❀❀❀دهم ربيع الاول سالروز ازدواج حضرت محمد(ص) و حضرت خديجه (س) ❀❀❀
تبهای اولیه
پيامبر با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد
برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود.
زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است.
شايد اين واقعيت را از غلام هوشمند خويش «ميسره» دريافته بود كه در سفر اقتصادى پيامبر با كاروان تجارتى «خديجه» بسوى دمشق ، همسفر پيامبر بود و نشانه هاى بسيارى از شكوه و عظمت و درايت و امانت و اقتدار را در او ديده و همه را ضمن تقديم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، يا اينكه پيشگويى آن راهب و عابد دير «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آينده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خديجه» رسيده بود و او نيز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خويش به آن آينده ى درخشان دل بسته بود.
بر اين اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پيوند با پيامبر را تهيه نمود و خود با قداست و هوشمندى ويژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پيامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پيش نهد و از راه پدرش «خويلد» يا عمويش از او خواستگارى نمايد ، اما پيامبر با وجود پيشگامى بهترين و ثروتمندترين بانوى جهان عرب براى پيوند با او ، بهتر مى ديد كه با بانوى كه از نظر اقتصادى و مادى با او هماهنگ باشد زندگى مشترك را آغاز كند و به همين دليل هم از «خديجه» پوزش خواست و به او پاسخ مثبت نداد.
اما از آنجايى كه «خديجه» بانويى خردمند و دورانديش و آگاه و بافضيلت بود در برابر دليل پاسخ منفى پيامبر به ازدواج با او گفت : «آيا كسى كه تصميم گرفته است خويشتن را به پيامبر ببخشيد و جان ناقابل را فداى او كند ، براى او مشكل است كه ثروت و دارايى خويش را نيز بر او ببخشد و هر آنچه دارد همه را نثار قدم دوست كند؟»
و با اين ديدگاه بد كه از پيامبر تقاضا نمود تا عموهاى خويش را به خانه ى پدرش «خويلد» گسيل دارد و بطور رسمى از او خواستگارى كند.
عموهاى پيامبر پس از شنيدن اين خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظير بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نيز با شنيدن خبر اين پيشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حيرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!!
بانويى كه هزاران هزار دينار ثروت و امكانات در اختيارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، ميان «يمن» و «مكه» از يكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى ديگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانويى كه دارايى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پيشرفت و توسعه بود ، بانويى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اينك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنويت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چيزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خويش ابوطالب زندگى مى كند؟
راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه اين افتخار را به او بدهد و بپذيرد ؟ چگونه؟
آيا اين گزارش درست است و براستى حقيقت دارد؟
عمه ى پيامبر «صفيه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خديجه» رفت تا در اين مورد تحقيق و بررسى نمايد و آنگاه كه با بانوى حجاز ديدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دريافت و ديد ، آرى بهترين و هوشمندترين و ثروتمندترين بانوى عرب آماده امضاء پيمان زندگى مشترك با والاترين جوان عرب مى باشد.
«صفيه» پس از ديدار با بانوى حجاز و اطمينان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقيقت را با آنان در ميان نهاد.
عموهاى پيامبر پس از دريافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حيرت همراه بود. چرا كه «خديجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و اميران عرب به خواستگاريش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خويش نديده و دست رد بر سينه ى همه ى آنان زده بود اينك چه انگيزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سيمى دارد و نه از زمين پهناور خدا يك وجب خاك را، مالك است؟!
عموهاى پيامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خويلد» يا عمويش ، براى پيامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پيوند موافقت كرد.
موضوع مهريه پيش آمد و اينك بايد مهريه اى درخور مقام و موقعيت بانوى بزرگ حجاز از سوى پيامبر تقديم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند اين مبلغ سنگين و درخور شخصيت و موقعيت «خديجه» را تقديم دارد ؟
درست در اين لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هديه نمودن چهار هزار دينار به پيامبر ، از آن گرانمايه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهريه به پدرش «خويلد» بپردازد ، گرچه در يك روايت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهريه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خويش تقديم داشت و پيمان زندگى مشترك به امضاء رسيد.
آرى ، با اينكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با اين وصف پدرش «خويلد» از اين انديشه ى بلند بى بهره است و اين اختلاف ديدگاه را تنها ميان اين پدر و دختر نمى نگريم بلكه اين ناهماهنگى در انديشه و اين دو طرز تفكر ميان پدران و فرزندان و ميان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نيز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسيار فراوان است.
به هر حال جريان به خوبى پيش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظير و بهت آور بود. در ميان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهريه اش را به همتاى زندگى اش هديه كند. به همين جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فرياد زند كه :
هان اى مردم! ما ديده بوديم كه مردان مهريه زنان را مى پردازند اما نديده بوديم كه زنان مهريه ى خويش را به مردان زندگى آينده خويش هديه كنند.
و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه :
«مردك كم خرد و پست چه مى گويى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهريه اش را خود هديه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هديه هم تقديم دارى ، پذيرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنيد.»
و بنا به روايتى او را اينگونه سرزنش كرد :
«اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترين و گرانبهاترين قيمت ها مى برند و پرشكوه ترين مهريه ها را به او هديه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهريه سنگين هم نمى تواند با زنى شايسته ازدواج كند.»
اين پيوند مبارك به بهترين صورت تحقق پذيرفت و پيامبر به تقاضاى «خديجه» به اقامتگاه او گام نهاد.
از آن لحظات بيادماندنى بود كه ديگر «خديجه» همواره احساس مى نمود كه نيكبختى در كامل ترين شكل ممكن به او روى آورده و خورشيد خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترين آرزوى خويش يعنى ازدواج با پيامبر رسيده بود.
بانوى بزرگ حجاز در اين زندگى مشترك پسرانى بدنيا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنيا رفتند و دخترانى به نامهاى «زينب» و «ام كلثوم» و «رقيه» و «فاطمه» به او و پيامبر ارزانى شد كه كوچكترين ، اما برترين و پرشكوه ترين آنان فاطمه عليهاالسلام بود.
به نقل از:کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت
عایشه مىگوید: کمتر اتفاق مىافتاد که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نکند، چندانکه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تاکى خدیجه را یاد مىکنى؟ او پیرزنى بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت کرد! پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى که مردم مرا تکذیب مىکردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتى که مردم مرا از خود دور مىکردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى کرد در حالی که تو را عقیم قرار داد .ریاحین الشریعه: ج ۲ ص ۲۰۲، ۲۰۷، ۲۱۱٫
ابوطالب در مراسم ازدواج پیامبر اسلام و خدیجه که در حضور خویلد (پدر خدیجه) _ یا عمرو بن اسد (عموی خدیجه)_ برگزار شد، خطبه ازدواج را چنین خواند:« سپاس پروردگار کعبه راست؛ او که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود ساکن ساخت. او ما را حاکمان خود قرار داد و به سرزمینی که در آن هستیم، برکت بخشید.
فرزند برادر من (محمد بن عبدالله) کسی است که هیچ مردی از قریش همسان و همسنگ او نیست، از همگان برتر است و در بین آفریدگان خداوند همتایی ندارد. او اگر چه مال و دارایی چندانی ندارد ولی مال همچون سایهای گذرا و نابودشونده است.
آنچه مهم است این است که او به خدیجه اشتیاق دارد و خدیجه نیز به او مشتاق است. پس او را به ازدواج محمد در آورید و مهریه او بر عهده من است؛ هر مقدار و هر وقت که درخواست کنید تقدیمتان میکنم.
و سوگند به پروردگار این خانه (کعبه) که محمد (از نعمت های خداوند) بهرهای فراوان دارد؛ دین او همه جا گسترده شده و بینش (نظر) او کامل و بدون عیب است.»
منابع:
- بحارالانوار، ج16، ص5 --- مناقب آل ابیطالب
- الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص110
سالروز ازدواج رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)
دهم ربیع الاول، سالروز ازدواج رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) با حضرت خدیجه است. ضمن تبریک این روز، از شما دعوت می کنیم این مطلب ، بخوانید :
پیامبر (صلی الله علیه و آله) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه کبری (علیها السلام) ازدواج نمودند (1). در احادیث منابع شیعه و اهل تسنن آمده است که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به کتب زمان خود معروف بوده است.
او از زنان قریش بوده و علاوه بر کثرت اموال و املاک به عقل و کیاست نیز بر دیگران برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مبارکه»، «سیده نسوان» و «ملکه بطحاء» مینامیدند. او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر (صلی الله علیه و آله) را میکشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا میشد.
هنگامی که خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی که از آن حضرت کرد، در خصوص مهر نبوت بود.
اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و کمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است که گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد، جناب خدیجه (علیها السلام) ایمان آورد.
حضرت خدیجه (علیها السلام) از مال خویش و میراثی که به او رسیده بود تجارت مینمود، چندی نگذشت که از بزرگان تجار شد، به گونهای که هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل میکردند و هر روز اموال او زیادتر میشد. بر بام خانه او، قبهای از حریر سبز با طنابهای ابریشمی بود که علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود.
به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب میکردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور میکردند
افراد زیادی مانند، عقبه بن ابی معیط و ابن ابی شهاب که هر کدام چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگاری آن حضرت آمدند؛ ولی قبول نکردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصی انجام شد.
ماحصل ازدواج
خداوند دو پسر به نامهای قاسم و عبد الله که به آنها طیب و طاهر هم میگفتند، و چهار دختر به نامهای ام کلثوم و زینب و رقیه و فاطمه (علیها السلام) به آن بزرگوار عطا فرمود.
حضرت خدیجه (علیها السلام) بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) زندگی کرد، و تا آن حضرت زنده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله) همسر دیگری اختیار نکرد.
همچنین حضرت خدیجه (علیها السلام) جمیع اموال خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) واگذار کرد.
آتش حسدم مشتعل شد
عایشه میگوید: کمتر اتفاق میافتاد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نکند، چندان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم : یا رسول الله، تا کی خدیجه را یاد میکنی؟ او پیرزنی بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت کرد! پیامبر (صلی الله علیه و آله) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب میکردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور میکردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانی روزی کرد در حالی که تو را عقیم قرار داد (2).
1- فیض العلام : ص 211. قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص 67. منتخب التواریخ : ص 20. زاد المعاد: ص 344. مصباح المتهجد: ص 732. بحار الانوار: ج 95 ص 357.
2- ریاحین الشریعه : ج 2 ص 202، 207، 211.
منبع
ازدواج خديجه با پيامبر(ص)
از مسائل مهم و بحث انگيز در زندگاني خديجه عليها السلام، ازدواج او با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله است. اين ازدواج نه تنها در آن زمان به دلايلي - همچون خواستگاري غيرمستقيم او از پيامبرصلي الله عليه وآله و نيز قبول مهريه از مال خود و نيز رد كردن خواستگاري اشراف و بزرگان مكه نقل محافل زنان و مردان قريشي زمان خود شده بود؛ بلكه در دوران معاصر نيز از سوي بدخواهان و احتمالاً با اهدافي خاص، شبهاتي درباره اين ازدواج مطرح شده است كه نياز به پاسخ دارد. سن آن بزرگوار در هنگام ازدواج نيز از ديگر مسائل بحث انگيز است. مشهور است كه حضرت خديجه عليها السلام در هنگام ازدواج، چهل ساله بوده است كه بدين ترتيب، پانزده سال از پيامبر خدا بزرگتر بوده است. اما با مراجعه به منابع، در مي يابيم كه نظرات ديگري درباره سن او هنگام ازدواج وجود دارد؛ از آن جمله ميتوانيم به 25، 28، 30، 35، 44، 45 و 46 اشاره كنيم. در ميان مورخان و محدثان پيشين، 28 ساله بودن آن حضرت صلي الله عليه وآله بيشتر مورد پذيرش بود. (الصحيح من سيرة النبي صلي الله عليه وآله، ج 2، ص 115 و 116.)
بدين ترتيب تفاوت سني او با پيامبرصلي الله عليه وآله بيشتر از سه سال نبوده است. از جريان خواستگاري و اظهار علاقه خديجه به پيامبرصلي الله عليه وآله و گفتههي او درمىيابيم كه اين علاقه، بر محور ارزشهي پاك انساني بوده است. حضرت خديجه در يكي از اولين مكالمات خود با پيامبرصلي الله عليه وآله علت علاقه خود را چنين بيان ميكند: «اني رغبت فيك لقرابتك مني و شرفك في قومك و امانتك عندهم و حسن خلقك و صدق حديثك»؛ (اسدالغابة، ج 5، ص 434.)؛ «من به تو علاقهمند شدم، زيرا با من خويشاوندي، در ميان قومت شريفي، در نزد قبيلهات به امانت داري مشهوري، داري اخلاق نيك مىباشي و راستگو هستي».
اما برخي از خاورشناسان - با استناد به اموري واهي در صدد اثبات اين نكته هستند كه پيامبر خدا، به جهت اموال خديجه با او ازدواج كرد! حتي كار رابه جايي رساندهاند كه با جعل داستانهايي دروغين، درصدد اثبات مدعي خود برآمده و از جمله گفتهاند: آن حضرتصلي الله عليه وآله در آغاز به خواستگاري دختر عمويش ام هاني دختر ابوطالب رفت و عمويش به جهت فقر و ناداري او، اين خواستگاري را به فال نيك نگرفت و پيامبرصلي الله عليه وآله به جهت آنكه از ذلت فقر رهايي يابد، به سراغ خديجه رفت!! (نساء النبىصلي الله عليه وآله، ص 54 به نقل از: مرگليوث). ديگري چنين شايعه پراكني كرده كه پيامبرصلي الله عليه وآله به جهت تفاوت موقعيت اجتماعي خود با خديجه عليها السلام، هميشه از اين نكته بيم داشت كه از سوي خديجه، درخواست طلاق از او شود!! (همان، به نقل از: موير). در پاسخ به اين شبهات گفتني است:
يكم. با مراجعه به منابع معتبر اسلامي درمىيابيم كه اين خديجه بود كه در آغاز به پيامبرصلي الله عليه وآله، علاقهمند شد و به واسطههي مختلف، سعي در برپايي مراسم ازدواج داشت و حتّي حاضر به قبول مهريه در مال خود گشت.
دوّم. داستان خواستگاري آن حضرت صلي الله عليه وآله از امهاني، در هيچ يك از منابع تاريخي نيامده و معلوم نيست كه «مرگليوث» آن را از كجا گرفته است.
سوّم. نوع برخورد ابوطالب با پيامبرصلي الله عليه وآله در طول زندگاني خود - چه قبل از بعثت و چه بعد از آن نشان دهنده بالاترين درجات فداكاري او، درباره پيامبرصلي الله عليه وآله است و طبيعي است چنين فرد فداكاري، هيچ گاه درخواست ازدواج حضرت با دخترش را رد نخواهد كرد.
چهارم. خطبهي كه ابوطالب در مراسم عقد پيامبرصلي الله عليه وآله با خديجه ايراد كرد، به خوبي نشانگر ديدگاه او درباره آن حضرت است. او در اين خطبه برادرزاده خود را چنين معرفي مىكند: «... ثم ان ابن اخي هذا (رسولاللّه) ممن لايوزن برجل من قريش اِلاَّ رجّح به ولايقاس به رجل اِلاَّ عَظُم عنه و لا عِدل له في الخلق....»؛ (بحارالانوار، ج 16، ص 14.) ؛ «برادرزادهام (رسول خدا) از همه مردان قريش برتر است و هر كس با او سنجيده شود، در مقايسه كم مىآورد و او همانندي در ميان مردمان ندارد». هنگامي كه عدهي، سخن خديجهعليها السلام را - كه مهريه را در مال خود قرار داده بود به سخره گرفته، با شگفتي گفتند: چگونه زنان مهريه را متعهّد مىشوند؟ ابوطالب غضبناك شد و گفت: اگر مردي همانند برادرزادهام باشد، او را با بيشترين مهر خواستار مىشوند؛ اما اگر مردي همانند يكي از شماها باشد، طبيعي است كه بايد بري ازدواج، مهر سنگيني بپردازد. (همان). بنابراين از چنين شخصيتي بسيار بعيد است كه خواستگاري پيامبرصلي الله عليه وآله را درباره دختر خود، رد كند؛ بلكه او اين خواستگاري را بزرگترين افتخار بري خود خواهد دانست.
پنجم. نوع برخورد خديجهعليها السلام با پيامبرصلي الله عليه وآله، نشانگر آن است كه هميشه صفا و صميميت و وفا و يگانگي در اين خانواده، حكمفرما بوده است. خديجهعليها السلام در دوران عبادت پيامبرصلي الله عليه وآله در غار حرا، هميشه مراقب آن حضرت صلي الله عليه وآله بود و بارها بري او غذا مىفرستاد. (الاصابة، ج 8، ص 99)، «خرجت تلتمس رسول الله صلي الله عليه وآله باعلي مكة و معها غذاوه». او هميشه آماده بود كه حتي كوچكترين تمايلات آن حضرت صلي الله عليه وآله را - كه به زبان هم نمىآورد به انجام رساند؛ چنان كه وقتي ديد آن حضرت صلي الله عليه وآله به زيد بن حارثه - كه در آن هنگام به عنوان برده نزد خديجه به سر مىبرد علاقه دارد، او را به حضرت رسول صلي الله عليه وآله بخشيد (همان، ج 8، ص 102). بالاخره چنان آرامشي در فضي خانه برقرار كرده بود كه برخي از مورخان، حق از آن، با عنوان «كان يسكن اليها» (همان). (در نزد خديجه آرامش مىيافت) ياد كردهاند.
حضرت خديجه(عليها السلام) مادر امّت
آيا خديجه(عليها السلام) قبل از پيامبر (صلي الله عليه وآله)ازدواج كرده بود؟:
معروف است بحار الانوار، ج16،ص10تنقيح المقال،ج3،ص77رياحين الشريعه،ج2،ص202 اولين كسي كه به خواستگاري خديحه (عليها السلام)آمد يكي از بزرگان عرب به نام "عتيق بن عائذ مخزومي" بود. او پس از ازدواج با خديجه(عليها السلام)، در جواني درگذشت واموال بسياري را براي خديجه(عليها السلام)به ارث گذاشت. پس از او "ابي هالة بن المنذر الاسدي" كه يكي از بزرگان قبيله خود بود با وي ازدواج كرد. ثمره اين پيوند فرزندي به نام "هند"بود كه در كودكي درگذشت. ابي هاله نيز پس از چندي، وفات يافت وثروت بسيار از خويش بر جاي گذاشت. هر چند اين مطلب كه پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله)سومين همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود و جز عايشه با دوشيزه اي ديگر ازدواج نكرد نزد عامه و خاصه معروف است ولي مورد تأييد همگان نمي باشد. جمعي از مورخان و بزرگان نظر مخالف دارند براي مثال "ابولقاسم كوفي" ، "احمدبلاذري" ، "علم الهدي" ،(سيد مرتضي) در كتاب "شافي" و "شيخ طوسي" در "تلخيص شافي" آشكارا مي گويند كه خديجه (عليها السلام) هنگام ازدواج با پيامبر، "عذرا" بوده است. اين معنا را علامه مجلسي نيز تاييد كرده است . او مي نويسد: "صاحب كتاب انوار والبدء" گفته است كه زينب و رقيه دختران هاله، خواهران خديجه(عليها السلام)بودند تنقيح المقال،ج3،ص77. برخي از معاصران نيز چنين ادعاكرده اند و براي اثبات ادعاي خود كتابهايي نوشته اند.ر.ك:بنات النبي(ص)ام ربائبه نوشته علامه سيد جعفر مرتضي،ص 88.
منبع
ضیافتی در عرش امشب، در خاطره زلال مکه نقل می پاشند. هلهله آسمانیان، در لحظه های شیرین و پر ستاره اهل زمین پیچیده است. امشب جشن وصلت است؛ خدیجه، عروس حجله «امین پیامبر مکی» شده است و ترنم تهنیت ملائک است که بر پلک کعبه می بارد! بانویی پای به خانه مردِ آسمان ها نهاده است؛ یاوری که دست های سخاوتش برای آیین باشکوه محمدی صلی الله علیه و آله تکیه گاهی باشد و پابه پای لحظه های پر رنج رسول، از بعثت تا شعب پردرد ابی طالب، شریک تب و تاب و غصه های همسرش باشد و دست دل از تمام رنگ های دنیایی فرو شوید. در عرش خدا ضیافتی برپاست؛ آخر امشب وصلت پرخیر «امین پیامبر مکی» است با بانوی اول اسلام، مادر مهربان فاطمه علیهاالسلام !
وصلت ماه با خورشید پرفروغ و نامدار مکه. چه شور و شوقی در دیدگان روشن بانوی بزرگ شهر نشسته است!
بانویی که آمده تا همدم و همراه همیشگی اش باشد.
همسری که عاشقانه، در روزهای سخت و دردمند رسالت، دلسوز و حامی اش باشد. زنی که خداوند، به بندگی و خلوص او مباهات کند.