▫◊₪ روزه دارِ اسیر ₪◊▫ ویژه نامه شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام
تبهای اولیه
یا اَبَاالحَسَنِ یا موُسَی بنَ جَعفَرٍ اَیُّهَا الکاظِمُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
شهادت باب الحوائج امام موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت باد
امروز تقویمها در سکوت خود فقدان تو را به سوگ نشسته اند . معصومه علیهاالسلام در پایان انتظار خود، اشک بر گونه ها دوانیده است. کبوتران حرم دخترت، شور و شوق پرواز را از دست داده اند و ماتم آن گنبد طلایی، آسمان را سیاه میکند.
ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش میرسد: امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب، هفتمین ستاره به آسمان هفتم میرسد؛ ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه گستر چشمهایشان شده است.
ناله حزین مرغان عاشق است
که به گوش میرسد: امشب
پس از چندین سال روز،
چندین سال شب، هفتمین ستاره
به آسمان هفتم میرسد؛ ولی
غافل از آنکه این مردم، غفلت،
سایهگستر چشمهایشان شده است.
* * * * * * * * * * * * * *
«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمهاللّه و برکاته»
* * * * * * * * * * * * * *
خداحافظ ای دستهای پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکیهای زمین!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچههای غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سالها زندان، سالها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سالها انتظار!
بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهاییات را!
ای بنای حرم عدل و امان را بانی *** وی ز رخسار تو آفاقْ همه نورانی
که گمان داشت که با آن همه تشریف و جلال *** یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟
* * * * * * * * * * * * * *
امام کاظم علیه السلام: لَو کانَ فِیکُم عِدَّهُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛
اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن کامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مىکرد.
* * * * * * * * * * * * * *
امام کاظم علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛
کسى که هر روز خود را ارزیابى نکند، از ما نیست.
* * * * * * * * * * * * * *
امام کاظم علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَه؛
هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مىدارد.
* * * * * * * * * * * * * *
یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا
بزم عزا به پا کن امشب برای بابا
ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان
*شهادت غریبانه ی امام کاظم-ع تسلیت باد*
* * * * * * * * * * * * * *
سخنی گهربار از هفتمین امام همام و نهمین معصوم مظلوم:
کم گویى ، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى که شیوه اى نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.
امشب شب عزای امام عالمین است
دل را هوای قبر غریب کاظمین است
باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده
مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده
* آجرک الله یا بقیه الله *
* * * * * * * * * * * * * *
از جهان رفته با قلب خسته/نزد زهرای پهلو شکسته
راحت از جور و زنجیر کین شد/خاک غم بر سر مسلمین شد
خدایا! به حق تن رنجور موسی بن جعفر، فرج مهدی منتظَر را برسان.
* * * * * * * * * * * * * *
خود را دمید در «قَدَر» و در «قضا»ی او
خرمای مرگ را به دهان بُرد و مستِ وصل
مرگی غریب آمد و شد آشنای او.
* * * * * * * * * * * * * *
هر گه که نسیم از ره بغداد آید
ما را ز حدیث عشق و خونیادآید
اى گل که به گردن تو غل افکندند
از صبر تو زنجیر به فریاد آید
* * * * * * * * * * * * * *
آنچنان ز هر ستم انداخت مرا
که اجل ره سپر باغ جنان ساخت مرا
عجبى نیست اگر وقت عیادت پسرم
دید با این تن کاهیده و نشناخت مرا
اى بر همه خلق مقتدا ادرکنى
اى روح و روان مرتضى ادرکنى
اى موسى کاظم اى امام محبوس
اى یوسف آل مصطفى ادرکنى
* * * * * * * * * * * * * *
امشب رضا ز سوز جگر گریه مىکند
مانند سیل ز ابر بصر گریه مىکند
تنها پسر نه، دختر چشم انتظار هم
از داغ جانگداز پدر گریه مى کند
* * * * * * * * * * * * * *
در عزایت شده، فاطمه نوحه گر
بر دل دخترت، رفتنت زد شرر
فداى تو، که زندگى ات پر بلاست
آخر سر، گریه کنِ تو امام رضاست
* * * * * * * * * * * * * *
در کنج سیه چال بلا غرق دعایی
جان از غم مادر دهی و سوى خدایی
عمرت شده طى گوشه ى زندان و به غربت
عالم شده مبهوت تو از این همه محنت
* * * * * * * * * * * * * *
کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز
تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز
کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون
زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز
نمیشه یک جوری این اطلاعاتی که در مورد امام موسی بن جعفر گذاشتین به صورت یک فایل قابل
دانلود بذارید.که آفلاین مطالعه کنم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا باب الحوائج
سلام و عرض ادب و احترام
به همه ی عاشقان ائمه معصومین علیهماالسلام به خصوص محترمان اسک دین
تسلیت عرض میکنم.
التماس دعا
:Sham:شهادت امام کاظم علیه السلام ١٣٨٨
کربلائی جواد مقدم
از زندان هارون الرشید تا سر بریده ی امام حسین(ع)...
یا حسین(ع) سیدی یا مولا...
خیلی عالیه
حتما گوش کنین...دلتون شکست... التماس دعا
با تشکر از سبطین
عن الامام الکاظم علیه السلام:
« ... انما شیعة علیّ من صدق قوله فعله »
کافی / ج 8 / ص 228 / ح 290
به نقل از کتاب دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات/ علی اصغر رضوانی / انتشارات جمکران
امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی :
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانههایی شناخته میشود؟"
فرمود:"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین آن این است که امام قبلی معرفیاش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانهی دیگر آن است که هر چه از او میپرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بیخبر نباشد. نشانهی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همهی زبانها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانهای به تو مینمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال میکردم فارسی متوجه نمیشوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانهها شناخته میشود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست." (بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد)
تلخیِ غربتِ زندان و کامِ شیرین آفتاب؟!
دریا و دیوارهای تنگ؟! کوه و غل و زنجیر؟!
چه شگفتی ها که این عالم تزاحم، به خود نمی بیند! وقتی که شب، در این میان خانه به خانه نفوذ کند و تمام پنجره ها را ببندد؛
هرچه فریاد را خاموش کند و هرچه تولد را به مرگ نزدیک سازد، جز شما، کیست که مشعل به دست بگیرد و راهی بگشاید در میان این شب آلودگی مسموم؟!
چه شگفت آور است که آسمان سِیری، تلخی غربت زندان را به کام شیرین
خود بخرد؛
برای فریاد آزادی و دیوارهای تنگ را برای درهم شکستن بایدهای بی منطق و غل و زنجیر را برای به تصویر کشیدن شکوه یک زندانی!
:Sham:سلام.با عرض تسلیت شهادت امام موسی کاظم(ع):Sham:
حدیثی از این امام بزرگوار نقل میکنم:
امام موسي کاظم(ع):هرکه از برادر خود بدگويي کند از رحمت خدا دور است.
نمیشه یک جوری این اطلاعاتی که در مورد امام موسی بن جعفر گذاشتین به صورت یک فایل قابل دانلود بذارید.که آفلاین مطالعه کنم
با سلام و درود
اگه منظورتون صفحاته
خیلی راحت
با توجه به مرورگرتون
مثلا مرورگر من موزیلا فایر فاکس هست
از قسمت File
Save Page Az
یا (همزمان دکمه کنترل و s را بگیرید)
منویی وا میشه برای ذخیره کردن
آدرس یه جا رو بدید
پیشنهاد ما در وقتی که منوی ذخیره میاد
از قسمت
Save az type
وب پیج کامپلت
Web page, complete
انتخاب کنید
موفق باشید
بعدا سر فرصت صفحات را آفلاین بخوانید
قال موسی بن جعفر(علیه السلام):
[=times new roman][=times new roman]عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ، [=arial][=times new roman]فإنّ الرّفق يُمنٌ والخرْق شُومٌ [=times new roman]اِنَّ الرِّفْقَ وَ الْبَّرَ و حُسْنَ الْخَلْقَ یَعمُرُ الدِّیارَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرمایند:
[=arial]زیرا نرمش، نیکو و کج خلقی، شوم و مذموم است،
[=arial]بدون شک نرمش و نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه و شهر را آباد می کند و بر روزی می افزاید[=arial].
در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را
نمی بینم کسی را جز خودم را و خدایم را
سرم را می گذارم روی زانوهای لرزانم
یکایک می شمارم غصه های زخمهایم را
پریشان حالم و از استخوانم درد می ریزد
نمی جویم زدست هرکس و ناکس دوایم را
اگر چه زخم تن دارم کبودی بدن دارم
ولی خرج عبادت می نمایم لحظه هایم را
حضور دانه ی زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان می نماید بغض سنگین دعایم را
نمی گویم چه کردم تازیانه با وجود من
ببین پُر کرده خون پیکرمن بوریایم را
اگر بنشسته می خوانم نمازم را در این زندان
غل زنجیرها کوبیده کرده ساقی پایم را
لطیفیان
«موسوعة جزاء و آثار الاعمال» مجموعهای از کتب حدیثی است که به وسیله «آقای سید هاشم ناجی موسوی جزائری» جمع آوری شده است. در این کتابها، احادیث بیانگر آثار و جزای اعمال در دنیا و آخرت آمده است؛ مانند "آثار قرآن و خواص سوره ها و آیات"، "آثار و برکات امیرالمؤمنین(ع)"، "آثار و برکات سیدالشهداء(ع)"، "آثار نماز"، "جزای قاتلین سیدالشهداء(ع)"، "دعاهای مردود در دنیا" و "آثار تقوا". دوازدهمین جلد از این موسوعة، با عنوان "جزاء اعداء الإمام الکاظم(ع) في دار الدنیا» بیانگر احادیثی است که به عقوبتهاي دشمنان امام هفتم(ع) اشاره دارد. مؤلف در تألیف این کتاب، از 105 کتاب حدیثی معتبر بهره جسته است. آنچه در پی میآید ترجمه چند مورد از احادیث کتاب مذکور است:
«سندي بن شاهک» دژخیم و زندانبان هارون الرشید، شخصی بيرحم و بيايمان بود که در آخرین سالهای حبس امام موسی کاظم (ع) وظیفه زندانبانی از امام را برعهده داشت.
«حسن بن محمد بشار» نقل میکند:
سندی بن شاهک ، روزی هشتاد نفر از بزرگان و چهرههای مشهور بغداد را جمع کرد و به زندانی برد که موسی بن جعفر (ع) در آن محبوس بود. سپس رو به آنان کرد و گفت: «ای جماعت! به این مرد بنگرید. آیا برای او اتفاقی افتاده است و مشكلي دارد؟ مردم شایعه کردهاند که خليفه به او سوءقصد نموده است. در حالی که میبینیید که در چه منزل و جايگاه وسیعی قرار دارد! امیرالمؤمنین (هارون ) اراده سوئی درباره او ندارد، بلکه ما فقط وی را در اینجا نگه داشتهایم تا امیرالمؤمنین بیاید و با وی مناظره کند! حال ببینید که او صحیح و سالم است و در کلیه امور در راحتی به سر میبرد! میتوانید این امر را از خود او سوال کنید».
اما جمعيت حاضر آنچنان تحت تأثیر هیبت و جاذبه امام قرار گرفته بودند که نتوانستند چیزی بگویند بلکه در تمام مدت، محو جمال وی بودند.
آنگاه امام سر بلند کرد و خطاب به آنان فرمود: «اما آنچه درباره وسعت منزل گفت همان است که گفت. ولی ای جماعت! به شما خبر میدهم که من به وسیله هفت خرمای سمّی مسموم شدهام. فردا بدنم کبود میشود و پس فردا از دنيا خواهم رفت».
مردم رو به سندی کردند و وی را دیدند که بشدت مضطرب گشته، همچون برگ درختی در باد ، میلرزد...
امام (ع) همچنين درباره سندی، خطاب به "مسیب" فرمود: « این پلید خواهد گفت که پس از مرگم متولی کفن و دفن من خواهد بود. هیهات که هرگز اینگونه نخواهد شد».
پس از آنکه امام (ع) از دنیا رفت، سندی بدن مطهر وی را از زندان خارج کرد و روی پل بغداد قرار داد. آنگاه فرياد زد: «این موسی بن جعفر است که رافضیان میگفتند نمیمیرد! بیایید و او را ببینید».
در این حال ناگهان اسب سندي رم کرد و او را در آب پر تلاطم رودخانه انداخت و غرق نمود.
«علی بن یقطین» از شیعیانی بود که در دستگاه بنیعباس به مقام و موقعیت رسیده بود. وی با وجود آنکه وزیر هارونالرشيد بود اما از امام کاظم (ع) پیروی میکرد و به اندازه توانش مانع از ظلم به محرومان و مظلومان میگردید.
روزی هارون الرشید ، مقداری هدایا و خلعت به وی اهداء کرد. دربین این هدایا "لباس فاخری از خز سیاه" بود که همچون لباس پادشاهان، با طلا مزیّن گردیده بود.
علی تمام آن هدایا را به امام کاظم (ع) تقدیم کرد و خمس اموالش را نیز بدانها افزود .
هنگامی که هدایا به دست امام رسید، حضرت تمام آنها را قبول کرد مگر آن لباس فاخر را. سپس برای علی نوشت: «از این لباس نگهداری کن و آن را از دست نده ؛ زیرا روزی خواهد رسید که به آن نیاز پیدا خواهی کرد».
علی بن یقطین گر چه از این که امام (ع) آن لباس را قبول نکرده بود افسرده گردید اما آن را در جای محفوظی قرار داد.
مدتی گذشت تا اینکه در روزی از روزها، خطایی از یکی از غلامان مخصوص علی سر زد و در نتيجۀ آن از کار اخراج شد. غلام که تمایل علي بن يقطين به امام كاظم (ع) را میدانست و از هدایا و اموالی که وی برای آن حضرت میفرستاد با خبر بود نزد هارون رفت و به سعایت پرداخت و گفت: «علي به امامت موسی بن جعفر اعتقاد دارد و هر سال خمس اموالش را برای وی میفرستد ؛ از جمله، لباس فاخر و مخصوصی که امیرالمؤمنین در فلان وقت به وی هدیه کرد را برای او فرستاده است».
هارون الرشید بسیار غضبناک گردید، گویی وی را در آتش گداخته انداخته باشند. لذا دستور داد تا همان لحظه علی بن یقطین را حاضر کنند . هنگامی که علی به قصر رسيد هارون پرسید: «با لباس خز فاخری که به تو پوشانده بودم چه کردی؟» علی پاسخ داد: «قربان، آن لباس را به همراه عطر و عنبر در طبق مخصوصی قرار داده و مهر و موم کرده و بشدت از آن مراقبت مینمایم، صبحي طلوع نميكند مگر آنکه آن طبق را بر میدارم، به آن لباس مینگرم و برای تبرک، آن را می بوسم و سپس به جایش بازمی گردانم، و شبي به پايا نميرسد مگر آنكه همین کار را تكرار میکنم».
هارون گفت : « همین الان لباس را بیاور». علی پاسخ داد: «الساعه قربان».
سپس یکی از خادمانش را طلبيد و گفت: «به فلان اتاق منزل برو و فلان کلید را بردار و فلان صندوق را باز کن. طبقی در صندوق وجود دارد که مهر و موم شده است. آن را بیاور».
غلام به منزل علی رفت و با طبقي برگشت و آن را در مقابل هارون قرار داد. هارون دستور داد تا مهر و موم طبق را بگشايند.
هنگامی که درب باز شد، لباس فاخر در حالیکه معطر بود نمایان گردید. عصبانیت هارون فروکش کرد و به علی بن یقطین گفت: « لباس را به مکانش برگردان و ناراحت نباش ؛ چرا که از این پس، سعایت هیچ بدگویی را درباره تو قبول نخواهم کرد» و دستور داد که جائزه بسیاری به وی دادند.
سپس غلام سعایت کننده ـ که دشمن امام کاظم (ع) و شیعیان بود ـ را به تحمل هزار ضربه شلاق محکوم کرد! این بدبخت دو جهان، در حدود پانصد ضربه شلاق خورده بود که به هلاکت رسید.
«جناب علي بن جعغر عليهما السلام» ـ برادر امام كاظم (ع) ـ نقل ميكند:
با «محمد بن اسماعیل بن جعفر» برادرزاده امام کاظم (ع) سفر عمرهاي را به پايان رسانديم. او به من گفت: «در نظر دارم به عراق سفر كنم و ميخواهم پیش از آن خدمت عمو برسم و از او اجازه بگيرم. دوست دارم تو هم با من بيايي».
با هم به خدمت امام رسیديم و او اجازه خواست تا به سوی عراق سفر کند. امام (ع) اجاز داد . محمد گفت: «ای عمو! دوست دارم که مرا پندی نیز بدهی». امام فرمود: «از خدا دربارۀ آنكه دستت را به خون من بيالايي بترس»! محمد پاسخ داد: «خدا لعنت کند کسی را که طالب خون و جان شما باشد».
سپس تکرار کرد: « ای عمو ! مرا نصیحتی کن». امام (ع) دوباره پاسخ داد: «تو را وصیت میکنم که درباره خون من از خدا بترسي»!
حضرت (ع) سپس چند کیسه به وی داد که حاوی بیش از 1500 درهم و 400 دینار بود.
من از آن جوابها و اين بخشش تعجب كردم. امام كاظم (ع) فرمود: «هنگامي كه من صلۀ رحم كرده باشم و او قطع رحم كند خداوند اجلش را قطع خواهد نمود».
محمد به عراق رفت و وقتی به بغداد رسید ، بدون اندک تأمل و با همان لباس سفر به نزد هارون رفت و به او گفت: «یا امیرالمؤمنین! آیا در یک زمین دو خلیفه میتواند وجود داشته باشد؟ آيا ميتوان به سوی دو خليفه خراج برد؟!»
هارون گفت: «وای بر تو! به غیر از من چه کسی خلیفه است؟» محمد پاسخ داد: «موسی بن جعفر که به عنوان خلیفه بر وی سلام می کنند»! و سپس اسرار عمویش امام کاظم (ع) را برای دشمن وی بازگو کرد!
هارون با شنيدن اين اخبار صد هزار درهم به محمد جایزه داد و وی را مرخص نمود ؛ اما محمد در نیمههای همان شب دچار تنگی شدید سینه شد و مرد و نتوانست بهرهاي از آن پولها ببرد.
«عبدالله افطح» برادر امام کاظم(ع) بود که پس از شهادت حضرت امام صادق (ع) دعوی امامت کرد و عده ای از شیعیان ـ که بعد ها به «فطحی مذهبها» معروف شدند ـ را گمراه نمود.
«ابوبصیر» نقل میکند که امام کاظم (ع) فرمود: هنگامی که زمان شهادت پدرم نزدیک شد به من گفت: «پسرم! کسی غیر از تو مرا غسل ندهد. من خود، پدرم را غسل دادم و پدرم نیز به دست خود پدرش را غسل داد ؛ چرا که تنها حجت میتواند حجت را غسل دهد».
سپس فرمود: «پسرم ! پس از من، برادرت عبدالله ادعای امامت خواهد کرد. او را به حال خود بگذار زیرا او اولین شخص از اهلبیت من خواهد بود که از دنیا خواهد رفت».
همینگونه نيز شد و پس از شهادت امام صادق (ع) ، عبدالله افطح مردم را به سوی امامت خود خواند، اما دیر زمانی زنده نماند و در همان سال از دنیا رفت .
«ابوجعفر منصور دوانیقی» از جمله خلفای غاصب و ظالم بنیعباس بود. وی در زمان خلافتش دو بار حج گذارد و چندی بعد برای بار سوم نیز قصد حج کرد.
«ابوحمزه» میگوید: از امام موسی بن جعفر (ع) شنیدم که فرمود: «و الله ابوجعفر دیگر خانه خدا را نخواهد دید». اين سخن امام را وقتی به کوفه رفتم براي شیعیان نقل كردم.
پس از چند روز منصور از عراق به سوی حجاز خارج شد. وقتی به کوفه رسید، شیعیان نزد من آمدند و اين خبر را دادند. به آنان گفتم: «نه، به خدا سوگند وی دیگربار بیت الله را نخواهد دید».
هنگامی که منصور به نزدیکی جحفه رسيد اصحاب دوباره پیش من آمدند و گفتند: «دیگر چیزی نمانده که به مکه برسد!» پاسخ من همان بود.
پس از چندی شنیدم که منصور به نزدیکی مکه رسیده و در "بئر میمون" منزل گزیده است. نگران شدم و به نزد امام کاظم (ع) رفتم! وقتی به محضر ایشان رسیدم که در محراب، سر بر سجده ای طولانی داشت. وقتی سر از سجده برداشت به من نگاه کرد و فرمود: «برو بیرون و ببین مردم به یکدیگر چه می گویند». از منزل بیرون آمدم و شنیدم که از مرگ منصور خبر می دهند .
ابو جعفر منصور دوانیقی، خلیفۀ غاصب و ستمگر، در بئر میمون مبتلا به اسهال شدید شد و قبل از آنکه به مکه برسد و كعبه را ببيند هلاک گردید .
علی بن یقطین می گوید : هارون الرشید ساحری را استخدام کرد تا موسی بن جعفر (ع) را مضحکه نموده و وی را در مقابل مردم کوچک نماید .
لذا روزی سفره طعامی گستردند و امام را دعوت نمودند . جادوگر نیز بر نانها نامی را نوشت و آنها را افسون کرد تا حضرت موفق به خوردن نان نگردد .
هنگامی که جماعت سر سفره نشستند ، هرگاه خادم امام (و در بعضی نسخ: خود امام) میخواست نان را بردارد ، نان حرکت میکرد و از دست امام دور میشد.
این صحنه بشدت هارون ملعون را به شوق آورد آنگونه که بشدت میخندید و از خنده ريسه رفته بود!
اندكي كه گذشت امام (ع) سرش را بلند کرد و به سوی تصویر شیری که روی یکی از پرده های قصر نقاشي شده بو د نگریست و فرمود: «ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر».
ناگهان آن تصوير به بزرگترین درندهای که دیده بودیم تبدیل شد و از پرده بیرون جهید و مرد جادوگر را در آني از هم درید. صحنه آنقدر هولناک بود که هارون و خدمتکارانش از هوش رفتند و به روی زمین افتادند. شير پس از بلعيدن ساحر دوباره به پرده بازگشت.
هارون پس از آنکه به هوش آمد به امام (ع) عرضه داشت: «به حقی که بر تو دارم استدعا میکنم به این تصوير بگویی آن مرد را پس دهد»! امام فرمود: «اگر عصای موسی (ع) مارهای جادویی را که بلعیده بود پس داد این نقاشی هم آن مرد را پس خواهد داد».
«برامکه» خاندانی عریض و طویل بودند که به دلیل خدمت به بنیعباس دارای مقام و موقعیتی بزرگ شده و حتی به دامادي خلفاء درآمده بودند.
«یحی بن خالد برمکی» یکی از متنفذترين افراد اين خاندان، يكي از افرادی بود که در زنداني شدن امام موسی بن جعفر (ع) دخیل بود.
امام رضا (ع ) درباره اين خاندان فرمود: « همانا خداوند از اولیائش دفاع میکند و از دشمنان اولیائش انتقام میگیرد. آیا ندیدی که خداوند با آل برمک چه کرد؟ و به خاطر دشمنی آنان با ابوالحسن (امام موسی بن جعفر علیهما السلام ) چه انتقامی از آنان کشید؟»
بله، چندی از توطئه برمکیان عليه امام (ع) نگذشته بود که خلیفه بر آنان خشم گرفت و آنان را آنچنان از اصل و اساس ریشه کن کرد که مادر وزیر برمکی، به گدایی و تكدي افتاد.
«واسطی» از امام رضا (ع) نقل کرده است که:
« محمد بن بشیر » به پدرم امام موسی بن جعفر (ع) دروغ می بست ؛ تا آنجا که پدرم وی را نفرین کرد.
« مدائنی » نیز میگوید: شنیدم شخصی از امام کاظم (ع) پرسید: «محمد بن بشیر می گوید شما آن موسی بن جعفری که امام ما و حجت بین ما و خدا است نیستید»! امام سه بار او را لعنت کرد و سپس نفرین فرمود: «خداوند داغ شمشیر را به وی بچشاند ».
«علی بن حمزه بطائی» میگوید: «شاهد قتل محمد بن بشیر بودیم. ندیدم کسی فجیع تر از او کشته شود».