♠♠♠♠♠ ازدواج پژوهي در آيات الهي -♠♠♠♠♠
تبهای اولیه
بهترين طريق دستيابي به معارف عظيم قرآني، بررسي موضوعي آيات الهي است؛ به ويژه اگر هم به نحو لغوي و هم محتوايي صورت گيرد. نوشتار حاضر جهت كشف قاموس ازدواج در قرآن، سعي كرده است تمامي آيات مرتبط با ازدواج را، چه از حيث واژگان و چه از حيث محتوا، استقراء كرده و آنها را تحت رئوس مباحث ازدواج فهرستبندي نمايد. در ذيل اين عناوين، برخي از ديدگاه مفسران بيان ميشود و در موارد اختلافي، اقوال مختلف مورد بررسي قرار ميگيرند. محورهاي اساسي در اين پرداخت عبارت است از: معناشناسي نكاح، اهميت و ضرورت نكاح، منشأ طبيعي ازدواج، آثار و فوايد ازدواج، خواستگاري، ملاكهاي انتخاب همسر، احكام مرتبط با ازدواج و سنن جاهليت در ازدواج.
[FONT=arial black]
قرآن كريم به عنوان عاليترين راهنماي بشر در حيات دنيوي و اخروي و در همهي زمانها و مكانها، جامع تمامي نيازمنديها و پاسخگوي همهي سرگشتگيهاست. بهـرهمند شدن از ايـن منبـع عظيـم الهـي، مستلـزم به كـارگيـري روشهـايي است كه قرآنپژوهان را به طريقهي آسانتري به اين معارف عظيم متصل نمايد. يكي از بهترين روشها، بررسي موضوعي آيات الهي است. نوشتار حاضر در راستاي تبيين يكي از مهمترين و سرنوشتسازترين مقولات بشري ـ ازدواج ـ و با در نظر گرفتن نقش تعيين كنندهي آن در حيات فردي و جمعي انسان، بر آن است تا با رجوع به درياي بيكران معارف قرآني، آنچه را كه ميتواند هدايتگر حقيقتطلبان در اين مسير باشد، استخراج نمايد؛ در اين جهت چندين محور اساسي را در بحث ازدواج از جمله: معناشناسي نكاح، اهميت و ضرورت ازدواج، منشأ طبيعي ازدواج، آثار و فوايد ازدواج، ملاكهاي انتخاب همسر، خواستگاري و... را پيش رو قرار داده و آنچه از مصحف شريف قرآن در اين باره مطرح شده است، (چه از حيث واژگان و چه از حيث محتوا)، با ذكر چندين استناد از مفسرين معروف، بيان ميدارد.
[FONT=arial black]معناشناسي نكاح
[FONT=arial black][FONT=arial black]
نكاح در لغت به معني ضم (پيوستن) است و لغت «زواج» به معناي قرين و مقارن از يك جنس، اطلاق شده است. «الزواج يدل علي مقارنة شيئ لشيئ من ذلك» (ر.ك. ابن فارس، 1389ق) همچنين نكاح در اصطلاح عرب، به معناي مختلفي بيان شده است. اين واژه هم بر «عقد» و هم بر «وطي» (جماع) اطلاق شده است. از ظاهر بيشتر آيات قرآن، چنين استنباط ميشود كه نكاح به معني عقد است: «... وانكحوا الايامي منكم...» (نور، 32)؛ «... وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح...» (نساء، 6)؛ «... ايها الذين آمنوا اذا نكحتم المؤمنات...»(احزاب، 49) اما در بعضي آيات، مقصود از نكاح، وطي است نه عقد؛ از جمله آيهاي كه در مورد زنان سه طلاقه است: «حتي تنكح زوجاً غيره...» (بقره، 230) البته به نحو مستقيم، اين نكته از آيه به دست نميآيد كه مراد از نكاح وطي است؛ بلكه به قرينهي ديگر كه از خارج به دست ميآيد، اين معني مراد ميشود و به ذهن ميآيد.
[FONT=arial black]
اهميت و ضرورت نکاح
از آنجا که غريزهي جنسي مرد جز با برقرارشدن ارتباط جنسي وي با زن ارضا نميشود و زن نيز نميتواند غريزهي جنسي خود را جز توسط مرد اشباع کند و توالد و تناسل جز به طريق ازدواج امکانپذير نخواهد بود، اهميت و ضرورت نکاح، آشکار ميشود.
ازدواج امري فطري است و بر آن اساس پايهگذاري شده است. داشتن زندگي خانوادگي نيز، امري طبيعي است و بر پايهي نظام خلقت استوار است و همين ازدواج است که پايه و اساس اجتماع را تشکيل ميدهد؛ زيرا خانواده پايه و اساس جامعه بشري است و بدون ازدواج هرگز خانواده و در پي آن جامعهي بشري تحقق نخواهد يافت. «يا ايها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ...» (حجرات، 13)
تأکيد و ترغيبهايي که از ناحيه آيات و روايات در زمينهي ازدواج وارد شده و بر اهميت و ضرورت آن دلالت دارد، به چند دسته تقسيم ميشود:
الف ـ مذمت مجرد ماندن و عدم اختيار همسر؛ بر اساس اين نصوص، از مجرد بودن به شدت نهي شده تا جاييکه در اجر و پاداش عمل افراد مجرد و افرادي که داراي همسر هستند، تفاوت زيادي قائل شده است. مقدس اردبيلي در ذيل آيه «فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثني و ثلاث و رباع» (نساء، 3) مينويسد: «از اين آيه فهميده ميشود که ازدواج نکردن براي هميشه، کار شايسته و خوبي نيست؛ پس لااقل يک همسر يا کنيز لازم است و اين نکته به دست ميآيد که مجرد زندگي کردن مذمت شده و به ازدواج منتهاي اهميت داده شده است.» (مقدس اردبيلي، بيتا: ص510)
تأکيد قرآن در ضرورت ازدواج، به گونهاي است که سفارش شده است، اگر کسي مجرد است و نميتواند با زنان آزاده ازدواج کند، با کنيزان ازدواج کند. «و من لميستطع منکم طولاً ان ينکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ايمانکم...» (نساء،25)
[FONT=arial black]
ب ـ تأکيد بر تشويق و ترغيب ديگران به ازدواج؛ قرآن به مؤمنين دستور ميدهد زنان و مردان را به همسري يکديگر درآوريد و نگذاريد زنان و مردان مجرد باقي بمانند. «و انکحوا الايامي منکم و الصالحين من عبادکم و اِمائکم» (نور،32) آيه مذکور تشويق ميکند که وسايل و مقدمات ازدواج ديگران را فراهم کنيد؛ خواه زن يا مرد باشد؛ زيرا «انکحوا» به معني زن دادن و شوهر دادن است. در اين زمينه روايات زيادي نيز وارد شده است که به يک نمونه اشاره ميشود: «عن ابي عبدالله قال: من زوج اعزباً کان ممن ينظر الله اليه يوم القيامه» (حر عاملي، 1409ق: باب12، ح1)
ج ـ عدم هراس از فقر مالي؛ خداوند متعال ميفرمايد: «ان يکونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (نور،32) اگر علت ازدواج نکردن فقر باشد، خداوند آنها را بينياز خواهد کرد و به زندگي آنها نظري خواهد کرد؛ بنابراين هرگز نبايد ترس از فقر، مانعي براي ازدواج باشد.
ـ «عن محمد بن جعفر عن ابيه عن آبائه (ع) قال رسول الله (ص): من ترک التزويج مخافة الفقر فقد ساء بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول ان يکونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (حر عاملي، 1409ق: باب10، ح2)
[FONT=arial black]
منشأ طبيعي ازدواج
ازدواج به معناي جمع شدن نر و ماده اختصاص به افراد بشر ندارد؛ بلکه در مجموعه هستي اين قانون حاکم است و انسانها و افراد بشر جزئي از اين مجموعه هستند.
ـ «و من کل شيئ خلقنا زوجين لعلّکم تذکرون» (ذاريات،49)
ـ «والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنين و حفده» (نحل،72)
منشأ طبيعي ازدواج را ابتدا ميبايست در خلقت زن و مرد، غرائز و کششهاي آن دو جستجو کرد؛ بنابراين قبل از هر چيز، خلقت زن و مرد و اختلاف ميان اين دو و در حقيقت تفاوتهاي آنان را بايد مورد بررسي قرار داد تا مقدمهاي براي بحث عوامل و منشأ طبيعي ازدواج باشد.
در خلقت زن و مرد، به لحاظ گوهر مايهي اصلي، تفاوت و دوگانگي نيست و هر دو جنس از يک گوهر و ماده آفريده شدهاند و داراي يک اتحاد نوعي هستند. «يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (نساء،1) «اين آيه در مقام بيان حقيقت افراد انسانها است که با آن همه کثرت که مشاهده ميشود، از يک اصل ميباشند و از ريشه واحدي منشعب شدهاند.» (طباطبائي، 1972م: ج4، ص135) اما با وجود اشتراک در گوهر وجودي آنها، داراي تفاوتها و اختلافهايي نيز هستند؛ از جمله آياتي که در مورد زن و مرد آمده و بيانگر اين تفاوت است، به دو آيه ذيل ميتوان اشاره کرد:
[FONT=arial black]
[FONT=arial black]
مادر حضرت مريم (س) پس از به دنيا آوردن وي گفت: «... ربّ انّي وضعتها اُنثي و الله اعلمُ بما وضعت و ليس الذَّکر کالأُنثي...» (آل عمران،36) عبارت «و ليس الذکر کالانثي»، مقول قول خداوند متعال است. (طباطبائي، 1972م: ج3، 170) و به نحو مطلق هم شامل تفاوتهاي جسمي و ظاهري زن و مرد و هم تفاوتهاي رواني و روحي آنان ميشود.
ـ «... و قد خلقکم اطواراً» (نوح، 14) کلمه اطواراً عام است و شامل مراحل خلقت انسان از خاک و نطفه تا پيري ميشود؛ همچنين شامل همهگونه تفاوت و دگرگوني ميشود و همهي موارد اختلاف را در برميگيرد: اختلاف در ذکورت و أنوثت، رنگ پوست، هيأت افراد و اختلاف و تفاوت در قوت و ضعف (طباطبايي، 1972م: ج20، ص32)
قانون خلقت، زن و مرد را طالب يکديگر قرار داده و آنها را نيازمند به يکديگر آفريده است. در واقع زن و مرد در خود نواقصي ميبينند که با ازدواج و در کنار يکديگر بودن ميتوانند آن نواقص را برطرف کنند و مکمل يکديگر باشند. براي تحکيم پيوند ميان آنان، اين تفاوتهاي عجيب جسمي و روحي ميان آنها قرار داده شده است. (مطهري، 1369: ص211)
با توجه به مقدمهي فوق، منشأ طبيعي ازدواج را ميتوان تحت چند عنوان مورد بررسي قرار داد:
[FONT=arial black]
الف ـ غريزه جنسي
[FONT=arial black]همه انسانها اعم از زن و مرد در فطرت و باطن خود تمايل به جنس مخالف را مييابند و در ذات خود يك نحوه كشش متقابل احساس ميكنند و از تماس با جنس مخالف، لذت ميبرند. اين همان غريزه جنسي است كه منشأ طبيعي ازدواج به حساب ميآيد و منشأ گرايش مرد به زن و بالعكس شده است. اين گرايش مبتني بر خلقت زن و مرد است و نياز به اثبات ندارد؛ زيرا زن و مرد آن را در خود مييابند و درك ميكنند. تكوينيات مرد و زن به گونهاي است كه گويي اين دو براي هم آفريده شدهاند؛ نه زن از مرد بينياز است و نه مرد از زن و قرآن آن را يك واقعيت و حقيقت ميداند. «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» (بقره، 187)
بنابراين چنانكه پيش از اين بيان شد، مسير طبيعي و فطري غريزهي جنسي جز با برقرار شدن ارتباط جنسي با جنس مخالف ارضا نميشود؛ اين خود طبيعيترين مسير است؛ ليكن مسلم است كه غريزه جنسي خود به خود راه صحيح ارضا را به انسان نشان نميدهد؛ مثل گرسنگي كه انسان آن را احساس ميكند و با خوردن برطرف ميشود؛ آن را نيز درك ميكند؛ اما اينكه چه چيز بخورد يا چگونه بخورد، ديگر آن را طبيعت گرسنگي بيان نميكند.
قرآن اصل مسألهي شهوت و غريزه جنسي، همچنين مسير ارضاي آن را كه چگونه بايد باشد و اينكه كدام مسير صحيح و كدام يك باطل است، را بيان كرده است.
ـ «و لوطاً اذ قال لقومه أتأتون الفاحشة ماسبقكم بها من احد من العالمين انكم لتأتون الرّجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون» (اعراف، 81-80)
[FONT=arial black]
در اين آيه، خداوند متعال اصل غريزهي جنسي را بيان كرده و مسير انحرافي آن را نيز گوشزد كرده است كه تمايل و ارضاي شهوت با همجنس به طور دقيق خلاف مسير فطرت ميباشد و از همين جهت به آنها مسرف و تجاوزگر اطلاق كرده است. اين مسير باطل و غير صحيح در اعمال و ارضاي شهوت است.
امـا مسير صحيح ارضـاي غريزهي جنسي در قـرآن كريم، چنين بيان شـده اسـت: «والذين هم لفروجهم حافظون الاّ علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين» (مؤمنون، 6-5)
بنابراين از آيات فوق چنين استنباط ميشود:
اولاً، مسير فطري غريزهي جنسي آن است كه با تمتع از جنس مخالف ارضا شود و ارتباط جنسي با همجنس ممنوع است. ثانياً، طبق آيه 5 و 6 سوره مؤمنون، رابطه با جنس مخالف محدود به آن چيزي است كه در چهارچوب قانون و شرع بيان شده است كه همان «ازدواج» ميباشد.