پیروی از طاغوت چیست؟
ارسال شده توسط رسانه در پنجشنبه, ۱۳۹۸/۰۲/۲۶ - ۰۶:۲۷سلام
پیروی از طاغوت چیست؟
سلام
پیروی از طاغوت چیست؟
سرویس جهان مشرق -اجرایی شدن توطئه پیچیده دولت باکو و برگزار نشدن تجمع عظیم عاشورایی در حرم مطهر بی بی رحیمه نارداران که برای نخستین بار در تاریخ این منطقه روی داد، موضوع بسیار قابل تامل برای شیعیان جمهوری آذربایجان که 75 دردصد جمعیت این کشور را تشکل می دهند و همچنین برای تمامی کشورها و مراکز شیعی در جهان تلقی می شود.
همان زمانی که در 26 نوامبر 2015 ( 13 صفر 1437 / 5 آذر 1394) مجلس عزاداری حسینی در نارداران برپا شد (در آستانه اربعین حسینی) با پوشش به اصطلاح مبارزه با تروریسم مورد حمله قرار گرفت، مشخص بود که حاکمیت لائیک – سکولار جمهوری آذربایجان که به شدت تحت تاثیر صهیونیسم قرار دارد و در واقع، از جمله رژیم های سیاسی صهیونیستی محسوب می شود، در صدد برکندن ریشه های فرهنگ عاشورایی از نارداران و دیگر نقاط جمهوری آذربایجان برآمده است.
به خصوص که در کمتر از یک هفته پس از حمله به مجلس عزاداری حسینی و قبل از فرارسیدن اربعین 1437، یعنی در ابتدای صبح روز اول دسامبر 2015 رسانه های باکو تصاویر ویژه ای از حرکت ماشین های نظامی قشون داخلی وزارت کشور و نیروی امنیتی جمهوری آذربایجان به سوی نارداران پخش کردند.
در کنار این اقدامات ویژه که برای جلوگیری از تشکیل تجمع عاشورایی در نارداران انجام شده بود، دولت لائیک جمهوری آذربایجان در طرحی گسترده برای کل کشور نیز اعلام کرد هرگونه تجمعی در خارج از مساجد و حرکت دسته های عزاداری ممنوع و غیرقانونی است و به تشکیل دهندگان و شرکت کنندگان آن به شدت برخورد و مجازات شدید اعمال خواهد شد. در این راستا فعالان مراسم های عزاداری به مراکز پلیس احضار و بشدت مرعوب شدند.
همچنین در طول دهه اول محرم، ورود به نارداران برای غیراهالی و زایران ممنوع شد و ورود و خروج اهالی نیز با کنترل کارت های هویت امکان پذیربود. به این ترتیب، برای نخستین بار در طول تاریخ نارداران، از تجمع عظیم عاشورایی که حتی رژیم کمونیستی نیز نتوانسته بود از آن ممانعت کند، جلوگیری شد و عاملان وابسته به صهیونیسم موفق شدند سیاست خود را علیه نارداران در ظاهر به نتیجه برسانند. گرچه ثمره این سیاست باکو آن شد که مردمی که نتوانستند در اطراف حرم بی بی رحیمه (س) برای عزای امام حسین (ع) جمع شوند، خود را به مسجد مشهدی داداش در مرکز باکو یا به مسجد حضرت فاطمه زهرا (س) در روستای «ینی گونشلی» در حومه باکو رساندند و تجمعاتی در اطراف این مساجد شکل گرفت که قطعا مایه نگرانی و ناراحتی لائیک ها و آتئیست های نوین حاکم در باکو شده است و احتمالا مردم جمهوری آذربایجان ، در آینده شاهد توطئه های جدید از سوی آنها خواهند بود.
اما، به هر حال، به اصطلاح «نمایش عضله» باکو در جلوگیری از تجمع عاشورایی نارداران، به خودی خود پدیده جدیدی است که در تحلیل اوضاع جمهوری آذربایجان نیازمند تأمل است. این اتفاق، موضوع عبرت آمیز برای اشخاص و مراکزی محسوب می شود که سالها دیدگاه های خوشبیانه و ساده لوحانه در خصوص رویکردهای باکو داشته و دارند.
بویژه که جلوگیری از تجمع عاشورایی در نارداران و بطور کلی سیاست محو و نابودی فرهنگ عاشورایی در جمهوری آذربایجان در شرایطی است که نگاهی به اخبار و تحولات یک سال اخیر جمهوری آذربایجان که بطور تأمل برانگیزی «سال چندفرهنگ گرایی» نیز نامیده شده است، نشان می دهد که در این سال «فعالیت های فکری – فرهنگی» صهیونیسم در این جمهوری چندین برابر شده است.
در تمامی ماه های این سال ، هیات هایی از سازمان های صهیونیستی آمریکا و رژیم صهیونیستی به جمهوری آذربایجان سفر کرده و با حضور نمادین در روستای یهودی نشین «قیرمیزی قصبه»، از شرایط فوق العاده ای که در این روستا و سرسار جمهوری آذربایجان برای یهودیان جهت حفظ ظواهر و نمادهای یهودی و توسعه آن فراهم شده است، تقدیر کرده اند .
اعلام «قیرمیزی قصبه » به عنوان مایه افتخار جمهوری آذربایجان و اعلام «نارداران» به عنوان مرکز افراط گرایی و تحجر و تروریسم، از مهمترین واقعیت های تلخ «سال چندفرهنگ گرایی» در جمهوری آذربایجان است که در مقطع منتهی به عاشورا نیز این سیاست تکمیل شده و برای نخستین بار در تاریخ، از تجمع عظیم عاشورایی در نارداران جلوگیری شده است.
این سیاست چه نتایجی در سال های آتی به بار خواهد آورد؟ در تلاش برای یافتن پاسخ این سوال، باید توجه داشت که یکی از عوامل مهم فروپاشی شوروی، مقابله آن با خدا و مظاهر الهی و تلاش برای جایگزینی آن با الحاد و کفر و افتخار به مظاهر کمونیستی بود. گرچه این رژیم نیز ابتدا با مشت آهنین و مغزشویی توانست پایه های اقتدار خود را محکم کند و سالها نیز بر همین پایه ها حکم راند، اما نهایتا با فروپاشی آن، اعتقادات مذهبی پاک مردم به سرعت جوانه زد و از زیر آوارهای رژیم کمونیستی سربرآورد. اما، این را نیز نباید از نظر دور داشت که در طول هفتاد سال حاکمیت کمونیست ها، ظلم های فراوانی بر علما، روحانیون و مردم جمهوری آذربایجان روا داشته شد و انتظار می رود کشورها، سازمان ها ، محافل و مراکز شیعی و مسلمانان و آزادیخواهان جهان با واکنش مناسب ، مانع تکرار نسخه صهیونیستی تجریه تلخ دوران کمونیستی برای مردم جمهوری آذربایجان شوند.
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب خدمت تمام دوستان گرامی (مخالف و موافق)
عده ای روزی گفته بودند دنیا عوض شده و دیگر نباید شعار مرگ بر آمریکا سر بدهیم.
گفتند مشکل آمریکا با ما بر سر شعار مرگ بر آمریکاست.
گفتند همه چیز در حال تغییر است ، آمریکا تغییر کرده و نباید شعار مرگ بر آمریکا سر بدهیم.
گفتند ما در حال مذاکره هستیم ، شعر مرگ بر امریکا سر ندهیم ، باید با آمریکا تعامل داشته باشیم.
گفتند آمریکا خوبه ، ناز و .....
با اون دوستان گرامی هستم.... سیاست آمریکا عوض شده!؟؟؟ دیگه دونبال جنگ و غارت نیست!؟؟؟ دیگه به عربستان دستور حمله به یمن رو نمیده!!؟؟؟
کجایند اون دوستان گرامی که ببینند آمریکا ( جنایت کار بزرگ قرن) به تعبیر امام خمینی(ره) (شیطان بزرگ) و به تعبیر امام خامنه ای (حفظه الله) ( سلطه گر و یاغی)
بر سر میز مذاکرات ایران را تهدید به حمله نظامی کرده است. در هر گوشه ای از دولت جنایت کار آمریکا یک سیاست مدار آمریکایی شروع به توهین کردن مستقیم به ملت بزرگ ایران را میکند ، شروع به تهدید نظامی میکنند....
آیا شما هنوز فکر میکنید باید شعار مرگ بر آمریکا را کنار بگذاریم و مانند یک نوکر حلقه به گوش تن به خواسته های آمریکا بدهیم!?
گستاخی های آمریکا تا جایی ادامه داشت که رهبر بزرگ شیعیان دنیا امام خامنه ای(مدظله العالی) سخنان رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) را بار دیگر تکرار کنند.
ایشان خطاب به آمریکا گفتند : غلط میکنی بخواهی حمله کنی...به تعبیر امام راحل آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
امام خامنه ای(حفظه الله) به آمریکا فهماند که اگر بخواهد چشم طمع به خاک جمهوری اسلامی ایران بدوزد ، ملت بزرگ ایران در آمریکا یک نظام جمهوری اسلامی ایجاد خواهد کرد.
با سلام
ادریس ـ علیه السلام ـ تنها به عبادت و اندرز مردم اكتفا نمیكرد، بلكه به جامعه توجه داشت كه اگر ظلمی به كسی شود، از مظلوم دفاع كند و در برابر ظالم، ایستادگی نماید.
به عنوان نمونه به داستان زیر توجه نمایید:
در عصر او پادشاه ستمگری حكومت میكرد، ادریس و پیروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشكار ساختند، از این رو آنها را از طرف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان «رافَضی» (یعنی ترك كننده اطاعت شاه) خواندند.
روزی شاه با نگهبانان خود در بیابان، به سیر و سیاحت و شكار مشغول بود كه به زمین مزروعی بسیار خرم و شادابی رسید، پرسید: «این زمین به چه كسی تعلق دارد؟»
اطرافیان گفتند: «به یكی از پیروان ادریس».
شاه، صاحب آن ملك را خواست و به او گفت: این ملك را به من بفروش.
او گفت: من عیالمند هستم و به محصول این زمین محتاجتر از تو میباشم و به هیچ عنوان از آن دست نمیكشم.
شاه بسیار خشمگین شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگین یافت، علت را پرسید و او جریان را بازگو كرد و با همسرش در این مورد به مشورت پرداخت، و به این نتیجه رسیدند كه رهنمودهای ادریس، مردم را بر ضد شاه، پر جرئت و قوی دل كرده است.
همسر شاه كه یك زن ستمگر و بیرحم بود گفت: «من تدبیری میكنم كه هم تو صاحب آن زمین شوی و هم مردم با تبلیغات وارونه، رام و خام شوند»،
شاه گفت: «آن تدبیر چیست؟»
زن كه حزبی بنام «ازارقه» (چشم كبودها) از افراد خونخوار و بیدین تشكیل داده بود، به شاه گفت: «من جمعی از حزب «ازارقه» را میفرستم تا صاحب آن زمین را به این جا بیاورند و همه آنها شهادت بدهند كه او آیین تو را ترك كرده، در نتیجه كشتن او جایز میشود، تو نیز او را میكشی و آن سرزمین خرم را تصرف میكنی».
شاه از این نیرنگ استقبال كرد و آنرا اجرا نمود و پس از كشتن آن شیعه ادریس، زمینهای مزروعی او را تصرف و غصب نمود.
حضرت ادریس از جریان آگاه شد و شخصاً نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض كرده آیین او را باطل دانست و او را به سوی حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: «اگر توبه نكنی و از روش خود برنگردی، به زودی عذاب الهی تو را فرا خواهد گرفت، و من پیام خود را از طرف خداوند به تو رساندم».
همسر شاه، به او گفت: «هیچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادریس را طرح كردهام، و با كشتن او رسالتش نیز باطل میشود.»
آن نقشه این بود كه چهل نفر را مخفیانه مأمور كشتن ادریس كرد، ولی ادریس توسط مأموران مخفی خود، از جریان آگاه شد و از محل و مكان همیشگی خود به جای دیگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شكست خوردند و مدتها گذشت تا این كه عذاب قحطی، كشور شاه را فرا گرفت كار به جایی رسید كه زن شاه، شبها به گدایی میپرداخت تا این كه شبی سگها به او حمله كردند و او را پاره پاره نموده و دریدند.
بلای قحطی نیز بیست سال طول كشید و سرانجام، آنها كه باقی مانده بودند به ادریس و خدای ادریس ایمان آوردند و كم كم بلاها رفع گردید. و ادریس ـ علیه السلام ـ پیروز شد.[1]
[1] . اقتباس از كمال الدین شیخ صدوق، ص 76 و 77.