.ﺳﺎﻋﺖ ۱۲ ﻇﻬﺮ،در ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﺑﺎز ﻣﯽﺷﻮد و ﻣﺮدم در ﺻﻔﻬﺎی ﻃﻮﻻﻧﯽ،ﺑﺎ ﺳﯿﻨﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﺮ که ﭘﺮ از ﻧﺬورات اﺳﺖ وارد حسینیه ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و از ﻋﺰاداران ﭘﺬﯾﺮاﯾﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
در سیستان اکثراً تا روز دهم محرم با غذاهای نذری که بیشتر حلیم سنتی است و به آن «غلور» گفته می شود از سوگواران پذیرایی می شود.
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ به ﺗﺎرﯾﺦ ﻋﺰاداری ﺳﻨﺘﯽ در ﺳﯿﺴﺘﺎن به ﺑﺮﺧﯽ آﯾﯿﻦﻫﺎی ﺳﻨﺘﯽ از ﺟﻤﻠﻪ ﺣﻤﻞ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎه ﺣﺴﯿﻨﯽ و ﺷﻬﺪای ﮐﺮﺑﻼ و ﻋﻼﻣﺖ ﮔﺮداﻧﯽ ﺑﺮ ﻣﯽﺧﻮرﯾﻢ که در زﻣﺎن آل ﺑﻮﯾﻪ ﻣﺮﺳﻮم ﺑﻮده و در زﻣﺎن ﻗﺎﺟﺎر ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﺮدن ﺗﮑﯿﻪ ﻫﺎ آیین های ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺧﻮاﻧﯽ روﻧﻖ ﺑﯿﺸﺘﺮی ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﻘﺎﺧﻮاﻧﯽ اوج ارادت ﻣﺮدم اﯾﻦ ﺧﻄﻪ را به حضرت اﺑﺎ ﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ(ع) ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﺑﻄﻮری که در اﯾﻦ اﯾﺎم ارادﺗﻤﻨﺪان به اﻣﺎم ﺣﺴﯿﻦ(ع) در ﺣﺎﻟﯽ که ﺑﺎ یک دﺳﺖ ﻣﺸک آب و ﺑﺎ دﺳﺖ دﯾﮕﺮ ﮐﺎﺳﻪ ای در دﺳﺖ دارﻧﺪ به ﯾﺎد ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﺎن ﮐﺮﺑﻼ، ﻋﺰاداران را ﺳﯿﺮاب ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
استفاده از لهجه خاص محلی در نوحه خوانی ها،نوحه های قدیمی و سبکهای کهن در عزاداریها در این مناطق نشان دهنده حفظ سنت های آبا و اجدادی شان و عشق و علاقه به خاندان عصمت و طهارت (ع) است و باعث شده که این سرزمین را «دارالولایه» بنامند.

[h=1]تنها عزاداری زنانه قزوین IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/2472181973199130196241601602021421351269156.jpg)
[/h]


[/HR] زنان در قزوین در سومین روز بعد از شهادت امام حسین (ع) مراسمی را با عنوان «عزاداری زنان طایفه‌ی بنی‌اسد» برگزار می‌کنند که تنها مراسم با حضور زنان در خیابان‌های شهر است.
[/HR]

پس از واقعه‌ی کربلا، زنان قبیله‌ی بنی‌اسد وقتی دیدند پیکر شهدا روی زمین رها شده و کسی نیست آن‌ها را دفن کند، با بیل و کلنگ رفتند تا این کار را به جای مردان قبیله‌ی خود انجام دهند. شکل نمادین این کار همچنان پس از گذشت سال‌ها به‌عنوان مراسم عزاداری سوم امام یا عزاداری زنان بنی‌اسد در قزوین اجرا می‌شود.
این مراسم که تنها عزاداری در قزوین است که فقط زنان در آن حضور دارند، روز سوم شهادت امام حسین (ع) از مسجد علی‌اکبر (ع) آغاز می‌شود. این زنان روی سر خود گل می‌ریزند و بیل، کلنگ و اجساد بی‌سر یا بی‌دست را به‌شکل نمادین بر دوش خود حمل می‌کنند و به سمت خیابان قزوین که آن را نخستین خیابان در کشور می‌دانند، حرکت می‌کنند تا به حسینیه‌ی آقاسیدجمال برسند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112090558210_50.jpg)
این حسینیه که پشت مسجدجامع قزوین قرار دارد به یکی از علمای برجسته‌ی قزوین تعلق داشته است که برای روضه‌خوانی در دهه‌ی اول محرم ویژه‌ی زنان استفاده می‌شد. زنان موسوم به طایفه‌ی بنی‌اسد پس از عزاداری در این حسینیه به امامزاده حسین (ع) که از فرزندان امام رضا (ع) است می‌روند و پس از برپایی مراسم در این امامزاده دوباره به مسجد علی‌اکبر برمی‌گردد.
عزاداران حسینی در این مسیر، سینه‌زنی می‌کنند و گاهی شیری نمادین هم همراه آن‌هاست تا در پیدا کردن پیکر شهدا به زنان کمک کند. البته گفته می‌شود هر سال جزییات دیگری مانند علم و کتل یا شتر به این مراسم اضافه می‌شود تا شکل شبیه‌تری به کاروان حرکت کند.

[h=2]سفره های زنانه[/h] اما این تنها عزاداری زنانه در قزوین نیست. در روزهای ماه محرم، زنان قزوینی سفره های عزاداری متفاوتی پهن می کنند. سفره هایی برای حاجت گرفتن که هر کدام ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112090558225_51.jpg)
[h=2]سفره حضرت رقیه(س)[/h] هنگام گستراندن این سفره، فضا را با آجر و شمع سبز تزیین می کنند تا بازگو کننده خرابه های شام باشد و پس از روضه خوانی لقمه هایی که از نان، پنیر، خرما و سبزی خوردن تهیه شده است، بین میهمانان توزیع می شود.

[h=2]سفره بی بی حور (بی بی نور)[/h] این سفره را در سهم رحله پهن می کنند ابتدا دو بار آن را می اندازند، مرحله سوم هنگامی گسترده می شود که حاجتشان بر آورده شده باشد و در آن کاچی و میوه توزیع می شود. در بین میوه ها حتما یک میوه باید در بسته باشد مانند: هندوانه، انار، پرتقالو... این سفره را در صبح روزسه شنبه می اندازند.

زنان روی سر خود گل می‌ریزند و بیل، کلنگ و اجساد بی‌سر یا بی‌دست را به‌شکل نمادین بر دوش خود حمل می‌کنند و به سمت خیابان قزوین که آن را نخستین خیابان در کشور می‌دانند، حرکت می‌کنند تا به حسینیه‌ی آقاسیدجمال برسند

[h=2]سفره امام حسن (ع)[/h] این سفره را معمولا در روز بیست و هشتم ماه صفر می اندازند فضای میهمانی را با رنگ سبز تزیین می کنند ظروف می بایستی سبز باشد. همچنین غذایی که توزیع می شود باید از غذاهای سبز رنگ مانند کوکوسبزی، آش و... باشد همچنین شله زرد نیز توزیع می کنند و روی آن را با خلال سبز تزیین می کنند.

[h=2]سفره حضرت قاسم (ع)[/h] در این سفره پس از مراسم روضه خوانی و دعا، شیرینی و نقل و حنا بین میهمانان توزیع می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112090558256_52.jpg)
[h=2]سفره حضرت علی (ع)[/h] این سفره ساده ترین سفره نذری است ودرآن فقط نمک، شیر و نان جومی گذارند.

[h=2]سفره دوازده امام[/h] در این سفره پس از خواندن دعای توسل، میوه، آجیل مشکل گشا و آش رشته پخش می کنند.

[h=2]سفره حضرت عباس (ع)[/h] در این سفره نیز پس از خواندن روضه از شهادت و دلاوری های حضرت ابوالفضل (ع)، آش رشته و عدس پلو بین میهمانان توزیع می کنند..
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112090558272_53.jpg)
[h=2]سفره نذری ولدآبادی[/h] در بهشت حسینی قزوین که در ضلع جنوبی مقبره امامزاده حسین واقع شده است، سنگ قبری متعلق به سید محمد ولدآبادی دیده می شود. اگر کسی حاجتی داشته باشد، پارچه سبزی روی سنگ قبر او می گسترانند و شمع روشن می کنند و بین مردم نان و ماست توزیع می کند. بسیاری از کسانی که از ایشان حاجت گرفته اند، روی سنگ قبر او طاقی زده اند، ولی هر بار این طاق فرو ریخته است و مردم قزوین بر این اعتقادند که مقبره ایشان طاق نمی پذیرد.

[h=1]روزهای علم بندان در بیرجند[/h] یکی از آیین های سنتی مردم بیرجند در شب اول محرم آیین علم بندان است که در شهرها و روستاهای خراسان جنوبی برگزار می شود. در این آیین، مردم در آخرین روز از ذی الحجه و در آستانه ماه محرم با حضور در مساجد و تکایا با برگزاری علمبندان خود را برای برپایی مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) آماده می کنند.
علم ها اغلب بانی و علمچی دارند که این شغل بطور موروثی به آنها منتقل شده و در برخی مناطق بانیان، علمها را در خانه هایشان به اتفاق اقوام بسته و برای بقیه مراسم به مسجد و یا محل تجمع مردم می آورند. گروهی هم مراسم علم بندان را در مسجد انجام می دهند و برای این کار روز قبل از مراسم پارچه های علم را می شویند.
روز علم بندان مردم را به وسیله ˆچاووشی خوانیˆ یا اعلام از بلندگو و یا شیپور زدن آگاه می کنند و پس از جمع شدن مردم، بزرگان و سادات محل، لباس، دستمالها، پارچه ها و توغ علم را می بندند و در حین این کار اسپند دود می کنند و فردی چاووشی می خواند و دیگران صلوات می فرستند. پس از علم بستن، علمها را و به قبرستان می برند و دور قبرستان چرخانده و برای اهل قبور فاتحه می خوانند و در برخی روستاها، علمها را به دور روستا می چرخانند.
در گذشته در شهر بیرجند یک روز قبل از محرم، علمها توسط تعدادی از سادات در خانه بسته می شد و به مسجد عاشورا می آوردند و پس از روضه خوانی علمها را پای منبر می بردند که در اصطلاح به آن ˆبه تخت بردن علمˆ گفته می شد.
پس از جمع شدن علمها نوحه خوانده می شود وقتی نوحه خوان مصرع ˆ یک سو علمها بسته شدˆ را می خواند، علم چی ها همه با هم سنگی به ته علم زده و سنگها را به پای منبر می برند. مردم علمها را به نشانه یادآوری ورود اهل بیت امام حسین (ع) به کربلا و برپایی علم هایشان در صحرای کربلا می بندند.

[h=1]عزاداری به سبک قزوینی ها IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/7223725200782157482041656810019510930190.gif)
[/h]


[/HR] محرم در قزوین با آداب و رسوم خاص این شهر فرا می رسد. آداب و رسومی که اگر اهل این منطقه نباشید، برایتان عجیب و شگفت انگیز به نظر می رسند. در اینجا نگاهی به این مراسم خواهیم داشت.
[/HR]

[h=2]طبق‌کشى[/h] این مراسم خاص شهر قزوین است. طبقى از چوب به ارتفاع حدود یک و نیم متر و قطر یک متر که بیشتر قسمت‌هاى آن آینه‌کارى شده تهیه مى‌کنند. این طبق استوانه‌اى شکل را بر سر گذاشته حمل مى‌کنند. در شهر قزوین در شب تاسوعا همه دسته‌هاى عزادار از مسجد و تکایا به‌طرف امام‌زاده سلطان سیدمحمد به‌راه مى‌افتند و آنجا تجمع مى‌کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203091005626_03.gif)
اهالی قزوین در شب عاشورا به سمت امام‌زاده حسین (شاهزاده حسین) مى‌روند. در مناطق روستائی، اهالى هر روستا در این شب به امام‌زاده محل رفته و تا قبل از طلوع آفتاب به سینه‌زنى مى‌پردازند و پس از نماز صبح به طرف روستاى خود حرکت مى‌کنند. دسته‌هاى عزادار، یک دور در محل زده و سپس به مسجد محل مى‌روند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203091005609_02.gif)
[h=2]درخت خونبار[/h] در روستاى ”‌زرآباد“ از توابع ”‌رودبار الموت“ چنار کهن‌سالى وجود دارد که به اعتقاد اهل محل، هر سال هنگام اذان صبح روز عاشورا، از ساقه‌هاى آن مایع قرمز رنگى تراوش مى‌کند. هر سال افراد بسیارى از مناطق دور و نزدیک به این محل مى‌آمد. و زیر درخت خونبار مى‌روند تا هم عزادارى کنند و هم شاهد تراوش خون باشند.

بر اساس روایات نقل شده، در سال 61 هجری، زنان زاده طایفه بنی اسد پس از واقعه دردناك كربلا به خاكسپاری شهدای كربلا اقدام کرده اند و این مهم ترین دلیلی است که مراسم نمادین خاک سپاری شهدای کربلا را تبدیل به یک مجلس کاملا زنانه می کند

[h=2]خاکسپاری زنانه
[/h] مراسم نمادین خاك سپاری شهدای كربلا، یک مراسم کاملا زنانه است که هر سال در روز دوازدهم ماه محرم برگزار می شود. مراسمی که قزوینی ها به آن «سوم امام» می گویند و در آن تمام زنان شهر بیل و کلنگ به دست، پیکرهای نمادین شهدای عاشورا را با خود تا مسجد یا حسینیه اصلی شهر حمل می کنند.

عزاداران قزوینی در این روز در مسجد على‌اکبر جمع مى‌شوند، عده‌اى با بیل و کلنگ و عده‌اى با دست گرفتن پیکرهاى پارچه‌اى بدون سر، به دور شره مى‌چرخند و دوباره به مسجد برمى‌گردند و سینه‌زنى و نوحه‌خوانى مى‌کنند. IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203091005540_01.gif)
بر اساس روایات نقل شده، در سال 61 هجری، زنان آزاده طایفه بنی اسد پس از واقعه دردناك كربلا به خاكسپاری شهدای كربلا اقدام کرده اند و این مهم ترین دلیلی است که مراسم نمادین خاک سپاری شهدای کربلا را تبدیل به یک مجلس کاملا زنانه می کند. مراسمی که امروزی ها معتقدند نقش زنان را در دفاع از ارزش های اسلام و جهاد به زنان امروز یادآوری می کند. در حین این مراسم هم نوحه خوانی، وعظ و عزاداری جریان دارد و مردان که تقریبا در حاشیه مراسم قرار گرفته اند، با گل اندود کردن سر و لباس خود عزاداری شان را اعلام می کنند.

[h=1]علم گردانی؛ از ماسوله تا بیرجند[/h]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1389/09/3621415918041184216155755222253637883118.jpg)


[/HR]
مردم ماسوله هر سال در ماه محرم مراسم سنتی علم بندان را برگزار می کنند. در این مراسم سادات و بزرگان شهر علم های عزاداری را با آداب و رسوم خاصی برپا می کنند. این علم بر تنه یک درخت جوان سوار می شود که معمولا سپیدار است و هر سال قبل از آغار مراسم با آب و یا گلاب شستشو داده می شود.


[/HR]
بعد از آن پارچه‌هایی که مردم محل برای برطرف شدن گرفتاری ها و مشکلات شان نذر علم ها کرده اند، با نظم و رنگبندی خاصی بر روی علم ها بسته می شود و در همین زمان نوحه سرایی و مداحی در مجلس برپاست. با برافراشته شدن علم‌ها مراسم سینه زنی و عزاداری امام حسین(ع) هم آغاز می شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1389/09/20101214121339734_alam.jpg)
این مراسم که در خراسان جنوبی هم اجرا می شود، به دهه اول ماه محرم اختصاص دارد و نسل به نسل از پدر به پسر بزرگتر خانواده انتقال می یابد. تا جایی که در برخی از مناطق هرکدام از علم‌ها علاوه بر اینکه دارای صاحبی موروثی است، علم ‌گردانی موروثی هم دارد.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1389/09/20101214121339812_alam2.jpg)
علم گردان در طول مراسم و حتی ایام دیگر سال مسئول مراقبت از علم است و اگر به هر دلیلی علم دچار خسارت شود یا بر زمین بیفتد، صاحب علم باید قربانی دهد در غیر اینصورت مردم معتقدند که برای خانواده او اتفاق بدی رخ خواهد داد.
از شروع روز علم بندان تا پایان مراسم عزاداری در عصر عاشورا، علم گردان ها علم‌ها را دور روستاها و شهرها می‌‌چرخانند و برای صحت و سلامتی اهالی منزل و شادی مردگان آنها فاتحه می خوانند. مردم منطقه ها در مقابل هدایا و نذوراتی را به علم گردانان و دسته های عزاداری پیشکش می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1389/09/20101214121339937_alam3.jpg)
مردم بیرجند عقیده دارند که آمدن علم‌ها به منزل بسیار خوش یمن است. بنابراین تلاش می کنند که در این چند روز لااقل یک علم‌به نزدیکی منزل شان بیاید و چند لحظه ای مقابل خانه توقف کند.
در بعضی از مناطق کشور، مثل روستاهای خراسان جنوبی، هر کدام از علم ها به نام یکی از ائمه (ع) برپا می شود. به این ترتیب، دوازده علم به نام دوازده امام و دو علم به نام حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت ابوالفضل (ع) در روستا گردانده می شود.
از روز چهارم محرم تا پایان مراسم عزاداری در عصر عاشورا علم گردانان علم ها را دور ده می چرخانند و برای صحت و سلامتی اهالی منزل و شادی مردگان آنان ذکر فاتحه سر می دهند.

[h=1]مراسم یاعباس یاعباس در شاهرود IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/1602623925141901562391742422002401229108131.gif)
[/h]


[/HR] پنجم محرم اگرچه در تقویم با رنگ قرمز مشخص نشده اما خیلی از شاهرودی ها این روز را تعطیل می کنند تا برای برگزاری مراسم «یا عباس یا عباس» آماده شوند. مراسمی که در هیچ نقطه ای از کشور نمی توانید مشابه آن را ببینید اما برای اهالی شاهرود، محرم و عزاداری هایش با این روز معنا پیدا می کند.
[/HR]
مراسم یاعباس یاعباس رسم صدها ساله شاهرودی هاست. آنها که از 27 ذی الحجّه با صدای شیپور یکی از خدام تكیه بازار از رسیدن ماه محرم با خبر می شوند، در روز پنجم ماه محرم علم و کتل شان را آماده می کنند تا مراسم طوق بندان را در روز «یا عباس یا عباس» و در میان چاوش‌خوانی و سینه‌زنی عزاداران اجرا کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111130124914365_51.gif)
این مراسم در تكیه بازار شاهرود كه به "تكیه زنجیری" معروف است برگزار می شود. در این مراسم، وقتی دو سه ساعتی از بامداد روز پنجم محرم گذشت، معمران تكیه بازار راه می‌افتند، چاوش خوانی می کنند و می خوانند: «ای داد از این عزا، بیداد از این عزا، فریاد ما مصیب و صد داد از این عزا» و با خواندن «باز این چه شورش است...» خیابان های شهر را زیر پا می گذارند.

این دسته در مسیر خیابان شهید صدوقی شاهرود حرکت می کند تا به نزدیکی مزار قدیمی شهر که مدفن علمای بزرگی مثل مرحوم آیت‌الله سبزواری است برسد، از اینجا به بعد، اوج عزاداری هاست. طوق ها به صورت خوابیده روی دوش عزاداران قرار می گیرد و آنها «یا عباس یا عباس» گویان به تکیه بازار می‌روند

در همین زمان، عزاداران تکیه های مختلف شهر سپس سه قسمت از طوق یعنی زبانه، بدنه و چوب طوق ها را روی دو دست گرفته و به نزدیكترین تكیه و یا مسجد محل می‌برند تا در بعدازظهر روز پنجم درمحله قلعه "ولووا" و در كوچه جنب مسجد "نجفقلی نجفیان" به هم وصل كنند. طوق ها را عزاداران قوی هیکل حمل می کنند اما اگر تازه واردی باشد که بخواهد طوق را حمل کند، باید قبلا یك كله قند نذر این کار کرده باشد و به تکیه ادا کند. پیش از آغاز مراسم هم کسانی که نذر و حاجتی دارند پارچه و شال های ترمه را به طوق ها می بندند و در زمان حركت شان تا تكیه زنجیری در مسیر كاروان گوسفند قربانی می‌كنند. IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111130124914396_52.gif)
به گفته سیدعلی‌اصغر شریعت زاده، محقق و پژوهشگر شاهرودی که کتاب فرهنگ مردم شاهرود را منتشر کرده است، نگهداری هر طوق و حرکت آن به عهده خدام است، در این زمان دسته طوق‌بندان تشکیل می‌شود، عماری‌ها و طوق‌ها در جلو و معمران در پشت سر آنها فریاد «ای داد از این عزا» را سر می‌دهند و سپس دسته معروف به «یا عباس یا عباس» راه می‌افتد.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111130124914427_53.gif)
این دسته در مسیر خیابان شهید صدوقی شاهرود حرکت می کند تا به نزدیکی مزار قدیمی شهر که مدفن علمای بزرگی مثل مرحوم آیت‌الله سبزواری است برسد، از اینجا به بعد، اوج عزاداری هاست. طوق ها به صورت خوابیده روی دوش عزاداران قرار می گیرد و آنها «یا عباس یا عباس» گویان به تکیه بازار می‌روند. با آرام گرفتن طوق در شاه‌نشین تکیه، عزاداران آرام می گیرند و مراسم با پذیرایی خانمه پیدا می کند.

[h=1]محرم متفاوت در لرستان IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/209193510820420015119921614167791233319185.jpg)
[/h]


[/HR] عزاداری ایام محرم در لرستان با آداب و رسوم خاصی همراه است. آداب و رسومی که پشت هر کدام هزار و یک معنی نهفته و درست به همین دلیل با آداب و رسوم دیگر مناطق کشور متفاوت است.
[/HR]

لرستانی ها عزاداری های پرشوری دارند که متفاوت از دیگر نقاط کشور برگزار می کنند. در اینجا به چند رسم متفاوت آنها اشاره می کنیم:
[h=2]تراش عباس[/h] عزاداران لرستانی در روز هفتم محرم به حمام رفته و پس از اصلاح سر و صورت و نظافت کامل، لباس‌های تمیز می‌پوشند و این روز را تراش عباس می‌نامند.

[h=2]خاک رس در میدان شهر[/h] مراسم گل مالی یکی از مهم ترین شاخصه های عزاداری لرستانی ها است. این رسم هم برای عزاداری های کوچک (خانوادگی) انجام می شود و هم برای عزاداری های بزرگی مثل محرم. مردم لرستان برای روز عاشورا خاک نرم (گِل رُس) آماده می‌کنند و در میدان‌های شهر قرار می‌دهند تا خود را گل مالی کنند. همان طور که گفتیم گِل به عنوان نماد عزاداری و ماتم در مراسم‌ سوگواری اکثر مناطق لرستان استفاده می‌شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112093507379_62.jpg)
[h=2]هیزم و آتش مهیب[/h] در روز هشتم محرم، عزاداران مشغول جمع‌آوری هیزم برای روز عاشورا می شوند. آتش را در صبح عاشورا روشن می‌کنند اما گاهی در فصل سرما این آتش زودتر روشن می شود تا اگر در این روز برف و باران ببارد و هوا سرد باشد عزادارانی که در گِل می‌افتند (مراسم گِل مالی) در سرما اذیت نشود. هیزم گاهی خریداری می شود و گاهی با رفتن به در خانه مردم، جمع می شود.

[h=2]نذر مواد خام[/h] مردم با تهیه خوراکی مانند برنج، روغن، آرد، شکر، گلاب و زعفران و ... و پخش آن در بین عزاداران نذر خود را ادعا می‌کنند.

در روز هشتم محرم، عزاداران مشغول جمع‌آوری هیزم برای روز عاشورا می شوند. آتش را در صبح عاشورا روشن می‌کنند اما گاهی در فصل سرما این آتش زودتر روشن می شود تا اگر در این روز برف و باران ببارد و هوا سرد باشد عزادارانی که درگِل می‌افتند (مراسم گِل مالی) در سرما اذیت نشود

[h=2]چمریونه[/h] در این ایام صدای ساز و دهل که آهنگ غم انگیز (چمریونه) است در محله و کوچه‌های اطراف به گوش می‌رسد. در این شب ها ابیات زیر زیاد در دسته های عزاداری به گوش می رسند:
هر که دارد عشق شاه کربلا عریان شود/ گر تکبر می‌کند از این عزا بیرون شود
محرم آمد و عیشم عزا شد/ حسینم وارد کرب و بلا شد»، «ماه محرم چو پدیدار شد / خون بدل احمد مختار شد

[h=2]طوق اشگس[/h] بعد از عزاداری های روز عاشورا، پایان عزاداری و مراسم روز عاشورا با ضرب‌المثل «طوق اشگس» اعلام می‌شود. طوق علامت ویژه و عمودی عزاداران ماه محرم در لرستان است که محور اصلی چوب نسبتاً بلند و به طول هشت تا 10 متر است که از یک متر به بالا از چندین حلقه که مرکز آنها چوب اصلی است، تشکیل می‌شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/20131112093507348_61.jpg)
یک پارچه از جنس مخمل دور حلقه‌ها می‌بندند و در بالا و انتهای آن یک قندیل نقره قرار می‌دهند و اطراف آن را با نوارهای رنگی ریشه‌دار و آینه‌های کوچک زینت می‌دهند.

[h=2]شام غریبان[/h] عزاداری در لرستان از عصر عاشورا به مدت سه شب با انجام مراسم شام غریبان که عزاداران یک دستار سیاه مخصوص به‌نام کت را به سر و گردن و شانه‌های خود می‌پیچانند در عزا شرکت می‌کنند و با روشن کردن شمع برای غریبی یاران و اصحاب امام حسین (ع) این مراسم به پایان می‌رسد.

[h=1]سقایی همدانی‌ها در روز عاشورا IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/2819721347841651031086249817711124121165.gif)
[/h]


[/HR] یكی از كهن‌ترین رسوم عزاداری در ایران كه هنوز هم در تاسوعا و عاشورای حسینی پابرجاست، آیین سقایی همدانی‌هاست؛ آیینی كه در مراسم پایانی نهمین اجلاس بین‌المللی تجلیل از پیرغلامان حسینی هم به ثبت ملی رسید تا به شناسنامه عزاداران همدانی تبدیل شود.
[/HR]
مردانی سیاه‌پوش و جام به دست كه پای برهنه و با چشمی گریان و گل‌اندود با ذكری حزین به عزاداری در خیابان می‌پردازند، مشخصه این آیین خاص است.
اولین هیات سقاهای همدانی به همت مرحوم سیداحمد روح‌بخش در سال 1277 در همدان تاسیس شد. مرحوم سیداحمد روح‌بخش با كمك مرحوم كربلایی ابوالقاسم سقا، هیات سقایی عباسیه جولان را كه اولین هیات سقایی در همدان است پایه‌گذاری كردند.
سقایان خود را در شیوه سقایی پیرو و مرید عباس‌ بن‌‌علی(ع)، علمدار حسین بن‌علی(ع) و سقای دشت كربلا می‌دانند كه در روز عاشورا آوردن آب برای حرم امام حسین(ع) و یارانش بر عهده او گذاشته شده بود.

سقایان علم و كتل هم نمی‌كشند و تنها چند پرچم بزرگ در جلوی دسته عزاداری به دست می‌گیرند،‌ چون پیشكسوتان سقا، علم‌كشی را تقبیح می‌كنند و برای آن كراهت قائلند

سقایان مكان هیات خود را به احترام اربابشان عباسیه نامیده و آن را خانه عباس می‌شمارند. این هیات هنگام راه افتادن دسته عزاداریشان در طلایه گروه پرچمی را به حركت در می‌آورند كه بر آن نام ابوالفضل‌العباس(ع) نقش بسته است. بر روی پرچمِ قدیمی جلودار هیات سقاهای همدان نیز اشعاری با مضمون فداكاری عباس بن‌علی(ع) برای رساندن آب به تشنگان حرم اهل بیت با وجود تشنگی خود، نوشته شده است. IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203094443222_15.gif)
شب و روز تاسوعا كه به یاد و نام عباس است روضه ابوالفضل می‌خوانند و منحصرا به مرثیه‌خوانی برای او می‌پردازند و كرامات، دلاوری‌ها و خصوصیات او را نقل می‌كنند. سقایان در شب عاشورا نیز به حسینیه همدانی‌ها (خانه حسین) می‌روند و ذكر سقایی می‌گیرند. در این مراسم ویژه، سقایان در حالی كه ذكر سقایی می‌گویند چند بار دور می‌زنند و در پایان، مداح عباسیه به رسم آن كه سقاها مهمانند، تنها چند بیتی نوحه می‌خواند و مراسم به پایان می‌رسد.
سقایان اهل سینه و زنجیر زدن نیستند و از آن كراهت می‌جویند و به عوض به لحنی حزین و عمدتا در دستگاه شور و آوازهای دشتی و افشاری و دستگاه همایون مرثیه‌های خود را همخوانی می‌كنند كه به این نوع مرثیه‌سرایی، گرفتن ذكر سقایی می‌گویند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203094443254_16.gif)
سقایان علم و كتل هم نمی‌كشند و تنها چند پرچم بزرگ در جلوی دسته عزاداری به دست می‌گیرند،‌ چون پیشكسوتان سقا، علم‌كشی را تقبیح می‌كنند و برای آن كراهت قائلند.
سقایان از معدود دسته‌های عزا هستند كه هنوز لباس آیینی به تن می‌كنند و هرگز بدون لباس ویژه خود ذكر نمی‌كنند و وارد دسته نمی‌شوند. می‌گویند لباس سقایی در اصل 75 نوع بوده كه با گذشت زمان تعدادی از آن حذف شده و امروز تنها شامل اقلام زیر است: پیراهن بلندی كه تا زیر زانو می‌آید و برخی به غلط آن را لباده عربی می‌شمارند، سرپوشی كه برای مردان جوان لچك است و برای پیران، دستاری كوچك به قدر 5 ـ 4 دور كه به سر بپیچد، شالی بلند كه به گردن می‌آویزند، نَطع كه روپوشی است چرمی بر شانه راست مایل به چپ می‌اندازند و كشكولی كه پیران و بزرگان سقا در دست می‌گیرند و آنان كه جوان‌ترند جامی برنجی یا مسی به دست می‌گیرند.

در روز عاشورا كاسه‌ها و كشكول‌های سقایان پر از سیب‌های سرخی می‌شود كه نذر كسانی است كه به مراد خود رسیده‌‌اند و نذرشان پذیرفته شده است. سادات نیز بر شاخك‌های این سیب‌های سرخ تكه پارچه‌های سبز می‌بندند و به زعم خود آن را به نام اجدادشان متبرك می‌كنند

كشكول نمادی است از مشك كه آب را با آن بر داشته و نگاه می‌داشتند. كشكول از صدف‌های دریایی ساخته می‌شود كه از خلیج فارس می‌آورند. نطع را هم تمثیلی از مشك می‌دانند. از آن جایی كه مَشك از دوش آویزان می‌شود، برخی دیگر برای نطع جنبه كاربردی قائلند و آن را مانعی برای خیس نشدن لباس سقایی می‌شمارند. تا چند دهه قبل سقایان لنگی كبود با خطوطی سفید و كمربندی با قلاب شیرنشان به كمر می‌بستند كه امروز از رخت سقایی حذف شده است. IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203094443285_17.gif)
جالب این‌كه پوشیدن این لباس‌ها نیز برای خود آیین واجبی دارد به طوری كه پیش از پوشیدن رخت، شور و هنگامه‌ای بر پا می‌شود. ابتدا وضو گرفته، بسم الله می‌گویند و صلوات می‌فرستند و سپس پیراهن می‌پوشند، لچك می‌بندند و شال را چند دور بر گردن می‌پیچند. آنگاه بندی را كه نطع بر دوش با آن برجا می‌ماند، بوسیده، نیت می‌كنند و مراد می‌خواهند و روی دوش می‌اندازند. رخت سقایی بدون نطع اعتباری ندارد و بدون وضو هرگز به آن دست نمی‌زنند و بر دوش نمی‌آویزند.
در روز عاشورا كاسه‌ها و كشكول‌های سقایان پر از سیب‌های سرخی می‌شود كه نذر كسانی است كه به مراد خود رسیده‌‌اند و نذرشان پذیرفته شده است. سادات نیز بر شاخك‌های این سیب‌های سرخ تكه پارچه‌های سبز می‌بندند و به زعم خود آن را به نام اجدادشان متبرك می‌كنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203094443316_18.gif)
از ظهر عاشورا و در روز سوم، هفتم و اربعین دیگر نه نطع می‌پوشند و نه كشكول و جام به دست می‌گیرند، زیرا كه عباس بن‌علی(ع) شهید شده و نطع و كشكول و جام كه نشان و نماد اصلی سقایی است به احترام و عزای سقای كربلا برچیده شده و كنار می‌رود.‌ سقاها تا زمانی كه در دسته هستند هیچ چیز نباید بخورند و بیاشامند. هنگام عزاداری دسته عزای سقایی دو پاره می‌شوند و هر پاره دو صف كه به موازات یكدیگر گام بر می‌دارند. دسته اول كه جلوی دو صف آن بیشتر سادات می‌ایستند و دسته دوم كه با فاصله‌ای كوتاه از دسته اول می‌ایستد و در جلوی آن یكی از سادات است.
از دیگر رسوم سقاها در شب قبل تاسوعا این است كه به نیت عباس نان و ماست خیرات می‌دهند و صبح عاشورا به نیت علی اصغر شیر گرم پخش می‌كنند.

[h=1]قلور خوری به جای قیمه نذری! IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/168512165204766622921521711761781999092.gif)
[/h]


[/HR] محرم در سیستان و بلوچستان با پخت حلیم و شله زرد شروع می شود... با پشت بام رفتن ریش سفیدان و تلاوت قرآن و ذکر دعا برای اعلام رسیدن ماه محرم و برگزاری مجالس روضه و عزاداری در خانه ها که تا 18 روز پس از آن ادامه دارد. سه روز مانده به عاشورا، آشپزخانه زنان سیستانی تعطیل می شود و خانواده های سیستانی برای همدردی با کاروان قیام عاشورا، از خوردن امساک می کنند.
[/HR]
در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان به ویژه شهرهای زاهدان، زابل، زهک و هیرمند که بیشترین ساکنان آن را شیعیان تشکیل می دهند، تکیه ها و حسینه های متعددی در محله های مختلف پذیرای عزاداران حسینی است. آنها هر شب تعزیه برگزار می کنند و این تعزیه ها در سیستان به صورت روز شمار است. یعنی شبیه خوانان هر روز ماه محرم را به یکی از یاران امام حسین (ع) مثلا حضرت علی اکبر(ع) یا حضرت ابوالفضل (ع) اختصاص می دهند و اجرای خود را بر مبنای روایت های متفاوتی پیش می برند.
در سیستان معمولا تا روز دهم محرم غذاهای نذری مردم یک نوع حلیم سنتی است که به آن "قلور" گفته می شود و در روز عاشورا با قیمه از سوگواران پذیرایی می شود. در این شب مردم به مساجد می روند و چراغ ها را خاموش می کنند و در نور شمع به سوگواری می پردازند و با شله زرد و آش رشته از سایر عزداران پذیرایی می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102734155_1.gif)
پخت انواع غذاهای محلی از قبیل حلوا، خورشت و برنج و همچنین پخش شیر و خرما میان خانواده های کم درآمد از دیگر آیین های روزهای تاسوعا و عاشورا در سیستان است. آنها در تاسوعا و عاشورا روزه می گیرند تا با تحمل تشنگی، مصائب اهل بیت را بیشتر درک کنند.
در دارالولایه سیستان هر محله دسته عزاداری مخصوص به خود را دارد که غالبا به نام همان محله نامگذاری می شود. عزاداران به یاد امام حسین(ع) بر سر و روی خود گل می مالند و در جلوی هر یک از دسته ها پرچم ها و علامت های سیاه و سبز و پارچه نوشته ها پیش برده می شوند.
آنها در مراسم خوانی در حالی که با یک دست مشک آب و با دست دیگر کاسه ای در دست دارند به یاد تشنه لبان کربلا، عزاداران را سیراب می کنند.

در سیستان معمولا تا روز دهم محرم غذاهای نذری مردم یک نوع حلیم سنتی است که به آن "قلور" گفته می شود و در روز عاشورا با قیمه از سوگواران پذیرایی می شود. در این شب مردم به مساجد می روند و چراغ ها را خاموش می کنند و در نور شمع به سوگواری می پردازند و با شله زرد و آش رشته از سایر عزداران پذیرایی می کنند

[h=2]در زابل چه می گذرد؟[/h] زابلی ها در ماه محرم از برگزاری مراسم جشن، مراسم مربوط به ازدواج، جشن تولد و خرید لباس نو پرهیز می کنند. آنها ظهر روز تاسوعا و عاشورا بهترین غذای خود را تهیه و آن را پس از قرار دادن در سینی های بزرگ و روی سر می گذارند و به پشت درحسینیه ای که سینه زنان و زنجیرزن ها مشغول برگزاری مراسم هستند، می برند.
ساعت 12 ظهر در حسینیه باز می شود و مردم در صف های طولانی، با سینی هایی بر سر که پر از نذورات است وارد حسینیه می شوند و از عزاداران پذیرایی می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102734186_2.gif)

[h=2]عزاداری های زنانه[/h] زنان هم در بیشتر نقاط سیستان در ماه محرم از اصلاح سر و صورت خود پرهیز می کنند و تا پایان ماه صفر هم لباس سیاه بر تن دارند. آنها علاوه بر شرکت در مجالس عمومی حسینه ها، مجالس ویژه ای در منازل خود برگزار می کنند و در روضه خوانی های دوره ای شرکت می کنند. زنان سیستانی در این ماه دست از انجام کارهایی مثل حصیربافی و صنایع دستی هم برمی دارند و بیشتر سعی دارند خود را با ذکر و تسبیح و نماز و روزه مانوس کنند. در سیستان مکان زیارتی برای خانم ها به نام "بی بی دوست " وجود دارد که برخی بانوان سیستانی در روز تاسوعا و ظهر عاشورا نذورات خود را در این مکان ادا می کنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102734217_3.gif)

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102734249_4.gif)
مردم در شهرستان چابهار با برپایی آیین های نوحه خوانی، تعزیه، روضه خوانی، سخنرانی، سینه زنی و زنجیرزنی همچنان یاد قیام سرور و سالار شهیدان را زنده نگاه می دارند. در ظهر عاشورا مردم محلی در بندر مرزی چابهار با آداب و رسوم خاصی با آتش زدن خیمه ها به یاد اسیران کربلا بر سر و سینه می زنند و با حضرت زینب(س) و اسیران همدردی می کنند.

[h=1]روزهای سیاه پوشی مراغه IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/18927945318518579119351011382217231632.gif)
[/h]


[/HR] در میان آذری های ایران، محرم آداب و رسوم خاص خودش را دارد. نمادهای این مراسم بازتعریف شده اند و در این میان مردم مراغه بیشتر از شهرهای دور و بر، نمادهای خود را جا انداخته اند.
[/HR]
[h=2][/h] [h=2]دسته های شاخسی[/h] این مراسم پیش درآمد تشكیل هیاتهای عزاداری محرم در آذربایجان است که دسته جات مركب از جوانان و ریش سفیدان محلات است كه به طور جداگانه ساعاتی قبل از غروب آفتاب در نزدیكی مسجد یا تكیه جمع می شوند.
ابتدا در دو ردیف مجزا قرار گرفته در حالی كه با دست راست چوبدستی شاخسی را كه نمادی از شمشیر است در دست گرفته و با دست چپ حلقه در كمر نفر بعدی زده اند، به همراهی نوحه مخصوص شاخسی و حركات ریتمیک پاها و دستها، نوحه خوانی می كنند. معمولا اولین بار سردسته چندین بار با صدای بلند یا حسین را می گوید تا به اصطلاح دم گرفته شود.
در زمان شور هیاتها زمانی است كه چندین هیات شاخسی به هم برخورد می نمایند و در این صورت سردسته با فریادهای بلند " شاخسی، واخسی " حیدر، صفدر" حسینیم وای مظلوم اولن حسینیم وای، به آسمانها شنیده می شود. امروز برای تهییج بیشتر گروههای شاخسی از ادوات موسیقی نظیر طبل و سنج نیز استفاده می شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145821_15.gif)

[h=2]علم بندی[/h] آئین سنتی عَلم بندی به صورت كاملاً سنتی در استان آذربایجان شرقی در سومین روز محرم در شهر مراغه واقع در محله دروازه مراغه برپا می شود كه همه ساله بازدید كنندگان مخصوص خود را دارد. علم مراغه تقریباً 50 متر است كه توسط سرپرست هیاتهای مراغه با انواع پارچه ها و روسری ها نصب می گردد.
بعد از نصب پارچه ها و استحكام بخشی علم توسط سیم ها چند نفر از بالابر استفاده كرده و مابقی دستمالها را بر روی آن نصب می كنند. در حین نصب علم هزاران راس گوسفند در زیر پای علم قربانی می شود و هر كس نذری دارد در این روز و در بین اهالی حاضر پخش می كنند. نذورات هر چه است احسان امام حسین است از چای و خرما گرفته تا نان و پنیر. این رسم از آئین های کهن شهرستان مراغه است و تقریبا این عَلم تا اربعین به همان صورت برافراشته می ماند و 28 ماه صفر توسط سینه زنی و نوحه خوانی هیاتهای مراغه علم واچیده می شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145962_19.gif)

[h=2]حجله قاسم (ع)[/h] این مراسم در روستای نرج آباد شهرستان مراغه اجرا می شود. در شب پنجم ماه محرم با كمك اهالی روستا، حجله ای از پارچه های رنگین و گل و شیرینی آراسته می شود و در خانه فردی كه همه ساله میزبان حجله قاسم است نهاده می گردد، اهالی محل هر كدام با خلعت و كادویی که برای تزیین حجله می آورند، جمع می شوند. این حجله در آن شب با حضور حاضران سینه زن و زنجیرزن آماده می گردد و بعد از آن شب برای گردش در محلات تا شب عاشورا می گردانند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145899_17.gif)

[h=2]شمع پای لاما[/h] در روز نهم محرم ( تاسوعا) به هنگام غروب، مراسم "شمع پای لاما" در اكثر نقاط آذربایجان مرسوم است. هر كس در طول سال برای گشودن مشكلی و گرفتن حاجتی نذر كرده است كه در این چنینی شبی به درب 41 مسجد برود و در هر كدام یك عدد شمع روشن كند، معمولا صاحبان هیاتها و مساجد از قبل جایگاهی را مشخص كرده اند كه مخصوص افروختن شمع باشد. رسم است كه حاجتمندان با پای برهنه این رسم را به انجام برسانند.
معمولا جایگاهی كه محل افروختن شمع است بعد از نماز مغرب محل شاخسی زدن هیات است و شاید این كار به دلیل روشنایی باشد كه در گرو شمع بوده است، چون در سابق روشنایی هیئت ها با این وسیله روشنایی تامین می شده است.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145868_16.gif)

[h=2]مراسم خیمه سوزانی[/h] این رسم در اكثر نقاط آذربایجان در ظهر عاشورا (قبل از اذان) برگزار می گردد. كه منتسب به واقعه سوزاندن خیمه های اهل بیت (ع) توسط دشمنان بی رحم می باشد که بعد از آن مراسم اصطلاحاً می گویند "قتیل كسیلدی". اكثراً در نقاطی که شبیه خوانی برگزار می شود، مراسم سوزاندن خیمه با تعزیه این مراسم توام می گردد و برای تهییچ بیشتر مردم و بینندگان تعدادی شبیه خوان كودك را در صحنه نمایش در حالت فرار و شیون قرار می دهند تا تاثیر آن ملموس تر گردد.
[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145930_18.gif)
اللهم لبیك[/h] زمان این مراسم صبحگاه عاشورا است، دسته جات سینه زن و عزادار قبل از طلوع آفتاب دسته دسته در حالی كه كفن بر تن یا حوله ای به نشانه احرام بر بدن پوشیده اند، به حسینیه حاج غفار مراغه می رسند. بعد از اداء نماز صبحگاهی عاشورا در حالیكه صورت ها را گل و خاكستر مالیده اند با پای برهنه دو ردیف تشكیل می دهند.
سردسته این هیات ابتدا با لعنت گفتن بر ظالمان و آل یزیدیان و "بی شمار" گفتن دسته ها، جماعت را آماده می كند، سپس كم كم ورد و دعای مخصوص را می خواند با این مضمون " الله، الله " حسینا واینا؟" یعنی خدایا، خدایا، حسین كجاست؟ كم كم كه شور و شوق جماعت را در بر می گیرد، مردم با هیجان به حالت هروله مانند حرکت در صفا و مروه به جوشش درآمده، در حالیكه با هر گفته ورد مخصوص بر سرها می كوبند، در فواصل معین ورد " اللهم لبیك یا حسین" را نیز می خوانند. یعنی حسین ما برای بیعت آماده ایم.
این مراسم با گردش در نقاط مختلف شهر تا حوالی ظهر ادامه می یابد، و در مسیر اینها قربانی های زیادی ذبح می شود، كه همگی به بساط آشپزخانه حضرت برای اطعام عزاداران اهداء می شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210102145993_20.gif)

[h=2]گرداندن اسب ذوالجناح[/h] بازگشت اسب بی سرنشین در دشت كربلا یكی از غم انگیزترین صحنه های عاشورایی است، كه درمراغه این حركت نمادین بازآفرینی می شود. برای این کار اسب سفید رنگی كه ملبس به پارچه های سبز و سفید است در حالیكه آغشته به خون کرده اند، به آن تیر و پیكانهای چوبین نیز متصل می نمایند و بعضا كبوترهای خونین بال را نیز سوار بر اسب می کنند و در بین دسته جات عزاداری می گردانند، زنان و مردان به طواف اسب شبیه دوالجناح می پردازند و هر كس نذرش را که عمدتا پول است به رواندازهای اسب وصل می كند، بعضا قطعاتی از پارچه سبز آن را برای تبرک و گرفتن حاجت و سلامتی از صاحب اسب طلب می كنند، كودكان شیرخوار را از زیر شكم اسب برای مصونیت از بیماری عبور می دهند. این اسب نمادین در حقیقت اسبی خسته و بازگشته از رزم است.

[h=1]روزهای سیاهپوشی بهبهان IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/2471901141971313920651144202441941357249146.gif)
[/h]


[/HR] مراسم ماه محرم در بهبهان هزار رنگ و هزار شکل دارد. محرم‌بازی، علی اصغرك، سیاه پوشی دیوارها، حجله قاسم، مشعل‌گردانی، نقش‌گردانی، سقایی، شو شوروزی و... اینها فقط گوشه ای از آیین‌هایی است كه بهبهانی ها در ماه محرم برپا می کنند و یک ماه با آن ها عزادارند.
[/HR] [h=2]محرم بازی
[/h] چند روز قبل از ماه محرم كودكان محله‌ها دور هم جمع می‌شوند و چوبی وسط میدان محل می‌گذارند و دور آن جمع می‌شوند. یكی از آن بچه‌ها شروع به نوحه‌خوانی می‌كند و بقیه سینه می‌زنند. آن‌ها با این كار به استقبال ماه محرم می‌روند و نام این مراسم را محرم بازی می گذارند.
بچه‌ها هم چنین یك عروسک به عنوان نماد علی اصغر درست می کنند و نام آن را "علی اصغرك" می گذارند. آنها عروسک را دم خانه‌ها می‌برند تا از صاحب خانه نذری یا هدیه‌ای دریافت كنند و از مجموع این پول‌ها خرج برنامه‌های خود می‌كنند و علم و پارچه می‌خرند. این برنامه‌ها چند روز قبل از ماه محرم برگزار می‌شوند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203092704258_26.gif)

[h=2]حجله قاسم[/h] در شب عاشورا برنامه حجله قاسم اجرا می‌شود. شب عاشورا در بهبهان "شو شوروزی" گفته می‌شود. مردم در این شب تا صبح بیدارند و در محل‌های عزاداری تا ساعت یك بامداد برنامه سینه‌زنی و عزاداری برپاست و بعد از آن مردم در امام‌زاده‌های مشهور شهر كه شامل امام‌زاده حیدر، شاه فضل و شاه میرعلی حسین است، جمع می‌شوند و هیات به هیات و محله به محله به این امام‌راده‌ها می‌روند و هر كدام به نوبت ربع ساعت عزاداری می‌كنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203092704290_27.gif)

[h=2]چراغی روشن است[/h] مشعل‌گردانی هم در این روزها انجام می‌شود و مشعلی كه پنج شعله دارد بین عزاداران گردانده می‌شود. گفته می شود که در زمان‌های گذشته هر محله مشعلی داشت و این مشعل محله را روشن می‌كرد. در شب های محرم، اهالی مشعل را جلو محله می‌چرخاندند تا روشنایی ایجاد شود. بعدها فانوس جای مشعل را گرفت و فانوس‌گردانی باب شد. در حال حاضر مشعل‌گردانی فقط در محل پَر بهبهان انجام می‌شود.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203092704321_28.gif)

[h=2]نقش خون[/h] نقش‌گردانی مراسمی است كه در آن تختی آماده می‌شود و آن را با پارچه سفید آغشته به خونی می‌پوشانند. این پارچه را كه نماد حضرت اباعبدالله است روی تخت می‌گذارند و آن تخت را به دوش می‌گیرند و می‌چرخانند كه این نقش‌گردانی نام دارد.
صبح عاشورا تمام هیات‌ها و محله‌ها جمع می‌شوند و پشت سر هم به صف می‌شوند و وارد امام‌زاده می‌شوند و مثل شب عاشورا هر محله‌ای عزاداری می‌كنند. هر محله‌ای تا ظهر به امام‌زاده می‌رود. شب همان روز مراسم شام غریبان برگزار می‌شود و شام غریبان به مدت سه شب برگزار می‌شود و زنان شهر به مساجد می‌روند و این مراسم را به یاد اسارت حضرت زینب و اهل بیت امام حسین برپا می‌كند. در شب سوم مراسم دفن شهدا را برپا می‌كنند و با حمل بیل و كلنگ به صورت نمادین مراسم دفن شهدا را اجرا می‌كنند.
بعد از این مراسم عزاداری تعطیل می‌شود و روضه‌خوانی شروع می‌شود كه از 14 محرم تا روز اربعین ادامه دارد.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111203092704352_29.gif)

[h=2]کولکی[/h] مراسم "كولكی" مراسمی است كه هر محله‌ای روز عاشورا برای ورود به امام‌زاده اجرا می‌كند. به این شكل كه عزاداران در صف‌های چهار به چهار وارد می‌شوند و به این دلیل كه دوش آنها به هم می‌خورد اسم آن را كولكی گذاشته‌اند. ورود آنها مثل یك لشكر نظامی است و در حالی كه نوحه‌ها و تك بیت‌های تاثیرگذار و پرشور و حماسی را می‌خوانند و سینه می‌زنند وارد امام‌زاده می‌شوند. برای سقایی یكی لباس سقایی پوشده و كاسه‌ای به دست می‌گیرد و به عزاداران آب می‌دهد. این كار به یاد حضرت اباالفضل و تشنگی یارانش انجام می‌شود. اینها عمده مراسم عزاداری در بهبهان است.

[h=1]از تابوت سیاوش تا نخل سیدالشهدا IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/79281174163912211371822022214713611513243.gif)
[/h]


[/HR] با این‌كه مراسم تاسوعا و عاشورا در سراسر نقاط این سرزمین با آیین و شكوه خاصی برگزار می‌شود و هر كجای این كشور پهناور كه باشید می‌تواند شما را به سوی خود جذب كند اما بعضی مناطق هستند كه به سبب سنت‌های ویژه و منحصر به فرد خود از جذابیت و كشش بیشتری برخوردارند و خیل عزاداران و تماشاگران را به سوی خود جذب می‌كنند. یكی از این مناطق روستای گردشگری ابیانه است.
[/HR]
شهرت این روستای 4000 ساله اگرچه به علت معماری سنتی بسیار زیبا و منحصر به فرد و طبیعت بكر و زیبای آن است كه سالانه میلیون‌ها گردشگر داخلی و خارجی را مجذوب خود می‌كند، اما برپایی آداب و رسوم كهن و ریشه‌دار بویژه آیین خاص نخل‌گردانی در مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی نیز همه ساله خیل عظیمی از مردم كشور را برای دیدن به این منطقه می‌كشاند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256188_01.gif)
عاشورای روستای ابیانه به دلیل تاثر از آیین سووشون ـ‌سوگ سیاوش ـ با عاشوراهای دیگر در ایران تفاوت دارد. از اصفهان و آزادراه كه به سمت كاشان حركت می‌كنید، مستقیما به ابیانه و البته تابلوی آن می‌رسید. پس از ورود به جاده فرعی و طی حدود 30 كیلومتر و عبور از یك جاده پیچ در پیچ و زیبا و سرسبز به سرزمینی عجیب و متفاوت می‌رسید؛ سرزمینی كه سرخی خاك آن از همان ابتدا گواهی است بر متفاوت بودنش.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256359_07.gif)
اینجا همه چیز سرخ است؛ خاك و كوه و خانه‌ها. گو این‌كه چشمه‌ای خونین در زیر این سرزمین همواره در حال جوشیدن است. از همان زمان كه خون سیاوش بر زمین ریخته شد و تابوتش روی دوش ایرانیان داغدار این منطقه به حركت درآمد، دیگر از حركت بازنایستاد تا زمانی كه خون یكی از بهترین بندگان خدا بناحق روی زمین ریخت؛ خون ابا عبدالله(ع) و این تابوت در شكل و شمایل نخل جانی دوباره گرفت و جان‌ها را دوباره سوزاند و مصمم‌تر از پیش روی شانه‌های داغدار به حركت درآمد.
ابیانه‌ای‌ها لباس و لهجه زیبایی دارند. نوع گویش آنها، «فرس» یاز بان پارسیان قدیم است كه خود گواه دیگری برقدمت تاریخی این روستاست. خانه‌های روستای ابیانه روی دامنه شمالی كوه كركس و با شیب نسبتا تند و به صورت پلكانی و مسلط بر یكدیگر و به شیوه معماری ساسانیان ساخته شده‌اند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256250_03.gif)
مردم ابیانه لباس‌های سنتی خود را می‌پوشند، نوع پوشش زنان ابیانه‌ای با شلیته‌های كوتاه و گشاد و روسری‌هایی با متن سفید و گل‌های قرمزرنگ بسیار تماشایی است. زنان این روستا همچنین پیراهن بلندی از پارچه‌های گلدار و رنگارنگ تن می‌كنند و مردان نیز با پوشیدن شلوار گشاد و دراز از پارچه سیاه‌رنگ، هویت با‌ارزش روستای خود را همواره پاس داشته‌اند.
جالب این‌كه روز تاسوعا و عاشورا نیز همین پوشش را بر‌تن آنها خواهید دید و این یكی دیگر از ویژگی‌های مراسم این روستاست. مردم این منطقه كه حالا بسیاری از آنها ساكن شهرهای بزرگی همچون كاشان، اصفهان و تهران هستند، هرجا كه باشند خود را در این ایام به زادگاهشان می‌رسانند و مردان با پوشیدن تنبان‌های گشاد سیاه (تنها یادگار پوشاك گذشته مردانه) و زنان با لباس‌های محلی در مراسم شركت می‌كنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256266_04.gif)
یكی از مراسم جالب این روستا، مراسم جاق‌جاق‌زنی است كه با شور و هیجان خاصی اجرا می‌شود. در این مراسم افراد با بر هم زدن دو قطعه چوب و خواندن اشعاری مخصوص این مراسم، در محله‌های روستا می‌گردند. اگر پیش از ظهر تاسوعا به ابیانه برسید شاهد این مراسم جذاب خواهید بود.
دو نخل‌ 60 ساله ابیانه چند روز پیش از تاسوعا توسط محلی‌ها بیرون آورده و تزیین می‌شود و در روز تاسوعا و عاشورا در دو محله بالا و پایین سوار بر دوش مردم در شهر حركت می‌كند و عزاداران را دنبال خود می‌كشاند و دلشان را می‌برد.
مراسم نخل‌گردانی در محله پایین و بالا شبیه هم است و فردی كه سوار نخل می‌شود باید در روز عاشورا و تاسوعا به حمل‌كنندگان نخل، ناهار و شام نذری بدهد.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256297_05.gif)
نخل بعدازظهر روز نهم در كوچه‌های روستا حركت داده می‌شود و بی‌آن‌كه در جایی توقف كند، به جای اول بازگردانده می‌شود. شب كه از راه رسید، عزاداران محله‌ها چراغ به دست به سینه‌زنی و نوحه‌خوانی كه آن را پرسه گویند، می‌روند. سحرگاه و پس از نماز صبح نیز با خواندن نوحه طلوع در محله می‌گردند و به استقبال اولین اشعه خورشید در صبح عاشورا می‌شتابند.
مراسم نخل‌گردانی در روز عاشورا در هر دو محله پس از برگزاری مراسم طلوع‌خوانی انجام می‌شود و تا ظهر عاشورا ادامه دارد. نخل هر منطقه فقط در محدوده همان محله گردانده می‌شود و مجاز نیست كه به محدوده محله دیگر وارد شود. در روز عاشورا دو نخل در یك نقطه با هم روبه‌رو می‌شوند و به هم سلام می‌دهند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256328_06.gif)
هنگام عبور، گاه نخل سست می‌كند تا زنی كه روی و تن خود را پوشانده از زیر آن عبور كند تا شاید سال دیگر كودكش را از روی نخل بگذرانند.
نخل محله پایین (محله قدیمی روستا) تا سرچشمه برده می‌شود و پس از صرف ناهار از آنجا نخل را كه با طناب‌های ضخیم مهار شده از سربالایی تندی بالا می‌كشند تا از راهی دیگر به جایگاه نخستین بازگردانده شود، چرا كه برگشتن از راه رفته شگون ندارد.
نخل محله پایین، در مسیرهای مشخصی از روستا گردانده می‌شود، به این ترتیب كه آن را از حسینیه تا سرچشمه (قبرستانی در شرق روستا) می‌برند و در سرچشمه به زمین می‌گذارند و بعد از صرف ناهار نذری نخل را به حسینیه برمی‌گردانند و آن را از كوه سرچشمه به بالا می‌كشند. قسمت بسیار مشكل حمل نخل محله پایین، حمل نخل در این مسیر است.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111210105256219_02.gif)
مراسم نخل‌گردانی در محله بالا نیز در روز تاسوعا پس از مراسم «جاق جاق‌زنی» شروع می‌شود. در این محله نیز نخل در مسیر مشخصی گردانده می‌شود و آیین آن مشابه محله پایین است. توقف نخل محله بالا برای صرف ناهار در مسجد و حسینیه حاجت‌گاه است كه در غرب روستا قرار دارد.

[h=1]تابوت های ایستاده یزد IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/15421179225234110159135185442323611123614196.gif)
[/h]


[/HR] محرم یزد را با نخل گردانی اش را می شناسند. آیین باشکوهی که به جای علم گردانی برگزار می شود و با شهرت جهانی اش خیلی از گردشگران را برای تماشا به یزد می کشاند.
[/HR]

نخل از جنس چوب است و آن را به شكل برگ درخت و یا سرو می‌سازند. معمولاً وزن نخل زیاد است و جابه‌جا كردن آن نیاز به كمك ده‌ها نفر دارد اما به هر حال این نخل نماد تابوت «سیدالشهداء» یا نمادی ازتابوت شهدای كربلا است که مردم یزد در گویش محاوره‌ای به آن «نقل» می‌گویند و معتقدند كه «نخل» یا «نقل» نشانی از قامت برافراشته شهدا است.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111207131452173_22.gif)
دكتر «اسلامی ندوشن» می‌نویسد: «با آن كه نخل هیچ شباهتی به درخت خرما ندارد، آن را به نام این درخت می‌نامند. شاید به علت آن كه اصلش از جنوب‌غربی و بین‌النهرین است. نخل شباهت بسیاری به درخت سرو دارد و سرو در فرهنگ عامه یعنی جاودانگی و رشادت و زندگی اخروی و آزادگی كه یادآور روحیات و خصایل امام حسین(ع) است. هم چنین این مراسم بازتابی است از «نقل» حكایت كربلا.»
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111207131452298_25.gif)

[h=2]نخل بندی[/h] چند روز پیش از شروع ماه محرم، خادمان شروع به تزیین و آذین بستن نخل می‌كنند. آذین‌بندی نخل حداقل یك هفته طول می‌كشد. در طول این مدت، آنها زیورآلات و وسایل مربوط به تزیین نخل را ـ كه قدمت آن‌ها به دوره صفویه می‌رسد ـ از انبار بیرون آورده و تمام روز را با پاهای برهنه مشغول کار می شوند.
بستن نخل نیاز به مهارت و سلیقه خاص دارد و خادمان شیوه‌های آن را از پدر و اجداد خود آموخته‌اند. آن‌ها ابتدا بدنه نخل را با پارچه سیاه می‌پوشانند، آن گاه روی پارچه سیاه را شمشیربندان می‌كنند. برای این كار، صدها شمشیر، قمه و خنجر برهنه ـ که بعضی از آن‌ها جنس بسیار عالی دارد و نام سازنده آن‌ها بر روی آن‌ها نقر شده ـ را در دو ردیف بر دو بدنه نخل می‌بندند. به طوری كه هر دو طرف نخل، شمشیربندان می‌شود و هیچ جای خالی در آن باقی نمی‌ماند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/2011120713145295_155.gif)
سپس تزیینات دیگری از قبیل آیینه‌های بزرگ قاب‌دار، منگله‌ها و دستمال‌های ابریشمی رنگی و زری را در دو سوی نخل می‌بندند و بر تارك آن جقه‌های فلزی از جنس فولاد و برنج و هم‌رنگ آن‌ها پرهای طاووس یا میوه انار می‌گذارند و نخل را مانند یك حجله، زیبا و خوش‌بو می‌كنند. در داخل آن نیز زنگ‌های بزرگی را با طناب می‌آویزند و بچه‌ها هنگام حركت، آن‌ها را به صدا در می‌آورند.
برای بلند كردن نخل، ده‌ها تن از مردان محله، زیر پایه‌های نخل رفته، آن را با عظمت تمام به حركت درمی‌آورند و چون جنازه‌ای با شكوه، از میان موج جمعیت عبور می‌دهند. نخل گردانان اغلب آن را چند بار دور حسینیه محل می‌چرخانند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111207131452251_24.gif)
[h=2]نذری برای نخل سازی[/h] در اطراف یزد رسم بر این است كه درختان را وقف می‌كنند تا پس از كهنسال شدن، ساقه‌های آن‌ها را ببرند و نخل را مرمت كنند. نخل‌سازی صنعت ظریفی است كه همگان از عهده آن بر نمی‌آیند. استادان این رشته شیوه‌های ساخت آن را به دیگران می‌آموزند. به دلیل اهمیت نخل و نخل‌گردانی در یزد، هم‌اكنون خانواده‌هایی در این منطقه وجود دارند كه شهرت آن‌ها «نخل‌بند» و «نخل‌ساز» است.

[h=2]دسته سقا[/h] به جز نخل گردانی، یزدی ها مراسم معروف دیگری هم دارند که به آن دسته سقا گفته می شود. در این مراسم گروهی از نوجوانان لباس سیاه می‌پوشند و لنگ قرمزی دور كمر خود می‌بندند. آن‌ها مشك روی دوش گذاشته و بازوبندی از قرآن‌مجید را كه با پولك‌های رنگارنگ و برگ‌های فلزی نقره‌ای رنگ تزیین شده، بر كتف خود می‌بندند و در صفی منظم با ذاكر و سردسته خود هم خوانی می‌كنند.
اگر فصل گرما باشد یكی دو نفر هم در پشت صف با مشك پر از آب و یا شرب گلاب به اهل مجلس و عزاداران آب می‌دهند. آن‌ها آب را در جام ابوالفضل(ع) ریخته و به مردم تعارف می‌كنند. دسته سقای یك علم چهارگوش دوپایه و یا یك علم سه‌گوش با تمثال حضرت ابوالفضل(ع) را با خود حمل می‌كنند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111207131452142_156.gif)
در شهر یزد محله گردی دسته‌های عزادار مرسوم نیست ولی در برخی از شهرهای استان هنوز این سنت دیرینه وجود دارد كه پیاده در محله می‌چرخند و پس از آن در مسجد یا تكیه و حسینیه به عزاداری می‌پردازند. در پیشاپیش دسته‌های عزادار، افرادی پرچم های بسیار بلند را حمل می‌كنند که معمولا به رنگ های سبز و قرمز هستند و با نقاشی، منجوق دوزی و یا گلدوزی، نام و نشان هیات عزدار بر روی آن نصب شده است.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/20111207131452220_23.gif)
[h=2]كتل بستن[/h] در یزد به اسب زین كرده‌ای كه به طرز خاص آراسته شده و پیشاپیش دسته عزاداری حركت می‌كند، «كتل» می‌گویند. گاهی به گردن این اسب چند شال، ‌ترمه یا ابریشمی به رنگ‌های سبز و سرخ آویزان كرده و سر و صورت حیوان را با چند قطعه آیینه كوچك، نگین، قرآن و ... آذین می کنند و گاهی بنا بر سلیقه شخصی سفید خون‌آلودی را بر پشت حیوان می‌كشند و چند قطعه چوب رنگ شده قرمز به نشانه تیر و پیكان در پارچه فرو می‌كنند.
هم چنین كبوتر زنده‌ای را كه با رنگ قرمز آغشته شده نیز بر پشت اسب می‌گذارند. افسار این اسب یا كتل همواره در دست محافظ آن است و جلو دسته سینه‌زنی حركت می‌كند و محافظ آن مرتب سر و صورت حیوان را نوازش می‌كند. این حركت نمادین را «اسب و كتل» می‌نامند.

روضه شب نهم محرم (ابوالفضل العباس علیه السلام)

IMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/8087/1_h.abbas.jpg)


مشك رو به دوش انداخت،راهی ِ خیمه ها شد،الله اكبر،قربون این آقا برم،می خوام مقتل بخونم از سه مقتل،هم منتخب طُرِیحی، هم مقتل اَبی مِخنَف،هم مقتل العباس مرحوم مُقرَّم،با سند هیچ چیز از خودم نگم،خودت بفهمی كربلا چه خبر بوده. فَرَجَعَ مِنَ الفُرات. از فرات برگشت،كمین كردند،خیلی طول نكشید دست راستش رو زدند،مشك رو داد به شونه ی چپ، همه ی حواسش به مشك ِ،یه مرتبه دید دست چپ رو هم زدند،شروع كرد رجز خواندن:
والله ان قـطـعـتــمــو یـمـیـنـــی
انـی اوحــامــی ابـدآ عـن دیـنـی
دست راست رو زدند،چپ رو زدند، فحمل القربة بأسنانه دیدند مشك رو به دندان گرفت،به اسب نهیب زد تا سریع حركت كنه،میخواد مشك رو برسونه،از دور همه دارند عباس رو نشونه می گیرند،مقتل میگه: وَ یَداهُ یَنفَخانِ دَما از دو دستش مثل سیلاب خون می ریخت،اما حواسش به مشك ِ،مشك تو دندوناش ِ،سرعت زیاده،یه مرتبه عمر سعد دستور داد: فَحَمَلوا علیه باَجمَعِهم جَمیعا عمر سعد دستور داد:همه با هم حمله كنید،نه یه نفر،نه صد نفر،نه هزار نفر،چهار هزار نفر.حسین...... حمله كردند،به قاسم و علی اكبر هم دسته جمعی حمله كردند،اما نه دیگه چهار هزار نفر به یك نفر،همه دورش حلقه زدند. فِرقَةٌ بالسَّهم معنی كنم یانه؟یه عده با تیر، فِرقَةٌ بالحجارة یه عده با سنگ،تیر به مشك خورد،همه امیدش داره رو خاك می ریزه،تیر به سینه خورد،"سادات" تیر به چشم خورد، آدم یه دونه خار تو چشمش بره،دیگه طاقت نمیآره،هر كاری كرد تیر رو در بیاره نشد،دست نداره،زانوهاش رو آورد بالا،سرش رو خم كرد، فَضَرَبه رَجُلٌ مِنهُم بعَمودٍ مِن حَدید چنان با عمود آهن....حسین.... همچین كه عمود آهن زدند،عباس با صورت رو خاك افتاد،داداشش رو صدا كرد:یا اخا داداش منم رفتم،نمی دونم ابی عبدالله خودش رو چه طور رسوند،اما نوشتند جوری اومد،تا رسید دید دور عباس رو حلقه زدند،من نمیگم،مقتل میگه:تا حسین دید دارند عباس رو می زنند، وَ صَرَخَ الحُسَین صَرخَةً شَدیدا دیدند حسین داره داد میزنه،میگه: وا عباسا.. حسین..........
پاشو علمدار حرم، هنوز علمداری
پاشو آوردم دستات و ،علم رو برداری
پاشو می خوام بدونن،که کاشفَ الکُروبی
پاشو می خوام تو صحرا ،علمت و بکوبی
یا ساقی العطاشا
***
روضه ی من اینه،هر كی تا حالا داد نزده شرمنده ی حضرت زهرا نشه.حسین میخواد یه كاری كنه عباس بلند شه،چیكار كنه؟سادات ببخشند،این شعر فقط مال شب تاسوعاست
تو می دونی که بعد تو ،چی به سرم میاد
خودم که هیچ چی به سر اهل حرم میاد
خواهرمون به غیر از ،من و تو یار نداره
الان داره تو خیمه،گوشواره در میاره
یه نفر بعد از عباس دست به كمرش گرفت،اون حسین بود،یه نفرم دو دست رو سرش زد.آی حسین...خدا به باب الحوائج فرج امام زمان ما برسان

IMAGE(http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-10-22/22/55fd1fd2feccdf1abee67e12b9383b6c-425)

در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:

بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه ...

اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...

IMAGE(http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-10-13/23/511fc138fca6cf6c3e729d4fdfe9839e-425)

چو مرگم برسد بر کفن من بنویسید:
من خاک کف پای عزادار حسینم....

[h=1]نخل گردانی،علم بندان و بیل زنی[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]شهرستان بیرجند مرکز خراسان جنوبی نیز با فرارسیدن ماه محرم الحرام با نصب پرچم های سیاه و علم های مخصوص عزاداری در مساجد، حسینیه ها و تکایا به عزاداری می پردازند.[/h]

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/19113121118042116163017921197310416024264.jpg)
سخنرانی پیرامون فلسفه قیام عاشورا در اغلب مساجد و حسینیه های شهر و روستاهای بیرجند، سینه زنی، زنجیززنی، روضه خوانی،علم بندان،علم گردانی،نخل بندی،نخل گردانی، مشعل گردانی و تعزیه خوانی از شیوه های مراسم عزاداری ماه محرم در بیرجند است.
برگزاری مراسم "مشعل گردانی" در روستای خور و برکوه و "سنگ زنی" در روستای درخش بیرجند، شبیه گردانی،تعزیه خوانی،آتش زدن نمادین خیمه ها،راه اندازی کاروان های سبزپوش و سرخ پوش از دیگر آیین های سوگواری شهادت سالار شهیدان در روز عاشورا در این شهرستان است.
نخل گردانی و مشعل گردانی از آیین های سنتی خاص این منطقه است که به شکل مخصوصی اجرا می شود.
در مراسم مشعل گرانی روستای خور، مشعل به شکل استوانه ای است که از ٪۲۰ ٬ تسمه آهنی تشکیل شده که بعضی از آن ها بلندتر است و پایه مشعل فلزی و حدود دو متر ارتفاع دارد این مشعل را در شب نهم محرم روشن می کنند.
"نخل" در اصطلاح حجله مانندی است كه از چوب ساخته می شود و با انواع پارچه های قیمتی، آینه و چراغ و گل و سبزه آراسته می شود. نخل را در روز عاشورا به محلی كه مراسم روضه خوانی و تعزیه برپاست؛ می برند و به عنوان نمادی از تابوت حضرت امام حسین (ع) حركت می دهند. شاید مهم ترین دلیل برای رواج این مراسم این باشد كه در روایات ذكر شده پیكر امام حسین (ع) را روی شاخه های درخت خرما گذاشته و به محل دفنش برده اند.
در مراسم مشعل گرانی روستای خور، مشعل به شکل استوانه ای است که از ٪۲۰ ٬ تسمه آهنی تشکیل شده که بعضی از آن ها بلندتر است و پایه مشعل فلزی و حدود دو متر ارتفاع دارد این مشعل را در شب نهم محرم روشن می کنند.در مراسم "سنگ زنی" روستای درخش، سنگ عبارت است از دو تکه چوب استوانه ای هشت سانتیمتری که نخی از آن عبور کرده و در پشت دست قرار می گیرد.
این روستا هشت نفر سنگ زن دارد که از شب پنجم محرم این کار را همراه هیات با آهنگ نوحه سینه زنی یا زنجیرزنی انجام می دهند و یا نوحه جداگانه می خوانند. مردم معتقدند که سنگ زنی به نشانه سنگی است که کفار به دندان رسول خدا زده اند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/1982431762232391139742081184172429618838.jpg)
رسم بیل زنی نیز از دیگر آیین های ویژه مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله است. این رسم در هیچ یک از شهرهای دیگر ایران به چشم نمی خورد و تنها سالی یک بار، در ظهر عاشورا در منطقه خوسف استان خراسان جنوبی انجام می شود، قدمتی بیش از 100 سال دارد.برای برپایی این مراسم در هر یک از دو هیأت خوسف، دو دسته پانزده نفری كه در مجموع چهار دسته هستند تشكیل می شود. افراد بیل به دست، دایره وار و به هم چسبیده بیل ها یشان را به طرف آسمان می گیرند و هر فرد در هنگام حركت به هوا پریده و تیغه بیل اش را به بیل های دیگر می زند و همه یک صدا و با آهنگی مخصوص می گویند «حیدرعلی» و هم زمان بیل ها نامنظم و با شتاب به یک دیگر می خورند. منقلب شدن افراد شرکت کننده سبب حاکم شدن فضایی حزن آلود و معنوی در این مراسم می شود.
مراسم بیل زنی نوعی شبیه سازی از طایفه كار «بنی اسد» درصحرای كربلا است كه پس از سه روز و سه شب پیكر شهدا را با بیل و یا ابزاری دیگر به خاك سپردند.در مراسم بیل زنی، عزاداران علاوه بر تجسم دفن شهدا می خواهند به این طریق چكاچك و سر و صدای به هم خوردن شمشیر و اسلحه در آن زمان را با برخورد سر بیل ها مجسم سازند. علاوه بر آن،زارعین و كشاورزان خوسف معتقدند اگر در روز دهم محرم هر سال مراسم بیل زنی را انجام ندهند، محصول پنبه آنان در آن سال دچار آفت شده و از بین خواهد رفت و یا به طور کلی کشاورزی در آن سال پر رونق نخواهد بود.
مراسم بیل زنی نوعی شبیه سازی از طایفه كار «بنی اسد» درصحرای كربلا است كه پس از سه روز و سه شب پیكر شهدا را با بیل و یا ابزاری دیگر به خاك سپردند.در مراسم بیل زنی، عزاداران علاوه بر تجسم دفن شهدا می خواهند به این طریق چكاچك و سر و صدای به هم خوردن شمشیر و اسلحه در آن زمان را با برخورد سر بیل ها مجسم سازند
هفت منبر نیز رسم دیگری است که در غروب روز تاسوعا و توسط زنان برپا می شود. در هفت منبر، مسجد، حسینه و یا منزل شمع روشن می كنند. خادم های این مکان ها از عصر تاسوعا روی منبر یک پارچه سیاه می اندازند و آن را در نزدیكی درب مسجد و یا حسینیه می گذارند و یک مجمر یا تشت پر از گل را روی پله منبر می گذارند. تشت خالی را هم در پله دیگری می گذارند. زنان نزدیک غروب آفتاب به این اماكن می روند، نیت می كنند، شمع را روشن كرده و داخل سینی می گذارند و بعد نذورات خود از قبیل خرما، شیرینی و پول داخل تشت می ریزند و منبر را زیارت كرده و به مكان دیگر می روند.
معمولا در هر مكان یک شمع روشن می كنند و نذورات جمع شده به خادم منبر تعلق دارد. شمع ها تا پایان مراسم و خاموش شدن آن ها در محل باقی می مانند و اشک های شمع را هم دور نمی ریزند و در مكانی از مسجد جمع آوری می كنند.
علم بندی و علم گردانی نیز از دیگر آداب مرسوم سوگواری های محرم در این استان است.مراسم علم بند و علم بندان یا عقد علم بعداز روزهای ششم و هفتم محرم شروع می شود و علت آن را ورود اهل بیت به كربلا ذكر می كنند. علم ها اغلب بانی و علم چی دارند كه صاحب علم محسوب می شوند و این كار به طور موروثی از پدر به پسر بزرگ تر می رسد.
در گذشته یک روز پیش از محرم علم بندها كه بیش تر سادات هم بودند علم ها را در خانه خود بسته و در عاشورا به مسجد می بردند و بعد از نوحه خوانی علم ها را به پای منبر می بردند كه در اصطلاح به آن تخت بردن علم گویند.

[h=1]مدح قرآن در مقام عباس بن علی علیهماالسلام[/h]
[h=2]اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم...[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/134663166241171111851309022019844228252211.jpg)
انبیاء الهی و نیز ائمه اطهار علیهم السلام کسانی هستند که نسبت به معصوم بودنشان شکی نداریم. رفتار و گفتار آنها با یکدیگر تناقضی ندارد و شناخت و پیروی از آنها راهگشای سعادت ما در دنیا و آخرت است؛ اما برخی دیگر از دوستان خدا نیز هستند که دلیلی بر معصومیتشان نداریم اما توجه و اتصال با آنها نیز نجاتبخش و راهگشای ما به راه خداست. حضرت عباس علیه السلام یک فردی شاخص از این مجموعه است که به این مناسبت قدری درباره ایشان و سایر بزرگان غیر معصوم به سخن می نشینیم. در نهایت می خواهیم درباره شفاعت کردن ایشان و شرایط آن و به طور ویژه درباره حضرت عباس علیه السلام سخن بگوییم.
[h=2]قرآن، عهده دار معرفی انسانها بزرگ[/h] با تلاوت و ایمان به قرآن، دید ما نسبت به جهان و مردم تغییر می کند؛ مثلاً برخی از افرادی که به نظر مردم بزرگ می آیند در چشم ما حقیر می شوند و برخی دیگر در نظرمان اعتبار و اهمیت می یابند. شخصیتهایی که قرآن به تمجیدشان می پردازد، گاه فقیرند و گاه دارا؛ گاه مشهورند و گاه گمنام اما نقطه مشترک همه آنها ایمان و عمل صالح است.
اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم؛ چرا که او در راه خدا مهاجرت و جهاد کرد و کشته شد و با وجود اینکه همه راه ها برای کناره گیری از امام حسین علیه السلام برای او مهیا بود، هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت

انبیاء الهی در نقطه اوج این بزرگان قرار دارند که قرآن کریم اهمیت ویژه ای به معرفی آنها داده است؛ بجز آن، قرآن کریم درباره خوبان دیگری نیز سخن گفته است: لقمان حکیم، اصحاب کهف، دو مرد خداترسی که بنی اسرائیلیان را به داخل شدن در شهر و گوش به فرمانی موسی علیه السلام دعوت می کردند، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین، همسر فرعون، مادر مریم علیهاالسلام، همسر موسی علیه السلام، عاقلی در اصحاب القریة، ساحران فرعون که مومن شدند، حواریون حضرت عیسی علیه السلام، همسر ابراهیم علیه السلام، ذوالقرنین، طالوت و ...
بجز آن، عده ای را هم خدا به صورت کلی معرفی کرده است، مثل نجات یافتگان قوم صالح، هود، نوح و لوط، نهی از منکر کنندگان در قوم یهود، خداجویانی که همراه پیامبران می جنگیدند، کسانی که دوست دارند پاکیزگی یابند، کسانی که بخاطر ایمانشان زنده زنده سوزانده شدند، آنانکه اموالشان را در راه خدا می دهند، عالمانی که برای عدالت اجتماعی به پا می خیزند، آنانکه در حالت دور بودن از پیامبران، خدا و پیامبران او را یاری می کنند؛ آنانکه در راه خدا مهاجرت و جهاد می کنند؛ آنانکه در راه خدا کشته می شوند؛ آنانکه خدا به آنها نعمت داده است؛ آنانکه خشم را فرومی خورند و مردم را می بخشند و احسان می کنند، آنانکه ایمان می آورند و دلشان با یاد خدا مطمئن می گردد.
[h=2]شاخصی مطلوب در میان غیرمعصومین[/h] اگر درباره حضرت عباس علیه السلام هیچ روایتی از معصومین علیهم السلام نیز به دست ما نرسیده بود، مدایح کلی قرآنی برای ما کافی بود که او را ستوده ای در اوج بدانیم؛ چرا که او در راه خدا مهاجرت و جهاد کرد و کشته شد و با وجود اینکه همه راه ها برای کناره گیری از امام حسین علیه السلام برای او مهیا بود، هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت؛ اما همانطور که می دانیم، حضرت عباس علیه السلام به طور ویژه نیز توسط ائمه اطهار علیهم السلام ستوده شده است و از طرف امام صادق علیه السلام برای او زیارتنامه ای وارد شده است.(1)
در این زیارتنامه آنچنان به ایشان عرض ارادت می کنیم که گویا امامی معصوم است؛ زیرا آن حضرت کاملا هم جهت با پیامبر صلی الله علیه و اله و ائمه اطهار علیه السلام زندگی کرده و از دنیا رفته است:
«جِئْتُكَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَافِداً إِلَیْكُمْ وَ قَلْبِی مُسَلِّمٌ لَكُمْ وَ تَابِعٌ وَ أَنَا لَكُمْ تَابِعٌ وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَحْكُمَ اللَّه وَ هُوَ خَیْر الْحَاكِمِینَ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ إِنِّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِمَنْ خَالَفَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ مِنَ الْكَافِرِینَ قَتَلَ اللَّه أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُن »
در آنجا حضرت عباس با صفات زیر خطاب و سلام داده می شود:
تسلیم بودن و دوستی صادقانه و خیرخواهی برای جانشین پیامبر صلی الله علیه و اله همانند اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله در جنگ بدر (که نمونه اخلاص و خیرخواهی هستند).
صبر و تحمل سختی.
حقدار بودن و حرمت داشتن.
مظلومانه کشته شدن.
وفای به بیعت و اطاعت از ولی امر.
زندگی با تحلیل درست اجتماعی (بصیرت).
فروتنی (اخبات). آیا حضرت عباس علیه السلام می تواند ما را شفاعت کند؟
از قرآن کریم می آموزیم که شفاعت حقیقت دارد و افراد زیادی هستند که شفیع می باشند: «فَما تَنْفَعهمْ شَفاعَة الشَّافِعِینَ» (مدثر، 48) از پیامبر صلی الله علیه و اله روایت شده است: «ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَی شَفَّعُونَ الْأَنْبِیَاء ثُمَّ الْعلَمَاء ثُمَّ الشُّهَدَاء » (2)
شرط شفاعت ارتباط داشتن و هم سنخ بودن است. برای اینکه شفاعت حضرت عباس علیه السلام شامل حال ما شود باید به نحوی به ایشان شبیه و مرتبط شویم

در حقیقت شفاعت اصلی مختص پیامبر صلی الله علیه و اله است. اهل بیت علیهم السلام در حق پیروان مخلصشان شفاعت می کنند و آنها نیز به نوبه خود در حق وابستگان و شاگردان و خادمانشان شفاعت می کنند. مثلاً درباره علمای دین از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که در قیامت شاگردانشان را شفاعت خواهند کرد: «إِذَا كَانَ یَوْم الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللَّه الْعَالِمَ وَ الْعَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ لِلْعَابِدِ انْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ قِفْ تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأْدِیبِكَ لَهُمْ» (3)
بنابراین حضرت عباس علیه السلام نیز از کسانی است که مورد شفاعت ائمه اطهار علیهم السلام واقع می شود و خود او نیز توانایی شفاعت را دارد.
[h=2]شرط اولیه شفاعت شدن[/h] اولا و پیش از همه چیز، باید دانست که شفاعت تنها شامل حال مومنان می شود. مومن کسی است که به خدا و رسولش صلی الله علیه و اله و قیامت باور جدی دارد. نشانه مومن آن است که از کارهای خوبش شاد می شود و بابت کارهای ناشایستش نادم و بدحال می شود.(4) بنابراین کسانی که دائما گناه می کنند و از گناهان خود ناراحت هم نمی شوند نباید انتظار شفاعت داشته باشند.
[h=2]فرصتی طلایی برای همرنگی با یک شفیع بزرگ[/h] شرط شفاعت ارتباط داشتن و هم سنخ بودن است. برای اینکه شفاعت حضرت عباس علیه السلام شامل حال ما شود باید به نحوی به ایشان شبیه و مرتبط شویم. باید بکوشیم که صفات زیبای آن حضرت که از زیارتنامه ایشان ذکر کردیم را در وجودمان به وجود بیاوریم و تقویت کنیم. مجالس گریه بر ایشان و ذکر فضایل و صفات ایشان در روز تاسوعا و سایر ایام فرصتی طلایی است که خود را با ایشان همرنگ کنیم و از خدا بخواهیم که ما را از صف مدعیان دروغین خارج کند و به همرنگان واقعی آن حضرت بپیوندد.
پی نوشت:
1. کامل الزیارات، ص 256؛ این زیارتنامه در مفاتیح الجنان نیز آمده است.
2. خصال، ج1، ص156
3. علل الشرایع، ج2، ص 394
4. عن الصادق علیه السلام: مَنْ سَرَّتْه حَسَنَتُه وَ سَاءَتْه سَیِّئَتُه فَهُوَ مُؤْمِنٌ (کافی، ج2، ص232)

[h=1]امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: «جانم به فدایت»[/h] IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1393/08/4324374992111051748116117241681312525355.jpg)
روز تاسوعا با نام قمر بنی هاشم اباالفضل العبّاس علیه السّلام گره خورده است، در این نوشتار، با بضاعت اندکی که داریم، به گزارشی تاریخی از روز نهم محرّم الحرام سال 61 هجری و جریانی که میان سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السّلام و اباالفضل العبّاس علیه السّلام، روی داده است، می پردازیم.
در پی سُستی عمر سعد از سخت گیری بر حضرت حسین بن علیّ علیهما السّلام، عبیدالله بن زیاد، نامه ای به عمر سعد نوشت و از او خواست که به امام حسین علیه السّلام پیشنهاد کند که حکم مرا (عبیدالله بن زیاد) گردن نهد؛ اگر پذیرفتند، نزد من فرستدشان و اگر سَر باز زنند، با آنها کارزار (جنگ) کند. حامل این نامه، شمر بن ذی الجوشن است. عبیدالله به شمر گفت: اگر عمر سعد، فرمان مرا پذیرفت، تو در تحت امر عمر سعد باش و اگر نپذیرفت، تو (شمر بن ذی الجوشن) امیر لشگر باش. همین که شمر، نامه را گرفت به همراه عبدالله بن أبی المَحل برخاستند، عبدالله بن أبی المَحل به عبیدالله بن زیاد گفت: أصلح الله الامیر، خواهر زادگان ما1 با حسین هستند،2 اگر بینی (موافق هستی) نامه امانی بنویس. ابن زیاد گفت: آری به چشم و کاتب را امر کرد، امانی بنویسد. عبدالله بن أبی المَحل، امان نامه را با کارگزار خود به نام کرمان به کربلا فرستاد. چون وی به کربلا رسید، فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام را فرا خواند و گفت: این نامه امانی است که خالوی شما فرستاده است. فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام در جواب گفتند: به خالوی ما سلام برسان و بگو ما به این امان، حاجتی نداریم، امان خدا بهتر از امان ابن سمیّه است.
در روایت دیگر دارد که خود شمر تا نزدیک اصحاب امام حسین علیه السلام آمد و گفت: خواهرزادگان ما کجایند؟
تصوّر بفرمایید که جناب قمر بنی هاشم علیه السّلام در این وضعیّت، چه حالی داشته است؟
فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام، بیرون آمدند و گفتند: چه می خواهی؟ شمر گفت: ای خواهر زادگان من، شما در امانید. آن جوانان در جواب امان نامه، سخن تاریخی خود را گفتند: لعنت بر تو و بر امان تو؛ آیا ما را امان می دهی در حالی که فرزند پیغمبر را، امان نباشد؟
و به نقل دیگر، اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرمود: دستت بریده باد، چه بد امانی است اینکه آوردی، ای دشمن خدا، آیا می گویی برادر و سَرور خود حسین بن علیّ علیهما السّلام، را رها کنیم و در فرمان لعینان و لعین زادگان در آییم؟
اگر امام حسین علیه السّلام از عبّاس بن علی پرسیده باشد که با شما چه کار داشتند، چه جوابی باید می داد؟
شمر با عصبانیّت بازگشت و عمر سعد فریاد زد: ای لشگر خدا سوار شوید و شادمان باشید که به بهشت می روید. پس مردم سوار شدند و بعد از نماز عصر، عازم جنگ گردیدند.

حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است .

و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.

پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.

بنا بر این بود که در همان روز تاسوعا، کار تمام شود. در حالی که امام حسین علیه السّلام بیرون خیمه خود نشسته به شمشیر خود تکیّه داده و سَر بر زانو نهاده بود، خواهرش زینب سلام الله علیها ضجّه ای بشنید و نزدیک برادر آمد و عرض کرد: این بانگ و فریاد را نمی شنوید که پیوسته به ما نزدیک می شود؟
امام علیه السّلام فرمود: در این ساعت (لحظه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در خواب دیدم به من فرمود: به این زودی، نزد ما آیی. پس خواهرش سیلی بر روی زد و شیون کرد و بانگ واویلاه بر آورد. امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: هنگام شیون نیست؛ ای خواهر خاموش باش، خدا تو را رحمت کند.
در این هنگام عبّاس بن علی علیهماالسّلام به عرض سالار شهیدان علیه السّلام رساند که برادر، این گروه آمدند (در حال نزدیک شدن به ما هستند) امام حسین علیه السّلام برخاست و به عبّاس علیه السّلام فرمود: «جانم به فدای تو» سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس چه اتّفاقی افتاده است؟
دوستان عزیزم توجّه دارند که:
حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است.
و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.
پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.
همین یک جمله برای عظمت حضرت ابوفاضل، باب الحوائج الی الله، کافی است و ما در این روز تاسوعا که به نام قمر بنی هاشم علیه السّلام است و در تمام طول عمر، متوسّل به ذیل عنایت این باب الحواج الی الله هستیم. وقتی عبّاس بن علی علیهما السّلام از تصمیم سپاه شام مطّلع شد و به عرض امام حسین علیه السّلام رساند، امام فرمودند: نزد آنها برگرد و اگر توانی، کار را به فردا بیانداز و امشب بازگردانشان. شاید برای پروردگار، نماز گزاریم و او را بخوانیم و استغفار کنیم، خدا می داند که من، نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.3
ای محبّین و عزاداران حسینی، این سخن رسمی حسین بن علیّ علیهما السّلام است، نماز و قرآن را دریابید؛ إن شاءالله در روز تاسوعا و عاشورا، در تمام مساجد و هیئات، نماز ظهر و عصر، در اوّل وقت و با شکوه هر چه تمام تر، اقامه شود.

پی نوشت:
1. اباالفضل العبّاس علیه السّلام به همراه برادران خود، عبدالله، جعفر و عثمان که همگی فرزند امیرالمومنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام هستند.
2. حضرت امّ البنین علیهاالسّلام دختر خرام بن خالد عمّه عبدالله بن أبی المَحل است.
3. شعرانی، میرزا ابوالحسن، دَمع السُّجوم در ترجمه نَفَس المهموم شیخ عبّاس قمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ پنجم،1390ش،ص 194-191 .

[FONT=Georgia]مناجات حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در گودال قتله گاه ...

[h=1]عباس علیه السلام، و زندگی به رنگ عاشورا[/h] IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/02/166239361816019725318411417524817214496161242.jpg)
آنچه تاریخ از زندگی حضرت ابالفضل العباس علیه السلام برای ما روایت می کند، پرده هایی پراکنده است. پرده هایی که تقریبا در همه آنها، محوریت واقعه عاشورا دیده می شود. چه وقایعی که قبل از تولد این فرزانه عصر خویش اتفاق افتاده، چه وقایع دوران زندگی 34 ساله او و چه سخنانی که بعد از شهادت ایشان در فاجعه عاشورا از ائمه شیعیان علیهم السلام در رابطه با این یار باوفای امام حسین علیه السلام گفته شده است. آنچه انسان در مطالعه تاریخ با آن مواجه می شود، گوشه هایی از زندگی این شخصیت عظیم است که تماما رنگ و بوی عاشورا می دهد.

[h=4]پرده هایی از زندگی یک اسطوره[/h] پرده های پراکنده تاریخ از زندگانی حضرت عباس علیه السلام، به قدری کم است که انسان را دچار حیرت می کند. شاید کل واگویه های تاریخ را بتوان در جزوه ای چند صفحه ای جمع آوری کرد. اولین اثر تاریخی در این زمینه، مربوط به ازدواج امیرالمومنین علیه السلام با مادر حضرت عباس -فاطمه دختر حزام- و دوران خردسالی اوست. شهادت امام علی علیه السلام به عنوان صحنه ای دیگر از زندگانی عباس بن علی علیهماالسلام برای ما نقل شده است. واقعه عاشورا نیز پرده ایست که زندگانی کوتاه این جوانمرد را پایان می بخشد. علاوه بر این مطالب، سخنانی اندک از ائمه علیهم السلام در رابطه با عموی ایشان به ما رسیده است. البته ناگفته نماند که بسیاری از سخنان اهل بیت علیهم السلام در این رابطه از بین رفته و به ما نرسیده است. (١)

[h=4]پرده اول: وصلت مادر ماه با حضرت آفتاب[/h] اولین پرده ای که تاریخ در رابطه با زندگی عباس بن علی علیهماالسلام برای ما روایت می کند، مربوط به قبل از تولد ایشان است. فاطمه دختر حزام –که از قبیله بنی کلاب است- دختری است که عقیل برای برادرش امیرمومنان علیه السلام پیدا کرده است. عقیل -که به سفارش برادرش دنبال زنی می گردد تا از او صاحب فرزندانی سلحشور شود که یاور امام حسین علیه السلام در کربلا باشند (2) - فاطمه را این گونه معرفی می کند: «او زنی است که در عرب، شجاع تر و رزم آورتر از پدران او نیست». (٣) و این گونه می شود که امام علی علیه السلام با فاطمه (ام البنین)، وصلت می نماید. همان گونه که از سفارش امیرالمومنین علیه السلام به برادرش پیداست، ایشان از ابتدای امر در تدارک یارانی برای فرزندش امام حسین علیه السلام بوده است، و این گونه زندگی عباس علیه السلام از پیش از تولدش با عاشورا پیوند خورده است.

حضرت حسین بن علی علیهماالسلام که امام معصوم و فرزند زهرا سلام الله علیهاست، برادرش را به گونه ای خطاب می کند که جایگاه او را در نزد خود به خوبی به نمایش می گذارد. ایشان برادر را این گونه خطاب می کند:
«بنفسی انت...» جانم به فدایت!

[h=4]پرده دوم: ولادت ماه و نشانه ای از آینده درخشان[/h] دومین پرده ای که تاریخ، ما را به تماشای آن دعوت می کند، صحنه های ولادت این دلیرمرد است. در چهارم شعبان سال 26 هجری این ازدواج به ثمر نشسته و اولین فرزند امّ البنین دیده به جهان گشود.(٤) امام علی علیه السلام، او را «عباس» نامید و طبق سنت رسول الله صلی الله علیه و آله در گوش او اذان و اقامه گفت. از همین دوران خردسالی، تاریخ روزی را روایت می کند که امّ البنین شگفت زده شاهد اشک های امام علی علیه السلام است، در حالی که بازوان فرزند خردسالش را می بوسد. هنگامی که از راز این رفتار می پرسد، حضرت به او این گونه پاسخ می دهد: «این دستان در راه یاری برادرش از تن جدا خواهد شد.» در این پرده نیز صحنه ای دیگر از گره خوردن زندگانی ابوالفضل علیه السلام با واقعه عاشورا دیده می شود که پدرش از همان دوران این جایگاه را تببین می کند.

[h=4]پرده سوم: پیوند ناگسستنی ماه با خورشید فروزان عاشورا[/h] واقعه تلخ و دردآور شهادت اولین امام شیعیان، پرده ای دیگر از تاریخ است که زندگانی سقای کربلا را به تصویر کشده. امام مظلوم شیعیان در آخرین لحظات زندگانی خود توصیه هایی به فرزندان می کند. در این میان توصیه او به فرزندش عباس علیه السلام این چنین است: «فرزندم! به زودی در روز عاشورا چشمانم به وسیله تو روشن می گردد. پسرم! هرگاه روز عاشورا فرارسید و بر شریعه فرات وارد شدی، مبادا آب بنوشی در حالی که برادرت حسین تشنه است». (٥) این وصیت، آخرین اقدام پدر، برای ایجاد پیوندی ناگسستنی بین فرزندش عباس علیه السلام و واقعه عاشورا است. و عباس بن علی علیهماالسلام توانست به خوبی از پس این وصیت پدر برآید و چشمان او را روشن گرداند.
[h=4]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1393/08/4324374992111051748116117241681312525355.jpg)
پرده چهارم: اعجاز ماه[/h] آخرین پرده های زندگانی سقای دشت کربلا، به گونه ای رقم می خورد که در تاریخ ماندگار می شود. سرانجام عباس علیه السلام به وعدگاه خود می رسد. صحرایی که قراراست در آن، جان خود را در حمایت از برادر و امامش حسین بن علی علیهماالسلام فدا نماید. وقایعی که عباس علیه السلام در این بیابان تفدیده ایجاد کرده است، از حد تصور بشر خارج بوده و اعجازگونه می نماید. از جمله عجایب این واقعه کلامی از امام حسین علیه السلام است که تاریخ برای ما به یادگار آورده است.
قبل از روز عاشورا، هنگامی که لشکریان عمر سعد به قصد حمله به خیام امام حسین علیه السلام حرکت می کنند، حضرت؛ برادرش عباس علیه السلام را برای مذاکره پیش آنان می فرستد. حضرت حسین بن علی علیهماالسلام که امام معصوم و فرزند زهرا سلام الله علیهاست، برادرش را به گونه ای خطاب می کند که جایگاه او را در نزد خود به خوبی به نمایش می گذارد. ایشان برادر را این گونه خطاب می کند: «بنفسی انت...» (٦) جانم به فدایت!

[h=4]در وصف حضرت ماه[/h] سخنانی که از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در رابطه با عموی بزرگوارشان به ما رسیده است، همه با محوریت واقعه عاشوراست. امام سجاد علیه السلام که خود شاهد صحنه های کربلا بوده، در دیداری که با فرزند عموی خویش دارد، عموی خود را این گونه توصیف می کند: «خدا رحمت کند عباس را، که فداکاری کرد و خود را فدای حسین نمود تا دستانش قطع شد و ...». (٧)

همان گونه که از سفارش امیرالمومنین علیه السلام به برادرش پیداست، ایشان از ابتدای امر در تدارک یارانی برای فرزندش امام حسین علیه السلام بوده است، و این گونه زندگی عباس علیه السلام از پیش از تولدش با عاشورا پیوند خورده است

همچنین امام صادق علیه السلام در کلامی چنین می فرماید: «عمویمان عباس بصیرتی نافذ و ایمانی مستحکم داشت. همراه حسین جنگید و به مصیبتی سخت گرفتار شد تا به شهادت رسید». (٨)
علاوه بر این موارد، زیارتنامه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام -که یادگار امام صادق علیه السلام برای ماست- مملو از عباراتی است که اشاره به فداکاری این برادر وفادار و سقای کربلا در حق امام خود حسین بن علی علیهماالسلام داشته است.

[h=4]زندگی برای عاشورا[/h] این چنین است که زندگانی عباس بن علی علیهماالسلام از مقدمات آغاز زندگی تا بعد از شهادت، سراسر با واقعه عاشورا گره خورده است. آنجایی که امام علی علیه السلام برادر خود را مامور یافتن همسری می کند تا از او صاحب فرزندانی دلیر گردد تا فرزندش حسین علیه السلام را یاری کنند، اولین نقطه ایست که بین این دو برادر پیوندی ایجاد می شود. بعد از آن ماجرای بوسیدن دستان و بازوان باب الحوائج توسط پدرش و پاسخی که او در برابر تعجب امّ البنین می دهد. سپس واقعه دردناک شهادت این پدر و وصیتش در آخرین لحظه های زندگی خود به فرزندش عباس علیه السلام، و در نهایت واقعه عاشورا و آن نقش آفرینی اعجازگونه در آن روز با شکوه و پر حماسه و بعد از شهادتش نیز سخنان ائمه شیعه علیهم السلام در رابطه با این سقای بی دست دشت کربلا، همه و همه بیانگر این مطلب است که زندگانی عباس بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام، پیوندی دائمی با واقعه عاشورا داشته است.

پی نوشت:
1) همان گونه که شیخ صدوق در کتاب خصال خود جلد 1 صفحه 68 می گوید: روایات فضیلت عباس را در کتاب «مقتل الحسین بن علی» جمع آوری کرده ام. اما متاسفانه این کتاب به ما نرسیده است.
2) مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال،3 جلد(رحلی)، جلد2، صفحه 128.
3) امین، سید محسن،اعیان الشیعه، 11جلد، چاپ دار التعارف بیروت، جلد7، صفحه429
4) همان.
5) محدثی، جواد، عباس بن علی، چاپ بوستان کتاب، صفحه16 (به نقل از معالی السبطین، صفحه277).
6) طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، 5جلد، دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ: اول،1407قمری، جلد3، صفحه 314.
7) ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش، صفحه463.
Dirol اعیان الشیعه، جلد7، صفحه430.

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/03/16974165661551261211761561301864525020023275.gif)


[/HR] حضرت عباس بن علی علیهماالسّلام دل و اندیشه همگان را مسخّر خود كرد و براى آزادگان در همه جا و هر زمان سرودى جاودانه گشت؛ زیرا براى برادرش دست به فداكارى بزرگى زد، برادرى كه در برابر ظلم و طغیان خروشید و براى مسلمانان عزت جاودانه و عظمتى همیشگى، به ارمغان گذاشت.
[/HR] آری، قمر بنی هاشم علیه السلام تن به شهادت داد و دست از یارى امام خویش برنداشت چرا که از بصیرتی عمیق برخوردار بود. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «كان عمنا العباس نافذا البصیرة » (تنقیح المقال: 2/70) ؛ عموى ما، عباس بصیرتی نافذ داشت .

[h=2]زیارتنامه از جنس نور[/h] رئیس مذهب شیعه، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام هنگامی که به زیارت كربلا، سرزمین شهادت و فداكارى رفت و پس از زیارت امام حسین و اهل بیتش علیهم السّلام و اصحاب برگزیده اش با شوق به زیارت قبر عمویش، عباس علیه السلام شتافت و بر سر مرقد بزرگ آن بزرگوار ایستاد و زیارتی را بر زبان مبارکش جاری فرمود كه منزلت رفیع حضرتش را نشان مى دهد و بر مكانت والای او گواهى مى دهد.
امام صادق علیه السلام عمویش عباس علیه السلام را در زیارتنامه آن بزرگوار با كلماتی كه دربردارنده همه مفاهیم و معانى تجلیل و بزرگداشت است ، مورد خطاب قرار مى دهد:
«سلام خدا و سلام ملائكه مقرّب و انبیاى مرسل و بندگان صالح و همه شهیدان و صدیقان پاك ، شبانه روز بر تو باد اى پسر امیرالمۆ منین...»
سپس عصاره نبوت، امام صادق علیه السّلام زیارت خود را چنین پى مى گیرد:
«به تسلیم ، تصدیق ، وفادارى و فداكاریت در راه جانشین پیامبر مرسل ، سبط برگزیده ، راهنماى عالم ، وصّى ابلاغگر و مظلوم ستمدیده ، شهادت مى دهم ...»

هر پیمانى را كه در راه دفاع از برادرش امام حق و حقیقت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام با خدا بسته بود بجا آورد و در سخت ترین شرایط و مراحل در كنار برادر ایستاد و از او جدا نشد تا آنكه دستانش قطع شد و خود در راهش به شهادت رسید

امام صادق علیه السّلام در اینجا بهترین نشانه هایى كه به شهیدان بزرگ تقدیم مى شود به حضرت ابوالفضل علیه السلام تقدیم مى دارد. افتخاراتى از این گونه :
[h=2]تسلیم[/h] حضرت عباس علیه السلام همه امور خود را به برادرش سیدالشهداء علیه السلام سپرد و در همه مراحل و مواقف ، متابعت از او را بر خود واجب كرد تا آنكه در راه او به شهادت رسید؛ زیرا به امامت برادرش كه مبتنى بر ایمان استوار به خداوند است آگاهى داشت و درستى راه و نیت خالص و راءى اصیل برادر را مى دانست و بدانها باور داشت .

[h=2]تصدیق[/h] حضرت ابوالفضل علیه السلام، ریحانه رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله را در تمامى مواقف و دیدگاهها تصدیق كرد و هرگز در درستى و عدالت آرمان او به خود شك راه نداد و یقین داشت برادرش بر حق است و هركه با او سر ستیز دارد در گمراهى آشكار است .

[h=2]وفادارى[/h] یكى دیگر از صفات نیكى كه امام صادق علیه السّلام به عموی بزرگوارشان نسبت مى دهد، وفادارى است ؛ هر پیمانى را كه در راه دفاع از برادرش امام حق و حقیقت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام با خدا بسته بود بجا آورد و در سخت ترین شرایط و مراحل در كنار برادر ایستاد و از او جدا نشد تا آنكه دستانش قطع شد و خود در راهش به شهادت رسید. وفادارى كه از والاترین صفات است ، از ویژگیهاى اساسى و عناصر وجودی حضرت ابوالفضل علیه السّلام بود، او آفریده شده بود تا نسبت به حق وفادار باشد.پ
[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1391/03/1503359202388722922814411613017148919044.gif)
فداكارى[/h] امام صادق علیه السّلام به فداكارى و جانبازى علمدار کربلا را در راه امام خویش گواهى مى دهد، حضرت خالصانه براى از بین بردن باطل ، فداكارى كرد و با پیشوایان كفر و باطل به ستیز پرداخت و با برادر در جانبازیهاى بزرگ و بى نظیر تاریخ شركت كرد. به قسمت دیگرى از این زیارت بزرگ توجه كنیم:
«پس خداوند از طرف پیامبرش و امیرالمۆمنین و حسن و حسین صلوات خدا بر آنان باد بر آنچه پایدارى ، خویشتندارى و یارى كردى ، به تو بهترین پاداش بدهد كه بهشت ، بهترین فرجام است »
این قسمت شامل تجلیل و تقدیر حضرت عباس علیه السّلام از سوى حجت خداست ؛ زیرا با فداكاریهاى بزرگ در راه سالار شهیدان و جانبازى در راه او و تحمل هرگونه سختى در كنار او، شایسته این بزرگداشت است . حضرت در این تلاشها و مقاومتها تنها رضاى خدا را مد نظر داشت و خداوند نیز عوض ‍ پیامبرش ، مولاى متقیان ، حسن و حسین سلام اللّه علیهم این جانبازیها را ارج نهاد و به او بهترین پاداشها را عطا كرد.
امام صادق علیه السّلام زیارت خود را پى مى گیرد و صفات والاى آن بزرگوار و جایگاهش را نزد خداوند یاد مى كند و مى فرماید:
«گواهى مى دهم و خدا را گواه مى گیرم كه تو در همان راه پیكارگران «بدر» و مجاهدان در راه خدا و صافى ضمیران خداخواه در جهاد دشمنانش و مدافعان استوار دوستانش و یارى كنندگان اولیایش ، پیش رفتى و چون آنان كوشیدى ، پس خداوند بهترین ، والاترین و كاملترین پاداشى كه به مطیعان والیان امرش و اجابت كنندگان دعوتش مى دهد، به تو عطا كند...»
پیشوای صادق گواهى مى دهد و خدا را به شهادت مى طلبد بر اینكه عمویش عباس علیه السّلام در جهادش دوشادوش برادرش ، پدر آزادگان عالم ، امام حسین علیه السّلام بر همان راه شهیدان بدر پیش رفت ؛ رادمردانى كه با خون پاك خود پیروزى همیشگى اسلام را مسجّل كردند و با یقین به عادلانه بودن آرمان خود و با آگاهى و بصیرت تام ، شهادت را انتخاب كردند و پرچم توحید و كلمه حق را بر بلنداى تاریخ به اهتزاز درآوردند. ابوالفضل العباس علیه السّلام نیز در این راه درخشان پیش تاخت و براى نجات اسلام از چنگال بى سر و پاى اموى و ابوسفیان زاده كه مى خواست كلمه الهى را محو كند و پرچم اسلام را درهم بپیچد و مردم را به جاهلیت نخستین برگرداند، قیام كرد و به شهادت رسید.

حضرت ابوالفضل علیه السلام، ریحانه رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله را در تمامى مواقف و دیدگاهها تصدیق كرد و هرگز در درستى و عدالت آرمان او به خود شك راه نداد و یقین داشت برادرش بر حق است و هركه با او سر ستیز دارد در گمراهى آشكار است

قمر بنی هاشم علیه السلام تحت فرماندهى امام خویش در برابر طاغوت خونریز اموى ایستاد و با پایدارى و قیام آنان بود كه كلمه حق تثبیت و اسلام پیروز شد و دشمنان حق و حقیقت و امام بشدت شكست خوردند.
امام صادق علیه السّلام زیارت خود را ادامه مى دهد و صفات برگزیده عمویش عباس علیه السلام را برمى شمارد و پاداش او را چنین یاد مى كند:
«شهادت مى دهم (كه) حق خیرخواهی را بجا آوردى و نهایت تلاشت را كردى ، پس خداوند تو را در میان شهیدان مبعوث كرد و روحت را با روحهاى سعیدان همراه ساخت و در وسیعترین منزل بهشتى جاى داد و بهترین غرفه را به تو عطا كرد و نامت را در علّیین پرآوازه ساخت و با پیامبران ، شهیدان و صالحان كه چه خوب رفیقانى هستند محشورت كرد. شهادت مى دهم كه تو سستى نكردى و عقب ننشستى و با بصیرت نسبت به امرت پیش رفتى در حالى كه به صالحان اقتدا كرده بودى و پیامبران را پیروى مى كردى . پس خداوند ما، تو، پیامبرش و اولیایش را در جایگاه برگزیدگان و پاكان جمع كند كه اوست مهربانترین مهربانان».
در قسمت پایانى زیارت، متوجه اهمیت بى مانند و موقعیت والاى حضرت عباس علیه السلام نزد امام صادق علیه السّلام مى شویم ؛ زیرا این قهرمان بزرگوار با نصیحت خالصانه و فداكارى در راه ریحانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، امام حسین علیه السّلام از احترامى خاص نزد امام برخوردار گردید؛ لذا امام صادق علیه السلام دعا مى كند تا خداوند عمویش را به بالاترین درجات قرب برساند و او را با پیامبران و صدیقان محشور كند.

روضه شب دهم محرم (عاشورای حسینی)

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/378/medium/3_656.jpg)



حسین.....شیخ جعفر شوشتری میگه: امام كنار هر شهیدی كربلا یه بار به شهادت رسید،با هرشهیدی شهید می شد،به اندازه ی این شهدای كربلا امام به شهادت رسیده.اصلاً هدف دشمن جسم امام نبود،اگه می خواستن جسم امام رو بزنند،كنار علی اكبر می زدند،اگه می خواستند امام رو بكشن همون موقعی كه علی اصغر رو زدند بابا رو هم می زدند،اینها می خواستند امام رو ذره ذره بكشند،می خواستند جگرش رو زخم كنند،حالا چند تاش رو بگم كجاها زخم به جگر زدند،غیرتی ها امشب شب ِ داد زدنه،اونایی كه دنبال روضه اند.بابا تو گودال قتلگاه حسین راحت شد،روضه ی حسین اینجاست،بشمارم:یك. جلو چشمش به باباش علی ناسزا می گفتند،بلند بلند فحش می دادند.دیگه زخم جیگر چیه؟ امام داشت قرآن می خوند،به جایی كه قرآن ِ امام رو گوش بدن مسخره می كردند،صدای امام رو در می آوردند،هلهله می كردند.می دونی چه كردن با جگر امام؟می اومدند بچه هارو صدا می كردند،بچه ها جمع می شدند جلو چشم بچه ها مشك آب رو روی زمین خالی می كردند،می گفتند:به باباتون بگید براتون آب بیآره،حسین.... دیگه زخم جیگر چیه؟كاش به اینها بسنده می كردند،زخم جگر داغ علی اكبر ِ،داغ اصغر ِ،داغ عباس ِ، اما یه زخم با همه زخم ها فرق داشت،من نمی گم،روضه خون ها میگن،مرحوم شیخ شوشتری توی خصائص الحسینیه میگه،نه،بالاترین روضه خوان امام زمان ِ،می خوای از زبون امام زمان روضه بخونم؟بسم الله،امام زمان در ناحیه مقدسه میگه:مرگ واقعی جد ما كجا بود، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ دیدند عرق مرگ بر پیشانی ِ ابی عبدالله نشست. كجا نشست؟وقتی سنگ زدن؟نه،وقتی تیر سه شعبه زدن؟نه،وقتی نیزه به پهلوش زدن؟نه كجا عرق مرگ نشست؟ وقتی دید دارن به خیمه هاش حمله می كنند تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک. زیر چشمی به طرف خیم ها نگاه می كرد. صدا زد من هنوز زنده ام،اول كار حسین رو تمام كنید...حسین....اول كار من رو تمام كنید،دین ندارید آزاد مرد باشید،فقط یه جمله بگم: تا گفت: اگه دین ندارید آزاد مرد باشد،شمر دستشون رو گرفت گفت: حسین غیرت الله ِ، برگردید،اومد بالا سر حسین گفت:حسین تو درست میگی،اول كار خودت رو باید تموم كنیم،می دونی حسین رو چه جوری صدا كرد؟یه نگاه كرد گفت:یابن فاطمه،پسر فاطمه. یه جمله بگم:شاید می خواست با كنایه بگه:حسین اول تو رو می كشیم،بعد زینب رو مثل فاطمه بین آتیش ها می زنیم،همه بگید حسین،حسین.....

[h=1]رمز و راز مصیبت کربلا[/h]
[h=2]چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند.[/h]

IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/24233198191532527266528116711775342252.jpg)
در طول تاریخ، فجایع و مصیبت های فراوانی اتفاق افتاده و هم اکنون نیز در حال رخ دادن است. چه بسیارند جنگ های بزرگی که در آن هزاران و بلکه میلیون ها نفر از مرد و زن و پیر و جوان و طفل و کودک، کشته شدند. چه فراوانند ظلمها و جنایات فضاحت باری که لکه ننگ آن برای همیشه بر جبین تاریخ بشریت باقی خواهد ماند. اما در این میان عظیمترین و هولناکترین فاجعه ای که تا قیام قیامت هم بی مانند خواهد ماند، واقعه کربلاست. لذا جای این سوال باقی است که چرا از میان این همه وقایع تلخ تاریخی، این تنها عاشوراست که به عنوان سخت ترین و مصیبت بارترین واقعه مطرح می شود با اینکه به حسب ظاهر در مقایسه با دیگر فجایع تاریخی، هم تعداد کشته های این رخداد کمتر بوده است و هم اینکه کم نبوده اند کسانی که در راه دفاع از ارزش ها و آزادی و حریم وطن خود، خالصانه به کارزار جنگ رفتند و مظلومانه کشته شدند؟!
[h=2]نقش یک آموزه کلیدی در اسلام[/h] آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد

در پاسخ به این سوال، دلایل متعددی ارائه شده ولی به نظر نگارنده آنچه که باعث شده است نهضت عاشورا، تبدیل به بی نظیرین واقعه تاریخی شود، مسئله و جایگاه "امامت" در این قیام است و همین امر هم سبب تفاوت ماهوی این واقعه با بسیاری از حوادث به ظاهر هولناک تر و فجیع تر شده است.
بر اساس آموزه های اسلامی، ملاک ارزش گذاری رفتارهای انسانی تنها حسن فعلی عمل نیست. اینگونه نیست که عمل صالح، عملی باشد که تنها حجم و شکل خیره کننده ای داشته باشد بلکه حسن فاعلی و نیت انجام دهنده آن هم نقش تعیین کننده در فضیلت و برتری یک عمل دارد. به همین دلیل است که به خاطر یک اطعام دادن به ظاهر ساده و محدود، آیه ای از قرآن در تمجید و تحسین اهل بیت علیهم السلام نازل می شود.٠1٠ این انفاق گرچه حجم اجتماعی کوچکی داشت ولی در چنان حدّی از اخلاص بود كه در ملكوت اعلى انعكاس یافته و عكس العمل تمجید و تحسین به وجود آورد.
در میان همه ضربات شمشیری که رزمندگان صدر اسلام در جنگ ها زدند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تنها در مورد یک ضربه شمشیر فرمود که از عبادت همه جنیان و انسیان با ارزش تر است. «ضربة علیّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین» . ٠2٠مقدار و شكل این ضربه با ضربات شمشیر دیگران تفاوتی نداشت. اما چرا این ضربه برتری پیدا كرد؟ دلیل ارزش آن، این است که این ضربه برخواسته از وجودی بود که در اعلی مراتب معنویت، خلوص و قداست قرار داشت لذا حتی اثر دنیوی که بر این ضربه مترتب می شود، اثری متمایز و منحصر به فرد است.
بنابراین تنها راه شناخت عمق فاجعه و مصیبت اهل بیت علیهم السلام در واقعه عاشورا، شناخت منشا پاک ترین و مقدس ترین نیت ها یعنی وجود مقدس امام است. آنچه در کربلا اتفاق افتاد، بسیار فراتر از مصیبت یک شخصی بود که در مقابل دیدگانش، باوفاترین یاران و نزدیکترین اصحاب و فرزندان و جگرگوشه ها و حتی طفل شیرخوارش را به شهادت رساندند. مصیبت، مصیبت امامی است که باید برای هدایت امت از گمراهی جهالت و تحیر ضلالت، دار و ندار خود را به قربانگاه ببرد.
[h=2]در پای یک قلّه دست نیافتنی[/h] مطلبی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که گرچه به فرموده امام رضا علیه السلام شناخت حقیقت جایگاه رفیع امامت برای بشر میسور نیست: «مگر مردم می توانند مقام و منزلت امامت را درک کرده و جایگاه آن را در میان امت پیدا کنند؟ ...شأن و جایگاه امامت رفیع تر و والاتر و پر رمز و راز تر از این است که مردم بتوانند با عقول خود بدان دست یابند.» ٠3٠
ولی به هر حال با مراجعه به بیانات نورانی ائمه اطهار علیهم السلام در مورد معرفی ویژگی های امام، می توان به قدر تشنگی از کوثر زلال آن معارف چشید و بدینوسیله تنها به اندکی از مصائب امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا واقف شد.
حضرت امام رضا علیه السلام در ادامه همان حدیث می فرماید: «امامت مقامی است که خدای متعال ابراهیم خلیل علیه السلام را پس از مقام نبوّت و مقام دوستی اش با خداوند، در مرتبه سوّم بدان مقام اختصاص داد و این مقام یک فضیلت بزرگی است که خلیلش را بدان امتیاز داد و نام او را بدینوسیله بر افراشت.» ٠4٠
هر چیزی قلب و ملكوتی دارد و امام در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب است و هر چیز را بر اساس ملكوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می كنند. امام همان گونه كه مقامی ملكی برای تأمین امور دنیایی مردم دارد، مقامی ملكوتی نیز دارد كه با «كن فَیَكون » و پیوند با روحها، دلهای مردم را هدایت می كند

خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَ إِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِیمَ رَبّه ۥ بِكَلِمَٰتٍۢ فَأَتَمَّهنَّ ۖ قَالَ إِنِّى جَاعِلكَ لِلنَّاسِ إِمَامًۭا ۖ قَالَ وَمِن ذرِّیَّتِى ۖ قَالَ لَا یَنَال عَهْدِى ٱلظَّٰلِمِینَ» ٠5٠
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر معنای امامت در این آیه می فرماید: جریان امامت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده است و ملائكه وقتى این بشارت را آوردند كه برای هلاک کردن قوم لوط فرستاده شده بودند، در سر راه خود سرى به ابراهیم علیه السلام زده اند و ایشان در آن زمان پیغمبرى بود مرسل، پس معلوم می شود قبل از امامت، داراى مقام نبوت بوده است، در نتیجه امامت حضرت غیر نبوت ایشان می باشد.
در ادامه علامه (ره) طبق منهج تفسیری قرآن به قرآن که از ابداعات ایشان است، می افزاید: قرآن كریم هر جا نامى از امامت مى برد، به دنبال آن، متعرض مساله "هدایت" می شود، تعرضى كه گویى می خواهد كلمه نامبرده را تفسیر كند. مثلا در آیه 24 سوره سجده می فرماید: «و ما از ایشان امامانى قرار دادیم كه به امر ما هدایت مى كردند، و این مقام را بدان جهت یافتند كه صبر مى كردند، و به آیات ما یقین داشتند.»
سپس چنین نتیجه می گیرند که طبق این آیات، وصفى كه از امامت شده، وصف تعریف است یعنی می خواهد امامت را به مقام هدایت معرفى كند. از سوى دیگر همه جا این هدایت را مقید به "امر" كرده ، و با این قید فهمانده است كه امامت به معناى مطلق هدایت نیست، بلكه به معناى هدایتى است كه با امر خدا صورت مى گیرد و این امر هم همانست كه درباره اش فرموده: إِنَّما أَمْره إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقولَ لَه كنْ فَیَكون،٠6٠ امر او وقتى اراده چیزى كند تنها همین است كه به ان چیز بگوید باش، و او هست شود.
[h=2]حقیقت مغناطیس امامت[/h] بنابراین امام، شخصی است كه با "امر" ملكوتى كه در اختیار دارد، مردم را هدایت مى كند یعنی هدایت را ایجاد می کند، امامت از نظر باطن یك نحوه ولایتى است كه امام در اعمال مردم دارد، و هدایتش چون هدایت انبیاء و رسولان و مؤمنین صرف راهنمایى از طریق نصیحت و موعظه حسنه و آدرس دادن نیست، بلكه هدایت امام دست خلق را گرفتن و به راه حق رساندن است. هدایتی كه منصب امام است، یك نوع تصرف تكوینی در نفوس می باشد كه بوسیله آن تصرف، راه را برای رساندن دل ها و نفوس به كمال و انتقال دادن آن ها از موقفی به موقفی بالاتر هموار می سازد.
حاصل اینكه هر چیزی قلب و ملكوتی دارد و امام در عالم طبیعت مظهر مقلب القلوب است و هر چیز را بر اساس ملكوت آن و با تصرف در قلب آن هدایت می كنند. امام همان گونه كه مقامی ملكی برای تأمین امور دنیایی مردم دارد، مقامی ملكوتی نیز دارد كه با «كن فَیَكون » و پیوند با روحها، دلهای مردم را هدایت می كند.
اینکه می بینیم حرّی پیدا می شود كه بین جهنّم و بهشت دفعتاً بهشتی می شود، این یك تصرّف لازم دارد این با تبلیغ و موعظه و امثال اینها محقق نمی شود. و الا از همان روزی که کاروان امام حسین علیه السلام با سپاه حرّ برخورد کرد، امام علیه السلام بارها به تبلیغ و موعظه او همراهانش اقدام کرد ولی در او اثر نكرد. این كِشش و جذبه ای كه در دل پیدا می شود این به امر الله است كه «إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَن یَقولَ لَه كن فَیَكون »؛ امام با این امر تكوینی خدا در دلها اثر می گذارد.

پی نوشت:
1. دهر/9
2. اقبال الاعمال، ج1 صفحه 467
3. کافی ، ج1 صفحه 199: : هل یعرفون قدر الامامة و محلّها فی الامة ... إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلّ قَدْراً وَ أَعْظَم شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَع جَانِباً وَ أَبْعَد غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْل غَهَا النَّاس بِعقولِهِمْ أَوْ یَنَالوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یقِیموا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِم.
4. همان: إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلَ ع بَعْدَ النّبوَّةِ وَ الْخلَّةِ مَرْتَبَةً ثَالِثَةً وَ فَضِیلَةً شَرَّفَه بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَه فَقَال إِنِّی جاعِلكَ لِلنَّاسِ إِماما.
5. بقره/

[h=1]دشمن عشق تان را بشناسید[/h] [h=3]ویژگی های خانواده حسینی[/h]
[h=2]محرم ماه امام حسین (علیه السلام) است ، کشور اسلامی ما ، یک پارچه رنگ وبوی حسینی می گیرد. برای این منظور به طور مختصر به باز شناسی خانواده حسینی می پردازیم.[/h] عباسعلی خراسانی - بخش خانواده تبیان
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/251712217321680213972382181114174102251221.jpg)
خانواد حسینی را در دو بعد : شعار و شعور، برپایی عزاداری و بصیرت واکاوی می کنیم. به این دلیل که «بصیرت» یا «شعور » مقدم بر «شعار» یا برپایی عزاداری » است لذا نخست به «بصیرت و شعور» می پردازیم .
[h=2]بصیرت ( شعور )[/h] معاویه به کمک تبلیغ های نادرست ، جامعه آن روز را به تحمیق کشانده بود . عده ای را هم با تطمیع خریده، وعده ای را به شهادت رسانده بود، لذا دین و حقیقت را کاملاً وارونه جلوه می داد. امام حسین (علیه السلام) با هدف بیدار کردن جامعه اسلام آن روز و آیندگان قیام کرد و با یاران و خانواده گرامی اش به کربلا رفتند و با شهادت خود و یاران با وفایش چراغی پر فروغ برای تاریخ شدند (وَ بَذَلَ مهْجَتَه فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ). (1)
از این رو اولین و مهم ترین ویژگی یک خانواده حسینی این است که در پی کسب «بصیرت و شعور»، بوده و آن را در اعضای خانواده خود ایجاد و تقویت کند. برای رسیدن به این هدف والا باید در خانواده کارهای زیر را انجام داد :
[h=2]*دین شناسی و ولایت[/h] پدر ، اسباب فراهم نمودن شناخت از دین را برای خود و اعضای خانواده فراهم کند تا حق خانواده را ادا کند:
خانواده حسینی ، همسر خود را در راه جهاد الهی و مبارزه با دشمنان دین، یاری می کند. به همسر خود نیرو می بخشد و او را برای یاری امام زمان (علیه السلام) ، تشویق وتهییج می کند

وَ أَمَّا حَقّ وَلَدِكَ فَتَعْلَم أَنَّه مِنْكَ وَ مضَافٌ إِلَیْكَ فِی عَاجِلِ الدّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّكَ مَسْئولٌ عَمَّا و لِّیتَه مِنْ حسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ وَ الْمَعونَةِ لَه عَلَى طَاعَتِهِ:« و امّا حقّ فرزند تو این است كه بدانى او از توست و در دنیاى زودگذر به تواضافه خواهد شد چه درخوبی و چه بدی ؛ و به درستى كه تو در تربیت نیكو و راهنمایى به سوى پروردگارش و کمک او در فرمان پذیرى از خداوند نسبت به خویشتن و حقّ فرزندت مسؤول خواهى بود.(2)
[h=2]* دشمن شناسی[/h] عاشورا ، پرچمی است برای شناخت دشمن ؛ امام حسین (علیه السلام) نقاب از چهره دشمن برداشت و خباثت و بی دینی او را به جهانیان شناساند. امروز دشمن اسلام، در لباس دوست و مصلح جهانی خود را به مسلمین می نمایاند. در زیارت عاشورا چند بار برائت از دشمنان دین و ولایت مطرح شده است؛ لعن قبل از سلام به امام حسین (علیه السلام) آمده است. این تقدم شاید جایگاه دشمن شناسی جریان عاشورا است !! حال این سؤال مطرح است که دشمن کیست؟ از چه کسی باید برائت جست. خانواده حسینی با بصیرت باید به خوبی دشمنان دین و بشریت بشناسد و تمام قد از آنها دوری بجوید.
[h=2]* شناسایی درس های عملی روز عاشورا[/h] هر لحظه عاشورا، درس و الگوی عملی برای بشریت به خصوص مسلمین عالم در طول تاریخ است. خانواده حسینی باید با بصیرت این درس ها را بیابد و سرمشق زندگی خود قرار دهد .

[h=2]* الگوی عملی جهاد ر راه خدا گرفتن:[/h] مهمترین، درس عاشورا ایستادگی در برابر ظلم و ظالم وجهاد در راه برپایی دین خداست. یک خانواده حسینی در حد وسع خود سعی می کند، روحیه جهادی را در خودشان پرورش دهد .
[h=2]* کمک و پشیبانی همسر در جهاد در راه خدا[/h] خانواده حسینی ، همسر خود را در راه جهاد الهی و مبارزه با دشمنان دین، یاری می کند. به همسر خود نیرو می بخشد و او را برای یاری امام زمان (علیه السلام) ، تشویق وتهییج می کند.

[h=2]*تشویق اعضای خانواده به پشتیبانی انقلاب اسلامی[/h] خانواده حسینی با بصیرت باید به خوبی دشمنان دین و بشریت بشناسد و تمام قد از آنها دوری بجوید. سعی می کند، روحی جهادی را در خودشان پرورش دهد

انقلاب اسلامی با رهبری امام رضوان الله علیه ، ادامه راه عاشورا و انشاءالله زمینه ساز ظهور امام زمان (علیه السلام) است؛ بنابراین، پشتیبانی از آن ، و اطاعت از رهبری ، ادامه راه عاشورا است. ما نبودیم که در روز عاشورا، امام حسین (علیه السلام) را یاری کنیم؛ الان می توانیم با پشتیبانی وحضور در میدان های لازم ، زمینه ساز قیام متنغم خون امام حسین (علیه السلام) باشیم. تمام اعضای خانواده حسینی، بر حسب توان واستعداد شان، انقلاب اسلامی را پشتیبانی می کنند.
[h=2]عزاداری (شعار )[/h] برپایی عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) از اعمالی است که ائمه (علیهم السلام) وشیعیان در طول تاریخ همت داشتند. گاهی در این راه شهید دادند ، دست ها از بدن جدا شد ولی این عزاداری را حفظ کردند. خانواده حسینی در اقامه عزاداری امام حسین (علیه السلام) اهتمام دارند. از این رو تا حد توان خود در منزل ، اقدام به برپایی عزای حسینی می کند. اگر شرایط لازم برای برپای عزاداری ندارد، با سیاه پوش کردن فضای خانه، به آن رنگ عزا می دهد .
خانواده حسینی با حضور در مجالس عزا با امام زمان (علیه السلام ) خود همدردی می کند. با اشک خود با حضرت زهرا (علیه السلام) همدردی نموده و رابط عاطفی خود را با ولایت محکم تر می کند .
پی نوشت:
1)زیارت اربعین
2) تحف العقول،ص 269.

width: 549 align: center

[TR]
[TD="align: center"]وداع آخر تو داشت طرح غم می ریخت
دلم به پشت سر تو به هر قدم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]گرفته پای تو را دست التماس دل
نماندن از تو و اشکی که دم به دم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]بنای خلقت زینب، بنا نشد بی من...!
که رفتن تو چو آوار بر سرم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]گلوی خشک تو را تا که بوسه ای بزنم
به اسم مادرمان از لبم قسم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]هزار چشم پر از دیدن لباس توأند
ز بسکه داشت ز آستین تو کرم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]رمق نمانده مسافر به چشم پر کارم
ببخش پشت سرت گر که آب کم می ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="align: center"]حسین رفت و کمی بعد پیر شد زینب
شروع غارت و غم حرمت حرم را ریخت[/TD]
[TD="align: center"][/TD]
[/TR]

علی ناظمی

[h=1]رندانِ شب‌خیز[/h] IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/115220519319716625472136144141132377662202.gif)
شب عاشورا یكى از سخت‏ترین شبهایى بود كه بر اهل بیت علیهم السلام گذشت، شبى بود كه رنجها و سختیها، بلاها و مصیبتها از یك طرف و از طرفى آزمایشها و آینده بسیار تاریك و وحشتناكى كه گرداگرد آنان فرا گرفته بود و پیوسته آژیر خطر روح لطیف و نازك كودكان را سوهان مى‏كشید، سنگدلى بنى امیه و پیروانشان تمام راهها و روزنه‏هاى امید به حیات را بسته بود، صداى ضجه و ناله زنها، و فریاد جانسوز العطش كودكان و نگرانى بسیار رنج آور همه فضا را پر كرده بود.


[/HR]
[h=2]سخن از هجران[/h] از على بن الحسین علیهماالسلام نقل شده است كه فرمود: شب عاشورا هنگامى كه پدرم مشغول تمیز كردن شمشیرش بود با خود شعرى زمزمه مى‏ كرد كه معنایش اینست:
اى روزگار اف بر تو باد با این دوستیت، چه اندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان از دوستان و خواستاران خود را بكشتن میدهى، و از آنها به عوض و بدلى هم قانع نمیشوى خوشبختانه كارها بدست خداى جلیل است و هر زنده ‏اى سالك این راه (اینطور نیست كه بعضى‏ها به كام مرگ فرو روند و دیگران بمانند).
دو بار سه بار پدرم این اشعار را تكرار كرد من منظورش را فهمیدم و دانستم چه مى‏گوید، سرشك عبرت گلویم را فشرد ولى از گریه با صدا خوددارى كردم و فهمیدم وقت امتحان فرا رسیده است ولى عمه‏ ام زینب علیهاالسلام همین كه صداى امام را شنید از جاى پرید، دامن بر كشید خود را به امام رساند و گفت:
اى واى كاش خواهرت مرده بود و این حالت را نمى ‏دید، گویا همین امروز شاهد از دست دادن مادرم فاطمه زهرا و پدرم على مرتضى و برادرم حسن مجتبى هستم! اى یادگار گذشتگان! و اى پناه باقیماندگان!
امام علیه السلام او را تسلیت داد و امر به صبر و شكیبائى فرمود و در ضمن سخنان خود فرمود:
خواهرم ! شیطان حلمت را نبرد. آسمانیان مى میرند، زمینیان نمى مانند، هر چیز جز خدا رفتنى است ، فرمان از آن اوست و به سوى او باز گردانده مى شوید. پدرم و جدم كه از من بهتر بودند كجایند؟ آنان الگوى من و هر مومنند. خواهر را تسلیت داد و فرمود: خواهرم! تو را به حقى كه بر تو دارم، وقتى شهید شدم، براى من گریبان چاك مزن و چهره مخراش. آنگاه او را به خیمه اش برگرداند.(ارشاد شیخ مفید ص 232)

امام فرمود: اى گروه! من فردا كشته مى شوم، همه شما نیز با من كشته خواهید شد و كسى از شما نمى ماند. گفتند: خدایى را شكر كه كرامت یارى تو را به ما بخشید و افتخار شهادت با تو را نصیب ما كرد. آیا دوست ندارى اى فرزند پیامبر كه ما هم در درجه تو باشیم ؟

[h=2]در حلقه شیران خدا[/h] ابو مخنف با سند خود از امام سجاد علیه السلام نقل مى كند: پس از بازگشت عمر سعد، عصر بود كه امام یاران خود را جمع كرد. در حالى كه بیمار بودم ، نزدیك شدم تا بشنوم . شنیدم كه پدرم به اصحاب خویش ‍ مى فرمود:
اى خانواده ام ! اى پیروانم ! این شب را مركب خویش گیرید خود را نجات دهید. آنها كسى جز من را نمى خواهند و اگر مرا بكشند به فكر كشتن شما نخواهند بود. خدا رحمتتان كند! خود را نجات دهید، شما آزادید و بیعت و عهدم را از شما برداشتم .
برادران و فرزندان و بردار زادگانش گفتند: چنین نمى كنیم كه پس از تو زنده بمانیم . خدا هرگز آن روز را نیاورد. عباس بن على علیهماالسلام بود كه به این سخن آغاز كرد، دیگران نیز پس از او چنان گفتند.(تاریخ طبرى ، ج 3، ص 315)
امام فرمود: اى گروه ! من فردا كشته مى شوم ، همه شما نیز با من كشته خواهید شد و كسى از شما نمى ماند. گفتند: خدایى را شكر كه كرامت یارى تو را به ما بخشید و افتخار شهادت با تو را نصیب ما كرد. آیا دوست ندارى اى فرزند پیامبر كه ما هم در درجه تو باشیم ؟ فرمود: خدا جزاى خیرتان دهد. درباره آنان دعا كرد.
در بعضى از مقاتل نوشته‏اند شب عاشورا كه لشكر ابن سعد آرامش خاطر و عبادت ابى عبدالله علیه السلام و یارانش را دیدند مجذوب آنها شده و حدود سى و دو نفر همان شب از لشكر ابن سعد جدا و به یاران حسین علیه السلام پیوستند.(لهوف سید بن طاووس)
[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/171179195168757924725135185271143330120.gif)
تا آخرین نفس ایستاده ایم[/h] پس از آن به اصحاب و یاران خود دستور داد خیمه ‏ها را كه پراكنده بودند نزدیك یكدیگر قرار بدهند تا بتوانند همه از یك سو دشمن را ببینند و باز دستور داد پشت خیمه‏ ها خندقى حفر كنند و در آن مقدارى هیزم ریخته، آتش زنند تا مسیر حمله فقط از یكسوى باشد و دشمن هنگام جنگ نتواند ناگهان بر خیمه ‏ها حمله برد پس از آنكه كارها را ترتیب داد به خیمه خود برگشت. (تاریخ طبرى ج 7 ص 324)
نیمه شب از خیمه بیرون آمد و پشت خیام در اطراف بیابان تمام پستیها و بلندیها و راهها گردنه‏ها را جستجو و بررسى كرد. در تمام این موارد، نافع بن هلال جملى پشت سر حضرت از او حفاظت مى‏كرد. ابى عبدالله علیه السلام از او سوال كرد: چرا او را همراهى مى‏كند؟
نافع گفت: بیرون آمدن شبانگاه تو به طرف لشكرگاه این طغیانگر نگرانم ساخت. فرمود: هلال ! بیرون آمده و این تپه و بلندیها را بررسى مى كنم تا مبادا پناهگاهى براى حمله به خیمه گاه ما در روز نبرد باشد. آنگاه در حالى كه دست چپ مرا گرفته بود برگشت فرمود: به خدا كه این همان وعده تخلف ناپذیر است. سپس فرمود: نافع ! نمى خواهى از بین این دو كوه، هم اینك راه خود را گرفته و بروى و خود را نجات دهى ؟ نافع به پاى حضرت افتاد و عرض كرد: مادر نافع به عزایش بنشیند، سرورم! شمشیرم را به هزار خریدم . از تو جدا نمى شوم تا آنكه این دو از بریدن و رفتن باز مانند.
آنگاه از من جدا شد و به خیمه خواهرش رفت. به امید آنكه زود بیرون آید كنار خیمه ایستادم . نشست و با خواهر محرمانه سخن گفت . چیزى نگذاشت كه زینب کبری به گریه افتاد و صدایش بلند شد: واى برادرم ! شهادت تو را مى بینم... شهادت این جوانان برگزیده و ماههاى بنى هاشم بر من سخت است. آنگاه پرسید: آیا یارانت را آزموده اى ؟ من بیم دارم هنگام نبرد، تو را تنها گذارند.
امام گریست و فرمود: به خدا قسم آنان را آزموده ام. آنان جز دلیرمردان نجیب نیستند كه همچون انس كودك به شیر مادر، با مرگ مانوس و همدمند.
چون نافع آن سخنان را شنید، دلش سوخت و گریست و راه خود را به طرف خیمه حبیب بن مظاهر انداخت . او را دید كه نشسته و شمشیرش در دست اوست . سلام داد و بر در خیمه نشست .حبیب پرسید: نافع ! براى چه بیرون آمده اى ؟ نافع ماجرا را گفت. حبیب گفت: به خدا اگر انتظار فرمان امام نبود، همین شبانه بر آنان مى تاختم. نافع گفت : حبیب من ! حسین را در حالى نگرانى خواهرش نزد وى گذاشتم . فكر مى كنم زنان دیگر هم مثل زینب در حسرت و بیم ، باشند. مى خواهى یارانت را جمع كنى و با زنان سخنى بگویى كه دلشان آرام شود و بیمشان برود؟

امام علیه السلام او را تسلیت داد و امر به صبر و شكیبائى فرمود و در ضمن سخنان خود فرمود: خواهرم ! شیطان حلمت را نبرد. آسمانیان مى میرند، زمینیان نمى مانند، هر چیز جز خدا رفتنى است، فرمان از آن اوست و به سوى او باز گردانده مى شوید. پدرم و جدم كه از من بهتر بودند كجایند؟ آنان الگوى من و هر مومنند

حبیب بی درنگ بپاخاست و با صداى بلند یاران امام را كه در خیمه‏ها بودند صدا كرد، همه بسان شیر غرنده از خیمه‏ها بیرون پریدند.
وى به بنى هاشم گفت: شما به خیمه هایتان برگردید، چشمانتان بى خواب مباد! آنگاه سخنان نافع را به بقیه اصحاب گفت. همه آنان در جواب گفتند: بخدائى كه بر ما منت گذاشته و ما را چنین افتخارى داده سوگند، اگر در انتظار فرمانش نبودیم از همین لحظه با شمشیرهاى خود بر دشمن حمله مى‏كردیم... حبیب گفت : پس با من بیایید. چون كنار خیمه بانوان رسیدند، حبیب خطاب به بانوان بنى هاشم كرد و گفت:
اى دختران رسول الله و اى حرم پیغمبر خدا! اینان جوانان فداكار شما و این شمشیرهاى براق آنها است، هم قسم خورده‏اند آنها را در غلافى جاى ندهند مگر در گردن دشمنان شما، و این نیزه‏هاى تیز و بلند غلامان شما است كه همه قسم شده‏اند آنها را فرو نبرند مگر در سینه‏هاى مخالفین شما.
امام حسین علیه السلام به زنان فرمود: نزد آنان بیرون روید اى خاندان خدا.
زنان همه بیرون آمدند، در حالى كه نالان بودند و مى گفتند: اى پاكمردان! از دختران پیامبر خدا و بانوان امیرالمۆمنین دفاع كنید: ایها الطیبون حاموا عن بنات رسول الله و حرائر امیرالمومنین.
چون سخن بانوان بگوش این رادمردان رسید با صداى بلند گریه كردند آنچنان كه گوئى زمین مى‏لرزد.(الدمعة الساكبة، ج 4، ص 273)

[h=1]درس هایی زنانه از واقعه عاشورا[/h] [h=3]نقش بانوان در شکل گیری نهضت حسینی[/h]
[h=2]وفا، صبر، ایثار، ثبات در همراهی همسر همه ویژگیهایی است که لازم است یک زن برای شیرین شدن طعم زندگی داشته باشد.[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/1301638182250184621641513712612225138210154.jpg)
شاید عده ای از زنان امروز یادشان رفته است، زن با احساسات، استقامت وگذشت به روزهای زندگی معنا می بخشد. حماسه حسینی مکتبی است که زنان می تواند از آموزه های آن در خانواده استفاده کنند.
این واقعه از حضور زنان و شهامت هایشان سخن می گوید. حماسه ای که الگو برداری از آن کمک می کند تا حال و روز زندگی های امروز بهتر شود. یکی از درس های بسیار مهم واقعه کربلا، نشان دادن جایگاه صحیح و نقش زنان در اجتماع است. آنان با حفظ عفت خود به خوبی این مهم را انجام دادند و شهادت پسر،پدر و شوهر را تحمل کردند و تکیه گاه خانواده در امتحان الهی بودند.
انسجام خانواده به عهده زنان است، این پیوند فراهم نمی شود مگر اینکه زنان با تعهدی که به خانواده دارند اسباب آن را فراهم آورند تا خانواده در تمام شرایط کنار هم باشند

سنگین ترین مسئولیت ادامه قیام و رساندن پیام شهدا بر دوش بانوان بود. نمونه هایی از نقش حساس بانوان در شکل گیری نهضت به چشم می خورد؛ از جمله همسر زهیر بن قین که شوی خود را به یاری امام علیه السلام دعوت کرد(1)، نیز همسر مسلم بن عوسجه که خود را همراه او به اردوگاه حسین علیه السلام رساند(2) و به نظر می رسد هم او بوده که بعد از شهادت مسلم، فرزند خود را آماده نبرد کرد و به میدان فرستاد.(3) هم چنین مادرانی که هنگام جانبازی عزیزان خود در مقابل خیمه ها ایستاده بودند و آنان را نظاره می کردند.(4) همچنین رباب همسرامام حسین (علیه السلام) که نقل شده است: تحمل ایشان در شهادت طفل شیرخوار حضرت علی اصغر(علیه السلام) مثال زدنی است بدین جهت اسوه و الگویی برای تمام عالم بالاخص زنان است.
مهمترین نکته در این حماسه این است که پس از شهادت ابا عبدالله (علیه السلام)، پناه کودکان و زنان، دختر امیر المومنین علیه السلام ، حضرت زینب(سلام الله علیها)، نمونه ای از نقش بانوان در شکل گیری نهضت حسینی است.
بنابرگزارش مسلم جصاص، بانو ام کلثوم (علیه السلام) هنگام ورود به کوفه فرمود: شما زنها می توانستید به نحوی ما را یاری کنید و حداقل مردان خود را از جنگ با ما بازدارید، ولی این کار را نکردید و حال فقط گریه می کنید، این گریه ها چه سودی دارد.(5)
شاید امروز هم زنان ما در حماسه حسینی دیگری هستند و وظیفه سنگین شان را در زندگی فراموش کرده اند. به راستی امروز زنان در این کارزار چه باید بکنند؟

[h=2]ذائقه خانواده در دستان زن[/h] عنصر زن در تربیت و تکوین خانواده و برانگیختن فرزند و همسر در موقعیت های خطیر و تصمیمات بزرگ و سرنوشت ساز نقش اصلی را ایفا می کند. یک زن به عنوان مرکز ثقل خانواده محسوب می شود. او می تواند طبع زندگی را تغییر دهد و به نوعی قبله زندگی را برای شوهر و فرزندانشان معلوم کند. ذائقه خانواده را زن با دیانت و صداقت و عفافش تغییر می دهد. تمایل به بی بند و باری از سوی مادر، مسیر زندگی فرزند و همسر را تحت الشعاع قرار می دهد.
[h=2]و او یک رهبر است[/h] زن می تواند طبع زندگی را تغییر دهد و به نوعی قبله زندگی را برای شوهر و فرزندانشان معلوم کند. ذائقه خانواده را زن با دیانت و صداقت و عفافش تغییر می دهد

زن رهبر خانواده است و در این رهبری مسئولیتی سنگینی دارد. او با افکار خود به زندگی و خانواده اش جهت می دهد و با طریقه برخوردش با مشکلات به فرزندان و همسرش، غیر مستقیم آموزش می دهد. آرزو و اهدافی که او در راستای آن تلاش می کند، خانواده را به سمت اندیشه های مثبت یا منفی هدایت می کند. یک مادر به کودکانش رمز ایستادگی، صبر و ایثار را می آموزد. اگر مادری حتی نخواهد به خاطر فرزندانش ایثار کند، او چگونه می تواند رمز و راز از خود گذشتگی را بیاموزد. انسجام خانواده به عهده زنان است، این پیوند فراهم نمی شود مگر اینکه زنان با تعهدی که به خانواده دارند اسباب آن را فراهم آورند تا خانواده در تمام شرایط کنار هم باشند.
[h=2]آموزه های حماسه حسینی برای زنان[/h] آنچه در نهضت حسینی دیده می شود، حضور زنانی است که تا آخرین لحظه همسرانشان را همراهی کردند. سیمای ملکوتی زینب(سلام الله علیها) ازیک سو بیانگر منزلت زن در این آموزه ی ناب و اصیل است و می تواند روشن ترین الگو برای زنان امروز باشد. زنان نقش آفرین در حادثه عاشورا زنان با ایمانی بودند که شهادت فرزندان و برادران و همسران خویش را تحمل کرده و با صبر و مقاومت و مدیریت مصائب، پیام آنان را به همه عصرها و نسل ها رساندند. آنها در کنار شهادت عزیزانش، نقش های گوناگونی چون همسری، مادری، خواهری و دختری را ایفا کردند. شاید امروز این نقش ها کمرنگ شده و پایه های چارچوب زندگی سست شده است.
پی نوشت:
1)طبری،ج5،ص396؛اخبار الطول،ص246؛انساب الاشراف،ص 54
2)ابصارالعین،ص62 و128.
3)نفس المهموم،ص 293.
4)ر.ک:ابصار العین، ص130.
5)المنتخب،ص 478؛بحارالانوار،ج45،ص115 و عوالم ،ج17،ص 373.

[h=1]تلنگری تاسوعایی برای دوستان اهل‌بیت علیهم‌السلام[/h] IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/16116221023313759134116432945310718768173.gif)
زهیر بن قین یکی از شهدای رکاب امام حسین علیه السلام است که سرگذشت خاصی دارد. از سخن او در روز تاسوعا پیداست که سابقا از لحاظ عقیده و تفکر با امام حسین علیه السلام میانه خوشی نداشت اما طرز تفکرش تغییر کرد و خود را به کاروان کربلاییان ملحق کرد. از این لحاظ زهیر بن قین نمونه‌ای عالی برای کسانی است که می‌خواهند در مسیر زندگی خود تغییر اساسی ایجاد کنند و به جمع حسینیان بپیوندند. همچنانکه مثالی است دردناک برای آنکه اگر راه خدا را نرویم خدا کسان دیگری را جایگزین ما می‌کند.
درباره زهیر گفته‌اند که شخصی "عثمانی" بوده است. در روز تاسوعا که به طرفداری از امام حسین علیه السلام سخنرانی کرد، یکی از سپاهیان از لشکر کوفه به او گفت " ای زهیر، تو در نگاه ما از شیعیان این خاندان نبودی، عثمانی بودی." (دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج6، ص289) از اینجا می‌فهمیم که او سابقا از دوستداران عثمان و از کسانی بوده که معتقد بودند که مردم به ناحق عثمان را کشته‌اند و گویا امیرالمۆمنین علیه السلام را هم در جریان کشته شدن او بی‌تأثیر نمی‌دانست و از این لحاظ کدورتی از آن شاه ولایت در سینه داشت به گونه‌ای که بسیار مراقب بود که با فرزند ایشان حضرت حسین علیه السلام، حتی روبرو هم نشود.
با همه مراقبتهایی که زهیر داشت، در منطقه‌ای در نزدیکی اردوگاه حضرت حسین بن علی علیهماالسلام قرار گرفت و شخصی از طرف آن سرور به سراغش آمد. بعد از قدری تعلل، دعوت امام حسین علیه السلام را برای گفتگو قبول کرد و اندک زمانی از سخن گفتنش با آن سبط پیامبر صلی الله علیه و آله نگذشته بود که در همان جلسه متحول شد و جزو طرفداران آن جناب قرار گرفت و جزو سعادتمندان ابدی و از شهدای رکاب حسین بی علی علیهما السلام گردید.
آنچه بر زهیر بن قین اتفاق افتاد نمودی از بخشی از جریان حقیقت است که در کشاکش ظواهر دنیا نادیده انگاشته می‌شود. در اینجا می‌خواهیم به برخی درسها که از عاقبت به خیری زهیر بن قین نتیجه می‌شود اشاره کنیم.

درسی که در روز تاسوعا از زهیر می‌توان آموخت آن است که همت اصلی ما باید در جهت ثابت ماندن در راه دین باشد و پیش بینی و قضاوت درباره رفتار دیگران وظیفه ما نیست و چه بسا که اشتباه از آب درآید

[h=2]جایگزینی انسانها یک قانون مهم الهی[/h] نکته درس آموز تاریخ این است که در همان دوران افراد بسیاری بودند که به خلاف زهیر، از جهت نظری از دوستان پیامبر صلی الله علیه و آله و شیعیان امیرالمۆمنین علیه السلام حساب می‌شدند اما رابطه خاصی با فرزند ایشان،‌ سبط پیامبر صلی الله علیه و آله و سرور جوانان بهشتی نداشتند و آن عالیجناب را یاری نکردند. به عبارت دیگر این رویداد یادآور این مطلب است که افرادی مثل زهیر جایگزین خیل کثیری از کسانی شدند که مدعی دوستی خالصانه پیامبر و خاندان او علیهم السلام بودند.
زهیر خود در عصر تاسوعا در پاسخ به کسی که گفت "تو قبلا از شیعیان این خاندان نبودی، عثمانی بودی " اینگونه جواب داد:
چرا به موقعیّت فعلى من، استدلال نمى كنى كه از آنهایم ؟! بدان ـ كه به خدا سوگند ـ ، من هرگز نامه اى براى حسین ننوشتم، پیكى به سویش نفرستادم و قول كمكى نیز به او ندادم ؛ ولى راه، مرا با او در یك جا گِرد آورد و همین كه او را دیدم، به یاد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و منزلتى افتادم كه او در پیش ایشان داشت، و پى بردم كه از سوى دشمنانش و گروه شما، چه بر سرِ او خواهد آمد، دیدم كه براى حفظ حقّ خدا و پیامبرش كه شما آن را ضایع كرده اید، باید به كمك او بشتابم، در زمره گروه او باشم و جانم را فداى او كنم.(دانشنامه امام حسین علیه السلام، همان صفحه)
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1392/08/171179195168757924725135185271143330120.gif)
این سخنان،‌ بجز آنکه نشان دهنده تحول فکری اوست، یادآور قانون "جایگزینی" نیز می‌باشد. در دو آیه از قرآن، خدا تهدید کرده است که اگر راه او را نرویم، کسان دیگری پیدا خواهند شد که جایمان را بگیرند. به عبارت دیگر فرصت یاری کردن از حق برای ما ابدی نیست و حقیقت تا ابد برای ما منتظر نمی‌ماند. دست خدا هیچگاه خالی نمی‌شود و همواره افراد دیگری هستند که در اثر سستی ما، جای ما را بگیرند و سعادتمند شوند و در عوض ما تیره بخت بگردیم. این دو آیه عبارتند از:
سوره توبه، آیه 39:
إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ
...و گروه دیگرى را به جاى شما مى‏آورد و شما هیچ ضررى به او نتوانید رساند و خدا بر هر چیزى تواناست.
سوره محمد صلی الله علیه و آله، آیه 38:
ها أَنْتُمْ هۆُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَكُمْ ثُمَّ لا یَكُونُوا أَمْثالَكُمْ
... اگر روی برتابید به جاى شما گروه دیگرى را مى‏آورد، آن گاه آنها مانند شما نخواهند بود.

فرصت یاری کردن از حق برای ما ابدی نیست و حقیقت تا ابد برای ما منتظر نمی‌ماند. دست خدا هیچگاه خالی نمی‌شود و همواره افراد دیگری هستند که در اثر سستی ما، جای ما را بگیرند و سعادتمند شوند و در عوض ما تیره بخت بگردیم

[h=2]پیش از محاسبه خود، قضاوت درباره دیگران ممنوع[/h] اگر به قانون جایگزینی ایمان داشته باشیم، اولا کثرت جمعیت و ظاهر مدعیان حقیقت ما را نمی‌فریبد زیرا تنها وقتی سختی واقعی ایجاد می‌شود، تشخیص حق از باطل و مرد از نامرد ممکن می‌شود.
دوم و مهمتر، آنکه تفکر درباره دیگران را رها می‌کنیم و به خود مشغول می‌شویم زیرا قانون الهی ثابت است و فرصت ما هم برای یاری حقیقت اندک است و اگر کوتاهی کنیم افراد دیگری جای ما را خواهند گرفت که هم اکنون آنها را از نظر ظاهر و باطن اهل صلاح نمی‌دانیم اما ممکن است روزی بیاید که آنها در راه حقیقت جانفشنانی کنند و ما در جمع بقیه مدعیان توخالی و عقبگرد بوده باشیم.
درسی که در روز تاسوعا از زهیر می‌توان آموخت آن است که همت اصلی ما باید در جهت ثابت ماندن در راه دین باشد و پیش بینی و قضاوت درباره رفتار دیگران وظیفه ما نیست و چه بسا که اشتباه از آب درآید.

[h=1]حضرت علی اکبر؛ پاره تن سیدالشهدا[/h] [h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/62342391004117816154781791461681641861315.jpg)
درباره علی اکبر علیه السلام[/h] على اكبر علیه السلام ، بزرگ ترین پسر امام حسین علیه السلام بود كه از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدّى شبیه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود كه هر كس شوق دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت، به او مى نگریست، چنان كه پدر بزرگوارش، طبق نقلى، هنگام رفتن وى به میدان نبرد، فرمود:
خداوندا ! گواه باش كه جوانى براى جنگ با آنان مى رود كه شبیه ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو مى شدیم، به او نگاه مى كردیم .
على اكبر علیه السلام در واقعه عاشورا، از اركان سپاه امام علیه السلام به شمار مى رفت. تأكید او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر كربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین علیه السلام در جریان برخورد سپاه حُر با كاروان امام علیه السلام (1)، بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور،(2) از ویژگى هاى این فرزند برومند سیّدالشهدا علیه السلام است.(3)

خداوندا ! گواه باش كه جوانى براى جنگ با آنان مى رود كه شبیه ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو مى شدیم، به او نگاه مى كردیم

در «زیارت ناحیه مقدّسه»، خطاب به او آمده است:
السَّلامُ عَلَیكَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللّه ُ عَلَیكَ و عَلى أبیكَ، إذ قالَ فیكَ : قَتَلَ اللّه ُ قَوما قَتَلوكَ ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَكَ العَفا
سلام بر تو ، اى نخستین كُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل ! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه كه در باره ات فرمود: «خدا ، بكُشد آن گروهى را كه تو را كُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان كردند. و چه جسارتى در هتكِ حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاك بر سرِ دنیا !»
[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/584510432541819994219215154819021420069.gif)
چگونگی شهادت علی اکبر علیه السلام[/h] شیخ صدوق(ره) به نقل از امام زین العابدین علیهم السلام می نویسد: هنگامى كه على اكبر علیه السلام براى مبارزه به سوى دشمن رفت، چشمان حسین علیه السلام، گریان شد و گفت:
اللّهُمَّ كُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ إلَیهِمُ ابنُ رَسولِكَ، وأشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ
«خدایا ! تو بر ایشان گواه باش ، كه فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت ، به سوى آنان مى رود» .
در این باره سید بن طاووس(ره) در «الملهوف» می نویسد:على اكبر علیه السلام كه از زیباروى ترین و خوش خوترینِ مردم بود، بیرون آمد و از پدر، اجازه نبرد خواست . امام علیه السلام به او اجازه داد. سپس ، مأیوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست .
سپس گفت: «خدایا ! گواه باش . جوانى به نبرد آنها مى رود كه از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن ، شبیه ترینِ مردم به پیامبر توست و ما هر گاه مشتاق پیامبرت مى شدیم، به او مى نگریستیم». سپس، بانگ برآورد و فرمود: «اى پسر سعد! خداوند، رَحِمت را قطع كند، همان گونه كه رَحِم مرا قطع كردى.»
(4)
علی اکبر علیه السلام به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد. آن گاه، ده تن از آنان را كُشت و سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت: اى پدر ! تشنه ام. حسین علیه السلام فرمود: «شكیبایى كن، پسر عزیزم! جدّت با كاسه اى پُر به تو مى نوشانَد» . او باز گشت و جنگید و 44 تن از دشمنان را كُشت.(5)
تاریخ الطبرى به نقل از ابو مِخنَف می نویسد: زُهَیر بن عبد الرحمان برایم نقل كرد كه :
مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى لیثى، او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من، اگر بر من بگذرد و چنین كند و من، پدرش را به عزایش ننشانم !
على اكبر علیه السلام ، با شمشیرش به دشمن حمله مى بُرد كه بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت . او نیزه اى به على اكبر علیه السلام زد و او [بر زمین] افتاد .
على اكبر علیه السلام، ندا داد: اى پدر ! سلام بر تو ! این، جدّم است كه به تو سلام مى رساند و مى فرماید: «زودتر ، به سوى ما بیا».(6)

بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور،از ویژگى هاى این فرزند برومند سیّدالشهدا علیه السلام است

دشمن، گِردش را گرفتند و با شمشیرهایشان، او را تكّه تكّه كردند .
همچنین سلیمان بن ابى راشد، از حُمَید بن مسلم اَزْدى برایم نقل كرد كه: در روز عاشورا، به گوش خود شنیدم كه حسین علیه السلام مى گوید: «خدا، بكشد كسانى را كه تو را كشتند، اى پسر عزیزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى] رحمان و بر هتك حرمتِ پیامبر! دنیا، پس از تو ویران باد!
و گویى هم اینك به زنى مى نگرم كه مانند خورشیدِ به گاه طلوع، به سرعت، بیرون دویده، ندا مى دهد: اى برادرم و فرزند برادرم! در باره او پرسیدم. گفته شد: این، زینب، فرزند فاطمه دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است.
آن زن آمد تا خود را بر روى [پیكر] على اكبر علیه السلام انداخت. حسین علیه السلام نزد او آمد و دستش را گرفت و او را به خیمه، باز گردانْد. سپس، حسین علیه السلام به پسرش روى آورد و جوانان [خاندان] او نیز همراهش آمدند. حسین علیه السلام فرمود: «برادرتان را ببرید !»
آنان، او را از آن جایى كه بر زمین افتاده بود ، بُردند و در خیمه اى نهادند كه جلوى آن مى جنگیدند.(7)

پی نوشت ها:
1. الأمالی للصدوق : ص 218 ح 239
2. تاریخ الطبری: ج 5 ص 446 : وكانَ أوَّلَ قَتیلٍ مِن بَنی أبی طالِبٍ یَومَئِذٍ عَلِیٌّ الأَكبَرُ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام
3. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج7ص7
4. الملهوف: ص 166
5. الأمالی للصدوق: ص 226 ح 239
6. الملهوف: ص 166
7. تاریخ الطبری: ج 5 ص

IMAGE(http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-10-23/19/41f5ae21ae1c5e06617834d42ef588ac-425)

واقعه ی کربلا اتفاق می افتد ...

هرگاه ؛

دلت با دینت نباشد ،

قدمت با قلمت نباشد ،

و عملت به قولت نباشد ...

آری بدون شک اتفاق می افتد ؛

هرگاه ... هرگاه ... هرگاه ...

[h=1]شهید شیرخوار کربلا، حضرت علی اصغر علیه السلام[/h] IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/198117210122618224411056162122966042316.gif)
شیخ مفید(ره) در کتاب الارشاد خود، هنگام نام بردن فرزندان امام حسین علیه السلام از امام سجاد علیه السلام با تعبیر علی اکبر و از حضرت علی اکبر با تعبیر علی اصغر یاد می کند و می نویسد:
كانَ لِلحُسَینِ علیه السلام سِتَّةُ أولادٍ : عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَكبَرُ ، كُنیَتُهُ أبو مُحَمَّدٍ و اُمُّهُ شاه زَنانُ بِنتُ كِسرى یَزدَجَردَ و عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الأَصغَرُ ، قُتِلَ مَعَ أبیهِ بِالطَّفِّ ... و اُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیَّةُ.
امام حسین علیه السلام، شش فرزند داشت: على اكبر كه كنیه اش ابو محمّد و مادرش شاه زنان، دختر یزدگرد، شاه ایران بود. على اصغر كه با پدرش در كربلا كشته شد و مادرش لیلا، دختر ابو مُرّة بن عروة بن مسعود ثقفى بود.
در ادامه می نویسد:
و عَبدُاللّه ِ بنُ الحُسَینِ ، قُتِلَ مَعَ أبیهِ صَغیرا ؛ جاءَهُ سَهمٌ وهُوَ فی حِجرِ أبیهِ فَذَبَحَهُ(1)
عبداللّه بن حسین كه در كودكى با پدرش كشته شد. تیرى آمد و او را در دامان پدرش ذبح كرد.

سلام بر عبداللّه بن الحسین، كودك شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تیر زدند

مطالب السؤول از آن کودک شیرخوار با همین تعبیر علی اصغر یاد کرده و می نویسد:
فَأَمّا عَلِیٌّ الأَكبَرُ ، قاتَلَ بَینَ یَدَی أبیهِ حَتّى قُتِلَ شَهیدا . وأمّا عَلِیٌّ الأَصغَرُ جاءَهُ سَهمٌ و هُوَ طِفلٌ فَقَتَلَهُ(2)
على اكبر، كه پیشِ روى پدرش جنگید تا به شهادت رسید. على اصغر كه در حالى كه كودكى بیش نبود، تیرى به او رسید و كشته شد.
در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است :
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ .
سلام بر عبداللّه بن الحسین، كودك شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده كه خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت كند حَرمَلَه بن كاهِل اسدى و همراهانش را كه به او تیر زدند.
تا اینجا ثابت شد که حضرت علی اصغر نامش عبدالله است و نیز هنگام شهادت کودک شیرخواری بیش نبوده است؛ اما در مورد اینکه آیا شش ماهه بوده است (آنگونه که مشهور شده است) یا نه؛ دانش نامه امام حسین علیه السلام می نویسد:
باید توجّه داشت آنچه مكرّر شنیده مى شود كه آن كودك ، شش ماهه بوده ، سند معتبرى ندارد. منشأ این سخن ، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعیف منسوب به ابو مِخنَف باشد كه در آن آمده : «از عمر او (على اصغر) شش ماه گذشته بود» . گفتنى است كه این سخن ، نه تنها در هیچ منبع معتبرى نیامده است ؛ بلكه در نسخه خطى اى از همین كتاب نیز ـ كه در كتاب خانه تخصّصى حدیث (قم / دار الحدیث) ، موجود است ـ این جمله نیامده است البته گزارشى از «یك ساله بودن» وى ، در تاریخ بلعمى آمده است .(3)

[h=2]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1390/09/19465190198160167101124191229168173204686131.gif)
چگونگی شهادت علی اصغر علیه السلام[/h] سید بن طاووس (ره) در کتاب الملهوف خود می نویسد:
هنگامى كه حسین علیه السلام، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت كه خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعى هست كه از حرم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، دفاع كند؟ آیا یكتاپرستى هست كه در باره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست كه به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یارى دهنده اى هست كه به خاطر خدا، ما را یارى دهد؟»
پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام علیه السلام، به جلوى درِ خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: «كودك خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظى كنم» .
او را گرفت و مى خواست او را ببوسد كه حَرمَلة بن كاهِل ، تیرى به سوى او انداخت كه در گلویش نشست و او را ذبح كرد .
امام علیه السلام به زینب علیهاالسلام فرمود: «او را بگیر !» سپس، كف دستانش را زیر خون [ گلوى او ]گرفت تا پُر شدند. خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد مى شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست» .
امام باقر علیه السلام [در باره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یك قطره هم به زمین، باز نگشت.»(4)
شیخ مفید (ره) می نویسد:
حسین علیه السلام جلوى خیمه نشست . فرزندش عبداللّه بن حسین را كه خُردسال بود، برایش آوردند . امام علیه السلام ، او را در دامانش نشانْد . مردى از بنى اسد ، او را با تیرى زد و ذبحش كرد . حسین علیه السلام ، خون او را گرفت و هنگامى كه كفِ دستش پُر شد ، آن را بر زمین ریخت . سپس گفت : «پروردگارا ! اگر یارىِ آسمانى ات را از ما دریغ داشتى ، آن را براى جاى بهترى قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمكار ، بگیر» سپس ، آن كودك را آورد و كنار كشتگان خاندانش قرار داد.(5)
تذكرة الخواصّ به نقل از هشام بن محمّد می نویسد :
وقتى حسین علیه السلام دید كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى كنند، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد : «كتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا ، میان من و شما [ ، داورى كند ] . اى مردم ! براى چه خونم را حلال مى شمرید ؟!»

اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنید ، بر این كودك ، رحم كنید، در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسین علیه السلام مى گریست و مى‌گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن

همچنین حسین علیه السلام به سوى یكى از كودكانش كه از تشنگى مى گریست ، رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت :
یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ
«اى قوم ! اگر بر من رحم نمى كنید ، بر این كودك ، رحم كنید» .
در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسین علیه السلام مى گریست و مى‌گفت: «خدایا ! میان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن» .
در این هنگام، از آسمان، ندایى رسید: «او را وا گذار ـ اى حسین ـ ، كه او را در بهشت، شیر مى دهند».(6)
خوارزمى در مقتل الحسین علیه السلام می نویسد :
حسین علیه السلام هنگامى كه با فاجعه[ ى از دست دادن] خاندان و فرزندانش رو به رو شد و جز او و زنان و كودكان و فرزند بیمارش كسى نمانْد، ندا داد: «آیا مدافعى هست كه از حرم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله دفاع كند؟ آیا یكتاپرستى هست كه در حقّ ما، از خدا بهراسد؟ آیا فریادرسى هست كه به امید خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاورى هست كه به خاطر پاداش خدا، به ما كمك كند ؟»
صداى زنان، به گریه و ناله، بلند شد . حسین علیه السلام ، به جلوى درِ خیمه آمد و گفت: «على، كودك خردسال را ، به من بدهید تا با او خداحافظى كنم» .
كودك را به او دادند . امام علیه السلام او را مى بوسید و مى گفت : «واى بر این مردم كه طرفِ دعوایشان، جدّ توست !» .
همان هنگام كه كودك در دامان حسین علیه السلام بود، حَرمَلة بن كاهِل اسدى، تیرى به سوى او پرتاب كرد و او را در دامان ایشان ذبح كرد. حسین علیه السلام، خون او را گرفت تا آن كه كفِ دستش پُر شد. سپس، آن را به سوى آسمان پاشید. سپس، حسین علیه السلام از اسبش فرود آمد و با دسته شمشیرش، چاله اى براى او كَنْد و او را به خونش آمیخته كرد [و به خاك سپرد] و بر او درود فرستاد.(7)

پی نوشت ها:
1. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 135
2. مطالب السؤول : ص 73
3. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج7 ص33 (متن و پاورقی)
4. الملهوف: ص 168
5. الإرشاد: ج 2 ص 1ظ 8
6. تذكرة الخواصّ: ص 252
7. مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج 2 ص 32

[h=1]شخصیت و نهضت امام حسین (ع)
[/h][h=3]به روایت آیت‌الله شجاعی

[/h]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1388/10/21021160493721872771342259911224856116167.jpg)
[h=2]اشاره :
[/h]كتاب مستور، عالمی از عوالم خلقت، كتابی از كتب الهی، عالمی از عوالم وجود است و آنچه در عالم وجود، گذشته و خواهد گذشت، با تمام جزئیات و تفصیل در آن است و سیدالشهداء خازن این كتاب مستور است.
آیت‌الله محمد شجاعی، در باب شخصیت و نهضت امام حسین (ع) ، با نگاهی به شخصیت و نهضت حسنی، سلسله سخنرانی‌هایی را بیان كرده‌اند كه در طول ایام عزاداری ماه محرم منتشر می‌شود. آنچه در پی می‌آید، موضوع سخنرانی معظم‌له ترجمه زیارت مطلقه و شرح فرازهایی از آن است.
سخنان آیت‌الله شجاعی هر روز از ساعت 13:50 تا 14:30 از رادیو قرآن پخش می‌شود و متن آن به ابتكار خبرگزاری فارس با كم‌ترین فاصله زمانی انتشار می‌یابد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا وِتْرَ اللهِ الْمَوْتُورَ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ
اَشْهَدُ اَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِى الْخُلْدِ
وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ اَظِلَّةُ الْعَرْشِ
وَبَكى لَهُ جَمیعُ الْخَلایقِ
وَبَكَتْ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ السَّبْعُ
این جملاتی كه بیان شد، از زیارت اول از زیارات مطلقه امام حسین (ع) است.
این عبارات كه بیان كردم، سلامی بود، در عین حال این جمله‌ها را برای شما ترجمه می‌كنم و برخی از نكات را درباره امام حسین (ع) و یاران او ذكر خواهم كرد.
در این دعا می‌خوانیم؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا قَتیلَ اللهِ وَابْنَ قَتیلِهِ
سلام بر تو اى حجت خدا و فرزند حجت خدا، سلام بر تو اى كشته راه خدا و فرزند كشته راه خدا
دقت كنید كه قتیل‌الله ( كشته خدا) از اوصافی است كه استثنائاً در خصوص آن حضرت است. جمله‌ای بسیار پرمعنی است؛ وَابْنَ قَتیلِهِ و فرزند كشته خدا كه منظور امیرالمؤمنین است.
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ
باز این جمله از مختصاتی است كه در خصوص آن حضرت آمده است، سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا.
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا وِتْرَ اللهِ الْمَوْتُورَ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ،
سلام بر تو ای بنده بی‌مانند خدا، این بی‌مانندی‌اش تنها در زمین نیست و در آسمان‌ها هم است.
اَشْهَدُ اَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِى الْخُلْدِ،، شهادت می‌دهم خون تو در جنت خلد است و آن جا استقرار یافته است.
وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ اَظِلَّةُ الْعَرْشِ، اظله عرش به ارتعاش درآمد و به لرزه درآمد وقتی خون تو ریخته شد.
وَبَكى لَهُ جَمیعُ الْخَلایقِ، و همه خلایق برای ریخته شدن خون تو گریه كرد.
در این میان عرض می‌كنم كه گریه هر چیزی به تناسب خودش است و همه چیز هم شعور دارد. «ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم / با شما نامحرمان ما خاموشیم» ما فكر می‌كنیم كه موجودات شعور ندارند و این از بی‌شعوری خود ماست كه چنین فكر می‌كنیم. همه چیز شعور دارد. شعور به خدایش دارد و تبسیح می‌كند. خود قرآن می‌گوید. ما نمی‌فهمیم، همه چیز خدا را می‌شناسد، تبسیح هم می‌گوید و عبودیت هم دارد و ولی خودش را هم می‌شناسد كه عبارت است از سید‌الشهداء (ع). گریه كردن بر اساس شناخت است. اما گریه هر چیزی را به تناسب خود حساب كنید.
حضرت، وارث علوم همه انبیاء، وارث الوالعزم از همه جهات و وارث رسول اكرم كه اشرف الخلایق و اقرب الخلایق و اول الخق است. وارث همه اینهاست. حجت خدا بر همه آسمان و زمین است و در ملكوت و ناصوت است

در ادامه این زیارت می‌خوانیم؛ وَبَكَتْ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ السَّبْعُ، گریه كرد برای تو و ریخته شدن خون تو و مظلومیت تو آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه.
وَما فیهِنَّ، و آنچه در این آسمان‌ها و زمین‌ها هست همه گریه كردند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1388/10/13542192251749491205292142511148024962221.jpg)
وَما بَینَهُنَّ، و آنچه در وسط آنهاست.
وَمَنْ یتَقَلَّبُ فى الْجَنَّةِ وَالنّارِ، آنها كه در جنت و آتش‌اند همه گریه كردند. (خصوصاً این جمله فهمش برای ما بسیار مشكل؛ اما بسیار اسرارآمیز است.)
مِنْ خَلْقِ رَبِّنا، از مخلوفات پروردگارمان.
وَما یرى، و گریه كرد برتو آنچه دیده می‌شود.
وَما لا یرى، و آنچه دیده نمی‌شود.
اَشْهَدُ اَ نَّكَ حُجَّةُ الله، من شهادت می‌دهم توحجت خدا هستی.
و بن الحجة وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَتیلُ اللهِ وابْنُ قَتیلِهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ ثارُ اللهِ وَابْنُ ثارِهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ وِتْرُ اللهِ الْمَوْتُورُ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ،
این جمله عجیبی است.
وِتْرُ اللهِ الْمَوْتُورُ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، فرد بی‌مانند در آسمان‌ها و زمین، یعنی در خلقت، بنده‌ای از بندگان خدا و مخلوقی از مخلوقات خدا، این حساب را داشته باشد كه آن حضرت دارد، ندارد.
وتر، بی‌مانند خدا. خودش از لحاظ حامل ولایت مطلقه بودن، فرزند پیامبر (ص) بودن، فرزند فاطمه زهرا (س) بودن، فرزند امیرالمؤمنین (ع) بودن، آن مظلومیت‌ها را به آن نحو تحمل كردن خود و اهل بیت و انصارش به صورت بی‌سابقه در ابعاد عجیب، آن هدف عالی كه در این تحمل مظلومیت داشت، آن هدف عالی كه برای سید‌الشهدا (ع) بود در احیای توحید.
یكی از خصوصیات آن حضرت كه در این زیارت‌ها به چشم می‌خورد این است كه «السلام علیك یا شریك القرآن» در حفظ اساس توحید، اساس قسط، اساس عدل، توحید. در حفظ اساس توحید، شریك قرآن است. این یكی از خصوصیاتی است كه در زیارت‌ها به چشم می‌خورد، با این قیام و نهضتش با آن تحمل و مظلومیتش، با آن كیفیتی كه بود، با آن كمیتی كه بود، با خصوصیاتی كه خود حضرت داشت، با تمام جزئیات كه بود، در مواقع و شرایط خاص كه مسأله پیش آمد، از اول تا آخر؛ هدفی كه برای ریخته شدن خون آن حضرت و برای تحمل آن مصائب، آن حضرت داشت، این هدف، هدف بی‌مانند است.
خودش بی‌مانند است. حامل ولایت مطلقه است. و هدفی هم كه داشت و پیاده شد هم بی‌مانند است.
اگر قیام سید‌الشهداء نبود، این را یقیناً بدانید ـ اگر دقت كرده باشید در حالات آن حضرت و مسایلی كه تاریخ ضبط كرده است و روایات گفته است ـ اگر نبود قیام آن حضرت، او باید قیام می‌كرد، قیام آن حضرت با آن خصوصیات و فضیلت و منزلت و آن تحمل و مظلومیت‌ها، آن شجاعت‌ها و رشادت‌ها، اگر نبود، یقین بدانید كه الان اثری از اسلام نبود و حتی احدی نمی‌توانست در گوشه خلوتی نماز بخواند.
یكی از جمله‌ها این است؛ «السلام علیك یا شریك القرآن» قرآن چطور در حفظ اساس توحید و صراط مستقیم و اهل حقیقت نقش دارد، همان نقش را سید‌الشهدا (ع) دارد.
شریك قرآن است. فرد بی‌مانند است. یعنی او را به صورت یك مخلوق بی‌مانند در همه ابعادی كه به آن حضرت مربوط است، نه تنها در زمین ـ آنها كه می‌شناسند ـ بلكه در ملكوت هم او را به عنوان وتر الله می‌دانند.
با تكیه بر همین جمله وِتْرُ اللهِ الْمَوْتُورُ، من به این جمله اشاره می‌كنم از خصوصیات آن حضرت و یاران چند مورد را اشاره می‌كنم.
صحبتی كه ظهر عاشورا با عمرسعد كرد و به او فرمود كه به تو وعده حكومت ری داده‌اند كه این جنایات را انجام می‌دهی؛ اما بدان كه این وعده محقق نخواهد شد و می‌بینم روزی را كه سربریده‌ات را بر سر چوبی قرار داده‌اند و كودكان برای بازی كردن به آن سنگ می‌زنند. كسی در جریان كربلا به امام جسارت كرد. گفت: بشارت باد بر تو آتش! امام گفت: خدایا! به آتشی بكش. فوراً اسبش فرار كرد و بعد لگدمال و تكه‌تكه‌اش كرد

وقتی خودش وِتْرُ اللهِ است، با این توضیحی كه بیان شد، این را هم توجه داشته باشید كه یاران و انصار آن حضرت و آنها كه در ركاب آن حضرت با آن حضرت شهادت رسید، آنها هم حساب استثنایی دارند؛ اما اول در خصوص خود آن حضرت اینها كه معلوم است كه خصوصیاتش چیست. حامل ولایت مطلقه است. فرزند حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است. پدر ائمه (ع) است. اینها همه در جای خود، وارث همه انبیاست.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1388/10/48422981504320175141881691459773123241.jpg)
دقت كرده‌اید كه وارث همه انبیاء یعنی چه؟ وارث عموم همه انبیاست. این از جمللاتی است كه در زیارت‌های آن حضرت به چشم می‌خورد. زیارت‌ها هم همه از لسان ائمه (ع) است. وارث علوم همه انبیاست. وارث انبیاء الوالعزم از علوم و غیرعلوم آنهاست. وارث آنها علی الاطلان است در زیارت وارث می‌خوانیم؛ السلام علیك یا وارث آدم صفة‌الله، السلام علیك یا نوح نبی‌الله، السلام علیك یا وارث ابراهیم خلیل‌الله، السلام علیك یا وارث موسی كلیم‌الله، السلام علیك یا وارث عیسی روح‌الله، تا السلام علیك یا وارث محمد رسول‌الله، السلام علیك یا وارث علی ولی‌الله، یا وارث فاطمه یا وارث ابی محمد الحسن المجتبی.
حضرت، وارث علوم همه انبیاء، وارث الوالعزم از همه جهات و وارث رسول اكرم كه اشرف الخلایق و اقرب الخلایق و اول الخق است. وارث همه اینهاست. حجت خدا بر همه آسمان و زمین است و در ملكوت و ناصوت است.
ولی خداست. همه آن خصوصیات كه در جامعه كبیره برای حاملان ولایت مطلقه است، همه آن خصوصیات را حضرت سید‌الشهدا دارد.
در زیارت نیمه رجب و اول رجب و نیمه شعبان این جمله است، «السلام علیك یا سفیر‌الله وبن سفیره» سلام بر تو ای سفیر خدا و فرزند سفیر.
در همان زیارت، جمله دیگر این است، «السلام علیك یا خازن الكتاب المستور» سلام بر تو ای خازن كتاب مستور.
این جمله بسیار عجبی است. بسم‌الله الرحمن الرحیم، وَالطُّورِ، وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، وَالْبَیتِ الْمَعْمُورِ (سوره مباركه طور)
آن كتاب مستور كه همه آنچه بوده و خواهد بود و هست، همه در آن است، خازنش حضرت امام حسین (ع) است.
از اینها در زندگی حضرت گاهی بروز می‌كرد، اینكه خازن كتاب مستور است، آنچه در خلقت گذشته و خواهد آمد و آنچه هست، با تمام جزئیاتش نزد آن حضرت بود.
كتاب مستور، عالمی از عوالم خلقت، كتابی از كتب الهی، عالمی از عوالم وجود است و آنچه در عالم وجود، گذشته و خواهد گذشت، با تمام جزئیات و تفصیل در آن است، عالمی است.
این عالم در وجود كیست؟ یا وجود چه كسی شامل این عالم است؟ سید‌الشهداء‌ (ع). البته تعبیر دوم درست است. این وجود حقیقت نوری حضرت بالاتر از اینهاست.
گاهی هم از این خازن كتاب مستور بودنش جمله‌هایی را می‌شنیدند. مثل صحبتی كه ظهر عاشورا با عمرسعد كرد و به او فرمود كه به تو وعده حكومت ری داده‌اند كه این جنایات را انجام می‌دهی؛ اما بدان كه این وعده محقق نخواهد شد و می‌بینم روزی را كه سربریده‌ات را بر سر چوبی قرار داده‌اند و كودكان برای بازی كردن به آن سنگ می‌زنند.
كسی در جریان كربلا به امام جسارت كرد. گفت: بشارت باد بر تو آتش! امام گفت: خدایا! به آتشی بكش. فوراً اسبش فرار كرد و بعد لگدمال و تكه‌تكه‌اش كرد.
روایت است از ائمه (ع) كه می‌دانید این تحمل مصائب برای چیست؟ گفت اگر آن حضرت همان روز، یك دعا می‌كرد به طرفة‌العینی از چیزی اثری باقی نمی‌ماند؛ اما خواست بفهماند كه تسلیم و رضا در برابر خدا برای رضای خدا و احیای توحید یعنی چه. خواست این را بفهماند

IMAGE(http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-10-10/21/ea1a326f14ec48c727b70a49bf01331c-425)

[FONT=&quot]وای حسینم

[FONT=&quot]

[FONT=&quot]وای حسینم

روضه شام غریبان

IMAGE(http://8pic.ir/images/86584467488472866668.jpg)



امشب که شب شام غریبان حسین است
با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است
از خیمه رود سوی شما شعله آتش
سوزان دل طفلان پریشان حسین است
یا رب به سر سید سجاد چه آمد
در خیمه سرا آن گل بوستان حسین است
گلها شده پرپر زدم نیزه و خنجر
بر روی زمین پیکر عریان حسین است
در آن صحرا چه کند زینب کبری
بی یار و معین خواهر گریان حسین است
ای کرببلا اهل حرم را تو خبر کن
زهرا ز جنان آمده میهمان حسین است
عزاداران ، سینه زنان ، شب شام غریبان حسین است ، امشب امام زمان عزادار است برای مصائب عمه اش گریه می کند ، برای دست های بریده عمو جانش عباس گریه می کند .آقا سرت سلامت ، آی دلهای کربلایی امشب با زینب و امام سجاد برای غریبی حسین گریه کنید . قربان دل شکسته زینب ، پرستار بچه های حسین ، بچه ها را آرام می کند یکی سراغ بابا را از عمه می گیرد (عمه جان بابا ) یکی سراغ عمو را
از عمه می گیرد ، عمه جان عمو جانمان عباس چه شد ؟ یکی سراغ علی اکبر می گیرد ، یکی سراغ قاسم را می گیرد ، خانم رباب هی صدا می زند : علی اصغرم کجایی ، قربان لبهای تشنه ات برم علی جان ، قربان قنداقه پر خونت برم پسرم ، من از شما عزاداران سئوال می کنم مگر رسم نیست داغدیده را تسلیت بگویند ؟
اما کربلا عوض تسلیت زینب را تازیانه زدند ، سکینه را تازیانه زدند ، خیمه ها را غارت کردند ، گوشواره از گوش بچه ها بیرون آوردند . بچه ها به بیابان ها فرار کردند امشب ذکر این است :
الهی خواهرت زینب بمیرد
نماند بعد تو ماتم بگیرد
اگر کشتند چرا آبت ندادند
ترا ز آن درّ نایابت ندادند

IMAGE(http://up6.ir/666F)

♥●•٠·˙
از همان روزی که موضوع ذکر مصیبت حسین بن علی‚ علیه‌السلام‚ مطرح شد‚ چشمه ی جوشانی از فیض و معنویت‚ در اذهان معتقدین و محبین اهل بیت‚ علیهم‌ السلام‚ جاری گشت. این چشمه‌ی جوشان‚ تا امروزهمچنان ادامه و جریان داشته است...
بعد از این هم خواهد داشت‚ و بهانه‌ی آن هم‚ یادآوری خاطره‌ی عاشوراست.

امام خامنه‌ای♥
73/3/17

خنده تعطيل

هیس

صداي گریہ مي آید

گمانم گریہ ی اولاد

حسین است...

زیر نور ماه
(حدیث تنهایی نازدانه های حسین، طهورا و صفورا،
در زیر بوته های بیابان در شب یازدهم محرم)

لازم به ذکر است طبق اسناد تاریخی این دو کودک امام حسین علیه السلام در شب یازدهم محرم در بیابان گم شده بودند که بعد از ساعتی جسم بیجانشان توسط حضرت زینب و ام کلثوم سلام الله علیهما پیدا شد. نام این دو عزیز در تاریخ ذکر نشده ولی به شهادت یکی از عارفان بالله نامشان طهورا و صفورا بوده است.



اهمیت نماز اول وقت و روضه

آقا میرزا جواد ملکی تبریزی :

اگر نمازتان را مراقبت و محافظت نکنید اگر میلیاردها قطره اشک هم برای سید الشهدا بریزید، در آخرت گریه بر سید الشهدا،که به اندازه یک بال زنبور آن دریاهای آتش را خاموش می کند، به هیچ وجه این قطرات اشک از شما دست گیری نخواهد کرد و شما را نجات نمی دهد.

مواظب باشید که به بهانه اقامه عزای اباعبد الله و یا عقب بودن کارهای روضه، نمازتان را از اول وقت به تاخیر نیاندازید که امام حسین علیه السلام آخرین نمازشان را هم در اول وقت خواندند.


همانطور که واجبات الهی برای کسانی که معذورند، جایگزین هایی دارد، زیارت سید الشهدا نیز به دلیل اهمیت و جایگاهی که دارد، از سوی خداوند جایگزین هایی بر آن قرار داده شده که هر کسی امکان حضور درکربلای حسین(ع) برایش مقدور نباشد در هر جایی بتواند از این نعمت بزرگ بهره مند گردد. جایگزین داشتن زیارت امام حسین علیه السلام لطفی از سوی خداست تا همگان فضیلت زیارتش را به دست آورند. این جایگزین ها چند گونه هستند:
1. نایب گرفتن برای زیارت آن حضرت، چه از راه دور باشد و یا نزدیک. هرچند اگر خود انسان، گام در سفر زیارت آن حضرت نهد پاداشی بیشتر و بزرگتر به دست می آورد (تهذیب الاحکام 6: 45).
2. فراهم کردن توشه سفر برای زیارتگر آن حضرت؛ هرچند کسی را نایب قرار ندهد، ولی بنابر روایات، فراهم کردن نیازها و توشه سفر زیارتگر آن حضرت، چنان پرفضیلت است که گویی خود آن شخص به زیارت حسین علیه السلام رفته است (کامل الزیارات: 123).
3. کسی که نمی تواند خودش به کربلا برود، می تواند زیارت نمودن از دور را جایگزین زیارت نمودن از نزدیک کند و پاداش هر دو یکسان است و با چنین زیارتی، دیگر در شمار ترک کنندگان زیارت حسین علیه السلام قرار نمی گیریم و از جفا کنندگان بر آن حضرت به شمار نمی آییم. اما کسی که می تواند به سوی زیارتگاه آن حضرت رود، اگر از دور آن حضرت را زیارت کند، از شدت ستمش بر حسین علیه السلام کاسته می شود.
* زیارت نمودن حسین علیه السلام از دور به چند شیوه انجام می شود
* شخصی زیارتگر، بر بالای بام خانه اش رود و به سوی راست و چپش نگاهی اندازد و سرش را به سوی آسمان بلند کند و سپس به سوی قبر حسین علیه السلام بایستد و بگوید: «السلام علیک یا اباعبد الله السلام علیک یابن رسول الله السلام علیک و رحمه الله و برکاته».
* بر بالای بام خانه اش رود و به نیت زیارت آن حضرت، دو رکعت نماز گزارد و به سوی حرم حسین علیه السلام اشاره نموده و به آن حضرت سلام دهد.
* حالت دیگر آن است که به نیت زیارت آن حضرت، غسل کند، آراسته ترین و پاک ترین لباس خویش را بپوشد و به مکانی بلند و به صحرا رود و رو به قبله یا رو به حرم حسین علیه السلام بایستد و یا اینکه ابتدا رو به قبله بایستد و پس از آن به حرم امام حسین علیه السلام رو کند و چنین بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ، وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ، یَا قَتِیلَ بْنَ الْقَتِیلِ الشَّهِیدَ بْنَ الشَّهِیدِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ، أَنَا زَائِرُکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَوَارِحِی، وَ إِنْ لَمْ أَزُرْکَ بِنَفْسِی وَ الْمُشَاهَدَهِ، فَعَلَیْکَ السَّلَامُ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ، وَ وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ، وَ وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ، وَ وَارِثَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ، وَ وَارِثَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ کَلِمَتِهِ، وَ وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ نَبِیِّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ وَارِثَ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَصِیِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلِیفَتِهِ، وَ وَارِثَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَصِیِّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِیکَ وَ جَدَّدَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، أَنَا یَا سَیِّدِی مُتَقَرِّبٌ إِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، وَ إِلَى جَدِّکَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ إِلَى أَبِیکَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ إِلَى أَخِیکَ الْحَسَنِ، وَ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ، فَعَلَیْکَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ بِزِیَارَتِی لَکَ بِقَلْبِی وَ لِسَانِی وَ جَمِیعِ جَوَارِحِی، فَکُنْ یَا سَیِّدِی شَفِیعِی لِقَبُولِ ذَلِکَ مِنِّی، وَ أَنَا بِالْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکَ وَ اللَّعْنَهِ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ أَجْمَعِینَ، فَعَلَیْکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ رَحْمَتُهُ» (کامل الزیارات: 388).
آن‌گاه اندکی به‌ جانب چپ تمایل پیدا کند و رو به سوی قبر علی بن الحسین علیه ا‌السلام (و او نزد پای پدر بزرگوارش می‌باشد) نماید و به همین‌ گونه بر او سلام کند. (به جای إِلَى أَخِیکَ الْحَسَنِ، بگویی: إِلَى عَمِّکَ الْحَسَنِ)
سپس برای هر امری از امور دین و دنیا که دوست داری دعا نماید، در ادامه چهار رکعت نماز بخواند (که نماز زیارت، هشت رکعت، یا شش رکعت، یا چهار رکعت، یا دو رکعت است، و افضل آن هشت رکعت است) و سپس رو به قبله به جانب قبر ابی‌عبد‌الله علیه‌السلام چنین بگوید: «أَنَا مُوَدِّعُکَ یَا مَوْلَایَ وَ ابْنَ مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی، وَ مُوَدِّعُکَ یَا سَیِّدِی وَ ابْنَ سَیِّدِی یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ مُوَدِّعُکُمْ یَا سَادَتِی یَا مَعْشَرَ الشُّهَدَاءِ، فَعَلَیْکُمْ سَلَامُ اللَّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ».
* بنابر روایات، استقبال نمودن از زیارتگری که از کربلا بازگشته است و به دیدار او شتافتن، پاداش زیارت نمودن قبر حسین علیه السلام را دارد.
منبع: شرح خصائص الحسینیه

در مدینه معاجز بحرانی به نقل از منتخب طریحی از رسول خدا نقل شده که فرمود:
بر راست عرش نوشته شده بود:
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه(1)
پی نوشت :
1. مدینه معاجز،ج4،ص52.

[h=1]کودکانه دوستت دارم[/h] [h=3]روایت محرم برای کودکان[/h]
[h=2]کودکان بهتر است از دوران کودکی با شور دینی و حسینی آشنا شوند و با رعایت نکته های مهم اخلاقی میراث دار دینداری کودکان کربلایی باشند.[/h]
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/15998010970166251132119681831292542492077.jpg)
کودکان مظلوم امام حسین علیه السلام و اصحابشان ، برای دین خدا با مظلومیت زیادی به اسارت رفته و بسیاری از ایشان در اسارت به شهادت رسیدند. و آنها که ماندند بهترین انسانها در اخلاق و رفتار شدند نه تنها منزوی و افسرده نبودند بلکه به لحاظ روانی الگوی یک انسان سالم بودند.
در روایات است که حضرت زهرا سلام الله علیها حسینین علیهم السلام را که کودک بودند با خود به قبرستان می بردند و در حضور آنها برای شهدا می گریستند. کودکان ما نیز می توانند و حق دارند از کودکی با شور دینی و حسینی آشنا شوند و با رعایت نکته های مهم اخلاقی میراث دار دینداری کودکان کربلایی باشند.
صبر و تحمل کودکان کم و احساساتشان بسیار قوی است. بنابراین فورا بعد از هر فداکاری و رنجی که تعریف می کنید، از پاداش طلایی آن کار هم صحبت کنید
[h=2]زبان کودکانه را رعایت کنیم[/h] محرم را با زبان کودکانه برای کودکانتان روایت کنید. اما اگر کودکتان هنوز خرد سال و حساس است لازم نیست وارد جزئیات بشوید.
مطرح کردن جزئیات خیلی خشن در خردسالی موجب ترس ها و نگرانی های شدید در کودکان می شود و نتیجه ی دینی خوبی هم ندارد ممکن است اصلا موجب هراس از بزرگترین افتخارهای دینی مثل شهادت و جهاد در راه خدا بشود. درست این است که کلیات را مطرح کنید اصل شهادت امام حسین علیه السلام را بگویید اما در کنارش فورا مطالب خوب و امیدوار کننده را مطرح کنید. مثلا وقتی از شهادت امام و فرزندانش حرف زدید راجع پاداش های بهشتی امام و سعادت ابدی ایشان و فرزندانشان هم صحبت کنید. بگذارید ذهن و قلب کودک درگیر غصه و اندوه نشود.
[h=2]از شهامت امام بگویید[/h] صبر و تحمل کودکان کم و احساسات شان بسیار قوی است. بنابراین فورا بعد از هر فداکاری و رنجی که تعریف می کنید، از پاداش طلایی آن کار هم صحبت کنید.
روایت است که حضرت علی اکبر علیه السلام در لحظه ی شهادت خطاب به پدرش امام حسین علیه السلام فرمود هم اکنون از دست جدم رسول الله سیراب شدم. این طور نکته ها را بیشتر و پررنگ تر مطرح کنید. طوری صحبت کنید که کودک بیش از آنکه متوجه مظلومیت ها و رنجها بشود، متوجه بعد دینی و غیرت و شهامت بزرگان کربلا بشود. مثلا روایت کنید که حضرت عباس عموی مهربان بچه ها به شهادت رسید سپس ذهن کودک را به سمت رشادت های آن حضرت ببرید و بگویید که وقتی با دشمنان می جنگید هر کسی از هر طرفی فرار می کرد.
بگویید که هیچ کس جرات جنگیدن با آن حضرت را نداشت. راجع به محبت و ادب آن حضرت در حضور امام حسین(علیه السلام) حرف بزنید. داستان آب نخوردن ایشان در لحظه ی ورودشان به فرات نمونه ی خوبی در این خصوص است.
[h=2]بازگویی ارزش فداکاری[/h] راجع به امام حسین علیه السلام روایت است که وقتی حمله می کردند دشمنان مثل جماعت ملخ ها از روبروی حضرت می گریختند. این طور مطالب را مخصوصا برای پسر بچه ها تعریف کنید. ماجرای عبدالله پسر کوچک امام حسن علیه السلام را برای پسر بچه ها تعریف کنید و در کنار آن داستهان های موازی آن مثل ماجرای حسین فهمیده را تعریف کنید.
بگذارید بچه ها ارزش فداکاری برای دین و ولایت را درک کنند. در روایت این مطالب، تمرکز روی این مطلب داشته باشید که این کودکان شهید برای چند لحظه درد زیادی را تحمل کردند اما به سعادت و خوشبختی غیر قابل وصفی رسیدند. مثلا در مورد شهادت حضرت عبدالله روایت است که امام حسین علیه السلام به او فرمود تحمل کن که لحظاتی دیگر به جد و پدرت خواهی پیوست. بنابراین روایت کردن این طور مطالب به شرط اینکه در کنار آن فورا نتیجه ی طلایی و پاداش آن مطرح شود بسیار خوب و شایسته است.
طوری صحبت کنید که کودک بیش از آنکه متوجه مظلومیت ها و رنجها بشود، متوجه بعد دینی و غیرت و شهامت بزرگان کربلا بشود
[h=2]از صحنه های دردناک نگویید[/h] نتیجتا کودکی که این طور مطالب را می شنود باید به جای غصه دار شدن احساس امیدواری و هیجان مثبت دینی پیدا کند.
باید شور حسینی پیدا کند و دلش بخواهد سرنوشتی مثل بچه های کربلایی داشته باشد. اگر نتیجه ی گفتمان شما به اینجا رسید معلوم است محرم را به خوبی برای کودک تان روایت کرده اید. اما جزئیات برخی مقاتل مثل نحوه ی شهادت و اسارت حضرت رقیه سلام الله علیها ، برای کودکان بسیار دردناک و غیر قابل تحمل است و ممکن است موجب پریشانی، ترس و اضطراب بچه ها شود و باعث شود بچه ها راجع به سلامتی و طول عمر والدین شان حساسیت های آزار دهنده ای پیدا کنند.
در این گونه مطالب به کلیات بسنده کنید و اگر بچه ها این طور مطالب را از جاهای دیگری شنیدند و راجع به آن کنجکاوی کردند باز هم ذهن بچه ها را بیشتر معطوف به پاداشهای الهی و جایگاه کنونی آن شهیدان گرانقدر کنید. بهتر است راجع به نعماتی که هم اکنون در بهشت شامل حال آن بزرگواران شده است سخن بگویید. اما به هیچ وجه برای حفظ روحیات کودکان تان به آنها دروغ نگویید و آنها را نسبت به حقیقت کربلا بدبین و شکاک نکنید.

[h=1]«خره گیری» و «چهل منبر» در لرستان[/h] [h=3]آیین های محرم در ایران[/h]
[h=2]مردم استان لرستان برای عزاداری محرم و ایام تاسوعا و عاشورا آداب و رسوم خاص و ویژه ای دارند که از جمله آنها می توان به چهل منبر و خره گیری اشاره کرد.[/h]IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/132151031991811441042381020851471724413390.gif)
مردم استان لرستان در ایام محرم هر کدام به نوعی ارادت خود را به امام حسین(ع) و مقوله عاشورا به اثبات می رسانند، به طوری که مرد و زن پیر و جوان در مراسمی که بیشتر با همان شیوه سنتی برگزار می شود، شرکت می کنند.
جوانان لرستانی از همان روزهای اول محرم با برپا کردن خیمه های عزاداری و نصب پلاکارد در جای جای این استان شیعه نشین بار دیگر حال و هو ا ی عاشورایی را به تصویر می کشانند.
مداحان اهل بیت عصمت و طهارت در این استان در ماه محرم نقش موثری در تشکل هیئت های عزاداری دارند.
مداحان از سرودن نوحه های قدیمی با گویش لری همانند این بیت "ا خدا مه اکبر شیری زبو گم کردمه، د مین دریای خی دور گرو گم کردمه" ، یعنی " ای خدا من اکبر شیرین زبان گم کرده ام، در میان دریای خون آن گوهر گرانبها و کم پیدا گم کرده ام،" به عزاداری می پردازند.
شروع مراسم عزاداری مردم خرم آباد با صدای ساز و دهل که آهنگ حزن انگیز (چمرونه) را می نوازد آغاز می شود، پس از نواخته شدن آهنگ چمریونه در محله ها و کوچه ها، دسته های عزادار که شامل سینه زنان و زنجیرزنان حسینی هستند، در خیابان ها به راه می افتادند تا به جایگاه اصلی شهر بروند.
گرچه به ظاهر تفاوت های اندکی میان نوع عزاداری در مردم شهرستان های مختلف استان لرستان مشهود است، اما در واقع همه مردم این استان به یک شیوه خاص خود عزاداری می کنند که تفاوت های بسیار زیاد با نوع عزاداری دیگر اقوام دارد.
در خرم آباد تکایای محلی، محل خاصی از عزاداری جوانان این شهر است، قدیمی ترین تکایا که به استناد کتیبه آن دارای 150 سال قدمت است، در محله درب دلاکان خرم آباد قرار دارد که در حال حاضر نیز میعادگاه سوگواران حسینی است.
سینه زنان خرم آبادی به شیوه ای خاص که ویژه مردم این شهر است سینه زنی می کنند، در این شیوه ابتدا سینه زنان نشسته و سینه می زنند بعد وقتی که نوحه خوان فریاد می زند (ای وا شهیدا به دشت کربلا) همگی سرپا می ایستند و ضمن جواب دادن به نوحه خوان با دودست و به شدت سینه می زنند.
«خره گیری» یا به گل افتادن
چهل منبر آیین ویژه بانوان لرستانی در روز تاسو عاست که با پا ی بر هنه و نقاب بر صورت 40 شمع به نیت در 40 منبر یا مجلس عز اداری امام حسین ( ع ) روشن می کنند تا از این طریق با ر از و نیاز با معبود یکتا ی خود، نیاز ها و حاجت خود ر ا بر آورده کنند.

آیین به گل افتادن، پیشینه این آیین مربوط به پیش از اسلام است که در ایران پیش از اسلام برای برگزاری مراسم سوگ بزرگان، قهرمانان و جوانان و عزیزترین درگذشتگان انجام می شده است، در استان لرستان نیز این آیین در سوگ عزیزان از دست رفته معمول بوده و اکنون نیز در سوگ سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایش انجام می شود.
در این مراسم ابتدا خاک تمیز طاهر از مکانی تهیه می شود که عاری از هرگونه آلودگی باشد، سپس حوضچه هایی که معمولاً به دو شکل مربع و دایره ساخته می شود، بعد خاک های از پیش آماده شده را الک کرده و درون حوضچه می ریزند و آن را با گلاب های نذر شده و آب آماده می کنند.
در کنار حوضچه های گل، مقدار زیادی هیزم به صورت کپه بر روی هم انباشت می شود، این هیزم ها در روز عاشورا برای خشک کردن افرادی که به گل افتاده اند استفاده می شود.
عزاداری مردم خرم آباد در شب تاسوعا با حزنی خاص تا روز عاشورا ادامه دارد،حدود نیمه های شب عزادارانی که برخی نذر دارند وارد حوضچه های گل شده و بعضی تمام سر و صورت و حتی چشمان خود را آغشته به گل می کنند و به اصطلاح به گل می افتند.
برخی دیگر از عزاداران تنها سر و صورت و دو کتف و شانه خود را گل می زنند و در کنار شعله های آتش که به همین منظور تهیه شده خود را خشک می کنند و فرد به گل افتاده این وضعیت را تا ظهر عاشورا حفظ می کند.
در روز عاشورا سوگواری در قالب دسته جات سینه زنی و زنجیر زنی تا ظهر عاشورا ادامه دارد و افرادی که نذر دارند در مسیر حرکت هیئت ها گاو و گوساله های نذری را سر می برند و این بدان معناست که این هیئت شام یا نهار را در خانه نذر کننده صرف کند.
IMAGE(http://img1.tebyan.net/big/1394/07/80255175255552111330164114197441965.gif)
پختن حلیم، آش و حلوای نذری، تهیه شربت و شیرینی و شیر داغ و توزیع نذورات در بین هیئت های عزاداری از جمله آیین هایی است که در ایام محرم و صفر توسط مردم این خطه از کشورمان انجام می دهند.
بعد از ظهر عاشورا که در گویش محلی به آن طوق اشگس گفته می شود، مراسم عزاداری به پایان می رسد و عزاداران برای اقامه نماز ظهر عاشورا به قبرستان معروف این شهر (قبرستان خضر) می روند و نماز ظهر عاشورا را به جا می آورند که بدین گونه مراسم سوگواری دهه محرم به پایان می رسد.
چهل منبر
چهل منبر آیین ویژه بانوان لرستانی در روز تاسو عاست که با پا ی بر هنه و نقاب بر صورت 40 شمع به نیت در 40 منبر یا مجلس عز اداری امام حسین ( ع ) روشن می کنند تا از این طریق با ر از و نیاز با معبود یکتا ی خود، نیاز ها و حاجت خود ر ا بر آورده کنند.
در این سنت دین زنان از ابتدا تا انتها ی این آیین با نیت های درونی خود مهر سکوت بر لب می زنند و تنها با زمزمه و ذکر کلمه الله و یا فرستادن صلو ات بر محمد (ص) و خاندان پاکش مسیر حرکت خود ر ا ادامه می د هند.


[/HR] منابع:کوهدشت شهر حماسه ها،محرم در ایران،جام جم،ایکنا

حالا که غیر از چشم‌های تر نداری

تنهای تنها ماندی و یاور نداری

بگذار تا زینب لباس رزم پوشد

تا که نگوید دشمنت لشگر نداری

من آب می‌آرم برای اهل خیمه

دیگر نگو آقا که آب‌آور نداری

بگذار لخته‌خون ز لب‌هایت بگیرم

آخر مگر ای نازنین، خواهر نداری

دیشب میان خواب زهرا مادرم گفت

زینب بمیرم پس چرا معجر نداری

تعبیر کن خواب مرا ای یوسف من

حالا که غیر از چشم‌های تر نداری

می‌آیم امشب بهر دیدارت به گودال

هرچند دیر است و تو دیگر سر نداری

شاعر:سید محمد جوادی

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند

عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند

نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرده اند

صفحه هایش را به زیر دست و پا انداختند

داشت از دین پیمبر حرف می زد ناگهان

سنگ را سمت دهانش بی هوا انداختند

آنقدر با سرعت این سربازها سر می برند

از روی نیزه سرش را چند جا انداختند

گاه دور از چشم های غیرت الله حرم

چشم هاشان را به ناموس خدا انداختند

طفلکی خوابیده بود و با کسی کاری نداشت

دخترش را از روی ناقه چرا انداختند….