سلام..استاد نمیدونم این حرفم درسته یا غلطه خواهش میکنم در صورته اشتبا بودن بهم تذکر داده و حتی پستم رو حذف کنین..من زیاد تو خط شهدا هستم همیشه زندگینامشونو میخونم یه چیزی که عجیبه برام این هستش که همشون مث هم هستن ..جوان های پاک..جوان های اعتقادی...با ایمان میتونم بگم مث شهید حججی چون واقعا اخلاقاشون عین هم هستش شهدا..خالص و پاک ...من خودم خیلی به داستان مار دوش اعتقاد دارم و به نوعی اونو نقشه شوم دشمن میدونم مثلا همین داعش مث مار های ضحاک هستن که جون جوون های ایرانی رو داره میگیره..فقط این میتونه تشبیه کوچیک باشه...
دنیای فرضی را در نظر می گیرم تا افراد بدون تعصب نظر بدهند...
دنیای فرضی (( x )) را در نظر بگیرید که خدای حقیقی آن (( آلفا و امگا )) نام دارد.
1 - آیا صرفا کشته شدن شخص (( a )) در راه خدا شهادت محسوب می شود؟
حتی اگر آن خدای مورد نظر شخص a خدایی ساخته ذهن a به نام (( امگا )) باشد نه (( آلفا و امگا ))ی حقیقی ؟
2 - اگر شخص (( b )) فکرکند که برای (( آلفا و امگا )) شهید شده
اما شخص (( Y )) او را فریب داده باشد و در واقع برای منافع (( Y )) کشته شود حکم شهید را خواهد داشت ؟
باتوجه به شرط شماره ۶ در اینپست من باب شرایط لازم برای شاهد در فقه اسلامی و قوانین حقوقی ج.ا.ا. یعنی:
6-حلال زادگی (طهارةالمولود )
گواهی زنا زاده هر چند در بارهی امور ناچیز واندک پذیرفته نیست . البته در این زمینه کسی که زبانزد مردم است نسبت زنا زادگی تا زمانی که یقین ایجاد نکند اعتبار وارزشی ندارد . گرچه تعداد کسانی که این مطلب را عنوان میکنند زیاد باشد .اصل به یقین رسیدن زنا زادگی شاهد میباشد .
شهادت زنازاده مورد قبول نیست.
چند سوال:
۱- آیا این قانون طبق ادعا "اسلامی" است یا خیر؟
۲- اگر پاسخ به سوال بالا مثبت بود، بفرمایید: چرا زنازاده حق شهادت ندارد و به خاطر جرم نکرده، ناخواسته و کاملا غیر ارادی، مجازات میشود؟ آیا این مشابه به بردگی گرفتن سیاه پوستان و تحقیر آنان به خاطر رنگ پوستشان نیست؟
اگر کسی خانه ای داشته باشد ولی برای فریب دادگاه خانه را به اسم یکی از نزدیکانش بزند و اگر ما این احتمال را بدهیم که این تغییر مالکیت برای فریب دادگاه بوده است، آیا میتوانیم شهادت بدهیم که این فرد خانه ای ندارد؟
بنده مرجع تقلیدی ندارم اگر مقدور است بر اساس نظر مشهور را قرار بدید اگر هم خیر، برای آقایان خامنه ای، سیستانی و مکارم و اگر مکانش هست بهجت.
به گزارش فرهنگ نیوز ، در سالهای اخیر به رسمی ثابت تبدیل شده است که هر بار رژیم صهیونیستی دست به جنایتی تازه علیه مردم مظلوم فلسطین میزند و کشتار زنان و کودکان این سرزمین را از سر میگیرد، جماعتی که در برخی از شبکههای اجتماعی و فضای اینترنت فعال هستند، اقدام به انتشار شایعی درباره خصومت مردم فلسطین و نوار غزه با اهل بیت(ع) و دشمنی آنان با شیعیان میکنند. با وجود اینکه چندین بار به این شبهات جعلی، پاسخهای دقیق داده شده و حتی شخص رهبر معظم انقلاب نیز نسبت به آن واکنش نشان دادند و گفتند: در بحبوحهی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبیاند! ناصبی یعنی دشمن اهلبیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبیاند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علیبنابیطالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبیاند!؟ بله، سنیاند؛ اما ناصبی!؟ اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند. در روزهای اخیر شاهد آن هستیم که مجددا برخی از رسانههای خاص ضدانقلاب اقدام به انتشار این دروغها میکنند.
آنچه در ادامه مي خوانيد، کنکاشي در مذهب و عقايد مردم فلسطين به خصوص اهالي نوار غزه است:
1- بیشتر مردم فلسطین، پیرو مذهب شافعی هستند و اتفاقاً، ابوعبدالله محمدابن ادریس شافعی، رهبر این فرقه، متولد غزه بوده است. در مورد شافعی بودن مردم فلسطین می توانید به این منبع رجوع کنید: «الموسوعة المیسرة فی الادیان و المذاهب المعاصرة، مانع بن حماد الجهنی، ج 2، ص ۱۲۴»
جالب اینجاست که در میان فرقه های چهارگانه اهل سنت، نزدیک ترین فرقه به تشیع از نظر علاقه و احترام به اهل بیت و احکام فقهی، همین فرقه شافعی است. 2- در میان خبرهای منتشر شده از تهاجم رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر به ویژه در سال 1387، خبری بود که دقت در آن نشان دهنده علاقهمندی مردم فلسطین به اهل بیت پیامبر (ص) است: بمباران مسجد علی ابن ابی طالب واقع در محله الزیتون شهر غزهتوسط جنگنده های اسرائیلی در روز ۱۰ دی.
مدعیان ناصبی بودن مردم فلسطین، به این سؤال جواب دهند که چگونه مردمی می توانند همنسبت بهاهل بیت جسارت داشته باشند و هم آنقدر برای آنها احترام و تقدس قائل باشند که نامشان را بر مساجد خود بگذارند؟
اما در کنار مسجد امام علي ابن ابي طالب شهر غزه، مساجد ديگري نیز به نام اهل بيت وجود دارد.
ـ مسجد «الامام علی ابن ابی طالب» واقع در نابلس
این مسجد در حواره از توابع شهر نابلس، در کرانه باختری رود اردن واقع شده است که در این صفحهتصاویر و مشخصات آن موجود است.
- مسجد فاطمة الزهراء(س)
حداقل دو مسجد با این نام در فلسطین وجود دارد. یکی در قریه ارتاح، واقع در جنوب «طولکرم» که در اینجا می توانید تصویر آن را ببینید و دیگری درشهر نابلس قرار دارد. در همین صفحه می توانید نام مسجد امام علی نابلس را هم ببینید.
- مسجد «الحسین بن علی» واقع در نوار غزه و الخلیل
حداقل دو مسجد به این نام در فلسطین وجود دارد:
یکی در حی الصبرةواقع در نوار غزه که در این صفحه، ضمن ارائه فهرستی از اسامی شهدایاخیر غزه، نام آن آمده است. در این صفحه، ذیل تیتر «أسماء شهداء الصبرة وتل الإسلام»، نام مسجد «الحسین بن علی»را می توانید ببینید. همچنین در همین صفحه، اسامی دو نفر ازشهدای بمباران مسجد علی ابن ابی طالب سابق الذکر هم آمده است.
مسجد «حسین بن علی» دیگر، در خیابان «عین سارة» شهر الخلیل واقع شده است. در این صفحه و این صفحه، اعلامیه هایی در مورد برگزاری یک راهپیمایی در الخلیل آمده است که نقطه شروع آن، مسجد الحسین بن علی، بیان شده است.
3- در مورد شبهه ناصبی بودن مردم فلسطین، شهید مطهری در سال ۱۳۴۹ سخنانی داشته اند که در ادامه آن را می خوانیم:
«يك وقتی شايع بود و شايد هنوز هم در ميان بعضيها شايع است، يك وقتی ديدم يك كسی میگفت: اين فلسطينيها ناصبی هستند. ناصبی يعنی دشمن علی عليه السلام. ناصبی غير از سنی است. سنی يعنی كسی كه خليفه بلا فصل را ابوبكر میداند و علی عليه السلام را خليفه چهارم میداند و معتقد نيست كه پيغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خليفه نصب كرده است. میگويد پيغمبر كسی را به خلافت نصب نكرد و مردم هم ابوبكر را انتخاب كردند. سنی برای اميرالمؤمنين احترام قائل است چون او را خليفه چهارم و پيشوای چهارم میداند و علی را دوست دارد. ناصبی يعنی كسی كه علی را دشمن میدارد. سنی مسلمان است ولی ناصبی كافر است، نجس است. ما با ناصبی نمیتوانيم معامله مسلمان بكنيم. حال يك كسی میآيد میگويد اين فلسطينيها ناصبی هستند. آن يكی میگويد. اين به آن میگويد، او هم يك جای ديگر تكرار میكند و همين طور. اگر ناصبی باشند كافرند و در درجه يهوديها قرار میگيرند. هيچ فكر نمیكنند كه اين، حرفی است كه يهوديها جعل كردهاند. در هر جايی يك حرف جعل میكنند برای اينكه احساس همدردی نسبت به فلسطينيها را از بين ببرند. میدانند مردم ايران شيعهاند و شيعه دوستدار علی و معتقد است هر كس دشمن علی باشد كافر است، برای اينكه احساس همدردی را از بين ببرند، اين مطلب را جعل میكنند. در صورتی كه ما يكی از سالهايی كه مكه رفته بوديم، فلسطينيها را زياد میديديم، يكی از آنها آمد به من گفت: فلان مسأله از مسائل حج حكمش چيست؟ بعد گفت من شيعه هستم، اين رفقايم سنیاند. معلوم شد داخل اينها شيعه هم وجود دارد. بعد خودشان میگفتند بين ما شيعه و سنی هست. شيعه هم زياد داريم. همين ليلا خالد(2) معروف، شيعه است. در چندين نطق و سخنرانی خودش در مصر گفته من شيعهام. ولی دشمن يهودی يك عده مزدوری را كه دارد، مأمور میكند و میگويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبیاند. قرآن دستور داده در اين موارد اگر چنين نسبتهايی نسبت به افرادی كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتين میگويند، شنيديد وظيفهتان چيست.»(3)
ولی دشمن يهودی يك عده مزدوری را كه دارد، مأمور میكند و میگويد: شما پخش كنيد كه اينها ناصبیاند. قرآن دستور داده در اين موارد اگر چنين نسبتهايی نسبت به افرادی كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتين میگويند، شنيديد وظيفهتان چيست.»(۴)
نگاه شافعي درباره اهل بيت(ع)
در ميان رهبران مذاهب اسلامي امام شافعي بيش از ديگران ارادت قلبي خود را نسبت به خاندان اهل بيت عليهالسلام به ويژه علي عليهالسلام و حسين عليهالسلام ابراز داشته است. شافعيان به تبعيت از امام شافعي نسبت به اهل بيت به ويژه امام حسين عليهالسلام ارادت ويژه دارند.
علاقه امام شافعي به خاندان رسالت باعث نزديكي هر چه بيشتر پيروان اين مذهب با شيعيان علي ابن ابيطالب عليهالسلام شده است. شافعي همچنان كه درباره علي عليهالسلام اشعار نغز و پرمغزي سروده درباره واقعه عاشورا نيز اشعاري زيبا و جانسوز دارد. در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
و مما نفي نومي و شيب لحيتي تعاريف ايام لهن خطوب
اين حادثه از حوادثي است كه خواب مرا ربوده و موي مرا سپيد كرده است.
تأوب همي و الفواد كتيب وارق عيني و ارقاد غريب
دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم جاري و خواب از آن پريده است.
تزلزلت الدنيا لآلمحمد و كادت لهم صم الجبال تذوب
دنيا از اين حادثه خاندان پيامبر متزلزل شده و قامت كوهها از آن ذوب شده است.
فمن بلغ عن الحسين رساله و ان كرهتها انفس و قلوب
آيا كسي هست كه از من به حسين عليهالسلام پيامبر برساند اگر چه دلها آن را ناخوش دارند.
قتيل بلاجرم كان قميصه صبيغ بماء الارجوان خصيب
حسين كشتهاي است بدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده.
نصلي علي المختار من آل هاشم و نوذي بينه ان ذاك عجيب
عجب از ما مردم آن است كه از يك طرف به آل پيامبر درود ميفرستيم و از سوي ديگر فرزندان او را به قتل ميرسانيم و اذيت ميكنيم.
لئن كان ذنبي حب آل محمد فذلك ذنب لست عنه اتوب
اگر گناه من دوستي اهل بيت پيامبر است از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد.
هم شفعائي يوم حشري و موقفي و بغضهم للشافعي ذنوب(۶)
اهل بيت پيامبر در روز محشر شفيعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضي داشته باشم گناه نابخشودني كردهام.
امام شافعي كه در دوستي اهل بيت زبانزد ميباشد، اشعار بسياري در فضائل اهل بيت سروده است. او همچون ساير ائمه اهل سنت در ابراز ارادت خود نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله از هيچ كوششي دريغ نكرد و حتي از اينكه او را به خاطر اين ارادتمندي رافضي خوانند ابا نكرد و فرمود:
يا راكباً قف بالمخصب من مني واهتف بقاعد خيفها و الناهض سحراً اذا فاض الجيج الي مني فيضاً كملتطم الفرات الفائض ان كان رفضاً حب آل محمد فليشهد الثقلان أني رافض(۷)
يعني اي سواره، اگر به مكه ميروي در ريگزار مني بايست و سحرگاهان خطاب به ساكنان مسجد خيف كه همانند امواج خروشان دريا به مني سرازير ميشوند ندا سرداده و بگو: اگر دوست داشتن آل محمد رفض است، انس و جن گواه باشند كه من (شافعي) رافضي هستم.
امام شافعي معتقد است كه محبت خاندان رسالت حكم واجبي است كه خداوند در قرآن دستور داده و براي نشان بزرگي و فضيلت ايشان همين كافي است كه اگر كسي بر آنها در نماز و سلام و صلوات نفرستد نمازش ادا نخواهد شد.
يا آل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن أنزله يكفيكم من عظيم الفخر أنكم من لم يصل عليكم لا صلاه له(۸)
يعني اي آل محمد محبت شما امر واجبي است كه خدا آن را در قرآن نازل كرده و همين يك دليل بر عظمت قدر شما كافي است كه هر كسي نماز بخواند و بر شما درود نفرستد نمازش نماز نيست. او با توسل به آنها و اميد اينكه شفيع او در قيامت واقع شوند گويد:
آل النبي ذريعتي و هم اليه وسيلتي أرجو بهم اعطي غداً بيدي اليمين صحيفتي(۹)
يعني اهل بيت پيامبر وسيله نزديكي من به خداي يگانهاند و به وسيله آنها اميدوارم كه نامه اعمالم فرداي قيامت به دست راستم داده شود.
ارادت و علاقه امام شافعي به اهل بيت پيامبر چنان بود كه بر خي از اهل سنت او را شيعه پنداشتند و حتي جهت محاكمه به بغداد برده شد. او معتقد بود كه ارادت به خاندان علي عليهالسلام را بايد علني و آشكار ساخت و اين پندار باطل را از اذهان دور كرد كه رفض را در دوستي علي و فاطمه و فرزندان آن دو ميداند و يا ناصبيگري را در دوستي ابوبكر و عمر.
به اعتقاد او جريان رافضيگري و ناصبيگري كه دوستي و دشمني افراطي را در حق علي عليهالسلام دنبال ميكردند نادرست است. يعني انسان مومن به خدا و رسولش كسي است كه محبت اهل بيت را آشكار كند. تقسيم بندي مسلمانان به رافضي و ناصبي تقسيم بندي مطرودي است و افرادي كه مسلمانان را به اين دو دسته تقسيم ميكنند قطعاً مجرم و گناهكارند زيرا محبت علي و خاندانش از اصول دين اسلام است و اگر كسي چنين امري را آشكار كند به اصل اسلام عمل كرده و به ايمان خويش استحكام بخشيده است.
اذا في مجلس نذكر علياً و سبطيه و فاطمه الزكيه يقال تجاوزوا يا قوم هذا فهذا من حديث الرافضيه برئت الي المهيمن من أناس يرون الرفض حب الفاطميه(۱۰)
يعني «زماني كه در مجلس ذكر علي و فاطمه و حسن و حسين ميشود بعضي از دشمنان ميگويند اي مردم از ذكر علي و فرزندان او بگذريد كه اينها از سخنان رافضيهاست. من از مردمي كه دوستي فاطمه را رفض ميدانند به خدا پناه ميبرم.»
پی نوشت:
۱- صهیونیستها تنها ۵/۲ درصد از سرزمین فلسطین را با خرید زمین به دست آورده اند و مابقی آن را به ضربمسلسل و توپ و تانک و بمب، غصب کرده اند. برای توضیح بیشتر به این آدرس مراجعه کنید:
2- چريك فلسطينی كه در چند عمليات هواپيما ربايی شركت داشت.
3- شهید مطهری،آشنایی باقرآن، جلد۴، پاورقی صفحه ۳۲. اینگفتار را که شهید مطهری در ضمن تفسیر سوره نور درمسجد الجواد بر زبان آورده اند، به راهنمایییکی از خوانند گان وبلاگ به نام علی به این مطلب اضافه کردم که همین جا از ایشان تشکر می کنم.
4- شهید مطهری، آشنایی با قرآن، جلد۴، پاورقی صفحه ۳۲. این گفتار را که شهید مطهری در ضمن تفسیر سوره نور در مسجد الجواد بر زبان آورده اند، به راهنمایی یکی از خوانند گان وبلاگ به نام علی به این مطلب اضافه کردم که همین جا از ایشان تشکر می کنم.
اولین هدیه انجمن عطاملک تحت عنوان ظهور شهید که یک مجموعه مالتی مدیا ست که به زندگی شهید بزرگوار یونس زنگی آبادی می پردازد خدمت عزیزان تقدیم میشود، باشد که در زندگی روزانه ما سیره این شهدا جاری و ساری باشد
:parandeh:خاطرات و زندگینامه شهید علی محمد صباغ زاده :parandeh:
سفر عجیب
داستان از زبان حجت الاسلام قرائتی که در تلویزیون و برنامه درس هایی از قرآن بیان کردند
... این همدان آمدن برای ما یک دانشگاهی شد. درس ها گرفتیم از این سفر...
این خاطره، خاطره مهمی است.من خواهش می کنم زیادی گوش کنید.
چند سال پیش، من مسئول نهضت سواد آموزی بودم و در تهران پشت میز نشسته بودم. به سرم افتاد همدان بروم برای سرکشی از نهضت سوادآموزی، حالا چطور به دلم افتاد، نفهمیدم.
شهید محراب آیت الله مدنی در همدان خانه ای قدیمی داشت که من رو بردند آنجا. مرحوم آیت الله موسوی امام جمعه همدان هم آمدند. نزدیک غروب بود. تا نشستم یک پیرمردی آمد گفت: امشب مهمان خانه ی ما باشید!
این پدر دو شهید نزدیک غروب ما را قلاب کرد و خانه ی خودش برد!
یک خانه ی محقر، در یک اتاق دور تا دور نشستیم و ایشان خاطرات بچه هایش را نقل می کرد، یک پیرمرد دوید داخل، با ریش های سفید بدو آمد!
بعد من را بغل کرد. بوسید و گفت: آقای قرائتی! در تلویزیون چند سال است می بینمت. می خواستم از بیرون شیشه هم ببینمت. بعد بغل ما نشست و حرف های صاحبخانه، پدر دو شهید را قیچی کرد. گفت: من بگویم؟
بعد گفت: من بچه هایم همه دختر هستند. فقط یک پسر داشتم. آن پسر هم شهید شد. اما چه پسر خوبی! این پسر من که شهید شد معلم آموزش پرورش بود. ریش های بلندی داشت. در مسجد کوپن توزیع می کرد.
بعد ادامه داد: یک شخصی (که کوپن به او نمی رسد) عصبانی می شود تف می اندازد به ریش پسر من. می گوید: این انقلاب بود شما داشتید!؟ تف! یک تف کرد. بچه های بسیج می خواستد او را بزنند، حالا بالاخره کسی به ریشش تف بیندازند عصبانی می شود. اینجا نفس هیجانی می شود. «وَالکاظمینَ الغیظ» وقتی عصبانی شدی باید خودت را نگه داری. می گفت: تا بچه های بسیج خواستند بزنند دستمالش را درآورد و گفت: بابا این حالا عصبانی شده، من آب دهان ایشان را پاک می کنم. تمام شد و رفت!!
دیگر حالا در یک مسجد به خاطر یک آب دهان درگیری نکنید. ولش کنید. خُب، ماجرا تمام می شود و بعد این معلمی که تف به ریشش افتاد است، می رود جبهه و شهید می شود. آن شخصی که آب دهان پرتاپ کرده است، ناراحت می شود که من به کسی آب دهان پرتاب کردم که در جبهه شهید شد!؟ آمد پهلوی من عذرخواهی کند. که ببخشید من به پسر شما جسارت کردم. من را حلال کن. این پسر شما جبهه رفت و شهید شد.
پدر شهید تا اینجا را گفت و ادامه داد: چه جوانی، چه معلمی، چه پسر خوبی! خدا چه پسری به من داده بود؟ الحمدلله! همین طور الحمدلله ، الحمدلله، الحمدلله می گفت که یک دفعه افتاد و سکته کرد و مرد!!
ما را می گویی اصلا کلافه شدیم. به امام جمعه گفتم: امشب چه خبر است!؟
ما کلافه شدیم. بالاخره آن شب، شبی بود. تا نزدیک صبح من خوابم نبرد. یعنی مرتب فکر می کردم که قرائتی، اگر کسی آب دهان به صورت تو پرتاب کند، تو «وَ الکاظمینَ الغیظ» (پوشاندن خشم را) داری!؟
تو نفست را می گیری از شهوت، از پول، از غضب، بالاخره نفس است.خطر نفس است، خلاصه ما خیلی تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفتیم.
تا اینکه...
منبع: کتاب مزد اخلاص (گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی)